هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ»
توجه شود که فاعلِ «عقدت»، «أیمانکم» است؛
🔹یعنی گویی این سوگندهای شماست که دارد پیمان میبندد، نه خود شما؛
🔹یعنی چهبسا سوگند خوردن هنگام پیمان بستن، رابطه و قرارداد اجتماعی طرفینی را در افقی بالاتر و ذیل ارتباطات الهی قرار میدهد؛
🔹و چه بسا به همین جهت بوده که پیمانِ حاصل از سوگند را هم در عداد جایی که پیوندی را خداوند قرار داد و عدهای را موالی عده دیگری کرد، برشمرد؛ و در مورد هردو فرمود که باید سهم وی را ادا کنید.
📝نکته تخصصی #جامعهشناسی و #خانوادهشناسی
💠تفاوت بنیادین #خانواده با سایر #نهادهای_اجتماعی
با توجه به اینکه غالبا فضای اصلی این آیه را ناظر به مساله ارث دانستهاند، بسیاری از مترجمان و مفسران، مقصود از «الذین عقدت ایمانکم» را ناظر پیوند زناشویی دانستهاند که موجب میشود علاوه بر رابطه والدین و فرزندان یا مطلق روابط خویشاوندی که به طور طبیعی بین خود افراد برقرار میشود، با یک عقد و پیمان، و بدون اینکه هیچ رابطه خونی و واقعیای قبلا در کار بوده باشد، رابطهای برقرار شود تا حدی که افراد از هم ارث ببرند.
🤔در واقع،
در نگاه دینی، پیوند #زناشویی
📛از جنس سایر #پیوندهای_اجتماعی نیست که صرفاً به #قرارداد و #رضایت_طرفین حاصل شود و هرگاه طرفین نخواستند آن را به هم بزنند؛
⭕️ بلکه این پیوندی است که خداوند در آن مداخله خاص دارد؛
از این روست که #ازدواج را #پیوند_مقدس و از آن طرف، #طلاق را #حلال_مبغوض معرفی کرده است؛
و در بسیاری از مضامین تاکید شده که با خواندن خطبه عقد خداوند #محبت_زن_و_شوهر را در دل هم میاندازد؛
و این مسالهای است که بسیاری از ما تجربه کردهایم:
بسیاری از ما تا پیش از ازدواج شناخت چندانی از شخصی که با او ازدواج خواهد کرد ندارد؛ و حتی علاقه و روابطش با بسیاری از افراد به مراتب بیش از علاقه و ارتباطش با همسر آینده خویش است؛ با این حال پیوند ازدواج چنان آن دو را به هم گره میزند که گاه برای خودشان هم باورکردنی نیست.
همه اینها شاهدی است بر اینکه دست مداخله خداوند در این رابطه به طور خاص دیده میشود.
🤔یعنی اگر در فقه #احکام_فردی_شریعت را عموما در ابواب #عبادات و #احکام_اجتماعی_اسلام را عموما در ابواب #معاملات بحث میکنند؛ اگرچه بحث نکاح را در ذیل «معاملات« بحث کردهاند؛ اما تفاوتهای این مساله با سایر مسائل اجتماعی به حدی است که فقهای برجستهای همچون مرحوم کاشف الغطاء (أنوار الفقاهة، كتاب النكاح، ص8 ) صاحب جواهر (جواهر الكلام، ج29، ص133 ) از بس احکام تاسیسی شارع در مساله ازدواج فراوان است تعبیر میکنند که گویی در احکام نکاح، #شائبه_عبادت وجود دارد؛
🤔 و از اشتباهات دنیای مدرن – که متاسفانه در کشور ما هم در حال رواج است - این است که این رابطه را همچون سایر روابط اجتماعی و در افق #قرارداد_اجتماعی_صرف قلمداد میکنند؛
و از این روست که #طلاق دادن همچون فسخ هر معامله اجتماعی قبح خود را از دست میدهد و #ازدواج از یک پیمان الهی به حد قراردادی طرفینی برای تامین نیازهای شخصی طرفین – ولو بگویید نیاز عاطفی – فروکاسته میشود.
