eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه توضیح ماده «فکه» ▪️در مورد کلمه «فَکِه» برخی صرفا آن را صیغه مبالغه از «فاکه» دانسته‌اند که دلالت بر شدت فاکه بودن دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص131)؛ ▫️ اما خلیل آن را به همان معنای «خوشحال بودن» گرفته و گفته است که ظاهرا با توجه به دو آیه «فاكِهِينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ»‏ (طور/۱۸) و «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهينَ» (مطففین/31) «فاکه» برای اشاره به وضعیت بهشتی (خوشحالی بجا و مناسب) و «فَکِه» برای اشاره به وضعیت جهنمی (خوشی نامناسبی که با افراط و گناه حرام است) است؛ و شاید بر او اشکال شود که برای جهنمیان هم تعبیر «فاکه» به کار رفته «وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ» (دخان/27) که وی ظاهرا این را مد نظر داشته زیرا می‌گوید کسانی که در مورد جهنمیان قرائت «فَكِهينَ» را به کار می‌برند این تفکیک را در نظر دارند (كتاب العين، ج‏3، ص381 ) و می‌دانیم که آیه27 سوره دخان به صورت «فَكِهينَ» هم قرائت شده است؛ و دیگران هم تاکید کرده‌اند که کلمه «فکه» غالبا در مورد کسی که نعمتی را خفیف می‌شمرد و مسخره می‌گیرد به کار رفته است. (البحر المحيط، ج‏9، ص402 ) 📿اگر فعل «تَفَكَّهُونَ» را هم مربوط به همین ماده بدانیم، باید گفت که ماده «فکه» و مشتقات آن جمعا ۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است. 🔹به لحاظ نحوی «فاكِهَةٍ» را عموما عطف بر «بِأَكْوَاب‏ و ...» (آیه۱۸) گرفته‌اند؛‌یعنی آن ولدان با اکواب و ... و میوه‌ها پیرامون این بهشتیان می گردند؛ و می‌توان آن را عطف به «فىِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ» (آیه12) دانست یعنی آیات در مقام شمردن انواع انعمتها و تنوع آنها می‌باشد؛ ‌یعنی آنان در بهشتها و در میان میوه‌ و ... متنعم‌اند. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص396) @yekaye
🔹یتَخَیَّرُونَ ▪️اصل کلمه «خیر» را به معنای روی آوردن (عطف) و میل داشتن به چیزی دانسته‌اند (معجم مقاييس اللغة، ج‏۲، ص۲۳۲)، و به تعبیر دیگر انتخاب کردن و برگزیدن و برتری دادن آن چیز بر غیرش ؛ یعنی معنای اصلی این کلمه را مشتمل بر دو مولفه «انتخاب کردن» و «برتری دادن» دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏ ج‏3، ص159). ▪️برخی هم بر این باورند که فرقی بین ماده «خور» و «خیر» نیست و در خصوص ماده «خور» گفته‌اند که به معنای تخلخل درون چیزی است که امکان نفوذ در آن را مهیا می‌کند؛ و سپس توضیح داده‌اند که خیر در مقابل شر به خاطر همین حالت رخاوت و نرمی [نفوذپذیری]اش چنین نامیده شده؛ چنانکه ماده «شر» هم به بک نحوه خشکی و تیزی دلالت دارد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۵۴۱) ▪️در هر صورت «خوبی» را از این جهت «خَیر» می‌گویند که انسانها بدان راغب و متمایل‌اند (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص232؛‌ مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۰۱) و آن را از میان گزینه‌های پیش رو انتخاب می‌کنند و بر غیر آن برتری می‌دهند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏ ج‏3، ص159). 🔸اتفاق نظر هست که نقطه مقابل «خیر»، «شر» است: «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً» (انبیاء/35) «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (نور/۱۱)؛ 🔸 هرچند گاه از جهت آنچه به انسان می‌رسد در مقابل «ضرر»: «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ، وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» (أنعام/۱۷) 🔸و از جهت آنچه از انسان صادر می‌شود در مقابل «سوء»: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً» (آل عمران/30) هم به کار می‌رود. ▪️این کلمه گاه به معنای وصف «افعل تفضیل» (= بهتر یا بهترین) به کار می‌رود: «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ« (بقره/۶۱) ▫️که در بسیاری از موارد با حرف «من» همراه است: «نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها» (بقرة/۱۰۶) ، «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ ... وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ» (بقره/۲۲۱)؛ ▫️ویا بعدش مضاف الیه: «وَ مَكَرُوا «وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ» (آل عمران/54) ▫️ویا تمییز : «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» (یوسف/۶۴) ، «وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً» (کهف/46) می‌آید ▫️ویا از قرائن مقامی فهمیده می‌شود: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (بقره/103)‌؛ ▪️و گاه به معنای اسمی (= خوب و خوبی): «وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوه» (آل عمران/115) «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» (آل عمران/104) . ▫️و البته در بسیاری از کاربردهای قرآنی هر دو احتمال وجود دارد؛ مثلا: «وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ‏» (بقرة/۱۸۴). (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۰۱ ). 