eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه توضیح درباره ماده «ضرب» ▪️و به نظر می‌رسد «اضطراب» هم از همین «ضرب فی الارض» اقتباس شده و به معنای کثرت رفتن به این طرف و آن طرف، برای اشاره به حالت آشفتگی به کار گرفته شده باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص506) 🔸همچنین خود این ماده بتنهایی به مناسبت‌هایی برای دلالت بر برخی از معانی دیگر هم به کار رفته است؛ مانند : ▪️«ضَرب» به معنای «رنگ زدن» (صیغَة): بدین مناسبت که رنگ را روی پارچه می‌زنند (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«ضَرب» به معنای صنف و دسته‌ای از امور، گویی هریک به مثال سایر موارد آن دسته زده شده است؛ (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«ضَریب» به معنای مِثل و مانند: گویی دو چیز که ضریب (مثل) همدیگرند هر دو با ضربه واحدی زده شده، وبا رنگ واحدی رنگ زده شده‌اند؛ (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«ضَریب» به معنای «صاعقه» (الضعیق): گویی با آسمان بر زمین می‌زنند؛ ویا بدین جهت که وقتی صاعقه به چیزی برخورد می‌‌کند گویی او را می‌زند؛ و به فرد صاعقه‌زده «مضروب» گفته می‌شود؛ (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«ضَریب» به معنای «شهدِ» [گل] و نیز عسل غلیظ، گویی زنبور آن را زده است؛ (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«ضَریبه» به معنای جزیه و سایر مالیات‌ها؛ گویی با مالیات بر انسان زده‌اند؛ و ظاهرا همین معنا توسعه یافته و تعبیر «ضَرَبَ فلانٌ على يد فلان: فلانی روی دست فلانی زد» را برای جایی که کسی دیگری را از تصرف در اموالش محجور می‌سازد به کار می‌رود گویی او می‌خواسته دستش را باز کند و این بر دست او زده و او دستش را جمع کرده است. (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) ▪️«أُضرب فلانُ عن الأمر: فلانی از آن کار سر باز زد» [«أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً» (زخرف/5)] ظاهرا بدین جهت که گویی در انجام آن کار دست خود را گشوده می‌دید سپس او را زدند یا خودش خود را زد و از آن کاری که دلش می‌خواست خودداری کرد. (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص398) 🔸البته برخی، ‌پاره‌ای از این موارد را ناشی از الحاق حرف اضافه به ماده «ضرب» دانسته‌اند که با این حرف اضافه است که معنای جدیدی پیدا می‌کند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص23)؛ مانند: ▪️با حرف «ب» که باء واسطه یا سببیت است و دلالت می‌کند بر زدن چیزی به وسیله چیز دیگر: «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» (أعراف/ 160)؛ «فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ‏» (صافات/93) ▪️با حرف «فی» که دلالت دارد بر ظرفی که ماده ضرب در آن واقع می‌شود: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ‏» (نساء/101)؛ [ویا «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ: در دریا برایشان راهی بزن» (طه/77) یا «إِذا ضَرَبْتُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا» (نساء/94)] ▪️با حرف «علی» که بر استیلا دلالت می‌کند: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ» (بقره/61 و آل عمران/112)؛ ویا «وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ» (آل عمران/112)؛ [ و نیز: «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً» (كهف/11) «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِن‏» (نور/31)] ▪️با حرف «عن» که بر رد شدن و عبور کردن دلالت می‌کند: «أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً» (زخرف/5) ▪️و با حرف «لـ» که بر تعلق [متعلَقی که صرب به خاطر او انجام شده] دلالت دارد: «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ» (محمد/3) [و نیز: «يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» (ابراهیم/25؛ نور/35) و «ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَه‏» (یس/78)] 🔸لازم به ذکر است که گاهی کلمه «ضرب» در یک کلام می تواند در بیش از یک معنا به کار رفته باشد: ▪️شاید نمونه بارز آن کاربردش در آیه «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» (رعد/17) است که ▫️هم می‌تواند بدین معنا باشد که «این گونه حق و باطل را به هم می‌زنیم»‌ ▫️و یا این معنا که «این گونه در مورد حق و باطل مَثَل می‌زنیم» (چون مواردی هست که مقصود مَثَل زدن است اما کلمه «مَثَل» نمی‌آید، و به قرینه کلام فهمیده می‌شود، مانند: «ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا» (زخرف/58) ▪️و یا تعبیر «أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً» (زخرف/5) را ▫️ راغب اصفهانی به عنوان مصداقی از «ضرب المثل: مَثَل زدن» آورده ▫️ اما مرحوم مصطفوی آن را یک نحوه ضرب معنوی دانسته (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص22)؛ ▫️و چه‌بسا بتوان آن را اساساً در معنای رویگردانی و محروم گذاشتن دانست. 📿ماده «ضرب» و مشتقات آن 57 بار در قرآن کریم به کار رفته است که 29 مورد آن در ترکیب با کلمه «مثل» (مَثَل زدن) است؛ و این غیر از مواردی است که اگرچه کلمه «مثل» را صریحا ذکر نکرده اما به همان معناست. @yekaye
🔹 أَطَعْنَكُمْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «طوع‏» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن می‌باشد و نقطه مقابل «اکراه و اجبار» است «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱). 🔸برخی توضیح داده‌اند که در این ماده، سه عنصر معنایی حضور دارد «میل و رغبت» ، «خضوع و کرنش» و «عمل بر اساس دستور»؛ و وقتی عنصر «میل و رغبت» حذف شود، «اکراه» صدق می‌کند خواه خضوع در کار باشد و عمل واقع شود یا هیچ یک از این دو نباشد؛ 🔸اما دیگران این معانی را در ابواب مختلف آن داخل دانسته‌اند یعنی توضیح داده‌اند که: ▪️فعل ثلاثی مجرد آن (طاعَ يَطُوع) به معنای انقیاد [تسلیم بودن] در برابر دیگری است؛ که اسم فاعل آن «طائع» می‌شود (قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ؛ فصلت/۱۱)؛ ▪️بسیاری از اهل لغت بین حالت ثلاثی مجردِ این ماده (طاع یطوع) و هنگامی به باب افعال می‌رود (أطاع یُطاع) تفاوتی نگذاشته‌اند؛ اما از ابن‌سکیت مطلبی نقل شده که اگرچه ظاهرا وی هم این دو را مساوی می‌داند، اما نهایتا بر این باور است که فعل ثلاثی مجرد آن تنها بر مفهوم «انقیاد» دلالت دارد؛ و فقط وقتی به باب افعال می‌رود که امر و دستوری هم در کار بوده باشد؛ و نیز ازهری از لیث نقل می‌کند که «طاع» صرفا به معنای انقیاد است؛ اما «أطاعء – که «طاعة» هم از آن گرفته شده (وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ، نساء/81؛ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ، نور/53؛ طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ، محمد/21) می‌شود - به معنای این است که علاوه بر اینکه مطیع و تسلیم او بود، آن دستور وی را هم انجام داد؛ و شاید به