eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹الْمَرْءُ قبلا بیان شد که ▪️سه ماده «مری» و «مرو» و «مرء» به هم نزدیکند و گاه بین معانی اینها و اینکه یک کلمه از کدام از این سه مشتق شده، بین اهل لغت اختلاف می‌شود. ▪️درباره کلماتی که به ماده «مرء» برمی‌گردند نیز برخی همچون ابن فارس از اینکه بتوانند وجه جمعی بین مشتقات مختلف آن بیابند اظهار عجز کرده‌اند. 🔸کلمات قرآنی از این ماده، یکی «مَرْء و إمرَأ» است که به معنای مرد به کار می‌رود در مقابل «مَرْأَة، إمرأة» به معنای زن؛ و دیگری «مریئاً» است که تنها یکبار در قرآن به کار رفته است: «فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/۴). ▪️برخی همچون مرحوم مصطفوی اصل معنای «مرء» را همین گوارایی و دلپسندی طعام دانسته‌اند که «مَریئ» ناظر است و گفته‌اند «مِری» (عضو بلع غذا که به معده متصل می‌شود) را هم به این جهت «مری» گفته‌اند که غذا را با سهولت و راحتی پایین می‌فرستد؛ و بر این باورند که کلمات «مَرْء» به معنای «مرد» – و سپس کاربرد آن به صورت مونث: «مَرْأَة» – از زبانهای سریانی و آرامی به زبان عربی وارد شده و از آن مشتقاتی مانند «مروّت» (یا: مروءت») ساخته شده است؛ و راغب هم مروءت را به معنای کمال مردانگی دانسته‌ همان طور که رجولیت به معنای کمال رجل بودن است. و به نظر می‌رسد این تحلیل قابل دفاع است چرا که امثال ابن فارس هم تصریح کرده‌اند که از مصدر «مُرُوَّة» هیچ فعلی به کار نرفته است. ▪️البته ورود کلمه «مَرْء» از زبانهای مذکور لزوما به این معنا نیست که نتوان هیچ نسبتی بین این کلمه و ماده عربی «مرء» یافت، و این با توجه به تفاوت کلمه «رجل» و «مرء» قابل فهم است، در «رجل» صرف مذکر بودن، در مقابل جنس مونث مد نظر است، اما «مَرء» در مورد مردی به کار می‌رود که نوعی باصفا و دلپسند بودن (گوارایی) در او لحاظ شده است (هرچند که مرأة« به خاطر برخورداری از علامت تأنیث، دلالتش بر مونث بودن پررنگ است و به همین جهت در مقابل «رجل» به کار می‌رود)؛ یا به تعبیر دیگر، «رجل» به نحوی دلالت بر قوت در انجام کارها دارد و از این جهت در مدح افراد گفته می‌شود: «انه رَجُلٌ» (در فارسی می‌گوییم: او مرد است و کار مردانه می‌کند) ولی «مرء» بیشتر ناظر به ادب شخص است چنانکه «مروّت» به ادب شخص ناظر است. ▪️ضمنا توجه شود که اگرچه همان طور که «مَرْأَة» و «إمرأة» برای زن به کار می‌رود: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتان» (بقره/۲۸۲) ، «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْران» (آل عمران/۳۵)، واژه‌های «مَرء» و «إمرأ» هم در درجه اول برای «مرد» به کار می‌رود: « ما یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِه» (بقره/۱۰۲) ، «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/۲۸) ، «یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ … وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» (عبس/۳۶) اما کاربرد آن به معنای مطلق انسان (اعم از مرد و زن) نیز بسیار شایع است: «أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/۲۴) ، «یوْمَ ینْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یداه» (نبأ/۴۰) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» (نور/۱۱) ، «کُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهینٌ» (طور/۲۱) «أَ یطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یدْخَلَ جَنَّةَ نَعیمٍ» (معارج/۳۸) ، «بَلْ یریدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یؤْتی‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً» (مدثر/۵۲) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنیهِ» (عبس/۳۷) و البته استفاده از لفظ مذکر، وقتی اعم از مذکر و مونث مد نظر است در زبان عربی عادی است، چنانکه حتی گاه «رجل» که اساساً برای مرد استفاده شده را برای مطلق از مردن و زن به کار می‌برند:‌ «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/۳۷). 🔖جلسه ۹۲۹ https://yekaye.ir/an-nesa-4-4/ @yekaye
