یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
5️⃣ «وَ مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ»
به دو تعبیر «الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ» و «فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ» توجه شود:
گویی آیه میخواهد بگوید: از ازدواج با زن آزاد مىتوان صرف نظر كرد، ولى از شرط ايمان نمىتوان گذشت؛ و ايمان، شرط اساسى در هر ازدواجى است. (تفسير نور، ج2، ص271)
❇️تبصره
برخی از مفسران بر این باورند که این آیه ناظر به ازدواج دائم با کنیزان است؛ چون ازدواج دائم حالت عادی ازدواج است که در ذهن اغلب افراد خطور میکند
📚(المیزان، ج4، ص276)
🤔اما حق این است که چنانکه خود همان مفسران هم نهایتا تصریح کردهاند آیه چنین ظهوری ندارد که منحصر به ازدواج دائم شود
📚(همان، ص277)
و طبیعی است که شامل ازدواج موقت با کنیزان هم بشود؛ چرا که طبیعتا همان طور که هزینه ازدواج دائم با کنیزان کمتر است در مورد ازدواج موقت نیز علیالقاعده همین طور است؛ و در روایات نیز برای متعه کردن کنیز – البته با اجازه صاحبش – به همین آیه تمسک کردهاند.
🔖(مثلا حدیث 5.ب)
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
8️⃣ «فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
در این آیه موقعیت تعبیر «والله اعلم بایمانکم» چنان است که اگر با قبل و یا با بعدش در نظر گرفته شود دو معنای کاملا مستقل را میرساند که با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا هر دو معنا میتوانند مد نظر باشند:
🍃الف. در مساله ازدواج با کنیز آیه تصریح میکند که ازدواج با کنیز مسلمان و مومن باید باشد، نه کافر. در عین حال، تذکر میدهد که در این زمینه سختگیری و موشکافی لازم نیست، و به همان ظاهر بسنده کردن کافی است؛ خداوند است که بهتر میداند واقعا کدام شما ایمان دارید یا خیر؟
📚(مجمع البيان، ج3، ص55)
🍃ب. خداوند از ایمان شما بهتر باخبر است و همهتان از همدیگر و همگی از یک قماش هستید؛ و این گونه نباشد که فکر کنید چون شما آزادید و او برده ویا کنیز است، پس حتما ایمان شما از آنها بهتر است.
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
6️⃣ «وَ مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ ... ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ»
برای ازدواج با کنیز در این آیه سه شرط ذکر شده است:
〽️الف) اینکه شخص استطاعت ازدواج با زن آزاد را نداشته باشد (لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً)؛
〽️ب) اینکه آن کنیز مذکور، از مسلمانان باشد؛ نه از مشرکان یا اهل کتاب (مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ).
〽️ج) و اینکه شخص بیم آن داشته باشد که اگر به این حد از ازدواج هم اقدام نکند در مشقت و هلاکت (ارتکاب زنا) بیفتد (ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ).
⭕️اما آیا هر سه شرط فوق واجب است یا خیر؟
▪️آنچه در میان علمای شیعه و نیز دو فرقه مالکی و شافعی مسلم است این است که مسلمان بودن کنیز شرط ضروری است و ازدواج با کنیزان اهل کتاب و مشرک (چه از جانب مرد آزاد و چه از جانب مردی که خودش غلام است) جایز نیست؛ و در این میان فقط ابوحنیفه است که معتقد به جواز ازدواج با کنیز اهل کتاب (یعنی کنیز یهودی یا مسیحی) است و دلیلش هم این است که چون خریدن کنیز اهل کتاب و نکاح صاحب آن با وی برای مسلمانان مجاز است، پس ازدواج با چنین کنیزی نیز مجاز است؛ و پاسخش را دادهاند که تفاوت مهمی در کار است و آن این است که فرزند کنیز نیز تحت ملکیت صاحب کنیز قرار میگیرد؛ در حالی که این مساله در جایی که خود صاحب کنیز با وی نکاح کند منتفی است و فرزند وی آزاد خواهد بود.
📚الخلاف (طوسی)، ج4، ص319؛ تذکره الفقهاء (حلی)، ص643؛ مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج10، ص47
▪️اما در خصوص دو شرط دیگر، درباره واجب بودن یا مستحب بودنش اختلاف است؛
▫️ تصریح شافعی و ظاهر عبارت برخی از علمای شیعه (مثلا عبارات شیخ طوسی در الخلاف، ج4، ص313 و319) این است که دو شرط مذکور واجب است؛
▫️اما بسیاری از فقهای شیعه و اهل سنت با قرائن مختلف این دو شرط را استحبابی است؛
مثلا:
🔸در مورد «لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً» گفتهاند که این نه در مقام بیان شرط، بلکه در مقام بیان ترتیبی است که در عرف جامعه است؛ یعنی غالبا کسی سراغ ازدواج با کنیز میرود که استطاعت ازدواج با زن آزاد را ندارد و عبارت «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» در همین آیه و یا عبارت «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُم» (کنیز مومن بهتر از زن [آزاد] مشرک است؛ ولو که آن زن مشرک اعجاب شما را برانگیزاند؛ بقره/221) نیز موید این برداشت است؛ زیرا به نحوی این بیرغبتی به کنیز را به چالش میکشد؛ پس نشان میدهد عدم استطاعت، بیان واقعیت خارجی جامعه بوده نه شرط حکم؛ یعنی در مقام بیان ترتیبی است که مردم برای ازدواج اقدام میکنند؛ نه اینکه رعایت چنین ترتیبی (که ابتدا با زن آزاد و اگر امکان نداشت با کنیز) واجب باشد. (توضیح بیشتر در بند «ج» از تدبر9)
🔸ویا در مورد عبارت «ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ» هم گفتهاند ادامه آن که میفرماید «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَكُمْ» نشان میدهد که رعایت شرط «خشی العنت» ضروری نیست؛ زیرا کسی که خوف قطعی در افتادن گناه دارد، چنین ازدواجی بر او واجب است؛ و آنگاه توصیه کردن به چنین کسی برای صبر کردن نامعقول است.
