eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه توضیحات درباره ماده «هدی» ▪️نکته جالب توجه این است که اگر به تفاوت این کاربردهای هدایت توجه کنیم درمی‌یابیم که منافاتی بین اینکه گاه هدایت کردن را کار پیامبر می‌شمرد «وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏» (شورى/۵۲) وگاه این هدایت کردن را از او نفی می‌کند: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (قصص/۵۶)، «وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» (روم/۵۳) «لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (بقرة/۲۷۲) منافاتی وجود ندارد. ویا گاهی از طرفی بر هدایت همگان توسط خداوند اصرار دارد: «أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس‏» (بقره/۱۸۵) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»‏(إنسان/۳)، «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» ‏(بلد/۱۰) و از طرف دیگر از اینکه خداوند برخی از افراد را هرگز هدایت نمی‌کند سخن به میان می‌آورد: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (آل عمران/۸۶) «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»‏ (نحل/۱۰۷) «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ» (زمر/۳). ▪️نکته دیگر اینکه افعالی مثل هدایت و تعلیم، از آنجا که دو سویه اعطاکننده و دریافت‌کننده دارند؛ در موقعیتهایی که اعطاء رخ می‌دهد اما دریافت‌کننده قبول نمی‌کند از حیث اعطاء تعبیر «هَدَاهُمْ و علّمهم» صادق است؛ و از حیث دریافت تعبیر «ما هَدَاهُمْ و لا علّمهم» و با این دو لحاظ است که گاهی در مورد یک گروه هم تعبیر «هدایتشان کردیم» و هم تعبیر «هدایتشان نکردیم» هردو به کار می‌رود: چنانکه در مورد ثمود در جایی می‌فرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى»‏ (فصلت/۱۷) و در جای دیگر درباره مطلق کافران (که ثمود هم در همان دسته‌اند: «أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» هود/۶۸) فرمود: «وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»‏ (نحل/۱۰۷). ▪️فعل «هدی»، گاهی مستقیما [دو] مفعول می‌گیرد [هرچند که گاه یک مفعولش حذف می‌شود]: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»‏(فاتحة/۶)؛ گاهی یکی از مفعول‌هایش با حرف «إلی» می‌آید: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» ‏(آل عمران/۱۰۱)؛ و گاهی با حرف «لـ»: «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمان‏» (حجرات/۱۷)، که در آیه «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏» (یونس/۳۵) به نظر می‌رسد که حرف «الی» در همان معنای حرف «لـ» استفاده شده (زیرا بویژه در فراز دومش به جای «للحق» مجددا «الی الحق» آمده است). و البته با حرف «فی» (أَمَّنْ يَهْديكُمْ في‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ؛ نمل/۶۳) و «ب» (نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا، شوری/۵۲؛ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ، اعراف/۱۵۹ و ۱۸۱؛ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا، انبیاء/۷۳، و سجده/۲۴) و یا هردوی اینها (لِتَهْتَدُوا بِها في‏ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، انعام/۹۷) هم به کار رفته است که ظاهرا در معنای مفعولی نباشد. 📖 اختلاف قرائت 🔹أَنْ هَداكُمْ / إِنْ هَداكُمْ / إِذْ هَداكُمْ ▪️در قراءات رایج به همین صورت «أَنْ» قرائت شده است که تقدیر کلام «لأن» یا «بأن» است؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد «برای اینکه» یا «به سبب اینکه» شما را به ایمان هدایت کرد؛ ▪️اما در قرائت زید بن علی و نیز روایتی از عاصم به صورت «إن» شرطیه آمده؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد اگر که شما را به ایمان هدایت کرد (که چون طریق عاصم برای این روایت معلوم نشده برخی احتمال داده‌اند که این قرائت عاصم جحدری باشد نه عاصم معروف) ▪️و در قرائت ابن مسعود به صورت «إذ» قرائت شده است؛ یعنی خداوند بر شما منت دارد هنگامی که شما را به ایمان هدایت کرد؛ و این قرائت به عبید بن عمیر و ابن خثیم هم نسبت داده شده است. 📚معجم القراءات ج۹، ص92 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۷۰۲ 🔹هَداكُمْ / هادكُمْ ▪️در قرائات رایج به همین صورت «هداکم» از ریشه «هدی» است که به معنای «شما را هدایت کرد» می‌باشد؛ ▪️اما در قرائت ابن مسعود به صورت «هادكُمْ» است که آن را از ماده «هود» به معنای توبه و رجوع به حق و خیر دانسته‌اند، که معنایش «شما را توبه داد» می‌باشد. 📚معجم القراءات ج۹، ص92 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹درباره شأن نزول این آیه منابع شیعه و سنی دو مطلب کاملا متفاوت را روایت کرده‌اند؛ که اگرچه به نظر می‌رسد روایت سنی بیش از آنکه شأن نزول باشد، تطبیقی است که توسط راویان بر آیه انجام شده است هرچند این احتمال نیز منتفی نیست که وجود این دو گزارش ناشی از این باشد که این آیه دو بار و در دو موقعیت متفاوت نازل شده است: ۱) گزارش شیعی: https://eitaa.com/yekaye/10579 ۲) گزارش سنی: https://eitaa.com/yekaye/10580
🔸۱) گزارش شیعی شأن نزول آیه ۱۷ سوره حجرات را در جنگ خندق و در خصوص عثمان می‌داند که در چند روایت آمده است؛ یک روایت از آن ذیل آیه ۱۵ همین سوره گذشت؛ در ادامه دو روایت دیگر از این گزارش تقدیم می‌شود: 📜الف. در کتاب مصباح الانوار شیخ طوسی با اسناد خویش روایتی از جابر بن عبدالله انصاری آمده است که من هنگام کندن خندق نزد رسول الله بودم در حالی که مردم و حضرت علی ع هم مشغول کندن بودند. پس پیامبر ص خطاب به علی ع فرمود: پدرم فدای کسی باد که می‌کَنَد و جبرائیل خاکها را از پیش روی او جاروب می‌کند و میکائیل کمکش می‌کند در حالی که تا پیش از این به احدی از خلایق کمک نکرده بود. سپس پیامبر رو به عثمان بن عفان کرد و فرمود: تو هم بکَن! عثمان عصبانی شد و گفت: محمد ص به این راضی نشده که به دست وی اسلام آوردیم و حالا ما را به کارگری دستور می‌دهد. پس خداوند بر پیامبرش نازل فرمود که: «بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند؛ بگو با اسلامتان بر من منت نگذارید؛ بلکه خداوند است که بر شما منت می‌گذارد که شما را به ایمان هدایت کرد، اگر واقعا از راستگویانید» (حجرات/۱۷) 📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص588 ذَكَرَ الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِجَالِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَفْرِ الْخَنْدَقِ وَ قَدْ حَفَرَ النَّاسُ وَ حَفَرَ عَلِيٌّ ع فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ: ص بِأَبِي مَنْ يَحْفِرُ وَ جَبْرَائِيلُ يَكْنُسُ التُّرَابَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يُعِينُهُ مِيكَائِيلُ وَ لَمْ يَكُنْ يُعِينُ أَحَداً قَبْلَهُ مِنَ الْخَلْقِ. ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص لِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ: احْفِرْ! فَغَضِبَ عُثْمَانُ وَ قَالَ: لَا يَرْضَى مُحَمَّدٌ أَنْ أَسْلَمْنَا عَلَى يَدِهِ حَتَّى يَأْمُرَنَا بِالْكَدِّ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ». 📜ب. علی بن ابراهیم قمی می‌گوید: این آیه در مورد عثمان در جنگ خندق نازل شد و قضیه از این قرار است که وی بر عمار گذشت در حالی که عمار مشغول کندن خندق بود و غبار از گودالی که او می‌کند برخاسته بود و عثمان آستین پیراهنش را جلوی بینی‌اش گرفت و عبور کرد و عمار این اشعار را سرود: مساوی نیست کسی که مساجد را بنا می‌کند تا در آن رکوع و سجود انجام شود و کسی که از اینکه غبار رویش بنشیند دوری می‌گزیند و در حالی که منکر و معاند است رویگردان می‌شود. عثمان به وی رو کرد و گفت: این فرزند زن سیاه‌پوست! مقصودت منم؟! سپس سراغ رسول الله ص رفت و به ایشان گفت: من به تو نیپوستیم که به ما دشنام دهند. رسول الله ص فرمود: اگر می‌خواهی اسلامت را پس بگیر و برو. پس خداوند این آیه را نازل کرد که: «بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند؛ بگو با اسلامتان بر من منت نگذارید؛ بلکه خداوند است که بر شما منت می‌گذارد که شما را به ایمان هدایت کرد، اگر واقعا از راستگویانید» (حجرات/۱۷) یعنی راستگو نیستید. 📚تفسير القمي، ج‏2، ص322 وَ قَوْلُهُ «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا» نَزَلَتْ فِي عَثْكَنَ يَوْمَ الْخَنْدَقِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ مَرَّ بِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَ هُوَ يَحْفِرُ الْخَنْدَقَ وَ قَدِ ارْتَفَعَ الْغُبَارُ مِنَ الْحَفْرِ فَوَضَعَ كُمَّهُ عَلَى أَنْفِهِ وَ مَرَّ، فَقَالَ عَمَّارٌ: «لَا يَسْتَوِي مَنْ يَبْنِي الْمَسَاجِدَ فَيُصَلِّي فِيهَا رَاكِعاً وَ سَاجِداً كَمَنْ يَمُرُّ بِالْغُبَارِ حَائِداً يُعْرِضُ عَنْهُ جَاحِداً مُعَانِداً»، فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ عَثْكَنُ فَقَالَ: يَا ابْنَ السَّوْدَاءِ إِيَّايَ تَعْنِي، ثُمَّ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ: لَمْ نَدْخُلْ مَعَكَ لِتُسَبَّ أَعْرَاضُنَا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَدْ أَقَلْتُكَ إِسْلَامَكَ فَاذْهَبْ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» أَيْ لَسْتُمْ صَادِقِين‏. @yekaye
🔸۲) گزارش سنی شأن نزول این واقعه را درباره کسانی می‌داند که نزد پیامبر ص آمدند و از اینکه بدون جنگ مسلمان شده بودند بر پیامبر ص منت می‌گذاشتند که به دو روایت مختصر و مفصل از این واقعه اشاره می‌شود: 📜الف. ابن ابی اوفی می‌گوید: عده‌ای از عرب نزد پیامبر ص آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما اسلام آوردیم در حالی که با تو نجنگیدیم آنچنان که فلان و بهمان طایفه با تو جنگیدند؛ پس خداوند این آیه را نازل کرد که: «بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند...» شبیه این مطلب را از قول ابن عباس و سعید بن جبیر و حسن بصری آورده‌ و قوم مذکور را طائفه‌ای از بنی اسد و وقوع این واقعه را بعد از فتح مکه دانسته‌اند. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص100-101 📜ب. ابن کعب قرظی می‌گوید: ده رهط [«رهط» به گروه‌های سه تا ده نفری‌ای گویند که اصل و نسب واحدی داشته باشند] از بنی اسد در اوایل سال نهم بر رسول الله ص وارد شدند و در میان آنان حضرمي بن عامر و ضرار بن أزور و وابصة بن معبد و قتادة بن قائف و سلمة بن حبيش و نقادة بن عبدالله بن خلف و طليحة بن خويلد بودند در حالی که رسول الله ص در مسجد و در میان اصحابش بود. سلام دادند و سخنگویشان گفت: یا رسول الله ص! ما شهادت می‌دهیم که خداوند واحد است و شریکی ندارد و اینکه تو بنده و رسول اویی؛ و نزد تو آمدیم در حالی که هیچ سپاهی علیه ما نفرستادی و ما در سلم و صلح هستیم با کسانی که در ورای ما هستند، پس خداوند نازل فرمود: «بر تو منت می‌گذارند که اسلام آورده‌اند...» 📚الدر المنثور، ج‏6، ص101 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) فرازی از خطبه پیامبر اکرم ص در روز غدیر با این جمله شروع می‌شود که «معاشر الناس لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» که چون متن آن به عنوان اولین حدیث ذیل آیه ۱۵ (جلسه ۱۰۸۰ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-15/) گذشت به همانجا مراجعه کنید. @yekaye
☀️۲) امیرالمومنین ع هنگامی كه به اقدام ایشان درخصوص برابرى در تقسيم غنائم‏ اعتراض کردند خطبه‌ای ایراد کردند که به عنوان حدیث ۱۳ ذیل آیه ۱۳ (جلسه ۱۰۷۸ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13-2/) تقدیم شد که در فرازی از آن فرمودند: «يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ يَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ أَ تَمُنُّونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ بِإِسْلَامِكُمْ وَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَيْكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ». اما حضرت امیر در مقام اتمام حجت‌ با طلحه و زبیر در همان ابتدای پذیرش خلافت نیز بدین آیات استشهاد کردند که احتمال دارد خطبه فوق مربوط به همین حادثه باشد. در هر صورت، در اینجا دو روایت دیگر از این واقعه تقدیم می‌شود: ☀️الف. روایت مفصلی را شیخ طوسی با سندهای متعدد ذکر کرده که در آن وقایع بلافاصله بعد از پذیرش خلافت توسط امیرالمومنین ع و برخی از خطبه‌ها و گفتگوهای بین حضرت و مخالفانشان در آن موقعیت را گزارش می‌کند. فراز ابتدایی این گفتگوها قبلا (به عنوان اولین حدیث در جلسه ۹۲۱ https://yekaye.ir/ale-imran-3-199/) گذشت. در ادامه روایت مذکور، و بعد از اینکه راوی گزارشی از بحثهایی که بین برخی از اصحاب امیرالمومنین ع و مخالفان امیرالمومنین ع درگرفت مطرح کرده ، آمده است: پس عمار و ابوهیثم و رفاعه و ابوایوب و سهل بن حنیف جمع شدند و با مشورت به این نتیجه رسیدند که سراغ امیرالمومنین ع در قنات [= نام وادی‌ای نزدیک مدینه] بروند و ایشان را از مواضع این افراد باخبر سازند. پس