🔹أخيهِ قبلا بیان شد که ▪️کلمه «أخ» به معنای برادر که مثنای آن «أَخَوَان» و جمع آن به دو صورت «إِخْوَة» و «إِخْوَان» و مونث آن (خواهر) به صورت «أُخت» و «أُخْتَان» و «أَخَوَات» به کار می‌رود از کلمات معروفی است که تحلیل ریشه آن در میان اهل لغت محل اختلاف است. ▪️برخی همچون ابن‌فارس بر این باورند که اساسا سه حرف «أ خ و» در عربی هیچ گونه اصالتی ندارد؛ و از نظر او اصل این ماده «وخی» است که دلالت بر سیر و قصد و اراده دارد. ▪️خلیل هم تحلیل مفصلی ارائه داده است که چگونه قلب حروف عله به همزه در کلمه «أخ» و مشتقات آن رخ داده است. به هر حال ماده «وخی» چنانکه اشاره شد دلالت بر چیز خاصی (و نه امور دیگر) را قصد کردن دارد و در تفاوت «اراده» و «توخی» گفته‌اند که «وخی» ‌راه قصد شده مستقیم است و چیزی را «توخی» کردن به معنای این بوده که آن را مسیر و راه خود قرار دادم و سپس در مطلق قصد و اراده کردن هر چیزی به کار رفته است و غیر از «أخ» و مشتقاتش کلمه دیگری از این ماده نداریم که در قرآن کریم به کار رفته باشد. ▪️در مقابل، بسیاری از علمای لغت این دو ماده را مستقل بحث کرده و اصل کلمه «أخ» را ماده «أ خ و» معرفی کرده‌اند و حداکثر این است که گفته‌اند فعل «تأخّيتُ» به معنای قصد کردم است و این کلمه (که ظاهرا از همین ماده «أخو» است) احتمال دارد به نحوی مأخوذ از «وخی» ‌باشد و بین این دو ماده اشتقاق اکبر برقرار باشد و وموید دیگری که بر این ارتباط می‌توان یافت این است که در لهجه طی برای جاری کردن عقد اخوت به جای «آخیتُ» از تعبیر «واخیتُ» استفاده می‌شود. ▪️از کلماتی که از همین ماده «أخو» هست کلمه «أُخَیة» است که گفته‌اند میخ یا چوبی است که در دیوار بوده و افسار چارپایان را بدان می‌بسته‌اند (برخی گفته‌اند طنابی بوده که یک سویه‌اش را در زمین فرو می‌کرده‌اند و سویه دیگرش چیز سختی مانند چوب یا… داشته که افسار حیوان را بدان می‌بسته‌اند). برخی همچون حسن جبل همین را معنای اصلی ماده «أخو» دانسته‌اند و گفته‌اند اصل این ماده دلالت دارد بر دستگیره ویا چیزی مانند آن که چیز دیگری بدان محکم می‌شود همانند «أخیة» که افسار چارپا را بدان محکم می‌بندند. ▪️اما بسیاری دیگر از اهل لغت (مانند راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی) همان کلمه «أخ» (برادر) را محور اصلی این ماده دانسته‌ و گفته‌اند که اصل این ماده به کسی گفته می‌شود که در ولادت لااقل از طریق یکی از ابوین با دیگری مشارکت داشته باشد و به همین مناسبت به هرکسی که یک نحوه مشارکت جدی در قبیله یا دین یا صنعت یا معامله یا دوستی و سایر مناسبات داشته باشد اطلاق می‌شود چنانکه در آیه «لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ» (آل عمران/۱۵۶) یا « أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتاب‏» (حشر/۱۱) به خاطر مشاركتشان در كفر و نفاق، إخوان نامیده شده‏اند؛ یا در آیه «إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» (حجر/۴۷) دلالت بر عدم هرگونه ناسازگاری در میان ایشان در بهشت دارد. یا تعابیری همچون «یا أُخْتَ هارُونَ‏» (مریم/۲۸) [که خطاب به حضرت مریم گفته شد] به معنای خواهر وی در صلاح و شایستگی است نه خواهر نسبی؛ همان طور که تعبیر «أَخا عادٍ» (أحقاف/۲۱)، «وَ إِلی‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالحاً» (أعراف/۷۳) «وَ إِلی‏ عادٍ أَخاهُمْ هوداً» (أعراف/۶۵)، «وَ إِلی‏ مَدْینَ أَخاهُمْ شعیباً» (أعراف/۸۵) ناظر به مهربانی‌ برادرانه‌ای است که آن پیامبر در حق قوم خود داشته است، ویا در آیه «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (اسراء/۲۷) اهل اسراف و تبذیر چون از حد اعتدال و عدالت خارج شده‌اند در ردیف شیطان قرار گرفته‌ و همچون برادران وی معرفی شده‌اند؛ ویا در آیه «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها» (زخرف/۴۸) این آیه را خواهر آیه قبل خوانده بدین جهت که از حیث درستی و آشکارکنندگی و صدق همانند همدیگر بوده‌اند: و یا در آیه «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (الأعراف/۳۸) به خاطر شدت پیوندشان به همدیگر آنان را خواهران همدیگر خوانده‌است؛ و از همه معروفتر آیاتی همچون «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/۱۰) و «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» (حجرات/۱۲) مؤمنان را برادران دینی هم خوانده است. اینان توضیح می‌دهند که کلمه «تَأَخَّیتُ» هم که به معنای قصد کردن است دلالت بر یک نحوه «هم هدف بودن» دارد که به صورت استعاره برگرفته از همان قصد و هدف مشترك برادر برای برادر دیگر است. و وجه تسمیه «أَخِیة» به معنای حلقه و ریسمانی كه حیوان را با آن به زمین می‏بندند نیز به خاطر همان معنی ملازمت و همراهی است که در بین برادران هست. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «أخیه» ▪️کلمه «أخ» به همراه ۵ کلمه دیگر («أب»، «حم»، «هن»، «فم»، «ذو») شش کلمه‌ای هستند که هروقت به صورت مضاف به کار روند اعرابشان به حرف (آ ی و) است نه حرکت؛ و درباره سایر مشتقات کلمه «أخ» (همانند «أخت»، «إِخْوَة» و «إِخْوَان» هم بحثهای جالب توجهی وجود دارد که چون به این آیه ارتباط ندارد در اینجا تکرار نمی‌شود. 