ادامه نکته علوم قرآنی: اصطلاح متفردات (یا مفردات) و شاذ در قراء هفتگانه و راویان چهاردهگانه
🔶الف. #مفردات (#متفردات) در #قراءات_سبع یا عشر
مفرداتِ (یا متفرداتِ) یک قاری یا راوی آن فراز از قرائت وی است که وی تنها شخص در رده قاریان سبعه (و گاه عشره) یا راویان اربعه عشر باشد که فراز مذکور را بدان صورت قرائت تلاوت کرده است.
مثلا وقتی میگویند «مفردات عاصم»، مقصود قرائت کلماتی است از عاصم، که از هر دو طریق حفص و شعبه به ما رسیده است، اما در قرائت متواترِ هیچیک از شش [یا هشت] قاری دیگر، وجود ندارد. یا وقتی میگویند «مفردات حفص از عاصم»، مقصود قرائتی است که حفص از عاصم روایت کرده، و این قرائت نهتنها در قراءات شش [یا هشت] قاری دیگر، بلکه در روایت مشهور شعبه از قرائت عاصم هم وجود ندارد.
🔺نکته بسیار مهم در اینجا این است که چنانکه قبلا اشاره شد هم قاریان هفتگانه، راویان دیگر (و لذا قرائات دیگری) داشتهاند (چنانکه در خود کتاب السبعه ابن مجاهد مثلا در خصوص نافع بارها مشاهده میشود)، و هم خود این راویان، طرق متعددی* داشتهاند؛
و از این رو، آنچه به عنوان متفرداتِ یک قاری یا یک راوی مطرح میشود بر اساس این مجموعه قراءات و روایات مشهور وی است؛
وگرنه چهبسا همان قاری یا راوی، بر اساس نقل راوی یا طریق دیگری، همان قرائت دیگران را هم داشته باشد، ویا قاری یا راویان دیگر، بر اساس روایات یا طرق دیگرشان، در آنچه به عنوان قرائت مفرده قاری یا راوی خاصی معروف شده، با وی شریک باشند.
با این توضیح واضح است که وقتی قرائتی را متواتر میدانیم به این معناست که مفردات آن قرائت نیز متواتر است؛ و مفرد یا متفرد بودنش صرفا از حیث مقایسه آن با قرائات متواتر دیگر است و به هیچ عنوان به معنای شاذ بودن آن نیست.
* ما سه مرحله تعریف شده در قرائت در علم قرائات داریم:
قاری، به کسی که اصطلاحا امام القرائه است و اصل قرائت به وی منسوب است؛
راوی، کسی که قرائت خاصی را (هرچند گاه با چند وجه) از قاری مذکور روایت کرده و آن را ترویج نموده است؛ و
طریق، کسی است که وجه خاصی را از این راوی روایت میکند (القراءات القرآنیه، ص۸۷)؛
که وجود همین اصطلاح «طریق» بخوبی نشان میدهد که نهتنها خود هریک از قاریان، بلکه هریک از راویان هم به قرائات متعددی قرائت میکردهاند.
🔶ب. #قرائت_شاذ در میان #قراء_سبعه
اصطلاح شاذ در مورد قرائتی بیان میشود که نقل آن به صورت متواتر به ما نرسیده باشد.
با در توضیحی که در بالا گذشت میتوان فهمید ...
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی نکته علوم قرآنی: اصطلاح متفردات (یا مفردات) و شاذ در قراء هفتگانه و راویان چهاردهگانه
🔶ب. #قرائت_شاذ در میان #قراء_سبعه
اصطلاح شاذ در مورد قرائتی بیان میشود که نقل آن به صورت متواتر به ما نرسیده باشد.
با در توضیحی که در بالا گذشت میتوان فهمید که از همین قراء سبعه و عشره (و یا راویان آنها) قرائات شاذ هم نقل شده است؛ یعنی این قاریان هفتگانه راویان دیگری داشتهاند که به دلایل مختلف (از جمله تثبیت دو راوی توسط امثال دانی و شاطبی برای هر قاری) بتدریج از اهمیت افتادند و روایت آنها از این قراء سبعه، که چهبسا زمانی قرائتی متواتر بود، بتدریج روایت شاذ شد؛ یا همین راویان «طرق» دیگری داشتهاند که قرائت دیگری را که از همان قاری مذکور گرفته بودند به آنها تعلیم دادهاند؛ اما این طرق هم بتدریج مهجور و شاذ شد؛
مثلا ابوعماره حمزه بن قاسم یکی از طرق حفص از عاصم بوده است که الان شاذ شده است (جامع البيان في القراءات السبع، ج1، ص366 ).
💢بدین ترتیب
🔹اولا مقصود از قراءات شاذ یک قاری (یا راوی) غیر از مفردات وی است؛ و
🔹ثانیا و مهمتر اینکه با توضیح فوق کاملا واضح میشود که، برخلاف تصور برخی از متاخران، تعبیر قرائت شاذ در خصوص یکی از این قاریان یا راویان مشهور آنها اصلا به معنای این نیست که همان قرائت متواتری که از وی نقل شده شاذ باشد!
