ادامه توضیحات درباره کلمه «یوم»
▪️این کلمه گاهی با «إذ» ترکیب میشود و که میتواند معرب یا مبنی باشد که اگر مبنی باشد به خاطر اضافه شدن «إذ» به آن است، چنانکه مثلا در آیه «فَذلِكَ یوْمَئِذٍ یوْمٌ عَسیرٌ» (مدثر/۹) برخی آن را مبنی و در محل رفع دانستهاند؛ و در قرآن کریم غیر از دو مورد که به صورت مجرور «یوْمِئِذٍ» آمده (وَ مِنْ خِزْی یوْمِئِذٍ، هود/۶۶؛ لَوْ یفْتَدی مِنْ عَذابِ یوْمِئِذٍ بِبَنیهِ، معارج/۱۱) در بقیه موارد (۴۸ مورد) به صورت منصوب «یوْمَئِذٍ»؛ که اکثریت این موارد نصبش به خاطر ظرف زمان بودنش است.
📿جلسه ۱۰۱۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-50/
@yekaye
🔹يفِرُّ
▪️درباره ماده «فرر» با توجه به کاربردهای متنوع آن در معانیای همچون فرار کردن و گریختن (مفرّ: محلی که بدانجا میگریزند)، نمایان کردن دندانها ویا ما فی الضمیر («فَرَرْتُ عن أسنان الدابة» یعنی دندانهای حیوان را نشان داد؛ و «افْتَرَّ عن ثغره إذا تبسم» یعنی وقتی لبخند زد دندانهایش را نشان داد؛ و « فَرَّ عما في نفسه» یعنی درونش را آشکار کرد)، فَرفَره به معنای سبکی و سبکسری، و «فُرار» به معنای گوساله (بچه گارو)، و ... (كتاب العين، ج8، ص255-256 )،
▪️برخی همچون ابن فارس از اینکه بتوانند همه این معانی را به یک اصل برگردانند منصرف شده و از سه اصل متفاوت برای این ماده سخن گفتهاند: ▫️یکی انکشاف و هر چیزی که به معنای آشکار کردن چیزی باشد؛
▫️دومی نام گونهای از حیوان (بچه گاو)، و
▫️سومی دلالت بر خفت و سبکسری؛ و فرار کردن و گریختن را ضمن معنای اول معرفی کردهاند (معجم مقاييس اللغه، ج4، ص438-439 )؛
▪️و به نظر میرسد که راغب هم بدین تحلیل متمایل است؛ زیرا معنای اصلی این ماده را آشکار کردن دندان حیوان معرفی کرده و فرار را هم از همین باب دانسته و به کلمات مربوط به دو معنای دیگری که ابن فارس برشمرده هیچ اشارهای نکرده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص627 )؛
▪️اما برخی سعی کردهاند همه این معانی را به یکی برگردانند:
▪️مرحوم مصطفوی با جدیتر قلمداد کردن جایگاه کلمه «فرار» و گریختن، اصل این ماده را حرکت سریعی که به منظور خلاصی یافتن از ابتلا ویا برای انکشاف ابتلاء انجام شود دانسته، و در تفاوت آن با «هرب» گفته است که «هرب» مطلق حرکت سریع از مقصدی یا به سوی مقصدی است، در حالی که «فرر» حرکت سریعی است که هدفش رهایی یافتن یا انکشاف بلاء است؛ و وجه تسمیه بچه الاغ و گاو و آهو به «فَرِير» و «فُرَار» - که صیغه مبالغه از این ماده است- را این دانسته که دائم از این سو به آن سو میروند و هیچ در جایی آرام و قرار پیدا نمیکنند؛ و وجه کاربرد آن در خصوص نمایان شدن دندانها در هنگام خنده را این دانستهاند که خنده نشاندهنده انکشاف و درآمدن از شدت و تنگنا و حرکت به سمت گشایش و سرور و انبساط است؛ و کاربردش برای نمایان کردن دندان حیوانات را هم پرده برداری و کشف عمر آن و پی بردن به خصوصیات و احوال آنهاست که یک اقدام سریع برای کشف وضعیت اوست (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص56-57 ).
▪️حسن جبل هم با توجه به این کاربردها و نیز تحلیلی که از تک تک حروف این ماده ارائه میدهد معنای محوری این ماده را دور کردنی با خفت دانسته است که یک نحوه استمرار از باب تکرار یا دوام داشته باشد؛ بر این اساس باز کردن دهان حیوان برای دیدن دندانهایش یا باز شدن دهان برای خنده را از این باب میداند یا تسمیه بچه برخی حیوانات به «فَرِير» و «فُرَار» را از باب اینکه از بدن مادرشان جدا شدهاند دانسته و بر این باور است که کاربردش در خصوص گریختن هم از این جهت است که یک نحوه دور شدن با خفت و خواری و سرعت است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم،1645-1647 ).
▪️بیشترین کاربرد این ماده، در قرآن کریم، به صورت فعل ثلاثی مجرد و مصدر آن در همین معنای «گریختن و خود را از دام خطر رهانیدن» است، خواه این فراری که به قصد خلاصی انجام میشود بجا باشد یا غیرمفید، واقعی باشد یا در حد آرزو و تخیل: «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً» (کهف/18)، «فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ» (شعراء/21)، «إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً» (احزاب/13)، «قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ» (احزاب/16)، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاریات/50) ، «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ» (جمعه/8)، «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي إِلاَّ فِراراً» (نوح/6)، «فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ» (مدثر/51)، « يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ» (عبس/34) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص57 ).
▪️غیر از این موارد، تنها یکبار این ماده به صورت «مَفَرّ» آمده است: «يَقُولُ الْإِنْسانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ» (قیامت/10) و گفتهاند کلمه «مفرّ» هم به معنای «محل فرار، گریزگاه» میتواند باشد، هم به معنای «وقت فرار»، و هم به معنای مصدری (خود فرار کردن)؛ و در این آیه هر سه معنا محتمل است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۲۸ ).
📿ماده «فرر» چنانکه ملاحظه شد، ۱۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️در قراءات مشهور به همین صورت «يَفِرُّ» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائتی غیرمعروف (ابوالسمال) به صورت يَفَرُّ قرائت شده است که صرفا گویش دیگری از همان است؛
▪️اما توسط همین ابوالسمال قرائتی به صورت مجهول «يُفَرُّ» نیر روایت شده است.
📚المغنی فی القراءات، ص1892
@yekaye
🔹الْمَرْءُ
قبلا بیان شد که
▪️سه ماده «مری» و «مرو» و «مرء» به هم نزدیکند و گاه بین معانی اینها و اینکه یک کلمه از کدام از این سه مشتق شده، بین اهل لغت اختلاف میشود.
▪️درباره کلماتی که به ماده «مرء» برمیگردند نیز برخی همچون ابن فارس از اینکه بتوانند وجه جمعی بین مشتقات مختلف آن بیابند اظهار عجز کردهاند.
🔸کلمات قرآنی از این ماده، یکی «مَرْء و إمرَأ» است که به معنای مرد به کار میرود در مقابل «مَرْأَة، إمرأة» به معنای زن؛ و دیگری «مریئاً» است که تنها یکبار در قرآن به کار رفته است: «فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/۴).
▪️برخی همچون مرحوم مصطفوی اصل معنای «مرء» را همین گوارایی و دلپسندی طعام دانستهاند که «مَریئ» ناظر است و گفتهاند «مِری» (عضو بلع غذا که به معده متصل میشود) را هم به این جهت «مری» گفتهاند که غذا را با سهولت و راحتی پایین میفرستد؛ و بر این باورند که کلمات «مَرْء» به معنای «مرد» – و سپس کاربرد آن به صورت مونث: «مَرْأَة» – از زبانهای سریانی و آرامی به زبان عربی وارد شده و از آن مشتقاتی مانند «مروّت» (یا: مروءت») ساخته شده است؛ و
راغب هم مروءت را به معنای کمال مردانگی دانسته همان طور که رجولیت به معنای کمال رجل بودن است.
و به نظر میرسد این تحلیل قابل دفاع است چرا که امثال ابن فارس هم تصریح کردهاند که از مصدر «مُرُوَّة» هیچ فعلی به کار نرفته است.
▪️البته ورود کلمه «مَرْء» از زبانهای مذکور لزوما به این معنا نیست که نتوان هیچ نسبتی بین این کلمه و ماده عربی «مرء» یافت، و این با توجه به تفاوت کلمه «رجل» و «مرء» قابل فهم است،
در «رجل» صرف مذکر بودن، در مقابل جنس مونث مد نظر است، اما «مَرء» در مورد مردی به کار میرود که نوعی باصفا و دلپسند بودن (گوارایی) در او لحاظ شده است (هرچند که مرأة« به خاطر برخورداری از علامت تأنیث، دلالتش بر مونث بودن پررنگ است و به همین جهت در مقابل «رجل» به کار میرود)؛
یا به تعبیر دیگر، «رجل» به نحوی دلالت بر قوت در انجام کارها دارد و از این جهت در مدح افراد گفته میشود: «انه رَجُلٌ» (در فارسی میگوییم: او مرد است و کار مردانه میکند) ولی «مرء» بیشتر ناظر به ادب شخص است چنانکه «مروّت» به ادب شخص ناظر است.