سوار شدند و سراغ ایشان رفتند و از جمع شدن آن افراد و شکایت‌های آنان و ادعایشان در خصوص ناراحتی در قبال قتل عثمان به ایشان خبر دادند. ابوهیثم گفت: یا امیرالمومنین! در این امر تاملی فرما! پس حضرت بر استر پیامبر ص سوار و وارد مدینه شد و بر منبر رفت و خداوند را حمد و ثنا گفت و خوبان و فضیلت‌مداران از اصحاب و مهاجران نزد ایشان گرد آمدند و به حضرت علی ع گفتند: آنان این پیشوا را خوش ندارند و امتیاز طلب می‌کنند و به خاطر این [مساواتی که برقرار کردی] خشمگین‌اند. علی ع فرمود: هیچکس در این مال برتری‌ای ندارد. این کتاب الله است بین ما و شما، و این هم پیامبرتان حضرت محمد ص و سیره او. سپس با صدای بلند فرمودند: ای جماعت انصار! آیا بر من [در نقل دیگری: بر خدا] به خاطر اسلامتان منت می‌گذارید؟! بلکه خداوند و رسولش‌اند که بر شما منت دارند، اگر واقعا راستگویید. من ابوالحسن مهترم*. و از منبر پایین آمد و در گوشه‌ای از مسجد نشست و فرستاد که طلحه و زبیر را نزد وی بخوانند ... 📚الأمالي (للطوسي)، ص731 ✳️* پی‌نوشت: عبارت «من ابوالحسن مهترم» را در ترجمه «أَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْقَرْمُ» برگزیدیم. معروف است که حضرت امیر ع وقتی عصبانی می‌شد و می‌خواست قاطعیت خود را در کاری نشان دهد از تعبیر «أَنَا أَبُو الْحَسَنِ» استفاده می‌کرد، و کلمه «قرم» هم به معنای شتر نر درشت‌اندام است که عرب آن را مجازا برای سرور و مهتر قوم به کار می‌برد. @yekaye 👇سند و متن حدیث👇 https://eitaa.com/yekaye/10584
سند و متن حدیث۲. الف ☀️حدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الصَّلْتِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ صَالِحٍ الْهَمْدَانِيُّ أَبُو عَلِيٍّ مِنْ كِتَابِهِ فِي رَبِيعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ سَبْعِينَ، وَ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْكَرِيمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ. قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ: وَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِيُّ الْحَسَنِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّعْجَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سُهَيْلٍ بْنُ مَالِكٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ أَوْسِ بْنِ الْحَدَثَانِ، قَالَ: لَمَّا وَلِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَسْرَعَ النَّاسُ إِلَى بَيْعَتِهِ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ وَ جَمَاعَةُ النَّاس... ... فَاجْتَمَعَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو الْهَيْثَمِ وَ رِفَاعَةُ وَ أَبُو أَيُّوبَ وَ سَهْلُ بْنِ حُنَيْفٍ، فَتَشَاوَرُوا أَنْ يَرْكَبُوا إِلَى عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِالْقَنَاةِ فَيُخْبِرُوهُ بِخَبَرِ الْقَوْمِ، فَرَكِبُوا إِلَيْهِ فَأَخْبَرُوهُ بِاجْتِمَاعِ الْقَوْمِ وَ مَا هُمْ فِيهِ مِنْ إِظْهَارِ الشَّكْوَى وَ التَّعْظِيمِ لِقَتْلِ عُثْمَانَ، وَ قَالَ لَهُ أَبُو الْهَيْثَمِ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، انْظُرْ فِي هَذَا الْأَمْرِ. فَرَكِبَ بَغْلَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ، وَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ، وَ اجْتَمَعَ أَهْلُ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ مِنَ الصَّحَابَةِ وَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالُوا لِعَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنَّهُمْ قَدْ كَرِهُوا الْأُسْوَةَ، وَ طَلَبُوا الْأَثَرَةَ، وَ سَخِطُوا لِذَلِكَ. فَقَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): لَيْسَ لِأَحَدٍ فَضْلٌ فِي هَذَا الْمَالِ، وَ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ، وَ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ سِيرَتِهِ. ثُمَّ صَاحَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ: يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، أَ تَمُنُّونَ عَلَيَّ بِإِسْلَامِكُمْ- قَالَ أَحْمَدُ: عَلَى اللَّهِ بِإِسْلَامِكُمْ- بَلْ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ الْمَنُّ عَلَيْكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ، أَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْقَرْمُ. وَ نَزَلَ عَنِ الْمِنْبَرِ وَ جَلَسَ نَاحِيَةَ الْمَسْجِدِ، وَ بَعَثَ إِلَى طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ فَدَعَاهُمَا ... 📚الأمالي (للطوسي)، ص731 @yekaye
☀️ب. روایت دیگر این واقعه در دو کتاب وقعة الجمل و شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید آمده است، بدین بیان: پس از آن عمار ياسر به نزد ابوهيثم و ابوايوب و سهل بن حنيف و گروهى از مهاجر و انصار آمد و گفت: «آگاه باشيد كه از اين چند نفر خبرهايى چنين و چنان درباره مخالفت و طعن آنها بر امير المؤمنين عليه السّلام به ما رسيده است». پس همگى برخاستند و نزد امير المؤمنين عليه السّلام رفتند و گفتند: «اى امير مؤمنان در كار خود بنگر و با اين طايفه قريشيان با شدت برخورد كن [كه بيعت تو را شكسته‏اند و با امر تو مخالفت كرده‏اند] و پنهانى ما را به رها كردن تو فرا مى‏خوانند [خداوند تو را به آن چه‏ خشنود است هدايت كند و به طريق بندگيش ارشاد نمايد]، اين كار آنها به اين جهت است كه پيشوا را دوست ندارند و امتیازشان را از دست داده‌اند، چون ميان آنها و عجمان [غير عربها] به برابرى رفتار كرده‏اى، ناخشنود شدند و با دشمنت به مشورت نشستند و او را بزرگ شمردند و براى پراكنده ساختن جماعت مسلمانان و جلب توجه گمراهان، به خونخواهى عثمان تظاهر كردند؛ [اينك رأى قاطع و محکمی درباره آنان صادر فرما و ما عليه هر سركش معاندى همراه تو هستيم»]. امير المؤمنين عليه السّلام بيرون آمد و به مسجد داخل شد در حالى كه لباس يكسره‏اى پوشيده و عباى قطرى بر دوش افكنده بود و شمشيرش را به کمر بسته و بر كمانش تكيه داشت و بر منبر رفت و بعد از حمد و ثناى خداى عز و جل و صلوات بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: «اى مردم! خداوند را سپاس گزاريم كه پروردگار و معبود و ولىّ نعمت ماست، او كه نعمتهايش را آشكار و پنهان بر ما ارزانى داشته، که این منتی از جانب اوست بدون آن كه سخنى بر زبان رانده و يا توانى برای آن داشته باشيم، تا ببیند ما شکر می‌گزاریم یا كفران می‌ورزیم. پس