✅توجه
ادله طرفین به این مقدار خلاصه نمیشود و برای بحث مبسوطی درباره ادله موافق و مخالف در این باب، به منبع زیر مراجعه کنید
📚جواهر الكلام، ج29، ص393-406
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
7️⃣ «وَ مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ... ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ»
ازدواج با كنيز، حقارت نيست.
[اگر هم آن را خوش نمیدارید] ازدواج با كنيز را تحمّل كنيد، ولى ننگ گناه را هرگز.
📚(تفسير نور، ج2، ص271)
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
9️⃣ «فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»
مراد از آوردن تعبیر «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» در اینجا چیست؟
🍃الف. همه شما از همدیگرید یعنی همگی از فرزندان آدم هستید؛ پس برای شما نسبت به بردگان برتریای نیست و از ازدواج با کنیزان ابایی نداشته باشید.
(مجمع البيان، ج3، ص55؛ المیزان، ج4، ص277)
🍃ب. همه شما مومن و مسلمانید و بر دین واحدی هستید؛ پس سزاوار نیست که برخی برخی دیگر را مورد توهین و یا فخرفروشی قرار دهد
(مجمع البيان، ج3، ص55)
خواه فخرفروشی افراد آزاد بر افراد برده و کنیز؛ و خواه فخرفروشی افرادی که تمکن مالی برای ازدواج با زنان آزاد را دارند بر افرادی که به ازدواج با کنیزان اقدام میکنند.
🍃ج. با توجه به دو نکته فوق که هر دو صحیح است، این تعبیر نشان میدهد که ترتیبی که در این چند آیه ذکر شده، ترتیب شرعی نبوده؛ یعنی این نبوده که ابتدا ازدواج دائم مجاز باشد و کسی که نتوانست ازدواج موقت و کسی که نتوانست ازدواج با کنیز؛ بلکه این وضعیتی است که انسانها به حسب طبع خود بدان سو میروند که میل چندانی به ازدواج با کنیز ندارند.
(المیزان، ج4، ص278)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
🔟 «فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ ... فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ»
رضايتِ مالك كنيز در ازدواج، مانند اذن پدرِ دختر، شرط است؛ و مالكان بدانند كه كنيزان از اهل خودشانند.
📚تفسير نور، ج2، ص271
💠نکته تخصصی #اسلامشناسی:
📝 مساله #بردگی
در نکات ادبی اشاره شد که ماده «أهل» در اصل به معنای تحقق انس است همراه با یک نحوه اختصاص و تعلق؛ و «اهل» یک نفر، کسانی هستند که نَسَب یا دین و یا چیزی مانند اینها مثل شغل و خانه وسرزمین و... آنها را با وی جمع کرده است؛ و در واقع اهل یک نفر مختصترین افراد به او (همسر، فرزند و...) میباشد، و کلمه «تأهل» به همین مناسبت به معنای ازدواج کردن به کار می رود و «متأهل» هم از همین باب است یعنی کسی که همسر دارد و در قرآن کریم در تمامی مواردی که کلمه «أهل» به شخص یا اشخاصی اضافه شده، در معنای اعضای خانواده به کار رفته است و این آیه تنها موردی است که صاحب کنیز را «اهل» به کنیز اضافه کرد.
💢این یعنی گویی صاحبان کنیزان، اهل و خانوادههای آنها هستند؛ و
اگر در کنار اصل جواز ازدواج کنیز با مردی غیر از صاحب خود
(که دیگر صاحبش اجازه نکاح آن کنیز را نخواهد داشت و شرعاً لااقل شبها آن کنیز دیگر خدمتکار او نیست و وی نمیتواند مانع حضور آن کنیز نزد همسر شرعیاش شود)،
توجه کنیم که اذن صاحب کنیز برای ازدواج، کاملا شبیه اذن پدر برای ازدواج دختر است،
بیشتر این نکته تایید میشود که اسلام روالی را طراحی کرده که صاحب کنیز بیش از آنکه در مقام بهرهکشی از کنیز برآید، باید برای وی پدری کند و او را عضوی از خانواده خود قرار دهد❗️
🔹قبلا درباره بردگی در اسلام توضیحاتی گذشت
🔖 (جلسه 342، تدبرهای 5 و 6 http://yekaye.ir/al-balad-90-13/)
و به برخی از شبهات آن پاسخ داده شد
🔖(جلسه 951، تدبر3 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/)
🔹اکنون میافزاییم اینکه در آیه حاضر برای صاحب کنیز تعبیری را به کار میبرد که وی را جزء اهل و خانواده وی حساب میکند و گویی نقش پدری برای او قرار میدهد،
بخوبی نشان میدهد که در منطق اسلام، بردهداری به آن مفهوم دوره جاهلیت و نیز آنچه در تمدن غرب تا یکی دو قرن پیش رایج بود، به هیچ عنوان وجود ندارد
و این گونه نیست که مالکیت غلام و کنیز همانند مالکیت حیوانات باشد؛
بلکه اجازه اسلام برای مالکیت غلام و کنیز (بویژه با توجه به اینکه تنها راه برده کردن یک فرد آزاد را اسیر شدن وی در جنگ نظامی با مسلمانان قرار داده؛ و نیز انواع راهها برای آزاد کردن بردگان گشوده) ناظر به ایجاد یک ارتباط روحی و اخلاقی بین اسیران جنگی و فرزندان آنها با مسلمانان بوده
تا تحت تربیت صحیح اسلامی قرار گیرند و بتدریج وارد جامعه اسلامی شوند.