▪️ضمنا توجه شود که اگرچه همان طور که «مَرْأَة» و «إمرأة» برای زن به کار میرود: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتان» (بقره/۲۸۲) ، «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْران» (آل عمران/۳۵)، واژههای «مَرء» و «إمرأ» هم در درجه اول برای «مرد» به کار میرود: « ما یفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِه» (بقره/۱۰۲) ، «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/۲۸) ، «یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ … وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» (عبس/۳۶) اما کاربرد آن به معنای مطلق انسان (اعم از مرد و زن) نیز بسیار شایع است: «أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/۲۴) ، «یوْمَ ینْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یداه» (نبأ/۴۰) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» (نور/۱۱) ، «کُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهینٌ» (طور/۲۱) «أَ یطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یدْخَلَ جَنَّةَ نَعیمٍ» (معارج/۳۸) ، «بَلْ یریدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً» (مدثر/۵۲) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنیهِ» (عبس/۳۷) و البته استفاده از لفظ مذکر، وقتی اعم از مذکر و مونث مد نظر است در زبان عربی عادی است، چنانکه حتی گاه «رجل» که اساساً برای مرد استفاده شده را برای مطلق از مردن و زن به کار میبرند: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/۳۷).
🔖جلسه ۹۲۹ https://yekaye.ir/an-nesa-4-4/
@yekaye
🔹أخيهِ
قبلا بیان شد که
▪️کلمه «أخ» به معنای برادر که مثنای آن «أَخَوَان» و جمع آن به دو صورت «إِخْوَة» و «إِخْوَان» و مونث آن (خواهر) به صورت «أُخت» و «أُخْتَان» و «أَخَوَات» به کار میرود از کلمات معروفی است که تحلیل ریشه آن در میان اهل لغت محل اختلاف است.
▪️برخی همچون ابنفارس بر این باورند که اساسا سه حرف «أ خ و» در عربی هیچ گونه اصالتی ندارد؛ و از نظر او اصل این ماده «وخی» است که دلالت بر سیر و قصد و اراده دارد.
▪️خلیل هم تحلیل مفصلی ارائه داده است که چگونه قلب حروف عله به همزه در کلمه «أخ» و مشتقات آن رخ داده است. به هر حال ماده «وخی» چنانکه اشاره شد دلالت بر چیز خاصی (و نه امور دیگر) را قصد کردن دارد و در تفاوت «اراده» و «توخی» گفتهاند که «وخی» راه قصد شده مستقیم است و چیزی را «توخی» کردن به معنای این بوده که آن را مسیر و راه خود قرار دادم و سپس در مطلق قصد و اراده کردن هر چیزی به کار رفته است و غیر از «أخ» و مشتقاتش کلمه دیگری از این ماده نداریم که در قرآن کریم به کار رفته باشد.
▪️در مقابل، بسیاری از علمای لغت این دو ماده را مستقل بحث کرده و اصل کلمه «أخ» را ماده «أ خ و» معرفی کردهاند و حداکثر این است که گفتهاند فعل «تأخّيتُ» به معنای قصد کردم است و این کلمه (که ظاهرا از همین ماده «أخو» است) احتمال دارد به نحوی مأخوذ از «وخی» باشد و بین این دو ماده اشتقاق اکبر برقرار باشد و وموید دیگری که بر این ارتباط میتوان یافت این است که در لهجه طی برای جاری کردن عقد اخوت به جای «آخیتُ» از تعبیر «واخیتُ» استفاده میشود.
▪️از کلماتی که از همین ماده «أخو» هست کلمه «أُخَیة» است که گفتهاند میخ یا چوبی است که در دیوار بوده و افسار چارپایان را بدان میبستهاند (برخی گفتهاند طنابی بوده که یک سویهاش را در زمین فرو میکردهاند و سویه دیگرش چیز سختی مانند چوب یا… داشته که افسار حیوان را بدان میبستهاند). برخی همچون حسن جبل همین را معنای اصلی ماده «أخو» دانستهاند و گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر دستگیره ویا چیزی مانند آن که چیز دیگری بدان محکم میشود همانند «أخیة» که افسار چارپا را بدان محکم میبندند.
▪️اما بسیاری دیگر از اهل لغت (مانند راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی) همان کلمه «أخ» (برادر) را محور اصلی این ماده دانسته و گفتهاند که اصل این ماده به کسی گفته میشود که در ولادت لااقل از طریق یکی از ابوین با دیگری مشارکت داشته باشد و به همین مناسبت به هرکسی که یک نحوه مشارکت جدی در قبیله یا دین یا صنعت یا معامله یا دوستی و سایر مناسبات داشته باشد اطلاق میشود چنانکه در آیه «لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ» (آل عمران/۱۵۶) یا « أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتاب» (حشر/۱۱) به خاطر مشاركتشان در كفر و نفاق، إخوان نامیده شدهاند؛ یا در آیه «إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» (حجر/۴۷) دلالت بر عدم هرگونه ناسازگاری در میان ایشان در بهشت دارد. یا تعابیری همچون «یا أُخْتَ هارُونَ» (مریم/۲۸) [که خطاب به حضرت مریم گفته شد] به معنای خواهر وی در صلاح و شایستگی است نه خواهر نسبی؛ همان طور که تعبیر «أَخا عادٍ» (أحقاف/۲۱)، «وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالحاً» (أعراف/۷۳) «وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هوداً» (أعراف/۶۵)، «وَ إِلی مَدْینَ أَخاهُمْ شعیباً» (أعراف/۸۵) ناظر به مهربانی برادرانهای است که آن پیامبر در حق قوم خود داشته است، ویا در آیه «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (اسراء/۲۷) اهل اسراف و تبذیر چون از حد اعتدال و عدالت خارج شدهاند در ردیف شیطان قرار گرفته و همچون برادران وی معرفی شدهاند؛ ویا در آیه «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها» (زخرف/۴۸) این آیه را خواهر آیه قبل خوانده بدین جهت که از حیث درستی و آشکارکنندگی و صدق همانند همدیگر بودهاند: و یا در آیه «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (الأعراف/۳۸) به خاطر شدت پیوندشان به همدیگر آنان را خواهران همدیگر خواندهاست؛ و از همه معروفتر آیاتی همچون «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/۱۰) و «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» (حجرات/۱۲) مؤمنان را برادران دینی هم خوانده است. اینان توضیح میدهند که کلمه «تَأَخَّیتُ» هم که به معنای قصد کردن است دلالت بر یک نحوه «هم هدف بودن» دارد که به صورت استعاره برگرفته از همان قصد و هدف مشترك برادر برای برادر دیگر است. و وجه تسمیه «أَخِیة» به معنای حلقه و ریسمانی كه حیوان را با آن به زمین میبندند نیز به خاطر همان معنی ملازمت و همراهی است که در بین برادران هست.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «أخیه»
▪️کلمه «أخ» به همراه ۵ کلمه دیگر («أب»، «حم»، «هن»، «فم»، «ذو») شش کلمهای هستند که هروقت به صورت مضاف به کار روند اعرابشان به حرف (آ ی و) است نه حرکت؛ و درباره سایر مشتقات کلمه «أخ» (همانند «أخت»، «إِخْوَة» و «إِخْوَان» هم بحثهای جالب توجهی وجود دارد که چون به این آیه ارتباط ندارد در اینجا تکرار نمیشود.
🔖جلسه ۱۰۷۵ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-10/
@yekaye
☀️۱) دیلمی نقل میکند که در خبر صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که فرمودند:
همانا خلایق هنگامی که قیامت و دقّت حساب و دردناکی عذابش را مشاهده کنند، پدر در این روز به فرزندش درمیآویزد و میگوید: «فرزندم! در دنیا هم و غم من تو بودی؛ آیا تو را بزرگ نکردم، از دسترنج خودم تو را غذا و طعام ندادم و تو را نپوشاندم و حکمتها و آداب به تو نیاموختم؟ آیا آیات قرآن را به تو درس ندادم؟ آیا از فامیل خودم برای تو همسر خوبی نیافتم و تزویج نکردم؟ آیا هزینه زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین نکردم و بعد از مرگ هم با گذاشتن امووال فراوان برایت تو را بر خود ترجیح ندادم».
