eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
864) 📖 وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
. 1⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» فرشتگان الهی –بویژه فرشتگان مقربی همچون جبرئیل – چنان فضایی از معنویت همراه دارند که علی‌القاعده دیدن آنان ،حتی اگر آنان را نشناسند، موجب سرور و انبساط خاطر می‌شود. با این حال، هنگامی که فرشتگان الهی نزد لوط آمدند، وی به جای اینکه از دیدن فرشتگان خوشحال و دچار انبساط خاطر شود، از حضور و آمدن آنان ناراحت شد و احساس بدی به او دست داد و با دیدن آنان، خود را در تنگنا یافت و گفت: امروز روزی سخت است. 🤔این نشان می‌دهد که گاه جو اجتماعی و مردم جامعه پیرامون بقدری پست و رذل می‌شوند و انسان موحد را -که دغدغه کرامت انسانها را دارد – بقدری نگران می‌سازند، که حتی اثر معنویت حضور فرشتگان (البته در چهره انسان) تحت الشعاع اضطراب و دلشوره او گم می‌شود. @Yekaye
یک آیه در روز
864) 📖 وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
. 2⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» خوش آمدن و بد آمدن ما از امور، صرفا تابع خود آن امر نیست؛ بلکه برآیند خود آن امر است و نسبتی که با پیرامونش درک می‌کنیم: فرشتگان‌ الهی، آن هم در قامت جوانانی رعنا و زیبا، کسانی‌اند که علی‌القاعده حضورشان به خودی خود و در حالت عادی، آرامش‌بخش و شادی‌آور است، اما وضعیت اجتماعی پیرامونی حضرت لوط چنان بود که دیدن آنان با این وضع، به خاطر نگرانی‌ای که از جانب مردم خویش نسبت بدانان احساس می‌کرد، برای حضرت لوط ع موجب ناخوشایندی و احساس در مضیقه قرار گرفتن شد. 💠ثمره همواره در هنگام قضاوت کردن‌ها و تحلیل‌ها، صرفا به تحلیل خود شیء یا شخص بسنده نکنیم؛ گاه خود شیء یا شخصی خوب (یا بد) است، و اقتضای به استقبال او رفتن (یا از او دور شدن) دارد؛ اما با در نظر گرفتن مجموع شرایط، وضع کاملا معکوس می‌شود. 💠ثمره در و تحلیل‌های اجتماعی بسیاری از تحلیل‌های ناصواب و شبهات درباره اقدامات اشخاص و تحلیل مسائل اجتماعی، ناشی از این است که وضعیت شخص مورد نظر به خودی خود، و نه در نسبت با اوضاع و شرایط بسیار پیچیده جامعه تحلیل می‌شود. این نکته را از وقایع صدر اسلام (چرا پیامبر با فلانی و بهمانی ازدواج کرد، چرا به فلانی در حکومت خود میدان داد، چرا امیرالمومنین ع در بسیاری از عرصه‌ها از خلفا دفاع کرد، چرا در حکومت خود به فلان و بهمان شخص منصب داد، و ...) می‌توان مورد توجه قرار داد تا وقایع امروز جامعه ما. @Yekaye
یک آیه در روز
864) 📖 وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
. 3⃣ «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» مقصود از این تعبیر چیست؟ 🍃الف. این تعبیر در جایی به کار می‌رود که شخص به امر ناخوشایندی گرفتار آمده و راه رهایی از آن نمی‌یابد. 📚(مجمع البيان، ج5، ص277) از باب تشبیه به کسی که می‌خواهد با ذراعِ (= بازوی) خود چیزی را اندازه‌گیری کند که اندازه‌اش از ذراع کمتر است. 📚(المیزان، ج10، ص338) 🍃ب. «ذرع» می‌تواند کنایه از «قلب» باشد: یعنی دلش به واسطه آمدن آنان و خطری که از جانب قومش آنان را تهدید می‌کند به تنگ آمد. 📚(مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃 ج. عرصه بر وی از اینکه بتواند آنان را در مقابل قوم خویش حفظ کند به تنگ آمد؛ و استعاره‌اش از این باب است که ذرع (اندازه) چیزی وقتی تنگ آید گشایش لازم را برای مقصود خود نخواهد داشت. 📚(به نقل از مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃د. ... @Yekaye
یک آیه در روز
864) 📖 وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ
. 4⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» امتحانات خداوند گاه به گونه‌ای است که حتی وضع برای پیامبر خدا به حدی می‌رسد که عرصه بر او تنگ می‌شود و آن روز را روزی پرمشقت می‌شمرد. 💠ثمره قرار گرفتن انسان در سختی‌ها به این معنا نیست که خداوند از انسان غافل شده و او را به حال خود رها کرده است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ 📖 💢ترجمه و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند و پیش از آن نیز کارهای زشت انجام می‌دادند؛ گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید؛ آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟! سوره هود (11) آیه 78 1397/10/10 23 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹يُهْرَعُونَ ▪️ماده «هرع» در اصل دلالت دارد بر حرکت و اضطراب؛ چنانکه به آدم احمق به خاطر اضطراب در رای و نظرش «هیرع» گویند و به به خون یا اشک جاری شده «هَرِع» گفته می‌شود. 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص47) ▪️ برخی معنای این کلمه را: ▫️«سوق دادن» (راندن) با شدت 📚 (كتاب العين، ج1، ص105)‌ ▫️ویا شتاب در راه رفتن که با هلهله کردن همراه باشد 📚(مجمع البيان، ج5، ص278) ▫️ویا سوق دادن (راندن)ی که با ترساندن و زور همراه باشد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص840) معرفی کرده‌اند. ▪️وبا توجه به این قیود، برخی اصل این ماده را سرعت در حرکت، که با اضطراب و تدافع (دفع کردن متقابل) همراه باشد دانسته‌اند. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص252) 🔸با این توضیحات، شاید «هل دادن» معادل فارسی مناسبی برای این کلمه باشد. 📿ماده «هرع» تنها دو بار در قرآن کریم به کار رفته است. (مورد دیگر: إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ؛ فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ؛ صافات/70-71) @Yekaye
🔹أَطْهَر قبلا بیان شد که ▪️ماده «طهر» به معنای پاکی و پاکیزگی و زوال پلیدی، و نقطه مقابل «نجس» و «قذر» (= پلیدی) می‌باشد؛ و شامل پاکی از هرگونه آلودگی مادی و معنوی است، چنانکه برای پاکی از نجاست، پلیدی‌ها، حیض، جنابت، نیت‌ها و عقاید فاسد و اخلاق رذیله به کار می‌رود. بدین ترتیب، تفاوت «طهارت» با «نظافت» (که در فارسی هر دو را پاکیزگی ترجمه می‌کنیم) در این است که طهارت هم در امور جسمانی و هم در امور معنوی به کار می‌رود اما نظافت عمدتا ناظر به امور ظاهری (بدن و لباس و …) می‌باشد. 🔖جلسه 853 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-82/ 🔸اغلب مفسران در این آیه توضیح داده‌اند که اگرچه در اینجا از صیغه افعل تفضیل استفاده شده، اما معنایش مقایسه‌ای نیست که حدی از «طهارت» را برای حالت قبل باقی بگذارد (این از آن پاکیزه‌تر است، پس آن هم مقداری پاک است!)؛ بلکه این تعبیر برای صرفِ مشتمل بودن این کار بر «طهارت» و ارحجیت کار طاهر بر کار پلید است، چرا که قرآن صریحا این کار آنان را «فاحشة» خواند (اعراف/80 و عنکبوت/28) و صریحا در جای دیگر بر اینکه «فاحشه» کاملا امری زشت و ناصواب است «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا» (إسراء/32) و نه‌تنها نباید آن را انجام داد، بلکه بدان نزدیک هم نباید شد «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» (أنعام/151) تاکید فرمود. در واقع، تعبیری که در این آیه آمده، شبیه آنجایی است که می‌گوییم این برای تو بهتر است، اما «بهتر» به معنای «خوب» در برابر «بد» است، نه معنای «خوب‌تر» در مقابل «خوب»؛ و در قرآن نیز این گونه تعبیر زیاد به کار رفته است؛ مثلا: «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ» (جمعة/11) ویا «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/128) 📚(الميزان، ج10، ص339) 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قرائات کلمه «أطهرُ» به صورت مرفوع قرائت شده، که در این صورت: 🔹یا خبر است برای «هُنِ»، که در این صورت دو جمله مبتدا و خبر پیاپی داریم. یکی «هولاء بناتی» و دومی «هن اطهر لکم»: اینان دخترانم هستند؛ آنان برای شما پاک‌ترند. 