همین جهت است که در قرآن کریم به صورت فعل ثلاثی مجرد اصلا به کار نرفته است، مثلا: «الَّذينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا» (آل‌عمران/۱۶۸)؛ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/80) ؛ «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول»‏ (نساء/59؛ مائده/92، نور/54؛ محمد/33؛ تغابن/12) ؛ «يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ» (احزاب/66) ▪️وقتی به باب مفاعله (طاوَعَ یُطاوع) برود، به معنای آن است که این انجام دادنش با میل و رغبت هم بود؛ ▪️وقتی این کلمه به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت بر انجام کاری داشتن است (لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/۶۷ و ۷۲ و ۷۵) یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل مقدور می‌گردد؛ ▪️وقتی به باب افتعال می‌رود (تطوَّعَ) به معنای این است که استطاعت آن را بر دوش کشید، [= یعنی خود را با تکلف، در انجام آن کار توانا معرف نمود] و به کار مستحبی «تطوَّعَ» گویند چرا که شخص از روی میل و رغبت، عمل به تکلیفی را عهده‌دار می‌شود «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ»‏(بقرة/۱۸۴) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۰) و اسم فاعل آن «مُطَّوِّع» است که اصلش «متطوّع» بوده که «ت» در «ط» ادغام شده است (الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏؛ توبه/۷۹) (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۴۳۲) ▪️اما معنای آن، وقتی به باب «تفعیل» می‌رود «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيه» (مائده/۳۰) مطلب مقداری پیچیده می‌شود که تفصیلش قبلا گذشت. 🔖جلسه 656 http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/ @yekaye
🔹 لا تَبْغُوا در مورد ماده «بغی» ▪️برخی بر این باورند که این ماده در اصل در دو معنا به کار رفته است: ▫️یکی در معنای «طلب کردن» و «درصدد برآمدن»؛ چنانکه گفته می‌شود «بغیت الشیء» به معنای آن است که آن چیز را طلب کردم و درصددش برآمدم؛ ویا وقتی گفته می‌شود «ما ينبغى لك أن تفعل كذا» یعنی سزاوار تو نیست که چنین کاری کنی؛ یعنی نباید در طلب آن کار برآیی. و ▫️دیگری به معنای نوعی «فساد» [= تجاوز] چنانکه وقتی زخم و جراحت رو به فساد بگذارد می‌گویند «بغى الجرح» و مصادیق دیگر این معنا هم از همین تعبیر برآمده است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۲۷۱؛ المصباح المنير، ج‏2، ص57) ▪️اما دیگران بر این باورند که معنای اصلی همان طلب کردن است، اما طلب کردنی شدید که بیش از حد متعارف باشد: ▫️برخی این مطلب را چنین توضیح داده‌اند که اصل این ماده به معنای درصدد تجاوز و خارج شدن از حالت معمولی برآمدن است، خواه این خارج شدن حاصل شود یا خیر؛ وتعبیر «بَغَيْتُ الشي‏ء» نه صرف طلب کردن، بلکه طلب کردن چیزی است بیش از آنچه لازم است. که اگر این خروج از حالت عدل به احسان باشد، خوب و ممدوح است؛ و اگر خروج از حق به باطل باشد، مذموم و به معنای تجاوز است؛ و به کار رفتن تعبیر «بغیر الحق» در آیه «يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» (یونس/23؛ شوری/22) را شاهد بر این آورده‌اند که خود «بَغی» لزوما بار منفی ندارد، و بغیِ بناحق است که مذموم است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۳۶-137) ▫️برخی هم چنین توضیح داده‌اند که اصل این ماده تنها دلالت بر «طلب شدید و اراده اکید» دارد و تنها در صورتی که حرف «علی» بدان ضمیمه شود (مثلا: فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً، نساء/34؛ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ، یونس/23؛ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ، حج/60؛ إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ، قصص/76؛ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَق، ص/22؛ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ، ص/24؛ فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ، حجرات/9) و یا در موارد منع و تحریم به کار رفته باشد (مثلا إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ، اعراف/33؛ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ، نحل/90) ویا هر گونه قرینه‌ لفظی یا مقامی دیگری در کلام باشد (مثلا: َ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً، یونس/90؛ وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ، شوری/39؛ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ، جاثیه/17؛ِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ، بقره/173 و انعام/145 و نحل/115)، دلالت بر تعدی و تجاوز از حد می‌کند؛ و اگر خالی از هر قرینه‌ای باشد به معنای هرگونه طلب شدید است: «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ... وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ» (قصص/77) «قالُوا يا أَبانا ما نَبْغي‏ هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا» (یوسف/65) «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» (اسراء/66) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱، ص۳۰۹-310) @yekaye 👇ادامه👇
ادامه توضیح درباره ماده «بغی» 🔸این ماده اگرچه ظاهرا به خودی خود دلالتی بر معنای مذموم یا ممدوح ندارد؛ اما: ▪️وقتی به صورت ثلاثی مجرد می‌آید، غالبا با بار منفی و به معنای تجاوز کردن است؛ و در تفاوت «بغی» و «ظلم» هم گفته‌اند که ظلم هرگونه اقدام بناحق است؛ اما در مفهوم «بغی» شدت طلب کردن موضوعیت دارد؛ و البته این طلب شدید در خصوص چیزی است که واقعا سزاوار نیست. (الفروق في اللغة، ص227 )؛ و اگر در مواردی که در بالا به عنوان مصادیق کاربرد آن در معنای تعدی و تجاوز بود دقت شود، همگی فعل (بغی یبغی) و یا مصدر (بَغْي) و یا اسم فاعل (باغٍ) در صیغه ثلاثی مجرد بود؛ و از مجموع 39 بار کاربرد قرآنی این ماده (اعم از فعل و اسم) در صیغه‌های ثلاثی مجرد، فقط دو مورد از کاربردهای آن به صورت فعل است که ظاهرا معنایی تعدی و تجاوز ندارد: یکی در داستان حضرت موسی ع است: «قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً» (کهف/64) و دیگری در خصوص برادران یوسف ع: «قالُوا يا أَبانا ما نَبْغي‏ هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا» (یوسف/65)؛ و جالب اینجاست که در مواردی که خود طلب کردن می‌تواند اعم از خوب و بد باشد؛ اما متعلق طلب بد شده، نیز از فعل ثلاثی مجرد استفاده شده: «أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ» (آل عمران/83)؛ «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ» (مائده/50)؛ «خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً» (کهف/108) «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (انعام/164) «قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (اعراف/140)؛ و جالبتر اینکه در یک آیه واحد، وقتی مورد طلب امر منفی است از فعل ثلاثی مجرد، و وقتی مثبت است از باب افتعال استفاده شده است: «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ... وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ» (قصص/77). آیا اینها می‌تواند قرینه باشد که همان دو مورد هم نوعی بار منفی مد نظر است؟ ▪️وقتی به ابواب ثلاثی مزید می‌رود (باب افتعال و انفعال) بار منفی خود را از دست می‌رود و براحتی هم برای طلب‌کردنها ممدوح (يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ، بقره/265)؛ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ، بقره/272) و هم برای طلب کردنهای مذموم (فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ، آل عمران/7) و هم طلب‌کردنهایی که حکم اخلاقی ندارند و از این جهت خنثی هستند (مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُه، رعد/17؛ وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ، نور/33؛ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ، احزاب/51؛ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ، انعام/35؛ وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ؛ نساء/104) به کار می‌رود. ▪️برخی به این نکته که «بغی» غالبا در معنای مذموم به کار می‌رود؛ ولی بار معنایی مثبت یا منفیِ ابتغاء کاملا ناظر به متعلقش است، اشاره کرده، و گفته‌اند ابتغاء در باب افتعال دلالت بر کوشش و اجتهاد در طلب می‌کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص137) در واقع، معنای شدت را نه ناشی از خود لفظ، بلکه صرفا وقتی به باب افتعال وارد شود در آن دخیل دانسته‌اند؛ اما کسانی که معنای شدت را در اصل این ماده دخیل می دانند، گفته‌اند چون باب افتعال دلالت بر مطاوعه و پذیرش درونی دارد، پس ابتغاء در جایی به کار می‌رود که این طلب شدید از روی اراده و رغبت و پذیرش درونیِ شخص باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص311) @yekaye 👇ادامه👇
آخرین فراز از توضیح ماده «بغی» ▪️در مورد تفاوت ورود این ماده در باب افتعال با باب انفعال (ینبغی) هم گفته‌اند این باب دلالت بر انفعال و منفعل بودن و اثر پذیرفتن دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص311) و در جایی است که کار برعهده شخص مقابل تحمیل و لازم می‌شود؛ نه اینکه صرفا خودش با میل و رغبت درصدد آن برآید و از این رو، در فارسی به «سزاوار است» ترجمه می‌شود. و گفته‌اند که این حالت دو صورت دارد: گاهی به صورتی است که آن فاعل برای انجام فعل مسخر است (اراده‌ای از خود ندارد و این امکان برایش نیست که از آن تخلف کند) مثلا می‌گویند: « النارُ يَنْبَغِي أن تحرق الثوب: آتش سزاوار است که لباس را بسوزاند» که ظاهرا آیه «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ»‏ (يس/69) در این معناست؛ و گاهی از باب درخواست از اهلیت و شایستگی‌ای است که در خود او هست، مثلا می‌گویند «فلانٌ يَنْبَغِي أن يعطى لكرمه: فلانی با توجه به بزرگواری‌اش سزاوار است که ببخشد» که آیه «وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي»‏ (ص/35) ظاهرا در این معناست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص137) ▪️با این توضیحات معلوم می‌شود که تعبیر «ینبغی: سزاوار است» چون به نحوی از بیرون کاری را بر شخص لازم می‌آورد، بسیار به تعبیر «یجب: واجب است» نزدیک است؛ و در تفاوت این دو گفته‌اند اولی صرفا برای خوب بودن کاری به کار می‌رود اما اعم از اینکه لازم و ضروری باشد ویا ترکش هم مجاز باشد (اصطلاحاً: اعم از واجب و مستحب) اما دومی فقط در جایی به کار می‌رود که انجام کار لازم و ضروری باشد. (الفروق في اللغة، ص221) ▪️این ماده درباره زنان، به صورت مطلق به کار می‌رود، از آن نسبت فسق و فجور فهمیده می‌شود: «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً» (نور/33) «وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا» (مریم/20) که کلمه «بِغاء» مصدر باب مفاعله است، که دلالت بر نوعی رابطه طرفینی می‌کند؛ و «بَغِیّ» بر وزن فعیل صفت مشبهه یا صیغه مبالغه است و به زنی که اهل زناکاری باشد گفته می‌شود. (و این تعبیر در زبان عرب، فقط در مورد زنان به کار می‌رود، نه مردان؛ المصباح المنير، ج‏2، ص57)؛ اما وقتی با حرف «علی» به کار می‌رود به معنای مطلق هرگونه ضرر زدن و تعدی کردن است؛ و نه ناظر به فسق و فجور: «فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً» (نساء/34) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص311) 📿ماده «بغی» و مشتقات آن 96 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹 فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً چنانکه در متن فوق اشاره شد اگرچه کاربرد کلمه «بغی» در دو معنای «طلب کردن» و «تعدی ورزیدن»‌ رایج است ؛ ▪️اما ترکیب اساسا برای معنای تجاوز و تعدی کردن است؛ که در آیات زیر این حالت کاملا واضح است: وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ (حج/60) إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ فَبَغى‏ عَلَيْهِمْ (قصص/76) قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَق (ص/22) إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات (ص/24) فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ (حجرات/9) ▪️اما به نظر می‌رسد گاهی کلمه «علی» بعد از کلمه «بغی» می‌آید، اما لزوما حرف متعلق به فعل نیست، و در این موارد، حتی اگر دلالت بر معنای تجاوز و تعدی دارد، به خاطر قرینه‌های کلامی (از جمله خود وجود حرف «علی» در جمله) است؛ نه اینکه ناشی از دلالت معنای ترکیبی «بغی علیه» باشد. مثلا در آیه «إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ» (یونس/23) «بغی» اسم «انما» و «علی انفسکم» در مقام خبر آن است؛ نه اینکه جار و مجرور متعلق به کلمه «بغی»ای باشد که در متن آمده است. 🔸با این توضیح، به نظر می‌رسد عبارت «لا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً» ظرفیت هر دو معنا را داشته باشد؛ یعنی: 🍃الف. اگر «علیهن» را متعلق به فعل «تبغوا» بدانیم، (که فعل «تبغوا علی» به معنای تجاوز و تعدی کردن باشد) آنگاه «سبیلاً» را می‌توان منصوب به نزع خافض دانست؛ یعنی مثلا چنین بوده» لا تبغوا علیهن بسبیلّ ما: به هیچ طریقی بر آنان تعدی نکنید. 🍃ب. اما می‌توان «علیهن» را متعلق به سبیلا (حال، یا به تعبیر فنی‌تر، متعلق به حال محذوف، که بر عامل خود مقدم شده) دانست؛ و در این صورت، سبیلا مفعول «تبغوا» می‌شود؛ آنگاه یعنی لا تبغوا سبیلاً علیهن: بر آنان راهی مجویید (یعنی دنبال بهانه و دستاویزی نباشید که بخواهید باز آنان را تنبیه کنید) 📚التبيان فى اعراب القرآن، ص104 ؛ اعراب القرآن و بيانه، ج‏2، ص208 @yekaye