فرزند میگوید: «پدرم! درست میفرمایی، اکنون خواستهی شما چیست»؟
پدر میگوید: «پسرم! همانا ترازوی عملم سبک است، و بدیهایم بر خویهایم فزونی یافته است، فرشتگان گفتهاند اگر یک حسنهی دیگر داشته باشی خوبیهایت از بدیها سنگینتر میشود. اکنون از تو میخواهم یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا در این روزی که اهمیتش عظیم است میزان خوبیهایم بهواسطهی آن سنگین شود».
فرزند به پدر میگوید: «نه، به خدا حاضر نمیشوم پدر جان! خود من هم از همان چیزی میترسم که تو از آن میترسیدی، من توان اینکه چیزی از حسناتم را به تو ببخشم ندارم».
سپس پدر میرود درحالیکه پشیمان و گریان است بر آن خدمتهایی که در دنیا به فرزندش کرده بود.
و همینطور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات میکند و میگوید: «فرزندم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟ میگوید: «بلی، ای مادر»!
مادر میگوید: «آیا پستانم برای تو وسیلهی آشامیدنی نبود»؟
میگوید: بلی، مادرم»!
سپس مادر میگوید: «پسرم! گناهانم بر دوشم سنگینی میکند؛ از تو میخواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل کنی.»
میگوید: «ای مادر، از من دور شو! که من خودم به اندازه کافی گرفتاری دارم.»
سپس مادر اشکریزان از او جدا میشود؛ این است تأویل گفتهی خداوند متعال: «هیچ خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و و از (حال) يكديگر نمىپرسند.» (مؤمنون/۱۰۱)
فرمود: و مرد هم به همسرش متوسّل میشود و میگوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟
زن، او را به خوبی میستاید و میگوید: «تو شوهر خوبی بودی برایم».
سپس مرد به او میگوید: «من فقط یک حسنه از تو میخواهم شاید به واسطهی آن نجات یابم از این باریکبینی حساب و سبکی ترازو و عبور از صراط که میبینی».
زن بههمسرش میگوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم؛ من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم».
پس شوهر با دلی غمگین و سرگردان از کنار زن میرود. و این در تأویل گفتهی خداوند متعال چنین آمده است: «و اگر [شخص] گرانبارى، ديگرى را براى برداشتن بارَش بخواند چيزى از آن برداشته نشود هر چند از خويشان باشد» (فاطر/۱۸)؛ یعنی نفسی که گرانبار از گناه شده، از اهل و خویشان خود میخواهد که چیزی از بار او و گناهان او بردارند، اما ایشان باری از او برنمیدارند؛ بلکه حال و روز آنان در روز قیامت چنین است که هرکسی میگوید: «خودم، خودم»، آنچنان که خداوند متعال میفرماید: «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، برای هرکس از ایشان در آن روز چنین گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/۳۴-۳۷).
📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج1، ص56-57
@yekaye
👇متن حدیث👉
متن حدیث ۱
فَفِي الْخَبَرِ الصَّحِيحِ عَنِ النَّبِيِّ ص: أَنَّ الْخَلَائِقَ إِذَا عَايَنُوا الْقِيَامَةَ وَ دِقَّةَ الْحِسَابِ وَ أَلِيمَ الْعَذَابِ فَإِنَّ الْأَبَ يَوْمَئِذٍ يَتَعَلَّقُ بِوَلَدِهِ فَيَقُولُ: أَيْ بُنَيَّ كُنْتُ لَكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَ لَمْ أُرَبِّكَ وَ أُغَذِّيكَ وَ أُطْعِمُكَ مِنْ كَدِّي وَ أُكْسِيكَ وَ أُعَلِّمُكَ الْحِكَمَ وَ الْآدَابَ وَ أُدَرِّسُكَ آيَاتِ الْكِتَابِ وَ أُزَوِّجُكَ كَرِيمَةً مِنْ قَوْمِي وَ أَنْفَقْتُ عَلَيْكَ وَ عَلَى زَوْجَتِكَ فِي حَيَاتِي وَ آثَرْتُكَ عَلَى نَفْسِي بِمَالِي بَعْدَ وَفَاتِي؟
فَيَقُولُ: صَدَقْتَ فِيمَا قُلْتَ يَا أَبِي فَمَا حَاجَتُكَ؟
فَيَقُولُ: يَا بُنَيَّ إِنَّ مِيزَانِي قَدْ خَفَّتْ وَ رَجَحَتْ سَيِّئَاتِي عَلَى حَسَنَاتِي وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَحْتَاجُ كِفَّةُ حَسَنَاتِكَ إِلَى حَسَنَةٍ وَاحِدَةٍ حَتَّى ترجع [تَرْجِحَ] بِهَا وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَهَبَ لِي حَسَنَةً وَاحِدَةً أُثَقِّلُ بِهَا مِيزَانِي فِي هَذَا الْيَوْمِ الْعَظِيمِ خَطَرُهُ.
قَالَ: فَيَقُولُ الْوَلَدُ: لَا وَ اللَّهِ يَا أَبَتِ! إِنِّي أَخَافُ مِمَّا خِفْتَهُ أَنْتَ وَ لَا أُطِيقُ أُعْطِيكَ مِنْ حَسَنَاتِي شَيْئاً.
قَالَ: فَيَذْهَبُ عَنْهُ الْأَبُ بَاكِياً نَادِماً عَلَى مَا كَانَ أَسْدَى إِلَيْهِ فِي دَارِ الدُّنْيَا.
وَ كَذَلِكَ قِيلَ الْأُمُّ تَلْقَى وَلَدَهَا فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَتَقُولُ: يَا بُنَيَّ! أَ لَمْ يَكُنْ بَطْنِي لَكَ وِعَاءً؟
فَيَقُولُ: بَلَى يَا أُمَّاهْ.
فَتَقُولُ: أَ لَمْ يَكُنْ ثَدْيَيَّ لَكَ سِقَاءً؟
فَيَقُولُ: بَلَى يَا أُمَّاهْ!
فَتَقُولُ لَهُ: إِنَّ ذُنُوبِي أَثْقَلَتْنِي فَأُرِيدُ أَنْ تَحْمِلَ عَنِّي ذَنْباً وَاحِداً.
فَيَقُولُ: إِلَيْكَ عَنِّي يَا أُمَّاهْ! فَإِنِّي مَشْغُولٌ بِنَفْسِي.
فَتَرْجِعُ عَنْهُ بَاكِيَةً وَ ذَلِكَ تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ».
قَالَ: وَ يَتَعَلَّقُ الزَّوْجُ بِزَوْجَتِهِ فَيَقُولُ: يَا فُلَانَةُ أَيَّ زَوْجٍ كُنْتُ لَكِ فِي الدُّنْيَا؟
فَتُثْنِي عَلَيْهِ خَيْراً وَ تَقُولُ: نِعْمَ الزَّوْجُ كُنْتَ لِي.
فَيَقُولُ لَهَا: أَطْلُبُ مِنْكِ حَسَنَةً وَاحِدَةً لَعَلِّي أَنْجُو بِهَا مِمَّا تَرَيْنَ مِنْ دِقَّةِ الْحِسَابِ وَ خِفَّةِ الْمِيزَانِ وَ الْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاطِ.
فَتَقُولُ لَهُ: لَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَا أُطِيقُ ذَلِكَ وَ إِنِّي لَأَخَافُ مِثْلَ مَا تَخَافُهُ أَنْتَ.
فَيَذْهَبُ عَنْهَا بِقَلْبٍ حَزِينٍ حَيْرَانَ وَ ذَلِكَ وَرَدَ فِي تَأْوِيلِ قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى» يَعْنِي أَنَّ النَّفْسَ الْمُثْقَلَةَ بِالذُّنُوبِ تَسْأَلُ أَهْلَهَا وَ قَرَابَتَهَا أَنْ يَحْمِلُوا عَنْهَا شَيْئاً مِنْ حَمْلِهَا وَ ذُنُوبِهَا فَإِنَّهُمْ لَا يَحْمِلُونَهُ؛ بَلْ يَكُونُ حَالُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَفْسِي نَفْسِي كَمَا قَالَ تَعَالَى: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ. لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ».
📚إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج1، ص56-57
@yekaye
☀️۲) شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است و حضرت پاسخ ایشان را یکی یکی میدهد؛ که فرازهایی از این روایت قبلا گذشت.
این فراز هم قبلا بر اساس سند و متنی که در توحید صدوق (ص۲۶۰-۲۶۱) بود گذشت (در جلسه۱۹۳، حدیث۲ http://yekaye.ir/fussilat-041-21/)؛
و اینک بر اساس سند و متن تفسیر عیاشی (که از آن گفتگوی طولانی، فقط همین فراز را روایت کرده و هم چینش و هم برخی عبارات آن متفاوت است) تقدیم میشود:
ابومعمر سعدی روایت کرده است: شخصی سراغ حضرت علی ع آمد و گفت: یا امیرالمومنین! من در مورد کتاب نازل شده خداوند شک کردهام.
حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند؛ چگونه در کتاب نازل شده خداوند شک کردی؟
گفت: چون چنین یافتم که فقراتی از این کتاب فقرات دیگر را تکذیب میکند و فقراتی از آن فقرات دیگر را نقض میکند.
حضرت فرمود: آنچه که در آن شک کردی را بگو.
وی گفت: زیرا خداوند میفرماید: «روزی که روح و ملائکه به صف قیام میکنند و سخن نمیگویند مگر کسی که خداوند رحمان به او اذن داده باشد و سخن صواب خواهد گفت» (نبأ/۳۸)؛ ولی در جایی که اینان را به نطق درمیآورد میفرماید: «گفتند به خدا سوگند ما مشرک نبودهایم» (انعام/۲۳) و میفرماید: «روز قیامت برخی به برخی کفر میورزند و برخی برخی دیگر را لعن میکنند» (عنکبوت/۲۵) و میفرماید: «این مطلب حقی است که اهل نار با هم در خصومت و نزاعاند» (ص/۶۴) و میفرماید: «نزد من خصومت و نزاع نکنید» (ق/۲۸) و میفرماید: «امروز بر دهانهایشان مهر میزنیم و دستهایشان سخن میگویند و پاهایشان به آنچه کسب کردهاند شهادت میدهند» (یس/۶۵)؛ یکبار میگوید سخن میگویند، یکبار سخن نمیگویند؛ یکبار پوستها و دستها و پاهایشان سخن میگویند، و یکبار سخن نمیگویند مگر کسی که خداوند رحمان به او اذن داده باشد و سخن صواب خواهد گفت». آخر اینها چطور است ای امیرالمومنین!
حضرت علی ع فرمود: اینها همگی در یک موطن و موقعیت نیستند؛ بلکه مواطن و موقعیتهایی در کار است در آن روزی است که «مقدارش پنجاه هزار سال است» (معارج/۴)؛ خداوند عز و جل خلایق را در موطنی جمع میکند که با هم آشنا میشوند، پس برخی با برخی سخن میگویند و برخی برای برخی استغفار میکنند؛ که اینها کسانی بودند که در سرای دنیا نسبت به پیامبران اطاعت و پیرویای داشتند و در کارهای نیک و تقوا به هم یاری میرساندند؛ ولی اهل معصیت همدیگر را لعن میکنند، همان کسانی که در سرای دنیا گناهان از اینان سر میزد و در سرای دنیا در ظلم و دشمنی به هم یاری میرساندند اعم از مستکبران و مستضعفان که همدیگر را لعن میکنند و به هم کفر میورزند؛
پس در مواطنی جمع میشوند که از همدیگر فرار میکنند و این همان سخن خداوند است که «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) چرا که بر ظلم و دشمنی در سرای دنیا به هم یاری میرساندند، «برای هرکس از ایشان در آن روز چنین گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/۳۷)
سپس در موطنی دوباره گرد هم میآیند و گریه میکنند به نحوی که اگر صدایشان برای اهل دنیا آشکار میشد همه خلق از معیشتشان باز میماندند و کوهها [از هول این وضعیت] تکهتکه میشد مگر که خدا بخواهد؛ پس همچنان میگریند تا حدی که خون میگریند؛
سپس در موقعیتی دیگر جمع میشوند و از آنها خواسته میشود سخن بگویند پس میگویند: «به خدا سوگند پروردگارا ما مشرک نبودیم» و بدانچه عمل کردند اقرار نمیکنند، پس خداوند بر دهانهای آنان مهر میزند و دستها و پاها و پوستهای بدن [یا: اندامهای جنسی] آنان به سخن درمیآیند؛ سخن میگویند و هریک به معصیتی که از او سر زده بود شهادت میدهد؛ سپس مهر از زبانهایشان برداشته میشود پس به پوستهای بدن [یا: اندامهای جنسی] خویش میگویند: «چرا علیه ما شهادت دادید؟» آنان می گویند: «خدایی ما را به سخن گفتن درآورد که هر چیزی را به سخن درآورد» (فصلت/۲۱)؛
سپس در موطنی جمع میشوند که در آن از همه خلایق خواسته میشود سخن بگویند پس احدی سخنی نمیگوید «مگر آنکه خداوند رحمان اذن دهد و سخن صواب خواهد گفت»؛
سپس در موطنی جمع میشوند که در آن به مخاصمه با همدیگر برمیخیزند؛ و حق هرکس از دیگری بازپس گرفته میشود و این حق است؛ و همه اینها قبل از حساب است؛ که وقتی درگیر حساب شدند هرکسی بدانچه مربوط به خودش است مشغول میشود؛ و از خداوند برکت آن روز را میخواهیم.
📚تفسير العياشي، ج1، ص357-358
📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص242-243
@yekaye
👇سند و متن حدیث👇
سند و متن حدیث ۲
☀️عنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدِيِّ قَالَ:
أَتَى عَلِيّاً ع رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ كَيْفَ شَكَكْتَ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ
فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ لِأَنِّي وَجَدْتُ الْكِتَابَ يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ يَنْقُضُ بَعْضُهُ بَعْضاً.
قَالَ: فَهَاتِ الَّذِي شَكَكْتَ فِيهِ.
فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» وَ يَقُولُ حَيْثُ اسْتُنْطِقُوا: «قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ»، وَ يَقُولُ «يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» وَ يَقُولُ «إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» وَ يَقُولُ «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ» وَ يَقُولُ «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» فَمَرَّةً يَتَكَلَّمُونَ، وَ مَرَّةً لَا يَتَكَلَّمُونَ، وَ مَرَّةً يَنْطِقُ الْجُلُودُ وَ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ، وَ مَرَّةً «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» فَأَنَّى ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع: إِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ فِي مَوْطِنٍ وَاحِدٍ هِيَ فِي مَوَاطِنَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الَّذِي «مِقْدَارُهُ خَمْسُونَ أَلْفَ سَنَةٍ» فَجَمَعَ اللَّهُ الْخَلَائِقَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فِي مَوْطِنٍ يَتَعَارَفُونَ فِيهِ، فَيُكَلِّمُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يَسْتَغْفِرُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ، أُولَئِكَ الَّذِينَ بَدَتْ مِنْهُمُ الطَّاعَةُ مِنَ الرُّسُلِ وَ الْأَتْبَاعِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى فِي دَارِ الدُّنْيَا، وَ يَلْعَنُ أَهْلُ الْمَعَاصِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً، [من] الَّذِينَ بَدَتْ مِنْهُمُ الْمَعَاصِي فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ الْمُسْتَكْبِرُونَ مِنْهُمْ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ يَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يُكَفِّرَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً؛
ثُمَّ يَجْمَعُونَ فِي مَوَاطِنَ يَفِرُّ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِذَا تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ فِي دَارِ الدُّنْيَا «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ»؛
ثُمَّ يُجْمَعُونَ فِي مَوْطِنٍ يَبْكُونَ فِيهِ؛ فَلَوْ أَنَّ تِلْكَ الْأَصْوَاتُ بَدَتْ لِأَهْلِ الدُّنْيَا لَأَذْهَلَتْ جَمِيعَ الْخَلَائِقِ عَنْ مَعَايِشِهِمْ وَ صَدَعَتِ الْجِبَالَ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ. فَلَا يَزَالُونَ يَبْكُونَ حَتَّى يَبْكُونَ الدَّمَ؛
ثُمَّ يَجْتَمِعُونَ فِي مَوْطِنٍ يُسْتَنْطَقُونَ فِيهِ، فَيَقُولُونَ «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» وَ لَا يُقِرُّونَ بِمَا عَمِلُوا، فَيُخْتَمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ يُسْتَنْطَقُ الْأَيْدِي وَ الْأَرْجُلُ وَ الْجُلُودُ، فَتَنْطِقُ فَتَشْهَدُ بِكُلِّ مَعْصِيَةٍ بَدَتْ مِنْهُمْ ثُمَّ يُرْفَعُ الْخَاتَمُ عَنْ أَلْسِنَتِهِمْ، فَيَقُولُونَ لِجُلُودِهِمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلِهِمْ: «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا» فَتَقُولُ «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ»؛
ثُمَّ يُجْمَعُونَ فِي مَوْطِنٍ يُسْتَنْطَقُ فِيهِ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ فَلَا يَتَكَلَّمُ أَحَدٌ «إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً»؛
وَ يَجْتَمِعُونَ فِي مَوْطِنٍ يَخْتَصِمُونَ فِيهِ؛ وَ يُدَانُ لِبَعْضِ الْخَلَائِقِ مِنْ بَعْضٍ وَ هُوَ الْقَوْلُ، وَ ذَلِكَ كُلُّهُ قَبْلَ الْحِسَابِ فَإِذَا أُخِذَ بِالْحِسَابِ شُغِلَ كُلٌّ بِمَا لَدَيْهِ؛ نَسْأَلُ اللَّهَ بَرَكَةَ ذَلِكَ الْيَوْمِ.
