🔹حَظِّ
▪️ماده «حظظ» دلالت دارد بر نصیب و سهم و بهره (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص14)
▫️برخی توضیح دادهاند که این واژه، نه بر هر گونه نصیبی، بلکه بر نصیب مقدر و معین شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص243)
▫️و به تعبیر دیگر، سهم و نصیب مخصوصی که مورد استفاده شخص معین است، (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص248) دلالت دارد.
📿از این ماده فقط کلمه «حظّ» و 7 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹لِأَبَوَيْهِ / أَبَواهُ
▪️ماده «أبو» در اصل دلالت دارد بر تربیت و غذا دادن (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص: 44) چنانکه تعبیر «فلانٌ يَأْبُو اليتيمَ» به این معناست که فلانی به یتیم غذا میدهد (كتاب العين، ج8، ص419) و به همین مناسبت به «پدر» که تربیت و تامین عذای فرزند را عهده دار است، «أب» میگویند: «إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً» (یوسف/۷۸) (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص44)
▫️برخی این ماده را دال بر تربیت، اعم از تربیت مادی و معنوی دانسته اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص27) و
▫️ برخی بر این باورند که با توجه به این نقشی که پدر در رشد و تربیت فرزند دارد، هرکسی که نقش تربیتیای در قبال شخص ایفا کند، «أب» نامیده میشود و به همین جهت است که این کلمه در مورد پروردگار، معلم، پیامبر، جد و عمو به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص57)
▪️این کلمه غالبا به صورت جمع مکسر (آباء . اُبُوَّة) جمع بسته میشود (كتاب العين، ج8، ص420) که در قرآن کریم فقط حالت اول آن وجود دارد: «آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ» (نساء/11) و درباره اینکه جمع سالم آن به صورت «أبون»، اگر برخی آن را پذیرفتهاند (كتاب العين، ج8، ص420) اما برخی بر این باورند که چنین جمعی در زبان عربی وجود ندارد (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص45).
▪️وقتی شخصی پدرش را مورد خطاب قرار میدهد، حرف «ت» که علامت خطاب است به آن اضافه میشود: «أبت»: «إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ» (مریم/42) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص27)
▪️تعبیر «أبوین» هم به معنای «پدر و مادر» به کار برده میشود: «لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ... و وَرِثَهُ أَبَواه» (نساء/11) «كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ» (اعراف/27) «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ ... وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْش» (یوسف/99-100) هم به معنای «پدر و پدربزرگ» «أَتَمَّها عَلى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ؛ یوسف/6) و هم به معنای «پدر و عمو» و (مفردات ألفاظ القرآن، ص57)
📿ماده «أبو» و مشتقات آن 117 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹فلِأُمِّهِ
قبلا بیان شد که
▪️در ماده «امم» هم معنای «اصل» و «مرجع» نهفته است و هم معنای «قصد کردن».
▫️برخی اصل را معنای اصل و مرجع قرار داده و بر این باورند که در زبان عربی هر چیزی که سایر اموری که در پی آن میآید بدان ضمیمه شود «اُمّ» [در فارسی: مام، مادر] خوانده میشود (فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ، طه/۴۰؛ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ، قارعه/۹)، چنانکه به مکه و هر شهری که شهرهای دیگر حول آن شکل گرفته باشند «أمّ القرى» (انعام/۹۲؛ شوری/۷) گفته میشود و هم به لوح محفوظ که منشأ نزول قرآن است و همه آیات قرآن از آنجا سرچشمه میگیرد «أُمُّ الْكِتاب» (يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب؛ رعد/۳۹) گفته میشود و هم به آیات محکم که متشابهات بدان برمیگردد (َ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتاب؛ آلعمران/۷) (كتاب العين، ج۸، ص۴۲۶)
▫️اما برخی «قصد کردن به نحوی خاص» را محور اصلی این ماده قلمداد کردهاند چنانکه فعل «أمَّ» به معنای «قصد کردن» میباشد (وَ لَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرام؛ مائده/۲) و بر این باورند که «اُمّ» نیز بدین جهت به معنای اصل و مرجع به کار میرود که مورد قصد و توجه (= مقصود) واقع میشود؛ و «أمام» هم که به معنای پیش رو و جلو میباشد (بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ؛ قیامة/۵) از این جهت است که سمت جلو سمتی است که همواره مورد توجه شخص میباشد.
▪️«أُمِّيّ» هم به کسی گویند که خواندن و نوشتن نمیداند (وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَ،؛ بقرة/۷۸؛ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ، جمعه/۲)؛ هر چند برخی گفتهاند از این جهت که منسوب است به امتی که آنان اهل نوشتن نبودهاند؛ و برخی هم گفتهاند که اساساً معنای «أمی» (بویژه در آیه الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّیّ …، اعراف/۱۵۷؛ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ، اعراف/۱۵۸) یعنی کسی که در أمالقری زندگی میکند و منسوب به این کلمه است.
🔖جلسه 759 http://yekaye.ir/ya-seen-36-12/
@yekaye
🔹ورِثَهُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «ورث» به معنای آن است که چیزی از آنِ کسی باشد و [با مرگش] به دیگری منتقل گردد؛ و به همین مناسبت گاه در جایی که انسان چیزی را بدون زحمت تصاحب کند (مثلا در آیه: «لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً: جایز نیست که از زنان به زور ارث ببرید» (نساء/۱۹) ویا چیزی که کاملا آماده و مهیا به کسی واگذار شود (وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها: و این بهشتی است که آن را به ارث بردید؛ زخرف/۷۲) به کار میرود. هرچند، تعبیر «به ارث بردن بهشت» که در قرآن زیاد به کار رفته، شاید از این باب باشد که وراثت حقیقی آن است که انسان بعد از به دست آوردن میراث، دیگر نه زحمتی دارد و نه قرار است در قبال آنچه به ارث برده حساب و کتابی پس دهد.
