🔹أُضيعُ
در بحث از آیه 171 همین سوره (جلسه 842) درباره ماده «ضیع» توضیح داده شد که این ماده در اصل دلالت بر از دست رفتن و نابود شدن چیزی میکند؛ گویی شیء از حالت و نظم اصلی خود به درآید و دیگر اثری بر آن مترتب نشود به طوری که غیرقابل استفاده شود.
@Yekaye
🔹مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
حرف «من» در اینجا به چند معنا می تواند باشد:
🔺الف. من بیانیه؛ یعنی هر کدام از شما، اعم از مرد و زن
🔺ب. من زائده، که در جملات منفی میآید.
🔺ج. «من ذکر او انثی» بدل تفصیلی از «منکم» باشد؛ از این رو، همان من تبعیضیه باشد (چون «من» در «منکم» من تبعیضیه است: هر عملکنندهای از شما)
(البحر المحيط، ج3، ص477-478)
@Yekaye
🔹هاجَرُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «هجر» در اصل به معنای «قطع کردن» و نقطه مقابل «وصل» است؛ خواه این قطع ارتباط با بدن باشد یا با زبان یا با دل؛ چنانکه « وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ: آنان را در بستر رها کنید» (نساء/۳۴) منظور جدایی جسمانی است؛ ولی در آیه «إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/۳۰) منظور جدایی و رها کردن قلبی (شاید هم قلبی و هم زبانی) است. برخی تذکر دادهاند که این ماده دلالت دارد بر رها کردن و جدایی در جایی که ارتباطی بین آنها وجود داشته است؛ چنانکه «مهاجر» کسی است که از سرزمینی که مدتها در آن زندگی کرده جدا شود.
🔖جلسه 455 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-10/
@Yekaye
📖 اختلاف قرائت
🔹قتلُوا وَ قتلُوا
▪️این دو کلمه را اغلب قراء سبعه به صورت «قاتَلُوا وَ قُتِلُوا» قرائت کردهاند؛ که در این صورت، با توجه به اینکه «قتال» اعم از کشتن و به معنای چنگیدن است و جنگیدن مقدم بر کشته شدن است، «و» دلالت بر ترتیب دارد
▪️حمزه و کسائی (از قراء کوفه) و خلف (از قراء عشره) به صورت معکوس، یعنی «قُتِلُوا وَ قاتَلُوا» قرائت کردهاند؛ که در این صورت، «و» صرفا حرف عطف است و دلالت بر ترتیب ندارد؛ ویا ناظر به جمع آنان است، که میخواهد نشان دهد جماعت آنان با اینکه عدهای از آنها کشته شدند، باز هم در ادامه جنگ سستی در خود راه ندادند.
▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل شام (ابن عامر) اگرچه به همان ترتیب اول است، اما کلمه دوم را مشدد (قُتِّلوا) قرائت کردهاند؛ که دلالت بر شدت ودر کشته شدن دارد (با سختی و شدت به شهادت رسیدند)
🔸در قرائات غیرمشهور به صورتهای دیگری هم قرائت شده است؛
از جمله:
▪️قرائت عمر بن عبدالعزیز، به صورت «قَتَلوا و قُتِلوا»؛ که به لحاظ معنایی نزدیک به حالت اول میشود؛
▪️قرائت محارب بن دثار: «قَتَلوا و قاتَلُوا»
▪️قرائت طلحة بن مصرف: «قُتِّلوا و قاتَلُوا» که به لحاظ معنایی شبیه قرائت دوم میشود.
▪️قرائت أبو رجاء و الحسن: «قاتَلُوا وَ قُتِّلُوا»
📚مجمع البيان، ج2، ص913 ؛ البحر المحيط، ج3، ص479-480
@Yekaye
🔹قاتَلُوا ؛ قُتِلُوا
▪️ماده «قتل» در اصل بر میراندن (إماته) دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص56) و در فارسی معادل «کُشتن» است.
