eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
سند و متن احادیث بند ۳۰ ☀️الف. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قَالَ: النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَرَبِيٌّ وَ مَوْلًى وَ عِلْجٌ. فَأَمَّا الْعَرَبُ فَنَحْنُ وَ أَمَّا الْمَوْلَى فَمَنْ وَالانَا وَ أَمَّا الْعِلْجُ فَمَنْ تَبَرَّأَ مِنَّا وَ نَاصَبَنَا. ☀️[ص۴۰۴] د. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَيْسِ‏ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ. ☀️ب. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سَلَمَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعِيدِ بْنِ خُثَيْمٍ عَنْ أَخِيهِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: نَحْنُ الْعَرَبُ وَ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ أَوْ هَبَجٌ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْهَمَجُ قَالَ الذُّبَابُ قُلْتُ وَ مَا الْهَبَجُ قَالَ الْبَقُّ. ☀️ج. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَا يَزَالُ الرَّجُلُ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ أَمْرَنَا يَقُولُ لِمَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْإِسْلَامِ يَا نَبَطِيُّ! قَالَ فَقَالَ ع: نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ وَ النَّبَطِيُّ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّمَا هُمَا نَبَطَانِ مِنَ النَّبَطِ الْمَاءِ وَ الطِّينِ وَ لَيْسَ بِضَارِّهِ فِي ذُرِّيَّتِهِ شَيْ‏ءٌ فَقَوْمٌ اسْتَنْبَطُوا الْعِلْمَ فَنَحْنُ هُمْ. ☀️د. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَخِي دَارِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ‏سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: مَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ فَهُوَ عَرَبِيٌّ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ طَوْعاً أَفْضَلُ مِمَّنْ دَخَلَ فِيهِ كَرْهاً وَ الْمَوْلَى هُوَ الَّذِي يُؤْخَذُ أَسِيراً مِنْ أَرْضِهِ وَ يُسْلِمُ فَذَلِكَ الْمَوْلَى. ☀️[ص۴۰۵] ه. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: الْحَسَبُ الْفِعَالُ وَ الشَّرَفُ الْمَالُ وَ الْكَرَمُ التَّقْوَى. ☀️و. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْأَدَمِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَبْدِ رَبِّهِ بْنِ نَافِعٍ عَنِ الْحُبَابِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ حُرّاً فَهُوَ عَرَبِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لَهُ عَهْدٌ فَخَفَرَ فِي عَهْدِهِ فَهُوَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ طَوْعاً فَهُوَ مُهَاجِرٌ. @yekaye
🔹حدیث زیر بخوبی نشان می‌دهد که چگونه این گونه احادیث مورد سوءاستفاده واقع می‌شده است: ☀️۳۱) روایت شده که شخصی به امام صادق ع عرض کرد: مردم می‌گویند کسی که عرب خالص ویا موالی صریح نباشد از فرومایگان است. فرمودند: موالی صریح چیست؟ گفت: کسی که پدر و مادرش به اسارت و بردگی گرفته شده باشند. [یعنی چون اسیر یک طائفه خاصی از عرب شده‌اند، پس بدان طائفه ملحق می‌شوند]. فرمودند: چرا چنین می‌گویند؟ گفت: می‌گویند به خاطر این سخن رسول الله ص که: موالی هر قومی از همانها محسوب می‌شود. فرمودند: سبحان الله! آیا این مطلب به تو نرسیده است که رسول الله ص فرمود: من مولای هرکسی هستم که مولایی ندارد؛ و من مولای هر مسلمان عرب و عجمی هستم؟ پس آیا کسی که موالی رسول الله ص است از خود رسول الله ص نیست؟ سپس فرمود: کدام شریف‌تر است؟ کسی که از نفس رسول الله ص است یا کسی که ملحق به اعرابی‌جِلفی می‌شود که پشت پای خود بول می‌کرد [کنایه از اینکه آداب اولیه طهارت و فرهنگ را هم رعایت نمی‌کرد]. سپس فرمودند: کسی که با رغبت وارد اسلام شود برتر از کسی است که از روی ترس وارد شود؛ و منافقان از روی ترس وارد شدند اما موالی با رغبت وارد شدند.* ✳️*پی‌نوشت: بنی‌امیه می‌خواستند با استناد به این گونه احادیث نبوی نژادپرستی عربی خود را تقویت کنند و فقط عربهای اصیل و کسانی که به نحوی مستقیما توسط یک عرب اسیر گرفته شده و به جامعه اسلامی ملحق شده بودند مسلمان واقعی بدانند (شبیه نژادپرستی یهودیان که فقط کسانی که رابطه خویشاوندی با یهود برقرار کنند را یهودی محسوب می‌کنند)؛ و بدین ترتیب بسیاری از ایرانیان را که خودشان با طوع و رغبت مسلمان شده بودند فرودست قرار دهند. ظاهرا امام صادق ع با این بیان دارند توضیح می‌دهند که اسلام ایرانیانی که خودشان با رغبت مسلمان شده‌اند بهتر است از اسلام این بنی‌امیه و سایر عربهای قریش که بعد از فتح مکه و فقط از روی ترس مسلمان شدند. 📚معاني الأخبار، ص405 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَرَبِيّاً صَلْباً أَوْ مَوْلًى صَرِيحاً فَهُوَ سِفْلِيٌّ! فَقَالَ: وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الْمَوْلَى الصَّرِيحُ؟ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: مَنْ مُلِكَ أَبَوَاهُ! قَالَ: وَ لِمَ قَالُوا هَذَا؟ قَالَ: قَالُوا: لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص: «مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ! أَ مَا بَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِيِّهَا وَ عَجَمِيِّهَا»؟ فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ ص، أَ لَيْسَ يَكُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟! ثُمَّ قَالَ: أَيُّهُمَا أَشْرَفُ؟ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِيٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَيْهِ؟ ثُمَّ قَالَ ص: مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَيْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً وَ دَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً وَ الْمَوَالِي دَخَلُوا رَغْبَةً. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» این آیه بوضوح بین اسلام و ایمان فرق می‌گذارد: عده‌ای ادعای ایمان می‌کنند؛ اما حقیقتا ایمان وارد دلهایشان نشده و فقط مسلمان‌اند؛ یعنی چون در ظاهر اقرار به اسلام کرده‌اند حکم مسلمانی بر آنان بار می‌شود و مانند مسلمانان با آنان رفتار می‌شود (ازدواج با آنان جایز است؛ حکم بازار مسلمین بر طهارت و حلیت کسب و کارهایشان حمل می‌شود؛ و ...)، اما مؤمن به معنای دقیق کلمه محسوب نمی‌شوند؛ هرچند مؤمن محسوب نشدنشان بدین معنا نیست که اگر اعمال خوبی انجام دهند پاداش نخواهند دید. 