▪️کاربرد تعبیر «وارث» در مورد خداوند (رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ؛ انبیاء/۸۹) ظاهرا بدین جهت است که او تنها کسی است که مطلقاً باقی و فناناپذیر است و همه امور نهایتا به او برمیگردد.
در دعایی که از پیامبر اکرم نقل شده ایشان میفرمایند: «اللَّهُمَّ مَتِّعْنا بِأَسْماعِنا وَ أَبْصارِنا وَ قُوَّتِنا ما أَحْيَيْتَنا وَ اجْعَلْهُ الْوارِثُ مِنَّا: خدایا ما را از شنواییها و دیدگان و قوتمان مادامی که زنده هستیم بهرهمند ساز و آنها را وارث ما قرار ده.» اینکه آنها را وارث ما قرار ده یعنی ما قبل از اینکه آنها را از دست دهیم، بمیریم.
🔖جلسه ۲۶۱ http://yekaye.ir/al-hegr-15-23/
@yekaye
🔹ديْنٍ
قبلا بیان شد که
▪️اصل ماده «دین»، به معنای نوعی اطاعت و تسلیم شدن و خضوع در مقابل یک برنامه یا مقررات معین است؛ و با این ملاحظه، سه استعمال معروف دارد.
▫️یکی به صورت «دَین» که به معنای بدهی و قرض است (تداینتم بدَین؛ بقره/۲۸۲) که در واقع یک نوع ذلت برای بدهکار میآورد و وی را تحت قوانین خاصی قرار میدهد؛
▫️دوم به معنای «حکم و جزا» است (مالک یوم الدین) از این جهت که یک قوانینی است که شخص مجبور میشود به آن تن دهد؛ و
▫️سومی هم به معنای شریعت و آیین است که در این آیه معنای اول مد نظر است.
🔖جلسه 160 http://yekaye.ir/al-araf-007-51/
@yekaye
🔹لا تَدْرُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «دری» (مصدر معروفش: درایه) در اصل به معنای «علم» (آگاه شد و دانست) میباشد.
▪️درباره اینکه «دری» با «علم» چه تفاوتی دارد، دیدگاههای مختلفی ابراز شده است.
▫️برخی گفتهاند تفاوتی ندارند،
▫️برخی اولی را اخص از دومی دانستهاند و
▫️برخی اولی را در جایی دانستهاند که قبلش شکی بوده باشد».
همچنین، برخی بر این باورند که «دری» معرفتی است که با نوعی تدبیر حاصل میشود و
▫️برخی دیگر معتقدند که اتفاقا معرفتی است که با تحصیل و تهیه مقدمات حاصل نمیشود، بلکه از راهی غیر عادی حاصل میشود و
▫️برخی هم این گونه توضیح دادهاند که کلمه «درایه» چون بر وزن «فعاله» است و دلالت بر نوعی شمول و احاطه میکند (همانند کلمه عمامه) پس درایه در مورد شناختی به کار میرود که عالِم از همه وجوه به معلوم علم داشته باشد. البته با توجه به اینکه همگان معترفند که این ماده در مورد خداوند به کار نمیرود، حتی اگر این نظر آخر درست باشد، باز باید حداقل یکی از وجوه قبلی (مانند گذر از فرایند شک، احتیاج به تدبیر، حصول از راهی غیر عادی) نیز در این ماده لحاظ شده باشد.
🔖جلسه 98 http://yekaye.ir/al-qadr-097-02/
@yekaye
🔹نَفْعاً
قبلا بیان شد که
▪️«نفع» در مقابل «ضرر» است (لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا؛ أعراف/۱۸۸) و به معنای هر آن چیزی است که به وسیله آن به چیزی که خیر و مطلوب است میتوان رسید ویا به تعبیر دیگر، به معنای خیری است که برای کسی یا چیزی حاصل میشود.
▪️در تفاوت «خیر» با «منفعت» گفتهاند که کلمه خیر فقط در مورد منافعی که اخلاقاً هم خوب باشد به کار میرود اما کلمه منفعت در مورد گناهان و معصیت هم – اگر به نظر شخص سودی در آن باشد – به کار میرود چنانکه در قرآن کریم هم آمده است «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/۲۱۹)
🔖جلسه 823 http://yekaye.ir/ya-seen-36-73/
@yekaye
🔹فَريضَةً
در آیه 7 همین سوره اشاره شد که:
▪️ماده «فرض» در اصل دلالت دارد بر اثر گذاشتن در چیزی که با بریدن و اره کردن و مانند آن حاصل میشود. به تعبیر دیگر، برای قطع کردن و بریدن چیز محکمی همانند آهن به کار میرود چنانکه به ارّه «مِفْرَاضُ» و «مِفْرَضُ» گویند.
▪️از همین معنا کلمه «فَرْض» و «فریضة» به معنای آنچه واجب شده، به کار رفته است؛ و وجه تسمیهاش این است که هر امر واجبی یک حد و اندازهای دارد و گویی بُرشی قاطع در مساله انجام شده است و تفاوتش با «واجب» (از ماده «وجب») را در همین دانستهاند که ایجاب و واجب کردن، به اعتبار وقوع و ثباتش است، اما «فرض» از این جهت است که حکم در آن بریده میشود و قطعیت مییابد؛ چنانکه «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/۱) یعنی سورهای که نازل کردیم و عمل بدان را واجب نمودیم؛ یا «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/۸۵) یعنی عمل بدان را بر تو واجب کرد.
