945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً 📖
💢ترجمه
و توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها میشوند، تا هنگامی که مرگ نزد یکی از آنان حاضر شود، گوید: من همین الان توبه کردم؛ و نه کسانی که میمیرند و کافرند؛ آناناند که برایشان عذابی دردناک آماده کردهایم.
سوره نساء (4) آیه 18
1398/5/18
7 ذیالحجه 1440
@yekaye
🔹الْآنَ
قبلا بیان شد که
▪️ اینکه ماده اصلی این کلمه و کلمات مشابه «أنی» یا «أون» است محل اختلاف است؛
و این اختلاف ناشی از آن است که حرف عله ظاهرا اصالتی ندارد و جایش قابل تغییر است؛
و هرچه باشد این ماده را دارای چهار اصل معنایی دانستهاند
🔹درنگ و بردباری؛
🔹لحظه زمان،
🔹رسیدن به چیزی، و
🔹ظرفی از ظروف.
▪️اما به نظر میرسد همه این معانی (و یا لااقل سه معنای اول) را را میتوان به یک اصل واحد برگرداند و آن را به معنای «نزدیک شدن زمانِ چیزی» و یا «به بلوغ و زمان موعود رسیدن و نُضج گرفتن به لحاظ زمانی» دانست. مثلا «یأن» در آیه «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» (حدید/16) یعنی آیا زمان اینکه دلهای آنان خاشع شود نرسیده است.
▪️از این ماده کلمات «آن» (به معنای لحظه) و «تأنّی» (به معنای درنگ کردن) در فارسی هم به کار میرود.
▪️«آناء» جمعِ «آن» (به معنای لحظه) میباشد که برخی گفتهاند در این آیه به معنای آن لحظاتی است که شب به اوج خود رسیده است. «الْآنَ» ظرف برای وقت حاضر است و از ابن سراج نقل شده که الف و لام آن، «ال» معرفه نیست؛ زیرا حرف تعریف برای تمییز دادن بین امور مشترک است؛ بلکه «آن» با حرف الف و لام اساساً برای وقت حاضر وضع شده همانند الف و لام در کلماتی مانند «الثریا» و «الّذی».
▪️«آن» معنای دیگری هم دارد که این کلمه (و مونث آن: «آنیة») در عبارات «عَيْنٍ آنِيَةٍ» (غاشیه/5) و «حَمِيمٍ آنٍ» (الرحمن/44) به معنای چشمه یا آب جوشانی که به نهایت درجه حرارت رسیده است.
«آنیة» نیز معنای دیگری دارد: «ظرف» (وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّة؛ انسان/15) و وجه تسمیهاش را این دانستهاند که ظرفی است که به عالیترین وجه ساخته شده و در وقت مورد نظر، از آن در حد نهایت استفاده میشود.
🔖جلسه 542 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
@yekaye
🔹كُفَّارٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛
▫️به کشاورز »کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و
▫️«کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و
▫️«تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست]؛ و
▫️ کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند.
▪️در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود و «کُفُور» در هر دو با هم به کار میرود.
▪️بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
▫️الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
▫️ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است.
و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
▪️همچنین اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت (جلسه۱۵۹، حدیث۱)
🔖جلسه 205 http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
@yekaye
🔹أَعْتَدْنا
▪️درباره ماده «عتد» برخی اصل آن را به معنای حضور و نزدیک شدن میدانند (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص216)؛ برخی آن را ذخیره کردن و آماده کردن چیزی پیش از آن که بدان نیاز افتد معرفی کرده اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص545).