📝نکته تخصصی تفکیک اسلام و ایمان در این آیه دلالت آشکاری دارد که اسلام هم برای دنیای انسانها برنامه دارد و هم برای آخرت؛ و به تفاوت این دو حیثیت توجه دارد: ▪️یک برنامه ظاهری برای دنیای انسانها دارد، که در مقام اجرای این برنامه، مسلمان بودن (اظهار ظاهری اسلام) ‌را کافی می‌داند؛ ▪️در عین حال، برنامه اصلی‌اش را متناسب با آخرت انسانها تنظیم کرده، و افراد باید از سطح اسلام گذر کنند و ایمان بیاورند تا به مزایای واقعی این برنامه برسند. در واقع اسلام برنامه‌ای آورده که با مدیریتی در زندگی دنیوی ما، وضعیت اخروی ما را سامان دهد؛ اما در عین حال به اقتضائات متفاوت این دو هم توجه دارد. 🔸 توجه به این نکته چند ثمره مهم دارد: 🌴الف. نباید به خاطر توجه به هریک، دیگری را نادیده گرفت؛ یعنی گاه برخی چنان بر ابعاد دنیوی برنامه اسلام (که در آن تاکید خاصی بر رعایت ظواهر و مناسک و حقوق ظاهری هست) تاکید می‌کنند که گویی صرف همین ظواهر کافی است؛ و از آن سو، برخی چنان بر ابعاد اخروی برنامه اسلام (با محوریت ایمان و نیت درونی) تاکید می‌کنند که گویی این ظاهر هیچ اهمیتی ندارد و می‌توان آن باطن را بدون این ظاهر به دست آورد! 🌴ب. در عین اینکه اینها دو حیث متفاوتند اما بشدت درهم‌تنیده‌اند، تا حدی که در ادامه آیه توضیح می‌دهد اینکه ایمان در دل کسی وارد نشده باشد بدین معنا نیست که کارهایش در آخرت هیچ خاصیتی ندارد؛ بلکه همین شخص اگر از خدا و رسولش اطاعت کند ذره‌ای از اعمالش هدر نخواهد رفت؛ و در احادیث هم توضیح داده شده که چگونه گناه از حیث اثر اخرویش، گاه انسان را از ایمان بیرون می‌برد و گاه حتی از اسلام هم بیرون می‌برد؛ یعنی اسلام آوردن حتی در وضعیت اخروی هم آثاری دارد (حدیث۱۵). از سوی دیگر، این توجه توأمان، تفاوت مهمی بین برنامه دنیوی اسلام با سایر مکاتبی که برنامه‌ای برای زندگی دنیوی انسان ارائه می‌کنند نیز ایجاد می‌کند. در واقع، اسلام برنامه دنیوی‌اش کاملا مستقل از ابعاد اخرویش نیست؛ از این رو، این گونه نیست که مساله ایمان در ابعاد زندگی دنیوی و برنامه‌ای که اسلام برای زندگی دنیوی ارائه می‌دهد نقشی نداشته باشد؛‌ بلکه بالعکس، بقدری این دو بعد درهم‌تنیده است که علی‌رغم اینکه در این آیه بین ایمان آوردن و اسلام آوردن تفکیک شده، اما در همین قرآن بارها و بارها کسانی با تعبیر «مؤمن» مورد خطاب واقع شده‌اند، که صرفا از همین ظاهر اسلام برخوردارند (این تکته‌ای است که در تدبر بعد به تفصیل درباره آن توضیح داده خواهد شد). 📝تفاوت بنیادین و بخاطر همین توجه توأمان به اسلام و ایمان، احکامی که در @علم_فقه ارائه می‌شود، با اینکه در بسیاری از عرصه‌ها در ظاهر متکفل همان عرصه‌هایی است که در غربی مورد توجه است، اما تفاوتی بنیادین با آن دارد: 🤔شریعت اسلام برای ضمانت اجرای خود، عنصر ایمان را نیز به نحوی در معادلات خود وارد می‌کند؛ که بی توجهی به این نکته سوءتفاهم‌های فراوانی را در مقام تحلیل احکام شریعت در پی دارد. مثلا در علم حقوق مدرن وقتی قانونی گذاشته می‌شود مهمترین عنصری که برای کارآمدی قانون در نظر گرفته می‌شود ضمانت اجرای بیرونی آن است به طوری که اگر در قانونی ضمانت اجرای بیرونی لحاظ نشود آن را قانونی لغو و ناکارآمد می‌شمرند. اما در احکام شریعت، بسیاری از قوانین، با اینکه جنبه حقوقی دارد، اما ضمانت اجرایش در ایمان اشخاص تعقیب می‌شود. برای اینکه این تفاوت بهتر فهم شود شاید مثال زیر مناسب باشد. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱ (تفاوت بنیادین و ) برای اینکه این تفاوت بهتر فهم شود شاید مثال زیر مناسب باشد. بر اساس آیه‌ای از قرآن کریم، یکی از اختیارات مدیریتی مرد در خانواده، این است که اگر خوف نشوز از جانب زن پیش آمد و اقدامات عقلایی برای برگرداندن وی به وضعیت مطلوب خانوادگی موفق نبود مرد حق تنبیه دارد (وَ اضْرِبُوهُن‏؛ نساء/۳۴)؛ و البته در شریعت اسلام محدودیتهای شدیدی برای اجرای این تنبیه قرار داده شده، از جمله اینکه این تنبیه صرفا در حد تنبه باشد نه خشونت‌ورزی، مثلا اگر ضربه به حدی باشد که جایش سرخ شود جایز نیست و مرد باید دیه بدهد؛ یا ... . این حکم شرعی تنبیه، تفاوت مهمی با جواز حقوقی تنبیه دارد که غفلت از آن موجب انتقادات فراوانی به این حکم شده است. قبلا درباره ابعاد مختلف و چرایی این حکم و پاسخ به شبهات مربوطه، به تفصیل بحث شد (تدبرهای جلسه ۹۶۲ https://yekaye.ir/an-nesa-4-34/)؛ در اینجا فقط سراغ این انتقاد می‌خواهیم برویم که می‌گویند وقتی باب تنبیه برای مرد باز شد باب خشونت‌ورزی برای مرد باز شده و از این جهت است که ما شاهد برخوردهای خشنی از جانب مردان هستیم. پاسخ این شبهه با توجه به همین تفکیک معلوم می‌شود؛ یعنی اگر این تفکیک درست فهم شود معلوم می‌گردد که این قانون اجازه خشونت‌ورزی نمی‌دهد و خشونت‌های رخ‌داده ربطی به این قانون ندارد، چنانکه در بسیاری از کشورهای غیرمسلمان، که این قانون وجود ندارد، گزارش‌های شدیدتری از خشونتها مشاهده می‌شود: 💢توضیح مطلب اینکه: در مجازاتهای حقوقی، چون ضمانت اجرا صرفا بیرونی است، همواره شاکی (ولو شکایت مدیر یک موسسه از کارمند خود) باید غیر از قاضی (و مجری حکم) باشد؛ اما در اینجا که اسلام می‌خواهد اختلافات داخل خانواده به بیرون کشیده نشود، و اجرای حکم (و لذا قضاوتی که منجر به صدور حکم شود) را به خود مدیر خانواده داده، ضمانت اجرای اینکه مرد از این حد تعیین‌شده تجاوز نکند، همان است که خود اسلام به وی آن جواز را داده است. یعنی اگر مردی بخواهد با استناد به این حکم شرعی همسرش را تنبیه کرد در ادامه همان آیه به وی می‌فرماید که حد و حدود را رعایت کن اگر از این حد تجاوز کردی دیگر حکم مرا عمل نکرده‌ای و تهدید می‌کند که خداوند با علوّ خویش ناظر بر وضع شماست. به تعبیر دیگر، اگر مردی بدون توجه به حکم اسلام می‌خواهد زنش را کتک بزند و خشونت‌ورزی پیشه کند، چه اسلام این حکم را بدهد یا ندهد کار خودش را می‌کند؛ و اگر بخواهد به استناد جوازی که اسلام در خلوت (یعنی بدون مراجعه به دادگاه) به وی داده، اقدامی بکند، همان کسی که به وی جواز داده در خلوت وی هم ناظر بر اعمال وی است و خود شخص بخوبی می‌داند که اگر بخواهد به استناد حکم شارع عمل بکند اجازه ندارد به افق خشونت‌ورزی وارد شود. 🤔اینجاست که بخوبی معلوم می‌شود که اگرچه شریعت بین اسلام و ایمان تفکیک می‌کند، اما این گونه نیست که در عرصه احکام حقوقی‌ای که قرار می‌دهد با ایمان افراد کاری نداشته باشد. @yekaye
. 2️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» در این آیه فرمود که هرکسی که مسلمان است، لزوما ایمان ندارد. 🤔اما این سخن بدین معنا نیست که هرجا قرآن کسی را به خطاب «مؤمن» یا «یا ایها الذین آمنوا» مخاطب قرار داد، وی حتما فراتر از یک مسلمان ظاهری است❗️ این بقدری رواج یافته که امروزه برخی با استناد به اینکه آیات حجاب (نور/۳۱ و احزاب/۵۹) مؤمنان را مخاطب قرار داده ادعا می‌کنند که پس برای عموم مسلمانان عادی، حجاب واجب نیست!!! 