eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لا يَحِلُّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «حلل» در اصل به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانسته‌اند؛ ▪️ «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفته‌اند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده‌ شده است. ▪️«فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود می‌آید بارهایش را باز می‌کند؛ و کم‌کم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است. ▪️به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) می‌گویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است (و برخی گفته‌اند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید)؛ و برخی گفته‌اند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفته‌اند. ▪️«محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفته‌اند. 🔖جلسه 331 http://yekaye.ir/al-balad-90-2/ 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قرائات به صورت فعل مفرد مذکر غایب قرائت شده (لا یحل) ▪️اما در قرائتی غیرمشهور (نعیم بن میسرة) به صورت مفرد مونث غایب (لا تحل) قرائت شده و تقدیر کلام این است که «لا تحلّ لکم الوراثة». (معجم القراءات، ج2، ص40) @yekaye
🔹كَرْهاً ، كَرِهْتُمُوهُنَّ ، تَكْرَهُوا ▪️ماده «کره» را در اصل به معنای نارضایتی و دوست نداشتن، و نقطه مقابل رضایت و محبت دانسته‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172) ▫️هرچند برخی معنای اجبار را در آن پررنگ‌تر دانسته و آن را نقطه مقابل اراده معرفی کرده‌اند، بدین بیان که اراده، خواستن همراه با اختیار و انتخاب است؛ [اما اکراه، انجام کار از روی اجبار و برخلاف میل است] (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص50) ▫️اما دست کم در سه آیه قرآن، ماده «کره» در مقابل ماده «حبب» قرار داده شده است: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً ... وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً» (بقره/216) ، «لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ ... وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) ، «أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» (حجرات/12) ▪️مصدر فعل «کَرِهَ یَکرَهُ» را «کَره» دانسته‌اند: «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/83) ▫️برخی «کُره» را هم مصدر و تفاوت آنها را صرفا تفاوت در لهجه (لغتان) دانسته‌اند (مجمع البيان، ج3، ص38) ▫️اما برخی «کُره» ‌را اسم و به معنای «مشقت» دانسته (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً؛ احقاف/15)؛ و گفته‌اند «کَره» در آنجاست که خود شخص متکلفانه عملی را عهده‌دار شود و آن را با ناخرسندی انجام دهد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص172 ) ▫️به تعبیر دیگر، «کُره» را مشقتی بدون اینکه شخص به خاطر آن به تکلف افتد دانسته‌اند و «کَرة» را مشقتی که شخص را به تکلف می‌اندازد و وی بناچار آن را عهده‌دار می‌شود (المحيط في اللغة، ج3، ص355 ) ▫️و نیز گفته شده که «کَره» مشقتی است که از خارج و به اجبار بر شخص تحمیل می‌شود، اما «کُره» آن است که شخص خود بدان می‌رسد در حالی که می‌توانسته از آن معاف باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص707 ) ▪️این ماده وقتی به باب افعال برود به معنای اجبار کردن و کسی را به کاری که دوست ندارد وادار نمودن است: «وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْر» (طه/72) «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ ... وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيمٌ» (نور/33) «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ» (یونس/99) «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» (بقره/256) ▪️بر همین اساس وقتی شخص با امر خارجی بر کاری مجبور شود، با صیغه اسم مفعول از باب افعال (یعنی «مُکرَه») تعبیر می‌شود؛ اما وقتی این کراهت از درون وی برخاسته باشد با صیغه اسم فاعل ثلاثی