▪️این ماده به کلماتی مانند «إعداد» (از ماده «عدد») و «تهیّؤ» (از ماده «هیء») و احضار (از ماده«حضر») نزدیک است؛
در تفاوت اینها گفتهاند که
🔸«إعداد» در جایی است که آماده کردن با شمارش دقیق همراه است؛
🔸در «احضار» مطلق حاضر کردن، اعم از اینکه مقدمه چیز دیگر باشد یا خیر، مد نظر است؛
🔸در «تهیه» مطلق تنظیم مقدمات کاری از ابتدا تا انتهایش مورد نظر است؛
🔸اما ماده «عتد» ناظر است به تهیه کردن بالفعل که امر مورد نظر را حاضر میکند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص25)
▪️«عتید» صیغه مبالغهای است که هم به معنای اسم مفعول (مُعَدّ: آماده شده) «وَ قالَ قَرينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتيدٌ» (ق/23) به کار میرود و هم به معنای اسم فاعل (مُعِدّ: آمادهکننده) که در آیه «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» (ق/18) به معنای «مُعتِدّ» (ذخیرهکننده) است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص545)
▪️لازم به ذکر است که برخی فعل «أعتد» در قرآن را (أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً، یوسف/31؛ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً، نساء/18) اساسا نه از ماده «عتد» بلکه از ماده «عدد» قلمداد کردهاند که یکی از دالهای آن به تاء تبدیل شده است. (به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص545)
📿اگر ماده «عتد» را مستقل از «عدد» بدانیم، و فعل «أعتَدَ» در قرآن را از این ماده بدانیم، این ماده 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹عَذاباً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عذب» در معانی بسیار متعددی به کار رفته است، مثلا:
▫️عَذُبَ الماءُ: آبی است که گوارا و طیب باشد؛
▫️عاذب و عَذُوب: هم به کسی میگویند که از شدت عطش، توانایی خوردن هم ندارد و از خوردن هم خودداری میکند؛ و هم به کسی یا جایی میگویند که بین او و آسمان ستر و پوششی وجود نداشته باشد؛
▫️أعذَبَ عن الشَّىء، به معنای دوری گزیدن از چیزی است؛
▫️عَذَّب، یُعَذّبُ، عذاب، به معنای کتک زدن است و در مورد هر سختگیری شدید (شکنجه کردن) هم به کار میرود،
▫️عَذَبة (که جمع آن، عَذَب است) به انتهای شلاق گفته میشود.
▪️با این تکثر معانی،
▫️ برخی از اهل لغت مانند ابن فارس، از اینکه یک اصل واحدی برای تمامی این معانی بیابند اظهار عجز کردهاند؛
▫️ برخی همچون راغب اصفهانی سعی کردهاند دو معنای اصلی برای این واژه مطرح کنند، یکی معنای طیب و گوارا، و دیگری به معنای عذاب دادن، یا کتک زدن و شکنجه دادن، و همه معانی اخیر را به نحوی به این دومی برگردانند، هرچند این احتمال را هم دادهاند که اصل عذاب دادن هم به نحوی به «عَذب: گوارایی» برگردد بدین صورت که تعذیب به معنای «زایل کردن عَذب و گوارایی معیشت» باشد؛ و
▫️برخی هم همچون مرحوم مصطفوی همه را به یک معنا ارجاع داده و گفتهاند معنای اصلی این واژه عبارت است از «آن چیزی که ملائم طبع و مقتضای حال باشد» که این معنا در مورد «گوارا» کاملا معلوم است، و در مورد «عذاب» هم اضافه شدن حرف «الف» دلالت بر نوعی امتداد دارد و این کلمه در مورد عقوبتها و امور ناخوشایندی به کار میرود که به نحوی مقتضای حال افراد گردیده است و بدین سان تمامی معانی دسته دوم را هم به همین معنا برگرداندهاند.
▪️هرچه باشد، عذاب در این معنای دوم با معنای «درد» (ألم) و «عقوبت» (تنبیه کردن) بسیار نزدیک است؛ و
🔸 در تفاوت «عذاب» و «ألم» گفتهاند که در مفهوم عذاب، نوعی استمرار نهفته است اما «درد» لزوما بدین معنا نیست که ادامه داشته باشد؛ و
🔸در تفاوت «عذاب» با «عقوبت» گفتهاند که عقوبت در جایی به کار میرود که شخص سزاوار تنبیه باشد، اما عذاب لزوما چنین نیست و نهتنها در مورد کسانی که مستحق عقوبتند، بلکه در مورد آزار و اذیت اشخاص بیگناه هم این تعبیر به کار میرود.