📚تفسير العياشي، ج1، ص357-358
📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج1، ص242-243
@yekaye
☀️۳) از امام رضا ع روایت شده است که از امام کاظم از امام صادق ع از امام باقر ع از امام سجاد ع از امام حسین (علیه السلام) روایت کردهاند که:
حضرت علیبنابیطالب (علیه السلام) در مسجد جامع کوفه بود که مردی از اهل شام بلند شد و سوالاتی پرسید. یکی از سوالاتی که پرسید این بود که گفت: ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! برایم بگو مقصود از این سخن خداوند عز و جل که فرمود «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) چه کسانیاند؟
فرمود: «هابیل از [برادرش] قابیل فرار میکند؛ و آن کسی که از مادرش فرار میکند، موسی (علیه السلام) است؛ و آن شخصیکه از پدرش میگریزد، ابراهیم (علیه السلام) است؛ و آن شخصیکه از همسر خویش گریزان است، لوط (علیه السلام) است؛ و آن شخصیکه از پسر خویش میگریزد، نوح (علیه السلام) است که از فرزند خویش کنعان فرار میکند».
📚الخصال، ج1، ص318
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيُّ بِإِيلَاقٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَبَلَةَ الْوَاعِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الطَّائِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَ:
كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع بِالْكُوفَةِ فِي الْجَامِعِ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ: أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» مَنْ هُمْ؟
فَقَالَ ع: قَابِيلُ يَفِرُّ مِنْ هَابِيلَ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أُمِّهِ مُوسَى وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمُ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ صَاحِبَتِهِ لُوطٌ وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ نُوحٌ يَفِرُّ مِنِ ابْنِهِ كَنْعَانَ.
🔸شیخ صدوق متن کامل این گفتگو را با همین سند در
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام (ج1، ص245) و
📚علل الشرائع (ج2، ص596)
روایت کرده است؛ با این تفاوت که
▪️ اولا این سوال را نه سوال همین شخص شامی، بلکه سوالی که یک نفر دیگر در آن مجلس پرسید معرفی نموده است؛ و
▪️ثانیا در عیون اخبار الرضا ع بعد از این جمله امیرالمومنین ع که «وَ الَّذِي يَفِرُّ مِنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمُ» این جمله را اضافه دارد: «يَعْنِي الْأَبَ الْمُرَبِّيَ لَا الْوَالِدَ: یعنی پدری که او را بزرگ کرده بود نه پدر واقعی وی» که احتمال زیاد این جمله توضیحی از جانب خود شیخ صدوق است؛
چنانکه وی در همین کتاب خصال بعد از آوردن این حدیث توضیح زیر را اضافه کرده است:
«نویسنده کتاب میگوید: همانا موسی از مادرش فرار میکند از ترس اینکه مبادا در ادای حق وی کوتاهی کرده باشد؛ و ابراهیم ع از پدر مشرکی که او را بزرگ کرده بود فرار میکند نه از پدر واقعیاش، و او همان تارخ است.»
📚همچنین مرحوم شیبانی (قرن۷) در نهج البيان عن كشف معاني القرآن (ج5، ص320) این حدیث را بدون سند ذکر کرده و بعد از اشاره به فرار موسی از مادرش نوشته است: «و قيل: من جارية فرعون الّتي سلّم إليها لمّا التقطه آل فرعون قبل تسليمه إلى أمّه، و كانت كافرة: و گفته شده که از آن کنیز فرعون، که وقتی خاندان فرعون موسی را از آب گرفتند، تا پیش از اینکه به مادرش بدهند، به او سپرده بودند».
@yekaye
☀️۴) الف. روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیات را خواندند و چنین توضیح فرمودند:
«روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) مگر از ولایت علیّبنابیطالب (علیه السلام)؛ که همانا او فرار نمیکند [از] کسی که ولایت او را داشته باشد و دشمنی نمیورزد با کسی که او را دوست داشته باشد و دوست نمیدارد کسی را که از او نفرت دارد.
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص154
أَبُو هُرَيْرَة: سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ ع يَقُولُ:
«يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِلَّا مِنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ لَا يَفِرُّ مَنْ وَالاهُ وَ لَا يُعَادِي مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا يُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَهُ. الْخَبَرَ.
☀️ب. فرات کوفی این روایت را به طور کاملتر چنین نقل کرده است:
روایت شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این آیات را خواندند و چنین توضیح فرمودند: «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش» (عبس/۳۶-۳۴) مگر کسی که به ولایت علیّبنابیطالب (علیه السلام) تولی جوید؛ که همانا او فرار نمیکند [از] کسی که ولایت او را داشته باشد و دشمنی نمیورزد با کسی که او را دوست داشته باشد و دوست نمیدارد کسی را که از او نفرت دارد؛ و دوستی نمیورزد با کسی که با او دشمن باشد. برای علی ع در بهشت کاخی از یاقوت سرخ است که دو سوم این کاخ با انواع یاقوت و جواهر، مرصع گردیده است؛ و بالکنی دارد که با تسبیح و تقدیس و تحمید و تمجیدش شناخته میشود. و سقفی هم دارد؛ میدانی چیست؟
راوی گفت: نمیدانم یا رسول الله!
فرمود: همان عرش است؛ و زمینش زعفران است که خداوند به او دستور داده باش؛ و او موجود شده است؛ در آن سکنی نگزیند جز علی ع و اصحابش و من و علی در سرای واحدی هستیم؛ و علی با حق است و غیر او با باطل است.
📚تفسير فرات الكوفي، ص539
قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَلَوِيُّ [قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ] مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا الْقَاسِمِ يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» إِلَّا مَنْ تَوَلَّى بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ لَا يَفِرُّ مَنْ وَالاهُ وَ لَا يُعَادِي مَنْ أَحَبَّهُ وَ لَا يُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ لَا يَوَدُّ مَنْ عَادَاهُ .عَلِيٌّ لَهُ فِي الْجَنَّةِ قَصْرٌ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ [أَسْفَلُهَا مِنْ زَبَرْجَدٍ أَخْضَرَ وَ أَعْلَاهَا مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ] [وَسَطُهَا أَحْمَرُ] وَ ثُلُثَا الْقَصْرِ مُرَصَّعٌ بِأَنْوَاعِ الْيَاقُوتِ وَ الْجَوْهَرُ، عَلَيْهِ شَرَفٌ يُعْرَفُ بِتَسْبِيحِهِ وَ تَقْدِيسِهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ، لَهُ سَقْفٌ؛ يَا أَبَا هُرَيْرَةَ! مَا هُوَ؟
قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ مَا أَدْرِي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ: هُوَ الْعَرْشُ وَ أَرْضُهُ الزَّعْفَرَانُ، قَالَ لَهُ الرَّحْمَنُ: كُنَّ فَكَانَ؛ لَا يَسْكُنُهُ إِلَّا عَلِيٌّ وَ أَصْحَابُهُ؛ وَ أَنَا وَ عَلِّيٌ فِي دَارٍ وَاحِدَةٍ؛ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ غَيْرُهُ مَعَ الْبَاطِلِ.
✅تبصره:
این توضیح اخیر پیامبر ص که معروفیت بالکن این قصر (جایی که از بالا بر همه چیز مشرف میشود) را به حمد و تسبیحگویی آن دانسته، آشکار میکند که این قصر و زیباییهای آن مشتمل بر حقایقی عظیم و ملکوتی است که نباید در حد یک تلقی صرفا مادی فروکاسته شود.
@yekaye
🔹آیات محل بحث، آیاتیاند که به مناسبت در بسیاری از ادعیه و زیارات بدانها اشاره شده است؛ از جمله:
☀️۵) یکی از زیارات رسول الله ص که توسط امام صادق ع تعلیم داده شده، زیارتی طولانی است که بعد از اتمام زیارت نمازی دارد و بعد از تسبیحات حضرت زهرا س، حضرت این دعا را آغاز میکنند که:
خدایا: تو به پیامبرت حضرت محمد ص فرمودی «و اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند نزد تو مىآمدند، آن گاه از خداوند آمرزش مىخواستند و رسول خدا نيز براى آنها طلب آمرزش مىكرد بىترديد خدا را بسيار توبهپذير و رحیم مىيافتند.» (نساء/۶۴) و من زمان پیامبرت را درک نکردم؛ خدایا پس من او را زیارت میکنم در حالی که ...