مجرد (یعنی «کاره») تعبیر می‌شود: «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ» (هود/28) «أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» (مومنون/70) «كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ» (انفال/5) ▫️اما چیزی که خود آن چیز مورد کراهت باشد با صیغه اسم مفعول ثلاثی مجرد می‌آید (یعنی «مکروه») «كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» (اسراء/38) ▫️و وقتی به باب تفعیل برود، غالبا با حرف «الی» همراه می‌شود و به معنای چیزی را نزد کسی مکروه و ناخوشایند گرداندن است؛ و نقطه مقابل «حَبَّبَ الیه» می‌باشد: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ ... وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» (حجرات/7) (مجمع البحرين، ج6، ص360) 📿ماده «کره» و مشتقات آن 41 بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖 اختلاف قرائات 🔹در اغلب قرائات به صورت «کَرهاً» قرائت شده است ▪️اما در قرائات برخی از اهل کوفه (حمزه و کسائی) و نیز در برخی از قرائات عشر و اربعه عشر (خلف و حسن و اعمش) به صورت «کُرهاً» قرائت شده؛ و هر دو را مصدر دانسته‌اند که درباره تفاوت این دو در نکات ادبی توضیح داده خواهد شد. 📚مجمع البيان، ج3، ص38 ؛ معجم القراءات، ج2، ص41 @yekaye
🔹 لا تَعْضُلُوهُنَّ ▪️ماده «عضل» در اصل بر شدت و پیچیده شدن کار دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص345) برخی اصل این ماده را امتناع و بازداشتن (مجمع البيان، ج3، ص39) آن هم بازداشتنی که با در مضیقه و فشار قرار دادن همراه باشد دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص165) و بعید نیست که اصل این ماده از کلمه «الْعَضَلَة» [که در فارسی به اشتباه عَضُلِه» تلفظ می‌شود] بوده است به قسمت پرگوشت ساق و بازو گفته می‌شود (كتاب العين، ج1، ص278) و در واقع به هر گوشت محکم و درهم‌تنیده‌ای اطلاق می‌گردد [که تعبیر «عضلانی» در زبان فارسی از همین ماده اخذ شده است] (مفردات ألفاظ القرآن، ص571) ▪️امر «مُعضِل»‌ کار شدیدی است که اصلاح آن با سختی و زحمت همراه است، و به همین جهت به شدائد «مُعضِلات» گفته می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص345) که در فارسی به اشتباه «معضَلات» تلفظ می‌شود. ▪️«عَضَلْ» در تنگنا قرار دادن زن است از این طریق که مانع ازدواج او شوند (مجمع البيان، ج3، ص39) و «عَضَلْتُ المرأةَ» در جایی گفته می‌شود که انسان از روی ظلم مانع ازدواج کردن زنی بشود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص346) و 🔸 در تفاوت «عضل» و «امساک» گفته‌اند که «امساک» مطلق نگهداشتن همسر در قبال رها کردن و طلاق دادن اوست (فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/229) اما «عضل» نگه داشتنی است که همراه با سختی دادن و در مضیقه قرار دادن وی باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص165) 📿ماده «عضل» تنها دوبار در قرآن کریم و هردوبار با همین تعبیر «لا تَعْضُلُوهُنَّ» آمده است (مورد دیگر: ‌بقره/232) 📖 اختلاف قرائت 🔹لا تَعْضُلُوهُنَّ ▪️در قرائات رایج بر اساس مصحف عثمانی به همین صورت است؛ اما ▪️در قرائت مبتنی بر مصحف ابن مسعود به صورت لا أن تَعْضُلُوهُنَّ» قرائت شده است. ▪️همچنین در قرائت یعقوب (از قراء عشر) این فعل با هاء سکت قرائت شده به صورت «ولا تَعْضُلُوهُنَّه». 📚(معجم القراءات، ج2، ص41) @yekaye
🔹بفاحِشَةٍ ▪️در آیه 15 بیان شد که ماده «فحش» (با کلماتی همچون فُحْش و فَحْشَاء و فَاحِشَة) در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی می‌کند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته می‌شود؛ «فاحشة» عملی است که زشتی آن شدید است؛ و کلمه «فحشاء» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ؛ بقره/۱۶۹) ‌به خاطر «مد»ی که در کلام دارد، مفهومش شدیدتر از «فاحِشَة» است. ▪️همچنین اشاره شد که این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط و مساحقه) به کار می‌رود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰) ، «وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» (نساء/۱۵) 🔖جلسه 942 http://yekaye.ir/an-nesa-4-15/ 📖 إلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ ▪️این عبارت در قرائت ابیّ بن کعب به صورت «إلا أن يَفْحَشْنَ عليكم و ...» قرائت شده است، ▪️در قرائت ابن مسعود به صورت «إلا أن يَفْحَشْنَ و عاشِرُوهُنَّ» که این قرائت از ابن عباس وعكرمة نیز روایت شده است. 📚(معجم القراءات، ج2، ص41) @yekaye