🔖جلسه ۱۰۷۵ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-10/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) دیلمی نقل می‌کند که در خبر صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که فرمودند: همانا خلایق هنگامی که قیامت و دقّت حساب و دردناکی عذابش را مشاهده کنند، پدر در این روز به فرزندش درمی‌آویزد و می‌گوید: «فرزندم! در دنیا هم و غم من تو بودی؛ آیا تو را بزرگ نکردم، از دسترنج خودم تو را غذا و طعام ندادم و تو را نپوشاندم و حکمتها و آداب به تو نیاموختم؟ آیا آیات قرآن را به تو درس ندادم؟ آیا از فامیل خودم برای تو همسر خوبی نیافتم و تزویج‎ نکردم؟ آیا هزینه زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین نکردم و بعد از مرگ هم با گذاشتن امووال فراوان برایت تو را بر خود ترجیح ندادم». فرزند می‌گوید: «پدرم! درست می‌فرمایی، اکنون خواسته‎ی شما چیست»؟ پدر می‌گوید: «پسرم! همانا ترازوی عملم سبک است، و بدی‌هایم بر خوی‌هایم فزونی یافته است، فرشتگان گفته‌اند اگر یک حسنه‌ی دیگر داشته باشی خوبی‌هایت از بدی‌ها سنگین‌تر می‌شود. اکنون از تو می‌خواهم یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا در این روزی که اهمیتش عظیم است میزان خوبی‌هایم به‌واسطه‎ی آن سنگین‎ شود». فرزند به پدر می‌گوید: «نه، به خدا حاضر نمی‌شوم پدر جان! خود من هم از همان چیزی می‌ترسم که تو از آن می‌ترسیدی، من توان اینکه چیزی از حسناتم را به تو ببخشم ندارم». سپس پدر می‌رود درحالی‎که پشیمان و گریان است بر آن خدمتهایی که در دنیا به فرزندش کرده بود. و همین‌طور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات می‌کند و می‌گوید: «فرزندم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟ می‌گوید: «بلی، ای مادر»! مادر می‌گوید: «آیا پستانم برای تو وسیله‎ی آشامیدنی نبود»؟ می‌گوید: بلی، مادرم»! سپس مادر می‌گوید: «پسرم! گناهانم بر دوشم سنگینی می‌کند؛ از تو می‌خواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل ‎کنی.» می‌گوید: «ای مادر، از من دور شو! که من خودم به اندازه کافی گرفتاری دارم.» سپس مادر اشک‌ریزان از او جدا می‌شود؛ این است تأویل گفته‎ی خداوند متعال: «هیچ خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و و از (حال) يكديگر نمى‏پرسند.» (مؤمنون/۱۰۱) فرمود: و مرد هم به همسرش متوسّل ‎می‌شود و می‌گوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟ زن، او را به خوبی می‌ستاید و می‎گوید: «تو شوهر خوبی بودی برایم». سپس مرد به او می‌گوید: «من فقط یک حسنه از تو می‌خواهم شاید به واسطه‎ی آن نجات یابم از این باریک‌بینی حساب و سبکی ترازو و عبور از صراط که می‌بینی». زن به‌همسرش می‌گوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم؛ من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم». پس شوهر با دلی غمگین و سرگردان از کنار زن می‌رود. و این در تأویل گفته‎ی خداوند متعال چنین آمده است: «و اگر [شخص] گرانبارى، ديگرى را براى برداشتن بارَش بخواند چيزى از آن برداشته نشود هر چند از خويشان باشد» (فاطر/۱۸)؛ یعنی نفسی که گرانبار از گناه شده، از اهل و خویشان خود می‌خواهد که چیزی از بار او و گناهان او بردارند، اما ایشان باری از او برنمی‌دارند؛ بلکه حال و روز آنان در روز قیامت چنین است که هرکسی می‌گوید: «خودم، خودم»، آنچنان که خداوند متعال می‌فرماید: «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، برای هرکس از ایشان در آن روز چنین گرفتاری‌ای است که او را کفایت کند» (عبس/۳۴-۳۷). 📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏1، ص56-57 @yekaye 👇متن حدیث👉
متن حدیث ۱ فَفِي الْخَبَرِ الصَّحِيحِ عَنِ النَّبِيِّ ص: أَنَّ الْخَلَائِقَ إِذَا عَايَنُوا الْقِيَامَةَ وَ دِقَّةَ الْحِسَابِ وَ أَلِيمَ الْعَذَابِ فَإِنَّ الْأَبَ يَوْمَئِذٍ يَتَعَلَّقُ بِوَلَدِهِ فَيَقُولُ: أَيْ بُنَيَّ كُنْتُ لَكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَ لَمْ أُرَبِّكَ وَ أُغَذِّيكَ وَ أُطْعِمُكَ مِنْ كَدِّي وَ أُكْسِيكَ وَ أُعَلِّمُكَ الْحِكَمَ وَ الْآدَابَ وَ أُدَرِّسُكَ آيَاتِ الْكِتَابِ وَ أُزَوِّجُكَ كَرِيمَةً مِنْ قَوْمِي وَ أَنْفَقْتُ عَلَيْكَ وَ عَلَى زَوْجَتِكَ فِي حَيَاتِي وَ آثَرْتُكَ عَلَى نَفْسِي بِمَالِي بَعْدَ وَفَاتِي؟ فَيَقُولُ: صَدَقْتَ فِيمَا قُلْتَ يَا أَبِي فَمَا حَاجَتُكَ؟ فَيَقُولُ: يَا بُنَيَّ إِنَّ مِيزَانِي قَدْ خَفَّتْ وَ رَجَحَتْ سَيِّئَاتِي عَلَى حَسَنَاتِي وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَحْتَاجُ كِفَّةُ حَسَنَاتِكَ إِلَى حَسَنَةٍ وَاحِدَةٍ حَتَّى ترجع [تَرْجِحَ‏] بِهَا وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَهَبَ لِي حَسَنَةً وَاحِدَةً أُثَقِّلُ بِهَا مِيزَانِي فِي هَذَا الْيَوْمِ الْعَظِيمِ خَطَرُهُ. قَالَ: فَيَقُولُ الْوَلَدُ: لَا وَ اللَّهِ يَا أَبَتِ! إِنِّي أَخَافُ مِمَّا خِفْتَهُ أَنْتَ وَ لَا أُطِيقُ أُعْطِيكَ مِنْ حَسَنَاتِي شَيْئاً. قَالَ: فَيَذْهَبُ عَنْهُ الْأَبُ بَاكِياً نَادِماً عَلَى مَا كَانَ أَسْدَى إِلَيْهِ فِي‏ دَارِ الدُّنْيَا. وَ كَذَلِكَ قِيلَ الْأُمُّ تَلْقَى وَلَدَهَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَتَقُولُ: يَا بُنَيَّ! أَ لَمْ يَكُنْ بَطْنِي لَكَ وِعَاءً؟ فَيَقُولُ: بَلَى يَا أُمَّاهْ. فَتَقُولُ: أَ لَمْ يَكُنْ ثَدْيَيَّ لَكَ سِقَاءً؟ فَيَقُولُ: بَلَى يَا أُمَّاهْ! فَتَقُولُ لَهُ: إِنَّ ذُنُوبِي أَثْقَلَتْنِي فَأُرِيدُ أَنْ تَحْمِلَ عَنِّي ذَنْباً وَاحِداً. فَيَقُولُ: إِلَيْكَ عَنِّي يَا أُمَّاهْ! فَإِنِّي مَشْغُولٌ بِنَفْسِي. فَتَرْجِعُ عَنْهُ بَاكِيَةً وَ ذَلِكَ تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ». قَالَ: وَ يَتَعَلَّقُ الزَّوْجُ بِزَوْجَتِهِ فَيَقُولُ: يَا فُلَانَةُ أَيَّ زَوْجٍ كُنْتُ لَكِ فِي الدُّنْيَا؟ فَتُثْنِي عَلَيْهِ خَيْراً وَ تَقُولُ: نِعْمَ الزَّوْجُ كُنْتَ لِي. فَيَقُولُ لَهَا: أَطْلُبُ مِنْكِ حَسَنَةً وَاحِدَةً لَعَلِّي أَنْجُو بِهَا مِمَّا تَرَيْنَ مِنْ دِقَّةِ الْحِسَابِ وَ خِفَّةِ الْمِيزَانِ وَ الْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاطِ. فَتَقُولُ لَهُ: لَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَا أُطِيقُ ذَلِكَ وَ إِنِّي لَأَخَافُ مِثْلَ مَا تَخَافُهُ أَنْتَ. فَيَذْهَبُ عَنْهَا بِقَلْبٍ حَزِينٍ حَيْرَانَ وَ ذَلِكَ وَرَدَ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى»‏ يَعْنِي أَنَّ النَّفْسَ الْمُثْقَلَةَ بِالذُّنُوبِ تَسْأَلُ أَهْلَهَا وَ قَرَابَتَهَا أَنْ يَحْمِلُوا عَنْهَا شَيْئاً مِنْ حَمْلِهَا وَ ذُنُوبِهَا فَإِنَّهُمْ لَا يَحْمِلُونَهُ؛ بَلْ يَكُونُ حَالُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَفْسِي نَفْسِي كَمَا قَالَ تَعَالَى: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ». 📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏1، ص56-57 @yekaye
☀️۲) شخصی خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و می‌گوید در کتاب خداوند شک کرده‌ام و آیاتی را بیان می‌کند که از نظر خودش با هم ناسازگار است و حضرت پاسخ ایشان را یکی یکی می‌دهد؛ که فرازهایی از این روایت قبلا گذشت. این فراز هم قبلا بر اساس سند و متنی که در توحید صدوق (ص۲۶۰-۲۶۱) بود گذشت (در جلسه۱۹۳، حدیث۲ http://yekaye.ir/fussilat-041-21/)؛ و اینک بر اساس سند و متن تفسیر عیاشی (که از آن گفتگوی طولانی، فقط همین فراز را روایت کرده و هم چینش و هم برخی عبارات آن متفاوت است) تقدیم می‌شود: ابومعمر سعدی روایت کرده است: شخصی سراغ حضرت علی ع آمد و گفت: یا امیرالمومنین! من در مورد کتاب نازل شده خداوند شک کرده‌ام. حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند؛ چگونه در کتاب نازل شده خداوند شک کردی؟ گفت: چون چنین یافتم که فقراتی از این کتاب فقرات دیگر را تکذیب می‌کند و فقراتی از آن فقرات دیگر را نقض می‌کند. حضرت فرمود: آنچه که در آن شک کردی را بگو. وی گفت: زیرا خداوند می‌فرماید: «روزی که روح و ملائکه به صف قیام می‌کنند و سخن نمی‌گویند مگر کسی که خداوند رحمان به او اذن داده باشد و سخن صواب خواهد گفت» (نبأ/۳۸)؛ ولی در جایی که اینان را به نطق درمی‌آورد می‌فرماید: «گفتند به خدا سوگند ما مشرک نبوده‌ایم» (انعام/۲۳) و می‌فرماید: «روز قیامت برخی به برخی کفر می‌ورزند و برخی برخی دیگر را لعن می‌کنند» (عنکبوت/۲۵) و می‌فرماید: «این مطلب حقی است که اهل نار با هم در خصومت‌ و نزاع‌اند» (ص/۶۴) و می‌فرماید: «نزد من خصومت و نزاع نکنید» (ق/۲۸) و می‌فرماید: «امروز بر دهانهایشان مهر می‌زنیم و دست‌هایشان سخن می‌گویند و پاهایشان به آنچه کسب کرده‌اند شهادت می‌دهند» (یس/۶۵)؛ یکبار می‌گوید سخن می‌گویند، یکبار سخن نمی‌گویند؛ یکبار پوستها و دستها و پاهایشان سخن می‌گویند، و یکبار سخن نمی‌گویند مگر کسی که خداوند رحمان به او اذن داده باشد و سخن صواب خواهد گفت». آخر اینها چطور است ای امیرالمومنین! حضرت علی ع فرمود: اینها همگی در یک موطن و موقعیت نیستند؛ بلکه مواطن و موقعیتهایی در کار است در آن روزی است که «مقدارش پنجاه هزار سال است» (معارج/۴)؛ خداوند عز و جل خلایق را در موطنی جمع می‌کند که با هم