💢مخصوصا اگر این نکته را در نظر بگیریم که بسیاری بر این باورند که این آیه ناظر به پیوندهایی مثل همقسم شدن و یا عقد اخوت (برادری) بوده، این نکته که بیان شد بیشتر جلوه میکند؛
زیرا نشان میدهد خداوند اگرچه در جاهای دیگر با تعابیری همچون «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) از ما خوسته که به مطلق پیمانهایمان پایبند باشیم؛ اما پیمانهایی را که واقعا به ایجاد یک خانواده واقعی نمیانجامد، در ردیف پیوندهای خانوادگی که تا ارث (یعنی وضعیت بعد از مرگ) هم ادامه مییابد، به رسمیت نمیشناسد❗️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
8️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً»
اسلام هم برای احکامی که خداوند بین انسانها مقرر میکند و هم برای قراردادهایی که خودشان بین خود میبندند، #ضمانت_اجرایی قرار داده است؛ و آن این است که خداوند بر هر چیزی شاهد است.
به تعبیر دیگر،
ايمان به حضور خداوند، رمز تقوا و هشدار به كسانى است كه [به حقوق اجتماعی شرعی و] به پيمانهاى خود وفادار نيستند. (تفسير نور، ج2، ص60)
@yekaye
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً 📖
💢ترجمه
مردان قیامکننده به [= متصدی] امور زناناند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کردهاند؛ پس زنان صالح، پیوسته فرمانبردارند، نسبت به غیب حافظاند، به [سبب] اینکه [یا: بدانچه] خداوند حفظ کرده است؛ و آن زنانی که از سرکشیشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید؛ همانا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.
سوره نساء (4) آیه 34
1398/9/3
26 ربیعالاول 1441
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
🔹فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ
▪️درباره تعبیر فوق،
▫️برخی گمانشان این است که اگرچه تفاوتهایی که خداوند بین زن و مرد قرار داده از باب مکمل بودن اینهاست، با این حال این آیه در مقام بیان برتری مردان بر زنان است (المیزان، ج4، ص343)
▫️و در مقابل برخی بر این باور ند که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض» بر «فضیلت متبادل زن و مرد» (یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص47) یا به تعبیر دیگر «برتری که هم مرد بر زن و هم زن بر مرد دارد» (همان، ص135) دلالت دارد که این یک برتری طرفینی است؛ نه برتری گروهی بر گروه دیگر، که از آن برتری مردان بر زنان نتیجه شود.
🤔این بحث را در قسمت تدبر بیشتر خواهیم پرداخت، اما فعلا به لحاظ دلالت لغوی تاملی داشته باشیم.
🔸تعبیر «بعض ... علی بعضٍ» جمعاً در 16 آیه به کار رفته؛
🔹و از این موارد 7 مورد آن با فعل «فَضّلَ یُفَضّلُ» بوده است.
▪️وقتی کاربردهای این ترکیب اخیر) در غیر از این آیه در قرآن را بررسی میکنیم، به اینکه آیا آیه تفاضل یک طرفه را بیان میکند یا دو طرفه، به هیچ وضعیت قطعیای نمیرسیم.
🔷در واقع در این جهت سه گونه مطلب مشاهده میشود:
🔹دو آیه هست که در اولی با توجه به ادامه آیه، و در دومی با توجه به معنای موضوع مورد تفاضل، ظهور جدی در تفضیل یکی بر دیگری دارد؛ و بویژه در اولی حمل آن بر تفاضل طرفینی باتکلف همراه است:
▫️وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَكَتْ أَیمانُهُمْ فَهُمْ فیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یجْحَدُونَ (نحل/71)
▫️وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیرُ صِنْوانٍ یسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِی الْأُكُلِ إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ (رعد/4)
🔹دو آیه هست که ظهور اولیهاش تفضیل یکی بر دیگری است اما ظرفیت هر دو معنا (برتری طرفینی/برتری یکی بر دیگری) را دارد؛ یعنی ظهور اولیهاش بقدری نیست که مستقر باشد؛ بلکه ممکن است این معنا ناشی از انتظار ذهنی ما باشد و اگر واقعا برتری طرفینی باشد آیه همچنان معنای موجه و خوبی خواهد داشت که عبارتند از:
▫️تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَینا عیسَى ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ... (بقره/253)
▫️وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً (اسراء/55)
🔹یک آیه ظهور قوی در تفاضل طرفینی دارد اما ظهور دوم در آن منتفی نیست:
▫️انْظُرْ كَیفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضیلاً (اسراء/21)
🔹و یک آیه ظهور اولیهاش در تفاضل طرفینی قویتر است؛ اما باز ظهور چندان مستقری نیست و براحتی با فضل یکی بر دیگری سازگار است:
▫️وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً (نساء/32)
🤔از این رو،
نمیتوان این ترکیب را لزوما به معنای تفاضل طرفینی ویا تفاضل یکطرفه دانست؛ و طرف دیگر را به لحاظ لغوی منتفی دانست؛
و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در دو معنا هر دو احتمال جای تامل دارد.
