eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️3) یکی از واقعیاتی که قرآن کریم درباره‌اش سخن گفته است وجود جنیان است؛ و به نص آیات قرآن، پیامبران، به سوی جنیان هم گسیل می‌شده‌اند (انعام/130) وبویژه پیامبر اسلام ص (احقاف/29 و سوره جن). و طبق روایات فراوان، جانشینی ائمه اطهار، جانشینی پیامبر ص برای همه جن و انس بوده است. به همین مناسبت روایات متعددی داریم که جنیان خدمت پیامبر ص و ائمه ع می‌رسیدند و درباره معارف قرآن و سایر مسائل سوالاتی می‌کردند. یکی از این روایات که به تفصیل در کتاب إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، ج‏1، ص104-109 آمده است، حکایت یکی از جنیان است به نام «بیهس»، که سراغ امیرالمومنین ع می‌آید و درباره سوره‌ قدر و برخی آیات دیگر، سوالاتی می‌پرسد. حضرت به مناسبت، به برخی از فجایعی که بعد از شهادت ایشان بر سر امامان پس از ایشان وارد می‌شود اشاره می‌کنند. ادامه حدیث چنین است: وی می‌پرسد: ای پسرعموی محمد ص! چگونه آنان چنین می‌کنند و به دشمنی با شما اقدام می کنند؟ مگر آنان از امت حضرت محمد ص نیستند؟ امیرالمومنین ع می‌فرماید: بله؛ ولیکن آنان بشدت بغض و دشمنی ما را در دل دارند؛ زیرا آنان محبت ما را واجب نمی‌دانند و محبت غیرما را واجب می‌شمرند! در حالی که خداوند متعال محبت ما را بر هرکسی که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده واجب کرده است؛ و خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله فرمود: «و اصحاب یُمن و برکت؛ [اما] اححاب یُمن و برکت چیست؟» (واقعه/8) و ما همان کسانی هستیم که ما را در کتابهای پیامبران پیشین هم معرفی کرد و معرفی ما در تورات و انجیل و فرقان آمده است. از تو می‌پرسم ای بیهس! آیا جنیان ما و اسامی ما و حق ما را نمی‌شناسند؟ گفت:‌بله، یا امیرالمومنین! من سراغت نیامدم جز به خاطر معرفتی که به تو داشتم؛ پس خوشا به حال تو، خوشا به حال تو، و خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد؛ و خوشا به حال کسی که دوستداران تو را دوست بدارد؛ همانا مرا از علم گذشتگان آگاه کردی، و نیز از تفسیر قرآن آن گونه که بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده بود؛ و همانا من اکنون نزد قوم خویش برمی‌گردم و دیگر احدی مرا نخواهد دید تا امر خدا فرارسد در حالی که آنان خوش‌ نمی دارند» ... . 📚إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب (عج)، ج‏1، ص109 ... قال: و كيف يفعلون ذلك يا ابن عمّ محمّد و يعاندوكم أ ليس هم من أمّة محمّد؟ قال علي عليه السّلام: بلى و لكنّهم أشدّ خلق اللّه لنا بغضا لأنّهم لا يرون حبّنا و يرون حبّ غيرنا فريضة، و إنّ اللّه تعالى فرض حبّنا على كلّ مؤمن باللّه و نبيّه، قال اللّه عزّ و جلّ لنبيّه صلّى اللّه عليه و آله: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» فنحن الذين عرّفنا في الكتب السالفة و معرفتنا في التوراة و الإنجيل و الفرقان، قد سألتك يا بيهس: أ ليس تعلم أن الجنّ تعرفنا و تعرف أسامينا و حقّنا؟ قال: بلى يا أمير المؤمنين ما جئت إليك إلّا لمعرفتي بك، فطوبى لك فطوبى لك ثمّ طوبى لمن أحبّك و طوبى لمن أحبّ محبّك، فلقد أخبرتني بعلم الأوّلين و أخبرتني بتفسير القرآن كما انزل على محمّد صلّى اللّه عليه و آله، و إنّي راجع إلى قومي لا يراني أحد بعدك حتّى يأتي اللّه بأمره و هم كارهون... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...» بعد از اینکه فرمود شما زوج‌هایی سه گانه‌‌اید، ابتدا شروع می‌کند این سه را نام بردن؛ و سپس درباره هریک توضیحاتی می‌دهد. جالب اینجاست که در مقام برشمردن، اول از همه، از گروهی که عملا وسط قرار می‌گیرند، شروع کرد؛ سپس گروه پایین‌تر و سپس گروه بالاتر را ذکر کرد؛ اما در مقام توصیف احوالات ایشان، بحث را از همان گروه برتر ادامه داد، سپس دوباره سراغ این گروه میانه، و آن گروه پایین‌تر رفت. 