☀️1) از امام صادق ع روایت شده که درباره آیه «و برای هرکس وارثانی قرار دادیم از آنچه والدین و نزدیکان برجای میگذارند» فرمودند:
مقصود از این، [اولویت] خویشاوندان در میراث است؛ و مقصودش «اولیای نعمت»* نیست؛ پس سزاوارترین ایشان به متوفی کسی است که به لحاظ رَحِم [پیوند خویشاوندی] ای که وی را به آن متوفی مربوط میکند به وی نزدیکتر باشد.
📚الكافي، ج7، ص76؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص268؛ دعائم الإسلام، ج2، ص379؛
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنِي ابْنُ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ» قَالَ: إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ أُولِي الْأَرْحَامِ فِي الْمَوَارِيثِ وَ لَمْ يَعْنِ أَوْلِيَاءَ النِّعْمَةِ فَأَوْلَاهُمْ بِالْمَيِّتِ أَقْرَبُهُمْ إِلَيْهِ مِنَ الرَّحِمِ [بِالرَّحِمِ] الَّتِي تَجُرُّهُ إِلَيْهَا.
✳️ پینوشت
مرحوم فیض توضیح داده مقصود از «اولیای نعمت» فرد آزادکننده است [که با آزاد کردن برده، ولای عتق نسبت به او پیدا میکند و در صورتی که وی وارث نداشته باشد وارث برده آزاد شده میشود] و از این جهت امام ع بر اینکه مقصود اینها نیستند تاکید فرمود که ممکن است کسی از کلمه «موالی» به این شبهه بیفتد که اینها هم مقصودند.
📚 (الوافي، ج25، ص716 )
@yekaye
☀️2) الف. علی بن یقطین میگوید: از امام رضا ع درباره مردی پرسیدم که مرد و مالی برجای گذاشت و خواهری و موالیای (مولایی که وی را آزاد کرده یا بردهای که وی او را آزاد کرده) برجای گذاشت؟
امام ع فرمود: مال از آن خواهرش است.
📚الإستبصار، ج4، ص172؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص304
عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ صَالِحٍ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنِ ابْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَكَ مَالًا وَ تَرَكَ أُخْتَهُ وَ تَرَكَ مَوَالِيَهُ؟
قَالَ الْمَالُ لِأُخْتِهِ.
☀️ب. حنان میگوید: نزد سوید بن غَفَلَة نشسته بودم. شخصی آمد و از او درباره تقسیم ارث مردی که از او دختر و همسر و موالیای باقی مانده بود، سوال کرد.
وی گفت: تو را از قضاوت حضرت علی ع آگاه میکنم: وی سهم دختر را [ابتداءاً بر اساس سهم واجب] نصف، و سهم همسر را یک هشتم قرار داد و فرمود بقیه به دختر میرسد و به موالی چیزی نداد.
📚الإستبصار، ج4، ص173؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص305
رَوَى الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ قَالَ رُوِيَ عَنْ حَنَانٍ قَالَ:
كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ بِنْتٍ وَ امْرَأَةٍ وَ مَوَالِيَ فَقَالَ أُخْبِرُكَ فِيهَا بِقَضَاءِ عَلِيٍّ ع:
جَعَلَ لِلْبِنْتِ النِّصْفَ وَ لِلْمَرْأَةِ الثُّمُنَ وَ مَا بَقِيَ يُرَدُّ عَلَى الْبِنْتِ وَ لَمْ يُعْطِ الْمَوَالِيَ شَيْئاً.
☀️ج. سلمة بن محرز میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: مردی از دنیا رفت و نزد من مالی از او مانده بود؛ و او دختر و موالیای دارد.
به من فرمود: برو و نصف آن را به دخترش بده و از دادن بقیه خودداری کن!
چون آمدم و اصحابمان را از این واقعه مطلع کردم به من گفتند از تو تقیه کرد.
نزد امام ع برگشتم و گفتم: اصحابمان میگویند شما با من تقیه کردید!
فرمود: من با تو تقیه نکردم! سپس فرمود: آیا کسی از این مطلب خبردار شد؟
گفتم: خیر.
فرمود: پس برو و بقیه را هم به همان دختر بده!
[یعنی امام از او تقیه نکرد که وظیفه واقعی را نهایتا به او نگوید؛ بلکه روند تقیهای در پیش گرفت تا وی در امان بماند و وظیفهاش را هم انجام دهد.]
📚الإستبصار، ج4، ص174-175
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ مُسْلِمٍ وَ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مَاتَ وَ لَهُ عِنْدِي مَالٌ وَ لَهُ ابْنَةٌ وَ لَهُ مَوَالِي؟
قَالَ فَقَالَ لِي اذْهَبْ فَأَعْطِ الْبِنْتَ النِّصْفَ وَ أَمْسِكْ عَنِ الْبَاقِي.
فَلَمَّا جِئْتُ أَخْبَرْتُ بِذَلِكَ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا أَعْطَاكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ.
قَالَ فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ وَ قُلْتُ: إِنَّ أَصْحَابَنَا قَالُوا لِي أَعْطَاكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ.
قَالَ فَقَالَ مَا أَعْطَيْتُكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ. قَالَ عَلِمَ بِهَا أَحَدٌ؟
قُلْتُ لَا.
قَالَ فَاذْهَبْ فَأَعْطِ الْبِنْتَ الْبَاقِيَ.
@yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا حضرت علی ع هرگاه یکی از موالیاش [بردگان آزادشدهاش] میمرد و خویشاوندی داشت، هرگز از ارث او برنمیداشت و همه آن را به خویشاوندان وی میداد.
