💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سؤال: مطابق کلیپی، صحن «مسجدالحرام» در شهر #مکه پر از #سوسک شده است. تعداد زیادی سوسک بالدار به مسجدالحرام حمله کردند و دریغ از اینکه «الله» غیرتی بورزد و معجزهای کند. تعداد سوسکها اینقدر زیاد بود که حیاط بیرونی قبلهگاه مسلمانان مملو از سوسک شد. داستان فیل و ابرهه و... یادتان است؟ الله که آن روز فیلها را نابود میکرد! امروز از پس سوسکها بر نیامده است؟!
✅ پاسخ: اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در عالم همه چیز به طور طبیعی خود پیش برود و وقتی علت های مادی یک پدیده حاصل شد معلول آن نیز محقق شود.
⚜ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
🔅«خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری باشد».
📚 الکافی، ج ۱، ص ۳۵۷.
🕋 آسیب رسیدن به کعبه به خاطر دلایل عادی چون مورد فوق با تقدس کعبه ندارد چرا که این دگرگونی ها طبق قوانین حاکم بر جهان است که یکی از این قوانین تاثیر گذاری علت ها و محقق شدن معلول هاست، و گفتیم اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که در دنیا امور از طریق اسباب طبیعی خود پیش برود نه از طریق معجزه و قدرت خارق العاده.
🌏 بناى خدا اين است كه در اين عالم همه چيز بطور طبيعى پيش برود و اگر خداوند كار خارق العاده اى هم انجام دهد بسيار كم است و در واقع كارهاى خارق العاده از استثنائات اين عالم است كه خداوند به خاطر مصالحى به انجام انها مبادرت مى كند.
🐘 جریان اصحاب فیل و ابرهه از جمله همین استثنائات بوده است چرا که در زمان ابرهه اصل موجوديت كعبه مطرح بود، يعنى ابرهه مى خواست با ويرانى كعبه مردم را به جنوب عربستان بكشاند و آنجا بساط شرك و خانه جديد را پهن كند و تصميم گرفت خانه «كعبه» را به كلى ويران سازد و عرب را متوجه معبد جديد كند، او مستقيما به جنگ خدا آمده بود و خدا هم هم چنانكه عبدالمطلب به ابرهه گفت از خانه اش دفاع كرد، چرا که اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که آن خانه شریف محور موحدان تا روز قیامت باشد و با نابودی کلی کعبه این هدف محقق نمی شد، لذا خداوند در مورد محافظت از کعبه و جریان اصحاب فیل فرمود؛
🔅«آيا نديدى پروردگارت با اصحاب فيل (لشگر ابرهه كه به قصد نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟! آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد. كه با سنگهاى كوچكى آنها را هدف قرار مى دادند. در نتيجه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد».
📖 فیل، آیات ۱ تا ۵.
⚜ در شأن نزول این آیات از امام سجاد (علیه السلام) آمده است؛
🔅«ابوطالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اكرم دفاع مى كرد تا آنجا كه مى فرمايد:
🔅(روزى) ابوطالب عرض كرد فرزند برادر! آيا تو مبعوث به همه مردم شده اى، يا تنها به قوم خودت؟
پيغمبر ص فرمود: نه، مبعوث به جميع انسانها شده ام، از سفيد و سياه عربى و عجمى، سوگند به كسى كه جانم در دست او است كه من همه انسانهاى سفيد پوست و سياه پوست را به اين آئين دعوت مى كنم، و تمام كسانى كه بر قله كوه ها و درياها هستند به اين آئين فرا مى خوانم، و من تمام زبانهاى فارس و روم را دعوت مى كنم.
👌هنگامى كه اين سخن به گوش قريش رسيد تعجب كردند و گفتند آيا گوش به سخنان فرزند برادرت نمى دهى كه چه مى گويد؟ به خدا سوگند اگر مردم فارس و روم اين سخنان را بشنوند ما را از سرزمينمان مى ربايند! و سنگهاى خانه كعبه را قطعه قطعه جدا مى كنند درباره اين سخن آنها كه خانه كعبه را متلاشى مى كنند سوره «فيل» را نازل كرد (و به آنها گوشزد نمود كه هيچكس قادر بر چنين كارى نيست).
📚 تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۶۶۹.
