🔹سُرُرٍ
قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که اصل ماده «سرر» در معنای مخفی کردن و آن بُعد «خالصِ» از هر چیزی به کار میرود و «سرور» به معنای خوشحالی نیز از این جهت سرور گفتهاند که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است.
به تعبیر دیگر، اصل معنا همان «مخفی کردن» است؛ آنگاه معنای «خالص» یا از این باب به کار رفته که «خالصِ» هر چیزی همان حقیقت باطنی و اصلی آن چیز است که از تطورات ظاهری مصون میباشد و مخفی و دور از دسترس است و «سرور» هم انبساط خاطر باطنی شخص میباشد؛ و یا اینکه به نحو استعارهای برای «خالص» به کار رفته چنانکه میگویند فلانی «سرّ» قوم خویش است [یعنی کاملا خالصانه خود را وقف آنها کرده چنانکه اسرارشان را با او در میان میگذارند] و به همین ترتیب، «سرور» را نیز از این جهت سرور گفتهاند که شادمانیای در درون انسان است و انسان در خود آن را میپوشاند. و «مسرور» اسم مفعول است یعنی «کسی که خوشحال شده، شادمان» (وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً … إِنَّهُ كانَ في أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ انشقاق/۹ -۱۳)
▪️اما برخی با توجه به حروف اصلی این کلمه و تنوع کاربردهای این ماده بر این باورند که اصل این ماده به معنای فرو رفتن به عمق است که با امتداد و دقت همراه باشد، چنانکه به خط داخل کف دست و صورت و یشانی «سُرّ» (أسرار) گویند، و یا قسمت عمیق حوض که آب در آن جمع میشود و نیز به سوراخ قنات که آب در آن جاری می گردد «سِرّه» گویند؛ و «سِرّ وادی» به وسط یک صحرا گویند که فرورفتهترین مکان آن است و چون آب به آن سمت میرود مرغوبترین قسمت آن حساب میشود. با این ملاحظه سّری که باید مخفی بماند از این جهت است که گویی در عمق شخص مخفی شده است؛ و «سرور» به معنای شادمانی هم چون در سینه پخش میشود و گشایشی است در باطن نفس امتداد مییابد.
▪️در هر صورت، «سِرّ» به معنای «راز» و مطلبی است که انسان آن را پوشیده میدارد (يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى؛ طه/۷) که جمع آن «أسرار» است (آیه ۲۶ سوره محمد که در قرائت حفص (و اغلب قرائات اهل کوفه) به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» قرائت میشود در بقیه قرائات به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَسْرارَهُمْ» قرائت شده است؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۵۹) و «سریرة» نیز به همان معنای «سِرّ» است که جمعِ آن «سرائر» میشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/۹)
بدین ترتیب نقطه مقابل «سِرّ» ، «علانیة: امر آشکار» است (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/۷۷؛ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً، نوح/۹) و البته چون «سرّاء» از «سرور» گرفته شده و به معنای «خوشی» به کار میرود نقطه مقابل آن «ضرّاء: سختی و وضعیت پر از ضرر» میباشد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آلعمران/۱۳۴)
▪️اما «سُرُر» (عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ؛ حجر/۴۷ و صافات/۴۴) جمع «سریر» است و به معنای جایگاه بلندمرتبه [تخت شاهانه] ای است که محل سرور میباشد و برخی احتمال دادهاند وجه تسمیهاش این است که چون تخت پادشاهی همواره با فرشها و زینتها «پوشیده» شده است، به آن سریر گفتهاند. و برخی هم که اصل این ماده را در امداد عمیق دانستهاند گفتهاند چون این تختها با طنابهای باریکی از لیف و مانند آن درست و محکم میشد؛ شاید تعبیر «سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ» (واقعه/۱۵) که با وصف «موضونه» (که به معنای چیزی است که با شدت و محکمی به هم بافته شده باشد) توصیف شدهُ مویدی بر این معنا باشد.
🔖جلسه ۸۲۶ http://yekaye.ir/ya-seen-36-76/
@yekaye
🔹مَوْضُونَةٍ
▪️ماده «وضن» را در اصل به معنای درهمتنیدگیای دانستهاند که شدید ویا دربرگیرنده چیزی باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۰۱)
چنانکه «وضینِ» شتر شکمبند عریض بافته شده از چرم است که با آن هودج یا محمل را بر شتر محکم میکنند (همان) و زمانی به چنین کمربندی را «وضین» گویند که از بافت متراکمی که روی هم سوار شده درست شده باشد؛ بدین لحاظ «موضونة» به معنای چیز بافتهشدهی درهمتنیده است (مجمع البیان، ج9، ص323).
