هدایت شده از یک آیه در روز
.
7️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»
🔷قوامیت مردان بر زنان، در نتیجه دو عامل معرفی شده است:
🔹یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛
و
🔹دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند.
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی:
📝نسبت #نفقه دادن و #حکومت_مرد
تعبیر فوق بخوبی نشان میدهد که در مقام قانونگذاری، پرداخت نفقه مقدم، و در زمره علتهای تصویب حکومت مرد در خانواده بوده است، نه معلول آن.
🤔 توجه به این نکته یک شبهه رایج درباره حقوق زن و مرد را پاسخ میدهد:
📛برخی از مخالفان اسلام فلسفه نفقه مرد بر زن را چنین بیان میکنند که اسلام مالکیت زن را در اختیار مرد قرار داده، و خوب طبیعی است که وقتی کسی مالک چیزی شد باید به این مملوکش یک غذای بخور و نمیری بدهد❗️
🔆پاسخش این است که:
▪️اولا قوامیت یا حکومت مرد بر زن در خانواده، غیر از مالکیت زن است؛ و اگر در فرهنگ غرب تا یکی دو قرن پیش، زن حق مالکیت نداشت و مملوک مرد شمرده میشد، در اسلام از همان ابتدا مالکیت زن کاملا به رسمیت شناخته شده بود؛
▪️ثانیا آیه تصریح میکند که دادن نفقه علت قوامیت است؛ نه اینکه چون قواماند باید انفاق بکنند.
و
▪️ ثالثا، حتی همین انفاق را هم تنها علت قوامیت و بلکه اولین علت نمیداند؛ بلکه علت اول را تفاوتهای زن و مرد میداند که این تفاوتها به اضافه اینکه مرد عهدهدار نفقه است موجب میشود که قوامیت زن برعهده مرد باشد؛ یعنی همین نفقه هم جزئی از علت حکومت کردن است نه علت تام و تمام آن.
📚(نظام خانوادگی اسلام، ص24-25)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
8️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»
این آیه به صراحت از قوامیت مردان بر زنان در عرصه خانواده سخن گفته و حکومت مردان بر زنان را مقدم بر هرگونه توافقی امضاء کرده، و زنان صالح را کسانی شمرده که به این حکومت تن می دهند و مطیعاند؛ و نقطه مقابل اینها را کسانی معرفی کرده که اهل سرکشیاند.
🤔اما چرا؟
🤔آیا بهتر نبود که اصلا زن و شوهر شراکتی کارها را پیش ببرند و اصلا کسی حاکم بر دیگری نباشد؟
🤔اگر هم قرار است حکومتی در کار باشد آیا بهتر نبود که بر اساس توافق طرفینی باشد، نه انتصابی و ازپیش تعیین شده؟ اصلا چرا زن حاکم خانواده نباشد؟
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی
📝تحلیلی از مساله #حکومت_مرد_در_خانواده
برای حل سوالات فوق، از جامعه شروع کنیم:
همواره یک مسالهای مطرح بوده که آیا افراد باید آزاد باشند یا حکومتی باید در کار باشد که این آزادیها را محدود کند؟
🔹علیرغم غلبه رویکردهای لیبرالیستی، هنوز تنها آنارشیستها هستند که با هرگونه حکومتی مخالفاند؛ و تقریبا عموم عقلای بشر در ضرورت وجود یک حکومت در جامعه و محدود شدن آزادیهای فردی تردیدی ندارند؛ و مهمترین دلیل آن را پیشرفت اجتماع میدانند. یعنی اگر قرار باشد پیشرفتی برای کل جامعه حاصل شود راهی جز این ندارد که حکومتی مستقر گردد و آزادیهای فرد تا اندازهای محدود شود.
یعنی اگر قدرتی مافوق آزادیهای فردی وجود نداشته باشد که افراد را در جهت مصالح اجتماع حرکت دهد، اجتماع پیش نمیرود.
👈یک مساله مهم این است که چرا آنچه در عرصه اجتماع مدنی تقریبا غیرقابل تردید است، وقتی نوبت به اجتماع منزلی (=خانواده) میرسد با این همه شبهه مواجه میشود؟!
🤔اگر تشکیل خانواده برای حفظ مصالحی است، تردیدی نیست که پیش رفتن آن مصالح با اینکه طرفین آزادی مطلق داشته باشند و هرکاری که خودشان دلشان بخواهد انجام دهد میسر نخواهد بود، بویژه اگر مصالح فرزندان هم در نظر گرفته شود.
🔺اما اگر قرار است حکومت و مقام مُطاعی در کار باشد (که البته این باید بر اساس مصلحت دستور بدهد نه صرف دلخواه خود) چه کسی باید باشد؟
در اینجا منطقا سه گزینه قابل تصور است: این مقام،
▪️الف. مرد باشد؛
▪️ب. زن باشد؛
▪️ج. به نحو از پیش تعیینشده نباشد؛ بلکه کاملاً به توافق طرفین واگذار شود.
📖آیه فوق بیان میکند که با توجه به دو مطلب، گزینه الف بر گزینههای دیگر تقدم دارد:
▫️یکی تفاوتهایی که خداوند در زن و مرد قرار داده است؛ و
▫️دوم اینکه مردان وظیفه تامین نفقه را برعهده دارند.
❇️ دلیل اول بیان میکند که یک دسته تفاوتهای واقعی بین زن و مرد و در نظام خانواده هست، که این گونه تفاوتها عملاً در سازمانهای اجتماعی نیست.
یعنی زن و مرد از جهاتی متفاوت آفریده شدهاند که اگر اقتضائات این تفاوتها جدی گرفته شود، نوبت به توافق و ... نمیرسد.
البته اینکه کدام تفاوت دقیقا مد نظر بوده، آیه ساکت است؛ و متفکران مختلف احتمالات متعددی برای این تفاوتها بیان کردهاند. اما آیه به اصل این تفاوتهای خدادادی توجه میدهد تا نشان دهد که عرصه خانواده با شرکتهای قراردادی اجتماعی متفاوت است.
آن شرکتهای قراردادی اجتماعی است که این سخن در آنها موجه است که ریاست شرکت بر اساس توافق باشد؛ زیرا بنیان شرکت، بر اساس یک اعتبار و توافق محض شکل گرفته، صرفاً بر اساس این ذهنیت تاسیسکنندگان که گمان میکنند اگر با هم باشند هدف مورد نظرشان بهتر تامین میشود؛ از این رو، بهخودی خود هیچیک بر دیگری تقدم ندارد؛ و خود شرکت نیز هیچ قداستی ندارد و از این رو، هر زمان هم که خواستند بیهیچ دغدغهای میتوانند شرکت را به هم بزنند❗️
اما خانواده یک پیوند مقدس است، نه صرفا یک توافق طرفینی؛ و تقدس آن ناشی از این است که یک امر فطری و طبیعی آن را رقم میزند؛ نه صرفاً یک توافق.
🔖 (سادهترین شاهدش این است که تصدی هر منصبی در شرکتها به تلاش و توافق افراد بستگی دارد، اما در خانواده، زن و مرد واقعا متفاوتند و مثلا زن نمیتواند پدر یا برادر باشد، و به جای مادری، پدری کند و ...).
یعنی زن و مرد تفاوتهایی با هم دارند که با قرار گرفتن در این عرصه مشترک هم خود و هم دیگری را کامل میکنند؛ این تفاوتهای آنها تفاوتهایی است که خداوند در متن خلقت آنان قرار داده که با این تفاوتها به هم جذب و با هم یکی شوند؛ پس بنای این پیمان، اساساً با بنای قراردادهای اجتماعی متفاوت است؛ و اگرچه زن و شوهر باید با هم توافق کنند که ازدواج کنند، اما این توافق یک پیوند مقدس ایجاد میکند، نه یک شرکت ساده. پس اگر این تفاوتهای زن و مرد جدی گرفته شود، این گونه نیست که بگوییم مدیریت این عرصه نیز کاملا به توافق برگردد.
📚(نظام خانوادگی اسلام، ص32-39 و 51-65)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»
در تدبر 10 گذشت که این فراز، ظاهرا تنها فرازی است که در مقام بیان الگوی کنشگری زن مسلمان است از آن جهت که زن است.
