eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 اختلاف قرائت 🔹أَن ... ▪️در اغلب قراءات این جمله با حرف «أنْ» (فقط یک همزه) آمده است؛ که برخی آن را به معنای «إذ» (هنگامی که آن نابینا سراغش آمد) و برخی آن و متعلقاتش را مفعول له دانسته‌اند (به خاطر اینکه آن نابینا سراغش آمد)؛ ▪️اما در برخی قراءات اربعه عشر (حسن) و برخی قراءات غیرمشهور (زید بن علی و أبوعمران جوني و عيسى) قبل از آن همزه استفهام آمده است، و برای جداشدن این دو همزه بین آنها الف فصل آمده است به صورت «أآن»؛ ▪️البته بر اساس قرائت أبي بن كعب و أبوالمتوكل و روایتی از قراءات حسن و أبوعمران و عيسى، این دو همزه در هم ادغام شده و به صورت «آن» قرائت شده است؛ ▪️البته در روایتی دیگر از قرائت حسن و عیسی به صورت «آأْن» هم آمده است؛ ▪️و در قراءت ابن مسعود و ابن سمیفع، فقط همزه استفهام به اولش اضافه شده است و دو همزه پشت هم آمده است به صورت «أأن». که در همه این موارد، باید جمله را به صورت استفهام انکاری خواند و معنای آیه این می‌شود: «آیا به خاطر اینکه نابینایی سراغش آمد، [او اخم کرد و رویگردان شد]؟» 📚معجم القراءات ج ۱۰، ص301-۳۰۲ ؛ مجمع البيان، ج‏10، ص662 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۸۸۹ ؛ مفاتيح الغيب، ج‏31، ص53 @yekaye
🔹الْأَعْمی قبلا بیان شد که ▪️ماده «عمی» در اصل در مورد پوشاندن و از معرض دید مخفی کردن به کار می‌رود، چنانکه به ابر بسیار انبوه «عَمَاء» و به تکه‌ای از آن «عَمَاءة» گفته می‌شود. معنای بسیار رایج و پرکاربرد این کلمه «فقدان بینایی» است، و بقدری این معنا شیوع دارد که برخی گفته‌اند اصل این ماده درباره عدم بینایی است، اعم از عدم بینایی چشم (بَصَر) ویا عدم بینایی دل (بصیرة). دو کلمه «عَمی» و «أَعْمى»‌ به معنای کور و نابینا، و مفرد است (أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى؛‏ عبس/۲) ؛ و جمعِ مکسر آن به صورت «عُمْي» (صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ؛ بقره/۱۸) و «عُمْيَان» (لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُمًّا وَ عُمْياناً؛ فرقان/۷۳) می‌باشد؛ و جمع سالم آن به صورت «عمون» و «عمین» (إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ؛‏أعراف/۶۴). ▪️البته کلمه «عَمى‏» به عنوان مصدر (به معنای «کوری و نابینایی») هم به کار می‌رود (ْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى‏، فصلت/۱۷؛ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى‏، فصلت/۴۴). ▪️چنانکه اشاره شد «عمی» هم برای فقدان «بَصَر» (چشم ظاهر) به کار می‌رود و هم برای فقدان «بصیرة» (چشم باطن، چشم دل)؛ و برخی خواسته‌اند شبیه تفاوت بین «بصر» و «بصیرة» را در مورد ماده «عمی» نیز بیابند (به صورت «عَمْي» و «أَعْمَى»‌ و …) اما به نظر می‌رسد این ماده در هر دو مورد به کار می‌رود و مانند «بصر» و «بصیرة» نیست که صرفاً از روی لفظ آن بتوان معنا را تفکیک کرد؛ مثلا در آیه «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (حج/۴۶) فعل «عمی» ابتدا در مورد چشم و سپس در مورد دل به کار رفته؛ و یا در آیه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا» (إسراء/۷۲) می‌توان دید که کلمه «أعمی» ابتدا در مورد کورباطنی، و سپس درباره کوری ظاهری به کار رفته است. ▪️تعبیر «عَمِيَ عليه» به معنای آن است که امر بر شخص مشتبه شد چنانکه گویی در قبال آن امر، او نابیناست (فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ، ص/۶۶؛ وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ،‏ هود/۲۸)؛ و برخی این را به همان معنای اصلی «پوشیده و ملتبس شدن» امر بر شخص برگردانده‌اند. 🔖جلسه ۷۱۹ https://yekaye.ir/al-fater-35-19/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه مفسران اتفاق نظر دارند که این فرد نابینایی که آیه در موردش نازل شد ابن أم مکتوم بوده است که برای سوالی خدمت پیامبر ص مشرف شده بود. توضیحات تفصیلی بیشتر درباره شأن نزول این آيات ذیل آیه ۱ بیان شد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است: بلال و ابن ام مکتوم برای پیامبر ص [و در زمان حیات ایشان] اذان می‌گفتند؛ ابن ام مکتوم که نابینا بود شب [= برای نمازهای مغرب و عشاء] اذان می داد؛ و بلال هنگام طلوع فجر. 