📝نکته تخصصی : عدم تفاوت احکام شرع برای و اگر تفکیک اسلام و ایمان در این آیه را بدون توجه به درهم‌تنیدگی اسلام و ایمان در آیات دیگر در نظر بگیریم دچار خطای راهبردی یهودیان (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض‏؛ بقره/۸۶) و منافقان (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض‏؛ نساء/۱۵۰) خواهیم شد. حقیقت این است که بسیاری از اوقات کلمه «مؤمن» و «الذین آمنوا» در ادبیات قرآن به صورت یک اصطلاح برای اشاره به افراد مسلمان درآمده (به اصلاح فنی علم اصول، کاربردش در خصوصِ مطلقِ مسلمانان، «حقیقت شرعیه» شده است)؛ چنانکه گاه این دو را دقیقا به جای هم به کار می‌برد: «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: [فرشتگان گفتند: پس هرکس از مومنان را در آنجا بود بیرون بردیم؛ هرچند در آنجا غیر از خانه‌ای از مسلمانان نیافتیم» (ذاريات/35-36). و عموم مواردی که مطلبی درباره مؤمنان مطرح می‌شود - جز مواردی که قرینه خاصی باشد مانند همین آیه-، مقصود، تمام جامعه مسلمانان است، نه صرفا افراد متعالی و خاص؛ و این آیه بیشتر ناظر به مدیریت عنوانی است که خود افراد برای خود برمی‌گزینند، نه عنوانی که حکم شرعی بر آن بار شود. کافی است به مواردی که در همین سوره از تعبیر مؤمن استفاده کرد نگاهی بیندازیم: در دو آیه اول با خطاب «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» به افرادی هشدار داد که به خاطر عملشان به حبط اعمال (=نابودی تمام کارهای خوبشان) مبتلا می‌شوند؛ در آیه ۹ درباره طائفه‌ای از «مؤمنین» سخن گفت که از روی ستم به قتل و غارت طائفه دیگر اقدام کرده و چنان بر این تجاوز و ستمگری ادامه می‌دهد که بقیه مسلمانان وظیفه دارند آنان را با قاطعیت سرکوب کرده، سرجایش بنشانند؛ و در آیات ۱۱ و ۱۲ به رواج گناهانی همچون تمسخر کردن همدیگر، با القاب زشت خطاب کردن، عیب‌جویی، سوءظن‌های گناه‌آلود، تجسس نابجا، و غیبت کردن در میان «الذین آمنوا» خبر داد و از آنها خواست از این کارها دست بردارند! این گونه موارد در قرآن کریم فراوان است؛ ‌یعنی کسانی را با تعبیر «مؤمن» خطاب قرار می‌دهد که اگر کسی ایمان در دلش وارد شده باشد چنین کارهایی نمی‌کند، و با خطابِ «یا ایها الذین آمنوا» از آنها می‌خواهد که از این کارها دست بردارند، کارهایی در حد ریاکاری (بقره/۲۶۴)، رباخواری (بقره/۲۷۸ و آل عمران/۱۳۰)، دوستی با کافران و کسانی که دین خدا را به بازی می‌گیرند (مائده/۵۷)، پذیرش ولایت دشمنان خدا و کسانی که مورد غضب خدا هستند (ممتحنه/۱و۱۳)، و حتی خیانت به خدا و رسول (انفال/۲۷) و پیروی از قدمهای شیطان (نور/۲۱). شاید از همه واضح‌تر، مواخذه «الذین آمنوا» باشد بخاطر اینکه چیزهایی می‌گویند که بدان عمل نمی‌کنند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون‏؛ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون‏» (صف/۲-۳)؛ در حالی که در بسیاری از احادیث (که برخی از اینها در قسمت حدیث گذشت و بسیاری از آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد) عمل را جزیی از ایمان شمرده شده است. در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبه‌ای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عده‌ای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عده‌ای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است. @yekaye 💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد: 👈ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۲ (نکته تخصصی ) در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبه‌ای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عده‌ای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عده‌ای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است. 💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد: 🔻الف. خداوند حتی درباره منافقان - که قطعا بارزترین مصداق مسلمانان غیرمؤمن هستند- از اینکه بین ایمان و کفر در رفت و آمدند سخن می‌گوید و ایمان آوردن را هم در مقاطعی به آنان نسبت می‌دهد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما: همانا کسانی که ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس این کفرشان فزونی گرفت قطعا خداوند آنان را نمی‌آمرزد و به هیچ راهی هدایتشان نمی‌کند؛ به این منافقان بشارت بده که برایشان عذابی دردناک است» (نساء/۱۳۷-۱۳۸). 🔺ب. از سوی دیگر، حتی کسی همچون ابوذر، که ایمانش قطعا از بسیاری از مؤمنان بالاتر است، در نسبت با سلمان چه‌بسا بتوان گفت هنوز ایمان وارد در دل او نشده است؛ به استناد روایتی که فرمود: اگر ابوذر آنچه در دل سلمان است بداند وی را کافر و مهدورالدم می‌شمرد (الكافي، ج‏1، ص40۱؛ الوافي، ج‏1، ص1۱) . این نشان می‌دهد که آن سطح ایمانی سلمان، هنوز برای ابوذر قابل درک نیست، که آن را منکر، و بدان کافر است. @yekaye
. 3️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» درباره «ال‍» در «الأعراب»ی که این‌چنین‌اند (یعنی ادعای ایمان می‌کنند اما ایمان به دلشان وارد نشده و فقط مسلمان بودنشان مورد تایید است) دو تحلیل می‌توان داشت: 🌴الف. «ال‍» عهد است، یعنی اینها گروه خاصی از اعراب (عرب‌های بادیه‌نشین) هستند؛ در این صورت مقصود اولیه از این آیه، بنی‌اسد ویا هر گروه دیگری است که این آیه در شأن وی نازل شده است"که این نظر اغلب مفسران است؛ مثلا: 📚تفسير مجاهد، ص 612 📚مجمع البيان، ج‏9، ص207 📚تفسير الثعلبي، ج9، ص89 📚الميزان، ج‏18، ص328 هرچند این آیه که حال و روز آنها را بیان می‌کند، نمی‌خواهد صرفا یک گزارش تاریخی از یک گروه خاص بدهد، بلکه در مقام این است که به این وضعیت هشدار دهد؛ که در مورد هر شخص یا گروهی توجه کنیم که آیا صرفا مسلمان است یا ایمان هم وارد دلش شده است. یعنی برشمردن همین یک مصداق کافی است که توجه ما به این پدیده (تفکیک اسلام از ایمان، و وجود افرادی که ادعای ایمان می‌کنند اما صرفا مسلمان‌اند) جلب شود. 🌴ب. «ال‍» جنس یا «ال‍» استغراق است، یعنی هر کسی که اعرابی باشد چنین است. اگر در اینجا «اعرابی» را به همان معنای لغوی‌اش (یعنی عرب بادیه‌نشین و دور از تمدن و فرهنگ، که در مقابل «عرب» به معنای عرب شهرنشین و اهل تمدن و فرهنگ است) در نظر بگیریم، قطعا این تحلیل نادرست است زیرا خلاف آیات دیگر است، چرا که به تصریح برخی آیات قطعا برخی از این «اعراب» ایمان آورده‌اند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏» (توبه/۹۹). 