🔹 عَلِیّاً قبلا بیان شد که ▪️ماده «علو» در اصل به معنای بلندی و رفعت و عُلُوّ می‌باشد. ▪️دو گونه فعل از این ماده به کار رفته است: ▫️«علا يَعْلُو» که دلالت بر هرگونه بلندی و رفعتی (اعم از ممدوح یا مذموم) دارد (مانند: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ‏، قصص/۴؛ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ، قصص/۸۳؛ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏، مؤمنون/۹۱)؛ و ▫️«عَلِىَ يَعْلَى» که دلالت بر رفعت و شرافت دارد و تنها در موارد ممدوح به کار می‌رود و «عَلِیّ» از این ماده است «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ» (حج/۶۲). 🔖تفصیل بیشتر در جلسه 518 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-28/ @yekaye
🔹 كَبیراً درباره ماده «کبر» در آیه 31 همین سوره به تفصیل بحث شد و بیان شد که ▪️ماده «کبر» به معنای «بزرگی» و نقطه مقابل «صغر» (کوچکی) می‌باشد؛ و این دو کلمه متضایف هستند، یعنی همواره در نسبت با دیگری سنجیده می‌شوند، برخلاف «عظمت» و «حقارت» که درباره خود شیء به خودی خود و صرف نظر از مقایسه آن با چیزی دیگر به کار می‌روند. ▪️«کِبَر» و بزرگی گاهی از حیث زمان است، و در این مقام به شخص سالخورده و مسن «کبیر» می‌گویند: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما» (إسراء/۲۳) «وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ» (بقرة/۲۶۶) «وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَر» (آل عمران/۴۰) «قالَ كَبيرُهُمْ أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَباكُمْ» (یوسف/۸۰) و البته به هرگونه کسی که به لحاظی از دیگران بزرگتر باشد هم «کبیر» می‌گویند؛ چنانکه گاه «کبیر» به معنای رئیس به کار می‌رود: «إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ» (طه/۷۱ و شعراء/۴۹) یا «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ» (احزاب/۶۷) ▪️«کبریاء» به معنای خود را از هرگونه تسلیم و انقیاد برتر قرار دادن است، که این امر تنها وصف خداوند است «وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (جاثیه/۳۷) و هرکس دیگری که مدعی آن شود خلاف شان خود رفتار کرده است و لذا این وصف برای خدا مدح و برای انسانها مذموم است: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ» (یونس/۷۸) و چه‌بسا اطلاق «کبیر» بر خداوند هم از باب برخورداری از او وصف «کبریاء» باشد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜شأن نزول📜 در شأن نزول این آیه، هم در منابع شیعی (بر اساس روایاتی که سندش به امیرالمومنین ع ختم می‌شود؛ ر.ک: الجعفريات (الأشعثيات)، ص107 ؛ دعائم الإسلام، ج‏2، ص217 ؛ النوادر (للراوندي)، ص38 ؛ مجمع البيان، ج‏3، ص68) و هم در منابع اهل سنت (با روایاتی که سند برخی به امیرالمومنین ع و سند برخی به حسن بصری حتم می‌شود؛ ر.ک: اسباب نزول القرآن، ص155-156 ؛ الدر المنثور، ج‏2، ص151 ) نقل شده است: ▪️دختر یکی از بزرگان انصار با مردی ازدواج کرده بود و یکبار که در برابر او نشوز و نافرمانی پیشه کرد، وی سیلی‌ای به او زد. دختر به خانه پدر رفت و به همراه او سراغ پیامبر ص آمدند. پدرش به پیامبر گفت: من دردانه‌ام را به همسری فلانی درآوردم؛ و او سیلی‌ای به دخترم زده است! پیامبر ص فرمود: می‌تواند قصاص کند! دختر به اتفاق پدر به راه افتادند که از شوهرش قصاص کند، که پیامبر ص فرمود: صبر کنید؛ این جبرئیل ع است که نازل می‌شود و آنگاه این آیه نازل شد و رسول الله ص فرمود: ما اراده‌ای کردیم و خداوند اراده‌ای کرد و آنچه خدا اراده کند بهتر است؛ و اجازه قصاص نداد. ❇️تبصره1. برخی افراد این داستان را در سعد بن ربيع بن عمر و زنش حبيبه دختر زيد بن ابى زهير معرفی کرده‌اند. برخی زن وی را خوله دختر محمد بن سلمه دانسته‌اند. برخی هم این داستان را در مورد ثابت بن قیس بن شماس و زنش جميله دختر عبد اللَّه بن ابىّ نقل کرده‌اند. 📚(مجمع البيان، ج‏3، ص68؛ اسباب نزول القرآن، ص155-156) ❇️تبصره2. برخی از مفسران چنین اقدامی از جانب پیامبر ص را (که ابتدا بگوید قصاص کنید و بعد بگوید ما چیزی می‌خواستیم و خدا چیز دیگری می‌خواست) منافی عصمت و مقام پیامبر ص در مقام بیان شریعت الهی دانسته‌اند (الميزان، ج‏4، ص349 )، و از این رو در صحت این شأن نزول تردید کرده‌اند. در حالی که به نظر می‌رسد چنین تردیدی روا نیست. در واقع صدر و ذیل واقعه نشان می‌دهد که اصلا معلوم نیست که پیامبر در پاسخ آنان در مقام بیان شریعت الهی بوده است. با توجه به اینکه زن اهل نشوز بوده و احتمالا با گریه و داستان‌سرایی از کتکی که خورده نزد پدرش رفته است. پدرش هم از بزرگان بوده، برای خود و نزدیکانش شان ویژه قائل بوده و همین که خودش به مجازات دامادش اقدام نکرده و سراغ پیامبر ص آمده، جای شکرش باقی است. کاملا می‌توان حالت اینها را هنگام مراجعه به پیامبر ص تصور کرد؛ و در چنین حالتی طبیعی است که پیامبر ابتدا باید اینها را آرام کند؛ نه اینکه ابتدا به ساکن به آنان بگوید زن ناشزه هیچ حقی ندارد! یعنی درست است که مقام پیامبر ص چنان بوده، که به تعبیر قرآن، آیات را قبل از نزولش می‌دانسته است (چرا که خداوند از او خواسته بود تا قبل از نزول در خواندن آنها عجله نکند؛ طه/114) اما اتفاقا با توجه به همان مقام نبوتش که علی‌القاعده می‌دانسته که این آیه در این موقعیت نازل خواهد شد؛ کاملا طبیعی است که در این وضعیت بحرانی آنها ابتدا سعی کند آنها را آرام کند؛ و به یکی از احکام شرعی دیگر (قصاص) آنها را ارجاع دهد؛ ✅یکی از اموری که احتمال ساختگی بودن را در این نقل کم می‌کند همین است که در بسیاری از نقلها اسم افرادی در این داستان برده شده است و به «مردی» یا «زنی» بسنده نشده است. همه افرادی هم که به عنوان پدر در این داستان مطرح‌اند در زمره افرادی‌اند که چنین تحلیلی که در بالا اشاره شد در موردشان جور درمی‌آید: ▪️عبداله بن أبی، همان کسی که قبل از آمدن پیامبر به مدینه قرار بود حاکم مدینه شود و با آمدن پیامبر برنامه‌اش به هم خورد برای همین ظاهرا مسلمان شد ولی به عنوان سردسته منافقان معروف است. ▪️محمد بن مسلمه را نیز علمای رجال اهل سنت درباره جنگجویی‌اش داستانها گفته‌اند و پیامبر ص هنگام عقد اخوت، او را با ابوعبیده جراح برادر کرد. ابوعبیده جراح، همان کسی است که با عمر و ابوبکر در سقیفه آمد و نقش جدی داشت و عمر هنگام مرگش می‌گفت اگر او زنده بود او را خلیفه می‌کردم و شورا تشکیل نمی‌دادم. با توجه به اینکه پیامبر خود ابوبکر و عمر را با هم برادر کرده بود می توان حدس زد روحیات برادر ابوعبیده را. ▪️در مورد خود «زید بن ابی‌زهیر» مطلبی یافت نشد، اما در کتب رجال و تراجم فرزند او به نام خارجة در زمره صحابه معروف است که در پیمان عقبه اسلام آورده و ‌در جنگ احد کشته شده است. پس علی‌القاعده خود زید باید در هنگام این واقعه فرد مسنّی بوده باشد؛ و همین که از اسلام وی سخنی به میان نیامده احتمال اینکه به لحاظ شخصیتی مانند عبدالله بن أبی باشد، زیاد می‌شود؛ چنانکه فرزند عبدالله بن أبی هم حنظله غسیل الملائکه است که برخلاف پدرش ایمان و شهادت وی شهره است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ با توجه به اینکه متناظر با فقرات متعدد این آیه، احادیث متعددی روایت شده، احادیث را در ذیل چند فقره مستقل می‌آوریم.