📚الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج4، ص172
يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِنَّ عَلِيّاً ع لَمْ يَكُنْ يَأْخُذُ مِيرَاثَ أَحَدٍ مِنْ مَوَالِيهِ إِذَا مَاتَ وَ لَهُ قَرَابَةٌ كَانَ يَدْفَعُ إِلَى قَرَابَتِهِ.
@yekaye
☀️4) الف. عمار بن ابیالاحوص میگوید: از امام باقر ع درباره «سائبه»* سوال کردم.
فرمودند: در قرآن نگاه کنید. ای عمار! هرجا در آن «آزاد کردن برده» بود همان «سائبهای» است که «ولاء»* هیچکس بر گردنش نیست جز خداوند؛ و کسی که ولائش بر عهده خداوند است پس ولاء او بر پیامبر ص است؛ و کسی که ولاء او بر پیامبر ص است، ولاء او بر امام ع است، و در نتیجه مسئولیت جبران آسیبی که او زده بر امام است و میراثش هم برای امام است.
☀️ب. و از امام صادق ع روایت شده است:
اگر کسی ولاء کسی را قبول کند، میراثش برای اوست و جبران آسیبهای غیرعمدی که میزند نیز برعهده اوست.
☀️ج. و از امام صادق ع سوال شد درباره بردهای که به نحو «سائبه» آزاد شد.
فرمودند: ولاء هرکس را که خودش بخواهد میتواند بپذیرد و در این صورت مسئولیت جبران آسیبی که او زده بر عهده آن شخص است و البته میراثش هم برای او خواهد بود.
گفتیم: اگر در این زمینه سکوت کرد و مرد و ولاء کسی را برای خود قرار نداد، چطور؟
فرمود: مال وی در بیت المال مسلمانان قرار داده میشود.
📚الكافي، ج7، ص171
☀️الف. ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ السَّائِبَةِ؟
فَقَالَ انْظُرُوا فِي الْقُرْآنِ فَمَا كَانَ فِيهِ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَتِلْكَ يَا عَمَّارُ السَّائِبَةُ الَّتِي لَا وَلَاءَ لِأَحَدٍ عَلَيْهَا إِلَّا اللَّهَ فَمَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّ وَلَاءَهُ لِلْإِمَامِ وَ جِنَايَتَهُ عَلَى الْإِمَامِ وَ مِيرَاثَهُ لَهُ.
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا وَالَى الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلَهُ مِيرَاثُهُ وَ عَلَيْهِ مَعْقُلَتُهُ.
☀️ج. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمَمْلُوكِ يُعْتَقُ سَائِبَةً قَالَ يَتَوَلَّى مَنْ شَاءَ وَ عَلَى مَنْ يَتَوَلَّى جَرِيرَتُهُ وَ لَهُ مِيرَاثُهُ قُلْنَا لَهُ فَإِنْ سَكَتَ حَتَّى يَمُوتَ وَ لَمْ يَتَوَالَ أَحَداً قَالَ يُجْعَلُ مَالُهُ فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ.
✳️*پینوشت:
▪️برده را دو گونه آزاد میکنند:
▫️یکی آزادیای که هیچ گونه رابطهای بین شخص و برده باقی نماند و بر این مساله تصریح شود؛ که به چنین بردهای «سائبه» گویند و دیگر هیچ حق متقابلی بین او و کسی که وی را آزاد کرده، وجود نخواهد داشت.
▫️حالت دوم این است که بر چنین مسالهای تصریح نمیشود و اصطلاحاً رابطه ولاء بین او و صاحب قبلیاش هنوز برقرار است؛ یعنی آن برده همچون یکی از اعضای خانواده وی قلمداد میشود بدین صورت که در قبال هم یک نحوه حقوقی شبیه حقوقی که بین اعضای خانوادهی گسترده [نه فامیل درجه یک (که به تعبیر امروزی، خانواده هستهای گفته میشوند)] هست بین آنها باقی است؛ یعنی مثلا اگر کسی مرتکب قتل غیرعمد شود، اصطلاحا دیه او بر عاقلهاش هست؛ یعنی برعهده اعضای خانواده گسترده؛ و در اینجا اگر کسی ولاء کسی را برعهده داشته باشد، در پرداخت دیه برای قتل غیرعمدی که او مرتکب شده باید اقدام کند.
🤔ظاهرا چون بردگان غالبا از اسیران جنگی ویا از نسل آنان بودند و در شهرهای اسلامی هیچ خویش و قومی نداشتند، اگر آزاد میشدند، رابطه ولاء با صاحب خود (و یا اگر سائبه بودند، با هر کسی که خودشان دلشان میخواست) برقرار میکردند و این گونه هم از حمایت وی برخوردار میشدند و هم وقتی میمردند چون خویشاوندی نداشتند ارثشان شرعا به آن شخص میرسید؛
اما اگر کسی سائبه بود و چنین رابطهای با کسی برقرار نمی کرد و خویشاوندی هم نداشت ارث وی به امام ع یا به تعبیر دیگر، به بیت المال میرسید.
@yekaye
☀️5) حسن بن محبوب می گوید: از امام رضا ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید «و برای هریک قرار دادیم موالیای از آنچه باقی گذاشتند والدین و خویشاوندان و کسانی که با دستتان [یا: سوگندتان] پیمان بستهاید [میباشند]»
فرمود: منظور از اینها امامان ع هستند؛ به واسطه اینهاست که خداوند عز و جل با دستتان [یا: سوگندتان] پیمان بست.
