eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
115 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 1⃣ «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» گاه انسان بقدری در کفر و لجاجت در برابر حق جلو می‌رود که دیگر انذار کردن و انذار نکردنش، هیچ تفاوتی ندارد و حتی خود پیامبر ص هم بیاید واو را انذار کند، اثری در او ندارد. 💠 ثمره این گونه نیست که روشی برای هدایت دیگران وجود داشته باشد که روی هر انسانی موثر باشد. در جامعه همواره افرادی هستند که هر کاری بکنیم هدایت نخواهند شد. @yekaye
. 1⃣ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» وظیفه اصلی پیامبران این است که سخن خدا را به طور واضح و آشکار به مخاطب برسانند؛ اینکه آنان ایمان بیاورند یا نیاورند، برعهده پیامبران نیست و آنها در قبال ایمان نیاوردن مردم مسؤول نیستند❗️ 💠 ثمره وقتی پیامبران درباره ایمان نیاوردن مردم مسئول نیستند، به طریق اولی مبلغان دین نیز مسؤل نییستند. مهم این است که آنان وظیفه خود را درست انجام دهند؛ اما دلهای مردم به دست خداست و خود افرادند که مسؤول ایمان آوردن یا نیاوردن خویش اند، نه مبلغان دین. در نتیجه، 🔺برای سنجش میزان انجام وظیفه یک مبلغ دینی و مقایسه اینکه کدامیک کارش را درست‌تر انجام داده است،، نمی‌توان تعداد ایمان آورندگان را معیار قرار داد. 🔺 مقایسه تعداد کسانی که توسط حضرت ابراهیم ع ایمان آوردند با کسانی از قوم یونس که ایمان آوردند شاهد خوبی بر این مدعاست. @yekaye
. 3⃣ «وَ ما عَلَيْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» ابلاغ و رسانیدن پیام دین، باید به نحو کاملا روشنگرانه و واضح باشد تا حجت بر مخاطب تمام شود. 💠ثمره اگر پیام دین به نحو واضح و آشکاری به دست مردمانی نرسد و آنان بدین جهت دین حق را نپذیرفته باشند، اصطلاحا جاهل قاصر هستند، نه کافری که سزاوار جهنم است. @yekaye
. 1⃣ «قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ» فرستادگان الهی، وقتی پیام خدا را رساندند مورد تکذیب قرار گرفتند و به جای اینکه از آنها دلیل طلب کنند، بشر و همانند بقیه انسانها بودن را بهانه‌ای برای دروغگو شمردن آنان دانستند. (آیه15) https://eitaa.com/yekaye/1348 و وقتی آنان استناد خود به خدا را با بیانی بلیغ نشان دادند آیه17)، این بار به خرافات (فال بد زدن) پناه بردند و دست آخر به تهدید روی آوردند. 💠 ثمره وقتی افراد در مقابل حقیقت کم می‌آورند، به هر چیزی متشبث می‌شوند: از بهانه‌جویی و باورهای خرافی گرفته تا تهدید‼️ @yekaye
. 2⃣ «قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ» خداوند طبیعتا بهترین انسان‌ها را برای فرستادن پیام خود به سوی عموم انسانها برمی‌گزیند 🔖جلسه 763، احادیث 2و 3 https://eitaa.com/yekaye/1359 آنگاه مخالفانشان بدانان فال بد می‌زنند و آنان را مایه شومی و بدبیاری خود می‌شمرند❗️ 💠ثمره از انگ‌ها و برچسب‌هایی که عده‌ای روی افراد می‌گذارند نباید درباره آنها قضاوت کرد. برای قضاوت درباره هرکس باید سخنان و کارهای خود او را ملاک قرار دهیم. 💠ثمره كسى كه منطق ندارد به خرافات متوسّل مىشود. 📚(تفسير نور، ج9، ص531) 💠ثمره کسی که خود را برای ابلاغ پیام الهی مهیا کرده، باید انتظار هرگونه مواجهه کاملا ناجوانمردانه را داشته باشد. @yekaye
. 5⃣ «قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا» چرا برای جهاد از دو تعبیر « در راه خدا مبارزه کنید یا دفع نمایید [دفاع کنید]» استفاده کرد؟ 🍃الف. جهاد، گاهى ابتدايى و براى برداشتن طاغوتهاست و گاهى دفاعى و براى حفظ جان و مال مسلمانان است. 📚(تفسير نور، ج1، ص645) 🍃ب. انگيزهها و درجات و ارزش آنها متفاوت است؛ [یعنی اگرچه برای خدا جهاد کردن موضوعیت دارد، اما] دفاع از وطن و جان خود و ديگران، نیز يك ارزش است. 📚(تفسير نور، ج1، ص646) 💠ثمره برای تشویق افراد به یک اقدام مطلوب، صرفاً نباید به افرادی که در اوج هستند نگریست، بلکه انگیزه‌های پایین‌تر را هم باید به میدان آورد. امام حسین ع هم در روز عاشورا به لشکر عمر سعد فرمود «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم: اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید در دنیایتان آزاده باشید» 📚(وقعة الطف، ص252) @Yekaye
. 9⃣ «قالُوا لَوْنَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ» گفتند: اگر جنگی را بدانیم [که رخ می‌دهد] ، بی‌شک از شما پیروی می‌کنیم؛ آنان در آن روز به کفر نزدیکترند تا به ایمان؛ به دهان‌های خویش چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست. خداوند بلافاصله بعد از نقل قول سخن آنان، حکم کرد که آنان به کفر نزدیکترند، اما بلافاصله تاکید کرد که سخنشان با دلشان همراه نیست و در دل چیزی مخفی می‌دارند. 📝راه شناسایی 🔹از اینکه سخن آنان را نقل کرد و حکم به نفاق آنان داد، معلوم می‌شود که با بررسی سخن آنان می‌توان نفاق آنان را فهمید؛ و 🔹از اینکه فرمود «به دهان‌های خویش چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست» معلوم می‌شود که موضع‌گیریِ آنان، غیر از مفادِ مستقیمِ سخنشان است؛ در واقع، 🔸ابتدا خداوند موضع‌گیری آنان را از زبان خودشان بیان می‌کند، 🔸بعد این موضع‌گیری را تحلیل می‌کند تا مخاطب یاد بگیرد چگونه می‌توان از سخنان بهانه‌جویانه آنان به موضع باطل آنان، و از موضع باطل آنان، به نفاق آنان پی برد (تدبر3 https://eitaa.com/yekaye/3119) 🔸و بعد به پنهان‌کاری آنان اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که شناخت موضع‌ آنان، غیر از مفادِ مستقیمِ سخنشان است. 💠ثمره راه افشای منافق، از دل تحلیل عمیق کلام خود او می‌باشد. و اگر می‌خواهیم منافقان در جامعه نفوذ نداشته باشند، چاره‌ای جز ارتقای فهم و تحلیل عمومی (= بصیرت‌بخشی) نداریم: بصیرت دادن، غیر از اسم آوردن و انگ زدن است؛ 🤔بصیرت دادن، یعنی مفاد سخن کسی را تحلیل کردن و قضاوت را به مردم واگذار نمودن. @Yekaye
