یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
.
3️⃣ «أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى»
متذکر شدن صرفا یک حالت روانی زودگذر نیست؛ بلکه حتما سودی به انسان میرساند.
✅توضیح
از وظایف پیامبر ص (و به تبع ایشان، هرکس که میخواهد تعالیم پیامبر ص را ترویج دهد) تذکر دادن است، تا حدی که گویی تنها کار پیامبر ص همین است: «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ: پس تذكّر ده كه تو تنها تذكّردهندهای» (غاشیه/21).
و وقتی تذکر اثر بگذارد مخاطب متذکر میشود، که از این متذکر شدن با واژه «يَذَّكَّرُ» تعبیر میشود.
جمله بعدی با حرف «ف» عطف شده که دلالت بر تفریعِ بلافاصله دارد؛ یعنی همین که کسی متذکر شود این تذکر نفعی به وی میرساند.
✅تبصره ۱
آقای قرائتی به عنوان برداشتی از این آیه نوشتهاند: تذكّر دادن، بىنتيجه نيست و اثر خود را مىگذارد (تفسير نور، ج10، ص384).
حقیقت این است که این نکته واقعا از این آیه درنمیآید؛ چرا که عبارت اول به صورت «يَذَّكَّرُ» است که در خود آن تحت تاثیر واقع شدن اشاره شده است و اگر فرموده بود «ذَكِّرْ» این برداشت درست بود. علاوه بر این، برداشت فوق صریحا در آیه دیگری رد شده است؛ یعنی در آیه دیگری که «ذَكِّرْ» آمده، به جای حرف «ف»، از حرف شرط «إن» استفاده شده؛ یعنی تو تذکرت را بده، اما معلوم نیست که تذکر در هرکسی اثر بگذارد و سودی دهد: «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى» (اعلی/۹).
✅تبصره ۲
اگر آیه را به عنوان قضیه شخصیه تفسیر کنیم همان نکته ابتدایی هم که اشاره شد قابل استنباط نخواهد بود. یعنی به عنوان یک گزاره شخصیه، آیه در مقام توضیح روحیات آن نابیناست و میخواهد بفرماید: ای کسی که از آن نابینا رویگردان شدی؛ تو چه میدانی، شاید آن نابینا متذکر شود و از آن تذکرش سودی نصیبش شود. که در این صورت، آیه لزوما نمیخواهد بفرماید که هرکس متذکر شد حتما سودی از تذکر خویش میبرد؛ بلکه میخواهد بگوید چهبسا این نابینا از آن دسته متذکرانی باشد که از تذکرشان سودی ببرند که به مفهوم مخالف بگوید معلوم نیست هر متذکری از متذکر شدنش نصیبی ببرد.
البته با توجه به دو قرائتی که ذکر شد هر دوی این مطالب جداگانه میتواند مورد توجه باشد؛ یعنی:
از سویی بر اساس قرائت مرفوع «فَتَنْفَعُهُ» که عطف به «یذکر» است، بفرماید که بدانید هر تذکری یک سودی در پی دارد،
و از سوی دیگر بر اساس قرائت منصوب «فَتَنْفَعَهُ» و مطابق با فهم عرفی که گمان میکنند برخی از متذکرشدنها خاصیت قابل توجهی ندارد، این را جواب «لعل» قرار دهد و بفرماید که در این مورد خاص چه میدانی؛ شاید از آن مواردی باشد که شخص متذکر میشود و آن متذکر شدن سودش میدهد.
@yekaye
#عبس_4
یک آیه در روز
. ۱۰۸۹) 📖 أوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى 📖 ترجمه 💢یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدها
🔹اسْتَغْنى
▪️ماده «غنی» وقتی به صورت کلمه و با الف مقصوره (غِنی) به کار میرود غالبا در معنای مال و ثروت است،
و وقتی با الف ممدوده (غِناء) به کار میرود یک نوع صدای طربانگیز است؛
و البته اگر با الف ممدوده به صورت مفتوح الغین ادا شود (غَناء) به معنای بینیازی و کفایت است و از همان معنای اول است
📚كتاب العين، ج4، ص450
▪️ اگرچه ابن فارس نتوانسته معنای واحدی برای آن بیابد و در خصوص آن، از دو اصل (یکی در معنای «کفایت» و دوم این «صوت» خاص) سخن گفته
📚معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۳۹7
اما برخی از اهل لغت این دومی را هم به آن اولی برگرداندهاند؛
مثلا
▪️عسکری بر این باور است که چون همانند ثروت که نفس را بهرهمند میسازد صوت غنایی هم بهره نفسانی به انسان میرساند چنین نامیده شده
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
یا
▪️حسن جبل بعد از اینکه توضیح داده که حرف «غ» برای یک نحوه تخلخل همراه با سستی به کار میرود و حرف «ن» بر یک امتداد لطیف در باطن دلالت دارد و حرف «ی» هم یک نحوه اتصال و امتداد را نشان میدهد و ترکیب اینها بر امتداد وجود چیزی لطیف به وفور در یک عرصه دلالت دارد، معنای محوری این ماده را «وجود کفایتی که یک عرصهای را به نحو مطلوبی آباد میکند و امر آن را برپا میدارد» دانسته، چنانکه ثروت برای اغلب مردم چنین کارکردی دارد و یا مثال برپا ماندن در یک مکان، تعبیر « كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲؛ هود/۶۸ و ۹۸) است
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۱
بیان میکند وجه تسمیه صدای غناء هم این است که یک صوت دارای رخوت و مطلوبیتی است که به وسیله آن عرصهای، یعنی حنجره) آباد میشود، برخلاف صداهای نتراشیده و نخراشیده که به حنجره فشار میآورد
📚همان، ص۱۶۱۳
و
▪️مرحوم مصطفوی نیز که اصل معنای این ماده را به معنای عدم احتیاج و نقطه مقابل فقر میداند و اموری همچون کفایت و إجزاءو ثروتمندی را از مصادیق آن به حساب میآورد، با اینکه کاربرد این ماده در خصوص صدای غنایی را برگرفته از کلمه «عناه» در زبان عبری (که به معنای ترنم و نغمه و صوت دلرباست) میداند، اما اذعان دارد که تناسبی بین این ماده و معنای عربیاش هست، که البته آن تناسب را به نحوی تکلفآمیز این گونه بیان کرده که استغناء و احساس بینیازی منجر به طغیان و خودنمایی و تجاوز از حد میشود که از زمره اینها بلند کردن صداست
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص274-275
و البته در قرآن کریم ظاهرا در همان معنای این صوت استفاده نشده است.
