📖 اختلاف قرائت
🔹يصْلِحا / يَصّالَحا / یُصَالِحا / یَصطَلِحا / يَصَّلِحا
▪️در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و شام (ابن عامر) و بصره (ابو عمرو) و نیز أبوجعفر و یعقوب (از قراءعشره) و قرائتی منسوب به امیرالمومنین ع و ابن عباس و عایشه به صورت «أن یَصّالحا» قرائت شده است، که اصل ان «یتصالحا» بوده است که به معنای پذیرش صلح بین دو نفر است؛ و این تعبیر «یصّالحا» برای آشتی کردن در عرف عرب شایعتر است؛
▪️اما در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و خلف (از قراء عشره) و اعمش (از قراء سبعه عشر) به صورت «أن يُصِلحا» قرائت شده است، یعنی از باب افعال، که به معنای اصلاح کردن میباشد
▪️و از اعمش قرائت ابن مسعود به صورت «أنِ اصّالحا» نیز روایت شده است؛ که در این صورت از باب تفاعل خواهد بود؛ و البته به لحاظ معنایی به باب افتعال (یصّالحا) بسیار نزدیک است؛
▪️و در یکی از قرائات غیرمشهور (قرائت عبیده سلمانی) به صورت «أن يُصَالِحا» (یعنی در باب مفاعله) نیز قرائت شده است؛
▪️و در قرائات غیر مشهور به شکل دیگری از باب افتعال (که «ت» به «ط» تبدیل شده باشد، نه اینکه در «ص» ادغام شده باشد) «أن يَصطَلِحا» نیز قرائت شده،
▪️که این حالت در قرائت عاصم جحدری، و عثمان البتی، و لیثی به صورت ادغام شده: «أن يَصَّلِحا» نیز قرائت شده است؛ که توضیح دادهاند در این حالت ابتدا «ت» به «[» تبدیل شده و سپس «ط» به «ص»تبدیل و در آن ادغام شده است.
📚مجمع البيان، ج3، ص182 ؛
📚البحر المحيط، ج4، ص86؛
📚معجم القراءات ج ۲، ص167-168
@yekaye
🔹 يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً
تحلیل جایگاه نحوی کلمه «صُلحاً» قابل توجه است: (چنانکه اشاره شد قرائات متعددی برای فعل «صلحا» ارائه شده که آن را در بابهای افعال و تفاعل و افتعال و مفاعله قرائت کردهاند)
▪️یک حالت این است که آن را مفعول بدانیم که این بر اساس قرائتهایی است که فعل آن بر وزن افعال یا تفاعل و مفاعله باشد.
▪️اما حالتی که به لحاظ معنایی بسیار محتمل به نظر میرسد این است که مفعول مطلق باشد؛
لیکن اشکالش در این است که مفعول مطلق، مصدری است در باب همان فعلی که به کار رفته؛ و مصدر هیچ یک از ابواب افعال و تفاعل و افتعال و مفاعله «صلح» نمیشود؛
در جواب گفتهاند این مصدر است؛ با حذف حروف زوائدش؛ و یا اسم است که به جای مصدر به کار رفته، چنانکه کاربرد اسم به جای مصدر و بالعکس شایع است.
▪️حالت سوم این است که آن را منصوب به نزع خافض بگیریم؛ یعنی این کلمه اسم است و حرف جری بر آن وارد شده که ساقط شده است؛ یعنی در اصل «یُصلحا بصُلحٍ» بوده است بدین معنا که «آشتی کنند به چیزی که با آن مصالحه میکنند».
📚مجمع البيان، ج3، ص182
📚البحر المحيط، ج4، ص86
@yekaye
📝دلنوشتهای از #امام_خمینی در فراق #حاج_قاسم و این روزهای تلخ
مسلّم #خون_شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است.
خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.
و خدا میداند که #راه_و_رسم_شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند!
خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند!
خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! ...
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! ...
و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! ...
آری، دیروز #روز_امتحان_الهی بود که گذشت.
و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید.
و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم...
در این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از #چراها و بایدها و نبایدها کنند.
هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست.
چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیری کرده بودند ... و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند ... و #ملیگراهای_بیفرهنگ برای از بین بردن خون #شهدای_عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند.
که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه #فتنهها را خواهد داد...
خداوندا!
تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند.
خداوندا!
در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و #غیر_از_تو #کسی_را_نمیشناسیم و #غیر_از_تو #نخواستهایم_که_کسی_را_بشناسیم.
ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.
خداوندا!
#تلخی_این_روزها را به #شیرینی_فرج_حضرت_بقیة_الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسیدن به خودت جبران فرما.
📚صحیفه امام خمینی، ج21، ص92-95
@souzanchi
@yekaye
🔹أُحْضِرَتِ
در آیه 8 همین سوره بیان شد که
▪️ماده «حضر» از طرفی با کلمات پرکاربردی نیز «حضور»، نقطه مقابل «غیبت» (غایب بودن و در دسترس نبودن) است؛ و از طرف دیگر، با کلماتی نظیر «حَضارة» (یا «حِضارة»، معنای شهرنشینی)، نقطه مقابل «بدو» («بدوی» و بادیهنشین بودن) محسوب میشود؛
با این حال همگان تاکید دارند که اصل آن به معنای وارد شدن بر چیزی و مشاهده آن است؛
و به تعبیر دیگر، آن حالتی است که بعد از ورود و استقرار در جایی برای چیزی پدید میآید.
🔸 تفاوتش با کلماتی مانند «قدوم» و «ورود» در این است که این کلمات قبل از آن حالت استقرار (حضور) به کار میرود؛ و کلماتی مانند «مشاهده» و «اشراف» و «قرب» از لازمههای این حالت استقرار است. به تَبَعِ این حالت استقرار بعد از ورود، این کلمه برای اینکه چیزی یا کسی در جایی شاهد و حاضر باشد به کار رفته است، چنانکه تعبیر «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/۱۸۰) همانند آن است که فرمود «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (أنعام/۶۱) و شاید به مناسبت همین آیه است که به کسی که مرگ نزد او حاضر شود «مُحتَضَر» گویند.