🔹مُبَيِّنَةٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «بین» - و به تبع آن، کلمه «بین» که در زبان فارسی هم رایج است- از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار می‌رود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن). و «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان می‌گویند که آشکارکننده مافی‌الضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفته‌اند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان می‌گویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد. 🔖جلسه 114 http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/ 📖 اختلاف قرائت ▪️این کلمه در قرائت اهل مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و اغلب اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم) و نیز در برخی از قرائات عشر و اربعه عشر (ابوجعفر و یعقوب و یزیدی و مفضل) به صورت «مُبَيِّنَةٍ» قرائت شده است، که اسم فاعل از فعل «بَیَّنَ» است؛ یعنی فاحشه‌ای نمایاننده. ▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی از اهل کوفه (روایت شعبه از عاصم) و برخی دیگر از قراء اربعه عشر (حسن و ابن‌محیصن) به صورت «مُبَيَّنَة» قرائت شده است، که اسم مفعول از فعل «بَیَّنَ» است؛ یعنی فاحشه‌ای آشکارشده. ▪️و در قرائتی از ابن‌عباس هم به صورت«مُبِينَة»، که اسم فاعل از «أبان» است (یعنی متمایز کننده) و هم به صورت مصدر «بَيِّنَةٍ» قرائت شده است. 📚مجمع البيان، ج3، ص 38 ؛ معجم القراءات، ج2، ص42 @yekaye
🔹عاشِرُوهُنَّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «عشر» در اصل در دو معنا به کار می‌رود: یکی معنای «عدد ۱۰»؛ و دیگری به معنای مصاحبت و اختلاط و با هم درآمیختن و معاشرت کردن که «عشیره» به معنای اهل و عیال از همین باب است. ▪️برخی خواسته‌اند این دو به معنا را به هم پیوند دهند و گفته‌اند ده عدد کامل است و «عشیره» آن اهل و عیال شخص است که با آنها زیاد می‌شود و گویی با آنها به منزله عدد کامل می‌گردد، و به این مناسبت، به نزدیکان و خویشان شخص که با آنها زیاد می‌شود، عشیره گفته‌اند؛ در مقابل، برخی بر این باورند که اساساً در زبان عربی «عشر» به همان معنای مصاحبت و همنشینی بوده است و عشر به معنای «عدد۱۰» همانند نام سایر اعداد، از زبان عبری به عربی وارد شده است.) ▪️از مشتقات این ماده در معنای دوم، علاوه بر واژه‌های «عشیر» (حج/۱۳) و «عشیرة» (توبه/۲۴؛ شعراء/۲۱۴؛ مجادله/۲۲)، به صورت فعل «عاشروا» (عاشروهن بالمعروف: به نیکی با آنها معاشرت کنید؛ نساء/۱۹) و نیز به صورت اسم «معشر» (معشر الجن، انعام/۱۲۸ و ۱۳۰ و الرحمن/۳۳) به معنای جماعتی که امرشان واحد باشد [وضع و حالشان یکسان مورد توجه باشد] به کار رفته است. 🔖جلسه 318 http://yekaye.ir/al-hajj-22-13/ @yekaye
🔹بِالْمَعْرُوفِ ▪️در آیه 5 درباره ماده «عرف» اشاره شد که برخی اصل این ریشه را دال بر «سکون و طمأنینه» می‌دانند که معرفت هم از همین باب بوده و «معروف» را هم از این جهت معروف گفته‌اند که انسان با رسیدن به آن به سکون و آرامش می‌رسد، زیرا کسی که چیزی را نشناسد نسبت به آن نگران است و می‌ترسد. برخی هم اصل معنا را همان «معرفت» و شاختی که با تامل حاصل شود دانسته‌اند، و وجه تسمیه «معروف» را این دانسته‌اند که کاری است که عقل و شرع آن را به عنوان کار خوب می‌شناسد؛ و اینکه نقطه مقابل ماده «عرف»، ماده «نکر» است: «عرف» وضعیتی است که انسان می‌شناسد و دلش با آن آرام می‌گیرد؛ و «نکر» آن است که عقل بدان اعتراف نمی‌کند بلکه به بدی و انکار آن حکم می کند؛ «نَکِرَ» به معنای آن است که نشناخت و چیزی را ناشناخته قلمداد کرد (فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُم؛ هود/۷۰) 🔖جلسه 930 http://yekaye.ir/an-nesa-4-5/ @yekaye