این آیه در ظاهر تنها دو وصف برای زن صالح برشمرده است:
قانت بودن و حافظ بودن برای غیب به آنچه خدا حفظ فرموده است؛
اما در تدبرهای قبل ظرفیتهای گسترده این تعابیر اشاره شد؛
و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا میتوان تمامی معانی موجه این آیه را به عنوان پارامترهای الگوی زن مسلمان برشمرد. اهم آنها بدین قرارند:
🌐شاخصههای #کنشگری_مطلوب_زن_مسلمان
🍃الف. خود کلمه «صالح» با اینکه موضوع محل بحث است، اما بخوبی نشان میدهد که مطلوبیت کنشگر زن، در گروی آن است که:
🌱الف.1. اهل عمل صالح باشد.
🌱الف.2. اهل صلاح و پرهیزکننده از فساد باشد.
🌱الف.3. اهل صلح و صمیمت و صفا باشد.
🌱الف.4. ...
📖نکته تفسیری
هرگاه انسانی ابتدا با وصف خاصی مطرح و دربارهاش خبری داده شود، خود آن وصف خاص محور اصلی شخصیت اوست. مثلا وقتی بگوییم انسان باپشتکار کسی است که ...، درست است که باپشتکار بودن را شرح میدهیم؛ اما به طور غیرمستقیم ارزشمندی پشتکار داشتن را مورد تاکید قرار دادهایم. در اینجا نیز وقتی میفرماید «صالحات» کسانیاند که ...، عملا بیان میکند که مطلوبترین وضعیت برای من «صالحه» بودن زن است؛ و سپس، صالحه بودنش در گروی است که ... .
🍃ب. مطیع و خاضع بودن؛ یعنی اطاعتی همراه با خضوع داشتن؛ که اطاعت همراه با خضوع در جایی است که اطاعت آگاهانه و با اراده و رغبت خود شخص همراه باشد؛ که این اطاعت همراه با خضوع میتواند:
🌱ب.1. در قبال همسر باشد؛ آنگاه یعنی: همراهی کننده با مدیریت خانواده در راستای حفظ و ارتقای خانواده.
🌱ب.2. در قبال خداوند باشد؛ آنگاه یعنی: واصل به مراتب بالایی از مقام عبودیت.
🌱ب.3. در قبال شریعت و تعالیم دین باشد؛ آنگاه یعنی مومن کاملا مقید و مطیع دستورات الهی.
🌱ب.4. در قبال پیامبر و امام باشد، آنگاه یعنی همراهی کننده جدی با اهداف عالیه امت اسلامی.
🌱ب.5. ...
🍃ج. حافظ غیباند؛ یعنی:
🌱ج.1. حافظ و نگهبان هر چیزیاند که در غیاب همسرشان حفظ و مراقبت از آن لازم باشد، اعم از عفت و پاکدامنی خویش، یا اموال و خانه همسر و ...
🌱ج.2. حافظ و نگهبان هر آنچیزیاند که از همسران آنان مخفی و غایب است؛ یعنی اهل سوءاستفاده از اموری که همسرانشان بدان توجه ندارد نیستند.
🌱ج.3. حافظ اسراریاند که همسرانشان با اینان درمیان گذاشتهاند، بلکه هر امر مخفیای که بین آنان و همسرانشان میگذرد.
🌱ج.4. مواظب باطن خویش هستند؛ که این دست کم دو معنی دارد:
🌱ج.4.1. مواظبت از باطنی که برای خودشان آشکار است؛ یعنی این گونه نیستند که با ظاهرسازی دروغین، خواستههای خویش پیش ببرند.
🌱ج.4.2. مواظبت از باطنی که برای خودشان هم ممکن است آشکار نشود؛ یعنی چنان مراقب خویشاند که دقت دارند مبادا حتی ضمیرناخودآگاهشان آنان را به سوی کاری سوق دهد که شایسته نیست.
🌱ج.5. حافظ و نگهبان اسرار الهیاند، که هرچه از این اسرار را دست مییابند افشا نکنند.
🌱ج.6. حافظ و مراقب هرآنچیزیاند که خداوند (تکوینا یا تشریعا، در خصوص خود آنها یا در هر موردی دیگری) مخفی قرار داده است؛ که به این معنا، حتی پوشاندن زینتهای خویش از غیرمحارم هم میتواند مصداق این آیه باشد.
🌱ج.7. آن تفاوتی که خداوند بین افراد قرار داده، یک حقیقت غیبی است (غیبی بودنش یا بدین جهت که ابعادش معلوم نیست؛ و لذا خداوند نفرمود در چه زمینهای برتری داده، و یا اینکه چراییاش معلوم نیست، ویا ...) که اینان مراعات آن را میکنند؛ و درصدد انکار آن برنمیآیند.
🌱ج.8. اساساً حریم «غیب» را حفظ میکنند؛ یعنی پردهدار حریم ملکوتند.
🌱ج.9. عمده نقشآفرینیِ خود را به نحوی ایفا میکنند که چندان به چشم نمیآید؛ یعنی با اینکه کنشگری فعالی در جامعه دارند، اما اهل شهرتطلبی و خودنمایی نیستند و کنشگر فعال بودن را در گروی مشهور بودن و به چشم آمدن نمیدانند.
🌱ج.10. حافظ و مراقب انجام درست دستوراتیاند که از عالم غیب صادر شده و خداوند بدانها امر کرده است.
🌱ج.11. حافظ و نگهبان چیزیاند و این کار را برای یک آینده نامعلوم؛ و یا به خاطر یک امری که غیب است و مشهود دیگران نیست، انجام میدهند. (مثلا ایناناند که مقدمهساز ظهورند؛ و اهمیت و اثرِ کارشان بعد از ظهور فهمیده میشود)
🌱ج.12. مطلعان و آگاهان بر غیبان؛ شبیه کاربرد این تعبیر در آیهی «يا أَبانا إِنَّ ابْنَكَ سَرَقَ وَ ما شَهِدْنا إِلاَّ بِما عَلِمْنا وَ ما كُنَّا لِلْغَيْبِ حافِظينَ» (یوسف/81)
🌱ج.13. ...
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
▪️ادامه تدبر 14 درباره شاخصههای زن مطلوب
🍃د. و اگر این حفظ غیب را انجام میدهند، بما حفظ الله است، یعنی:
🌱د.1. با همان حقوقی که خداوند برای آنان حفظ کرده؛ که برایشان قیمومیتی برعهده مرد قرار داده که اموراتشان انجام شود، نه بر اساس دلخواه و خوشایند خود؛ یعنی چنیناند که هر کاری را از مسیری که خدا تعیین کرده انجام میدهند نه آن طور که خودشان خوششان بیاید (یعنی مثلا اگر اهل استقامتاند، استقامتشان از جنس «واستقم کما امرت» است، نه استقامتی آن گونه که خودشان دلشان بخواهد)
🌱د.2. با همان دینداریای (یا التزام به حکم عقل یا ...) که امر خدا را حفظ میکنند؛ و یا به تعبیر دیگر، مطابق با امر خداوند ویا برای حفظ [دستورات] خدا و رعایت حق الله است که چنین میکنند، نه برای ریاکاری و از باب ظاهرسازی؛ یعنی خالص و مخلصاند نه اهل ریا و نفاق.
🌱د.3. به خاطر اینکه خداوند آنان را حفظ و یاری میکند؛ یعنی موید من عنداللهاند؛ و با تاییدات الهی است که کار خود را به سامان میرسانند.
🌱د.4. به خاطر اینکه توجه دارند که خدا مراقب آنان است و از کارهای آنان اطلاع دارد؛ ویا به خاطر اینکه خود را از [عذاب] خدا حفظ کنند؛ یعنی اهل مراقبهاند و حرمت محضر الهی را جدی میگیرند.
🌱د.5. به خاطر اینکه خداوند از آنان چنین حفظی خواسته است؛ یعنی آنان بهجد مقید به رعایت دستورات الهیاند.
