eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️۱۱) الف. از امام صادق ع روایت شده است: همسر عثمان بن مظعون نزد رسول الله ص رفت و گفت: یا رسول الله! عثمان روز روزه می‌گیرد و شب به قیام برای عبادت برمی‌خیزد [کنایه از اینکه شب و روزش فقط به عبادت مشغول است و کاری به کار ما ندارد]. رسول الله خشمگین برخاستند تا نزد عثمان بن مظعون رسیدند و دیدند که در حال نماز است. عثمان بن مظعون چون متوجه آمدن رسول الله ص شد سریع نمازش را تمام کرد. پیامبر ص فرمود: عثمان! خداوند متعال مرا بر اساس رهبانیت مبعوث نفرمود؛‌بلکه مرا بر اساس دین حنیف سهله سمحه [دینی همراه با تساهل و تسامح] مبعوث فرمود: من روزه می‌گیرم و نماز می‌خوانم؛ و در عین حال با خانواده‌ام همبستر می‌شوم. پس هرکس فطرت مرا دوست دارد به سنت من عمل نماید و نکاح، سنت من است. 📚الكافي، ج‏5، ص494 ☀️ب. این واقعه در منابع اهل سنت چنین روایت شده است: یکبار رسول الله ص از مقابل منزل عثمان بن مظعون می‌گذشت همسر وی را در حالتی ژولیده دید. از او پرسید: تو را چه شده است؛ آیا عثمان نگاهت نمی‌کند؟! گفت: خیر! از فلان زمان تاکنون در بسترم نخوابیده است و مدتهاست که روزها روزه می‌گیرد و چیزی نمی‌خورد. فرمود: به او بگو نزد من بیاید. او نزد عثمان بن مظعون رفت و به وی اطلاع داد و وی سراغ پیامبر ص آمد و ایشان را در مسجد دید. نزد ایشان نشست اما ایشان از او روگرداندند. وی به گریه افتاد و گفت: آیا مطلب بدی درباره من شنیده‌اید؟ فرمود: تو همان کسی هستی که هر روز روزه می‌گیری و هر شب به بعادت می‌ایستی و به بستر نمی‌روی؟ گفت: بله؛ به امید رسیدن به مراتب بالایی از خوبی چنین می‌کنم. فرمود: همانا چشم تو سهمی دارد؛ و بدنت سهمی دارد؛ و همسرت سهمی دارد؛‌پس روزه بگیر؛ اما گاهی هم غذا بخور؛ بخواب و البته گاه [برای عبادت] قیام کن؛ و سراغ همسرت هم برو. همانا من گاهی روزه می‌گیرم و گاه افطار می‌کنم؛ گاهی می‌خوابم و گاه قیام میکنم؛ سراغ همسرانم می‌روم؛‌پس هرکس سنت مرا رعایت کند هدایت شود و هرکس آن را ترک کند گمراه شود. هر عملی یک حالت نشار و رغبت دارد و برای هر حالت نشاط و رغبتی یک حالت سستی و رخوتی هست؛ پس اگر آن سستی و رخوت به غفلت [ترک عمل] منجر شود شخص به هلاکت می‌افتد؛ ولی اگر آن حالتی که غفلت غلبه دارد در حد واجب بسنده شود به صاحبش ضرری نمی‌رسد؛ پس آن مقداری عمل کند که طاقتش را داری؛ و همانا من بر دین حنیف سمحه [دارای تسامح] مبعوث شده‌ام؛ پس عبادت پروردگارت را بر خود سنگین مکن که نمی‌دانی چه اندازه طول عمرت چقدر است! 📚المعجم الكبير (للطبراني) ج8، ص222 📚این واقعه در المعجم الكبير (للطبراني)، ج8، ص170 با اندک تفاوتی در تعابیر نیز آمده است. ☀️ج. در همین راستا واقعه دیگری نیز در منابع اهل سنت آمده است بدین بیان که: ابوامامه می‌گوید: در یکی از جنگها همراه با رسول الله در راه بودیم که در راه، یکی از همراهان ما به غاری رسید که در آن آبی بود و با خود گفت: من دیگر اینجا ساکن خواهم شد؛ از آب اینجا می‌نوشم و از گیاهان و حبوباتی که اطراف اینجا روییده تغذیه می‌کنم و از دنیا کناره می‌گیرم. سپس با خود گفت بهتر است سراغ رسول الله ص بروم و این را برایشان بگویم و اگر اجازه داد چنین کنم وگرنه چنین نکنم. پس سراغ رسول الله ص آمد و گفت: ای پیامبر خدا ص! من غاری یافتم که در آنجا در حد نیاز من آب و حبوبات یافت می‌شد؛ با خود گفتم که اینجا