یک آیه در روز
817 ) 🔥و لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیّاً وَ لا یرْجِعُونَ 🔥
.
6⃣ «فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیا وَ لا یرْجِعُونَ»
نوع جملهبندی این آیه بوضوح میخواهد نشان دهد مراد خاصی از «عدم توانایی بر ادامه دادن» و «برگشتن» در کار بوده و صرفا این نیست که آنها نه میتوانند بروند و نه میتوانند برگردند؛
چرا که:
🔹اولا: «مضی» و ادامه دادن مسیر را با تعبیر «استطاعت نداشتند» آورد، ولی «رجوع» را بدون این قید؛ و چون دومی را با فعل مضارع - و نه «مصدر» که مانند اولی شود – آورد، معلوم میشود که فعل «لا یرجعون» مستقیما عطف به کل جمله «ما استطاعوا مضیا» میشود و به تعبیر دیگر، «ما استطاعوا» بر سر «لا یرجعون» وارد نمیشود؛
🔹ثانیا: بالعکس نیاورد؛ بویژه که اگر مقصود از «عدم مُضیّ» این است که آنها دلشان نمیخواهد برگردند؛ مناسب بود که آن را بدون تعبیر «نمیتوانند» ذکر کند (چون طبیعتا، وقتی اینچنین شدهاند مسیرشان را ادامه میدهند پس میتوانند، اما دلشان نمیخواهد)؛ و در مورد برگشتن (که واقعا آنها دلشان میخواهد اما نمیتوانند) مناسب بود که تعبیر «نمیتوانند» را بیاورد.
🔹ثالثا اولی را ماضی آورد و دومی را مضارع؛
با این تفاوت چه نکتهای را میخواهد بفهماند؟
🍃الف. اینکه «نمیتوانند ادامه مسیر دهند»، منظور چهبسا این است که دیگر نمیتوانند به عنوان انسان و موجودی که با اختیارش مسیر خود را برمیگزیند، به زندگی خود ادامه دهند، بلکه این وضعیت با مسخ شدن برایشان تثبیت شد؛ و به همین منوال، اینکه «برنمیگردند» هم حکایت روال همه انسانهاست که هیچکس نمیتوان در زمان به عقب برگردد.
🍃ب. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
817 ) 🔥و لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیّاً وَ لا یرْجِعُونَ 🔥
.
7⃣ «فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیا وَ لا یرْجِعُونَ»
چرا «مضی» (ادامه دادن مسیر) را مقدم بر «رجوع» (برگشتن) آورد؟
🍃الف. چون ادامه دادن مسیر دشوارتر از برگشتن است (زیرا ادامه دادن یعنی پا نهادن در مسیرهایی که کاملا با آنها ناآشناس) و سیر طبیعی بحث این است که بگویند آن مطلب دشوار را نمیتوانست، سادهترش را هم نمیتوانست.
📚(مفاتیح الغیب، (فخر رازی)، ج26، ص304)
🍃ب. چون ادامه دادن، وضعیت طبیعیای است که برای هرکس پیش میآید؛ لذا ابتدا فرمود آنها نمیتوانند به روال طبیعی ادامه دهند، و سپس اشاره کرد که برگشتی هم در کار نخواهد بود.
🍃ج. ...
@Yekaye
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ
〽️ترجمه
و هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را [یا: او را در میان آفریدگان] درهم شکنیم؛ مگر نمیاندیشند؟
سوره یس (36) آیه 68
1397/6/21
2 محرم 1440
@Yekaye
🔹نعَمِّرْهُ
▪️برخی بر این باورند که ماده «عمر» در دو معنای مستقل به کار رفته است:
▫️یکی بقا و امتداد زمانی؛ و
▫️دیگری در خصوص چیزی که برتری میجوید، خواه صدایی که بر صداهای دیگر بلند میشود یا هر چیز دیگر؛
▪️و آنگاه «عُمر» (تداوم زندگی) و عمارت (آبادانی) هر دو بر اساس معنای اول و به خاطر همین امتداد یافتن زمان است؛
▪️ولی «عمره» از «عَوْمَرة» است که به معنای صدای بلند و فریاد (صیحة) میباشد و از این جهت که افراد در عمره فریادشان به تلبیه (لبیکگویی) بلند است چنین نامیده شده است.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج4، ص140-141)
▪️اما دیگران بر این باورند که اصل ماده «عمر» به معنای تداوم حیات، و «عمارت» (عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ؛ توبة/19) نقطه مقابل «خرابی» است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص586)؛
▪️همان طور که «موت» نقطه مقابل «حیات» است؛ در واقع، ابتدا «حیات» افاضه میشود و سپس تداوم آن به «عمر» است و عمر هر چیزی به حَسَبِ خودش است، در انسان به طول عمر است و در ساختمان به آبادانی و مرمت آن
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص219).