مثلا
شهید ثانی در شرح این عبارت شهید اول که میگوید «در نماز حمد و سوره را باید بر اساس قرائات متواتر خواند و خواندن قرائت شاذ در نماز جایز نیست» (رسائل الشهيد الأول، ص169 ) بعد از اشاره به اینکه به نظر شهید اول، نه فقط قراءاتِ هفتگانه، بلکه قرائات عشر هم متواتر است، تذکر میدهد که البته هرچه از این هفت یا ده نفر نقل شده، متواتر نیست، بلکه حتی از قراء سبعه هم «شاذ» نقل شده، چه رسد به غیر اینها (الحاشية الأولى على الألفية، ص529-530 ؛ المقاصد العلية في شرح الرسالة الألفية، ص24۵).
⛔️اما برخی چون به نکته فوق توجه نداشتند، گمان کردهاند که فقط همین دو روایت از هر قاری نقل شده؛ و لذا پنداشتهاند درباره هرچه از قراء سبعه (یا عشره) نقل شده، یا باید بگوییم متواتر است یا شاذ است! در حالی که برای کسی که در علم قراءات کار کند کاملا واضح است که این قاریانی که قرائتشان در بلاد اسلامی متواتر نقل شده، قرائات دیگری هم داشتهاند که امروزه آن قراءات دیگر ایشان در عداد قراءات شاذ درآمده است. اما افرادی که با این ادبیات آشنا نبودند این را تهافتی در کلام شهید ثانی دیدهاند که: وی چند سطر قبل تصریح کرده که این قرائات سبعه و عشره همگی متواترا به پیامبر ص میرسد اما خودش در اینجا برخی از اینها را شاذ میداند! و سپس به تکلفاتی برای جمع این دو کلام وی افتادهاند (مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة، ج7، ص218-219 ).
و این سوءتفاهم همین طور ادامه پیدا کرده تا اینکه عدهای از معاصران به شهید ثانی نسبت میدهند که وی برخی از این قرائات هفتگانه مشهور را شاذ و غیرمتواتر میداند!
🔹آیه محل بحث از این جهت قابل توجه است؛ اگرچه قرائت «فَتَنْفَعَهُ» (به صورت منصوب) جزء مفردات حفص به حساب آمده، (و در بقیه قراءات مرفوع است) اما:
🔺چنانکه برخی تذکر دادهاند این بر اساس روایت مشهور حفص از عاصم است (که این تعبیر نشان میدهد که خود حفص در روایتش از عاصم، احتمالا قرائت دیگری که چهبسا مطابق قرائت دیگران باشد نیز داشته، که البته آن قرائتش شاذ است)؛
و
🔺برخی دیگر هم تذکر دادهاند که این روایت شعبه از عاصم (که در اینجا با روایت حفص از عاصم متفاوت، و شبیه قراءات دیگر است) بر اساس دو طریق معروف وی (یعنی اعشی و برجمی) بوده است؛ و این بدان معناست که طرق دیگر شعبه، احتمالا قرائتی شبیه روایت حفص را هم از وی روایت کردهاند، که البته آن قرائات از شعبه، جزء قراءات شاذ قرار میگیرد.
@yekaye
☀️۱) یکی از مضامینی که ائمه اطهار ع به عنوان حسن ختام خطبههایی که ایراد میکردند از آن استفاده میکردند مضمون همین آیه است؛ چنانکه در روایتی از امام باقر ع که نحوه ادای نماز جمعه م خطبههای آن را توضیح میدهند، خطبه دوم را این گونه به پایان میرسانند:
سپس بگوید: خدایا ما را از کسانی قرار بده که متذکر شدند پس این تذکر ایشان را فایدهای داد.
سپس از منبر پایین بیاید.
📚الكافي، ج3، ص424
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ:
... ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَذَكَّرَ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى؛ ثُمَّ يَنْزِل.
@yekaye
☀️۲) الف. از پیامبر اکرم ص روایت شده که فرمودند:
خداوند به حضرت داوود ع فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلایقم بگردان.
گفت:پروردگارا! من که تو را دوست دارم اما چگونه تو را محبوب خلایقت بگردانم؟!
فرمود: نعمتهایم را به آنان یادآوری کن که اگر اینها را به آنان متذکر شوی مرا دوست خواهند داشت.
📚قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص: 205
عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّه عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ إِسْرَائِيلَ رَفَعَهُ إِلَى النَّبِيِّ ص قَالَ:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِدَاوُدَ ع: أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي.
قَالَ: يَا رَبِّ نَعَمْ أَنَا أَحَبَّكَ فَكَيْفَ أحببك إِلَى خَلْقِكَ؟
قَالَ: اذْكُرْ أيادي عِنْدَهُمْ فَإِنَّكَ إِذَا ذَكَرْتَ لَهُمْ ذَلِكَ أحبوني.
☀️ب. شبیه این مضمون در گفتگویی بین خداوند و حضرت موسی ع هم روایت شده است؛ از جمله:
☀️ب.۱. از امام سجاد ع روایت شده که فرمودند:
خداوند به حضرت موسی ع فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلایقم بگردان.
گفت:پروردگارا! چگونه چنین کنم؟
فرمود: لطفها و نعمتهایم را به آنان یادآوری کن تا مرا دوست بدارند؛ که اگر بنده فراریای را به من برگردانی یا گمراهی را به درگاهم هدایت کنی برایت بهتر است از صد سال عبادتی که روزها روزه باشی و شبها به عبادت بایستی.
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 342
وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع:
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع: حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي، وَ حَبِّبْ خَلْقِي إِلَيَّ.
قَالَ: يَا رَبِّ كَيْفَ أَفْعَلُ؟
قَالَ: ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي لِيُحِبُّونِي، فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي، أَوْ ضَالًّا عَنْ فِنَائِي، أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا.
