722.1) و ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ
نگاهی کلی به آیات 19-22 سوره فاطر
ترجمه
و نه یکسانند کور و بینا؛ و نه ظلمتها و نه نور؛ و نه سایه [سایبان] و نه داغی آفتاب [باد سوزان]؛ و نه یکسانند زندگان و نه مردگان، البته خداوند کسی را که بخواهد میشنواند، و[لی] تو شنواننده کسانی که در قبرهایند، نیستی [= نمیتوانی سخنت را به گوشِ دلِ آنان برسانی]
25 رجب 1439
1397/1/23
✅ @Yekaye
❇️ در چهار آیه گذشته، مقایسههایی به عمل آمد که هرکس میفهمد که مثلا کور با بینا یکسان نیست؛ یا ... .
▪️چه چیزی موجب شده که خداوند اینها را در کتاب خود مطرح کند؟
▪️چه تفاوتی با هم دارند که این تعداد متنوع ارائه شد؟
▪️و ...؟
🔸به نظر میرسد مناسب است در یک نگاه کلی این چند مقایسه را با هم نیز مورد تامل قرار دهیم.
✅ اما قبل از ورود در این مقایسه، مناسب است اشارهای داشته باشیم به حدیثی درباره سخن گفتن پیامبر ص با مردگان و پاسخی که شبههای که ممکن است در فهم آخرین فراز آیه اخیر پیش آید:
✅ @Yekaye
☀️1) در کتب شیعه و سنی روایت شده است که
پیامبر اکرم ص بر سر چاه بدر [که کُشتههای قریش را در آن ریختند] ایستادند و [خطاب به آنها] فرمودند:
«پس آیا یافتید آنچه را که پروردگارتان به شما وعهده داده بود» (اعراف/44)
سپس فرمود: همانا آنان الان آنچه میگویم را میشنوند.
📚الصحیح (بخاری)، ج5، ص77؛ مناقب آل أبي طالب (ابن شهرآشوب)، ج1، ص60
حَدَّثَنِي عُثْمَانُ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ:
وَقَفَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ[آله و] سَلَّمَ عَلَى قَلِيبِ بَدْرٍ فَقَالَ: «هَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّهُمُ الآنَ يَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ»
✅ @Yekaye
1⃣ «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور»
آیا حدیث فوق https://eitaa.com/yekaye/248
که در کتب شیعه و سنی روایت شده،
با این آیه ناسازگار است⁉️
آیا از این جمله میتوان منکر حیات برزخی شد⁉️
❇️ در یکی از سالنهای مجازی گفتگو، شخصی منکر حیات بعد از مرگ شده بود و با استناد به این آیه، حدیث مذکور را دروغ میشمرد و گمان میکرد که انسان بعد از مرگ کاملا نابود میشود تا در قیامت دوباره زنده شود.
ظریفی پاسخ وی را در قالب #نمایشنامهای داده است که چون، علاوه بر پاسخ به اشکال فوق، در فهم عمیق این آیه و نظایر آن به ما کمک میکند، آن پاسخ در ادامه 👇 تقدیم میشود.
✅ اصل مطلب را در لینک زیر میتوانید مطالعه کنید:
🔖 http://www.iranclubs.org/forums/showthread.php?p=2355060#post2355060
✅ @Yekaye
✳️ #پرده_اول: مناظره با یک یتیم❗️
🔹یتیم: دیشب پدرم را در خواب دیدم و با او صحبت کردم و خیلی لذت بردم.
🔸دخیل: عزیزم! یعنی میگویی پدرت که مرده است، در خواب سخن تو را شنید؟
🔹-: بلی، حتما شنید، و اتفاقا جواب خیلی دلنشین و مناسبی هم به من داد!
🔸-: متاسفانه عزیزم تو کافر شدی❗️
🔹-: چرا کافر شدم؟!
🔸-: چون مطلبی را بر خلاف قرآن، معتقد شدی❗️
🔹-: مگر قرآن چه میگوید؟
🔸-: قرآن میگوید: إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى، یعنی پیامبر ما! تو نمیتوانی به مرده چیزی بشنوانی، و همچنین میگوید: و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور، یعنی ای پیامبر ما! تو نمیتوانی به کسانی که در قبر آرمیدهاند چیزی بشنوانی!
عزیزم! مگر پدر تو در قبر نخوابیده است؟
پس چرا میگویی به او چیزی شنواندی و او پاسخ تو را داد؟
تو بر خلاف قرآن حرف زدی‼️
🔹-: من با اینکه پدرم که در قبر آرمیده صدای من را نمیشنود که مشکلی ندارم!
