هدایت شده از یک آیه در روز
.
7⃣ «ذلِكَ تَقْديرُ ... الْعَليمِ»
در نظم و برنامهریزیِ حاكم بر عالَم هیچ خطا و اشتباهی نیست و همهچیز بر اساس علم است.
💠نکته تخصصی #فلسفه_دین و #خداشناسی
نسبت خدای اسلام با #خدای_رخنهپوش❗️
یک برداشت غلط از خدا در مسیحیتِ تحریف شده، رواج یافته که به نام «خدای رخنهپوش» معروف است؛
در این برداشت،
همه عالم یک نظم طبیعی دارد که ربطی به خدا ندارد❗️
اما خداوند برای اینکه خودش را نشان دهد خللها و رخنههایی در جهان قرار داده که علم نمیتواند آنها را توجیه کند‼️
از ثمرات این برداشت غلط این است که هرچه علم پیشرفت کند، دایره حضور خدا در جهان کوچکتر میشود:
گویی خدا بودن خدا مبتنی بر جهالت و نادانیِ ماست‼️
📖در تلقی قرآنی نهتنها این برداشت هیچ راهی ندارد، بلکه خداوند علیم محض دانسته شده که تمام تقدیرات و برنامهریزیهای عالم از روی علم است؛
🔭🌐🔬 بنابراین هرچه علم جلوتر رود حکیمانهتر بودن عالم و دست تقدیر خدا آشکارتر میگردد.
در این نگاه،
پیشرفت علم یکی از مهمترین راههای پیشرفت باور به خدا قلمداد میشود و اساساً کسانی که دانشمندترند خدا را جدیتر میگیرند: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُهمانا فقط آنان که از بندگان عالِم خداوند هستند از او خشیت دارند» (فاطر/28)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4⃣ «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ»
و آنچه روزی که دو گروه با هم رو در رو شدند به شما رسید، پس به اذن خدا بود؛
و واضح است که منظور از این اذن، اذن تکوینی است؛ نه اذن تشریعی.
💠نکته تخصصی #خداشناسی و #دینشناسی
خداوند دو گونه اراده در عالم دارد؛
🔺#اراده_تکوینی؛ که هر آنچه که در عالم رخ دهد به این اراده خداوند وابسته است؛ حتی شیطان هم هر عملی انجام می دهد از محدوده اراده تکوینی خداوند خارج نیست؛
🔺و #اراده_تشریعی، یعنی آنچه خداوند بدان دستور داده است و انجام آن را از ما میخواهد.
به همین ترتیب، اذن و اجازه دادن خداوند هم در همین دو معناست:
هیچ واقعهای در عالَم رخ نمی دهد مگر با اذن تکوینی خداوند؛ اما البته خداوند تشریعا اذن به گناه نداده است.
مطابق با این دو اذن خداوند می توان از دو مفهوم «اختیار داشتن ما» و «حق داشتن ما» سخن گفت:
🔺خداوند به اذن تکوینی به ما اختیار داده است؛
🔺و به اذن تشریعی به ما برای انجام کارهایی حق داده است؛
⛔️پس اینکه خداوند به ما اختیار داده است، به این معنا نیست که در هر عرصهای که #اختیار داریم، #حق هم داریم❗️
❌خلط بین اذن تکوینی و اذن تشریعی، و نیز بین اختیار و حق، از مهمترین عرصههای سوءاستفاده افراد از نام خدا برای هوسرانیهای خویش است.
⛔️نمونه بارزش این است که میگویند خداوند به من اختیار [= اذن تکوینی] داده است که چنین بکنم یا نکنم (مثلا خدا به من اختیار داده که نماز بخوانم یا نخوانم، یا به من اختیار داده که حجاب داشته باشم یا بیحجاب باشم، یا ...) پس حق دارم [اذن تشریعی]که نماز نخوانم، یا بیحجاب باشم، یا ...‼️
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6⃣ «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ»
#هستىشناسى، مقدّمه #خداشناسى است. (تفسير نور، ج2، ص222)
📝تاملی در باب #فلسفه و #فلسفیدن 📝
برخی میپندارند چون زادگاه فلسفه، یونان باستان بوده، پس حتما فلسفه سر به الحاد و بیدینی برمیدارد❗️
و به خاطر مشاهده برخی از آرای فلاسفه مسلمان، که عمدتاً ناشی از نفهمیدن منظور آنان بوده (مانند نظریه وحدت وجود)، رای به سراپا ضلالت بودن فلسفه، و کفر فلاسفه میدهند و این موضع ضدفلسفی خود را موضعی دینی و قرآنی میپندارند‼️
صرف نظر از اینکه، فیلسوف از آن جهت که تفلسف میکند به رای هیچ فیلسوف دیگری تعبد ندارد؛ و نمیتوان به خاطر نظر یک فیلسوف، همه فلاسفه را به یک چوب راند،
در این آیه به صراحت اندیشه در هستی جهان، آن هم با عقل ناب را میستاید و محصول این اندیشیدن را، نه فقط یک آیه، بلکه رسیدن به آیات میداند.