یک آیه در روز
🕋 درباره شأن نزول این آیه چند مطلب روایت شده است: 🔹1) از ابن عباس نقل شده که هر گاه مردى فوت مى‏شد، وارثانش خود را اختیاردار زن متوفى هم می‌دانستند؛ اگر مى‏خواستند او را به نكاح خود در مى‏آوردند و اگر مى‏خواستند او را به همسری کسی درمی‌آوردند و اگر هم می‌خواستند اجازه ازدواج به او نمی‌داند؛ و خود از خانواده [پدریِ] زن برای تصمیم‌گری درباره او سزاوارتر می‌دانستند، پس اين آيه درباره این وضعیت نازل شد. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص 150-151 ؛ مجمع البيان، ج‏3، ص39 🔹2) گويند: در زمان جاهليت و همچنين در صدر اسلام، اهل مدينه را رسم چنين بود كه اگر مردى از آنان فوت مى‏شد و همسرى داشت يكى از فرزندان آن مرد - که از زنى ديگر بود- يا یکی از عُصبه [= مردان خویشاوند] متوفی مى‏آمد و لباس خود را روى اين زن مى‏انداخت، آنگاه او به اين زن سزاوارتر از ديگران می‌شد، اگر مى‏خواست بدون مهر و به استناد همان مهریه‌ای كه شخص متوفى براى آن زن داده بود، او را همسر خویش قرار می‌داد؛ اگر می‌خواست او را با مهریه‌ای به همسری شخص دیگری درمی‌آورد و مهریه را برای خودش برمی‌داشت و به آن زن نمی داد؛ و اگر می خواست آن زن را در تنگنا قرار دهند تا سهمی که آن زن از متوفی برده را فدیه دهد و خود را رها کند، يا اين كه آن زن آن قدر بى‏شوهر بماند كه بميرد وی ارث او را تصاحب کند. ابو قيس بن اسلت انصارى فوت شد، همسرى از او به نام كبيشة دختر معن انصارى باقى ماند. پسر متوفى كه از زن ديگرى بود (و برخی نام او را حصن یا محصن، و برخی قیس گفته‌اند)، نزد او آمد لباس خود را بر روى او افكند و وارث نكاح او شد، و او را ترك كرد، نه با او نزدیکی می‌کرد؛ و نه نفقه‌ای به او می‌داد و او را در سختی قرار داده بود تا وی با مال خود فدیه‌ای به او بدهد. كبيشة نزد پيامبر خدا (ص) آمد و گفت: اى رسول اللّه (ص) ابو قيس فوت شد و پسر او ازدواج مرا به ارث بده است؛ مدتى گذشته است و به من زيان مى‏رساند، نه نفقه‏ام را مى‏دهد و نه نزد من مى‏آيد و نه مرا آزاد مى‏گذارد. پيغمبر (ص) به او فرمود: در خانه‏ات بنشين، تا خداوند فرجى در كار تو آرد. زن از خدمت رسول خدا به خانه خود رفت. و برخی دیگر از زنان مدينه نیز نزد حضرت آمدند و اظهار داشتند ما هم با كبيشه همدرد هستيم، جز آن كه نه پسران شوهرانمان، بلکه پسر عموهایش ما را به ازدواج خود درآورده‏اند. پس خداوند تعالى اين آيه را نازل فرمود. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص 151 شبیه این مضمون از امام باقر ع نیز روایت شده است. 📚مجمع البيان، ج‏3، ص39 ؛ تفسير القمي، ج‏1، ص134 🔹3) از ابن‌عباس همچنین نقل شده که این آیه در مورد مردی نازل شد که زنی داشت که از او خوشش نمی‌آمد ولی مهریه‌اش را به او بدهکار بود؛ پس زمان را کش می‌داد و او را اذیت می‌کرد تا وی مهریه‌اش را ببخشد؛ و با این آیه از چنین کاری نهی شدند. 📚مجمع البيان، ج‏3، ص39 🔹4) از زهری نقل شده که این آیه درباره مردی نازل شد که زنش را نزد خود حبس کرده بود در حالی که نیازی به او نداشت [= با او رابطه‌ای برقرار نمی‌کرد] و منتظر بود تا بمیرد تا اینکه اموالش را به ارث بردارد؛ و این مضمون هم علاوه بر زهری، از امام باقر ع نیز روایت شده است. 📚مجمع البيان، ج‏3، ص39 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 الف. لا تَعْضُلُوهُنَّ ☀️1) از امیرالمومنین ع روایت شده است: زنان نزد مردان‌اند به نحوی که اختیاردار ضرر و نفع خویش نیستند؛ و همانا آنان امانت خداوند نزد شمایند: پس «نه به آنان زیانی رسانید» (طلاق/6) و «نه آنان را در تنگنا قرار دهید» (نساء/19) 📚مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏14، ص251 الْمَوْلَى سَعِيدٌ الْمَزْيَدِيُّ فِي تُحْفَةِ الْإِخْوَانِ (خطی، ص67)، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ ع قَالَ: إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَ الرِّجَالِ لَا يَمْلِكْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ إِنَّهُنَّ أَمَانَةُ اللَّهِ عِنْدَكُمْ فَ«لا تُضآرُّوهُنَّ» وَ «لا تَعْضُلُوهُنَّ». @yekaye