🌱د.6. به ازای آنچه خدا برای آنان حفظ کرده [یعنی به ازای حقوقی مانند مهریه و نفقیه و ... که خداوند برای آنان قرار داده]، است؛ یعنی قدرشناس و جزء بندگان شاکرند.
🌱د.7. ...
📝جمعبندی #الگوی_کنشگر_زن_مسلمان
اگرچه برخی از این موارد میتواند به عنوان شاخصهای کنشگری مطلوب یک انسان (اعم از زن و مرد) مورد توجه باشد؛ اما به نظر میرسد که این آیه میخواهد بفرماید برای تحلیل وضع مطلوب کنشگریِ یک زن، این شاخصها برترین شاخصهاست.
💢اگر بخواهیم اینها را خلاصه کنیم، باید گفت:
▪️زنی در مقام کنشگری مطلوب است که اهل عمل صالح و صلح و صلاح باشد؛ و این صلاح خود را این گونه نشان دهد که:
▪️بنای اصلی کنشهایش بر قنوت (خاضع و همراه بودن) باشد، خواه در پیشگاه خداوند ویا در عرصه خانواده و امت اسلامی؛
▪️حافظ و نگهبان غیب و ساحات غیب باشد، اعم از غیب خویش (عفت و ...) یا غیب خانواده (همسر و ..) یا غیب جامعه (آنچه برای پیشبرد جامعه لازم است اما به چشم نمیآید) یا غیب ملکوت (با مراقبه و تلاش معنوی به وادی غیب وارد شده باشد و خود را دائما کنترل کند)
▪️و این حفظ خود را به تایید و پشتوانه الهی و بر اساس دستورات خداوند و مطابق با آن مسیری که خداوند برایش تعیین فرموده، انجام می دهند، نه بر اساس دلخواه خود یا از باب ریا و ... .
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣1️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»
قبلا بیان شد که
🔹کلمه «قانتات» به معنانی «کسانی که مطیعاند و اطاعتشان همراه با خضوع است [نه از سر اکراه و ناخرسندی و ...]» و ظاهرترین معنای این کلمه یا قنوت در برابر خداوند است؛ یا قانت و مطیع بودن در برابر همسر برای حفظ مصالح خانوادگی؛ و
🔹 ظاهرترین معنای «حافظات للغیب» حفظ در قبال حقوق همسر است.
✅ پس این ترکیب دو دلالت خیلی واضح دارد:
▪️الف. ابتدا از مطیع و خاصع بودن زنان در برابر خداوند سخن میگوید سپس از حفظ حقوق همسران توسط ایشان؛ یعنی ابتدا اشاره میکند به ادای حق خدا توسط ایشان و سپس حق همسر؛ [که چهبسا دلالت دارد بر اینکه اولا حق همسر را تا جایی که منافاتی با حق الله ندارد رعایت میکنند؛ و ثانیا چون حق الله را رعایت میکنند نسبت به حقوق همسرانشان هم جدی هستند]
▪️ب. حال زن را در هنگام حضورو غیاب شوهرش بیان میکند: وقتی شوهر حاضر است زن نسبت به او اطاعتی همراه با خضوع دارد، [نه چنان است که اطاعتش نکند و نه چنان است که از روی اکراه و بیمیلی به اطاعت او تن داده باشد]؛ و وقتی که شوهر غایب است، زن پاسبان حقوق اوست [و چنین نیست که فقط در حضور وی با او چنین صمیمی و وفادار باشد].
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج10، ص71 )
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
8️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً»
در این آیه بعد از بیان وظایف مردان در خانواده (قوامیت بر زنان و تامین نفقه خانواده)، زنان را دو دسته کرد.
در فراز قبل، از زنان صالح سخن گفت که مطیع و حافظ غیب بودند؛ و اکنون به سراغ زنان سرکش میرود؛ و میفرماید: «آن زنانی که از سرکشیشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید.»
❇️ چنانکه عموم مفسران شیعه (مثلا: مجمع البيان، ج3، ص69 و الميزان، ج4، ص345 ) و اهل سنت (مثلا: جامع البيان (طبری)، ج5، ص42؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج5، ص171؛ أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج2، ص73) بیان کردهاند این سه کار به ترتیب است؛
یعنی ابتدا باید موعظه کند و اگر با موعظه مشکل حل شد، بیش از این نباید جلو برود؛ اما اگر حل نشد، قدم به قدم وارد مرحلههای بعدی وارد شود ؛
و در خصوص زدن هم علاوه بر روایات متعدد، تقریبا اجماع فقهای شیعه و سنی بر این است که این زدن باید زدنی آرام و باملاطفت باشد که زن را صرفاً متوجه ناراحتی شوهر بکند، و به هیچ عنوان نباید زدنی باشد که صدمهای به زن برساند (اصطلاحاً: ضرب غیر مبرّح) و از این رو، در روایات نبوی تعبیر شده که مثلا با چوب مسواک وی را بزند❗️
و البته آیه تاکید میکند که در هر مرحلهای اگر زن از حالت نشوز و سرکشی خارج شد و مسیر همراهی و اطاعت را در پیش گرفت، مرد حق ندارد راه ستم بر وی را بپیماید.
❇️از این تعابیر برمیآید که:
🔹الف. سه مرحله موعظه، ترك همخوابى و تنبيه، براى مطيع كردن زن است. پس اگر از راه ديگرى زن مطيع مىشود، مرد حقّ برخورد ندارد. جملهى «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» نشانه آن است كه هدف اطاعت است، گرچه از طريق ديگرى باشد. (تفسير نور، ج2، ص284)
🔹ب. برخورد با منكرات بايد گام به گام و مرحله به مرحله باشد. موعظه، قهر، تنبيه. تا موعظه مؤثر باشد، قهر و خشونت ممنوع و تا قهر و جدايى موقت اثر كند، تنبيه بدنى ممنوع است. (تفسير نور، ج2، ص284)
〽️#شبهه
آیا این آیه دلالت بر جواز #مردسالاری و #ظلم_به_زنان دارد؟
📝پاسخ
فضای غربزده کنونی، که خانواده را کاملا شبیه شرکتها و سازمانهای اجتماعی میانگارد، این جواز زدن زن توسط مرد را نوعی #توهین_به_زن و #خلاف_حقوق_بشر قلمداد میکند و این آیه را شاهدی بر مردسالاری و جواز ظلم به زنان در اسلام معرفی میکند؛
📛ابتدا میگویند: حکومت مرد بر زن قابل قبول نیست؛ بلکه اینها باید مساوی باشند (که پاسخ این شبهه را در تدبرهای 6 و 8 به تفصیل بیان شد)؛
📛و در گام بعد میگویند: فرض کنید قبول کردیم که مدیریت خانواده در دست مرد باشد؛ اما حتی اگر زن خطا کرد مرد حق زدن او را ندارد؛ بله، وقتی یک کارمند خطا میکند مدیر میتواند او را مواخذه و حتی جریمه کند، اما حق ندارد او را بزند؛ و این آیه باب سوءاستفاده را برای مردان باز کرده است.
📝در پاسخ به این شبهه به چند نکته باید توجه کرد:
❇️الف. تفاوتی جدی هست بین اجازهای که دین میدهد با اجازهای که قانون میدهد:
دین صرفاً با ظاهر آدمها کار ندارد، بلکه با وجدان آنها کار دارد. در جایی که قوانین بشری اجازه کاری را میدهند کاملا بحث سوءاستفاده ممکن است؛ولی آنچه که دین میگوید باید جنبههای وجدانی و معنویاش را هم در نظر گرفت.
دین گفته ابتدا موعظه کن؛ موعظه جایی است که واعظ با یک حالت روحانی و خیرخواهانه وارد میشود. اینکه یک جمله به زنش بگوید «ای زن از خدا بترس» که موعظه نیست. یکبار قانون مدنی دستوری داده، فرد یک جمله موعظه میکند چند دقیقه در بستر جدا میشود و بعد میزند و میگوید من طبق قانون اقدام کردم❗️
بله، سر قانون میتوان کلاه گذاشت اما سر دین که نمیتوان❗️
برای همین است که پایان آیه با تعبیر «خداوند برتر و بزرگ است» آورد یعنی یک تهدیدی میکند که اگر خدا چنین اجازهای به تو داده، خودش بالای سر توست و میداند که تو چه میکنی❗️
🤔به تعبیر دیگر،
اگر کسی قرار است سوءاستفاده بکند، اگر لازم شد قانون را هم دور میزند و کار خود را میکند؛
اما یک مرد وقتی میخواهد به قانون اسلام عمل کند، چطور است؟
اول باید همسرش را موعظه کند؛ یعنی واقعا خیرخواهانه با او صحبت کند، نه از روی لجاجت، که بخواهد از این حربه استفاده کند.