🤔چرا؟ 🍃الف. شاید وجهش این باشد که در واقع، ما در اصل با یک تقسیم دوگانه‌ای مواجهیم: ‌بهشتیان و جهنمیان؛ و این سوره هم نظمش را بر همین اساس گذاشته است؛ و اتفاقا در سوره بلد هم با همین تعبیر «اصحاب میمنت و اصحاب مشئمت» (بلد/۱۹-۲۰) فقط به همین دو قسم اشاره کرد؛ و در ادامه سوره هم می‌خواهد اوضاع و احوال را به همین ترتیب،‌(یعنی اول بهشتیان و بعد جهنمیان) بیان کند. اما - چنانکه در تدبر 2 جلسه قبل اشاره شد- تفاوتی که در بین خود این دو گروه بهشتی (اصحاب الیمین و سابقون) ‌هست بقدری زیاد است؛ که مناسب بوده که وقتی قرار است از بهشتیان بحث شود، آنان در دو گروه مطرح شوند؛ و ابتدا آنان که در اوج‌اند توضیح داده شوند و سپس بقیه بهشتیان. با این اوصاف، گویی آیه ابتدا دو دسته بهشتیان و جهنمیان را مطرح می‌کند، سپس به توصیف بهشتیان و بعد به توصیف جهنمیان اقدام می‌کند، و البته وقتی می‌خواهد توصیف بهشتیان را آغاز کند، ابتدا گریزی می‌زند به افرادی که چنان مراتب بالایی در بهشت دارد که گویی قسم سومی به حساب می‌آیند. (شاید تنها چیزی که این توجیه را ضعیف کند آن است که از ابتدا به سه گروه بودن تصریح شد؛ ولی چه‌بسا بتوان با احادیثی همانند حدیث 3 جلسه قبل، و حدیث1 همین جلسه، چنین پاسخ گفت که این عدد سه، تابع همان تقسیم دوگانه بوده است) 🍃ب. این سوره در مقام بیان قیامت است و وضعیت هولناک آن که مایه خوف و رجای کسانی شود که اهل ترس از عقاب و امید به ثواب هستند؛ اما «سابقون» در مرحله برتری‌اند [عبادتشان عبادت احرار است، نه خوف عقاب یا شوق ثواب]؛ و در میان این دو هم ابتدا اصحاب یمین را ذکر کرد که کسانی‌اند که اهل شنیدن هشدار الهی‌اند؛ سپس در مقام توصیف، ابتدا سابقون را توضیح داد تا اصحاب یمین، با شنیدن چنین درجاتی، انگیزه‌شان بیشتر شود، و بعد به همان ترتیب قبل (اصحاب یمین و سپس اصحاب شمال)‌برگشت. 📚(مفاتيح الغيب، ج‏29، ص388 ) 🍃ج. در تقسيم بندى سه گروه، نام سابقون متأخّر آمده، شايد به دليل آن‏كه تعدادشان كمتر است، ولى در تجليل، ابتدا از آنان تجليل شده است، سپس از اصحاب يمين و ديگران، چون مقامشان والاتر از ديگران است. 📚(تفسير نور، ج‏9، ص420) 🍃د. ... @yekaye
. 2️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...» 💠مروری بر کاربردهای قرآن و تعبیر اصحاب المیمنه (و نیز اصحاب المشئمه) یکبار در اینجا آمده و یکبار در سوره بلد (آیات 18-19) که بحث این دو آیه اخیر قبلا در جلسات 347-348 گذشت. اما در همین سوره در تمام موارد بعد به جای «اصحاب المیمنه»، «اصحاب الیمین» (آیات 27 و 38 و 90 و 91) آمده است. البته به جای «اصحاب المشئمه»، در این سوره فقط یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده که در موارد دیگر از این گروه با عبارت «گمراهان تکذیب‌کننده»‌ یا «تکذیب‌کنندگان گمراه» یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين‏» در آیه92). در غیر این سوره، تعبیر «اصحاب الیمین» تنها یکبار آمده (سوره مدثر، آیه39) و تعبیر اصحاب الشمال در جای دیگری نیامده است. البته تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» در سه جای دیگر قرآن (اسراء/71؛ حاقه/19؛ انشقاق/7) هم آمده هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در سوره حاقه (آیه25) آمده است؛ و در مقابل آیه 71 سوره اسراء تعبیر «وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و در مقابل آیه 7 سوره انشقاق تعبیر «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه‏» (انشقاق/10) آمده است. اینها نشان می دهد که اصحاب میمنه بودن، اصحاب یمین بودن، و کتاب را با یمین خود گرفتن کاملا برهم منطبق‌اند؛ و همه اینها نقطه مقابل، اصحاب مشئمه می باشند، که اصحاب المشئمه با اصحاب شِمال بودن، کتاب را با شِمالِ خود گرفتن، و بلکه کتاب را از پشت سر گرفتن، و در دنیا و آخرت کور و گمراه بودن کاملا برهم منطبق‌اند. @yekaye