در فرازی از این دعای پایان زیارت آمده است:
و به کرم وجه تو پناه میبرم از اینکه مرا در جایگاه خواری و ذلت قرار دهی، در روزی که پردهها دریده شود و اسرار و عیوب در آن آشکار گردد و بر تنها رعشه افتد، روز حسرت و ندامت، روز قحطی و بیچارگی، روز نزدیکشدن، روز زیانکاری، روز جدایی، روز جزاء، روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، روز دمیدن [در صور]، روزی که آن زلزله همه چيز را به لرزه درمىآورد و به دنبالش حادثه دومين رخ مىدهد، یوم پخش شدن، روز عرضه شدن، روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند، روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، روزی که میشکافد زمین و اطراف آسمان، روزی که هرکسی میآید و از خود دفاع میکند، روزی که به خداوند برمیگردند پس آنان را بدانچه کردهاند آگاه میسازد، روزی که هیچ یاری برای یار خود کفایت نکند و یاری نشوند مگر کسی که خداوند رحم کند که همانا او شکستناپذیر و رحیم است، روزی که به سوی عالم آشکار و پنهان برگردند، روزی که به سوی خداوند که مولای حقیقی آنهاست برگردند، روزى كه از قبرهاى خود شتابان بيرون مى آيند، گويى به سوى نشانه اى نصب شده به سرعت حركت مىكنند، وگويى ملخهايى پراكنده اند، گردن كشيده و چشم دوخته مى روند به سوى دعوت كننده، به سوی خدا، روز واقعه، روزی كه اين زمين سخت لرزانده شود، روزى كه آسمان همانند فلز گداخته شود و كوهها همانند پشم رنگين گردد و هيچ دوست صمیمی از دوست خود نپرسد، روز شاهد و مشهود، روزی که فرشتگان صف به صف خواهند بود...
📚إقبال الأعمال، ج2، ص606-607
📚المزار (للشهيد الاول)، ص18-19
وَ فِي حَدِيثٍ عَنِ الصَّادِقِ ع وَ ذَكَرَ زِيَارَةَ النَّبِيِّ ص ...
فَإِذَا فَرَغْتَ فَسَبِّحْ تَسْبِيحَ الزَّهْرَاءِ ع وَ قُلْ اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ لِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ ص «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» وَ لَمْ أَحْضُرَ زَمَانَ رَسُولِكَ ع اللَّهُمَّ وَ قَدْ زُرْتُهُ ...
... وَ أَعُوذُ بِكَرَمِ وَجْهِكَ أَنْ تُقِيمَنِي مَقَامَ الْخِزْيِ وَ الذُّلِّ، يَوْمَ تُهْتَكُ فِيهِ الْأَسْتَارُ وَ تَبْدُو فِيهِ الْأَسْرَارُ وَ الْفَضَائِحُ [الْكِبَارُ] وَ تُرْعَدُ فِيهِ الْفَرَائِصُ، «يَوْمَ الْحَسْرَةِ» وَ النَّدَامَةِ، يَوْمَ الْأَفِكَةِ، «يَوْمَ الْآزِفَةِ»، «يَوْمُ التَّغابُنِ «يَوْمُ الْفَصْلِ»، يَوْمَ الْجَزَاءِ، يَوْماً «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»، يَوْمَ النَّفْخَةِ، «يَوْمُ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، يَوْمَ النَّشْرِ، يَوْمَ الْعَرْضِ، «يَوْمُ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»، «يَوْمُ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ»، «يَوْمُ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ» وَ أَكْنَافُ السَّمَاءِ، «يَوْمُ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها»، يَوْمَ يُرَدُّونَ «إِلَى اللَّهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»، «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً، وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ، إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»، [يَوْمَ يُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ]، يَوْمَ «يُرَدُّونَ إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ»، «يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ»، وَ «كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ» إِلَى اللَّهِ، يَوْمَ الْوَاقِعَةِ، يَوْمَ تُرَجُّ «الْأَرْضُ رَجًّا»، «يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً»، يَوْمَ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، يَوْمَ تَكُونُ الْمَلَائِكَةُ «صَفًّا صَفًّا» ...
@yekaye
☀️۶) از امام صادق ع زیارتی برای امیرالمومنین ع نقل شده که روایت شده حضرت خضر هم امیرالمومنین را با همین عبارات زیارت میکرده است. در فرازی از این زیارت آمده است:
سرورم! با آ«دن در کنار قبر برادر پیامبرت که صلوات خدا بر او بود متعرض رحمت تو شدن و به تو پناه آوردم که مرا از نقمت و خشم خود پناه دهی؛ و نیز از تکانههایی در روزی که لغزشها فراوان گردد، روزی که دلها و دیدگان زیر و رو شود، روزی که برخی صورتها درخشان و برخی سیاه شود، روز نزدیکشدنیای که دلها در حالی که خشم خود را فرو بردهاند به حنجره رسند، روز حسرت و ندامت، روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، روزی که نوزاد در آن پیر شود و هر زن شیردهی بچهای را که شیرش میدادند رها کند، روزی که چشمها خیره گردد و هرکس بدانچه از پیش فرستاده مشغول شود و هرکسی از خودش دفاع کند و هر مجرمی دنبال راه خلاصی بگردد، ...
📚المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص234-235
مِنْ كِتَابِ الْأَنْوَارِ، وَ قِيلَ: إِنَّ الْخَضِرَ عَلَيْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا. وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُوسُفَ الْكُنَاسِيِّ وَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ الزِّيَارَةَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاغْتَسِلْ حَيْثُ تَيَسَّرَ لَكَ، وَ قُلْ حِينَ تَعْزِمُ: ...
ثُمَّ انْكَبَّ عَلَى الْقَبْرِ وَ أَنْتَ تَقُولُ:
يَا سَيِّدِي تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِكَ بِلُزُومِي لِقَبْرِ أَخِي رَسُولِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَائِذاً، لِتُجِيرَنِي مِنْ نِقَمِكَ وَ سَخَطِكَ، وَ مِنْ زَلَازِلِ يَوْمٍ تَكْثُرُ فِيهِ الْعَثَرَاتُ، يَوْمٍ تُقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ، يَوْمٍ تَبْيَضُّ فِيهِ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ فِيهِ وُجُوهٌ، يَوْمِ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ، يَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ. «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ» «يَوْمٍ مِقْدَارُهُ خَمْسُونَ أَلْفَ سَنَةٍ»، يَوْمٍ يَشِيبُ فِيهِ الْوَلِيدُ، «وَ تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ»، «يَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ»، وَ تُشْغَلُ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا قَدَّمَتْ، وَ «تُجَادِلُ كُلُّ نَفْسٍ عَنْ نَفْسِهَا»، وَ يَطْلُبُ كُلُّ ذِي جُرْمٍ الْخَلَاصَ....
@yekaye
☀️۷) حضرت امیرالمومنین ع مناجاتی در مسجد کوفه داشتهاند که این گونه آغاز میشود:
خدایا! از تو امان میخواهم «روزی که مال و فرزندان نفعی ندهد مگر کسی که قلب سلیمی نزد خدا بیاورد» (شعراء/۸۸-۸۹)؛
و از تو امان میخواهم «روزى كه ستمگر پشت دستهاى خود را مىگزد، گويد: اى كاش همراه پيامبر راهى را در پيش مىگرفتم» (فرقان/۲۷)؛
و از تو امان میخواهم روزی که «تبهكاران از سيمايشان شناخته مىشوند و از پيشانى و پايشان بگيرند» (رحمن/۴۱)؛
و از تو امان میخواهم روزی که «هيچ پدرى به كار فرزندش نمىآيد، و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد، همانا وعده خدا حقّ است» (لقمان/۳۳)؛
و از تو امان میخواهم «روزی که ستمكاران را عذرخواهىشان سود نمىبخشد، و براى آنهاست لعنت و براى آنهاست آن سراى ناخوشايند» (غافر/۵۲)؛
و از تو امان میخواهم «روزى كه كسى براى كسى هيچ اختيارى ندارد و در آن روز، فرمان از آنِ خداست؛ (انفطار/۱۹)؛
و از تو امان میخواهم «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، برای هرکس از ایشان در آن روز گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/34-۳۷)؛ ...
📚المزار (للشهيد الاول)، ص: 248؛
📚البلد الأمين و الدرع الحصين، ص319
مناجات أمير المؤمنين عليه السلام
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ شَيْئاً وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً، إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ؛
وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيه ...
@yekaye
☀️۸) دعایی است که سید بن طاووس آن را بدون سند از کتاب رضی آوی روایت کرده که به دعای شیخ معروف است. در فرازی از این دعا آمده است:
پروردگارا! پس چه کسی به فریادم برسد اگر که تو به فریادم نرسی؟ و چه کسی مرا پناه دهد اگر تو پناهم ندهی؟ و چه کسی مرا از آنان نجات دهد اگر تو نجاتم ندهی؟ و با چه وسیلهای دشمنم را دفع کنم در جالی که زبانم به لکنت افتاده و بیانم سست و برهانم ضعیف و ترازوی اعمالم سبک شده است در «روزی که فرار میکند آدمی از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و برادرش، برای هرکس از ایشان در آن روز گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/34-۳۷) اگر که تو آنان را از من راضی نکنی و آن هنگامی که – پروردگارا – عدل تو همه خلایق را در برگرفته است؛ پس برای درد من چه دوایی است غیر از فضل تو؛ برآورنده آرزویی جز سمت تو نمیبینم و واگذار شوندهای جز بر تو ندارم و راهی جز به سوی تو برایم نمانده است و چارهای جز تو ندارم؛ و بنده فراری هنگام آشکار شدن حقایق جز به سوی مولایش به کجا میتواند فرار کند؟ ...