📚الكافي، ج1، ص216؛ تفسير العياشي، ج1، ص240
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع [كتبت إلى الرضا ع و سألته] عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ»؟
قَالَ: إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ الْأَئِمَّةَ ع؛ بِهِمْ عَقَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْمَانَكُمْ.
✅توضیح:
🔸این حدیث را در دو سطح میتوان فهمید:
🔹یکی اینکه ناظر باشد به همین معنای عرفی که امام وارث کسی است که وارث ندارد؛ در این راستا مرحوم فیض توضیح داده که:
در اینجا «موالی» به معنای وارثان میباشند؛ یعنی برای هر انسانی وارثانی قرار دادیم که از آنچه باقی گذاشت ارث میبرند و آنان همان والدین و سپس نزدیکان و سپس امام ع میباشند؛ چرا که او وارث هرکسی است که وارثی ندارد؛ و تعبیر «عقد الأیمان: پیمان با دستها [یا با:سوگندها] یا کنایه است از آنچه در عالم ذر رخ داده؛ یا آنچه در روز غدیر خم رخ داد، چرا که بیعت با امیرالمومنین ع مشتمل بر بیعت با همه اولاد وی است.
📚الوافي، ج3، ص902
🔹سطح دوم اینکه ناظر باشد به معنای باطنی آیه و اینکه امام ع بر شما اولی است و حق وی را ادا کنید؛ در این راستا مرحوم استرآبادی توضیح داده که:
مقصود از «و برای هریک قرار دادیم موالیای» یعنی برای هر امتی اولیایی قرار دادیم که همان انبیاء و اوصیا هستند؛ و این اشاره است به همان سخن پیامبر ص که فرمود « أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ: آیا من از شما به خودتان اولی و سزاوارتر نیستم؟ گفتند. بله؛ فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ: هرکس که من مولای اویم، پس علی ع مولای اوست.»
و عبارت «از آنچه باقی گذاشتند والدان» یعنی آنچه از شریعت و علوم باقی گذاشتند؛ و مقصود از «والدان» [= دو والد؛ دو پدر] پیامبر و وصی اوست به دلیل سخن پیامبر ص که فرمود: « يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ: ای علی! من و تو دو پدر این امت هستیم»
و «الأقربون» یعنی کسانی که در نَسَب و علوم و معافر به آن دو نزدیکترند؛
و «الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ» همان ائمه ع هستند؛ یعنی کسانی که ولایت آنان با «أیمان شما» پیمان بسته؛ و اینجا «أیمان» نه جمع دست، بلکه به معنای ایمان دین است تا این تأویل معنایش درست باشد؛
و اینکه [در ادامه آیه] فرمود: «فَآتُوهُمْ نصیبهم: پس نصیبشان را بدهید»؛ یعنی نصیب امامان؛ یعنی همانچه از ولایت و اطاعت ایشان واجب شده است.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص134-135
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
1️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً»
چنانکه در نکات ادبی گذشت این آیه ظرفیت معنایی گستردهای دارد. با صرف نظر از جمله آخر آیه (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً) به برخی از واضحترین این معانی اشاره میشود.
برای اینکه تفاوتهای معنایی بهتر معلوم شود، ترجمهها را بر اساس اینکه موضوع فقط ارث باشد و متعلق «لِکُلٍّ» را «مال یا انسان» در نظر گرفته باشد، آنها را در دو دسته کلی قرار میدهیم:
🍃الف. بحث درباره «مال» است:
🌱الف.1. و براى هر مالى از آنچه پدر و مادر و نزديكان و كسانى كه شما با آنها پيمان (زوجيت يا ضمان جريره يا آزادى از بردگى) بستهايد، بر جاى گذاشتهاند وارثانى قرار دادهايم (كه بر حسب اختلاف طبقات خويشاوندى ارث مىبرند)، پس (اى حاكمان وقت) بايد نصيبشان را به آنها بپردازيد. (ترجمه اول آیت الله مشکینی)
🌱الف.2. و براى هر دارايى از آنچه پدر و مادر و نزديكان بهجا گذاردهاند، ميراثبرانى نهادهايم و (نيز) سهم كسانى را كه پيمان (زناشويى) تان (شما را به آنان) وابسته است؛ به آنها بپردازيد. (ترجمه گرمارودی)
به تعبیر سادهتر: براى هر ميراثى كه پدر و مادر و نزديكان و همسران به جاى گذاشتهاند، وارثانى مقرر كرديم، بهره آنان را بپردازيد. (ترجمه طاهری)
🍃ب. بحث درباره انسان است:
🌱ب.1. براى هر انسانى ارثبرانى از (جهت) ما ترك او قرار داديم (و آنها) پدر و مادر و (ساير) نزديكان اويند و كسانى كه با آنها پيمان (زوجيت، ضمان جريره، اعتاق و امامت) بستهايد، پس (اى حاكمان وقت) بايد نصيبشان را به آنها بپردازيد. (ترجمه دوم آیت الله مشکینی)
🌱ب.2. براى هر كسى، وارثانى قرار داديم، كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند؛ و (نيز) كسانى كه با آنها پيمان بستهايد، نصيبشان را بپردازيد! (ترجمه مکارم) به تعبیر سادهتر: براى همه، در آنچه پدر و مادر و خويشاوندان نزديك به ميراث مىگذارند، ميراثبرانى قرار دادهايم. و بهره هر كس را كه با او قرارى نهادهايد بپردازيد. (ترجمه آیتی)
🌲و با اندک دقتی در آنچه در نکات نحوی بیان شد میتوان دهها مقصود دیگر از این عبارت استخراج کرد.
