یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
2️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ»
اینکه هم از بهشتیان و هم از جهنمیان با تعبیر «أَصْحابِ» میمنت و مشئمه (اصحاب یمن و شومی) یاد کرد؛ و نه خوشیُمنان و شومبختان؛ شاید میخواهد اشاره کند به اینکه این خوشیُمنی و شومبختی همواره و همیشه ملازم و همراه ایشان است. (اصحابِ یک کس یا یک چیز، به کسانی میگویند همواره ملازم و همراه آن کس یا آن چیزند)
(اقتباس از تفسير نور، ج9، ص421 )
@yekaye
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
3️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ...»
در این سوره، در دستهبندی اولش گروه جهنمیان را با تعبیر «اصحاب المشئمة» یاد کرد؛
و این تعبیری است که در قرآن کریم، فقط یکبار آمده است: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ؛ عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة: کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند آنان اصحاب شومیاند؛ بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]» (بلد/19-20)
(که بحث این دو آیه قبلا در جلسات 348-349 گذشت).
در ادامه این سوره نیز به جای «اصحاب المشئمه»، یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده، و سپس با عبارت «گمراهان تکذیبکننده» یا «تکذیبکنندگان گمراه» از آنان یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين» در آیه92).
تعبیر اصحاب الشمال در هیچ سوره دیگری نیامده؛ هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در یکجای دیگر (حاقه/25) آمده است؛ و در مقابلِ آیات دیگری که از «اصحاب الیمین» سخن گفته (اسراء/71 و انشقاق/10)، تعبیر «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه» (انشقاق/10) آمده است.
🤔پس اصحاب المشئمه، و انسانهای شومبخت، از نظر قرآن کریم، همان اصحاب شِمالاند؛
یعنی:
▪️کسانی که کتاب را با دست چپ خود، بلکه از پشت سر میگیرند،
▪️در دنیا و آخرت کور و گمراهاند؛
▪️و در یک کلام:گمراهانی هستند که گمراهیشان ریشه در تکذیب حقیقتی داشت که به آنان عرضه شده بود.
🔸نکته جالبتر اینکه در این سوره در مقام توضیح تفصیلی اینها رسید در توصیف سابقه دنیایی شان، با سه وصف آنان یاد کرد:
▪️در دنیا مترفانه (رفاهزده) ریستهاند؛
▪️و در عین حال بر آن گناه عظیم اصرار داشته،
▪️و برانگیخته شدن خویش را –با توجه به اینکه بدن میپوسد؛ و تاکنون نیدهاند که کسی برانگیخته شود- بسیار بعید میشمردهاند
«إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ؛ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/45-48)
💠ثمره #انسانشناسی
معیار اصلی شومبختی، گمراهی از مسیر آخرت است؛ که غالبا در انکار آخرت تجلی میکند.
و جالب اینکه:
💢میشود کسی در اوج رفاه باشد، و در عین حال مصداق بارز شومی و شومبختی هم باشد.
❇️تبصره
اولا صرف اینکه کسی در رفاه زندگی کند «مترف» نمیشود؛ معنای مترف ان شاء الله در آیه مربوطه بحث خواهد شد.
و ثانیا طبق این آیات، «مترف» بودن به علاوه اصرار بر گناه عظیم و انکار آخرت است که وی را مظهر شومی کرده است؛ یعنی «مترف»بودنی شخص را شومبخت میکند که ریشه در تکذیب آخرت داشته باشد.
@yekaye
🔹السَّابِقُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) میکند و به تعبیر دقیقتر، تقدم چیزی از بین آنچه پیرامونش است که با یک قوت و جدیتی همراه است؛ که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است.
▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/۲۱) در فارسی نیز رایج است؛ و باب افتعال آن (استباق) هممعنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ؛ يوسف/۱۷) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ، يوسف/۲۵؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/۱۴۸ و مائده/۴۸)
▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش میگیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ، مؤمنون/۶۱؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، واقعة/۱۰؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/۴) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتادهاند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/۶۰ و معارج/۴۱) نیز به کار رفته است.
