eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️2) واقعه ورود فرشتگان بر حضرت لوط ع در روایتی دیگر با اندکی تفاوت نقل شده است. در ادامه حدیثی که در آیه 75 گذشت، 🔖https://eitaa.com/yekaye/3906 از امام صادق ع روایت شده است: پس آن فرشتگان بر اسبهایشان سوار شدند و هنگام عصر بود که به نزدیکی شهرهایی که حضرت لوط در آنجا می‌زیست رسیدند. پس رباب، دختر لوط، و همسر اسحاق ع – که دختر بزرگتر بود – در حال آب کشیدن از چاه بود که آنان را دید. پس بدانان نگریست و آنان در جلوه مردمانی زیب و با شکل و شمایلی نیکو بودند. پس به نزدشان رفت و گفت: شما را چه شده که بر این قوم فاسق وارد شده‌اید؟! جز آن شیخ اینجا کسی نیست که از شما پذیرایی کند؛ و او نیز از این قوم بسی سختی و مرارت کشیده است. پس فرشتگان راه خود را به سوی لوط کج کردند و او تازه از کار مزرعه فارغ شده بود. چون لوط آنان را دید به خاطر آنان غمگین شد و بر آنان از قوم خویش بیمناک گشت و این همان است که خداوند متعال فرمود «و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به [سبب] آنان احساس بدی کرد [آمدن آنان را خوش نداشت] و با آنان در تنگنا قرار گرفت و گفت: امروز روزی «عصیب» است.» و «عصیب» یعنی شر و بدی‌اش شدید است. و در آیه دیگر فرمود: «پس هنگامی که آن فرستادگان نزد خاندان لوط آمدند، گفت همانا شما گروهی ناشناس هستید!» (حجر/61-62) لوط آنان را نشناخت همان گونه که حضرت ابراهیم ع هم آنان را نشناخت. پس لوط ع بدانان فرمود: از کجا آمده‌اید؟ جبرئیل – که هنوز خود را معرفی نکرده بود – گفت: از جایی دور؛ و اکنون در خدمت شما می‌خواهیم توقف کنیم؛ آیا می شود که این شب ما را میهمان کنید و نزد پروردگارت اجر و ثوابی ببری؟ گفت: بله، اما من از این قوم فاسق که لعنت خداوند بر آنان باد – بر شما می‌ترسم! جبرئیل به اسرافیل گفت: این یکی. و خداوند متعال بدانان دستور داده بود که آنان را زیر و رو نکنند مگر بعد از آنکه لوط چهار بار شهادت به فسق آنان دهد و آنان را لعنت کند. سپس به او رو کردند و گفتند: ای لوط! شب به سراغمان آمد و اکنون ما میهمان توییم. پس به فراخور حال رفتار کن! لوط گفت: من به شما خبر دادم که قوم من اهل فسق و فجورند؛ از روی شهوت سراغ مردان می‌روند و به سراغ زنان خویش نمی‌روند. لعنت خداوند بر آنان! جبرئیل به اسرافیل گفت: این دومی! سپس لوط گفت: از مَرکبهایتان پیاده شوید و اینجا بنشینید تا شب خود تاریک شود، سپس وارد شوید و کسی متوجه شما نشود که همانا اینان قومی فاسق‌اند، لعنت خداوند بر انان باد! جبرئیل به اسرافیل گفت: این هم سومی! سپس بعد از اینکه شب خوب تاریک شد لوط پیشاپیش آنان به سوی منزلش به راه افتاد و فرشتگان در پی وی روان شدند تا به منزل او وارد شدند؛ پس در را بر آنان قفل کرد و همسرش را – که به او قواب می‌گفتند – خواست و گفت: ای فلانی! تو چهل سال است که معصیت [مرا] کرده‌ای و اینان میهمانان من‌اند که [با آمدنشان] دل مرا پر از ترس کرده‌اند؛ این یک شب مرا در امر اینان اذیت مکن تا من آنچه گذشته را یکجا بر تو ببخشم. او گفت: باشد! و خداوند متعال می‌فرماید: خداوند برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثال زد که هر دو به عقد دو بنده صالح از بندگانم بودند ماا به آن دو خیانت کردند» (تحریم/10) و منظور از این خیانت، خیانت در بستر نبود، چرا که خدذاوند پیامبران را به چنین امری مبتلا نکند؛ بلکه ... ✅سپس حضرت شروع می‌کنند به توضیح خیانت این دو زن؛ که ان شاء الله، حکایت خیانت زن لوط و ادامه حدیث در بحث از آیه بعد خواهد آمد. 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص317-318) @Yekaye 👇متن حدیث👇
