eitaa logo
یک آیه در روز. گزیده
299 دنبال‌کننده
111 عکس
10 ویدیو
21 فایل
مطالب این کانال گزیده‌ای است از کانال یک آیه در روز، برای کسانی که فرصت مرور همه مطالب آن را ندارند: https://eitaa.com/yekaye توضیحی درباره کانال یک آیه در روز: https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» آیا قوامیت مردان بر زنان، فقط ناظر به عرصه خانواده است، یا عرصه جامعه را هم شامل می‌شود؟ 💠نکته تخصصی : 📝محدوده ( یا )؟ 🔹برخی بر این باورند که «تصدی امور زنان توسط مردان» ناظر به مطلق مردان و زنان (اعم از درون خانواده یا در کل جامعه) می‌باشد. اینان غالبا «تفضیل بعضهم علی بعض» را به معنای تفضیل مردان بر زنان گرفته‌اند و گفته‌اند چون مردان در قوه تعقل و متفرعات آن، مانند شدت عمل و تحمل در شدائد و ...، قوی‌ترند، و حیات زنان حیاتی احساسی‌تر است که با لطافت و رقت گره خورده، پس قوامیت مردان بر زنان به عرصه ازدواج و خانواده منحصر نمی‌شود، و در نتیجه اساساً مدیریت امورات جامعه باید در دست مردان باشد و بویژه در امورات عامه اجتماعی مانند حکومت و قضاوت و جنگیدن که نیازمند قوت تعقل ویا شدت و قوت بدنی است، فقط مردان باید متصدی شوند (المیزان، ج4، ص343-344)؛ چنانکه در سنت و سیره نبوی [و سیره علوی] هم مشاهده نمی‌شود که ایشان امارت منطقه‌ای یا منصب قضاوت را به زنی داده باشند یا در غزوات زنان را راهی کرده باشند (همان، ص347) و حتی برخی گفته‌اند که به همین جهت است که امامت و نبوت فقط در مردان قرار داده شده است. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص28) ؛ و شاید مویدی از درون آیه این باشد که از تعبیر «رجال» و «نساء» (و نه تعابیری مانند «ازواج»‌ و ...) استفاده کرده است. در مقابل: 🔸برخی اصرار دارند که قوامیت مردان بر زنان، محدود به عرصه خانواده است. اینان می‌گویند دو دلیلی که برای این قوامیت آمده، بر این مدعا دلالت می‌کند. ▪️اولا همین که تعبیر «بعضهم علی بعض» آورد و نفرمود «فضّل اللهُ الرجالَ علی النساءِ»، پس مراد، تفاضل طرفینی مرد و زن است، یعنی «برتری‌هایی مرد بر زن دارد و برتری‌های دیگری زن بر مرد دارد»، که مهمترین کارکرد این برتری‌های متقابل، استحکام پیوند خانوادگی است؛ و ▪️ثانیا انفاقی که مردان می‌کنند ناظر است به مهریه و نفقه، که باز در درون خانواده است؛ و از این رو، این آیه در خصوص به دست گرفتن تصدی امور مردان توسط زنان در جامعه (مانند مساله حکومت) ‌ساکت است [یعنی اگر کسی بخواهد منکر ورود زنان در عرصه حاکمیت شود باید ادله دیگری بیاورد و نمی‌تواند صرفاً بدین آیه استناد کند.] (شهید ‌مطهری در نظام خانوادگی اسلام، ص18-24 و 32-38) 🤔درباره دلیل اول قبلا بیان شد که تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ ظرفیت هر دو معنا را دارد. 🤔درباره دلیل دوم هم اگرچه در ظهور اولیه، آیه دلالت بر نفقه مرد در خانواده دارد، اما شاید طرفداران دیدگاه اول، با توجه به اینکه کلمه «أنفقوا» منحصر به مهر و نفقه اصطلاحی نیست و شامل مطلق هزینه کردنها می‌شود و در اغلب جوامع (دست کم تا پیش از یک قرن اخیر، و چه بسا حتی امروزه) عموما مردان هستند که با مشاغلی که به دست می‌گیرند، هزینه‌های اجتماعی را پرداخت می‌کنند و اقتصاد جوامع را می‌گرداند، مدعی شوند که این فراز از آیه هم می‌تواند منحصر به خانواده نباشد. 🤔موید دیگری که بر ترجیح دیدگاه دوم می‌توان آورد این است که ادامه آیه درباره زنان مطیع و ناشزه سخن می‌گوید، که بوضوح ناظر به زن و شوهر (قوامیت درون خانواده) است؛ هرچند دیدگاه اول می‌تواند چنین دفاع کند که آیه ابتدا یک وضعیت عمومی جامعه را شرح می‌دهد و از این وضعیت، در ادامه آیه، برای روابط درون خانواده نتیجه‌ای می‌گیرد. 💢با این مقدار که بیان شد، و با توجه به احتمالاتی که برای تعبیر «تفضیل بعضهم علی بعض»‌ در تدبر قبل گذشت، شاید حداکثر بتوان گفت که دیدگاه دوم أظهر از دیدگاه اول است، اما با صرف استناد به ظهور آیه (بویژه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا ) نمی‌توان دیدگاه اول را یکسره کنار گذاشت. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه بحث از محدوده ( یا )؟ 🤔اما چه‌بسا با قرائن بیرونی بتوان در اعتبار دیدگاه اول مناقشه کرد. 🔸 یکی از آن قرائن این است که اگر دلالت این آیه بر قوامیت مردان منحصر به عرصه خانواده (اصطلاحاً: ‌اجتماع منزلی) ‌نباشد و شامل جامعه (اصطلاحاً: اجتماع مدنی) هم بشود، صرفاً محدود به حکومت نمی‌شود، بلکه اگر مردان مطلقا بر زنان قوامیت دارند، پس در هر شرکت و موسسه‌ای که جمعی از زنان و مردان آن را تاسیس کنند، هیچ زنی نمی‌تواند رئیس آن شود، (نظام خانوادگی اسلام، ص17) بلکه حتی یک زن نمی‌تواند یک شرکتی را تاسیس کند که عده‌ای مرد زیردست او کار کنند؛ بلکه هیچ مردی نمی‌تواند کارگزارِ زیردست زنی شود، 🔺 و از آنجا که در فقه مسلمانان در جواز چنین مساله‌ای تردیدی نیست [چرا که برخی از زنان می‌توانستند عبد داشته باشند، چه رسد به کارگزارِ اجیر] پس چنان برداشتی از آیه (که آیه بر قوامیت مطلق مردان بر مطلق زنان دلالت داشته باشد) نمی‌تواند چندان موجه باشد. ✳️ تبصره یادآوری می‌شود عدم دلالت آیه به این معنا نیست که در عرصه‌های اجتماعی تصدی تمام امور بین مردان و زنان یکسان باشد؛ بلکه سخن ما صرفا این بود که این آیه با توجه به شواهد و قرائن دیگر، بتنهایی چنین اطلاق و شمولی ندارد؛ و این منافاتی ندارد که در برخی از عرصه‌های اجتماعی با دلایل دیگر فقط مردان (یا فقط زنان) حق و یا وظیفه تصدی مسئولیتی را داشته باشند. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» 🔷قوامیت مردان بر زنان، در نتیجه دو عامل معرفی شده است: 🔹یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و 🔹دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. 💠نکته تخصصی : 📝نسبت دادن و تعبیر فوق بخوبی نشان می‌دهد که در مقام قانون‌گذاری، پرداخت نفقه مقدم، و در زمره علت‌های تصویب حکومت مرد در خانواده بوده است، نه معلول آن. 