eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه ماده «علم» (7) ▪️اما در مورد کلمه «عالَم» که غالبا به «جهان» ترجمه می‌شود، اغلب این کلمه و دو کلمه «عَلَم» و «عَلامة» را کاملا مرتبط به هم دانسته‌اند؛ ▪️مثلا مرحوم مصطفوی این گونه شرح داده‌ که «عَلَم» اسم است برای آنچه به وسیله آن چیزی دانسته می‌شود و دو کلمه «عالَم» و «عَلام» (که به صورت «عَلامة» هم تعبیر می‌شود ) هم که صرفا یک الف (یکی بعد از «ع» و دیگری بعد از «ل») بدانها اضافه شده همین معنا را با یک نحوه امتداد می‌رساند؛ و در همین راستا وی بر این باور است که «عالَم» وقتی به صورت مفرد به کار رود شامل هر موجودی مفرد یا نوعی از موجودات می‌شود؛ ولی وقتی به صورت جمع سالم به کار رود صرفا مختص به ذوی العقول است یعنی فقط شامل انسانها می‌شود و شامل جمادات و نباتات و حیوانات نمی‌شود؛ و کاربردهای قرآنی کلمه «عالمین» را هم شاهد بر این مدعا گرفته‌اند؛ مانند «نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً» (فرقان/۱)؛ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» (یوسف/۱۰۴؛ ص/۸۷؛ تکویر/27) «تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ‏» (اعراف/۸۰؛‌عنکبوت/۲۸) «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ» (آل عمران/96) «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرى‏ لِلْعالَمِينَ» (انعام/۹۰) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏8، ص210-211 ) ▪️یا ابن فارس درباره وجه تسمیه «عالَمون» می‌گوید از این باب است که هر مخلوقی به خودی خود یک «عَلَم» (نشانه‌)ای است؛ و به این قول هم اشاره می‌کند که وجه تسمیه «عالَم» به خاطر اجتماعش است چنانکه در آیه «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏» یعنی جمیع خلایق؛ و آن را بعید ندانسته به خاطر اینکه به دریا (که جایی است که آب فراوانی در آن جمع شده باشد» «عَيْلم» گویند (معجم المقاييس اللغة، ج‏۴، ص۱10 ؛ كتاب العين، ج‏2، ص153 ) ▪️یا راغب اصفهانی بعد از اینکه اشاره می‌کند که «عالَم» اسم فلک و محتویات آن است می‌گوید «عالَم» در اصل اسم است برای چیزی که به وسیله آن، چیزی «معلوم» می‌شود (چنانکه «خاتَم» (مُهر) هم اسم چیزی است که به وسیله آن نامه ختم می‌شود) و به این معنا اسم آلت است؛ و آلت است از جهت دلالتی که بر سازنده خود دارد و او را معلوم می‌کند. وی با اینکه از امام صادق ع حدیثی نقل می‌کند که وقتی قرآن «عالم» را به صورت جمع سالم جمع می‌بندد مقصودش انسانهاست که هر یک از آنها را به منزله «عالَم»ی قرار داده است؛ و خودش هم اذعان دارد که جمع سالم برای ذوی العقول به کار می‌رود با این حال به نظرش می‌آید که تعبیر «عالمین» می‌تواند شامل همه اصناف مخلوقات بشود و و چون انسانها هم درزمره همه مخلوقات هستند هرجا انسان با دیگران همراه شود لفظ متناسب با انسان (یعنی جمع سالم) غلبه می‌کند(مفردات ألفاظ القرآن، ص581-۵۸۲ ) و از قول برخی مفسران نقل شده است که «عالَم» در اصل به معنای «ما یُعلَم به: آنچه به وسیله آن شناخته می‌شود» بوده است، کم‌کم منحصر شده به «آنچه به وسیله آن، خالق شناخته می‌شود»؛ و در مرحله بعد مخصوص شده به «مخلوقات دارای عقل و شعور، یعنی جن و انس» (تاج العروس، ج‏۱۷، ص۴۹۹)؛ ▫️ اما به نظر می‌رسد در خصوص تعبیر «عالمین» حق با مرحوم مصطفوی باشد؛ یعنی علاوه بر رواج کاربرد جمع سالم در خصوص ذوی العقول، و حدیث امام صادق ع، از ۷۳ مورد کاربرد قرآنی این کلمه به صورت جمع سالم (همگی به صورت «عالَمین») تمامی این موارد (غیر از مواردی که کاملا ناظر به خداوند است مانند «رب العالمین» (42 مورد) یا «إِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ (آل عمران/97) و از حیث گستره شمول ربوبیت خداوند منطقا ظرفیت این را دارد که شامل همه مخلوقات شود و نمی‌توان قاطعانه آن را منحصر به غیر انسانها کرد ) ظهور در انسانها دارد؛ نه مطلق آفریدگان. 📿ماده «علم» و مشتقاتش 854 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند: ای مردم همانا خداوند عز و جل پیامبرش حضرت محمد ص را به هدایت مبعوث کرد و کتاب را به حق بر او نازل کرد در حالی که شما نسبت به کتاب آسمانی و کسی که آن را نازل کرد و رسول او و کسی که او را فرستاد ناآگاه بودید؛ او در زمانی فرستاد که مدتها بود کسی را نفرستاده بود ...؛ پس پیامبر نسخه‌ای از صحیفه‌های پیشین [= کتابهای آسمانی] آورد که آنچه پیش از وی بود را تصدیق می‌کرد و در آ» حلالها تفصیل داده شده و حرامها بیان شده بود؛ و آن همان قرآن است؛ پس آن را به سخن درآورید؛ و البته هرگز برای شما سخن نخواهد گفت؛ ‌اما من به شما از آن خبر می دهم؛ همانا در آن است علم آنچه سپری شده و علم آنچه تا روز قیامت می‌آید؛ و حکم در خصوص آ»چه بین شما رخ می‌دهد و بیان هرآن چیزی که در آن اختلاف می‌کنید؛ که اگر از من درباره آن سوال کنید قطعا به شما از آن خبر می دهم که همانا من عالمترین شمایم. و رسول الله ص در حجة الوداع فرمودند: همانا من شما را ترک خواهم گفت و در کنار حوض [کوثر] ‌منتظر شمایم ... و همانا از شما درباره ثقلین (دو امر سنگین و وزین) سوال خواهم کرد. گفتند آن دو ثقل چیست؟ فرمود: کتاب الله، ثقل اکبرست؛‌ یک سویش به دست خداست و سوی دیگر به دست شما؛ پس بدان تمسک جویید تا هرگز گمراه نشوید و هرگز نلغزید؛ و ثقل اصغر، اهل بیتم است؛ و همانا خداوند لطیف خبیر به من خبر داد که قطعا آن دو از هم جدا نشوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند ... 