🔖جلسه 815 http://yekaye.ir/ya-seen-36-66/
▪️در اینجا فقط میافزاییم که برای ترجمه کلمه «سابقون» در این آیه، معادلهایی مانند سبقتگیرندگان، پیشتازان، پیشروندگان، پیشگامان، پیشیگیرندگان و پیشاهنگان میتواند مناسب باشد؛ چنانکه مترجمان از همه این تعابیر استفاده کردهاند.
🔹السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛
اما کلمه «السابقون» دوم را:
▪️الف. میتوان تاکید دانست؛ آنگاه خبرِ آن، آیه بعد است؛ و معنای آیه چنین میشود:
سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند.
▪️ب. میتوان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد؛ و آیه بعد، جمله مستقلی است که میتوان آن را بدل، ویا خبر دوم دانست؛ و برخی هم آن را «صفت» برای «السابقون» دوم گرفتهاند، هرچند این قول اخیر محل مناقشه واضع شده است. (اعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص217 ) در این سه صورت، به ترتیب، آیه را چنین باید ترجمه کرد:
▫️ب.1. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگاناند؛ همانهایند که مقرباناند؛ که در این حالت، جمله اول میتواند دربردارنده معانی مختلفی باشد که در تدبرها بیان خواهد شد.
▫️ب.2. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان و کسانیاند که مقرباند؛
▫️ب.3. سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانیاند که آنان مقرباناند [یا: تنها سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانِ واقعا مقرب میباشند].
@yekaye
🔹درباره اینکه مراد از سبقتگیرندگان چیست؛ احادیث بسیار متعددی در کتب شیعه و سنی آمده است؛ تا حدی که موجب شده، برخی، افرادی را در زمره سابقون قرار دهند؛ و عدهای، برخی دیگر را.
اما به نظر میرسد همه این احادیث با هم قابل جمعاند؛
با این بیان که برخی احادیث تبیین کلیای ارائه دادهاند که این اشاره به مراتب بالای ایمان است؛
در برخی از احادیث، به مصادیق مهم «السابقون السابقون» پرداخته، که عبارتند از پیامبران الهی، امامان معصوم، (که مخصوصا درباره تطبیق آن بر شخص امیرالمومنین ع روایات فراوانی، هم در شیعه و هم در اهل سنت وارد شده) و نهایتا شیعیان ناب و در واقع، برترین پیروان پیامبران و امامان.
با این توضیح، احادیث مربوطه در چند دسته تقدیم میشود:
@yekaye
🔹الف. روایاتی که تحلیل کلی درباره معیار «سابقون» بودن، ارائه میدهد
☀️1)الف. ابوعمرو زبيری میگوید: از امام صادق عليه السلام و گفت: به آن حضرت عرض كردم: آیا ايمان، درجات و منازلی دارد كه مؤمنان در آنها در نزد خدا نسبت به يكديگر برتری دارند؟
فرمود: «آری».
گفتم: خدا شما را رحمت کند، برایم این مطلب را چنان توضیح دهید که بفهمم.
فرمود: خدا در ميان مؤمنان مسابقهای قرار داد همان گونه مسابقات اسبدوانی برگزار می شود سپس آنان را متناسب با سبقتی که به سوی او گرفتند به درجاتی آنان را بر همدیگر برتری داد، به طوری که هرکس از آنان متناسب با میزان سبقتی که گرفته بود، در درجهای قرار گرفت که نه از حقش چیزی کم میشود و نه هيچکسی که بر او سبقت گرفتهاند، از کسی که سبقتگرفته؛ و نه کسی که پایینتر است بر کسی که بالاتر است، جلو نیفتد. و به اين ترتیب، اولیهای اين امّت و آخریهای آن بر هم برتری داده شدند. و اگر کس که در ایمان سبقت گرفته بر کسی که از او سبقت گرفتهاند برتریای نداشت آنگاه اولیهای این امت به آخریها ملحق میشدند؛ و بلکه اگر برای کسی که پیشی گرفته، تقدمی نمیبود، آن عقبماندهها بر ايشان مقدم میشدند [زیرا وقتی که با دو نفر که متفاوتند یکسان برخورد شود، پس عملا کسی که پایینتر است نسبت به کسی که بالاتر است برتری داده شده است]
وليكن بر اساس درجات ايمان است که خداوند سبقتگیرندگان را مقدّم داشته، و به سستی و تنبلی در ايمان است که کوتاهیکنندگان عقبمانده قرار داده شدهاند؛ زیرا ما بسیار میشود که این مومنان آخری کسانی را مییابیم که عملش بیش از مومنان اوّلی است؛ و نماز و روزه و حجّ و زكات و جهاد و انفاق كردنشان در راه خدا از آنان بيشتر است. و اگر این سوابق [= سبقتگرفتنهای در ایمان]مایه برتری مومنان بر هم نزد خداوند نمیشد، این آخریها با کثرت عملشان بر اولیها مقدم میشدند*؛ وليكن خدای عز و جل ابا دارد كه آخرین درجات ايمان به اوّلینِ آن برسد، و آنكه خدا او را مؤخّر داشته مقدّم شود، يا آنكه او را مقدّم داشته مؤخر گردد».