☀️ب.۲. از امام باقر ع روایت شده است:
خداوند به حضرت موسی ع فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلایقم بگردان.
موسی ع گفت: پروردگارا! تو میدانی که احدی محبوبتر از تو نزد من نیست؛ اما من چه راهی به دل بندگانت دارم؟
پس خداوند به او وحی کرد: نعمتهایم را به آنان یادآوری کن که آنان جز خوبی یاد نکنند.
📚قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص: 161؛ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 332
عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع: أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي.
قَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكَ فَكَيْفَ لِي رَبِّي بِقُلُوبِ الْعِبَادِ؟
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ: فَذَكِّرْهُمْ نِعْمَتِي وَ آلَائِي فَإِنَّهُمْ لَا يَذْكُرُونَ مِنِّي إِلَّا خَيْرا [حَسَناً].
☀️ج. این مضمون اما به نحوی متفاوت هم روایت شده است؛ بدین نحو که خداوند توصیه میکند علاوه بر نعمتها بلاهای خداوند را هم متذکر شود. روایت بدین شرح است:
از امام رضا ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
خداوند به حضرت موسی ع محی کرد: ای موسی! مرا دوست بدار و مرا محبوب خلایقم بگردان.
گفت:پروردگارا! من که تو را دوست دارم اما چگونه تو را محبوب خلایقت بگردانم؟!
فرمود: نعمتهایم را به آنان یادآوری کن و همین طور ابتلائاتی را که برایشان پیش میآورم؛ که همانا آنان متذکر نخواهند شد وقتی که از من جز هر خوبی که بدانان میرسد چیزی ندانند.
📚الأمالي (للطوسي)، ص484
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ الْقُرَشِيُّ أَبُو الْعَبَّاسِ بِالْكُوفَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ:
أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى نَجِيِّهِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): يَا مُوسَى أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي.
قَالَ: يَا رَبِّ إِنِّي أُحِبُّكَ، فَكَيْفَ أُحَبِّبُكَ إِلَى خَلْقِكَ؟
قَالَ: اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ، وَ بَلَائِي عِنْدَهُمْ، فَإِنَّهُمْ لَا يَذَّكَّرُونَ إِذْ لَا يَعْرِفُونَ مِنِّي إِلَّا كُلَّ خَيْرٍ.
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
.
1️⃣ «لَعَلَّهُ يَزَّكَّى أَوْ يَذَّكَّرُ ...»
در این آیه متذکر شدن را به عنوان گزینه رقیب «تزکیه» برشمرد. چنانکه در نکات ادبی اشاره شد ماده «زکو» دلالت بر یک نحوه افزودنی بر جان انسان دارد که همراه با نحوهای طهارت است؛ اما «تذکر» صرفا توجه کردن و جدی گرفتن است.
در واقع،
انسان اول تذکر پیدا میکند و وقتی متذکر شد به اقتضای آن عمل میکند و پاک میشود
📚الميزان، ج20، ص200
پس چهبسا میخواهد نشان دهد که
ميزان پذيرش افراد جامعه متفاوت است. در برابر ارشاد و دعوت پيامبر، گروهى تزكيه مىشوند و گروهى در حدّ تذكّر سود مىبرند
📚تفسير نور، ج10، ص384
@yekaye
#عبس_4
یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
.
2️⃣ «لَعَلَّهُ يَزَّكَّى أَوْ يَذَّكَّرُ ...»
با اینکه تزکیه علیالقاعده یک مرحله بالاتر ازتذکر است چرا آن را مقدم کرد؟
🌴الف. چون در مقام مواخذه کسی است که از آن نابینا اعراض کرده، از اثرات بالاتر شروع کرد؛ یعنی میفرماید این کسی که تو از او رویگردان میشوی، چهبسا به تزکیه روی آورد، یا لااقل متذکر شود که آن تذکر یک سودی برایش داشته باشد.
🌴ب. ...
@yekaye
#عبس_4
یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
.
3️⃣ «أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى»
متذکر شدن صرفا یک حالت روانی زودگذر نیست؛ بلکه حتما سودی به انسان میرساند.
✅توضیح
از وظایف پیامبر ص (و به تبع ایشان، هرکس که میخواهد تعالیم پیامبر ص را ترویج دهد) تذکر دادن است، تا حدی که گویی تنها کار پیامبر ص همین است: «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ: پس تذكّر ده كه تو تنها تذكّردهندهای» (غاشیه/21).
و وقتی تذکر اثر بگذارد مخاطب متذکر میشود، که از این متذکر شدن با واژه «يَذَّكَّرُ» تعبیر میشود.
جمله بعدی با حرف «ف» عطف شده که دلالت بر تفریعِ بلافاصله دارد؛ یعنی همین که کسی متذکر شود این تذکر نفعی به وی میرساند.
✅تبصره ۱
آقای قرائتی به عنوان برداشتی از این آیه نوشتهاند: تذكّر دادن، بىنتيجه نيست و اثر خود را مىگذارد (تفسير نور، ج10، ص384).
حقیقت این است که این نکته واقعا از این آیه درنمیآید؛ چرا که عبارت اول به صورت «يَذَّكَّرُ» است که در خود آن تحت تاثیر واقع شدن اشاره شده است و اگر فرموده بود «ذَكِّرْ» این برداشت درست بود. علاوه بر این، برداشت فوق صریحا در آیه دیگری رد شده است؛ یعنی در آیه دیگری که «ذَكِّرْ» آمده، به جای حرف «ف»، از حرف شرط «إن» استفاده شده؛ یعنی تو تذکرت را بده، اما معلوم نیست که تذکر در هرکسی اثر بگذارد و سودی دهد: «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى» (اعلی/۹).