هر كس را كه شكرش به جا آرد فزونى دهد و آن را كه كفران كند عذابش نمايد. از ميان مردمان كسى نزد خداوند جايگاهش برتر و وسيله‏اش نزديك‏تر است كه فرمان بردارترينشان نسبت به اوامر الهى و داناترين آنها به اطاعت پروردگار و مطيع‏ترين آنان نسبت به سنت پيامبرش محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلم باشد و كتاب خدا را بيش از همه زنده نگه مى‏دارد. هيچ كس نزد ما فضيلتى ندارد مگر به طاعت خدا و رسولش صلّى اللّه عليه و آله و سلم. اين كتاب خداست كه پيش روى ماست و وصيت و سيره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم در ميان ماست، و فقط نادانى كه با حق عناد مى‏ورزد و راستى را انكار مى‏كند از آن بى خبر است خداى متعال مى‏فرمايد: «ای مردم! همانا ما شما را از نری و ماده‌ای آفریدیم و شما را نژادها (شعبه‌ها) و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید مسلماً باکرامت‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین‌تان است.» (حجرات/۱۳). سپس با صداى بلند فرياد برداشت: «ای کسانی که ایمان آورده‌اند! از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولى الامرى كه از شماست» (نساء/۵۹) «و اگر روى برتابيد خداوند كافران را دوست ندارد» (آل عمران/۳۲). سپس فرمود: اى گروه مهاجرين و انصار آيا با اسلام آوردنتان بر خدا [و بر رسول خدا ص] منت مى‏گذاريد؟! «بلكه خدا بر شما منت مى‏گذارد كه به ايمان هدايتتان كرد اگر از صادقان باشيد». (حجرات/۱۶). سپس فرمود: من ابو الحسن هستم- و فقط وقتى به خشم مى‏آمد چنين مى‏گفت- و بدانيد اين دنيايى كه در آرزوى آن هستيد و به آن دل بسته‏ايد و من به سبب آن بر شما خشم مى‏گيرم و خشنود مى‏شوم، خانه و منزلگاه شما نيست كه براى آن آفريده شده‏ايد، زندگى دنيا شما را نفريبد كه از آن بر حذر داشته شده‏ايد. پس با صبر بر طاعت الهى و گردن نهادن به حكمتهاى خداى- جلّ ثنائه- در پى كامل كردن نعمتهاى خداوندى بر خودتان باشيد. و امّا در این اموال كسى را بر كسى امتیازی نيست در حالی که خداوند تقسیم آن را معین فرموده و اين مال خداست و شما بندگان مسلمان خداييد. اين كتاب خداست كه به آن اعتراف داريم و تسليم او هستيم و وصيت پيامبر پيش روى ماست پس هر كس به آن راضى نشود به هر جا كه خواهد رو كند زيرا بر کسی كه به طاعت الهى گردن مى‏نهد و به احكام خداوند حكم مى‏كند حرجی نیست». سپس از منبر پايين آمد و دو ركعت نماز گذارد. 📚وقعة الجمل، ص68؛ [نبرد جمل، ص63-65]؛ 📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏7، ص39-40 @yekaye 👇سند و متن حدیث👇 https://eitaa.com/yekaye/10586
متن حدیث۲.ب ☀️اخبار الامام علي عليه السّلام بنقض القوم بيعتهم‏ فجاء عمّار بن ياسر الى ابي الهيثم و ابي ايوب و سهيل بن حنيف و جماعة من المهاجرين و الانصار، و قال: اعلموا ان هؤلاء النفر قد بلغنا عنهم ما هو كذا و كذا من الخلاف و الطعن على أمير المؤمنين عليه السّلام، فقاموا و أتوا اليه، و قالوا: يا أمير المؤمنين انظر في أمرك و عاتب قومك هذا الحيّ من قريش فأنهم قد [نقضوا بيعتهم لك و خالفوا أمرك‏]، و قد دعونا في السّرّ الى رفضك، [فهداك اللّه الى مرضاته و أرشدك الى‏ عباده‏]، و ذلك لانهم كرهوا الاسوة، و فقدوا الأثرة، لما واسيت بينهم و بين الاعاجم، انكروا و استشاروا عدوّك و عظموه، و اظهروا الطلب في دم عثمان فرقة للجماعة و تأليفا لاهل الضلالة، [فرأيك منهم سديد، و نحن معك على كل باغ عنيد]. فخرج عليه السّلام و دخل المسجد مرتديا بطاق، مؤتزرا ببرد قطري، متقلدا بسيفه، متنكبا على قوسه، فصعد المنبر، و قال بعد ان حمد اللّه عزّ و جلّ و اثنى عليه، و صلى على النبي صلّى اللّه عليه و اله و سلّم: اما بعد، ايها الناس، فإنا نحمد اللّه ربنا و الهنا و ولّينا و وليّ النعم علينا، الذي اصبحت نعمته علينا ظاهرة، و باطنة امتنانا منه بغير قول منّا و لا قوة لنشكر ام نكفر، فمن شكر زاده، و من كفر عذّبه، فأفضل النّاس عند اللّه منزلة و اقربهم من اللّه وسيلة اطوعهم لامره و اعلمهم بطاعته و اتبعهم لسنة [نبيه محمد رسوله‏] صلّى اللّه عليه و آله، و احياهم لكتابه ليس لأحد عندنا فضل إلا بطاعة اللّه و طاعة رسوله صلّى اللّه عليه و اله و سلّم. هذا كتاب اللّه بين أظهرنا، و عهد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و سيرته فينا، لا يجهل ذلك إلا جاهل معاند عن الحق منكر للصدق، قال اللّه تعالى: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ». ثم انّه عليه السّلام صاح بأعلى صوته: [«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا] أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ». ثم قال: يا معشر المهاجرين و الانصار، أ تمنون على اللّه [و رسوله‏] باسلامكم «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ». ثم قال عليه السّلام: انا ابو الحسن، (و كان لا يقولوها إلا اذا غضب). ثم قال: الا ان هذه الدنيا التي اصبحتم تتمنونها و ترغبون فيها، و اصبحت تغضبكم و ترضيكم ليست بداركم و لا منزلكم الذي خلقتم له، فلا تغرّنكم [الحيوة الدّنيا] فقد حذرتموها فاستتموا نعم اللّه بالصبر لانفسكم على طاعة اللّه، و الذلّ لحكمه جلّ ثناؤه. فأما هذا الفي‏ء فليس لاحد على أحد فيه أثرة و قد فرغ اللّه من قسمته فهو مال اللّه، و انتم عباد اللّه المسلمون، و هذا كتاب اللّه به أقررنا و له اسلمنا، و عهد نبينا بين أظهرنا فمن لم يرض به فليتول كيف شاء فانّ العامل بطاعة اللّه و الحاكم بحكم اللّه لا وحشة عليه. ثم انه عليه السّلام نزل عن المنبر و صلّى ركعتين‏ @yekaye
☀️۳) روایت شده است که بعد از ایراد یکی از خطبه‌های امیرالمومنین ع مردى برخاست و گفت ما را از فتنه خبر ده! آيا آن را از رسول خدا (ص) پرسيدى؟ امام فرمود: چون خدا اين آيت را فرستاد: «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»، دانستم تا رسول خدا (ص) در ميان ماست، فتنه نتواند برخاست. پرسيدم! اى رسول خدا، اين فتنه‏اى كه خدا تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: «اى على! امّت من پس از من به زودى دچار فتنه گردند.» گفتم: اى رسول خدا! روز احد كه از مسلمانان گروهى به شهادت رسيد، و شهادت نصيب من نگرديد، بر من دشوار نمود، گفتى: اى على مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود. و به من فرمود: «سخن بدين منوال است، شكيبايى تو آن هنگام بر چه حال است؟» گفتم: اى رسول خدا نه جاى شكيبايى كردن است، كه جاى مژده شنيدن و شكر گزاردن است. و فرمود: «اى على! پس از من، مردم به مالهاى خود فريفته شوند
و به دين خويش بر خدا منّت نهند
.
