یک آیه در روز
975) 📖 فأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 📖 ترجمه 💢پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل ی
.
3️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...»
چنانکه میبینیم در این آیه این گروه بهشتیان را «اهل یُمن و برکت» خواند، در حالی که در اغلب موارد آنان را «اصحاب الیمین: اصحاب دست راست» معرفی کرده بود.
🔹در اقوال مفسران چند قول درباره «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» مطرح است:
▪️برخی آن را معادل «اصحاب الیمین» دانستهاند، با این توضیح که
▫️ اینان کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده میشود؛ (ضحاک و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)،
▫️ویا کسانیاند که آنان را از سمت راستشان میگیرند و به بهشت میبرند. (الكشف و البيان (ثعلبی)، ج9، ص201)
▫️ویا اینکه دست راستشان به نور ایمان نورانی شده است، از باب آیه «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» (حديد/12) (به نقل از مفاتيح الغيب، ج29، ص387)
▫️ویا ذریهای که [در عالم ذر] از [دست] راست حضرت آدم آفریده شدند؛ و خداوند فرمود من اینان را حتما به بهشت خواهم فرستاد. (ابنعباس، به نقل از الكشف و البيان (ثعلبی)، ج9، ص201 )
▪️در مقابل، برخی آن را به همان معنای عادی لغویاش، یعنی کسانی که اهل یمن و برکتاند، دانستهاند (مثلا: حسن و ربیع، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص324)
هرچند ممکن است وجه تسمیه «یُمن» و برکت، از همان جهت باشد که به دست راست فال نیک میزدند (مفاتيح الغيب، ج29، ص387)
🤔باید گفت اگر مقصود از دیدگاه اول، تطبیق «اصحاب المیمنه» بر «اصحاب الیمین» باشد، این مطلب درستی است و ادامه سوره بر این تطبیق، دلالت صریح دارد؛
اما
اگر مقصودشان این باشد که کلمه «میمنت» به همان معنای «یمین» (دست راست) است (چنانکه حتی گفته شده: کلمه «مَیمَنة» به معنای «موضعی است که در آن، یمین [= دست راست] است»؛ مفاتيح الغيب، ج29، ص387) و «اصحاب المیمنه» به همان معنای اصحاب یمین است، باید گفت تقابل بعدی (آوردن تعبیر «اصحاب المشئمه») این احتمال را بشدت کاهش میدهد و میمنت را برگرفته از همان معنای «یُمن» در مقابل «شومی» قرار میدهد نه «یمین» [=راست] در مقابل «شِمال» [=چپ]
📚 (المیزان، ج19، ص116).
🤔اما چرا در این آیه، چنین تعبیری را در مورد بهشتیان به کار برد؟
🤔یعنی چرا قرآن آنها را ابتدا با تعبیر اصحاب «میمنت»، یعنی کسانی که ملازم خوشیُمنی و برکت هستند، و سپس با تعبیر اصحاب یمین یاد کرد؟
🍃الف. شاید چنانکه در تدبر 5 جلسه قبل اشاره شد، این سوره در مقام بیان عمیقترین لایه انسانشناسی است؛ و در عمیقترین لایه انسان، آنچه مهم است دوگانه #خوشیُمنی و #شومی است؛
یعنی مساله اصلی سعادت و خوشبختی و خوشیُمنی انسانهاست و از آن سو، بدبختی و بدیُمنیِ انسانها؛ و خداوند میخواهد این مساله را به عمل و به تصمیمی خود انسانها گره بزند. می خواهد بفرماید اگر عدهای بهشتی و عدهای جهنمی میشوند، اینان خوشیُمن، و آنان شوماند؛ اما فکر نکنید که خوشیُمنی و شومی دو امر شانسی و تصادفی است؛ بلکه کاملا مرتبط با نحوه زندگیای است که خود این دو گروه انتخاب کردهاند. اساساً اصحاب یمین و اصحاب شمال (دو عنوان بعدیای که برای اشاره به این دو گروه مطرح میشود) را اصحاب یمین و اصحاب شمال گفتهاند چون با دستشان (دست راست و دست چپ) «نامه عمل» را میگیرند؛ یعنی مساله اصلی عمل خودشان بوده که این عنوانها را بر ایشان بار کرده است.