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز دوم از توضیح ماده «خیر» ▪️در قرآن کریم، اگرچه غالبا «خیر» در همان معنای «خوبی» و «بهتر» به کار رفته؛ ▫️اما با توجه به اینکه «خَیر» چیزی که انسانها بدان راغب و متمایل‌اند به همین مناسبت گاه این کلمه در مورد «مال» و اموال به کار می‌رود: «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوف‏» (بقره/180) «وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ‏» (بقرة/273) «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ» (عاديات/8) ▫️و گفته شده غالبا زمانی در خصوص مال به کار می‌رود که مال کثیری در کار باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۰۱) 🤔و البته خداوند این نگرش را که انسان برخورداری از مال و دارایی‌های دنیوی را به عنوان مشمول خیر شدن ببیند زیر سوال برده است: «أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ؛ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ» ‏(مؤمنون/55-56). 🔸در مجموع در قرآن کریم گاهی به وضوح در هر دو معنایش (ثروت و کار خوب) به کار رفته است: «قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ» (215) ؛ 🔸 و گاهی تاب هردو معنا را دارد چنانکه در آیه «فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً» (نور/۳۳) «خیر» را هم به معنای مال دانسته‌اند (یعنی زمانی آنان را آزاد کنید که بدانید مال و ثروتی دارند و می‌توانند روی پای خودشان بایستند) و هم به معنای کار خوب (یعنی اگر بدانید که در این آزادی برای شما نیکی‌ای حساب می‌شود و خیر آن به خودتان برمی گردد) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۰۱ ) 🤔 و به نظر می‌رسد در آیه «سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ» (احزاب/۱۹) نیز هردو معنا را بتوان نسبت داد هرچند که با توجه به قرینه مقام، اینکه مقصود از این مال، مال حاصل از غنایم باشد احتمال قویتری است. ▪️دو کلمه «خَيْر» (مونث آن: خَيْرَة) و «خَيِّر» (مونث آن: خَيِّرة) در وصف انسان خوب و صالح به کار می‌رود؛ ▫️ برخی «خِيَار» و «أَخْيَار» (وَ اذْكُرْ إِسْماعيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ؛ ص/48) را جمع اولی (كتاب العين، ج‏4، ص301 ) ▫️ و برخی جمع دومی (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص232 ) دانسته ▫️و برخی اساسا اولی را مخفف از دومی شمرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص301) ▫️ و برخی «خیار» را جمع اولی و «أخیار» را جمع دومی دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص159 ) ▪️و در هر صورت، درباره وجه توصیف چنین مرد و زنی را به این وصف گفته شده که چون چنین شخصی مورد رغبت و تمایل همگان است و کسی از چنین شخصی بدش نمی‌آید. (مفردات ألفاظ القرآن، ص301 ) ▪️ و البته برای مونث آن همگان گفته‌اند که تعبیر «امرأة خَيْرَةٌ» به معنای زن زیبا و خوشگل نیز رایج است؛ که این تعبیر به صورت جمع سالم جمع بسته می‌شود: «فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏» (الرحمن/۷۰). ▫️ضمنا کلمه «خیرات» به معنای کارهای خوب: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» (بقره/۱۴۸؛ مائده/48) «أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرات» (انبیاء/۷۳) «مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ» (فاطر/۳۲) ویا وضعیت خوبی که انسان بدان دست یابد: «لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (توبه/88) نیز به کار رفته است. ▪️این ماده وقتی به باب افتعال می‌رود (وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا، اعراف/۱۵۵؛ وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى، طه/13) ‌به معنای طلب آنچه بهتر است و انجام دادن آن (یعنی برگزیدن گزینه بهتر) به کار می‌رود و گاه آن چیز که انسان آن را خیر می‌داند – هرچند خیر نباشد – هم به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص301) ▫️ و برخی گفته‌اند اختیار و انتخاب کردنی است که با توجه و رغبت و قصد همراه باشد و [لااقل از نظر کسی که اختیار کرده] برتری‌ای داشته باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص159 ) ▫️و در آیه «وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ‏» (دخان/32) برخی علاوه بر معنای انتخاب شدن و ترجیح یافتن بر بقیه، این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که اشاره باشد به اینکه خداوند متعال آنان را به عنوان خیر ایجاد کرده است [ظاهرا یعنی همان معصوم بودن آنان]. تذکر این نکته نیز خوب است که اختیار در لغت غیر از اصطلاح متکلمان است؛ آنان کلمه مختار و اختیار را برای انجام هرکاری را که انسان در انجامش مجبور نباشد به کار می‌برند در حالی که «اختیار» در لغت به معنای اخذ و گرفتن آن چیزی که خیر است، می باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص301-302) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