🤔 توجه به این نکته یک شبهه رایج درباره حقوق زن و مرد را پاسخ می‌دهد: 📛برخی از مخالفان اسلام فلسفه نفقه مرد بر زن را چنین بیان می‌کنند که اسلام مالکیت زن را در اختیار مرد قرار داده، و خوب طبیعی است که وقتی کسی مالک چیزی شد باید به این مملوکش یک غذای بخور و نمیری بدهد❗️ 🔆پاسخش این است که: ▪️اولا قوامیت یا حکومت مرد بر زن در خانواده، غیر از مالکیت زن است؛ و اگر در فرهنگ غرب تا یکی دو قرن پیش، زن حق مالکیت نداشت و مملوک مرد شمرده می‌شد، در اسلام از همان ابتدا مالکیت زن کاملا به رسمیت شناخته شده بود؛ ▪️ثانیا آیه تصریح می‌کند که دادن نفقه علت قوامیت است؛ نه اینکه چون قوام‌اند باید انفاق بکنند. و ▪️ ثالثا، حتی همین انفاق را هم تنها علت قوامیت و بلکه اولین علت نمی‌داند؛ بلکه علت اول را تفاوتهای زن و مرد می‌داند که این تفاوتها به اضافه اینکه مرد عهده‌دار نفقه است موجب می‌شود که قوامیت زن برعهده مرد باشد؛ یعنی همین نفقه هم جزئی از علت حکومت کردن است نه علت تام و تمام آن. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص24-25) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» این آیه به صراحت از قوامیت مردان بر زنان در عرصه خانواده سخن گفته و حکومت مردان بر زنان را مقدم بر هرگونه توافقی امضاء کرده، و زنان صالح را کسانی شمرده که به این حکومت تن می دهند و مطیع‌اند؛ و نقطه مقابل اینها را کسانی معرفی کرده که اهل سرکشی‌اند. 🤔اما چرا؟ 🤔آیا بهتر نبود که اصلا زن و شوهر شراکتی کارها را پیش ببرند و اصلا کسی حاکم بر دیگری نباشد؟ 🤔اگر هم قرار است حکومتی در کار باشد آیا بهتر نبود که بر اساس توافق طرفینی باشد، نه انتصابی و ازپیش تعیین شده؟ اصلا چرا زن حاکم خانواده نباشد؟ 💠نکته تخصصی 📝تحلیلی از مساله برای حل سوالات فوق، از جامعه شروع کنیم: همواره یک مساله‌ای مطرح بوده که آیا افراد باید آزاد باشند یا حکومتی باید در کار باشد که این آزادیها را محدود کند؟ 🔹علی‌رغم غلبه رویکردهای لیبرالیستی، هنوز تنها آنارشیستها هستند که با هرگونه حکومتی مخالف‌اند؛ و تقریبا عموم عقلای بشر در ضرورت وجود یک حکومت در جامعه و محدود شدن آزادی‌های فردی تردیدی ندارند؛ و مهمترین دلیل آن را پیشرفت اجتماع می‌دانند. یعنی اگر قرار باشد پیشرفتی برای کل جامعه حاصل شود راهی جز این ندارد که حکومتی مستقر گردد و آزادی‌های فرد تا اندازه‌ای محدود شود. یعنی اگر قدرتی مافوق آزادی‌های فردی وجود نداشته باشد که افراد را در جهت مصالح اجتماع حرکت دهد، اجتماع پیش نمی‌رود. 👈یک مساله مهم این است که چرا آنچه در عرصه اجتماع مدنی تقریبا غیرقابل تردید است، وقتی نوبت به اجتماع منزلی (=خانواده) می‌رسد با این همه شبهه مواجه می‌شود؟! 🤔اگر تشکیل خانواده برای حفظ مصالحی است، تردیدی نیست که پیش رفتن آن مصالح با اینکه طرفین آزادی مطلق داشته باشند و هرکاری که خودشان دلشان بخواهد انجام دهد میسر نخواهد بود، بویژه اگر مصالح فرزندان هم در نظر گرفته شود. 🔺اما اگر قرار است حکومت و مقام مُطاعی در کار باشد (که البته این باید بر اساس مصلحت دستور بدهد نه صرف دلخواه خود) چه کسی باید باشد؟ در اینجا منطقا سه گزینه قابل تصور است: این مقام، ▪️الف. مرد باشد؛ ▪️ب. زن باشد؛ ▪️ج. به نحو از پیش تعیین‌شده نباشد؛ بلکه کاملاً به توافق طرفین واگذار شود. 📖آیه فوق بیان می‌کند که با توجه به دو مطلب، گزینه الف بر گزینه‌های دیگر تقدم دارد: ▫️یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و ▫️دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند. ❇️ دلیل اول بیان می‌کند که یک دسته تفاوتهای واقعی بین زن و مرد و در نظام خانواده هست، که این گونه تفاوتها عملاً در سازمان‌های اجتماعی نیست. یعنی زن و مرد از جهاتی متفاوت آفریده شده‌اند که اگر اقتضائات این تفاوتها جدی گرفته شود، نوبت به توافق و ... نمی‌رسد. البته اینکه کدام تفاوت دقیقا مد نظر بوده، آیه ساکت است؛ و متفکران مختلف احتمالات متعددی برای این تفاوتها بیان کرده‌اند. اما آیه به اصل این تفاوتهای خدادادی توجه می‌دهد تا نشان دهد که عرصه خانواده با شرکت‌های قراردادی اجتماعی متفاوت است. آن شرکت‌های قراردادی اجتماعی است که این سخن در آنها موجه است که ریاست شرکت بر اساس توافق باشد؛ زیرا بنیان شرکت، بر اساس یک اعتبار و توافق محض شکل گرفته، صرفاً بر اساس این ذهنیت تاسیس‌کنندگان که گمان می‌کنند اگر با هم باشند هدف مورد نظرشان بهتر تامین می‌شود؛ از این رو، به‌خودی خود هیچیک بر دیگری تقدم ندارد؛ و خود شرکت نیز هیچ قداستی ندارد و از این رو، هر زمان هم که خواستند بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌توانند شرکت را به هم بزنند❗️ اما خانواده یک پیوند مقدس است، نه صرفا یک توافق طرفینی؛ و تقدس آن ناشی از این است که یک امر فطری و طبیعی آن را رقم می‌زند؛ نه صرفاً یک توافق. 🔖 (ساده‌ترین شاهدش این است که تصدی هر منصبی در شرکت‌ها به تلاش و توافق افراد بستگی دارد، اما در خانواده، زن و مرد واقعا متفاوتند و مثلا زن نمی‌تواند پدر یا برادر باشد، و به جای مادری، پدری کند و ...). یعنی زن و مرد تفاوتهایی با هم دارند که با قرار گرفتن در این عرصه مشترک هم خود و هم دیگری را کامل می‌کنند؛ این تفاوتهای آنها تفاوتهایی است که خداوند در متن خلقت آنان قرار داده که با این تفاوتها به هم جذب و با هم یکی شوند؛ پس بنای این پیمان، اساساً با بنای قراردادهای اجتماعی متفاوت است؛ و اگرچه زن و شوهر باید با هم توافق کنند که ازدواج کنند، اما این توافق یک پیوند مقدس ایجاد می‌کند، نه یک شرکت ساده. پس اگر این تفاوتهای زن و مرد جدی گرفته شود، این گونه نیست که بگوییم مدیریت این عرصه نیز کاملا به توافق برگردد. 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص32-39 و 51-65) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» در تدبر 10 گذشت که این فراز، ظاهرا تنها فرازی است که در مقام بیان الگوی کنشگری زن مسلمان است از آن جهت که زن است. این آیه در ظاهر تنها دو وصف برای زن صالح برشمرده است: قانت بودن و حافظ بودن برای غیب به آنچه خدا حفظ فرموده است؛ اما در تدبرهای قبل ظرفیت‌های گسترده این تعابیر اشاره شد؛ و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا می‌توان تمامی معانی موجه این آیه را به عنوان پارامترهای الگوی زن مسلمان برشمرد. اهم آنها بدین قرارند: 🌐شاخصه‌های 🍃الف. خود کلمه «صالح» با اینکه موضوع محل بحث است، اما بخوبی نشان می‌دهد که مطلوبیت کنشگر زن، در گروی آن است که: 🌱الف.1. اهل عمل صالح باشد. 