. 6⃣ «... إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ» خداوند همسر لوط را در زمره همان مردم لواط‌کار و معرفی کرد. با اینکه می دانیم که این زن، هیچگاه اقدام به نکرده است. (این مطلب در بسیاری از روایات تاکید شده که هیچ پیامبری نبوده که همسرش روابط جنسی نامشروع داشته باشد؛ و علت برشمردن وی در زمره آن قوم، این بود که با آنان همدست بود؛ بدین معنا که اگر حضرت لوط ع کسی را به خانه‌اش می‌برد، آنان را خبردار می‌کرد، چنانکه در مورد فرشتگان الهی که بر آنها وارد شدند، نیز همین کار را کرد؛ و این روایات، کاملا در راستای این آیه شریفه است که خداوند هیچگاه اجازه ازدواج زن ویا مرد بدکاره با مرد ویا زنی که پاکدامن‌اند، نمی دهد: «الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ» ؛ نور/26) این نشان می‌دهد که کسی که از دفاع می‌کند، نزد خداوند همانند آنهاست و اگر عذابی نازل شود، همراه آنان عذاب خواهد شد؛ چنانکه امیرالمومنین ع فرمود: «الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُم: کسی که به کار قومی راضی باشد، مانند کسی است که در آن کار همراه آنان وارد شده است.» 📚(نهج‌البلاغه، حکمت 154) (این مضمونی است که از اغلب اهل بیت ع روایت شده است چنانکه تنها در 📚وسائل الشیعه (ج16، ص137-143) در یک باب، 17 حدیث با همین مضمون از پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع روایت شده است.) 💠ثمره 💢کسانی که از اقدام دفاع می‌کنند، طبق منطق قرآن کریم، در زمره به حساب می‌آیند❗️ @Yekaye
. 8⃣ «وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُمْ» در مورد زن حضرت لوط، صرفاً نفرمود که او هم به همان عذاب معذب می‌شود؛ بلکه ابتدا فرمود «و از شما هیچکس روی برنگرداند، جز زنت». با آوردن این تعبیر چه نکته‌ای را می‌خواهد گوشزد کند؟ 🍃الف. با این تعبیر هم می‌خواهد بیان کند که علت گرفتار عذاب شدنِ زن حضرت لوط ع این بود که به آن قوم التفات داشت (یعنی از حضرت لوط ع رویگردانده و به آن قوم رو کرده بود). در واقع، هم نشان دهد که زن حضرت لوط ع چنین نبود که عمل قوم لوط را انجام دهد (چون اگر چنین می‌بود، باید همانجا می‌ماند و اصلا استثنا نمی‌شد) و در عین حال نشان دهد که او به خاطر اینکه ذهن و دلش با قوم لوط همراه بود به عذابِ قوم لوط معذب شد. 💠ثمره اگر کسی خودش به عمل لواط روی نیاورد، اما با کسانی که رفتارهای همجنس‌گرایانه انجام می دهند همدل باشد، در زمره آنان محسوب می‌شود؛ و اگر عذابی برای آن اهل لواط در کار باشد، دامن وی را هم خواهد گرفت. 🍃ب. نشان دهد اینکه حضرت لوط و برخی از اعضای خانواده‌اش از محدوده عذابی که نازل شد خارج شدند، از این باب بود که آنان دیگر التفاتی به قوم لوط نکردند و از مسیر حق به سمت آنان رویگردان نشدند. 🍃ج. ... @Yekaye
. 5⃣ «ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ» آنجا که حقیقت عیان شود، معلوم می‌شود که ظالم یاور ندارد. 💠تحلیل در نگاه اول، به نظر می‌رسد ظالمان همواره زمانی می‌توانند ظلم کنند که یاورانی داشته باشند. یک نفر بتنهایی نمی‌تواند دیگران را چپاول کند؛ بلکه حتما اعوان و انصاری باید او را کمک کنند. اما آخرت که ظهور همه حقایق است معلوم می‌شود که ظالمان واقعا هیچ یاوری ندارند. اگر واقعا آخرت، ظهورِ باطن دنیاست، پس ظالم حقیقتا در همین دنیا هم یاور ندارد❗️ و جالب این است که این نفی یاور برای ظالم را در قالب جمله اسمیه بیان کرد که دلالت بر همیشگی و قطعی بودن این خبر دارد❗️ یعنی خود جمله هم دلالت دارد که ظالم هیچگاه یاور نداشته و نخواهد داشت‼️ پس در نگاه عمیق، 🤔کسی که خدا را باور دارد و می‌داند همه امور به دست خداست، می‌داند که اگر ظالمی در ظاهر یاری شود، این یاری شدنِ او تحت حکمت و قدرت خدا بوده؛ یعنی صرفاً آزمونی بوده برای آزمودن خود آن ظالم، و کسانی که مورد ظلمِ آن ظالم واقع می‌شوند؛ پس باید گفت کسانی که در ظاهر یاور ظالمان‌اند، واقعا یاری‌ای بدانان نمی‌رسانند؛ بلکه تنها آزمون ظالمان و مظلومان را پیچیده‌تر می‌کنند❗️ 💢 اگر کسی این قاعده را بفهمد، 🔺نه برای ظلم کردن روی کمک دیگران حسابی باز می‌کند؛ و 🔺نه در مواجهه با ظالمترین افراد اندک هراسی به خود راه می‌دهد و دست و پایش را گم می‌کند؛ یعنی 🔻 نه هنگام تفوق بر دیگران دستش به سمت ظلم می‌رود؛ و 🔻نه هنگام زیردست قرار گرفتن، از کسی می‌ترسد. @Yekaye