آشنا می‌شوند، پس برخی با برخی سخن می‌گویند و برخی برای برخی استغفار می‌کنند؛ که اینها کسانی بودند که در سرای دنیا نسبت به پیامبران اطاعت و پیروی‌ای داشتند و در کارهای نیک و تقوا به هم یاری می‌رساندند؛ ولی اهل معصیت همدیگر را لعن می‌کنند، همان کسانی که در سرای دنیا گناهان از اینان سر می‌زد و در سرای دنیا در ظلم و دشمنی به هم یاری می‌رساندند اعم از مستکبران و مستضعفان که همدیگر را لعن می‌کنند و به هم کفر می‌ورزند؛ پس در مواطنی جمع می‌شوند که از همدیگر فرار می‌کنند و این همان سخن خداوند است که «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) چرا که بر ظلم و دشمنی در سرای دنیا به هم یاری می‌رساندند، «برای هرکس از ایشان در آن روز چنین گرفتاری‌ای است که او را کفایت کند» (عبس/۳۷) سپس در موطنی دوباره گرد هم می‌آیند و گریه می‌کنند به نحوی که اگر صدایشان برای اهل دنیا آشکار می‌شد همه خلق از معیشت‌شان باز می‌ماندند و کوهها [از هول این وضعیت] تکه‌تکه می‌شد مگر که خدا بخواهد؛ پس همچنان می‌گریند تا حدی که خون می‌گریند؛ سپس در موقعیتی دیگر جمع می‌شوند و از آنها خواسته می‌شود سخن بگویند پس می‌گویند: «به خدا سوگند پروردگارا ما مشرک نبودیم» و بدانچه عمل کردند اقرار نمی‌کنند، پس خداوند بر دهانهای آنان مهر می‌زند و دستها و پاها و پوستهای بدن [یا: اندام‌های جنسی] آنان به سخن درمی‌آیند؛ سخن می‌گویند و هریک به معصیتی که از او سر زده بود شهادت می‌دهد؛ سپس مهر از زبانهایشان برداشته می‌شود پس به پوست‌های بدن [یا: اندام‌های جنسی] خویش می‌گویند: «چرا علیه ما شهادت دادید؟» آنان می گویند: «خدایی ما را به سخن گفتن درآورد که هر چیزی را به سخن درآورد» (فصلت/۲۱)؛ سپس در موطنی جمع می‌شوند که در آن از همه خلایق خواسته می‌شود سخن بگویند پس احدی سخنی نمی‌گوید «مگر آنکه خداوند رحمان اذن دهد و سخن صواب خواهد گفت»؛ سپس در موطنی جمع می‌شوند که در آن به مخاصمه با همدیگر برمی‌خیزند؛ و حق هرکس از دیگری بازپس گرفته می‌شود و این حق است؛ و همه اینها قبل از حساب است؛ که وقتی درگیر حساب شدند هرکسی بدانچه مربوط به خودش است مشغول می‌شود؛ و از خداوند برکت آن روز را می‌خواهیم. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص357-358 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص242-243 @yekaye 👇سند و متن حدیث👇
سند و متن حدیث ۲ ☀️عنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدِيِّ قَالَ: أَتَى عَلِيّاً ع رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ كَيْفَ شَكَكْتَ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ لِأَنِّي وَجَدْتُ الْكِتَابَ يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ يَنْقُضُ بَعْضُهُ بَعْضاً. قَالَ: فَهَاتِ الَّذِي شَكَكْتَ فِيهِ. فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» وَ يَقُولُ حَيْثُ اسْتُنْطِقُوا: «قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»، وَ يَقُولُ «يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» وَ يَقُولُ «إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» وَ يَقُولُ «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ» وَ يَقُولُ «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» فَمَرَّةً يَتَكَلَّمُونَ، وَ مَرَّةً لَا يَتَكَلَّمُونَ، وَ مَرَّةً يَنْطِقُ الْجُلُودُ وَ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ، وَ مَرَّةً «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» فَأَنَّى ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع: إِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ فِي مَوْطِنٍ وَاحِدٍ هِيَ فِي مَوَاطِنَ فِي ذَلِكَ‏ الْيَوْمِ الَّذِي «مِقْدَارُهُ خَمْسُونَ أَلْفَ سَنَةٍ» فَجَمَعَ اللَّهُ الْخَلَائِقَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فِي مَوْطِنٍ يَتَعَارَفُونَ فِيهِ، فَيُكَلِّمُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يَسْتَغْفِرُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ، أُولَئِكَ الَّذِينَ بَدَتْ مِنْهُمُ الطَّاعَةُ مِنَ الرُّسُلِ وَ الْأَتْبَاعِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ فِي دَارِ الدُّنْيَا، وَ يَلْعَنُ أَهْلُ الْمَعَاصِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً، [من] الَّذِينَ بَدَتْ مِنْهُمُ الْمَعَاصِي فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ الْمُسْتَكْبِرُونَ مِنْهُمْ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ يَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يُكَفِّرَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً؛ ثُمَّ يَجْمَعُونَ فِي مَوَاطِنَ يَفِرُّ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِذَا تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فِي دَارِ الدُّنْيَا «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»؛ ثُمَّ يُجْمَعُونَ فِي مَوْطِنٍ يَبْكُونَ فِيهِ؛ فَلَوْ أَنَّ تِلْكَ الْأَصْوَاتُ بَدَتْ لِأَهْلِ الدُّنْيَا لَأَذْهَلَتْ جَمِيعَ الْخَلَائِقِ عَنْ مَعَايِشِهِمْ وَ صَدَعَتِ الْجِبَالَ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ. فَلَا يَزَالُونَ يَبْكُونَ حَتَّى يَبْكُونَ الدَّمَ؛ ثُمَّ يَجْتَمِعُونَ فِي مَوْطِنٍ يُسْتَنْطَقُونَ فِيهِ، فَيَقُولُونَ «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» وَ لَا يُقِرُّونَ بِمَا عَمِلُوا، فَيُخْتَمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ يُسْتَنْطَقُ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ وَ الْجُلُودُ، فَتَنْطِقُ فَتَشْهَدُ بِكُلِّ مَعْصِيَةٍ بَدَتْ مِنْهُمْ ثُمَّ يُرْفَعُ الْخَاتَمُ عَنْ أَلْسِنَتِهِمْ، فَيَقُولُونَ لِجُلُودِهِمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلِهِمْ: «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا» فَتَقُولُ «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ»؛ ثُمَّ يُجْمَعُونَ فِي مَوْطِنٍ يُسْتَنْطَقُ فِيهِ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ فَلَا يَتَكَلَّمُ أَحَدٌ «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً»؛ وَ يَجْتَمِعُونَ فِي مَوْطِنٍ يَخْتَصِمُونَ فِيهِ؛ وَ يُدَانُ لِبَعْضِ الْخَلَائِقِ مِنْ بَعْضٍ وَ هُوَ الْقَوْلُ، وَ ذَلِكَ كُلُّهُ قَبْلَ الْحِسَابِ فَإِذَا أُخِذَ بِالْحِسَابِ شُغِلَ كُلٌّ بِمَا لَدَيْهِ؛ نَسْأَلُ اللَّهَ بَرَكَةَ ذَلِكَ الْيَوْمِ. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص357-358 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص242-243 @yekaye
☀️۳) از امام رضا ع روایت شده است که از امام کاظم از امام صادق ع از امام باقر ع از امام سجاد ع از امام حسین (علیه السلام) روایت کرده‌اند که: حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در مسجد جامع کوفه بود که مردی از اهل شام بلند شد و سوالاتی پرسید. یکی از سوالاتی که پرسید این بود که گفت: ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! برایم بگو مقصود از این سخن خداوند عز و جل که فرمود «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) چه کسانی‌اند؟ فرمود: «هابیل از [برادرش] قابیل فرار می‌کند؛ و آن کسی ‎که از مادرش فرار می‌کند، موسی (علیه السلام) است؛ و آن شخصی‎که از پدرش می‌گریزد، ابراهیم (علیه السلام) است؛ و آن شخصی‎که از همسر خویش گریزان است، لوط (علیه السلام) است؛ و آن شخصی‎که از پسر خویش می‌گریزد، نوح (علیه السلام) است که از فرزند خویش کنعان فرار می‌کند». 📚الخصال، ج‏1، ص318 حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيُّ بِإِيلَاقٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَبَلَةَ الْوَاعِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الطَّائِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع بِالْكُوفَةِ فِي الْجَامِعِ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ: أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» مَنْ هُمْ؟ فَقَالَ ع: قَابِيلُ يَفِرُّ مِنْ هَابِيلَ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أُمِّهِ مُوسَى وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمُ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ صَاحِبَتِهِ لُوطٌ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ نُوحٌ يَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ كَنْعَانَ. 🔸شیخ صدوق متن کامل این گفتگو را با همین سند در 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام (ج‏1، ص245) و 📚علل الشرائع (ج‏2، ص596) روایت کرده است؛ با این تفاوت که ▪️ اولا این سوال را نه سوال همین شخص شامی، بلکه سوالی که یک نفر دیگر در آن مجلس پرسید معرفی نموده است؛ و ▪️ثانیا در عیون اخبار الرضا ع بعد از این جمله امیرالمومنین ع که «وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمُ» این جمله را اضافه دارد: «يَعْنِي الْأَبَ الْمُرَبِّيَ لَا الْوَالِدَ: یعنی پدری که او را بزرگ کرده بود نه پدر واقعی وی» که احتمال زیاد این جمله توضیحی از جانب خود شیخ صدوق است؛ چنانکه وی در همین کتاب خصال بعد از آوردن این حدیث توضیح زیر را اضافه کرده است: «نویسنده کتاب می‌گوید: همانا موسی از مادرش فرار می‌کند از ترس اینکه مبادا در ادای حق وی کوتاهی کرده باشد؛ و ابراهیم ع از پدر مشرکی که او را بزرگ کرده بود فرار می‌کند نه از پدر واقعی‌اش، و او همان تارخ است.» 