🤔اما کسانی که با ادبیات قرآن و حتی معصومین آشنا باشند می‌دانند که گاه شارع در معنای کلمه‌ای دخل و تصرف می‌کند؛ و آن را از فضایی بتدریج به فضای دیگر می‌کشاند. آنگاه این تحلیل نحوی می‌تواند درست باشد با این توضیح که مقصود از «أعرابی»، عرب بادیه‌نشین نیست، بلکه همان «عرب دور از تمدن و فرهنگ» است؛ و انسان دور از تمدن و فرهنگ، صرفا کسی نیست که در بیابان و دور از شهر زندگی کند، بلکه هر شخص ظاهرپرستی که دینداری‌اش از افق زبانش تجاوز نکند و به حد قلبش نرسد بویی از فرهنگ و تمدن نبرده و «أعرابی» است. بر این اساس است که مقصود از بسیاری از احادیث درباره «عرب» یا «أعرابی» بودن گروههای خاصی از حیث ایمانشان سخن گفته‌اند معلوم می‌شود (احادیث ۲۸-۳۱) 📝نکته تخصصی: و در قرآن کریم @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۳ 📝نکته تخصصی: و در قرآن کریم می‌دانیم که در مجموع قوم عرب همواره یک روحیه نژادپرستانه داشته و خود را برتر از دیگران می‌دیده است؛ و یکی از مشکلات پیامبر ص و امامان، بویژه امیرالمؤمنین ع، غلبه بر این روحیه نژادپرستی عربی بوده است؛ روحیه‌ای که متاسفانه هنوز در جوامع عرب مشاهده می‌شود. در نکات ادبی بیان شد که غالبا بین «عربیّ» و «أعرابیّ» (که جمع آنها به ترتیب «عرب» و «أعراب» است) تفاوت می‌گذارند: «عربیّ» را به عرب‌های شهرنشین (با فرهنگ و تمدن) و «أعرابی» را به عرب‌های بادیه‌نشین (دور از فرهنگ و تمدن) اطلاق می‌کنند. 🔸در قرآن کریم ماده «عرب» ۲۲ بار به کار رفته، که: ▫️یک مورد آن اصلا ربطی به زبان عربی ندارد و به معنای زنان شوهردوست است (عُرُباً أَتْراباً؛ واقعه/37)؛ ▫️ ۱۰ مورد آن صرفا اشاره به عربی بودن زبان قرآن است که باز ربطی به ابعاد قومی ندارد. ▪️از ۱۱ مورد باقیمانده که ناظر به همین «عربیّ» و «أعرابیّ» است، ▫️تنها یک مورد از تعبیر «عربیّ» استفاده شده، که آن هم جایی است که خود عربها درباره خودشان اظهار نظر کرده‌اند: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ: اگر این را قرآنی به زبان عجمی قرار می‌دادیم قطعا می‌گفتند چرا آیاتش تفصیل داده نشده است: آيا این عجمی [نازل شده] است در حالی که ما عرب هستیم؟» (فصلت/۴۴) و ▫️بقیه موارد همواره از تعبیر «أعرابیّ» (البته به صورت جمع، یعنی «أعراب») استفاده شده است. 💢صرف نظر از اینکه خود همین عدم استفاده خداوند از کلمه «عربیّ» برای اشاره به این قوم می‌تواند نمونه‌ای از مقابله قرآن کریم با روحیه نژادپرستی عرب باشد (زیرا آنان با این کلمه به خود افتخار می‌کنند و اگر کسی با کلمه «أعراب» یا «أعرابی» به آنان خطاب کند ناراحت می‌شوند؛ و خداوند برای اشاره به آنان هیچگاه از تعبیر «عرب» استفاده نکرده و هرجا خواسته درباره افرادی از این قوم سخن بگوید با تعبیر «أعراب» یاد کرده است)، توجه به کاربردهای قرآنی همین کلمه هم می‌تواند نکاتی در برداشته‌ باشد: ▪️از این ۱۰ مورد کاربرد (که ۶ مورد از آنها در سوره توبه آمده) تنها دوبار از آنان با تعبیر مثبت یاد شده است: ▫️در سوره توبه بعد از اینکه از بهانه‌تراشی اعراب برای عدم شرکت در جهاد سخن گفت: «وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (توبه/90) و آنان را دارای بالاتریم مراتب کفر و نفاق و بی‌خبری از احکام خداوند خواند: «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» (توبه/97) و فرمود که برخی از اینکه در راه باطل چه هزینه‌هایی می‌کنند و مرتب منتظرند که اوضاع شما مسلمانان بد شود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» (توبه/98)، صرفا یک اشاره کرد که البته در میان آنان کسانی هم هستند که ایمان آورده و در راه خدا هزینه