✅ تبصره
اگر «موالی» را ناظر به مساله ارث در نظر بگیریم، مفاد عمومی همه اینها ناظر است به اینکه
🔹یک وضعیت ارث هست که خداوند قرار داده و آن ارث بردن بین فرد و والدین او، و در مرتبه بعد، بین فرد و خویشاوندانش است.
🔹اما یک عده هم هستند که با عقد و پیمانی که خود شما بستهاید در بحث ارث وارد میشوند و سهمی هم بدانان اختصاص مییابد.
▪️با توجه به آیات دیگر قرآن،
🔸اگر این پیمان، پیمان ازدواج باشد، آنان با تمام طبقات ارث، ارث میبرند؛
🔸اگر آن پیمان، از جنس پیمان ولاء باشد (توضیح در ذیل حدیث 4) آنگاه اینان در مرتبه بعدی ارث قرار میگیرند (یعنی اگر متوفی هیچ خویشاوندی، حتی خویشاوند سببی نداشت، ارث به اینها میرسد)؛
🔸 واگر ناظر به پیمانهایی نظیر پیمان برادری ویا همقسم شدن (که با سوگند خوردن همدیگر را وارث هم میکردند) و ... باشد، آنگاه یا باید مفاد آیه را نسخ شده توسط آیات ارث و «اولواالارحام دانست؛ یا آیه اشاره میکند که چون اینها وارثانی که خدا قرار داده نیستند، پس شما که میخواهید سهمی بدانان بدهید از طریق وصیت اقدام کنید (زیرا هرکس حق دارد در یک سوم اموالش را برای هرکس که دلش میخواهد، ولو در طبقات وراث نباشد، وصیت کند.)
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
2️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً»
نسبت این آیه با آیات قبل چیست؟
🍃الف. با توجه به وقوع این آیه بعد از آیه «لا تتمنوا ...» که نزدیکی مضمونش به آن، این احتمال تقویت میشود که این آیه یک جمعبندیای از تفاصیل مباحث ارث است که تاکنون مطرح شد؛
یعنی همان طور که به نظر میرسد آیه 7 این سوره (لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ ...) اشاره اجمالی احکام ارث بود که در ابتدای بحث تفصیلی ارث بیان شد، این آیه نیز یک جمعبندی است که بسته به اینکه «موالی» را چه وارث و چه مورث (ارثبرجایگذارنده) بدانیم، بیان سه طبقه ارث است: والدین و فرزندان، خویشاوندان، و همسران که با پیمان عقد ارث بر آنها واجب میشود. با این بیان، از حیث سیاق آیات معنای «الذین عقدت ایمانکم» بیشترین تناسب را دارد. (الميزان، ج4، ص341-342)
📝نکته تخصصی #تفسیری
چنانکه بارها بیان شد به اقتضای قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، قبول یک معنا و حتی اظهر دانستن آن، مستلزم کنار نهادن معانی دیگر نیست.
🤔نکتهای که به مناسبت در اینجا قابل ذکر است این است که گاه برخی عناصر مختلف پیرامونی، ظهور یک معنا را تقویت میکند و برخی دیگر ظهور معنای دیگر را.
▪️مثلا در اینجا:
▫️کسی که به شأن نزول آیه توجه کند [دست کم مخاطبان آیه در لحظه نزولش] تعبیر «الذین عقدت ایمانکم» را بیشتر ناظر به پیمانهایی نظیر پسرخواندگی، عقد اخوت و ... میبیند، و جمله «والدین عقدت ایمانکم» را جمله مستقلی از جمله قبل میبیند؛ که در جمله قبل وارثان را برشمرد؛ و در اینجا افرادی که با یک پیمان قبلا وارث میشدند و اکنون آیه میگوید اینها با وصیت کردن شما نصیب خواهند برد نه با همان پیمان قبلیشان؛
▫️اما وقتی کسی مانند علامه طباطبایی به سیاق آیات قبل و بعد عطف توجه میکند، این عبارت را کاملا عطف بر «الاقربون» میبیند و کل مطلب را یک حکم واحد میبیند که وارثان را برمیشمرد و سپس میگوید نصیب همه را به آنها بدهید.
نکته قابل توجه در این آیه این است که شأن نزول یک ظهور در آیه را تقویت میکند (أظهر) و سیاق آیات قبل و بعد، ظهور دیگر را؛ و البته همگی میتواند مراد باشد.
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
3️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی»
تعيين نظام ارث و اینکه چه کسی میتواند وارث باشد و چه کسی نمی تواند وارث باشد، به فرمان خداست.
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
4️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ»
کاربرد کلمه «أقربون: کسانی که نزدیکترند» به جای سایر تعابیر رایج در خصوص خویشاوندان (مانند اولواالارحام یا ذویالقربی) در آن واحد چند ظرافت دارد:
🍃الف. نشان میدهد خويشان نزديكتر، در ارث بردن اولويّت دارند. (تفسير نور، ج2، ص59)
🍃ب. معیار ارث بردن کدام افراد و معیار اصلی تفاوت در سهمالارثها را نشان میدهد.
🍃ج. این لفظ ظرفیت معناییای را دارد که مراد آیه منحصر به ارث بردن نشود؛ و اولیتر بودن (که در کلمه «موالی» هست) را در معانی دیگر اشراب کند: یعنی اشاره باشد به انواع رابطههای ولاییای که بین افراد برقرار است: خداوند برای والدین یک ولایتی قرار داده، و همین طور برای کسانی که به عمق وجود ما نزدیکترند (مانند امام ع) یک ولایتی؛ و ... .