▪️احضار (عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ، تکویر/۱۴؛ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا، مریم/۶۸) (باب افعال از ماده «حضر») را به معنای «چیزی را حاضر قرار دادن» [= حاضر کردنِ چیز یا کسی در جایی] دانستهاند و تعبیر «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحّ» میخواهد بفرماید که «شُحّ» (= ترکیبی از بخل و حرص) چنان صفت راسخی در وجود آنان شده که آن همواره در نفس خود حاضر قرار دادهاند.
🔖جلسه 825 http://yekaye.ir/ya-seen-36-75/
@yekaye
🔹الْأَنْفُسُ
در آیه 1 همین سوره بیان شد
▪️اگرچه همگان اذعان دارند که کلمه «نَفْس» به معنای «خود» در مورد هر چیزی به کار میرود؛ اما درباره خاستگاه این کلمه اختلاف است:
▫️برخی معنای اصلی این ماده را «خروج هوا» (خواه در درون بدن یا در محوطه بیرون) دانستهاند که «تنفس» به معنای خروج هوا از درون محوطه خالی [سینه] است و به همین مناسبت است که به چشمه «نَفَس» گویند؛ از آنجا که این خروج هوا از بدن مایه راحتی انسان است، به فرج و گشایش در کارها هم «تنفس» اطلاق شده و چهبسا استعاره آن برای صبح (وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ؛ تکویر/۱۸) هم از همین باب باشد. همچنین چون هر نَفْسی، قوامش به نفس کشیدن است «نَفْس» نامیده میشود. همچنین به همین جهت است که به معنای «خون» به کار رفته چون اگر خون از بدن انسان خارج شود « نَفْسش» را از دست میدهد و به زن حائض هم چون خونش خارج میشود نفاس و نفساء گفته میشود؛ و چون قوام «نَفْس» به نَفَس کشیدن است، به آن «نَفْس» گفتهاند.
▫️اما برخی بر این باورند که اصل این ماده، بر آن چیزی دلالت میکند موجب تعین و تشخص یک موجود از غیرش میشود (= خود) و هر موجودی که «خود» و «هویت»ی متمایز از دیگری برایش فرض شود، تعبیر «نفس» در موردش صادق خواهد بود.
▫️و در همین راستاست سخن کسانی که معنای اول کلمه «نَفْس» را «روح» معرفی کرده، و بر این باورند که «نَفَس» را از این جهت نفَس گفتهاند که همانند غذایی برای روح (نَفْس) است و با قطعش، روح از بدن منقطع میشود و وجه تسمیه «خون» به «نفس» را هم این میدانند که در صورت خروجش، انسان جان میدهد.
▫️علامه طباطبایی نیز بر این باور است که ریشه اصلی این کلمه در همین معناست؛ یعنی ابتدا حالت تاکید بر خود هر چیزی داشت (مثلا نفس انسان، نفس سنگ، …، به معنای خود انسان، خود سنگ، … بود) و بدین مناسبت بر هر چیزی، به جای کلمه «خودِ» اطلاق شد، حتی به خود خدا (انعام/۱۲؛ آلعمران/۲۸؛ مائده/۱۱۶) و تدریجا استفادهاش در مورد انسان (که موجودی مرکب از روح و بدن است) شیوع پیدا کرد و گاه هر دو معنا در یک عبارت جمع میشد مانند «كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها» (هر انسانی از خودش دفاع میکند؛ نحل/۱۱۱) و بعدا در مورد روح انسان که دارای علم و حیات است به کار رفت؛
و البته اگرچه در اصطلاحات علمی برای سایر موجودات ذیشعور (مانند حیوان و جن و فرشته) به کار میرود، اما در عرف چنین کاربردی رایج نیست و در قرآن هم به این معانی به کار نرفته است.
▪️برای «نَفْس»، دو جمع مکسر معروف است: «نُفوس» و «أنفُس»؛
برخی گفتهاند اولی (رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما في نُفُوسِكُمْ، اسراء/۲۵؛ وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ، تکویر/۷) برای جمع کثرت (یعنی برای وقتی که تعداد افراد زیاد باشد)، و دومی (إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْل، بقره/۵۴؛ نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ، آل عمران/۶۱؛ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، اعراف/۲۳) برای جمع قِلّت (یعنی برای وقتی که تعداد افراد کم باشد، است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۲، ص۱۹۸)
و البته به نظر میرسد در تعبیر «أنفس» مفهوم «خود» (که برای تاکید به کار میرود) پررنگتر از مفهوم نفس به معنای روح است؛
و شاید از این روست که در قرآن کریم مواردی که کاملا کثرت در کار بوده، اما تاکید بر «خود» (و نه «روح») بوده از تعبیر «أنفس» استفاده شده است؛ مثلا: «أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) «إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه» (بقره/۲۸۴) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک» (نساء/۶۴) «الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (انعام/۱۲ و ۲۰) و … .
(یادآوری میشود که جمع «نَفَس» «أنفاس» میباشد؛ که البته تعبیر أنفاس در قرآن به کار نرفته است).
▪️در مورد آدمی، «نفس» به معنای مطلق «خود» است که هم برای اشاره به روح (در موجودات دارای روح) و هم برای اشاره به ذات و هم برای تاکید بر خویشتن هرچیزی به کار میرود؛ که این از قرائن کلام فهمیده میشود مثلا وقتی گفته میشود «خرجت نفسه» یعنی روحش از بدن مفارقت کرد؛ اما وقتی گفته میشود «جائنی زیدٌ نفسه» یعنی زید، خودش نزد من آمد؛ و در واقع، وقتی تعبیر نفس به کار میرود که به یک نحوه، بُعد اختصاصی چیزی مد نظر باشد.
🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
@yekaye
🔹الشُّحَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شحح» در اصل به معنای منع کردن است، که کمکم با معنای حرص زدن نیز همراه شده است و
«شُحّ» به معنای «بُخلورزی توام با حرص» و به تعبیر دیگر افراط در حرص بر چیزی است
و برخی هم این گونه گفتهاند که اصل این ماده دلالت دارد بر بخل شدیدی که در دل راسخ شده باشد و غالبا از لوازم آن حرص زدن است.
🔸در تفاوت «شح» با «بخل» گفتهاند که بخل فقط در مورد مال و ثروت به کار میرود؛ اما «شحّ» درباره سایر حرص زدنهای آدمی نیز به کار میرود چنانکه تعبیر «شحیحٌ بمودتک» یعنی بر تداوم دوستی با تو حرص میزند و قرآن کریم هم آن را در مورد خودخواهیهای زن و شوهری که کارشان به نزاع و شقاق کشیده و حاضر به آشتی نیستند به کار میبرد: «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128)
و نیز گفتهاند «شُحّ» افراط در منع خیررسانی به دیگران است، چنانکه به کسی که جلوی خانهاش چراغ روشن نمیکند «شحاح» گویند؛ گویی برای مانع خیر شدن حرص میزند؛ اما «بخل» منع حق است؛ از این رو، به کسی که حقوق خداوند متعال را ادا میکند بخیل نمیگویند.
▪️در هر صورت، به کسی که این خصلت را دارد «شحیح» گفته میشود که «اَشِحَّةً» جمع آن است (أَشِحَّةً عَلَيْكُم؛ احزاب/19) و گویی در هر نفسی تا حدودی این خصلت حضور دارد: «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) و تاکید شده است که کسی که بتواند این خصلت را در نفس خویش مهار کند رستگار است (وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ حشر/۹ و تغابن/۱۶)
🔖جلسه 438 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-19/
@yekaye
🔹تُحْسِنُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «حسن» در اصل به معنای هر امر بهجتزا و شادیآفرینی است که مورد رغبت واقع میگردد و خوب و نیکو شمرده میشود و
▫️«حُسن» نقطه مقابل «قُبح» است.
▪️ «حَسَنَة» هر نعمتی است که انسان در درون خویش آن را مییابد و نقطه «سيئة» است.
🔖جلسه 566 http://yekaye.ir/al-lail-92-6/
@yekaye
🔹تَتَّقُوا
در آیه ۱ همین سوره بیان شد که
▪️ ماده «وقی» در اصل به معنای نگهداشتن و حفظ کردن است: «وِقَايَة» به معنای حفظ چیزی است از اینکه مورد اذیت و ضرر قرار بگیرد، و
▫️«تَقْوی» به معنای قرار دادن خود در «وقایه»ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن میرود، و به همین مناسبت است که «تقوای الهی» در معنای «ترس از خدا» هم به کار رفته است.
▪️همچنین بیان شد که «اتَّقِ» فعل امر از ماده «وقی» در باب افتعال (در اصل به صورت «اِوتَقی») بوده است. چون باب افتعال چون معنای مطاوعه (پذیرش) میدهد، با توجه به ترجمه کلمه «تقوی» به «خودنگهداری»، لذا «اتَّقِ» به معنای آن است که حالت تقوی را در درون خود قبول و جاری کن و به تعبیر سادهتر: تقوی داشته باش.
🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
@yekaye
🔹خَبيرا
در جلسه قبل درباره ماده «خبر» بیان شد که
▪️ برخی بر این باورند که در اصل در دو معنی به کار میرود یکی در معنای عِلم و دیگری در معنای نرمی و سستی، چنانکه به کشاورزی که زمین را شخم میزند هم «خبیر» گویند چون زمین را نرم و آماده رویش گیاه میکند.
▫️اما اغلب این دو معنا را به یک معنا برگردانده و گفتهاند علمی است که با اطلاع و احاطه دقیق باشد و به کنه معلومات پی ببرد؛ و کشاورز شخمزننده را هم از این جهت خبیر گفتهاند که به زوایای پنهان مزرعهاش کاملا احاطه دارد و هنگام کار همه چیز را تحت نظر قرار میدهد.
▪️«خَبَر» را به معنای وسیله اطلاع و رسیدن به علم دانستهاند: «سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ؛ نمل/۷) به معنای این است که بتوانم علم و اطلاعی در این زمینه پیدا کنم.
▪️«خبیر» اسم فاعل و یا صفت مشبهه از این ماده است و کاربرد آن در مورد خداوند به معنای کسی است که علم به باطن و حقایق امور دارد و البته برخی این احتمال را هم مطرح کردهاند که شاید «خبیر» در مورد خدا به معنای «مُخبِر:خبر دهنده» باشد.
@yekaye
🕋شأن نزول
درباره شأن نزول این آیه چند قول وجود دارد.
1) معروفترین اقوال، که از سعید بن مسیب و عبیده و سلیمان بن یسار، و نیز از امام باقر ع نقل شده این است که
اين آيه در باره دختر محمد بن مسلمه نازل شد كه همسر رافع بن خديج بود.
وی زنى مسنى بود؛ و رافع بن خديج همسر ديگرى داشت كه جوان بود، از اين رو زن پير را طلاق داد و موقعى كه نزديك بود عدهاش به پايان رسد، به او گفت: اگر مايل هستى، بتو رجوع مىكنم، به شرطى كه اگر زن جوان را بر تو مقدم دارم، صبر كنى. او قبول كرد و با يكديگر آشتى كردند. اين همان صلحى است كه خداوند در باره آن آيه نازل فرمود.
📚مجمع البيان، ج3، ص183 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص187 . البحر المحيط، ج4، ص85-86 . الدر المنثور، ج2، ص232 .
📙این داستان در تفسير القمي، ج1، ص154-155 از قول امام باقر با طول و تفصیل بیشتری نقل شده است.
2) قول دیگر مطلبی است که از قول عایشه [و نیز ابن عباس] نقل شده که رسول الله ص در تقسیم اوقاتش در ماندن شبها نزد زنانش مساوات را رعایت میکرد. سوده دختر زمعه، وقتی پا به سن گذاشت نگران بود كه پيامبر او را طلاق گويد! از اين رو به پیامبر گفت: روز مرا براى عايشه قرار ده، و پیامبر هم پذیرفت و اين آيه نازل گرديد.