🔹 الف. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ☀️1) از رسول الله ص روایت شده است: بهترین مردان امتم کسانی‌اند که بر اهل و عیال خود گردنکشی نمی‌کنند و بر آنان مهربانی می‌ورزند و بدانان ستم نمی‌کنند؛ سپس این آیه را قرائت کردند: مردان قوّام بر زنان‌اند به اینکه خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری داده است.» 📚مكارم الأخلاق، ص216 وَ قَالَ رسول الله ص: خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ‏ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» الْآيَةَ. @yekaye
☀️2) ابراهیم بن محرز می‌گوید: خدمت امام باقر ع بودم که شخصی از ایشان سوال کرد: مردی به زنش می‌گوید: امر تو [اجازه باقی ماندن یا طلاق گرفتنت] به دست خودت باشد! فرمودند: کی چنین چیزی می‌شود! [یعنی معلوم است که جایز نیست] در حالی که خداوند می فرماید: مردان قوّام بر [= متصدی امورِ] زنان هستند.. این سخنش هیچ ارزشی ندارد. [یعنی این گونه نیست که با این سخن، حق طلاق در اختیار زن باشد.] 📚تهذيب الأحكام، ج‏8، ص88 عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ وَ مُحَمَّدٍ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ، فَقَالَ:رَجُلٌ قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَمْرُكِ بِيَدِكِ! قَالَ ع: أَنَّى يَكُونُ هَذَا وَ اللَّهُ يَقُولُ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» لَيْسَ هَذَا بِشَيْ‏ءٍ. ✳️تبصره در اسلام طلاق در اختیار مرد است؛ و این حق قابل اسقاط نیست. بله، در صورتی که طرفین مایل باشند و رضایت دهند، مرد می‌تواند به زن وکالتی بدهد که طبق آن وکالت زن، در صورتی که لازم دید بتواند طلاق را اجرا کند. اگرچه شاید در نظر برخی این دو مثل هم باشند، اما به لحاظ حقوقی تفاوتهایی دارد و این وکالت غیر از آن است که حق طلاق را مستقیما به خود زن بدهد. @yekaye
☀️3) وقتی امیرالمومنین ع از خروج طلحه و زبیر باخبر شد، نامه‌ای به مردم کوفه نوشت و امام حسن ع همراه با برخی از بزرگان آن نامه را برای مردم کوفه بردند و بدانها ابلاغ کردند. با شنیدن نامه امیرالمومنین ع برخی از بزرگان کوفه برخاستند و اعلام حمایت کردند؛ سپس امام حسن ع در سخنانی چنین فرمود: ای مردم! همانا از جانب امیرالمومنین علی ع مطالب به قدر کفایت بیان شد؛ و ما نزد شما آمده ایم که به یاری ما بشتابید؛ چرا که شما گل سرسبد شهرها و نوک پیکان عرب هستید؛ و به گوش شما رسیده است آنچه از حکایت نقض بیعت طلحه و زبیر و خروج آنها به همراه عایشه رخ داده؛ و این [کار عایشه] از سستی زنان و نابخردی زنانه‌اش است؛ و خداوند فرمود که «مردان قوّام بر [= متصدی امورِ] زنان‌اند». به خدا سوگنداگر کسی [از شما] او را یاری نکند؛ امید آن دارم که در همان افرادی از مهاجران و انصار که با او حرکت کرده‌اند و مردمان نجیبی که همراه اویند، خداوند او را کفایت کند؛ پس پروردگارتان را یاری کنید تا شما را یاری کند. 📚الأمالي (للطوسي)، ص719؛ الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص245 حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ الْأَهْوَازِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمِّي الْقَاسِمُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَبُو مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنِي‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي عَمْرَةَ الْأَنْصَارِيُّ، قَالَ: سَمَّانِي رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عَبْدَ الرَّحْمَنِ. قَالَ: لَمَّا بَلَغَ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مَسِيرُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْر ... فَلَمَّا قُرِئَ الْكِتَابُ عَلَى النَّاسِ قَامَ خُطَبَاءُ الْكُوفَةِ، شُرَيْحُ بْنُ هَانِي وَ غَيْرُهُ، فَقَالُوا: وَ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْنَا أَنْ نَرْكَبَ إِلَى الْمَدِينَةِ حَتَّى نَعْلَمَ عِلْمَ عُثْمَانَ، فَقَدْ أَنْبَأَنَا اللَّهُ بِهِ فِي بُيُوتِنَا، ثُمَّ بَذَلُوا السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ، وَ قَالُوا: رَضِينَا بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ نُطِيعُ أَمْرَهُ، وَ لَا نَتَخَلَّفُ عَنْ دَعْوَتِهِ، وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَسْتَنْصِرْنَا لَنَصَرْنَاهُ سَمْعاً وَ طَاعَةً. فَلَمَّا سَمِعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) ذَلِكَ قَامَ خَطِيباً فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ قَدْ كَانَ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ مَا تَكْفِيكُمْ جُمْلَتُهُ، وَ قَدْ أَتَيْنَاكُمْ مُسْتَنْفِرِينَ لَكُمْ، لِأَنَّكُمْ جَبْهَةُ الْأَمْصَارِ [الْأَنْصَارِ]، وَ رُؤَسَاءُ [سَنَامُ] الْعَرَبِ، وَ قَدْ كَانَ مِنْ نَقْضِ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ بَيْعَتَهُمَا وَ خُرُوجَهُمَا بِعَائِشَةَ مَا قَدْ بَلَغَكُمْ، وَ هُوَ ضَعْفُ النِّسَاءِ [وَ قَدْ نَقَضَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ بَيْعَتَهُمَا وَ خَرَجَا بِعَائِشَةَ وَ هِيَ مِنَ النِّسَاءِ] وَ ضَعْفُ رَأْيِهِنَّ، وَ قَدْ [كَمَا] قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَنْصُرْهُ أَحَدٌ لَرَجَوْتُ أَنْ يَكُونَ لَهُ فِيمَنْ أَقْبَلَ مَعَهُ [لَئِنْ لَمْ تَنْصُرُوهُ‏ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَنْ يَتْبَعُهُ] مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، وَ مَنْ يَبْعَثُ اللَّهُ لَهُ مِنْ نُجَبَاءِ النَّاسِ كِفَايَةٌ، فَانْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ. ثُمَّ جَلَسَ. @yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است: خداوند رحمت کند بنده‌ای را که در آنچه بین او و همسرش می‌گذرد نیکویی پیشه کند؛ که همانا خداوند عز و جل اختیار وی را به او سپرده و وی را قیّم بر او قرار داده است. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص443؛ مكارم الأخلاق، ص217 قَالَ الصَّادِقُ ع‏: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّكَهُ نَاصِيَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَيِّمَ عَلَيْهَا. @yekaye