بعد تازه نوبت هجر در بستر میرسد. یعنی یک مدت به او بیاعتنایی بکند.
بعد نوبت به زدن میرسد که آن هم با حدود و قیودش.
در واقع، اسلام به کسی اجازه میدهد که ایمان داشته باشد؛ و کسی که ایمان دارد اینها را رعایت میکند.
📚(نظام خانوادگی اسلام، (مطهری)، ص44-50)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه پاسخ به شبهه #زدن_زنان_در_قرآن
❇️ب. قبلا بیان شد که نظام خانواده با شرکتها و سازمانهای اجتماعی تفاوت دارد.
💢خانواده بنایش بر وحدت و پیوند روحها و کنار گذاشتن من و توست؛ در حالی که شرکتهای اجتماعی بنایشان بر رسیدن به نفع مشترک است. 💢
از این رو، روابط بین افراد خانواده و حتی ظلمی که درون خانواده رخ میدهد ماهیتش متفاوت با روابط افراد یک شرکت و ظلم در آنجاست.
شاید مساله را از حیث روابط والدین و فرزندان ببینیم واضحتر شود:
بله،
رئیس یک سازمان حق تنبیه بدنی کارمندانش را ندارد؛
اما والدین حق تنبیه فرزندانشان را – البته به عنوان آخرین اقدام- دارند.
🤔چرا؟
چون اگر تنبیهی انجام میدهند هیچ شائبه منفعتطلبی ندارد؛ بلکه اساساً فرزندشان را جزءی از وجود خود میبینند.
بله، در تاریخ بودهاند والدینی که در حق فرزندانشان ظلم کردهاند اما این ظلم، از جنس ظلمهای اجتماعی (که ریشه دارد در منفعتطلبی و دیگری را برای خود فدا کردن) نیست؛ بلکه چون علاقه والدین به فرزندان زیاد است، این ظلم از جنس ظلم انسان به خویش است، که از سر جهالت رخ میدهد.
احتیاج والدین به فرزند، اصلا شبیه احتیاج کارفرما به کارگر ویا ارباب به نوکر نیست؛
بلکه خود فرزند، مورد احتیاج والدین است؛ یعنی خود این فرزند و سعادت این فرزند را جزئی از سعادت خود میبیند؛به خود او نیاز دارد نه به همکاری او. از این رو، خود طبیعت جلوی ظلم منفعتطلبانه والدین به فرزندان را گرفته است؛
🤔و ظلمی که مثلا یک پدر به فرزند خود میکند از نوع ظلمی است که به خودش میکند؛
همان گونه که انسانها بر اثر جهالت به خود ظلم میکنند، به فرزندشان هم ظلم میکنند؛ اما ظلم همراه با علاقه و دوستی.
👈در مورد زوجین هم همینطور.
علاقه انسان به همسرش صرفا یک علاقه جنسی و رفع نیاز جنسی نیست؛ ازدواج یک همکاری به صورت شرکت برای رفع نیازهای طرفین نیست؛ بلکه ازدواج واقعا پیوند دو روح است؛یگانگیای در کار است، حتی گاه بالاتر از یگانگی والدین و فرزندان؛ به همین جهت است که انسان همان گونه که از خوردن و لباس پوشیدن خودش لذت میبرد، از خوردن و پوشیدن همسرش لذت میبرد.
💢سعادت مرد صرفا در این نیست که زن در اختیارش باشد؛ بلکه در این است که زنش هم سعادتمند و سالم و شاداب باشد. زنی که شاداب و سعادتمند نباشد نمیتواند او را سعادتمند کند.
💢 ناراحتی زن و فرزند، مثل ناراحتی کارگر برای کارفرما نیست که به خوشی وی لطمه نزند به همین ترتیب، زدن یکی از زوجین دیگری را، اصلا از جنس زدن رئیس کارمند خودش را نیست،
⭕️و بهترین شاهدش هم اینکه امروزه اینکه زنی شوهرش را بزند، در اذهان اغلب مردم، معنای ظلمی از جنس منفعتطلبی نمیدهد؛ بلکه ظلمی از جنس نفهمی است (از این رو، مردم چنین زنی را نه «ظالم» و «خودخواه»، بلکه «بیمعرفت» و یا «بیشعور» میخوانند.)
📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، ص58-63؛ و یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص204)
❇️ج. از همین روست که هیچ شرکتی از آن جهت که یک شرکت است قداست ندارد و به هم زدن یک شرکت هیچ قبح دینی و اخلاقی ندارد؛ اما خانواده یک پیوند مقدس است و طلاق یک حلال مبغوض است.
و اسلام میخواهد مشاجرات خانوادگی حتیالامکان به بیرون از خانواده کشیده نشود.
یک رئیس اگر از کارمندش ناراضی باشد میتواند وی را اخراج کند. آیا ما همین توصیه را در مورد خانواده میپذیریم؟
در واقع، بحث بر سر این است که مدیریت خانواده به دلایلی که در تدبرهای قبل گذشت به دست مرد داده شده است.
📛یکبار است که مرد مصالح خانوادگی را رعایت نمیکند و درصدد به هم زدن برمیآید (نشوز مرد) که کار طبیعتا به دادگاه و ... میکشد.
⛔️اما اگر زن سر ناسازگاری گذاشت چه باید کرد؟
اسلام میگوید مرد، که مدیر خانواده است سعی کند مساله را درون خانواده حل کند.
🔹در گام اول با مواجههای خیرخواهانه به موعظه بپردازد.
🔹در گام دوم ناراحتی خود را به لحاظ عاطفی نشان دهد و کاری کند که زن شدت ناراحتی وی را بفهمد: در مهمترین موقعیتی که زنان خود را جذاب میدانند و با جذابیت خود شوهرشان را رام خود میکنند، به وی بیاعتنایی کند❗️
🔹اگر این هم نشد چطور؟
آیا بلافاصله سراغ طلاق برود؟
آیا مشکلات داخلی خانواده را نزد این و آن بازگو کند؟
یا در همان فضای خانوادگی، که ماهیتش با فضای سازمانی متفاوت است، مراحله بالاتری از تنبیه را عملی کند.
آیا خود کنار کشیدن در بستر نوعی تنبیه نیست؟
اسلام این مرحله بالاتر را هم در اختیار شوهر به عنوان مدیر خانواده گذاشته است تا بلکه مشکلات خانوادگی درون خانواده حل شود.
🔹بله، اگر با همین حل نشد، آنگاه است که در مرحله بعد نوبت به حَکَمین و وساطت ریشسفیدانِ فامیل (و باز هم نه دادگاه عمومی) میرسد و بعد از اینهاست که اسلام گزینه جدایی را مطرح میکند.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
0️⃣2️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً»
عبارت «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً» هشداری است به مقام علو کبریای خداوند، آنگاه:
🍃الف. تا افراد را از هرگونه تخطی از دستورات خداوند بازدارد.
یعنی:
🌱الف.1. ضمانت اجرایی است برای عدم سوءاستفاده شوهران از قوامیت خود، یعنی اگر به شما مسئولیت قوامیت داده شد در حد مصالح خانوادگی است، نه اینکه خود را قدرت مطلقه در خانواده بدانید و هرکاری دلتان خواست بکنید؛ که اگر به قوت و شدت خود و ضعیفتر بودن زنانتان دلخوش دارید بدانید قدرت شما در برابر علو و کبریای الهی هیچ است و خداوند میتواند براحتی آن زنانی را که زیردست شما قرار گرفتهاند علیه شما یاری دهد.
(مجمع البيان، ج3، ص69 ؛ الميزان، ج4، ص345).