📚الدر المنثور، ج2، ص232 ؛ مجمع البيان، ج3، ص183 ؛ البحر المحيط، ج4، ص86
3) دیدگاه سوم مطالبی است که از عایشه نقل شده که اسمی از شخص خاصی نبرده، بلکه گفته زنى شوهر داشت و شوهر او ديگر از او بچهدار نمىشد و مىخواست او را طلاق دهد و همسرى ديگر گيرد تا براى او فرزندى آورد. ولى آن زن دلش نمیخواشت طلاق داده شود. زن به او گفت: مرا طلاق مده و نگه دار و در كار من تو آزاد هستى. پس اين آيه نازل شد.
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص188 ؛ الدر المنثور، ج2، ص232
@yekaye
یک آیه در روز
📝دلنوشتهای از #امام_خمینی در فراق #حاج_قاسم و این روزهای تلخ مسلّم #خون_شهیدان، انقلاب و اسلام را
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥چه کوتهبیناند آنانکه #شهید و اثر کار شهید را نمیشناسند و میپندارند در پی #غوغاسالاری این چند روز، اثر خون پاک این شهیدانمان در تثبیت انقلاب از بین رفت.
🌪اگر خون #حاج_قاسم_سلیمانی شوری در مردم ایجاد کرد، از اثرات اخلاص او در پیشگاه خداوند متعال بود که قلوب مردم را در دست دارد، نه یک شور رسانهای که گذرا و مقطعی باشد.
☄️بله، روند حرکت نظام آفرینش در جامعه انسانی، بر اساس فتنههایی است که رخ میدهد تا مومن از #منافق جدا شود (سوره عنکبوت، آیات 1-3).
اما حاشا و کلا که شوری که به خاطر اخلاص یکی از #اولیای_خدا در جان مردم بیدار شده، به این راحتی و با یک بازی رسانهای بر باد رود.
☁️آن منافقانی که با دیدن موج عظیم حضور مردم در تشییع جنازه شهیدانمان دهان بستند و حتی خود را هم همراه نشان دادند؛ ولی بعد از این وقایع اخیر میدان را برای #عقدهگشایی باز دیدند، منتظر باشند که #سیل_بنیانکنی که خون حاج قاسم و همرزمانش در حیات انقلاب جاری کرد، بزودی همه #خانه_های_عنکبوتی مسیر را با خود ببرد.
☀️به دوستان و دوستداران شهید عزیزمان حاج قاسم، همان سخنی را عرض میکنم که خداوند به پیروان راه حق وعده داد:
📖«فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً؛ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً؛ وَ نَراهُ قَريباً: پس صبوری پیشه کن با صبری زیبا؛ همانا آنان آن را دور میبینند؛ و ما آن را نزدیک میبینیم»
(سوره معارج، آیات 5-7).
@souzanchi
@yekaye
☀️1) الف. از امام کاظم ع درباره این سخن خداوند عز و جل «و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت ...» سوال شد.
فرمودند: وقتی چنین باشد و آن مرد قصد طلاق این زن را داشته باشد؛ این زن میتواند بگوید مرا نگه دار و برخی از آنچه در قبال من برعهده توست را به خودت واگار می کنم و از شب و روزم آنچه برای تو حلال است همچنان حلال باشد؛ که در این حالت برای آن مرد این روابط حلال میباشد و بر آن دو [برای چنین توافقی] باکی نیست.
📚الكافي، ج6، ص145؛ تفسير العياشي، ج1، ص278
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً».
فَقَالَ ع: إِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَهَمَّ بِطَلَاقِهَا قَالَتْ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ أَدَعَ لَكَ بَعْضَ مَا عَلَيْكَ وَ أُحَلِّلَكَ مِنْ يَوْمِي وَ لَيْلَتِي حَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا.
📚قریب به همین مضمون روایات متعددی از امام صادق ع روایت شده است.
☀️ب. به امام رضا ع منسوب است که فرمودند:
اما نشوز، می تواند از جانب مرد باشد و یا از جانب زن؛ اما آنچه از جانب مرد است آن است که قصد طلاق دادن زنش را بکند و زن به او بگوید مرا به همسری خود نگه دارد و آنچه [در قبال من] برعهده توست نیز برای خودت؛ و شبم را هم به تو بخشیدم؛ و بر سر این مطلب با هم مصالحه کنند.
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص245
وَ أَمَّا النُّشُوزُ فَقَدْ يَكُونُ مِنَ الرَّجُلِ وَ يَكُونُ مِنَ المَرْأَةِ فَأَمَّا الَّذِي مِنَ الرَّجُلِ فَهُوَ يُرِيدُ طَلَاقَهَا فَتَقُولُ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ لَكَ مَا عَلَيْكَ وَ قَدْ وَهَبْتُ لَيْلَتِي لَكَ وَ يَصْطَلِحَانِ عَلَى هَذَا.
☀️ج. از امام باقر ع سوال شد درباره «زن نَهاریه» [یا: زن مهاریه]* سوال شد که با وی هنگام عقد نکاح شرط میشود که آن مرد هر وقت از هر ماه ویا هر روز جمعهای خواست سراغش بیاید و سهم نفقهاش فلان مقدار باشد؟!
فرمودند: این شرط اعتباری ندارد؛ و هرکس که با زنی ازدواج کرد؛ آن زن سهم شرعی خود از نفقه و قسمت [= سهم زن از اینکه چه اندازه شوهرش نزد وی باشد] را دارد ولیکن اگر زنی ازدواج کرد و از نشوز شوهرش نگران بود ویا میترسید که شوهرش بر سر او با زن دیگری هم ازدواج کند و با شوهرش در خصوص مقداری از حق خودش، اعم از قسمتش و یا جزیی از آن، مصالحه کرد؛ این جایز است و اشکالی بدان نیست.