رحمت پروردگار آرزو كنند، در حالی که از سطوت او خود را ايمن می‌بینند. با شبهه ‏هاى دروغ و هوسهاي غافلانه‌اى كه در سر دارند حرام خدا را حلال شمارند: مى را نبيذ گويند، رشوه را هديه خوانند و ربا را معامله دانند و [اینها را این گونه] حلال پندارند». گفتم: یا رسول الله (ص)، آن زمان جایگاه آن مردم را چه بدانم؟ ارتداد یا فتنه؟ فرمود: فتنه! 📚نهج البلاغة، خطبه ۱۵۶ (ترجمه شهيدى، ص156-157) و قام إليه رجل فقال: يا أمير المؤمنين، أخبرنا عن الفتنة، و هل سألت رسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله عنها؟ فقال عليه السلام: إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَ أَظْهُرِنَا. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي. فَقُلْتُ: يَا رَسُولُ اللَّهِ! أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ‏ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ، فَقُلْتَ لِي: أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؟ فَقَالَ لِي: إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً؟ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ. وَ قَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ؟ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقَالَ: بِمَنْزِلَةِ فِتْنَة. @yekaye
☀️۴) هشام بن سالم می‌گوید: من و ابن ابی یعفور و جماعتی از شیعیان مدینه قصد رفتن به حج کردیم و در ذی الحلیفه [= محل محرم شدن حاجیانی که از مدینه حرکت می کنند] آب نبود؛ پس در مدینه غسل کردیم و لباس احراممان را پوشیدیم و بر امام صادق ع وارد شدیم؛ فرمود که برای ما روغن [درخت] بان بیاورند و فرمود: این اشکالی ندارد؛ این یک نحوه مسح کردن است. پس با آن خود را چرب کردیم. دُرُسْت [=راوی روایت] توضیح می‌دهد: آن عصاره‌ای است که هیچ چیزی در آن نیست [=خالص است]. سپس امام صادق ع فرمود: پیاده می‌روید؟ گفتیم: بله. فرمود: خداوند شما را بر پاهایتان می‌بَرَد و خستگی‌تان را تسکین می‌دهد، و چنین کرد و چنین کند. پس هنگامی که خسته شدید هروله بروید! که همانا رسول الله ص بدین امر فرمود. سپس فرمود: وقتی هریک از شما برخاست بلند شدنش با ناز و کرشمه، و برکشیدن خود نباشد که گویی بر خداوند منت می گذارد؛ ‌سپس این آیه را تلاوت فرمود: «بگو اسلامتان را بر من منت ننهید؛ بلکه [این] خداوند است که بر شما منت می‌گذارد که شما را به ایمان هدایت کرد، اگر که راستگویید» (حجرات/۱۷). و فرمود: به احدی از شما درد و رنجی نرسد ویا کوچکترین زخمی بر انگشتش واقع نشود مگر به خاطر گناهی [که مرتکب شده]، و آنچه خدا از آن درمی‌گذرد بیشتر است؛ سپس این آیه را تلاوت کردند: «و آنچه از مصيبت‏ها به شما رسد به خاطر آن چیزی است كه خودتان كسب كرده‏ايد، و از بسيارى نيز درمى‏گذرد» (شوری/۳۰). 📚الأصول الستة عشر، ص288 حَدَّثَنِي عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا بِالْمَدِينَةِ نُرِيدُ الْحَجَّ، قَالَ: وَ لَمْ يَكُنْ‏ بِذِي الْحُلَيْفَةِ مَاءٌ، قَالَ: فَاغْتَسَلْنَا بِالْمَدِينَةِ وَ لَبِسْنَا ثِيَابَ إِحْرَامِنَا وَ دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: فَدَعَا لَنَا بِدُهْنِ بَانٍ، ثُمَّ قَالَ: لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ هَذَا الْمَسِيحُ.‏ قَالَ: فَادَّهَنَّا بِهِ. قَالَ دُرُسْتُ: هُوَ عِصَارٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‏ءٌّ. قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: تَمْشُونَ؟ قَالَ: قُلْنَا: نَعَمْ. قَالَ: فَقَالَ: حَمَلَكُمُ اللَّهُ عَلَى أَقْدَامِكُمْ، وَ سَكَّنَ عَلَيْكُمْ عُرُوقَكُمْ، وَ فَعَلَ بِكُمْ وَ فَعَلَ، إِذَا أُعْيِيتُمْ فَانْسِلُوا؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ بِذَلِكَ، قَالَ: ثُمَّ قَالَ: إِذَا أَقَامَ أَحَدُكُمْ فَلَا يَتَمَطَّأَنَ‏ كَأَنَّهُ يَمُنُّ عَلَى اللَّهِ، قَالَ: ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏». قَالَ: قَالَ: وَ لَا يَضْرِبُ عَلَى أَحَدِكُمْ عِرْقٌ وَ لَا يَنْكُتُ‏ إِصْبَعَهُ نَكْتَةً إِلَّا بِذَنْبٍ، وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ، قَالَ: ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ». @yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
انا لله و انا الیه راجعون امروز (شنبه ۲۱ ذی القعده مطابق با ۲۰ خرداد) پیکر مطهره ام الزوجه حقیر، خانمی از سلاله سادات، فرزند مرحوم آیت الله آقانجفی همدانی رحمه الله علیه (صاحب تفسیر انوار درخشان) و نوه مرحوم میرزای نایینی قدس سره الشریف در جوار بارگاه ملکوتی ثامن الحجج علیه السلام و الصلوه به خاک سپرده شد. از عموم مومنین و مومنات تقاضامندیم امشب نماز لیله الدفن برای ایشان بجا آورند. دو رکعت. رکعت اول بعد از حمد یکبار آیه الکرسی. رکعت دوم بعد از حمد ده بار سوره قدر در پایان نماز: اللهم ابعث ثوابها الی قبر بدرالسادات بنت سید محمد @souzanchi
۵) علی بن سوید می‌گوید: از امام کاظم ع درباره عجب سوال کردم. فرمودند: فرمودند: عجب درجاتی دارد؛ از جمله اینکه برای بنده کار بدش زینت داده می‌شود و وی دچار عجب می‌گردد و چنین حساب می‌کند که کار خوبی کرده است (اشاره به آیات ۱۰۳-۱۰۴ سوره کهف) ؛ و از آن جمله اینکه خداوند به پروردگارش ایمان می‌آورد و بر خداوند عز و جل منت می‌گذارد در حالی که خداوند در این امر بر او منت داشته است. 📚الكافي، ج‏2، ص313 📚معاني الأخبار، ص243 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِي يُفْسِدُ الْعَمَلَ. فَقَالَ: الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ وَ يَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً؛ وَ مِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ» در آیه۱۴ سخن از این بود که عده‌ای ادعای ایمان کردند و خداوند به پیامبرش دستور داد که به آنها بگوید آنها فقط اسلام آورده‌اند و هنوز ایمان در دلهایشان وارد نشده است؛ و البته همین اسلام هم بی‌خاصیت نیست؛ بلکه در همین حد هم اگر اطاعت خدا و رسول در پیش گیرند بهره‌اش را می‌برند. سپس در دو آیه توضیح داد چه کسانی ایمان حقیقی دارند و آن عده را به خاطر اینکه به خیال خود می‌خواهند خدا را از دینداری‌شان آگاه کنند مذمت کرد. اکنون بحث را بر سر اسلام آوردن برد. این آیه را می‌توان ناظر به افراد و موضع‌گیری‌های آنها که در آیات قبل بیان شد فهمید و هم می‌توان مستقل دانست (و بارها بیان شد که همه این