▪️در خصوص کلمه «غِنى» برخی بر این باورند که این بر سه قسم است:
▫️یکی به معنای عدم هرگونه حاجت و نیاز است که فقط در مورد خدا به این معنا به کار میرود؛
▫️دوم به معنای کم بودن نیازهای شخص است که مثلا در آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى»(لضحى/8) در این معنا به کار رفته، و
▫️سوم به معنای فراوانی مال و ثروت متناسب با تنوع خود مردم است که در آیاتی همچون «وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ» (نساء/6)، «الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ» (توبة/93)، «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ» (آل عمران/181)، «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (بقرة/273] به کار رفته است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص615
▪️چنانکه بیان شد عمده استعمال خاص ان کلمه در معنای مال و ثروت است،
اما تعبیر در مورد مستقر شدن در یک مکان هم به کار میرود: «كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها» (اعراف/۹۲ و هود/۶۸ و ۹۵) و در تفاوت تعبیر «أقام بالمكان» و «غني بالمكان» گفتهاند که این دومی در اقامت کردنی به کار میرود که شخص با این اقامت کردنش دیگر نیازی به غیر ندارد، در حالی که در خود تعبیر «أقام بالمكان» این معنا نهفته نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۳۰۳
و برخی هم این را این گونه توضیح دادهاند که تعبیر « غَنِيَ في مكان كذا» در جایی به کار میرود که وی بقدری در آنجا اقامت کرده باشد که دیگر نیازمند کسی نباشد [و خودش اموراتش را بگذراند]
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
هرچند برخی هم این تعبیر به صورت منفی را به معنای مطلقِ نیست و نابود شدن چیزی دانسته و گفتهاند «كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ» یعنی کانه اصلا چیزی نبوده است
📚كتاب العين، ج4، ص451
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «استغنی»
◾️کاربرد فعل ثلاثی مجرد این ماده در قرآن تنها در همین مصداق فوق (بحث بودن در یک مکان) است، اما در ابواب ثلاثی مجرد در دو باب افعال و استفعال به کار رفته است:
▪️در باب افعال، «إِغْنَاء» به معنای چیزی یا کسی را غنی و بینیاز کردن است
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص616
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص275
این ماده وقتی به باب افعال میرود اقتضای دو مفعول دارد:
▫️یکی چیزی که متعلق نیاز است (نیاز به چه چیزی) که
در بسیاری از موارد تعبیر «شیئاْ» آمده: (إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً، یونس/36 و نجم/28؛ إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني عَنْكَ شَيْئاً، مریم/42؛ يَوْمَ لا يُغْني مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً، دخان/41؛ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا يُغْني عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَيْئاً، جاثیه/10؛ يَوْمَ لا يُغْني عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً، طور/46؛ فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئا، تحریم/۱۰) و
یک مورد هم با حرف اضافه «من» آمده: «وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ» (مرسلات/31)؛ و
در موارد فراوانی هم حذف شده است (وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ، یونس/101؛ ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ، مسد/2)؛
▫️ و دوم کسی که قرار است نیازش را رفع کنند،
برخی در اینجا به نکته لطیفی تذکر دادهاند و آن این است که تعبیر «إغناء» وقتی به خدا [یا کسانی که در امتداد خداوند نامشان آمده] نسبت داده شود به صورت مفعول بیواسطه به کار میرود، مانند: «إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِه» (توبه/۷۴)، «وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلاًّ مِنْ سَعَتِه» (نساء/۱۳۰)، «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۲)، «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (نور/۳۳)، «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاء» (توبه/۲۸)؛
اما اگر فاعلش غیر خدا باشد، برای اشاره به شخصی که نیازی از او قرار است رفع شود از حرف «عن» استفاده میشود: «ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ» (حاقة/28)، «لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» (آل عمران/10)، «ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ» (شعراء/207)، «لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ» (يس/23).