🌱الف.2. اهل صلاح و پرهیزکننده از فساد باشد. 🌱الف.3. اهل صلح و صمیمت و صفا باشد. 🌱الف.4. ... 📖نکته تفسیری هرگاه انسانی ابتدا با وصف خاصی مطرح و درباره‌اش خبری داده شود، خود آن وصف خاص محور اصلی شخصیت اوست. مثلا وقتی بگوییم انسان باپشتکار کسی است که ...، درست است که باپشتکار بودن را شرح می‌دهیم؛ اما به طور غیرمستقیم ارزشمندی پشتکار داشتن را مورد تاکید قرار داده‌ایم. در اینجا نیز وقتی می‌فرماید «صالحات» کسانی‌اند که ...، عملا بیان می‌کند که مطلوبترین وضعیت برای من «صالحه» بودن زن است؛ و سپس، صالحه بودنش در گروی است که ... . 🍃ب. مطیع و خاضع بودن؛ یعنی اطاعتی همراه با خضوع داشتن؛ که اطاعت همراه با خضوع در جایی است که اطاعت آگاهانه و با اراده و رغبت خود شخص همراه باشد؛ که این اطاعت همراه با خضوع می‌تواند: 🌱ب.1. در قبال همسر باشد؛ آنگاه یعنی: همراهی کننده با مدیریت خانواده در راستای حفظ و ارتقای خانواده. 🌱ب.2. در قبال خداوند باشد؛ آنگاه یعنی: واصل به مراتب بالایی از مقام عبودیت. 🌱ب.3. در قبال شریعت و تعالیم دین باشد؛ آنگاه یعنی مومن کاملا مقید و مطیع دستورات الهی. 🌱ب.4. در قبال پیامبر و امام باشد، آنگاه یعنی همراهی کننده جدی با اهداف عالیه امت اسلامی. 🌱ب.5. ... 🍃ج. حافظ غیب‌اند؛ یعنی: 🌱ج.1. حافظ و نگهبان هر چیزی‌اند که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش،‌ یا اموال و خانه همسر و ... 🌱ج.2. حافظ و نگهبان هر آنچیزی‌اند که از همسران آنان مخفی و غایب است؛ یعنی اهل سوءاستفاده از اموری که همسرانشان بدان توجه ندارد نیستند. 🌱ج.3. حافظ اسراری‌اند که همسرانشان با اینان درمیان گذاشته‌اند، بلکه هر امر مخفی‌ای که بین آنان و همسرانشان می‌گذرد. 🌱ج.4. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد: 🌱ج.4.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواسته‌های خویش پیش ببرند. 🌱ج.4.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویش‌اند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاه‌شان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست. 🌱ج.5. حافظ و نگهبان اسرار الهی‌‌اند، که هرچه از این اسرار را دست می‌یابند افشا نکنند. 🌱ج.6. حافظ و مراقب هرآنچیزی‌اند که خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینت‌های خویش از غیرمحارم هم می‌تواند مصداق این آیه باشد. 🌱ج.7. آن تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینه‌ای برتری داده، و یا اینکه چرایی‌اش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را می‌کنند؛ و درصدد انکار آن برنمی‌آیند. 🌱ج.8. اساساً حریم «غیب» را حفظ می‌کنند؛ یعنی پرده‌دار حریم ملکوتند. 🌱ج.9. عمده نقش‌آفرینیِ خود را به نحوی ایفا می‌کنند که چندان به چشم نمی‌آید؛ یعنی با اینکه کنشگری فعالی در جامعه دارند، اما اهل شهرت‌طلبی و خودنمایی نیستند و کنشگر فعال بودن را در گروی مشهور بودن و به چشم آمدن نمی‌دانند. 🌱ج.10. حافظ و مراقب انجام درست دستوراتی‌اند که از عالم غیب صادر شده و خداوند بدانها امر کرده است. 🌱ج.11. حافظ و نگهبان چیزی‌اند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام می‌دهند. (مثلا اینان‌اند که مقدمه‌ساز ظهورند؛ و اهمیت و اثرِ کارشان بعد از ظهور فهمیده می‌شود) 🌱ج.12. مطلعان و آگاهان بر غیب‌ان؛ شبیه کاربرد این تعبیر در آیه‌ی «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81) 🌱ج.13. ... @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
▪️ادامه تدبر 14 درباره شاخصه‌های زن مطلوب 🍃د. و اگر این حفظ غیب را انجام می‌دهند، بما حفظ الله است، یعنی: 🌱د.1. با همان حقوقی که خداوند برای آنان حفظ کرده؛ که برایشان قیمومیتی برعهده مرد قرار داده که اموراتشان انجام شود، نه بر اساس دلخواه و خوشایند خود؛ یعنی چنین‌اند که هر کاری را از مسیری که خدا تعیین کرده انجام می‌دهند نه آن طور که خودشان خوششان بیاید (یعنی مثلا اگر اهل استقامت‌اند، استقامتشان از جنس «واستقم کما امرت» است، نه استقامتی آن گونه که خودشان دلشان بخواهد) 🌱د.2. با همان دینداری‌ای (یا التزام به حکم عقل یا ...) که امر خدا را حفظ می‌کنند؛ و یا به تعبیر دیگر، مطابق با امر خداوند ویا برای حفظ [دستورات] خدا و رعایت حق الله است که چنین می‌کنند، نه برای ریاکاری و از باب ظاهرسازی؛ یعنی خالص و مخلص‌اند نه اهل ریا و نفاق. 🌱د.3. به خاطر اینکه خداوند آنان را حفظ و یاری می‌کند؛ یعنی موید من عندالله‌اند؛ و با تاییدات الهی است که کار خود را به سامان می‌رسانند. 🌱د.4. به خاطر اینکه توجه دارند که خدا مراقب آنان است و از کارهای آنان اطلاع دارد؛ ویا به خاطر اینکه خود را از [عذاب] خدا حفظ کنند؛ یعنی اهل مراقبه‌اند و حرمت محضر الهی را جدی می‌گیرند. 🌱د.5. به خاطر اینکه خداوند از آنان چنین حفظی خواسته است؛ یعنی آنان به‌جد مقید به رعایت دستورات الهی‌اند. 🌱د.6. به ازای آنچه خدا برای آنان حفظ کرده [یعنی به ازای حقوقی مانند مهریه و نفقیه و ... که خداوند برای آنان قرار داده]، است؛ یعنی قدرشناس و جزء بندگان شاکرند. 🌱د.7. ... 📝جمع‌بندی اگرچه برخی از این موارد می‌تواند به عنوان شاخصهای کنشگری مطلوب یک انسان (اعم از زن و مرد) مورد توجه باشد؛ اما به نظر می‌رسد که این آیه می‌خواهد بفرماید برای تحلیل وضع مطلوب کنشگریِ یک زن، این شاخصها برترین شاخص‌هاست. 