. 3⃣ «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ» صرف دعوت به ایمان کافی نیست؛ دعوت‌کننده حتما باید بر متعلَقِ ایمان تصریح کند (یعنی بگوید به چه چیز ایمان بیاورید) 💠نکته تخصصی (درباره ) یکی از ابزارهای مهم در طول تاریخ، این بوده که از احساسات دینی انسانها را علیه دینداری واقعی به کار بگیرد (یعنی، به تعبیری: جنگ ). یکی از نمودهای این اقدام شیطان در دوره جدید، موجی است که به نام و پدید آمده است❗️ بله، تردیدی نیست که وجود ابعاد معنوی و فرامادیِ‌انسان، مهمترین زمینه خداشناسی و خداپرستی در انسانها بوده و هست؛ اما آنچه این موج را شیطانی کرده، این است که اصرار دارند از سخن بگویند؛ 🔻خواه صریحاً در فضای ترویج معنویت، خدا را انکار کنند و وجود ادیان الهی را عامل تفرقه و مشکلات انسانها بیان نمایند؛ 🔻و خواه اینکه به طور غیرمستقیم وارد شوند؛ یعنی صریحاً خدا را انکار نکنند، اما ادبیات معنویت را بدون کمترین اشاره‌ای به خدای جهانیان پیش ببرند؛ گویی هدف از کارهای معنوی و اخلاقی، صرفاً یک آرام‌بخش روانی است؛ نه رساننده انسان به حقیقتی ماورایی! ▪️حقیقت این است که خطر این عرفان‌های کاذب، اگر از الحاد و کفر و ماده‌پرستی بیشتر نباشد؛ کمتر نیست؛ بویژه از این جهت که از راه احساسات عمیق دینی علیه دین وارد شده است. @Yekaye
. 7⃣ «مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ» چرا فرمود «يُنادِي لِلْإِيمانِ» و نفرمود «ینادی الی الایمان»؟ 🍃الف. معنایشان یکی است، و کاربرد حرف «لـ» به جای «إلی» رایج است؛ همان طور که در جای دیگر فرمود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا» که به معنای «إلى هذا» است (مجمع البيان، ج2، ص911). 🍃ب. تعبیر «للایمان» علاوه بر اینکه متعلق و موضوع ایمان را معلوم می‌کند (که با حرف «إلی» هم همین کار انجام می‌شد) هدف از نداء را هم معلوم می‌کند؛ یعنی این منادی، نه‌تنها به ایمان دعوت می‌کند؛ بلکه هدفش از این دعوتش هم صرفاً همین است که شما ایمان بیاورید؛ برخلاف افرادی که در ظاهر به ایمان دعوت می‌کنند؛ اما این دعوتشان اصطلاحا از باب استفاده ابزاری از دین است؛ و هدف اصلی‌شان این است که با این دعوت، جایگاهی برای خود دست و پا کنند و به منافع خویش برسند. 💠ثمره همین آیه می‌تواند دلیل باشد که مبلغ در مقام تبلیغ، تنها و تنها باید دغدغه نشر ایمان داشته باشد، نه منفعتی برای خود؛ پس اگر کسی در مقام تبلیغ دین، برای خود منفعتی طلب کرد، در صداقتش می‌توان شک کرد. 💠بحث (اجرت بر کار تبلیغی، آری یا خیر؟) برخی می‌گویند کار ، امروزه همانند بسیاری از عرصه‌های دیگر، یک کار تخصصی شده و یک ، اگر بخواهد در این کار موفق شود، فرصت رفتن به سراغ کسب درآمد ندارد؛ همان گونه که کسی انتظار ندارد یک ، و یا یک در مراکز پژوهشی برای امرار معاش خود، به کار دیگری بپردازد؛ و از آنجا که او هم باید امرار معاش کند، طبیعی است که او هم برای کار تخصصی خویش، مزدی طلب کند. در پاسخ باید گفت: از آن مقدمه لزوما این نتیجه درنمی‌آید. بله؛ درست است که همانند آن استاد و پژوهشگر، اگر کسی بخواهد واقعا به فهم و معرفی دین اهتمام بورزد، فرصتی برای کارهای دیگر نخواهد داشت؛ اما یادمان باشد که تبلیغ دین صرفا یک شغل دنیوی نیست؛ و اگر کسی آن را چنین قرار دهد، چه‌بسا مشمول روایات شدیداللحنی می‌شود که ارتزاق از راه دین را مذمت کرده‌اند. (الكافي، ج1، ص46-47؛ بَابُ الْمُسْتَأْكِلِ بِعِلْمِهِ وَ الْمُبَاهِي بِه) و وقتی شخص کار تبلیغ دین را در ازای مزد انجام دهد، زمینه این مهیا می‌شود که او به جای تبلیغ حقیقت دین،‌صرفاً آنچه خوشایند مخاطب است را به او بدهد❗️ 🔹راه حل این مساله، 🔸از منظر اجتماعی، چنانکه شهید مطهری بخوبی توضیح داده، آن است که هزینه زندگی این افراد، نه به طور مستقیم، بلکه از طریق سازمان روحانیت، و ... تامین شود (ده گفتار، مقاله مشکل اساسی در سازمان روحانیت)، چنانکه یک استاد دانشگاه حتی در دانشگاههایی که دانشجویان شهریه می‌دهند نیز مستقیما از خود مخاطبان پولی دریافت نمی‌کند. 🔸و از منظر خود فرد، آن است که به سیره بزرگان دین عمل کند: ▫️آقای قرائتی می‌فرمود: من هیچ جا برای سخنرانی‌هایم، اجرت طلب نمی‌کنم؛ اما اگر بعد از سخنرانی، کسی مبلغی داد،‌ دست رد نمی‌زنم؛ ▫️و از یکی از بزرگان نقل شده که می‌گفت: من حتی اگر پولی بدهند آن را نمی‌شمرم و یکجا در جیبم قرار می‌دهم تا نفهمم که چه کسی چه مقدار داد، تا در دفعات بعدی، در انگیزه‌ام تاثیری نگذارد. @Yekaye @Yekaye
. 2⃣ «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» آن دسته از اهل کتاب به پیامبر اکرم ایمان می‌آورند که واقعا به خدا ایمان، و در مقابل خداوند خشوع داشته باشند؛ این خداباوری و خداترسی‌شان است که موجب می‌شود که به بهای ناچیز دنیا، بر سر آیات الهی معامله نکنند. 💠ثمره مسلمانان نیز چند گروه شدند، که معروفترین اشتقاق، اشتقاق شیعه و سنی است؛ و با توجه به اختلاف آنها در مساله امامت، علی‌القاعده موضع یکی از این دو در این موضوع، بر باطل است. می‌توان نتیجه گرفت در این میان، اگر کسی واقعا و از ته دل به خدا ایمان داشته باشد، حتما خداوند او را به آنچه حق است رهنمون خواهد شد؛ و تاریخ شواهد فراوانی از این افراد سراغ دارد. شاید مهمترین این افراد، شخصیت بی‌نظیر امام محمد باشد. وی در ابتدا سنی سرسختی بود تا حدی که لعن بر یزید را هم جایز نمی‌دانست! اما نهایتا راه هدایت را پیدا کرد و منصب‌های فراوانی را که داشت رها کرد و ظاهرا راه تصوف را در پیش گرفت؛ اما کتاب » وی بخوبی نشان می دهد که او مکتب شیعه را فهم صحیح اسلام دانست. برخی از بزرگان اهل سنت مانند ، در جایی که مستقیما از غزالی سخن می‌گوید در صحت اسناد این کتاب به غزالی تردید می‌کند؛ اما جالب است که خود وی در کتابهایش بارها سخنانی از غزالی را از سر العالمین نقل کرده است❗️ @Yekaye