▪️بدین ترتیب معلوم میشود که «فریضه» به امری که واجب و لازم شده اطلاق می گردد «فَريضَةً مِنَ اللَّهِ» (نساء/۱۱ و توبه/۶۰) که جمع آن «فرائض» است؛ و برخی گمان کردهاند که فریضه فقط در مورد آنچه خداوند واجب و قطعی میگرداند به کار میرود؛ در حالی که چنین نیست؛ چرا که حتی مهریه، از این جهت که مرد، خودش آن را به عنوان یک امر معین و مشخص بر خود لازم و واجب میسازد، «فریضة» دانسته شده: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً» (بقره/۲۳۶) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/۲۳۷) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/۲۴) و حتی در جایی که شخص خود را متعهد به انجام واجبی میکند، تعبیر «فرض» به کار میرود: «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَ» ویا به نفقهای که حاکم شرع مقدار آن را تعیین و پرداخت آن را بر شوهر الزام میکند «فرض» گویند؛ که در این مورد اخیر، برخی وجه تسمیهاش را این دانسته اند که چون این نفقه یک مقدار کاملا معلوم و معین است همچون اثر و برشی است که به طور واضح بر روی چیزی دیده میشود.
🔖جلسه 932 http://yekaye.ir/an-nesa-4-7/
@yekaye
🔹عَليماً
قبلا بیان شد که
▪️«عِلم» به معنای «شناخت» و نقطه مقابل «جهل» کلمه آشنایی است. گفته شده که اصل و ریشه مادهی «علم» دلالت میکند بر اثری که در هر چیزی وجود دارد که مایه تمایز آن از غیرش میشود، و کلمه «علامت» که به معنای «نشانه» میباشد و کلمه «عَلَم» هم که به معنای «پرچم» و به معنای «کوه بلند» به کار میرود (جمعِ آن: أعلام) نیز به همین جهت است و «مَعالِم الطریق» هم آثار و علامتهایی است که یک مسیر (الطریق) را با آنها تشخیص میدهند.
▪️«علیم» وزنش وزن «فعیل» است که این وزن هم برای صفت مشبهه و هم برای صیغه مبالغه به کار میرود؛ اما عموما اهل لغت «علیم» را از باب مبالغه در علم دانستهاند و ظاهرا ضابطهاش این است که اگر بتوان از ماده مربوطه، اسم فاعل بسازیم صیغه مبالغه است؛ و اگر اسم فاعل آن چندان رایج نباشد (مثلا رحیم) صفت مشبهه میباشد.
▪️در تفاوت بین «عالم» و «علیم» هم گفتهاند «عالم» لزوما دلالت بر «معلوم» میکند یعنی در جایی به کار میرود که معلومی در کار باشد و همواره متعدی است؛ اما «علیم» لزوما متعدی نیست و صرفا نشاندهنده این است که اگر معلومی در کار باشد، حتما او بدان عالم است؛ چنانکه «سامع» به کسی گفته میشود که صدایی را بشنود، اما «سمیع» به کسی میگویند که شنوا باشد، خواه در آن لحظه صدایی در کار باشد یا نباشد.
🔖جلسه 222 http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/
@yekaye
🔹حَكيماً
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «حکم» در اصل دلالت بر «منع» کردن دارد: «حُکم» منع از ظلم است و «حکمت» منع از جهالت است
▫️و برخی توضیح دادهاند که نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب میکند لذا به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» میگویند و «حُکم» کردن هم آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست؛
▪️ «حاکم» کسی است که بین مردم حکم میکند و
▪️«حَکَم» هم کسی است که در حکم کردن متخصص باشد و
▪️ «حکمت» هم به معنای این است که بر اساس علم، حکم شود و وقتی در مورد خدا که به کار میرود به معنای علم خداوند به اشیاء و ایجاد آنها در کمال احکام است و
▪️«مُحکم» هم یعنی چیزی که شک و شبهه و خللی در آن راه نداشته باشد و
▪️در معنای «حکیم» همچنین گفتهاند که به معنای کسی است که کار خود را محکم و بیخلل انجام میدهد.
🔖جلسه 222 http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/
@yekaye
📜برای این آیه چندین شأن نزول ذکر شده است:
🕋1) جابر بن عبدالله انصاری گفته است:
رسول الله ص به عیادتم آ»دند که من یکباره از هوش رفتم. ایشان آبی خواستند و وضو گرفتند و از آن آب بر من پاشیدند و به هوش آمدم. گفتم: یا رسول الله ص با مالم چه کنم؟ رسول الله ص ساکت ماند تا اینکه آیه مواریث (همین آیه 11 سوره نساء) درباره من نازل شد.
📚مجمع البيان، ج3، ص24 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص149 ؛ الدر المنثور، ج2، ص125
@yekaye
🕋2) در نقل دیگری از همین جابر بن عبدالله انصاری روایت شده که سعد بن ربیع در جنگ احد به شهادت رسید و یکبار همسر او با دو دختر سعد نزد پیامبر ص آمد و گفت: پدر اینها در جنگ احد به شهادت رسید و عمویشان کل اموال وی را برداشت و کسی حاضر نیست با اینها ازدواج کند مگر اینکه مال و اموالی داشته باشند.