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
1️⃣1️⃣ «مِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ ... وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
آیات متعددی در قرآن کریم از مهریه با تعبیر «أجر» یاد کرده و بر دادن مهریه به زنان تاکید دارد: «أُحِلَّ لَكُمُ ... الْمُحْصَناتُ ... إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (مائده/5) یا «أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ» (احزاب/50) یا «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (ممتحنه/10)
🔸همه این موارد، جایی است که ازدواج دائم متعارف انجام میشود.
🔹اما دو مورد هست که این دادن اجر را با تعبیری مقید کرده است:
▪️ یکی با عبارت «فریضةً» است در آیه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً» (نساء/24) بود که درباره متعه بود و در جلسه قبل بحث شد؛
▪️ دیگری با عبارت «بالمعروف» در همین آیه حاضر است که درباره ازدواج با کنیزان است.
🤔وجه افزودن این دو عبارت در این دو مورد چیست؟
🍃الف. در مورد متعه، کلمه «فریضة» به عنوان حال آمده؛ یعنی بر حالت واجب و فریضه بودن این مهریه تاکید میکند تا مبادا افراد گمان کنند که متعه یک نوع زناکاری است؛ و میدانیم که در متعه، وجوب تعیین مهریه چنان است که اگر مهریه تعیین نشود اصل عقد زیر سوال میرود (برخلاف ازدواج دائم که اگر مهریه را تعیین نکنند ازدواج صحیح است و فقط موظف به مهرالمثل میشود: العروة الوثقى (المحشى)، ج5، ص610).
و در خصوص ازدواج با کنیران، بر «به نحو معروف» یعنی به نحوی شایسته نزد عرف تاکید میشود مبادا به خاطر کنیز بودنشان شأن آنها رعایت نشود و آن گونه که سزاوار است مهریهای بدانان اختصاص نیابد.
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
2️⃣1️⃣ «مُحْصَناتٍ غَیرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ»
💢پاکدامنی در گروی دو شرط است:
⛔️یکی اینکه شخص اهل زناکاری علنی نباشد؛ و
⛔️دیگر اینکه اهل برقراری دوستی مخفیانه با نامحرمان نباشد.
📜و نقل است که در عرب جاهلیت، از زناکاری با نام «سفاح» یاد میکردند و اگرچه چنین کاری رواج داشت اما در مجموع آن را ناپسند میداشتند و کسی که مرتکب آن میشد مذموم بود؛
اما در عین حال برقراری رابطه دوستی اینچنینی بین آنان، حتی بین زنان آزاد، وجود داشت؛ و کسی که چنین دوستی مخفیانهای داشت (حتی زن شوهردار) مورد مذمت واقع نمیشد❗️
📚الميزان، ج4، ص278؛
🔖و نیز تدبر2
💠نکته تخصصی جامعهشناختی:
📝پدیده #دوستدختر و #دوستپسر
این آیه و آنچه درباره وضعیت اجتماعیای که منجر به نزول این تعبیر در این آیه شد گفتهاند (ر.ک: تدبر2) بخوبی نشان میدهد پدیده شومی که با عنوان #دوست_پسر و #دوست_دختر از #جاهلیت_مدرن در جامعه ما وارد و عادیسازی شده، ریشه در همان #جاهلیت_اولی دارد.
در واقع،
این روابط از قدیمالایام در برخی جوامع یافت میشده؛
اما آنچه امروزه شاید توجه را بیشتر به خود جلب میکند رواج فوقالعاده و بسیار عادی قلمداد شدنِ این پدیده در جوامع غربی است؛
که دیگر آن را از حالت دوستی مخفیانه به دوستیها و روابط علنی کشانده؛
و افراد به بهانه اینکه شناخت درستی از طرف مقابل پیدا کند، به چنین روابطی دست میزند
و گاه افرادی پیدا میشوند که دهها سال با هم زندگی و رابطه جنسی و حتی فرزند مشترک داشتهاند اما هنوز در اینکه واقعا شایسته ازدواج با همدیگر هستند یا نه، تردید دارند و خود را به عنوان دوستپسر و دوستدختر همدیگر میشناسند و به ازدواج رسمی اقدام نکردهاند‼️
💢درباره چرایی گسترش اینچنینی این پدیده در جوامع غربی، یک علتش سختگیریهای کلیسا در امر ازدواج بود:
📛در قوانین کلیسا هرکس فقط یکبار حق ازدواج داشت و حق طلاق وجود نداشت؛ و فرد، چه زن باشد چه مرد، اگر ازدواجش ناموفق بود دیگر تا آخر عمر، جز برقراری روابط نامشروع، چارهای نداشت! در چنین فضایی بسیاری از افراد تصمیم گرفتند که ابتدا مدتی با هم دوست باشند که مطمئن شوند به درد همدیگر میخورند یا خیر؛ و این رویه نامطلوب، حتی بعد از اینکه طلاق در جوامع غربی مجاز شد، باز ادامه یافت.
🤔با توجه به چنین سابقهای، در جامعه اسلامی، که از ابتدا هم طلاق، و ازدواج مجدد مجاز بوده، و هم با قانون متعه، افراد میتوانستهاند برای مدت معینی سطوحی از روابط مشترک را تجربه کنند و همدیگر را برای مناسب بودن برای زندگی مشترک بیازمایند، وجود چنین روابطی، جز نوعی ابتذال و خودباختگی و مرعوبیت فرهنگی، هیچ توجیهی ندارد❗️📚برای تفصیل فهم این پدیده و راهکارهای جلوگیری از آن، ر.ک: #جنسیت_و_دوستی، مواجههای اسلامی با مساله دوستی دختر و پسر (سوزنچی). نشر معارف.
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
3️⃣1️⃣ «لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ»
مقصود از تعبیر «العنت» چیست؟
🍃الف. «عنت» به معنای هلاکت، و اشاره به مجازات دنیوی و عذاب اخرویای است که به خاطر جوانی و غلیان شهوت و در نتیجه ارتکاب زنا متوجه وی ممکن است بشود.
(مجمع البيان، ج3، ص55)
🍃ب. مقصود زناکاری است که نتیجه «مشقت» و تنگنای ناشی از غلبه شهوت میباشد.