📚تفسير القمي، ج‏1، ص3 وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَز وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً ص بِالْهُدَى وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَ أَنْتُمْ أُمِّيُّونَ عَنِ الْكِتَابِ وَ مَنْ أَنْزَلَهُ وَ عَنِ الرَّسُولِ وَ مَنْ أَرْسَلَهُ، أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ ... فَجَاءَهُمُ النَّبِيُّ ص بِنُسْخَةِ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى وَ تَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلِ الْحَلَالِ وَ بَيَانِ الْحَرَامِ وَ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ فَلَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ، أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ مختلفون [تَخْتَلِفُونَ‏] فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَأَخْبَرْتُكُمْ عَنْهُ لِأَنِّي أَعْلَمُكُمْ‏. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ «إِنِّي فَرَطُكُمْ وَ إِنَّكُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ، ... أَلَا وَ إِنِّي سَائِلُكُمْ عَنِ الثَّقَلَيْنِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الثَّقَلَانِ قَالَ كِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ طَرَفٌ بِيَدِ اللَّهِ وَ طَرَفٌ بِأَيْدِيكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ لَنْ تَضِلُّوا وَ لَنْ تَزِلُّوا وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِي وَ أَهْلُ بَيْتِي فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ... ✅حدیث ثقلین از روایات متواتر بین شیعه و سنی است که پیامبر اکرم ص در موقعیت‌ها و به مناسبت‌های مختلف بدان اشاره کردند و غالبا شیعیان در بحث امامت بدان استناد می‌کنند. اما بسیاری از اوقات غفلت می‌شود از توضیحی که پیامبر اکرم در این حدیث در وصف قرآن کریم مطرح کردند که برخی از این تعابیری که در این حدیث در توصیف قرآن کریم آمده در ادامه تقدیم می‌شود: @yekaye
☀️ب. رسول الله ص فرمودند: همانا در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم که یکی طولانی‌تر از دیگری است:‌ کتاب خداوند عز و جل که ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است که یک سویش به دست خداست؛ و عترتم؛ و همانا این دو هرگز از هم جدا نشوند ... . 📚معاني الأخبار، ص90؛ الخصال، ج‏1، ص65 حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقُشَيْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُهَلَّبِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ مَرْزُوقٍ عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ أَحَدُهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْآخَرِ: كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ طَرَفٌ بِيَدِ اللَّهِ؛ وَ عِتْرَتِي؛ أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ... 📚(در نقل دیگری در همینجا این عبارت به صورت «كِتَابَ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ: کتاب خداوند، ریسمانی کشیده شده بین آسمان و زمین» آمده است.) ☀️ج. رسول الله ص فرمودند: همانا در میان شما ثقلین (دو امر سنگین و وزین) را باقی می‌گذارم ثقل اکبر و ثقل اصغر؛ ... گفتند ثقل اکبر چیست؟ و ثقل اصغر چیست؟ فرمود‌ ثقل اکبر، کتاب خداوند است؛ ریسمانی است که یک سویش به دست خداوند است و یک سویش به دستان شما؛ و ثقل اصغر، عترت و اهل بیتم است. 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص414؛ تفسير العياشي، ج‏1، ص4 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍّ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ ... . قَالُوا: وَ مَا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ؟ وَ مَا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ؟ قَالَ: الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ كِتَابُ اللَّهِ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ سَبَبٌ طَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِي وَ أَهْلُ بَيْتِي. @yekaye
☀️د. در روایتی دیگر از رسول الله ص درباره همین ثقلین آمده است: اما ثقل اکبر کتاب الله است؛‌ریسمانی کشیده شده از جانب خداوند و از جانب من به سوی شما؛ که یک طرفش به دست خداست و طرف دیگرش در دستان شما؛ در آن است علم بدانچه سپری شده و علم بدانچه در پیش است تا زمانی که قیامت برپا شود؛ و اما ثقل اصغر، همان هم‌پیمان قرآن، علی بن ابی‌طالب ع و عترت اوست؛ و این دو هرگز از هم جدا نشوند تا اینکه بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. 📚الخصال، ج‏1، ص65-67 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ؛ وَ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ؛ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ؛ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ ... قَالَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّي فِي أَيْدِيكُمْ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَيْدِيكُمْ فِيهِ عِلْمُ مَا مَضَى وَ مَا بَقِيَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِيفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ عِتْرَتُهُ ع وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ صَدَقَ أَبُو الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ. @yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع روایت شده است: مقصود از «العالمین» [در تعبیر «رب العالمین»] مردم است و هریک از آنها عالم و جهانی در نظر گرفته شده است. ☀️ب. و نیز از ایشان روایت شده است: عالَم بر دو گونه است؛‌ عالم کبیر؛‌که همان فلک [مجموعه کهکشانها است با هرآنچه در آن است؛ و عالم صغیر، که همان انسان است و بر هیئت جهان آفریده شده است و خداوند متعال در آن هر آنچه در عالم کبیر موجود است را ایجاد نموده است. 