✅تبصره ۲
اگر آیه را به عنوان قضیه شخصیه تفسیر کنیم همان نکته ابتدایی هم که اشاره شد قابل استنباط نخواهد بود. یعنی به عنوان یک گزاره شخصیه، آیه در مقام توضیح روحیات آن نابیناست و میخواهد بفرماید: ای کسی که از آن نابینا رویگردان شدی؛ تو چه میدانی، شاید آن نابینا متذکر شود و از آن تذکرش سودی نصیبش شود. که در این صورت، آیه لزوما نمیخواهد بفرماید که هرکس متذکر شد حتما سودی از تذکر خویش میبرد؛ بلکه میخواهد بگوید چهبسا این نابینا از آن دسته متذکرانی باشد که از تذکرشان سودی ببرند که به مفهوم مخالف بگوید معلوم نیست هر متذکری از متذکر شدنش نصیبی ببرد.
البته با توجه به دو قرائتی که ذکر شد هر دوی این مطالب جداگانه میتواند مورد توجه باشد؛ یعنی:
از سویی بر اساس قرائت مرفوع «فَتَنْفَعُهُ» که عطف به «یذکر» است، بفرماید که بدانید هر تذکری یک سودی در پی دارد،
و از سوی دیگر بر اساس قرائت منصوب «فَتَنْفَعَهُ» و مطابق با فهم عرفی که گمان میکنند برخی از متذکرشدنها خاصیت قابل توجهی ندارد، این را جواب «لعل» قرار دهد و بفرماید که در این مورد خاص چه میدانی؛ شاید از آن مواردی باشد که شخص متذکر میشود و آن متذکر شدن سودش میدهد.
@yekaye
#عبس_4
یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
🔹اسْتَغْنى
▪️ماده «غنی» وقتی به صورت کلمه و با الف مقصوره (غِنی) به کار میرود غالبا در معنای مال و ثروت است،
و وقتی با الف ممدوده (غِناء) به کار میرود یک نوع صدای طربانگیز است؛
و البته اگر با الف ممدوده به صورت مفتوح الغین ادا شود (غَناء) به معنای بینیازی و کفایت است و از همان معنای اول است
📚كتاب العين، ج4، ص450
▪️ اگرچه ابن فارس نتوانسته معنای واحدی برای آن بیابد و در خصوص آن، از دو اصل (یکی در معنای «کفایت» و دوم این «صوت» خاص) سخن گفته
📚معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۳۹7
اما برخی از اهل لغت این دومی را هم به آن اولی برگرداندهاند؛
مثلا
▪️عسکری بر این باور است که چون همانند ثروت که نفس را بهرهمند میسازد صوت غنایی هم بهره نفسانی به انسان میرساند چنین نامیده شده
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
یا
▪️حسن جبل بعد از اینکه توضیح داده که حرف «غ» برای یک نحوه تخلخل همراه با سستی به کار میرود و حرف «ن» بر یک امتداد لطیف در باطن دلالت دارد و حرف «ی» هم یک نحوه اتصال و امتداد را نشان میدهد و ترکیب اینها بر امتداد وجود چیزی لطیف به وفور در یک عرصه دلالت دارد، معنای محوری این ماده را «وجود کفایتی که یک عرصهای را به نحو مطلوبی آباد میکند و امر آن را برپا میدارد» دانسته، چنانکه ثروت برای اغلب مردم چنین کارکردی دارد و یا مثال برپا ماندن در یک مکان، تعبیر « كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲؛ هود/۶۸ و ۹۸) است
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۱
بیان میکند وجه تسمیه صدای غناء هم این است که یک صوت دارای رخوت و مطلوبیتی است که به وسیله آن عرصهای، یعنی حنجره) آباد میشود، برخلاف صداهای نتراشیده و نخراشیده که به حنجره فشار میآورد
📚همان، ص۱۶۱۳
و
▪️مرحوم مصطفوی نیز که اصل معنای این ماده را به معنای عدم احتیاج و نقطه مقابل فقر میداند و اموری همچون کفایت و إجزاءو ثروتمندی را از مصادیق آن به حساب میآورد، با اینکه کاربرد این ماده در خصوص صدای غنایی را برگرفته از کلمه «عناه» در زبان عبری (که به معنای ترنم و نغمه و صوت دلرباست) میداند، اما اذعان دارد که تناسبی بین این ماده و معنای عربیاش هست، که البته آن تناسب را به نحوی تکلفآمیز این گونه بیان کرده که استغناء و احساس بینیازی منجر به طغیان و خودنمایی و تجاوز از حد میشود که از زمره اینها بلند کردن صداست
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص274-275
و البته در قرآن کریم ظاهرا در همان معنای این صوت استفاده نشده است.