▪️این ماده، به ماده «موت» (مرگ) بسیار نزدیک است؛ یعنی در هردو جدا شدن روح از بدن مد نظر است؛ اما با هم تفاوتی هم دارند: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ» (آل عمران/144) و در تفاوت این دو گفته اند
▫️وقتی به عمل عامل توجه شود، «قتل» گفته میشود و وقتی خود زوال حیات مد نظر است «موت» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص655)
▫️و یا اینکه قتل به عملی گویند که با آن موت حاصل میشود اما موت به وضعیتی که حاصل شده گویند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص193)
▫️برخی هم گفتهاند موت صرفِ زوال حیات است، اما قتل، زایل کردن بنیه حیوانیِ موجود زنده است و حتما باید فعل انسان باشد؛ از این جهت حتی به کار کسی که دیگری را زندانی کند و مانع دسترسی او به غذا و ... شود تا او بمیرد هم تعبیر «قتل» به کار میبرند (الفروق في اللغة، ص97)
▪️این ماده در حالت عادی ثلاثی مجرد متعدی است: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» (بقره/251) و مصدر آن «قتل» است (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ، بقره/191)
▪️وقتی به باب مفاعله (مقاتله، قتال) میرود (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبير، بقره/217؛ وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ، بقرة/193؛ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا، حشر/12؛ قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ، توبة/123؛ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ [النساء/ 74) به معنای پیکار و جنگیدن است، یا از این باب که جنگیدن، زمینه قتل دیگران را فراهم میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص655) ویا از این جهت که به اقتضای این صیغه که دلالت بر استمرار دارد، جنگیدن موجب قتل مستمر میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص196)
و در این باب،
▫️گاه معنای «کشتن» و به قتل رساندن غلبه دارد: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُون» (توبه/30 و منافقون/4) و
▫️ گاه اصل جنگیدن و مبارزه مسلحانه: «قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» (آل عمران/167) یا «إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُم» (بقره/246) «حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُم» (نساء/90)
▪️بدین بیان، «قتال» با «جهاد» نزدیک است؛ تفاوتش ان این است که در «قتال» بر کشتن و به قتل رساندن تاکید میشود؛ اما «جهاد» - چنانکه قبلا (جلسه 207 http://yekaye.ir/al-furqan-025-52/) بیان شد – از ماده «جهد» به معنای «مشقت و طاقت» است و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن میباشد.
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود (مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً، احزاب/61؛ إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا، مائده/33) دلالت بر کثرت و شدت در قتل دارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص196) و البته غالبا در این ماده به نحو استعاری برای عشق (کُشته عشق) به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57)
▪️وقتی به باب افعال میرود به معنای کسی را در معرض قتل قرار دادن میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57)
▪️وقتی به باب افتعال میرود اغلب گفتهاند که در مورد عشق و نیز در جایی که مدعی کشته شدن توسط جن باشند به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص57) هر چند در قرآن کریم به همان معنای مقاتله به کار رفته است «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» (حجرات/9) [و نیز: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتَ ... وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا، بقره/253؛ فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلان، قصص/15] (مفردات ألفاظ القرآن، ص656)
▪️به شخصی که به قتل رسیده «قتیل» می گویند که جمع آن به صورت «قتلی» (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى، بقره/178) میباشد؛ و کسی که دیگری را میکُشد «قاتل» است که جمع آن «قَتَلة» میباشد. (أساس البلاغة، ص492)
@Yekaye
🔹ثواباً ؛ الثَّوابِ
قبلا بیان شد که
▪️«ثواب» از ماده «ثوب» است که این ماده دلالت بر رجوع و برگشتن به حالت اولیه و اصلی شیء میکند و ثواب عمل هم یعنی پاداشی که از عمل انسان به وی برمیگردد. همچنین «ثیاب» (لباس) از این ریشه است و برخی وجه تسمیهاش را این دانستهاند که بارها و بارها پوشیده میشود و انسان مرتب برای استفاده، به آن رجوع میکند. تعبیر «ثواب» غالبا در مورد پاداشهای نیکو (نه جزای گناه) به کار برده میشود اما با تعبیر «ثیاب» (لباس) در خصوص جزای گناهکاران هم به کار رفته است (ثِيابٌ مِنْ نار، حج/۱۹)
📚جلسه۱۳۱ http://yekaye.ir/an-nisa-004-134/
🔹ثواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ
به لحاظ نحوی، «ثواباً» را میتوان هریک از اقسام زیر دانست:
▫️مصدر موکد (یا به تعبیر دیگر، مفعول مطلق برای فعل محذوف)
▫️حال (برای «جنات» یا برای ضمیر مفعول در «لَأُدْخِلَنَّهُمْ»)
▫️بدل از «جنات» به نحو تضمین.
▫️مفعول برای فعل محذوف، که معنا بر آن دلالت دارد؛ یعنی: یعطیهم ثواباً.
▫️و البته برخی آن را «تمییز» یا «منصوب علی القطع» نیز دانستهاند؛ که ابوحیان این دو قول را بیمعنا میداند.
📚البحر المحيط، ج3، ص480
🔹و اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ
در جمله فوق، الله مبتدا و جمله «عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» خبر است؛ و این خبر دو گونه تحلیل شده است:
▫️الف. «حُسْنُ الثَّوابِ» مبتدای موخر؛ و «عنده» خبر است.