در واقع، اینکه ابتدا از آنان با تعبیر «خوشیُمن» و «شوم» یاد می کند و بلافاصله از آنان با تعبیری یاد میکند که یادآور چگونگی دریافت نامه عمل به دست خودشان است؛ میخواهد نشان دهد که حقیقت خوشیُمنی و شومی در همین عمل و تصمیم خودمان است.
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
975) 📖 فأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 📖 ترجمه 💢پس اهل یُمن و برکت؛ [اما] اهل ی
.
4️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؛ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؟»
ابتدا فرمود «پس، اهل یُمن و برکت» سپس ادامه دارد «اهل یُمن و برکت چیست؟».
🤔چرا چنین تعبیر کرد؟
عموم مفسران توضیح دادهاند که این گونه تعبیر دلالت بر اهمیت دادن و بزرگ شمردن مساله میکند.
(مثلا: مجمعالبیان، ج9، ص325)
در واقع، به نظر میرسد که این چنین تعبیری میخواهد ذهنیت رایج ما درباره «خوشیُمنی» را به هم بزند.
گویی این آیات میفرمایند:
شما سه دستهاید. اما دسته اول، افراد خوشیُمن ...؛ اما جمله را تمام نمیکند، بلکه توضیحی که درباره افراد خوشیُمن می دهد این است که با «افراد خوشیُمن چیست؟» (توضیح بیشتر در نکات ادبی گذشت). یعنی:
💢ما می خواهیم درباره افراد خوشیمن سخن بگوییم؛ اما فکر نکنید که آنها را بر اساس آنچه شما معیار خوشیُمنی و شومی میدانستید معرفی خواهیم کرد. خیر، اصلا شما حقیقت خوشیُمنی و شومی را نفهمیده بودید. پس گوش کنید تا ما برای شما بیان کنیم.💢
🌐ثمره #جهانشناسی: #اقبال خوب و بد
این آیه و آیه بعد بخوبی نشان میدهد که قرآن کریم، اقبال خوب و بد، و به تعبیر دیگر، خوشیُمنی و شومی در انسانها (که برخی خوشیُمن و برخی شوماند) را قبول دارد؛ اما معیار آن را #شانس و #تصادف و اموری بیرون از انسان نمیداند؛ معیار #خوشیُمن بودن ویا #شوم بودن، #تصمیمها و #اعمال خود انسانهاست.
در واقع، خود انسانهایند که خود را در جهان، شوم ویا خوشیُمن قرار میدهند.
🔆تاملی با خویش
همه ما دوست داریم که هم خودمان خوشیمن باشیم و هم با افراد خوشیمن همکلام و همراه باشیم؛ و از آن سو، از شومی فراری هستیم؛ اگر بدانیم که کسی فرد شومی است از او گریزان خواهیم بود؛
🤔اما معیار ما در خوشیمن و شوم دانستن امور و اشخاص، چه اندازه با معیار قرآنی هماهنگ است؟
🤔آیا معیار خوششانسی و بدشانسی افراد را ثروت و امکانات دنیوی و موقعیت اجتماعی نمیدانیم؟
🤔 آیا در پس ذهن ما این نیست که افرادی که خیلی سریع پولدار میشوند یا بهراحتی به شهرت فراوان و یا مقامات اجتماعی دست پیدا میکنند، افراد خوشاقبالی هستند؛ و ...؟
🤔 آیا باور میکردیم (و هنوز هم باور می کنیم) که مومنان حقیقی و نیکان عالم، حتی اگر در اوج فقر و گمنامی و ... باشند، واقعا خوششانس و خوشاقبال و خوشیمناند؛ و کفرپیشگان [نه لزوما کافران شناسنامهای] و انسانهای بد، هرچقدر هم که پولدار، زیبارو، مشهور، صاحب قدرت، و ... باشند، افراد بدشناس و شوم و نکبتاند؟!