▪️در خصوص کلمه «غِنى» برخی بر این باورند که این بر سه قسم است:
▫️یکی به معنای عدم هرگونه حاجت و نیاز است که فقط در مورد خدا به این معنا به کار میرود؛
▫️دوم به معنای کم بودن نیازهای شخص است که مثلا در آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى»(لضحى/8) در این معنا به کار رفته، و
▫️سوم به معنای فراوانی مال و ثروت متناسب با تنوع خود مردم است که در آیاتی همچون «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ» (نساء/6)، «الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ» (توبة/93)، «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» (آل عمران/181)، «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقرة/273] به کار رفته است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص615
▪️چنانکه بیان شد عمده استعمال خاص ان کلمه در معنای مال و ثروت است،
اما تعبیر در مورد مستقر شدن در یک مکان هم به کار میرود: «كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲ و هود/۶۸ و ۹۵) و در تفاوت تعبیر «أقام بالمكان» و «غني بالمكان» گفتهاند که این دومی در اقامت کردنی به کار میرود که شخص با این اقامت کردنش دیگر نیازی به غیر ندارد، در حالی که در خود تعبیر «أقام بالمكان» این معنا نهفته نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۳۰۳
و برخی هم این را این گونه توضیح دادهاند که تعبیر « غَنِيَ في مكان كذا» در جایی به کار میرود که وی بقدری در آنجا اقامت کرده باشد که دیگر نیازمند کسی نباشد [و خودش اموراتش را بگذراند]
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
هرچند برخی هم این تعبیر به صورت منفی را به معنای مطلقِ نیست و نابود شدن چیزی دانسته و گفتهاند «كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» یعنی کانه اصلا چیزی نبوده است
📚كتاب العين، ج4، ص451
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «استغنی»
◾️کاربرد فعل ثلاثی مجرد این ماده در قرآن تنها در همین مصداق فوق (بحث بودن در یک مکان) است، اما در ابواب ثلاثی مجرد در دو باب افعال و استفعال به کار رفته است:
▪️در باب افعال، «إِغْنَاء» به معنای چیزی یا کسی را غنی و بینیاز کردن است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص275
این ماده وقتی به باب افعال میرود اقتضای دو مفعول دارد:
▫️یکی چیزی که متعلق نیاز است (نیاز به چه چیزی) که
در بسیاری از موارد تعبیر «شیئاْ» آمده: (إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً، یونس/36 و نجم/28؛ إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني عَنْكَ شَيْئاً، مریم/42؛ يَوْمَ لا يُغْني مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً، دخان/41؛ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا يُغْني عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَيْئاً، جاثیه/10؛ يَوْمَ لا يُغْني عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً، طور/46؛ فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئا، تحریم/۱۰) و
یک مورد هم با حرف اضافه «من» آمده: «وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ» (مرسلات/31)؛ و
در موارد فراوانی هم حذف شده است (وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ، یونس/101؛ ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ، مسد/2)؛
▫️ و دوم کسی که قرار است نیازش را رفع کنند،
برخی در اینجا به نکته لطیفی تذکر دادهاند و آن این است که تعبیر «إغناء» وقتی به خدا [یا کسانی که در امتداد خداوند نامشان آمده] نسبت داده شود به صورت مفعول بیواسطه به کار میرود، مانند: «إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِه» (توبه/۷۴)، «وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِه» (نساء/۱۳۰)، «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۲)، «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۳)، «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاء» (توبه/۲۸)؛
اما اگر فاعلش غیر خدا باشد، برای اشاره به شخصی که نیازی از او قرار است رفع شود از حرف «عن» استفاده میشود: «ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ» (حاقة/28)، «لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» (آل عمران/10)، «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» (شعراء/207)، «لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ» (يس/23).
در وجه آن گفتهاند که چون خداوند قادر مطلق است غنی کردنی که انجام میدهد مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد؛ اما غیر خداوند اگر بتواند غنایی برای دیگران انجام دهد از جهت خاصی است؛ حرف «عن» دلالت بر یک نحوه صدور و خروج دارد
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276
تنها مثال نقض قرآنی این سخن، تعبیر «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ» (عبس/37) است؛ که شاید وجه فوق در اینجا نیز توجیه داشته باشد؛ زیرا در این آيه «یغنیه» نه به معنای بینیاز کردن و به غنی رساندن خویش، بلکه به معنای شدت گرفتاری به خویش است که وی را از هرگونه توجهی به غیر بینیاز میکند.