👌بنابراین آنجایی که اصل موجودیت کعبه (نه آسیب رسیدن به کعبه) مطرح باشد، خداوند با قدرت غیبی از خانه اش دفاع کرده و مطابق شان نزول فوق دفاع می کند، اما آسیب رسیدن به کعبه (نه نابودی کلی آن) توسط عوامل انسانی یا غیر انسانی بر اساس اصل کلی آزادی اسباب و مسببات در عالم است و اراده خداوند بر این تعلق نگرفته است که در مقابل این اسباب ایستادگی کند، مگر در مواردی که خودش لازم بداند.
📱گل نرگس:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🌟 کراماتی از حضرت #امام_جواد (علیه السلام) - {٣}
🌹 مرد شامی و کراماتی از امام جواد(ع)
🏰 #علی_بن_خالد می گوید: روزی در #سامراء بودم که شنیدم یک مرد اهل #شام را زندانی کرده اند چون ادعای پیغمبری کرده، من کنجکاو شدم تا از اصل قضیه سر در بیاورم به همین خاطر با زندانبان ها طرح دوستی ریختم و موفق شدم به ملاقات او بروم.
👨🏻 بر خلاف شایعه ای که راه انداخته بودند، دیدم آدم وارسته و عاقلی است، گفتم:
❓فلانی درباره تو می گویند که ادعای نبوت کرده ای؟
👳🏻 گفت: دروغ می گویند، این حکام زورگو، چون با اهل بیت و پیروان آنها دشمن هستند این نقشه را کشیده اند.
👌اصل جریان این است که من در #رأس_الحسین در شام، مشغول عبادت بودم، ناگاه دیدم شخصی نزد من آمدن و به من گفت:
👣 برخیز برویم، من با او راه افتادم، چند قدم نرفته بودیم که دیدم در #مسجد_کوفه است!!
🕌 در آن جا #نماز خواندیم، بعد با هم بیرون آمدیم، مقداری که رفتیم، ناگاه دیدم که در مسجد #مدینه هستیم.
🕋 به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام کرده و نماز خواندیم، بعد از آن جا خارج شدیم، مقداری راه رفتیم که ناگاه دیدم در #مکه هستیم، با هم کعبه را طواف کردیم و بیرون آمدیم.
👣 هنوز چند قدم نرفته بودیم که دیدم را در جای خودم در شام، هستم!!
👳🏻 آن مرد رفت و من بهت زده بودم که خدایا او کی بود و این چه قدرتی بود که او داشت؟!
⏳ یک سال از این جریان گذشت، روزی دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، و مانند سال گذشته به کوفه و مدینه و مکه رفتیم و به شام برگشتیم، وقتی می خواست برود گفتم:
👳🏻 تو را قسم می دهم به آن خدایی که این قدرت را به تو داده بگو تو کیست؟!
🌹فرمود: من #محمد_بن_علی_بن_موسی_بن_جعفر هستم.
🏰 من قضیه را به چند نفر گفتم و پخش شد تا به گوش #محمد_بن_عبدالملک_زیات رسید، او فرمان داد مرا به #زنجیر کشیده به این جا آوردند و ادعای پیامبری را به من نسبت دادند!!
👨🏻 گفتم: من با محمد بن عبدالملک زیات آشنا هستم، می خواهی سفارشت را بکنم؟
👳🏻 گفت: سفارش کن.
📜 من #نامه ای به محمد بن عبدالملک، وزیر اعظم #معتصم_عباسی نوشتم و حقیقت را گفتم، اما وزیر در زیر نامه من نوشته بود:
✍ احتیاج به خلاص کردن ما نیست، همان کسی که در یک شب، او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و باز به شام برگردانید، حالا هم آزادش کند!!
📜 من که با این جواب، از نجات او مأیوس شده بودم، گفتم: بروم و به او تسلی بدهم.
🏰 اما وقتی به #زندان رسیدم دیدم مأموران زندان همه غرق در حیرتند و بی خود به این طرف و آن طرف می دوند، گفتم:
👨🏻 چه اتفاقی افتاده؟!
👥 گفتند: آن زندانی مدعی نبوت، در زندان نیست، درها بسته بود و او هم در غل و زنجیر بود، ولی معلوم نیست در زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را ربوده اند!!
👨🏻 #علی_بن_خالد که خودش هم #زیدی_مذهب بود، با دیدن این ماجرا، اعتقادش به ائمه محکم گردید و در زمره #شیعیان درآمد.