(مجمع البيان، ج3، ص55؛ الميزان، ج4، ص280)
🍃ج. مقصود اینکه به خاطر غلبه شهوت بر وی به هر نحوی در دین یا دنیای خود به مشقت و ضرر بیفتد.
(مجمع البيان، ج3، ص55)
@yekaye
یک آیه در روز
952) 📖 و مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَل
.
4️⃣1️⃣ «وَ مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ ... ذلِكَ لِمَنْ خَشِی الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»
مقصود از صبر کردنی که بهتر است صبر بر چه چیزی است؟
و به تبع این معنا، غفور و رحیم بودن خداوند ناظر به چه نکته ای است؟
🍃الف. صبر و خودداری کردن از ازدواج با کنیزان بهتر است، و بهتر بودنش بدین جهت است که بالاخره ازدواج با کسی که اختیارش در دست شخص دیگری است و این دو نمیتوانند کاملا با هم باشند، و حتی ممکن است با فروش وی اختیارش به دست شخص دیگری بیفتد که همین ازدواج پرزحمت را بر باد دهد، و اگر بچهدار هم شوند آن صاحب کنیز مدعی مالکیت بچه میشود. (مجمع البيان، ج3، ص55؛ الميزان، ج4، ص280) و در این صورت غفور و رحیم بودن خداوند چهبسا اشاره به این است که میدانسته که بسیاری از شما نمیتوانید در چنین وضعیتی صبر کنید و به ازدواج با کنیزان اقدام میکند خداوند هم با غفران و رحمت خویش این مشکلات را به حداقل خواهد رساند.
💠نکته #تفسیری
شاید برخی عبارت «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَكُمْ» را چنین شرح دهند که چون ازدواج با کنیز موجب خواری و حقارت انسان میشود پس اگر از این ازدواج صبر کنید برایتان بهتر است❗️
اما با توجه به عبارت «بعضکم من بعض» (توضیح در تدبر9) قطعا این برداشت ناصواب است؛ زیرا قرآن با آن تعبیر «بعضکم من بعض» این گونه خودبرتربینیهای دنیامدارانه را نفی میکند؛ آنگاه چگونه ممکن است بر اساس آن منطق، افراد را به اقدام نکردن به چنین ازدواجی توصیه کند؟ پس واضح است که اگر آیه ناظر به صبر از ازدواج با کنیزان باشد، به خاطر آن زحمتها و سختیهایی است که ازدواج با کنیز برای شوهرش پیش میآورد.
(الميزان، ج4، ص280)
🍃ب. صبر بر زناکاری است و کلمه «عنت» تلویحا به زناکاری اشاره دارد. بدین ترتیب آیه میفرماید: من ازدواج با کنیزان را برای هرکس که خوف از وقوع در زناکاری دارد قرار دادم؛ و اینکه از هر راهی بتوانید از زناکاری خودداری کنید برایتان بهتر است.
(مجمع البيان، ج3، ص55؛ الميزان، ج4، ص280)
در این صورت غفور و رحیم بودن خداوند
🔸چهبسا اشاره به این است که با توجه به اینکه صبر بر زناکاری بر شما سخت است، اگر کسی مرتکب زنا شود و توبه کرد خداوند با غفران و رحمتش با او مواجه خواهد شد. (مجمع البيان، ج3، ص55)
🔸و یا اینکه اشاره باشد به اینکه چون خداوند میدید که صبر کردن بر زنا بر شما سخت است با غفران و رحمت خویش باب ازدواج با کنیزان را بر شما گشود.
🍃ج. ...
@yekaye
953) 📖 یُریدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَ یهْدِیَكُمْ سُنَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیكُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ 📖
💢ترجمه
خداوند میخواهد برای شما بیان کند و شما را به رویههای کسانی که پیش از شما بودند هدایت نماید و بر شما توبه کند [= به شما عطف توجه کرده، توبه شما را بپذیرد] و خداوند بسیار دانا و حکیم است.
سوره نساء (4) آیه 26
1398/7/20
13 صفر 1440
@yekaye
🔹ليُبَيِّنَ
▪️درباره ماده «بین» در آیه 19 همین سوره توضیح داده شد که از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن).
▪️ «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند.
🔖جلسه 946 http://yekaye.ir/an-nesa-4-19/
🔹درباره نقش محوی حرف «لـ» در اینجا چهار تحلیل ارائه شده است:
▪️الف. لام به معنای «أن» است [در فارسی معادل حرف «که»] ؛ که ناظر به متعلق اراده است و گاه همراه با حرف «کی» به صورت «لکی ...» میآید؛ هرچند برخی بر این وجه خرده گرفتهاند که اگر «لام» به معنای «أن» باشد نمیشود با «کی» جمع شود همان گونه که حرف «أن» با «کی» جمع نمیشود.
▪️ب. لام زائده است که برای این میآید که جمله بعد از خود را تاویل به مصدر ببرد و آن را مفعول مستقیم «یرید» قرار دهد (یعنی در اصل چنین بوده: «یرید الله تبیین ...»)؛ که اشکال گرفتهاند که لام زائده که برای تقویت نقش فعل میآید در جایی است که مفعول قبل از فعل بیاید.
▪️ج. کارکرد این لام این است که مضمون خود فعلِ عامل را مفعول قرار میدهد و عبارت بعدی خود را در مقام تعلیل میگذارد (= کرد آنچه کرد برای اینکه ...) مانند اینکه وقتی گفته میشود «رَدِفَ لَكُمْ» مقصود این است که «ردف ما ردف لكم» ویا عبارت «وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ» یعنی «أمرنا بما أمرنا لنسلم» پس در اینجا نیز «یُریدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ» یعنی «یرید الله ما یرید لیبین».
