eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 الْمَشْئَمَةِ ▪️کلمه «مشئمة» از ماده «شؤم» گرفته شده است . ▫️برخی اصل کاربرد این ماده را در معنای «دست چپ» دانسته‌اند و به منطقه سوریه، «شأم» گفته شده، از این جهت که در سمت چپ قبله قرار دارد؛ و «مشئمة» نقطه مقابل «میمنة» است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۳۹) ▫️اما برخی گفته‌اند اصل معنای «شُؤْم» [که در فارسی «شوم» گفته می‌شود] نقطه مقابل «يُمْن‏» و «میمنت» است (كتاب الماء، ج‏۲، ص۶۹۷) و اگر «یمن» به معنای برکت و قوت است، شوم به معنای خواری‌ای است که با ضعف توام باشد؛ و «دست چپ» را هم از این جهت «مشئمة» گویند چون در مقابل دست راست، غالبا ضعیف‌تر و ناتوان‌تر است؛ و خود دست در این زمینه مدخلیتی ندارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۶، ص۸) ▫️در این میان، برخی بر این باورند که معنای محوری لفظ «شؤم» دلالت دارد بر جرمی که ظاهری را که بر آن تمرکز کرده می‌پوشاند، چنانکه در کلماتی مانند «خال» (الشأمة) و رنگ سیاهی (الشؤم من الإبل: السود) به کار می‌رود، و شومی را هم از این جهت چنین نامیده‌اند انسانها از ترس وقوع در امور ناخوشایند، غم و اندوه وجودشان را فرامی‌گیرد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1167 )؛ ▪️برخی در این زمینه توضیح داده‌اند که صرف دست چپ بودن موجب کاربرد تعبیر «مشئمه» و «شوم» نمی‌باشد. بله، درست است که «یمین» را به خاطر اهمیتی که دست راست در زندگی اغلب انسانها دارد، برای فال نیک زدن به کار می‌بردند؛ اما نقطه مقابل «یمین»، «یسار» است، نه «مشئمه»؛ لذا در مقابل «اليمنى»، «اليسرى» به کار می‌برند، و در مقابل «أيمن»، «أيسر»؛ و در مقابل «ميمنه»، «ميسره» است (برگرفته از ماده «یسر» که دلالت بر آسانی دارد، شاید از این باب که دست چپ کارهای آسانتر را انجام می‌دهد)؛ و نه کلمه «شمال» و نه کلمه «مشئمة» بدین گونه در مقابل مشتقات «یمین» به کار نرفته‌اند (غیر از «مشئمه» که گاه به جای «میسرة» به کار می‌رود). ظاهرا مطلب از این قرار بوده که در قبال دو لفظ «یمین» و «یسار»، دو لفظ دیگر (شمال و جنوب) در کار آمده، بدین بیان که با نگاه با ستارگان در آسمان و مسیر آنها، دو جهت را شناسایی کردند و دو «جنب» برای آسمان قرار دادند؛ یکی که از نظر آنها اقوی بود را «جنوب» نامیدند، که این کلمه را از کلمه «جنب» (پهلوی انسان) برگرفتند؛ و نقطه مقابلش که شمولی بر عالم داشت «شمال» نامیدند؛ و از آن سو، چون نمی خواستند لفظ «شوم» را بر عضوی از اعضای بدن بگذارند؛ پس «شومی» را که نقطه مقابل «یُمن» بود، برای همین سمتِ «شمال» قرار دادند و این گونه نسبتی بین «شمال» با «شومی» و «مشئمه» برقرار شد. لذا خداوند انسانهای جهنمی را با الفاظ «مشئمه» و «شمال» یاد کرد، اما با الفاظ «اصحاب الأیسر» «یسار» یا «میسرة» (که صرفا به دست چپ دلالت دارد) تعبیر نکرد؛ و از آن سو، مثلا درباره لشکر، هیچگاه نقطه مقابل «یمین»» لشکر را «شمال» یا «مشئمه» نمی‌گویند، بلکه از لفظ «میسره» و «یسار» استفاده می‌کنند. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص389 ) ▪️درباره این تحلیل صرفا اشاره می‌کنیم که علی‌رغم این توضیحات، جای انکار ندارد که هم کلمه «شمال» برای دست چپ (میسرة) به کار می‌رود (برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته‌اند که وقتی این دست به کمک دست راست می‌آید امکان شمول و احاطه کردن هر چیزی با دستان را میسر می‌سازد؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص1172) و هم کلمه «مشئمه» (مثلا: المحيط في اللغة (صاحب بن عباد، م385)، ج‏7، ص398)؛ از وی دیگر اینکه «شمال» برای معنای «شومی» به کار می‌رود؛ اما «یسار» برای این معنا به کار نمی‌رود، سخنی کاملا درست است؛ و کاربردهای قرآنی این کلمات هم موید این معناست؛ و از این رو، به نظر می‌رسد بعید است که محور اصلی ماده «شمال» و «مشئمه»، «دست چپ» باشد؛ بلکه به نظر می‌رسد نظرات کسانی که معنای این ماده را ابتدا در امر دیگری جستجو کرده‌اند و توضیح داده‌اند به چه مناسبتی در معنای «سمت چپ» به کار رفته، موجه‌تر باشد؛ یعنی به خاطر اولا تناسب «شمال» با «شومی» (که در بسیاری از کتب لغت، به کاربرد کلمه «شمال» در معنای «شومی» اشاره شده) و ثانیا تقابل «شؤم» با «یُمن»، و ثالثا تناسب کلمه «یمن» با «یمین» (که برای سمت راست به کار می‌رود)، کلمه «مشئمه» بر سمت چپ (میسرة) هم اطلاق شده باشد؛ اما معنای اصلی‌اش همان شوم بودن است. ▪️اما در خصوص کاربرد قرآنی این لفظ، همواره هر دو معنا برای «أصْحابُ الْمَشْئَمَة» مطرح بوده است. کسانی که از سمت چپ نامه عملشان را دریافت می‌کنند و برخی کسانی که برای خودشان هم شومی و بدبختی به ارمغان می‌آورند. (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۷۵۱) و بعید نیست که هر دو معنا در این تعبیر لحاظ شده باشد، چرا که آنان که نامه عملشان را به دست چپشان می‌دهند همانانی‌اند که اهل بدبختی همیشگی، و همنشینان شومی و بی‌برکتی خواهند بود. @yekaye 👇ادامه متن👇