بمانم و از دنیا کناره‌گیری کنم. پیامبر ص فرمود: من بر اساس یهودیت یا نصرانیت مبعوث نشده‌ام؛ بلکه بر اساس دین حنیف سمحه [=دارای تسامح] مبعوث شده‌ام؛ به کسی که جان محمد ص به دست اوست سوگند قدم برداشتنی در صبح یا شام در راه خدا از دنیا و آنچه در آن است بهتر است؛ و یک نفر از شما در صف بایستد* برایش بهتر از شصت سال نمازش است. ✳️*پی‌نوشت: مقصود از ایستادن در صف، می‌تواند صف نماز جماعت باشد؛ و می‌تواند کنایه از شرکت در جهاد با دشمنان خدا و حضور در صف مجاهدین باشد. 📚مسند أحمد، ج36، ص623-624؛ المعجم الكبير (للطبراني)، ج8، ص216 ✅نکته: با اینکه تعبیر اینکه پیامبر فرموده باشد من بر شریعت سمحه سهله مبعوث شده‌ام بسیار شایع است و در بسیاری از کتب لغت قدیمی، تعبیر «بعثت بالحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَة السَّهْلَة» به عنوان حدیث نبوی یافت می‌شود (مثلا: الفائق في غريب الحديث، ج‏2، ص93؛ النهاية، ج‏1، ص451؛ لسان العرب، ج‏9، ص58؛ مجمع البحرين، ج‏5، ص41؛ تاج العروس، ج‏12، ص152) اما غیر از همان حدیث کافی در منابع حدیثی شیعه و سنی حدیث دیگری از پیامبر که این دو کلمه را با هم داشته باشد یافت نشد. البته: @yekaye سند و متن احادیث فوق 👇ادامه مطلب👇
ادامه احادیث بند ۱۱ ☀️د. در منابع شیعه یک حدیث بدون سند از پیامبر اکرم ص یافت شد که ایشان فرموده‌اند: من بر اساس دین حنیف سمحه سهله‌ای که سفید و نورانی است به سوی شما مبعوث شده‌ام. 📚بحار الأنوار، ج‏30، ص548 و در منابع اهل سنت این مطلب از جانب پیامبر فقط با عبارت «دین حنیف سمحه» بارها و بارها آمده است؛ مثلا: ☀️ه. از عایشه نقل شده که یکبار رسول الله ص فرمود: یهود می‌داند که در دین ما گشایش هست؛ همانا من با دین حنیف سمحه‌ای [= دارای تسامح] فرستاده شده‌ام. 📚مسند أحمد، ج41، ص349؛ ج۴۳، ص۱۱۵ ☀️و. از ابن عباس روایت شده که به رسول الله ص گفته شد: چه دینی نزد خداوند محبوبتر است؟ [در نقل دیگر: ‌کدام اسلام برتر است]؟ فرمودند: حنیف سمحه [= دارای تسامح]. 📚مسند أحمد، ج4، ص17 📚المعجم الكبير (للطبراني) ج11، ص227؛ 📚 المعجم الأوسط، ج1، ص300 ☀️ز. روایت شده است که از امیرالمومنین ع سوال شد: آیا وضو گرفتن با آبی که جماعتی از مسلمین با آن وضو گرفته‌اند [مثلا حوضی که عده‌ای از آن آب وضو می‌گیرند] برای شما دوست‌داشتنی‌تر است یا وضو گرفتن از یک تنگ سفیدی که درش هم پوشیده است [کنایه از ظرف بسیار تمیز و بهداشتی]؟ فرمودند: خیر؛ بلکه از همان آبی که جماعتی از مسلمین با آن وضو گرفته‌اند؛ همانا محبوبترین دین شما نزد خداوند دین حنیفی است که سمحه و سهله باشد. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 12 📝نکته‌ای درباره و دینی: روایات فوق بخوبی نشان می‌دهد مقصود از دین و یا و در دین، اصلا بی‌قیدی و هر کاری را هر طوری انجام دادن نیست؛ بلکه این تعبیر در مقابل کسانی که انجام وظایف دینی را به نحوی سختگیرانه و فوق روالهای متعارف پیگیری می‌کردند آمده؛ و مقصود از آنکه بنای دین بر آسان گرفتن است، این است که اعمال شریعت را به نحو متعارف و عادی باید انجام داد؛ نه اینکه انجام ندادن وظایف شریعت چندان مهم نباشد! و به بهانه تساهل و تسامح، بی‌قیدی و بی‌اعتنایی به واجبات دینی ترویج شود. @yekaye 👇سند و متن احادیث فوق👇