متن حدیث قال الإمام جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام): قال ع: فاستوت الملائكة على خيلهم، و قاربت مدائن لوط وقت المساء، فرأتهم رباب بنت لوط زوجة إسحاق (عليه السلام)، و هي الكبرى، و كانت تستقي الماء، فنظرت إليهم و إذا هم قوم عليهم جمال و هيئة حسنة، فتقدمت إليهم، و قالت لهم: ما لكم تدخلون على قوم فاسقين! ليس فيهم من يضيفكم إلا ذلك الشيخ، و إنه ليقاسي من القوم أمرا عظيما. قال: و عدلت الملائكة إلى لوط، و قد فرغ من حرثه، فلما رآهم لوط اغتم لهم، و فزع عليهم من قومه، و ذلك معنى قوله تعالى: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ»، يعني شديد شره. و قال في آية اخرى: «فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ؛ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ»، أنكرهم لوط كما أنكرهم إبراهيم (عليه السلام)، فقال لهم لوط (عليه السلام): من أين أقبلتم؟ قال له جبرئيل (عليه السلام)، و لم يعرفه: من موضع بعيد، و قد حللنا بساحتك، فهل لك أن تضيفنا في هذه الليلة، و عند ربك الأجر و الثواب؟ قال: نعم، و لكن أخاف عليكم من هؤلاء القوم الفاسقين عليهم لعنة الله. فقال جبرئيل لإسرافيل (عليهما السلام): هذه واحدة. و قد كان الله تعالى أمرهم أن لا يدمروهم إلا بعد أربع شهادات تحصل من لوط بفسقهم، و لعنته عليهم. ثم أقبلوا عليه، و قالوا: يا لوط، قد أقبل علينا الليل، و نحن أضيافك، فاعمل على حسب ذلك. فقال لهم لوط: قد أخبرتكم أن قومي يفسقون، و يأتون الذكور شهوة و يتركون النساء، عليهم لعنة الله. فقال جبرئيل لإسرافيل: هذه ثانية. ثم قال لهم لوط: انزلوا عن دوابكم، و اجلسوا هاهنا حتى يشتد الظلام، ثم تدخلون و لا يشعر بكم منهم أحد، فإنهم قوم سوء فاسقين، عليهم لعنة الله. فقال جبرئيل لإسرافيل: هذه الثالثة. ثم مضى لوط- بعد أن أسدل الظلام- بين أيديهم إلى منزله، و الملائكة خلفه، حتى دخلوا منزله، فأغلق عليهم الباب، ثم دعا بامرأته، يقال لها (قواب) و قال لها: يا هذه، إنك عصيت مدة أربعين سنة، و هؤلاء أضيافي قد ملؤوا قلبي خوفا، اكفيني أمرهم هذه الليلة حتى أغفر لك ما مضى. قالت: نعم. قال الله تعالى: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما ، و لم تكن خيانتهما في الفراش، لأن الله تعالى لا يبتلي أنبياءه بذلك و لكن خيانة امرأة نوح (عليه السلام) ... 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص317-318) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» فرشتگان الهی –بویژه فرشتگان مقربی همچون جبرئیل – چنان فضایی از معنویت همراه دارند که علی‌القاعده دیدن آنان ،حتی اگر آنان را نشناسند، موجب سرور و انبساط خاطر می‌شود. با این حال، هنگامی که فرشتگان الهی نزد لوط آمدند، وی به جای اینکه از دیدن فرشتگان خوشحال و دچار انبساط خاطر شود، از حضور و آمدن آنان ناراحت شد و احساس بدی به او دست داد و با دیدن آنان، خود را در تنگنا یافت و گفت: امروز روزی سخت است. 🤔این نشان می‌دهد که گاه جو اجتماعی و مردم جامعه پیرامون بقدری پست و رذل می‌شوند و انسان موحد را -که دغدغه کرامت انسانها را دارد – بقدری نگران می‌سازند، که حتی اثر معنویت حضور فرشتگان (البته در چهره انسان) تحت الشعاع اضطراب و دلشوره او گم می‌شود. @Yekaye
. 2⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» خوش آمدن و بد آمدن ما از امور، صرفا تابع خود آن امر نیست؛ بلکه برآیند خود آن امر است و نسبتی که با پیرامونش درک می‌کنیم: فرشتگان‌ الهی، آن هم در قامت جوانانی رعنا و زیبا، کسانی‌اند که علی‌القاعده حضورشان به خودی خود و در حالت عادی، آرامش‌بخش و شادی‌آور است، اما وضعیت اجتماعی پیرامونی حضرت لوط چنان بود که دیدن آنان با این وضع، به خاطر نگرانی‌ای که از جانب مردم خویش نسبت بدانان احساس می‌کرد، برای حضرت لوط ع موجب ناخوشایندی و احساس در مضیقه قرار گرفتن شد. 💠ثمره همواره در هنگام قضاوت کردن‌ها و تحلیل‌ها، صرفا به تحلیل خود شیء یا شخص بسنده نکنیم؛ گاه خود شیء یا شخصی خوب (یا بد) است، و اقتضای به استقبال او رفتن (یا از او دور شدن) دارد؛ اما با در نظر گرفتن مجموع شرایط، وضع کاملا معکوس می‌شود. 💠ثمره در و تحلیل‌های اجتماعی بسیاری از تحلیل‌های ناصواب و شبهات درباره اقدامات اشخاص و تحلیل مسائل اجتماعی، ناشی از این است که وضعیت شخص مورد نظر به خودی خود، و نه در نسبت با اوضاع و شرایط بسیار پیچیده جامعه تحلیل می‌شود. این نکته را از وقایع صدر اسلام (چرا پیامبر با فلانی و بهمانی ازدواج کرد، چرا به فلانی در حکومت خود میدان داد، چرا امیرالمومنین ع در بسیاری از عرصه‌ها از خلفا دفاع کرد، چرا در حکومت خود به فلان و بهمان شخص منصب داد، و ...) می‌توان مورد توجه قرار داد تا وقایع امروز جامعه ما. @Yekaye