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص582؛ 📚عمدة الحفاظ في تفسير أشرف الألفاظ (سمین حلبی؛ م۷۵۶) ج3، ص114؛ 📚بصائر ذوي التمييز في لطائف الكتاب العزيز (فیروزآبادی؛ م۸۷۱) ج4، ص95؛ 📚تاج العروس من جواهر القاموس‏ (زبیدی، م۱۲۰۵)، ج‏17، ص499 ☀️الف. قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: عُنِيَ بِهِ النَّاسُ وَ جُعِلَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَالَماً، ☀️ ب. وَ قَالَ: الْعَالَمُ عَالَمَانِ الْكَبِيرُ وَ هُوَ الْفَلَكُ بِمَا فِيهِ، وَ الصَّغِيرُ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ لِأَنَّهُ مَخْلُوقٌ عَلَى هَيْئَةِ الْعَالَمِ، وَ قَدْ أَوْجَدَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِ كُلَّ مَا هُوَ مَوْجُودٌ فِي الْعَالَمِ الْكَبِيرِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1047) 📖 تنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 📖 ترجمه 💢فروفرستادنی [یا: فروفرستاده‌ای] از جانب پروردگار ج
. 1️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» قرآن کریم کتابی است فروفرستاده شده از جانب پروردگار جهانها؛ و خداوند، نه فقط در این آیه بلکه در چندین آیه دیگر اصرار دارد بر اینکه فروفرستنده قرآن خود خداوند است؛ خداوندی که پروردگار جهانیان، آفریننده زمین و آسمانها برتر است؛ همه‌چیزدان (علیم) است و هر سری در ئآمانها و زمین را می‌داند؛ همه‌کارهایش از روی حکمت (حکیم) و پسندیده (حمید) مطلقا شکست‌ناپذیر (عزیز)، و رحمان و رحیم است. بر اساس آیات مختلف قرآن، اینها اوصافی است که همگی‌شان در فروفرستادن این کتاب موضوعیت داشته است: ▪️«وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ» (شعراء/192) ▪️«تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ» (سجده/2) ▪️«تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ» (واقعه/80 و حاقه/۴۳) ▪️«تَنْزيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‏» (طه/4) ▪️«وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ» (نمل/6) ▪️«قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحيماً» (فرقان/6) وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزيزٌ؛ لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميدٍ» (فصلت/41-42) ▪️«تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ» (زمر/1 و جاثیه/۲ و احقاف/۲) ▪️«تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيمِ» (یس/5) ▪️«تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْعَليمِ» (غافر/2) ▪️«تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» (فصلت/2» 💢اگر فرستنده آن چنین خدایی است که ربوبیت همه عوالم را عهده‌دار است و به همه چیز علم دارد و رحمتش همه چیز را دربرگرفته و هیچکس بر او غلبه نمی‌تواند بکند، پس اینکه همه چیز را در این کتاب بیان کرده باشد (نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء؛ نحل/۸۹) و هیچ چیزی را در آن فروگذار نکرده باشد (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ؛ انعام/۳۸)، اصلا جای تعجب ندارد. بله، اینکه ما با عقل محجوب خود نتوانیم همه این حقایق را از قرآن استخراج کنیم، کاملا طبیعی است؛ اما همین اندازه طبیعی است که کسانی که هم‌وزن قرآن‌اند (ثِقلی هستند در کنار ثقل قرآن) بتوانند چنین کنند. ❗️آنچه جای تعجب دارد این است که بسیاری از مسلمانان و شیعیان و حتی بزرگان شیعه با چنین صراحتی در خود قرآن و احادیث اهل بیت ع، باز باورشان نمی‌شود که قرآن کریم که خود خداوند رب العالمین فروفرستاده باشد بیانگر همه چیز باشد؛ و چون با عقل ناقص خود نمی‌توانند بسیاری از حقایق عالم را از این قرآن استخراج کنند، این همه آیات و روایات را از معنای ظاهری خارج و به خیال خود تأویل می‌کنند‼️ (درباره اینکه قرآن مشتمل بر همه حقایق است در بحث از آیه ۷۷ (جلسه ۱۰۴۴ ذیل عنوان «قرآن از منظر خود قرآن» توضیحات مبسوطی گذشت:‌ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-77/) 📝 تکمله یک مطلبی که شاید موجب چنین موضع‌گیری‌ای شده این است که وظیفه و نقش دین بالمعنی الاعم و کارکرد قرآن کریم بالمعنی الاخص خلط شده است.در مورد دین بالمعنی الاعم (یعنی مطلق ادیان الهی، اعم از اسلام و غیراسلام) می‌توان گفت که «برای دین ضرورت ندارد که درباره هر موضوعی از موضوعات عالم نظر بدهد. برای یک دین ضرورت ندارد که نظر خودش را مثلا درباره دریا بگوید» (انسان‌شناسی قرآنی (مطهری) ص76). اما این غیر آن است که «قرآن» به عنوان یک کتاب کاملا خاصی که مسقیما از جانب رب العالمین نازل شده، که با بقیه کتب آسمانی هم تفاوت دارد (تنها کتابی است که بدان تحدی شده؛ یعنی خودش دلیل بر صدق خودش است و می تواند از طرف خدا بودن خود را نشان دهد؛ ‌درباره هیچیک از کتب آسمانی قبلی تحدی نشده است) درباره همه حقایق عالم سخن گفته است. بله، قرآن کتابِ دین اسلام هم هست؛ اما اینکه ضرورت ندارد یک دین درباره همه چیز سخن بگوید غیر از این است که این کتاب - که یکی از اوصافش (نه تنها وضفش) این است که کتاب یک دین خاص است - نمی‌تواند درباره همه چیز سخن گفته باشد. @yekaye