☀️۱۱) الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ. فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي. فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص. فَقَالَ لَهُ: يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاح‏. 📚الكافي، ج‏5، ص494 ☀️ب. حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ، ثنا صَدَقَةُ بْنُ خَالِدٍ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي الْعَاتِكَةِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ، عَنِ الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللهِ ص، فَمَرَّ بِبَيْتِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ، فَقَامَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ، فَقَالَ: «مَالَكِ يَا كُحَيْلَةُ مُبْتَذِلَةً، أَلَيْسَ عُثْمَانُ شَاهِدًا؟» قَالَتْ: بَلَى وَمَا اضْطَجَعَ عَلَى فِرَاشِي مُنْذُ كَذَا وَكَذَا، وَيَصُومُ الدَّهْرَ فَمَا يُفْطِرُ. فَقَالَ: «مُرِيهِ أَنْ يَأْتِيَنِي». فَلَمَّا جَاءَ، قَالَتْ لَهُ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ، فَوَجَدَهُ فِي الْمَسْجِدِ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَبَكَى، ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ بَلَغَكَ عَنِّي أَمْرٌ؟ قَالَ: «أَنْتَ الَّذِي تَصُومُ الدَّهْرَ، وَتَقُومُ اللَّيْلَ لَا تَضَعُ جَنْبَكَ عَلَى فِرَاشٍ؟» قَالَ عُثْمَانُ: قَدْ فَعَلْتُ ذَلِكَ أَلْتَمِسُ الْخَيْرَ. فَقَالَ النَّبِيُّ ص: «لِعَيْنِكَ حَظٌّ، وَلِجَسَدِكَ حَظٌّ، وَلِزَوْجِكَ حَظٌّ، فَصُمْ وَأَفْطِرْ، وَنَمْ وَقُمْ، وَائْتِ زَوْجَكَ، فَإِنِّي أَنَا أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأَنَامُ وَأَقُومُ، وَآتِي النِّسَاءَ، فَمَنْ أَخَذَ بِسُنَّتِي فَقَدِ اهْتَدَى، وَمَنْ تَرَكَهَا ضَلَّ، فَإِنَّ لِكُلِّ عَمِلٍ شِرَّةٌ، وَلِكُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ، فَإِذَا كَانَتِ الْفَتْرَةُ إِلَى الْغَفْلَةِ فَهِي الْهَلَكَةُ، وَإِذَا كَانَتِ الْغَفْلَةُ إِلَى الْفَرِيضَةِ، لَا يَضُرُّ صَاحِبَهَا شَيْئًا، فَخُذْ مِنَ الْعَمَلِ بِمَا تُطِيقُ، وَإِنِّي إِنَّمَا بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ، فَلَا تَثْقِلْ عَلَيْكَ عِبَادَةَ رَبِّكَ لَا تَدْرِي مَا طُولُ عُمُرِكَ.» 📚المعجم الكبير (للطبراني) ج8، ص222 📚این واقعه در المعجم الكبير (للطبراني)، ج8، ص170 با اندک تفاوتی در تعابیر نیز آمده است. ☀️ج. حَدَّثَنَا أَبُو الْمُغِيرَةِ، حَدَّثَنَا مُعَانُ بْنُ رِفَاعَةَ، حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ الْقَاسِمِ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ ص فِي سَرِيَّةٍ مِنْ سَرَايَاهُ قَالَ: فَمَرَّ رَجُلٌ بِغَارٍ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ قَالَ: فَحَدَّثَ نَفْسَهُ بِأَنْ يُقِيمَ فِي ذَلِكَ الْغَارِ فَيَقُوتُهُ مَا كَانَ فِيهِ مِنْ مَاءٍ وَيُصِيبُ مَا حَوْلَهُ مِنَ الْبَقْلِ، وَيَتَخَلَّى مِنَ الدُّنْيَا، ثُمَّ قَالَ: لَوْ أَنِّي أَتَيْتُ نَبِيَّ اللهِ ص، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ فَإِنْ أَذِنَ لِي فَعَلْتُ، وَإِلَّا لَمْ أَفْعَلْ. فَأَتَاهُ فَقَالَ: يَا نَبِيَّ اللهِ، إِنِّي مَرَرْتُ بِغَارٍ فِيهِ مَا يَقُوتُنِي مِنَ الْمَاءِ وَالْبَقْلِ، فَحَدَّثَتْنِي نَفْسِي بِأَنْ أُقِيمَ فِيهِ وَأَتَخَلَّى مِنَ الدُّنْيَا. قَالَ: فَقَالَ النَّبِيُّ ص: إِنِّي لَمْ أُبْعَثْ بِالْيَهُودِيَّةِ وَلَا بِالنَّصْرَانِيَّةِ، وَلَكِنِّي بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ، وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَغَدْوَةٌ أَوْ رَوْحَةٌ فِي سَبِيلِ اللهِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا، وَلَمُقَامُ أَحَدِكُمْ فِي الصَّفِّ خَيْرٌ مِنْ صَلَاتِهِ سِتِّينَ سَنَةً. 