▪️د. اینجا مفعول «یرید»حذف شده و لام بدون هیچ گونه تکلفی، تعلیل است و در اصل چنین بوده است: «یرید الله تبصیرکم لیبین لکم»
📚(مجمع البيان، ج3، ص56-57 )
@yekaye
🔹سُنَنَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سنن» در اصل این ماده به معنای روان شدن و جریان یافتن یک امر منضبط است و یک سیره معین را هم به همین جهت جریان یافتنش در جامعه «سنت» میگویند.
🔸در تفاوت «سنت» با «عادت» گفتهاند عادت آن جایی است که فعل خود انسان برای خودش به صورت یک روال درمیآید؛ اما سنت در جایی است که بر مثالِ سابقی عمل شود و شاید بهتر باشد بگوییم «عادت» جنبه شخصی دارد، اما سنت یک روال عمومی است.
▪️«سِن» به معنای سالهای عمر را هم از این ماده دانستهاند از این جهت که دلالت دارد بر جریان حیات و عمر. همچنین کسی كه داراى چهره دراز و نرم و يا بينى دراز و كشيده باشد «مسنون الوجه» میگویند.
▪️دو کلمه دیگر وجود دارد که ظاهرا از این ماده است، یکی «سِنّ» به معنای دندان (جمع آن: أسنان) (وَ السِّنَّ بِالسِّنِ؛ مائدة/۴۵) و دیگری، «أسنان» به معنای نوک نیزه، که برخی سعی کردهاند نسبتی بین معنای این ماده و این کلمات و یا بین خود این دو کلمه بیابند چنانکه «سن» به معنای دندان را از باب تشبیه آن به نوک نیزه دانستهاند اما مرحوم مصطفوی بر این باور است که هر دو کلمه از زبان عبری (تلفظ عبری آنها به ترتیب: شن و شناناه) وارد عربی شدهاند.
🔖جلسه 636 http://yekaye.ir/al-kahf-18-55/
@yekaye
🔹یَتُوبَ
در آیه 16 همین سوره توضیح داده شد که
▪️ماده «توب» در اصل به معنای رجوع و بازگشت میباشد
▪️ وقتی در مورد خدا به کار میرود، با تعبیر «علی» میآید (تاب الله علی عبده) که به معنای این است که خداوند از موضع بالا و البته با فضل و رحمت و مغفرتش به جانب بندهاش برمیگردد.
▫️تعبیر «تاب الله علیه» را غالبا به معنای «خدا توبهاش را پذیرفت» دانستهاند و
▫️برخی به معنای «اعطای توفیق توبه از جانب خداوند» دانستهاند
و
▫️ حق این است که در هر دو معنا به کار میرود
🔸 در قرآن کریم هم مواردی به وضوح در معنای اول (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ؛ مائده/۳۹) و
🔸مواردی به وضوح در معنای دوم (تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا؛ توبه/۱۱۸) و
🔸در مواردی دوبار در یک آیه و ظاهرا هربار به یکی از این دو معنا به کار رفته است: «لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما كادَ يَزيغُ قُلُوبُ فَريقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِ» (توبه/۱۱۷).
🔖جلسه ۹۴۳ http://yekaye.ir/an-nesa-4-16/
@yekaye
🔹یهْدِیَكُمْ
▪️برخی بر این باورند که ماده «هدی» در اصل در دو معنا به کار رفته است:
▫️یکی راهنمایی کردن؛ و
▫️دیگری هدیه دادن (معجم مقاييس اللغه، ج6، ص42)
▪️اما دیگران اصل معنا را همان «بیان راه رشد و امکان وصول کسی به چیزی را مهیا کردن» (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج11، ص269)
ویا «راهنمایی کردنی که با لطف همراه باشد» دانستهاند؛
و توضیح دادهاند که وقتی که در حالت ثلاثی مجرد به کار رود به معنای «هدایت» است، و وقتی در باب افعال (أهدی) به کار رود، به معنای «هدیه دادن» میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص836)
▪️نکتهای که موید معنای واحد داشتن اینهاست، تفاوتی است که بین «هدیه» و «هبه» هست که «هدیه» آن چیزی است که با اهدای آن به نحوی به دریافتکننده هدیه تقرب میجوید [گویی خود را با هدیه به سوی گیرنده هدیه رهنمون شده است] در حالی که در «هبه» چنین اقتضایی نیست و از این رو، از الطاف خدا به بندگان، و حتی لطف یک رئیس به مرئوسش به «هبه» تعبیر میشود، اما «هدیه» در جایی است که بنده به پیشگاه خداوند یا یا مرئوس به رئیس و یا شخصی به شخص همعرض خود چیزی پیشکش کند. (الفروق في اللغة، ص162)
▪️در واقع «هَدِیّه» آن لطفی است که کسی به دیگری میرساند: «وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ» (نمل/35) «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» (نمل/36) (مفردات ألفاظ القرآن، ص840)
▪️«هَدِىّ» و «هَدْى» (گوسفند قربانی) هم آن گوسفند (یا گاو یا شتر؛ به نقل از الفروق في اللغة، ص300) است که سوق داده شده و قربه الی الله به بیت الله اهداء میشود (معجم مقاييس اللغه، ج6، ص43)؛ و البته از اخفش نقل شده که این کلمه جمعی است که واحدش همان «هدیه» است: «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ» (بقرة/196) «هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ» (مائدة/95) «وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ» (مائدة/2) «وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً» (فتح/25) (مفردات ألفاظ القرآن، ص840)
و کسانی که این کلمه را به همان معنای «هدایت» برگرداندهاند گفتهاند وجه تسمیهاش این است که آن قربانی را در مسیر خاصی حرکت میدهند تا به مقصد برسانند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج11، ص273)
▪️«هدایت» (و ماده «هدی») نقطه مقابل «ضلالت» (و ماده «ضلل») است؛ و در ماده «هدی» یک نوع مفهوم پیش افتادن برای هدایت کردن نهفته است؛ و
▪️«هادی» راهنمایی است که جلو میافتد و افراد را در پی خود راهنمایی میکند و ظاهرا به همین مناسبت است که به گردن «اسب» (که جلوترین عضو وی است) «هادی» و یا به «عصا» که شخص ابتدا آن را بر زمین میزند و بعد قدم میگذارد «هادیة» گویند. (معجم مقاييس اللغه، ج6، ص42)
🔸به لحاظ لغوی ظاهرا تفاوتی بین «هُدَی» و «هِدایت» (که هر دو مصدر ثلاثی مجردند) وجود ندارد، هرچند که قرآن فقط از کلمه «هدی» استفاده کرده و آن را هم خاص هدایتهای ناظر به انسان به کار برده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص839)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «هدی»
🔸انواع «هدایت» در قرآن
▪️برخی گفتهاند: هدایتی که خداوند برای انسان به کار میبرد چهارگونه است:
▫️یکی هدایتی که در هر موجود مخلوقی قرار داده شده است: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/50)
▫️دوم هدایت مردم که انبیاء با زبان و آوردن پیامهای الهی انجام میدهند «هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ» (آل عمران/138) «وَ في نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ» (اعراف/154) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان/3)
▫️سوم: توفیقی که شامل حال برخی از افرادی میشود که زمینه هدایت شدن را دارند و در واقع، از هدایتی که به آنها رسیده بهرهمند میشوند؛ مانند: «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17)، «وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» (تغابن/11) «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» (یونس/9)، «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/69»، «وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ» (بقرة/213»، «وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (بقره/213)