یک آیه در روز
1047) 📖 تنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 📖 ترجمه 💢فروفرستادنی [یا: فروفرستاده‌ای] از جانب پروردگار ج
. 2️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» قبلا در بحث از آیه دوم سوره حمد اشاره شد که اگرچه بسیاری از مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کرده‌اند و این ترجمه غلط نیست؛ اما ترجمه آن به «جهان‌ها» چه‌بسا دقیق‌تر باشد «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهان‌ها» می‌توان ترجمه کرد. (جلسه۳۶ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/) و در آيه حاضر نیز اگرچه باز اغلب مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کرده‌اند؛ اما معدودی از مترجمان به معنای «جهانها» توجه کرده‌اند مثلا: پروردگار عالمهای آفریدگان (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۰۷۵) پروردگار عالمها (ترجمه شاه ولی الله دهلوی، ص۱۲۱۴) آفريدگار جهانها و جهانيان (ترجمه طاهره صفارزاده، ص۱۳۱۳) پروردگار جهانها (حجة التفاسیر، ج۶، ص۲۹۴) 💢اکنون می‌افزاییم با تحلیلی که درباره کلمه «العالمین» به عمل آید بخوبی می‌توان فهمید که چرا هر دو ترجمه درست است: «عالَم» وقتی به صورت جمع سالم بسته شود فقط در مورد ذوی العقول به کار می‌رود؛ و در حدیث ۲ از امام صادق ع نقل شد که هر انسانی یک عالم است. پس اینکه خداوند رب العالمین است یعنی خداوند پروردگار انسانهایی است که هریک یک جهان است؛ ‌پس خداوند از همان جهت که پروردگار جهانیان (انسانها) است؛ از همان جهت پروردگار جهان‌ها هم هست. ✅این موید همان تحلیلی است که قبلا به تفصیل بیان شد که یکی از ویژگی‌های خاص انسان‌ها این است که انسان‌ها موجوداتی‌اند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند. این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است: الف. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بی‌نهایت جهان را برای او مهیا نموده است: ب. هر انسانی در «جهان» زندگی می‌کند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش جلسه ۵۱۷ http://yekaye.ir/al-qalam-48-52/ و همه این جهان‌ها هم تحت ربوبیت خداوند است. 📝نکته تخصصی و 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8747
ادامه تدبر ۲ در آیه «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» 📝نکته تخصصی و سارتر، اگزیستانسیالیست مشهور، منکر خداوند بود؛ و علت انکارش را این گونه معرفی می‌کرد که وی طرفدار اراده و آزادی انسان است و قبول وجود خداوند منجر به مجبور دانستن انسان می‌شود. توجه به اینکه به تعداد انسان‌ها جهان داریم و هر انسانی خودش یک جهانی است؛ و ربوبیت خداوند نسبت به انسانها نه ربوبیت نسبت به یک جهان، بلکه ربوبیت نسبت به تمام جهان‌های ممکن است می‌تواند بخوبی ناصواب بودن برداشت وی از خدا را نشان دهد. بله، تا پیش از آفریدن انسان شاید می شد از یک جهان سخن گفت: یک جهان که با قوانین علت و معلولی از پیش تمامی آن قابل پیش‌بینی بود؛‌زیرا سلسله علت و معلولها به نحو جبری همه واقعیات پس از خود را رقم می‌زد. اما خداوند انسان را آفرید و در او امانتی بی‌نظیر نهاد که آسمانها و زمین تحمل آن را نداشتند؛ و آن امانت احتمالا همین اختیار بود. دادن اختیار به انسان همان و اینکه هر انسانی خودش یک جهان شود همان. در واقع، اگر تا پیش از آفریدن انسان تنها یک جهان در کار بود؛ خداوند با آفریدن انسان، امکان تحقق هر جهانی را برای هر انسانی مهیا کرد؛ و البته تمامی این جهانهای ممکن، خارج از محدوده ربوبیت خداوند نیست؛ اما نسبت خداوند و انسان و جهانهایی که هر انسانی رقم می‌زند نسبت فرازمانی است؛‌ پس این گونه نیست که خداوند در نقطه شروع زمان ایستاده باشد و از پیش وقوع تمام جهانها توسط هر انسانی را رقم زده باشد (که اگر این گونه بود باز تنها و تنها یک جهان در کار بود)؛ بلکه خداوند وقتی به انسان اختیار دارد یعنی انسان را با این «امکان» آفرید که چیزی از او سر بزند که لزوما بر اساس سیر طبیعی علل موثر بر وی نباشد. به تعبیر دیگر، گویی با آفرینش انسان در زمین، این قاعده که تا پیش از این آفرینش در عالم طبیعت شیوع داشت که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» به هم زد؛ و در زمین موجودی قرار داد که چنین نیست امور به نحو وجوب بر او رقم بخورد و علت تامه‌‌ی افعال او گردد تا فعلی از اوسر زند؛ ‌بلکه اختیار را جزء اخیر علت تامه صدور افعال از او قرار داد؛ یعنی پتانسیلی که اگر همه علل طبیعی جمع شود تا فعلی را از او صادر کند این اختیار می‌تواند آن جمع را بر هم زند و صدور فعل از وی رقم نخورد؛ و به جای اینکه همواره همین جهان با ضرورت خود پیش رود و هیچ جهان ممکن دیگری وارد عرصه وجود نشود؛ انسان بتواند با هر اختیار خود یکی از جهان‌های ممکن را به عرصه وجود وارد سازد؛ و این همان حقیقت عظیمی است که با نام از آن یاد شده است: یعنی اگر همه روال‌های طبیعی و عادی عالَم اقتضای خاصی را داشته باشند، اما جای اراده کردن جدید انسان همواره باز است و ممکن است هر