🔹ب. بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ ☀️5) محمد بن سنان نامه‌ای به امام رضا ع می‌نویسد و در آن مسائلی را پرسید و امام ع پاسخ دادند. فرازهایی از آن قبلا گذشت. در فرازی دیگر از پاسخ امام ع آمده است: ... و علّت اينكه زنان نيم مردان ارث داده مي‌شوند آن است كه چون زن ازدواج كند [مالى] مي‌ستاند ولى مرد مى‏پردازد، از اين جهت است كه درآمد مرد را افزون كرده‏اند. و علّت ديگرى كه به مرد دو برابر زن ارث مى‏دهند آن است كه زن، از نیازی داشته باشد، عيالِ [= مخارجش برعهده‌ی] مرد است و برعهده مرد است که هزینه‌های او را بپردازد، امّا مرد، عیالِ زن نیست و حتی اگر نیاز هم داشته باشد برعهده زنش نیست که هزینه‌های او را بپردازد؛ و از اين رو خداوند سهم مرد را افزون قرار داده است و اين همان سخن خداوند عزّ و جلّ است كه مي‌فرمايد: «مردان قیام‌کننده به [= متصدیِ] امور زنان‌اند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کرده‌اند.» (نساء/34) 📚متن و سند این حدیث قبلا در جلسه 936، حدیث 6.الف ارائه شد: 🔖 http://yekaye.ir/an-nesa-4-11/ @yekaye
☀️6. الف. از امام باقر ع روایت شده است: کسی که زنی داشته باشد که برای آن زن لباسی که برای پوشش او مناسب باشد تهیه نکند و غذایی که برای امرار معاش وی لازم است در اختیارش قرار ندهد؛ این حق برعهده امام [= حاکم شرع] هست که آن دو را از هم جدا کند. [یعنی حکم طلاق زن را، حتی اگر مرد حاضر به طلاق دادن نشد، اجرا کند.] 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص441؛ مكارم الأخلاق، ص217 رَوَى عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ يَكْسُهَا مَا يُوَارِي عَوْرَتَهَا وَ يُطْعِمْهَا مَا يُقِيمُ صُلْبَهَا كَانَ حَقّاً عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا. ☀️ب. از رسول الله ص روایت شده است: هیچ بنده‌ای نیست که به کسب و کار بپردازد و سپس آن کسب و کار مشروع را هزینه خانواده‌اش کند، مگر اینکه خداوند به ازای هر درهمی که خرج خانواده‌اش کند هفتصد برابر پاداش دهد. 📚مكارم الأخلاق، ص216 وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا مِنْ عَبْدٍ يَكْسِبُ ثُمَّ يُنْفِقُ عَلَى عِيَالِهِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ يُنْفِقُهُ عَلَى عِيَالِهِ سَبْعُمِائَةِ ضِعْفٍ. ظاهرا مقصود پیامبر ص این است که هزینه کردن در راه خانواده، مصداق هزینه کردن در راه خداست و اشاره است به آیه «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة» (بقره/261) @yekaye
🔹 د. فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ☀️7) از امام صادق ع از پدرانشان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: هیچ مرد مسلمانی، بعد از اسلام، از فایده‌ای منفعت نبرده است برتر از یک چنین همسر مسلمانی که وقتی نگاه شوهر به او بیفتد دلش شاد شود و وقتی کاری را از او بخواهد انجامش دهد و وقتی که از او غایب شود [به سفر رود] آن زن هم خودش و هم اموال وی را حفظ کند. 📚الكافي، ج‏5، ص327؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص389 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص: مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَةً بَعْدَ الْإِسْلَامِ أَفْضَلَ مِنْ زَوْجَةٍ مُسْلِمَةٍ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تُطِيعُهُ إِذَا أَمَرَهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَ مَالِهِ. 📚در منابع اهل سنت، این حدیث نبوی هم با این تعبیر فوق، و هم با تعبیر «بهترین زنان، زنی است که ...» آمده (مثلا در: الدر المنثور، ج‏2، ص152) و جالب اینکه حضرت در این روایت اخیر، در پایان این جمله خود همین آیه را تا همین فراز «للغیب» قرائت می‌کنند . 📚همچنین این مضمون در احادیث دیگری نیز با عبارات دیگر تاکید شده است؛ مثلا در همین آدرس از کافی، پیامبر داشتن چهار چیز برای هرکس را علامت اینکه خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع کرده، دانستند که یکی همین همسر مومن با این اوصاف است ؛ یا داشتن چنین زنی را از خوشبختی شخص ، ویا آن قسمت [= رزق تقسیم شده] ای که اصلاح کننده امورات شخص مسلمان است ، ویا یکی از عوامل آسودگی مومن دانستند. @yekaye
☀️ 8) الف. از امام کاظم ع روایت شده است: جهاد زنان، خوب همسرداری کردن است. 📚الكافي، ج‏5، ص507؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص439؛ مكارم الأخلاق، ص215 📚این روایت در الجعفريات (الأشعثيات)، ص67 از قول امام کاظم ع از پدرانشان از رسول الله ص ذکر شده است. ☀️ب. جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: خدمت پیامبر نشسته بودیم که صحبت درباره زنان شد و برتری برخی از آنان بر برخی دیگر. پیامبر ص فرمودند: آیا به شما خبر بدهم از بهترین زنان‌ شما؟ گفتند: بله، یا رسول الله؛ بفرمایید! فرمودند: همانا از بهترین زنان شما آن زنی است که بچه زیاد می‌آورد، مهربان، پوشیده و عفیف است، کسی که در خانواده خودش با عزت و در برابر شوهرش رام است، خودش را در برابر همسرش زینت می‌کند و در برابر دیگران حفظ می‌کند؛ سخن وی را گوش می‌دهد و درخواست وی را اطاعت می‌کند و هنگامی که با هم خلوت می‌کنند آنچه وی از او می‌خواهد را در اختیار او قرار می دهد؛ اما مثل مرد شوقِ شهوتش نشان نمی‌دهد. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص389 ☀️ج. از امام رضا ع روایت شده است: که امیرالمومنین ع فرمودند: بهترین زنان شما همان پنج خصلتی است! گفتند: یا امیرالمومنین! آن پنج تا چیست؟ فرمودند: آسان‌گیر، نرمخو، همراه [= مطیع، کسی که در برابر شوهرش «نه» نمی‌آورد]، اینکه اگر همسرش عصبانی شد خواب به چشمش نمی‌رود تا اینکه او را راضی کند؛ و اینکه هنگامی که شوهرش غایب بود [در سفر بود] در غیاب وی حافظ [=امانتدار] وی باشد، چنین کسی کارگزاری از کارگزاران خداوند است؛ و کارگزار خداوند هیچگاه ضرر نمی‌کند. 📚الكافي، ج‏5، ص325 📚در الأمالي (للطوسي)، ص370 این روایت با سندی دیگر از امام رضا ع باز به امیرالمومنین ع می‌رسد با این تفاوت که در امالی به عنوان گفتگویی بین پیامبر ص و دیگران است که امیرالمومنین ع آن را روایت کرده است. ☀️د. روایت شده که مردی نزد رسول الله ص آمد و گفت: من زنی دارم که وقتی بر او وارد می‌شوم به استقبالم می‌آید، و وقتی بیرون می‌روم مرا بدرقه می کند، و هنگامی که مرا در همّ و غمّ می‌بیند می‌گوید: چه چیزی نگرانت کرده؟ اگر نگران روزی‌ات هستی که آن را غیر تو [= خداوند] برایت متکفل شده است، و اگر نگرانی‌ات به خاطر آخرتت است پس خداوند چینین همّ و غمّی را زیاد کند. رسول الله ص فرمود: همانا خداوند کارگزارانی دارد و این از آن کارگزاران خداست؛ همانا برای او نیمی از پاداش شهید است. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص389 ☀️ه. از امام صادق ع روایت شده است که جماعتی نزد رسول الله ص آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما [در مسیرمان] مردمی را دیدیم که برخی از آنها بر برخی دیگر سجده می‌کردندو رسول الله ص فرمود: اگر قرار بود به کسی دستور دهم که بر دیگری سجده کند، به زن می‌گفتم که بر شوهرش سجده کند. 📚الكافي، ج‏5، ص508 📚این مضمون در روایات اهل سنت نیز با سندهای متعدد آمده است. (الدر المنثور، ج‏2، ص152-154) @yekaye 👇متن روایات👇