▫️و چهارم: هدایتی که در آخرت انسانها را به مقصد نهاییشان میرساند: «سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ» (محمد/5)، «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه» (اعراف/43) (مفردات ألفاظ القرآن، ص835-836)
▫️و چنانکه اگر چنانکه برخی مفسران تفطن یافتهاند توجه کنیم که هدایتی که توسط پیامبران و امامان انجام میشود بر دو قسم است، آنگاه درمییابیم که باید قسم پنجمی را هم اضافه کنیم. در واقع، هدایت پیامبران و امامان یکی همان قسم دوم مذکور است که با رساندن پیامها انجام میشود و از طریق درگیر شدن ذهن شخص شروع میگردد؛ و دیگری هدایتی است که با دستگیری کردن و حرکت دادن در مسیر و درگیر کردن روح و حقیقت وجودی او انجام میشود؛ و آن زمانی است که در قرآن کریم کلمه «هدایت» با «امر الله» ترکیب میشود «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده/34 و أنبياء/73) که چون اشاره به عالم «أمر» (در مقابل عالم خلق) دارد، یعنی هدایتی است از جنس عالم امر، که ناظر به وجهه ملکوتی اشیاء است؛ وجه چنین تفسیری از آیه این است که این موهیت (یعنی «هدایت به امر» را مترتب بر صبر و رسیدن آنان به مرتبه یقین برشمرد: «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» سجده/24) و رسیدن به چنین یقینی را هم با مشاهده ملکوت قرین فرمود: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (أنعام/75)، و «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» (تكاثر/6). (الميزان، ج1، ص272-273)
▪️نکته جالب توجه این است که اگر به تفاوت این کاربردهای هدایت توجه کنیم درمییابیم که منافاتی بین اینکه گاه هدایت کردن را کار پیامبر میشمرد «وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شورى/52) وگاه این هدایت کردن را از او نفی میکند: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (قصص/56)، «وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» (روم/53) «لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» (بقرة/272) منافاتی وجود ندارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص836)
▫️ویا گاهی از طرفی بر هدایت همگان توسط خداوند اصرار دارد: «أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس» (بقره/185) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»(إنسان/3)، «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ» (بلد/10) و از طرف دیگر از اینکه خداوند برخی از افراد را هرگز هدایت نمیکند سخن به میان میآورد: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (آل عمران/86) «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (نحل/107) «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ» (زمر/3) (مفردات ألفاظ القرآن، ص837)
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات ماده «هدی»
▪️نکته دیگر اینکه افعالی مثل هدایت و تعلیم، از آنجا که دو سویه اعطاکننده و دریافتکننده دارند؛ در موقعیتهایی که اعطاء رخ میدهد اما دریافتکننده قبول نمیکند از حیث اعطاء تعبیر «هَدَاهُمْ و علّمهم» صادق است؛ و از حیث دریافت تعبیر «ما هَدَاهُمْ و لا علّمهم» و با این دو لحاظ است که گاهی در مورد یک گروه هم تعبیر «هدایتشان کردیم» و هم تعبیر «هدایتشان نکردیم» هردو به کار میرود: چنانکه در مورد ثمود در جایی میفرماید: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى» (فصلت/17) و در جای دیگر درباره مطلق کافران (که ثمود هم در همان دستهاند: «أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ» هود/68) فرمود: «وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» (نحل/107) (مفردات ألفاظ القرآن، ص838)
▪️البته در بسیاری از موارد این قبول هدایت را با بردن این ماده به باب افتعال انجام داده است: «مَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ» (يونس/108؛ إسراء/15؛ نمل/92) «قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّما أَضِلُّ عَلى نَفْسي وَ إِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِما يُوحي إِلَيَّ رَبِّي» (سبأ/50) که گاهی حرف «ت» در «د» ادغام میشود و به صورت «یَهِدّی» درمیآید: «أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى»(يونس/35)
▫️و اهل لغت تذکر دادهاند که «اهتداء» همواره در جایی به کار میرود که قبول هدایت از روی اختیار رخ داده باشد، خواه در امور دنیوی «وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها» (أنعام/97)، «وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (نحل/15)، «قالَ نَكِّرُوا لَها عَرْشَها نَنْظُرْ أَ تَهْتَدي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذينَ لا يَهْتَدُونَ» (نمل/41)، «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا» (نساء/98) و خواه در امور دینی و اخروی: «وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (بقرة/53)، «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (بقرة/150)، «فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا» (آل عمران/20)، «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا» (بقرة/137). (مفردات ألفاظ القرآن، ص839)
▪️ اسم فاعل آن نیز «مهتدی» میباشد که گاه حرف یاء آن میافتد: «وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ» (اسراء/97؛کهف/17) و و ظاهرا کاربرد اسم فاعل در این موارد دلالت بر نوعی دوام هدایت و استقرار هدایت در وجود افراد دارد؛ گویی درصدد هدایت برآمدن و بدان عمل کردن و دیگر به معصیت بازنگشتن در آن نهفته است: «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ ... أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره/157) «وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ» (زخرف/49) «قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدينَ» (انعام/56) «إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ» (توبه/18) (مفردات ألفاظ القرآن، ص839)
🔸فعل «هدی»
▪️ گاهی مستقیما مفعول میگیرد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»(فاتحة/6)، «وَ لَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً» (نساء/68)، «وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً» (نساء/175)، «وَ هَدَيْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» (صافات/118)، «أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ»(نساء/88)، «وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً» (نساء/168)، «أ فَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ» (یونس/43).