👈بله، این مقدار می توان گفت که انطباق دلالت تعبیر «بعضهم علی بعض» بر «الرجال علی النساء» با تکلف بیشتری توام است؛ زیرا حتی اگر «هم» را برای ارجاع به «رجال» بگیریم و تنوین در «بعضٍ» را دال بر «النساء» باز هم لازمه این تعبیر ترجیح بعضی از مردان بر برخی از زنان میشود نه مردان بر زنان؛ و برای چنین انطباقی حداکثر بتوان گفت که ضمیر «هم» (در بعضهم) اشاره به کلمه «ناس»ی دارد که به قرینه دو کلمه الرجال و النساء فهمیده میشود، یعنی برخی از مردم بر برخی دیگر؛ و آنگاه به قرینه قوامیتی که مرد بر زن دارد، بگوییم برخی اول مردانند و برخی دوم زنان.
🔖درباره معانی قابل استنباط از این آیه ان شاء الله در قسمت تدبر بیشتر بحث خواهد شد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
🔹قانِتاتٌ
قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند اصل ماده «قنت» ناظر به طاعت در دین است و به کسی که در راه دین استقامت و پایمردی دارد «قانت» گفته میشود: «وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ» (بقره/۲۳۸).
▫️ و در همین راستا، برخی بر این باورند که «خضوع» دوام در طاعت است.
▫️اما به نظر میرسد تعبیر دقیقتر نظر کسانی است که گفتهاند که ماده «قنت» در اصل بر «اطاعت همراه با خضوع» دلالت دارد،
با این توضیح که «خضوع» فروتنی همراه با تسلیم بودن است؛ و «طاعت» عمل به وظیفهای که از روی رغبت و خضوع باشد؛ پس «قنوت» خضوعی نهفته که از دو کلمه مذکور شدیدتر است.
▪️البته این کلمه گاه در یکی از معانی طاعت، و یا خضوع به کار میرود، چنانکه در آیه «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (روم/26) برخی «قانتون» را به معنای «خاضعون» و برخی به معنای «مطیعون» قلمداد کردهاند؛ هرچند برخی اصرار دارند که هر دو معنا در این ماده جمع است و اگر در یکی از این دو به کار رود از باب مجاز است؛ نه حقیقت.
▪️جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده ناظر به حالت خضوع مطیعانه در برابر خداوند اطلاق شده است
و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند مطرح شده است.
▫️یکی آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» (احزاب/31) است که صریحاً قانت بودن در برابر پیامبر ص است که قانت بودن در برابر وی عطف به قانت بودن در برابر خداوند شده است.
▫️دیگری آیه «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ» میباشد که در ظهور اولیهاش این لفظ در قبال شوهر مطرح شده است؛ هرچند که چون صریحا متعلَقِ این قانت بودن معین نشده، این احتمال که اینجا هم همان قنوت در برابر خداوند (شبیه آیات 17 سوره آل عمران و 35 سوره احزاب) مد نظر باشد منتفی نیست.
جلسه 521 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-31/
@yekaye
📜شأن نزول📜
در شأن نزول این آیه، هم در منابع شیعی
(بر اساس روایاتی که سندش به امیرالمومنین ع ختم میشود؛ ر.ک:
الجعفريات (الأشعثيات)، ص107 ؛ دعائم الإسلام، ج2، ص217 ؛ النوادر (للراوندي)، ص38 ؛ مجمع البيان، ج3، ص68)
و هم در منابع اهل سنت
(با روایاتی که سند برخی به امیرالمومنین ع و سند برخی به حسن بصری حتم میشود؛ ر.ک:
اسباب نزول القرآن، ص155-156 ؛ الدر المنثور، ج2، ص151 )
نقل شده است:
▪️دختر یکی از بزرگان انصار با مردی ازدواج کرده بود و یکبار که در برابر او نشوز و نافرمانی پیشه کرد، وی سیلیای به او زد.
دختر به خانه پدر رفت و به همراه او سراغ پیامبر ص آمدند. پدرش به پیامبر گفت: من دردانهام را به همسری فلانی درآوردم؛ و او سیلیای به دخترم زده است!
پیامبر ص فرمود: میتواند قصاص کند!
دختر به اتفاق پدر به راه افتادند که از شوهرش قصاص کند، که پیامبر ص فرمود: صبر کنید؛ این جبرئیل ع است که نازل میشود و آنگاه این آیه نازل شد و رسول الله ص فرمود: ما ارادهای کردیم و خداوند ارادهای کرد و آنچه خدا اراده کند بهتر است؛ و اجازه قصاص نداد.