روایات بند 8 ☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. 📚الكافي، ج‏5، ص507؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص439؛ مكارم الأخلاق، ص215 📚این روایت در الجعفريات (الأشعثيات)، ص67 از قول امام کاظم ع از پدرانشان از رسول الله ص ذکر شده است. ☀️ب. رَوَى عَلِيُّ بْنُ رِئَابٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَتَذَاكَرْنَا النِّسَاءَ وَ فَضْلَ بَعْضِهِنَّ عَلَى بَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ نِسَائِكُمْ؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنَا. قَالَ إِنَّ مِنْ خَيْرِ نِسَائِكُمُ الْوَلُودَ الْوَدُودَ السَّتِيرَةَ الْعَفِيفَةَ الْعَزِيزَةَ فِي أَهْلِهَا الذَّلِيلَةَ مَعَ بَعْلِهَا الْمُتَبَرِّجَةَ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصَانَ مَعَ غَيْرِهِ الَّتِي تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِيعُ أَمْرَهُ وَ إِذَا خَلَا بِهَا بَذَلَتْ لَهُ مَا أَرَادَ مِنْهَا وَ لَمْ تَبَذَّلْ لَهُ تَبَذُّلَ الرَّجُلِ. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص389 ☀️ج. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَن‏ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: خَيْرُ نِسَائِكُمُ الْخَمْسُ. قِيلَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْخَمْسُ؟ قَالَ: الْهَيِّنَةُ، اللَّيِّنَةُ، الْمُؤَاتِيَةُ، الَّتِي إِذَا غَضِبَ زَوْجُهَا لَمْ تَكْتَحِلْ [عَيْنَهَا] بِغُمْضٍ حَتَّى يَرْضَى ، وَ الَّتِي إِذَا غَابَ زَوْجُهَا حَفِظَتْهُ فِي غَيْبَتِهِ، فَتِلْكَ عَامِلٌ [عَامِلَةٌ] مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ، وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا يَخِيبُ. 📚الكافي، ج‏5، ص325 📚در الأمالي (للطوسي)، ص370 این روایت با سندی دیگر از امام رضا ع باز به امیرالمومنین ع می‌رسد با این تفاوت که در امالی به عنوان گفتگویی بین پیامبر ص و دیگران است که امیرالمومنین ع آن را روایت کرده است. ☀️د. جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ: إِنَّ لِي زَوْجَةً إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْنِي وَ إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْنِي وَ إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قَالَتْ: مَا يُهِمُّكَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ فَقَدْ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيْرُكَ وَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ بِأَمْرِ آخِرَتِكَ فَزَادَكَ اللَّهُ هَمّاً. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ لِلَّهِ عُمَّالًا وَ هَذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَهَا نِصْفُ أَجْرِ الشَّهِيد. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص389 ☀️ه. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ سُلَيْمَانَ‏ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏: أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَيْنَا أُنَاساً يَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا. 📚الكافي، ج‏5، ص508 📚این مضمون در روایات اهل سنت نیز با سندهای متعدد آمده است. (الدر المنثور، ج‏2، ص152-154) @yekaye
☀️ 10) الف. از رسول الله ص روایت شده است: هنگامی که زنی پروردگارش را شناخت؛ و به او و به پیامبرش ایمان آورد؛ و برتری اهل بیت پیامبرش را شناخت و نماز‌های پنجگانه را بجا آورد و ماه رمضان را روزه گرفت و پاکدامنی خود را حفظ کرد و از سخن شوهرش اطاعت کرد، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد وارد بهشت می‌شود. 📚دعائم الإسلام، ج‏2، ص216 وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ: إِذَا عَرَفَتِ المَرْأَةُ رَبَّهَا وَ آمَنَتْ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ عَرَفَتْ فَضْلَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهَا وَ صَلَّتْ خَمْساً وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا دَخَلَتْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ شَاءَتْ. 📚فرازهایی از این حدیث نبوی در کتب اهل سنت هم آمده است. (الدر المنثور، ج‏2، ص152 ) ☀️ب. این حدیث به این صورت از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که زن نمازهای پنجگانه‌اش را بجا آورد و یک ماه [در سال] روزه‌اش را گرفت و حج خانه خدا را هم انجام داد و حق حضرت علی ع را هم شناخت، سزاوار است که از هر دری از درهای بهشت که بخواهد، وارد شود. 📚الكافي، ج‏5، ص555؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص441 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّتِ الْمَرْأَةُ خَمْساً [خَمْسَهَا] وَ صَامَتْ شَهْراً [شَهْرَهَا وَ حَجَّتْ بَيْتَ رَبِّهَا] وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ عَرَفَتْ حَقَّ عَلِيٍّ ع فَلْتَدْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ [الْجِنَانِ] شَاءَتْ. @yekaye