فراز سوم از توضیح ماده «خیر» ▪️این ماده وقتی به باب تفعل می‌رود (إِنَّ لَكُمْ فيهِ لَما تَخَيَّرُونَ، قلم/38؛‌ وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ، واقعه/20) نیز به معنای برداشتن و برگزیدن مورد خیر و بهتر است (مجمع البيان، ج‏9، ص327 ) و ظاهرا تفاوتش این است که باب تفعل پذیرشِ ناظر به باب تفعیل است؛ یعنی اختیار کردن است در جایی که گزینه‌ای را جلوی شخص قرار دهند و او را مخیر کنند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏3، ص160) در حالی که در باب افتعال، کاملا ناظر به فعل خود انتخاب کننده است، و کاری ندارد که این گزینه‌ها را کسی پیش روی او گذاشته یا خودش با آنها مواجه شده باشد؛ شاید بدین جهت است که در مورد خداوند اختیار به کار می‌رود اما تخیّر خیر. ▪️«خِیرَةُ» (وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ، احزاب/۳۶) مصدر همان باب افتعال و به معنای «اختیار کردن» است (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص233 )‌ که این نکته در آیه «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» (قصص/۶۸) کاملا واضح است؛ و برخی گفته‌اند اسم است از «تخیر» (به معنای «انتخاب» یعنی چیزی که مورد انتخاب قرار گرفته) همان طور که «الطِّیرَة: فال بد» اسم ساخته شده از «تَطَیر: فال بد زدن» است. (المصباح المنیر، ج‏۲، ص۱۸۶) و برخی گفته‌اند که این کلمه، اگر با فتحه بر روی یاء باشد (الْخِيَرَة) مصدری است که از فعل «اختار» گرفته شده؛ و اگر با سکون روی یاء باشد (الْخِيْرَة) از فعل ثلاثی مجرد (خار) گرفته شده است. (تاج العروس، ج‏۶، ص۳۷۹) و برخی هم گفته‌اند «خیره» [با سکون روی یاء، که در زبان فارسی این سکون می‌افتد و به صورت «ای» تلفظ می‌شود] حالتی است که برای «مستخیر» (کسی که در مقام اختیار کردن است) پیش می‌آید. (مفردات ألفاظ القرآن، ص301) 🔸کلمه «اختیار» به دو کلمه «اراده» و «ایثار» خیلی نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفته اند: ▪️در «اختیار» اولا حتما میان چند گزینه است یعنی چیزی را به جای چیز دیگری برمی‌گزینیم و ثانیا چون از ماده خیر است یک نوع خواستن و میل و عدم مجبور بودن در آن هست؛ در حالی که در «اراده» لازم نیست که حتما گزینه دیگری در کار باشد و ثانیا ممکن است شخص از چیزی خوشش نیاید اما ناچار (مضطر) به اراده کردن آن باشد. و کاربردهای قرآنی آن مانند «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس/82) کاملا موید این تفاوت است. (الفروق في اللغة، ص118) ▪️در مورد تفاوت اختیار با «ایثار» (قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا، یوسف/91؛‌ قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّنات، طه/۷۹‏)، عسکری بعد از اشاره به قول برخی که بر این باورند که ایثار اختیار کردن آن چیزی است که مقدم باشد این را چندان راضی کننده نمی یابد و نظر خودش این است که ایثار در جایی به کار می‌رود که ترجیح دادن بر اساس یک معیاری است که آن معیار اکنون در آن شیء هست [چه‌بسا چون از ماده «أثر» است؛ یعنی به خاطر اثری که در آن هست؛ نه خودش]؛ اما در «اختیار» مزیت و حیثیتی در خود شیء هست که موجب ترجیح می‌شود (الفروق في اللغة، ص118-119) 📿ماده «خیر» و مشتقات آن ۱۹۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) امیرالمومنین ع وقتی بعد از مالک اشتر محمد بن ابوبکر را به مصر می‌فرستد نامه ای خطاب به مردم مصر می نویسد. در فرازی از این نامه بعد از اینکه آنان را از گناه و جهنم انذار می دهد می فرماید: و بندگان خدا! بدانید که با همه اینها رحمت خداوند است که هر چیزی را در بر گرفته است که کسی نمی‌تواند مانعه شمول آن بر بندگان خدا شود؛ و «بهشتی که پهنایش هچون پهنای آسمان و زمین است و برای تقواپیشگان آماده شده» خیری است که شری در آن نیست و خوشی ای است که هرگز تکام نشود و لذتی است که هرگز پایان نپذیرد و گردهم‌آمدنی است که هرگز جدایی‌ای درکارش نباشد؛ برای آن مردمانی که مجاور خداوند رحمان شدند و پیش رویشان خدمتکارانی ایستاده‌اند با قدح‌های زرین که در آن میوه و ریحان است ... 📚الغارات (ط - القديمة)، ج‏1، ص152؛ 📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏6، ص70 عَنِ الْحَارِثِ بْنِ كَعْبٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حَيْثُ قَدِمَ مِصْرَ فَلَمَّا أَتَاهَا قَرَأَ عَلَيْهِمْ عَهْدَهُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا عَهِدَ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ حِينَ وَلَّاهُ مِصْر: ... وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ مَعَ هَذَا رَحْمَةُ اللَّهِ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ لَا تَعْجِزُ عَنِ الْعِبَاد وَ «جَنَّةٌ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء [السّماوات] وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» خَيْرٌ لَا يَكُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً وَ شَهْوَةٌ لَا تَنْفَدُ أَبَداً وَ لَذَّةٌ لَا تَفْنَى أَبَداً وَ مَجْمَعٌ لَا يَتَفَرَّقُ أَبَداً قَوْمٌ قَدْ جَاوَرُوا الرَّحْمَنَ وَ قَامَ بَيْنَ أَيْدِيهِمُ الْغِلْمَانُ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ فِيهَا الْفَاكِهَةُ وَ الرَّيْحَان‏ ... @yekaye