▪️بدین بیان، «عَمْر» و «عُمُر» هر دو به همان معنای «عُمْر» است که ما در فارسی به کار میبریم و اسمی است برای مدتی که عمارت بدن با حیات و زندگانی برقرار است؛ و به لحاظ معنایی این دو کلمه تفاوت ندارند، تنها فرقشان به این است که «عُمُر» را برای کاربردهای رایج عمر استفاده میکنند
(تَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ، قصص/45؛ وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ، شعراء/18)
اما برای سوگند خوردن از تعبیر «عَمْر» استفاده میشود
(لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ؛ حجر/72)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص586).
▪️«تعمیر» (أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ، فاطر/37؛ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ، بقرة/96)
▫️یابه معنای دادن عمر بالفعل به کسی ویا به چیزی است
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص586)
▫️ویا به معنای اینکه چیزی را عمران (= آباد) و دارای عمر کنند.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص219)
▪️و «مُعَمَّر» هم کسی است که به او عمر طولانی داده باشند (وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ، فاطر/11)
▪️«معمور» (وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ؛ طور/4) به چیزی گویند که آباد شده و طول عمرش زیاد گردیده است.
▪️«استعمار» (هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها؛ هود/61) به معنای عمارت و آبادانی چیزی را به کسی واگذار کردن
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص586)
ویا «طلب عمر کردن» است یعنی تقاضای اقدام به تعمیر و عمرانی است در خویش و یا در هر چیزی؛ و مقصود از آن در این آیه آن است که خداوند شما را موظف به عمران و اصلاح خویش و سایر امور مربوط به خویش کرده است.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص220)
▪️«عُمْرَة» به معنای «آن چیزی است که به وسیله آن عمران و آبادی و عمر بیشتر حاصل میشود» و وجه تسمیه «عمره» (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ .... فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ؛ بقره/196) آن است که انجام آن موجب آبادانی مسجدالحرام؛ ویا آبادانی روح و روان شخص] میشود؛ و از آنجا که باب افتعال حاوی معنای مطاوعه و پذیرش است، «اعْتِمَار» (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ؛ بقره/158) به معنای «عمره» را اختیار کردن است؛ یعنی اختیار برنامه خاصی برای عمران و آبادانی مسجدالحرام.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص220)
▪️برخی هم گفتهاند «اعْتِمَار» و «عُمْرَة» به معنای زیارت خاصی است که مایه عمران دوستی و محبت میگردد و به همین جهت نام عمل عبادی خاصی در اسلام قرار گرفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص586).
▪️بدین ترتیب، فعل «عَمَرَ» به معنای آباد کردنی است که موجب بیشتر شدن عمر شیء مورد نظر میشود؛ و در آیه (إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر؛ توبه/18) میتواند از همین «عمران» و آبادانی باشد؛ و یا از «عمره» و مقصود این باشد که کسی واقعا عمره بجا میآورد که ... 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص586) و در آیه «عَمَرُوها أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها» (روم/9) نیز هم محتمل است که به معنای آباد کردن باشد و هم به معنای عمر طولانی سپری کردن.
@Yekaye
👇 ادامه توضیح ماده «عمر»👇
▪️کلمه «عِمران» به عنوان اسم خاص نیز به کار رفته است (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ، آلعمران/33؛ إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْران، آلعمران/35؛ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ، تحریم/12) که هرچند ممکن است به همین ماده «عمر» مرتبط باشد؛ اما با توجه به اینکه در زبان عبری (که تلفظش در عبری «عمرام» است) وجود دارد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص222)، احتمال دارد که ربطی به این ماده نداشته باشد.
📿ماده «عمر» و مشتقات آن (بدون احتساب کلمه «عمران» که تنها 3 بار در قرآن کریم آمده) 24 مورد در قرآن کریم به کار رفته است.