🔖جلسه 499 http://yekaye.ir/al-qalam-68-33/
@yekaye
🔹أَليماً
▪️ماده «ألم» در اصل دلالت دارد بر معنای «درد» (= وجع) (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص126) و
▫️ برخی گفتهاند نه هر دردی، بلکه دلالت دارد بر درد شدید (مفردات ألفاظ القرآن، ص82؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص115) فعل آن بر وزن «أَلِمَ یَألَمُ» می باشد: «إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ» (نساء/104)
▪️«ألیم» (أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً، نساء/18؛ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَليمَ، یونس/88) را اغلب به معنای اسم فاعل (مُؤلِم: دردآور) دانستهاند ((معجم المقاييس اللغة، ج1، ص126؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص82)
اما برخی این تحلیل را قبول ندارند و آن را صفت مشبهه میدانند به معنای آنچه درد برایش ثابت و مستقر است، در مقابل ءألم» که چیزی است که درد از آن ظاهر و صادر میشود؛ و از این رو، توصیف عذاب به الیم را اشاره به شدت خود آن عذاب می دانند که بلیغتر از معنای عذاب دردآور است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص115)
📿ماده «ألم» 75 بار در قرآن کریم به کار رفته است که غیر از سه فعل مذکور در آیه 104 سوره نساء تمامی کاربردهای دیگر آن همین کلمه «ألیم» است که غیر از عبارات «عَذابَ يَوْمٍ أَليمٍ» (هود/26؛ زخرف/65) و «إِنَّ أَخْذَهُ أَليمٌ شَديدٌ» (هود/102) که در وصف امری غیر از خود عذاب آمده؛ در تمامی موارد دیگر مستقیما وصف عذاب قرار گرفته است.
البته در عبارت «عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَليمٌ» (سبأ/5؛ جاثیه/11) اگرچه بین عذاب و الیم فاصلهای افتاده، اما بر اساس قرائت حفص از عاصم «الیم» وصف عذاب است نه وصف رجز؛ هرچند که بر اساس برخی دیگر از قرائتها (که «ألیمٍ» قرائت کردهاند) وصف رجز است.
@yekaye
☀️1) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند «و توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها میشوند، تا هنگامی که مرگ نزد یکی از آنان حاضر شود، گوید: من همین الان توبه کردم» روایت شده که فرمودند:
این کسی است که دائما فرار میکرده؛ توبه میکند در زمانی که دیگر توبه سودی ندارد و از او پذیرفته نمیشود.
📚تفسير العياشي، ج1، ص228
عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ».
قَالَ: هُوَ الْفَرَّارُ تَابَ حِينَ لَمْ يَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ وَ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ.
@yekaye
☀️2) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال شد که میفرماید « و توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها میشوند، تا هنگامی که مرگ نزد یکی از آنان حاضر شود، گوید: من همین الان توبه کردم».
فرمودند: این هنگامی است که امر آخرت را بالعیان میبیند.
📚من لا يحضره الفقيه، ج1، ص133
سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ؛ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
قَالَ: ذَاكَ إِذَا عَايَنَ أَمْرَ الْآخِرَةِ.
@yekaye
☀️3) از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
هنگامی که نفس بدینجا رسد – و با دست به حلق خویش اشاره کردند – برای عالم توبهای در کار نخواهد بود؛ ولی برای جاهل توبه هست.
📚الكافي، ج2، ص440؛ تفسير العياشي، ج1، ص228
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ - وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ [حَنْجَرَتِهِ] - لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ.
☀️شبیه همین عبارت – البته فقط با اشاره به عالم- از امام صادق ع روایت شده، که در آن روایت امام سپس این آیه را تلاوت کردند: «قطعا توبهی بر عهده خدا تنها برای کسانی است که روی جهالت بدی را مرتکب میشوند» (نساء/17)
📚الكافي، ج1، ص47
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ».
@yekaye
☀️4) از امیرالمومنین ع روایت شده که در فرازی از خطبه خود فرمودند:
پس به سوی معاد بشتابید و بر مرگ پیشی گیرید که همانا چیزی نمانده است که رشته آرزوها گسسته گردد و مرگ بر ایشان سایه افکند و باب توبه بر آنان بسته شود.
📚نهج البلاغة، خطبه 183
قال ع:
فَبَادِرُوا الْمَعَادَ وَ سَابِقُوا الآْجَالَ فَإِنَّ النَّاسَ يُوشِكُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ الْأَمَلُ وَ يَرْهَقَهُمُ الْأَجَلُ وَ يُسَدَّ عَنْهُمْ بَابُ التَّوْبَة.