عرض كردم: مرا خبر دهید از مواردی که خداوند عز و جل مؤمنان را به سبقت گرفتن به سوی ايمان خوانده است.
👇ادامه روایت 👇
@yekaye
ادامه روایت 1
عرض كردم: مرا خبر دهید از مواردی که خداوند عز و جل مؤمنان را به سبقت گرفتن به سوی ايمان خوانده است.
فرمودند: «بشتابید به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن، آسمانها و زمين است که براى تقواپیشگان آماده شده» (آل عمران/133) و «سبقت جوييد به سوى مغفرتی از پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن مانند پهناى آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و فرستادگان او ايمان آوردهاند مهيا شده است» (حدید/21) و فرمود «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/10-11) و فرمود «و سبقتگیرندگان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به احسان از آنها پيروى كردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند» (توبه/100) پس خداوند آغاز فرمود به مهاجران اولی متناسب با درجه سبقتگرفتنشان؛ سپس انصار را در مرتبه دوم، و سپس پيروان ايشان به احسان را در مرتبه سوم ياد نمود، پس هر گروهی را به اندازه درجاتشان و منازلشان نزد خویش قرار داد؛ سپس آنچه خداوند بدان وسیله اولیای خود را بر همدیگر برتری داد را بیان کرد و فرمود «اين فرستادگان، برخى را بر برخى برترى داديم؛ از آنان كسى هست كه خدا با وى سخن گفت، و برخى را به درجاتی از برخی دیگر بالاتر بردیم؛ تا آخر آیه» (بقره/253) و فرمود «و به يقين ما برخى از پيامبران را بر برخى ديگر برترى داديم» (اسراء/55) و فرمود «بنگر چگونه برخى از آنها را بر برخى ديگر برترى دادهايم و البته آخرت از نظر درجات و برترىها بزرگتر است» (اسراء/21) و فرمود «آنان درجتیاند نزد خداوند» (آل عمران/163) و فرمود «و به هر صاحب برتریای، برتریاش را بدهد» (هود/3) و فرمود «» (توبة/20) و فرمود «» (نساء/96) و فرمود «» (حديد/10) و فرمود «» (مجادلة/11) و فرمود «آنها كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با اموالشان و جانهايشان جهاد نمودند، درجهشان در نزد خدا عظیمتر است» (توبة/120) و فرمود «خداوند جهادگران را بر برجاینشستگان به پاداشى بزرگ مزيّت عطا كرده است؛ به درجاتی از جانب او و مغفرتی و رحمتی» (بقرة/110) و فرمود «هرگز كسانى از شما كه پيش از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند [با ديگران] يكسان نيستند، آنها از حيث درجه بزرگترند از كسانى كه پس از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند» (حدید/10) و فرمود «خدا كسانى از شما را كه ايمان آوردهاند رفعت می دهد؛ و كسانى را كه به آنها علم داد شده به درجاتى» (مجادله/11) و فرمود «اين به خاطر آن است كه هيچ تشنگى و رنج و مخمصهای در راه خدا به آنها نمىرسد و به هيچ مكانى كه كافران را به خشم آورد قدم نمىنهند و هيچ بهرهاى از [=تفوقی بر] دشمن نمىيابند مگر آنكه به خاطر آن براى آنها عملى صالح نوشته مىشود» (توبه/110) و فرمود «و هر چه براى خودتان از كار نيك پيش فرستيد آن را در نزد خداوند خواهيد يافت» (بقره/110) و فرمود «پس هر كه هموزن ذرهاى كار خوب انجام دهد آن را مىبيند؛ و هر كه هموزن ذرهاى كار بد انجام دهد آن را مىبيند» (زلزله/7-8). این است حکایت درحات ایمان و منازل آن نزد خداوند عز و جل.