📰 منبع: نشریه قدر، شماره ۳۶.
#کرامات
#پندها
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
گل نرگس:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓اخیرا از #سید_حسن_نصرالله شنیدم که می گفت: #امام_زمان (عج) از مکه ظهور می کند و حکام ظالم عربستان را نابود می کند برام جالب بود! آیا واقعاً ایشان از #مکه ظهور می کند؟
✅ پاسخ:
⚜ شیخ کلینی روایت می کند که یعقوب بن سراج از امام صادق (علیه السلام) سوال کرد که فرج شیعیان چه هنگام است؟
⚜ امام (علیه السلام) پاسخ داد:
🔅«هنگامی که سفیانی از شام #ظهور کند و یمانی جلو بیاید و حسنی حرکت کند، صاحب این امر (مهدی) ازمدینه به همراه میراث پیامبر خدا به سوی مکه بیرون آید...».
📚 الکافی، ج ٨، ص ٢٢۴.
📚 الغیبه نعمانی، ص ٢٧٠.
⚜ در روایت دیگر فرمود:
🔅«قائم هنگامی که خروج کند به مسجد الحرام وارد می شود و رو به قبله و پشت به مقام دو رکعت نماز می خواند و سپس بر می خیزد و می فرماید؛
🕋 «ای مردم من سزاوارترین مردم به آدم هستم...».
📚 بحار الانوار، ج ۵١، ص ۵٩.
⚜ شیخ صدوق از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند:
🔅«چون قائم خروج کند پشتش را به کعبه تکیه دهد و سیصد و سیزده تن به گرد او جمع شوند و نخستین سخنش این آیه است که باقی نهاده خداوند برایتان بهتر است اگر مومن باشید و من باقی نهاده خدا در زمینش و جانشین او و حجتش بر شما هستم».
📚 کمال الدین، ج ١، ص ٣٣١.
⚜ امام (علیه السلام) در کنار پرده کعبه سر از پرده غیبت بیرون می آورد و خود را برای همگان معرفی می کند:
📚 ریاض الابرار، ج ٣، ص ٢١0.
🕋 و میان رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم از پیروان خویش بیعت می گیرد.
📚 الارشاد، ج ٢، ص ٣٨٣.
🏳🗡 ایشان با حضور در مکه و ایستادن در کنار کعبه و فراز آوردن پرچم و شمشیر رسول خدا نشان می دهد که نهضت مهدوی، قیامی توحیدی و دنباله بعثت محمدی و برای احیای آن است.
📚 دانشنامه امام مهدی، ج ٨، ص ١٩٧.
گل نرگس:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
🌷از جان گذشتی!
🌙 به مناسبت شب اول #ربیع_الاول سال ١٣ بعثت
🌌 #لیلة_المبیت؛ شبی که ایثار #امیرالمؤمنین موجب فخر خداوند شد.
- نظرتان چیست؟! بالاخره چه كنیم؟ اگر همین طور پیش برود، جامعه دچار اختلاف و تشنج می شود!
👥 هر كسی چیزی گفت:
- او را تبعید یا زندانی كنیم تا دست كسی به او نرسد.
- نه این كار عملی نیست. بالاخره با او تماس می گیرند و نظریاتش را عملی می كنند.
- یك نفر شجاع و نترس انتخاب كنیم تا او را بكشد. به این ترتیب از دستش راحت می شویم، ولی چه كسی؟ چه كنیم؟
- #ابوحكم (١)! تو بگو!
- من می گویم كار یك نفر نیست. یك نفر باشد، به دست بنی هاشم قصاص می شود.
⚔ بهتر است از هر قبیله یك نفر انتخاب شود تا هم امكان قصاص نباشد و هم آنان توان جنگیدن با همه قبایل را نداشته باشند و مجبور شوند با گرفتن دیه و خون بها راضی شوند. آن وقت دیه را می پردازیم!!
👥👥 همه این نقشه را پسندیدند و برای شب برنامه ریزی كردند.
🌹 #پیامبر پس از پی بردن به نقشه آنان مطلب را با پسر عمویش در میان گذاشت و پرسید:
- علی جان! حاضری به جای من بخوابی؟
🌷 #علی با خود اندیشید: اگر بروم، آنها بر سرم ریخته و مرا خواهند كشت، اما می روم. جانم فدای پسر عمویم!