پدرم وقتی روی تخت بیمارستان مرد، در آن وقت هم گوشش دیگر صدای من را نمیشنوید، اصلا پرده صماخ گوش پدر من (که معلم در دبستان به ما آموزش داده) دیگر تکان نمیخورد تا صوت را منتقل به گوش میانی و درونی و قسمت حلزونی گوش او کند!
عصب بینایی و سلولها و نرونهای عصبی مغز پدر من هم مرده بودند،
ممکن نبود پدر من چیزی بشنود!
من چگونه کافر شدم و با قرآن مخالفت کردم که میدانم الآن پدرم از تخت بیمارستان رفته زیر یک خروار خاک! اگر قبلا گوشش نزدیک دهان من بود و نمیشنید اکنون با اینهمه خاک و سنگ چگونه بشنود‼️
🔸-: ولی آیه قرآن را چه کار میکنی؟
آیه میگوید: تو نمیتوانی به مرده چیزی بشنوانی، اما تو گفتی که خواب پدر دیدی، و معتقد هستی خودش بوده، و در خواب، سخن تو را شنیده و جواب مناسب داده است؟!
🔹-: گمان نمیکنم مقصود قرآن این باشد، ولی الآن یک سؤال مهم برایم پیش آمد!
🔸-: چه سؤالي؟
🔹-: آخر آیه میگوید تو نمیتوانی به کسانی که در قبرها هستند چیزی بشنوانی، و این خیلی مطلب واضحی هست❗️
🔺سؤالم این است که آیا خدا پیامبر فرستاده تا چیزهایی که هر بچه و بزرگ میفهمند دوباره به عنوان وحی به آنها بگوید؟! 🔺
مثلا آیا خدا پیامبر میفرستد که به او وحی کند که وقتی تشنه شدید آب بخورید‼️
یا جمع دو و دو میشود چهار‼️
🤔آخر چه نیازی بوده که به پیامبر وحی کند که تو نمیتوانی به مردهها چیزی بشنوانی؟!
🔸-: خوب، برای همین که وقتی تو خواب پدر دیدی هرگز نگویی که من در خواب با خود پدرم تماس گرفتم و او سخن من را شنید و جواب داد❗️
🔹-: آخر قرآن میگوید به مرده که در قبر خوابیده نمیتوانی چیزی بشنوانی،
و من وقتی که پدرم را در خواب دیدم، مرده نبود،
زنده بود،
گوش داشت،
صدای من را میشنید،
و کاملا با هم ارتباط برقرار میکردیم.
من با حرف قرآن که مشکلی ندارم
"من به کسی که در قبر است نمیتوانم چیزی بشنوانم"
اما میتوانم با روح پدرم که نمرده و در قبر زیر خاک نرفته، صحبت کنم.
من جواب سؤالم را نگرفتم!
🔺 چرا قرآن این مطلب واضح را که همه میدانند که نمیتوان به کسانی که در قبر خوابیدند چیزی شنوانید را به عنوان وحی آسمانی بر پیامبرش نازل کرده است؟! چه نیازی به این وحي آسمانی بوده؟!🔺
🔸-: بیا با هم برویم نزد استاد رشته مفاهیم قرآنی تا از او سؤال کنیم.
✅ @Yekaye
👇 پرده دوم 👇
✳️ #پرده_دوم: استاد مفاهیم و تعلیم استعاره❗️
🔹یتیم: جناب استاد، سؤالی برایمان پیش آمده، خواهش میکنیم جواب بفرمایید.
🔸استاد: چه سؤالی؟
🔹-: سؤال این است که چرا خداوند در وحی آسمانی قرآن، چیزی بسیار واضح که همه از کوچک و بزرگ میدانند، به پیامبرش وحی کرده است؟!
آخر چه نیازی به این وحی بوده است؟!
🔸-: مثلا کجا⁉️
🔹-: مثلا آیه «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» و آیه «و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور»❗️
🙂 (لبخند استاد!)
🔹-: جناب استاد! چرا میخندید؟!
🔸-: آخر عزیزم! در اینجا مقصود خداوند این مطلب واضح که میگویی نیست! خداوند متعال از یک مطلب واضح که همه میدانند کمک میگیرد تا یک مطلب غیر واضح را بیان کند.