. 3⃣ «ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً» مقصود از این تعبیر چیست؟ 🍃الف. این تعبیر در جایی به کار می‌رود که شخص به امر ناخوشایندی گرفتار آمده و راه رهایی از آن نمی‌یابد. 📚(مجمع البيان، ج5، ص277) از باب تشبیه به کسی که می‌خواهد با ذراعِ (= بازوی) خود چیزی را اندازه‌گیری کند که اندازه‌اش از ذراع کمتر است. 📚(المیزان، ج10، ص338) 🍃ب. «ذرع» می‌تواند کنایه از «قلب» باشد: یعنی دلش به واسطه آمدن آنان و خطری که از جانب قومش آنان را تهدید می‌کند به تنگ آمد. 📚(مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃 ج. عرصه بر وی از اینکه بتواند آنان را در مقابل قوم خویش حفظ کند به تنگ آمد؛ و استعاره‌اش از این باب است که ذرع (اندازه) چیزی وقتی تنگ آید گشایش لازم را برای مقصود خود نخواهد داشت. 📚(به نقل از مجمع البيان، ج5، ص279) 🍃د. ... @Yekaye
. 4⃣ «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصيبٌ» امتحانات خداوند گاه به گونه‌ای است که حتی وضع برای پیامبر خدا به حدی می‌رسد که عرصه بر او تنگ می‌شود و آن روز را روزی پرمشقت می‌شمرد. 💠ثمره قرار گرفتن انسان در سختی‌ها به این معنا نیست که خداوند از انسان غافل شده و او را به حال خود رها کرده است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
865) 📖 وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ 📖 💢ترجمه و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند و پیش از آن نیز کارهای زشت انجام می‌دادند؛ گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید؛ آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟! سوره هود (11) آیه 78 1397/10/10 23 ربیع‌الثانی 1440 @Yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹يُهْرَعُونَ ▪️ماده «هرع» در اصل دلالت دارد بر حرکت و اضطراب؛ چنانکه به آدم احمق به خاطر اضطراب در رای و نظرش «هیرع» گویند و به به خون یا اشک جاری شده «هَرِع» گفته می‌شود. 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص47) ▪️ برخی معنای این کلمه را: ▫️«سوق دادن» (راندن) با شدت 📚 (كتاب العين، ج1، ص105)‌ ▫️ویا شتاب در راه رفتن که با هلهله کردن همراه باشد 📚(مجمع البيان، ج5، ص278) ▫️ویا سوق دادن (راندن)ی که با ترساندن و زور همراه باشد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص840) معرفی کرده‌اند. ▪️وبا توجه به این قیود، برخی اصل این ماده را سرعت در حرکت، که با اضطراب و تدافع (دفع کردن متقابل) همراه باشد دانسته‌اند. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص252) 🔸با این توضیحات، شاید «هل دادن» معادل فارسی مناسبی برای این کلمه باشد. 📿ماده «هرع» تنها دو بار در قرآن کریم به کار رفته است. (مورد دیگر: إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ؛ فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ؛ صافات/70-71) @Yekaye
🔹أَطْهَر قبلا بیان شد که ▪️ماده «طهر» به معنای پاکی و پاکیزگی و زوال پلیدی، و نقطه مقابل «نجس» و «قذر» (= پلیدی) می‌باشد؛ و شامل پاکی از هرگونه آلودگی مادی و معنوی است، چنانکه برای پاکی از نجاست، پلیدی‌ها، حیض، جنابت، نیت‌ها و عقاید فاسد و اخلاق رذیله به کار می‌رود. بدین ترتیب، تفاوت «طهارت» با «نظافت» (که در فارسی هر دو را پاکیزگی ترجمه می‌کنیم) در این است که طهارت هم در امور جسمانی و هم در امور معنوی به کار می‌رود اما نظافت عمدتا ناظر به امور ظاهری (بدن و لباس و …) می‌باشد. 🔖جلسه 853 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-82/ 🔸اغلب مفسران در این آیه توضیح داده‌اند که اگرچه در اینجا از صیغه افعل تفضیل استفاده شده، اما معنایش مقایسه‌ای نیست که حدی از «طهارت» را برای حالت قبل باقی بگذارد (این از آن پاکیزه‌تر است، پس آن هم مقداری پاک است!)