4️⃣ بعد از بحث #تکفل_اقتصادی، سراغ مساله #ارث میرود:
باز حالتی است که پای مسائل اقتصادی در عرصه خانوادگی پیش آمده است که از طرفی محل سوء استفاده اقویا میتواند باشد،
چنانکه از طرفی وراث قویتر در اغلب جوامع زنان و بچهها را از ارث محروم میکردند؛
و از طرف دیگر در بسیاری از مواقع، شحصی که اموالی برجای میگذارد، به خاطر کدورتهای خالهزنکی و یا علاقههای افراطی و متعصبانه عدهای را از سهم الارث محروم میکردهاند؛
و
اسلام با تاکید بر اینکه هم زنان از ارث بهره دارند و هم مردان، و سپس با تعیین مقادیر معین برای ارث افراد و هشدار به اینکه شما لزوما نمیدانید که چه کسی بیشتر به نفع شما خواهد بود، تا حدود زیادی زمینههای چنین سوء استفادههایی را منتفی کرد.
⭕️در این فراز سه نکته خیلی به چشم میخورد⭕️
🔺یکی اینکه مساله ارث را از بحث اخلاقی آغاز کرد و بعدا سراغ تقسیم فقهی- حقوقی رفت؛
و در بحث اخلاقی دو نکته را مورد تاکید قرار داد:
▫️یکی اینکه به وراث توصیه کرد که محرومانی که سهم قانونی از ارث ندارند اما در هنگام تقسیم ارث حضور دارند را بیبهره نگذارید؛ و
▫️دوم هشدار داد که مبادا وارثان قوی، عاقبت فرزندان خود را در نظر آورند و وارثان ضعیف (یتیمان) را از سهمالارث محروم نکنند؛
🔺دوم اینکه در بحث تقسیم فقهی-حقوقی، عمده افرادی که بر سهم معین آنان به طور خاص تاکید کرده است، زناناند: یعنی با اینکه درباره سهم والدین توضیحی داده، اما بلافاصله برای سهم مادر در وضعیتهای خاص سخن گفته، همچنین با اینکه درباره سهم برادر و خواهران سخن گفته، اما در مورد سهم یک خواهر یا دو خواهر و ... به طور خاص سخن گفته است. شاید اگر به قانون «عصبه» در جاهلیت، (که ارث را فقط به بازماندگان مذکر میدادند) - که در قوانین بسیاری از تمدنهای گذشته (مانند تمدن یونان و روم و ...، و تا اندکی پیش قرن قبل در جوامع مسیحی غربی) نیز وجود داشته، دقت شود - اهمیت این تاکید خاص بیشتر آشکار گردد.
🔺سوم اینکه در حالی که سهم مبنا را سهم زنان قرار داد (هم با بیانات فوق، و هم اینکه در موارد متعددی سهم مردان را با شاخص «معادل سهم دو زن» معرفی کرد)، بر تفاوت سهم زن و مرد نیز تاکید کرد؛
و این نحوه طرح مساله، در آن واحد دو کار را با هم انجام میدهد:
▫️یکی اینکه در عرصهای که اصلا به زن سهمی نمیدادند، سهم زنان در ارث را جدی کرد و به احیای حقوق آنان همت گماشت؛
▫️و از سوی دیگر، با توجه به تفاوتهای روانشناختی و جامعهشناختیای که بین زن و مرد وجود دارد، احیای حقوق زنان را در قالب تساوی نامعقولی که امروزه در غرب شایع شده، پیش نبرد؛ و عملا تفاوتهای واقعی بین زن و مرد را، که توجه به آنها برای تشکیل و تثبیت نهاد خانواده ضروری است، جدی گرفت.
💢از این رو، به تعبیر شهید مطهری، نهضت احیای حقوق زن در اسلام، برخلاف آنچه در غرب رخ داد، از راه شوراندن زنان علیه مردان و سست کردن بنیان خانواده نبود؛ بلکه حقوق آنان را به نحوی اعاده کرد که بنیان خانواده محکمتر، و پیوند میان زن و شوهر استوارتر گردد.💢
@yekaye
942) 📖 وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلاً 📖
💢ترجمه
و آنان که فحشائی [به بار] آورند از زنان شما، پس علیه آنان چهار تن از خودتان [= مسلمانان] را به گواهی طلبید؛ پس اگر شهادت دادند، پس آنان را در خانهها باز دارید [= حبس کنید] تا اینکه مرگ آنان را دریابد یا خداوند برایشان راهی قرار دهد.