@yekaye
☀️5) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
به كار برخيزيد! اكنون كه زندگى به ساز است، و دفترها گشوده و در توبه باز. رويگرداننده را خواندهاند، و گناهكار را اميدوار گردانده. از آن پيش كه چراغ عمل خاموش شود، و فرصت از دست برود، و در توبه را ببندند و فرشتگان به آسمان بالا روند. پس انسان بايد براى خود بكوشد تا تواند، و از زندهای براى مردهای سود ستاند؛ و از آنچه نپايد، براى آنچه برقرار است؛ و از چيزى كه میرود برای آن چیزی که میماند. خوشا کسی است كه از خدا ترسيد در عمرى كه بدو دادند، و مهلتى كه برايش نهادند، و نفس خود را مهار كرد و رشتهاى كه بايد به سرش در آورد و بدان از نافرمانيهاى خدايش نگاه داشت و به راه فرمانبردارى او واداشت.
📚نهج البلاغه، خطبه237، (ترجمه شهیدی با اندکی اصلاحات)
و قال ع:
فَاعْمَلُوا وَ أَنْتُمْ فِي نَفَسِ الْبَقَاءِ وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ؛ وَ الْمُدْبِرُ يُدْعَى وَ الْمُسِيءُ يُرْجَى؛ قَبْلَ أَنْ يَخْمُدَ الْعَمَلُ وَ يَنْقَطِعَ الْمَهَلُ وَ يَنْقَضِيَ الْأَجَلُ [تَنْقَضِيَ الْمُدَّةُ] وَ يُسَدَّ بَابُ التَّوْبَةِ وَ تَصْعَدَ الْمَلَائِكَةُ. فَأَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ أَخَذَ مِنْ حَيٍّ لِمَيِّتٍ وَ مِنْ فَانٍ لِبَاقٍ وَ مِنْ ذَاهِبٍ لِدَائِمٍ. امْرُؤٌ خَافَ اللَّهَ وَ هُوَ مُعَمَّرٌ إِلَى أَجَلِهِ وَ مَنْظُورٌ إِلَى عَمَلِهِ امْرُؤٌ أَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجَامِهَا وَ زَمَّهَا بِزِمَامِهَا فَأَمْسَكَهَا بِلِجَامِهَا عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ قَادَهَا بِزِمَامِهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ.
@yekaye
☀️6) در کتب اهل سنت روایت شده که عبدالرحمن میگوید: چهار نفر از اصحاب رسول الله ص جمع شده بودند.
یکی گفت: از رسول الله ص شنیدم که همانا خداوند عز و جل توبه بنده را یک روز قبل از مرگش هم باشد میپذیرد.
دومی گفت: من هم از رسول الله ص شنیدم که همانا خداوند عز و جل توبه بنده را نصف روز قبل از مرگش هم باشد میپذیرد.
سومی گفت: من هم از رسول الله ص شنیدم که همانا خداوند عز و جل توبه بنده را صبحدمی قبل از مرگش هم باشد میپذیرد.
چهارمی گفت: من هم از رسول الله ص شنیدم که همانا خداوند عز و جل توبه بنده را مادام که به خرخر مرگ نیفتاده، میپذیرد.
📚تفسیر ثعلبی (الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ج3، ص274)
زيد بن أسلم عن عبد الرحمن [السلماني] قال: اجتمع أربعة من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و [آله و] سلّم؛
فقال أحدهم: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و[آله و] سلّم يقول: «إن اللّه عزّ و جلّ يقبل توبة العبد قبل أن يموت بيوم»
قال الثاني: و أنا سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و [آله و] سلّم يقول: «إن اللّه عزّ و جلّ يقبل توبة العبد قبل أن يموت بنصف يوم».
قال الثالث: و أنا سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و [آله و] سلّم يقول: «إن اللّه عزّ و جلّ يقبل توبة العبد قبل أن يموت بضحوة».
فقال الرابع: و أنا سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و [آله و] سلّم يقول: «إن اللّه عزّ و جلّ يقبل توبة العبد ما لم يغرغر بنفسه».
@yekaye
☀️7) در کتب اهل سنت، از قول ابوذر از رسول الله روایت شده است:
همانا خداوند توبه بندهاش را میپذیرد یا بندهاش را مورد مغفرت قرار میدهد مادامی که حجاب و پردهای واقع نشده باشد!