📚الكافي، ج‏4، ص98 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع ... قَالَ: وَ كَانَ بِلَالٌ يُؤَذِّنُ لِلنَّبِيِّ ص وَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ أَعْمَى يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ وَ يُؤَذِّنُ بِلَالٌ حِينَ يَطْلُعُ الْفَجْرُ ... ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: اینکه شخص نابینا اذان بدهد، در صورتی که محکم‌کاری می‌کند [یعنی واقعا بر اساس زمانی که معلوم است اذان می‌دهد] هیچ اشکالی ندارد؛ ابن ام مکتوم نابینا بود و برای رسول الله ص اذان می‌داد. 📚دعائم الإسلام، ج‏1، ص147 عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَذَانِ الْأَعْمَى إِذَا سُدِّدَ وَ قَدْ كَانَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ أَعْمَى يُؤَذِّنُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص. @yekaye
☀️۲) الف. روایت شده است که یکبار ابن ام مکتوم [درب خانه پیامبر ص را زد و] از پیامبر اجازه ورود خواست و عایشه و حفصه نزد پیامبر ص بودند. پیامبر ص به آن دو فرمود: بلند شوید و داخل اتاق بروید. آن دو گفتند: او نابیناست. فرمود: اگر او شما دو نفر را نمی‌بیند شما که او را می‌بینید. 📚الكافي، ج‏5، ص534 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اسْتَأْذَنَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ عِنْدَهُ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ فَقَالَ لَهُمَا: قُومَا فَادْخُلَا الْبَيْتَ. فَقَالَتَا: إِنَّهُ أَعْمَى. فَقَالَ: إِنْ لَمْ يَرَكُمَا فَإِنَّكُمَا تَرَيَانِه‏. ☀️ب. شبیه این واقعه در منابع شیعه و سنی در خصوص ام سلمه نیز روایت شده است که در جلسه ۵۴۲ حدیث ۳ گذشت: http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/ ☀️ج. از امام صادق ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است: یکبار فاطمه دختر رسول الله ص نزد ایشان بود و نابینایی برای ورود به منزل اجازه خواست؛ و حضرت زهرا در پس پرده رفت. پیامبر ص فرمود: چرا در پس پرده رفتی، او که تو را نمی‌بیند؟ فرمود: یا رسول الله ص! اگر او مرا نمی‌بیند من که او را می‌بینم؛ و او بو را متوجه می‌شود [ظاهرا کنایه از اینکه متوجه حضور من در اینجا می‌شود]. پیامبر ص فرمود: شهادت می دهم که تو را پاره تن من هستی. 📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص95 أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِي مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص اسْتَأْذَنَ عَلَيْهَا أَعْمَى فَحَجَبَتْهُ. فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّ ص: لِمَ حَجَبْتِهِ وَ هُوَ لَا يَرَاكِ؟ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ لَمْ يراني [يَرَنِي‏] فَأَنَا أَرَاهُ وَ هُوَ يَشَمُّ الرِّيحَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنِّي. از روایت فوق و تصحیح آن: بسیاری از متاخران این روایات را از جنس توصیه به رعایت پوشش زن دانسته‌اند؛ گویی توصیه شده است که زن حتی در مقابل نابینا حجاب بر سر کند❗️ اما قبلا هم ذیل آیه ۵۳ سوره احزاب، تدبر ۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/ و هم مستقلا https://www.souzanchi.ir/a-mistake-in-understanding-an-hadith-related-to-hijab/ ‌ به تفصیل توضیح داده شد که به نظر می‌رسد عدم دقت در تفاوت کاربرد کلمه «حجاب» در قرآن و روایات با ادبیات عمومی متاخر موجب این سوء‌برداشت شده است. کلمه در قرآن و روایات به معنای است، نه زن؛ و در سوره احزاب خداوند درباره زنان پیامبر ص می‌فرماید: «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ: و هنگامی که از زنان او متاعی می‌خواهید از پشت پرده درخواستتان از آنها را مطرح کنید که این برای پاک ماندن دلهای شما و دلهای آنها بهتر است». 🤔در واقع، یکی از دستورات اختصاصی پیامبر ص که در اواخر عمر ایشان نازل شد این است که ارتباط مردم با زنان پیامبر ص باید از پشت پرده باشد. این آیه به خاطر وجود کلمه «حجاب» از همان صدر اسلام، به معروف شده است؛ و حجاب در این آیه قطعا به معنای پرده، دیوار، و هر چیزی است که فاصله‌ای بین دو کس یا دو چیز بیندازد؛ و با «حجاب» در ادبیات امروز، که به معنای پوشش خاصی است که رعایتش بر زنان واجب است، متفاوت می‌باشد. در ادبیات دینی، غالبا به جای کلمه که ما امروز به کار می‌بریم از کلمه : پوشش استفاده می‌شود و وقتی در ادبیات امروزی می‌گوییم ، منظورمان آیاتی است مانند: «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ ...: به زنان با ایمان بگو ... زینت‌هایشان را جز آنچه ظاهر است، آشکار نسازند و با روسری‌هایشان گریبان را نیز بپوشانند و ...» (نور/۳۱) یا «قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن ...: به همسرانت و دخترانت و زنان مومنین بگو چادرهایشان را به خویش نزدیک کنند ...» (احزاب/۵۹). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه حدیث ۲ (کج‌فهمی از روایت حجاب در برابر نابینا و تصحیح آن) با این توضیح معلوم می‌شود که روایات فوق می‌گویند هنگام ورود شخص نابینا پیامبر ص به زنان خود دستور می‌دهند که در این مورد هم در پشت پرده قرار بگیرند، نه اینکه چادر بر سر کنند؛ و بر پرده‌نشینی زنان پیامبر ص و عدم اختلاط آنان با مردان بیگانه اصرار دارد؛ زیرا برخلاف پوشش واجب زن، که هدفش مانع شدن از مشاهده مردان است و اگر مردی نابینا باشد دیگر ضرورتی ندارد، این آیه محدودیت ارتباط را در دو طرف برقرار می‌کند؛ چنانکه در پایان آیه هم صرفاً نمی‌فرماید: «این حکم برای نلغزیدن دلهای مردان» بهتر است؛ بلکه می‌فرماید هم برای دلهای مردان است و هم برای دلهای شما زنان پیامبر ص. به نظر می‌رسد این حکم، بیش از اینکه از جنس حکم پوشش ضروری برای زنان باشد، یک نوع حرمت خاص قرار دادن برای زنان پیامبر ص، در عین محدود کردن نقش‌آفرینی اجتماعی آنان است، که در جریان جنگ جمل، اهمیت این حکم و مضرات تخطی از آن بر همگان آشکار شد؛ و احتمالا این پاک ماندن قلوب طرفین، بیشتر ناظر به پاک ماندن از سوءاستفاده سیاسی است، تا سوءاستفاده شهوانی. 🤔البته اصل اینکه زن حتی در مقابل هر نامحرمی - حتی اگر نابینا باشد ¬- حریم را رعایت کند به لحاظ ذوق و سلیقه دینی، چیز بدی نیست؛ ولی بحث این است که مقصود از این روایات چه بوده است. حضرت زهرا س هم، چه‌بسا از باب اینکه به خاطر کلمه «نساءکم» در آیه مباهله (آل عمران/۶۱)، مصداق «نساء النبی» قلمداد می‌شده، بر چنین اقدامی تاکید ورزیده است؛ و لذا برخلاف واقعه‌های نقل شده در خصوص زنان پیامبر ص، خود حضرت زهرا س بدین کار اقدام کرد نه اینکه پیامبر ص به او دستور بدهد؛ به علاوه این را مطرح فرمود که او از بوی من حضورم را متوجه می‌شود، که همین تعبیر نشان می‌دهد که مساله، پشت پرده رفتن و فاصله را حفظ کردن بوده، وگرنه صرف رعایت پوشش سر که مانع استشمام بو نمی‌شود. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» با توجه به اینکه این آیه اشاره به یک واقعه معین (درباره ابن ام مکتوم) دارد، درباره اینکه چرا اسم وی را نیاورد و به وصف وی (نابینا بودنش) اشاره کرد، اغلب مفسران چنین توضیح داده‌اند که این آیه در مقام نکوهش کسی است که فردی را بخاطر نابینا بودنش جدی نمی‌گیرد و مورد بی‌اعتنایی قرار دهد. اما سوالی که اینجا پیش می‌آید این است که اگر چنین است چرا کلمه «أعمی»‌ را به صورت معرفه آورد و نفرمود: «أَنْ جاءَهُ أَعْمىً: از اینکه نابینایی نزد او آمد»؟ 🌴الف. برخی «إن» را نه به معنای مفعول له، بلکه به معنای «إذ: هنگامی که» دانسته‌اند (مثلا: ابن خالویه، به نقل از التبيان فى تفسير القرآن، ج‏10، ص268 ). اگر چنین باشد چون به جای اسم، از وصف استفاده کرده، همین دلالت مورد نظر (نکوهش کسی که فردی را بخاطر نابینا بودنش جدی نمی‌گیرد) دارد؛ و چون در مقام گزارش یک واقعه است طبیعی است که الف و لام معرفه بیاید. به تعبیر دیگر، اشکال فوق تنها در صورتی وارد است که «إن» را در کارکرد مفعول له ببینیم. (بر اساس قرائتهایی که حرف استفهام انکاری در ابتدای جمله آمده نیز اشکال فوق مطابق با همین بیان، مرتفع می گردد). 🌴ب. چه‌بسا می‌خواهد نشان دهد که این نابینا یک فرد خاص و محترمی بوده که نادیده گرفتن او و اخم کردن بر او مایه مذمت است؛ نه هر نابینایی. 🌴ج. ... @yekaye
. 2️⃣ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏» [مذمتی که در این آیه درباره برخوردی که رخ داده مطرح شده، نشان می‌دهد] نقص عضو نشانه نقص شخصيّت نيست 📚(تفسير نور، ج‏10، ص384). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ۱۰۸۸) 📖 وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى 📖 ترجمه 💢و چه چيزی آگاهت ‌کند [= از کجا می‌دانی/ چگونه ممکن است بدانی/ تو چه می‌دانی] که شاید او پاکی پیشه کند؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۳ ۱۴۰۲/۴/۲۳ ۲۵ ذی‌الحجه ۱۴۴۴ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ما يُدْريكَ قبلا بیان شد که ▪️«ما» «اسم استفهام»؛ و از این رو، جمله، جمله اسمیه است. ▪️«یدری» از ریشه «دری» (مصدر معروفش: درایه) به معنای «علم» می‌باشد؛ و چون به باب إفعال رفته، متعدی، و به معنای «أعلم» (آگاه کرد، مطلع کرد) شده است، پس ترکیب «ما یُدْریكَ» به معنای «أَيُّ شي‏ء یُعْلِمُك: چه چیزی تو را آگاه می‌کند» است، به معنای چه چیزی می‌تواند تو را آگاه کند. ▪️بسیاری از مترجمان ترکیب «ما يُدْريكَ» را به صورت «چه می‌دانی» ترجمه کرده‌اند، که ترجمه دقیقی نیست و این عبارت، ترجمه «ما تَدری» است؛ مگر اینکه کاربرد مجازی آن در فارسی مد نظر باشد. همچنین فعل «یُدری» از افعال دو مفعولی است و به لحاظ نحوی، ضمیر «ک» مفعول اول، و جمله «لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» در مقام مفعول دوم برای آن می‌باشد 📚إعراب القرآن و بيانه، ج‏۱۰، ص۳۷۵ ▪️درباره اینکه «دری» با «علم» چه تفاوتی دارد، اشاره شد که دیدگاههای مختلفی ابراز شده است. برخی گفته‌اند تفاوتی ندارند، برخی اولی را اخص از دومی دانسته‌اند و برخی اولی را در جایی دانسته‌اند که قبلش شکی بوده باشد. برخی بر این باورند که «دری» معرفتی است که با نوعی تدبیر حاصل می‌شود؛ و برخی دیگر معتقدند که اتفاقا معرفتی است که با تحصیل و تهیه مقدمات حاصل نمی‌شود، بلکه از راهی غیر عادی حاصل می‌شود. برخی هم این گونه توضیح داده‌اند که کلمه «درایه» چون بر وزن «فعاله» است و دلالت بر نوعی شمول و احاطه می‌کند (همانند کلمه عمامه) پس درایه در مورد شناختی به کار می‌رود که عالِم از همه وجوه به معلوم علم داشته باشد. البته با توجه به اینکه همگان معترفند که این ماده در مورد خداوند به کار نمی‌رود، حتی اگر این نظر آخر درست باشد، باز باید حداقل یکی از وجوه قبلی (مانند گذر از فرایند شک، احتیاج به تدبیر، حصول از راهی غیر عادی) نیز در این ماده لحاظ شده باشد. ضمنا به لحاظ بلاغی، تعبیر «ما أَدْراكَ» و مشابهات آن دلالت بر عظیم شمردن مطلبی دارد که بعدش می‌آید. 🔖جلسه۹۸ http://yekaye.ir/al-qadr-097-02/ ▪️همچنین به این نکته نیز اشاره شد که یک احتمال ضعیف در این ترکیب آن است که «ما»‌را «ما نافیه» (و جمله را جمله فعلیه) ‌بدانیم که درباره اینکه چقدر این احتمال قابل اعتناست بحثی گذشت 🔖جلسه ۵۵۱ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-63/ 🔹نکته بنا بر هر دو روایت شیعی و سنی از این ماجرا، تغییر خطابی که در این آیه رخ داده است از باب صنعت التفات است: ➖بر مبنای روایت شیعی از واقعه، دو آیه قبل ناظر به شخص دیگری بوده، و الان از همان شخص با تعبیر خطاب یاد می‌شود 📚تفسير كنز الدقائق، ج‏14، ص133 که اثرش در شنونده جدی‌تر شود؛ و این در فارسی هم رواج دارد؛‌ مثلا کسی واقعه‌ای را برای شخص ثالثی این طور حکایت می‌کند: «فلان کس این طور رانندگی کرد و تصادف کرد؛ مگر من بهت نگفتم این طور رانندگی نکن». ➖اما بر مبنای روایت سنی از این واقعه، این را دو گونه کاملا ضد هم تفسیر کرده‌اند: ▫️برخی که خواسته‌اند جانب حرمت پیامبر ص را رعایت کنند، گفته‌اند این التفات از این باب است که خداوند ابتدا به خاطر احترام و تعظیم شخص پیامبر ص مطلب اول (که نوعی نکوهش است) را با ضمیر غایب آورد، سپس ادامه مطلب را از باب تأنیس (= انس گرفتن) به صورت خطاب به خود ایشان آورد. 📚الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏19، ص213 ▫️اما برخی که خواسته‌اند ظهور عادی لفظ را مورد تاکید قرار دهند گفته‌اند اینکه ابتدا به صورت غایب آورد و سپس یکدفعه لحن را به صورت مخاطب قرار داد دلالت بر شدت مواخذه دارد، همانند کسی که به مردم از دست جنایتکاری گلایه می‌کند، یکدفعه رو به خود جنایتکار می‌کند و او را مورد توبیخ قرار می‌دهد. 📚الكشاف، ج‏4، ص701 که همین توضیح نیز نشان می‌دهد وضعیت بلاغی آیه با روایت شیعی از واقعه (که واقعا اینجا توبیخ شدیدی رخ داده، اما مخاطب توبیخ شخص پیامبر ص نبوده است) سازگارتر است؛ یعنی ابتدا خداوند دارد واقعه را به پیامبرش می‌گوید بعد یکدفعه خطاب را برمی گرداند و کسی که عامل بوده را مورد سرزنش مستقیم قرار می‌دهد. که همین توضیح نیز نشان می‌دهد وضعیت بلاغی آیه با روایت شیعی از واقعه (که واقعا اینجا توبیخ شدیدی رخ داده، اما مخاطب توبیخ شخص پیامبر ص نبوده است) سازگارتر است؛ یعنی ابتدا خداوند دارد واقعه را به پیامبرش می‌گوید بعد یکدفعه خطاب را برمی‌گرداند و کسی که عامل بوده را مورد سرزنش مستقیم قرار می‌دهد. ▪️البته در تدبر ۱ گزینه سومی نیز مطرح خواهد شد که چگونه می توان بین این دو نکته (که آیات ۱ و ۵تا۱۰ درباره پیامبر ص نباشد اما آیات ۳و۴ درباره ایشان باشد) جمع کرد که در این صورت، دیگر صنعت التفات در اینجا رخ نداده است. @yekaye