💢اگر بخواهیم اینها را خلاصه کنیم، باید گفت: ▪️زنی در مقام کنشگری مطلوب است که اهل عمل صالح و صلح و صلاح باشد؛ و این صلاح خود را این گونه نشان دهد که: ▪️بنای اصلی کنش‌هایش بر قنوت (خاضع و همراه بودن) باشد، خواه در پیشگاه خداوند ویا در عرصه خانواده و امت اسلامی؛ ▪️حافظ و نگهبان غیب و ساحات غیب باشد، اعم از غیب خویش (عفت و ...) یا غیب خانواده (همسر و ..) یا غیب جامعه (آنچه برای پیشبرد جامعه لازم است اما به چشم نمی‌آید) یا غیب ملکوت (با مراقبه و تلاش معنوی به وادی غیب وارد شده باشد و خود را دائما کنترل کند) ▪️و این حفظ خود را به تایید و پشتوانه الهی و بر اساس دستورات خداوند و مطابق با آن مسیری که خداوند برایش تعیین فرموده، انجام می دهند، نه بر اساس دلخواه خود یا از باب ریا و ... . @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ» قبلا بیان شد که 🔹کلمه «قانتات» به معنانی «کسانی که مطیع‌اند و اطاعتشان همراه با خضوع است [نه از سر اکراه و ناخرسندی و ...]» و ظاهرترین معنای این کلمه یا قنوت در برابر خداوند است؛ یا قانت و مطیع بودن در برابر همسر برای حفظ مصالح خانوادگی؛ و 🔹 ظاهرترین معنای «حافظات للغیب» حفظ در قبال حقوق همسر است. ✅ پس این ترکیب دو دلالت خیلی واضح دارد: ▪️الف. ابتدا از مطیع و خاصع بودن زنان در برابر خداوند سخن می‌گوید سپس از حفظ حقوق همسران توسط ایشان؛ یعنی ابتدا اشاره می‌کند به ادای حق خدا توسط ایشان و سپس حق همسر؛ [که چه‌بسا دلالت دارد بر اینکه اولا حق همسر را تا جایی که منافاتی با حق الله ندارد رعایت می‌کنند؛ و ثانیا چون حق الله را رعایت می‌کنند نسبت به حقوق همسرانشان هم جدی هستند] ▪️ب. حال زن را در هنگام حضورو غیاب شوهرش بیان می‌کند: وقتی شوهر حاضر است زن نسبت به او اطاعتی همراه با خضوع دارد، [نه چنان است که اطاعتش نکند و نه چنان است که از روی اکراه و بی‌میلی به اطاعت او تن داده باشد]؛ و وقتی که شوهر غایب است، زن پاسبان حقوق اوست [و چنین نیست که فقط در حضور وی با او چنین صمیمی و وفادار باشد]. 📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج‏10، ص71 ) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً» در این آیه بعد از بیان وظایف مردان در خانواده (قوامیت بر زنان و تامین نفقه خانواده)، زنان را دو دسته کرد. در فراز قبل، از زنان صالح سخن گفت که مطیع و حافظ غیب بودند؛ و اکنون به سراغ زنان سرکش می‌رود؛ و می‌فرماید: «آن زنانی که از سرکشی‌شان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانه‌ای مجویید.» ❇️ چنانکه عموم مفسران شیعه (مثلا: مجمع البيان، ج‏3، ص69 و الميزان، ج‏4، ص345 ) و اهل سنت (مثلا: جامع البيان (طبری)، ج‏5، ص42؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏5، ص171؛ أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج‏2، ص73) بیان کرده‌اند این سه کار به ترتیب است؛ یعنی ابتدا باید موعظه کند و اگر با موعظه مشکل حل شد، بیش از این نباید جلو برود؛ اما اگر حل نشد، قدم به قدم وارد مرحله‌های بعدی وارد شود ؛ و در خصوص زدن هم علاوه بر روایات متعدد، تقریبا اجماع فقهای شیعه و سنی بر این است که این زدن باید زدنی آرام و باملاطفت باشد که زن را صرفاً متوجه ناراحتی شوهر بکند، و به هیچ عنوان نباید زدنی باشد که صدمه‌ای به زن برساند (اصطلاحاً: ‌ضرب غیر مبرّح) و از این رو، در روایات نبوی تعبیر شده که مثلا با چوب مسواک وی را بزند❗️ و البته آیه تاکید می‌کند که در هر مرحله‌ای اگر زن از حالت نشوز و سرکشی خارج شد و مسیر همراهی و اطاعت را در پیش گرفت، مرد حق ندارد راه ستم بر وی را بپیماید. ❇️از این تعابیر برمی‌آید که: 🔹الف. سه مرحله موعظه، ترك هم‏خوابى و تنبيه، براى مطيع كردن زن است. پس اگر از راه ديگرى زن مطيع مى‏شود، مرد حقّ برخورد ندارد. جمله‏ى «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» نشانه آن است كه هدف اطاعت است، گرچه از طريق ديگرى باشد. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 🔹ب. برخورد با منكرات بايد گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر، تنبيه. تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه بدنى ممنوع است. (تفسير نور، ج‏2، ص284) 〽️ آیا این آیه دلالت بر جواز و دارد؟ 📝پاسخ فضای غربزده کنونی، که خانواده را کاملا شبیه شرکت‌ها و سازمان‌های اجتماعی می‌انگارد، این جواز زدن زن توسط مرد را نوعی و قلمداد می‌کند و این آیه را شاهدی بر مردسالاری و جواز ظلم به زنان در اسلام معرفی می‌کند؛ 📛ابتدا می‌گویند: حکومت مرد بر زن قابل قبول نیست؛ بلکه اینها باید مساوی باشند (که پاسخ این شبهه را در تدبرهای 6 و 8 به تفصیل بیان شد)؛ 📛و در گام بعد می‌گویند: فرض کنید قبول کردیم که مدیریت خانواده در دست مرد باشد؛ اما حتی اگر زن خطا کرد مرد حق زدن او را ندارد؛ بله، وقتی یک کارمند خطا می‌کند مدیر می‌تواند او را مواخذه و حتی جریمه کند، اما حق ندارد او را بزند؛ و این آیه باب سوءاستفاده را برای مردان باز کرده است. 📝در پاسخ به این شبهه به چند نکته باید توجه کرد: ❇️الف. تفاوتی جدی هست بین اجازه‌ای که دین می‌دهد با اجازه‌ای که قانون می‌دهد: دین صرفاً با ظاهر آدمها کار ندارد، بلکه با وجدان آنها کار دارد. در جایی که قوانین بشری اجازه کاری را می‌دهند کاملا بحث سوءاستفاده ممکن است؛‌ولی آنچه که دین می‌گوید باید جنبه‌های وجدانی و معنوی‌اش را هم در نظر گرفت. دین گفته ابتدا موعظه کن؛ موعظه جایی است که واعظ با یک حالت روحانی و خیرخواهانه وارد می‌شود. اینکه یک جمله به زنش بگوید «ای زن از خدا بترس» که موعظه نیست. یکبار قانون مدنی دستوری داده، فرد یک جمله موعظه می‌کند چند دقیقه در بستر جدا می‌شود و بعد می‌زند و می‌گوید من طبق قانون اقدام کردم❗️ بله، سر قانون می‌توان کلاه گذاشت اما سر دین که نمی‌توان❗️ برای همین است که پایان آیه با تعبیر «خداوند برتر و بزرگ است» آورد یعنی یک تهدیدی می‌کند که اگر خدا چنین اجازه‌ای به تو داده، خودش بالای سر توست و می‌داند که تو چه می‌کنی❗️ 🤔به تعبیر دیگر، اگر کسی قرار است سوءاستفاده بکند، اگر لازم شد قانون را هم دور می‌زند و کار خود را می‌کند؛ اما یک مرد وقتی می‌خواهد به قانون اسلام عمل کند، چطور است؟ اول باید همسرش را موعظه کند؛ یعنی واقعا خیرخواهانه با او صحبت کند، نه از روی لجاجت، که بخواهد از این حربه استفاده کند. بعد تازه نوبت هجر در بستر می‌رسد. یعنی یک مدت به او بی‌اعتنایی بکند. بعد نوبت به زدن می‌رسد که آن هم با حدود و قیودش. در واقع، اسلام به کسی اجازه می‌دهد که ایمان داشته باشد؛ و کسی که ایمان دارد اینها را رعایت می‌کند. 📚(نظام خانوادگی اسلام، (مطهری)، ص44-50) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه پاسخ به شبهه ❇️ب. قبلا بیان شد که نظام خانواده با شرکت‌ها و سازمان‌های اجتماعی تفاوت دارد. 