سوره نساء (4) آیه 15
1398/5/8
27 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹 الْفاحِشَةَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «فحش» (با کلماتی همچون فُحْش و فَحْشَاء و فَاحِشَة) در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی میکند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته میشود؛ و
🔸 تفاوتش با «قبح» در این است که اولا «فحش» قبحش شدیدتر است و ثانیا «قبح» را در مورد صورت و ظاهر هم به کار میبرند، مثلا می گویند فلانی «قبیح المنظر» است، در حالی که فحش را غالبا فقط در مورد سخن ویا فعل قبیح به کار میبرند.
▪️بدین ترتیب «فاحشة» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ؛ بقره/۲۶۸) عملی است که زشتی آن شدید است؛ و کلمه «فحشاء» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ؛ بقره/۱۶۹) به خاطر «مد»ی که در کلام دارد، مفهومش شدیدتر از «فاحِشَة» است و «فواحش» هم جمع «فاحشة» است «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن» (انعام/۱۵۱)
▪️این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط و مساحقه) به کار میرود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰) ، «وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» (نساء/15)
🔖 جلسه 248 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-28/
@yekaye
🔹 فَاسْتَشْهِدُوا ؛ شَهِدُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شهد» در اصل دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام). به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد؛ و برخی افزودهاند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را میتوان به کار برد، و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است.
▪️با این توضیحات معلوم میشود که در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطهای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بیتوجهی باشد، شهادت صدق نمیکند و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ میدهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه میکند به کار میرود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا میشود واقعهای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).
🔖جلسه 304 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/
▪️این ماده وقتی به باب استفعال می رود به معنای «طلب شهادت دادن» است و در جایی به کار می رود که از عده ای برای شهادت دادن در موضوعی دعوت به عمل آید.
@yekaye
🔹 فَأَمْسِكُوهُنَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند، مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (ملک/۲۱) یا «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» (نساء/15)؛
▪️و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن» (وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ؛ حج/۶۵) معرفی کردهاند؛
▪️و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است، دانسته اند.
▪️این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِكَ لَها، فاطر/۲؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/۳۸)
▪️اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند.
▪️و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
🔖جلسه 702 http://yekaye.ir/al-fater-35-2/
@yekaye
🔹 يَتَوَفَّاهُنَّ
قبلا بیان شد که
▪️«تَوَفّی» از ماده «وفی» است که دلالت میکند بر اینکه چیزی ویا کاری به حد تمام و کمال خود برسد؛
▪️چنانکه کلمه «وفاء» به معنای عهد را به پایان رساندن و به مفاد آن کاملا عمل کردن میباشد و
▪️«استوفی» هم به معنای امری را به نحو کامل گرفتن است به نحوی که چیزی از آن فروگذار نشود [در فارسی هم میگوییم کار را به نحو مستوفَی انجام داد].
▪️درباره اینکه چرا قبض روح کردن انسان را «توفی» میگویند برخی گفتهاند بدین جهت که «توفی» دریافت کامل است و تمام حقیقت انسان روح است که در هنگام مرگ بتمامه دریافت میشود.
🔖جلسه 181 http://yekaye.ir/an-nisa-004-097/
@yekaye
🔹 الْمَوْتُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «موت» را در اصل به معنای از بین رفتن قوت و توانایی چیزی دانسته اند و به لحاظ معنایی «مَوت» درست نقطه مقابل «حیات» است. «ممات» (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ؛ اسراء/۷۵) هم مصدر دیگری برای این ماده است که به همین معنای «موت» می باشد.
▪️به کسی که مرده باشد «مَیِّت» گویند (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ؛ روم/۱۹) که جمع آن «أموات» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ؛ فاطر/۲۲) و «موتی» (كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتی؛ بقره/۷۳) است. اما کسی که در حال مرگ است را «مائت» گویند و در مورد آیه «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» (زمر/۳۰) هم گفتهاند این به لحاظ آینده است. و کلمه «مَیِّت» گاه به صورت مخفف هم به صورت «مَيْت» بیان میشود (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ، انعام/۱۲۲؛ بَلْدَةً مَيْتاً، زخرف/۱۱ و زخرف/۱۱)
🔖جلسه 722 http://yekaye.ir/al-fater-35-22/
@yekaye
☀️1) الف. از امام باقر ع درباره این سخن خداوند که میفرماید: «و آنان که فحشائی [به بار] آورند از زنان شما...»، فرمودند:
این آیه نسخ شده است؛ و آن «راه» [که در ادامه آیه میفرماید: مگر اینکه خداوند راهی برای آنها قرار دهد] همان «حدود» [مجازاتهای شرعی تعیین شده برای زناکار] است.