به تعبیر دیگر میخواهد تذکر دهد که برترى مردان، نبايد سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است. و این توجّه به برترى خداوند، كليد تقوى و پرهيز از ستم بر همسران است.
(تفسير نور، ج2، ص285)
🌱الف.2. دلیلی است برای قانت بودن و مرتکب نشوز نشدن زنان مومن؛ یعنی زنان بدانند که اگر خداوند به مردان قوامیت داده، صرفاً یک امر بیضابطه و بیمنطقی نبوده؛ بلکه اساساً علوّ و کبریاء از آن خداوند است؛ و او میداند به چه کسی در چه جایی اجازه قیومیت نسبت به دیگران بدهد؛ و از این جهت، آمدن این فراز در پایان آیه، شبیه است به مضمون آیه «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير» (آل عمران/26)
🍃ب.هریک از زن و شوهر انتظار و نگرانی ناروایی در فضای خانواده نداشته باشند.
یعنی:
🌱ب.1. [در مورد شوهر] (بر اساس معنای ج در تدبر قبل) میخواهد بفرماید خداوند با همه علو و کبریایش شما مردان را مکلف به آنچه فوق توانتان است نکرده است، پس شما هم از زنانتان انتظار چیزی که توانش را ندارند نداشته باشید [یعنی انتظار اینکه بعد از تندی کردن شما با آنها، به شما ابراز محبت کنند]
(به نقل از مجمع البيان، ج3، ص69 ؛ مفاتيح الغيب، ج10، ص73)
🌱ب.2. [در مورد زن] خداوند که چنین قوامیتی به مردان داده است، خودش فوق سر آنهاست و شما نگران نباشید که وضع این قانون در نهایت در خانواده به ضرر شما و سوءاستفاده مردان تمام شود.
🍃ج. خداوند برتر و متعالی از آن است که جز بر اساس حق قانونی وضع کند (مجمع البيان، ج3، ص69). یعنی اگر خداوند قوامیت مرد بر زن؛ ویا وجوب نفقه زن برعهده مرد؛ و یا اجازه تنبیه زن ناشزه به مرد را داده است، برتر و متعالی است که این قوانین را جز بر اساس حق وضع کرده باشد.
🍃د. خداوند با همه علو و کبریایش اگر بنده معصیتکاری توبه کند و به اطاعت خداوند برگردد توبهاش را میپذیرد و از گناهش درمیگذرد؛ پس شما مردان هم اگر زنی که نشوز کرده بود به طاعت برگشت، سزاوار است که از بدی او چشمپوشی کنید و با وی روال مدارا در پیش گیرید.
(مفاتيح الغيب، ج10، ص73)
🍃ه. (بر اساس معنای ج در تدبر قبل) خداوند با همه علو و کبریایش در دستوراتش به ظواهر بندگان بسنده کرده و باطن آنان را برملا نمیکند، شما مردان نیز سزاوار است که اگر زنی از حالت نشوز به حالت اطاعت برگشت به همان ظاهر برگشتن وی اکتفا کنید و دنبال باطن قلبی وی و اینکه الان واقعا نسبت به شما محبت دارد یا در نهان خویش از شما بیزار است برنیایید.
(مفاتيح الغيب، ج10، ص73 )
🍃و. ...
@yekaye
963) 📖 و إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً 📖
💢ترجمه
و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید، که اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد میکند؛ همانا خداوند همواره دانا و باخبر بوده است.
سوره نساء (4) آیه 35
1398/10/9
3 جمادی الاولی 1441
@yekaye
.
7️⃣1️⃣ «وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ»
چنانکه بسیاری از فقها تصریح کردهاند تردیدی نیست که #نشوز در این آیه (که حرام است) مطلق نیست؛
یعنی این گونه نیست که زن موظف باشد هر دستوری شوهرش داد اطاعت کند؛ ولو که هیچ ربطی به مسائل خانوادگی نداشته باشد❗️
و حتی در برخی از مسائل اخلاقی شخصی (مانند بدزبانی و دشنامگویی، که به مساله عمومی نهی از منکر برمیگردد) اینکه مرد حق تنبیه بدنی زنش را داشته باشد، بسیاری از فقها خدشه کرده، و ورود در این مرحله از نهی از منکر را نیازمند اذن حاکم دانستهاند
📚(مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج8، ص360 )
اما آنچه جای بحث دارد این است که آیا #نشوز در این آیه، که به تَبَعِ آن حق تنبیه به مرد داده شده، منحصر در #مسائل_جنسی است یا ناظر به مطلق #مصالح_خانوادگی است؟
💠مساله تخصصی #خانوادهشناسی:
📝محدوده #نشوز_زن
⛔️شاید از ظاهر عبارات برخی از فقها
(که محور بحث خود را ممانعت از زن از استمتاع شوهر قرار دادهاند؛ مثلا: تحرير الوسيلة، ج2، ص305 )
چنین تصور شود که منحصر در مسائل جنسی است؛
🤔اما اگر توجه شود که در قرآن کریم، تعبیر «نشوز» فقط راجع به زن نسبت به شوهرش نیست، بلکه مرد هم نسبت به زنش میتواند مرتکب نشوز شود (وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً؛ نساء/128) و عموما هم خودداری کردن از ادای نفقه را مهمترین مصداق نشوز مرد دانستهاند، واضح میشود که در خصوص زن هم مساله عمومیت دارد
💢و در واقع، ضابطه نشوز همان تعبیری است که در لسان فقها عموما بدین صورت بیان میشود که «حقوق واجب همسر را ادا نکند»؛ نه صرفاً حقوق جنسی همسر.
در واقع، اگر این آیه دلالت دارد بر حق قوامیت مرد بر زن، که هدف از این قوامیت هم تامین مصالح خانوادگی است،
پس عدم اطاعت از شوهر در حدود مصالح خانوادگی، مصداقی از نشوز زن است، هرچند هیچ ربطی به مسائل جنسی نداشته باشد.
🔖 به تعبیر شهید مطهری:
« حکومت خانوادگی [مرد] ... حدود معین دارد؛ ... حدودش به طور کلی مصالح خانوادگی است. ... اسلام میگوید در این اجتماع، حکومت باید باشد، اما معنای این «حکومت باشد» تحکم نیست که یک مرد حق تحکم داشته باشد؛ او در حدود مصالح خانوادگی حق حکومت دارد. زنی میخواهد برود بیرون، خانه کسی. مرد حق دارد جلوگیری کند یا نه؟ یک زن وظیفه دارد که اگر مرد گفت نرو، نرود. ولی مرد هم یک وظیفه دارد که در کجا منع کند. یک وقت هست رفتن این زن به آنجا واقعاً اخلاق این زن را فاسد میکند ولو خانه پدر و مادرش برود. یک مادری دارد که هروقت او را یک ساعت میبیند تا یک ماه [بین زن و شوهر] دعواست. تجربه میشود؛ واقعا یک وقت رفتن یک زن به جایی اساس این اجتماع خانوادگی را متزلزل میکند؛ حفظ کانون خانوادگی مقدم است بر ملاقات پدر و مادرش.»
📚(نظام خانوادگی اسلام، ص28)
✅تبصره
📝تفاوتهای نشوز زن و مرد: آیا اسلام #زنسالار است⁉️
جالب اینجاست که بسیاری از فقهایی که صرف بدزبانی و دشنامگویی زن، که حتی کدورت مرد را در پی دارد، مصداق نشوز وی ندانستهاند
(یعنی گفتهاند بداخلاقیای از جانب زن علامت نشوز زن است که نشانگر تغییر رویه او باشد، وگرنه اگر آن زن اساساً بدزبان و دشنامگو بوده، به صرف این نمیتوان وی را ناشزه و سزاوار تنبیههای مطرح شده در این آیه دانست)
وقوع بداخلاقی از جانب مرد با زن را مصداق نشوز وی دانستهاند.
📚(مسالك الأفهام، ج8، ص360-362 )
این از شواهدی است که نشان میدهد که
🤔مساله اصلی در تنبیه زن که در این آیه مطرح شده، کاملا حفظ مصالح خانوادگی بوده است؛ نه دست مرد را در هر رفتاری باز گذاشتن.