🔹۲) روایات متعددی ناظر به این است که بسیاری از میوه‌های دنیا اصل و منشأ بهشتی دارند که البته با توجه به ابعاد ملکوتی و ماورایی بهشت و اینکه اساساً بهشت و جهنم، نه موقعیت‌هایی در عرض دنیا، بلکه بر دنیا محیط‌ا‌ند (توبه/۴۹ و عنکبوت/۵۴) نباید این را که اینها منشأ بهشتی دارند صرفا امری فیزیکی و با نگاه‌های دنیوی تحلیل کنیم: ☀️الف. از امام صادق ع روایت شده است: پنج‌تا از میوه‌های بهشت در دنیا هست: انار مَلَس [یا انار بیابانی] و سیب لبنانی و گلابی و انگور رازقی و خرمای مشانی [یا موشانی؛ که ظاهرا نام یکی از بهترین انواع رطب است] 📚المحاسن، ج‏2، ص527؛ الكافي، ج‏6، ص349؛ الخصال، ج‏1، ص: 289 📚در دو روایت دیگر که با سندهای متفاوت از امام باقر ع (الكافي، ج‏6، ص350 ) و امام رضا ع (الأمالي (للطوسي)، ص369 ) روایت شده نام چهارتا از اینها (همه غیر از گلابی) برده شده است که البته در روایت اخیر یک نقل آن نام گلابی و در نقل دیگر نام سیب برده نشده است. ☀️ ب. از ابوذر روایت شده که رسول الله ص در مورد انجیر فرمودند: اگر بخواهم بگویم میوه ای از بهشت نازل شده می گویم همین است؛‌زیرا میوه‌های بهشتی بدون هسته‌اند؛ انجیر بخورید که همانا برای [درمان] بواسیر و نقرس موثر است. 📚مجمع البيان، ج‏10، ص775؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص789 ☀️ج. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: بطیخ [خربزه یا هندوانه] بخورید که همانا میوه‌ای بهشتی است و در آن هزار برکت و هزار رحمت است و خودش مایه شفا از هر دردی است. 📚طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ص: 27 ☀️د. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند: انار را با شُحم آن [= ورقه‌های نازکی که گویی روی هرمجموعه‌ای از دانه‌های انار کشیده شده و دانه‌های انار را از هم جدا می‌کند] که همانا دباغ معده است؛ و در هر دانه‌ای از آن وقتی که در معده مستقر گردد حیاتی برای قلب و روشنایی‌ای برای نفس است و تا چهل صبح وسوسه‌های شیطان را قیچی می‌کند؛ و انار از میوه‌های بهشت است که خداوند عز و جل فرمود: «در آن دو [بهشت] میوه و خرما و انار هست.» (الرحمن/۶۸) 📚طب الأئمة عليهم السلام، ص134 ☀️ه. از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که خداوند عز و جل حضرت آدم را از بهشت هبوط داد همراهش صد و بیست شاخه (نهال) از آن [= میوه های بهشتی] فرستاد؛ چهل تا از آنها درون و بیرونش خورده می‌شود؛ چهل تا درونش خورده می‌شود وبیرونش را دور می‌اندازند و چهل تا بیرونش خورده می‌شود و داخلش را دور می اندازند و جوال‌هایی که در آن است بذر هر چیزی است. 📚الخصال، ج‏2، ص601 👇متن روایات👇 @yekaye
متن روایات بند۲ ☀️الف. عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى الطَّحَّانِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسٌ مِنْ فَاكِهَةِ الْجَنَّةِ فِي الدُّنْيَا الرُّمَّانُ الْإِمْلِيسِيُّ [الْمَلَاسِيُّ] وَ التُّفَّاحُ الشَّعْشَعَانِيُّ [الشَّيْسَقَانُ] وَ السَّفَرْجَلُ وَ الْعِنَبُ [الرَّازِقِيُّ] وَ الرُّطَبُ الْمُشَان‏ [الْمُشَانِيُّ] 📚المحاسن، ج‏2، ص527؛ الكافي، ج‏6، ص349؛ الخصال، ج‏1، ص: 289 ☀️ ب. رُوِيَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْ النبي ص أَنَّهُ قَالَ فِي التِّينِ لَوْ قُلْتُ إِنَّ فَاكِهَةً نَزَلَتْ مِنَ الْجَنَّةِ لَقُلْتُ هَذِهِ هِيَ لِأَنَّ فَاكِهَةَ الْجَنَّةِ بِلَا عَجَمٍ فَكُلُوهُ فَإِنَّهَا تَنْفَعُ الْبَوَاسِير و تنفع من النقرس‏ 📚مجمع البيان، ج‏10، ص775؛ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص789 ☀️ج. قَالَ ص تَفَكَّهُوا بِالْبِطِّيخِ فَإِنَّهَا فَاكِهَةُ الْجَنَّةِ وَ فِيهَا أَلْفُ بَرَكَةٍ وَ أَلْفُ رَحْمَةٍ وَ أَكْلُهَا شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ. 📚طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم، ص: 27 ☀️د. سُلَيْمَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُؤَذِّنُ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ ابْنُ عِيسَى الْكِلَابِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَابِرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع عَنْ آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: كُلِ الرُّمَّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ دِبَاغٌ لِلْمَعِدَةِ وَ فِي كُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا إِذَا اسْتَقَرَّتْ فِي الْمَعِدَةِ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ وَ إِنَارَةٌ لِلنَّفْسِ وَ تَقْرِضُ وَسَاوِسَ الشَّيْطَانِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ الرُّمَّانُ مِنْ فَوَاكِهِ الْجَنَّةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ. 📚طب الأئمة عليهم السلام، ص134 ☀️ه. حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ ع مِنَ الْجَنَّةِ أَهْبَطَ مَعَهُ عِشْرِينَ وَ مِائَةَ قَضِيبٍ مِنْهَا أَرْبَعُونَ مَا يُؤْكَلُ دَاخِلُهَا وَ خَارِجُهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا يُؤْكَلُ دَاخِلُهَا وَ يُرْمَى بِخَارِجِهَا وَ أَرْبَعُونَ مِنْهَا مَا يُؤْكَلُ خَارِجُهَا وَ يُرْمَى بِدَاخِلِهَا وَ غِرَارَةٌ فِيهَا بَذْر [بَزْرُ] كُلِّ شَيْ‏ءٍ. 📚الخصال، ج‏2، ص601 @yekaye