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
5️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ»
همان گونه که اگر خداوند رابطهای واقعی (خویشاوندی) بین برخی برقرار کرد، آنها نسبت به هم ذیحق میشوند از هم ارث میبرند و به ما خطاب میشود که سهم چنین کسی را که چنین رابطهای با شما دارد ادا کنید؛
اگر هم خود انسان رابطه و پیوند محکمی با کسی برقرار کرد باید سهم وی را ادا کند.
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
6️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ»
توجه شود که فاعلِ «عقدت»، «أیمانکم» است؛
🔹یعنی گویی این سوگندهای شماست که دارد پیمان میبندد، نه خود شما؛
🔹یعنی چهبسا سوگند خوردن هنگام پیمان بستن، رابطه و قرارداد اجتماعی طرفینی را در افقی بالاتر و ذیل ارتباطات الهی قرار میدهد؛
🔹و چه بسا به همین جهت بوده که پیمانِ حاصل از سوگند را هم در عداد جایی که پیوندی را خداوند قرار داد و عدهای را موالی عده دیگری کرد، برشمرد؛ و در مورد هردو فرمود که باید سهم وی را ادا کنید.
📝نکته تخصصی #جامعهشناسی و #خانوادهشناسی
💠تفاوت بنیادین #خانواده با سایر #نهادهای_اجتماعی
با توجه به اینکه غالبا فضای اصلی این آیه را ناظر به مساله ارث دانستهاند، بسیاری از مترجمان و مفسران، مقصود از «الذین عقدت ایمانکم» را ناظر پیوند زناشویی دانستهاند که موجب میشود علاوه بر رابطه والدین و فرزندان یا مطلق روابط خویشاوندی که به طور طبیعی بین خود افراد برقرار میشود، با یک عقد و پیمان، و بدون اینکه هیچ رابطه خونی و واقعیای قبلا در کار بوده باشد، رابطهای برقرار شود تا حدی که افراد از هم ارث ببرند.
🤔در واقع،
در نگاه دینی، پیوند #زناشویی
📛از جنس سایر #پیوندهای_اجتماعی نیست که صرفاً به #قرارداد و #رضایت_طرفین حاصل شود و هرگاه طرفین نخواستند آن را به هم بزنند؛
⭕️ بلکه این پیوندی است که خداوند در آن مداخله خاص دارد؛
از این روست که #ازدواج را #پیوند_مقدس و از آن طرف، #طلاق را #حلال_مبغوض معرفی کرده است؛
و در بسیاری از مضامین تاکید شده که با خواندن خطبه عقد خداوند #محبت_زن_و_شوهر را در دل هم میاندازد؛
و این مسالهای است که بسیاری از ما تجربه کردهایم:
بسیاری از ما تا پیش از ازدواج شناخت چندانی از شخصی که با او ازدواج خواهد کرد ندارد؛ و حتی علاقه و روابطش با بسیاری از افراد به مراتب بیش از علاقه و ارتباطش با همسر آینده خویش است؛ با این حال پیوند ازدواج چنان آن دو را به هم گره میزند که گاه برای خودشان هم باورکردنی نیست.
همه اینها شاهدی است بر اینکه دست مداخله خداوند در این رابطه به طور خاص دیده میشود.
🤔یعنی اگر در فقه #احکام_فردی_شریعت را عموما در ابواب #عبادات و #احکام_اجتماعی_اسلام را عموما در ابواب #معاملات بحث میکنند؛ اگرچه بحث نکاح را در ذیل «معاملات« بحث کردهاند؛ اما تفاوتهای این مساله با سایر مسائل اجتماعی به حدی است که فقهای برجستهای همچون مرحوم کاشف الغطاء (أنوار الفقاهة، كتاب النكاح، ص8 ) صاحب جواهر (جواهر الكلام، ج29، ص133 ) از بس احکام تاسیسی شارع در مساله ازدواج فراوان است تعبیر میکنند که گویی در احکام نکاح، #شائبه_عبادت وجود دارد؛
🤔 و از اشتباهات دنیای مدرن – که متاسفانه در کشور ما هم در حال رواج است - این است که این رابطه را همچون سایر روابط اجتماعی و در افق #قرارداد_اجتماعی_صرف قلمداد میکنند؛
و از این روست که #طلاق دادن همچون فسخ هر معامله اجتماعی قبح خود را از دست میدهد و #ازدواج از یک پیمان الهی به حد قراردادی طرفینی برای تامین نیازهای شخصی طرفین – ولو بگویید نیاز عاطفی – فروکاسته میشود.
💢مخصوصا اگر این نکته را در نظر بگیریم که بسیاری بر این باورند که این آیه ناظر به پیوندهایی مثل همقسم شدن و یا عقد اخوت (برادری) بوده، این نکته که بیان شد بیشتر جلوه میکند؛
زیرا نشان میدهد خداوند اگرچه در جاهای دیگر با تعابیری همچون «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود» (مائده/1) از ما خوسته که به مطلق پیمانهایمان پایبند باشیم؛ اما پیمانهایی را که واقعا به ایجاد یک خانواده واقعی نمیانجامد، در ردیف پیوندهای خانوادگی که تا ارث (یعنی وضعیت بعد از مرگ) هم ادامه مییابد، به رسمیت نمیشناسد❗️
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
7️⃣ «وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ»
اگر با کسی پیمانی بستید حتما حقش را ادا کنید.