▫️ب. «حُسْنُ» فاعل فعل محذوفی است که در اصل چنین بوده: والله استقرّ عنده حسنُ الثواب.
📚البحر المحيط، ج3، ص481
@Yekaye
☀️شأن نزول
شأن نزول این آیه درباره امیرالمومنین ع بود که فواطم را از مکه به مدینه آورد و تفصیلش در بحث از آیه 191 گذشت ؛
🔖جلسه 914: http://yekaye.ir/ale-imran-3-191/
@Yekaye
☀️1) حاکم حسکانی (از علمای اهل سنت) در کتاب خود با دو سند حدیثی را نقل کرده
که یکی از آنها را عیاشی در تفسیر خود آورده،
و شبیه آن را دیلمی در غررالاخبار آورده است؛
و آن این است که اصبغ بن نباته میگوید:
از حضرت علی ع شنیدم که فرمود: رسول الله ص دستم را گرفت و فرمود:
برادرم! خداوند میفرماید «ثوابی از نزد خداوند؛ و خداوند نزد اوست حُسن ثواب» (آل عمران/195) و «و آنچه نزد خداست بهتر است برای أبرار [= نیکان]» (آل عمران/198)؛ تو آن ثواب هستی و شیعه تو آن ابرار هستند.
(در نقل عیاشی و دیلمی، به جای شیعه، تعبیر «اصحاب» و «انصار» آمده است.)
☀️الف. أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلَوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَارَةُ بْنُ زَيْدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْعَلَاءِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبِي [عَنْ] صَالِحِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ عَلِيّاً يَقُولُ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِيَدِي ثُمَّ قَالَ: يَا أَخِي- قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: «ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ، وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» أَنْتَ الثَّوَابُ وَ شِيعَتُكَ الْأَبْرَارُ.
📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج1، ص178
☀️ب. أَبُو النَّضْرِ الْعَيَّاشِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زُرَيْعٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَنْتَ الثَّوَابُ وَ أَصْحَابُكَ [أنصارک] الْأَبْرَارُ.
📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج1، ص178؛ تفسير العياشي، ج1، ص212
☀️ج. عن الأصبغ بن نباتة، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لعليّ عليه السّلام:
«أنت و أنصارك الأبرار الذي يعدكم اللّه ثواب ما عنده في قوله تعالى: وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ
📚غرر الأخبار، ص149
@Yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا عمل صالح حتما به بهشت میرود و [آنجا را] برای صاحبش مهیا میکند همان گونه که یک نفر از شما خدمتکارش را از پیش میفرستد و برایش محل اقامتش را فرش میکند. سپس این آیه را قرائت کردند: و کسی که عمل صالحی انجام دهد پس برای خودشان آماده میکنند» (روم/44)
📚الأمالي (للمفيد)، ص195
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْحَارِثِيُّ أَدَامَ اللَّهُ حِرَاسَتَهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ الْقُمِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ص يَقُولُ:
إِنَّ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَيَذْهَبُ إِلَى الْجَنَّةِ فَيُمَهِّدُ لِصَاحِبِهِ كَمَا يَبْعَثُ الرَّجُلُ غُلَامَهُ فَيُفْرِشُ لَهُ ثُمَّ قَرَأَ «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُون»
@Yekaye
☀️3) از پیامبر اکرم ص روایت شده است:
همانا بهشت زمینی صاف و بیفراز و نشیب است. در آن عمارتی نیست؛ پس در دنیا از کِشت بهشتی را زیاد انجام دهید!
گفته شد: یا رسول الله! کِشت بهشتی چیست؟
فرمودند: این بهشت است، در آن از درخت و نهر و میوه و غیر آنها، اعم از حوری و قصر و غِلمان و وِلدان خبری نیست؛ اینها اعمال و اخلاق و مقامات و احوال آنهاست؛ که تمثل یافته و در تمثّلها و صورتهای مناسب با خود شکلی به خود گرفته است؛ و سپس به آنان برمی گردد.
و برای همین است که به آنها گویند: این فقط همان اعمال شماست که به شما برمیگردد.
📚تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج1، ص284
ورد عن النبي صلى اللّه عليه و آله:
ان الجنة قاع صفصف. ليس فيها عمارة. فأكثروا من غراس الجنة في الدنيا.