ادامه توضیح «مشئمة» ▪️یادآوری می‌شود که، وزن «مفعل» از وزن‌هایی است که به عنوان ظرف و اسم مکان به کار برده می‌شود و «ة» آن دلالت بر مبالغه می‌کند؛ لذا «مشئمة» محلی است که سراسر شومی و بی‌برکتی است. 📿ماده «شؤم» تنها در همین کلمه «مشئمة» و 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو موردش در همین آیه، و مورد دیگر، در آیه «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (بلد/19) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) در جلسه 975، حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام می‌دهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج می‌شود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث،‌ فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دسته‌ای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است. در جلسه قبل، در ادامه آن حدیث، مطلب دربارع اصحاب المیمنه توضیح داده شد؛ و امام ع در ادامه آن سراغ اصحاب المشئمه می‌روند و می‌فرمایند: و اما اصحاب المشئمه»؛ پس آنان همان یهود و نصاری هستند که خداوند عز و جل فرمود:‌ «کسانی که به آنان کتاب [آُمانی] دادیم وی را می‌شناسند همان گونه که فرزندانشان را می‌شناسند» (بقره/146)؛ یعنی حضرت محمد ص و ولایت را بر اساس تورات و انجیل می‌شناسند همان گونه که فرزندانشان رل که در خانه‌هایشان هستند می‌شناسند «و همانا گروهى از آنان حق را در حالى كه مى‏دانند شديدا پنهان مى‏كنند. همانا حق از جانب پروردگارت است» (بقره/146-147) که تو رسول و فرستاده خداوند به سوی آنان هستی « پس هرگز از ترديدكنندگان مباش» بقره/147). پس چون آنچه می‌دانستند را انکار کردند خداوند به چنین مذمتی آنان را مبتلا فرمود و از آنان روح الایمان را سلب کرد؛ و در بدنهایشان همان سه [مرتبه] روح باقی ماند:‌روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ سپس آنان را به چارپایان منسوب کرد و فرمود: «آنان نیستند مگر همانند چارپایان» زیرا حیوان است که روح القوه را حمل می‌کند و با روح شهوت می‌چَرَد و با روح بدن راه می‌رود. سوال کننده گفت:‌ یا امیرالمومنین! دلم را [با کلامت] زنده کردی. 📚الكافي، ج‏2، ص283-284؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص450؛ 📚 تحف العقول، ص190-191 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال: ... فَأَمَّا «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‏ يَعْرِفُونَهُ‏ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ‏» يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»‏ أَنَّكَ الرَّسُولُ [مِنَ اللَّهِ] إِلَيْهِمْ «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‏» فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ [الذَّمِّ] فَسَلَبَهُمْ [فَيَسْلُبُهُمْ] رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ. ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ؛ فَقَالَ‏ «إِنْ هُمْ‏ إِلَّا كَالْأَنْعامِ‏» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ. فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. @yekaye
✅ درباره «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» و مساله شوم بودن عده‌ای قبلا در جلسه 348 http://yekaye.ir/al-balad-90-19/ احادیث و نکاتی مطرح شد که دیگر تکرار نمی‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» شومی و نحوست در عده‌ای از انسانها یک واقعیت مورد قبول قرآن است؛ اما معیار اینکه کسی اهل شومی و بی‌برکتی چیست؟ قرآن کریم این سوال را مطرح می‌کند تا در آیات بعد نظام تحلیلی ما را به چالش بکشد. بله، شومی‌ای در کار است؛ اما ریشه شومی نه امور ماورایی و خارج از اختیار انسان، بلکه تصمیمات و عملکرد خود انسانهاست؛ آن هم در عمیق‌ترین لایه وجودی‌شان که در قیامت آشکار می گردد. (توضیح بیشتر در جلسه قبل، تدبر4) @yekaye
. 2️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» اینکه هم از بهشتیان و هم از جهنمیان با تعبیر «أَصْحابِ» میمنت و مشئمه (اصحاب یمن و شومی) یاد کرد؛ و نه خوش‌یُمنان و شوم‌بختان؛ شاید می‌خواهد اشاره کند به اینکه این خوش‌یُمنی و شوم‌بختی‌ همواره و همیشه ملازم و همراه ایشان است. (اصحابِ یک کس یا یک چیز، به کسانی می‌گویند همواره ملازم و همراه آن کس یا آن چیزند) (اقتباس از تفسير نور، ج‏9، ص421 ) @yekaye