در یک کلام:
🤔آیا معیار ما برای قضاوت درباره خوشاقبالی و شومی افراد، وضعیت دنیوی آنهاست، یا وضعیت نهایی و اخروی آنها؟
📝ثمره #اخلاقی
اگر توجه کنیم که خوش اقبال و بداقبال بودن انسانها را وضعیت اخروی آنان رقم میزند؛
چند ثمره اخلاقی مهم دارد:
🔅الف. اگر کسی اهل کفرورزیدن در برابر حق، ویا غوطهور در گناه و معصیت بود، هرچقدر هم که دنیا در ظاهر به کام او باشد، می دانیم که واقعا انسان نکبت و شومی است و ارزش دوستی و نزدیکی ندارد.
🔅ب.آن دسته از اولیاء الله که عموم متدینان به ایمان آنان اذعان دارند، (امثال امام خمینی، آیت الله بهجت و ...) همان افراد خوشاقبالی هستند که دوست داشتن آنان، انسان را به خدا نزدیک می کند. (شاید رمز اینکه بر محبت اولیای خدا این اندازه تاکید شده، همین است که خوشیُمنی آنان به ما سرایت کند)
🔅 ج. می دانیم که در مورد اکثریت قریب به اتفاق افراد بر اساس ظاهرشان نمیتوان درباره باطن و وضعیت اخروی آنان قضاوت کرد. پس با دیدن یکی دو گناه، یا یکی دو خوبی در افراد، سریع به قضاوت درباره آنان اقدام نکنیم. شاید به همین جهت بوده که خداوند قبل از بیان خوشیمن و شوم بودن افراد، یادآوری کرد که قیامت، «خافضةٌ رافعةٌ» است؛ یعنی خیلی از افراد که ممکن است ما به لحاظ ایمانی آنها را پایین بشماریم واقعا بالا باشند؛ وبالعکس. در واقع، اینکه ایمان و عمل را ضابطه خوشیمنی و شومی بدانیم، غیر از این است که درباره خود افراد، با آنچه از ایمان یا عمل آنان میبینیم، بتوانیم براحتی قضاوت کنیم.
🔅د. ...
@yekaye
🔹 الْمَشْئَمَةِ
▪️کلمه «مشئمة» از ماده «شؤم» گرفته شده است .
▫️برخی اصل کاربرد این ماده را در معنای «دست چپ» دانستهاند و به منطقه سوریه، «شأم» گفته شده، از این جهت که در سمت چپ قبله قرار دارد؛ و «مشئمة» نقطه مقابل «میمنة» است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۳۹)
▫️اما برخی گفتهاند اصل معنای «شُؤْم» [که در فارسی «شوم» گفته میشود] نقطه مقابل «يُمْن» و «میمنت» است (كتاب الماء، ج۲، ص۶۹۷) و اگر «یمن» به معنای برکت و قوت است، شوم به معنای خواریای است که با ضعف توام باشد؛ و «دست چپ» را هم از این جهت «مشئمة» گویند چون در مقابل دست راست، غالبا ضعیفتر و ناتوانتر است؛ و خود دست در این زمینه مدخلیتی ندارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص۸)
▫️در این میان، برخی بر این باورند که معنای محوری لفظ «شؤم» دلالت دارد بر جرمی که ظاهری را که بر آن تمرکز کرده میپوشاند، چنانکه در کلماتی مانند «خال» (الشأمة) و رنگ سیاهی (الشؤم من الإبل: السود) به کار میرود، و شومی را هم از این جهت چنین نامیدهاند انسانها از ترس وقوع در امور ناخوشایند، غم و اندوه وجودشان را فرامیگیرد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1167 )؛