پیامبر ص فرمود: بزودی خداوند در این باره حکمی نازل خواهد کرد؛ و این آیه نازل شد که «خداوند شما را در مورد فرزندانتان وصیت میکند ...» پس پیامبر عموی آنان را احضار کرد و به او فرمود: دو سوم مال را به دختران او بده و یک هشتم را به همسرش و بقیهاش برای توست.
📚تهذيب الأحكام، ج9، ص260 ؛ الدر المنثور، ج2، ص125 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص150
@yekaye
🕋3) نقل شده که عبدالرحمن، برادر حسان (شاعر معروف پیامبر) از دنیا رفت و همسر و پنج برادر از او مانده بود. ورثه آمدند و همه مال را برداشتند و به همسرش چیزی ندادند. وی نزد رسول الله شکایت برد، و آیه مواریث نازل شد.
در نقل دیگری گفته شده که همسر و پنج دختر از او باقی مانده بود و این مال را از آنان دریغ کردند.
📚مجمع البيان، ج3، ص24 ؛ الدر المنثور، ج2، ص125
@yekaye
🕋4) از ابن عباس نقل شده که روال این گونه بود که میراث از آنِ اولاد بود و وصیت از آنِ والدین و خویشاوندان [ظاهرا یعنی ارث را به طور طبیعی به اولاد میدادند و تنها با وصیت بود که والدین و سایر خویشاوندان نصیبی میرسید]؛
و خداوند این را نسخ کرد و آیه مواریث را نازل فرمود و برای پسر دو برابر دختر، و برای هریک از والدین یک ششم همراه با فرزند، و برای زوجه یک هشتم و یک چهارم؛ و برای زوج نصف و یک چهارم قرار داد؛
و رسول الله ص فرمود: همانا خداوند به هیچ فرشته مقرب و پیامبر فروفرستاده شدهای را رها نکرد مگر اینکه تقسیم ماترک را عهدهدار شد و به هر صاحب حقی حقش را عطا نمود
📚مجمع البيان، ج3، ص24 ؛ الدر المنثور، ج2، ص125
@yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است:
حضرت علی ع علم رسول الله را به ارث برد و حضرت فاطمه س ما ترکِ او را.
📚الكافي، ج7، ص86؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص261
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
وَرِثَ عَلِيٌّ ع عِلْمَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَرِثَتْ فَاطِمَةُ ع تَرِكَتَهُ.
@yekaye
💢روایاتی که در مقام تبیین نحوه تقسیم ارث برآمدهاند بسیار زیادند که به لحاظ مضمونی بسیاری از آنها را میتوان ذیل این آیه آورد. اما در اینجا به چند روایت که یا عبارتی از آیه در آن آمده یا صریحا مضمون آیه را بازگو میکند بسنده میکنیم.
(در میان تفاسیر روایی، تفسیر صافی به تعداد خیلی کمی بسنده کرده؛ تفسیر برهان، ناظر به فراز به فراز آیه برخی روایات را آورده، در نورالثقلین به تعداد زیادتری از این روایات اشاره کرده است؛ و تفسیر کنزالدقائق که غالبا همه روایات تفسیری دو کتاب فوق را میآورد در اینجا به روایات بسیار اندکی بسنده کرده است.)
@yekaye
☀️2) الف. از امام باقر ع روایت شده است:
خداوند تبارک و تعالی والدین را بر همه اهل میراث وارد کرد و به هیچ عنوان سهم آنان از یک ششم کمتر نشود؛
و شوهر و همسر را بر جمیع اهل میراث وارد کرد و به هیچ عنوان سهم آنها از یک چهارم و یک هشتم کمتر نشود.
📚تفسير العياشي، ج1، ص225
عن سالم الأشل قال: سمعت أبا جعفر ع يقول
إن الله تبارك و تعالى أدخل الوالدين على جميع أهل المواريث فلم ينقصهما عن السدس؛
عن سالم الأشل قال: سمعت أبا جعفر ع يقول
إن الله أدخل الزوج و المرأة على جميع أهل المواريث فلم ينقصهما من الربع و الثمن .
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
فرزند و برادر و خواهر کسانیاند که سهم ارثشان زیاد و کم میشود.
📚تفسير العياشي، ج1، ص226
عن بكير بن أعين عن أبي عبد الله ع قال
الولد و الإخوة هم الذين يزادون و ينقصون .
@yekaye
☀️3) الف. از امام صادق ع روایت شده است: [یک] برادر و [نیز] [یک] خواهر مانع سهم یک سوم [که سهم پدر و مادر است] نمیشود مگر اینکه دو برادر یا برادر یا [و] دو خواهر باشند زیرا خداوند میفرماید «اگر إخوة [برادر و خواهران، که حداقل باید سه نفر باشند] آنگاه سهم مادرش یک ششم است.
☀️ب. از امام صادق ع سوال میشود در جایی که مادر و دو خواهر باقی ماندهاند. فرمود: سهم مادر یک سوم است؛ زیرا خداوند میفرماید: «اگر برادرانی داشته باشد [سهم مادر یک ششم است]» و نفرمود «اگر خواهرانی داشته باشند»
☀️ج. از امام باقر ع رویات شده است درباره این جمله که «اگر برادرانی داشته باشد پس سهم مادر یک ششم است» فرمودند: مقصود برادرانی است که یا از پدر و مادر مشترک باشند یا برادرانِ پدری.
📚تفسير العياشي، ج1، ص226
☀️الف.عن أبي العباس قال: سمعت أبا عبد الله ع يقول لا يحجب عن الثلث الأخ و الأخت حتى يكونا أخوين أو أخ أو أختين فإن الله يقول «فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ» .