. 3️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ...» چنانکه می‌بینیم در این آیه این گروه بهشتیان را «اهل یُمن و برکت» خواند، در حالی که در اغلب موارد آنان را «اصحاب الیمین: اصحاب دست راست» ‌معرفی کرده بود. 🔹در اقوال مفسران چند قول درباره «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» مطرح است: ▪️برخی آن را معادل «اصحاب الیمین» دانسته‌اند، با این توضیح که ▫️ اینان کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده می‌شود؛ (ضحاک و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324)، ▫️ویا کسانی‌اند که آنان را از سمت راستشان می‌گیرند و به بهشت می‌برند. (الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏9، ص201) ▫️ویا اینکه دست راستشان به نور ایمان نورانی شده است، از باب آیه «يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» (حديد/12) (به نقل از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص387) ▫️ویا ذریه‌ای که [در عالم ذر] از [دست] راست حضرت آدم آفریده شدند؛ و خداوند فرمود من اینان را حتما به بهشت خواهم فرستاد. (ابن‌عباس، به نقل از الكشف و البيان (ثعلبی)، ج‏9، ص201 ) ▪️در مقابل، برخی آن را به همان معنای عادی لغوی‌اش، یعنی کسانی که اهل یمن و برکت‌اند، دانسته‌اند (مثلا: حسن و ربیع، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص324) هرچند ممکن است وجه تسمیه «یُمن» و برکت، از همان جهت باشد که به دست راست فال نیک می‌زدند (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص387) 🤔باید گفت اگر مقصود از دیدگاه اول، تطبیق «اصحاب المیمنه» بر «اصحاب الیمین» باشد، این مطلب درستی است و ادامه سوره بر این تطبیق، دلالت صریح دارد؛ اما اگر مقصودشان این باشد که کلمه «میمنت» به همان معنای «یمین» (دست راست) است (چنانکه حتی گفته‌ شده: کلمه «مَیمَنة» به معنای «موضعی است که در آن، یمین [= دست راست] است»؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص387) و «اصحاب المیمنه» به همان معنای اصحاب یمین است، باید گفت تقابل بعدی (آوردن تعبیر «اصحاب المشئمه») این احتمال را بشدت کاهش می‌دهد و میمنت را برگرفته از همان معنای «یُمن» در مقابل «شومی» قرار می‌دهد نه «یمین» [=راست] در مقابل «شِمال» [=چپ] 📚 (المیزان، ج19، ص116). 🤔اما چرا در این آیه، چنین تعبیری را در مورد بهشتیان به کار برد؟ 🤔یعنی چرا قرآن آنها را ابتدا با تعبیر اصحاب «میمنت»، یعنی کسانی که ملازم خوش‌یُمنی و برکت هستند، و سپس با تعبیر اصحاب یمین یاد کرد؟ 🍃الف. شاید چنانکه در تدبر 5 جلسه قبل اشاره شد، این سوره در مقام بیان عمیق‌ترین لایه انسان‌شناسی است؛ و در عمیق‌ترین لایه انسان، آنچه مهم است دوگانه و است؛ یعنی مساله اصلی سعادت و خوشبختی و خوش‌یُمنی انسان‌هاست و از آن سو، بدبختی و بدیُمنیِ انسانها؛ و خداوند می‌خواهد این مساله را به عمل و به تصمیمی خود انسانها گره بزند. می خواهد بفرماید اگر عده‌ای بهشتی و عده‌ای جهنمی می‌شوند، اینان خوش‌یُمن‌، و آنان شوم‌اند؛ اما فکر نکنید که خوش‌یُمنی و شومی دو امر شانسی و تصادفی است؛ بلکه کاملا مرتبط با نحوه زندگی‌ای است که خود این دو گروه انتخاب کرده‌اند. اساساً اصحاب یمین و اصحاب شمال (دو عنوان بعدی‌ای که برای اشاره به این دو گروه مطرح می‌شود) را اصحاب یمین و اصحاب شمال گفته‌اند چون با دست‌شان (دست راست و دست چپ) «نامه عمل» را می‌گیرند؛ یعنی مساله اصلی عمل خودشان بوده که این عنوان‌ها را بر ایشان بار کرده است. در واقع، اینکه ابتدا از آنان با تعبیر «خوش‌یُمن» و «شوم» یاد می کند و بلافاصله از آنان با تعبیری یاد می‌کند که یادآور چگونگی دریافت نامه عمل به دست خودشان است؛ می‌خواهد نشان دهد که حقیقت خوش‌یُمنی و شومی در همین عمل و تصمیم خودمان است. 🍃ب. ... @yekaye