📖 ب. لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ ☀️2) ابراهیم بن میمون می‌گوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که می‌فرماید: «نه برای شما حلال است که زنان را به اکراه وارث شوید، و نه اینکه بر آنان سخت بگیرید تا مقداری از آنچه را بدانها داده‌اید [از دستشان بیرون] ببرید» فرمودند: در مورد مردی است که سرپرستی دختر یتیمی را برعهده دارد؛ و مانع ازدواج کردن او می‌شود تا به خاطر این که آن دختر به وی نزدیک است وی را به ارث ببرد. پرسیدم: و عبارت: «بر آنان سخت مگیرید تا مقداری از آنچه را بدانها داده‌اید [از دستشان بیرون] ببرید» فرمود: مردی است که زنش را کتک می‌زند تا آن زن [مهریه‌اش را] به وی فدیه دهد؛ و خداوند از این کار نهی فرمود. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص229 عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَ‏» قَالَ: الرَّجُلُ تَكُونُ فِي حَجْرِهِ الْيَتِيمَةُ فَيَمْنَعُهَا مِنَ التَّزْوِيجِ [لِيَرِثَهَا] بِمَا تكُونُ قَرِيبَةً لَهُ. قُلْتُ: «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَ‏»؟ قَالَ: الرَّجُلُ تَكُونُ لَهُ الْمَرْأَةُ فَيَضْرِبُهَا حَتَّى تَفْتَدِيَ مِنْهُ فَنَهَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ. @yekaye
☀️3) هاشم بن عبدالله سری می‌گوید: [از امام صادق ع] درباره این سخن خداوند سوال کردم که می‌فرماید «بر آنان سخت مگیرید تا مقداری از آنچه را بدانها داده‌اید [از دستشان بیرون] ببرید» پس حضرت مطالبی را فرمود و سپس گفت: همان طور که در میان عوام می‌گویند: هنگامی که لباسش را روی آن زن بیندازد او را در معضل قرار داده و آن زن دیگر نمی تواند با غیر او ازدواج کند؛ و در دوره جاهلیت چنین بود. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص229 عَنْ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ السَّرِيِّ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَ‏» قَالَ فَحَكَى كَلَاماً ثُمَّ قَالَ: كَمَا یقول [يَقُولُونَ] بِالنَّبَطِيَّةِ إِذَا طَرَحَ عَلَيْهَا الثَّوْبَ عَضَلَهَا فَلَا تَسْتَطِيعُ أَنْ تَزَوَّجَ غَيْرَهُ وَ كَانَ هَذَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ. @yekaye
📖ج. لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ☀️4) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: اگر مردی زنش را [از همسری خود] خلع کند، آن زن همچون یک زنی است که طلاق مباین داده شده باشد (طلاقی که امکان رجوع در آن نیست) و آن مرد همچون خواستگاری از خواستگاران او خواهد بود [یعنی اگر بخواهد دوباره با او ازدواج کند، قابل رجوع نیست و از این جهت با سایر خواستگاران آن زن تفاوتی ندارد]؛ و جایز نیست که مردی زنش را خلع کند مگر اینکه یا خود آن زن از وی چنین چیزی را بخواهد بدون اینکه ای مرد ضرر و زیانی به او رسانده باشد و یا اینکه آن زن زنی بوده باشد که [صریحاً یا به زبان حال] به شوهرش بگوید نه برای سوگند تو ارزشی قائلم و نه به خاطر تو غسل جنابت انجام می‌دهم [= ظاهرا کنایه از عدم آمیزش است] و در خانه‌ات کسی را که دوست نداری وارد می‌کنم و در بستر تو با او نزدیکی خواهم کرد و حدود الهی را رعایت نمی‌کنم؛ که اگر اینها از زنی سر بزند، هرچیزی که مرد از زن [از مهریه‌ای که به او داده] پس بگیرد برایش گوارا و بی اشکال خواهد بود. 📚الكافی، ج‏6، ص140 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَلَعَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ فَهِيَ وَاحِدَةٌ بَائِنَةٌ وَ هُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ وَ لَا يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَخْلَعَهَا حَتَّى تَكُونَ هِيَ الَّتِي تَطْلُبُ ذَلِكَ مِنْهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُضِرَّ بِهَا وَ حَتَّى تَقُولَ لَا أُبِرُّ لَكَ قَسَماً وَ لَا أَغْتَسِلُ لَكَ مِنْ جَنَابَةٍ وَ لَأُدْخِلَنَّ بَيْتَكَ مَنْ تَكْرَهُ وَ لَأُوطِئَنَّ فِرَاشَكَ وَ لَا أُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ فَإِذَا كَانَ هَذَا مِنْهَا فَقَدْ طَابَ لَهُ مَا أَخَذَ مِنْهَا. 📝 در همین مضمون، که اگر زنی در حق شوهرش چنین کند آن شوهر حق دارد کاری کند که زن را وادار کند مهریه‌اش را پس بدهد روایات متعددی در همینجا آمده است؛ که اینها توضیحی می‌تواند باشد برای تعبیر «الا ان یاتین بفاحشة مبینة»). @yekaye