▪️برخی در این زمینه توضیح دادهاند که صرف دست چپ بودن موجب کاربرد تعبیر «مشئمه» و «شوم» نمیباشد. بله، درست است که «یمین» را به خاطر اهمیتی که دست راست در زندگی اغلب انسانها دارد، برای فال نیک زدن به کار میبردند؛ اما نقطه مقابل «یمین»، «یسار» است، نه «مشئمه»؛ لذا در مقابل «اليمنى»، «اليسرى» به کار میبرند، و در مقابل «أيمن»، «أيسر»؛ و در مقابل «ميمنه»، «ميسره» است (برگرفته از ماده «یسر» که دلالت بر آسانی دارد، شاید از این باب که دست چپ کارهای آسانتر را انجام میدهد)؛ و نه کلمه «شمال» و نه کلمه «مشئمة» بدین گونه در مقابل مشتقات «یمین» به کار نرفتهاند (غیر از «مشئمه» که گاه به جای «میسرة» به کار میرود). ظاهرا مطلب از این قرار بوده که در قبال دو لفظ «یمین» و «یسار»، دو لفظ دیگر (شمال و جنوب) در کار آمده، بدین بیان که با نگاه با ستارگان در آسمان و مسیر آنها، دو جهت را شناسایی کردند و دو «جنب» برای آسمان قرار دادند؛ یکی که از نظر آنها اقوی بود را «جنوب» نامیدند، که این کلمه را از کلمه «جنب» (پهلوی انسان) برگرفتند؛ و نقطه مقابلش که شمولی بر عالم داشت «شمال» نامیدند؛ و از آن سو، چون نمی خواستند لفظ «شوم» را بر عضوی از اعضای بدن بگذارند؛ پس «شومی» را که نقطه مقابل «یُمن» بود، برای همین سمتِ «شمال» قرار دادند و این گونه نسبتی بین «شمال» با «شومی» و «مشئمه» برقرار شد. لذا خداوند انسانهای جهنمی را با الفاظ «مشئمه» و «شمال» یاد کرد، اما با الفاظ «اصحاب الأیسر» «یسار» یا «میسرة» (که صرفا به دست چپ دلالت دارد) تعبیر نکرد؛ و از آن سو، مثلا درباره لشکر، هیچگاه نقطه مقابل «یمین»» لشکر را «شمال» یا «مشئمه» نمیگویند، بلکه از لفظ «میسره» و «یسار» استفاده میکنند. (مفاتيح الغيب، ج29، ص389 )
▪️درباره این تحلیل صرفا اشاره میکنیم که علیرغم این توضیحات، جای انکار ندارد که هم کلمه «شمال» برای دست چپ (میسرة) به کار میرود (برخی وجه تسمیهاش را این دانستهاند که وقتی این دست به کمک دست راست میآید امکان شمول و احاطه کردن هر چیزی با دستان را میسر میسازد؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص1172) و هم کلمه «مشئمه» (مثلا: المحيط في اللغة (صاحب بن عباد، م385)، ج7، ص398)؛ از وی دیگر اینکه «شمال» برای معنای «شومی» به کار میرود؛ اما «یسار» برای این معنا به کار نمیرود، سخنی کاملا درست است؛ و کاربردهای قرآنی این کلمات هم موید این معناست؛ و از این رو، به نظر میرسد بعید است که محور اصلی ماده «شمال» و «مشئمه»، «دست چپ» باشد؛ بلکه به نظر میرسد نظرات کسانی که معنای این ماده را ابتدا در امر دیگری جستجو کردهاند و توضیح دادهاند به چه مناسبتی در معنای «سمت چپ» به کار رفته، موجهتر باشد؛ یعنی به خاطر اولا تناسب «شمال» با «شومی» (که در بسیاری از کتب لغت، به کاربرد کلمه «شمال» در معنای «شومی» اشاره شده) و ثانیا تقابل «شؤم» با «یُمن»، و ثالثا تناسب کلمه «یمن» با «یمین» (که برای سمت راست به کار میرود)، کلمه «مشئمه» بر سمت چپ (میسرة) هم اطلاق شده باشد؛ اما معنای اصلیاش همان شوم بودن است.