. 4️⃣ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؛ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؟» ابتدا فرمود «پس، اهل یُمن و برکت» سپس ادامه دارد «اهل یُمن و برکت‌ چیست؟». 🤔چرا چنین تعبیر کرد؟ عموم مفسران توضیح داده‌اند که این گونه تعبیر دلالت بر اهمیت دادن و بزرگ شمردن مساله می‌کند. (مثلا: مجمع‌البیان، ج9، ص325) در واقع، به نظر می‌رسد که این چنین تعبیری می‌خواهد ذهنیت رایج ما درباره «خوش‌یُمنی» را به هم بزند. گویی این آیات می‌فرمایند: شما سه دسته‌اید. اما دسته اول، افراد خوش‌یُمن ...؛ اما جمله را تمام نمی‌کند، بلکه توضیحی که درباره افراد خوش‌یُمن می دهد این است که با «افراد خوش‌یُمن چیست؟» (توضیح بیشتر در نکات ادبی گذشت). یعنی: 💢ما می خواهیم درباره افراد خوش‌یمن سخن بگوییم؛ اما فکر نکنید که آنها را بر اساس آنچه شما معیار خوش‌یُمنی و شومی می‌دانستید معرفی خواهیم کرد. خیر، اصلا شما حقیقت خوش‌یُمنی و شومی را نفهمیده بودید. پس گوش کنید تا ما برای شما بیان کنیم.💢 🌐ثمره : خوب و بد این آیه و آیه بعد بخوبی نشان می‌دهد که قرآن کریم، اقبال خوب و بد، و به تعبیر دیگر، خوش‌یُمنی و شومی در انسانها (که برخی خوش‌یُمن و برخی شوم‌اند) را قبول دارد؛ اما معیار آن را و و اموری بیرون از انسان نمی‌داند؛ معیار بودن ویا بودن، و خود انسانهاست. در واقع، خود انسان‌هایند که خود را در جهان، شوم ویا خوش‌یُمن قرار می‌دهند. 🔆تاملی با خویش همه ما دوست داریم که هم خودمان خوش‌یمن باشیم و هم با افراد خوش‌یمن هم‌کلام و همراه باشیم؛ و از آن سو، از شومی فراری هستیم؛ اگر بدانیم که کسی فرد شومی است از او گریزان خواهیم بود؛ 🤔اما معیار ما در خوش‌یمن و شوم دانستن امور و اشخاص، چه اندازه با معیار قرآنی هماهنگ است؟ 🤔آیا معیار خوش‌شانسی و بدشانسی افراد را ثروت و امکانات دنیوی و موقعیت اجتماعی نمی‌دانیم؟ 🤔 آیا در پس ذهن ما این نیست که افرادی که خیلی سریع پولدار می‌شوند یا به‌راحتی به شهرت فراوان و یا مقامات اجتماعی دست پیدا می‌کنند، افراد خوش‌اقبالی هستند؛ و ...؟ 🤔 آیا باور می‌کردیم (و هنوز هم باور می کنیم) که مومنان حقیقی و نیکان عالم‌، حتی اگر در اوج فقر و گمنامی و ... باشند، واقعا خوش‌شانس و خوش‌اقبال و خوش‌یمن‌اند؛ و کفرپیشگان [نه لزوما کافران شناسنامه‌ای] و انسانهای بد، هرچقدر هم که پولدار، زیبارو، مشهور، صاحب قدرت، و ... باشند، افراد بدشناس و شوم‌ و نکبت‌اند؟! در یک کلام: 🤔آیا معیار ما برای قضاوت درباره خوش‌اقبالی و شومی افراد، وضعیت دنیوی آنهاست، یا وضعیت نهایی و اخروی آنها؟ 📝ثمره اگر توجه کنیم که خوش اقبال و بداقبال بودن انسانها را وضعیت اخروی آنان رقم می‌زند؛ چند ثمره اخلاقی مهم دارد: 🔅الف. اگر کسی اهل کفرورزیدن در برابر حق، ویا غوطه‌ور در گناه و معصیت بود، هرچقدر هم که دنیا در ظاهر به کام او باشد، می دانیم که واقعا انسان نکبت و شومی است و ارزش دوستی و نزدیکی ندارد. 🔅ب.آن دسته از اولیاء الله که عموم متدینان به ایمان آنان اذعان دارند، (امثال امام خمینی، آیت الله بهجت و ...) همان افراد خوش‌اقبالی هستند که دوست داشتن آنان، انسان را به خدا نزدیک می کند. (شاید رمز اینکه بر محبت اولیای خدا این اندازه تاکید شده، همین است که خوش‌یُمنی آنان به ما سرایت کند) 🔅 ج. می دانیم که در مورد اکثریت قریب به اتفاق افراد بر اساس ظاهرشان نمی‌توان درباره باطن و وضعیت اخروی آنان قضاوت کرد. پس با دیدن یکی دو گناه، یا یکی دو خوبی در افراد، سریع به قضاوت درباره آنان اقدام نکنیم. شاید به همین جهت بوده که خداوند قبل از بیان خوش‌یمن و شوم بودن افراد، یادآوری کرد که قیامت، «خافضةٌ رافعةٌ» است؛ یعنی خیلی از افراد که ممکن است ما به لحاظ ایمانی آنها را پایین بشماریم واقعا بالا باشند؛ وبالعکس. در واقع، اینکه ایمان و عمل را ضابطه خوش‌یمنی و شومی بدانیم، غیر از این است که درباره خود افراد، با آنچه از ایمان یا عمل آنان می‌بینیم، بتوانیم براحتی قضاوت کنیم. 