قيل: يا رسول اللّه! و ما غراس الجنة؟
قال- صلى اللّه عليه و آله-: فهذه الجنة، ما فيها من الأشجار و الأنهار و الثمرات و غيرها، من الحور و القصور و الغلمان و الولدان، هي أعمالهم و أخلاقهم و مقاماتهم و أحوالهم. مثّلت و صوّرت في أمثلة و صور مناسبة. ثم ردت اليهم.
و لهذا يقال لهم: انما هي أعمالكم ترد إليكم.
@Yekaye
☀️4) در منابع اهل سنت روایت شده است که پیامبر اکرم ص فرمود:
همانا اولین جمعیتی که وارد بهشت میشوند فقرایی هستند که مهاجرت کردند؛ با آنان است که سختیها و بلاها دفع شود، هنگامی که بدانان امر میشود میشنوند و اطاعت میکنند؛ و حال و روزشان چنان است که گاه یکی از آنان حاجتی نزد سلطان [زمان خود] دارد؛ اما [کسی بدانها اعتنایی نمی کند و] حاجتش در دلش میماند تا مرگش دررسد،
و همانا خداوند متعال روز قیامت بهشت را میخواند و بهشت با آرایشها و زینتهایش میآید پس [خداوند] میفرماید:
کجایند آن بندگانم که در راه من جنگیدند و کشته شدند و در راه من آزار دیدند؟ وارد بهشت شوید!»
پس آنان را بدون حساب و بدون عذاب به بهشت وارد کنند؛ و فرشتگان سجدهکنان به محضر آیند و گویند: پروردگارا ! ما شب و روز تو را تسبیح میگوییم؛ و تو را تقدیس میکنیم؛ اینان چه کسانیاند که آنان را بر ما ترجیح دادی؟
خطاب آید: اینان بندگان من هستند که در راه من جنگیدند و در راه من آزار دیدند»
پس فرشتگان از هر دری بر آنان وارد شوند: «سلام بر شما به خاطر صبری که در پیش گرفتید؛ پس چه نیکوست سرای فرجامین» (رعد/24)
📚الدر المنثور، ج2، ص413؛ المستدرك على الصحيحين (للحاكم)، ج2، ص81
أخرج ابْن جرير وَأَبُو الشَّيْخ وَالطَّبَرَانِيّ وَالْحَاكِم وَصَححهُ وَالْبَيْهَقِيّ فِي الشّعب عَن ابْن عَمْرو سَمِعت رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَ [آله و] سلم يَقُول:
إِنَّ أَوَّلَ ثُلَّةٍ تَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْفُقَرَاءُ الْمُهَاجِرُونَ، الَّذِينَ تُتَّقَى بِهِمُ الْمَكَارِهُ، إِذَا أُمِرُوا سَمِعُوا وَأَطَاعُوا، وَإِنْ كَانَتْ لِرَجُلٍ مِنْهُمْ حَاجَةٌ إِلَى السُّلْطَانِ، لَمْ تُقْضَ لَهُ حَتَّى يَمُوتَ وَهِيَ فِي صَدْرِهِ، وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْعُو يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْجَنَّةَ، فَتَأْتِي بِزُخْرُفِهَا وَزينتهَا فَيَقُولُ: أَيْنَ عِبَادِيَ الَّذِينَ قَاتَلُوا فِي سَبِيلی وَقُتِلُوا وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي، وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِي؟ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ!
فَيَدْخُلُونَهَا بِغَيْرِ عَذَاب وَلَا حِسَابٍ، وَ یَأْتِي الْمَلَائِكَةُ فيسجدون وَيَقُولُونَ: رَبَّنَا نَحْنُ نُسَبِّحُ لَكَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ، وَنُقَدِّسُ لَكَ؛ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ آثَرْتَهُمْ عَلَيْنَا؟
فَيَقُولُ: هَؤُلَاءِ عبَادي الَّذِينَ قَاتَلُوا فِي سَبِيلِي، وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي.
فَتَدْخُلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ مِنْ كُلِّ بَابٍ «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ».
@Yekaye
☀️5) عمّار الدّهنىّ روايت كرد از حضرت صادق- عليه السّلام- كه او گفت:
هر كه را كارى پيش آيد، پنج بار بگويد: «ربّنا»، خداى تعالى نجات دهد او را از آنچه ترسد، و برساند او را به آنچه اميد دارد.
گفتند: چگونه؟
اين آيات برخواند [«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً ... رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ ... رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً ... رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا ... رَبَّنا وَ آتِنا] الى قوله: «إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ»، آنگه گفت: نه از پس اين، اجابت است: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»؟!
روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن (ابوالفتوح رازی)، ج5، ص215
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
1⃣ «فَـ + اسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
پروردگارشان دعای عدهای را اجابت فرمود، و دلیل این اجابت را این معرفی کرد که قطعاً من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، ضایع نمیگردانم.
پس،
دعائى مستجاب مىشود كه همراه با عمل و تلاش دعا كننده باشد، گرچه خود دعا نيز نوعى عمل است. (تفسير نور، ج2، ص228)
💠بحثی درباره #اجابت_دعا
این بیان بخوبی نشان میدهد که دعای افراد، امری جدای از عملِ آنها نیست؛ این گونه نیست که قرار باشد دعا جای عمل را بگیرد؛ بلکه وقتی دعای کسی مستجاب میشود بدین دلیل است که خداوند عملِ او را ضایع نمیکند؛
پس
اگر کسی اهل عمل نیست و صرفا با لقلقه زبان منتظر است دعایش مستجاب شود، انتظار بیهوده میبَرَد.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
2⃣ «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
استجابت دعا، جلوهاى از ربوبيّت الهى است. (تفسير نور، ج2، ص228)
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
3⃣ «أُولِي الْأَلْبابِ؛ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ ... وَ يَتَفَكَّرُونَ ... رَبَّنا ... رَبَّنا ... رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا ... فَآمَنَّا رَبَّنا ... رَبَّنا ... فَـ + اسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
عدهای خردمند (اولوالالباب) که اهل ذکر و فکر و شنیدن بودند و ایمان آوردند، به پیشگاه الهی دعا کردند و پروردگارشان بلافاصله - به دلیل حرف «فـ» - آنان را اجابت فرمود.
پس،
💢دعای خردمندی که اهل فکر و ذکر و شنیدن باشد و ایمان بیاورد، سریعاً مستجاب میشود.💢
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
4⃣ «أُولِي الْأَلْبابِ؛ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ ... وَ يَتَفَكَّرُونَ ... رَبَّنا ... رَبَّنا ... رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا ... فَآمَنَّا رَبَّنا ... رَبَّنا ... فَـ + اسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
عدهای خردمند (اولوالالباب) که اهل ذکر و فکر و شنیدن بودند و ایمان آوردند، به پیشگاه الهی دعا کردند و پروردگارشان آنان را اجابت فرمود،
و دلیل این اجابت را این معرفی کرد که قطعاً من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، ضایع نمیگردانم.
پس،
عملی که به پیشگاه خداوند مقبول میافتد، صرفاً اعمال جوارحی مانند نماز و روزه و صدقه و ... نیست؛
🤔فکر، یاد خدا، ایمان، همگی عملاند و عامل قبولی و استجابت دعا.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
5⃣ «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
در جهانبينى الهى، هيچ عملى بدون پاداش نيست. (تفسير نور، ج2، ص228)
💠ثمره #اخلاقی_اجتماعی
کسی که باور کند هیچ عملی از اعمالش در دنیا گم نمیشود،
🔺از طرفی، حتی اگر همه امکانات ظاهری برای انجام یک کار خلاف مهیا باشد؛ و خیالش راحت باشد که کسی نمیتواند او را عامل این خلاف بداند، دست به کار خلاف نمیزند؛
🔺و از طرف دیگر، از انجام کار خوب، حتی اگر کسی نبیند؛ و حتی اگر دیگران خوبیِ کار او را درک نکنند و حتی او را مذمت کنند، صرف نظر نخواهد کرد.
🤔به تعبیر دیگر،
کسی که بداند هیچ کارش در جهان گم نمیشود،
💢معیارش برای انجام دادن یا ندادن کارها، خود کار، و رضایت خدا از آن کار است، نه حرف مردم و نه خوشایند و بدآیندِ آنها.💢
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
6⃣ «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
عمل و عامل هر دو مورد توجّهند. حُسن فعلى و حُسن فاعلى هر دو مدّ نظر هستند.
(تفسير نور، ج2، ص228)
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
7⃣ «أُولِي الْأَلْبابِ؛ رَبَّنا ... رَبَّنا ... رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا ... فَآمَنَّا رَبَّنا ... رَبَّنا ... فَـ + اسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ»
اولوالالباب به پیشگاه الهی دعا کردند و پنج بار «ربنا» گفتند، یعنی ربوبیت خدا را از عمق جان اذعان کردند؛
و در وسط این «ربنا»ها بر ایمان آوردن خود تاکید نمودند،
پروردگارشان بلافاصله آنان را اجابت فرمود.
در حدیث است که با استناد به این آیه فرمودهاند برای اینکه دعایتان استجابت شود، پنج بار «ربنا» بگویید.