☀️ب.عَنِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أُمٍّ وَ أُخْتَيْنِ قَالَ لِلْأُمِّ الثُّلُثُ لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ» وَ لَمْ يَقُلْ فَإِنْ كَانَ لَهُ أَخَوَاتٌ.
☀️ج. عن زرارة عن أبي جعفر ع في قول الله «فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ» يعني إخوة لأب و أم أو إخوة لأب .
@yekaye
☀️4) الف محمد بن مسلم میگوید:
امام باقر ع صحیفهی کتاب الفرائض که به املای رسول الله ص و خط امیرالمومنین ع بود را بر من خواند و در آن چنین یافتم که
🔹مردی که از او دختر و مادرش برجای مانده باشند پس [میدانیم که] سهم دختر نصف است و سهم مادر یک ششم؛ و مال به چهار قسم تفسیم میشود و سه سهم آن از آن دختر است و یک سهم از آن مادر.*
🔹و در آن یافتم که مردی که دختر و والدینش برجای مانند، پس سهم دخترش نصف است از سه سهم؛ و برای هریک از پدر و مادر یک ششم است؛ پس مال به 5 سهم تقسیم میشود و سه سهم برای دختر است و دو سهم برای پدر و مادر.
🔹و در آن خواندم که مردی دختر و پدرش بعد از وی میمانند؛ پس سهم دختر نصف است و پدر هم سهمی دارد؛ مال به چهار قسم تقسیم میشود و سه سهم برای دختر است و یک سهم برای پدر.***
🔹و اگر پدر و مادر، و یک پسر و یک دختر، یا پسران و دخترانی از او باقیمانده باشند؛ پس سهم پدر و مادر دوششم است؛ و مابقی برای پسران و دختران است، به این صورت که سهم پسران دوبرابر سهم دختران است؛
🔹و اگر یک پسر و پدر و مادرش مانده باشند؛ سهم پدر و مادر دوششم است و مابقی برای پسر است؛
🔹و اگر مادر و پسری از او برجای مانده باشد، سهم مادر یک ششم است و مابقی سهم پسر است؛
🔹و اگر پدر و پسری از او برجای مانده باشد، سهم پدر یک ششم است و مابقی سهم پسر است؛
🔹و اگر مادر و پسران و دخترانی از او مانده باشند، پس سهم مادر یک ششم است و مابقی برای دختران و پسران است، به این صورت که سهم پسران دوبرابر سهم دختران است؛
🔹و اگر پدر و پسران و دخترانی از او مانده باشند، پس سهم پدر یک ششم است و مابقی برای دختران و پسران است، به این صورت که سهم پسران دوبرابر سهم دختران است؛
✅توضیح
✳️* توضیح حالت اول بدین بیان است که مجموع سهم مادر و دختر چنین میشود: 1/2+1/6=4/6 .به تعبیر دیگر 3/6به دختر میرشد و 1/6 به مادر. یعنی معلوم میشود که اگر 4 سهم داشته باشیم 3 سهم به دختر میرسد و یک سهم به مادر. همین ضابطه موجب میشود که وقتی 2/6باقی مانده را هم به همین نسبت بین دختر و مادر تقسیم کنیم، نهایتا از کل مجموعه 3 سهم به دختر برسد و یک سهم به مادر.
استدلال ریاضیاتیاش بدین صورت است که تقسیم سهم اولیه به این شکل است: 1/2+1/6=4/6 اکنون 2/6=4/12باقی مانده است که مخرج را 12 قرار میدهیم تا به عدد 4 برسیم که نسبت سهم دختر و مادر است. اکنون سهم قبلی هریک از دختر و مادر را بر اساس مخرج 12 قرار میدهیم و آن را با این مقدار باقیمانده 2/6=4/12چمع میکنیم میبینید که سهم مادر و دختر به ترتیب همان یک چهارم و سه چهارم خواهد شد؛ یعنی اگر از ابتدا کل مال را چهار قسمتی میکردیم، یکی سهم مادر و سهتا سهم دختر میشد.
سهم اولیه واجب مادر: 1/6=2/12 ؛
سهم نهایی مادر: 1/12+1/6=3/12=1/4
سهم اولیه واجب دختر: 1/2=6/12 ؛
سهم نهایی دختر: 3/12+6/12=9/12=3/4
✳️✳️. سهم دختر یک دوم (معادل سه ششم)، و سهم والدین دو ششم است. پس پنج ششم مال تقسیم شد و یک ششم باقی ماند. همین حالتِ سه تا برای دختر، و دوتا برای والدین در این مقدار باقیمانده نیز انجام میشود؛ و نهایتا شبیه فرمول بالا، اگر کل مال را 5 سهم حساب کنیم، سه تا سهم دختر و دوتا سهم والدین میشود.
✳️✳️✳️***سهم دختر یک دوم (معادل سه ششم)، و سهم پدر یک ششم است. پس چهار ششم مال تقسیم شد و دو ششم باقی ماند. همین حالتِ سه تا برای دختر، و یکی برای پدر در این مقدار باقیمانده نیز انجام میشود؛ و نهایتا شبیه فرمول بالا، اگر کل مال را 4 سهم حساب کنیم، سه تا سهم دختر و یکی سهم پدر میشود.
📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص263-264
📚شبیه این روایت با اندک تفاوتی در الكافي، ج7، ص93 آمده است.
☀️ب. از امیرالمومنین ع روایت شده است که میفرمودند:
سهمهای واجب را اگر از شش سهم درنظر بگیریم [= مخرج کسر را شش قرار دهیم] آنگاه جایی که دوسوم است، چهار سهم میشود؛ و جایی که نصف است، سه سهم میشود؛ و جایی که یک سوم است دو سهم میشود؛ و جایی که یک چهارم است، یک و نیم سهم میشود؛ و جایی که یک هشتم است، سهچهارم سهم میشود.