🔹یا خبر است برای «هولاء» و آنگاه «بناتی» بدل یا عطف بیان است برای «هولاء» و «هن» هم ضمیر فصل می‌شود: اینان، دخترانم، چنین‌اند که برای شما پاک‌ترند. ▪️اما در برخی قرائات کمتر مشهور (قرائت حسن، زيد بن علي، عيسى بن عمر، سعيد بن جبير، محمد بن مروان السدي، عبدالملک بن مروان، مروان بن الحکم، ابن ابی اسحاق، سدوسی) به صورت منصوب (أطهَرَ) قرائت شده است که در این صورت: 🔹ظاهرا «حال» محسوب می‌شود؛ آنگاه درباره عبارت ماقبلش چند گونه اعراب برایش مطرح شده است : 🔸«هولاء» مبتداست و عبارت «بناتی هن» یک جمله مرکب از مبتدا و خبر است که این جمله، خبر برای «هولاء» شده است: اینان، همانهایند که دختران من‌اند، در حالی که برای شما پاک‌ترند. (نظر مبرد) 🔸دو جمله مبتدا و خبر پیاپی داریم؛ اما بدین صورت که یکی «هولاء بناتی» است و دومی «هن لکم»؛ یعنی «لکم» خبر برای «هن» می‌شود. 🔸«هولاء بناتی» مبتداو خبر است و «هن» ضمیر فصل است و «اطهر» به عنوان حال، بعد از آن آمده است (که بر این تحلیل اشکال شده که ضمیر فصل نمی تواند بین اجزای یک جمله قرار بگیرد ولی برخی این را مجاز دانسته‌اند.) 📚(البحر المحيط، ج6، ص187) @Yekaye
🔹تُخْزُونِ ▪️این کلمه را غالبا از ماده «خزی» - و نه «خزو» - دانسته‌اند. ▫️برخی برای این ماده در اصل دو معنای متغایر دانسته‌اند: یکی ادب کردن و سیاست نمودن؛ و دیگری دور کردن و راندن؛ و معنای «خجالت کشیدن (استحیاء) از کار زشت خویش» را - که یکی از معانی رایج این کلمه است 📚(كتاب العين، ج4، ص291) - به همین معنای دوم برگردانده‌اند با این توضیح که کسی که از کار بد خود حجالت می‌کشد، از شرم از دیگران دوری می‌گزیند. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص179) که به نظر می‌رسد تفکیک معنای اول از دوم توجیه چندانی ندارد و آن را هم به همین معنای دوم می‌توان برگرداند. ▪️اما برخی همان معنای خجالت و سرافکندگی را محور قرار داده و معنای اصلی این ماده را «سرشکستگی‌ای که بر شخص، از جانب عمل خویش یا دیگران وارد می‌شود» 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص281) ▫️وبه تعبیر دیگر، «حالتی که بعد از یک ابتلای شدید و نزول بلا و عذاب و مانند آن بر شخص عارض می‌شود که وی را متاثر و متحیر می‌سازد» دانسته‌اند، چنانکه خداوند وضعیت «خِزی» را برای کسانی که در دنیا (ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ؛ بقره/114) یا آخرت (إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَه؛ آل عمران/194) به عذاب گرفتار آمده‌اند برمی‌شمرد‌ و توضیح داده‌اند که معانی‌ای همچون ذلت، خواری (هوان)، فضاحت، بدی و حیا، از لازمه‌های این معنا هستند نه خود معنا، و شاهدش هم این است که در آیات متعددی اینها را جدای از هم و در کنار ذکر کرده است: «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى» (طه/134) ، «إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ» (نحل/27) و «فَلا تَفْضَحُونِ .... وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ» (حجر/68-69) 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص49) ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود متعدی می‌شود و به معنای خوار و سرشکسته و شرمنده کردن دیگری می‌باشد: «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» (آل‌عمران/192) «مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيه» (هود/39) «وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آل عمران/194) «وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ» (حشر/5) 🔹در این آیه، برخی گفته‌اند تعبیر «تخزون» می‌تواند از «خِزي» به معنای فضاحت و بی‌آبرویی باشد ویا از «خزاية» ‌به معنای «استحياء» و خجالت کشیدن؛ و هر دو محتمل است، چرا که خوار و بی‌آبرو کردن میهمان یک شخص، موجب شرمندگی و خجالت کشیدن میزبان می‌شود. 📚(البحر المحيط، ج6، ص188) ▪️همچنین درباره تفاوت «خزی» (خواری) با «ذلت» برخی گفته‌اند که «خزی» ذلتی است که همراه با مفتضح و بی‌آبرو شدن باشد، یعنی خوار و زبون شدنی است که به زشتی عمل خود وی نیز ارتباط دارد، اما «ذلت» لزوما این گونه نیست. 📚(الفروق في اللغة، ص۲۴۴) 🔸درباره تفاوت واژه‌های «ذلت» ، «تواضع» ، «صغار» (کوچکی و حقارت)، «خزی» (خواری) و «خضوع» قبلا توضیحاتی گذشت: 🔖جلسه 822 http://yekaye.ir/ya-seen-36-72/ 📿ماده «خزی» و مشتقات آن 26 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹رشيدٌ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد و به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» می‌باشد. ▪️مصدر این ماده در حالت ثلاثی مجرد هم به صورت «رُشْد» (مثلا: تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، کهف/۶۶؛ وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ، ابراهیم/۵۱) و «رَشَاد» (سَبيلَ الرَّشادِ؛ غافر/۲۹ و ۳۸) آمده که از فعل «رَشَدَ يَرْشُدُ» می‌باشد (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ، بقره/۱۸۶)؛ و هم به صورت «رَشَد» (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، جن/۱۴؛ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً، جن/۲۱) که آن را از فعل «رَشِدَ يَرْشَدُ» دانسته‌اند؛ اما اینکه تفاوت این دو در چیست بین اهل لغت اختلاف است: ▫️برخی «رُشد» را نقطه مقابل «غیّ»، و «رَشَد» را نقطه مقابل «ضلالت» دانسته‌اند؛ ▫️برخی احتمال داده‌اند که «رَشَد» اخص از «رُشد» است؛ «رُشد» درباره امور دنیوی و اخروی باشد اما «رَشَد» تنها در امور اخروی باشد؛ ▫️برخی بر این باورند که «رُشد» دلالت بر وقوع و بهره‌مندی از مطلق معنای رشد می‌کند؛ اما «رَشَد» دلالت بر وضعیتی متحول که شخص در معرض رشد قرار گرفته است؛ و «رشاد» هم دلالت بر استمرار رشد دارد؛ ▫️و نهایتا برخی هم معتقدند که «رُشْد» استقامت در دین است؛ اما «رَشَد» همان صلاح است. ▪️درباره دو کلمه «راشِد» (أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ حجرات/۷) و «رَشِيد» (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيدُ؛ هود/۸۷) (که هر دو معنای اسم فاعل دارد: کسی که رشد کرده است) برخی گفته‌اند که بر هر دو مورد فوق اطلاق می‌شود؛ اما برخی بر این باورند که اولی دلالت بر حدوث و عارض شدن رشد دارد، اما دومی دلالت بر ثبوت و استمرار رشد در شخص. ▪️اگرچه معنای «رشد» به «هدایت» بسیار نزدیک است اما تفاوت ظریفی هم با هم دارند و آن این است که «ارشاد به چیزی» به معنای «راه به سوی آن را نشان دادن» است؛ اما «اهتداء» امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن است. 🔖جلسه ۵۹۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/ 🔹«رشید» در این آیه هم می‌تواند به معنای اسم مفعول باشد یعنی «رشد یافته»، (کسی که به رشد رسیده و دنبال کار حرام نمی‌رود و نهی از منکر می‌کند) و هم می‌تواند اسم فاعل باشد یعنی «رشد دهنده» (کسی که هدایتگر باشد و در هدایتگری و رشد دادن به من کمک کند) 📚(مجمع‌البیان، ج5، ص280) @Yekaye