🤔یعنی
همان گونه که وحی میتواند معارف عمیقی در اختیار انسان قرار دهد که نامش #آیات قرآن است؛
اندیشیدن در خلقت جهان نیز میتواند معارف عمیقی در اختیار انسان قرار دهد که نام آن نیز #آیات است.
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2⃣ «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»
میتوانست بسادگی بگوید «مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»؛ اما «ربنا» را در آغازش افزود.
🤔چرا؟
شاید از این باب است که نشان دهد که خزی و خواریِ عدهای از افراد منافاتی با ربوبیت خداوند ندارد؛ بلکه لازمه آن است.
📝نکته تخصصی #خداشناسی و #انسانشناسی
در آیه قبل (تدبر8 https://eitaa.com/yekaye/5158)
اشاره شد که همان که خالق و آفریننده است، ربوبیت و به مقصد رساندن را هم عهدهدار است.
اما ربوبیت خداوند در مورد انسان به این نیست که حتما همگی به بهشت روند❗️
و قطعا چنین نیست که اگر عدهای به جهنم رفتند، کار ربوبیت خداوند به سرانجام نرسیده باشد‼️
درست است که خداوند به انسان فطرت هم داده که خوب و بد را تشخیص دهد و راه حق را بگزیند؛
اما در عین حال، به او اختیار هم داده است؛
و معنای اختیار داشتن یعنی امکان این را داشته باشد که مسیر شقاوت، و نه سعادت، را بپیماید.
و طبیعی است که عاقبت کسی که مسیر شقاوت را پیمود، جهنم است نه بهشت.
و اتفاقا همین به جهنم رفتن برای چنین کسی، به امداد ربوبی است:
« كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً» (اسراء/20)
پس
🔺همان گونه که به فلاح و رستگاری رسیدن عدهای به اقتضای ربوبیت خداوند و به امداد اوست؛
🔻شقاوت و جهنمی شدنِ عدهای دیگر هم به اقتضای ربوبیت و امداد الهی است.
🤔اگر کسی که این ربوبیت همهجانبه خداوند، حتی برای شقاوت بدکاران را بفهمد، بیشک بسیار آرام میشود؛
زیرا عمده استرسها و اضطرابها، ناشی از این است که نگرانیم که اگر وضع به همین صورت ادامه یابد، چه خواهد شد.
اما کسی که ربوبیت خدا را میفهمد؛ میداند وضع هر گونه شود، وعده خدا محقق خواهد شد و کار از دست خدا بیرون نخواهد رفت.
پس هم در سختترین شرایط، لحظهای ناامید نمیشود و هم خستگی نمیتواند براو غلبه کند و او را از پای درآوَرَد.
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
قبلا در بحث از آیه دوم سوره حمد اشاره شد که اگرچه بسیاری از مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند و این ترجمه غلط نیست؛ اما ترجمه آن به «جهانها» چهبسا دقیقتر باشد «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهانها» میتوان ترجمه کرد. (جلسه۳۶ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/)
و در آيه حاضر نیز اگرچه باز اغلب مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند؛ اما معدودی از مترجمان به معنای «جهانها» توجه کردهاند مثلا:
پروردگار عالمهای آفریدگان (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۰۷۵)
پروردگار عالمها (ترجمه شاه ولی الله دهلوی، ص۱۲۱۴)
آفريدگار جهانها و جهانيان (ترجمه طاهره صفارزاده، ص۱۳۱۳)
پروردگار جهانها (حجة التفاسیر، ج۶، ص۲۹۴)
💢اکنون میافزاییم با تحلیلی که درباره کلمه «العالمین» به عمل آید بخوبی میتوان فهمید که چرا هر دو ترجمه درست است:
«عالَم» وقتی به صورت جمع سالم بسته شود فقط در مورد ذوی العقول به کار میرود؛ و در حدیث ۲ از امام صادق ع نقل شد که هر انسانی یک عالم است.
پس اینکه خداوند رب العالمین است یعنی خداوند پروردگار انسانهایی است که هریک یک جهان است؛ پس خداوند از همان جهت که پروردگار جهانیان (انسانها) است؛ از همان جهت پروردگار جهانها هم هست.
✅این موید همان تحلیلی است که قبلا به تفصیل بیان شد که یکی از ویژگیهای خاص انسانها این است که انسانها موجوداتیاند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند. این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است:
الف. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بینهایت جهان را برای او مهیا نموده است:
ب. هر انسانی در «جهان» زندگی میکند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش
جلسه ۵۱۷ http://yekaye.ir/al-qalam-48-52/
و همه این جهانها هم تحت ربوبیت خداوند است.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/8747
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر ۲ در آیه «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
سارتر، اگزیستانسیالیست مشهور، منکر خداوند بود؛
و علت انکارش را این گونه معرفی میکرد که وی طرفدار اراده و آزادی انسان است و قبول وجود خداوند منجر به مجبور دانستن انسان میشود.