▪️برخی گفتهاند اساسا «وَضْن» به معنای بافت زره است و به این مناسبت برای هر بافت محکمی به کار میرود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص874)
▪️در خصوص این آیه نیز برخی توضیح داده اند که مقصود بافتی است که آمیخته از طلا و تزیین شده با مروارید و یاقوت است و این تزیینات شبیه همچون حلقههای زره کاملا به هم بافته و درهمفرورفتهاند. (تفسير جوامع الجامع، ج4، ص231 ؛ الكشاف، ج4، ص459 )
📿این ماده تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) از امام باقر ع در وصف بهشت روایت شده است:
همانا تختهای بهشت از درّ و یاقوت است؛ و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «بر تختهای بافته شده [از جواهرات]» یعنی چوبی که میانههای این تختها در بر گرفته، از شاخههایی از درّ و یاقوت است که برآنها حجلههایی زده شده که آن حجلهها هم از درّ و یاقوت است؛ سبکتر از بال [پرندگان] و نرمتر از حریر؛ و بر این تختها بساطهایی پهن است به اندازه شصت غرفه از غرفههای دنیا، که برخی روی برخی دیگرند؛ و این همان سخن خداوند است که «و بساطهای برافراشته» (واقعه/34) و اینکه «بر اریکهها مینگرند» (مطففین/23) یعنی بر این اریکهها، تختهای بافتهشدهای است که بر آن حجلهها نهادهاند.
📚الإختصاص، ص357
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ ٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ أَسِرَّتَهَا مِنْ دُرٍّ وَ يَاقُوتٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ» يَعْنِي الْوَصَمَ يُغَاسِلُ أَوْسَاطَ السُّرُرِ مِنْ قُضْبَانِ الدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ مَضْرُوبَةٌ عَلَيْهَا الْحِجَالُ وَ الْحِجَالُ مِنْ دُرٍّ وَ يَاقُوتٍ أَخَفُّ مِنَ الرِّيشِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الْحَرِيرِ وَ عَلَى السُّرُرِ مِنَ الْفُرُشِ عَلَى قَدْرِ سِتِّينَ غُرْفَةً مِنْ غُرَفِ الدُّنْيَا بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» وَ قَوْلُهُ «عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» يَعْنِي بِالْأَرَائِكِ السُّرُرَ الْمَوْضُونَةَ عَلَيْهَا الْحِجَالُ.
@yekaye
یک آیه در روز
982) 📖 علی سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ 📖 ترجمه بر تختهای بافته شده [از جواهرات] سوره واقعه (56) آیه15 13
.
1️⃣ «عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ»
«سرر» را جمع «سریر»دانستهاند که به تختهای پادشاهی اطلاق میگردد. اما مقصود از »سریر« برای بهشتیان چیست؟
🍃الف. «سریر» علیالقاعده اشاره به یک رفعت مقام، و مرتبهای بالاست که مشرف به دیگران باشد؛ اما آیا ممکن است مقصود جایگاه خاصی برای آنان نسبت به سایر بهشتیان باشد؟
📝بررسی قرآنی
در قرآن کریم غیر از اینجا در4 آیه دیگر، از سریرهای بهشتی یاد شده است که
▪️یکی از آنها درباره مخلَصین است که کاملا سیاقش شبیه آیات همینجاست: «إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ؛ أُولئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ؛ فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ؛ في جَنَّاتِ النَّعيمِ؛ عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ؛ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعينٍ؛ بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ؛ لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ؛ وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عينٌ؛ كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ« (صافات/40-49) و احتمال اینکه این سابقون مقرب، همان مخلَصون باشند بسیار زیاد است؛
▪️اما سه مورد دیگر ظاهرا عام به نظر میرسد؛ مگر اینکه گفته شود
▫️آنچه در سوره غاشیه در این زمینه آمده (في جَنَّةٍ عالِيَةٍ؛ لا تَسْمَعُ فيها لاغِيَةً؛ فيها عَيْنٌ جارِيَةٌ؛ فيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ؛ غاشیه/10-13) صرفا خبر از وجود سریرهایی در بهشت است و نکتهای درباره اینکه از آن چه کسانی است نفرموده؛
▫️و «المتقین» هم که در دو مورد دیگر آمده،
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ؛ ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ؛ وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ؛ لا يَمَسُّهُمْ فيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجينَ (حجر/45-48)
إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَعيمٍ؛ فاكِهينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ؛ كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ (طور/17-20)
نه مطلق بهشتیان، بلکه کسانی است که تقوا را بتمامه در خود محقق کردهاند، یعنی همین سابقوناند
🤔(که البته وجود «غل» در آنان نسبت به برخی دیگر از برادرانشان، که در سوره حجر، خدا وعده زدودن آن را داده، چندان با مخلَص (خالص شده) بودن آنان سازگار نیست)؛
▪️یا اینکه برخورداری از مراتبی از سریرهای دیگری برای بقیه بهشتیان منتفی نیست.