@Yekaye
🔹نُنَكِّسْهُ
▪️ماده «نکس» در اصل به معنای زیر و رو کردن، و یا سر و ته کردنِ چیزی به کار میرود؛ چنانکه به بچهای که پایش پیش از سرش از شکم مادر بیرون آید «ولد منکوس» میگویند.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص477؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص824؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص243)
▫️و از این رو تعبیر «مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ» را بدین معنا دانستهاند که وقتی عمری دراز به کسی میبخشیم مسیر آفرینش وی را معکوس میکنیم، یعنی اگر روند آفرینش این بود که دائما بر تواناییها و عقل و علم او افزوده شود،او را در مسیر معکوسی قرار میدهیم که دائما از اینها کاسته میشود
(مجمع البحرين، ج4، ص119).
▪️«ناکس» در عربی معادل «سرافکنده» در فارسی است، یعنی کسی که با ذلت و خواری سرش را به زیر افکنده باشد «إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِم» (سجده/12)
📚(لسان العرب، ج6، ص241)
▪️و تعبیر «نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ» را هم کنایه از اینکه حجت بر آنان تمام شد و دیگر پاسخی نداشتند و سرافکنده شدند، دانستهاند
📚(مجمع البحرين، ج4، ص119)
📿ماده «نکس» همین 3 بار در قرآن کریم آمده است.
📖«ننکسه»
▪️در اغلب قرائات این کلمه به صورت «نَنْكُسْهُ» قرائت شده؛
▪️اما در قرائت عاصم و حمزه (از قراءسبعه اهل کوفه) و نیز در قرائات کمترمشهوری مانند قرائات سهل و اعمش و حسن به صورت «نُنَكِّسْهُ» قرائت شده است.
▪️البته در قرائات غیرمشهور به صورت «نُنْكِسْهُ» (باب افعال) و «نَنْكِسْهُ» نیز قرائت شده است.
▫️اهل لغت بین نَکَسَ و نَکِسَ و أنکس و نَکَّسَ تفاوتی نگذاشتهاند؛ فقط گفتهاند ورود این ماده به باب تفعیل [و افعال] دلالت بر شدت و کثرت بیشتر دارد.
📚مجمع البيان، ج8، ص673 ؛ البحر المحيط، ج9، ص80 ؛ معجم القراءات، ج7، ص516
@Yekaye
🔹الْخَلْقِ
▪️در آیه 79 همین سوره - که قبلا بحث شد- ادرباره کلمه «خَلْقِ» اشاره شد که این کلمه مصدری است (= آفرینش) که در بسیاری از موارد در معنای مفعولی به کار میرود (= مخلوق، آفریده شده)
▫️ و در این آیه هر دو معنا (آفرینش، آفریدگان) میتواند اراده شده باشد.
▪️اهل لغت معتقدند اصل این ماده دلالت بر «تقدیر» (تعیین اندازه) داشته است، چنانکه «خُلق» (به معنای خوی و خصلت و اخلاقیات شخصی) را هم از این جهت «خلق» نامیدهاند که بیانگر ویژگیهایی است که در صاحب آن معین و مقدر شده است و البته کلمه «خلق» به نحو خاص به معنای «ایجاد کردن بر اساس یک کیفیت [و محاسبه] خاص» میباشد، که هم در مورد ایجاد بیسابقه و هم ایجاد چیزی از چیز دیگر به کار میرود.
▪️این ماده وقتی درباره «سخن» به کار برده میشود غالبا به معنای «سخن دروغ» میباشد (عنکبوت/۱۷) که اشاره به همان معنای «ساختگی» بودن دارد چون کلام دروغ، مطلبی است که شخص بدون مراجعه به واقعیت در خود ایجاد کرده است.
🔖جلسه 170 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/
@Yekaye
📖 یعْقِلُونَ
▪️در اغلب قرائتها به صورت «یعقلون» (صیغه غایب) قرائت شده؛
▪️اما در قرائت نافع (اهل مدینه) و روایت خلف از ابن عامر (اهل شام) و ابوجعفر و یعقوب و ابن ذکوان به صورت «تعقلون» (صیغه مخاطب) قرائت شده است.
📚البحر المحيط، ج9، ص80 ؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعه عشر، ص444
@Yekaye
☀️1) صباح میگوید:
با امام صادق ع بودم که از مقابل کوه احد گذشتیم؛ حضرت فرمود: آیا آن شکافی که در کوه است، میبینی؟
گفتم:بله.