📖 د. إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ و عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ☀️5) از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:‌بقدری جبرئیل سفارش همسر را به من کرد که گمان کردم طلاق دادن زن سزاوار نیست مگر اینکه مرتکب فاحشه‌ای آشکار شده باشد! 📚الكافي، ج‏5، ص512 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَوْصَانِي جَبْرَئِيلُ ع بِالْمَرْأَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ. @yekaye
☀️ 6) از امام باقر ع روایت شده که رسول الله ص [در مذمت مردی که با همسرش رفتار خشن دارد] فرمودند: آیا کسی از شما زنش را کتک می‌زند و آنگاه می خواهد با وی هم‌آغوش ‌شود؟! 📚الكافي، ج‏5، ص509 حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَ يَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا. @yekaye
☀️7) اسحاق بن عمار می‌گوید: به امام صادق ع عرض کردم: حق زن بر شوهرش چیست که اگر شوهر آن را ادا کند نیکوکار خواهد بود؟ فرمودند: غذا و لباسش را تهیه کند و اگر آن زن نادانی‌ای کرد بر او ببخشد. و سپس امام صادق ع ادامه دادند: پدر من زنی داشت که وی را اذیت می‌کرد اما پدرم او را می‌بخشید. 📚الكافي، ج‏5، ص510 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا الَّذِي إِذَا فَعَلَهُ كَانَ مُحْسِناً؟ قَالَ يُشْبِعُهَا وَ يَكْسُوهَا وَ إِنْ جَهِلَتْ غَفَرَ لَهَا. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ أَبِي ع تُؤْذِيهِ فَيَغْفِرُ لَهَا. @yekaye
☀️ 8) از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: حکایت زن حکایت استخوان خمیده است؛ اگر آن را به حال خود [در همین حالت خمیده] رهایش کنی، از آن بهره‌مند می‌شوی؛ و اگر بخواهی راستش کنی، آن را خواهی شکست! [اشاره است به اینکه انسان باید واقعیت همسرش را همان طور که هست، قبول کند؛ نه اینکه اصرار داشته باشد او کاملا مطابق با دلخواه خودش شود.] 📚الكافي، ج‏5، ص513 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَةِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْمُعْوَجِّ إِنْ تَرَكْتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَ إِنْ أَقَمْتَهُ كَسَرْتَهُ؛ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: اسْتَمْتَعْتَ بِهِ. @yekaye
📖ه. فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً ☀️9) ستايش خداوندى را سزاست كه در مورد او حالی بر حال دیگری پيشى نگرفته تا اول بودنش پيش از آخر بودنش باشد اوّل است ویا ظاهر بودنش قبل از باطن بودنش باشد. هر چیزی غیر از او که واحد نامیده می‌شود [واقعا واحد نیست بلکه صرفاً] قلیل و اندك است؛ و هر عزيزى جز او ذليل است؛ و هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است؛ هر مالكى جز او مملوک است؛ و هر عالمى جز او متعلم است؛ هر قدرتمندى جز او، گاهى توانا و زمانى ناتوان است؛ هر شنونده‏اى جز او از شنيدن صداهاى ضعيف كر است و صداهاى قوى هم او کر می‌کند و صداهایی هم که از او دور است به او نمی‌رسد. هر بيننده‏اى جز خدا، از مشاهده رنگ‏هاى ناپيدا و اجسام بسيار كوچك ناتوان است؛ هر ظاهرى غير از او [در واقع] باطن [=غیرآشکار] است؛ و هر باطنی جز او نیز غیر آشكار است. مخلوقات را براى تقويت فرمانروايى، و يا براى ترس از اموری که در آينده پیش می‌آید، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود، و يا با شريك مباهات کننده، و يا با مخالف ستيزه جو نيافريده است. بلكه همگی آفريده‏هاى تحت ربوبیت او هستند و بندگانى ذلیل. نه در چيزى قرار گرفته تا بتوان گفت در آن جاست؛ و نه از اشیاء دور است تا بتوان گفت از آنها جداست. نه آفرينش آنچه آفرینشش را آغاز نمود، او را [از ادامه ربوبیت آن] ناتوان ساخت؛ و نه از تدبير پديده‏هاى آفريده شده درماند؛ نه اگر در کاری بازایستاد ناشی از عجز وی در قبال آفریده‌هایش بوده؛ و نه در آنچه فرمان داد و مقدّر ساخت دچار ترديد شد. بلكه فرمانش استوار، و علم او مستحكم، و كارش بى تزلزل است؛ خدايى كه در عین بلا و سختى به او اميدوار می‌رود؛ و در دل نعمت‏ها باید همچنان از او ترسید. 