[یعنی از ابتدا نمی توان در حین عقد زن را محدود کرد؛ اما اگر بعد از ازدواج زن از شوهرش نگران بود و بخشی از حقوق خود را بخشید تا شوهرش با وی همراهی کند، اشکالی ندارد]
✳️* درباره مقصود از «زن نَهاریه» [که در برخی از نسخههای روایت، به صورت «مهاریه» ثبت شده] از قول فاضل استرآبادی نقل شده که مقصود موردی است که مردی میخواهد زن دوم بگیرد اما نمی خواهد زن اولش بفهمد؛ و با زن دوم شرط میکند که فقط روزها سراغ وی میرود؛ که امام ع چنین شرطی را معتبر نمیدانند.] (مرآة العقول، ج20، ص144)
📚الكافي، ج5، ص403؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص372؛ تفسير العياشي، ج1، ص278
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّهَارِيَّةِ [الْمَهَارِيَّةِ] يَشْتَرِطُ عَلَيْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّكَاحِ أَنْ يَأْتِيَهَا مَتَى شَاءَ كُلَّ شَهْرٍ وَ كُلَّ جُمْعَةٍ يَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ كَذَا وَ كَذَا؟
قَالَ لَيْسَ ذَلِكَ الشَّرْطُ بِشَيْءٍ وَ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَكِنَّهُ إِذَا تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَخَافَتْ مِنْهُ [فیه] نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا أَوْ يُطَلِّقَهَا فَصَالَحَتْهُ مِنْ حَقِّهَا عَلَى شَيْءٍ مِنْ نَفَقَتِهَا أَوْ قِسْمَتِهَا فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ.
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّهَارِيَّةِ [المهاريّة] يُشْتَرَطُ عَلَيْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّكَاحِ أَنْ يَأْتِيَهَا مَا شَاءَ نَهَاراً أَوْ مِنْ كُلِّ جُمْعَةٍ أَوْ شَهْرٍ يَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ كَذَا وَ كَذَا؟
قَالَ: فَلَيْسَ ذَلِكَ الشَّرْطُ بِشَيْءٍ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَكِنَّهُ إِنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَخَافَتْ فیهِ [مِنْهُ] نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا فَصَالَحَتْ مِنْ حَقِّهَا عَلَى شَيْءٍ مِنْ قِسْمَتِهَا أَوْ بَعْضِهَا فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ.
@yekaye
☀️2) الف. از امیرالمومنین ع وصایایی به شریح قاضی روایت شده که در فرازی از آن فرمودند:
و بدان که صلح و مصالحه برقرار کردن بین مسلمانان جایز است؛ مگر مصالحهای که بخواهد حلالی را حرام ویا حرامی را حلال کند.
📚الكافي، ج7، ص413
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً ص يَقُولُ لِشُرَيْحٍ …
وَ اعْلَمْ أَنَّ الصُّلْحَ جَائِزٌ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا صُلْحاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاما
☀️ب. و باز از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
کسی که با زنش شرطی میکند [= آن زن در ازدواج با وی شرطی قرار می دهد] باید که بدان شرط وفا کند؛ که همانا مسلمانان پایبند قول و قرارهایشان هستند مگر شرطی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
📚تهذيب الأحكام، ج7، ص467
الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَقُولُ:
مَنْ شَرَطَ لِامْرَأَتِهِ شَرْطاً فَلْيَفِ لَهَا بِهِ فَإِنَّ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاماً.
☀️ج. دو مضمون فوق در منابع اهل سنت، در یک حدیث از رسول الله ص روایت شده است؛ بدین بیان که ایشان فرمودند:
صلح و مصالحه برقرار کردن بین مسلمانان جایز است؛ مگر مصالحهای که بخواهد حلالی را حرام ویا حرامی را حلال کند؛
و مسلمانان پایبند قول و قرارهایشان هستند مگر شرطی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
📚الدر المنثور، ج2، ص233
أخرج الحاكم عن كثير بن عبد الله بن عوف عن أبيه عن جده سمعت رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم يقول:
الصلح جائز بين المسلمين الا صلحا حرم حلالا أو أحل حراما
و المسلمون على شروطهم الا شرطا حرم حلالا.
@yekaye
☀️3) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
سه چیز هلاککنندهاند و سه چیز نجاتبخش.
اما نجاتبخشها عبارتند از:
خشیت از خداوند عز و جل در پنهان و آشکار؛ و میانهروی در ثروت و فقر؛ و رعایت عدل در خوشحالی و عصبانیت؛
و آن سه هلاککننده عبارتند از:
شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) ای که از آن اطاعت شود؛ و هوای [نفس] ای که از آن پیروی شود؛ و خودبزرگبینی.
📚الخصال، ج1، ص84
أَخْبَرَنِي الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِيُّ الْقَاضِي قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ صَاعِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ وَ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورِ بْنِ سَيَّارٍ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ عُتْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ بُكَيْرٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا قَتَادَةُ عَنْ أَنَسٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ:
ثَلَاثٌ مُهْلِكَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ.
فَالْمُنْجِيَاتُ خَشْيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ الْقَصْدُ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ الْعَدْلُ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ؛
وَ الثَّلَاثُ الْمُهْلِكَاتُ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
هیچ چیزی همانند نابودگریِ شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) اسلام را نابود نکرد؛
سپس فرمودند: همانا این شُحّ حرکتی [ظریف و مخفی] دارد همانند حرکت مورچه، و شاخههایی دارد همانند شاخههای شرک.
(در برخی نسخهها به جای «شاخهها» «تیغها» آمده است)
📚الكافي، ج4، ص45
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا مَحَقَ الْإِسْلَامَ مَحْقَ الشُّحِّ شَيْءٌ.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِيباً كَدَبِيبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً كَشُعَبِ الشِّرَكِ؛ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى الشَّوْك.
☀️ج. از امام صادق ع روایت شده که یکبار امیراالمومنین ع شنیدند که
کسی می گفت: شحیح [= کسی که شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) دارد] معذورتر است، تا ظالم.
به او فرمودند:
اشتباه میکنی! همانا ظالم گاه می شود که توبه و استغفار میکند و ظلمی را که کرده برای مظلوم جبران میکند؛
ولی شحیح وقتی شُحّ بورزد، صدقه و زکات و صله رحم و ضیافت از میهمان و خرج کردن در راه خدا را منع میکند و درهای نیکی را میبندد؛ و بر بهشت حرام شده است که «شحیح» در آن وارد شود.
📚الكافي، ج4، ص45
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ
سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّ الشَّحِيحَ أَعْذَرُ [أَغْدَرُ] مِنَ الظَّالِمِ.
فَقَالَ لَهُ:
كَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِيحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّكَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ النَّفَقَةَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ يَدْخُلَهَا شَحِيحٌ.
@yekaye
☀️2) د. معاویه بن عمار روایت کرده است که امام صادق ع به من فرمود:
از قول من فلان و بهمان مطلب را ابلاغ کن، در خصوص چیزهایی که بدان دستور داد.
گفتم: پس این مطالب را از جانب شما به آنها ابلاغ میکنم؛ و از جانب خودم آنچه به من فرمودید و چیزهای دیگری که نگفتید میگویم.
فرمودند: باشد؛ همانا کسی که درصدد اصلاح برآمده، [اگر ناچار شود برای اصلاح دو نفر سخن غیرواقعی بیان کند] دروغگو محسوب نمیشود؛ بلکه این کار صلح و آشتی دادن است، نه دروغگویی.
📚الكافي، ج2، ص210
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ أَوْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: أَبْلِغْ عَنِّي كَذَا وَ كَذَا فِي أَشْيَاءَ أَمَرَ بِهَا.
قُلْتُ: فَأُبَلِّغُهُمْ عَنْكَ وَ أَقُولُ عَنِّي مَا قُلْتَ لِي وَ غَيْرَ الَّذِي قُلْتَ؟
قَالَ نَعَمْ؛ إِنَّ الْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ إِنَّمَا هُوَ الصُّلْحُ لَيْسَ بِكَذِب.
@yekaye
☀️4)الف. فضل بن ابی قره میگوید:
امام صادق ع سوال کردند: آیا می دانی «شحیح» چه کسی است؟
گفتم: شخصی که بخیل باشد.
فرمودند: «شُحّ» شدیدتر از بُخل است؛ شحیح کسی است که هم نسبت به آنچه در دست مردم است و هم نسبت بدانچه در دست خودش است حرص میزند تا حدی که چیزی را از آنچه در دست مردم است نمیبیند مگر اینکه آرزو دارد از راه حلال یا حرام، از آنِ او باشد؛ و بدانچه خداوند به او روزی کرده قانع نیست.
📚الكافي، ج4، ص45
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تَدْرِي مَا الشَّحِيحُ؟
قُلْتُ هُوَ الْبَخِيلُ.
قَالَ الشُّحُّ أَشَدُّ مِنَ الْبُخْلِ. إِنَّ الْبَخِيلَ يَبْخَلُ بِمَا فِي يَدِهِ وَ الشَّحِيحُ يَشُحُّ عَلَى مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ حَتَّى لَا يَرَى مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ شَيْئاً إِلَّا تَمَنَّى أَنْ يَكُونَ لَهُ بِالْحِلِّ وَ الْحَرَامِ وَ لَا يَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ.
☀️ب. از امام حسن ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
همانا صلاح اولین [افراد] این امت با زهد و یقین است؛ و هلاک آخرین [افراد]ش با شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) و آرزو.
📚الخصال، ج1، ص79؛ الأمالي (للصدوق)، ص227
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَامِرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ السَّدُوسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهَا ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ صَلَاحَ أَوَّلِ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِالزُّهْدِ وَ الْيَقِينِ وَ هَلَاكَ آخِرِهَا بِالشُّحِّ وَ الْأَمَلِ.
☀️ج. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) و ایمان در قلب هیچ بندهای جمع نشود.
📚الخصال، ج1، ص76
أَخْبَرَنِي الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ صَاعِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ شَاهَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا جَرِيرٌ عَنْ سُهَيْلٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي يَزِيدَ عَنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ اللَّجْلَاجِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قال:
قالَ رَسُولِ اللَّهِ ص: لَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً.
@yekaye
☀️5) درباره مراد از این صلح و مصالحه در کتب اهل سنت مطلبی از امیرالمومنین ع و برخی از صحابه نقل شده است که:
مقصود از «صلح بهتر است» این است که آشتی کردن با چشمپوشی از برخی از حقوق بهتر از آن است که بعد از اینکه مدتی با هم الفت گرفته و زندگی مشترکی داشتهاند از هم جدا شوند. البته این در جایی است که زن با طیب خاطر از برخی از حقوق خود چشمپوشی کند؛ اما اگر چنین نبود برای مرد جایز نیست که واجباتی که شرع برعهدهاش گذاشته است، اعم از تامین پوشاک و نفقه و قسمت (= نسبت مساوی از حضور مرد نزد وی، در صورتی که مرد چند زن دارد)، را فروگذار کند؛ وگرنه باید طلاقش دهد.
به نقل از:
📚مجمع البيان، ج3، ص184؛ التبيان في تفسير القرآن، ج3، ص346؛ فقه القرآن، ج2، ص190
«وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» معناه و الصلح بترك بعض الحق خير من طلب الفرقة بعد الألفة هذا إذا كان بطيبة من نفسها فإن لم يكن كذلك فلا يجوز له إلا ما يسوغ في الشرع من القيام بالكسوة و النفقة و القسمة و إلا طلقها
و بهذه الجملة قالت الصحابة و التابعون منهم علیّ ع و .... (و نحو هذه الجملة روى مخالفونا عن علي ع و ...)
@yekaye
یک آیه در روز
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُص
.