❇️تبصره1.
برخی افراد این داستان را در سعد بن ربيع بن عمر و زنش حبيبه دختر زيد بن ابى زهير معرفی کردهاند. برخی زن وی را خوله دختر محمد بن سلمه دانستهاند. برخی هم این داستان را در مورد ثابت بن قیس بن شماس و زنش جميله دختر عبد اللَّه بن ابىّ نقل کردهاند.
📚(مجمع البيان، ج3، ص68؛ اسباب نزول القرآن، ص155-156)
❇️تبصره2.
برخی از مفسران چنین اقدامی از جانب پیامبر ص را (که ابتدا بگوید قصاص کنید و بعد بگوید ما چیزی میخواستیم و خدا چیز دیگری میخواست) منافی عصمت و مقام پیامبر ص در مقام بیان شریعت الهی دانستهاند (الميزان، ج4، ص349 )، و از این رو در صحت این شأن نزول تردید کردهاند.
در حالی که به نظر میرسد چنین تردیدی روا نیست.
در واقع صدر و ذیل واقعه نشان میدهد که اصلا معلوم نیست که پیامبر در پاسخ آنان در مقام بیان شریعت الهی بوده است. با توجه به اینکه زن اهل نشوز بوده و احتمالا با گریه و داستانسرایی از کتکی که خورده نزد پدرش رفته است. پدرش هم از بزرگان بوده، برای خود و نزدیکانش شان ویژه قائل بوده و همین که خودش به مجازات دامادش اقدام نکرده و سراغ پیامبر ص آمده، جای شکرش باقی است.
کاملا میتوان حالت اینها را هنگام مراجعه به پیامبر ص تصور کرد؛ و در چنین حالتی طبیعی است که پیامبر ابتدا باید اینها را آرام کند؛ نه اینکه ابتدا به ساکن به آنان بگوید زن ناشزه هیچ حقی ندارد! یعنی درست است که مقام پیامبر ص چنان بوده، که به تعبیر قرآن، آیات را قبل از نزولش میدانسته است (چرا که خداوند از او خواسته بود تا قبل از نزول در خواندن آنها عجله نکند؛ طه/114) اما اتفاقا با توجه به همان مقام نبوتش که علیالقاعده میدانسته که این آیه در این موقعیت نازل خواهد شد؛ کاملا طبیعی است که در این وضعیت بحرانی آنها ابتدا سعی کند آنها را آرام کند؛ و به یکی از احکام شرعی دیگر (قصاص) آنها را ارجاع دهد؛
✅یکی از اموری که احتمال ساختگی بودن را در این نقل کم میکند همین است که در بسیاری از نقلها اسم افرادی در این داستان برده شده است و به «مردی» یا «زنی» بسنده نشده است. همه افرادی هم که به عنوان پدر در این داستان مطرحاند در زمره افرادیاند که چنین تحلیلی که در بالا اشاره شد در موردشان جور درمیآید:
▪️عبداله بن أبی، همان کسی که قبل از آمدن پیامبر به مدینه قرار بود حاکم مدینه شود و با آمدن پیامبر برنامهاش به هم خورد برای همین ظاهرا مسلمان شد ولی به عنوان سردسته منافقان معروف است.
▪️محمد بن مسلمه را نیز علمای رجال اهل سنت درباره جنگجوییاش داستانها گفتهاند و پیامبر ص هنگام عقد اخوت، او را با ابوعبیده جراح برادر کرد. ابوعبیده جراح، همان کسی است که با عمر و ابوبکر در سقیفه آمد و نقش جدی داشت و عمر هنگام مرگش میگفت اگر او زنده بود او را خلیفه میکردم و شورا تشکیل نمیدادم. با توجه به اینکه پیامبر خود ابوبکر و عمر را با هم برادر کرده بود می توان حدس زد روحیات برادر ابوعبیده را.
▪️در مورد خود «زید بن ابیزهیر» مطلبی یافت نشد، اما در کتب رجال و تراجم فرزند او به نام خارجة در زمره صحابه معروف است که در پیمان عقبه اسلام آورده و در جنگ احد کشته شده است. پس علیالقاعده خود زید باید در هنگام این واقعه فرد مسنّی بوده باشد؛ و همین که از اسلام وی سخنی به میان نیامده احتمال اینکه به لحاظ شخصیتی مانند عبدالله بن أبی باشد، زیاد میشود؛ چنانکه فرزند عبدالله بن أبی هم حنظله غسیل الملائکه است که برخلاف پدرش ایمان و شهادت وی شهره است.
@yekaye