؛ بلکه این تعبیر برای صرفِ مشتمل بودن این کار بر «طهارت» و ارحجیت کار طاهر بر کار پلید است، چرا که قرآن صریحا این کار آنان را «فاحشة» خواند (اعراف/80 و عنکبوت/28) و صریحا در جای دیگر بر اینکه «فاحشه» کاملا امری زشت و ناصواب است «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا» (إسراء/32) و نه‌تنها نباید آن را انجام داد، بلکه بدان نزدیک هم نباید شد «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» (أنعام/151) تاکید فرمود. در واقع، تعبیری که در این آیه آمده، شبیه آنجایی است که می‌گوییم این برای تو بهتر است، اما «بهتر» به معنای «خوب» در برابر «بد» است، نه معنای «خوب‌تر» در مقابل «خوب»؛ و در قرآن نیز این گونه تعبیر زیاد به کار رفته است؛ مثلا: «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ» (جمعة/11) ویا «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء/128) 📚(الميزان، ج10، ص339) 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قرائات کلمه «أطهرُ» به صورت مرفوع قرائت شده، که در این صورت: 🔹یا خبر است برای «هُنِ»، که در این صورت دو جمله مبتدا و خبر پیاپی داریم. یکی «هولاء بناتی» و دومی «هن اطهر لکم»: اینان دخترانم هستند؛ آنان برای شما پاک‌ترند. 🔹یا خبر است برای «هولاء» و آنگاه «بناتی» بدل یا عطف بیان است برای «هولاء» و «هن» هم ضمیر فصل می‌شود: اینان، دخترانم، چنین‌اند که برای شما پاک‌ترند. ▪️اما در برخی قرائات کمتر مشهور (قرائت حسن، زيد بن علي، عيسى بن عمر، سعيد بن جبير، محمد بن مروان السدي، عبدالملک بن مروان، مروان بن الحکم، ابن ابی اسحاق، سدوسی) به صورت منصوب (أطهَرَ) قرائت شده است که در این صورت: 🔹ظاهرا «حال» محسوب می‌شود؛ آنگاه درباره عبارت ماقبلش چند گونه اعراب برایش مطرح شده است : 🔸«هولاء» مبتداست و عبارت «بناتی هن» یک جمله مرکب از مبتدا و خبر است که این جمله، خبر برای «هولاء» شده است: اینان، همانهایند که دختران من‌اند، در حالی که برای شما پاک‌ترند. (نظر مبرد) 🔸دو جمله مبتدا و خبر پیاپی داریم؛ اما بدین صورت که یکی «هولاء بناتی» است و دومی «هن لکم»؛ یعنی «لکم» خبر برای «هن» می‌شود. 🔸«هولاء بناتی» مبتداو خبر است و «هن» ضمیر فصل است و «اطهر» به عنوان حال، بعد از آن آمده است (که بر این تحلیل اشکال شده که ضمیر فصل نمی تواند بین اجزای یک جمله قرار بگیرد ولی برخی این را مجاز دانسته‌اند.) 📚(البحر المحيط، ج6، ص187) @Yekaye
🔹تُخْزُونِ ▪️این کلمه را غالبا از ماده «خزی» - و نه «خزو» - دانسته‌اند. ▫️برخی برای این ماده در اصل دو معنای متغایر دانسته‌اند: یکی ادب کردن و سیاست نمودن؛ و دیگری دور کردن و راندن؛ و معنای «خجالت کشیدن (استحیاء) از کار زشت خویش» را - که یکی از معانی رایج این کلمه است 📚(كتاب العين، ج4، ص291) - به همین معنای دوم برگردانده‌اند با این توضیح که کسی که از کار بد خود حجالت می‌کشد، از شرم از دیگران دوری می‌گزیند. 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص179) که به نظر می‌رسد تفکیک معنای اول از دوم توجیه چندانی ندارد و آن را هم به همین معنای دوم می‌توان برگرداند. ▪️اما برخی همان معنای خجالت و سرافکندگی را محور قرار داده و معنای اصلی این ماده را «سرشکستگی‌ای که بر شخص، از جانب عمل خویش یا دیگران وارد می‌شود» 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص281) ▫️وبه تعبیر دیگر، «حالتی که بعد از یک ابتلای شدید و نزول بلا و عذاب و مانند آن بر شخص عارض می‌شود که وی را متاثر و متحیر می‌سازد» دانسته‌اند، چنانکه خداوند وضعیت «خِزی» را برای کسانی که در دنیا (ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ؛ بقره/114) یا آخرت (إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَه؛ آل عمران/194) به عذاب گرفتار آمده‌اند برمی‌شمرد‌ و توضیح داده‌اند که معانی‌ای همچون ذلت، خواری (هوان)، فضاحت، بدی و حیا، از لازمه‌های این معنا هستند نه خود معنا، و شاهدش هم این است که در آیات متعددی اینها را جدای از هم و در کنار ذکر کرده است: «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى» (طه/134) ، «إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ» (نحل/27) و «فَلا تَفْضَحُونِ .... وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ» (حجر/68-69) 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص49) ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود متعدی می‌شود و به معنای خوار و سرشکسته و شرمنده کردن دیگری می‌باشد: «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» (آل‌عمران/192) «مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيه» (هود/39) «وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آل عمران/194) «وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ» (حشر/5) 🔹در این آیه، برخی گفته‌اند تعبیر «تخزون» می‌تواند از «خِزي» به معنای فضاحت و بی‌آبرویی باشد ویا از «خزاية» ‌به معنای «استحياء» و خجالت کشیدن؛ و هر دو محتمل است، چرا که خوار و بی‌آبرو کردن میهمان یک شخص، موجب شرمندگی و خجالت کشیدن میزبان می‌شود. 📚(البحر المحيط، ج6، ص188) ▪️همچنین درباره تفاوت «خزی» (خواری) با «ذلت» برخی گفته‌اند که «خزی» ذلتی است که همراه با مفتضح و بی‌آبرو شدن باشد، یعنی خوار و زبون شدنی است که به زشتی عمل خود وی نیز ارتباط دارد، اما «ذلت» لزوما این گونه نیست. 📚(الفروق في اللغة، ص۲۴۴) 🔸درباره تفاوت واژه‌های «ذلت» ، «تواضع» ، «صغار» (کوچکی و حقارت)، «خزی» (خواری) و «خضوع» قبلا توضیحاتی گذشت: 🔖جلسه 822 http://yekaye.ir/ya-seen-36-72/ 📿ماده «خزی» و مشتقات آن 26 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
🔹رشيدٌ قبلا بیان شد که ▪️ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد و به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» می‌باشد. ▪️مصدر این ماده در حالت ثلاثی مجرد هم به صورت «رُشْد» (مثلا: تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، کهف/۶۶؛ وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ، ابراهیم/۵۱) و «رَشَاد» (سَبيلَ الرَّشادِ؛ غافر/۲۹ و ۳۸) آمده که از فعل «رَشَدَ يَرْشُدُ» می‌باشد (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ، بقره/۱۸۶)؛ و هم به صورت «رَشَد» (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، جن/۱۴؛ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً، جن/۲۱) که آن را از فعل «رَشِدَ يَرْشَدُ» دانسته‌اند؛ اما اینکه تفاوت این دو در چیست بین اهل لغت اختلاف است: ▫️برخی «رُشد» را نقطه مقابل «غیّ»، و «رَشَد» را نقطه مقابل «ضلالت» دانسته‌اند؛ ▫️برخی احتمال داده‌اند که «رَشَد» اخص از «رُشد» است؛ «رُشد» درباره امور دنیوی و اخروی باشد اما «رَشَد» تنها در امور اخروی باشد؛ ▫️برخی بر این باورند که «رُشد» دلالت بر وقوع و بهره‌مندی از مطلق معنای رشد می‌کند؛ اما «رَشَد» دلالت بر وضعیتی متحول که شخص در معرض رشد قرار گرفته است؛ و «رشاد» هم دلالت بر استمرار رشد دارد؛ ▫️و نهایتا برخی هم معتقدند که «رُشْد» استقامت در دین است؛ اما «رَشَد» همان صلاح است. ▪️درباره دو کلمه «راشِد» (أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ حجرات/۷) و «رَشِيد» (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيدُ؛ هود/۸۷) (که هر دو معنای اسم فاعل دارد: کسی که رشد کرده است) برخی گفته‌اند که بر هر دو مورد فوق اطلاق می‌شود؛ اما برخی بر این باورند که اولی دلالت بر حدوث و عارض شدن رشد دارد، اما دومی دلالت بر ثبوت و استمرار رشد در شخص. ▪️اگرچه معنای «رشد» به «هدایت» بسیار نزدیک است اما تفاوت ظریفی هم با هم دارند و آن این است که «ارشاد به چیزی» به معنای «راه به سوی آن را نشان دادن» است؛ اما «اهتداء» امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن است. 🔖جلسه ۵۹۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/ 🔹«رشید» در این آیه هم می‌تواند به معنای اسم مفعول باشد یعنی «رشد یافته»، (کسی که به رشد رسیده و دنبال کار حرام نمی‌رود و نهی از منکر می‌کند) و هم می‌تواند اسم فاعل باشد یعنی «رشد دهنده» (کسی که هدایتگر باشد و در هدایتگری و رشد دادن به من کمک کند) 📚(مجمع‌البیان، ج5، ص280) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در بحث از آیه قبل، حدیثی از امام صادق ع درباره آمدن فرشتگان به نزد لوط و آنچه رخ داد، گذشت. 