اگر قبل و بعد این آیات را نگاه کنید، مثل خورشید تابان، میفهمید که منظور قرآن از مرده، اشخاص کافر هستند، نه مرده در قبر❗️
🔹-: ممکن است قبل و بعدش را بفرمایید.
🔸-: مثلا در آیه اول در ادامه میفرماید: تو فقط و فقط کسانی را که به آیات ما ایمان دارند میتوانی بشنوانی،
و در آیه دوم فورا در ادامه میگوید: تو نیستی مگر بیم دهنده!
چه ارتباطی دارد؟!
اگر نمیتوانی به کسانی که در قبر آرمیدند چیزی بشنوانی، پس چگونه میخواهی بیم دهنده باشي؟!
آیا به مرده میتوان بیم داد؟!
🔹-: خیلی ممنون، برایم واضح شد!
مقصود قرآن از مرده، انسانِ قلبْ مرده است، درست است؟
🔸-: بلی عزیزم،
این را علماء به نام #استعاره اصطلاح کردند،
یعنی کافر که قلبش مرده است و گوش قلبش نمیشنود، تشبیه شده است به مرده که گوش جسدش نمیشنود.
🔹-: اما استاد گرامی!
باز یک سؤال مهم برایم مطرح است.
اگر مقصود قرآن از مرده، شخص کافر است، پس دیگر نیازی نبود که تصریح کند: تو به کسانی که در قبر هستند نمیتوانی چیزی بشنوانی!
در آیه اول مشکلی ندارم، إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى،
اما آیه دوم تصریح میکند: و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور،
و همه میدانیم که شخص کافر در قبر نیست،
او زنده است و هنوز در قبر نرفته است،
هر چند که قلبش مرده است، اما هرگز جزء کسانی که در قبر هستند نیست❗️
جناب استاد!
چرا قرآن تصریح میکند که به کسانی که در قبر هستند نمیتوانی چیزی بشنوانی؟
😓استاد سر به زیر میاندازد‼️
🔸-: سؤال خوبی است، من استادی در علم بلاغت میشناسم، بیایید با هم برویم پیش او و این سؤال را بپرسیم.
✅ @Yekaye
👇 پرده سوم 👇
✳️ #پرده_سوم: استاد بلاغت و تعلیم #استعاره_مرشحه❗️
🔸استاد مفاهیم: سؤالی مطرح شده که نزد شما آمدیم تا جواب بفرمایید.
▪️استاد بلاغت: چه سؤالی؟
🔸-: میدانیم که کلمه موتی (مردگان) در بعض آیات قرآن، استعاره است، و مقصود از آن، مرده نیست، بلکه شخص کافر است؛
اما سؤال در یک آیه خاص است که چرا تصریح میکند: تو نمیتوانی کسانی را که در قبر آرمیدند چیزی بشنوانی؟
کافر در قبر نیارمیده، و در بین مردم زندگی میکند،
چگونه میتوان گفت که او در قبر آرمیده است؟!
▪️-: به نکته بسیار زیبای ادبی، رهنمون شدید.
علمای بلاغت اسم این نوع #استعاره را #استعاره_مرشحة یا #استعاره_ترشیحیة میگذارند،
وقتی صاحب سخن، تشبیه مستقیم کند، مثلا بگوید:
🔺کافر که قلبش مرده است شبیه مرده است که جسدش مرده است،
این یک #تشبیه است،
اما اگر تشبیه را بردارد، و اصلا مشبه را ذکر نکند، و تشبیه را پشت صحنه نگه دارد، و فقط مشبهبه را ذکر کند،
اینجا #استعاره است، میگوید:
🔺سراغ مرده نرو که نمیتوانی به او چیری بشنوانی،
ببینید اصلا ذکری از کافر که مشبه است نکرده، و فقط اسم مرده را برده، اما مقصودش از کلمه مرده همان کافر است.
🔸-: ولی ما جواب سؤالمان را نگرفتیم! چون به هر حال کافر در قبر نیارمیده!
▪️-: صبر کنید، مطلب اصلی مانده، این چیزی که توضیح دادم، #استعاره بود،
و نامش را #استعاره_تصریحیة میگذارند،
اما #استعاره انواع لطیف دیگری هم دارد،
مثل #استعاره_تخییلیه، یعنی وقتی که
صاحب سخن، تشبیه پشت صحنه #استعاره را بسیار قوی کند،
آنگاه مشبه را به صحنه میاورد در حالی که اوصاف و بلکه اعضا و جوارح مشبهبه را برای او ذکر میکند،
مثلا در پشت صحنه، مرگ را به یک درنده که به شخص حمله میکند، تشبیه میکند،
اما اسمی از درنده نمیبرد، و فقط میگوید: آنگاه که مرگ چنگالش را در تو فرو برد!