. 3️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ...» در این سوره، در دسته‌بندی اولش گروه جهنمیان را با تعبیر «اصحاب المشئمة» یاد کرد؛ و این تعبیری است که در قرآن کریم، فقط یکبار آمده است: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ؛ عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة: کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند آنان اصحاب شومی‌اند؛ بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]» (بلد/19-20) (که بحث این دو آیه قبلا در جلسات 348-349 گذشت). در ادامه این سوره نیز به جای «اصحاب المشئمه»، یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده، و سپس با عبارت «گمراهان تکذیب‌کننده»‌ یا «تکذیب‌کنندگان گمراه» از آنان یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين‏» در آیه92). تعبیر اصحاب الشمال در هیچ سوره دیگری نیامده؛ هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در یکجای دیگر (حاقه/25) آمده است؛ و در مقابلِ آیات دیگری که از «اصحاب الیمین» سخن گفته (اسراء/71 و انشقاق/10)، تعبیر «وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه‏» (انشقاق/10) آمده است. 🤔پس اصحاب المشئمه، و انسان‌های شوم‌بخت، از نظر قرآن کریم، همان اصحاب شِمال‌اند؛ یعنی: ▪️کسانی که کتاب را با دست چپ خود، بلکه از پشت سر می‌گیرند، ▪️در دنیا و آخرت کور و گمراه‌اند؛ ▪️و در یک کلام:‌گمراهانی هستند که گمراهی‌شان ریشه در تکذیب حقیقتی داشت که به آنان عرضه شده بود. 🔸نکته جالبتر اینکه در این سوره در مقام توضیح تفصیلی اینها رسید در توصیف سابقه دنیایی شان، با سه وصف آنان یاد کرد: ▪️در دنیا مترفانه (رفاه‌زده) ریسته‌اند؛ ▪️و در عین حال بر آن گناه عظیم اصرار داشته، ▪️و برانگیخته شدن خویش را –با توجه به اینکه بدن می‌پوسد؛ و تاکنون نیده‌اند که کسی برانگیخته شود- بسیار بعید می‌شمرده‌اند «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ؛ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/45-48) 💠ثمره معیار اصلی شوم‌بختی، گمراهی از مسیر آخرت است؛ که غالبا در انکار آخرت تجلی می‌کند. و جالب اینکه: 💢می‌شود کسی در اوج رفاه باشد، و در عین حال مصداق بارز شومی و شوم‌بختی هم باشد. ❇️تبصره اولا صرف اینکه کسی در رفاه زندگی کند «مترف» نمی‌شود؛ معنای مترف ان شاء الله در آیه مربوطه بحث خواهد شد. و ثانیا طبق این آیات، «مترف» بودن به علاوه اصرار بر گناه عظیم و انکار آخرت است که وی را مظهر شومی کرده است؛ یعنی «مترف»بودنی شخص را شوم‌بخت می‌کند که ریشه در تکذیب آخرت داشته باشد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
977) 📖 وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ 📖 ترجمه 💢و سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان؛ سوره واقعه (56) آیه 10 1398/12/22 17 رجب 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹السَّابِقُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) می‌کند و به تعبیر دقیقتر، تقدم چیزی از بین آنچه پیرامونش است که با یک قوت و جدیتی همراه است؛ که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است. ▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/۲۱) در فارسی نیز رایج است؛ و باب افتعال آن (استباق) هم‌معنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ‏؛ يوسف/۱۷) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ‏، يوسف/۲۵؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/۱۴۸ و مائده/۴۸) ▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش می‌گیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ،‏ مؤمنون/۶۱؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‏، واقعة/۱۰؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/۴) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتاده‌اند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/۶۰ و معارج/۴۱) نیز به کار رفته است. 🔖جلسه 815 http://yekaye.ir/ya-seen-36-66/ ▪️در اینجا فقط می‌افزاییم که برای ترجمه کلمه «سابقون» در این آیه، معادل‌هایی مانند سبقت‌گیرندگان، پیشتازان، پیش‌روندگان، پیشگامان، پیشی‌گیرندگان و پیشاهنگان می‌تواند مناسب باشد؛ چنانکه مترجمان از همه این تعابیر استفاده کرده‌اند. 🔹السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛ اما کلمه «السابقون» دوم را: ▪️الف. می‌توان تاکید دانست؛ آنگاه خبرِ آن، آیه بعد است؛ و معنای آیه چنین می‌شود: سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان، آنان‌اند که مقربان‌اند. ▪️ب. می‌توان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد؛ و آیه بعد، جمله مستقلی است که می‌توان آن را بدل، ویا خبر دوم دانست؛ و برخی هم آن را «صفت» برای «السابقون» دوم گرفته‌اند، هرچند این قول اخیر محل مناقشه واضع شده است. (اعراب القرآن (نحاس)، ج‏4، ص217 ) در این سه صورت، به ترتیب، آیه را چنین باید ترجمه کرد: ▫️ب.1. سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان‌اند؛ همانهایند که مقربان‌اند؛ که در این حالت، جمله اول می‌تواند دربردارنده معانی مختلفی باشد که در تدبرها بیان خواهد شد. ▫️ب.2. سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان و کسانی‌اند که مقرب‌اند؛ ▫️ب.3. سبقت‌گیرندگان‌اند که سبقت‌گیرندگانی‌اند که آنان مقربان‌اند [یا:‌ تنها سبقت‌گیرندگان‌اند که سبقت‌گیرندگانِ واقعا مقرب می‌باشند]. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹درباره اینکه مراد از سبقت‌گیرندگان چیست؛ احادیث بسیار متعددی در کتب شیعه و سنی آمده است؛ تا حدی که موجب شده، برخی، افرادی را در زمره سابقون قرار دهند؛ و عده‌ای، برخی دیگر را. اما به نظر می‌رسد همه این احادیث با هم قابل جمع‌اند؛ با این بیان که برخی احادیث تبیین کلی‌ای ارائه داده‌اند که این اشاره به مراتب بالای ایمان است؛ در برخی از احادیث، به مصادیق مهم «السابقون السابقون» پرداخته، که عبارتند از پیامبران الهی، امامان معصوم، (که مخصوصا درباره تطبیق آن بر شخص امیرالمومنین ع روایات فراوانی، هم در شیعه و هم در اهل سنت وارد شده) و نهایتا شیعیان ناب و در واقع، برترین پیروان پیامبران و امامان. با این توضیح، احادیث مربوطه در چند دسته تقدیم می‌شود: @yekaye
🔹الف. روایاتی که تحلیل کلی درباره معیار «سابقون» بودن، ارائه می‌دهد ☀️1)الف. ابوعمرو زبيری می‌گوید: از امام صادق عليه السلام و گفت: به آن حضرت عرض كردم: آیا ايمان، درجات و منازلی دارد كه مؤمنان در آنها در نزد خدا نسبت به يكديگر برتری دارند؟ فرمود: «آری». گفتم: خدا شما را رحمت کند، برایم این مطلب را چنان توضیح دهید که بفهمم. فرمود: خدا در ميان مؤمنان مسابقه‌ای قرار داد همان گونه مسابقات اسب‌دوانی برگزار می شود سپس آنان را متناسب با سبقتی که به سوی او گرفتند به درجاتی آنان را بر همدیگر برتری داد، به طوری که هرکس از آنان متناسب با میزان سبقتی که گرفته بود، در درجه‌ای قرار گرفت که نه از حقش چیزی کم می‌شود و نه هيچکسی که بر او سبقت گرفته‌اند، از کسی که سبقت‌گرفته؛ و نه کسی که پایین‌تر است بر کسی که بالاتر است، جلو نیفتد. و به اين ترتیب، اولی‌های اين امّت و آخری‌های آن بر هم برتری داده شدند. و اگر کس که در ایمان سبقت گرفته بر کسی که از او سبقت گرفته‌اند برتری‌ای نداشت آنگاه اولی‌های این امت به آخری‌ها ملحق می‌شدند؛ و بلکه اگر برای کسی که پیشی گرفته، تقدمی نمی‌بود، آن عقب‌مانده‌ها بر ايشان مقدم می‌شدند [زیرا وقتی که با دو نفر که متفاوتند یکسان برخورد شود، پس عملا کسی که پایین‌تر است نسبت به کسی که بالاتر است برتری داده شده است] وليكن بر اساس درجات ايمان است که خداوند سبقت‌گیرندگان را مقدّم داشته، و به سستی و تنبلی در ايمان است که کوتاهی‌کنندگان عقب‌مانده قرار داده شده‌اند؛ زیرا ما بسیار می‌شود که این مومنان آخری کسانی را می‌یابیم که عملش بیش از مومنان اوّلی است؛ و نماز و روزه و حجّ و زكات و جهاد و انفاق كردنشان در راه خدا از آنان بيشتر است. و اگر این سوابق [= سبقت‌گرفتن‌های در ایمان]مایه برتری مومنان بر هم نزد خداوند نمی‌شد، این آخری‌ها با کثرت عملشان بر اولی‌ها مقدم می‌شدند*؛ وليكن خدای عز و جل ابا دارد كه آخرین درجات ايمان به اوّلینِ آن برسد، و آنكه خدا او را مؤخّر داشته مقدّم شود، يا آنكه او را مقدّم داشته مؤخر گردد». عرض كردم: مرا خبر دهید از مواردی که خداوند عز و جل مؤمنان را به سبقت گرفتن به سوی ايمان خوانده است. 👇ادامه روایت 👇 @yekaye
ادامه روایت 1 عرض كردم: مرا خبر دهید از مواردی که خداوند عز و جل مؤمنان را به سبقت گرفتن به سوی ايمان خوانده است. فرمودند: «بشتابید به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن، آسمان‏ها و زمين است که براى تقواپیشگان آماده شده» (آل عمران/133) و «سبقت جوييد به سوى مغفرتی از پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن مانند پهناى آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و فرستادگان او ايمان آورده‏اند مهيا شده است» (حدید/21) و فرمود «و سبقت‌گیرندگان، همان سبقت‌گیرندگان؛ آنان‌اند که مقربان‌اند» (واقعه/10-11) و فرمود «و سبقت‌گیرندگان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به احسان از آنها پيروى كردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند» (توبه/100) پس خداوند آغاز فرمود به مهاجران اولی متناسب با درجه سبقت‌گرفتنشان؛ سپس انصار را در مرتبه دوم، و سپس پيروان ايشان به احسان را در مرتبه سوم ياد نمود، پس هر گروهی را به اندازه درجاتشان و منازلشان نزد خویش قرار داد؛ سپس آنچه خداوند بدان وسیله اولیای خود را بر همدیگر برتری داد را بیان کرد و فرمود «اين فرستادگان، برخى را بر برخى برترى داديم؛ از آنان كسى هست كه خدا با وى سخن گفت، و برخى را به درجاتی از برخی دیگر بالاتر بردیم؛ تا آخر آیه» (بقره/253) و