درباره چرایی این تفاوت شاید بتوان چنین توضیح داد که در تفاوت روانشناختی زن و مرد میگویند که اگرچه زن و مرد هم به نیاز جنسی خود توجه دارند و هم به نیاز عاطفی خویش،
اما #مرد در درجه اول #طالب_نیاز_جنسی است و #زن #طالب_نیاز_عاطفی_و_حمایتی.
از این رو،
مساله #نشوز_زن نسبت به مرد بیشتر ناظر به نیاز جنسی مطرح میشود (که مطالبه اولیه مرد از زن است)
و در طرف مقابل، #نشوز_مرد نسبت به زن، ناظر به نفقه (نیاز حمایتی) و خوشاخلاقی (نیاز عاطفی) دیده میشود.
📝به تعبیر دیگر،
چون مهمترین رکن در استواری کانون خانواده #پیوند_زن_و_شوهر است؛ 🔹نشوز زن در مسائل جنسی است که این پیوند را تضعیف میکند و
🔸نشوز مرد در مسائل حمایتی و عاطفی است که این پیوند را تضعیف میکند.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر 17 درباره #زنسالار بودن اسلام❗️
🤔این سخنان بدین معنا نیست که امکان ندارد که مرد به لحاظ عاطفی از زنش احساس سرخوردگی پیدا کند ویا زن به لحاظ جنسی از مردش گلایهمند باشد؛ بلکه همه اینها در تضعیف کانون خانواده نقش دارد؛
اما چون محور اصلی پیوند در این عرصه نیست، تمرکز احکام فقهی هم در این عرصه نمیباشد و توصیهها به حد وجوب و حرمت شرعی نمیرسد؛ بلکه وجوب و حرمت شرعی در همان عرصهای است که کانون خانواده را محکم نگه دارد.
📛این گونه موضعگیریها بخوبی دروغ بودن #شبهات علیه فقها (که آنان را مردسالار و مخالف حقوق زنان معرفی میکنند) نشان میدهد:
مساله آنان کشف حکم شرع با رعایت ضوابطش بوده است؛ نه ترجیح مرد بر زن یا بالعکس.
@yekaye
🏴 اطلاعیه 🇮🇷
🏴شهادت افتخارآمیز و مظلومانه #حاج_قاسم_سلیمانی، یکی از عزیزترین دلسوزان امت اسلام و مظلومان جهان، در اقدام ناجوانمردانه شیطان بزرگ، را به محضر امام زمان ارواحنا له الفداء و تمامی عدالتجویان جهان تبریک و تسلیت عرض میکنم.🇮🇷
"این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما.
این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این ریخته شدن خونهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید...
مردن تهلکه نیست؛ مردن حیات است. آن عالَم، حیات است؛ این عالم مرده است. از مردن نترسید، و نمیترسیم. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن میدانند؛ هلاک و فنا میدانند."
🖌صحیفه #امام_خمینی، ج7، ص183
@souzanchi
@yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است:
وقتی زن بر مرد نشوز کند، همان [طلاق] خلع است؛ پس مرد میتواند آن مقداری که توان دارد از زن پس بگیرد [توضیح این مساله در روایت12 الف در جلسه قبل گذشت]؛ و اگر نشوز زن با نشوز مرد همراه شود؛ آن «شقاق» است.
📚تفسير العياشي، ج1، ص240
☀️ب. به امام رضا ع منسوب است که فرمودهاند:
اما شقاق، آنجایی است که [نشوز و درگیری و ناملایمت] هم از جانب شوهر باشد و هم از جانب زن، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35) پس شوهر شخصی را و زن هم شخصی را انتخاب میکند و آن تو بر سر اینکه اینان از هم جدا شوند یا با هم آشتی کنند توافق میکنند؛ پس اگر بر سر اصلاح توافق کردند، [توافقشان جاری است] بدون اینکه از آن زن و شوهر دستوری [= اجازهای برای اجرای این توافق] داشته باشند؛ ولی اگر بر سر جدا شدن اینها توافق کردند، چنین حقی ندارند مگر بعد از اینکه ابتدا از زن و شوهر کسب امر کرده باشند. [= یعنی ابتدا اجازه گرفته باشند که نتیجه گفتگو و توافق ما هرچه شد شما بدان تسلیم باشید.]
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص245
@yekaye
☀️2) الف. حلبی میگوید:
از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید».
فرمودند:
آن دو حَکَم، حق ندارند که بین زن و شوهر جدایی بیندازند، مگر اینکه از زن و شوهر اجازه گرفته باشند و با آنان شرط کرده باشند که اگر ما خواستیم بین شما جمع کنیم و اگر خواستیم جدایی بیندازیم؛ پس اگر جمع کردند جایز است و اگر جدایی انداختند نیز جایز است. [و باید به آن عمل شود.]
📚الكافي، ج6، ص146 ؛ تهذيب الأحكام، ج8، ص103؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص521
☀️ب. سماعه میگوید:
از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: «و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» و گفتم: نظر شما چیست که اگر آن دو حَکَم به زن و مرد گفتند: آیا شما امرتان را در اصلاح ویا جدایی انداختن به ما واگذار نکردهاید؟ و زن و مرد هم گفتند: بله، و بر این سخن آن زن و مرد هم دیگرانی را شاهد گرفتند، آیا برایشان جایز است که بین آن زن و شوهر جدایی بیندازند؟
فرمودند: بله، ولیکن حتما باید این در زمان پاک بودن زن باشد بدون اینکه جماعی از جانب شوهر رخ داده باشد.*
سپس از ایشان سوال شد: نظر شما چیست که اگر یکی از آن دو حَکَم گفت: من بین این دو حکم به جدایی دادم، و حَکَم دیگر گفت: ولی من بین این دو حکم به جدایی ندادم؟!
فرمودند: جدا شدن [توسط حَکَمین] اجرا نمیشود مگر اینکه هر دو بر جدا شدن زن و شوهر توافق کنند و اگر هر دو بر این جدا شدن اجتماع کردند آنگاه جدایی جایز میشود.
*. ظاهرا این تعبیر بدان جهت است که طلاق زن حتما باید در شرایطی صادر شود که زن در ایام عادت ماهیانه نباشد.
📚الكافي، ج6، ص147؛ تهذيب الأحكام، ج8، ص104
@yekaye
☀️3) و این مطلب که حکمین باید از طرفین اجازه داشته باشند تا بتوانند طلاق را جاری سازند، علاوه بر روایات فوق، در روایات متعدد دیگری نیز تاکید شده است (مثلا در تفسير العياشي، ج1، ص240-241 ) با این حال حکایتی از امیرالمومنین ع با دو روایت مختلف آمده که نشان میدهد که میتوان تا حدودی و تحت شرایطی آن دو را به چنین اجازه دادنی ملزم کرد:
☀️الف. مرد و زنی خدمت حضرت علی ع آمدند و همراه هریک جماعتی بود؛ حضرت علی ع فرمود: «پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید.» سپس به آن دو حَکَم فرمود: آیا میدانید که چه کاری برعهده شماست؟ برعهده شما این است که اگر صلاح دیدید که این دو با هم باشند بین آنها جمع کنید و اگر صلاح دیدید که از هم جدا شوند بین آن دو جدایی بیفکنید.
زن گفت: به کتاب خداوند به نفع من باشد یا علیه من رضایت دادم.
و مرد گفت: اما در خصوص جدایی، قبول ندارم.
پس حضرت علی ع فرمود: از اینجا نمیروی مگر اینکه به همان چیزی که آن زن اقرار کرد اقرار کنی!
📚تفسير العياشي، ج1، ص241؛ دعائم الإسلام، ج2، ص271
☀️ب. مردی خدمت حضرت علی ع آمد در حالی که با زنش دچار اختلاف شده بودند؛ پس حضرت حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیخت و به آن دو حَکَم فرمود: آیا میدانید که چه داوریای میکنید؟ اگر شما بخواهید این دو را از هم جدا میکنید و اگر بخو.اهید آن دو را با هم جمع میکنید. شوهر گفت: من به حکم جدایی رضایت نمیدهم و [به صرف حکم این دو نفر] او را طلاق نخواهم داد!