▪️گاهی با حرف «إلی» متعدی میشود: «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (آل عمران/101)، «وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (أنعام/87) «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ» (يونس/35) «هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى؛ وَ أَهْدِيَكَ إِلى رَبِّكَ فَتَخْشى» (نازعات/18-19)
▪️و گاهی با حرف «لـ»:
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات ماده «هدی» و تفاوتش با سایر کلمات متشابه
▪️از کلماتی که به این کلمه بسیار نزدیکند کلمات «رشد» و «تبیین» (بیان) و «نجات» است:
🔸در تفاوت «رشد» با «هدایت»، در بحث از ماده «رشد» (جلسه 591 http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/) اشاره شد که برخی «ارشاد» را «راه به سوی آن را نشان دادن» دانسته؛ اما «هدایت» را امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن معرفی کردهاند؛ و برخی گفتهاند نقطه مقابل «هدایت» ، «ضلالت» و نقطه مقابل «رُشد»، «غی» است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج11، ص269) هرچند که برخی «غیّ» را نقطه مقابل «رَشَد» هم معرفی کردهاند. (جلسه 591 http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/) که اگر چنین باشد از این تقابل نمیتوان نکتهای به دست آورد.
🔸در تفاوت «هدایت» با «تبیین» و «بیان» گفتهاند که این کلمه اخیر در اصل به اظهار کردن امور ناظر است اما در کلمه «هدایت»، نه هرگونه تبیین و بیان، بلکه بیانی است که میخواهد مخاطب را در مسیر رشد قرار دهد. (الفروق في اللغة، ص204)
🔸فرق «نجات» و «هدایت» در این است که «نجات» بر رهایی یافتن از وضعیت نامطلوب دلالت دارد؛ و «هدایت» نیز اگرچه گاه «نجات» را در پی دارد، اما ناظر به تمکن و زمینهسازی برای رسیدن به مطلوب است. (الفروق في اللغة، ص205)
📿ماده «هدی» و مشتقات آن، 316 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
ته استکان آبی را به زحمت مضمضه میکنند و رودخانهای خروشان و عظیم را رها کردهاند!
از ایشان سوال شد: آن رودخانه خروشان و عظیم چیست؟
فرمودند: رسول الله ص و علمی که خداوند به او بخشید؛ همانا خداوند عز و جل برای حضرت محمد ص سنتهای پیامبران از حضرت آدم تا خود حضرت محمد ص را جمع فرمود.
گفته شد: و آن سنتها چیست؟
فرمودند: علم پیامبران بهتمامتیش، و همانا رسول الله ص همه آن را نزد امیرالمومنین ع گذاشت.
شخصی گفت: یا ابن رسول الله! آیا امیرالمومنین عالمتر بود یا برخی از پیامبران؟!
امام ع فرمود: بشنوید که چه میگوید؟! خداوند خودش گوش هرکس را که میخواهد باز میکند! من برایش حدیث میگویم که خداوند علم همه انبیاء را برای حضرت محمد ص جمع کرد و او نیز همه این را نزد امیرالمومنین ع گذاشت؛ آنگاه او از من میپرسد که آیا وی داناتر است یا برخی از پیامبران؟!
📚الكافي، ج1، ص222-223؛ بصائر الدرجات، ج1، ص117
مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ!
قِيلَ لَهُ وَ مَا النَّهَرُ الْعَظِيمُ؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص [وَ إِنَّهُ] وَ الْعِلْمُ الَّذِي أَعْطَاهُ [آتَاهُ] اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ ص سُنَنَ النَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً إِلَى مُحَمَّدٍ ص.
قِيلَ لَهُ وَ مَا تِلْكَ السُّنَنُ؟
قَالَ عِلْمُ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ [؛ إِنَّ اللَّهَ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ ص عِلْمَ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ] وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَيَّرَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع
فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِيِّينَ؟
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع اسْمَعُوا مَا يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ يَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ يَشَاءُ إِنِّي حَدَّثْتُهُ [حَدَّثْتُ] أَنَّ اللَّهَ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ ص عِلْمَ النَّبِيِّينَ وَ أَنَّهُ جَمَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يَسْأَلُنِي أَ هُوَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِيِّينَ.
@yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است:
برای هیچکس جایز نیست که در دین خدا بر اساس نظر شخصی خودش ویا بر اساس قیاس سخن بگوید؛
وای بر اصحاب کلام! میگویند این با قیاس رواست و آن با قیاس روا نیست!