📚مسند أحمد، ج36، ص623-624؛ المعجم الكبير (للطبراني)، ج8، ص216 @yekaye 👇ادامه👇
ادامه سند و متن احادیث بند ۱۱ ☀️د. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: بُعِثْتُ إِلَيْكُمْ بِالْحَنَفِيَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ الْبَيْضَاء. 📚بحار الأنوار، ج‏30، ص548 ☀️ه. حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَ لِي عُرْوَةُ، إِنَّ عَائِشَةَ، قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص يَوْمَئِذٍ: لَتَعْلَمُ يَهُودُ أَنَّ فِي دِينِنَا فُسْحَةً، إِنِّي أُرْسِلْتُ بِحَنِيفِيَّةٍ سَمْحَةٍ. 📚مسند أحمد، ج41، ص349؛ ج۴۳، ص۱۱۵ ☀️و. حَدَّثَنِي يَزِيدُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قِيلَ لِرَسُولِ اللهِ ص: أَيُّ الْأَدْيَانِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ؟ قَالَ: الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ. 📚مسند أحمد، ج4، ص17 ☀️حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ دَاوُدَ الْمَكِّيُّ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الرَّازِيُّ، ثنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مِغْرَاءَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَيُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «حَنِيفِيَّةٌ سَمْحَةٌ» 📚المعجم الكبير (للطبراني) ج11، ص227؛ 📚 المعجم الأوسط، ج1، ص300 ☀️ز. وَ سُئِلَ عَلِيٌّ ع: أَ يُتَوَضَّأُ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْ رَكْوٍ أَبْيَضَ مُخَمَّرٍ؟ فَقَالَ: لَا بَلْ مِنْ فَضْلِ وَضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ؛ فَإِنَّ أَحَبَّ دِينِكُمْ إِلَى اللَّهِ الْحَنِيفِيَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَة. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 12 @yekaye
☀️۱۲) در اشعاری منسوب به امیرالمومنین ع آمده است که ایشان فرمودند: دوای تو در خودت است و نمی‌بینی؟! و دردت هم از خودت است و احساس نمی‌کنی؟! آیا می‌پنداری که تو جرمی کوچک هستی؟ در حالی که بزرگترین عالم درون تو پیچیده شده است. پس [و] همانا تو آن کتاب مبینی هستی که با حروفش امر پنهان آشکار می‌شود؛ پس [و] چه نیازی به بیرون داری که از تو با آنچه نوشته می‌شود خبر دهد؟! 📚روضة المتقين، ج‏2، ص81؛ 📚الوافي، ج‏2، ص319؛ 📚تفسير الصافي، ج‏1، ص92؛ 📚ديوان أميرالمؤمنين عليه السلام، ص175 ؛ 📚مرآة العقول، ج‏3، ص272؛ ج۱۱، ص۳۶۲ عن امیرالمومنین ع: دَواؤُكَ فيكَ وَ ما تُبصِرُ وَ دَاؤُكَ مِنكَ وَ ما تَشعُرُ وَ تَحْسَبُ [أَتَزعُمُ] أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَنْتَ [فَأَنتَ] الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر فَلا [ولا] حاجَةَ لَكَ في خارِجٍ يُخْبَرُ عَنكَ بِما سَطَروا ✅تکلمه: متن شعر بر اساس نقلی که در مرآة العقول، ج۱۱، ص۳۶۲ آمده گذاشته شد. تمام منابع