☀️3) الف. امیرالمومنین ع در شورای شش نفره‌ای که عمر برای تعیین جانشین خود قرار داد با نفرات دیگر احتجاجاتی کرد که حجت را بر آنان تمام کند. در فرازی از این احتجاجات آمده است: آیا در میان شما کسی هست که رسول الله ص از میوه بهشتی‌ای خورده باشد که جبرئیل فرو آورد و رسول الله ص فرمود: هیچکس را نسزد که در دنیا از این بخورد مگر اینکه پیامبر یا وصی پیامبر باشد؟ گفتند: خیر. 📚الأمالي (للطوسي)، ص553 🤔این مطلب که پیامبر ص در دنیا تا پیش از شهادتشان از میوه‌های بهشتی خوردند از مطالب معروف است (شاید معروفترین موردش آن است که شیعه و سنی نقل کرده‌اند آن میوه‌ای بهشتی‌ای بود که به تصریح خود ایشان نطفه حضرت فاطمه س از آن بسته شد (إعلام الورى بأعلام الهدى، ص148 ) و ایشان به همین مناسبت مکرر می‌فرمودند فاطمه س بوی بهشت می‌دهد؛ اما در مورد حضرت علی ع هم روایات متعددی آمده است؛ از جمله: ☀️ب. از امام صادق ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که فرمودند: یکبار همراه با [امام] حسن ع بر جدم رسول الله ص وارد شدیم در حالی که جبرپیل به صورت دحیه کلبی [یکی از اصحاب پیامبر ص که زیبارو بود و طبق روایات بسیاری از اوقات جبرئیل به شمل او بر پیامبر ص نازل می‌شد] آنجا بود و هروقت دحیه کلبی از شام می‌آمد برای من و برادرم اقاقیا و عناب و انجیر می‌آورد. ما فکر کردیم دحیه کلبی است و دحیه همیشه از ما می‌خواست که جیبش را بگردیم. جبرپیل گفت: یا رسول الله! اینها چه می خواهند؟ فرمود: اینها تو را با دحیه کلبی اشتباه گرفته‌اند و دحیه هروقت از شام می‌آید برای آنها اقاقیا و عناب و انجیر می‌آورد. پس جبرئیل دستش را به سوی فردوس اعلی دراز کرد و از آنجا عنال و اقاقیا و انجیر و اناری گرفت و دامن ما را با آن پر کرد. ما هم خوشحال بیرون آمدیم و پرمان امیرالمومنین ع را دیدیم که نگاهش به میوه‌هایی افتاد که مانندش را در دنیا ندیده بود؛ از هرکدام یک دانه برداشت و در حالی که از آنها می خورد بر رسول الله ص وارد شد. پیامبر ص به او فرمود: ابا الحسن! بخور و از این بهره پر و پیمان خود به من هم بده که همانا جبرئیل اندکی قبل اینها را آورد! 📚الثاقب في المناقب، ص312-313 ☀️ج. از امام صادق ع از پدرانشان درباره امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند: یکبار جبرئیل با جامی از بهشت که در آن میوه‌های فراوانی از میوه‌های بهشتی بود بر پیاکبر ص نازل شد و آن را به پیامبر ص داد. آن جام در دست ایشان زبان به تسبیح (= سبحان الله) و تکبیر (=الله اکبر) و تهلیل (= لا اله الا الله) گشود. ایشان آن را به ابوبکر داد، جاک ساکت شد. سپس آن را به عمر داد باز هم جام ساکت شد؛ سپس به امیرالمومنین ع داد آن جام در دست او هم زبان به تسبیح و تکبیر و تهلیل گشود و نیز گفت: من دستور دارم که سخن نگویم مگر در دست پیامبری یا وصیّ‌ای. 📚عيون المعجزات (لسید المرتضی)، ص11-12؛ 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص70 ؛‌ 📚نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام (لطبری آملی)، ص91؛ 📚 إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص160 و523؛ 📚مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏1، ص152 👇متن روایات👇 @yekaye
متن روایات بند ۳ ☀️ الف.وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ زَكَرِيَّا الْعَاصِمِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعَدْلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ يَسَارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي الْجَعْدِ، يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي ذَرٍّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ): أَنَّ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَ سَعْدَ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، أَمَرَهُمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَنْ يَدْخُلُوا بَيْتاً وَ يُغْلِقُوا عَلَيْهِمْ بَابَهُ، وَ يَتَشَاوَرُوا فِي أَمْرِهِمْ، وَ أَجَّلَهُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، فَإِنْ تَوَافَقَ خَمْسَةٌ عَلَى قَوْلٍ وَاحِدٍ وَ أَبَى رَجُلٌ مِنْهُمْ، قُتِلَ ذَلِكَ الرَّجُلُ، وَ إِنْ تَوَافَقَ أَرْبَعَةٌ وَ أَبَى اثْنَانِ قُتِلَ الِاثْنَانِ، فَلَمَّا تَوَافَقُوا جَمِيعاً عَلَى رَأْيٍ وَاحِدٍ، قَالَ لَهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنِّي أُحِبُّ أَنْ تَسْمَعُوا مِنِّي مَا أَقُولُ، فَإِنْ يَكُنْ حَقّاً فَاقْبَلُوهُ، وَ إِنْ يَكُنْ بَاطِلًا فَأَنْكِرُوهُ. قَالُوا: قُلْ. ... قَالَ: فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَطْعَمَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مِنْ فَاكِهَةِ الْجَنَّةِ لَمَّا هَبَطَ بِهَا جَبْرَئِيلُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ قَالَ:" لَا يَنْبَغِي أَنْ يَأْكُلَهَا فِي الدُّنْيَا إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ" غَيْرِي قَالُوا: لَا. 📚الأمالي (للطوسي)، ص553 ☀️ب.عن أبي الحسن عامر بن عبد اللّه، عن أبيه، عن الصادق عليه السلام، عن آبائه، عن الحسين عليه السلام، قال: «دخلت مع الحسن عليه السلام على جدّي رسول اللّه (ص) و عنده جبرئيل عليه السلام في صورة دحية الكلبيّ، و كان دحية إذا قدم من الشام على رسول اللّه (ص) حمل لي و لأخي خرنوبا و نبقا و تينا، فشبّهناه بدحية بن خليفة الكلبيّ، و إنّ دحية كان يجعلنا نفتش كمّه، فقال جبرئيل عليه السلام: يا رسول اللّه، ما يريدان؟ قال: «إنّهما شبّهاك بدحية بن خليفة الكلبي، و إن دحية كان يحمل لهما إذا قدم من الشام نبقا و تينا و خرنوبا». قال: «فمدّ جبرئيل عليه السلام يده إلى الفردوس الأعلى، فأخذ منه نبقا و خرنوبا و سفرجلا و رمّانا فملأنا به حجرنا». قال: «فخرجنا مستبشرين، فلقينا أبونا أمير المؤمنين عليّ عليه‏ السلام فنظر إلى ثمرة لم ير مثلها في الدنيا، فأخذ من هذا، و من هذا واحدا واحدا، و دخل على رسول اللّه (ص) و هو يأكل فقال: «يا أبا الحسن، كل و ادفع إليّ أوفر نصيب، فإنّ جبرئيل عليه السلام أتى به آنفا». 📚الثاقب في المناقب، ص312-313 ☀️ج. فِي رِوَايَةِ الْعَامَّةِ وَ عَنِ‏ الْخَاصَّةِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْهَمَدَانِيُّ [عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ] قال حدثنا عَبْدُ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: أَنَّ جَبْرَئِيلَ ع نَزَلَ عَلَى النَّبِيِّ ص بِجَامٍ مِنَ الْجَنَّةِ فِيهِ فَاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْ فَوَاكِهِ الْجَنَّةِ فَدَفَعَهُ إِلَى النَّبِيِّ ص فَسَبَّحَ الْجَامَ وَ كَبَّرَ وَ هَلَّلَ فِي يَدِهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَسَكَتَ الْجَامُ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى عُمَرَ فَسَكَتَ الْجَامُ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَسَبَّحَ الْجَامُ وَ كَبَّرَ وَ هَلَّلَ فِي يَدِهِ ثُمَّ قَالَ الْجَامُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ لَا أَتَكَلَّمَ إِلَّا فِي يَدِ نَبِيٍّ أَوْ وَصِيٍّ. 📚عيون المعجزات (لسید المرتضی)، ص11-12؛ 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص70 ؛‌ 📚نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام (لطبری آملی)، ص91؛ 📚 إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏3، ص160 و523؛ 📚مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏1، ص152 @yekaye
☀️۴) از رسول الله ص روایت شده است: هنگامی که خداوند حضرت آدم را از بهشت بیرون کرد از میوه‌های بهشتی زاد و توشه او نمود و به او ساختن هر چیزی [= پرورش و به عمل آوردن هر میوه‌ای] را یاد داد؛‌پس این میوه‌های شما از میوه‌های بهشتی است غیر از اینکه اینها تغییر می‌کنند و فاسد می‌شوند اما میوه های بهشتی تغییر نمی‌کنند. 📚مكارم الأخلاق، ص170؛ طب الأئمة عليهم السلام (للشبر)، ص148 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَمَّا أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ زَوَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَ عَلَّمَهُ صَنْعَةَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ فَثِمَارُكُمْ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ غَيْرَ أَنَّ هَذِهِ تَتَغَيَّرُ وَ تِلْكَ لَا تَتَغَيَّرُ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» دور و بر بهشتیان عده‌ای با میوه‌ها در گردش‌اند و بهشتیان بدون هیچ گونه محدودیتی هر میوه‌ای که بخواهند برمی‌دارند. 🤔مقصود از این میوه‌ها چیست؟ 🤔و چه نکته‌ای در آن است که خداوند در وصف مقربان این را فرمود؟ 🔹این می‌تواند چیزی شبیه همین میوه‌هایی باشد که ما در زندگی دنیوی استفاده می‌کنیم؛ و وجه بیانش هم نشان دادن شدت راحتی آنان است و اینکه همه امکانات خوشی و سرور و لذا برایشان مهیاست. اما این مطالب حتما به تناسب مرحله ماورایی و ملکوتی آن عالم نکات دیگری دارد؛ که اگرچه برخی از اینکه ما بتوانیم آن ابعاد را بفهمیم و بدانها دست یابیم اظهار عجز کرده‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص132 ) 🤔 اما با توجه به سایر آموزه‌های قرآن و اهل بیت نباید راه این فهم را مسدود دانست. وقتی سخن از «میوه» است؛ خوب است ببینیم چه چیزی «میوه» را «میوه» می‌کند؟! به نظر می‌رسد مهمترین ابعادی که در میوه‌ها در نظر است (که علی‌القاعده در آخرت هم همین ابعاد مابه‌ازایی دارد) این است که: 🍌الف. یک خوردنی است و خوردنش لذت‌بخش است؛ 🍎ب. با خوردنش جزیی از بدن انسان می‌شود و مایه رشد و بالندگی شخص می‌گردد؛ 🍇ج. خوردنش علاوه بر رشد، اثرات مثبت دیگری در انسان دارد؛ مانند قوت یافتن، سلامت و ... . 🍓د. خوردنیِ طبیعی است؛ یعنی برای خوردن آن هیچ گونه پخت و پز و به عمل آوردنی نیاز نیست؛ 🍒ه. ثمره و محصول نهایی درخت است؛ 🥥و. ... پس در مورد میوه‌های بهشتی هم می‌توان گفت: ✔️لذت‌بخش است؛ ✔️غذای روح است و در امتداد وجودی و ارتقای کمالی انسان موثر است؛ (ظاهرا این گونه نیست که سیر کمال انسان در بهشت کاملا متوقف شود؛ توضیح در جلسه ۹۸۴، تدبر2.ج) ✔️ابعادی از قوت (توانایی بر انجام کارهای جدید)‌ و سلامت و ... را متناسب با وجود اخروی انسان برای انسان به ارمغان می‌آورد؛ ✔️ثمره نهایی اعمال و کارهای دنیوی خود بهشتیان است؛ ✔️ثمره‌ طبیعی اعمالشان است؛ یعنی چه‌بسا ثمره‌ای است که مستقیم و بی‌هیچ دخل و تصرفی به آنان می‌رسد؛ ✔️و ... @yekaye