📚نهج البلاغة، خطبه65 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً؛ كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ وَ كُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ [غَيْرُ بَاطِنٍ‏] بَاطِنٌ وَ كُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ؛ لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ وَ لَا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ وَ لَا اسْتِعَانَةٍ عَلَى نِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا شَرِيكٍ مُكَاثِرٍ وَ لَا ضِدٍّ مُنَافِرٍ وَ لَكِنْ خَلَائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبَادٌ دَاخِرُونَ؛ لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ هُوَ [فِيهَا] كَائِنٌ وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ؛ لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَأَ وَ لَا تَدْبِيرُ مَا ذَرَأَ وَ لَا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ وَ لَا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فِيمَا قَضَى وَ قَدَّرَ؛ بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ وَ أَمْرٌ مُبْرَمٌ؛ الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ. @yekaye
☀️10) از امام صادق ع از پدرشان حکایتی درباره همراهی فضل بن عباس با پیامبر ص روایت شده است که در فرازی از این حکایت پیامبر ص به ابن‌عباس فرمودند: اگر مردم بکوشند که به تو نفعی رسانند در امری که خداوند آن را برای تو مقدر نفرموده، هرگز توان این کار را نخواهند داشت؛ و اگر بکوشند به تو ضرری زنند در چیزی که خداوند برایت مقدر نفرموده، بر این هم توانا نخواهند بود؛ پس اگر توانستی که کارت را با صبر همراه یقین انجام دهی که چنین کنی؛ و اگر هم نتوانستی [که چنان یقینی را در هنگام عمل داشته باشی] پس صبر را همچنان پیشه کن که همانا صبر بر آنچه ناخوش می‌داری خیر فراوان است؛ و بدان که پیروزی همراه با صبر است و گشایش در دل سختی‌هاست و «همانا با هر سختی‌ای آسانی است؛ که همانا با هر سختی‌ای آسانی است» (انشراح/5-6) 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص413 وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ الْفَضْلُ بْنُ الْعَبَّاسِ أُهْدِيَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ.. ثم قال ص: ... فَلَوْ جَهَدَ النَّاسُ أَنْ يَنْفَعُوكَ بِأَمْرٍ لَمْ يَكْتُبْهُ اللَّهُ لَكَ لَمْ يَقْدِرُوا عَلَيْهِ وَ لَوْ جَهَدُوا أَنْ يَضُرُّوكَ بِأَمْرٍ لَمْ يَكْتُبْهُ اللَّهُ عَلَيْكَ لَمْ يَقْدِرُوا عَلَيْهِ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْيَقِينِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِي الصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُ خَيْراً كَثِيراً وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الْكَرْبِ وَ «أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً». @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