می‌کنند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/99)؛ و البته بلافاصله تکرار کرد که در میان این اعراب پیرامون شما منافقانی هست که شما از منافق بودنشان بی‌خبرید: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ» (توبه/101). ▫️مورد دوم هم این است که در آیات پایانی همین سوره اشاره کرد که اینان و اهل مدینه نباید از دستورات پیامبر ص تخلف کنند، زیرا هر مصیبت و زحمتی که در این راه بدانها برسد خداوند برایشان عمل صالح منظور می‌کند: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (توبه/120). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه نکته تخصصی: و در قرآن کریم ▪️این تخلف آنان از حضور در میادین جهاد بقدری زیاد بوده که در سوره فتح هم که دوبار این تعبیر آمده هربارش ناظر به «تخلف کنندگان ایشان» است: ▫️«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (فتح/11) و ▫️«قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى‏ قَوْمٍ أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً» (فتح/16)؛ و ▪️ در سوره احزاب هم که یکبار به نام آنها اشاره شده جایی است که منافقانی که با بهانه‌جویی می‌خواهند از جنگ فرار کنند درصددند خودشان را به این اعراب بادیه نشین ملحق کنند: «يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً» (احزاب/20)؛ و ▪️شاید بتوان ریشه این سرپیچی‌های آنان را همین نکته در سوره حجرات دانست که ایمان به دل آنها وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/14). 🔹در واقع غیر از دو آیه ۹۹ و ۱۲۰ سوره توبه که مقداری نگاه مثبت به آنها داشت، و آیه سوره احزاب که «أعراب» را صرفا از همین حیث بادیه‌نشینی (زندگی دور از فرهنگ و تمدن شهری) مورد توجه قرار داد، در ۹ آیه دیگر همواره با مذمت شدیدی از آنان یاد کرد؛ که این مذمت که آنان شدیدترین افراد در کفر و نفاق‌اند و سزاوارترین افراد به ندانستن احکام خدا و رسول، شاید بالاترین مذمتی باشد که در قرآن کریم درباره اشخاصی به کار رفته است؛ که چنین مذمتی می‌تواند مؤید آن باشد که اگرچه قرآن کریم ابتدا کلمه أعراب را در همین معنای بادیه‌نشینان دور از شهر استفاده کرده (سیاق سه آیه فوق کاملا دلالت بر این معنا را تقویت می‌کند)، اما چه‌بسا بتدریج بار خاصی بر این لغت حمل کرده، که بار تحقیرآمیزی را که عرب‌های شهرنشین نسبت به این واژه احساس می‌کنند به سمت افراد منافق و بی‌ایمان سوق دهد و نشان دهد که بی‌فرهنگی و بی‌تمدنی حقیقی، نه در دور بودن زندگی انسان از شهر، بلکه در دور شدن انسان از حقایق الهی و غلبه فرهنگ کفر و نفاق بر زندگی اشخاص است؛ 🤔و در این فضاست که شاهدیم که بسیاری از احادیث از همین معنای جدیدی که قرآن کریم به طور غیرمستقیم ما را بدان سو سوق داده بهره گرفته‌اند برای اینکه یک طبقه‌بندی ایمانی انسانها را جایگزین این دسته‌بندی نژادی کنند (احادیث ۲۸ به بعد)؛ که با این لحاظ حدیث ۵ نیز می‌تواند یک معنای کنایه‌آمیزی در خود داشته باشد. @yekaye
. 4️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِكُمْ» اینکه آنان به زبان گفتند ایمان آوردیم اما خدا نپذیرفت و فرمود که فقط بگویید اسلام آوردید ولی هنوز ایمان در دلشان وارد نشده نشان می‌دهد که: محل ایمان، قلب است، نه زبان؛ اما اسلام با زبان حاصل می‌شود. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص207 📚الميزان، ج‏18، ص328 @yekaye