گفته شد: واقع شدن حجاب و پرده چیست؟
فرمود: اینکه نفس از بدن بیرون رود در حالی که مشرک باشد.
📚الدر المنثور، ج2، ص131
و أخرج أحمد و البخاري في التاريخ و الحاكم و ابن مردويه عن أبى ذر ان رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:
ان الله يقبل توبة عبده أو يغفر لعبده ما لم يقع الحجاب؟
قيل و ما وقوع الحجاب؟
قال: تخرج النفس و هي مشركة.
@yekaye
💐💐💐عید سعید قربان، عید قربانی کردن نفس در پیشگاه معبود، مبارک باد 🌹🌹🌹
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
1️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»
در آیه قبل، پذیرش توبه را حق کسانی دانست که از روی جهات مرتکب بدی میشوند و زود هم توبه میکنند؛
در این آیه نقطه مقابل را بیان میکند یعنی توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها میشوند، و وقت ملاقات مرگ به یاد توبه میافتند؛ و یا کسانی که با کفر و توبهنکرده میمیرند و با مشاهده حقیقت در عالم برزخ و قیامت میخواهند توبه کنند.
در واقع،
با این دو آیه خداوند انسان را در میانه خوف و رجا نگه میدارد:
📛نه اگر کار بدی مرتکب شدید، ناامید شوید، بلکه راه توبه باز است؛
📛ونه چنان به راه توبه دل ببندید که به کار زشت خود ادامه دهید و مرگ شما را دریابد.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
به نظر میرسد یکی از ویژگیهای خاص انسان، که نقش مهمی در فهم عمیق انسان و تمایز حقیقی او با حیوان دارد و نقطه مقابل فهم داروینی از انسان است؛ مساله #توبه است.
وجود توبه در انسان، حکایت از یک ممیزات خاص انسانها میکند و آن اینکه به تعبیر اگزیستانسیالیستها، وجود انسان مقدم بر ماهیت اوست.
در واقع، هر حیوانی، بلکه هر موجودی در عالم طبیعت، ماهیتش از پیش تعیینشده است و اگرچه حیوانات حرکت ارادی دارند، و حتی بعید نیست بهرهای از ذهن و حافظه هم داشته باشند؛ اما توان اینکه بتوانند از ماهیتی که نظام خلقت برای آنها تعیین کرده بیرون آیند، ندارند: یک اسب، از ابتدا تا انتهای عمرش اسب است و یک سگ، سگ؛
🤔 اما انسان موجودی است که گویی بیتعین آفریده شده؛
یعنی ظرفیت بینهایتی در او قرار داده شده؛ و اصل جهتگیریای که او را عمیقا راضی میسازد هم در وی نهاده شده، اما تصمیم برعهده خود او گذاشته شده که خود را چگونه رقم بزند:
💢میتواند برتر از فرشتگان شود یا پستتر از حیوانات.💢
🤔و عجیبتر اینکه این رقم زدن خویش هم، مادامی که در این دنیاست، همچنان قابل تغییر است؛
یعنی میتواند زمانی از حیوانات و درندگان و ... پستتر شده باشد؛ ولی تغییر مسیر دهد و از فرشتگان سبقت بگیرد؛ و بالعکس.
در واقع،
🔺هم تقدم وجود انسان بر ماهیت او؛ و
🔺هم امکان توبه در انسان،
از آن دسته از شواهدی است که بخوبی نگنجیدن انسان در تلقی داروینی (یعنی منحصر دانستن وجود او به اینکه ادامه حیوان باشد، و نه حاوی روح الهی) را نشان میدهد.
💠ثمره #اجتماعی
توجه به وجود واقعیتی به نام توبه در انسان، نه تنها موجب میشود که فرد، هرقدر هم بدی کرده باشد، هیچگاه دچار ناامیدی نشود؛ بلکه نگاه انسان به جوامع را امیدوارکننده می سازد:
🤔هرجامعه ای نیز هرقدر هم که در بدی فرو رفته باشد؛ و حتی علائم عذاب بر سر آن هویدا شده باشد (مانند قوم یونس)؛ باز مادامی که با مرگ قطعی و نابودی نهایی روبرو نشده، امکان توبه و بازگشت دارد؛ و از این رو، در بدترین جوامع هم، نباید از تلاش برای اصلاح، ناامید شد.
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
2️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ... وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ ...»