☀️11)الف. روایت شده است که زنی از رسول الله ص سوالی کرد و ایشان در پاسخ فرمودند: [خوشا به حال زنان که] مادرانی شیدا و مهربان با فرزندانشان [هستند]؛ اگر نبود برخوردهای [نامناسبی] که با شوهرانشان دارند، بدانها گفته می‌شد: ‌بی‌حساب وارد بهشت شوید. 📚الكافي، ج‏5، ص556 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ وَلِيدٍ قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ سَائِلَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَالِدَاتٌ وَالِهَاتٌ رَحِيمَاتٌ بِأَوْلَادِهِنَّ لَوْ لَا مَا يَأْتِينَ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ لَقِيلَ لَهُنَّ ادْخُلْنَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ. ✅تبصره این روایت را راوی به گونه‌ای روایت کرده که عمدتا مدح زنان از آن استنباط می‌شود؛ یعنی می‌فرماید 💢زنان با توجه به اینکه مادر می‌شوند و روحیه مادری چه اثری مهمی در زندگی آنان دارد، بقدری به بهشت نزدیک می‌شوند؛ که اگر اوقات تلخی‌های آنان با همسرانشان نبود، همه‌شان را بی‌حساب و کتاب به بهشت می‌بردند. یعنی زنان اگر در مسیر مادر شدن واقعی قدم بردارند، فقط اگر درباره رفتارشان با همسرشان مراعات‌های لازم را انجام دهند، بهشتی می‌شوند.💢 ❇️اما در روایت فوق اینکه سوال چه بوده، چیزی گفته نشده؛ اما روایت نبوی دیگری هست که سوال و جواب اولیه در آن مطرح است؛ که احتمال اینکه این دو روایت بیان یک واقعه باشد بسیار زیاد است. و چنانکه در حدیث بعدی توضیح خواهیم داد چون مقصود اصلی کلام پیامبر ص، سخن آخر بوده، راوی فوق حق داشته فقط این فراز پایانی را نقل کند. اما اگر کسی فراز اول واقعه را بدون توجه به بقیه حدیث نقل کند، کاملا از غرض پیامبر ص فاصله گرفته؛ چرا که آن فراز بتنهایی بشدت ظرفیت سوءتفاهم دارد. @yekaye پس، بعد از خواندن متن آن به توضیحات بعدی‌اش حتما توجه کنید:
👆گفتیم در روایت فوق درباره اینکه سوال چه بوده، چیزی گفته نشده؛ اما احتمال اینکه حدیث زیر بیان همان واقعه باشد بسیار زیاد است. و چنانکه بعد از حدیث توضیح خواهیم داد چون مقصود اصلی این کلام، سخن آخر بوده، راوی روایت قبل حق داشته فقط این فراز پایانی را نقل کند. تاکید می‌کنم اگر کسی فراز اول را بدون توجه به بقیه حدیث نقل کند، کاملا از غرض پیامبر ص فاصله گرفته؛ چرا که آن فراز بتنهایی بشدت ظرفیت سوءتفاهم دارد. پس، بعد از خواندن متن آن به توضیحات بعدی‌اش توجه کنید: ☀️ب. ابوبصیر از امام صادق ع روایت کرده که رسول الله ص یکبار زنان را مخاطب قرار داد و فرمود: ای جماعت زنان! صدقه بدهید ولو از زیورآلاتتان؛ ولو در حد یک دانه خرما؛ و لو تکه‌ای از یک دانه خرما؛ زیرا [با این حال و روزی که من از وضعیت فعلی شما می‌بینم] اکثر شما هیزم جهنم می‌شوید! شماها خیلی لعن و نفرین می‌کنید و در قبال خویشاوندان ناسپاسی می‌کنید. [در روایتی دیگر چنین تعبیر شده: در قبال همسرانتان ناسپاسی می‌کنید. گاه یک زن ده سال و بیشتر با شوهرش زندگی می‌کند و شوهرش زندگی او را تامین کرده، سپس یکبار که شوهرش دستش خالی است ویا یک بداخلاقی که از شوهرش می‌بیند؛ من اصلا از تو خیری ندیدم. التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص657 ] آنگاه زنی از قبیله بنی‌سلیم که عقلی [یعنی عقل درست و حسابی‌ای، که او را برتر از دیگران می‌کرد] داشت، عرض کرد: یا رسول الله! آیا ما زنان، مادرانی که باردار می‌شوند و به بچه‌هایشان شیر می‌دهند نیستیم؟ آیا از میان ما نیست دخترانی که همواره [مراقب والدین‌شان] باقی می‌مانند و خواهرانی که بسیار دلسوز و مهربانند؟ پس پیامبر ص نرم شد و فرمود: [بله،] باردارها و فرزندآورها و شیردهنده‌ها و مهربان‌ها؛ اگر نبود برخوردهای [نامناسبی] که با شوهرانشان دارند، هیچ نمازگزاری از آنها وارد جهنم نمی‌شد. 📚الكافي، ج‏5، ص514 ✅ توضیح یکی از روش‌های بلاغت و تاثیرگذاری در سخن این است که ابتدا سخن را با عباراتی شروع کنیم که مخاطب اصلا انتظارش را ندارد و حتی معنای منفی برداشت کند، سپس با تذکر دادن یک نکته بسیار دقیق، تمام فضای منفی ایجاد شده را به یک فضای بسیار مثبت تبدیل کنیم؛ و این روشی است که ظاهرا پیامبر ص در اینجا به کار گرفته است. 💢این روایت، ابتدا با لحنی شروع می‌شود که مذمت زنان را در بردارد؛ و این خانمی را به سوال وادار می‌کند و پیامبر ص اصل مقصود خود را توضیح می‌دهند. دقت کنید که امام صادق ع خانمی را که این سوال را پرسیده، با وصف «لها عقلٌ» توصیف می‌کند؛ که نشان می‌دهد سوال وی بسیار بجا و سنجیده بوده و پیامبر ص هم انتظار چنین سوالی را داشته است و اساساً سخن را طوری سامان می‌دهد که این سوال در ذهن مخاطب مطرح شود. 🤔با این مقدمه، به اضافه این نکته که کنشگریِ اجتماعی و نقش‌آفرینی زنان از پیچیده‌ترین مسائل است (که ان‌شاء الله در تدبرهای این آیه به سراغش خواهیم رفت)؛ در تفسیر این حدیث می‌توان گفت: 🔻در اینجا پیامبر ابتدا به خصلتهای بدی که در زنان به خاطر کنشگری اجتماعی نادرست زنان در جامعه در پی دارد اشاره می‌کند؛ 🔻و کنایه می‌زند که این کنشگری نادرست بقدری در شما شیوع دارد که می‌توان گفت اگر فقط عرصه کنشگری اجتماعی بیرون از خانه معیار سنجش باشد اغلب شما جهنمی هستید. پس دست کم با یک کنشگری‌های اجتماعی مطلوبی مانند صدقه دادن و کارهای دیگر آن را جبران کنید تا جهنمی نشوید. ♦️در اینجا آن خانم «عاقل» وارد گود می‌شود. پیامبر ص برای اینکه ذهن مخاطب را درگیر کند تعبیر «اگر فقط ... معیار سنجش باشد» را بیان نکرد؛ اما این خانم عاقل همین را فهمید، و دقیقا دست روی جایی می‌گذارد که این جمله مخفی را آشکار کند تا معیار ارزش‌گذاری عوض کند: بحث را به نقش مهم زن در درون خانواده برد؛ از جایگاه زن به عنوان ، ، و سخن گفت و برای هریک به برخی از ویژگی‌های مثبت و البته شایع در زنان اشاره کرد. 🔺امام صادق ع با تعبیر «پیامبر ص نرم شد» تغییر حال پیامبر ص را بازگو می‌کنند که در اثرگذاری پیام بسیار موثر است: ‌ ابتدا با حالت مواخذه سخن اول را فرمودند، سپس وقتی فاز بحث وارد فاز خانواده شد حال و هوای سخنشان نرم و از روی ملاطفت بود. ♥️جالب‌تر اینکه پیامبر از سه وضعیت نقش‌آفرینی خانوادگی زن، که آن خانم عاقل بیان کرد، فقط روی دست گذاشتند؛ و آنگاه خصلتهای خوبی که به خاطر مادری از زن بروز می‌کند را یکی‌یکی، و بیش از آنچه آن خانم گفته بود برشمردند، و به مهمترین مشکلی که در زنان در عرصه خانوادگی وجود دارد، اشاره کردند؛ 🔸و در مقابل فراز اول، اینجا اصل را بر جهنمی نشدن زنان می‌گذارد؛ و می فرماید اگر همین یک مشکل را حل می‌کردند، دلیلی برای جهنمی شدن آنان نبود. @yekaye 👇ادامه مطلب👇