▪️اما وقتی به باب استفعال میرود برخی گفتهاند «استغناء» به معنای «به بینیازی رسیدن» است
📚کتاب العین، ج۴، ص۴۵۰
و ظاهرا با توجه به باب استفعال، در اصل به معنای «طلب غنی و بینیاز شدن» بوده، اما به خاطر کثرت استعمالش در خصوص «غنی» کمکم به معنای «بینیازی» به کار رفته است
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
و برخی کاربرد آن را در همین معنای «احساس بینیازی کردن» را همچنان برقرار دانسته و از جمله آيه را به عنوان یکی از مصادیق آن برشمردهاند
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۲
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص27۶
و به نظر میرسد اگرچه در برخی کاربردهای قرآنی ظهور آن در معنای «بینیاز شدن» پررنگ است (مانند: وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»، لیل/8، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى، علق/7)، اما برخی از کاربردهای دیگر نیز هست که ادعای فوق را تایید کند، مانند: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَميدٌ» (تغابن/6).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی توضیح کلمه «استغنی»
▪️این کلمه در وزن «فعیل» در معنای اسم فاعل (یا صفت مشبهه) نیز به کار رفته است که نقطه مقابل «فقیر» است: «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما» (نساء/۱۳۵)؛ که اگرچه هم به صورت مفرد (مانند آیه قبل) و هم به صورت جمع (مثلا: يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف، بقره/۲۷۳؛ إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ، توبه/۹۳) در قرآن در خصوص انسانها به کار رفته، اما کاربرد آن در مورد خداوند که فراوان است: «و اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ» (بقره/263)، «اللَّه غَنِيٌّ حَميدٌ» (بقره/267؛ لقمان/12؛ تغابن/6)، «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ» (آل عمران/97)، «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ« (نمل/40)، «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ» (زمر/7)؛
و چنانکه برخی توضیح دادهاند کاربرد حقیقی آن تنها شایسته خداوند است 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276-277
🔸کلمه «غِنی» به معنای مال و ثروت، به کلمات «جده» و «یسار» نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفتهاند
▪️استفاده شایع از کلمه «غنی» در مورد مال و ثروت است؛ اما منحصر در آن نیست و برای هر چیزی که بتواند نیازی از انسان را مرتفع کند به کار میرود؛
▪️برخلاف «جدة» که تنها در مورد مال و ثروت به کار میرود؛ و
▪️فرق «یسار» با این دو در آن است که «یسار» آن مقدار مال و ثروتی است که یک زندگی مطلوب با آن میسر میشود و کثرت در آن شرط نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
📿ماده «غنی» و مشتقات آن ۷۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
ذیل آیه «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى: که خود را مستغنی دید» (علق/۷)
(در جلسه ۳۵۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/) و
آیه «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی: و اما کسی که بخل ورزید و خود را بینیاز شمرد» (لیل/۹)
(در جلسه ۵۶۸ https://yekaye.ir/al-lail-92-8/) و
آیه «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی: و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!» (لیل/۱۱)
(در جلسه ۵۷۱ https://yekaye.ir/al-lail-92-11/)
احادیث متعددی گذشت که اغلب آنها را میتوان ذیل این آیه نیز در نظر گرفت.
اما احادیث دیگر:
@yekaye
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده که درباره آیه «اما کسی که بینیازی ورزید» (عبس/۵) فرمودند:
او کسی است که ترککننده حق ما، و ضایعکننده آن چیزی است که خداوند از ولایت ما بر وی واجب کرده است.
📚شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج1، ص239
[عن الحسين بن الحكم الحبري، باسناده، عن] عبد اللّه بن محمد بن عقيل، عن أبي جعفر عليه السّلام، إنه قال في قول اللّه تعالى: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»، قال:
هو التارك لحقنا، المضيع لما افترضه اللّه تعالى عليه من ولايتنا.
✅این حدیث ادامهای دارد که ان شاء الله ذیل آیه ۷ خواهد آمد.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:
مستی [دست کم] چهار گونه است: مستی شراب؛ و مستی مال و ثروت؛ و مستی خواب؛ و مستی حکمرانی.
📚معاني الأخبار، ص365؛
📚الخصال، ج2، ص636 ؛
📚تحف العقول، ص124
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
السُّكْرُ أَرْبَعُ سَكَرَاتٍ: سُكْرُ الشَّرَابِ وَ سُكْرُ الْمَالِ وَ سُكْرُ النَّوْمِ وَ سُكْرُ الْمُلْكِ.
☀️ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
سزاوار است که عاقل خود را از مستی مال و مستی قدرت و مستی علم و مستی حاصل از مدح شدن و مستی جوانی نگه دارد؛ که هر یک از اینها بادی خبیث دارد که عقل را سلب، و وقار را کم میکند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص552؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص66
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ يَحْتَرِسَ مِنْ سُكْرِ الْمَالِ وَ سُكْرِ الْقُدْرَةِ وَ سُكْرِ الْعِلْمِ وَ سُكْرِ الْمَدْحِ وَ سُكْرِ الشَّبَابِ؛ فَإِنَّ لِكُلِّ ذَلِكَ رِيحاً خَبِيثَةً تَسْلُبُ الْعَقْلَ وَ تَسْتَخِفُّ الْوَقَارَ.
☀️ج. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
از مستی ثروتمندی به خدا پناه ببرید که مستی آن دیر به هشیاری میانجامد.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ سَكْرَةِ الْغِنَى فَإِنَّ لَهُ سَكْرَةً بَعِيدَةَ الْإِفَاقَة.
@yekaye
☀️۳) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
با غیرخداوند بینیاز شدن، بزرگترین فقر و بدبختی است (56/2).
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص54؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
الْغِنَى بِغَيْرِ اللَّهِ أَعْظَمُ الْفَقْرِ وَ الشَّقَاءِ.
☀️ب. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
مغرور شدن به ثروت موجب گستاخی [= آمیزهای از غرور و هوسرانی] میشود
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص349؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص370
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
غُرُورُ الْغِنَى يُوجِبُ الْأَشَرَ.
☀️ج. و باز از ایشان روایت شده که فرمودند:
بدترین اموال آن است که صاحب خویش را بینیاز نکند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص293؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص369
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
شَرُّ الاموال ما لَمْ یُغْنِ عَنْ صاحِبِه.
@yekaye
🔶۴) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. حب مال دین را سست کرده، یقین را از بین میبرد.
☀️ب. هر که مال در چشم او ارزشمند شد بزرگان در نظر او خوار و بیمقدار میشوند.
☀️ج. ثروت حاصل از مال هلاک میکند و به طغیان میکشاند و [همه چیز را] بر باد میدهد.
☀️د. فراوانی اموال دل را فاسد میکند و گناه پدید میآورد [یا: موجب فراموش گناهان میشود].