1️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً»
همان گونه که زن ممکن است در برابر مرد نشوز و سرکشی و گردنفرازی پیشه کند، مرد هم ممکن است، به سمت سرکشی و رویگردانی از زنش روی آورد.
در جایی که نشوز از جانب زن بود، چون مرد قوّام و مسئول در خانواده بود در درجه اول خودش موظف بود با نرمی، و اگر نشد با تندی، و از موضع بالا مساله را حل کند (آیه 34)
و اگر کار به شقاق میکشید دیگران (حَکَمین) وارد کار میشدند (آیه 35).
🤔 اما در اینجا، چون زن قوام و مسئول خانواده نیست، نمیتواند در گام اول خودش بتنهایی و از موضع بالا مساله را حل کند؛
پس خداوند پیشنهاد میدهد که هردو خودشان با هم بنشینند و بین خودشان اصلاحی برقرار کنند؛
و همانجا هشدار میدهد که در این گونه موارد هر دو بشدت مراقب نفس و نفسانیات خود باشید؛ زیرا که هرجا نفس بخواهد کاری انجام دهد تنگنظری و خودخواهی در محضرش حاضر میباشد؛ پس شما مبنا را بر نیکوکاری و تقواپیشگی قرار دهید؛
و گمان نکنید که اگر برای حفظ خانواده از حق خود کوتاه آمدید، ضرر کردهاید؛ بلکه چون با این گذشتتان، یک پیوند مقدس الهی (زوجیت)را حفظ کردهاید در واقع با خداوند معامله کردهاید و خداوندی که هم پیوند دلها در دست اوست و هم آخرت و بهشت برین- از همه چیز به دقت باخبر است و نمیگذارد ذرهای ضرر کنید.
@yekaye
یک آیه در روز
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُص
.
2️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً ...»
اگرچه اسلام قوامیت در خانواده را برعهده مرد قرار داده، اما نشوز و سرکشی کردن در خانواده، صرفاً امری نیست که از جانب زن رخ دهد.
💢این نشان میدهد که این قوامیت مرد به معنای ریاست مرد و زیردستیِ زن، آن گونه که در عرصههای اجتماعی رقم میخورد، نیست.💢
🌐بحث تخصصی #خانوادهشناسی:
📝 شاهدی دیگر بر #تفاوت_بنیادین_خانواده با #نظامات_اجتماعی: امکان نشوز مرد❗️
🔺در هر سازمان اجتماعی، شخصی مدیر و رئیس است و دیگران زیردست وی؛
و آنکه باید از دیگری اطاعت کند، فرد زیردست است؛
و از این رو، نشوز و سرکشی و گردنفرازی همواره از جانب فرد زیردست بروز میکند؛
🤔و نشوز در مورد رئیس معنا ندارد؛
زیرا کسی فوق او نیست که بخواهد بر او گردنفرازی کند.
🔺اما در عرصه خانواده مساله متفاوت است؛
و همان قرآن کریم که از #قوامیت_مرد در خانواده سخن گفته است، از #نشوز_مرد هم سخن گفته است‼️
💢این نکته بخوبی نشان میدهد که قوامیت، با اینکه یک نحوه #حکومت_مرد_در_خانواده است، اما از جنس ریاست اجتماعی و دستور دادن نیست که تمرد و گردانفرازی، فقط از ناحیه زن ممکن باشد.💢
ظاهرا ریشه مطلب در همان نکتهای است که بارها گفته شد که
پیوند خانوادگی،
🔻صرفا یک پیوند زمینی مبتنی بر منفعت طرفینی نیست؛
🔺بلکه پیوندی آسمانی و در افق دلهاست؛
و طرفین قرار است در این پیوند، #جزء_مکمل خود را بیابند و بسازند؛ نه اینکه صرفا نیازی از نیازهای شخص خودشان را رفع کنند.
از این رو،
بنای بر سرکشی و منیت گذاشتن و صرفاً خود را دیدن، از مهمترین عواملِ ناموفق شدن این پیوند است؛
و این سرکشی و خودبزرگبینی و منیت، از هر دو طرف ممکن است رخ دهد.
در واقع این پیوند،
چون پیوندی آسمانی است
و خداوند است که این نسبت بین زن و شوهر را برقرار کرده و رسمیت بخشیده (نه اینکه صرفاً محصول توافق خودشان باشد)
پس
هر گونه سرکشی و تمرد از انجام وظایفی که خداوند در این حکومت برعهده مرد قرار داده، مصداقی از منیّتطلبی و سرکشی در برابر خداست،
و خداوند این سرکشی در برابر خود را، سرکشیای در برابر طرف مقابل شمرده است.
به تعبیر برخی از متفکران،
«از آنجا که هم مرد باید تسلیم حقوق و وظایف خودش باشد و هم زن، اگر گردنکشی کنند، یعنی تسلیم آن حق و وظیفهای که دارند نشوند، آن وقت مرد ناشز میشود و زن ناشزه.»
📚(نظام خانوادگی اسلام، ص43)
💢این نشان میدهد که مشکلِ سرکشی زن در برابر شوهرش هم این است که این حقیقتاً سرکشی در برابر خداست؛ نه اینکه اسلام خواسته باشد به مرد امتیازی داده باشد که به زن نداده باشد.
از همین روست که مرد نیز با اینکه حکومت دارد و ظاهرا دیگراناند که باید از او اطاعت کنند، اما میتواند چنان رفتار کند که رفتارش مصداق سرکشی شمرده شود.
@yekaye
یک آیه در روز
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُص
.
3️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...»