در واقع،
انسان حقّ دارد در شرايطى مالكيّت خود را از طريق پيمان و قرارداد به ديگرى واگذار كند؛ و برخی از این تعهّدات انسان در زمان حياتش، پس از مرگ هم محترم است. (تفسير نور، ج2، ص59)
@yekaye
یک آیه در روز
961) 📖 وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ
.
8️⃣ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی ... وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً»
اسلام هم برای احکامی که خداوند بین انسانها مقرر میکند و هم برای قراردادهایی که خودشان بین خود میبندند، #ضمانت_اجرایی قرار داده است؛ و آن این است که خداوند بر هر چیزی شاهد است.
به تعبیر دیگر،
ايمان به حضور خداوند، رمز تقوا و هشدار به كسانى است كه [به حقوق اجتماعی شرعی و] به پيمانهاى خود وفادار نيستند. (تفسير نور، ج2، ص60)
@yekaye
962) 📖 الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً 📖
💢ترجمه
مردان قیامکننده به [= متصدی] امور زناناند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کردهاند؛ پس زنان صالح، پیوسته فرمانبردارند، نسبت به غیب حافظاند، به [سبب] اینکه [یا: بدانچه] خداوند حفظ کرده است؛ و آن زنانی که از سرکشیشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید؛ همانا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.
سوره نساء (4) آیه 34
1398/9/3
26 ربیعالاول 1441
@yekaye
🔹قَوَّامُونَ
▪️در آیه 5 همین سوره درباره ماده «قوم» توضیحات لازم ارائه شد و اشاره شد که «قیام» انحای مختلفی دارد:
▫️یا «قیام به چیزی» است که همان معنای «ایستادن» میدهد، مانند «مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ» (هود/۱۰۰) ، «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها» (حشر/۵) «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً» (آل عمران/۱۹۱)
▫️یا قیام بر چیزی، به معنای مراعات کردن و حفظ و مراقبت از آن چیز است، که در این صورت غالبا با حرف «علی» میآید؛ مثلا: «أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَت» (رعد/۳۳) یا تعبیر «إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً» (آل عمران/۷۵) که این دومی به معنای در طلب آن مطلب ثابت قدم ماندن است.
▫️یا قیام به معنای تصمیم و عزم به انجام کاری، مانند «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» (مائده/۶) ویا «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (مائده/۵۵) یعنی دائما آن را انجام میدهند و بر آن محافظت دارند.
▫️یا «قیام» و «قِوام» به معنای اسم برای چیزی که بدان تکیه زده میشود و موجب ایستاده ماندن چیز دیگری میشود و قوامبخش آن است؛ مانند: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» (نساء/۵) ویا «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ» (مائده/۹۷)
▪️تعبیر «قامَ الرَّجلُ المَرْأَةَ» یا «قامَ عليها» را گفتهاند کاربردی مجازی است که در جایی به کار میرود که مرد متکفل شؤون زن شود و به انجام امور وی اقدام کند؛ که چنین مردی را «قوّام» آن زن گویند: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» (نساء/34).
بدین ترتیب، کلمه «قوّام»، با توجه به معنای مبالغهای که در این صیغه هست، به معنای کسی است که برای کاری ویا انجام امور کس دیگری با جدیت قیام میکند: «كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ» (نساء/135) ، «كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ» (مائده/8)
🔖جلسه 930 http://yekaye.ir/an-nesa-4-5/
@yekaye
🔹فَضَّلَ
▪️ماده «فضل» در اصل دلالت دارد بر «زیادتی در چیزی» (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص508)؛
به تعبیر دیگر، دلالت دارد بر زیادتر بودن از آنچه لازم و مقرر بوده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص106)
یا «زیادتر بودن از حالت میانه و معمول»؛
که این کلمه هم در امور مثبت به کار میرود، مانند علم و بردباری؛ وهم در امور منفی به کار میرود، مانند غضب؛ و غالبا کلمه «فَضل» بار بار معنایی مثبت، و کلمه «فضول» با بار معنایی استفاده میشود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص639)
و در قرآن کریم هم چون کلمه «فضول» به کار نرفته، همواره کلمه «فضل» با بار معنایی مثبت بوده است: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ» (بقره/105) حتی در جایی که اشخاصی که فضلی بدانها رسیده، مذموم باشند؛ مانند: «الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (آل عمران/180)
در واقع، هر عطیهای که عطاکننده آن وظیفه و الزامی برای دادن آن نداشته باشد را «فضل» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص639)
و فضل خدا به معنای اعطای بیش از حدی که به طور معمول نیاز است و انتظار میرود، میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۱۰۶)
اغلب مفسران نیز «فضل» را عطایی اضافه بر آنچه که گیرنده آن استحقاقش را داشته است، معرفی کردهاند. (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۶۹؛ البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۳۰)
و تقابلش با «اجر» در آیه «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» (فاطر/30) موید خوبی بر این مدعاست.
▪️با توجه به مفهوم «زیادتری»ای که در این واژه نهفته، از این ماده برای مقایسه و برتر دانستن چیزی بر چیز دیگر استفاده میشود؛ و غالبا وقتی به باب تفعیل میرود به معنای برتری دادن چیزی بر چیز دیگر میباشد؛
که این برتری دادن
▫️گاهی برتری دادن ذاتی است، مانند برتری نوع انسان بر انواع دیگر: وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (اسراء/70)
▫️و گاهی برتری دادنی عرضی است و لذا راهی برای اکتساب آن وجود دارد: «وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ» (نحل/71)، «لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ» (إسراء/12) «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»(نساء/32) (مفردات ألفاظ القرآن، ص639)
و ظاهرا در آیه «انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضيلاً» (اسراء/21) کاربرد آن هر دو مورد جمع شده است.