پس حضرت علی ع چنین مقرر کرد که اگر زن به داوری حَکَمین رضایت داد و مرد قبول نکرد [و حشکَمیت حکم به جدایی دادند] دادن نفقه را بر مرد واجب کرد و وی را از اینکه بر آن زن داخل شود [= با وی همبستر گردد] منع فرمود؛ و اینکه اگر مرد در همین وضعیت بمیرد آن زن از وی ارث ببرد، ولی اگر آن زن مُرد، این مرد از او ارث نَبَرَد؛ اما اگر مرد رضایت داد و زن قبول نکرد، به همین صورت با وی معامله شود؛ یعنی اگر زن رضایت نداد دیگر حق دریافت نفقه ندارد و اگر آن مرد مُرد این زن از وی ارث نخواهد برد و اگر این زن مرد آن مرد از وی ارث خواهد برد؛ و چنین خواهد بود مگر اینکه [آن زن یا مردی که به حکم آن حکمین رضایت نداده] به حُکم حَکَمین بازگردد.
📚تفسير القمي، ج1، ص138
✅تبصره
در اسلام حکم طلاق به دست مرد است؛ و از این روست که وقتی مرد رضایت ندهد، حکمین عملا در خصوص جاری کردن طلاق کاری نمیتوانند بکنند. با این حال، دو روایت فوق نشان میدهد که حاکم شرع میتواند مداخله کند و مرد را با اهرمهای مختلف ملزم به پذیرش حُکم حَکَمین کند؛ موید مضمون فوق که نشان می دهد این یک مساله اجتماعی و حکومتی است، نه صرفا یک توافق طرفینی این مطلب مذکور در مجمع البيان، ج3، ص70 است که اگرچه متن حدیث را نیاورده، اما خبر از وجود احادیثی با چنین مضمونی داده است. وی میگوید:
اینکه مخاطب کسی که حُکمِ حَکَمین را جاری میسازد [یعنی زن و مرد را ملزم به پذیرش حکم آن دو میگرداند] چه کسی است، از ظاهر برخی از روایاتی که از امام باقر ع و امام صادق ع هست چنین برمیآید که مخاطب این حَکم، حاکم است.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً»
در آیه قبل (آیه 34) از حالتی سخن گفت که نشوز و سرکشی و ناسازگاری از جانب زن بود؛
توصیه این آیه میتواند دست کم ناظر به سه موقعیت باشد:
🍃الف. حالتی که این نشوز زن ادامه یافت و با اقداماتی که شرع به مرد اجازه داده بود مشکل حل نشد و احتمالا کار به حدی رسید که در شُرُفِ جدایی قرار گرفتهاند و بیم شکاف بین آن دو میرود. (ظهور سیاق آیه)
🍃ب. حالتی که نشوز و سرکشی و ناسازگاری، از جانب هردو است؛ یعنی طرفین در این نزاع مقصرند؛ با توجه به اینکه در آیه قبل نشوز زن بود و در آیه 128 بحث از نشوز مرد است. (حدیث1)
🍃ج. مطلق جایی است که بیم شکاف و جدایی و طلاق بین زن و مرد میرود؛ چه این شکاف به خاطر نشوز یکی از طرفین ویا هر دو طرف باشد و چه اینکه ریشه این جدایی امر دیگری باشد؛ مانند اینکه بدون اینکه نشوزی رخ دهد، مثلا بر اثر شایعات ویا خبرچینی و ...، کدروتی بین زن و شوهر رخ داده باشد که یکی یا هردو حاضر به ادامه زندگی نباشند. (مسالك الأفهام (شهید ثانی)، ج8، ص354-355 )
🔹ظاهرا آیه میتواند ناظر به هر سه مقام باشد و میفرماید اگر به هر ترتیبی نگران شکاف افتادن بین زن و شوهر شدید، از اهل و نزدیکان هریک حَکَمی تعیین کنید؛ که اگر واقعا آن دو درصدد اصلاح برآیند خداوند بین آنها موافقتی خواهد انداخت و کار به سامان خواهد رسید.
📝#دادگاه_خانوادگی، راهکاری برای حفظ و بقای خانوادهها
اين آيه، براى رفع اختلاف ميان زن و شوهر، و پيشگيرى از وقوع طلاق، يك دادگاه خانوادگى را با امتيازات زير مطرح مىكند:
1- داوران، از هردو فاميل باشند تا سوز، تعهّد وخيرخواهى بيشترى داشتهباشند.
2- اين دادگاه، نياز به بودجه ندارد.
3- رسيدگى به اختلافات در اين دادگاه، سريع، بدون تراكم پرونده ومشكلات كارِ ادارى است.
4- اسرار دادگاه به غريبهها نمىرسد ومسائل اختلافى در ميان خودشان مىماند.
5- چون داوران از خود فاميلند، مورد اعتماد طرفين مىباشند.
📚(تفسير نور، ج2، ص64)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما»
فرمود: اگر از شکاف و شقاق بین زن و شوهر ترسیدید چنین اقدامی کنید.
شاید بتوان نتیجه گرفت:
قبل از یک نگرانى موجه از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. (تفسير نور، ج2، ص64)
💠 ثمره #اجتماعی
گاهی افراد با ژست دلسوزانه و به این بهانه که میخواهم جلوی از هم پاشیدگی حانواده شما را بگیرم، به خبرچینی بین زن و شوهر اقدام میکنند و برخی کارهای یکی از زن و شوهر را که از همسرش مخفی است و دانستنش موجب آزار وی خواهد شد، نزد وی برملا میکنند❗️
این کار قطعا برخلاف توصیههای قرآن کریم است:
اسلام ما را به #اصلاح_ذات_البین توصیه کرده؛ و حتی در شرایطی به ما اجازه داده تا با توریه چنین اصلاحی را پیش ببریم.
عجیبتر اینجاست که چنین افرادی که آشوب بین زن و شوهر را دامن میزنند، فتنهگری خود را با ادعاهای خیرخواهی برای زن ویا شوهری که از مساله مذکور بیخبر بوده، همراه میکنند❗️
شاید یکی از علل اینکه در اسلام خبرچینی (نمّامیت) جزء گناهان کبیره قلمداد شده، همین باشد:
توجه شود که خبرچینی، غیر از دروغگویی است؛ بلکه همین که انسان اخبار راست اما مخفیای که مایه ناخرسندی شخص از فرد دیگر میشود را به وی منتقل کند، مصداق خبرچین خواهد بود، وای به روزی که با یککلاغ-چهلکلاغ کردن مساله را حادتر هم جلوه دهد‼️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما»
در نکات ادبی توضیح داده شد که «شقاق» یعنی شکاف.
اکنون میگوییم:
🔹#زن_و_شوهر، #يك_روح_در_دو_پيكرند. كلمه «شِقاقَ» در جايى بكار مىرود كه يك حقيقت به دو قسمت تقسيم شود. (تفسير نور، ج2، ص64)
🔹به تعبیر دیگر، این تعبیر مفهوم #وحدت را در #ازدواج میرساند. در این تعبیر زوجین یک واحد در نظر گرفته شده است که شکافی در آن واقع شده است. خود این تعبیر مؤید آن است که #اجتماع_خانوادگی یک اجتماع طبیعی، یعنی یک واحد طبیعی است [نه ترکیب اعتباری همچون اغلب سازمانهای اجتماعی، که صرفاً محصول توافق افرادند و خود عالَم چنین اقتضائی ندارد]؛ و ازدواج [برخلاف تمام قرادرادهای اجتماعی،] #پیمان_مقدس است؛ زیرا حقیقت ازدواج، همکاری و شرکت نیست، وحدت و #یگانگی_دو_روح است. (یادداشتهای استاد مطهری، ج5، ص152)
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
6️⃣ «وَ اللاَّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً ... وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها»
حل مشکلات خانوادگی باید گام به گام باشد: ابتدا درون خانه، سپس ریشسفیدان فامیل؛ و دادگاه [= حکم حاکم شرع به جدایی] گام نهایی است.