🔅د. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بی‌برکتی؛ اهل شومی و بی‌برکتی چیست؟ سوره واقعه (56) آیه9 1398/12/21 16 رجب 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 الْمَشْئَمَةِ ▪️کلمه «مشئمة» از ماده «شؤم» گرفته شده است . ▫️برخی اصل کاربرد این ماده را در معنای «دست چپ» دانسته‌اند و به منطقه سوریه، «شأم» گفته شده، از این جهت که در سمت چپ قبله قرار دارد؛ و «مشئمة» نقطه مقابل «میمنة» است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۳۹) ▫️اما برخی گفته‌اند اصل معنای «شُؤْم» [که در فارسی «شوم» گفته می‌شود] نقطه مقابل «يُمْن‏» و «میمنت» است (كتاب الماء، ج‏۲، ص۶۹۷) و اگر «یمن» به معنای برکت و قوت است، شوم به معنای خواری‌ای است که با ضعف توام باشد؛ و «دست چپ» را هم از این جهت «مشئمة» گویند چون در مقابل دست راست، غالبا ضعیف‌تر و ناتوان‌تر است؛ و خود دست در این زمینه مدخلیتی ندارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۸) ▫️در این میان، برخی بر این باورند که معنای محوری لفظ «شؤم» دلالت دارد بر جرمی که ظاهری را که بر آن تمرکز کرده می‌پوشاند، چنانکه در کلماتی مانند «خال» (الشأمة) و رنگ سیاهی (الشؤم من الإبل: السود) به کار می‌رود، و شومی را هم از این جهت چنین نامیده‌اند انسانها از ترس وقوع در امور ناخوشایند، غم و اندوه وجودشان را فرامی‌گیرد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1167 )؛ ▪️برخی در این زمینه توضیح داده‌اند که صرف دست چپ بودن موجب کاربرد تعبیر «مشئمه» و «شوم» نمی‌باشد. بله، درست است که «یمین» را به خاطر اهمیتی که دست راست در زندگی اغلب انسانها دارد، برای فال نیک زدن به کار می‌بردند؛ اما نقطه مقابل «یمین»، «یسار» است، نه «مشئمه»؛ لذا در مقابل «اليمنى»، «اليسرى» به کار می‌برند، و در مقابل «أيمن»، «أيسر»؛ و در مقابل «ميمنه»، «ميسره» است (برگرفته از ماده «یسر» که دلالت بر آسانی دارد، شاید از این باب که دست چپ کارهای آسانتر را انجام می‌دهد)؛ و نه کلمه «شمال» و نه کلمه «مشئمة» بدین گونه در مقابل مشتقات «یمین» به کار نرفته‌اند (غیر از «مشئمه» که گاه به جای «میسرة» به کار می‌رود). ظاهرا مطلب از این قرار بوده که در قبال دو لفظ «یمین» و «یسار»، دو لفظ دیگر (شمال و جنوب) در کار آمده، بدین بیان که با نگاه با ستارگان در آسمان و مسیر آنها، دو جهت را شناسایی کردند و دو «جنب» برای آسمان قرار دادند؛ یکی که از نظر آنها اقوی بود را «جنوب» نامیدند، که این کلمه را از کلمه «جنب» (پهلوی انسان) برگرفتند؛ و نقطه مقابلش که شمولی بر عالم داشت «شمال» نامیدند؛ و از آن سو، چون نمی خواستند لفظ «شوم» را بر عضوی از اعضای بدن بگذارند؛ پس «شومی» را که نقطه مقابل «یُمن» بود، برای همین سمتِ «شمال» قرار دادند و این گونه نسبتی بین «شمال» با «شومی» و «مشئمه» برقرار شد. لذا خداوند انسانهای جهنمی را با الفاظ «مشئمه» و «شمال» یاد کرد، اما با الفاظ «اصحاب الأیسر» «یسار» یا «میسرة» (که صرفا به دست چپ دلالت دارد) تعبیر نکرد؛ و از آن سو، مثلا درباره لشکر، هیچگاه نقطه مقابل «یمین»» لشکر را «شمال» یا «مشئمه» نمی‌گویند، بلکه از لفظ «میسره» و «یسار» استفاده می‌کنند. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص389 ) ▪️درباره این تحلیل صرفا اشاره می‌کنیم که علی‌رغم این توضیحات، جای انکار ندارد که هم کلمه «شمال» برای دست چپ (میسرة) به کار می‌رود (برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته‌اند که وقتی این دست به کمک دست راست می‌آید امکان شمول و احاطه کردن هر چیزی با دستان را میسر می‌سازد؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص1172) و هم کلمه «مشئمه» (مثلا: المحيط في اللغة (صاحب بن عباد، م385)، ج‏7، ص398)؛ از وی دیگر اینکه «شمال» برای معنای «شومی» به کار می‌رود؛ اما «یسار» برای این معنا به کار نمی‌رود، سخنی کاملا درست است؛ و کاربردهای قرآنی این کلمات هم موید این معناست؛ و از این رو، به نظر می‌رسد بعید است که محور اصلی ماده «شمال» و «مشئمه»، «دست چپ» باشد؛ بلکه به نظر می‌رسد نظرات کسانی که معنای این ماده را ابتدا در امر دیگری جستجو کرده‌اند و توضیح داده‌اند به چه مناسبتی در معنای «سمت چپ» به کار رفته، موجه‌تر باشد؛ یعنی به خاطر اولا تناسب «شمال» با «شومی» (که در بسیاری از کتب لغت، به کاربرد کلمه «شمال» در معنای «شومی» اشاره شده) و ثانیا تقابل «شؤم» با «یُمن»، و ثالثا تناسب کلمه «یمن» با «یمین» (که برای سمت راست به کار می‌رود)، کلمه «مشئمه» بر سمت چپ (میسرة) هم اطلاق شده باشد؛ اما معنای اصلی‌اش همان شوم بودن است. ▪️اما در خصوص کاربرد قرآنی این لفظ، همواره هر دو معنا برای «أصْحابُ الْمَشْئَمَة» مطرح بوده است. کسانی که از سمت چپ نامه عملشان را دریافت می‌کنند و برخی کسانی که برای خودشان هم شومی و بدبختی به ارمغان می‌آورند. (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۵۱) و بعید نیست که هر دو معنا در این تعبیر لحاظ شده باشد، چرا که آنان که نامه عملشان را به دست چپشان می‌دهند همانانی‌اند که اهل بدبختی همیشگی، و همنشینان شومی و بی‌برکتی خواهند بود. @yekaye 👇ادامه متن👇
ادامه توضیح «مشئمة» ▪️یادآوری می‌شود که، وزن «مفعل» از وزن‌هایی است که به عنوان ظرف و اسم مکان به کار برده می‌شود و «ة» آن دلالت بر مبالغه می‌کند؛ لذا «مشئمة» محلی است که سراسر شومی و بی‌برکتی است. 📿ماده «شؤم» تنها در همین کلمه «مشئمة» و 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو موردش در همین آیه، و مورد دیگر، در آیه «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (بلد/19) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در جلسه 975، حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام می‌دهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج می‌شود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث،‌ فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دسته‌ای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است. در جلسه قبل، در ادامه آن حدیث، مطلب دربارع اصحاب المیمنه توضیح داده شد؛ و امام ع در ادامه آن سراغ اصحاب المشئمه می‌روند و می‌فرمایند: و اما اصحاب المشئمه»؛ پس آنان همان یهود و نصاری هستند که خداوند عز و جل فرمود:‌ «کسانی که به آنان کتاب [آُمانی] دادیم وی را می‌شناسند همان گونه که فرزندانشان را می‌شناسند» (بقره/146)؛ یعنی حضرت محمد ص و ولایت را بر اساس تورات و انجیل می‌شناسند همان گونه که فرزندانشان رل که در خانه‌هایشان هستند می‌شناسند «و همانا گروهى از آنان حق را در حالى كه مى‏دانند شديدا پنهان مى‏كنند. همانا حق از جانب پروردگارت است» (بقره/146-147) که تو رسول و فرستاده خداوند به سوی آنان هستی « پس هرگز از ترديدكنندگان مباش» بقره/147). پس چون آنچه می‌دانستند را انکار کردند خداوند به چنین مذمتی آنان را مبتلا فرمود و از آنان روح الایمان را سلب کرد؛ و در بدنهایشان همان سه [مرتبه] روح باقی ماند:‌روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ سپس آنان را به چارپایان منسوب کرد و فرمود: «آنان نیستند مگر همانند چارپایان» زیرا حیوان است که روح القوه را حمل می‌کند و با روح شهوت می‌چَرَد و با روح بدن راه می‌رود. سوال کننده گفت:‌ یا امیرالمومنین! دلم را [با کلامت] زنده کردی. 