🔖جلسه 864، حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/3962 ظاهرا همین حدیث را راوندی با اندک تفاوتی، و تتمه‌ای متفاوت، چنین روایت کرده است: هنگامی که آن فرشتگان برای هلاک کردن قوم لوط آمدند، رفتند تا به لوط رسیدند در حالی که او در مزرعه‌اش در نزدیک شهر بود. بر او سلام گفتند. هنگامی که او آنان را در آن شکل و شمایل نیکو با پیراهن‌های سفید و عمامه‌های سفید دید به آنان فرمود: منزل؟! گفتند: بله. پس پیشاپیش آنان حرکت کرد و دنبالش راه افتادند، اما از اینکه منزل را بدانان تعارف کرده بود پشیمان شد! پس بدانان رو کرد و گفت: همانا نزد بد افرادی از آفریدگان خداوند آمدید! و خداوند به جبرئیل گفته بود آنان را گرفتار عذاب مکن تا اینکه سه بار علیه آنان شهادت دهد. پس جبرئیل گفت: این یکی. سپس مدتی رفتند. دوباره گفت: همانا نزد بد افرادی از آفریدگان خداوند آمدید! جبرئیل گفت: این دوتا. دوباره رفتند تا به شهر رسیدند. بدانان رو کرد و گفت: همانا نزد بد افرادی از آفریدگان خداوند آمدید! جبرئیل گفت: این هم سه بار. سپس وی داخل شد و آنان نیز همراه او به منزلش داخل شدند. پس هنگامی که همسرش آنان را دید، آنان را در شکل و شمایی نیکو یافت؛ پس به پشت بام رفت و سوتی زد؛ اما نشنیدند؛ پس آتشی برافروخت. چون آتش را دیدند روی آوردند «در حالی که به سویش هل داده می‌شدند» (هود/78) تا به درب منزل رسیدند. لوط گفت «تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید» (هود/78) اما بر او هجوم آورده با او درگیر شدند تا به منزلش وارد گشتند. پس جبرئیل صدا زد: لوط! رهایشان کن تا وارد شوند! پس وارد شدند و جبرئیل با دو انگشتش اشاره‌ای کرد و این همان سخن خداوند است که «پس دیدگان آنان را محو کردیم» (قمر/37). سپس جبرئیل گفت: «همانا ما فرستادگان پروردگارت هستیم» (هود/81) 📚قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص120 عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ص قَالَ: لَمَّا جَاءَتِ الْمَلَائِكَةُ ع فِي هَلَاكِ قَوْمِ لُوطٍ مَضَوْا حَتَّى أَتَوْا لُوطاً وَ هُوَ فِي زِرَاعَةٍ لَهُ قُرْبَ الْمَدِينَةِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ. فَلَمَّا رَآهُمْ رَأَى هَيْئَةً حَسَنَةً وَ عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ بِيضٌ وَ عَمَائِمُ بِيضٌ، فَقَالَ لَهُمُ الْمَنْزِلَ؟ قَالُوا نَعَمْ. فَتَقَدَّمَهُمْ وَ مَشَوْا خَلْفَهُ، فَنَدِمَ عَلَى عَرْضِهِ عَلَيْهِمُ الْمَنْزِلَ؛ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ. وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ قَالَ اللَّهُ لَهُ لَا تُعَذِّبْهُمْ حَتَّى تُشْهِدَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَ شَهَادَاتٍ؛ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هَذِهِ وَاحِدَةٌ. ثُمَّ مَشَى سَاعَةً فَقَالَ: إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ. فَقَالَ هَذِهِ ثِنْتَانِ. ثُمَّ مَشَى، فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِينَةَ الْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ. فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هَذِهِ ثَلَاثٌ. ثُمَّ دَخَلَ وَ دَخَلُوا مَعَهُ مَنْزِلَهُ. فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِمُ امْرَأَتُهُ أَبْصَرَتْ هَيْئَةً حَسَنَةً، فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ، فَصَفَقَتْ، فَلَمْ يَسْمَعُوا؛ فَدَخَّنَتْ. فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا «يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ» حَتَّى وَقَفُوا بِالْبَابِ. فَقَالَ لُوطٌ «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» ثُمَّ كَابَرُوهُ حَتَّى دَخَلُوا عَلَيْهِ. قَالَ فَصَاحَ جَبْرَئِيلُ: يَا لُوطُ دَعْهُمْ يَدْخُلُوا. قَالَ فَدَخَلُوا فَأَهْوَى جَبْرَئِيلُ إِصْبَعَيْهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى «فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ» ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِيلُ «إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ.» @Yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایتی در آیه قبل گذشت. 