انسانی این روند قبلی نظام عالم را به هم بزند و روند جدیدی را پیش آورد و در واقع جهان جدیدی را جایگزین جهان قبلی کند. پس در عین حال که مجال برای اختیار انسان باز است (زیرا جهان کنونی تنها جهان ضروری‌ای که تخلف از روند آن محال باشد نخواهد بود؛ و هر انسانی در هر تصمیمی می‌تواند یکی دیگر از جهانهای ممکن مفروض را به جای جهانی که در روند طبیعی باید موجود می‌شد، به عرصه وجود وارد کند) اما نظام هستی از ربوبیت خداوند خارج نمی‌شود (زیرا تمام آن جهانهای ممکن، و نیز نظم منطقی بین هر اراده و وارد کردن هر جهان ممکن به عرصه وجود، و نیز تمامی اراده‌های تمامی انسانها [= تمامی گزینه‌هایی که پیش رو دارند و گزینه‌ای که از میان آنها انتخاب می‌کنند] و در یک کلام تمامی عرصه زمانمند با تمامی امکاناتش، مسبوق به خداوند و به یک معنای عمیق تحت ربوبیت خداوند است. 💢پس نه چیزی از دایره ربوبیت خداوند خارج است و نه گستره ربوبیت خداوند دایره اختیار (و دایره امکان) را بر آدمی می‌بندد. مشکل امثال سارتر در این است که ربوبیت خداوند را بسیار محدود و تنها در فضای نظم ضروری طبیعی فهم کرده‌اند؛ و تصویری از «اختیار دادن توسط خداوند به موجود دیگر» نداشته‌اند. ✳️ تبصره تحلیل فوق بر اساس مبنای «اوسعیت واقعیت و نفس‌الامر از وجود» [به تعبیر شهید صدر؛ لوح الواقع أوسع من لوح الوجود] و «واقعی بودن جهان‌های ممکن» است؛ که البته این منبا با مبنای رایج در فلسفه اسلامی که «واقعیت را مساوق وجود» و «نظام هستی» را «تنها نظام واقعا ممکن» قلمداد می‌کند متفاوت است؛ و تبیین این مبنا مجال دیگری می‌طلبد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1048) 📖 أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ 📖 ترجمه 💢آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحه‌کار (سهل‌انگار) هستید؟! سوره واقعه (56) آیه 81 1399/8/25 29 ربیع‌الاول 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الْحَدیثِ ▪️درباره ماده «حدث» ظاهرا دو معنای «آشکار کردن» و «پدید آمدن» لحاظ شده، چنانکه به جوان تازه پا به سن گذاشته «شاب حدث» گویند و به هر شیء جدیدی، «حدیث» گفته می‌شود و «حَدَث» هم به معنای آشکار کردن به کار رفته (کتاب العین، ج۳، ص۱۷۷ ) و اغلب اهل لغت یکی از این دو را محور قرار داده و دیگری را به آن برگردانده‌اند؛ ▪️برخی گفته‌اند که این ماده در اصل به معنای پیدایش چیزی در زمانی متاخر، اعم از اینکه این تکون در ذات چیزی باشد یا در صفات و اعراض و افعال و اقوال (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص177 ) و به تعبیر دیگر عبارت است از «بودن چیزی بعد از اینکه قبلا نبوده» (پدید آمدن) (مفردات ألفاظ القرآن، ص222 ) و اینان حدیث به معنای «کلام» و سخن و گفتار را هم از این باب دانسته‌اند که در سخن گفتن دائما مطلبی بعد از مطلب دیگر پدید می‌آید (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص36 ) ▪️در مقابل، برخی بر این باورند که معنای محوری این ماده پرده‌برداری (کشف) از روی چیزی و آشکار کردن آن است با تراشیدن یا کندن یا سایر اموری که به یک نحوه بریدن برمی‌گردد، چنانکه به تبر یک سر که با آن زمین را می‌شکافند «حَدَث» گفته می‌شود؛ و تعبیر «حدیث» به معنای خبر هم به مناسبت همین معنای پرده‌برداری و کشف است، چرا که خبر از درون شخص پرده برمی‌دارد؛ و از همین آشکار کردن معنای ایجاد هم آمده است و «حدث الامر» به معنای واقع شدن و رخ دادن به کار رفته و «حَدَث» به معنای امر حادث و واقع شده به کار رفته است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۳۹۰). ▪️تعبیر «حدیث» اگرچه مطلق است و به هر خبری گفته می‌شود اما در میان مسلمانان به صورت اصطلاحی در مورد سخنان پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار به کار برده می‌شود (چنانکه تعبیر «حادث» در مقابل «قدیم»، در میان متکلمان؛ و یا تعبیر «محدِث» به معنای کسی که از او «حَدَث» [= امر مبطل وضو]ای سرزده، در میان فقها نیز از اصطلاحاتی است که بعد از اسلام رایج شده است) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۲، ص۱۷۷ )؛‌ ▫️هرچند برخی خواسته‌اند کاربرد کلمه «حدیث» در این معنای اصطلاحی را با معنای لغوی‌اش یک کاسه کنند و گفته‌اند: «حدیث» عبارت است از هر سخنی که از طریق شنیدن یا وحی در بیداری یا خواب به انسان برسد؛ و آياتی همچون «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً» (تحريم/3) یا «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» (غاشية/1) را شاهد بر این معنا دانسته و حتی تعبیر «احادیث» در آیه «وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ‏» را منحصر به آنچه در خواب به شخص گفته می‌شود دانسته و گفته‌اند به همین مناسبت خداوند به خود قرآن هم در موارد متعددی اطلاق «حدیث» کرده است؛ مانند: «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ‏» (طور/34) یا «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ‏» (نجم/59) یا «فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً» (نساء/78) یا «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (أنعام/68) «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ‏» (جاثية/6) [«فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (اعراف/185؛ مرسلات/50)] «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً» (نساء/87) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۲۲ ) ▫️اما به نظر می‌رسد که صرف نظر از اینکه می‌توان در اینکه مراد از برخی از آیات لزوما خود قرآن باشد مناقشه کرد [مثلا «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (أنعام/68) «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ‏» (جاثية/6)] درباره بقیه هم واقعا نمی‌توان گفت که اینها از باب معنای لفظ است بلکه به نظر می‌رسد اینها صرفا یک کاربرد است و البته کثرت کاربرد در مورد کلام پیامبر و ائمه (و نه سخن خداوند) آن را به صورت یک معنای اصطلاحی درآورده است؛ چنانکه در مورد «فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ‏» (سبأ/19) خود ایشان گفته به معنای این است که «آنان را خبرهایی قرار می‌دهیم که برای مردم مَثَل می‌شود» (مفردات ألفاظ القرآن، ص223 ) ▫️و برخی هم ضمن توضیح این مطلب که در این مورد «حدیث» به معنای هر چیزی است که حکایتش هر از چند گاهی نو به نو نقل و روایت می‌شود، برخی موارد فوق و موارد دیگری از کاربرد قرآنی این کلمه مانند «حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» (نساء/140؛ انعام/68) و «وَ هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى»‏ (طه/9؛ نازعات/15) و «هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ» (غاشیه/1) [و شبیه این: «هَلْ أَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ إِبْراهيمَ الْمُكْرَمينَ» (ذاریات/24) «هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْجُنُودِ» (بروج/17)] و «إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً» (کهف/6) و «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديث» (لقمان/۶) را مصداق همین نحوه کاربرد دانسته‌اند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص178 ) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه ماده «حدث» ▪️این ماده وقتی به ابواب افعال و تفعیل می‌رود متعدی می‌شود؛ ▫️در تفاوت این دو گفته‌اند که وقتی به باب تفعیل می‌رود (تحدیث) تاکید بر جهت وقوع وانتساب به مفهول است: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحی/11) یا «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ» (بقره/۷۶) «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/4) و «محدِّث» به معنای کسی که حدیث می‌گوید هم از همین باب است؛ ▫️و وقتی به باب افعال می‌رود (إحداث) تاکید بر جهت صدور و انتساب به فاعل است: «فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» (کهف/70) «صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً» (طه/113) «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً» (طلاق/1) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص177-178 ) و اسم مفعول آن (مُحْدَثُ) هم به معنای آن چیزی است که بعد از اینکه نبود پدید آمده است؛ خواه از حیث خودش یا حیث حصولش نزد دیگران: «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ‏» (أنبياء/2) و «وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضينَ» (شعراء/5) و نیز گفته شده که «محدث» هر آن چیزی است که قریب العهد باشد عملا یا قولا (مفردات ألفاظ القرآن، ص222 ) ▪️چنانکه اشاره شد معنای «حدیث» به «خبر» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفته‌اند که در «خبر» اصل بر خبر دادن از غیر بوده (چنانکه در تعریف خبر هم گفته‌اند سخنی که می‌تواند متصف به صدق و کذب شود) ولی در «حدیث» اصل بر خبر دادن از حال خود بوده است بدون اینکه به دیگری استناد داده شود، گویی واقعه‌ای برای انسان حادث شده و انسان آن را بیان می‌کند و شاهدش هم اینکه از طرفی می‌گویند فلانی «یحدث عن نفسه» و نمی‌گویند «یخبر عن نفسه» و نیز تعبیر«حدیث نفس» داریم اما «خبر نفس» نداریم؛ و از طرف دیگر کسی که می‌خواهد خبر بگیرد می‌گوید «أخبرونی» و نمی‌گوید «أحدثونی»؛ و تفاوت دیگری که مطرح شده این است که «حدیث» در جایی است که بیش از یک مطلب و یک خبر در کار باشد و البته آن اخبار همگی به هم مرتبط باشد لذا جمله «رأيت زيدا» خبر است، اما جمله «رأيت زيدا منطلقا: دیدم زید آزاد شده» حدیث است (الفروق في اللغة، ص۳2 ). به همین مناسبت تفاوت اخیر، خوب است به تفاوت «حدیث» با «قصه» هم اشاره شود؛ و آن این ▪️است که «قصه»‌ در جایی است که احادیث متعدد طولانی – غالبا درباره گذشتگان – در کار باشد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» (یوسف/۳) «وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُل» (هود/۱۲۰)؛ چرا که اصل ماده «قصص» به معنای این است که چیزی در پی چیز دیگری بیاید: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» (قصص/۱۱) و در مجموع در «قصه» ‌پشت سر هم آمدن مطالب موضوعیت دارد؛ اما حدیث هم می‌تواند درباره گذشتگان باشد هم حاضران و هم طولانی باشد و هم کوتاه (الفروق في اللغة، ص33 ) 📿ماده «حدث» و مشتقات آن 36 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مُدْهِنُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «دهن» در اصل دلالت دارد بر نرمی و سهولت؛ و از این ماده، کلمه «الدُهن» (مومنون/۲۰) به معنای «روغن» بسیار مشهور است؛ و البته به بارانی هم که در حدی ببارد که زمین را خیس [و لغزنده] کند «دهن» می‌گویند. «دِهان» (فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ‏؛ الرحمن/۳۷) را برخی به معنای ته‌نشینِ (= دُردِ) روغن؛ و برخی آن را جمع «دُهن» دانسته‌اند. ▪️فعل «أدهَنَ، إدهان» یا «داهَنَ، مداهنه» به معنای مواجهه نرم و آرام است، از برای سازشکاری ریاکارانه، گویی طرف مقابل را روغن‌مالی کرده و تسکین می‌دهند. برخی گفته‌اند «مدهن» کسی است که در باطن برخلاف ظاهر حرکت می‌کند و این حرکت را چنان به سهولت و سریع [بی‌سروصدا] انجام می‌دهد که از این جهت او را به روغن شبیه دانسته‌اند؛ و مداهن معنایی نزدیک به منافق دارد. شاید هم بتوان گفت تعبیر «مداهنه» به لحاظ بار معنایی استعاره‌ای که دارد معادل تعبیر کنایه‌ای «ماست‌مالی کردن» در زبان فارسی است؛ و «مُدهِنون» (واقعه/۸۱) هم اسم فاعل از ماده «ادهان» است، به معنای کسانی که می‌خواهند امور را با سرهم‌بندی و ماست‌مالی کردن فیصله دهند. 