🔖حدیث5 https://eitaa.com/yekaye/5295
معلوم است که صرف تلفظ نیست که مایه استجابت است؛ بلکه ظاهرا آن توجه به ربوبیت در عین ایمان واقعی بود که آنان را به مرادشان رساند؛ این «ربنا» گفتن، بروزِ ایمان آنها به ربوبیت خداوند است.
📜حکایتی از تفسیر ابوالفتوح رازی📜
در خبرى مىآيد از ابو هشام، گفت:
من در مسجد واسط نشسته بودم و دوستى با من نشسته بود.
مردى از در مسجد در آمد بارانياى پوشيده بر عادت مسافران، و نزديك اسطوانى رفت و دو ركعت نماز كرد، آنگه بر ما آمد و بنشست،
گفت: همانا كه در اين مسجد شما تيامنى* مىبايد كردن به قبله.
گفتم: چنين مىگويند.
گفت: من هرگز اين جا نماز نكردهام پيش از امروز.
آنگه گفت: مردمانى را مىبينم كه مىگويند: «اللّهمّ انّي اسئلك باسمك المختوم: بار خدايا! به حقّ آن نام پنهانى تو»
و خدا را نامى باشد پنهان از بندگان خويش؛
نبينى كه چون آدم و حوّا- عليهما السّلام- در ماندند، خدا را به چه نام خواندند، گفتند: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا...» (اعراف/۲۳)، خداى تعالى توبه ايشان قبول كرد.
و نوح چون درماند از دست كفّار، خدا را» به اين نام خواند كه: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً» (نوح/۲۶)، خداى تعالى دعايش اجابت كرد و كافران را دمار بر آورد.
و ابراهيم- عليه السّلام- چون حاجتى داشت، خداى تعالى را به اين نام بخواند، في قوله: «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» (شعراء/83)، اجابتش آمد.
و موسى- عليه السّلام- چون» قبطى را بكشت، گفت: «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي» ...، اجابتش آمد: «فَغَفَرَ لَهُ» (قصص/۱۶).
سليمان- عليه السّلام- چون ملك خواست از خداى تعالى و مغفرت، هم به اين نامش خواند: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي ...«،(ص/۳۸) خداى تعالى اجابت فرمود.
و زكريّا- عليه السّلام- چون از خداى تعالى فرزند خواست هم به اين نامش بخواند، گفت: رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» (انبیاء/89)، خداى تعالى او را اجابت كرد و يحيى را به او داد.
و سيّد ولد آدم خداى را به اين نام بخواند كه: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»، خداى تعالى او را اجابت كرد، گفت: لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ».
آنگه، صالحان امّت او چون خداى تعالى را به اين نام بخواندند- در آخر سوره آل عمران- في قوله تعالى: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا»- تا به آخر آيات، توقيع آيات اجابت ايشان چنين آمد كه: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ».
آنگه آن طريد مملك** كه بترين*** مملكت است خداى را هم به اين نام خواند: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»، اجابت آمد كه: «إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ».
پس خداى را تعالى نامى باشد از اين بزرگوارتر؟
اين بگفت و ناپيدا شد،
ما بدانستيم كه آن خضر است، عليه السّلام.
📚روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج1، ص70-72
* «تیامن» به معنای «تیمن» و «تبرک» است.
** احتمالا «مُلک» ویا «مملوک» بوده است و اشتباهاً «مملک» ثبت شده. «طرید» به معنای «رانده شده» است؛ و مقصود، ابلیس است.
*** «بترین» همان «بدترین» است. توجه شود که نثر مربوط به قرن ششم هجری است.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
8⃣ «أُولِي الْأَلْبابِ ... فَآمَنَّا ... فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ ... لَأُكَفِّرَنَّ ... لَأُدْخِلَنَّهُمْ»
عنايت و توجّه مخصوص خداوند، براى خردمندان مؤمن است:
🔹اولا همه اين فعلها «لا أُضِيعُ»، «لَأُكَفِّرَنَّ»، «لَأُدْخِلَنَّهُمْ» به صيغه متكلم وحده آمده است.
🔹ثانیاً خودِ كلمه «رَبُّهُمْ» نیز نشانه عنايت خاص خداوند به اولوا الالباب است. (تفسير نور، ج2، ص229)
🔹ثالثاً صرفاً نفرمود «فاستجاب ربهم»؛ بلکه تاکید کرد که «فاستجاب لهم ربهم»
🔹رابعاً نفرمود «فاستجاب دعائهم»، بلکه فرمود «فاستجاب لهم»؛ یعنی صرفاً خواسته و دعایشان اجابت نشد، بلکه هر آنچه برایشان بود اجابت شد؛ گویی خودشان اجابت شدند، نه فقط دعایشان.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
9⃣ «أُولِي الْأَلْبابِ ... فَآمَنَّا ... أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»
🔹در اینجا درباره خردمندانی که ایمان آوردند، فرمود که قطعاً من عمل هیچ عملکنندهای از شما را ضایع نمیگردانم.