🍃ب. برخی با توجه به اینکه ماده کلمه «سریر»از «سرّ» است گفتهاند:
سرر در عالم ماورای ماده، عبارت است از سرائر و صفات قلبی خالصی که نفس بدان اطمینان مییابد و اضطراب و وحشت از او دور میگردد و مقام روحانیاش را بالا میبرد؛ و در این آیه که درباره مقربینی است که در طمأنینه و جایگاه ویژهای نزد پروردگاران هستند و نفسهایشان فانی درنور حق و باقی به حق است، این به منزله تکیه زدن آنان بر تختهای محکم و مطمئن و زیباست.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص135 )
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
982) 📖 علی سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ 📖 ترجمه بر تختهای بافته شده [از جواهرات] سوره واقعه (56) آیه15 13
.
2️⃣ «عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ»
درباره اینکه مقصود از کلمه «مَوْضُونَةٍ» چیست،
▪️در نکات ادبی اشاره شد که این کلمه به معنای چیز بافتهشدهی درهمتنیده است و برخی نیز توضیح داده اند که مقصود بافتی است که آمیخته از طلا و تزیین شده با درّ و یاقوت است و این تزیینات شبیه همچون حلقههای زره کاملا به هم بافته و درهمفرورفتهاند. این مبنای اغلب تفاسیر و ترجمههایی است که از این آیه شده است؛ تعابیری همانند زربافت، جواهرنشان، بافته شه از طلا و جواهرات؛ و...
▪️با این حال برداشت دیگری هم ارائه شده است بر این اساس که این معنای به هم بافته را به نه جنس تخت، بلکه ناظر به نحوه چینش تختها ویا خود افراد بدانیم؛ چنانکه در برخی ترجمهها آمده است:
«آنها [مقرّبان] بر تختهايى كه صفكشيده و به هم پيوسته است قرار دارند» (ترجمه مكارم شیرازی، ص534) یا
«آنها بر سريرهايى به هم چسبيدهاند.» (تفسير أحسن الحديث، ج10، ص511 ) یا
«بر تختهاى كنار هم قرار دارند.» (ترجمه محمدکاظم ارفع، ص534)
▫️و برخی هم بین هردو جمع کردهاند؛ مثلا: «بر تختهاى پيوسته (و گوهرنشان) ند.» (ترجمه رضایی)
🤔اما آنچه جای تعجب دارد این است که در متن برخی از تفاسیر مهم عربی مانند الميزان (ج19، ص121 ) یا جوامع الجامع (ج4، ص231 ) همین معنای بافته شدن از جواهرات آمده، اما مترجمان آن تفاسیر، این آیه را به این معنای اخیر برگرداندهاند چنانکه در ترجمه آقای موسوی همدانی از المیزان (ج۱۹، ص۲۰۴) آمده است: «اينان بر تختهايى به هم پيوسته قرار دارند» ویا با اینکه در ترجمه جوامع الجامع (ج6، ص212) آمده است: «آنها (مقرّبان) بر تختهايى كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند.»
🤔آنچه بیشتر جای تعجب دارد این است که شخصی مثل مرحوم مصطفوی که در بحث لغت این کلمه را به همان معنای بافته شده از طلا و جواهرات دانسته (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص134 ) در ترجمهای که در تفسیرش آورده چنین ترجمه کرده است: «و روى تختهاى مقابل همديگر باشند؛ تكيه كنندگان بر آن تختها و مقابل يكديگرند.» (تفسير روشن، ج16، ص81)
که این احتمال تقویت میشود که ایشان در ترجمه، معنای آیه بعد را با این آیه خلط کردهاند و چهبسا همین اشتباه ایشان (با توجه به اعتباری که دارند)موجب گردیده که برخی از معاصران ترجمه دوم را – که سابقهای از آن در کتب تفسیری قدیمیتر یافت نشد) ارائه دهند.
@yekaye