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص368
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️الف. حُبُّ المالِ یُوهِنُ الدِّینَ و یُفْسِدُ الیَقینَ.
☀️ب. مَنْ كَرُمَ عَلَيْهِ الْمَالُ هَانَتْ عَلَيْهِ الرِّجَالُ.
☀️ج. ثَرْوَةُ الْمَالِ تُرْدِي وَ تُطْغِي وَ تَفْنَى.
☀️د. كَثْرَةُ الْمَالِ تُفْسِدُ الْقُلُوبَ وَ تُنْشِئُ [يُنْسِي] الذُّنُوبَ.
🔹درباره عبارت اخیر ظاهرا هر دو معنا میتواند درست باشد زیرا از امام صادق ع هم حدیث داریم که:
☀️ه. ... به خاطر پولداری غبطه کسی را نخور، زیرا با ثروت فراوان گناهان زیاد میشود به خاطر حقوق واجبی که برعهده انسان میآید...
📚الكافي، ج2، ص135
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
☀️... وَ لَا تَغْبِطْ أَحَداً بِكَثْرَةِ الْمَالِ ،فَإِنَّ مَعَ كَثْرَةِ الْمَالِ تَكْثُرُ الذُّنُوبُ لِوَاجِبِ الْحُقُوق ...
و هم حدیث داریم که:
☀️و. به خاطر ثروت فراوان خوشحال نشو ... که همانا ثروت فراان گناهان را از یاد میبرد...
📚الكافي، ج2، ص497
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
☀️... لَا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ... فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِي الذُّنُوبَ ... .
@yekaye
🔺۵) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
☀️الف. هرکس مالی از غیر راه حلال به دست آورد، آن را در راه ناشایستی مصرف کند.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص458؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص355
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️مَنْ يَكْتَسِبْ [اكْتَسَبَ] مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ يَصْرِفْهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ.
☀️ب. اندکی که کفایت کند، بهتر از فراوانی است که طغیان آورد.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص371؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص366
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
☀️قَلِيلٌ [/ یَسیرٌ] يَكْفِي خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ يُطْغِي.
@yekaye
☀️۶) از امام سجاد ع روایت شده است:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به شترچرانى گذر کرد و کسى را فرستاد تا ایشان را سیراب کند.
شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفهاست شام آنهاست.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن.
سپس به گوسفندچرانى گذر کرد و کس فرستاد تا ایشان را سیراب کند.
چوپان گوسفندها را دوشید و به همراه هر چه در ظرف قبلا دوشیده بود در ظرف پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله ریخت و گوسفندى هم براى حضرت فرستاد و عرض کرد: این بود آنچه داشتیم، اگر دوست دارید که بر آن بیفزاییم میافزاییم.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: خدایا او را به قدر کفاف روزى ده.
یکى از اصحاب عرض کرد: یا رسول اللَّه! براى آنکه درخواستت را در کرد دعاى فرمودى که همه ما آن را دوست داریم، و براى کسى که حاجتت را روا کرد دعایى فرمودى که همه ما ناخوش داریم.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر است از زیادى باشد و دل را مشغول دارد. بار خدایا به محمد و آل محمد ص به قدر کفاف روزى ده!
📚الكافي ، ج2، ص140-141
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ:
مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَاعِي إِبِلٍ، فَبَعَثَ يَسْتَسْقِيهِ. فَقَالَ: أَمَّا مَا فِي ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَيِ وَ أَمَّا مَا فِي آنِيَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: اللَّهُمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ.
ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِي غَنَمٍ، فَبَعَثَ إِلَيْهِ يَسْتَسْقِيهِ. فَحَلَبَ لَهُ مَا فِي ضُرُوعِهَا وَ أَكْفَأَ مَا فِي إِنَائِهِ فِي إِنَاءِرَسُولِ اللَّهِ ص، وَ بَعَثَ إِلَيْهِ بِشَاةٍ، وَ قَالَ: هَذَا مَا عِنْدَنَا؛ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِيدَكَ زِدْنَاكَ.
قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْكَفَافَ.
فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! دَعَوْتَ لِلَّذِي رَدَّكَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ، وَ دَعَوْتَ لِلَّذِي أَسْعَفَكَ بِحَاجَتِكَ بِدُعَاءٍ كُلُّنَا نَكْرَهُهُ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ مَا قَلَّ وَ كَفَى خَيْرٌ مِمَّا كَثُرَ وَ أَلْهَى. اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْكَفَافَ.
@yekaye
☀️۷) امیرالمومنین ع در خطبهای فرمودند:
چگونه سرایی را توصیف کنم که آغازش سختی است و پایانش نابودی؛ در حلالش حساب است و در حرامش عقاب؛ کسی که در آن مستغنی شود به فتنه افتد و کسی که در آن نیازمند گردد غمگین شود...
📚نهج البلاغة، خطبه۸۲
📚تحف العقول، ص201
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص146
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص127
و من كلام له ع في ذم صفة الدنيا
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ؛ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ؛ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ ...
@yekaye
☀️۸) الف. درفرازی از خطبه امیرالمومنین ع که هفت روز بعد از شهادت رسول الله ص ایراد کردند و به خطبه وسیله معروف است و فرازهایی از آن قبلا گذشت آمده است:
ای مردم! گنجی سودمندتر از علم نیست؛ ...
و زیباییای زیباتر از عقل نیست ...