🔸در جای دیگر درباره آنان که کافرند و امیدی به دیدار پروردگارشان ندارند، فرمود: «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا: و هر عملی که عمل کردند را پیش میآوریم و آن را [همچون] گرد و غباری پراکنده میسازیم.» (فرقان/23)
♦️چون خداوند عادل است و عمل هیچ عملکننده ای را ضایع نمی گرداند؛ پس اعمال که آنان که کفر میورزند، واقعا عمل نیست؛ بیخاصیت است، و حقیقتش گرد و غباری پراکنده بیش نیست.
▪️(دقت شود که در اینجا تعبیر «منکم» را آورد؛ که غیرمستقیم نشان میدهد که اعمال كفّار حبط مىگردد و پاداش عمل تنها به مؤمنان داده مىشود؛ تفسير نور، ج2، ص228)
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
🔟 «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ + فَـ + الَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا .. وَ أُوذُوا ... وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا، لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»
چون خداوند هرگز عمل کسی را نابود نمیکند؛ پس کسانی که در راه خدا هجرت میکنند و سختی میبینند، خداوند بدیهایشان را میزداید و نابود میکند.
⛔️در نگاه ظاهرگرا چهبسا بین این دو جمله «هرگز عمل کسی را نابود نمیکند» و «بدیهایشان را میزداید» تناقض احساس شود (زیرا اینکه بدیهایشان را میزداید، نشان میدهد که بدیای مرتکب شدهاند؛ که خدا آن را نابود کند.)
اما در این آیه، نه تنها اینها را در مقابل هم نمیبیند، بلکه با حرف «فـ»، «نابود کردن» بدیهای آنان را، نتیجه و ثمرهی آنکه خداوند هرگز عمل کسی را نابود نمیکند، معرفی کرد.
🤔اما چرا؟
🍃الف. حقیقت عمل، صرفاً آنچه افراد انجام دادهاند نیست؛ بلکه برآیند آثاری است که اعمال مختلفِ هر فردی روی هم میگذارد. اثر هجرت و سختی دیدن و ...، این است که بدیهای آنان نابود شود.
🍃ب. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
1⃣1⃣«أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ + فَـ + لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»
اینکه خداوند عمل هیچکس را تباه نمیکند،
⛔️نه منافاتی دارد با حبط عمل
(تدبر 9 https://eitaa.com/yekaye/5306)
⛔️و نه با تکفیر عمل
(تدبر 10 https://eitaa.com/yekaye/5307)
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
2⃣1⃣«أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی»
آنچه برای انسان میماند، عمل و تلاش خودش است (لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛ نجم/23)؛
نه اموری که خارج از اختیار آنهاست، همانند مرد یا زن بودن؛
و خداوند عمل هیچ انسانی را خداوند تباه نمیسازد، مرد باشد یا زن.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
3⃣1⃣«أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
خداوند عمل هیچ انسانی را خداوند تباه نمیسازد، مرد باشد یا زن؛
زیرا زن و مرد همه از یکدیگرند؛
وجودشان و ادامه حیاتشان به همدیگر وابسته است؛
و از این جهت، هیچ یک بر دیگری برتری ندارند.
به تعبیر دیگر،
در بينش الهى، مرد و زن در رسيدن به مقام والاى انسانى برابر هستند؛ و جنس مرد برتر از زن نيست. (تفسير نور، ج2، ص228)
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
🔺در منطق اسلام، آنچه مایه برتری و کرامت انسان است، تقواست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (حجرات/13)
و
🔺 عمل هم تنها از متقین قبول میشود: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/27)
و
🔺 تقوا هم چیزی نیست جز حفظ و مراقبت از عمل در مسیر الهی؛
و
🔺 خداوند هم عمل هیچکس را تباه نمیکند؛ مرد باشد یا زن.
♦️پس،
با اینکه شک نیست که بین زن و مرد تفاوتهایی هست و انکار این تفاوتها عملا زندگی خانوادگی را در دوره مدرن به سمت نابودی سوق داده، اما این تفاوتها، از باب مکمل بودن آن دو است؛ نه برتریِ یکی بر دیگری.