💢خانواده بنایش بر وحدت و پیوند روح‌ها و کنار گذاشتن من و توست؛ در حالی که شرکت‌های اجتماعی بنایشان بر رسیدن به نفع مشترک است. 💢 از این رو، روابط بین افراد خانواده و حتی ظلمی که درون خانواده رخ می‌دهد ماهیتش متفاوت با روابط افراد یک شرکت و ظلم در آنجاست. شاید مساله را از حیث روابط والدین و فرزندان ببینیم واضح‌تر شود: بله، رئیس یک سازمان حق تنبیه بدنی کارمندانش را ندارد؛ اما والدین حق تنبیه فرزندانشان را – البته به عنوان آخرین اقدام- دارند. 🤔چرا؟ چون اگر تنبیهی انجام می‌دهند هیچ شائبه منفعت‌طلبی ندارد؛ بلکه اساساً فرزندشان را جزءی از وجود خود می‌بینند. بله، در تاریخ بوده‌اند والدینی که در حق فرزندانشان ظلم کرده‌اند اما این ظلم، از جنس ظلم‌های اجتماعی (که ریشه دارد در منفعت‌طلبی و دیگری را برای خود فدا کردن) نیست؛ بلکه چون علاقه والدین به فرزندان زیاد است، این ظلم از جنس ظلم انسان به خویش است، که از سر جهالت رخ می‌دهد. احتیاج والدین به فرزند، اصلا شبیه احتیاج کارفرما به کارگر ویا ارباب به نوکر نیست؛ بلکه خود فرزند، مورد احتیاج والدین است؛ یعنی خود این فرزند و سعادت این فرزند را جزئی از سعادت خود می‌بیند؛‌به خود او نیاز دارد نه به همکاری او. از این رو، خود طبیعت جلوی ظلم منفعت‌طلبانه والدین به فرزندان را گرفته است؛ 🤔و ظلمی که مثلا یک پدر به فرزند خود می‌کند از نوع ظلمی است که به خودش می‌کند؛ همان گونه که انسانها بر اثر جهالت به خود ظلم می‌کنند، به فرزندشان هم ظلم می‌کنند؛ اما ظلم همراه با علاقه و دوستی. 👈در مورد زوجین هم همین‌طور. علاقه انسان به همسرش صرفا یک علاقه جنسی و رفع نیاز جنسی نیست؛ ازدواج یک همکاری به صورت شرکت برای رفع نیازهای طرفین نیست؛ بلکه ازدواج واقعا پیوند دو روح است؛‌یگانگی‌ای در کار است، حتی گاه بالاتر از یگانگی والدین و فرزندان؛ به همین جهت است که انسان همان گونه که از خوردن و لباس پوشیدن خودش لذت می‌برد، از خوردن و پوشیدن همسرش لذت می‌برد. 💢سعادت مرد صرفا در این نیست که زن در اختیارش باشد؛ بلکه در این است که زنش هم سعادتمند و سالم و شاداب باشد. زنی که شاداب و سعادتمند نباشد نمی‌تواند او را سعادتمند کند. 💢 ناراحتی زن و فرزند، مثل ناراحتی کارگر برای کارفرما نیست که به خوشی وی لطمه نزند به همین ترتیب، ‌زدن یکی از زوجین دیگری را، اصلا از جنس زدن رئیس کارمند خودش را نیست، ⭕️و بهترین شاهدش هم اینکه امروزه اینکه زنی شوهرش را بزند، در اذهان اغلب مردم، معنای ظلمی از جنس منفعت‌طلبی نمی‌دهد؛ بلکه ظلمی از جنس نفهمی است (از این رو، مردم چنین زنی را نه «ظالم» و «خودخواه»، بلکه «بی‌معرفت» و یا «بی‌شعور» می‌خوانند.) 📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، ص58-63؛ و یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص204) ❇️ج. از همین روست که هیچ شرکتی از آن جهت که یک شرکت است قداست ندارد و به هم زدن یک شرکت هیچ قبح دینی و اخلاقی ندارد؛ اما خانواده یک پیوند مقدس است و طلاق یک حلال مبغوض است. و اسلام می‌خواهد مشاجرات خانوادگی حتی‌الامکان به بیرون از خانواده کشیده نشود. یک رئیس اگر از کارمندش ناراضی باشد می‌تواند وی را اخراج کند. آیا ما همین توصیه را در مورد خانواده می‌پذیریم؟ در واقع، بحث بر سر این است که مدیریت خانواده به دلایلی که در تدبرهای قبل گذشت به دست مرد داده شده است. 📛یکبار است که مرد مصالح خانوادگی را رعایت نمی‌کند و درصدد به هم زدن برمی‌آید (نشوز مرد) که کار طبیعتا به دادگاه و ... می‌کشد. ⛔️اما اگر زن سر ناسازگاری گذاشت چه باید کرد؟ اسلام می‌گوید مرد، که مدیر خانواده است سعی کند مساله را درون خانواده حل کند. 🔹در گام اول با مواجهه‌ای خیرخواهانه به موعظه بپردازد. 🔹در گام دوم ناراحتی خود را به لحاظ عاطفی نشان دهد و کاری کند که زن شدت ناراحتی وی را بفهمد: در مهمترین موقعیتی که زنان خود را جذاب می‌دانند و با جذابیت خود شوهرشان را رام خود می‌کنند، به وی بی‌اعتنایی کند❗️ 🔹اگر این هم نشد چطور؟ آیا بلافاصله سراغ طلاق برود؟ آیا مشکلات داخلی خانواده را نزد این و آن بازگو کند؟ یا در همان فضای خانوادگی، که ماهیتش با فضای سازمانی متفاوت است، مراحله بالاتری از تنبیه را عملی کند. آیا خود کنار کشیدن در بستر نوعی تنبیه نیست؟ اسلام این مرحله بالاتر را هم در اختیار شوهر به عنوان مدیر خانواده گذاشته است تا بلکه مشکلات خانوادگی درون خانواده حل شود. 🔹بله، اگر با همین حل نشد، آنگاه است که در مرحله بعد نوبت به حَکَمین و وساطت ریش‌سفیدانِ فامیل (و باز هم نه دادگاه عمومی) می‌رسد و بعد از اینهاست که اسلام گزینه جدایی را مطرح می‌کند. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 0️⃣2️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً» عبارت «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً» هشداری است به مقام علو کبریای خداوند، آنگاه: 🍃الف. تا افراد را از هرگونه تخطی از دستورات خداوند بازدارد. یعنی: 🌱الف.1. ضمانت اجرایی است برای عدم سوءاستفاده شوهران از قوامیت خود، یعنی اگر به شما مسئولیت قوامیت داده شد در حد مصالح خانوادگی است، نه اینکه خود را قدرت مطلقه در خانواده بدانید و هرکاری دلتان خواست بکنید؛ که اگر به قوت و شدت خود و ضعیفتر بودن زنان‌تان دلخوش دارید بدانید قدرت شما در برابر علو و کبریای الهی هیچ است و خداوند می‌تواند براحتی آن زنانی را که زیردست شما قرار گرفته‌اند علیه شما یاری دهد. (مجمع البيان، ج‏3، ص69 ؛ الميزان، ج‏4، ص345). به تعبیر دیگر می‌خواهد تذکر دهد که برترى مردان، نبايد سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است. و این توجّه به برترى خداوند، كليد تقوى و پرهيز از ستم بر همسران است. (تفسير نور، ج‏2، ص285) 🌱الف.2. دلیلی است برای قانت بودن و مرتکب نشوز نشدن زنان مومن؛ یعنی زنان بدانند که اگر خداوند به مردان قوامیت داده، صرفاً یک امر بی‌ضابطه و بی‌منطقی نبوده؛ بلکه اساساً علوّ و کبریاء از آن خداوند است؛ و او می‌داند به چه کسی در چه جایی اجازه قیومیت نسبت به دیگران بدهد؛ و از این جهت، آمدن این فراز در پایان آیه، شبیه است به مضمون آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» (آل عمران/26) 🍃ب.