دیگری که در بالا ذکرشد فاقد بیت آخر می‌باشند؛ و در اینها اینکه دو عبارت «وَما تُبصِرُ» و «وَما تَشعُرُ» در بیت اول مربوط به مصراع اول باشند یا دوم اختلافی است. البته این نقل چهار بیتی از این شعر در سایت الدیوان (به آدرس: https://www.aldiwan.net/poem31063.html) نیز آمده است با این تفاوت که بیت دوم با عبارت «أَتَزعُمُ» شروع می‌شود (که در بسیاری از نقلهای مذکور در منابع فوق هم همین طور است) و مصراع آخر آن بدین صورت است: «وَ فِكرُكَ فيكَ وَ ما تُصدرُ» که با توجه به اینکه «ما» موصوله باشد یا نافیه (و به تبع آن، فعل تصدر معلوم باشد یا مجهول)، دست کم دو معنا برایش محتمل است: «در حالی که فکرت در توست و نیز آنچه از تو بیرون می‌آید؛ در حالی که فکرت در توست و هنوز آن را بیرون نداده‌ای». البته این بیت آخر در تفسیر سید حیدر آملی (قرن۸) بدین صورت آمده است، که بعید به نظر می‌رسد: «و أنت الوجود و نفس الوجود / و ما فيك موجود لا تحصر: تو وجود هستی و خود وجودی؛ و در تو موجود[ات] غیرقابل شمارش جمع شده است» (تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج‏1، ص254 ). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» در قسمت نکات ادبی بیان شد که دست کم سه گونه تحلیل نحوی برای این آیه مطرح شده، که متناسب با هرکدام، نکته خاصی از این آیه استنباط می‌شود: 🌴الف. نصب کلمه «سبیل» از باب اشتغال است، که به لحاظ معنایی فعل «یسر» ناظر به خود «سبیل» می‌شود و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را آسانش کرد» می‌شود. این معنا با اینکه در تحلیل‌های نحوی مهمترین احتمال معنایی برشمرده شده است، اما فقط معدودی از مترجمان فارسی زبان (آقایان معزی و شعرانی و دهلوی و صفی‌علیشاه) آیه را بر این مبنا ترجمه کرده‌اند. در این حالت، تاکید کلام بر آسان شدن خود راه است؛ یعنی در این کلام خود راه موضوعیت دارد؛ و این نکته بیش از همه ترجمه آقای معزی به چشم می‌آید، که ایشان ترجمه کرده‌اند: «سپس راه را آماده ساختش» (ترجمه معزی، ص۶۸۶). 🌴ب. «سبیل» ظرف باشد؛ و ضمیر «ه» به انسان برگردد؛ و در این صورت ترجمه دقیق آیه عبارت است از «سپس راه را برایش آسان کرد. اکثریت مترجمان (حتی امثال آقایان فولادوند و مشکینی) این احتمال را مبنای ترجمه خویش قرار داده‌اند، که در این صورت، تاکید کلام بر آسان شدن راه برای انسان است؛ نه صرفا آسان بودن راه؛ یعنی این راه را طوری درست کردیم که برای انسان آسان باشد. 🌴ج. سبیل مفعول دوم برای «یسر» باشد و مرجع ضمیر «ه» که مفعول اول است انسان باشد؛ ‌یعنی «انسان را برای این راه آسان نمودیم» که در این صورت، محور تاکید خود انسان است و مساله مهم نحوه آفرینش انسان است که اقتضایش این است که دارای اختیار ویا هدایت‌پذیر باشد؛ که شاید ترجمه جلال الدین فارسی این را مد نظر قرار داده که چنین ترجمه کرده است: «سپس به راه راست روانه‌اش كرد» (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۱۷۱). 💢چنانکه در ادامه خواهیم دید در هر تفسیری یکی از این وجوه برجسته‌تر بوده، و البته با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا همگی می‌تواند مد نظر بوده باشد. @yekaye