🌌 رفت و شب را در رختخواب او خوابید.
👥👥 نیمه شب مشركان در را باز كردند تا نیت خود را عملی سازند.
- به آرامی داخل شوید! مراقب باشید بیدار نشود!
- به به! عجب آرام خوابیده! سرش را هم كشیده. روانداز را كنار بزنید.
- عجب! این كه محمد نیست! #علی_بن_ابی_طالب است!!
- پس محمد كو؟ زود بگو كجا است؟
🌷شما كیستید؟ اینجا چه می خواهید؟ مگر او را به من سپرده بودید كه سراغش را از من می گیرید؟!
👤یكی از مشركان گفت:
🕋 بیایید از این جا برویم. رهایش كنید. الان ممكن است محمد از #مكه خارج شده باشد! حتما در راه #یثرب است، اگر از چنگ ما بگریزد و به یارانش ملحق شود، دیگر كاری از ما ساخته نیست.
🌌 بدین گونه او در شب لیله المبیت در جای پیامبر خدا خوابید و اسلام با جانفشانی #حضرت_علی (علیه السلام) حفظ شد. (٢)
📚 پی نوشت ها:
١.- ابوحكم نام عموی پیامبر بود كه بعدا به ابوجهل شهرت یافت.
٢- ابن هاشم، سیره النبویه، ج ٢، ص ١٣٨.
📗حیات پاکان ١، داستان هایی از زندگی پیامبر اکرم، #امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهم السلام)، مهدی محدثی.
گل نرگس:
:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_های_اخلاقی
👈 خدمت به پدر و مادر
🔹زكريا مىگويد #مسيحى بودم و در #مسيحيت متعصب، #مسلمان شدم، و خوشحال بودم، به #مكه رفتم، خدمت #امام_صادق عليه السلام رسيدم فرمود اگر پرسشى دارى، بپرس. عرض كردم: خانوادهام مسيحى هستند، تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم كور شده، من به ناچار با آنان زندگى مىكنم، زيرا پدر و مادرم جز من كسى را ندارند، دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم، فرمودند پدر و مادرت گوشت خوك مىخورند گفتم نه، با #خوك تماسى دارند؟ گفتم: نه. فرمود: از آن خانه بيرون نرو. از پدر و مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت كن، كارهايش را انجام بده، او را به حمام و دستشوئى ببر، لباسهايش را عوض كن، لقمه به دهانش بگذار!
🔸وقتى به كوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به #مادر عمل كردم، به من گفت حقيقت را به من بگو آيا مسلمان شدهاى؟ گفتم: آرى و اين همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسولاللّه حضرت صادق (عليه السلام) است، مادرم گفت: او خود #پيامبر است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است، گفت: نه، اين كارهائى كه در حق من انجام مىدهى دستور انبياء خداست، در هر صورت من كورم، در عين كورى مىفهمم كه دين تو از دين من بهتر است، من را هم به دين خودت راهنمائى كن، مادرم را به عرصهگاه مسلمانى آوردم. نماز ظهرش را با من خواند، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم، زيرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با من خواند و پس از #نماز از #دنيا رفت، يادم آمد كه حضرت فرمود اگر مادرت از دنيا برود خودت دفنش كن، شيعيان را اول صبح خبر كردم، گفتند به كشيش بگو، گفتم مسلمان شده بود، به من كمك كردند تا كارهايش انجام گرفت.
📚پایگاه عرفان
۞ 💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
☪️ حکایت دلنشین اسلام آوردن #عمیر_بن_وهب
🌹 اثبات علم غیب نبوی(ص)
🗡️ یکی از کسانی که برای کشتن #پیامبر (ص) آمده بود اما، همین تصمیم، زمینه هدایت او را فراهم کرد (عمیر بن وهب جمحی) بود.
🕋 عمیر، سوابق بدی در اذیت و آزار پیامبر (ص) و اصحاب آن حضرت در مکه داشت، به گونه ای که با توجه به کارهای گذشته اش، بعضی گفته اند:
🔥 او شیطانی از شیاطین قریش بود!
⚔️ در #جنگ_بدر، پسر عمیر، اسیر سپاه اسلام شد. این حادثه، خشم عمیر را نسبت به اسلام و پیامبر (ص) بیشتر کرد و تصمیم گرفت انتقام مصائبی را که در جنگ بدر بر آنها وارد شده بود، از پیامبر (ص) بگیرد.