🔖جلسه ۴۷۵ http://yekaye.ir/al-qalam-68-9/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است: کسی که در امر دین سستی ورزد پست و حقیر گردد. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص86 قال امیرالمومنین ع: مَنْ تَهَاوَنَ بِالدِّينِ هَانَ. @yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: از غفلت بپرهزید که همانا کسی که غافل شود از خویش غافل شده است؛ و از سستی کردن در امر خدا بپرهیزید که کسی که امر خدا را سست و کم‌ارزش بگیرد خداوند او را روز قیامت خوار و کم‌ارزش خواهد نمود. 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص203؛ المحاسن، ج‏1، ص96؛ أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ فَإِنَّهُ [فانما] مَنْ غَفَلَ فَإِنَّمَا يَغْفُلُ عَنْ (علی] نَفْسِهِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّهَاوُنَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ [فإن] مَنْ تَهَاوَنَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَهَانَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. @yekaye
☀️۳) از امام صادق ع روایت شده است: کسی که سوره‌ای از قرآن را فراموش کند آن سوره در صورت [زن]ی زیبا و درجه‌ای رفیع در بهشت برای او متمثل گردد؛ چون وی را ببیند از او بپرسد تو کیسیتی؟ چقدر زیبایی؟ کاش از آن من بودی! می‌گوید: مرا نمی‌شناسی؟ من سوره کذا و کذا هستم؛ و اگر مرا فراموش نکرده بودی تو را به این مکان رفعت می‌دادم. 📚الكافي، ج‏2، ص607-608؛ المحاسن، ج‏1، ص96 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَنْ نَسِيَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ مُثِّلَتْ لَهُ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ وَ دَرَجَةٍ رَفِيعَةٍ فِي الْجَنَّةِ فَإِذَا رَآهَا قَالَ مَا أَنْت؟ مَا أَحْسَنَكِ لَيْتَكِ لِي! فَيَقُولُ أَ مَا تَعْرِفُنِي أَنَا سُورَةُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ لَمْ تَنْسَنِي رَفَعْتُكَ إِلَى هَذَا [لَرَفَعْتُكَ إِلَى هَذَا الْمَكَانِ]. @yekaye
☀️4) از امام رضا ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده که شنیدم که رسول اله ص می‌فرمودند: من بر شما در خصوص خوار و خفیف شمردن دین و فروش حُکم [= رشوه گرفتن و حکم را عوض کردن] و قطع کردن رَحِم می ترسم؛ و نیز اینکه قرآن را همچون سرودها* قرار دهید و کسی را بر خود مقدم کنید [= حکومت را به دست کسی بدهید] که در دین برترین شما نباشد. ✳️* احتمالا مقصود این است که به جای توجه و جدی گرفتن محتوای آن و عمل به آن، صرفا به نیکو خواندن آن و چهچهه زدن با آن و ... مشغول شوید. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص42 حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِيهُ الْمَرْوَزِيُّ بِمَرْوَرُودَ فِي‏ دَارِهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَيْمَانَ الطَّائِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي فِي سَنَةِ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ بَكْرٍ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْفَقِيهُ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِيُّ الشَّيْبَانِيُّ عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع؛ وَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأُشْنَانِيُّ الرَّازِيُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي‏ ٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمُ اسْتِخْفَافاً بِالدِّينِ وَ بَيْعَ الْحُكْمِ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ وَ أَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزَامِيرَ وَ تُقَدِّمُونَ أَحَدَكُمْ وَ لَيْسَ بِأَفْضَلِكُمْ فِي الدِّينِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1048) 📖 أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ 📖 ترجمه 💢آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحه‌کار