هریک از زن و شوهر انتظار و نگرانی ناروایی در فضای خانواده نداشته باشند. یعنی: 🌱ب.1. [در مورد شوهر] (بر اساس معنای ج در تدبر قبل) می‌خواهد بفرماید خداوند با همه علو و کبریایش شما مردان را مکلف به آنچه فوق توانتان است نکرده است، پس شما هم از زنانتان انتظار چیزی که توانش را ندارند نداشته باشید [یعنی انتظار اینکه بعد از تندی کردن شما با آنها، به شما ابراز محبت کنند] (به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص69 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏10، ص73) 🌱ب.2. [در مورد زن] خداوند که چنین قوامیتی به مردان داده است، خودش فوق سر آنهاست و شما نگران نباشید که وضع این قانون در نهایت در خانواده به ضرر شما و سوءاستفاده مردان تمام شود. 🍃ج. خداوند برتر و متعالی از آن است که جز بر اساس حق قانونی وضع کند (مجمع البيان، ج‏3، ص69). یعنی اگر خداوند قوامیت مرد بر زن؛ ویا وجوب نفقه زن برعهده مرد؛ و یا اجازه تنبیه زن ناشزه به مرد را داده است، برتر و متعالی است که این قوانین را جز بر اساس حق وضع کرده باشد. 🍃د. خداوند با همه علو و کبریایش اگر بنده‌ معصیت‌کاری توبه کند و به اطاعت خداوند برگردد توبه‌اش را می‌پذیرد و از گناهش درمی‌گذرد؛ پس شما مردان هم اگر زنی که نشوز کرده بود به طاعت برگشت، سزاوار است که از بدی او چشم‌پوشی کنید و با وی روال مدارا در پیش گیرید. (مفاتيح الغيب، ج‏10، ص73) 🍃ه. (بر اساس معنای ج در تدبر قبل) خداوند با همه علو و کبریایش در دستوراتش به ظواهر بندگان بسنده کرده و باطن آنان را برملا نمی‌کند، شما مردان نیز سزاوار است که اگر زنی از حالت نشوز به حالت اطاعت برگشت به همان ظاهر برگشتن وی اکتفا کنید و دنبال باطن قلبی وی و اینکه الان واقعا نسبت به شما محبت دارد یا در نهان خویش از شما بیزار است برنیایید. (مفاتيح الغيب، ج‏10، ص73 ) 🍃و. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
963) 📖 و إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً 📖 💢ترجمه و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید، که اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد می‌کند؛ همانا خداوند همواره دانا و باخبر بوده است. سوره نساء (4) آیه 35 1398/10/9 3 جمادی الاولی 1441 @yekaye
. 7️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» چنانکه بسیاری از فقها تصریح کرده‌اند تردیدی نیست که در این آیه (که حرام است) مطلق نیست؛ یعنی این گونه نیست که زن موظف باشد هر دستوری شوهرش داد اطاعت کند؛ ولو که هیچ ربطی به مسائل خانوادگی نداشته باشد❗️ و حتی در برخی از مسائل اخلاقی شخصی (مانند بدزبانی و دشنام‌گویی، که به مساله عمومی نهی از منکر برمی‌گردد) اینکه مرد حق تنبیه بدنی زنش را داشته باشد، بسیاری از فقها خدشه کرده، و ورود در این مرحله از نهی از منکر را نیازمند اذن حاکم دانسته‌اند 📚(مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج‌8، ص360 ) اما آنچه جای بحث دارد این است که آیا در این آیه، که به تَبَعِ آن حق تنبیه به مرد داده شده، منحصر در است یا ناظر به مطلق است؟ 💠مساله تخصصی : 📝محدوده ⛔️شاید از ظاهر عبارات برخی از فقها (که محور بحث خود را ممانعت از زن از استمتاع شوهر قرار داده‌اند؛ مثلا: تحرير الوسيلة، ج‌2، ص305‌ ) چنین تصور شود که منحصر در مسائل جنسی است؛ 🤔اما اگر توجه شود که در قرآن کریم، تعبیر «نشوز» فقط راجع به زن نسبت به شوهرش نیست، بلکه مرد هم نسبت به زنش می‌تواند مرتکب نشوز شود (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128) و عموما هم خودداری کردن از ادای نفقه را مهمترین مصداق نشوز مرد دانسته‌اند، واضح می‌شود که در خصوص زن هم مساله عمومیت دارد 💢و در واقع، ضابطه نشوز همان تعبیری است که در لسان فقها عموما بدین صورت بیان می‌شود که «حقوق واجب همسر را ادا نکند»؛ نه صرفاً حقوق جنسی همسر. در واقع، اگر این آیه دلالت دارد بر حق قوامیت مرد بر زن، که هدف از این قوامیت هم تامین مصالح خانوادگی است، پس عدم اطاعت از شوهر در حدود مصالح خانوادگی، مصداقی از نشوز زن است، هرچند هیچ ربطی به مسائل جنسی نداشته باشد. 🔖 به تعبیر شهید مطهری: « حکومت خانوادگی [مرد] ... حدود معین دارد؛ ... حدودش به طور کلی مصالح خانوادگی است. ... اسلام می‌گوید در این اجتماع، حکومت باید باشد، اما معنای این «حکومت باشد» تحکم نیست که یک مرد حق تحکم داشته باشد؛ او در حدود مصالح خانوادگی حق حکومت دارد. زنی می‌خواهد برود بیرون، خانه کسی. مرد حق دارد جلوگیری کند یا نه؟ یک زن وظیفه دارد که اگر مرد گفت نرو، نرود. ولی مرد هم یک وظیفه دارد که در کجا منع کند. یک وقت هست رفتن این زن به آنجا واقعاً اخلاق این زن را فاسد می‌کند ولو خانه پدر و مادرش برود. یک مادری دارد که هروقت او را یک ساعت می‌بیند تا یک ماه [بین زن و شوهر] دعواست. تجربه می‌شود؛ واقعا یک وقت رفتن یک زن به جایی اساس این اجتماع خانوادگی را متزلزل می‌کند؛ حفظ کانون خانوادگی مقدم است بر ملاقات پدر و مادرش.» 📚(نظام خانوادگی اسلام، ص28) ✅تبصره 📝تفاوت‌های نشوز زن و مرد: آیا اسلام است⁉️ جالب اینجاست که بسیاری از فقهایی که صرف بدزبانی و دشنام‌گویی زن، که حتی کدورت مرد را در پی دارد، مصداق نشوز وی ندانسته‌اند (یعنی گفته‌اند بداخلاقی‌ای از جانب زن علامت نشوز زن است که نشانگر تغییر رویه او باشد، وگرنه اگر آن زن اساساً بدزبان و دشنام‌گو بوده، به صرف این نمی‌توان وی را ناشزه و سزاوار تنبیه‌های مطرح شده در این آیه دانست) وقوع بداخلاقی از جانب مرد با زن را مصداق نشوز وی دانسته‌اند. 📚(مسالك الأفهام، ج‌8، ص360‌-362 ) این از شواهدی است که نشان می‌دهد که 🤔مساله اصلی در تنبیه زن که در این آیه مطرح شده، کاملا حفظ مصالح خانوادگی بوده است؛ نه دست مرد را در هر رفتاری باز گذاشتن.‌ درباره چرایی این تفاوت شاید بتوان چنین توضیح داد که در تفاوت روانشناختی زن و مرد می‌گویند که اگرچه زن و مرد هم به نیاز جنسی خود توجه دارند و هم به نیاز عاطفی خویش، اما در درجه اول است و . از این رو، مساله نسبت به مرد بیشتر ناظر به نیاز جنسی مطرح می‌شود (که مطالبه اولیه مرد از زن است)‌ و در طرف مقابل، نسبت به زن، ناظر به نفقه (نیاز حمایتی) و خوش‌اخلاقی (نیاز عاطفی) دیده می‌شود. 