3️⃣ اگر دقت شود در مساله تکفل اجتماعی و اقتصادی، به عنوان اولین گام در شکل‌گیری کوچکترین واحد اجتماعی، سه گونه تکفل داریم: 🔺یکی تکفلی که کاملا به صورت طبیعی حاصل می‌شود؛ و آن تکفل فرزندان خود شخص است؛ که به خاطر علائق طبیعی‌ای که خداوند در دل والدین نسبت به فرزندان قرار داده، در این فراز اصلا متعرض آن نشده است؛ 🔺دوم تکفل در جایی است که با ایتکه اصلا طبیعی نیست اما بدون اختیار شخص تحت تکفل حاصل شده؛ و آن در مورد یتیمان است؛ که در سطحی نیستند که خودشان کفیل خود را تعیین کنند؛ و از این جهت احتمال ظلم در آنان بیش از هر جای دیگری است؛ و 🔺سوم در جایی است که این تکفل با اختیار خود شخص تحت تکفل حاصل شده، و آن در ازدواج است، که برای تشکیل خانواده و متناسب با تقسیم کاری که در خانواده رخ می‌دهد، زن می‌پذیرد که بار اقتصادی‌اش برعهده مرد خاصی باشد؛ پس بنوعی خود را تحت تکفل مرد قرار می‌دهد، که اینجا نیز باز بدین جهت که مرد تکفل وی را عهده‌دار شده، احتمال ظلم، و اینکه نخواهد آنچه شرعا متکفل شده را ادا کند، پیش می‌آید؛ و از این رو، خداوند بر این دو مورد اخیر تمرکز کرده است. 💠ثمره : 💢نحوه مواجهه با مساله در و 💢 همان طور که حرفهایی که قرآن کریم مطرح کرده، دلالت‌های اجتماعی فراوان می‌توان یافت، از حرفهایی که مطرح نکرده نیز می‌توان دلالت‌های اجتماعی متعددی برکشید.🤔 چنانکه دیدیم در این آیات، از مهمترین افراد تحت تکفل، که به طور طبیعی در این موقعیت قرار می گیرند، یعنی فرزندان خود شخص، سخنی به میان نیامد. این درست نقطه مقابل تفکر غربی مدرن است که در کنوانسیون‌های مختلف، بشدت بر در برابر والدین تاکید می‌کند. این موضع غربی، ظاهرا بر یک منطق (جلوگیری از ظلم والدین به کودکان) تکیه می‌کند: کودک چون بسیار ضعیف‌تر است پس اوست که در معرض ظلم قرار می‌گیرد، و چون از طرفی نسبت وی با والدینش به هیچ عنوان در اختیار او نبوده، و از طرف دیگر، به خاطر ضعف موقعیت وی در قبال والدین، کاملا احتمال ظلم به او وجود دارد، پس دولت‌ها باید به حمایت از کودکان برخیزند و مانع هرگونه ظلم به کودک شوند. 🤔اما این منطق ، در باطن خود، مبتنی بر یک منطق کاملا و است؛ که در آن، نسبت افراد درون خانواده همچون نسبت افراد در اجتماع‌های کاملا قراردادی (مثلا در نسبت بین کارگر به کارفرما) ‌قلمداد شده، که هدف اصلی افراد در این شراکت‌ها رسیدن به منفعت بیشتر است (تنازع بقا و نظریه استخدام)؛ و از آنجا که رسیدن به منفعت بیشتر، هدف افراد شرکت‌کننده در چنین اجتماعاتی است و وقتی پای منفعت به میان آید، احتمال سوءاستفاده از جانب فرد قوی بیشتر است، این رو، قوانین و دولت باید بکوشند که مانع شوند که در چنین اجتماعاتی، طبقه قوی بر طبقه ضعیف ظلم کند❗️ در حالی که اجتماع خانوادگی، یک اجتماع «نیمه طبیعی- نیمه قراردادی» است ؛ یعنی علاوه بر عناصر قراردادی (مانند عقد زوجیت و ...)، عناصر کاملا طبیعی و فطری نیز در شکل‌گیری این اجتماع نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند (مانند عواطف متقابل بین زن و شوهر و نیز بین والدین و فرزندان) ؛ و در این فضا، آنچه بیش از هرچیز نحوه روابط بین افراد را رقم می‌زند، نه صرفاً منفعت‌طلبی، بلکه وجود این عواطف است. 👈شاهد ساده این مدعا هم آن است که بسیاری از افراد هستند که در روابط اجتماعی خود افرادی منفعت‌طلب و بشدت اهل ظلم کردن به دیگران‌اند؛ اما همین افراد تمام درآمد و زندگی خود را فدای بچه‌ها و اعضای خانواده‌شان می‌کنند! پس منطق فوق، یک منطق است، زیرا روابط انسانی، حتی در عرصه درون خانواده را، در حد تنازع بقای حیوانات فروکاسته است؛ و است، زیرا خانواده را همچون سایر شرکت‌های قراردادی، که حفظ و تداوم آنها هیچ گونه قداست ویژه‌ای ندارد قلمداد کرده؛ و با مداخله شدید حکومت در نقش‌های درون خانواده، عملا در مسیر نابودی خانواده گام برمی‌دارد. 💢اگر توجه شود که آنچه خداوند در فطرت (و حتی در سطح غریزه) در نهاد بشر قرار داده، میل و عاطفه شدید والدین نسبت به کودک است، بخوبی فهمیده می‌شود که وجود این عاطفه شدید، علی‌القاعده مانع از ظلم رایج در جامعه (که فرد قویتر به ضعیفتر ظلم می‌کند) خواهد بود؛ و 📛 اگر ظلمی هم درون خانواده‌ها رخ می‌دهد، ریشه اصلی آن، نه ، بلکه افراد (جهل در مقابل عقل و تعقل، نه جهل در مقابل علم) است؛ و راه علاج آن، نه تقویت موضع کودک در برابر والدین، بلکه رشد و ارتقای فرهنگی و معرفتی والدین است.🤔 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