. 2️⃣ «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» برخلاف آنچه برخی از متکلمان معتزلی (مانند ابوالهذیل) پنداشته‌اند، آوردن تعبیر «مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» در این آیه بخوبی نشان می دهد که اختیار انسان در بهشت زایل نمی‌گردد و بهشتیان همچنان بر اساس آنچه خود اختیار می‌کنند پذیرایی می‌شوند. (متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج‏2، ص122 ؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏5، ص143 ) 💠ثمره و برخی برایشان سوال است که چگونه ممکن است انسانی اختیار داشته باشد در عین حال معصوم باشد و هرگز گناه و حتی فکر گناه هم نکند⁉️ این وضعیت بهشتیان به خوبی امکان این مساله را آشکار می‌کند. واضح است که در بهشت نه گناهی هست و نه کسی فکر گناه می‌کند؛ در عین حال، بهشتیان در کارهایشان اختیار و انتخاب دارند. 🔰ریشه مساله در این است که اختیار داشتن، صرفا با این مقدار حاصل می‌شود که انسان گزینه‌های متعددی پیش رویش وجود داشته باشد و منطقا انجام هریک از آنها برای او ممکن باشد. اما اینکه به لحاظ ملکات درونی به حدی از رشد برسد که در برخی از زمینه‌ها زشتی و آثار سوء برخی از گزینه‌ها چنان برای وی آشکار شده باشد که هیچگاه آن را انتخاب نکند و حتی انتخاب آنچنان گزینه‌ای به ذهنش خطور نکند، به هیچ عنوان لطمه‌ای به اختیار داشتن او نمی‌زند. حقیقت این است که مرابتی از چنین عصمتی برای اغلب ما مهیاست؛ مثلا خوردن امور نجس حرام است؛ و هیچگاه به ذهن اغلب ما حتی خطور نمی‌کند که بخواهیم فضولات انسانی را بخوریم! این به معنای آن نیست که اختیاری برای انجام این کار نداریم. @yekaye
. 3️⃣ «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» برای اختیار کردن چرا در این آیه از تعبیر «تخیر» استفاده کرد نه از تعبیر «اختیار» و «اراده»؟ 🍃الف. این استفاده حاوی یک نکته بلاغی است؛ «تخیر» چنانکه در نکات ادبی اشاره شد در جایی است که چند گزینه را پیش روی کسی می‌گذارند و او از میان آنها انتخاب استفاده کرد؛ اما تعبیر «اختیار» و «اراده» در جایی است که خود شخص گزینه‌‌های پیش روی خود را در نظر می‌گیرد؛ و با توجه به اینکه در اینجا عده‌ای دور و بر آنان می‌چرخند و از آنان پذیرایی می‌کنند، (به تعبیر عامیانه: میوه‌ها را به آنان تعارف می‌کنند؛ و آنان از میوه‌هایی که بدانان تعارف شده هرکدام را بخواهند برمی‌دارند) تعبیر «تخیر» مناسب‌تر است. 🍃ب. ... @yekaye
. 4️⃣ «وَ فاكِهَةٍ مِمَّا یتَخَیَّرُونَ» 📛اشکال مگر نه این است که در روایات آمده است که بهشتیان هروقت میوه‌ای بخواهند شاخه‌های بهشتی برایشان خم می‌شوند و در اختیار آنان قرار می‌گیرند؛‌پس چرا اینجا سخن از طواف دور آنان با این میوه‌هاست؟ 💢پاسخ: در بهشت قرار است به انواع نعمتها متنعم شوند و اثبات یکی نفی دیگری نمی کند. اینکه انسان هر میوه‌ای را بخواهد درخت برایش خن شود یک لذتی دارد و اینکه در محفل دوستان بنشینند و کسانی در حال پذیرایی از آنان دائما انواع میوه‌ها را بر آنان عرضه کنند لذت دیگری دارد. (الميزان، ج‏19، ص122) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
988) 📖 و لَحْمِ طَیرٍ مِمَّا یشْتَهُونَ 📖 ترجمه 💢و [با] گوشت پرنده‌ای، از آنچه میل دارند؛ سوره واقعه (56) آیه 21 1399/2/5 30 شعبان 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹طَیرٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «طیر» در اصل دلالت دارد بر سبکی چیزی در هوا، و به این مناسبت استعاره گرفته شده برای هر حرکت سریعی، چنانکه «طار القوم» یعنی آنان با سرعت رهسپار شدند؛ و برخی بر این باورند که اساساً این ماده به معنای حرکت سریعی که بدون سنگینی و ثقل باشد، به کار می‌رود. ▪️بدین ترتیب، «طائر» به معنای «پرنده» است یعنی هرچیزی که با بالهای خود در هوا بسرعت حرکت می‌کند (وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ؛ انعام/۳۸). ▪️ برخی «طَیر» را جمعِ «طائر» دانسته‌اند (وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً، ص/۱۹؛ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ،‏ نور/۴۱) شبیه به «رَاكِب» که جمعِ آن «رَكْب» است؛ ▫️ اما برخی با این تحلیل مخالفت کرده و بر این باورند که «طیر» اسم جنس است که هم بر مفرد و هم بر جمع اطلاق می‌شود و شاهد آورده‌اند که در برخی موارد قطعا منظور جمع نبوده است، مانند «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّه، آل عمران/۴۹) و یا اینکه وقتی آن را در ردیف «جن» و «إنس» (که اسم جنس‌اند) قرار می‌دهند (وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ؛ نمل/۱۷)، این هم علی‌القاعده اسم جنس می‌باشد؛ و نیز احتمال این را که در اصل این کلمه صفت مشبهه بوده باشد (مانند صَعب) بعید ندانسته‌اند. ▫️شاید هم بتوان گفت که «طیر» هم به معنای جمع و هم به معنای اسم حنس به کار می‌رود؛ شاهدش هم این است که اولا گاه بوضوح در معنای جمع، و نه اسم جنس، به کار رفته است؛ مانند «وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ» (نور/۴۱) و ثانیا وقتی حال برای آن آمده، گاهی به صورت مفرد آمده (به نحوی که با اسم جنس تناسب بیشتری دارد: وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً، ص/۱۹) و گاه به صورت جمع (که با جمع بودن تناسب دارد: أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ في‏ جَوِّ السَّماءِ، نحل/۷۹). ▪️کلمه «تَطَیُّر» را به معنای فال بد زدن به پرنده به کار می‌برند، ظاهرا از این جهت که برخی پرندگان (مانند کلاغ و …) را شوم می‌دانستند و به آنها فال بد می‌زدند، و کم‌کم آن را برای هرگونه شوم دانستن و فال بد زدنی به کار