فرمود «و به يقين ما برخى از پيامبران را بر برخى ديگر برترى داديم» (اسراء/55) و فرمود «بنگر چگونه برخى از آنها را بر برخى ديگر برترى داده‏ايم و البته آخرت از نظر درجات و برترى‏ها بزرگتر است» (اسراء/21) و فرمود «آنان درجتی‌اند نزد خداوند» (آل عمران/163) و فرمود «و به هر صاحب برتری‌ای، برتری‌اش را بدهد» (هود/3) و فرمود «» (توبة/20) و فرمود «» (نساء/96) و فرمود «» (حديد/10) و فرمود «» (مجادلة/11) و فرمود «آنها كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با اموالشان و جان‏هايشان جهاد نمودند، درجه‌شان در نزد خدا عظیمتر است» (توبة/120) و فرمود «خداوند جهادگران را بر برجای‌نشستگان به پاداشى بزرگ مزيّت عطا كرده است؛ به درجاتی از جانب او و مغفرتی و رحمتی» (بقرة/110) و فرمود «هرگز كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند [با ديگران] يكسان نيستند، آنها از حيث درجه بزرگترند از كسانى كه پس از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند» (حدید/10) و فرمود «خدا كسانى از شما را كه ايمان آورده‏اند رفعت می دهد؛ و كسانى را كه به آنها علم داد شده به درجاتى» (مجادله/11) و فرمود «اين به خاطر آن است كه هيچ تشنگى و رنج و مخمصه‌ای در راه خدا به آنها نمى‏رسد و به هيچ مكانى كه كافران را به خشم آورد قدم نمى‏نهند و هيچ بهره‏اى از [=تفوقی بر]‌ دشمن نمى‏يابند مگر آنكه به خاطر آن براى آنها عملى صالح نوشته مى‏شود» (توبه/110) و فرمود «و هر چه براى خودتان از كار نيك پيش فرستيد آن را در نزد خداوند خواهيد يافت» (بقره/110) و فرمود «پس هر كه هم‌وزن ذره‏اى كار خوب انجام دهد آن را مى‏بيند؛ و هر كه هم‌وزن ذره‏اى كار بد انجام دهد آن را مى‏بيند» (زلزله/7-8). این است حکایت درحات ایمان و منازل آن نزد خداوند عز و جل. ✳️ ظاهرا می‌خواهد بیان کند که این سبقت در ایمان، چیزی غیر از کثرت عمل است؛ یعنی گاه کسی با عمل کمتر به مراتب بالاتری از ایمان دست می‌یابد؛ مثلا بدین جهت که چون ایمانش عمیق‌تر است، همان عمل اندکش خالصانه‌تر است یا ... 📚الكافي، ج‏2، ص40-41 @yekaye 👇متن حدیث👇
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّ لِلْإِيمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ يَتَفَاضَلُ الْمُؤْمِنُونَ فِيهَا عِنْدَ اللَّهِ؟ قَالَ نَعَمْ. قُلْتُ صِفْهُ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ. قَالَ إِنَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ كَمَا يُسَبَّقُ بَيْنَ الْخَيْلِ يَوْمَ الرِّهَانِ. ثُمَّ فَضَّلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِي السَّبْقِ إِلَيْهِ؛ فَجَعَلَ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا يَنْقُصُهُ فِيهَا مِنْ حَقِّهِ وَ لَا يَتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا؛ تَفَاضَلَ بِذَلِكَ أَوَائِلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَوَاخِرُهَا. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لِلسَّابِقِ إِلَی الْإِيمَانِ فَضْلٌ عَلَی الْمَسْبُوقِ إِذاً لَلَحِقَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا نَعَمْ وَ لَتَقَدَّمُوهُمْ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِمَنْ سَبَقَ إِلَی الْإِيمَانِ الْفَضْلُ عَلَی مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ. وَ لَكِنْ بِدَرَجَاتِ الْإِيمَانِ قَدَّمَ اللَّهُ السَّابِقِينَ وَ بِالْإِبْطَاءِ عَنِ الْإِيمَانِ أَخَّرَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِينَ؛ لِأَنَّا نَجِدُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْآخِرِينَ مَنْ هُوَ أَكْثَرُ عَمَلًا مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ أَكْثَرُهُمْ صَلَاةً وَ صَوْماً وَ حَجّاً وَ زَكَاةً وَ جِهَاداً وَ إِنْفَاقاً وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ سَوَابِقُ يَفْضُلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ الْآخِرُونَ بِكَثْرَةِ الْعَمَلِ مُقَدَّمِينَ عَلَی الْأَوَّلِينَ؛ وَ لَكِنْ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُدْرِكَ آخِرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ أَوَّلَهَا وَ يُقَدَّمَ فِيهَا مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ أَوْ يُؤَخَّرَ فِيهَا مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَمَّا نَدَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ مِنَ الِاسْتِبَاقِ إِلَی الْإِيمَانِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سابِقُوا إِلی‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها [السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين» و «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها] كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» وَ قَالَ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ قَالَ «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فَبَدَأَ بِالْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِمْ ثُمَّ ثَنَّی بِالْأَنْصَارِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ فَوَضَعَ كُلَّ قَوْمٍ عَلَی قَدْرِ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ ثُمَّ ذَكَرَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ إِلَی آخِرِ الْآيَةِ» وَ قَالَ «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلی‏ بَعْضٍ» وَ قَالَ «انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا» وَ قَالَ «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَه» وَ قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَی الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً» وَ قَالَ «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا» وَ قَالَ «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» وَ قَالَ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» وَ قَالَ «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ‏ «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» فَهَذَا ذِكْرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏. 📚الكافي، ج‏2، ص40-41 @yekaye
☀️1)ب. چنانکه از نقل دعائم الاسلام ج1، ص4-11 برمی‌آید این روایت فوق، ادامه روایتی از امام صادق ع است که در آن حضرت توضیح می‌دهند که ایمان با عمل تک تک جوارح انسان حاصل می‌شود؛ که آن روایت نیز در کافی (ج2، ص33-37) از همین راوی آمده است؛ و فرازی از آن قبلا در جلسه 140 گذشت. آن فرازی که ظاهرا این دو روایت را به هم متصل می‌کند؛ عملا با این تقطیعی که مرحوم کلینی انجام داده، آن فراز حذف شده این است که حضرت می‌فرمایند: پس هرکس خداوند عز و جل را ملاقات کند در حالی که از جوارحش مواقبت کرده و هر عضوی از اعضایش آنچه را خداوند برا و واجب نموده بود را بتمامه بجا آورده باشد؛ پس در حالی که کامل الایمان است خداوند را ملاقات خواهد کرد و از اهل بهشت خواهد بود؛ و هرکس که در هریک از اینها به خداوند خیانت کرد و از آنچه خداوند عز و جل امر فرموده تخطی نمود خداوند را در حالی که ناقص الایمان است ملاقات خواهد کرد. سوال کننده می گوید: پرسیدم: یا ابن رسول الله! من ناقص و تمام بودن ایمان را فهمیدم؛ اما زیادی‌اش از کجا می‌آید و چه دلیلی بر اینکه زیادی [و مراتبَ داشته باشد در کار است؟ امام صادق ع فرمود: خداوند عز و جل این را در کتابش بیان کرده و فرموده است: «و چون سوره‏اى نازل شود برخى از آنان گويند: اين سوره بر ايمان كدام يك از شما افزود؟ اما كسانى كه ايمان آورده‏اند بر ايمان آنها افزود و آنها بشارت دریافت می‌کنند؛ و امّا كسانى كه در دل‏هاى آنها مرض است پليديى بر پليدى آنها افزود؛ و مردند در حالى كه كافر بودند» (توبه/124-125) و نیز فرمود «ما سرگذشت آنها را به حق بر تو بازگو مى‏كنيم: همانا آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم» (کهف/13) و اگر ایمان کلش یک واحد بود و زیادت و نقصانی در او راه نداست؛ برای هیچکس بر کس دیگری برتری‌ای نبود؛ و نعمت‌ها در آن مساوی می‌بود و مردم مساوی می‌بودند و برتری‌دادن‌ها باطل می‌شد؛ ولیکن با تمامیت یافتن ایمان مومنان وارد بهشت می‌شوند؛ و با رجحان و زیادت در ایمان است که درجات مومنان نزد خداوند متفاوت می‌گردد؛ و با نقصان ایمان است که کوتاهی‌کنندگان در آتش وارد می‌شوند. راوی می‌گوید: گفتم: آیا ايمان، درجات و منازلی دارد كه مؤمنان در آنها در نزد خدا نسبت به يكديگر برتری دارند؟ فرمود: «آری». گفتم: خدا شما را رحمت کند، برایم این مطلب را چنان توضیح دهید که بفهمم. فرمود: خدا در ميان مؤمنان مسابقه‌ای قرار داد همان گونه مسابقات اسب‌دوانی برگزار می شود سپس آنان را متناسب با سبقتی که به سوی او گرفتند به درجاتی آنان را بر همدیگر برتری داد، به طوری که هرکس از آنان متناسب با میزان سبقتی که گرفته بود، در درجه‌ای قرار گرفت که نه از حقش چیزی کم می‌شود و نه هيچکسی که بر او سبقت گرفته‌اند، از کسی که سبقت‌گرفته؛ و نه کسی که پایین‌تر است بر کسی که بالاتر است، جلو نیفتد. و به اين ترتیب، اولی‌های اين امّت بر آخری‌های آن برتری داده شدند. و به این سبب بود که حضرت علی ع افضل مومنان بوده است زیرا او اولین کس از آنان بود که به خداوند ایمان آرود؛ و [ادامه روایت شبیه روایت کافی است که در بالا گذشت] 📚دعائم الإسلام، ج‏1، ص8-10 @yekaye 👇متن حدیث👇