. 1️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً» در آیه قبل، پذیرش توبه را حق کسانی دانست که از روی جهات مرتکب بدی می‌شوند و زود هم توبه می‌کنند؛ در این آیه نقطه مقابل را بیان می‌کند یعنی توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها می‌شوند، و وقت ملاقات مرگ به یاد توبه می‌افتند؛ و یا کسانی که با کفر و توبه‌نکرده می‌میرند و با مشاهده حقیقت در عالم برزخ و قیامت می‌خواهند توبه کنند. در واقع، با این دو آیه خداوند انسان را در میانه خوف و رجا نگه می‌دارد: 📛نه اگر کار بدی مرتکب شدید، ناامید شوید، بلکه راه توبه باز است؛ 📛ونه چنان به راه توبه دل ببندید که به کار زشت خود ادامه دهید و مرگ شما را دریابد. 💠نکته تخصصی به نظر می‌رسد یکی از ویژگی‌های خاص انسان، که نقش مهمی در فهم عمیق انسان و تمایز حقیقی او با حیوان دارد و نقطه مقابل فهم داروینی از انسان است؛ مساله است. وجود توبه در انسان، حکایت از یک ممیزات خاص انسان‌ها می‌کند و آن اینکه به تعبیر اگزیستانسیالیستها، وجود انسان مقدم بر ماهیت اوست. در واقع، هر حیوانی، بلکه هر موجودی در عالم طبیعت، ماهیتش از پیش تعیین‌شده است و اگرچه حیوانات حرکت ارادی دارند، و حتی بعید نیست بهره‌ای از ذهن و حافظه هم داشته باشند؛ اما توان اینکه بتوانند از ماهیتی که نظام خلقت برای آنها تعیین کرده بیرون آیند، ندارند: یک اسب، از ابتدا تا انتهای عمرش اسب است و یک سگ، سگ؛ 🤔 اما انسان موجودی است که گویی بی‌تعین آفریده شده؛ یعنی ظرفیت بی‌نهایتی در او قرار داده شده؛ و اصل جهت‌گیری‌ای که او را عمیقا راضی می‌سازد هم در وی نهاده شده، اما تصمیم برعهده خود او گذاشته شده که خود را چگونه رقم بزند: 💢می‌تواند برتر از فرشتگان شود یا پست‌تر از حیوانات.💢 🤔و عجیب‌تر اینکه این رقم زدن خویش هم، مادامی که در این دنیاست، همچنان قابل تغییر است؛ یعنی می‌تواند زمانی از حیوانات و درندگان و ... پست‌تر شده باشد؛ ولی تغییر مسیر دهد و از فرشتگان سبقت بگیرد؛ و بالعکس. در واقع، 🔺هم تقدم وجود انسان بر ماهیت او؛ و 🔺هم امکان توبه در انسان، از آن دسته از شواهدی است که بخوبی نگنجیدن انسان در تلقی داروینی (یعنی منحصر دانستن وجود او به اینکه ادامه حیوان باشد، و نه حاوی روح الهی) را نشان می‌دهد. 💠ثمره توجه به وجود واقعیتی به نام توبه در انسان، نه تنها موجب می‌شود که فرد، هرقدر هم بدی کرده باشد، هیچگاه دچار ناامیدی نشود؛ بلکه نگاه انسان به جوامع را امیدوارکننده می سازد: 🤔هرجامعه ای نیز هرقدر هم که در بدی فرو رفته باشد؛ و حتی علائم عذاب بر سر آن هویدا شده باشد (مانند قوم یونس)؛ باز مادامی که با مرگ قطعی و نابودی نهایی روبرو نشده، امکان توبه و بازگشت دارد؛ و از این رو، در بدترین جوامع هم، نباید از تلاش برای اصلاح، ناامید شد. @yekaye
. 6️⃣ اینکه انسان اختیاردار تکلیف زندگی و همسر خویش باشد بقدری مهم است که قرآن کریم ازدواج با کنیزان را (که اختیارشان تاحدود زیادی با صاحبشان است تا با همسرشان) صرفا برای کسی که خوف وقوع در گناه و مشقت ناشی از فشار شهوت دارد مطرح می‌کند؛ و از افراد می‌خواهد که اگر می‌توانند صبر پیشه کنند و چنین زندگی‌ای تشکیل ندهند برایشان بهتر است! 🌐ثمره اینکه برنامه‌های جدید دائما وضعیت زندگی‌ها را به این سمت می‌برد که مرد دیگر اختیاردار همسر خویش نباشد و به بهانه اینکه زنان از مردان خویش مستقل شوند عملا کاری می‌کنند که دیگرانی همچون کارفرمایان و رسانه‌های جمعی و ... اختیاردار زنان باشند، کاملا در جهت تضعیف خانواده است؛ که ضربه‌اش فقط به مردان نخواهد بود؛ بلکه کل اعضای خانواده، هم خود زن و هم فرزندان، نیز از این وضعیت متضرر خواهند شد. 🔖(مستندی به نام درباره تهیه شده که بزودی اکران خواهد شد و این واقعیت را بخوبی منعکس کرده است) @yekaye
قسمت سوم تحلیل مساله تساوی زن و مرد ✳️پس به طور خلاصه: 🔸اگر از منظر ارزش‌گذاریی صرف بنگریم می‌توان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام می‌دهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساوی‌اند؛ 🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛ 🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفه‌های متعدد ارزشی و تکوینی است؛ پس موضع درست، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛ 🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴 در واقع، مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این است که معلوم می‌کند که حق هریک از زن و مرد چیست؛ در حالی که وضعیت‌های مختلف و زن و مرد در عرصه‌های مختلف حیات ، و انسانهاست که معلوم می‌کند چه چیزی حق چه کسی است؛ ✅ اگر این برآیند در عرصه‌ای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد. 🤔و از زاویه‌ای دیگر، 💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ و چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یک‌طرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست. به تعبیر دیگر، حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد،‌ ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمی‌توان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢 @yekaye
فرازی از تدبر3️⃣ که بازنویسی شد 💢 ج. به لحاظ : وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) می‌شود اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که 🔺 این تساوی کاملا همه‌جانبه نیست🔺 یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همه‌جانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند. 🤔در واقع، آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ✅یکی تساوی همگان در برابر قانون است؛ و ✅ دوم اینکه خود قانون ابتداءاً [یعنی بدون هیچ پشتوانه‌ای از عدالت، و به صرف اعتبار و قرارداد] نباید منشأ تفاوت حقوق افراد شود. 📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، (مطهری) ص10) اما از اینها منطقاً نتیجه نمی‌شود که قانون گذاشتن بر اساس این باشد که حقوق همگان در همه چیز مساوی باشد❗️ به تعبیر دیگر، 💢خود قانون باید بر اساس تنظیم شود، نه بر اساس ؛ و چون عدالت «اعطای حقِ هر ذی‌حقی به او» است، پس در هر عرصه‌ای ابتدا باید معلوم شود که چه کسی در چه امری حق دارد؛ و آنگاه «دادن حقِ هرکس به او» عین عدالت است، هم در مقام قانون‌گذاری، و هم در مقام اجرای قانون. 🤔یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصه‌های مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند، ⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همه‌جا یکسان باشد، ⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر در هر زمینه‌ای درست شناسایی شود، و ثانیا هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود؛ چنانکه امروزه همه می‌پذیرند که حقوق شغلی افراد نه‌تنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است. ♦️بدین ترتیب، در خصوص حقوق زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی در متن قانون، عین عدالت است (مثلا تنها زنان‌اند که از «حق مرخصی زایمان» می‌توانند برخوردار شوند)؛ و اگر زن و مرد بودن در عرصه‌ای هیچ اقتضایی ندارد (مثلا )، تفاوت حقوقی توجیهی ندارد. به تعبیر دیگر، با توجه به اینکه تفاوت تکوینی زن و مرد قابل انکار نیست، مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد در مقام قانون‌گذاری، نه تساوی آن دو، بلکه اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود. ❇️پس به طور خلاصه: 🔸اگر از منظر ارزش‌گذاریِ صرف بنگریم احتمالاً بتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام می‌دهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساوی‌اند؛ اما این مقدار از ارزش‌گذاری ربطی به حقوق ندارد و پاداش در آخرت است؛ 🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛ 🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفه‌های متعدد ارزشی و تکوینی و ... است؛ پس موضع درست در مقام وضع قوانین ناظر به زن و مرد، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛ 🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴 در واقع، ⛔️مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این «تساوی حقوق» است که معلوم می‌کند که حق هریک از زن و مرد چیست؛ 🤔در حالی که آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ‌تساوی افراد در برابر قانون است، و نیز اینکه خود قانون، بدون توجیه موجه تفاوتی نگذارد؛ اما وضعیت‌های مختلف و زن و مرد در عرصه‌های مختلف حیات ، و انسانهاست که معلوم می‌کند چه چیزی حق چه کسی است؛ ✅و اگر این برآیند در عرصه‌ای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد. 🤔و از زاویه‌ای دیگر، 💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یک‌طرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست. به تعبیر دیگر، حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد (که نسیت)،‌ ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمی‌توان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢 @yekaye
. 0️⃣2️⃣ «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا» مراد از «لا تبغوا علیهن سبیلاً» چیست؟ 🍃الف. کلمه «تبغوا» از ماده «بغی» به معنای ظلم باشد 📚(التبيان فى اعراب القرآن، ص104) یعنی اگر از شما اطاعت کردند در مورد آنان تعدی نکنید و از حدی که برای تنبیه به شما اجازه داده شد فراتر نروید. 🍃ب. کلمه «تبغوا» هم‌خانواده کلمه «ابتغاء» به معنی «درصدد برآمدن» باشد 📚(التبيان فى اعراب القرآن، ص104) آنگاه یعنی اگر از شما اطاعت کردند، مبادا که باز درصدد پیمودن راهی برای آزار و اذیت آنان برآیید 📚(مجمع البيان، ج‏3، ص69؛ الميزان، ج‏4، ص345)؛ 📝ثمره اگر مجوز برخورد خشن و تنبيه داده شده، تنها براى انجام وظيفه و حفظ اصل خانواده است، نه انتقام و كينه و بهانه؛ و مرد هيچ حقّى در آزار همسر مطيع خود ندارد. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص285) 🍃ج. یعنی اگر در ظاهر اطاعت کردند آنان را به خاطر آنچه در باطن دارند مواخذه نکنید؛ به تعبیر دیگر، آنان را به دوست داشتن خود مجبور نکنید❗️ 📚(سفیان بن عیینه، به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص69؛ حدیث13 الف) د. ... @yekaye