🔖جلسه 864، حدیث 2 https://eitaa.com/yekaye/3964 در ادامه‌اش آمده است: و خیانت زن لوط این بود که هنگامی که در روز میهمانی می‌آمد دودی برپا می کرد و هنگامی که میهمان شبانه بر انان وارد می‌شد آتشی برمی‌افروخت تا قوم بدانند که آنان میهمان دارند. و چون آن شب شد بیرون رفت و در دستش چراغی بود گویی که قصد دارد برود چراغ را روشن کند، و به جماعتی از قوم و خویش خود رسید و آنان را از زیبایی و حُسن آنان آگاه کرد. لوط متوجه شد؛ پس درب را قفل کرد و او را در گوشه‌ای از خانه محبوس نمود؛ اما آن فاسقان شتابان و به نحوی که همدیگر را هل می‌دادند از هر سمت و سویی به سوی منزل آنان به راه افتادند و سر و صدا می‌کردند تا به درب خانه لوط رسیدند. پس او را به اضطراب درآوردند؛ و این همان سخن خداوند متعال است که فرمود «و قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند» یعنی شتابان به سویش می‌آمدند «و پیش از آن نیز کارهای زشت انجام می‌دادند؛» پس لوط آنان را ندا داد و «گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» یعنی برای ازدواج و نکاح؛ اگر ایمان دارید «پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید» یعنی مرا در این میهمانداری مفتضح نسازید؛ «آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟!» یعنی مردی بردبار که به معروف امر کند و از منکر نهی نماید؟! 📚تحفة الإخوان، ص48 (نسخه خطی، به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص318) و خيانة امرأة لوط أنها كانت إذا رأت ضيفا نهارا أدخنت، و إذا انزل ليلا أوقدت، فعلم القوم أن هناك ضيوفا، فلما كان في تلك الليلة، خرجت و بيدها سراج كأنها تريد أن تشعله، و طافت على جماعة من قومها و أهلها و أخبرتهم بجمال القوم و بحسنهم قال فعلم لوط بذلك، فأغلق الباب و أوثقه، و أقبل الفساق يهرعون من كل جانب و مكان، و ينادون، حتى وقفوا على باب لوط، ففزعوه، و ذلك معنى قوله تعالى: وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ ، أي يسرعون إليه وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قال فناداهم لوط (عليه السلام)، و قال: يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ، يعني بالزواج و النكاح إن آمنتم فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ، يعني لا تفضحوني في ضيافتي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ يا قوم رَجُلٌ رَشِيدٌ أي حليم، يأمركم بالمعروف، و ينهاكم عن المنكر؟ @Yekaye
☀️3) از امام صادق ع درباره این جمله حضرت لوط که فرمود: «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» روایت شده است: ازدواج [با دخترانش] را بر آنان عرضه کرد. 📚الكافي، ج5، ص548 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ لُوطٍ ع «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» قَالَ عَرَضَ عَلَيْهِمُ التَّزْوِيجَ. @Yekaye
☀️4) از امام رضا ع درباره جواز رابطه با همسر از پشت سوال می‌شود. می‌فرمایند: خداوند در آیه‌ای از کتاب خویش با ذکر سخن حضرت لوط ع آن را حلال کرد آنجا که لوط فرمود: «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» در حالی که می‌دانست آنان رغبتی به رابطه طبیعی ندارند. 📚تهذيب الأحكام، ج7، ص415؛ الإستبصار، ج3، ص243 ؛ تفسير العياشي، ج2، ص157 أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ وَ مُوسَى بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ إِتْيَانِ الرَّجُلِ الْمَرْأَةَ مِنْ خَلْفِهَا؟! فَقَالَ: أَحَلَّتْهَا آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُ لُوطٍ «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَ الْفَرْجَ. @Yekaye