▪️به تعبیر دیگر، تفضیل الهی را دو قسم میتوان دانست:
▫️یکی فضل ابتدایی تکوینی: «قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» (آل عمران/73) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْض» (نساء/32)
▫️و دیگری فضل و برتریای که مسبوق به اقداماتی از جانب بنده است: «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ» (آل عمران/152) «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» (آل عمران/174) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص106)
▪️این ماده وقتی به باب تفعل (تفضل) برود به معنای ادعای فضل داشتن است: «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» (مومنون/24) (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص508).
📿ماده «فضل» و مشتقات آن 104 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ
▪️ماده «بعض» در اصل جایی به کار میرود که چیزی تجزیه شود و به برخی از این اجزاء «بعضِ» آن چیز گفته میشود (معجم مقاييس اللغه، ج1، ص269)
در واقع، این ماده در نسبت با «کل» همیشه سنجیده میشود و در مقابل آن قرار دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص135)
▪️حالا این «کل»
▫️ گاهی کلیّ فی نفسه [اسم جنس] است، مانند «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/12)،
▫️ گاه «کل» به معنای مجموعه است و «بعض» به معنای برخی از افراد آن مجموعه است؛ مانند «أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ» (انعام/158) [و نیز: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ، الحاقه/44؛ وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمينَ؛ شعراء/198؛ وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ، تحریم/3] [که در این دو مورد در فارسی از کلمه «برخی یا بعضی از» استفاده میشود]
▫️ویا امر مرکب است که «بعض» به معنای جزء و قسمتی از آن است؛ مانند: «قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم» (بقره/259) [که در فارسی از کلمه «بخشی از» استفاده میشود] (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص325)
🔸با این بیان تفاوت «بعض» با «فرد» و «جزء» معلوم میشود:
▫️[اولا «بعض» هم در مقابل کل مجموعی (کلی) و هم در مقابل کل مرکب به کار میرود در حالی که جزء فقط در مقابل کل مرکب؛ و فرد فقط در مقابل کل مجموعی به کار میرود؛
▫️ ثانیا] «بعض» همواره در نسبت با «کل» مطرح میشود و اطلاقش تنها در جایی رواست که قبل از آن کل در کار باشد؛ اما در جزء صرفا قابلیت جزئیت داشتن در چیزی لحاظ میشود خواه قبل از ترکب باشد یا بعد از آن؛ و فرد هم مستقل از مجموعه میتواند لحاظ شود. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص326)
▪️با این اوصاف معلوم میشود که علیالقاعده کلمه «بعض» همواره مضاف الیهای داشته باشد؛ اما در بسیاری از موارد این مضاف الیه حذف میشود و تنوین جایگزین آن میشود؛ مانند «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» (بقره/85)، «يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ» (اسراء/55) «عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ» (تحریم/3) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص326)
▪️کلمه «بعوضة» (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها؛ بقره/26) که به معنای مگس و پشه است، برخی آن را بیارتباط با معنای اصلی قلمداد کردهاند (معجم مقاييس اللغه، ج1، 270)
اما برخی گفتهاند وجه تسمیهاش این است که به خاطر کوچکیاش در مقابل سایر حیوانات، گویی قسمتی و بخشی از حیوانات دیگر میباشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص135؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص326)
📿ماده «بعض» در قرآن کریم 158 بار به کار رفته که غیر از همین یکبار که به صورت کلمه «بعوضه» آمده، همه مواردش فقط کلمه «بعض» میباشد.
@yekaye
🔹بعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ
🔖در بند قبل اشاره شد که در بسیاری از موارد، مضاف الیه «بعض» حذف میشود و تنوین به جای آن میآید.
▪️یکی از رایجترین مصادیق آن در جایی است که دو بار کلمه بعض بیاید که به نحوی دلالت بر نسبت بین این دو داشته باشد، که در این موارد بعد از «بعض» اول اسم یا ضمیر میآید و بعض دوم با تنوین میآید.
🔸گاهی مقصود از این دو، دو لنگه در عرض هم هست که خود آن دو لنگه ربطی به هم ندارند، که در قرآن کریم تنها در سه مورد چنین کاربردی وجود دارد و معنایش کاملا واضح است. این موارد عبارتند از: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ: آیا به بخشی از این کتاب ایمان میآورید و به بخشی کفر میورزید» (بقره/85)؛ «يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ: میخواهند بین خدا و پیامبرانش جدایی بیفکنند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به برخی کفر میورزیم» (نساء/150) «فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ: و همين كه این زن آن را گزارش داد و خدا پيامبر را بر آن [کار وی] مطّلع گردانيد، [پيامبر] بخشى از آن [کار] را معلوم كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود» (تحریم/3)
🔸اما اگر این موارد صرف نظر کنیم، در بسیاری از موارد، این دو ناظر به یک رابطه در قبال هم مطرح میشود که در قرآن کریم 62 مورد با چنین کاربردی مواجهیم (یعنی از 157 بار کاربرد کلمه «بعض» در قرآن، 112 مورد آن در چنین حالت متقابلی ارائه شده است) که کاربرد دوگانه اینها در این حالت، دو معنا را میتواند برساند:
🔹گاهی ظهور اصلی و اولیه این تعبیر (بعضی نسبت به بعضی) به معنای طرفینی است که در زبان فارسی از تعبیر «همدیگر» استفاده میشود؛ مانند جایی که میفرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ: گفتیم هبوط کنید در حالی که با همدیگر دشمن خواهید بود» (بقره/36؛ اعراف/24) یا «يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً: روز قیامت به همدیگر کافر میشوید و همدیگر را لعنت میکنید» (عنکبوت/25) در این آیه بویژه تعبیر دومش ظهور جدی دارد که منظور لعن متقابل است؛ نه اینکه فقط برخی، برخی دیگر را لعن کنند.