🔹يزَّكَّى ▪️ماده «زکو» (که برخی شاید آن را «زکی» بدانند ) دلالت می‌کند بر نمو و زیادت، که برخی معنای طهارت را هم در آن دخیل دانسته‌اند (معجم مقاييس اللغة، ج‏۳، ص۱۷ )، و به تعبیر دیگر، نمو و زیادتی که حاصل برکت الهی باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۸۰)؛ ویا به تعبیر سوم،. زیاد شدن چیزی در ذات خود به نحوی که نوعا خوب باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۹۰۷ ). ▪️اگرچه این ماده در قرآن به صورت فعل ثلاثی مجرد نیز به کار رفته: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً» (نور/۲۱) که به معنای حصول حالت طهارت و زیادت بابرکت در وجود انسان است؛ اما کاربرد آن در باب تفعیل (تزکیه) بسیار رایج است؛ چنانکه در ادامه همین آیه آمده است: «وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ». وقتی به باب تفعیل می‌رود متعدی می‌شود و دلالت بر اقدام به رشد دادن و پاک کردن دیگری: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِم‏» (توبه/۱۰۳)، يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ (بقره/۱۵۱)، يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ (بقره/129)، يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ (آل عمران/164؛ جمعه/2)، إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (بقره/174)، إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (آل عمران/77)، که این دیگری می‌توان نفس خود شخص باشد، یعنی تطهیر نفس از آلودگی‌های نفسانی: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/۹). البته گاه این ترکیب وقتی درباره خویش به کار می‌رود در معنای مذموم است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ» (نساء/۴۹) یا «فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى» (نجم/۳۲)، که فرق این حالت و حالت قبلی را این دانسته‌اند که اولی اقدام عملی برای پاک کردن خویش است و دومی ادعای زبانی بر این امر [یعنی خودستایی و خود را از آلودگی‌ها منزه دیدن (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۸۰) و با توجه به اینکه باب تفعیل گاه برای «نسبت دادن فعل به کسی» به کار می‌رود، برخی یک معنای محتمل برای این کلمه [در این معنای مذموم] را «نسبت دادن به پاکی و طهارت» دانسته‌اند (المصباح المنير، ج‏1، ص254 )، که شاید بر همین اساس این احتمال برای این کاربرد مطرح شده که انسان باید همه امور خوب را از خدا ببیند و وقتی این پاک کردن را از خود ببیند و بداند مورد مذمت واقع می‌شود، که برخی از احادیث هم موید این معناست (مجمع البحرين، ج‏1، ص203- 204 ). ▪️همچنین در تفاوت تطهیر و تزکیه و تهذیب گفته‌اند: تطهیر ناظر به حصول طهارت (در مقابل پلیدی) است، تزکیه ناظر به پاک کردن و خارج کردن آنچه پاک کردنش لازم است، و تهذیب ناظر به جهت صلاح و خلوصی است که حاصل می‌شود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏۴، ص۳۳۷). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح درباره ماده «زکی» ▪️اگرچه در روایات و کلام عرب، کلمه «تزکیه» به عنوان مصدر باب تفعیل فراوان به کار رفته، اما در قرآن کریم این کلمه به کار نرفته است و در عوض مصدر دیگر باب تفعیل یعنی «زکاة» استفاده شده است، مانند: «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً» (مريم/13) که آن را به معنای «تزکیة له» دانسته‌اند، هرچند برخی گفته‌اند که کلمه «زکات» اسمی است که در این موارد در جایگاه مصدر به کار رفته است (تهذيب اللغة، ج‏10، ص175 ). در هر صورت، کلمه «زکات» در کنار «صلات» در قرآن کریم بارها (۲۶ مورد) به کار رفته و درباره‌اش توضیح داده‌اند که «زکات» به آنچه از حق الله که انسان [از اموال خود] برای فقرا بیرون می‌آورد، گفته می‌شود و بدین جهت نامیده شده زیرا با این اقدام امید برکت ویا امید تزکیه نفس دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۸۱). در اینجا خوب است اشاره شود که کاربرد اصطلاحی دو کلمه زکات و صدقه در عرف متشرعه با کاربرد قرآنی آن تفاوت می‌کند. در عرف متشرعه زکات را برای موارد خاصی که در شرع به طور خاص واجب شده استفاده می‌کنند و صدقه را برای انفاقهای مستحب، اما در قرآن کلمه «زکات» نه‌تنها برای عموم انفاق‌های مالی: «وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُون‏» (روم/۳۹)، بلکه حتی هر چیزی که یک نحوه زیادت و حسن و رشدی را به ارمغان بیاورد به کار رفته است مانند: «فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» (کهف/81)؛ و برای زکات به معنای خاص فقهی از کلمه «صدقه» استفاده شده: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» (توبه/۱۰۳)، و البته کلمه «صدقه» برای انفاقهای مالی دیگر هم به کار رفته است: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ» (بقره/196)، «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً» (263)، «إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً» (مجادله/۱۲)، که درباره کلمه «صدقه» ‌قبلا به تفصیل بحث شد جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/ ▪️البته برای معنای ممدوح «زکاء» ناظر به خویش، این ماده در قرآن غالبا به باب تفعل رفته است: «الَّذي يُؤْتي‏ مالَهُ يَتَزَكَّى» (لیل/18)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى» (طه/76)، «وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ» (فاطر/18)، «فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى‏ أَنْ تَزَكَّى» (نازعات/18)، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» (اعلی/14)، که با توجه به اینکه باب تفعل دلالت بر قبول فعل می‌کند، می‌تواند موید تفاوتی باشد که در خصوص معنای ممدوح و مذموم تزکیه خویش اشاره کردیم، یعنی جایی که واقعا شخص اقدام به تزکیه خویش کرده است این تعبیر معنای ممدوحی دارد؛ و آن حالت مذموم جایی است که فقط ادعا مطرح است. لازم به ذکر است در این باب گاه حرف «ت» در حرف «ز» ادغام شده و به صورت «يَزَّكَّى» آمده است: «وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى ... وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى» (عبس/۳ و 7) ▪️از دیگر کلمات استفاده شده از این ماده در قرآن کاربرد آن بر وزن «فعیل» و به صورت صیغه مبالغه (زَكِيّ، زَكِيَّة) است: «أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ» (کهف/۷۴) «قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا» (مریم/19)، که به معنای شخص پاک و متقی (كتاب العين، ج‏5، ص394 )، یا کسی است به او پاکی نسبت داده می‌شود (المصباح المنير، ج‏1، ص254 )، مفسران اغلب این کلمه را به معنای «کسی که گناهی ندارد» (بیگناه) دانسته‌اند؛ و قبلا ذیل آیه سوره کهف اشاره شد که این کلمه به دو صورت «زَكِيَّةً» و «زاكِيَةً» قرائت شده است. از کسائی نقل شده که معنای این دو تفاوتی ندارد؛ اما از ثعلب نقل شده که کلمه «زَكِيَّةً» بلیغ‌تر است (چون معنای اسم فاعل را در صیغه مبالغه می‌رساند در حالی که «زاكِيَةً» صرفاً اسم فاعل است)؛ و از ابوعمر نیز نقل شده که «زاكِيَةً» کسی است که گناه نکرده، اما «زَكِيَّةً» کسی است که گناه کرده و سپس توبه کرده است؛ و برخی هم بر این باورند که «زاكِيَةً» بیشتر در مورد طهارت بدن به کار می‌رود و «زَكِيَّةً» در مورد طهارت معنوی از گناه (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۴۷ ؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏۱۱، ص۲۱ ؛ البحر المحيط، ج‏۷، ص۲۰۸ ) و طبیعی است که استفاده از کلمه «زکات» در پاسخ حضرت خضر (فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً؛ کهف/۸۱)، نسبتی با معنایی که حضرت موسی ع به کار برد، داشته باشد. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
فراز آخر توضیح درباره ماده «زکی» ▪️این ماده همچنان به صورت افعل تفضیل هم در قرآن کریم به کار رفته است: «فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ» (کهف/19)، و در این فضا، مصادیق اموری که می‌تواند بیش از امور دیگر مایه زیادتی و رشدی در انسان شود جالب توجه است: «وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر ذلِكُمْ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (بقره/232)، «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ» (نور/28) «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ» (نور/30). 📿ماده «زکو» و مشتقات آن، ۵۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند: کمک‌کننده‌ترینِ اشیاء برای تزکیه عقل، آموزش است. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص122 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص43 أَعْوَنُ الْأَشْيَاءِ عَلَى تَزْكِيَةِ الْعَقْلِ التَّعْلِيمُ. @yekaye