💠نکته تخصصی #خانوادهشناسی
یکی از پایههای #استحکام_خانوادگی این است که حتیالامکان کوشش شود #مشاجرات_خانوادگی به خارج از محیط خانواده کشیده نشود، حتی به پدر و مادرها.
این را تجربه خوب نشان داده:
هر زن و شوهری که با همدیگر اختلاف پیدا کردند، کم یا زیاد، اگر پدر و مادرهای خودشان را خبردار کردهاند شکاف را عمیقتر میکنند و دیگر قابل اصلاح نیست. اگر اختلاف کم هم باشد وقتی به آن جاها برسد اصلاحش مشکل میشود؛ ولی اگر خیلی هم شدید باشد، مادام که به خارج از محیط خانوادگی نرسیده قضیه حل میشود. ... [بله] اگر به خارج از خانواده رسید، قرآن راه حل را ذکر میکند: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها.
📚 (نظام خانوادگی اسلام (مطهری)، ص46)
جالب اینجاست که بعد از به نتیجه نرسیدن مساله درون خانه، مساله را بلافاصله به دادگاه ارجاع نمیدهد؛ بلکه سعی میکند تا حد امکان با ریشسفیدی بزرگان خانواده مساله حل شود.
📖نکته تخصصی #تفسیری
دلیل چنین استظهاری از آیه این است که در آیه قبل، خود شوهر را خطاب قرار داد و در این آیه، جامعه را؛ یعنی گویی اصرار دارد که ابتدا درون خانه مشکل را حل کنید؛ اما اگر حل نشد و خبرش به بیرون درز کرد و دیگران نگران شکاف بین زن و شوهر شدند، آنگاه است که نوبت به حکمیت ریشسفیدان میرسد.
🌐تطبیق بر جامعه ما:
نقدی بر رواج اصطلاح #طلاق_عاطفی
امروزه در اثر غلبه فرهنگ غربی، که خانواده را به مثابه یک شرکت و سازمان اجتماعی (و نه امری کاملا متفاوت با سازمانهای ایجتماعی) میبینیم، وضعیت به نحوی شده است که دادگاه، گام نخست قلمداد میشود❗️
و طبیعی است که با این منطق، آمار طلاق روز به روز زیادتر شود‼️
وقتی خانواده از یک پیوند مقدس به یک توافق طرفینی برای منفعت و لذت بیشتر فروکاسته میشود، طبیعی است که نه قداستی برای خانواده میماند و نه انگیزهای برای غلبه بر مشکلات و نگه داشتن این پیوند:
با کوچکترین مشکلی که در روابط پیش میآید، تعبیر طلاق عاطفی را به کار میبرند که مجوز و بلکه تشویقی باشد به سوی طلاق رسمی🤔
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
🔟 «فَابْعَثُوا حَكَماً»
در جامعه [به هر حال باید] به افرادى اعتماد كنيم و داورى آنان را بپذيريم.
📚(تفسير نور، ج2، ص64)
📜حکایت📜
ابن عباس وقتی از طرف حضرت علی ع برای دعوت خوارج و بازگرداندن آنان به نزد آنان رفت از آنان پرسید: چرا به دشمنی با امیرالمومنین ع برخاستهاید.
گفتند به سه دلیل:
⛔️خداوند فرموده «لا حکم الا لله» اما علی ع مردانی را به حکمیت در دین خداوند پذیرفت؛
⛔️دوم اینکه او با عدهای قتال کرد اما اجازه غنیمت گرفتن و برده کردن دشمن را نداد [منظورشان این بود که اگر جهاد با آنان جایز بود غنیمت و برده گرفتن هم باید جایز میبود] و
⛔️سوم اینکه اجازه داد اسمش از امیرالمومنین بودن حذف شود [زیرا ابوموسی اشعری و عمروعاص هردو وی را کنار زدند].
🤔ابن عباس در پاسخ آنها گفت:
✅همانا خود خداوند حکمیت مردانی را در کار خدا پذیرفت مثلا در مساله کشتن صید، که فرمود «يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ: افراد عادلی از شما در این خصوص حَکَم شوند» (مائده/95) ویا در خصوص اصلاح بین زن و شوهر، که فرمود: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها: و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید» (نساء/35).
✅اما اینکه گفتید چرا جنگید و عنیمت نگرفت؛ آیا میخواستید مادرتان عایشه را به کنیزی بگیرید و آنگاه در مورد او آنچه را که در مورد غیر او حلال میدانید حلال بشمارید؟ اگر چنین میکردید قطعا کافر شده بودید زیرا او مادر شماست و اگر بگویید مادرمان نیست سخن خداوند را تکذیب کردهاید که فرمود «وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتِكُمْ: و همسران او [به منزله] مادران آنها هستند] (احزاب/6).
✅و اما اینکه گفتید خودش اجازه داد که اسمش از امیرالمومنین بودن محو شود، خودتان شنیدهاید که سهیل بن عمرو و ابوسفیان در جریان صلح حدیبیه نزد پیامبر ص آمدند و حضرت فرمود: بنویسید این صلحنامهای است بین محمد رسول الله ص و ... ؛ و بقیه داستان را می دانید[داستان این است که آنان گفتند ما تو را به عنوان رسول الله قبول نداریم و نهایتا حضرت پذیرفت که در آن صلحنامه عنوان «رسول الله» از نامه حذف شود.] و رسول الله ص برتر از حضرت علی ع بود و با این کارش از نبوت خارج نشد.
💠و جمعیت زیادی از آنان برگشتند اما عدهای همچنان باقی ماندند.
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج1، ص268
✳️تکمله
این مطلب با عبارات دیگر در بسیاری از منابع دیگر شیعه (مثلا: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار ع، ج2، ص46-47 ) و اهل سنت (مثلا: السنن الكبرى (نسائي) ج7، ص480؛ المعجم الكبير للطبراني، ج10، ص257؛ المستدرك على الصحيحين (حاكم نیشابوری) ج2، ص164؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج10، ص253؛ و ...) روایت شده است؛
🤔اما نکته جالب توجه اینجاست که در بسیاری از منابع، شبیه این گفتگو بین خوارج و خود حضرت علی ع روایت شده، و در این روایت، اشاره میشود که این در همان ابتدای خروج آنان بوده و حضرت امیر ع شرط کرده بود که فقط قاریان و حاملان قرآن در جلسه حضور یابند (معلوم است که چون حضرت میخواسته با قرآن با آنان احتجاج کند)؛ و طبیعتا (چنانکه در برخی از این منابع هم تصریح شده) ارسال عبدالله بن عباس بعد از این محاجه بوده است
📚(مثلا: مسند أحمد، (ط الرسالة)ج2، ص84-85 ؛ خلق أفعال العباد (بخاري) ص87 ؛ مسند أبي يعلى الموصلي، ج1، ص368).
🤔اکنون معلوم میشود که چرا حضرت امیر ع به ابنعباس توصیه میکند که با سنت با آنها محاجه کن نه با قرآن (لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ؛ وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً؛ نهجالبلاغه، نامه77)
و نکته جالبی را ابن ابی الحدید در ذیل همین توصیه امیرالمومنین ع ذکر میکند که ابنعباس به این توصیه حضرت امیر عمل نکرد، و لذا بود که همه برنگشتند؛ و اگر به توصیه حضرت عمل میکرد و با احادیثی مثل «عليٌّ مع الحق و الحق مع عليٍّ يدور معه حيثما دار: علی با حق است و حق با علی است، هرجا که او برود این هم همانجا میرود» ویا اینکه «اللهم والِ مَن والاه و عاد مَن عاداه و انصر مَن نصره و اخذل مَن خذله: خدایا ولیّ کسی باش که ولایت او را بپذیرد و دشمن کسی باش که با او دشمنی کن و یاری بده هرکه او را یاری دهد و خوار گردان هرکه در خواری او بکوشد» که کاملا در صحابه رایج بود و بسیاری از خوارج هم آنها را از صحابه شنیده بودند، با آنها محاجه میکرد مفری برای تخلف از دستور پیامبر ص نمییافتند. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج18، ص71-73 )
@yekaye
👇ادامه مطلب👇