🔹اما گاهی ظهور اصلی این دو به همان معنای یک طرفه است؛ مانند: «يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ: به برخی از شما شدت و سختیای از جانب برخی دیگر را میچشاند» (انعام/65) یا «وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ: و اگر به اهل کتاب هر آیهای ارائه کنی از قبله تو پیروی نخواند کرد و تو هم پیروِ قبله آنان نیستی؛ و برخی از آنان هم پیرو قبله برخی دیگر نخواهند شد» (بقره/145) [این را یکطرفه دانستیم زیرا معنی ندارد که در حالی که الف پیرو قبله ب است ب پیرو قبله الف شود] یا «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ: پس اگر برخی از شما برخی دیگر را امین شمرد، پس آن کسی که امین دانسته شده، باید باید امانتی که به عنوان امین به او دادهاند را ادا کند» (بقره/283) [اقتضای امانت این است که یکی امانتدار باشد و دیگری امانتگذار؛ و امانتگذار است که به امانتدار را باید امین بشمرد؛ و این نکته در فراز بعدی بیشتر واضح میشود که مساله یکسویه بوده است]
البته در این مثالها ظهور در معنای دیگر کاملا منتفی نیست؛ اما اظهر یکی از این دو است. اما در اغلب موارد براحتی نمیتوان یکی از این دو را اظهر دانست.
🤔اما غیر از قرائن خاص هر کلام، آیا ضابطهای صوری و زبانی برای تشخیص وجود دارد؟
در یک تقسیمبندی کلی، کاربرد دو کلمه «بعض» پشت سر هم
▪️ یا در حالت فاعل و مفعولی است؛
▪️یا هر دو مفعول فعل دیگرند؛
▪️گاه با یک کلمهای بین این دو، که یک نحوه نسبت ویا اقدام متقابل را میرساند، که این کلمه میتواند اسم یا یکی از حروف جر باشد (از جمله حرف «علی» ، «بـ» ، «لـ» ، «الی» ، «من» ، «فی»)؛
💢در حدی که در این زمینه تتبع و تامل شد ضابطه واضحی به دست نیامد و برای اینکه شما هم در آنها تامل کنید و اگر نکتهای رسیدید در اختیار بنده و دیگران قرار دهید این موارد در ادامه به تفصیل تقدیم میشود:
@yekaye
🔹موارد کاربرد دو کلمه «بعض» در قبال هم در قرآن کریم
▪️به صورت فاعل و مفعول:
يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً (عنکبوت/25)
رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا (زخرف/32)
فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ (بقره/283)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ ... وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ (آل عمران/64)
لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً (نور/63)
إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً (فاطر/40)
وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً (حجرات/12)
▪️دو مفعول فعل واحد:
وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمينَ بَعْضاً (انعام/129)
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً (مومنون/44)
▪️ با یک کلمهای بین این دو، که یک نحوه نسبت ویا اقدامی در قبال دیگری را میرساند، مانند:
وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ (بقره/145)
يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ (انعام/65)
▫️با کلمه «اولیاء»
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ (مائده/51)
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ (انفال/72)
وَ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ (انفال/73)
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ (توبه/71)
إِنَّ الظَّالِمينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقينَ (جاثیه/19)
▫️با کلمه «فوق»
رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ (انعام/165)
ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها (نور/40)
نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا (زخرف/32)
@yekaye
👇ادامه👇
👇ادامه موارد کاربرد دو کلمه »بعض» در قبال هم در قرآن کریم
▪️با یکی از حروف جر
▫️حرف «علی»:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ (بقره/253)
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ (نساء/32)
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ (نساء/34)
يَجْعَلَ الْخَبيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَميعاً فَيَجْعَلَهُ في جَهَنَّمَ (انفال/37)
جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ (رعد/4)
وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ (نحل/71)
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضيلاً (اسراء/21)
لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (اسراء/55)
ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ (مومنون/91)
ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ (نور/58)
أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ (صافات/27 و 50؛ طور/25)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (قلم/30)
خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ (ص/22)
لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (ص/24)
▫️حرف «بـ»:
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ (بقره/251)
وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْض (انعام/53)
رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ (انعام/128)
أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ (انفال/75؛ احزاب/6)
دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ (حج/40)
يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً (عنکبوت/25)
لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ (محمد/4)
▫️حرف «لـ»
قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ (بقره/36؛ اعراف/24)
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (اسراء/88)
قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ (طه/123) (ضمیر ابتدایی مثنی سپس جمع)
جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ (فرقان/20)
وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ (حجرات/2)
فَالْيَوْمَ لا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا (سبأ/42)
وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (اسراء/88)
الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ (زخرف/67)
▫️حرف «الی»
إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ قالُوا (بقره/76)
وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ (نساء/21)
يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً (انعام/112)
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ هَلْ يَراكُمْ مِنْ أَحَدٍ (توبه/127)
وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ (سبأ31)
▫️حرف «من»
ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ (آل عمران/34)
أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ (آل عمران/195)
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ (نساء/25)
الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ (توبه/67)
▫️حرف «فی»
وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ في بَعْضٍ (کهف/99)
@yekaye