☀️۲) از امام هادی ع روایت شده است که در فرازی از زیارتی که تعلیم دادند و امروزه به عنوان زیارت جامعه کبیره معروف است، فرمودند: و صلوات فرستادن ما بر شما و آنچه از ولایت شما را که خداوند به ما داد موجب پاک شدن آفرینش ما و طهارت جان ما و تزکیه ما قرار داد... 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص613 رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ قَالَ قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ ... قال: وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا ... @yekaye
☀️۳) دعایی را شیخ طوسی و مرحوم طبرسی از معصومین روایت کرده‌اند که به دعای سرّ معروف است و ظاهرا حدیث قدسی است. در فرازی از این دعا آمده است: ای محمد! هرکس از امت تو می‌خواهد من نمازش را چند برابر بالا ببرم، بعد از هر نمازی که بر او واجب کرده‌ام در حالی که دستهایش را بلند کرده این را بگوید: ای آشکار کننده اسرار! و ای نمایان کننده مخفی‌ها؛ و ای قراردهنده احکام، و ای پدید آورنده انعام [=چارپایان]، و ای واجب کننده طاعت و الزام کننده دین [/ الزام کننده به جماعت] و زمینه ساز تعبد؛ به حق هر تزکیه‌ [= پاک و طاهر نمودن] هر نمازی که تو آن را تزکیه [= پاک و طاهر] نمودی و به حق هرکسی که آن نماز را برای او تزکیه نمودی و به حق هرکسی که بدان وسیله او را تزکیه نمودی از تو می‌خواهم که این نماز مرا طهارت‌بخش [= زاکیه] و مورد قبول به قبول خاصی از جانب خویش قرار بده و با آن دین مرا پاک و طاهر گردان و به قلبم نیک مراقبت کردن از آن را الهام فرا، تا جایی که مرا از اهل آن، که آنان را به خشوع در آن توصیف فرمودی، قرار دهی؛ تو ولیّ حمد بتمامه هستی، پس خدایی جز تو نیست و حمد بتمامه از آن توست با هر حمدی که خودت ولیّ آن هستی؛ تو ولیّ توحید بتمامه هستی، پس خدایی جز تو نیست و توحید بتمامه از آن توست با هر توحیدی که خودت ولیّ آن هستی؛ تو ولیّ تهلیل [= لا اله الا الله گفتن] بتمامه هستی، پس خدایی جز تو نیست و تهلیل بتمامه از آن توست با هر تهلیلی که خودت ولیّ آن هستی؛ تو ولیّ تسبیح بتمامه هستی، پس خدایی جز تو نیست و تسبیح بتمامه از آن توست با هر تسبیحی که خودت ولیّ آن هستی؛ تو ولیّ تکبیر بتمامه هستی، پس خدایی جز تو نیست و تکبیر بتمامه از آن توست با هر تکبیری که خودت ولیّ آن هستی؛ خدایا به من عطف توجه کن در این نمازم که آن را این چنین پاک و مقبول رفعت دادی، که همانا تو شنوای دانایی. [پس اگر اینها را بگوید نمازش چندبرابر در لوح محفوظ بالا رود.] 📚مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص236 📚مكارم الأخلاق (طبرسی)، ص285 وَ مِنْ دُعَاءِ السِّرِّ: يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَرَادَ مِنْ أُمَّتِكَ رَفْعَ [/أَنْ أَرْفَعَ] صَلَاتِهِ مُتَضَاعِفَةً [/مُضَاعَفَةً] فَلْيَقُلْ خَلْفَ كُلِّ صَلَاةٍ افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ آخِرَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ [/مَعَ رَفْعِ يَدَيْهِ] : يَا مُبْدِئَ الْأَسْرَارِ وَ [/یا] مُبينَ الْكِتْمَانِ وَ [/یا] شَارِعَ الْأَحْكَامِ وَ [یا] ذَارِئَ [/بَارِئَ] الْأَنْعَامِ وَ [یا] خَالِقَ الْأَنَامِ وَ [یا] فَارِضَ الطَّاعَةِ وَ [یا] مُلْزِمَ الدِّينِ [/الْجَمَاعَةِ] وَ مُوجِبَ التَّعَبُّدِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ تَزْكِيَةِ كُلِّ صَلَاةٍ زَكَّيْتَهَا وَ بِحَقِّ مَنْ زَكَّيْتَهَا لَهُ وَ بِحَقِّ مَنْ زَكَّيْتَهَا بِهِ [/كُلِّ صَلَاةٍ زَكَّيْتَهَا لَهُ وَ بِحَقِّ مَنْ زَكَّيْتَهَا بِهِ] أَنْ تَجْعَلَ صَلَاتِي هَذِهِ زَاكِيَةً مُتَقَبَّلَةً بِتَقَبُّلِكَهَا وَ تَصْيِيرِكَ بِهَا دِينِي زَاكِياً وَ إِلْهَامِكَ قَلْبِي حُسْنَ الْمُحَافَظَةِ عَلَيْهَا حَتَّى تَجْعَلَنِي مِنْ أَهْلِهَا الَّذِينَ ذَكَرْتَهُمْ بِالْخُشُوعِ فِيهَا؛ أَنْتَ وَلِيُّ الْحَمْدِ كُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ كُلُّهُ بِكُلِّ حَمْدٍ أَنْتَ لَهُ وَلِيٌّ؛ وَ أَنْتَ وَلِيُّ التَّوْحِيدِ كُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَكَ التَّوْحِيدُ كُلُّهُ بِكُلِّ تَوْحِيدٍ أَنْتَ لَهُ وَلِيٌّ؛ وَ أَنْتَ وَلِيُّ التَّهْلِيلِ كُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَكَ التَّهْلِيلُ كُلُّهُ بِكُلِّ تَهْلِيلٍ أَنْتَ لَهُ وَلِيٌّ؛ وَ أَنْتَ وَلِيُّ التَّسْبِيحِ كُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَكَ التَّسْبِيحُ كُلُّهُ بِكُلِّ تَسْبِيحٍ أَنْتَ لَهُ وَلِيٌّ؛ وَ أَنْتَ وَلِيُ‏ التَّكْبِيرِ كُلِّهِ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَكَ التَّكْبِيرُ كُلُّهُ بِكُلِّ تَكْبِيرٍ أَنْتَ لَهُ وَلِيٌّ؛ رَبِّ عُدْ عَلَيَّ فِي صَلَاتِي هَذِهِ بِرَفْعِكَهَا زَاكِيَةً مُتَقَبَّلَةً إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم‏. [فَإِنَّهُ إِذَا قَالَ ذَلِكَ رُفِعَتْ صَلَاتُهُ مُضَاعَفَةً فِي اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ.] @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣«ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى» در نکات ادبی بیان شد که اغلب مفسران آیه را بر اساس اجرای صنعت التفات از آیه ۲ به ۳ تفسیر کرده‌اند؛ یعنی خطاب در این آیه را به همان کسی دانسته‌اند که ضمیر غایب مستتر در فعل «عبس» بود؛ یعنی این آیه به آن شخص بنی‌امیه (بنا بر روایت شیعی) یا به پیامبر ص (بنا بر روایت سنی) خطاب می‌کند که ای کی که چهره در هم کشیدی! چه چیزی تو را آگاه می‌کند که بدانی چه‌بسا آن شخص با تعالیم دین که دریافت می‌کند و عمل صالحی که در پیش خواهد گرفت پاک و تزکیه شود. 🤔اما به نظر می‌رسد در خصوص هر دو روایت شیعی و سنی از این واقعه ملاحظاتی در کار باشد: 🚫در خصوص روایت سنی، که اشکال خیلی واضح بود و بیان شد که این توصیفات در نحوه برخورد با ثروتمندان و فقراء (بویژه آیات ۵ تا ۱۰) با سایر توصیفاتی که خود قرآن کریم از شخصیت پیامبر ص ارائه داده و نیز آنچه از ایشان در تاریخ معروف است ناسازگار است. 🚫اما در خصوص روایت شیعه مساله این است که اگرچه نقد آنها در خصوص آیات ۵ به بعد وارد است، اما اینکه خطابهای آیات ۳ و ۴ به خود پیامبر ص باشد مشکلی ندارد؛ بویژه که شبیه این گونه خطابها به پیامبر ص در آیات دیگر هم یافت می‌شود؛ مانند آیه «وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمين: و از خود مران كسانى را كه پروردگار خود را صبحگاه و شامگاه مى‏خوانند در حالى كه خشنودى و نزديكى به او را مى‏خواهند نه چيزى از حساب آنان بر عهده تو است و نه چيزى از حساب تو بر عهده آنها، تا آنها را برانى و از ستمكاران باشى‏» (انعام/۵۳). یعنی وجود این گونه نهی‌ها لااقل از باب «به در می‌گویم تا دیوار بشنود» در قرآن رواج دارد. 💢در واقع، نظر شیعه در آنجا که پیامبر ص چنان برخوردی با چنان انگیزه‌هایی داشته باشد (آیه ۱ و آیات ۵ تا ۱۰)، انتقاد واردی بود، چون از خود آیات و نیز از گزارشات متواتر تاریخی می‌دانیم که پیامبر ص کسی نبود که چنین برخوردهایی داشته باشد؛ اما اینکه خداوند به پیامبر ص تذکری دهد که مقصودش عموم مخاطبان باشد امری طبیعی است. 🔹با این اوصاف می‌توان وقوع صنعت التفات را نه در گذر از آیه ۲ به ۳، بلکه در گذر از آیه ۴ به ۵ دانست؛ یعنی فعلا اقتضاءات ظهور اولیه آیات معتبر باشد و صنعت التفات رخ نداده باشد: مرجع فاعل «عبس»، شخص ثالث (یعنی همان شخص اموی) و مرجع ضمیر «ک»، خود پیامبر ص باشد؛ که در این صورت، این آیات را می‌توان به گونه‌ای فهمید که هیچیک از اشکالات فوق وارد نباشد؛ یعنی مقصود از این آیات این است که: آن شخص اموی فکر می‌کرد اسلام آوردن آن شخص از بزرگان مشرک قریش مهمتر است از پاسخگویی پیامبر ص این نابینا، پس با آمدن این نابینا اخم کرد و رویگردان شد؛ اما خداوند صورت مساله را عوض کرد و فرمود مهم این نیست که چه کسی اظهار اسلام کند، مهم این است که چه کسی راه تزکیه و پاک شدن را واقعا طی کند، و (و چون آن شخص اموی ارزش مخاطبه نداشت و این نکته را نمی‌فهمید خداوند به خود پیامبر ص خطاب کرد و فرمود) تو (به عنوان یک انسانی که به تبع اقدام آن اموی، این مساله در ذهنت شکل گرفته که پرداختن به کدامیک از این دو نفر مهمتر است) باید حواست باشد که تزکیه و پیمودن مسیر پاکی مهمتر است؛ و آنگاه تو چه می‌دانی که چه کسی مسیر تزکیه را در پیش می‌گیرد، شاید این نابینا این مسیر را در پیش گیرد و آن کافر این مسیر را در پیش نگیرد؛ و این همان مطلبی است که جای دیگر باز خطاب به پیامبر ص فرمود که هدایت شدن افراد به دلخواه تو نیست: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين: مسلّما تو [نمى‏توانى] هر كس را كه خود دوست بدارى هدايت كنى؛ و لكن خداست كه هر كس را بخواهد هدايت می‌كند، و او به هدایت‌شدگان داناتر است» (قصص/۵۶). @yekaye