یک آیه در روز
764) 🌷وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ 🌷 ▪️ ترجمه و وظیفه ما نیست به جز رسانیدن روشنگرانه
.
3⃣ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ»
ابلاغ و رسانیدن پیام دین، باید به نحو کاملا روشنگرانه و واضح باشد تا حجت بر مخاطب تمام شود.
💠ثمره #اجتماعی
اگر پیام دین به نحو واضح و آشکاری به دست مردمانی نرسد و آنان بدین جهت دین حق را نپذیرفته باشند، اصطلاحا جاهل قاصر هستند، نه کافری که سزاوار جهنم است.
@yekaye
یک آیه در روز
764) 🌷وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ 🌷 ▪️ ترجمه و وظیفه ما نیست به جز رسانیدن روشنگرانه
.
4⃣ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ»
پیامبران صرفا وظیفه تذکر دادن نداشتند بلکه وظیفه رساندن پیام هم داشتند.
💠ثمره #دینشناسی
دین صرفا تذکر به اخلاقیات و مطالبی که میدانیم نیست، بلکه حاوی مطالب جدیدی هم هست که نمیدانیم و باید از آنها مطلع شویم؛
و این نشان میدهد عباراتی نظیر «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّر» (غاشیه/21)
🔹 یا صرفا تاکید است، نه حصر؛
🔹و یا اگر حصر باشد، حصر ناظر به وضعیت خاصی است (مثلا ناظر به سیطره نداشتن پیامبر ص بر آنان، چنانکه در آیه بعد از آن فرمود: لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِر)، نه حصر مطلق.
@yekaye
یک آیه در روز
764) 🌷وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ 🌷 ▪️ ترجمه و وظیفه ما نیست به جز رسانیدن روشنگرانه
.
5⃣ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ»
⁉️شبهه
آیا اینکه وظیفه پیامبران را منحصر در ابلاغ کرده، نتیجه نمیشود که حکومت کردن جزء وظایف آنان نیست؟
💠پاسخ
حصر در هر موقعیتی به فراخور خود آن است.
اینجا مقام بحث این است که اگر عدهای پیامبران را تکذیب کردند پیامبران مقصر نیستند؛
چنانکه در تدبر قبل هم گذشت که حصر در مورد «تذکردهنده بودن پیامبر» مطلق نیست.
https://eitaa.com/yekaye/1385
اینکه بخواهیم این حصر را به عرصههای دیگر تسری دهیم باید دلیل داشته باشیم،
و در اینجا نهتنها دلیلی در کار نیست، بلکه آیات متعدد دیگری که دستور به اطاعت مطلق از پیامبران داده و دعوت آنان به برقراری عدالت و ... همگی نشان میدهد که تلاش برای برقراری حکومت الهی هم جزء وظایف آنان بوده است.
▪️توضیح بیشتر در بحث از آیه «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذيرٌ» (فاطر/23) گذشت.
🔖 (جلسه723 تدبر2 http://yekaye.ir/al-fater-35-23/ )
@yekaye
765) 🌺 قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ 🌺
💐 ترجمه
گفتند: ما شما را به فال بد گرفتیم؛ اگر کوتاه نیایید قطعاً سنگسارتان میکنیم و حتماً شکنجهای دردناک از ما به شما رسد!
سوره یس (36) آیه18
1397/3/17
22 رمضان 1439
@yekaye
🔹تَطَيَّرْنا
▪️ماده «طیر» در اصل دلالت دارد بر سبکی چیزی در هوا، و به این مناسبت استعاره گرفته شده برای هر حرکت سریعی، چنانکه «طار القوم» یعنی آنان با سرعت رهسپار شدند
📚 (مجمع البيان، ج2، ص643؛ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص436)
▫️و برخی بر این باورند که اساساً این ماده به معنای حرکت سریعی که بدون سنگینی و ثقل باشد، به کار می رود
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص155)
▪️بدین ترتیب، «طائر» به معنای «پرنده» است یعنی هرچیزی که با بالهای خود در هوا بسرعت حرکت میکند (وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ؛ انعام/38).
▪️اما در مورد «طَیر»،
▫️برخی آن را جمعِ «طائر» دانستهاند (وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً، ص/19؛ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ، نور/41) شبیه به «رَاكِب» که جمعِ آن «رَكْب» است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص529؛ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص436)
▫️اما برخی با این تحلیل مخالفت کرده و بر این باورند که «طیر» اسم جنس است که هم بر مفرد و هم بر جمع اطلاق میشود و شاهد آوردهاند که در برخی موارد قطعا منظور جمع نبوده است، مانند «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّه، آل عمران/49) و یا اینکه وقتی آن را در ردیف «جن» و «إنس» (که اسم جنساند) قرار میدهند (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ؛ نمل/17)، این هم علیالقاعده اسم جنس میباشد؛ و نیز احتمال این را که در اصل این کلمه صفت مشبهه بوده باشد (مانند صَعب) بعید ندانستهاند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص155)
▪️کلمه «تَطَیُّر» را به معنای فال بد زدن به پرنده به کار میبرند،
▫️ظاهرا از این جهت که برخی پرندگان (مانند کلاغ و ...) را شوم میدانستند و به آنها فال بد میزدند ، و کمکم آن را برای هرگونه شوم دانستن و فال بد زدنی به کار بردند (إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا، أعراف/131؛ إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ، یس/18) و به تَبَعِ آن کلمه «طائر» را هم به همین معنای «فال بد» استفاده کردند (قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ، نمل/47)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص529)
▫️و البته برخی علاوه بر این نکته، این احتمال را هم دادهاند که چون فال بد زدن و شومی ناشی از نوعی سبکسری و اقدام بیتامل بوده، از این جهت هم این تعبیر ریشه در همان ماده «طیر» داشته باشد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص155)
▪️تعبیر «طائرِ» انسان، به معنای «عمل» انسان هم به کار رفته (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ،؛ إسراء/13)، از باب اینکه این عملش، از او پر میگیرد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص529)
▫️ و چهبسا که این هم، از همان «طائر» به معنای فال بد گرفته شده، چرا که ظاهرا استعمال آن در خصوص عمل بدی بوده که وبال گردن آدمی شده است.