▪️اما در خصوص کاربرد قرآنی این لفظ، همواره هر دو معنا برای «أصْحابُ الْمَشْئَمَة» مطرح بوده است. کسانی که از سمت چپ نامه عملشان را دریافت میکنند و برخی کسانی که برای خودشان هم شومی و بدبختی به ارمغان میآورند. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۵۱) و بعید نیست که هر دو معنا در این تعبیر لحاظ شده باشد، چرا که آنان که نامه عملشان را به دست چپشان میدهند همانانیاند که اهل بدبختی همیشگی، و همنشینان شومی و بیبرکتی خواهند بود.
@yekaye
👇ادامه متن👇
ادامه توضیح «مشئمة»
▪️یادآوری میشود که، وزن «مفعل» از وزنهایی است که به عنوان ظرف و اسم مکان به کار برده میشود و «ة» آن دلالت بر مبالغه میکند؛ لذا «مشئمة» محلی است که سراسر شومی و بیبرکتی است.
📿ماده «شؤم» تنها در همین کلمه «مشئمة» و 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو موردش در همین آیه، و مورد دیگر، در آیه «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (بلد/19)
@yekaye
☀️1) در جلسه 975، حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام میدهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج میشود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث، فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دستهای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است.
در جلسه قبل، در ادامه آن حدیث، مطلب دربارع اصحاب المیمنه توضیح داده شد؛
و امام ع در ادامه آن سراغ اصحاب المشئمه میروند و میفرمایند:
و اما اصحاب المشئمه»؛ پس آنان همان یهود و نصاری هستند که خداوند عز و جل فرمود: «کسانی که به آنان کتاب [آُمانی] دادیم وی را میشناسند همان گونه که فرزندانشان را میشناسند» (بقره/146)؛ یعنی حضرت محمد ص و ولایت را بر اساس تورات و انجیل میشناسند همان گونه که فرزندانشان رل که در خانههایشان هستند میشناسند «و همانا گروهى از آنان حق را در حالى كه مىدانند شديدا پنهان مىكنند. همانا حق از جانب پروردگارت است» (بقره/146-147) که تو رسول و فرستاده خداوند به سوی آنان هستی « پس هرگز از ترديدكنندگان مباش» بقره/147).
پس چون آنچه میدانستند را انکار کردند خداوند به چنین مذمتی آنان را مبتلا فرمود و از آنان روح الایمان را سلب کرد؛ و در بدنهایشان همان سه [مرتبه] روح باقی ماند:روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ سپس آنان را به چارپایان منسوب کرد و فرمود: «آنان نیستند مگر همانند چارپایان» زیرا حیوان است که روح القوه را حمل میکند و با روح شهوت میچَرَد و با روح بدن راه میرود.
سوال کننده گفت: یا امیرالمومنین! دلم را [با کلامت] زنده کردی.
📚الكافي، ج2، ص283-284؛
📚بصائر الدرجات، ج1، ص450؛
📚 تحف العقول، ص190-191
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال:
... فَأَمَّا «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» أَنَّكَ الرَّسُولُ [مِنَ اللَّهِ] إِلَيْهِمْ «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ [الذَّمِّ] فَسَلَبَهُمْ [فَيَسْلُبُهُمْ] رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ. ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ؛ فَقَالَ «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ.
فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
@yekaye
✅ درباره «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» و مساله شوم بودن عدهای قبلا در جلسه 348 http://yekaye.ir/al-balad-90-19/ احادیث و نکاتی مطرح شد که دیگر تکرار نمیشود.