متن حدیث1) ب ... فَمَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَافِظاً لِجَوَارِحِهِ مُوفِياً كُلَّ جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِهِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهَا لَقِيَ اللَّهَ كَامِلَ الْإِيمَانِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ خَانَ اللَّهَ شَيْئاً مِنْهَا وَ تَعَدَّی مَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ لَقِيَ اللَّهَ نَاقِصَ الْإِيمَانِ‏ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ فَهِمْتُ نُقْصَانَ الْإِيمَانِ وَ تَمَامَهُ فَمِنْ أَيْنَ جَاءَتْ زِيَادَتُهُ وَ مَا الْحُجَّةُ فِي زِيَادَتِهِ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَيَانَ‏ ذَلِكَ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ‏ «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ»‏ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی»‏ وَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ وَاحِداً لَا نُقْصَانَ فِيهِ وَ لَا زِيَادَةَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيهِ فَضْلٌ عَلَی أَحَدٍ وَ لَاسْتَوَتِ النِّعَمُ فِيهِ وَ لَاسْتَوَی النَّاسُ وَ بَطَلَ التَّفْضِيلُ وَ لَكِنْ بِتَمَامِ الْإِيمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ بِرُجْحَانِهِ وَ بِالزِّيَادَةِ فِيهِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ فِي الدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ مِنْهُ دَخَلَ الْمُقَصِّرُونَ النَّارَ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ وَ إِنَّ الْإِيمَانَ دَرَجَاتٌ وَ مَنَازِلُ يَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ صِفْ لِي كَيْفَ ذَلِكَ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَّقَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ كَمَا يُسَبَّقُ بَيْنَ الْخَيْلِ يَوْمَ الرِّهَانِ ثُمَّ قَبِلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِي السَّبْقِ إِلَيْهِ ثُمَّ جَعَلَ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا يَنْقُصُهُ فِيهَا مِنْ حَقِّهِ لَا يَتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا فَبِذَلِكَ فَضَلَ أَوَّلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ آخِرَهَا وَ بِذَلِكَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ مِنْهُمْ ... 📚دعائم الإسلام، ج‏1، ص8-10 ☀️2) از امیرالمومنین ع روایت شده است: مقصود از «سابقون» کسانی‌اند که به ایمان به نمازهای پنجگانه سبقت گرفتند. 📚مجمع البيان، ج‏9، ص325 قيل في السابقين إنهم السابقون إلی الإيمان إلی الصلوات الخمس؛ عن علي (ع) @yekaye
🔹 ب. روایاتی که مصداق اصلی «السابقون» را پیامبران، بویژه پیامبر اکرم ص معرفی می‌کند. 3) در جلسه 974، در حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام می‌دهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج می‌شود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث،‌ فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دسته‌ای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است؛ که فرازهای متناسب با دو آیه قبل، در ذیل همان دو آیه گذشت. امام ع در ادامه آن می‌فرمایند: اما آنچه از امر «سبقت‌گیرندگان» ذکر شد، پس همانا آنان عبارتند از پیامبران مرسَل و غیرمرسَل، که خداوند در آنان پنج [مرتبه از] روح را قرار داد:‌ روح‌القُدُس و روح الإیمان و روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ پس به روح‏القدس [روح مقدس] بود که پیامبران، اعم از مرسَل و غیرمرسَل، مبعوث شدند ؛ و با آن، چيزها را شناختند؛ و به روح‏الإیمان [= روح ایمان] خدا را پرستیدند و چیزی را شریک او قرار ندادند؛ و به روح‏القوّة [=روح قوت و توانایی] با دشمنان‌شان جهاد کردند و معیشا‌شان را تامین نمودند؛ به روح‏الشهوة [روح شهوت و تمایل] از لذت طعام و ازدواج حلال با زنان شاداب بهره‌مند شدند، و به روح‏البدن [روح به حرکت درآورنده‌ی بدن] بود که به حرکت درمی‌آمدند و مسافتها را می‌پیمودند؛ پس آنان تحت مغفرت الهی‌اند و همواره مورد بخشش واقع می‌شوند. سپس فرمودند: خداوند عز و جل می‌فرماید: «از اين فرستادگان، برخی را بر برخی برتری داديم، از آنان كسی هست كه خدا با وی سخن گفت، و برخی را به درجاتی بالا برد، و عيسی بن مريم را دلايل روشن عطا كرديم و او را با روح القدس تأييد نموديم.» (بقره/253) و در مورد جماعتی از آنان فرمود «و آنان را به روحی از جانب خود تأیید فرمود» (مجادله/22)؛ می‌فرماید که با آن ایشان را کرامت بخشید و بر غیرایشان برتری‌شان داد؛ پس اینان‌اند که مورد مغفرت الهی‌اند و همواره مورد بخشش واقع می‌شوند. 