با توجه به اینکه این آیه در مقام ارائه راهکار در برابر نشوز و اعراض مرد است، و علیالقاعده باید تقصیری رخ داده باشد تا ارائه راهکار مطرح شود، چرا از «ترس از نشوز و اعراض مرد» سخن گفت، نه از وقوع آن؟
با توجه به این اشکال، درباره اینکه مقصود از «خوف» در این آیه چیست، چند دیدگاه مطرح شده است:
🍃الف. «خافت: میترسد» به معنای «علمت: دانست» است،
(تحلیل چرایی این گونه معنا کردن در جلسه 962، تدبر 16 الف گذشت: https://eitaa.com/yekaye/6946)
🍃ب. «خوف» به معنای گمان است
(به نقل از مجمع البيان، ج3، ص183)
🍃ج. «خوف» در معنای اصلی خودش و نقطه مقابل «أمن» (امنیت خاطر) است [این تقابل در آیات متعددی مشاهده میشود؛ مثلا: وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ، نساء/83؛ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً، نور/55؛ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ، قصص/31]
در واقع، کانون خانواده بقدری اهمیت دارد که همین که فرد نگران امنیت و آرامش آن شود سزاوار است برای اصلاح آن قیام کند. یعنی همین که علائم و نشانههایی مشاهده شد که احتمال نشوز و اعراض میرود، زن از این وضعیت میترسد (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج11، ص235)
و همین کافی است تا به اصلاح اقدام شود. (الميزان، ج5، ص101)
به تعبیر دیگر، میخواهد بفرماید علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. در مسائل خانوادگى قبل از آنكه كار به طلاق بكشد بايد چارهاى انديشيد. (تفسير نور، ج2، ص176)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُص
.
4️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...»
در این آیه از نشوز و اعراض مرد سخن گفته است.
در آیه 34 همین سوره از نشوز زن سخن گفت که چون مرد قوام بر زن است، معنای نشوز زن در قبال مرد نسبتا واضح است؛
اما معنای «نشوز مرد» و نیز معنای «اعراض» او - که مایه نگرانی زن میشود و قرآن در مقام توصیه برای جلوگیری از وقوع آن، است – چیست و چه تفاوتی با هم دارند؟
🍃الف. با توجه به اینکه نشوز مرد، به معنای رفعت گرفتن و در برخوردش با زن، گردنفرازی کردن است؛ شاید بتوان گفت نشوز ناظر است به صدور افعال ایجابی از جانب مرد مانند خشونت در رفتار و گفتار و ...؛ و اعراض ناظر است به ترک برخی از کارها مانند اینکه با وی همکلام نشود و به وی بیاعتنایی کند و در انجام وظایفش (نفقه و ....) در قبال وی کوتاهی بورزد
📚(اقتباس از مجمع البيان، ج3، ص183 ؛ و مفاتيح الغيب، ج11، ص235 )
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
964) 📖 و إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُص
.
5️⃣ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً ...»
در آیه 34 که مشکل از ناحیه زن بود، فقط از «بیم نشوز زن» (تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ) سخن گفت؛ اما اینجا که مشکل از ناحیه مرد است، هم از بیم نشوز و هم از بیم اعراض مرد (خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً) سخن گفت.
🤔چرا؟
در بحث تفاوتهای روانشناختی احساسات زن و مرد نسبت به همدیگر گفته میشود که
«مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد ... مرد ميخواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن ميخواهد دل مرد را مسخر كند و از راه دل او بر او مسلط شود؛ مرد مىخواهد از بالاى سر زن بر او مسلط شود و زن مىخواهد از درون قلب مرد مرد نفوذ كند؛ مرد مىخواهد زن را بگيرد و زن مىخواهد او را بگيرند ... احساسات مرد ابتدائى و تهاجمى است و احساسات زن انفعالى و تحريكى.»
📚(نظام حقوق زن در اسلام، ص207)
در واقع، چون روحیات مرد ابتدایی است، از جانب زن عمدتاً سرکشی و نشوز و مقاومت کردن است که کانون خانواده را تهدید میکند؛
اما چون روحیات زن حالت واکنشی دارد و مورد توجه و محبت واقع شدن برایش موضوعیت دارد، نهتنها سرکشی و گردنفرازیِ مرد از وظایفش، بلکه صِرفِ محبت نکردن و رویگردان شدن و بیاعتنایی کردن مرد به زن هم برای زن شکننده است و تهدیدی برای بقای این پیوند مقدس میشود.
💠نکته تخصصی #اجتماعی و #حقوقی:
📝چرایی تفاوت وظایف و تکالیف دنیوی (#مالی، #جنسی، #عاطفی) در زن و شوهر
ظاهر ادبیات دینی در خصوص عرصه مسائل مادی بین زن و مرد به گونهای است که گویی از حیث مسائل مالی و جنسی نیز وظایف و تکالیف زن و مرد متفاوت است؛
▪️تردیدی نیست که از حیث مسائل مالی، تکالیف و مسئولیتها عمدتا متوجه مرد است (یعنی مرد است که باید نیاز مالی زن را رفع کند)؛
▪️اما به نظر میرسد از حیث مسائل و روابط جنسی، تکالیف و مسئولیتها بیشتر، متوجه زن است؛ یعنی گویی خطابهای دینی، بیشتر، بر وظایف زنان در تامین نیاز جنسی شوهرانشان اصرار دارد تا وظایف مردان نسبت به زنان در این زمینه.
▪️اکنون با توجه به این آیه، چهبسا بتوان نتیجه گرفت که علاوه بر #وظایف_مالی، از حیث #وظایف_عاطفی نیز، تکالیف و وظایف مرد در قبال زن، بیش از تکالیف و وظایف عاطفی زن در قبال مرد است.
💢این مساله به لحاظ #روانشناختی خیلی واضح است:
اگر از حیث احساسات متقابل زن و شوهر به هم، مرد در درجه اول* خواهان شهوت است و زن در درجه اول*خواهان محبت و مورد حمایت واقع شدن،
آنگاه
مرد در درجه اول* موظف است این حمایتگری و محبت را برای زن تامین کند؛ و
زن هم در درجه اول* آن نیاز جنسی را.
✳️* به قید «در درجه اول» توجه شود؛ نگفتیم «تنها»، یعنی نگفتیم که مرد محبت نمیخواهد و زن نیاز جنسی ندارد؛ هردو، هردو را میخواهند، بلکه بحث بر سر تفاوت در اولویتِ خواستههاست.
@yekaye