⤵️ داستان او را که به #اسلام آوردنش انجامید چنین روایت کرده اند:
🕋 عمیر بن وهب جمحی پس از جریان اهل بدر، در کنار #صفوان_بن_امیه که در حجر اسماعیل (ع) بود، نشست.
🔗 در حالیکه پسر عمیر، «وهیب بن عمیر» در میان اسرای جنگ بدر بود، وی، اصحاب #قلیب و کشته شدن آنها را (در جنگ بدر) به یاد آورد.
🧔🏻 صفوان گفت: به خدا قسم، پس از آنها، دیگر زندگی فایده ای ندارد،
👳🏻♂️ عمیر گفت: به خدا قسم، راست گفتی، اما، به خدا قسم، اگر چنین نبود که مقروضم و چیزی برای ادای قرضم ندارم و اگر نمی ترسیدم که زندگی خانواده ام پس از من، تباه شوند هر آینه، به سوی محمد (ص) می رفتم تا او را به قتل برسانم و چون پسرم در دست آنها اسیر است، بهانه ای هم برای (رفتن به سوی) آنها دارم.
🧔🏻 صفوان گفت: دِین تو بر عهده من، من آن را از سوی تو ادا خواهم کرد و خانواده تو با خانواده من باشند، تا زنده اند به همانگونه که با خانواده خود رفتار می کنم، با آنها رفتار خواهم کرد.
👳🏻♂️ عمیر گفت: پس این کار (راز) بین من و تو پنهان بماند.
🧔🏻 صفوان گفت: چنین خواهم کرد!
🐪 سپس، عمیر گفت: شمشیرش را آوردند، آن را تیز کرد و به زهر، آلوده ساخت، سپس راه افتاد تا به مدینه رسید.
🌴 آنگاه که بر پیامبر وارد شد، گفت:
👳🏻♂️ «انعموا صباحا»؛ (صبح بخیر)!
🌹رسول خدا فرمودند:
🔅خدا، ما را به تحیت دیگری که بهتر از تحیت شماست، کرامت بخشیده است و آن سلام است که تحیت اهل بهشت است.
❓(سپس فرمودند:) ای عمیر، برای چه آمده ای؟
👳🏻♂️ گفت: برای اسیری که در دست شماست آمده ام تا درباره او احسانی کنید!
❓حضرت فرمودند: پس چرا این شمشیر را به گردن انداخته ای؟
👳🏻♂️ عمیر گفت: خدا شمشیرها را زشت گرداند، آیا اینها، برای ما (در جنگ بدر) فایده ای داشتند؟!
❓حضرت فرمودند: با من راست بگو که برای چه آمده ای؟
👳🏻♂️ عمیر گفت: تنها برای آن (که گفتم) آمده ام.
🌹پیامبر فرمودند:
🔅بله، تو و صفوان بن امیه در حجر (اسماعیل) نشستید و اصحاب قلیب از قریش را به یاد آوردید سپس تو گفتی: اگر قرضی که به عهده دارم و سرپرستی خانواده ام نبود، هر آینه می رفتم تا محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بکشم، صفوان ادای دین و سرپرستی خانواده ات را به عهده گرفت که مرا بکشی، و خدا بین من و تو مانع است!
👳🏻♂️ عمیر (که این را شنید)
گفت:
✋🏻 گواهی میدهم که همانا، تو پیامبر خدایی، و ما قبلاً تو را تکذیب می کردیم و این (خبری را که به من دادی) کسی جز من و صفوان از آن اطلاع نداشت. پس به خدا قسم، همانا، من می دانم که کسی جز خدا، آن را به شما اطلاع نداده است پس، سپاس مخصوص خداست که مرا به اسلام هدایت کرد و مرا به اینجا کشاند، سپس به حق شهادت داد (شهادتین را گفت و مسلمان شد).
🌹پیامبر خدا فرمودند:
🔅تعالیم دینی را به برادرتان بفهمانید و قرآن را به او بیاموزید، و اسیرش را آزاد کنید، مسلمان ها چنین کردند، سپس گفت:
👳🏻♂️ ای رسول خدا (ص) من برای خاموش کردن نور خدا، تلاش زیادی کردم و مسلمانان را، زیاد اذیت کرده ام حال، به من اذن دهید که به مکه بروم و آنها را به خدا و اسلام دعوت کنم، شاید خدا آنها را هدایت کند و اگر نپذیرفتند آنها را به خاطر دینشان اذیت کنم، همانگونه که یاران شما را به خاطر دینشان اذیت میکردم آن حضرت به او اجازه دادند، عمیر به مکه رفت.