فرمود: اما من آن را نمیبینم؛ و علامت پیر شدن چند چیز است: ضعف در بینایی، خم شدن پشت، و سست شدن [= لغزیدن] گامها.
📚الخصال، ج1، ص88
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الصَّبَّاحِ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا مَرَرْنَا بِأُحُدٍ قَالَ تَرَى الثَّقْبَ الَّذِي فِيهِ؟
قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ أَمَّا أَنَا فَلَسْتُ أَرَاهُ وَ عَلَامَةُ الْكِبَرِ ثَلَاثٌ كِلَالُ الْبَصَرِ وَ انْحِنَاءُ الظَّهْرِ وَ رِقَّةُ الْقَدَمِ.
@Yekaye
2) ابوبصیر روایت میکند که
☀️ الف. امام صادق ع فرمودند:
همانا بنده در گشایشی در کارهایش است تا به سن چهل سالگی برسد؛ پس چون به چهل سالگی رسید خداوند عز و جل به فرشتگانش وحی میکند که من به بندهام عمری دادم و آن را طولانی کردم؛ پس بر او سخت بگیرید و بشدت او را تحت نظر بگیرید و کارهای ریز و درشت، و کوچک و بزرگش را ثبت کنید.
☀️ ب. امام باقر ع فرمودند:
هنگامی که بر بنده چهل سال بگذرد به او گفته شود که حواست را خوب جمع کن که دیگر معذور نیستی؛ و این گونه نیست که کسی که به چهل سالگی برسد معذورتر از کسی باشد که به بیست ساله شده؛ چرا که آن کسی که از آن دو بازخواست میکند یک نفر است؛ و در مورد آنها چشم به خواب ننهاده؛ پس در عمل بکوش به خاطر آن هول و هراسی که در پیش رو داری؛ و سخنان اضافی را به کنار بگذار!
📚الخصال، ج2، ص545؛ الكافي، ج8، ص108
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ
☀️الف. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّ الْعَبْدَ لَفِي فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَائِكَتِهِ أَنِّي قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِي عُمُراً وَ قَدْ طَالَ فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اكْتُبَا عَلَيْهِ قَلِيلَ عَمَلِهِ وَ كَثِيرَهُ وَ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ.
قَالَ
☀️ب. وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:
إِذَا أَتَتْ عَلَى الْعَبْدِ أَرْبَعُونَ سَنَةً قِيلَ لَهُ خُذْ حِذْرَكَ فَإِنَّكَ غَيْرُ مَعْذُورٍ وَ لَيْسَ ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً أَحَقَّ بِالْعُذْرِ مِنَ ابْنِ عِشْرِينَ سَنَةً فَإِنَ الَّذِي يَطْلُبُهُمَا وَاحِدٌ وَ لَيْسَ عَنْهُمَا بِرَاقِدٍ فَاعْمَلْ لِمَا أَمَامَكَ مِنَ الْهَوْلِ وَ دَعْ عَنْكَ فُضُولَ الْقَوْلِ.
@Yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است که
هنگامی که بندهای به سی و سه سالگی برسد، «به قویترین حالت خویش رسیده» (احقاف/15) و هنگامی که «به چهل سالگی برسد» (احقاف/15) به نهایت خویش رسیده؛ پس چون پا در چهل و یک سالگی نهد رو به نقصان نهاده؛ و برای فرد پنجاه ساله سزاوار است که همانند کسی باشد که در حال جان دادن است.
📚الخصال، ج2، ص545
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِذَا بَلَغَ الْعَبْدُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً فَقَدْ «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ» إِذَا «بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً» فَقَدْ بَلَغَ مُنْتَهَاهُ فَإِذَا ظَعَنَ فِي إِحْدَى وَ أَرْبَعِينَ فَهُوَ فِي النُّقْصَانِ وَ يَنْبَغِي لِصَاحِبِ الْخَمْسِينَ أَنْ يَكُونَ كَمَنْ كَانَ فِي النَّزْعِ.
@Yekaye
☀️4) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
عمری که خداوند تا آن عمر، عذر و بهانه فرزند آدم را میپذیرد، شصت سالگی است!
📚نهج البلاغة، حکمت 326
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً.
@Yekaye
یک آیه در روز
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ 〽️ترجمه و هر کسی را که عمر
.
1⃣ «نُعَمِّرْهُ»
عمر به دست خداست.
📚(تفسير نور، ج9، ص556)
@Yekaye
یک آیه در روز
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ 〽️ترجمه و هر کسی را که عمر
.
2⃣ «نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ»
سنّت خداوند بر آن است كه پيرى همراه با شكستگى باشد.
📚(تفسير نور، ج9، ص556)
@Yekaye
یک آیه در روز
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ 〽️ترجمه و هر کسی را که عمر
.
3⃣ «نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ»
آثار عمر طولانى به دست خداست. [اوست که پیری را با شکستگی همراه میکند؛ پس] آن جا كه خداوند اراده كند، افرادى مثل حضرت نوح و حضرت مهدى عليهما السلام عمر طولانى مىكنند.
📚(تفسير نور، ج9، ص556)
@Yekaye
یک آیه در روز
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ 〽️ترجمه و هر کسی را که عمر
.
4⃣ «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ»
🔷«خلق» در این آیه:
🔹میتواند به معنای مصدری (= آفرینش) باشد (چنانکه در اغلب آیات به این معنا به کار رفته) آنگاه مقصود از آیه این است که وقتی سن بالا میرود تواناییهای خدادادی رو به نقصان مینهد)؛ که اغلب نکات قبل و بعد ناظر به این معناست؛
و
🔹 میتواند به معنای مفعولی (آفریده، آفریدگان، خلایق) باشد، (شبیه آیه: وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ؛ مومنون/17)؛ آنگاه مقصود از آیه این است که وقتی سن بالا میرود شخص به طور طبیعی در میان خلایق خُرد و خوار میشود؛ و تنها اعمال صالحی که داشته یا فرزند صالح او و اموری از این قسم است که میتواند او را همچنان در جامعه سربلند نگه دارد.
@Yekaye
یک آیه در روز
818 ) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ 〽️ترجمه و هر کسی را که عمر
.
5⃣ «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یعْقِلُونَ»
از میانسالی به بعد، هرچه سن انسان بیشتر میشود، تواناییهایش کاهش مییابد؛ پس این تواناییها را صرفاً برای زندگی در دنیا به ما ندادند.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
خداوند استعدادها و تواناییهای گوناگونی را در وجود ما قرار داده تا آنها را شکوفا کنیم؛
اما شکوفا کنیم، که چه شود❓
که نهایتاً بمیریم و همه آنچه شکوفا شده، هدر رود⁉️
اگر مرگ را جدی بگیریم – که از معدود واقعیتهایی است که هیچ گونه تردیدی در آن نیست - میفهمیم شکوفا شدن تواناییها صرفاً به این نیست که این استعدادها در زندگی دنیوی به کار آید؛ زیرا معنی ندارد که هدف نهایی شکوفا شدن یک استعداد، نابود شدنش باشد‼️
یعنی شکوفا شدن حقیقیِ این استعدادها به این است که بتوانیم به مقام خلیفةاللهی دست یابیم؛ و تنها در این صورت است که انسان چنان از آن استعدادها بهره گرفته که مرگ هم برایش صرفاً معبری برای رفتن به مرحله دیگر میباشد، نه پایان کار.
اگر این نکته را درست دریابیم، آنگاه این آیه پیام مهمی برای ما خواهد داشت:
💢برای شکوفا شدن استعدادها که انسان را به خلیفةاللهی برساند، زمان بینهایت لازم نیست؛ 💢
همین مدت متعارف عمر کافی است؛ بلکه نیمی از این عمر هم کافی است‼️
به تعبیر دیگر، خداوند با رو به نقصان نهادنِ تواناییها به ما پیام میدهد که آن مقدار زمانی که برای شکوفا کردنِ آنها در اختیارتان گذاشتم کافی بود.
🔺اگر شکوفا کردید و به سرمنزل مقصود رسید که خوشا به سعادتتان؛
🔻وگرنه، بدانید که کمکم این استعدادها را از شما پس میگیرم.
@Yekaye
✅ با توجه به کثرت احادیث و تدبرهای ناظر به این آیه، فردا نیز به بحث از همین آیه اختصاص خواهد یافت؛ ان شاء الله.✳️
☀️5) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
به انجام عمل بشتابید که در پیش رویتان عمری است که انسان را درهممیشکند یا بیماریای که انسان را حبس میکند و یا مرگی که انسان را میرباید.
📚نهجالبلاغه، خطبه230
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِسا.
@Yekaye