چرا در آیه قبل «التوبه علی الله» گفت، اما در این آیه «علی الله» را نیاورد؟
🍃الف. تلویحا میخواهد بر انقطاع رحمت خاصه و عنایت خداوند در مورد این افراد اشاره کند. (المیزان، ج4، ص233)
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
3️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ .. وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ»
در آیه قبل از پذیرش توبه کسانی که عمل بد را از روی جهالت انجام میدهند سخن گفت و در این آیه تعبیر «از روی جهالت»را نیاورد؛
واضح است که این نیاوردن دلالت دارد که توبهای پذیرفته میشود که عمل از روی جهالت باشد نه اینکه کسی عالماً عامداً و با نیت اینکه بعدا توبه میکنم گناهی را انجام دهد.
🤔اما چرا در آیه قبل، تعبیر «السوء» (مفرد) آورد اما در این آیه «السیئات» (جمع)؟
🍃الف. تلویحا میخواهد بر انقطاع رحمت خاصه و عنایت خداوند در مورد این افراد اشاره کند؛ بدین جهت که گویی همه اعمال بد آنان را احصاء و شمارش میکنند. (المیزان، ج4، ص233)
🍃ب. تا گناه زياد نشده، توبه آسان است. «يَعْمَلُونَ السُّوءَ» كه مراد انجام يك گناه است، ولى در «يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ» مراد گناهان زياد است كه توبه از آن مشكل است. (تفسير نور، ج2، ص259)
🍃ج. اصرار بر گناه، توفيق توبه را از انسان مىگيرد. كلمهى «يَعْمَلُونَ» نشانه استمرار و كلمهى «السَّيِّئاتِ» به معناى تعدّد و تكرار گناه است. (تفسير نور، ج2، ص259)
🍃د. چه بسا بنوعی به اینکه کجا فرد مشمول رحمت میشود و کجا مشمول رحمت نمیشود اشاره میکند: یعنی در جایی که تک بدیای از شخص رخ داده، ظرفیت و امکان توبه هست و بخشش خداوند سریع شامل حال میشود؛ اما جایی که بدیها جمع شده، دیگر امیدی به توبه و بخشش نیست؛ بویژه که به اینکه توجه کنیم که «السیئات» جمعی است که الف و لام بر سرش آمده وچهبسا دلالت بر شمول و عمومیت میکند: یعنی همه بدیها.
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
4️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
توبه در حال اختيار و آزادى ارزش دارد، نه در حال اضطرار يا مواجهه با خطر. (تفسير نور، ج2، ص259)
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
5️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
توبه را نبايد به تأخير انداخت. چون زمان مرگ معلوم نيست و توبه هنگام معاينه مرگ، پذيرفته نمىشود. (تفسير نور، ج2، ص259)
📝تکمله
نه تنها این آیه، بلکه آیات متعدد دیگری در قرآن کریم هست که نشان میدهد که کسی که در معرض مرگ قرار گرفته توبهاش قبول نیست، از جمله:
🔹فلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكين؛ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا (غافر/84-85)
🔹درباره فرعون: حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (يونس/90-91)
🔹حتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها (مؤمنون/99-100)
🔹و أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها (منافقون/10-11)
(مفاتيح الغيب، ج10، ص8)
📝تکمله2
برخی توضیح دادهاند که آنچه مانع قبولی توبه در لحظه مرگ میشود صرف قرار گرفتن در موقعیت مرگ نیست، بلکه علت اصلی این است که در آن لحظه، شخص دیگر از روی ناچاری و اضطرار است که ایمان میآورد و از این رو، توبهاش واقعا توبه حقیقی نیست. شاهد بر این مدعا هم این است خداوند برخی را میراند و سپس زنده کرد (مانند قومی از بنیاسرائیل که در آیه 243 سوره بقره حکایتشان گذشت) و وقتی به زندگی برگشتند همچنان به تکالیفی مکلف بودند و از این رو، باز هم توبهشان میتوانست در معرض توبه و قبولی آن قرار گیرند. (مفاتيح الغيب، ج10، ص9)
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
6️⃣ «حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
هنگام خطر و مرگ، فطرت خداشناسى انسان آشكار مىشود. (تفسير نور، ج2، ص259)
@yekaye
یک آیه در روز
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْم
.