🕋 🐪🌴 از وقتی که عمیر از مکه به سوی مدینه حرکت کرد صفوان به قریش می گفت:
🧔🏻 بشارت باد شما را به واقعه ای که در این ایام خبر آن به شما می رسد و واقعه بدر را از یاد شما خواهد برد، صفوان از سوارانی که به #مکه می آمدند، از حال عمیر جویا می شد تا اینکه سواری به مکه آمد و خبر اسلام آوردن عمیر را به صفوان داد!
🧔🏻 صفوان قسم یاد کرد که دیگر، با او سخنی نگوید و هرگز کاری، به نفع او انجام ندهد.
🐪🕋 آنگاه که عمیر به مکه آمد، در آنجا اقامت گزید و به دعوت مردم به اسلام پرداخت و کسانی را که با او مخالفت می کردند، آزار می داد (تا اینکه) تعدادی زیادی از مردم به دست او مسلمان شدند.
📚 بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۲۶ - ۳۲۷.
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eita
🌻🌻 چه کسی مطیع امر محمد (ص) است؟ 🌻🌻
❓از امام جواد علیه السلام پرسیدند: ای فرزند رسول خدا(ص)! خداوند تعالی چرا اول دستور داد که به سوی قبله ی اول (بیت المقدس) نماز بخوانند؟
❗️حضرت در جواب آنان فرمود: به جهت اینکه خداوند تعالی فرمود: « إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ...» (البقره/143) «ما آن قبله را که قبلاً بر آن بودی برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر (ص) پیروی می کنند از آنها که به گذشته ی خود بازمی گردند مشخص شوند».
🕋 داستان از این قرار است که اهل مکه کعبه را دوست می داشتند، خداوند تعالی اراده فرمود که پیروی کنندگان محمد (ص) را به وسیله نماز خواندن به سمت #بیت_المقدس از مخالفین او مشخص کند، زیرا که این امر بر خلاف میل اهالی #مکه بود و آنان دوست نداشتند که به جز مکه به سمت دیگری نماز بخوانند و حضرت آنان را به سوی بیت المقدس امر می فرمود.
🕌 و زمانی که حضرت مشاهده فرمود که اهالی مدینه بیت المقدس را دوست می دارند خداوند تعالی آنها را دستور داد که نماز را به سمت کعبه (و بر خلاف سمت بیت المقدس) بخوانند تا اطاعت کنندگان محمد (ص) را از مخالفین او مشخص کند، زیرا این دستور مطابق میل اهل مدینه نبوده، و خداوند تعالی فرمود: «وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ...» (البقره/143) و مسلماً این حکم توجه به بیت المقدس در آن زمان جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت نموده دشوار بود، زیرا خداوند به چیزی امر فرموده بود که بر خلاف میل آنان بود، و با این عمل خدا می خواست ظاهر کند چه کسی مطیع امر محمد (ص) است و چه کسی مخالف فرمان آن حضرت و تابع فرمان هوای نفس خود است.
📚 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام / ج2 / ص249
#قران
💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
👳🏻♂️ عبدالله بن مبارک و زن سیده 🧕🏻
🕋 #ابن_جوزی در تذکرة الخواص نقل می کند که #عبدالله_بن_مبارک مدت پنجاه سال مرتب هر دو سال یک بار برای زیارت به #مکه می رفت.
🐪🐫 سالی مهیای رفتن به #حج گردید و از خانه خارج شد. در یکی از منازل بین راه به زنی سیده برخورد که مشغول پاک کردن یک مرغابی مرده است!
👳🏻♂️ پیش او رفت و گفت ای زن چرا این مرغابی مرده را پاک می کنی؟
🧕🏻گفت کاری که برای تو فایده ندارد از چه رو می پرسی؟
👳🏻♂️ عبدالله اصرار زیاد کرد.
🧕🏻زن گفت حالا که اینقدر اصرار می ورزی من زنی #علویه هستم و چهار دختر دارم که پدر آنها چندی پیش از دنیا رفت. امروز روز چهارم است که ما چیزی نخورده و به حال اضطرار افتاده ایم و مرده بر ما حلال است این مرغابی را پیدا کرده ام و می خواهم برای بچه هایم غذا تهیه کنم.