📚المجتنى من الدعاء المجتبى (سید بن طاووس)، ص: 34؛
📚البلد الأمين، ص430
فصل فيما نذكره من الدعاء المعروف بدعاء الشيخ
رَأَيْنَاهُ فِي الْكِتَابِ الَّذِي أَشَرْنَا إِلَيْهِ لِلرَّضِيِّ الْآوِيِّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ بِهَذَا اللَّفْظِ ...
... يَا رَبِّ فَمَنْ يُغِيثُنِي هُنَاكَ إِنْ لَمْ تُغِثْنِي وَ مَنْ يُجِيرُنِي إِنْ لَمْ تُجِرْنِي وَ مَنْ يُنْقِذُنِي مِنْهُمْ إِنْ لَمْ تُنْقِذْنِي وَ بِمَا ذَا أَدْفَعُ خَصْمِي وَ قَدْ كَلَّ لِسَانِي وَ قَلَّ بَيَانِي وَ ضَعُفَ بُرْهَانِي وَ خَفَّ مِيزَانِي «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» إِنْ لَمْ تُرْضِهِمْ عَنِّي وَ إِذَا عَمَّ الْخَلَائِقَ يَا رَبِّ عَدْلُكَ فَمَا لِدَائِي دَوَاءٌ إِلَّا فَضْلُكَ لَا أَرَى الْمُؤَمَّلَ إِلَّا إِلَيْكَ وَ الْمُعَوَّلَ إِلَّا عَلَيْكَ وَ لَا مَذْهَبَ لِي عَنْكَ وَ لَا بُدَّ لِي مِنْكَ وَ أَيْنَ مَفَرُّ الْعَبْدِ الْآبِقِ عِنْدَ الْحَقَائِقِ إِلَّا إِلَى مَوْلَاه ..
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۱۲۰) 📖 يوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ 📖 ترجمه 💢روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، سوره ع
.
1️⃣ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ»
اولین ویژگی که برای قیامت برشمرد این است که انسان از برادرش (و پدر و مادر و همسر و فرزندانش) فرار میکند. درباره چرا چنین فراری رخ میدهد، تحلیلهای متعددی شده است.
علامه طباطبایی با توجه به آیه پایانی اینها یعنی آیه ۳۷: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» وجه مطلب را این میداند که اینان نزدیکان وی هستند که در زندگی انسان وقتی مشکلی پیش میآمد به اینان پناه میبرد و از آنان کمک می جوید؛ ولی شدت هول و ترس قیامت چنان هرکسی را احاطه میکند که دیگر فرصت پرداختن به دیگران را ندارد و از همه فرار میکند تا فقط به مشکل خودش رسیدگی کند، و با توجه به آیه ۳۷ بقیه دیدگاههایی که مطرح شده را بیدلیل و لذا غیرقابل اعتنا معرفی میکند (الميزان، ج20، ص210 )،
🤔اما به نظر میرسد این نتیجه اخیر سخن ایشان (بیاعتنایی به سایر توجیهات برای این فرار) چندان قابل قبول نباشد؛ زیرا هم برخی مفسران مبتنی بر همین آیه ۳۷ توجیهات دیگری کردهاند (مثلا مساله را نه ناشی از ترس و هول، بلکه صرفا عجله برای اینکه کار خودش زودتر معلوم شود، دانستهاند، مانند قول «»)، و هم اینکه اگر بخواهیم با استناد به سیاق سخن بگوییم اینکه تناسب مساله با «فرار کردن» که در خود آیه آمده مهمتر است از تناسب آن با «مشغولیت به خویش» که در چند آیه بعدتر آمده است؛ و بسیاری از مفسران از قدیم با توجه به استفاده از تعبیر «فرار» وجه اصلی آیه را این دانستهاند که فرار میکند که مبادا در حق این نزدیکان خویش ظلمی انجام داده باشد و آنها بخواهند حق خود را از وی مطالبه کنند.
از این رو، به نظر میرسد منحصر کردن علت فرار در یکی از این امور قابل توجیه نیست و هم این دو و هم وجوه دیگری که برخی گفتهاند هر یک میتواند توجیهگر این فرار باشد؛ بویژه که محتمل است دلیل فرار افراد از خویشان خود متفاوت باشد، یعنی آیه از فرار از خویشان سخن گفته، اما نفرموده که همه به یک دلیل فرار میکنند؛
از این رو وجوه متعددی برای این فرار میتواند در کار باشد از جمله:
🌴الف. به خاطر اینکه در آن شرایط هولناک خودش چنان گرفتار است که فرصت پرداختن به دیگران، ولو نزدیکان خود را ندارد؛ از این رو، از دست همان کسانی که هر وقت مشکلی پیش میآمد سراغشان میرفت، فرار میکند برای اینکه لااقل از مزاحمت آنها راحت شود و مورد تقاضاى ديگران قرار نگيرد
📚(حدیث۱؛ مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص210، مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص61 ؛ الكشاف، ج4، ص705 ؛ البحر المحيط، ج10، ص410 ، التبيان، ج10، ص277 ؛ تفسير نور، ج10، ص390 ).
🤔 اشکالی که بر این قول وارد است این است که اگر مساله این است که هرکسی به کار خویش مشغول و گرفتار است، اقتضای کلام این نبود که بگوید هرکس از نزدیکان خود فرار میکند، بلکه مثلا این بود که بگوید بدانها اعتنایی نمیکند؛
و شاید بر همین اساس است که برخی گفتهاند مراد از فرار در اینجا نه لزوما دور شدن، بلکه فرار از هرگونه قبول مسئولیتی در قبال خویشان باشد، یعنی فرار از قبول مولات همدیگر شبیه مفاد آيه «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا» (بقرة/166) اشاره شده؛ یا فرار از یاری دادن وی، شبیه مفاد آیه «يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً» (دخان/41) یا رها کردن هرگونه سوال و احوالپرسی از حال همدیگر، شبیه مفاد آیه «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» (معارج/10) (مفاتيح الغيب، ج31، ص61 ).
🌴ب. ترس از اینکه مبادا برادرش (و بقیه) جبران ظلم و یا قصور و تقصیری را که در حق آنها روا داشته مطالبه کنند (قتاده، به نقل الدر المنثور، ج6، ص317 ).
این قولی است که مختار اصلی بسیاری از مفسران بوده است (مثلا: التبيان، ج10، ص277 ، جامع البيان (طبری)، ج30، ص39 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص61 ، البحر المحيط، ج10، ص411 )؛ و بسیاری از مفسران هم دست کم در حد یک قول بدان کردهاند (مثلا در: مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الكشاف، ج4، ص705 ؛ تفسير نور، ج10، ص390 )،
🌴ج. فرار میکند تا دیگران این وضعیت خوار و ذلیل شدن و عقابهای وی را نبینند (التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص277 ) و رسوایی وی را نفهمند (تفسير نور، ج10، ص390 )
🌴د. [به خاطر عجله برای فرار از عرصه قیامت میگریزد؛ یعنی] مىگريزد تا به كار خود برسد و تكليفش زودتر روشن شود (تفسير نور، ج10، ص390).
🌴ه. به خاطر اینکه میداند که نه کسی میتواند نفعی به او برساند، و نه او میتواند به دیگری سودی بدهد (التبيان فى تفسير القرآن، ج10، ص277 ؛ مجمع البيان، ج10، ص668 ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👉
ادامه تدبر 1️⃣
🌴و. ممکن است خود وی از مومنان باشد و نزدیکانش از جهنمیان، و آنگاه فرار میکند برای اینکه:
🌱و.۱. علیرغم پیوند نسبی و سببیشان در دنیا، مدار ارتباط حقیقیشان بر اساس ایمان بوده، دشمنی خواهد بود که این حقیقت در آنجا آشکار می شود و لذا از آنها فرار میکند (برگرفته از مجمع البيان، ج10، ص668).
🌱و.۲. نمی خواهد آن خواری و ذلتی که بر آنها نازل شده را ببیند (مجمع البيان، ج10، ص668 ).
🌴ز. خود دیدن این نزدیکان شخص در عذاب و گرفتاریاند یک عذاب است؛ پس از آنها فرار میکند که گرفتاری آنها را نبیند (به نقل جامع البيان (طبری)، ج30، ص39 ).
