تجربه ای ک براتون گفتم برام خیلی شیرین بود و خواستم باهاتون به اشتراک بذارم.
میدونید چرا؟
چون تو یک سال اخیر زندگیم دارم تلاش میکنم!
برای شناختن خودم!
برای دیدن و لذت بردن از همین دلخوشی های ساده ی زندگی!
برای جنگیدن با اخلاقیات بدم!
برای اینکه اگر شده به قول خانم پیوندی( تسهیلگر دوست داشتنیِ #مهر_آنا ):" فقط یک دقیقه دیرتر داد بزنم!
از هر ده موقعیت ک میتونه بهمم بریزه تلاش کنم که یکبارش رو مدیریت کنم! و همین ها رو نشونه ی موفقیت خودم بدونم"
اینکه بعد از هر اشتباهی با خودم مهربون باشم!
بتونم سریع خودمو ببخشم و دچار عذاب وجدان های بی فایده نشم!
بعد مثل چند شب پیشی وقتی یک موقعیتی پیش میاد ک میتونم حس دخترک رو درک کنم! میتونم آرومش کنم و ناراحتیش رو درک کنم و کاری کنم که ترس و نا آرومیش تبدیل به خوشحالی و هیجان بشه، اونقدددددر #خوشحال میشم و بهم میچسبه که دوست دارم بیام اینجا و باهاتون به اشتراک بذارم.
#حرف_دلی
@yaremehrabanema
یکشنبه وقتی از #مهر_آنا برگشتم خونه، بابا زنگ زدن ک یک بسته پستی برات آوردن! خونه نبودی پستچی آورده اینجا!
سریع زنگ زدم به پوریا که بره نگاه کنه ببینه بسته از طرف کیه؟😁
پوریا گفت هیچ نام و نشانی از فرستنده وجود نداره!🧐
از ایران کتاب مستقیم ارسال شده و ب عنوان نام گیرنده اسم تو رو نوشتن!
انقد ذوق داشتم و هیجان زده شدم که ازش خواستم بسته رو باز کنه شاید داخلش یادداشتی باشه ک معلوم کنه از طرف کیه؟
پوریا بسته رو باز کرد و بهم گفت که نه! داخل بسته هم چیزی نبوده!
فقط یک #کتاب هست به نام #هفته_چهل_و_چند!
شنیدن عنوان کتاب کافی بود ک حدس بزنم این کتاب از طرف کی برام ارسال شده؟
سریع برای فاطمه پیام صوتی فرستادم!
با همون صدای خسته و گرفته از بیماری!
فاطمه گفت که چون گفتی این کتاب رو دوست داری تصمیم گرفتم برات بفرستم...
خیلی #خوشحال شدم.... خیلی....
چقدر قشنگن این هدیه دادن های یکهویی و بی بهونه که میتونه روز یه آدم رو بسازه!
ممنونم فاطمه جان! ❤️
تو یک رفیقِ سبزی! مثل رنگ مورد علاقه ات😍
که هرجا باشی نشاط و شادابی و سرسبزی و حس زندگی میپراکنی☺️
#قدردانی
#زندگی_نوشت #آبان_۴۰۳
#احساس_نوشت
@yaremehrabanema
دیروز که فاطمه بعد از مدت ها با اشتها غذایی ک براش درست کرده بودم رو خورد و از درد گلو شکایتی نکرد و من بی نهایت #خوشحال شدم ک داره غذاشو میخوره، یاد این پیام های هانیه افتادم...
تو یکی دو روز اولِ بعد از عمل یک روز ب هانیه پیام دادم و گفتم که دخترم هیچی نمیخوره و خیلی ناراحت و نگرانم...
هانیه ک قبلا دو تا پسرای خودش این عمل رو انجام داده بودن بهم گفت که اصلا غصه نخور... همه چی دوباره درست میشه. غذا هم میخوره و وزن از دست رفته اش هم جبران میشه. فقط تو توی این مدت غصه نخور ک از جیبت رفته!
بعدش من خیلی آروم شدم و با اینکه میدیدم بچه ام جلوی چشمم داره بی حال و ضعیف میشه و هی غصه میومد تو دلم ولی سعی میکردم حرف های هانیه رو به یاد بیارم و ب خودم میگفتم: میگذره پونه! درست میشه!
دارم فکر میکنم چقدر خوب میشد اگر همه ما تو زندگی مون آدمی رو داشتیم ک وقت ناراحتی و ترس و غم و عصبانیت و همه ی حس های منفی فقط دستمون رو میگرفت و بهمون میگفت: غصه نخوری ها! این روزا میگذره... همه چی بالاخره خوب میشه!❤️
#قدر_دانی
#احساس_نوشت
@yaremehrabanema