▪️اشاره شد که معنای اصلی «طیر» حرکت سریع در هواست، و ظاهرا «استطار» به پخش و منتشر شدن اطلاق می گردد (استطار الفجر) و کلمه «مستطیر» هم اسم مفعول از همین باب میباشد (یَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً؛ انسان/7)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص529؛ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص436)
ماده «طیر» و مشتقات آن جمعاً 28 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹لَمْ تَنْتَهُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «نهی» در اصل در دو معنا به کار رفته است:
🔸یکی در معنای «پایان و به نهایت رسیدن»،
🔸 و دوم در معنای «بازداشتن و مانع شدن».
🔹البته عموم اهل لغت، تنها یک اصل برای این ماده معتقدند هرچند در اینکه کدام از این دو معنا اصل است، اختلاف دارند.
▫️برخی مانند ابن فارس اصل را در معنای اول (پایان و نهایت کار) دانسته و گفتهاند و گفتهاند معنای «بازداشتن» از این جهت است که وقتی «نهی» می کنید و مخاطب نهی را میپذیرد و بازمیایستد، در حقیقت، آنجا را پایان کار خود قرار داده است؛
▫️ اما برخی مانند مصطفوی اصل را معنای دوم (بازداشتن) دانسته و گفتهاند که «پذیرش نهی» (= انتهاء) بر دو قسم است: یکی اختیاری و دوم طبیعی؛ و در مورد دوم، هر چیزی را بخواهند بازدارند، آن نقطه بازداشتن آن، نهایت آن محسوب میشود و لذا به آن «انتها» و «نهایت» گفتهاند.
▪️همچنین به عقل «نُهیة» گفته میشود از این جهت که انسان را از ورود در بدیها بازمیدارد، که جمع آن، «نُهی» میباشد: «أُولِي النُّهى؛ طه/۵۴ و ۱۲۸)
▪️«تَنْتَهُوا» فعل مضارع از ماده «نهی» است که به باب «افتعال» رفته و معنای «مطاوعه» (قبول کردن و پذیرفتن) پیدا کرده است
(«انتهی» یعنی نهی را پذیرفت).
🔖جلسه 361 http://yekaye.ir/al-alaq-96-15/
@yekaye
🔹 لَنَرْجُمَنَّكُمْ = لَـ + [أن ناصبه] + نَرجُمَ + نَّ + کُم
قبلا بیان شد که «رِجام» به معنای «سنگ» است و «رَجم» پرتاب کردن رجام است [که شاید بهترین معادل فارسی آن «سنگسار» باشد]؛ که به نحو استعاری معنایش توسعه یافته و در مورد ظن و بدگمانی و دشنام دادن و طرد کردن و راندن هم به کار رفته است و استعمالش در موارد فوق بقدری زیاد است که برخی آن را به معنای مطلقِ «پرتاب کردن چیزی به سمت کسی» دانستهاند و تمامی موارد فوق (سنگسار، دشنام، بدگمانی، لعن کردن) را از مصادیق اصلی این واژه شمردهاند.
همچنین اشاره شد که در داستان اصحاب کهف، برخی «يَرْجُمُوكُمْ» در این آیه را به معنای «راندن و بیرون کردن» دانسته؛ و حتی آن را به معنای اینکه «شما را ازين غار بيرون آرند» قلمداد کردهاند؛
🔖 جلسه 601 http://yekaye.ir/al-kahf-18-20/
و این مطلب در مورد آیه حاضر نیز منتفی نیست و از مجاهد نقل شده که او این را به معنای «دشنام دادن» گرفته است
📚(مجمعالبیان، ج8، ص654).
@yekaye
🔹لَيَمَسَّنَّكُمْ = لَـ + [أن ناصبه] + یَمَسَّ + نَّ + کُم
قبلا بیان شد که تعبیر «مس» کردن نزدیک به معنای «لمس» کردن میباشد. در تفاوت مس و لمس، گفتهاند: تفاوتشان به این است که «لمس کردن» حتما با دست انجام میشود اما تعبیر «مس» کردن در مورد غیر دست هم به کار میرود. به تعبیر دیگر، «مس» در معناهای غیرمادی هم به کار میرود.
🔖 جلسه ۹۰ http://yekaye.ir/hud-001-113/
@yekaye