. 1️⃣ «أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ» مقصود از «هذا الحدیث»‌ و به تبع آن «مدهن» بودن چیست؟ 🍃الف. اغلب مفسران «هذا الحدیث را اشاره به «قرآن کریم» دانسته‌اند؛ و «مدهن» بودن را هم گفته‌اند مقصود سست گرفتن امر قرآن و اعتنا نکردن به آن و جدی نگرفتن آن است (المیزان، ج۱، ص)؛ اما در خصوص اینکه مشخصا مقصود از «مدهنون» کیست: 🌱الف.۱. به معنای «مکذبون» (تکذیب‌کنندگان) ‌است؛ و مخاطب مشرکان مکه‌اند (ابن‌عباس؛ به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص342 و الدر المنثور، ج‏6، ص162 ) ظاهرا از این جهت که قرآن را جدی نمی‌گرفتند؛ و این مبتنی بر آن است که قرآن را از جانب خدا ندانند و آن را دروغ بشمارند. موید این دیدگاه، آیه بعدی است که از تکذیب‌گری آنان سخن می‌گوید. 🌱الف.۲. مقصود «متمایلان به کفار» است؛ یعنی در مواجهه با کفار مانند کفار به سمت کفر ورزیدن به قرآن می‌روید (مجاهد؛ به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص342 و الدر المنثور، ج‏6، ص162 ) 🌱الف.۳. مقصود «منافقان» است؛ از این جهت که در مواجهه با قرآن از سویی در ظاهر آن را تصدیق می‌کنند و می‌گویند بدان ایمان آوردیم اما در عین حال در روابط با مشرکان همچنان مداهنه و سستی می‌ورزند و در خلوت به آنها می‌گویند ما با شماییم؛ در واقع، «مدهن» کسی است که یک نحوه نرمی از خود نشان می دهد تا کفرش را مخفی کند (مؤرج؛ به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص342 ) 🌱الف.۴. چه‌بسا اشاره به هر کسی باشد که محتواها و توصیه‌های قرآن را جدی نمی گیرد؛ یعنی چه‌بسا این تعبیر دیگری باشد از همان گلایه رسول الله ص که قرآن کریم در این باره در جای دیگر فرمود: «وَ قالَ الرَّسُول‏ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا» (فرقان/۳۰) 🌱الف.۵. ... 🍃ب. چه‌بسا مقصود از «هذا الحدیث» جملات قبلی باشد؛ که در این صورت می‌تواند مقصود: 🌱ب.۱. جملات قبلی کفار در همین سوره باشد (هذا الحدیث = ما تحدثوا به من قبل) یعنی آنجا که «وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ: و دائم می‌گفتند آيا هنگامی که بمیریم و خاکی و استخوانی شویم، آیا واقعا ما باز هم برانگیخته می‌شویم؟ و آیا پدران اولین ما نیز؟!» (واقعة/47-48). آنگاه مقصود این است که خداوند در آیات قبل با دلایلی که برشمرد این دیدگاه آنان را به چالش کشید و نهایتا سوگند خورد که این قرآن از جانب خداست؛ اکنون دوباره به سراغ سخنان آنان رفت و فرمود: آیا با آن سخنانی که گفتید قصد ماست‌مالی کردن مطلب را دارید؛‌یعنی طبق این دلایلی که ما توضیح دادیم خودتان هم می‌دانید که قیامت در کار است اما برای فریب دادن پیروانتان با آن تعابیر می‌خواهید افرادی که دور و بر شما را گرفته‌اند همچنان پیرامون خود نگه دارید. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص434 ) 🌱ب.۲. شاید ناظر به خود سوالات و هشدارهایی باشد که خداوند در آیات قبل مطرح کرد؛ ‌یعنی شواهدی که بر قدرت خداوند در همین دنیا ارائه کرد (زمینی که می‌کارید؛ آب باران که می نوشید؛ آتشی که برمی‌افروزید؛ که اینها واقعا به دست شما بود یا خدا)؛ و الان می‌فرماید اگر اینها را فهمیدید چرا باز مساله را ماست‌مالی می‌کنید و نمی‌خواهید به قطعی بودن معاد اذعان کنید؟ 🌱ب.۳. چه‌بسا ناظر به محتوای خود آیه قبل باشد؛‌ یعنی این مطلب را که قرآن نازل شده از جانب رب العالمین است جدی نمی‌گیرید و باور نمی‌کنید؛ که در این صورت شاید کسانی که اشتمال قرآن بر همه حقایق را - به خاطر اینکه بعید می‌دانند در یک کتاب بتوان همه حقایق عالم را جمع کرد – منکرند مخاطب قرار می‌دهد؛ و به آنها می‌گوید اگر این کتاب را همچون کتابهای دیگر نمی دانستید و کاملا جدی می‌گرفتید که این کتابی بسیار ارجمند (کریم) و مستقیما از جانب رب العالمین است اینچنین استبعادی را روا نمی‌شمردید. 🌱ب.۴. .. 🍃 ج. با توجه به اینکه تعبیر «حدیث» بسیاری از اوقات به معنای یک مطلب خاص و یک حکایت به کار رفته (مثلا: حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ، نساء/۱۴۰ و انعام/۶۸؛ ‌وَ هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى‏، طه/۹) این احتمال منتفی نیست که این تعبیر برای اشاره به یک مطلب و حکایتی باشد که در بین پیامبر و آنان رد و بدل شده باشد (مثلا ولایت امیرالمومنین ع یا چیز دیگری شبیه این) (موید این دیدگاه که «هذا الحدیث» اشاره به یک واقعه بیرون از متن باشد - شان نزولی است که برای این مجموعه آیات، بویژه آیه بعد مطرح شده و قبلا در ذیل آیه 75 (جلسه ۱۰۴۲ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-75/ ) ‌مطرح شد) 🍃د. ... ✅یادآوری با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا اینکه همه اینها هم مد نظر بوده باشد بعید نیست؛ و هرچه باشد از صرف اینکه برای یکی از این اقوال شواهد بیشتری هست منطقا نمی‌توان نادرستی سایر اقوال را نتیجه گرفت. @yekaye
یک آیه در روز
1048) 📖 أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ 📖 ترجمه 💢آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحه‌کار
. 2️⃣ «أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ» اگر مقصود از «هذا الحدیث» قرآن باشد (بنا بر قول مشهور مفسران در تدبر۱.الف) چرا در مقام مواخذه کسانی که قرآن را جدی نمی‌گیرند از تعبیر «هذا الحدیث» استفاده کرد؟ 🍃الف. حدیث کلامی است که با آن با دیگران محادثه و گفتگو می‌کنند و وصفی است برای چیزی که نو می‌باشد و سخن نو دارد؛ و قرآن کریم همواره محتواهای نو و جدید برای انسانها دارد (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص434 ) 🍃ب. شاید عملا می‌خواهد تذکر دهد به وجه بی اعتنایی افراد به قرآن؛ یعنی قرآن کتابی است که همواره حقایق نو دارد و به تعبیر حضرت امیر ع «لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه۱۸) اما شما نسبت به این مساله بی‌اعتنایید و 💢 همین که یک مطلب اولی و تکراری از آیه‌ای برداشت کردید گذر می‌کنید و دنبال دریافت حقایق نو و کاربردی و ناظر به زندگی از قرآن نیستید.💢 🍃ج. ... @yekaye