☀️5) ابوبصیر حدیثی را از یکی از دو امام باقر ع یا صادق ع روایت کرده است که: هنگامی که جبرئیل نزد لوط آمد برای به هلاکت رساندن قوم او، و بر او وارد شد «قومش نزدش آمدند در حالی که به سویش هل داده می‌شدند» پس وی دستش را بر جلوی درب گذاشت و شروع به نصیحت کردن آنان نمود و فرمود: «تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید» گفتند: آیا ما تو را از [پناه دادن به] جهانیان نهی نکرده بودیم» (حجر/70) سپس وی دخترانش را برای نکاح به آنان عرضه کرد اما گفتند «ما در مورد دخترانت هیچ حقی نداریم؛ و تو خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم»! لوط گفت «آیا از شما مرد رشیدی [رشدیافته‌ای] نیست؟!» اما آنان [از پذیرش نصیحت او] سرباز زدند ... و آنجا که فرمود : «اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند» ازدواج [با دخترانش] را بر آنان عرضه کرد. 📚تفسير العياشي، ج2، ص156 عن أبي بصير عن أحدهما قال: إن جبرئيل لما أتى لوطا في هلاك قومه و دخلوا عليه وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ، قال: فوضع يده على الباب ثم ناشدهم فقال «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي» قالُوا: أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ ثم عرض عليهم بناته بنكاح، فقالوا: ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ، قال: فما مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ، قال: فأبوا ... قال: «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» قال أبو عبد الله: عرض عليهم التزويج. ادامه این حدیث در ذیل آیه 80 خواهد آمد ان شاء الله. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅در سومین تدبر آیه قبل (آیه 76 سوره هود؛ جلسه 863) : 🔖https://eitaa.com/yekaye/3945 نکته‌ای درباره بیان شد. در مقاله زیر به تفصیل پارادوکسیکال بودن نظریه «حقِ ناحق بودن» و از این رو، غیرقابل قبول بودن آن را توضیح داده‌ام. ✳️پس، پیش از ورود به تدبرهای آیه حاضر، مناسب دانسته شد که این مقاله هم در اختیار اعضای محترم کانال «یک آیه در روز» قرار گیرد. @Yekaye
تلاشی ناموفق در دفاع از پارادوکس «حق ناحق بودن.pdf
450K
💢 عبارتی است که برخی از روشنفکران معاصر آن را گوهره می‌دانند و کوشیده‌اند از آن به رسمیت شناختن آن به عنوان یک امر دفاع کنند. از جمله این افراد، آقای است. ⭕️وی در مقاله بر این باور است که فضیلت مبتنی بر یک درونی است؛ و برای دفاع از مدارا، باید آن پارادوکس رفع شود. آنگاه به سراغ مفهوم می‌رود و می‌کوشد پارادوکس نهفته در این عبارت را نشان دهد، و رفع کند؛ و با رفع آن، از حکم اخلاقی مدارا دفاع کند. 🚫در مقاله ضمیمه خواهیم دید که صورت‌بندیِ وی از پارادوکسیکال بودنِ مناسب است، اما راه حل برای خروج از این پارادوکس به هیچ عنوان قابل قبول نیست؛ و واقعا است؛ و البته پذیرش ِ مدارا، نیاز به چنین تکلفاتی ندارد و به دو روش برای دفاع عقلی از حکم اخلاقی مدارا اشاره می‌شود. 🖊 @souzanchi
. 1⃣ «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيدٌ» وقتی قوم لوط از حضور میهمانان وی مطلع شدند، با سابقه‌ای که داشتند، شتابان و در حالی که برای رسیدن به خانه لوط همدیگر را هل می‌دادند، به خانه لوط هجوم آوردند. ظاهرا جمعیت آنان و وضعیت خانه به گونه‌ای بوده که با صرف قفل کردن دربها، لوط نمی‌توانسته آنها را از قصد سوءشان بازدارد. تنها راهی که برایش می‌ماند این است که راه حلالی پیش روی آنان قرار دهد؛ پس گفت: ای قوم من! اینان دخترانم؛ آنان برای شما پاکیزه‌ترند؛ پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا در مورد میهمانانم شرمنده و سرشکسته مسازید.» و معلوم است که این جملات را از روی ناچاری گفت و نه‌تنها هیچ امیدی به اینکه آنان سخن او را بپذیرند نداشت، بلکه حتی اینکه یکی دو نفر هم درمیان آنان پیدا شوند که تقوا پیشه کنند نداشت؛ چرا که بلافاصله گفت: آیا در میان شما مردی که رشدیافته و اهل هدایت باشد و شما را از این کار منصرف کند ویا در مقابل شما به من یاری رساند، نیست؟! @Yekaye