🌴ح. چهبسا هر دو از جهنمیان باشند، و چون هر دوستیای در غیر تقواپیشگان به دشمنی تبدیل میشود (الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ؛ زخرف/67) این نزدیک بودن آنان هم به فرار از هم تبدیل شده باشد.
🌴ط. چهبسا ناظر به خانوادههایی باشد که پیوند خانوادگی در آنها عمیق نیست؛ و عملا کدروتهای فراوانی در کار است و در باطن از هم فراریاند؛ که این باطن روز قیامت آشکار میشود و شخص که در این دنیا عملا ارتباط صمیمی و عمیقی با اعضای خانواده خود نداشت معلوم میشود که همواره از از آنها فرار میکرد.
🌴ی. ...
@yekaye
#عبس_34
یک آیه در روز
. ۱۱۲۰) 📖 يوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ 📖 ترجمه 💢روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، سوره ع
یک آیه در روز
. ۱۱۲۰) 📖 يوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ 📖 ترجمه 💢روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، سوره ع
.
3️⃣ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ ...»
روابط خويشاوندى، در قيامت گسسته مىشود.
📚تفسير نور، ج10، ص390
📝نکته تخصصی #خانوادهشناسی: #اصالت_خانواده؟!
اگر توجه کنیم که آخرت باطن دنیاست، میزان حقیقی بودن امور را با تجلیشان در آخرت میتوان تشخیص داد؛ چنانکه یکی از مهمترین ادله علامه طباطبایی و شهید مطهری برای اثبات #اصالت_جامعه (علاوه بر #اصالت_فرد) این است که در روز قیامت&
علاوه بر حشر و حسابرسی فردی (وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّة؛ انعام/۹۴)،
با حشر و حسابرسی امتها هم مواجهیم: «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيد» (نساء/۴۱)، «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ» (قصص/۷۵)، «وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا» (جاثیه/۲۸)، و ... .
💢بر همین اساس میتوان پرسید که آیا #خانواده هم اصالت دارد؟
اگر فقط ما باشیم و این آیه باید گفت: خیر؛ زیرا این آیه از فرار اعضای خانواده از هم در قیامت سخن میگوید؛
🔸اما مروری بر مجموع آیات قرآن کریم نشان میدهد که این نتیجهگیری بیش از حد عجولانه است؛ زیرا:
▪️اولا خداوند هم در مورد بهشتیان (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ، رعد/۲۲؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، یس/56)
و هم در مورد جهنمیان (احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ؛ صافات/ 22)
از با هم بودن برخی خانوادهها سخن گفته است؛ و
▪️ثانیا فرار و تنفر افراد از همدیگر لزوما دلیل نمیشود که وحدتشان در آنجا را حفظ نکنند؛ چنانکه با اینکه امتهایی داریم که کل امت جهنمیاند، در عین حال بین خود آنها در جهنم نزاع است: «قالَ ادْخُلُوا في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ» (اعراف/38)
و با اینکه هر امتی در قیامت تابع امام خود است: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» (اسراء/۷۱)، و امام باطل است که قوم پیرو خویش را با خود به جهنم میبرد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» (هود/۹۸)، در عین حال در همان جهنم این تابعان و متبوعان از هم تبری میجویند هرچند دیگر فایدهای ندارد: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ؛ وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ» (بقره/167-166)؛ و این فایده نداشتنش هم صرفا به این معناست که راه نجاتی نمییابند، نه اینکه وحدت و اصالت اجتماعیشان از بین برود و آنجا با هم نباشند و مشترکا عذاب نشوند.
🤔شاید بتوان این گونه گفت که خانواده در منطق قرآن همانند امت اصالت دارد، اما نه هر خانوادهای، بلکه خانوادههایی که چنان ارتباط خانوادگی در آنان شدید شده باشد که ارتباط کاملا وثیقی در ایمان یا کفر بین آنها برقرار کرده باشد، که حشر مشترک بین آنان را رقم بزند؛
شاید بر این اساس است که در قرآن کریم هم از اصحاب کساءبه عنوان یک خانواده بهشتی مهم یاد شده است (سوره انسان، آیات ۷-۲۲) و هم از خانواده ابولهب به عنوان یک خانواده مهم جهنمی (سوره مسد)؛ چنانکه اصالت داشتن «امت» لزوما به معنای اصالت داشتن هر جامعهای نیست.
📝تبصره: اصالت #جامعه یا #امت؟!
@yekaye
👇ادامه مطلب👉
ادامه تدبر 3️⃣
📝تبصره: اصالت #جامعه یا #امت؟!
بین بزرگان اندیشه اسلامی اختلاف است که آیا علاوه بر اصالت فرد، جامعه هم اصالت دارد یا خیر؟ علامه طباطبایی و شهید مطهری بر این باور بودند که بله، و آیت الله مصباح یزدی بر این باور بود که خیر.
🔸وقتی ادله طرفین را بررسی میکنیم به نظر میرسد مشکل لفظی است:
آنچه اصالت دارد جمعیتی است که #امت شده باشد؛ نه #ملت (nation) یا #جامعه (society) و صرف کسانی که در یک زمان و مکان جغرافیایی کنار هم قرار گرفته باشند.
در واقع، آنچه جامعه میدانیم:
🔺گاه «امت» است که یک وحدت عقیدتی آنان را به هم گره زده است، نه حتی استقرار در یک زمان و مکان واحد، چنانکه هر مسلمان معتقدی جزءامت اسلامی است و هر یهودی ملتزم به یهودیت جزء امت یهود و ...، خواه الان زندگی کند یا قرنها پیش و خواه در هر جای دنیا باشد؛ و
🔻گاه «ملت» (nation) یا جامعه (society) است، که صرفا قرار گرفتن در یک مکان و زمان مشترک آنان را عضو یک جامعه کرده است، ولو که برخی از افرادی که عنوان یک جامعه بر آنان صدق میکند بشدت با هم دشمن باشند، مانند ملت عراق، ملت افعانستان، جامعه ترکزبانان، و ... .
از این رو، همان ضابطهای که برخی جامعههای دنیوی را در آخرت به عنوان یک امت محشور میکند و برخی را خیر، با همان ضابطه، برخی خانوادهها و روباط خانوادگی دنیوی را در آخرت هم خانواده میباشند و برخی را خیر.
@yekaye
#عبس_34
یک آیه در روز
. ۱۱۲۰) 📖 يوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ 📖 ترجمه 💢روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، سوره ع
.
4️⃣ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ»
این آیات (۳۳ تا ۳۶) در مقام بیان این است که وقتی قیامت برپا میشود بقدری وضع خطیر میشود که اعضای خانواده (برادر و پدر و مادر و همسر و فرزند) به عنوان نزدیکترین افرادی که هر شخص در زندگیاش دارد نیز از هم فرار میکنند.
درباره اینکه چرا اینها را با این ترتیب بیان کرد ذیل آیات بعد نکاتی بیان خواهد شد؛
اما سوال این است که چرا در میان همه اعضای خانواده، از برادر شروع کرد؟
🌴الف. در خانواده سه گونه رابطه هست: رابطه والدین و فرزندان، رابطه زوجین با هم، و رابطه خواهر-برادری؛ و به نظر میرسد در میان روابط بین اعضای خانواده، برادری معنایی دارد که در عین اینکه شدت روابط صمیم خانوادگی را نشان میدهد، دلالت واضحی بر اینکه طرفین در یک رتبهاند دارد؛ تا حدی که وقتی میخواهد از ضرورت رابطه صمییم بین مومنان سخن بگوید تعبیر «برادری» را میآورد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُم» (حجرات/۱۰).
و به نظر میرسد برای شروع اشاره به فرار کردن همگان از همدیگر، تناسب دارد سخن را از جایی شروع کنیم که هم رابطه صمیمی است و هم طرفین در وضعیت برابری به سر میبرند. به تعبیر دیگر، شاید این آيات تفصیل آیه « الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ» (زخرف/67) باشد که عمومی ترین حالت برای صمیمیت بین افراد این است که از هر دو سو رابطه یکسان باشد.
به تعبیر دیگر، در مقایسه با روابط اجتماعی با روابط خانوادگی، برادری نزدیکترین رابطه به رابطههای قراردادی اجتماعی است (در رابطه والدین و فرزندان یک نحوه تفوق و زیردستی طبیعی هست؛ و در رابطه زوجین هم یک کارویژههای کاملا متمایز که طبیعت در آنها ودیعه گذاشته است و جابجا کردنی نیست).
🌴ب. مفهوم برادری در میان مفاهیم مربوط به خانواده، نزدیکتر مفهوم برای معنای تعاون و یاری کردن است (در مفهوم پدری بیشتر معنای سرپرستی هست و در مادری بیشتر محبت بیدریغ، و در زوجین هم مشارکت در پیمودن یک مسیر) و اینجا انتظاری که افراد دارند با برادری تناسب بیشتری دارد تا با بقیه روابط.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_34