. 1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً» در آیات قبل ابتدا به بحث‌های اقتصادی خانواده پرداخت و برخی از سنت‌های جاهلیت بویژه در خصوص اجحاف در حق زنان و یتیمان، را زیر سوال برد؛ و سپس درباره محدود کردن روابط جنسی به زن و شوهر و پرهیز از حرکت به سمت فحشاء تذکراتی داد. از این آیه به بعد، گویی این دو محور درهم‌تنیده عرضه می‌شود؛ یعنی در ادامه تخطئه سنت‌های نادرست جاهلیت، از طرفی برخی ناظر به رعایت حفظ حقوق اقتصادی همسران مورد تاکید قرار می‌گیرد؛ و از سوی دیگر، این حقوق گره می‌خورد با پاکدامنی افراد؛ گویی اگر کسی حریم پاکدامنی را در خانواده رعایت نکرد، نمی‌تواند انتظار داشته باشد که حقوقش در ساحت مسائل خانوادگی، بویژه حقوق و مزایای اقتصادی‌ای که به تبع تشکیل خانواده از آن برخوردار شده، رعایت شود. در عین حال، به مردان همچنین تذکر می‌دهد که اگرچه بنای خانواده بر پایه مودت و رحمت، و رسیدن به آرامش است؛ اما اگر این وضع حاصل نشد و زنان شما به نحوی نبودند که برای شما دلپسند باشند، شما از مدار معروف و تقوا خارج نشوید که خود همین رویه موجب می‌شود که خداوند متعال این وضع نامطلوب را به وضعیت بسیار مطلوب (خیر کثیر) تبدل کند. @yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
. 2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ ...» ای مومنان بر شما حلال نیست؛ یعنی در دین شما مومنان چنین کاری روا نیست. (مجمع البيان، ج‏3، ص40) کنار هم قرار گرفتن خطاب «یا ایها الذین آمنوا» در کنار «لا یحل لکم» بشدت این احتمال را تقویت می‌کند که مقام اصلی این توصیه‌هایی که در ادامه می‌آید، مقام ارائه احکام شریعت برای تثبیت دینداری و زدودن احکام جاهلیت از امت اسلامی است. @yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
. 3️⃣ «لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ» این دو فراز اگرچه در ظاهر دو حکم است؛ اما این دو حکم به نظر می‌رسد کاملا در راستای همدیگرند؛ و در هر صورت، معانی متعددی برای این فراز نقل شده است؛ که ابتدا برخی معانی که جمله اول را می‌تواند کاملا مستقل در نظر بگیرد اشاره می‌شود و سپس معانی‌ای که جمله دوم را صرفا شرح جمله اول می‌دانند: 🍃الف. شما حق ندارید وارث نکاح زنان، علی‌رغم میل آنان بشوید و اشاره است به نفی این سنت جاهلی، که وقتی شوهر زنی می‌مرد، وارثان وی (بویژه پسر او که از زن دیگری بود) خود را نه‌تنها وارث اموال، بلکه وارث نکاح این زن می‌دانستند؛ و برای آن زن حقی در تصمیم‌گیری برای ازدواج بعدیش قائل نبودند. (حدیث3 و نیز: مجمع البيان، ج‏3، ص40) برخی در همین فضا این احتمال را هم مطرح کرده‌‌اند که مقصود ارث بردن اموال این زنان باشد؛ یعنی می‌فرماید شما حق ندارید برای اینکه ارث این زنان را ببرید مانع ازدواج آنان شوید؛ و منتظر باشید تا آنان بمیرند و ارثی که از شوهرشان بدانها رسیده را تصاحب کنید. (مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج10، ص11) 🍃ب. ای مردانی که سرپرستی دختر یتیمی را برعهده دارید (و بلکه هرکس که ولایت دختری را به هر نحو در اختیار دارد)؛ حق ندارید مانع ازدواج کردن او می‌شود تا به خاطر این که آن دختر به شما نزدیک است حق نکاح با وی یا اموال وی را به ارث ببرید. (حدیث2) 🍃ج. شما حق ندارید که زنان را به طمع اینکه میراث آنان را تصاحب کنید، زندانیِ خود کنید؛ و اشاره است به نفی این سنت ظالمانه، که مردی از همسرش خوشش نمی‌آید و با او ارتباط زناشویی برقرار نمی‌کند و حق وی را ادا نمی نماید؛ در عین حال چون آن زن ثروتی دارد، او را طلاق نمی‌دهد به این امید که یا آن زن بناچار بخشی از اموالش را به وی بدهد و یا بمیرد و اموالش از طریق ارث به وی منتقل گردد. (حدیث2 و نیز: مجمع البيان، ج‏3، ص40) 🍃د. شما حق ندارید برای به دست آوردن اموال زنانتان با آنان بدرفتاری کنید تا اینکه آنان مجبور شوند اموالی که [به عنوان مهریه یا نفقه] به آنها داده‌اید را علی‌رغم میل باطنی‌شان به شما پس بدهند تا جانشان را از شر شما نجات دهند. (مجمع البيان، ج‏3، ص40؛ المیزان، ج4، ص254) 🍃ه. وقتی مردی زنی را طلاق داد، حق ندارد همچنان خود را صاحب اختیار نکاح وی بداند و اشاره است به این سنت جاهلی، که گاه مردی با یک زن دارای جایگاه اجتماعی ازدواج می‌کرد و با هم به مشکل می خوردند و برای طلاق، مرد با زن شرط می‌کرد که ازدواج بعدی وی به دست این مرد باشد؛ و اگر خواستگاری برای آن زن می‌آمد، تا این مرد با در تنگنا قرار دادن زن پولی از او نمی گرفت و رضایت نمی‌داد، آن زن اجازه ازدواج نداشت. (مجمع البيان، ج‏3، ص40) 🍃و. ... @yekaye