. 3️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما» فرمود: اگر از شکاف و شقاق بین زن و شوهر ترسیدید چنین اقدامی کنید. شاید بتوان نتیجه گرفت: قبل از یک نگرانى موجه از شقاق، در زندگى مردم دخالت نكنيم. (تفسير نور، ج‏2، ص64) 💠 ثمره گاهی افراد با ژست دلسوزانه و به این بهانه که می‌خواهم جلوی از هم پاشیدگی حانواده شما را بگیرم، به خبرچینی بین زن و شوهر اقدام می‌کنند و برخی کارهای یکی از زن و شوهر را که از همسرش مخفی است و دانستنش موجب آزار وی خواهد شد، نزد وی برملا می‌کنند❗️ این کار قطعا برخلاف توصیه‌های قرآن کریم است: اسلام ما را به توصیه کرده؛ و حتی در شرایطی به ما اجازه داده تا با توریه چنین اصلاحی را پیش ببریم. عجیب‌تر اینجاست که چنین افرادی که آشوب بین زن و شوهر را دامن می‌زنند، فتنه‌گری خود را با ادعاهای خیرخواهی برای زن ویا شوهری که از مساله مذکور بی‌خبر بوده، همراه می‌کنند❗️ شاید یکی از علل اینکه در اسلام خبرچینی (نمّامیت) جزء گناهان کبیره قلمداد شده، همین باشد: توجه شود که خبرچینی، غیر از دروغگویی است؛ بلکه همین که انسان اخبار راست اما مخفی‌ای که مایه ناخرسندی شخص از فرد دیگر می‌شود را به وی منتقل کند، مصداق خبرچین خواهد بود، وای به روزی که با یک‌کلاغ-چهل‌کلاغ کردن مساله را حادتر هم جلوه دهد‼️ @yekaye
. 5️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...» در آیه 34 که مشکل از ناحیه زن بود، فقط از «بیم نشوز زن» (تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ) سخن گفت؛ اما اینجا که مشکل از ناحیه مرد است، هم از بیم نشوز و هم از بیم اعراض مرد (خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً) سخن گفت. 🤔چرا؟ در بحث تفاوت‌های روانشناختی احساسات زن و مرد نسبت به همدیگر گفته می‌شود که «مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد ... مرد مي‌خواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مي‌خواهد دل مرد را مسخر كند و از راه دل او بر او مسلط شود؛ مرد مى‌خواهد از بالاى سر زن بر او مسلط شود و زن مى‌خواهد از درون قلب مرد مرد نفوذ كند؛ مرد مى‌خواهد زن را بگيرد و زن مى‌خواهد او را بگيرند ... احساسات مرد ابتدائى و تهاجمى است و احساسات زن انفعالى و تحريكى.» 📚(نظام حقوق زن در اسلام، ص207) در واقع، چون روحیات مرد ابتدایی است، از جانب زن عمدتاً سرکشی و نشوز و مقاومت کردن است که کانون خانواده را تهدید می‌کند؛ اما چون روحیات زن حالت واکنشی دارد و مورد توجه و محبت واقع شدن برایش موضوعیت دارد، نه‌تنها سرکشی و گردن‌فرازیِ مرد از وظایفش، بلکه صِرفِ محبت نکردن و رویگردان شدن و بی‌اعتنایی کردن مرد به زن هم برای زن شکننده است و تهدیدی برای بقای این پیوند مقدس می‌شود. 💠نکته تخصصی و : 📝چرایی تفاوت وظایف و تکالیف دنیوی (، ، ) در زن و شوهر ظاهر ادبیات دینی در خصوص عرصه مسائل مادی بین زن و مرد به گونه‌ای است که گویی از حیث مسائل مالی و جنسی نیز وظایف و تکالیف زن و مرد متفاوت است؛ ▪️تردیدی نیست که از حیث مسائل مالی، تکالیف و مسئولیتها عمدتا متوجه مرد است (یعنی مرد است که باید نیاز مالی زن را رفع کند)؛ ▪️اما به نظر می‌رسد از حیث مسائل و روابط جنسی، تکالیف و مسئولیتها بیشتر، متوجه زن است؛ یعنی گویی خطابهای دینی، بیشتر، بر وظایف زنان در تامین نیاز جنسی شوهرانشان اصرار دارد تا وظایف مردان نسبت به زنان در این زمینه. ▪️اکنون با توجه به این آیه، چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که علاوه بر ، از حیث نیز، تکالیف و وظایف مرد در قبال زن، بیش از تکالیف و وظایف عاطفی زن در قبال مرد است. 💢این مساله به لحاظ خیلی واضح است: اگر از حیث احساسات متقابل زن و شوهر به هم، مرد در درجه اول* خواهان شهوت است و زن در درجه اول*خواهان محبت و مورد حمایت واقع شدن، آنگاه مرد در درجه اول* موظف است این حمایتگری و محبت را برای زن تامین کند؛ و زن هم در درجه اول* آن نیاز جنسی را. ✳️* به قید «در درجه اول» توجه شود؛ نگفتیم «تنها»، یعنی نگفتیم که مرد محبت نمی‌خواهد و زن نیاز جنسی ندارد؛ هردو، هردو را می‌خواهند، بلکه بحث بر سر تفاوت در اولویتِ خواسته‌هاست. @yekaye
. 3️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ» در تدبر 2 اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین. و بیان شد که «سلام بر تو» می‌تواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن». اتفاقا با توجه به اینکه آیات ناظر به ورود در عالم دیگر است؛ و نیزاینکه خود سوره، سوره «واقعه» است و در مقام بیان باطنی‌ترین واقعیات، اقتضای اولیه این بود که «سلام» به همان معنای «ابراز حقیقتِ در سلم و صفا بودن» باشد. در همین راستا، دو حدیث اولی که ذیل آیه اشاره شد نیز متناسب‌ترین معنا با ظهور لفظی این آیه است (از جانب اصحاب یمین برای تو سلامتی و امنیتی است؛ نگران نباش که اینان به قتل فرزندانت اقدام کنند) 💢 اما بقدری این معنا خلاف انتظار است و در ذوق انسان می‌زند که تقریبا هیچ یک از ترجمه‌های رایج قرآن کریم، آیه را متناسب با آنها ترجمه نکرده است❗️ 🤔مساله‌ای که ناخوشایند جلوه می‌کند این است که: آیا اصحاب یمین بودن یک نفر در گروی این است که پیامبر از جانب وی احساس ناامنی نکند و خیالش راحت باشد که او به قتل فرزندان پیامبر دست نمی‌زند؟! مگر چقدر انسانهای این امت می‌توانند بد باشند که همین که کسی قصد قتل فرزندان پیامبر را نکند اصحاب یمین محسوب شود؟! 