📝به تعبیر دیگر، چون مهمترین رکن در استواری کانون خانواده است؛ 🔹نشوز زن در مسائل جنسی است که این پیوند را تضعیف می‌کند و 🔸نشوز مرد در مسائل حمایتی و عاطفی است که این پیوند را تضعیف می‌کند. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 17 درباره بودن اسلام❗️ 🤔این سخنان بدین معنا نیست که امکان ندارد که مرد به لحاظ عاطفی از زنش احساس سرخوردگی پیدا کند ویا زن به لحاظ جنسی از مردش گلایه‌مند باشد؛ بلکه همه اینها در تضعیف کانون خانواده نقش دارد؛ اما چون محور اصلی پیوند در این عرصه نیست، تمرکز احکام فقهی هم در این عرصه نمی‌باشد و توصیه‌ها به حد وجوب و حرمت شرعی نمی‌رسد؛ بلکه وجوب و حرمت شرعی در همان عرصه‌ای است که کانون خانواده را محکم نگه دارد. 📛این گونه موضع‌گیری‌ها بخوبی دروغ بودن علیه فقها (که آنان را مردسالار و مخالف حقوق زنان معرفی می‌کنند) نشان می‌دهد: مساله آنان کشف حکم شرع با رعایت ضوابطش بوده است؛ نه ترجیح مرد بر زن یا بالعکس. @yekaye
🏴 اطلاعیه 🇮🇷 🏴شهادت افتخارآمیز و مظلومانه ، یکی از عزیزترین دلسوزان امت اسلام و مظلومان جهان، در اقدام ناجوانمردانه شیطان بزرگ، را به محضر امام زمان ارواحنا له الفداء و تمامی عدالت‌جویان جهان تبریک و تسلیت عرض می‌کنم.🇮🇷 "این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این ریخته شدن خون‌هاست. بریزید خون‌ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از مرگ نمی‌ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید... مردن تهلکه نیست؛ مردن حیات است. آن عالَم، حیات است؛ این عالم مرده است. از مردن نترسید، و نمی‌ترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن می‌دانند؛ هلاک و فنا می‌دانند." 🖌صحیفه ، ج7، ص183 @souzanchi @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است: وقتی زن بر مرد نشوز کند، همان [طلاق] خلع است؛ پس مرد می‌تواند آن مقداری که توان دارد از زن پس بگیرد [توضیح این مساله در روایت12 الف در جلسه قبل گذشت]؛ و اگر نشوز زن با نشوز مرد همراه شود؛ آن «شقاق» است. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص240 ☀️ب. به امام رضا ع منسوب است که فرموده‌اند: اما شقاق، آنجایی است که [نشوز و درگیری و ناملایمت] هم از جانب شوهر باشد و هم از جانب زن، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35) پس شوهر شخصی را و زن هم شخصی را انتخاب می‌کند و آن تو بر سر اینکه اینان از هم جدا شوند یا با هم آشتی کنند توافق می‌کنند؛ پس اگر بر سر اصلاح توافق کردند، [توافقشان جاری است] بدون اینکه از آن زن و شوهر دستوری [= اجازه‌ای برای اجرای این توافق] داشته باشند؛ ولی اگر بر سر جدا شدن اینها توافق کردند، چنین حقی ندارند مگر بعد از اینکه ابتدا از زن و شوهر کسب امر کرده باشند. [= یعنی ابتدا اجازه گرفته باشند که نتیجه گفتگو و توافق ما هرچه شد شما بدان تسلیم باشید.] 📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص245 @yekaye
☀️2) الف. حلبی می‌گوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که می‌فرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید». فرمودند: آن دو حَکَم، حق ندارند که بین زن و شوهر جدایی بیندازند، مگر اینکه از زن و شوهر اجازه گرفته باشند و با آنان شرط کرده باشند که اگر ما خواستیم بین شما جمع کنیم و اگر خواستیم جدایی بیندازیم؛ پس اگر جمع کردند جایز است و اگر جدایی انداختند نیز جایز است. [و باید به آن عمل شود.] 📚الكافي، ج‏6، ص146 ؛ تهذيب الأحكام، ج‏8، ص103؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص521 ☀️ب. سماعه می‌گوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که می‌فرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» و گفتم: نظر شما چیست که اگر آن دو حَکَم به زن و مرد گفتند: آیا شما امرتان را در اصلاح ویا جدایی انداختن به ما واگذار نکرده‌اید؟ و زن و مرد هم گفتند: بله، و بر این سخن آن زن و مرد هم دیگرانی را شاهد گرفتند، آیا برایشان جایز است که بین آن زن و شوهر جدایی بیندازند؟ فرمودند: بله، ولیکن حتما باید این در زمان پاک بودن زن باشد بدون اینکه جماعی از جانب شوهر رخ داده باشد.* سپس از ایشان سوال شد: نظر شما چیست که اگر یکی از آن دو حَکَم گفت: من بین این دو حکم به جدایی دادم، و حَکَم دیگر گفت: ولی من بین این دو حکم به جدایی ندادم؟! فرمودند: جدا شدن [توسط حَکَمین] اجرا نمی‌شود مگر اینکه هر دو بر جدا شدن زن و شوهر توافق کنند و اگر هر دو بر این جدا شدن اجتماع کردند آنگاه جدایی جایز می‌شود. *. ظاهرا این تعبیر بدان جهت است که طلاق زن حتما باید در شرایطی صادر شود که زن در ایام عادت ماهیانه نباشد. 📚الكافي، ج‏6، ص147؛ تهذيب الأحكام، ج‏8، ص104 @yekaye
☀️3) و این مطلب که حکمین باید از طرفین اجازه داشته باشند تا بتوانند طلاق را جاری سازند، علاوه بر روایات فوق، در روایات متعدد دیگری نیز تاکید شده است (مثلا در تفسير العياشي، ج‏1، ص240-241 ) با این حال حکایتی از امیرالمومنین ع با دو روایت مختلف آمده که نشان می‌دهد که می‌توان تا حدودی و تحت شرایطی آن دو را به چنین اجازه دادنی ملزم کرد: ☀️الف. مرد و زنی خدمت حضرت علی ع آمدند و همراه هریک جماعتی بود؛ حضرت علی ع فرمود: «پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید.» سپس به آن دو حَکَم فرمود: آیا می‌دانید که چه کاری برعهده شماست؟ برعهده شما این است که اگر صلاح دیدید که این دو با هم باشند بین آنها جمع کنید و اگر صلاح دیدید که از هم جدا شوند بین آن دو جدایی بیفکنید. زن گفت: به کتاب خداوند به نفع من باشد یا علیه من رضایت دادم. و مرد گفت: اما در خصوص جدایی، قبول ندارم. پس حضرت علی ع فرمود: از اینجا نمی‌روی مگر اینکه به همان چیزی که آن زن اقرار کرد اقرار کنی! 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص241؛ دعائم الإسلام، ج‏2، ص271 ☀️ب. مردی خدمت حضرت علی ع آمد در حالی که با زنش دچار اختلاف شده بودند؛ پس حضرت حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیخت و به آن دو حَکَم فرمود: آیا می‌دانید که چه داوری‌ای می‌کنید؟ اگر شما بخواهید این دو را از هم جدا می‌کنید و اگر بخو.اهید آن دو را با هم جمع می‌کنید. شوهر گفت: من به حکم جدایی رضایت نمی‌دهم و [به صرف حکم این دو نفر] او را طلاق نخواهم داد! پس حضرت علی ع چنین مقرر کرد که اگر زن به داوری حَکَمین رضایت داد و مرد قبول نکرد [و حشکَمیت حکم به جدایی دادند] دادن نفقه را بر مرد واجب کرد و وی را از اینکه بر آن زن داخل شود [= با وی همبستر گردد] منع فرمود؛ و اینکه اگر مرد در همین وضعیت بمیرد آن زن از وی ارث ببرد، ولی اگر آن زن مُرد، این مرد از او ارث نَبَرَد؛ اما اگر مرد رضایت داد و زن قبول نکرد، به همین صورت با وی معامله شود؛ یعنی اگر زن رضایت نداد دیگر حق دریافت نفقه ندارد و اگر آن مرد مُرد این زن از وی ارث نخواهد برد و اگر این زن مرد آن مرد از وی ارث خواهد برد؛ و چنین خواهد بود مگر اینکه [آن زن یا مردی که به حکم آن حکمین رضایت نداده] به حُکم حَکَمین بازگردد. 📚تفسير القمي، ج‏1، ص138 ✅تبصره در اسلام حکم طلاق به دست مرد است؛ و از این روست که وقتی مرد رضایت ندهد، حکمین عملا در خصوص جاری کردن طلاق کاری نمی‌توانند بکنند. با این حال، دو روایت فوق نشان می‌دهد که حاکم شرع می‌تواند مداخله کند و مرد را با اهرم‌های مختلف ملزم به پذیرش حُکم حَکَمین کند؛ موید مضمون فوق که نشان می دهد این یک مساله اجتماعی و حکومتی است، نه صرفا یک توافق طرفینی این مطلب مذکور در مجمع البيان، ج‏3، ص70 است که اگرچه متن حدیث را نیاورده، اما خبر از وجود احادیثی با چنین مضمونی داده است. وی می‌گوید: اینکه مخاطب کسی که حُکمِ حَکَمین را جاری می‌سازد [یعنی زن و مرد را ملزم به پذیرش حکم آن دو می‌گرداند] چه کسی است، از ظاهر برخی از روایاتی که از امام باقر ع و امام صادق ع هست چنین برمی‌آید که مخاطب این حَکم، حاکم است. @yekaye
🏴شهادت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً» در آیه قبل (آیه 34) از حالتی سخن گفت که نشوز و سرکشی و ناسازگاری از جانب زن بود؛ توصیه این آیه می‌تواند دست کم ناظر به سه موقعیت باشد: 🍃الف. حالتی که این نشوز زن ادامه یافت و با اقداماتی که شرع به مرد اجازه داده بود مشکل حل نشد و احتمالا کار به حدی رسید که در شُرُفِ جدایی قرار گرفته‌اند و بیم شکاف بین آن دو می‌رود. (ظهور سیاق آیه) 🍃ب. حالتی که نشوز و سرکشی و ناسازگاری، از جانب هردو است؛ یعنی طرفین در این نزاع مقصرند؛ با توجه به اینکه در آیه قبل نشوز زن بود و در آیه 128 بحث از نشوز مرد است. (حدیث1) 🍃ج. مطلق جایی است که بیم شکاف و جدایی و طلاق بین زن و مرد می‌رود؛ چه این شکاف به خاطر نشوز یکی از طرفین ویا هر دو طرف باشد و چه اینکه ریشه این جدایی امر دیگری باشد؛ مانند اینکه بدون اینکه نشوزی رخ دهد، مثلا بر اثر شایعات ویا خبرچینی و ...، کدروتی بین زن و شوهر رخ داده باشد که یکی یا هردو حاضر به ادامه زندگی نباشند. (مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج‌8، ص354-355‌ ) 🔹ظاهرا آیه می‌تواند ناظر به هر سه مقام باشد و می‌فرماید اگر به هر ترتیبی نگران شکاف افتادن بین زن و شوهر شدید، از اهل و نزدیکان هریک حَکَمی تعیین کنید؛ که اگر واقعا آن دو درصدد اصلاح برآیند خداوند بین آنها موافقتی خواهد انداخت و کار به سامان خواهد رسید. 📝، راهکاری برای حفظ و بقای خانواده‌ها اين آيه، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مى‏كند: 1- داوران، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشته‏باشند. 2- اين دادگاه، نياز به بودجه ندارد. 3- رسيدگى به اختلافات در اين دادگاه، سريع، بدون تراكم پرونده ومشكلات كارِ ادارى است. 4- اسرار دادگاه به غريبه‏ها نمى‏رسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مى‏ماند. 5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مى‏باشند. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص64) @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 3️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» فرمود: اگر از شکاف و شقاق بین زن و شوهر ترسیدید چنین اقدامی کنید. شاید بتوان نتیجه گرفت: قبل از یک نگرانى موجه از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. (تفسير نور، ج‏2، ص64) 💠 ثمره گاهی افراد با ژست دلسوزانه و به این بهانه که می‌خواهم جلوی از هم پاشیدگی حانواده شما را بگیرم، به خبرچینی بین زن و شوهر اقدام می‌کنند و برخی کارهای یکی از زن و شوهر را که از همسرش مخفی است و دانستنش موجب آزار وی خواهد شد، نزد وی برملا می‌کنند❗️ این کار قطعا برخلاف توصیه‌های قرآن کریم است: اسلام ما را به توصیه کرده؛ و حتی در شرایطی به ما اجازه داده تا با توریه چنین اصلاحی را پیش ببریم. عجیب‌تر اینجاست که چنین افرادی که آشوب بین زن و شوهر را دامن می‌زنند، فتنه‌گری خود را با ادعاهای خیرخواهی برای زن ویا شوهری که از مساله مذکور بی‌خبر بوده، همراه می‌کنند❗️ شاید یکی از علل اینکه در اسلام خبرچینی (نمّامیت) جزء گناهان کبیره قلمداد شده، همین باشد: توجه شود که خبرچینی، غیر از دروغگویی است؛ بلکه همین که انسان اخبار راست اما مخفی‌ای که مایه ناخرسندی شخص از فرد دیگر می‌شود را به وی منتقل کند، مصداق خبرچین خواهد بود، وای به روزی که با یک‌کلاغ-چهل‌کلاغ کردن مساله را حادتر هم جلوه دهد‼️ @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» در نکات ادبی توضیح داده شد که «شقاق» یعنی شکاف. اکنون می‌گوییم: 🔹، . كلمه «شِقاقَ» در جايى بكار مى‏رود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود. (تفسير نور، ج‏2، ص64) 🔹به تعبیر دیگر، این تعبیر مفهوم را در می‏رساند. در این تعبیر زوجین یک واحد در نظر گرفته شده است که شکافی در آن واقع شده است. خود این تعبیر مؤید آن است که یک اجتماع طبیعی، یعنی یک واحد طبیعی است [نه ترکیب اعتباری همچون اغلب سازمان‌های اجتماعی، که صرفاً محصول توافق افرادند و خود عالَم چنین اقتضائی ندارد]؛ و ازدواج [برخلاف تمام قرادرادهای اجتماعی،] است؛ زیرا حقیقت ازدواج، همکاری و شرکت نیست، وحدت و است. (یادداشت‏های استاد مطهری، ج‏5، ص152) @yekaye