معانی می‌تواند مد نظر بوده باشد)؛ یعنی: ➖ناظر به همان کسانی باشد که در آیات قبل مورد توجه بودند، و می‌خواهد بیان کند که آنها ابتدا ادعای ایمان کردند و خداوند به آنها فرمود که ایمان به دل شما وارد نشده و ما فقط در حد اسلام آوردن از شما قبول می‌کنیم. در مرحله بعد اینها همین اسلام آوردن را هم مایه منت گذاشتن قرار دادند! در واقع اینها دو مرحله مذمت شدند: اولا شما ایمان ندارید و فقط اسلام دارید؛ ‌ثانیا به خاطر اینکه برای همین اسلام آوردنشان هم منت می‌گذارند. (این تفسیر با گزارش سنی از شأن نزول آیه سازگارتر است، مثلا: التحرير و التنوير، ج‏26، ص225 ؛ هرچند در برخی تفاسیر شیعه هم همین گونه شرح داده شده است؛ از جمله مجمع البيان، ج‏9، ص209 ؛ تفسیر كنز الدقائق، ج‏12، ص362 ؛ تفسير نور، ج‏9، ص201 ). ➖مطلب مستقلی باشد (که این با گزارش شیعی از شأن نزول آیه سازگارتر است)، و می‌خواهد بیان کند که عده‌ای از مسلمانان گمان می‌کنند لطفی در حق خدا و رسول کرده‌اند که اسلام آورده‌اند و برای همین با اسلام آوردنشان منت می‌گذارند؛ و خداوند این ذهینت را تخطئه می‌کند. 💢در هر دو حالت فوق، تخطئه‌ای که در این آیه آمده نیز چند وجه می‌تواند داشته باشد: 🌴الف. همین اسلامی که دارید منتی از جانب خداوند بر شماست نه منتی از شما بر خدا و رسول.؛ که خود این هم می‌تواند از جهات متعدد باشد: 🌿الف.۱. پیامبر فقط وظیفه تبلیغ و رساندن پیام داشته است؛ لذا توجیهی ندارد که به خاطر پذیرش پیام او بر وی منت بگذارید (الميزان، ج‏18، ص330). 🌿الف.۲. شما نیستید که لطف کرده‌اید که اسلام آورده‌اید که حالا بر پیامبر منت می‌گذارید، بلکه خداست که بر شما لطف کرده که شما را به این وادی وارد و از منافع دنیوی و اخروی آن بهره‌مند نموده است (الميزان، ج‏18، ص330). 🌿الف.۳. ... 🌴ب. صرف اسلام آوردن ارزش منت گذاشتن ندارد؛ آنچه ارزش منت گذاشتن دارد ایمان است نه اسلام؛ و ایمان هم منت خدا بر شماست که با این اسلام آوردن شما را به سمت ایمان هدایت کرد (الميزان، ج‏18، ص330). 🌴ج. ... @yekaye
. 2️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا» با اینکه اینان عمل منت گذاشتن را انجام داده‌اند و علی‌القاعده باید با فعل ماضی از عمل آنان یاد شود، چرا با فعل مضارع به کار آنها اشاره کرد؟ 🌴الف. برای اینکه حال آنان را نشان دهد که چگونه با کاری که انجام نداده‌اند دارند منت می‌گذارند، شبیه کاربرد فعل مضارع است در آیه «زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا» (بقره/212) 📚التحرير و التنوير، ج‏26، ص225 🌴ب. فعل مضارع دلالت بر یک نحوه استمرار فعل و تداوم آن در زمان حال دارد؛ شاید بدین طریق می‌خواهد به وجود یک رویه‌ای در رفتار ایشان اشاره کند؛ یعنی این طور نبوده که یکبار منت گذاشته و تمام شده باشد؛‌بلکه رویه‌شان این است که در هر مناسبتی و دائما بخاطر اسلام آوردنشان منت می‌گذارند. 🌴ج. ... @yekaye
. 3️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ» منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت گذاردن بر خداست (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مى‏دهد كه گويا منّت بر او گذاشته‏اند)؛ و خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد 📚تفسير نور، ج‏9، ص201 📝نکته تخصصی : رابطه و با اینکه واضح است که ما چون در درک راه سعادت بتنهایی ناتوانیم نیاز به دین الهی داریم که راه سعادت را به ما نشان دهد، چه می‌شود که عده ای گمان می‌کنند که پیامبر ص است که به اسلام آوردن ما محتاج است؟ به نظر می‌رسد ریشه این مساله در نگاه صرفا دنیوی به پذیرش دین است. می دانیم که اساسا دینداری مستلزم کرنش و خضوع انسانها در قبال دعوت یک شخص خاص (پیامبر، کاهن، و ...) است، به نحوی که هرچه او گفت تسلیم باشند. و می‌دانیم که این تسلیم بودن، خواه ناخواه یک قدرت و اقتدار ویژه در زندگی دنیوی برای آن شخص ایجاد می‌کند، که از منظر دنیوی محض، رسیدن به چنین قدرتی آرزوی تمام دنیامداران است. 💢در نگاه دنیامدارانه، طبیعی است که اگر ما به کسی قدرت بدهیم ماییم که بر او منت گذاشته‌ایم؛ این در خصوص قدرتهای سیاسی بسیار واضح است: کسانی که با رأی یا حمایت عده‌ای از مردم به قدرت می‌رسند قدرت خود را وامدار ایشان می‌دانند، و از این رو، آنان بر وی منت دارند. در نظامات دنیوی در این زمینه اگر تفاوتی باشد در نحوه جبران آن منت است، مثلا ➖در نظام‌های اریستوکراسی (اشراف‌سالاری) چون آن عده‌ای که زمینه‌ساز رسیدن وی به قدرت بودند (که در تعبیر قرآنی به عنوان «ملأ» از آنها یاد می‌شود) کاملا محدود و معین‌اند و نقش نسبتا مستقیمی در به قدرت رسیدن حاکم دارند، حاکم در ازای قدرتی که به او بخشیده‌اند آنان را در این قدرت سهیم می‌کند. ➖اما در نظام‌های دموکرسی چون تعداد افرادی که در بخشیدن قدرت به حاکم بسیار زیادند حاکمان عملا به جای اینکه سهم معینی از قدرت را به حامیان خود بدهند سعی می‌کنند اقداماتی را به نفع حامیان خود انجام دهند ویا با وعده و وعید آنان را همچنان از خود راضی نگهدارند ویا ...، و خلاصه به هر طریقی شده آنان را راضی نموده و پایگاه اجتماعی خود را حفظ کنند. در واقع، اگر افراد خود را موظف به اطاعت از یک حاکم می‌کنند و عملا به وی قدرت می‌دهند، آن حاکم هم عملا خود را موطف به منت‌کشی از آنان می‌کند؛ با این تفاوت که مثلا در نظامات آریستوکراسی این منت‌کشی صرفا نسبت به طبقه اشراف انجام می‌شود (از این روست که حتی کسی مثل فرعون، وقتی حضرت موسی ع را رقیب قدرت خویش می‌بیند به منت‌کشی از ملأ اقدام می‌کند و به آنها می‌گوید شما چه دستوری می‌دهید: «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (اعراف/۱۱۰) «يُريدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُون‏» (شعراء/۳۵))، اما در نظامات دموکراسی این منت‌کشی نسبت به عموم جامعه انجام می‌شود. 💢اما مساله بسیار مهم این است که کسی که واقعا از طرف خداوند ماموریتی برای خود قائل باشد از این قاعده خارج است؛ زیرا هدف اصلی‌اش کسب قدرت نیست، بلکه کمک کردن به مردم است برای رسیدن به سعادت حقیقی خود. اما مشکل در اینجاست که وی اگر بخواهد آن تعالیم خداوند توسط مردم عمل شود چاره‌ای ندارد جز اینکه مردم را به اطاعت از خویش بخواند (عبارت «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ: تقوای الهی در پیش گیرید و از من اطاعت کنید» ترجیع‌بند سخن تمام پیامبران در سوره شعراست که در آیات ۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱ و ۱۴۴ و ۱۵۰ و ۱۶۳ و ۱۷۹ تکرار شده است)، و اجابت مخاطبان خود بخود زمینه قدرت را برای آنان فراهم می‌آورد و از این جهت در ظاهر کارهای آنها شبیه کارهای قدرت‌طلبان می‌شود، لذا همواره دشمنان پیامبران، همواره ایشان را به قدرت‌طلبی متهم می‌کرده‌اند: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» (مومنون/۲۴). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۳ (رابطه و ) آنچه این معضل را دوچندان می‌کند این است که همواره، در فقدان انبیاء (همانند حکایت سامری) و بویژه بعد از درگذشت آنان، عده‌ای از دنیامداران همان شریعت الهی را ابزاری برای کسب قدرت قرار می‌دهند؛ واقعه‌ای که در تمام دین‌های قبلی رخ داد و در اسلام هم تکرار شد. و آنچه باز کار را سخت‌تر می‌کند این است که گاه برخی از عالمان دین به این قدرت‌طلبی از راه دین اقدام می‌کنند؛ چنانکه قرآن کریم صریحا این را هم در مورد سامری (طه/۷۸-۹۸) و هم در مورد علمای بعدی یهود و نصاری حکایت کرده: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏» (توبه/۳۱)؛ و پیامبر اکرم ص نیز در مورد انحراف و دنیامداری برخی از علما پس از خویش هشدارهای فراوانی داده است. و البته از آن سو همواره علمایی هم بوده‌اند که در مقابل این انحرافات می‌ایستاده‌اند و واقعا برای رضای خدا – و نه برای رسیدن به قدرت- مردم را به دینداری دعوت می‌کرده‌اند. 🤔اینجاست که کار، هم بر دعوت‌کنندگان واقعی دین و هم بر مخاطبان سخت می‌شود: مدعیان دروغین خود را همچون مدعیان واقعی جلوه می‌دهند و بلکه علمای واقعی را قدرت‌طلب معرفی می‌کنند و مخاطب هم درمی‌ماند که کدام از اینان که با ادعای اقامه دین از ما حمایت می‌خواهند، هدف اصلی‌شان، به قدرت رسیدن و کسب منافع دنیوی است، و کدام هدفشان برپایی خود دین و رساندن انسانها به سعادت؟ 💢شاید این آیه یک راهکاری برای تشخیص به ما می‌دهد: خداوند به پیامبرش می‌فرماید در برابر منت گذاشتن آنان بر خود بگو که منت نگذارید، بلکه اگر منتی باشد از جانب خداست آن هم در خصوص هدایت شما به ایمان. اکنون آن کس که دارد به دین دعوت می‌کند وقتی با منت گذاشتن پیروانش مواجه می‌شود به سمت سهم دادن به آنها و کوتاه آمدن از احکام شریعت مطابق مذاق مخاطبان گام برمی‌دارد یا همچنان بر ارائه تعالیم شریعت الهی آن گونه که واقعا در متن شریعت آمده است – هرچند مخاطبان خوششان نیاید – اصرار می‌ورزد (حتی اگر در عمل، بخاطر مشکلات اجرایی از عهده اجرای احکام شریعت برنیاید)؟ اگر وی دیندار شدن مخاطبان را منتی بر خود ببیند و آنگاه به اقتضای این رفتار خاصی مرتکب شود (مانند اینکه بکوشد علمای دیگر را صرفا از این بابت که شمار پیروان را می‌کاهند از میدان بدر کند، ویا حتی اندکی بخاطر دل مخاطبان در تبیین احکام شریعت تصرف کند، ویا ...) معلوم است که وی هدفش کسب قدرت است نه رساندن مردم به سعادت. اما اگر در این گونه موقعیتهای خطیر همچنان از مسیر تقوا خارج نشود در مسیر هادیان حقیقی دین گام برمی‌دارد. شاید احادیثی که از رسول الله ص و امام صادق ع آمده که اگر کسی به نام دین دست به قیام بزند و مردم را به خویش دعوت کند در حالی که می‌داند در میان مردم عالمتر از او وجود دارد شخص گمراه است (الكافي، ج‏5، ص27 ؛ الغيبة للنعماني، ص115) هشداری بوده برای پرهیز از این گونه قدرت‌طلبی‌هایی که در لوای دعوت به دین انجام می‌شود. تاریخ شیعه پر است از علمایی که بخاطر اینکه علی‌رغم اینکه مردم آنها را تنها گذاشته‌اند حاضر نشده‌اند ذره‌ای در احکام خداوند دست ببرند ویا از باب اینکه عالم دیگری را از خود برتر می‌دیده‌اند از تصدی مرجعیت و یا حتی تدریس و هر کار دیگری که یک نحوه اقبال مردم به آنان را در پی داشته کنار می‌کشیده‌اند. 📝ثمره کسانی هم که اسلام آوردن خود را منتی بر دین می‌بیند، دین را صرفا از زاویه دنیاخواهی و دنیامداری تحلیل می‌کنند؛ آنان نیز مسلمانانی‌اند که حقیقتا ایمان در دلشان وارد نشده است. اگر برخی از عالمان آن چنان می‌لغزند این دسته از مردم هم که با منت گذاشتن خود، انتظارات ناروایی از دین و عالمان دینی رقم می‌زنند و می خواهند که احکام دین همواره به میل آنان باشد، در این انحراف مقصرند. @yekaye
. 4️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا ... بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ» در تدبر ۲ اشاره شد که چرا با اینکه اینان منت گذاشته‌اند برای حکایت از اقدامشان، از فعل مضارع به جای فعل ماضی استفاده شد. اکنون می‌افزاییم اینکه منت خداوند بر اینان در خصوص هدایتشان به ایمان نیز با فعل مضارع بیان شد دلالت دارد بر اینکه: 🌴الف. هنوز آنها ایمان نیاورده‌اند، ولی احتمالا به زودی ایمان خواهند آورد (التحرير و التنوير، ج‏26، ص225 ). 🌴ب. هنوز آنها ایمان نیاورده‌اند، ولی انتظار می‌رود که بزودی ایمان بیاورند. 🌴ج. ... @yekaye
. 5️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ هدايت شدن به اسلام و پذيرش اسلام، نعمت بزرگ الهى و منّتى از جانب خداست (تفسير نور، ج‏9، ص201). 📝منت‌ در قرآن کریم ماده «منن» ۲۷ بار (در ۲۵ آيه) در قرآن کریم به کار رفته است، که ۴ مورد آن ربطی به منت گذاشتن ندارد؛ بلکه درباره «منّ» به معنای ترنجبین (بقره/۵۷؛‌ اعراف/۱۶۰؛ طه/۸۰) ویا «الْمَنُون‏» به معنای مرگ (طور/۳۰) است. اما بقیه موارد، را می‌توان در یک دسته‌بندی کلی در سه قسم قرار داد: مواردی در آن از منت گذاشتن بین انسانها سخن به میان آمده، مواردی که درباره منت بین خدا و انسان است، و مواردی که ظرفیت این را دارند که بر هریک از این دو منطبق شوند؛ از این موارد: 🌴الف) ۸ آیه به طور واضح ناظر به منت گذاشتن انسانها بر همدیگر است، که: 🌿الف.۱) در ۶ آیه، منت گذاشتن، مذمت یا نهی شده است: 1.«الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقرة/262) 2.«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ ...» (بقرة/264) 3.«وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني‏ إِسْرائيلَ» (شعراء/22) 4.«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» (حجرات/17) 5.وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» (مدثر/6) 🌿الف.۲) در ۲ آیه، این منت گذاشتن، اجازه داده شده است، که معلوم است در این دو مورد مقصود از منت، لطف اضافی کردن در حق کسی است: 1.«هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ» (ص/39) 2.«فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً» (محمد/4) 🌴ب) ۱۱ آیه ناظر به منت گذاشتن خدا بر انسانهاست، که: 🌿ب.