📚الكافي، ج‏2، ص283-284؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص450؛ 📚 تحف العقول، ص190-191 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال: ... فَأَمَّا «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‏ يَعْرِفُونَهُ‏ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ‏» يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»‏ أَنَّكَ الرَّسُولُ [مِنَ اللَّهِ] إِلَيْهِمْ «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‏» فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ [الذَّمِّ] فَسَلَبَهُمْ [فَيَسْلُبُهُمْ] رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ. ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ؛ فَقَالَ‏ «إِنْ هُمْ‏ إِلَّا كَالْأَنْعامِ‏» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ. فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. @yekaye
✅ درباره «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» و مساله شوم بودن عده‌ای قبلا در جلسه 348 http://yekaye.ir/al-balad-90-19/ احادیث و نکاتی مطرح شد که دیگر تکرار نمی‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» شومی و نحوست در عده‌ای از انسانها یک واقعیت مورد قبول قرآن است؛ اما معیار اینکه کسی اهل شومی و بی‌برکتی چیست؟ قرآن کریم این سوال را مطرح می‌کند تا در آیات بعد نظام تحلیلی ما را به چالش بکشد. بله، شومی‌ای در کار است؛ اما ریشه شومی نه امور ماورایی و خارج از اختیار انسان، بلکه تصمیمات و عملکرد خود انسانهاست؛ آن هم در عمیق‌ترین لایه وجودی‌شان که در قیامت آشکار می گردد. (توضیح بیشتر در جلسه قبل، تدبر4) @yekaye
. 2️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» اینکه هم از بهشتیان و هم از جهنمیان با تعبیر «أَصْحابِ» میمنت و مشئمه (اصحاب یمن و شومی) یاد کرد؛ و نه خوش‌یُمنان و شوم‌بختان؛ شاید می‌خواهد اشاره کند به اینکه این خوش‌یُمنی و شوم‌بختی‌ همواره و همیشه ملازم و همراه ایشان است. (اصحابِ یک کس یا یک چیز، به کسانی می‌گویند همواره ملازم و همراه آن کس یا آن چیزند) (اقتباس از تفسير نور، ج‏9، ص421 ) @yekaye
. 3️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ...» در این سوره، در دسته‌بندی اولش گروه جهنمیان را با تعبیر «اصحاب المشئمة» یاد کرد؛ و این تعبیری است که در قرآن کریم، فقط یکبار آمده است: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ؛ عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة: کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند آنان اصحاب شومی‌اند؛ بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]» (بلد/19-20) (که بحث این دو آیه قبلا در جلسات 348-349 گذشت). در ادامه این سوره نیز به جای «اصحاب المشئمه»، یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده، و سپس با عبارت «گمراهان تکذیب‌کننده»‌ یا «تکذیب‌کنندگان گمراه» از آنان یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين‏» در آیه92). تعبیر اصحاب الشمال در هیچ سوره دیگری نیامده؛ هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در یکجای دیگر (حاقه/25) آمده است؛ و در مقابلِ آیات دیگری که از «اصحاب الیمین» سخن گفته (اسراء/71 و انشقاق/10)، تعبیر «وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه‏» (انشقاق/10) آمده است. 🤔پس اصحاب المشئمه، و انسان‌های شوم‌بخت، از نظر قرآن کریم، همان اصحاب شِمال‌اند؛ یعنی: ▪️کسانی که کتاب را با دست چپ خود، بلکه از پشت سر می‌گیرند، ▪️در دنیا و آخرت کور و گمراه‌اند؛ ▪️و در یک کلام:‌گمراهانی هستند که گمراهی‌شان ریشه در تکذیب حقیقتی داشت که به آنان عرضه شده بود. 