7️⃣ «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ»
در این آیه ابتدای بر نپذیرفته شدن توبه در لحظه مرگ سخن گفت و سپس بر عدم پذیرش توبه کسی که کافر مرده است.
🤔مگر چنین نیست که اگر کسی در لحظه مرگ توبهاش پذیرفته نشود، به طریق اولی اگر کافر و توبهنکرده بمیرد، توبهاش پذیرفته نخواهد شد⁉️
پس آوردن این جمله دوم، چه وجهی دارد❓
🍃الف. این آیه و آیه قبل در واقع سه گروه را با هم مقایسه میکند: آیه قبل وصف حال مومنانی بود که احیاناً گناهی مرتکب میشوند؛ فراز اول این آیه وصف حال منافقان است و فراز دومش وصف حال کافران؛ و با این دو تعبیر میخواهد به تفاوت منافق و کافر اشاره کند. (ابوالعالیه و ربیع، به نقل از الدر المنثور، ج2، ص130)
🍃ب. چهبسا برای بیان شدت و مبالغه در به تاخیر انداختن توبه است، که میخواهد بگوید کسی که توبه را تا لحظه مرگ به تاخیر میاندازد، از این حیث که مورد توجه و مغفرت قرار نمی گیرد همانند کسی است که کافر است و کافر میمیرد. یعنی توبه اینان همانند توبه نکردن آنان است! (تفسير الصافي، ج1، ص432-433)
🍃ج. میدانیم که توبه بنده، محفوف به دو توبه از جانب خداوند است: یعنی ابتدا خداوند باید با رحمتش متوجه بنده شود تا توفیق توبه در بنده پدید آید «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا» (توبه/118) و بعد از اینکه توبه کرد دوباره با رحمت به سوی او برگردد تا با این رحمت، توبه بنده مورد قبول واقع گردد: «إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ» (توبه/160). این آیه در مقام توبه خداوند است نه توبه بنده؛ و میخواهد بفرماید کسی که کافر باشد و بمیرد، هیچگاه مشمول توبه خداوند قرار نخواهد گرفت؛ ولی در مورد بنده مومن، در لحظه مرگ است که این توبه خداوند شامل او نمیشود؛ اما ممکن است بعد از مرگ با شفاعت و ... مشمول مغفرت (توبه خدا بر بنده) شود. (الميزان، ج4، ص243)
با این توضیح:
🌱ج.1. شاید همین دو جمله اشاره به دو گونه پذیرش توبه باشد: یعنی، علاوه بر توبهای که خداوند در دنیا میپذیرد، شاید توبهی برخی از افراد در برزخ و دیدن برخی از عذابها پذیرفته شود (آنگاه فراز اول این آیه هشداری است که اگر توبه نکرده به مرگ برسید، دست کم در برزخ برخی از عذابها را خواهید چشید)؛ اما کسی که کافر بمیرد، در هیچ موقفی بعد از مرگ هم توبهاش پذیرفته نخواهد شد.
🌱ج.2. شاید اشاره به اثر شفاعت در مغفرت است؛ یعنی گروه اول توبهشان در لحظه مرگ قبول نیست، اما ممکن است بعدا بر اثر شفاعت بخشیده و از مسیر عذاب برگردانده شوند، اما کسی که کافر بمیرد به هیچ عنوان از مسیر عذاب برگردانده نخواهد شد.
🍃د. برای «وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ» دو معنا متصور است، یکی اینکه مقصود کافرانیاند که به کفر مردهاند؛ و دیگری بر اساس اینکه در مقابل «الذین ... حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» قرار گرفته [و نیز اینکه فعل مضارع، و نه ماضی، برایشان به کار رفته]، همان معنای در معرض مرگ قرار گرفتن باشد اما در خصوص ایمان، نه عمل؛ یعنی در فراز اول سخن از کسانی است که ایمان داشتند و تا لحظه مرگ از گناهشان توبه نکردند، و در این فراز در خصوص کسانی که کافر بودند و تا لحظه مرگ ایمان نیاوردند و در لحظه مرگ و با دیدن حقایق آن سو، میخواهند ایمان بیاورند [و اشکال تنها در صورتی وارد است که فقط معنای اول را برای آیه قبول داشته باشیم.] (مفاتیح الغیب، ج10، ص10)
🍃ه. ...
@yekaye