۱) ۷ مورد آن جایی است که خداوند خودش دارد ابراز می‌کند که منت گذاشته است: 1.«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ» (آل‏عمران/164) 2.«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (نساء/۹۴) 3.«قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» (ابراهیم/۱۱) 4.«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى؛ إِذْ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّكَ ما يُوحى‏؛‏ أَنِ اقْذِفيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لي‏ وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْني‏» (طه/37-39) 5.«وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» (قصص/۵) 6.«وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ» (صافات/114) 7.«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» (حجرات/17) 🌿ب.۲) در ۴ آیه انسانها امر خاصی را منت خدا بر خودشان یا دیگران می‌دانند: 1.«وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرينَ» (أنعام/53) 2.«قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخي‏ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (يوسف/90) 3.«وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا» (قصص/82) 4.«فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ» (طور/27) @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۵ (منت‌ در قرآن کریم) 🌴ج) و نهایتا در ۴ مورد هم اشاره به پاداش بهشتیان است که می‌فرماید آن پاداشی بی‌منت است، که این را هم می‌توان ذیل دسته اول (منت بین مردم) و هم در دسته دوم قرار داد. از این جهت در دسته دوم می‌رود که چون بحث اجر بهشتیان است در فضای نسبت بین خدا و انسانهاست و ظهورش این است که می‌خواهد بفرماید در بهشت هیچ منتی برای این پاداش بر شما نمی‌گذارند؛ اما با توجه به اینکه می‌دانیم خداوند در هرچه به ما دهد عملا منتی بر ما دارد چه‌بسا مقصود از پاداش بی‌منت، این است که در دریافت این پاداش منتی از جانب کسی (نه از جانب خداوند) بر آنها گذاشته نمی‌شود. 1.«وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» (قلم/3) 2.«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» (فصلت/8) 3.«إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» (انشقاق/25) 4.«إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» (تين/6) 📝هدایت، تنها منت خود خدا بر انسان، و لذا مهمترین نعمت خداوند بر انسانها اگر دقت کنیم می‌بینیم از این میان ۱۱ آیه‌ای که ناظر به منت خدا بر انسانهاست؛ تمام ۷ آیه‌ای که این منت از جانب خود خداوند مطرح شده به نحوی ناظر به هدایت انسانها بوده است: یا ناظر است به برانگیختن خود پیامبران و به امامت رسیدن و به ارث بردن زمین توسط ایشان (ابراهیم/۱۱؛ قصص/۵؛ صافات/۱۱۴) و یا ناظر است به هدایت شدن مردم توسط پیامبران و دین الهی (آل‏عمران/164؛ نساء/۹۴؛ حجرات/۱۷). حتی در یک مورد هم که از منتهای قبلی خود بر پیامبری سخن می‌گوید آن هم در راستای هدایت و نجات دادن وی بوده است (طه/37-39). البته ۴ موردی که افراد به منت الهی توجه کرده‌اند دو موردش ناظر به منت خدا در برتری دادن برخی بر برخی دیگر بوده (أنعام/53؛ يوسف/90) و دو مورد دیگر ناظر به منت خدا در نجات آنها از عذاب دنیوی (قصص/82) یا اخروی (طور/27). «اين نشان مى‏دهد كه مهم‏ترين نعمت‏ها [از منظر خود خداوند، که جا دارد خداوند به خاطر آن بر مردم منت نهد]، نعمت هدايت الهى، رهبرى معصوم و حكومت حقّ مى‏باشد.» (تفسير نور، ج‏9، ص201)؛ هرچند از منظر خود انسانها نجات از عذاب الهی هم در ردیف هدایت شدن نعمت عظیمی است که کاملا آن را باید صرفا از جانب خداوند دید. @yekaye
. 6️⃣ «یمُنُّونَ عَلَیكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ» چرا در عبارت اخیر به جای کلمه اسلام، ایمان را گذاشت؟ 🌴الف. در آیات قبل معلوم شد که مرتبه ایمان پایین‌تر از مرتبه اسلام است؛ و با این تعبیر می‌خواهد بیان کند که اگر قرار به منت باشد، آنچه ارزش به رخ کشیدن دارد، ایمان است نه صرف اسلام آوردن (الميزان، ج‏18، ص330 ). 🌴ب. [می‌خواهد نشان دهد] مقصد نهايىِ تكامل انسان، ايمان است، نه تظاهر به اسلام (تفسير نور، ج‏9، ص201). 🌴ج. از باب همراهی با تعبیر خودشان که خود را مومن خواندند. یعنی می‌خواهد بگوید اگر فرض کنیم که شما آن گونه که خودتان ادعا کردید ایمان آورده‌اید این ایمانتان نعمتی از جانب خداوند بر شماست؛ و موید این معنا آن است که آیه را با تعبیر «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» ختم کرد که نشان دهد که اگر واقعا در ادعایشان راست گفته باشند این تفضل خدا بر آنهاست نه تفضل آنها بر خدا (التحرير و التنوير، ج‏26، ص225 ). 🌴د. شاید می‌خواهد بفرماید که همین ورود در اسلام، گام نهادن در مسیر هدایت شدن به سمت ایمان است. به تعبیر دیگر، نشان دهد که اگرچه - چنانکه در آیه قبل فرمود- بین ایمان حقیقی و صرف ابراز مسلمانی تفاوت هست؛ اما همین اسلام آوردن هم مرتبه‌ نازلی از ایمان را در وجود آنها رقم زده است؛ و مقصود خداوند از اینکه به آنها فرمود «نگویید ایمان آوردیم بلکه بگویید اسلام آوردیم»، یک مساله لفظی (تسمیه افراد به مسلمان یا مومن) نیست و مقصود ما این نیست که هرجا ایمان به دل وارد نشد کاربرد کلمه ایمان خطاست؛ چنانکه در همین سوره از افرادی که از باب تعدی به قتال با سایر مسلمانان می‌پردازند یا مسلمانان دیگر را مسخره می‌کنند و از آنان عیب‌جویی می‌کنند و آنان را با القاب زشت خطاب قرار می‌دهند و گمان بد می‌ورزند و تجسس و غیبت می‌کنند با تعابیر «مومنین» و «الذین آمنوا» یاد کرد. 🌴ه. ... @yekaye
. 7️⃣ «بَلِ اللهُ یمُنُّ عَلَیكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإیمانِ» چرا با اینکه در آیات قبل ایمان آوردن آنان را انکار کرد، در این آیه فرمود: خدا بر شما منت می‌گذارد که شما را به ایمان هدایت کرد؟ 🌴الف. اولا این متناسب با تعبیر خودشان است [یعنی می‌خواهد بیان کند که اگر قرار به منت باشد، آنچه ارزش به رخ کشیدن دارد، ایمان است نه صرف اسلام آوردن] نه بیان واقعیت (تفسیر كنز الدقائق، ج‏12، ص362). 🌴ب. هدایت کردن لزوما به معنای این نیست که مخاطب هدایت شود (تفسیر كنز الدقائق، ج‏12، ص362 ). یعنی خداوند خبر داد از لطف خودش که هدایت به ایمان را برای اینها فرستاده؛ اما این بدان معنا نیست که آنان حتما هدایت را پذیرا شده و به ایمان رسیده باشند. 🌴ج. ... @yekaye