توجه به اینکه به تعداد انسانها جهان داریم و هر انسانی خودش یک جهانی است؛ و ربوبیت خداوند نسبت به انسانها نه ربوبیت نسبت به یک جهان، بلکه ربوبیت نسبت به تمام جهانهای ممکن است میتواند بخوبی ناصواب بودن برداشت وی از خدا را نشان دهد.
بله،
تا پیش از آفریدن انسان شاید می شد از یک جهان سخن گفت:
یک جهان که با قوانین علت و معلولی از پیش تمامی آن قابل پیشبینی بود؛زیرا سلسله علت و معلولها به نحو جبری همه واقعیات پس از خود را رقم میزد.
اما خداوند انسان را آفرید و در او امانتی بینظیر نهاد که آسمانها و زمین تحمل آن را نداشتند؛
و آن امانت احتمالا همین اختیار بود.
دادن اختیار به انسان همان و اینکه هر انسانی خودش یک جهان شود همان.
در واقع، اگر تا پیش از آفریدن انسان تنها یک جهان در کار بود؛ خداوند با آفریدن انسان، امکان تحقق هر جهانی را برای هر انسانی مهیا کرد؛
و البته تمامی این جهانهای ممکن، خارج از محدوده ربوبیت خداوند نیست؛ اما نسبت خداوند و انسان و جهانهایی که هر انسانی رقم میزند نسبت فرازمانی است؛
پس این گونه نیست که خداوند در نقطه شروع زمان ایستاده باشد و از پیش وقوع تمام جهانها توسط هر انسانی را رقم زده باشد (که اگر این گونه بود باز تنها و تنها یک جهان در کار بود)؛ بلکه خداوند وقتی به انسان اختیار دارد یعنی انسان را با این «امکان» آفرید که چیزی از او سر بزند که لزوما بر اساس سیر طبیعی علل موثر بر وی نباشد.
به تعبیر دیگر، گویی با آفرینش انسان در زمین، این قاعده که تا پیش از این آفرینش در عالم طبیعت شیوع داشت که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» به هم زد؛ و در زمین موجودی قرار داد که چنین نیست امور به نحو وجوب بر او رقم بخورد و علت تامهی افعال او گردد تا فعلی از اوسر زند؛ بلکه اختیار را جزء اخیر علت تامه صدور افعال از او قرار داد؛ یعنی پتانسیلی که اگر همه علل طبیعی جمع شود تا فعلی را از او صادر کند این اختیار میتواند آن جمع را بر هم زند و صدور فعل از وی رقم نخورد؛ و به جای اینکه همواره همین جهان با ضرورت خود پیش رود و هیچ جهان ممکن دیگری وارد عرصه وجود نشود؛ انسان بتواند با هر اختیار خود یکی از جهانهای ممکن را به عرصه وجود وارد سازد؛
و این همان حقیقت عظیمی است که با نام #بداء از آن یاد شده است:
یعنی اگر همه روالهای طبیعی و عادی عالَم اقتضای خاصی را داشته باشند، اما جای اراده کردن جدید انسان همواره باز است و ممکن است هر انسانی این روند قبلی نظام عالم را به هم بزند و روند جدیدی را پیش آورد و در واقع جهان جدیدی را جایگزین جهان قبلی کند.
پس در عین حال که مجال برای اختیار انسان باز است (زیرا جهان کنونی تنها جهان ضروریای که تخلف از روند آن محال باشد نخواهد بود؛ و هر انسانی در هر تصمیمی میتواند یکی دیگر از جهانهای ممکن مفروض را به جای جهانی که در روند طبیعی باید موجود میشد، به عرصه وجود وارد کند) اما نظام هستی از ربوبیت خداوند خارج نمیشود (زیرا تمام آن جهانهای ممکن، و نیز نظم منطقی بین هر اراده و وارد کردن هر جهان ممکن به عرصه وجود، و نیز تمامی ارادههای تمامی انسانها [= تمامی گزینههایی که پیش رو دارند و گزینهای که از میان آنها انتخاب میکنند] و در یک کلام تمامی عرصه زمانمند با تمامی امکاناتش، مسبوق به خداوند و به یک معنای عمیق تحت ربوبیت خداوند است.
💢پس نه چیزی از دایره ربوبیت خداوند خارج است و نه گستره ربوبیت خداوند دایره اختیار (و دایره امکان) را بر آدمی میبندد.
مشکل امثال سارتر در این است که ربوبیت خداوند را بسیار محدود و تنها در فضای نظم ضروری طبیعی فهم کردهاند؛ و تصویری از «اختیار دادن توسط خداوند به موجود دیگر» نداشتهاند.
✳️ تبصره
تحلیل فوق بر اساس مبنای «اوسعیت واقعیت و نفسالامر از وجود» [به تعبیر شهید صدر؛ لوح الواقع أوسع من لوح الوجود] و «واقعی بودن جهانهای ممکن» است؛ که البته این منبا با مبنای رایج در فلسفه اسلامی که «واقعیت را مساوق وجود» و «نظام هستی» را «تنها نظام واقعا ممکن» قلمداد میکند متفاوت است؛ و تبیین این مبنا مجال دیگری میطلبد.
@yekaye