📚همچنین مرحوم شیبانی (قرن۷) در نهج البيان عن كشف معاني القرآن (ج‏5، ص320) این حدیث را بدون سند ذکر کرده و بعد از اشاره به فرار موسی از مادرش نوشته است: «و قيل: من جارية فرعون الّتي سلّم إليها لمّا التقطه آل فرعون قبل تسليمه إلى أمّه، و كانت كافرة: و گفته شده که از آن کنیز فرعون، که وقتی خاندان فرعون موسی را از آب گرفتند، تا پیش از اینکه به مادرش بدهند، به او سپرده بودند». @yekaye
☀️۴) الف. روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیات را خواندند و چنین توضیح فرمودند: «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) مگر از ولایت علیّ‎بن‎ابی‌طالب (علیه السلام)؛ که همانا او فرار نمی‌کند [از] کسی‎ که ولایت او را داشته باشد و دشمنی نمی‎ورزد با کسی‎ که او را دوست داشته ‎باشد و دوست نمی‎دارد کسی را که از او نفرت دارد. 📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص154 أَبُو هُرَيْرَة: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ ع يَقُولُ: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِلَّا مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا يَفِرُّ مَنْ وَالاهُ وَ لَا يُعَادِي مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا يُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَهُ. الْخَبَرَ. ☀️ب. فرات کوفی این روایت را به طور کاملتر چنین نقل کرده است: روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیات را خواندند و چنین توضیح فرمودند: «روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) مگر کسی‎ که به ولایت علیّ‎بن‎ابی‌طالب (علیه السلام) تولی جوید؛ که همانا او فرار نمی‌کند [از] کسی‎ که ولایت او را داشته باشد و دشمنی نمی‎ورزد با کسی‎ که او را دوست داشته ‎باشد و دوست نمی‎دارد کسی را که از او نفرت دارد؛ و دوستی نمی‌ورزد با کسی که با او دشمن باشد. برای علی ع در بهشت کاخی از یاقوت سرخ است که دو سوم این کاخ با انواع یاقوت و جواهر، مرصع گردیده است؛ و بالکنی دارد که با تسبیح و تقدیس و تحمید و تمجیدش شناخته می‌شود. و سقفی هم دارد؛ می‌دانی چیست؟ راوی گفت: نمی‌دانم یا رسول الله! فرمود: همان عرش است؛ و زمینش زعفران است که خداوند به او دستور داده باش؛ و او موجود شده است؛ در آن سکنی نگزیند جز علی ع و اصحابش و من و علی در سرای واحدی هستیم؛ و علی با حق است و غیر او با باطل است. 📚تفسير فرات الكوفي، ص539 قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَلَوِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ‏] مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِلَّا مَنْ تَوَلَّى بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ لَا يَفِرُّ مَنْ وَالاهُ وَ لَا يُعَادِي مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا يُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ لَا يَوَدُّ مَنْ عَادَاهُ .عَلِيٌّ لَهُ فِي الْجَنَّةِ قَصْرٌ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ [أَسْفَلُهَا مِنْ زَبَرْجَدٍ أَخْضَرَ وَ أَعْلَاهَا مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ] [وَسَطُهَا أَحْمَرُ] وَ ثُلُثَا الْقَصْرِ مُرَصَّعٌ بِأَنْوَاعِ الْيَاقُوتِ وَ الْجَوْهَرُ، عَلَيْهِ شَرَفٌ يُعْرَفُ بِتَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ، لَهُ سَقْفٌ؛ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ! مَا هُوَ؟ قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ مَا أَدْرِي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُوَ الْعَرْشُ وَ أَرْضُهُ الزَّعْفَرَانُ، قَالَ لَهُ الرَّحْمَنُ: كُنَّ فَكَانَ؛ لَا يَسْكُنُهُ إِلَّا عَلِيٌّ وَ أَصْحَابُهُ؛ وَ أَنَا وَ عَلِّيٌ فِي دَارٍ وَاحِدَةٍ؛ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ غَيْرُهُ مَعَ الْبَاطِلِ. ✅تبصره: این توضیح اخیر پیامبر ص که معروفیت بالکن این قصر (جایی که از بالا بر همه چیز مشرف می‌شود) را به حمد و تسبیح‌گویی آن دانسته، آشکار می‌کند که این قصر و زیبایی‌های آن مشتمل بر حقایقی عظیم و ملکوتی است که نباید در حد یک تلقی صرفا مادی فروکاسته شود. @yekaye