بردند (إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا، أعراف/۱۳۱؛ إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ، یس/۱۸) و به تَبَعِ آن کلمه «طائر» را هم به همین معنای «فال بد» استفاده کردند (قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ، نمل/۴۷) ▫️ و البته برخی علاوه بر این نکته، این احتمال را هم داده‌اند که چون فال بد زدن و شومی ناشی از نوعی سبکسری و اقدام بی‌تامل بوده، از این جهت هم این تعبیر ریشه در همان ماده «طیر» داشته باشد. مرحوم طبرسی هم احتمال داده که اصل این فال بد بر اساس واداشتن پرنده‌ای به چیزی که ناخوشایندش است بوده است. ▪️تعبیر «طائرِ» انسان، به معنای «عمل» انسان هم به کار رفته (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ،؛ إسراء/۱۳)، از باب اینکه این عملش، از او پر می‌گیرد و چه‌بسا که این هم، از همان «طائر» به معنای فال بد گرفته شده، چرا که ظاهرا استعمال آن در خصوص عمل بدی بوده که وبال گردن آدمی شده است. 📿جلسه ۷۶۵ http://yekaye.ir/ya-seen-36-18/ @yekaye
🔹یشْتَهُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «شهو» و کلمه «شهوة» به معنای اشتیاق نفس به چیزی، و رغبت شدید از جانب نفس به امری که آن را ملایم با خود می‌داند؛ و به تعبیر دیگر، برکنده شدن نفس است به سوی چیزی که دلش می‌خواهد و اینکه نفس چیزی را به خاطر لذتی که در آن هست بخواهد؛ و تفاوتش با «اراده» در آن است که اراده آن جایی است که بر اساس حکمت به سراغ کاری برویم، اما شهوت آن میل درونی‌ای است که به طور ضروری (ناخودآگاه و بدون فکر و برنامه‌ریزی) ما را به انجام کاری سوق می‌دهد. برخی بر این باورند که این ماده در خصوص رغبت به امور بدنی و جسمانی به کار می رود که غالبا از احساس خلو و نیاز بدان آن حاصل می‌شود. ▪️«شهوة» در اصل مصدر ثلاثی مجرد است که جمع آن «شهوات» می‌شود؛ والبته گاه در مورد چیزی که متعلق شهوت و میل قرار گرفته و یا در مورد قوه‌ای که انسان را به سوی شهوات می‌راند نیز به کار می‌رود، چنانکه در آیه «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ»‏ (آل عمران/۱۴) هر دو معنا محتمل است. ▪️این ماده به صورت فعل در قرآن همواره در باب افتعال (اشتهی، یشتهی) به کار رفته است؛ «اشتهاء» دلالت می کند بر مطاوعه (= پذیرش) و اختیار و برگزیدن امری که مورد رغبت قرار گرفته؛ و چه‌بسا بتوان گفت که هرجا که رغبت شدید و تمایل اکیدی در کار باشد تعبیر «اشتها» به کار می رود: «وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ‏» (فصلت/۳۱) «هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (انبیاء/۱۰۲) 🔸در کاربردهای قرآنی این ماده برای لذات مادی و دنیوی‌ای که غالبا پیروی آنها با مذمتی همراه بوده به صورت مصدر ثلاثی مجرد (شهوة) استفاده شده: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ» (آل عمران/۱۴) «يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً» (نساء/۲۷) «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ» (آل عمران/۸۱ و نمل/۵۵) «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» (مریم/۵۹) ▫️و فقط در دو مورد برای چنین حالتی از این ماده به صورت فعل آمده: «وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ» (سبأ/۵۴) «وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ» (نحل/۵۷) 🔹ولی درباره لذائذ اخروی (خواه آنچه به افراد می‌رسد یا لذایذ اخروی‌ای که از برخی افراد دریغ می‌شود) همواره به صورت فعل، استفاده شده است: لا يَسْمَعُونَ حَسيسَها وَ هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ (انبیاء/۱۰۲) لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ (فصلت/۳۱) فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (زخرف/۷۱) وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (طور/۲۲) وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ (واقعه/۲۱) وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (مرسلات/۴۲) ▪️مرحوم مصطفوی در تفاوت شهوات دنیوی و اشتهاهای اخروی چنین توضیح داده که اولی دلخواهی است که باید برایش تلاش کرد و آن را به دست آورد (بویژه کلمه «اتبعوا الشهوات» قابل توجه است)؛ اما دومی دلخواه‌هایی است که حاضر و آماده و بالفعل است و تلاشی نیاز ندارد؛ و بعید نیست که بتوان همین را ضابطه تفاوت این دو واژه دانست؛ و شاید هم تفاوت همان است که با افتعال دلالت بر شدت و رغبت بیشتری داشته باشد و این با توجه به شدت وجودی آخرت کاملا قابل توجیه است. 📿جلسه ۸۵۲ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-81/ @yekaye
🌹 حلول ماه مبارک رمضان و بهار قرآن بر عاشقان کلام الهی و دلداگان حریم معبود مبارک باد 🌹 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق ع درباره بهترین خوردنی‌ها در دنیا و آخرت سوال کردم. فرمود: گوشت! آیا سخن خداوند عز و جا را نشنیده ای که: «و گوشت پرنده‌ای، از آنچه میل دارند» (واقعه/21) 📚الكافي، ج‏6، ص308؛ المحاسن، ج‏2، ص459-460 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سَيِّدِ الْآدَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟ فَقَالَ اللَّحْمُ؛ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ». @yekaye