✳️ ظاهرا میخواهد بیان کند که این سبقت در ایمان، چیزی غیر از کثرت عمل است؛ یعنی گاه کسی با عمل کمتر به مراتب بالاتری از ایمان دست مییابد؛ مثلا بدین جهت که چون ایمانش عمیقتر است، همان عمل اندکش خالصانهتر است یا ...
📚الكافي، ج2، ص40-41
@yekaye
👇متن حدیث👇
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ: إِنَّ لِلْإِيمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ يَتَفَاضَلُ الْمُؤْمِنُونَ فِيهَا عِنْدَ اللَّهِ؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ صِفْهُ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ.
قَالَ إِنَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ كَمَا يُسَبَّقُ بَيْنَ الْخَيْلِ يَوْمَ الرِّهَانِ. ثُمَّ فَضَّلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِي السَّبْقِ إِلَيْهِ؛ فَجَعَلَ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا يَنْقُصُهُ فِيهَا مِنْ حَقِّهِ وَ لَا يَتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا؛ تَفَاضَلَ بِذَلِكَ أَوَائِلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَوَاخِرُهَا. وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ لِلسَّابِقِ إِلَی الْإِيمَانِ فَضْلٌ عَلَی الْمَسْبُوقِ إِذاً لَلَحِقَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا نَعَمْ وَ لَتَقَدَّمُوهُمْ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِمَنْ سَبَقَ إِلَی الْإِيمَانِ الْفَضْلُ عَلَی مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ. وَ لَكِنْ بِدَرَجَاتِ الْإِيمَانِ قَدَّمَ اللَّهُ السَّابِقِينَ وَ بِالْإِبْطَاءِ عَنِ الْإِيمَانِ أَخَّرَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِينَ؛ لِأَنَّا نَجِدُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْآخِرِينَ مَنْ هُوَ أَكْثَرُ عَمَلًا مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ أَكْثَرُهُمْ صَلَاةً وَ صَوْماً وَ حَجّاً وَ زَكَاةً وَ جِهَاداً وَ إِنْفَاقاً وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ سَوَابِقُ يَفْضُلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ الْآخِرُونَ بِكَثْرَةِ الْعَمَلِ مُقَدَّمِينَ عَلَی الْأَوَّلِينَ؛ وَ لَكِنْ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُدْرِكَ آخِرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ أَوَّلَهَا وَ يُقَدَّمَ فِيهَا مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ أَوْ يُؤَخَّرَ فِيهَا مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَمَّا نَدَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ مِنَ الِاسْتِبَاقِ إِلَی الْإِيمَانِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها [السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين» و «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها] كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» وَ قَالَ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ قَالَ «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فَبَدَأَ بِالْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِمْ ثُمَّ ثَنَّی بِالْأَنْصَارِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ فَوَضَعَ كُلَّ قَوْمٍ عَلَی قَدْرِ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ ثُمَّ ذَكَرَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ إِلَی آخِرِ الْآيَةِ» وَ قَالَ «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلی بَعْضٍ» وَ قَالَ «انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا» وَ قَالَ «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَه» وَ قَالَ «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَی الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً» وَ قَالَ «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا» وَ قَالَ «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» وَ قَالَ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» وَ قَالَ «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» فَهَذَا ذِكْرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
📚الكافي، ج2، ص40-41
@yekaye