🔹آیات محل بحث، آیاتی‌اند که به مناسبت در بسیاری از ادعیه و زیارات بدانها اشاره شده است؛ از جمله:
☀️۵) یکی از زیارات رسول الله ص که توسط امام صادق ع تعلیم داده شده، زیارتی طولانی است که بعد از اتمام زیارت نمازی دارد و بعد از تسبیحات حضرت زهرا س، حضرت این دعا را آغاز می‌کنند که: خدایا: تو به پیامبرت حضرت محمد ص فرمودی «و اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند نزد تو مى‏آمدند، آن گاه از خداوند آمرزش مى‏خواستند و رسول خدا نيز براى آنها طلب آمرزش مى‏كرد بى‏ترديد خدا را بسيار توبه‏پذير و رحیم مى‏يافتند.» (نساء/۶۴) و من زمان پیامبرت را درک نکردم؛ خدایا پس من او را زیارت می‌کنم در حالی که ... در فرازی از این دعای پایان زیارت آمده است: و به کرم وجه تو پناه می‌برم از اینکه مرا در جایگاه خواری و ذلت قرار دهی، در روزی که پرده‌ها دریده شود و اسرار و عیوب در آن آشکار گردد و بر تن‌ها رعشه افتد، روز حسرت و ندامت، روز قحطی و بیچارگی، روز نزدیک‌شدن، روز زیانکاری، روز جدایی، روز جزاء، روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، روز دمیدن [در صور]، روزی که آن زلزله‏ همه چيز را به لرزه درمى‏آورد و به دنبالش حادثه دومين رخ مى‏دهد، یوم پخش شدن، روز عرضه شدن، روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می‌ایستند، روزی که فرار می‌کند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، روزی که می‌شکافد زمین و اطراف آسمان، روزی که هرکسی می‌آید و از خود دفاع می‌کند، روزی که به خداوند برمی‌گردند پس آنان را بدانچه کرده‌اند آگاه می‌سازد، روزی که هیچ یاری برای یار خود کفایت نکند و یاری نشوند مگر کسی که خداوند رحم کند که همانا او شکست‌ناپذیر و رحیم است، روزی که به سوی عالم آشکار و پنهان برگردند، روزی که به سوی خداوند که مولای حقیقی آنهاست برگردند، روزى كه از قبرهاى خود شتابان بيرون مى ‏آيند، گويى به سوى نشانه ‏اى نصب شده به سرعت حركت مى‏كنند، وگويى ملخ‏هايى پراكنده‏ اند، گردن كشيده و چشم دوخته مى‏ روند به سوى دعوت ‏كننده، به سوی خدا، روز واقعه، روزی كه اين زمين سخت لرزانده شود، روزى كه آسمان همانند فلز گداخته شود و كوه‏ها همانند پشم رنگين گردد و هيچ دوست صمیمی از دوست خود نپرسد، روز شاهد و مشهود، روزی که فرشتگان صف به صف خواهند بود... 📚إقبال الأعمال، ج‏2، ص606-607 📚المزار (للشهيد الاول)، ص18-19 وَ فِي حَدِيثٍ عَنِ الصَّادِقِ ع وَ ذَكَرَ زِيَارَةَ النَّبِيِّ ص‏ ... فَإِذَا فَرَغْتَ فَسَبِّحْ تَسْبِيحَ الزَّهْرَاءِ ع وَ قُلْ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ لِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» وَ لَمْ أَحْضُرَ زَمَانَ رَسُولِكَ ع اللَّهُمَّ وَ قَدْ زُرْتُهُ ... ... وَ أَعُوذُ بِكَرَمِ وَجْهِكَ أَنْ تُقِيمَنِي مَقَامَ الْخِزْيِ وَ الذُّلِّ، يَوْمَ تُهْتَكُ فِيهِ الْأَسْتَارُ وَ تَبْدُو فِيهِ الْأَسْرَارُ وَ الْفَضَائِحُ [الْكِبَارُ] وَ تُرْعَدُ فِيهِ الْفَرَائِصُ، «يَوْمَ الْحَسْرَةِ» وَ النَّدَامَةِ، يَوْمَ الْأَفِكَةِ، «يَوْمَ الْآزِفَةِ»، «يَوْمُ التَّغابُنِ «يَوْمُ الْفَصْلِ»، يَوْمَ الْجَزَاءِ، يَوْماً «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»، يَوْمَ النَّفْخَةِ، «يَوْمُ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، يَوْمَ النَّشْرِ، يَوْمَ الْعَرْضِ، «يَوْمُ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»، «يَوْمُ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ»، «يَوْمُ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ» وَ أَكْنَافُ السَّمَاءِ، «يَوْمُ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها»، يَوْمَ يُرَدُّونَ «إِلَى اللَّهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»، «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً، وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ، إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»، [يَوْمَ يُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ]، يَوْمَ «يُرَدُّونَ إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ»، «يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‏ نُصُبٍ يُوفِضُونَ»، وَ «كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ» إِلَى اللَّهِ، يَوْمَ الْوَاقِعَةِ، يَوْمَ تُرَجُّ «الْأَرْضُ رَجًّا»، «يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً»، يَوْمَ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، يَوْمَ تَكُونُ الْمَلَائِكَةُ «صَفًّا صَفًّا» ... @yekaye