📝نکته تخصصی اما به نظر می‌رسد این احادیث از یکی از عمیق‌ترین معانی اجتماعی این آیه که در عین حال کاملا مبتنی بر ظهور لفظیِ – و بلکه اظهر معانیِ – آیه است پرده برمی‌دارند: در واقع، اگر توجه کنیم که این سه‌گانه‌ی «مقربان» و «اصحاب یمین» و «مکذبان» شامل وضعیت همه انسانها در لحظه مرگ نمی‌شود، یکی از معانی‌ای که از این آیه بخوبی استنباط می‌شود این است که آیه را در مقام معرفی کردن اصحاب یمین بدانیم، نه صرفا ناظر به وضعیت مرگ؛ به تعبیر بهتر آیه در مقام بیان کسانی است که در لحظه مرگ جزء اصحاب یمین محسوب می‌شوند؛ و احادیث فوق همین را باز می‌کنند. توضیح مطلب این که: 🔹ذیل آیه ۷ (جلسه ۹۷۴، تدبر۵ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-7/) اشاره شد که انواع دسته‌بندی‌ها درباره انسان‌ها می‌توان داشت و این دسته‌بندی سه‌گانه‌ی مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، دسته‌بندی نهایی انسانهاست که وضعیت و جایگاه نهایی همه انسانها در بهشت و جهنم را معلوم می‌کند. 🔹از سوی دیگر می دانیم انسانها تا پیش از اینکه به بهشت و جهنم وارد شوند و در یکی از این موقعیتهای سه‌گانه قرار گیرند- یعنی حتی در لحظه مرگ و در عالم برزخ و حتی در مواقف قیامت – منحصر در این سه دسته نمی‌شوند، چنانکه مثلا قرآن کریم از «مستضعفین فکری» (نساء/۹۸) یا گروهی با تعبیر «مرجون لامر الله» (توبه/۱۰۶) سخن می‌گوید که ذیل هیچ یک از اینها قرار نمی‌گیرند. در واقع، سه‌گانه مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، اگرچه وضعیت نهایی تمامی افراد در قیامت خواهد بود؛ اما تا پیش از نهایت کار، همگان ذیل این سه‌گانه قرار نمی‌گیرند؛ و عمده بحثهای این سوره هم که این دسته‌بندی در آن ذکر شد، کاملا ناظر بود به موقف نهایی قیامت. 🔸پس طبیعی است که وقتی از آیه 83 وارد بحث لحظه مرگ انسانها شد بحث باید تفاوتی بکند: ▪️یعنی از سویی پیشاپیش می‌دانیم که در لحظه مرگ تنوعی بسیار بیش از این سه‌گانه در مردم وجود دارد؛ و نیز اینکه اعمالِ ماتأخر افراد بسیاری از اوقات موقعیت آنان در عالم برزخ را عوض می‌کند و خلاصه اینکه تکلیف بسیاری از مردم بتدریج در برزخ و مواقف قیامت یکسره و نهایی می‌شود؛ ▪️و از سوی دیگر در میان مردمی که به لحظه مرگ می‌رسند وضعیت مقربان و مکذِّبانِ گمراه کاملا واضح است؛ یعنی اولی‌ها که همان مقربان در بهشت خواهند بود و مکذبان گمراه هم قطعا همان اصحاب شمال در جهنم؛ آن وقت سوالی پیش می‌آید که آیا غیر از اینها هم کسی هست که در لحظه مرگ تکلیفش واضح باشد؟ بویژه از زاویه تقسیم‌بندی سه‌گانه این سوره، در افراد باقیمانده، آیا هستند افرادی که در لحظه مرگ بتوانیم با قاطعیت آنها را جزء اصحاب یمین بدانیم، یعنی بدانیم که حتی اگر در برزخ و قیامت هم مسائلی برایشان پیش بیاید قطعا اینها در زمره اصحاب یمین به بهشت وارد خواهند شد؟ 💢در برابر این سوال، به نظر می‌رسد یکی از وجوه معنایی این دو آیه، این باشد که این دو آیه در مقام بیان این دسته از انسانها می‌باشند؛ یعنی وقتی که بحث لحظه مرگ پیش می‌آید و تکلیف دو گروه اول و آخر را به طور خیلی واضح بیان می‌شود، برای مخاطبی که می‌داند در لحظه مرگ انسانها در دسته‌بندی‌ای بمراتب گسترده‌تر از این دسته‌بندی سه‌گانه بسر می‌برند این انتظار رقم می‌خورد که واقعا چه کسانی در لحظه مرگ، قطعا مصداق همان اصحاب یمینی هستند که در اوایل سوره درباره آنان بسیار سخن گفته شد؟ 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8983
. 9️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون» علاوه بر ابلاغ وحی و تزکیه انسانها، اصلی‌ترین وظیفه پیامبر ص تعلیم وحی الهی است؛ چنانکه قرآن کریم صریحا می‌فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (آل عمران/۱۶۴) و نیز می‌فرماید: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» (جمعه/۲) 🤔اگر این نکته را ضمیمه کنیم به 🔸جاودانه بودن قرآن کریم از سویی، 🔸و نیز رحلت پیامبر ص از سوی دیگر، می‌توان نتیجه گرفت که 💢از بارزترین مصادیق تخلف از این آیه دوم سوره حجرات، «تفسیر به رأی» است، بویژه در جایی که با بهانه‌گیری‌ها برای کنار گذاشتن احادیث همراه باشد. 📝ثمره : ضدیت با دستور قرآن❗️ چنانکه در حدیث ۵ اشاره شد تعبیر «حسبنا کتاب الله» اساسا برای تحت‌الشعاع قرار دادن صدا و نظر پیامبر ص بود؛ و متاسفانه امروزه نیز عده‌ای با برچسب ناصواب دنبال همان رویه باطل‌اند؛ یعنی به جای اینکه به سخن رسول الله ص گوش دهند و فهم صحیح قرآن را از پیامبر ص و کسانی که پیامبر ص در حدیث ثقلین آنان را همتای قرآن معرفی کرده بگیرند و هرجا که اختلاف شد نظر پیامبر ص (و اهل بیت ع) را فصل‌الخطاب قرار دهند (که این دستور صریح خود قرآن است در آیه ۶۵ سوره نساء )، با جار و جنجال و سخنوری و به بهانه اختلاف قرائات و مناقشه‌های عوام‌پسندانه در اعتبار احادیث، نظر و برداشت شخصی خود را به عنوان معنای مورد نظر قرآن و دین خدا القا می‌کنند؛ همان مطلبی که در آیه 16 همین سوره با تعبیر «آیا شما به خدا دینتان را آموزش می‌دهید؟!» مذمت شده است. ✳️تبصره: تحلیل فوق منافاتی با این ندارد که در میان آنچه به اسم حدیث در دست ماست، احادیث غیرمعتبری وجود دارد که واقعا از معصومین صادر نشده است و متخصصان دینی باید در بحثهای خود دقت کنند که از احادیث غیرمعتبر استفاده نکنند. تذکر فوق ناظر به کسانی است که بدون تخصص و صرفا به بهانه اینکه در میان مجموعه‌های حدیثی، احادیث غیرمعتبر هم هست، اساسا رفتن به سراغ احادیث را تخطئه می‌کنند و ادعای بسنده کردن به قرآن را می‌کنند تا عملا سخنان معلمان اصلی قرآن را تحت‌الشعاع قرار دهند و صرفا و صرفا در جایی که به نفعشان باشد سراغ احادیث می‌روند. @yekaye