همه میدانیم که مرگ، چنگال ندارد، و حیوان درنده است که چنگال دارد، ولی تشبیه پشت صحنه مرگ به درنده، به صاحب سخن اجازه میدهد تا برای مرگ هم چنگال قرار دهد، و وقتی مرگ شخص فرا میرسد، این چنگال مرگ است که در بدن شخص فرو میرود!
📝اما آیه شریفة «و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُور» #استعاره_مرشحة است،
یعنی تشبیه پشت صحنه صورت گرفته، و با ظرافت خاصی، مشبه (تماما) از صحنه حذف میشود،
و آنچه در صحنه میماند تنها و تنها مشبهبه است با اوصاف خاص خودش!
اما قرینه آشکار در کلام وجود دارد که تمام مقصود گوینده، مشبه است، نه مشبهبه.
📖در این آیه، از آیه ۱۸ تا ۲۶ را اگر نگاه کنید، مقصود قرآن کریم واضح است،
و بعد از تعبیر مردگان در قبور هم فوراً میگوید: تو تنها و تنها بیم دهنده هستی!
که واضح است بیم دادن به مردههای در قبور، معنایی ندارد،
و این را قرینه_صارفه میگویند،
و در اینجا مثل آن مثال قبلی که مرگ، چنگال نداشت، اما چون تشبیه به درنده شده بود، عضو درنده که چنگال بود، برای او هم قرار داده شده بود، پس گویا مرگ همان درندهای است که چنگال دارد،
در این آیه هم چون کافر به مرده تشبیه شده، و از واصاف مردگان، آرمیدن در قبور است،
همین صفت با زیبایی خاص، برای کافر هم اثبات شده است:
ای پیامبر ما! تو نمیتوانی به این مرده در قبر چیزی بشنوانی!
یعنی نمیتوانی به کافری که گویا همان مرده در قبر خوابیده است، چیزی بشنوانی.
🔹یتیم: فهمیدم!
خواب من اصلا منافاتی با مقصود قرآن کریم ندارد،
چون کافر، به جسد مرده خوابیده در قبر تشبیه شده، نه به روح پدر من که در عالم ارواح زندگانی مناسب آن عالم دارد،
یعنی اصلا این آیات قران، زبطی به حرف من نداشت تا من به مخالفت با آنها، کافر بشوم‼️
✅ @Yekaye
.
2⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
در این آیات، چندین مقایسه مطرح شد که عموما این را برای مقایسه بین مومنی که در مسیر خداست و کافری که به بیراهه رفته دانستند. این مثالها چه تفاوتی با هم دارند که این تعداد مثالهای متنوعی ارائه شد؟
🍃الف. این تمثیلاتی برای مومن و کافر و پیامدهای عمل آن دو است 📚(المیزان، ج17، ص37)
▪️اول (کور و بینا) مثالی برای خود مومن و کافر بود از جهت نحوه قرار گرفتنشان در مسیر؛
▪️دومی (ظلمات و نور) خود مسیر آنهاست و موقعیتشان در قبال هدفی که دارند،
▪️سومی (سایه و داغی آفتاب) وضعیتی که این دو در آن بسر میبرند و بهره و عاقبتی که بر کارشان مترتب میشود، و
▪️چهارمی (زندگان و مردگان) حقیقت باطنی و نهاییِ آنها در دنیا و آخرت است.
🍃ب.
▪️اولی مثالی برای مومن و کافر است که مومن بیناست و کافر نابینا،
▪️سپس بیننایی هرچقدر هم قوی باشد فایدهای ندارد اگر روشناییای در کار نباشد از این رو ایمان و کفر را در قالب نور و ظلمت یاد کرد که مومن هم بیناست و هم در نور است و کافر هم کور است و هم در ظلمت؛
▪️سپس بازگشت و مرجع نهایی آنها را ذکر کرد که مومن در سایه و راحتی است و کافر در سختی و حرارت؛
▪️سپس تمثیل مومن و کافر را از بینا و نابینا یک پله بالاتر برد و آن دو را زنده و مرده نامید، چرا که نابینا دست کم ادراکی دارد که برخی مشکلاتش را حل کند، اما کافر هیچ ادراکی ندارد که سودی به او رساند و از این جهت مانند مرده است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص232)
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
.
3⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
چرا در این مقایسهها همه نفیها را یکسان نیاورد،
یعنی
▪️از طرفی بین اعمی و بصیر کلمه «لا» تکرار نشد، اما در تمام مقایسههای بعدی کلمه «لا» تکرار شد؛
▪️و از طرف دیگر، «ما یستوی» در ابتدا و انتها آمد اما در آیات میانه نیامد؛
▪️و این دو نیز یکسان نبود، در یکی «لا»ی تاکید تکرار شد و در دیگری خیر؟
🍃الف. در مورد کور و بینا، تقابل بین دو شخص است، نه دو وصف؛ و آن دو شخص، به خودی خود ضد هم نیستند، بلکه به خاطر بهرهمندی از این وصف در مقابل هم قرار گرفتهاند و اتفاقا یک شخص واحد ممکن است یک زمان بینا باشد و در زمان بعد، کور باشد؛
اما در آیات بعد، تقابل تاریکی و نور، و تقابل سایه و حرارت آفتاب، تقابل بین دو وصف است؛ و بین این دو وصف، ضدیت ذاتی برقرار است؛ یعنی نور ضد ظلمت است و سایه ضد آفتاب، و این دو در یکجا جمع نمی شوند؛ پس چون منافات بین نور و ظلمت، و نیز بین سایه و آفتاب، تامتر است، کلمه «لا» در این دو آیه تکرار شد.
در مورد زنده و مرده هم اگرچه تقابل دو شخص است، اما منافات بین این دو بسیار شدیدتر از منافات کور و بیناست، چرا که کور و بینا در ادراک برخی امور شبیه همدیگرند اما زنده و مرده اصلا شباهتی ندارند، از این رو، در مورد اینها هم «لا»ی تاکید اضافه شد.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص232)
🍃ب. با اضافه کردن «لا» در موارد ظلمات و نور و ظل و حرور، و آوردن «ما یستوی» در ابتدای آیه اول و آیه آخر، چهبسا خواسته است که مقایسه را در این چهار مورد یکجا مطرح کند.
در واقع،
▪️الان به دلیل تفکیک آیه 20 از 21 «ظلمات و نور» را با هم، و «ظل و حرور» را با هم مقایسه میکنیم؛ و در این چهار آیه، چهار مقایسه را در نظر میگیریم؛
▪️اما اگر شماره آیه را حذف کنیم، چه بسا بتوان گفت که سه مقایسه داریم که در دومیاش چهار عنصر با هم مقایسه شدهاند: کور و بینا مساوی نیستند؛ و ظلمات و نور و سایه و باد سوزان با هم مساوی نیستند؛ و زندگان و مردگان با هم مساوی نیستند ؛
▪️بلکه چهبسا چهار مقایسه باشد، اما با چینشی متفاوت: کور و بینا مساوی نیستند؛ و ظلمات و نور و سایه و باد سوزان با هم مساوی نیستند؛ و زندگان با هم مساوی نیستند؛ و مردگان با هم مساوی نیستند؛
در واقع،
🔹شاید بتوان گفت رمز اصلیِ این تفنن در عبارت، این است که امکان زایش معانی متعدد و مقایسههای مختلفی را ایجاد کرده است که اگر همه را شبیه هم میآورد، فقط معنای مقایسه دو به دو اینها به ذهن خطور می کرد.
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
.
4⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
چرا در دوتای اول، مفهومی که بار منفی دارد را مقدم کرد و در دو تای دوم، مفهومی که بار معنایی مثبت دارد؟
🍃الف. کفار قبل از پیامبر کور بودند و راهشان ظلمات، وقتی پیامبر ص بر آنان مبعوث شد عدهای بینا شدند و راهشان نور شد، پس در دو فراز اول میخواهد بفرماید کسانی که قبل از بعثت بر کفر بودند برابر نیستند با کسانی که بعد از بعثت ایمان آوردند؛ در ادامه میخواهد از مرجع و غایت نهایی آنان سخن بگوید و چون رحمت خدا بر غضبش تقدم دارد، مفهوم متناسبتر با رحمت (سایه) را مقدم آورد، و چون کافر بعد از بعثت پیامبر بسیار گمراهتر است و مانند مردهای است که هیچ ادراکی ندارد، و از سوی دیگر، کفرورزی آنان بعد از ایمان آوردن مومنان مورد توجه قرار میگیرد، زندگان را بر مردگان مقدم نمود.