و همراه با فرزند کسی ارث نمیبرد مگر پدر و مادر و همسر؛ و مادر همواره یک سوم ارث میبرد مگر اینکه متوفی فرزند و برادرانی داشته باشد، و سهم شوهر از نصف بیشتر و از یک چهارم کمتر نمیشود؛ و سهم زوجه از یک چهارم بیشتر و از یک هشتم کمتر نمیشود؛ چهار نفر باشند یا کمتر، همگی در این سهم مساویاند؛ و سهم خواهر و برادرانِ مادری از یک سوم بیشتر و از یک ششم کمتر نمیشود و در تقسیم این مقدار همه مساویاند دختر باشند یا پسر؛ و کسی مانع سهم یک سوم برای آنها نمیشود مگر فرزند و یا هریک از والدین؛ و دیه هم برای کسانی که ارث برایشان ثابت شده تقسیم میشود.
📚علل الشرائع، ج2، ص569
@yekaye
👇متن احادیث👇
متن احادبث 4
☀️الف. رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَقْرَأَهُ صَحِيفَةَ الْفَرَائِضِ الَّتِي هِيَ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَطُّ عَلِيٍّ ع بِيَدِهِ فَوَجَدْتُ فِيهَا:
رَجُلٌ تَرَكَ ابْنَتَهُ وَ أُمَّهُ لِلِابْنَةِ النِّصْفُ وَ لِلْأُمِّ السُّدُسُ وَ يُقْسَمُ الْمَالُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ فَهُوَ لِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْماً فَهُوَ لِلْأُمِ.
وَ وَجَدْتُ فِيهَا رَجُلٌ تَرَكَ ابْنَتَهُ وَ أَبَوَيْهِ لِلِابْنَةِ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ لِلْأَبَوَيْنِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ يُقْسَمُ الْمَالُ عَلَى خَمْسَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةً فَهُوَ لِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْمَيْنِ فَهُوَ لِلْأَبَوَيْنِ.
قَالَ وَ قَرَأْتُ فِيهَا رَجُلٌ تَرَكَ ابْنَتَهُ وَ أَبَاهُ لِلْبِنْتِ النِّصْفُ وَ لِلْأَبِ سَهْمٌ يُقْسَمُ الْمَالُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَسْهُمٍ فَمَا أَصَابَ ثَلَاثَةً فَهُوَ لِلِابْنَةِ وَ مَا أَصَابَ سَهْماً فَلِلْأَبِ؛
وَ إِنْ تَرَكَ أَبَوَيْنِ وَ ابْناً وَ ابْنَةً أَوْ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ فَلِلْأَبَوَيْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِيَ فَلِلْبَنِينَ وَ الْبَنَاتِ «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»؛
فَإِنْ تَرَكَ ابْناً وَ أَبَوَيْنِ فَلِلْأَبَوَيْنِ السُّدُسَانِ وَ مَا بَقِيَ فَلِلِابْنِ؛
فَإِنْ تَرَكَ أُمّاً وَ ابْناً فَلِلْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِيَ فَلِلِابْنِ؛
فَإِنْ تَرَكَ أَباً وَ ابْناً فَلِلْأَبِ السُّدُسُ وَ مَا بَقِيَ فَلِلِابْنِ؛
فَإِنْ تَرَكَ أُمّاً وَ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ فَلِلْأُمِّ السُّدُسُ وَ مَا بَقِيَ فَلِلْبَنِينَ وَ الْبَنَاتِ «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»؛
فَإِنْ تَرَكَ أَبَاهُ وَ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ فَلِلْأَبِ السُّدُسُ وَ مَا بَقِيَ فَلِلْبَنِينَ وَ الْبَنَاتِ «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ».
📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص263-264
📚شبیه این روایت با اندک تفاوتی در الكافي، ج7، ص93 آمده است.
☀️ب. قَالَ الْفَضْلُ وَ رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْوَلِيدِ الْعَدَنِيُّ صَاحِبُ سُفْيَانَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ الْكُوفِيُّ صَاحِبُ أَبِي يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا لَيْثُ بْنُ أَبِي سُلَيْمٍ عَنْ أَبِي عُمَرَ الْعَبْدِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ:
الْفَرَائِضُ مِنْ سِتَّةِ أَسْهُمٍ الثُّلُثَانِ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ النِّصْفُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ الثُّلُثُ سَهْمَانِ وَ الرُّبُعُ سَهْمٌ وَ نِصْفٌ وَ الثُّمُنُ ثَلَاثَةُ أَرْبَاعِ سَهْمٍ وَ لَا يَرِثُ مَعَ الْوَلَدِ إِلَّا الْأَبَوَانِ وَ الزَّوْجُ وَ الْمَرْأَةُ وَ لَا يَحْجُبُ الْأُمَّ مِنَ الثُّلُثِ إِلَّا الْوَلَدُ وَ الْإِخْوَةُ وَ لَا يُزَادُ الزَّوْجُ عَلَى النِّصْفِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنَ الرُّبُعِ وَ لَا تُزَادُ الْمَرْأَةُ عَلَى الرُّبُعِ وَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الثُّمُنِ كُنَّ أَرْبَعاً أَوْ دُونَ ذَلِكَ فَهُنَّ فِيهِ سَوَاءٌ وَ لَا تُزَادُ الْإِخْوَةُ مِنَ الْأُمِّ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يُنْقَصُونَ مِنَ السُّدُسِ وَ هُمْ فِيهِ سَوَاءٌ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى وَ لَا يَحْجُبُهُمْ عَنِ الثُّلُثِ إِلَّا الْوَلَدُ وَ الْوَالِدُ وَ الدِّيَةُ تُقْسَمُ عَلَى مَنْ أَحْرَزَ الْمِيرَاثَ.