👳🏻♂️ عبدالله می گوید در دل گفتم وای بر تو چگونه این فرصت را از دست می دهی؟
💰 به زن اشاره کردم دامنت را باز کن چون باز کرد دینارها را در دامن او ریختم!!
🧕🏻زن با قیافه ای که شرمندگی را حکایت می کرد سر به زیر انداخته بود.
🐫🐪 او رفت و من از همانجا به منزل خود برگشتم و خداوند میل رفتن مکه را در آن سال از قلبم برداشت. به شهر خود بازگشتم مدتی گذشت تا مردم از مکه برگشتند.
🌴 برای دیدار همسایگان سفر رفته به خانه آنها رفتم.
👥 هر کدام مرا می دیدند می گفتند ما با هم در فلانجا بودیم و شما را در فلان محل دیدیم!!
🤝🏻 من به آنها تهنیت برای قبولی حج می گفتم، آنها نیز مرا تهنیت می گفتند که حج تو هم قبول باشد!!!
🌌 آن شب را در اندیشه ای عجیب به خواب رفتم در خواب حضرت_رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم که فرمود:
🌹 عبدالله! رسیدگی و کمک به یک نفر از بچه های من کردی از خداوند خواستم ملکی را به صورت تو خلق کند تا برایت هر سال تا روز قیامت حج بگذارد اینک می خواهی پس از این به حج برو و می خواهی ترک کن. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. شجره طوبی، ص ۱۱ در ریاحین الشریعه مدت حج را پنج سال نوشته و نیز در کشکول بحرانی نقل از منهاج الیقین علامه.
📗 آگاه شویم (۱۲) احترام و نیکی با سادات چرا؟ - حسن امیدوار
#روایت
#پندها
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🤲🏻 عبادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر فراز کوه حرا
⛰️ یکی از کوههای بسیار بلند مکه، #کوه_حرا (بر وزن رضا) است که در شمال شرقی #مکه، کنار راه مکه به عرفات قرار دارد و بر تمام شهر مکه مسلط می باشد. در سینه این کوه غاری هست که به آن #غار_حرا گویند. این غار به قدری کوچک است که یک نفر به زحمت می تواند در میان آن بخوابد.
🌖 #پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل از آنکه به پیامبری برسد، در هر ماه چندین بار شب و روز و در هر سال، #ماه_رمضان بر فراز آن کوه می رفت و در غار مذکور به عبادت و نیایش خداوند می پرداخت، و گاه می شد که آب و نان به اندازه یک ماه می برد و یک ماه بر فراز آن کوه پایین نمی آمد.
🤲🏻 در فراز آن قله رفیع، به تفکر و اندیشه درباره آسمانها، زمین، پرندگان، گیاهان و موجودات گوناگون می پرداخت. عبادت و نیایشش آمیخته با معرفت بود (۱) و در همان وقت (قبل از پیامبری) با جهان ملکوتی تماس داشت و از آیین مخصوصی که با خداوند به وسیله یکی از فرشتگان بزرگش به او می آموخت پیروی می کرد.
⚜️ امام هادی (علیه السلام) فرمود:
🔅«پیامبر اسلام (علیه السلام) پس از سفر تجاری به شام، آنچه به دست آورد، به تهیدستان داد. هر روز بامداد کوه حرا می رفت و در بالای قلعه های آن آثار رحمت خدا و شگفتیهای آفرینش را تماشا می کرد. از تماشای دریا و صحرا و آسمانها تحت تاثیر عظمت خدا قرار گرفته و خدا را آن گونه که شایسته اش بود عبادت می کرد...» (۲)
⚜️ از سخنان #امیرالمومنین علی (علیه السلام) این است که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شیر خوردن گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته خود همراه آن حضرت کرد تا همواره در شب و روز او را به راههای راست و شایسته و اخلاق نیک و شیوه های پسندیده انسانی سیر دهد. (۳)
📚 پی نوشت ها:
۱. اقتباس از بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹ - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
۲. بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹.
۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه)
📕 داستانهای خواندنی از پیامبران اولواالعزم، محمد محمدی اشتهاردی
#روایت
#بعثت
#عید_مبعث
#داستان_کوتاه
💞 یـــاس کـــبود💞:
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