📚(مفاتيح الغيب، ج26، ص232-233)
🍃ب. ...
✅ @Yekaye
.
5⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
چرا همه را مفرد یا جمع نیاورد، بلکه حتی این گونه نبود که هر تقابلی را کاملا مفرد یا جمع بیاورد، بلکه
تقابل اعمی و بصیر، و نیز تقابل ظل و حرور، تقابل دو مفرد بود؛
تقابل ظلمات و نور، تقابل جمع و مفرد؛ و
تقابل احیاء و اموات، تقابل دو جمع؟
🍃الف.
🔹اعمی و بصیر و نیز ظل و حرور را با لفظ مفرد آورد چون در اینجا در مقام مقایسه دو جنس است (یعنی مثلا جنس کور با جنس بینا) و نه در مقایسه فرد با فرد، چرا که چهبسا شخص خاصی که کور است به خاطر بهره هوشی و یا آشنا بودن با منطقه و ... در مجموع آگاهتر از شخص خاص دیگری که بیناست، باشد؛ اما اینکه به عنوان جنس مطلب، بینایی بالاتر از کوری است جای تردید نیست.
🔹اما در تفاوت زندگان و مردگان، نهتنها جنس زنده و مرده متفاوت است، بلکه هر فرد زنده هم به لحاظ ادراکی برتر از هر فرد مرده است؛
🔹در مورد نور و ظلمت هم چون حق واحد است اما باطل فراوان است و همه ظلمتها و باطلها اگر با هم جمع شوند هیچگاه با نور مساوی نخواهند شد.
📚(مفاتيح الغيب، ج26، ص233)
🍃ب. ...
✅ @Yekaye
723) إنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذيرٌ
سوره فاطر (35) آیه 23
ترجمه
تو جز انذاردهندهای نیستی.
26 رجب 1439
1397/1/24
◾️سالروز رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام در حمایت از پیامبر اکرم ص تمامی هستی خود را فدا کرد، تسلیت باد ◾️
✅ @Yekaye
🔹نذيرٌ
▪️ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص414)،
به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرتبخش باشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۸)
▪️البته عموما «انذار» (أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ بقره/6) را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانستهاند:
▫️ برخی گفتهاند ترساندنی است از طریق سخن انجام میشود
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص75)؛
▫️وبرخی توضیح دادهاند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار میکند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیمتر باشد، این احسان بیشتر است.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
▪️همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمیرود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار میرود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام میشود، اما «توصیه» میتواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
▪️«الْمُنْذِر» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها؛ نازعات/45) اسم فاعل از مصدر «إنذار» است؛ و
▪️ «نذیر» صفت مشبهه از ماده «نذر» است که در معنای اسم فاعل به کار رفته و به همان معنای «مُنذِر» میباشد
و برای جمع بستن هر دو از تعبیر «نُذُر» استفاده میشود (هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى؛ نجم/56)
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۱۴؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۸)
▪️«نَذْر» (ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ، بقرة/270؛ يُوفُونَ بِالنَّذْر، انسان/7؛ ِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً، آلعمران/35؛ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما، مریم/26) به معنای کارِ بهخودیِ خود غیرواجبی را که شخص به دلیل خاصی بر خود واجب میسازد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹7)
و جمع آن «نذور» میباشد (وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ؛ حج/29).
▫️برخی بر این باورند که «نَذر» هم از همین ماده است، چون مطلبی است که شخص میترسد که با آن مخالفت کند
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۱۵)؛
▫️اما برخی اصل آن را کلمهای برگرفته از زبانهای سریانی و عبری میدانند که البته در آن زبانها «ذ» نبوده و این کلمه با «د» یا «ز» تلفظ میشود، هرچند معنایش شباهتی با ماده عربی این کلمه دارد؛ از این جهت که نذر یک التزام کلامی است و از این جهت شبیه انذار میباشد چرا که در التزام نوعی ضیق و محدودیت و تحذیر وجود دارد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص75).
ماده «نذر» با احتساب کلمه «نَذر» جمعا 130 بار در قرآن کریم به کار رفته است که تنها همین 6 موردی که در بالا اشاره شد در معنای «نَذر» میباشد؛ و بقیه همگی در معنای هشدار دادن است.