در وجه آن گفتهاند که چون خداوند قادر مطلق است غنی کردنی که انجام میدهد مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد؛ اما غیر خداوند اگر بتواند غنایی برای دیگران انجام دهد از جهت خاصی است؛ حرف «عن» دلالت بر یک نحوه صدور و خروج دارد
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276
تنها مثال نقض قرآنی این سخن، تعبیر «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ» (عبس/37) است؛ که شاید وجه فوق در اینجا نیز توجیه داشته باشد؛ زیرا در این آيه «یغنیه» نه به معنای بینیاز کردن و به غنی رساندن خویش، بلکه به معنای شدت گرفتاری به خویش است که وی را از هرگونه توجهی به غیر بینیاز میکند.
▪️اما وقتی به باب استفعال میرود برخی گفتهاند «استغناء» به معنای «به بینیازی رسیدن» است
📚کتاب العین، ج۴، ص۴۵۰
و ظاهرا با توجه به باب استفعال، در اصل به معنای «طلب غنی و بینیاز شدن» بوده، اما به خاطر کثرت استعمالش در خصوص «غنی» کمکم به معنای «بینیازی» به کار رفته است
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
و برخی کاربرد آن را در همین معنای «احساس بینیازی کردن» را همچنان برقرار دانسته و از جمله آيه را به عنوان یکی از مصادیق آن برشمردهاند
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۱۲
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص27۶
و به نظر میرسد اگرچه در برخی کاربردهای قرآنی ظهور آن در معنای «بینیاز شدن» پررنگ است (مانند: وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»، لیل/8، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى، علق/7)، اما برخی از کاربردهای دیگر نیز هست که ادعای فوق را تایید کند، مانند: «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَى اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَميدٌ» (تغابن/6).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی توضیح کلمه «استغنی»
▪️این کلمه در وزن «فعیل» در معنای اسم فاعل (یا صفت مشبهه) نیز به کار رفته است که نقطه مقابل «فقیر» است: «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما» (نساء/۱۳۵)؛ که اگرچه هم به صورت مفرد (مانند آیه قبل) و هم به صورت جمع (مثلا: يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف، بقره/۲۷۳؛ إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ، توبه/۹۳) در قرآن در خصوص انسانها به کار رفته، اما کاربرد آن در مورد خداوند که فراوان است: «و اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ» (بقره/263)، «اللَّه غَنِيٌّ حَميدٌ» (بقره/267؛ لقمان/12؛ تغابن/6)، «فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ» (آل عمران/97)، «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ« (نمل/40)، «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ» (زمر/7)؛
و چنانکه برخی توضیح دادهاند کاربرد حقیقی آن تنها شایسته خداوند است 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص276-277
🔸کلمه «غِنی» به معنای مال و ثروت، به کلمات «جده» و «یسار» نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفتهاند
▪️استفاده شایع از کلمه «غنی» در مورد مال و ثروت است؛ اما منحصر در آن نیست و برای هر چیزی که بتواند نیازی از انسان را مرتفع کند به کار میرود؛
▪️برخلاف «جدة» که تنها در مورد مال و ثروت به کار میرود؛ و
▪️فرق «یسار» با این دو در آن است که «یسار» آن مقدار مال و ثروتی است که یک زندگی مطلوب با آن میسر میشود و کثرت در آن شرط نیست
📚الفروق فی اللغة، ص۱۶۹
📿ماده «غنی» و مشتقات آن ۷۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
ذیل آیه «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى: که خود را مستغنی دید» (علق/۷)
(در جلسه ۳۵۴ http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/) و
آیه «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی: و اما کسی که بخل ورزید و خود را بینیاز شمرد» (لیل/۹)
(در جلسه ۵۶۸ https://yekaye.ir/al-lail-92-8/) و
آیه «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی: و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!» (لیل/۱۱)
(در جلسه ۵۷۱ https://yekaye.ir/al-lail-92-11/)
احادیث متعددی گذشت که اغلب آنها را میتوان ذیل این آیه نیز در نظر گرفت.
اما احادیث دیگر:
@yekaye
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده که درباره آیه «اما کسی که بینیازی ورزید» (عبس/۵) فرمودند:
او کسی است که ترککننده حق ما، و ضایعکننده آن چیزی است که خداوند از ولایت ما بر وی واجب کرده است.
📚شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج1، ص239
[عن الحسين بن الحكم الحبري، باسناده، عن] عبد اللّه بن محمد بن عقيل، عن أبي جعفر عليه السّلام، إنه قال في قول اللّه تعالى: «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى»، قال:
هو التارك لحقنا، المضيع لما افترضه اللّه تعالى عليه من ولايتنا.
✅این حدیث ادامهای دارد که ان شاء الله ذیل آیه ۷ خواهد آمد.
@yekaye