📚علل الشرائع، ج2، ص569
@yekaye
☀️5) الف. سهل بن زیاد میگوید: به امام هادی ع نوشتم: مردی است که دو پسر داشته و یکی از آنها مرد و فرزندانی، اعم از پسر و دختر، داشت؛ جد آنان سهم پدرشان را برای آنان وصیت کرد؛ آیا در تقسیم این سهم دختر و پسر مساویاند یا برای پسر دوبرابر دختر باید قرار داده شود؟
در پاسخ مرقوم فرمودند: وصیت جد را ان شاء الله همان طور که او وصیت کرده است انجام دهید.
و باز برای ایشان نوشتم که مردی است که فرزندان دختر و پسری دارد؛ و در مورد زمینی که داشت اقرار کرد که آن برای فرزندانش است و نگفت که آیا این را بر اساس سهمها و فریضههایی که خداوند تعیین کرده تقسیم کنند یا دختر و پسر در آن مساویاند؟
در پاسخ مرقوم فرمودند: وصیت پدرشان همان طور که او تصریح کرده اجرا شود؛ اما اگر هیچ توضیحی نداده است آن را به کتاب الله و سنت پیامبرش برگردانند ان شاء الله.
ب. محمد بن حسن هم نامهای به امام هادی ع نوشت در مورد مردی که یک سوم اموالش را برای مردان و زنان موالی خویش [موالی غالبا یا به بردههایی که شخص آزاد کرده ویا افراد عجمی که تحت حمایت وی قرار میگرفتهاند، گفته میشد] وصیت کرد؛ آیا در آنچه وصیت شده، زنان و مردان مساوی سهم دارند یا سهم پسران دو برابر دختران است؟
مرقوم فرمودند: برای میت جایز است که هرگونه که بخواهد در محدودهای که حق وصیت دارد وصیت کند و بر همان اساس باید عمل شود ان شاء الله.
📚الكافي، ج7، ص45
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ:
كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع: رَجُلٌ كَانَ لَهُ ابْنَانِ فَمَاتَ أَحَدُهُمَا وَ لَهُ وُلْدٌ ذُكُورٌ وَ إِنَاثٌ فَأَوْصَى لَهُمْ جَدُّهُمْ بِسَهْمِ أَبِيهِمْ فَهَذَا السَّهْمُ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى فِيهِ سَوَاءٌ أَمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ؟
فَوَقَّعَ ع: يُنْفِذُونَ وَصِيَّةَ جَدِّهِمْ كَمَا أَمَرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
قَالَ وَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ: رَجُلٌ لَهُ وُلْدٌ ذُكُورٌ وَ إِنَاثٌ فَأَقَرَّ لَهُمْ بِضَيْعَةٍ أَنَّهَا لِوُلْدِهِ وَ لَمْ يَذْكُرْ أَنَّهَا بَيْنَهُمْ عَلَى سِهَامِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَائِضِهِ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى فِيهِ سَوَاءٌ؟
فَوَقَّعَ ع: يُنْفِذُونَ فِيهَا وَصِيَّةَ أَبِيهِمْ عَلَى مَا سَمَّى فَإِنْ لَمْ يَكُنْ سَمَّى شَيْئاً رَدُّوهَا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
☀️ب. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى قَالَ كَتَبَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع:
رَجُلٌ أَوْصَى بِثُلُثِ مَالِهِ لِمَوَالِيهِ وَ لِمَوْلَيَاتِهِ الذَّكَرُ وَ الْأُنْثَى فِيهِ سَوَاءٌ أَوْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ مِنَ الْوَصِيَّةِ؟
فَوَقَّعَ ع: جَائِزٌ لِلْمَيِّتِ مَا أَوْصَى بِهِ عَلَى مَا أَوْصَى بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
@yekaye
💢چرایی دوبرابر بودن ارث پسر بر دختر💢
مقدمه: درباره چرایی این مساله در روایات نکات متعددی گفته شده که هریک وجهی از فلسفه این مساله را باز میکند :
☀️6) الف. از امام رضا ع سوالاتی درباره فلسفه احکام به صورت مکتوب پرسیده شد. در فرازی از پاسخ ایشان آمده است:
و علت اینکه سهم ارث زنان در ارث نصف مردان است این است که زن وقتی زادواج میکند [خرجی] دریافت میکند در حالی که مرد [خرجی] میدهد؛ از این رو سهم مردان را بیشتر قرار دادند؛
و
علت دیگر برای اینکه به مردان دوبرابر زنان میدهند این است که زن جزء عیالِ مرد است [= مخارجش برعهده مرد است] اگر نیازی داشته باشد؛ و مرد هم باید نیازش را رفع کند و هم مخارج متعارف به او بدهد؛ ولی برعهده زن نیست که نیازمندی مرد را رفع کند ویا مخارج او را بپردازد هرچند که مرد نیاز داشته باشد؛ پس بدین جهت سهم مرد را بیشتر قرار دادند؛ و این همان سخن خداوند متعال است که «مردان قوّام بر زنان هستند به خاطر اینکه خداوند برخی را بر برخی [=آنها را نسبت به همدیگر از جهات مختلف] برتری داده، و به خاطر اینکه مردان از اموالشان [برای تامین مخارج زن] خرج میکنند» (نساء/34)
☀️ب. روایت شده که از امام صادق ع سوال شد که چرا خداوند سهم ارث مرد را دوبرابر زن قرار داده است؟
فرمودند: به خاطر اینکه خداوند [در عوض] برای زنان مهریه را قرار داده است.