@Yekaye
☀️1) از امام حسن مجتبی ع روایت شده است که عدهای از یهودیان خدمت پیامبر ص رسیدند و به ایشان گفتند:
ای محمد! تو هستی که گمان میکنی که رسول خدا هستی و همان طور که به حضرت موسی ع وحی میشد به تو نیز وحی میشود؟
پیامبر ص لحظهای درنگ کردند و فرمودند: بله، من سید فرزندان آدم هستم و این فخرفروشی نیست؛ من خاتم پیامبران و امام تقواپیشگان و رسول رب العالمین هستم.
گفتند: [رسول] به جانب عرب یا عجم یا ما؟
پس خداوند عز و جل این آیه را نازل فرمود که ای محمد! «بگو ای مردم! همانا من رسول خدا هستم به جانب همگی شما» (اعراف/158).
سپس یهودیای که داناترینشان بود شروع میکند به پرسیدن سوالاتی تا بدینجا میرسد که:
به چه دلیل تو را محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی نامیده اند؟
پیامبر ص فرمود: اما محمد، چون ستوده شده در زمین هستم،
و اما محمود، چون ستوده شده در آسمان هستم؛
اما ابوالقاسم، چون خداوند در روز قیامت قسمت و سهمِ آتش جهنم را که معین میکند، هرکس را از اولین و آخرین که به من کفر ورزیده باشد در آتش جای میدهد؛ و قسمت و سهمِ بهشت را که معین میکند هرکس که به من ایمان آورده باشد و به پیامبریم اقرار کرده باشد در بهشت خواهد بود؛
اما داعی (= دعوتکننده)، چون من مردم را به دین پروردگارم دعوت میکنم؛
و اما نذیر (هشداردهنده) چون من هرکه به من کفر ورزد را به آتش هشدار می دهم؛
و اما بشیر (بشارتدهنده) چون من هر که مرا اطاعت کند به بهشت بشارت میدهم ...
📚الأمالي( للصدوق)، ص189؛ تفسير القمي، ج2، ص365
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع فَسَكَتَ النَّبِيُّ ص سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ قَالُوا إِلَى مَنْ إِلَى الْعَرَبِ أَمْ إِلَى الْعَجَمِ أَمْ إِلَيْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآيَةَ «قُلْ» يَا مُحَمَّدُ «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً» قَالَ الْيَهُودِيُّ الَّذِي كَانَ أَعْلَمَهُمْ يَا مُحَمَّدُ ...
فَقَالَ الْيَهُودِيُّ لِأَيِ شَيْءٍ سُمِّيتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ دَاعِياً فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقْسِمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ كَفَرَ بِي مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَفِي النَّارِ وَ يَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِي وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِي فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِي فَإِنِّي أَدْعُو النَّاسَ إِلَى دِينِ رَبِّي وَ أَمَّا النَّذِيرُ فَإِنِّي أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِي وَ أَمَّا الْبَشِيرُ فَإِنِّي أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي...
✅@Yekaye
☀️2) بعد از اینکه عمروعاص بر محمد بن ابیبکر که والی منصوب امیرالمومنین ع در مصر بود غلبه کرد و وی را به شهادت رساند و مصر را فتح کرد، امیرالمومنین ع نامهای خطاب به مردم مصر نوشت که چنین آغاز می شد:
از بنده خدا، امیر مومنان به هرکس از مومنان و مسلمانان که این نامه مرا بخواند:
سلام علیکم
همانا خدایی را حمد گویم که خدایی جز او نیست.
اما بعد، همانا خداوند حضرت محمد ص را به عنوان انذاردهنده ای بر جهانیان و امین وحی خویش و شاهدی بر این امت مبعوث فرمود و شما ای جماعت عرب، بر بدترین دین را برگزيده بوديد، و در بدترين سراى خزيده. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشينتان گرزه مارهاى زهردار. آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلو آزار. در سرزمین ها پراکنده بودید و آبی پلید را نوشاننده؛ خون يكديگر را ريزان، از خويشاوند بريده و گريزان، و حرامخوری در میانتان فراوان. بتهاتان همه جا بر پا، پاى تا سر آلوده به خطا...