. 2️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» مقصود از این «سبیل»ی که آسان شده است، چیست؟ 🌴الف. اگر «تقدیر» مذکور در آیه قبل (فقدّره)، در حد شکل‌گیری جنین در شکم مادر باشد، آنگاه مقصود از این آیه آن است که راه خروج این جنین از شکم مادرش را برایش آسان کرد؛ خواه از این جهت که در عمده دوران حمل، سرِ جنین در سمت سرِ مادر، و پایش در سمت پای مادر است اما در نزدیک زمان زایمان جنین جابجا می‌شود و سر جنین در قسمت پایین و نزدیک محل خروج قرار می‌گیرد و همین خروج جنین را آسانتر می‌کند (ابن عباس و قتاده، به نقل مجمع البيان، ج‏10، ص666 و البحر المحيط، ج‏10، ص409 ) و خواه از این جهت که دهانه رحم را برای خروج او باز می‌کند (تفسير كنز الدقائق، ج‏14، ص136 )؛ و از اموری که احتمال این معنا را تقویت می‌کند این است که خروج انسانی زنده از منفذی چنین تنگ از عجیب‌ترین عجایب است (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص58 ). 🌴ب. مقصود از این راه، راه درست در زندگی است؛ که این را چند گونه توضیح داده‌اند: 🌿ب.۱. مقصود راه دین است (مجمع البيان، ج‏10، ص666 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏31، ص57 )، یعنی همین که با فرستادن پیامبران ص راه دین را به وی نشان داد. 🌿ب.۲. راه تشخیص صحیح و استواری است که به ایمان منجر می‌شود؛ و آسان کردنش اشاره‌ای است که به نعمت برخورداری از عقل (ابن عباس و قتاده و ابوصالح و حسن، به نقل البحر المحيط، ج‏10، ص409 ). 🌿ب.۳. مقصود راه به سوی خیر و سعادت و رستگاری است، یعنی می‌خواهد وی را به خاطر کفرورزیدنش مواخذه کند که چگونه کفر ورزید در حالی که راه خیر و سعادت برایش آسان و مهیا شده بود (الميزان، ج‏20، ص207 )؛ که این معنا اعم از دو معنای فوق است. 🌴ج. مقصود اعم از راه خیر و شر است، یعنی می‌خواهد بفرماید که راه خیر و شر و را به وی نمایاند و البته امکان انجام کار خوب و پرهیز از کار شر را برایش مهیا کرد؛ که از این جهت معنای آیه شبیه معنای آیه «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/۱۰) (مجاهد، حسن و ابن‌زید، به نقل مجمع البيان، ج‏10، ص666 ؛ ابومسلم، به نقل مفاتيح الغيب، ج‏31، ص58 )، ویا شبیه آیه « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/۲) می‌باشد (ابن عباس و عطاء، به نقل الكشاف، ج‏4، ص703 و البحر المحيط، ج‏10، ص409 ). به تعبیر دیگر، در این حالت مقصود این است که هم راه خیر و هم راه شر را در اختیار او قرار داد و برای او همواره و آسان نمود، و در این معنا اشاره‌ای است به اینکه دنیا راه است و مقصد غیر آن است و به همین مناسبت است که در ادامه از مرگ و در قبر شدن سخن به میان آورد و اینها را هم جزء‌نعمتهای خداوند (که مورد ناسپاسی قرار گرفته: ما أکفره؟!) برشمرد (تفسير كنز الدقائق، ج‏14، ص136 ). @yekaye
. 3️⃣ «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» این تعبیر که راه را برای او آسان کرد، در فرض اینکه ناظر به راه سعادت و هدایت [یا نشان دادن دو راه خیر و شر] (یعنی گزینه‌های ب و ج از تدبر ۲) باشد، پاسخ و دفع دخل مقدری است از یک شبهه‌ای که ممکن بود در آیه قبل برای کسی پیش آید: در آیه قبل از تقدیر انسان (قدّرناه) سخن گفت؛ و اشاره به بحث تقدیر، همواره ظرفیت سوءتفاهم و برداشت جبرگرایانه دارد؛ از این رو، در این آیه تاکید می‌کند که آفرینش و تقدیر منافاتی با اختیار داشتن انسان ندارد، بلکه خود اختیار یکی از مولفه‌های تقدیر الهی انسان است؛ و راه انسان (چه به سمت خوبی و چه به سمت بدی) برای او آماده و در معرض وی قرار داده شده است (الميزان، ج‏20، ص207 ). (احادیث ۲ به بعد را با این ملاحظه بخوانید). اینجاست که - چنانکه در تدبر ۶ در آیه قبل بیان شد- احادیثی همچون «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِه» این دلالت را پیدا می‌کند که همت و عزم و افق نگاه هرکس می‌تواند تقدیر وی را دگرگون سازد و هر انسانی با همت خویش می‌تواند به برترین افقهای ممکن در عالم برسد (همچنین حدیث۱۲). از این منظر تعبیر «ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» می‌تواند دلالتهای سلوکی بسیار جالبی داشته باشد، چرا که در این فضا این آیه، عبارت اخرای آیه «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/۶۹) و احادیثی است که می‌فرمایند کسی که بدانچه می‌داند عمل کند، خداوند وی را از آنچه نمی‌داند آگاه می‌سازد (حدیث۹)؛ و شاید بر اساس همین مکانیسم است که فرمودند: دوای تو در خودت است و همه چیز مورد نیازت را در خودت داری ولی نمی‌دانی (حدیث۱۲). 💢یعنی این آیه می‌فرماید ما تقدیری را در انسان رقم زدیم (که این تقدیر ظرفیت بی‌نهایت را در او امکان‌پذیر کرده: حدیث۱۲) و سپس راه را برایش آسان کردیم؛ و آن راه آسان این است که او اگر بر اساس آنچه می‌داند تلاش خودش را انجام دهد ما وی را به آنچه نمی‌داند آگاه می‌کنیم تا پیمودن صحیح بقیه مسیر را برایش تسهیل شود. ، ظاهرا با تکیه بر همین احادیث، دو توصیه دارند که به هم بسیار نزدیک است و به نظر می‌رسد دقیقترین، منطقی و موجه‌ترین، و بالاترین دستورالعمل سلکوی برای هر انسانی باشد؛ ایشان می‌فرمودند: 🎙آدم باید اختیاراً آنچه را که می‌داند [عمل] بکند، ... آن چیزی که نمی‌داند را به این و آن نگاه نکند، به دفتر [شرع] نگاه کند. [اگر] بازهم ندانست توقف و احتیاط باید بکند تا روشن بشود، گفته‌اند به آن چیزهایی که می‌دانی اگر عمل بکنی، «أورثه الله علم ما لا یعلم»، «کفی مالم یعلم»، «لنهدینّهم سبلنا». (دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظم‌له؛ تابستان ١٣٧۶) https://bahjat.ir/fa/content/10589 🎙هیچ‌کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی‌دانم؛ [اگر بگوید] دروغ می‌گوید. هر کسی هست، غیرمعصوم، بعضی چیزها را می‌داند و بعضی چیزها را نمی‌داند؛ آن چیزهایی را که می‌داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی‌داند، می‌فهمد. آن چیزهایی را که می‌دانید، عمل کنید، و آن چیزهایی را که نمی‌دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود؛ وقتی به آنها عمل کردی روشن می‌شود... آنچه می‌دانی بکن و آنچه نمی‌دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد. (به‌سوی محبوب، ص135-۱۳۶) https://bahjat.ir/fa/content/915 @yekaye
. 4️⃣«ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ» در تدبر ۲ از آیه ۱۸(جلسه ۱۱۰۴ https://yekaye.ir/ababsa-80-18/) اشاره شد که هر پدیده‌ای در متن آفرینش خویش، سه مرحله دارد: ا بتدا، مسیر و انتها؛ و در این آیات می‌خواهد به این سه مرحله در خصوص انسان تذکر بدهد. مرحله اول در دو آیه قبل گذشت که ببینید از چه آفریده شده است. این آیه اشاره به مرحله دوم است که هشدار می دهد که خداوند راه را هم برای وی آسان نمود (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص57 ). @yekaye
. 5️⃣ «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ» خداوند با آسان كردن راه تكامل، اتمام حجت كرده است (تفسير نور، ج‏10، ص387). @yekaye