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
4⃣1⃣«أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
مقصود از عبارت «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» چیست؟
🍃الف. این عبارت ناظر است به عبارت «عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ»؛ و میخواهد بفرماید:
🌱الف.1. در یاری و دین و موالات حکم من درباره همگی شما حکم واحدی است چون همگیتان در صفت ایمان اتفاق دارید.
(مجمع البيان، ج2، ص915)
🌱الف.2. همه شما در پیوند متقابل و در تاثیر و تاثر دائم از همدیگرید؛ از این رو، وقتی به حساب شما رسیدگی میکنم، همه را در نظر میگیرم و عمل هیچیک از شما را تباه نمیکنم.
🌱الف.3. ...
🍃ب. این عبارت ناظر است به عبارت «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی»، و میخواهد بفرماید:
🌱ب.1. همگی شما مردان و زنان از اصل واحدی هستید؛ و هر یک از شما، از دیگری است؛ یعنی از همان اصل است؛ و وقتی اصل همهتان به یکجا برمی گردد، در قبولی عمل هم مانند همدیگرید و عمل هیچکس را ضایع نمی کنیم
(البحر المحيط، ج3، ص478)
🌱ب.2. یعنی مردان از زناناند و زنان از مردان؛ و پاداش هم این گونه خواهد بود؛ یعنی همان گونه که در اینکه همه از همدیگرید مشترک هستید، در اجر و ثواب هم همین طور است؛ و مقصود این بوده که بگوید در اجر و پاداش بین زن و مرد فرقی نمیگذاریم.
(البحر المحيط، ج3، ص478)
🌱ب.3. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
5⃣1⃣ «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ ... فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»
خداوند پس از اینکه فرمود، عمل هیچ عملکننده ای را تباه نمیکنم، از کسانی سخن گفت که هجرت کردند و از دیارشان بیرون رانده شدند و اذیت دیدند، و جنگیدند و کشته شدند؛ و سپس از بخشیدن گناهان و ورود آنها در بهشت سخن گفت.
🤔چرا اینها را برشمرد؟
🍃الف. این کارها اموری است که در این سوره بسیار بدانها اشاره شد و در این آیه، که از آیات پایانی سوره است بنوعی جمعبندی میکند (المیزان، ج4، ص88) یعنی این کارها را که در این سوره به شما توصیه کردیم، این گونه نیست که اگر انجام دهید، ضایع شدن و تباهیای در اینها راه داشته باشد.
🍃ب. برشمردن اینها از این باب است که اینها امور سخت و دشواریاند که یکی از دیگری سختتر است. از هجرت شروع کرد که رها کردن وطنی است که شخص در آنجا بزرگ شده و بدانجا دلبستگی دارد؛ سپس مفهوم عامتر اخراج و بیرون رانده شدن از سرزمین، سپس مطلق آزار دیدن در راه خدا؛ و از آن سختتر حضور در میدان جنگ، جگیدن و نهایتاً کشته شدن. (البحر المحيط، ج3، ص478-479) به تعبیر دیگر:
🌱ب.1 فهرستی از سختترین امور، که غالبا ثمرهشان در دنیا مشاهده نمی شود را برشمرد، تا تاکید کند که وقتی هیچ عملی را تباه نمیکنیم، مقصودمان صرفاً ثمر رسیدنشان در دنیا نیست.
🌱ب.2. کسانی که سختیهای شدید در دنیا متحمل میشوند، این گونه نیست که کارشان هدر رود؛ ثمرهاش تباه شدن همه بدیهای آنان و ورود در بهشتهایی خرم و زیباست.
🍃ج. خود اینها موضوعیت دارند؛ یعنی:
هجرت، جهاد، تبعيد و متحمّل آزار شدن در راه خدا وسايل عفو خداوند و پاک شدن بدیها هستند. (تفسير نور، ج2، ص228)
🍃د. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
918) 📖 فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی
.
6⃣1⃣«لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ...»
ابتدا گناهان و عيوب محو و نابود میشوند، سپس انسانها را وارد بهشت مىکنند.
(اقتباس از تفسير نور، ج2، ص228)
💠ثمره #اخلاقی
پس، اگرچه بهشت جای گناهکاران و بدکاران نیست؛ اما این گونه نیست که اگر کسی گناه و بدیای مرتکب شد، راهی به بهشت نداشته باشد.
پس،
به خاطر بعضى لغزشها، افراد را طرد نكنيم. در اين آيه، خردمندانى كه حتّى از اولياى خدا و اهل بهشتاند، سابقهاى از لغزش دارند، ولى خداوند آنها را مىپوشاند.
(تفسير نور، ج2، ص229)
@Yekaye