📚الغارات، ج1، ص303؛ نهجالبلاغه، خطبه26 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص26)
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِيهِ جُنْدَبٍ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِيٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِيُ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِينٌ فَقَالُوا لَهُ: بَيِّنْ لَنَا مَا قَوْلُكَ فِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ ع: «وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِيعَتِي بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟ أَنَا مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً أُخْبِرُكُمْ فِيهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُكُمْ أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّي مَا ضَيَّعْتُمْ فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِيعَتِي وَ كُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْكِتَابِ:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ قَرَأَ كِتَابِي هَذَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُو أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ شَهِيداً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ يَوْمَئِذٍ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ عَلَى حِجَارَةٍ خَشِنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍ وَ شَوْكٍ مَبْثُوثٍ فِي الْبِلَادِ تَشْرَبُونَ الْمَاءَ الْخَبِيثَ وَ تَأْكُلُونَ الطَّعَامَ الْجَشِيبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْتُلُونَ أَوْلَادَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ وَ تَأْكُلُونَ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ سُبُلُكُمْ خَائِفَةٌ وَ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة...
✅@Yekaye
.
1️⃣ ) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذيرٌ»
پیامبر و بلکه هر کسی که میخواهد پیام خدا را به گوش مردم برساند، صرفا هشداردهنده است؛ اینکه مردم به هشدارهای او گوش دهند یا خیر، و عدهای هدایت شوند یا گمراه، برعهده او نیست.
📚(المیزان، ج17، ص37)
💠 ثمره در #تحلیل_اجتماعی
قضاوت درباره اینکه آیا یک مبلغ دین وظیفهاش را درست انجام داده یا خیر، نباید بر اساس ایمان آوردن یا نیاوردن مخاطبان وی باشد.
در واقع،
صرفا از اینکه مردمی هدایت شوند یا نشوند، نمیتوان درباره کسی که وظیفه هدایت آنان را برعهده گرفته قضاوت کرد❗️
گاه او وظیفه خود را درست انجام میدهند، اما مردم مخاطب وی، زیر بار حق نمیروند.
✅@Yekaye
.
2️⃣ «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذيرٌ»
💠سوال
آیا از این تعبیر که «تو انذاردهندهای بیش نیستی» و دلالت بر حصر دارد، نتیجه نمیشود که پیامبر وظیفه حکومت کردن و مداخله در سیاست ندارد؟
💠پاسخ
هر حصری متناسب با فضاهای خود و برای بیرون کردن برخی از انتظارات نارواست؛
و از هر حصری نمیتوان خارج شدن هر مطلب متفاوتی را نتیجه گرفت.
مثلا
وقتی یک معلم سر کلاس خود میگوید «من فقط از دانشآموزان درسخوان خوشم میآید»
آیا میتوان نتیجه گرفت که از پدر و مادر و همسرش خوشش نمیآید‼️
🔹بهترین شاهد بر اینکه این حصر، همه موارد دیگر را خارج نمیکند این است که
بلافاصله در آیه بعد علاوه بر نذیر»، پیامبر را «بشیر» هم دانست؛
یعنی این گونه نیست که او فقط و فقط نذیر باشد و نه دارای هیچ مسئولیت دیگری❗️
اما
تاکید آیه بر اینکه پیامبر فقط نذیر است، درصدد است انتظار چه اموری را در مورد پیامبر ص منتفی سازد؟
سیاق آیات قبل و بعد، این است که مسئولیت ایمان آوردن یا نیاوردن مردم را از ایشان سلب کند.
مروری بر آیات مشابه (که در آنها هم بر اینکه «تو فقط انذاردهنده ای» تاکید شده، نیز موید این برداشت است.
در آیات مشابه با حصر پیامبر در انذارگر بودن، این انتظارات از ایشان منتفی میشود:
🔸 خودش هر وقت و هرگونه دلش خواست آیه و معجره بیاورد
(وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبين؛ عنکبوت/50)
🔸 بتواند برای خودش هرگونه مال و ثروتی جمع کند و هیچ مریضی و مشکلی متوجه وی نشود
(قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ اعراف/188)
🔸 حتما گنجهایی در اختیار داشته باشد و فرشتهای در مقابل دیدگان مردم همراهش باشد
(فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّما أَنْتَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيلٌ؛ هود/12)
🔸 اینکه کسانی که به وی ایمان میآورند حتما آدمهای خوب و بدون هرگونه مشکلی باشند
(قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ؛ قالَ وَ ما عِلْمي بِما كانُوا يَعْمَلُونَ ؛ إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ؛ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنينَ؛ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ؛ شعراء/111-115)
🔸 اینکه او درباره آینده خودش و دیگران همه چیز را معلوم کند
(قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبين؛ احقاف/9)
🔸 اینکه موعد قیامت را دقیقا معلوم کند
(وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبينٌ؛ ملک/26)
✅ @Yekaye