📚الكافي، ج‏2، ص282؛ 📚بصائر الدرجات، ج‏1، ص449؛ 📚تحف العقول، ص189 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال: ... فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنْ أَمْرِ «السَّابِقِينَ» {ذَكَرَهُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنَ السَّابِقِينَ السَّابِقِينَ} فَإِنَّهُمْ أَنْبِيَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَيْرُ مُرْسَلِينَ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْيَاءَ وَ بِرُوحِ الْإِيمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ {[مَعَايِشَهُمْ]} وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِيذَ الطَّعَامِ {الْمَطْعَمِ وَ الْمَشْرَبِ} [اللَّذِيذَ مِنَ الطَّعَامِ] وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ‏ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «تِلْكَ الرُّسُلُ‏ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ‏ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ‏ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ‏ وَ آتَيْنا عِيسَی ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ‏ وَ أَيَّدْناهُ‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ‏» ثُمَّ قَالَ فِي جَمَاعَتِهِمْ «وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‏» يَقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَی مَنْ سِوَاهُمْ؛ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ. @yekaye
☀️ 4) در حدیث سوم جلسه 974 اشاره شد که آن مضمون روایات مشابه متعددی دارد. ازجمله این روایت ابن عباس است که می‌گوید رسول الله ص فرمود: همانا خداوند خلایق را در دو دسته قرار داد و مرا در بهترین این دو قرار داد؛ و این همان است که از اصحاب یمین [گروه دست راست] و اصحاب شمال [گروه دست چپ] یاد کرد؛ و من از اصحاب یمین، و بهترینِ اصحاب یمین‌ام. سپس این دو قسم را سه قسم کرد و من را در بهترینِ این سه قسم قرار داد, و این همان است که فرمود: «پس اهل یمن و برکت، و اهل یمن و برکت چیست؟ و اهل شومی و بی‌برکتی، و اهل شومی و بی‌برکتی چیست؟ و سبقت‌گیرندگان سبقت‌گیرندگان.» (واقعه/7-11) و من از سبقت‌گیرندگانم و من بهترین سبقت‌گیرندگانم. سپس این سه را در قبیله‌ها [جماعت‌های متعدد] قرار داد و مرا در بهترین قبیله قرار داد و این همان است که فرمود: «و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايی متقابل حاصل كنيد. در حقيقت گرامی‌ترين شما نزد خدا تقواپیشه‌ترين شماست. (حجرات/13)؛ پس همانا من باتقواترینِ فرزندان آدم و گرامی داشته‌ترین آنها نزد خداوند هستم، و اینها اصلا از باب فخرفروشی نیست. سپس این قبایل را در خانه‌هایی قرار داد و مرا در بهترین این خانه‌ها قرار داد و فرمود: «جز اين نيست كه خداوند می‏خواهد از شما اهل بيت هر گونه پليدی را بزدايد و شما را یکسره پاكيزه گرداند.» (احزاب/33) 📚الأمالي( للصدوق)، ص630 حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي دَارِ السَّيِّدِ أَبِي مُحَمَّدٍ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيِّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَی بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَی الْجَلُودِيُّ الْبَصْرِيُّ بِالْبَصْرَةِ سَنَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ حُمَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَی بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَبِي الرَّبِيعِ [الْحُسَيْنُ بْنُ الرَّبِيعِ‏] عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ذِكْرِ «أَصْحَابِ الْيَمِينِ» وَ «أَصْحَابِ الشِّمَالِ» وَ أَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا ثُلُثاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ. وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ. وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» وَ أَنَا مِنَ السَّابِقِينَ وَ أَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» فَأَنَا أَتْقَی وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ لَا فَخْرَ. ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا بَيْتاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا.» اصل این حدیث نبوی با اندک تفاوتی در عبارات در کتب اهل سنت نیز روایت شده است. مثلا در: 📚حديث أبي نعيم عن أبي علي الصواف لأبي نعيم الأصبهاني، ص37-38 ؛ 📚الدر المنثور، ج6، ص605-606 ؛ 📚المعجم الكبير (للطبرانی)، ج3، ص56؛ ج12، ص112؛ 📚مختصر تاريخ دمشق، ج2، ص109؛ 📚السيرة النبوية (لابن‌كثير) ج1لإ ص192-193؛ 📚البداية والنهاية، ج2، ص316؛ 📚خصائص سيد العالمين، ص470؛ 📚الخصائص الكبرى، ج1، ص65؛ 📚السيرة الحلبية ج1، ص44؛ 📚إمتاع الأسماع (للمقريزي)، ج3، ص208؛ 📚فتح القدير (للشوكاني)، ج4، ص322 📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏2، ص48-49 و در بسیاری از آنها پیامبر ص در پایان حدیث می‌فرمایند: «و همانا من و اهل بیتم پاک‌شدگان از گناهانیم.» @yekaye