و کسی که به رأی خویش مغرور شود گمراه گردد؛
و کسی که با عقل خویش استغنا ورزد [= احساس بینیازی کند] بلغزد...
📚الكافي، ج8، ص19
📚 تحف العقول، ص93
خُطْبَةٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هِيَ خُطْبَةُ الْوَسِيلَةِ
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُكَايَةَ التَّمِيمِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ النَّضْرِ الْفِهْرِيِّ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ... فَقَالَ: ... إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِهِ، فَقَال: ...
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا كَنْزَ أَنْفَعُ مِنَ الْعِلْمِ ... وَ لَا جَمَالَ أَزْيَنُ مِنَ الْعَقْلِ ... وَ مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْيِهِ ضَلَّ وَ مَنِ اسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ زَل ...
📚دو فراز آخر حدیث فوق در ضمن وصیتی از امیرالمومنین ع به امام حسن ع (العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص359 ) یا به امام حسین ع (تحف العقول، ص88 ) نیز آمده است؛
و
▪️ آثار این دو اقدام اخیر در منبع زیر به صورت معکوس آمده است؛ یعنی:
☀️ب. کسی که با عقل خویش استغنا ورزد [= احساس بینیازی کند] گمراه گردد؛ و کسی که به رأی خویش استبداد ورزد بلغزد.
📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص429
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص347
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
مَنِ اسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ ضَلَّ و مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ زَلَّ.
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۹۰) 📖 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى 📖 ترجمه 💢اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]، سوره ع
.
1️⃣«أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
در نکات ادبی اشاره شد که کلمه «اسْتَغْنى» به معنای طلب بینیازی کردن است که تدریجا در خصوص خود بینیاز شدن (بویژه به لحاظ مالی، یعنی) و ثروتمند بودن و احساس بینیازی کردن به کار رفته است.
درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست دیدگاههای مختلفی بیان شده است:
🌴الف. کسی که در میان قوم خود جایگاهی دارد و به لحاظ مالی ثروتمند و مستغنی است (مجمع البيان، ج10، ص664 ).
✅تبصره:
برخی از علمای اهل سنت که مخاطب این آیه را پیامبر ص قلمداد کردهاند با این معنا بشدت مخالفاند؛ زیرا میگویند زندگی پیامبر ص نشان میدهد که ایشان کسی نبوده است که فردی را به خاطر ثروتمند بودنش مورد احترام ویژه قرار دهد (مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
حق این است که اگر واقعا مخاطب این آیه را پیامبر ص بدانیم این تحلیل درست است؛ اما چنانکه قبلا توضیح داده شد نمیتوان مخاطب را پیامبر ص دانست، زیرا به فرض که این آیه را توجیه کنیم، تطبیق آیات ۸ تا ۱۰ بر پیامبر که ناظر به بیاعتنایی نسبت به کسی است که دنبال هدایت است چگونه توجیه شود؟!
🌴ب. کسی که خود را بینیاز از خدا ویا هدایت شدن میبیند و احساس نیاز نمیکند که به پیامبر ص و دین الهی مراجعه کند (عطاء و کلبی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
✅تبصره:
این معنا که در میان اهل سنت بسیار رواج دارد و البته معنای درستی هم هست، میتواند امتدادی برای زمان بعد از پیامبر ص نیز داشته باشد؛ یعنی اشاره به کسی که خود را از دین الهی بینیاز میبیند، هم میتواند شامل کسانی باشد که نسبت به اصل نبوت و ارسال پیام الهی احساس بینیازی میکنند، و هم ناظر به کسانی که نسبت به اصل امامت و مفسر حقیقی و معصوم وحی احساس بینیازی میکنند؛ و مذمت این آیه همان طور که شامل گروه اول میشود شامل گروه دوم نیز هست (حدیث۱).
🌴ج. میتواند تلفیقی از هر دو مطلب فوق باشد، یعنی کسی که به لحاظ مالی ثروتمند است و احساس بینیازی میکند و لازمهاش یک نحوه ریاست و بزرگی در دیگران مردم و استکبار ورزیدن از پیروی حق است (الميزان، ج20، ص200 )؛
یا به تعبیر دیگر، شخصی است که در اثر ثروت زياد، گرفتار غرور شده و به این جهت احساس میکند که نیازی به هدایت و شنیدن سخن حق ندارد (تفسير نور، ج10، ص384 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
@yekaye
#عبس_5
یک آیه در روز
. ۱۰۹۰) 📖 أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى 📖 ترجمه 💢اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]، سوره ع
.
2️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»
با توجه به اینکه جمله «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى» در مقام انتقاد است، میتوان نتیجه گرفت:
احساس بىنيازى کردن محكوم است
📚تفسير نور، ج10، ص384
و از احادیث معلوم میشود که نهتنها احساس بینیازیای که به خاطر کثرت مال و ثروت برای شخص حاصل شود (احادیث ۲ تا ۶)، بلکه هر چیزی ما سوی الله که در انسان احساس بینیازی رقم بزند مذموم (حدیث۳.الف) و فتنهای برای انسان است (حدیث۷)، حتی اگر آن چیز عقل باشد (جالب است که امیرالمومنین ع در همان حدیثی که علم را بهترین گنج و عقل را بهترین زینت برشمرده، تذکر داده که همینها اگر احساس بینیازی را در انسان رقم بزنند و انسان به علم و عقل خویش مغرور شود مایه هلاکتند، حدیث۸).
@yekaye
#عبس_5