همانا اولین کسی که قیاس کرد ابلیس ملعون بود هنگامی که گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از خاک» (اعراف/12؛ ص/76) پس به خود نگریست و بر اثر شرکورزیدن خویش گفت: آتش ارزشمندتر از خاک است، پس باب قیاس را بر خود گشود که آنچه عظیمتر است بر آنچه پستتر است سجده نمیکند؛ و به همین جهت مورد لعن واقع شد و «شیطانی رانده شده» گردید؛
و اگر قیاس مجاز بود هر قیاسکننده خطاکاری در گشایش بود [= بر هیچ گناهکاری حرجی نبود] زیرا اگر قیاس چیزی باشد که با آن دین را کامل کنند، بر مخالفان [دین] برای هر نظری که میدهند هیچ حرجی نخواهد بود؛ و
همانا وضعیت بنیاسرائیل بر رویه صحیح و اعتدال بود تا اینکه فرزندانی از فرزندان امتهایی که به اسارت آنان درآمده بودند در میانشان گسرتش یافتند و باب نظر شخصی دادن و قیاس را گشودند و سنتهای پیامبران را ترک کردند، و بدین جهت گمراه شدند و گمراه کردند.
📚دعائم الإسلام، ج2، ص536
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
لَا يَجُوزُ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ فِي دِينِ اللَّهِ بِرَأْيِهِ أَوْ يَأْخُذَ فِيهِ بِقِيَاسِهِ وَيْحَ أَصْحَابِ الْكَلَامِ يَقُولُونَ هَذَا يَنْقَاسُ وَ هَذَا لَا يَنْقَاسُ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ حِينَ قَالَ «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» فَرَأَى فِي نَفْسِهِ وَ قَالَ بِشِرْكِهِ إِنَّ النَّارَ أَعْظَمُ قَدْراً مِنَ الطِّينِ فَفَتَحَ لَهُ بِالْقِيَاسِ أَنْ لَا يَسْجُدَ الْأَعْظَمُ لِلْأَدْنَى فَلُعِنَ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَ صُيِّرَ شَيْطَاناً مَرِيداً وَ لَوْ جَازَ الْقِيَاسُ لَكَانَ كُلُّ قَائِسٍ مُخْطِئٍ فِي سَعَةٍ إِذِ الْقِيَاسُ مِمَّا يَتِمُّ بِهِ الدِّينُ فَلَا حَرَجَ عَلَى أَهْلِ الْخِلَافِ كَأَنْ يَكُونَ وَ أَنَّ أَمْرَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَمْ يَزَلْ مُعْتَدِلًا حَتَّى نَشَأَ فِيهِمْ الْمُوَلَّدُونَ مِنْ أَبْنَاءِ سَبَايَا الْأُمَمِ فَأَخَذُوا بِالرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ وَ تَرَكُوا سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ ص فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا.
@yekaye
☀️3) الف. از امام سجاد ع روایت شده است:
در قائم ما سنتهایی از سنتهای پیامبران هست: سنتی از حضرت آدم ع و سنتی از حضرت نوح ع و سنتی از حضرت ابراهیم ع و سنتی از حضرت موسی ع و سنتی از حضرت عیسی ع و سنتی از حضرت یعقوب ع و سنتی از حضرت محمد ص.
اما از حضرات آدم و نوح ع: طول عمر؛ و اما از حضرت ابراهیم: مخفی بودن ولادت: و جدایی و عزلت از مردم؛ و اما از حضرت موسی: ترس و غیبت؛ و اما از حضرت عیسی ع: اختلاف مردم در او؛ و اما از حضرت ایوب: گشایش بعد از سختی؛ و اما از حضرت محمد ص: قیام به شمشیر.
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص322
ب. ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع شنیدم که فرمود: همانا سنت پیامبران و آن غیبتهایی که در مورد آنان واقع شد، در قائم از ما اهل بیت ع هم حادث میشود، مو به مو و طابق النعل بالنعل.
گفتم: یا ابن رسول الله! قائم از شما اهل بیت ع کیست؟
فرمود: او پنجمین نسل از فرزندان پسرم موسی [= امام کاظم ع] است؛ اوست پسر سرور کنیزان؛ غیبتی خواهد داشت که در آن باطلپیشگان به تردید میافتند؛ سپس خداوند عز و جل او را ظاهر میکند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح مینماید و روح الله، عیسی بن مریم پشت سر او به نماز میایستد و «زمین به نور پروردگارش روشن میشود» (زمر/69) و در زمین هیچ بُقعهای که در آن غیر خداوند عز و جل پرستیده شود باقی نمیماند مگر اینکه خداوند در آن پرستیده شود؛ و «دین یکسره از آن خداوند خواهد بود هرچند که مشرکان خوششان نیاید» (توبه/33؛ صف/9)
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص345
☀️ج. سدیر روایت کرده است که امام صادق ع فرمود: همانا قائم ما غیبتی دارد که زمانش به طول خواهد انجامید.
گفتم:یا ابن رسول الله! چرا؟
فرمود: زیرا خداوند عز و جل ابا دارد از اینکه سنت پیامبران در غیبتهایشان را در مورد او اجرا نکند؛ و همانا – ای سدیر – گریزی نیست جز اینکه اینکه آن امتداد غیبتهایشان بتمامه در اینجا استیفا شود.؛ خداوند متعال میفرماید «بىترديد شما حالى را پس از حالى سوار خواهید شد» یعنی سنتهای کسانی که پیش از شما بودند.
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص480-481؛ علل الشرائع، ج1، ص245
☀️د. از امام حسن عسگری ع روایت شده که فرمودند:
همانا فرزندم قائم پس از من است و اوست که سنتهای پیامبران، از جمله طول عمر و غیبت، در موردش پیاده میشود تا جایی که به خاطر طولانی شدن گذر زمان، دلها به قساوت میفاتد؛ پس کسی بر اعتقاد و اذعان به او ثابت قدم نمیماند مگر کسی که ـخداوند عز و جل در قلبش ایمان ثبت کرده و با روحی از جانب خویش وی را یاری کرده باشد«. (مجادله/22)
📚كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص524؛ الخرائج و الجرائح، ج2، ص964
@yekaye
👇متن احادیث فوق👇