☀️ج. هشام بن سالم میگوید: ابن ابی العوجاء [از زندیقهای معروف زمان امام صادق ع] [در مناظرهای] از محمد احول [از اصحاب امام صادق ع] پرسید: این چه وضعش است که برای زن بیچاره و ضعیف تنها یک سهم میدهند و برای مرد قوی و توانا دو سهم؟!
من این سوال را از امام صادق ع پرسیدم؛
فرمودند: چون عاقله* و نفقه [= تامین مخارج خانواده] و جهاد - و امام ع امور دیگری را هم برشمرد – برعهده زن نیست؛ و همه اینها برعهده مرد است؛ از این رو برای مرد دو سهم و برای زن یک سهم قرار دادند.
☀️د. از امام صادق ع سوال شد: چرا در میراث سهم مرد دوبرابر سهم زن قرار داده شده است؟
فرمودند: چون دانههایی که آدم و حوا در بهشت خوردند 18 دانه بود که مرد دوازدهتا را خورد و زن ششتا را؛ پس سهم ارث مرد دوبرابر سهم زن شد.
ه. از امام رضا ع روایت شده که شبیه سوال فوق را از امیرالمومنین ع پرسیدند و ایشان این گونه فرمود:
به خاطر آن سنبله ُبوته گندم] که برای آن سه دانه بود و حوا که به خوردن آن مبادرت کرد یک دانه از آن را خورد و دوتا را به حضرت آدم خوراند؛ و از این رو در ارث، سهم مرد دوبرابر سهم زن شد.
📚علل الشرائع، ج2، ص570-571؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص350
@yekaye
👇متن احادیث فوق👇
متن احادیث بند 6
☀️الف. حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ:
عِلَّةُ إِعْطَاءِ النِّسَاءِ نِصْفَ مَا يُعْطَى الرِّجَالُ مِنَ الْمِيرَاثِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ أَخَذَتْ وَ الرَّجُلُ يُعْطِي، فَلِذَلِكَ وُفِّرَ عَلَى الرِّجَالِ؛
وَ عِلَّةٌ أُخْرَى فِي إِعْطَاءِ الذَّكَرِ مِثْلَيْ مَا تُعْطَى الْأُنْثَى لِأَنَّ الْأُنْثَى فِي عِيَالِ الذَّكَرِ إِنِ احْتَاجَتْ وَ عَلَيْهِ أَنْ يَعُولَهَا وَ عَلَيْهِ نَفَقَتُهَا وَ لَيْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ أَنْ تَعُولَ الرَّجُلَ وَ لَا تُؤْخَذُ بِنَفَقَتِهِ إِنِ احْتَاجَ، فَوُفِّرَ عَلَى الرَّجُلِ لِذَلِكَ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ».
☀️ب. أَخْبَرَنِي عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ أَخْبَرَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لِأَيِّ عِلَّةٍ صَارَ الْمِيرَاثُ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ؟
قَالَ لِمَا جُعِلَ [جعل الله] لَهَا مِنَ الصَّدَاقِ.
☀️ج. و عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ النَّهِيكِيُّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ أَنَّ ابْنَ أَبِي الْعَوْجَاءِ قَالَ لِلْأَحْوَلِ: مَا بَالُ الْمَرْأَةِ الضَّعِيفَةِ لَهَا سَهْمٌ وَاحِدٌ وَ لِلرَّجُلِ الْقَوِيِّ الْمُوسِرِ سَهْمَانِ؟
قَالَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ:
إِنَّ الْمَرْأَةَ لَيْسَ لَهَا عَاقِلَةٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا جِهَادٌ وَ عَدَّ أَشْيَاءَ غَيْرَ هَذَا وَ هَذَا عَلَى الرِّجَالِ فَلِذَلِكَ جُعِلَ لَهُ سَهْمَانِ وَ لَهَا سَهْمٌ.
☀️د. حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ صَارَ الْمِيرَاثُ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
فَقَالَ لِأَنَّ الْحَبَّاتِ الَّتِي أَكَلَهَا آدَمُ وَ حَوَّاءُ فِي الْجَنَّةِ كَانَتْ ثَمَانِيَةَ [ثمانی] عَشَرَ أَكَلَ آدَمُ مِنْهَا اثْنَتَيْ عَشْرَةَ حَبَّةً وَ أَكَلَتْ حَوَّاءُ سِتّاً فَلِذَلِكَ صَارَ الْمِيرَاثُ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ.
☀️ه. حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ خَالِدِ بْنِ جَبَلَةَ الْوَاعِظُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرٍ الطَّائِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ
لِمَ صَارَ الْمِيرَاثُ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
قَالَ مِنْ قِبَلِ السُّنْبُلَةِ كَانَ عَلَيْهِ [كَانَتْ عَلَيْهَا] ثَلَاثُ حَبَّاتٍ فَبَادَرَتْ إِلَيْهَا حَوَّاءُ فَأَكَلَتْ مِنْهَا حَبَّةً وَ أَطْعَمَتْ آدَمَ حَبَّتَيْنِ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَرِثَ الذَّكَرُ [وُرِّثَ لِلذَّكَرِ] مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ.
📚علل الشرائع، ج2، ص570-571؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص350
@yekaye