☀️ب. ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع درباره این آیه سوال کردم که میفرماید «و آنان که فحشائی [به بار] آورند از زنان شما ... یا خداوند برایشان راهی قرار دهد.»
فرمودند: این نسخ شده است.
گفتم: چگونه؟
فرمودند: روال چنین بود که اگر زنی مرتکب فحشا میشد و چهار شاهد بر او اقامه میگردید؛ او را داخل در خانهای میکردند و با او سخن نمیگفتند و همنشین نمیشدند و فقط خوردنی و نوشیدنی برایش میآوردند تا بمیرد.
گفتم: پس اینکه فرمود «یا خداوند برایشان راهی قرار دهد» چطور؟
فرمود: آن راه همان تازیانه و سنگسار و زندانی کردن در خانه است...
✅ادامه این حدیث در جلسه بعد خواهد آمد.
📚تفسير العياشي، ج1، ص227؛ مجمع البيان، ج3، ص34
☀️الف. عن جابر عن أبي جعفر ع في قول الله «وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» إلى «سَبِيلًا» قال: منسوخة و السبيل هو الحدود.
☀️ب. عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ «وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» إِلَى «سَبِيلًا».
قَالَ هَذِهِ مَنْسُوخَةٌ. قَالَ قُلْتُ كَيْفَ كَانَتْ قَالَ كَانَتِ الْمَرْأَةُ إِذَا فَجَرَتْ فَقَامَ عَلَيْهَا أَرْبَعَةُ شُهُودٍ أُدْخِلَتْ بَيْتاً وَ لَمْ تُحَدَّثْ وَ لَمْ تُكَلَّمْ وَ لَمْ تُجَالَسْ وَ أُوتِيَتْ فِيهِ بِطَعَامِهَا وَ شَرَابِهَا حَتَّى تَمُوتَ قُلْتُ فَقَوْلُهُ «أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا» قَالَ جَعَلَ السَّبِيلَ الْجَلْدَ وَ الرَّجْمَ وَ الْإِمْسَاكَ فِي الْبُيُوتِ ...
☀️ج. از امام باقر ع روایتی طولانی نقل شده که در فرازی از آن میفرمایند:
و سوره نور بعد از سوره نساء نازل شده است؛ و آنچه این را نشان میدهد آن است که خداوند عز و جل در سوره نساء فرمود «و آنان که فحشائی [به بار] آورند از زنان شما، پس علیه آنان چهار تن از خودتان [= مسلمانان] را به گواهی طلبید؛ پس اگر شهادت دادند، پس آنان را در خانهها باز دارید [= حبس کنید] تا اینکه مرگ آنان را دریابد یا خداوند برایشان راهی قرار دهد.» و این راه همان است که خداوند عز و جل [در سوره نور] فرمود که: «سورهای که آن را نازل کردیم و واجب نمودیم و در آن آیاتی رورشنگر فروفرستادیم؛ مرد زناکار و زن زناکار، هریک از آن دو را صد تازیانه بزنید و در مورد آن دو، رأفتی در دین خدا شما را نگیرد، اگر که به خدا و روز آخرت ایمان دارید؛ و باید که بر عذاب آن دو، عدهای از مومنین شاهد باشند.» (نور/1-2)
📚الكافي، ج2، ص33
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ [أُ]نَاساً تَكَلَّمُوا فِي هَذَا الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ» الْآيَةَ فَالْمَنْسُوخَاتُ مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ وَ الْمُحْكَمَاتُ مِنَ النَّاسِخَاتِ؛
... وَ سُورَةُ النُّورِ أُنْزِلَتْ بَعْدَ سُورَةِ النِّسَاءِ وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ فِي سُورَةِ النِّسَاءِ «وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا» وَ السَّبِيلُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِين»
@yekaye