🔸نکته جالبتر اینکه در این سوره در مقام توضیح تفصیلی اینها رسید در توصیف سابقه دنیایی شان، با سه وصف آنان یاد کرد: ▪️در دنیا مترفانه (رفاه‌زده) ریسته‌اند؛ ▪️و در عین حال بر آن گناه عظیم اصرار داشته، ▪️و برانگیخته شدن خویش را –با توجه به اینکه بدن می‌پوسد؛ و تاکنون نیده‌اند که کسی برانگیخته شود- بسیار بعید می‌شمرده‌اند «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ؛ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/45-48) 💠ثمره معیار اصلی شوم‌بختی، گمراهی از مسیر آخرت است؛ که غالبا در انکار آخرت تجلی می‌کند. و جالب اینکه: 💢می‌شود کسی در اوج رفاه باشد، و در عین حال مصداق بارز شومی و شوم‌بختی هم باشد. ❇️تبصره اولا صرف اینکه کسی در رفاه زندگی کند «مترف» نمی‌شود؛ معنای مترف ان شاء الله در آیه مربوطه بحث خواهد شد. و ثانیا طبق این آیات، «مترف» بودن به علاوه اصرار بر گناه عظیم و انکار آخرت است که وی را مظهر شومی کرده است؛ یعنی «مترف»بودنی شخص را شوم‌بخت می‌کند که ریشه در تکذیب آخرت داشته باشد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
977) 📖 وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ 📖 ترجمه 💢و سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان؛ سوره واقعه (56) آیه 10 1398/12/22 17 رجب 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹السَّابِقُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) می‌کند و به تعبیر دقیقتر، تقدم چیزی از بین آنچه پیرامونش است که با یک قوت و جدیتی همراه است؛ که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است. ▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/۲۱) در فارسی نیز رایج است؛ و باب افتعال آن (استباق) هم‌معنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ‏؛ يوسف/۱۷) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ‏، يوسف/۲۵؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/۱۴۸ و مائده/۴۸) ▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش می‌گیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ،‏ مؤمنون/۶۱؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‏، واقعة/۱۰؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/۴) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتاده‌اند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/۶۰ و معارج/۴۱) نیز به کار رفته است. 🔖جلسه 815 http://yekaye.ir/ya-seen-36-66/ ▪️در اینجا فقط می‌افزاییم که برای ترجمه کلمه «سابقون» در این آیه، معادل‌هایی مانند سبقت‌گیرندگان، پیشتازان، پیش‌روندگان، پیشگامان، پیشی‌گیرندگان و پیشاهنگان می‌تواند مناسب باشد؛ چنانکه مترجمان از همه این تعابیر استفاده کرده‌اند. 🔹السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛ اما کلمه «السابقون» دوم را: ▪️الف. می‌توان تاکید دانست؛ آنگاه خبرِ آن، آیه بعد است؛ و معنای آیه چنین می‌شود: سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان، آنان‌اند که مقربان‌اند. ▪️ب. می‌توان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد؛ و آیه بعد، جمله مستقلی است که می‌توان آن را بدل، ویا خبر دوم دانست؛ و برخی هم آن را «صفت» برای «السابقون» دوم گرفته‌اند، هرچند این قول اخیر محل مناقشه واضع شده است. (اعراب القرآن (نحاس)، ج‏4، ص217 ) در این سه صورت، به ترتیب، آیه را چنین باید ترجمه کرد: ▫️ب.1. سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان‌اند؛ همانهایند که مقربان‌اند؛ که در این حالت، جمله اول می‌تواند دربردارنده معانی مختلفی باشد که در تدبرها بیان خواهد شد. ▫️ب.2. سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان و کسانی‌اند که مقرب‌اند؛ ▫️ب.3. سبقت‌گیرندگان‌اند که سبقت‌گیرندگانی‌اند که آنان مقربان‌اند [یا:‌ تنها سبقت‌گیرندگان‌اند که سبقت‌گیرندگانِ واقعا مقرب می‌باشند]. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا