eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز نهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹اللُّؤْلُؤِ ▪️ماده «لألأ» یا «لؤلؤ» و بلکه دوحرف «لأ» در اصل دلالت دارد بر صفاء و براق بودن (معجم مقاييس اللغه، ج‏5، ص199) و به تعبیر دیگر، متمرکز شدن صفا و آنچه از درخشندگی بدان مربوط می‌شود و منحصر شدنش در یک مکانی به نحوی که از آن امتداد یابد اثری قوی که منتشر می‌شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۹۴۱ ) ▫️ و برخی هم گفته اند که دلالت دارد بر درخششی همراه با اضطراب (تکان) که بر نوری که از مروارید ویا ستاره و ماه و آتش و برق دیده می‌شود که یک نحوه اضطراب و حرکتی دارد اطلاق می‌شود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص169). ▪️کلمه «لؤلؤ» به معای در و مروارید درخشان است و کلمه تلألؤ به معنای درخشندگی از این ماده مشهور است که گفته اند درخششی است همچون درخشش مروارید (مفردات ألفاظ القرآن، ص752) ▪️این کلمه در قرآن کریم هم درباره درّ و مروارید در دنیا (يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ؛ الرحمن/22) و نیز درّ و مرواریدهای بهشتی (يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً، حج/23؛ فاطر/33) به کار رفته است؛ و هم در تشبیه حورالعین‌های بهشتی (وَ حُورٌ عِينٌ؛ كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ؛ واقعه/22-23) و هم در تشبیه خدمتکاران بهشتی که از آنان با تعبیر «غلمان» (وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ؛ طور/24) و «ولدان» (وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً؛ انسان/19) یاد شده است؛ که گفته اند از باب شدت صفاء و جذابیت و نورانیت چنین تشبیه شده‌اند. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص170) 📿این ماده تنها با همین کلمه «لؤلؤ» و 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹الْمَكْنُونِ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کنن» در اصل به معنای پوشاندن و حفظ کردن است؛ ▫️و برخی توضیح داده‌اند پوشاندن در امری توخالی و محکم که بپوشاند و حفظ و حمایت نماید «أَكْنَنْتُ» به معنای «مخفی کردم» می‌باشد: «ما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ في‏ أَنْفُسِكُمْ» (بقره/۲۳۵) «يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ» (نمل/۶۹). ▪️«کِنّ» آن است که در آن، چیزی حفظ می‌شود، و جمع آن «أکنان» است (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً؛ نحل/۸۱). ▪️«کِنان» پوششی است که چیزی برای حفاظت در درون آن قرار می گیرد و جمعِ آن، «أَكِنَّة» است، (وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ؛ أنعام/۲۵، اسراء/۴۶، کهف/۵۷) ▪️«مکنون» اسم مفعول است یعنی چیزی که درون «کِنّ» (ستر و حفاظ) قرار داده شده است (وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عين‏، كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ، صافات/۴۹؛ وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ، طور/۲۴؛ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريم‏، في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ واقعه/۷۸) 🔸در تفاوت آن با ماده «ستر» گفته‌اند که در «مکنون» تاکید اصلی بر صیانت و حفاظت است در حالی که در «مستور» تاکید اصلی بر پوشیده و مخفی ماندن است؛ لذا وقتی می گویند «درّ مکنون» یعنی مرواریدی که سزاوار است محافظت شود و یا وقتی می‌گویند زن در حجاب مکنون است یعنی در آن مصونیت دارد؛ نه اینکه لزوما مخفی و نهان باشند. 🔸و در تفاوت آن با «سرّ» گفته‌اند که تفاوتشان این است که «سر» مخفی کردن چیزی است که خود شیء‌اقتضای مخفی بودن دارد؛ اما «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است که دو آیه «أَكْنَنْتُمْ في‏ أَنْفُسِكُم» (بقره/۲۳۵) و «يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ» (نمل/۶۹) موید این تحلیل است. 🔖جلسه ۶۳۸ http://yekaye.ir/al-kahf-18-57/ @yekaye
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری می‌کند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت. در فرازی از آن رسول الله ص فرمودند: هیچ مؤمنی وارد بهشت نمی‌شود، مگر اینکه همسرانی دارد ... که همانند درّ مکنون می‌باشند. معنای مکنون این است که مانند مروارید در داخل صدف می‌باشند که دست‌ها آن را لمس نکرده و چشم‌ها آن را ندیده‌اند. 📚الإختصاص، ص352 حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِن‏ ... قَالَ وَ مَا مِنْ أَحَدٍ یدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا كَانَ لَهُ مِنَ الْأَزْوَاجِ ... كَأَنَّهُنَّ اللُّؤْلُؤُ الْمَكْنُونُ وَ تَفْسِیرُ الْمَكْنُونِ بِمَنْزِلَةِ اللُّؤْلُؤِ فِی الصَّدَفِ لَمْ تَمَسَّهُ الْأَیدِی وَ لَمْ تَرَهُ الْأَعْینُ ... . @yekaye
☀️۲) الف. از ابن‌عباس روایت شده که یکی از علمای یهود به نام عبدالله بن سلام خدمت پیامبر ص آمد و سوالاتی پرسید. از جمله به ایشان عرض کرد: یا محمد! حور العین را برایم توصیف کن! فرمودند: ای ابن السلام! حور العین دارای رخساره‌ای سفید و چشمانی درشت‌اند و مژگان چشمانشان همچون پر کرکس است: صفا و درخشش آنان همچون صفای مروارید سفیدی است که در صدف و دست نخورده باشد. 📚بحار الأنوار، ج‏57، ص257 مَسَائِلُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ وَ كَانَ اسْمُهُ إِسْمَاوِيلَ فَسَمَّاهُ النَّبِيُّ ص عَبْدَ اللَّهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَصِفْ لِيَ الْحُورَ الْعِينَ. قَالَ رسول الله: يَا ابْنَ سَلَامٍ الْحُورُ الْعِينُ بِيضُ الْوُجُوهِ فِحَامُ الْعُيُونِ بِمَنْزِلَةِ جَنَاحِ النَّسْرِ صَفَاؤُهُنَّ كَصَفَاءِ اللُّؤْلُؤِ الْأَبْيَضِ الَّذِي فِي الصَّدَفِ الَّذِي لَمْ تَمَسَّهُ الْأَيْدِي‏. ☀️ب. شبیه این مضمون در منابع اهل سنت از ام سلمه روایت شده است که از رسول الله ص سوالاتی می‌پرسد. از جمله اینکه می‌گوید گفتم: یا رسول الله ص! به من خبر بده از این سخن خداوند که فرمود «و حور عین»؟ فرمودند: حوریانی سفیدرو با چشمانی درشت؛ که مژگان چشمشان همچون پر کرکس است. گفتم: مقصود از این سخن خداوند که می‌فرماید «همانند درّ مکنون‌اند» چیست؟ فرمود: صفا و درخشش آنان همچون صفای مروارید سفیدی است که در صدف و دست نخورده باشد. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص150 (الشامله: ج۷، ص720)؛ جامع البيان (طبری)، ج‏23، ص37 ؛ المعجم الأوسط (طبرانی) ج3، ص278 ؛ تفسير ابن كثير (ط العلمية) ج8، ص21 ؛ البداية والنهاية، ج20، ص336-337 أخرج ابْن جرير وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه عَن أم سَلمَة قَالَت: قلت: يَا رَسُول الله أَخْبرنِي عَن قَول الله «وحور عين». قَالَ: حور بيض عين ضخام الْعُيُون شفر الْحَوْرَاء بِمَنْزِلَة جنَاح النسْر (وَفِي لفظ لِابْنِ مرْدَوَيْه: شفر الجفون بِمَنْزِلَة جنَاح النسْر) قلت: يَا رَسُول الله أَخْبرنِي عَن قَول الله «كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» . قَالَ: صفاؤهم كصفاء الدّرّ الَّذِي فِي الأصداف الَّذِي لم تمسه الْأَيْدِي. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» ▪️در قرآن کریم تشبیه به «لؤلؤ» (مرورارید) سه بار به کار رفته است: ▫️یکبار با تعبیر «لُؤْلُؤ مَنْثُور» است در وصف «ولدان بهشتی»: «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً» (انسان/19) (که وصف منثور به معنای «پراکنده» است؛ برخی آن را کنایه از «مروارید غلتان» دانسته‌اند (ترجمه مشکینی) و برخی گفته‌اند چه‌بسا برای اشاره به حالت خدمتگذاری آنان است که دائما این سو و آن سو می‌روند که اگر همه به یک صف ایستاده بودند تعبیر «لُؤْلُؤ منظوم» به کار می‌رفت. مجمع البيان، ج‏9، ص۲۵۱). ▫️و دو موردش با همین تعبیر «اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» است: که یکی در همینجا در وصف حورالعین است؛ و دیگری در وصف غلمان بهشتی در آیه «و يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ» (طور/24)؛ و تعبیر دیگر و وصف «مکنون» برای مروارید را عموما به معنای در صدف بودن مروارید دانسته‌اند که حکایت دارد از اینکه کسی بدان دست نزده است (حدیث۲؛ ونیز مجمع البيان، ج‏9، ص327) و یا صفا و درخشندگی‌اش را کاملا حفظ کرده و هنور نور خورشید و مجاورت با هوا قرار نگرفته که حتی ذره‌ای از درخشندگی‌اش کاسته شود. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص398) 🔹اما درباره تشبیه حور العین به «لؤاؤ مکنون» باید گفت: تعبیر «لؤلؤ» (درّ و مروارید) ظاهرا برای دلالت بر صفا و درخشندگی و ارزشمندی و زیبایی آنان است؛ اما تعبیر «مکنون» یک ظهورش این است که دلالت دارد بر پاکدامنی آنان (تفسیر نور، ج۹، ص۴۲۳) و مصون و محفوظ بودنشان از دسترس نامحرمان و عدم ابتذال آنان (البحر المحيط، ج‏10، ص81 )؛ ▫️ اما به نظر می‌رسد در اینجا چیزی بیش از این مد نظر است. در واقع، اگرچه از اوصاف زنان بهشتی این است که باکره‌اند و هیچکس با آنان تماسی نداشته، اما کاربرد مکنون در خصوص غلمان بهشتی نشان می دهد که مساله لزوما و منحصرا از جنس باکره بودن نیست. 🔸شاید به همین مناسبت بوده که برخی از اهل تفسیر این کلمه را تاکید بر همان شدت صفا و درخشندگی دانسته‌اند چنانکه مرواریدی که در صدف است چون در معرض آفتاب و هوا نبوده درخشندگی اش خیلی بیشتر است (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص398 ؛ الميزان، ج‏19، ص123) 🔸اما به نظر می‌رسد می‌تواند این کلمه را بیش از تاکید دانست؛ و بگوییم اشاره است به مصون و محفوظ بودن از دسترس نااهلان (نه فقط نامحرمان)؛ یعنی مکنون بودن عمدتا ناظر به یک نحوه مصون و محفوظ بودن چیزی است که به خاطر تعالی و رفعت مقامش از دسترس همگان دور است چنانکه این تعبیر در همین سوره درباره حقیقت ماورایی قرآن هم آمده است که اگرچه خود قرآن در دسترس همگان است؛ اما آن اصل و حقیقتش در کتابی مکنون است: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریمٌ؛ فی‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ؛ لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) 🔸شاید قرآن کریم با استفاده از تشبیه حور العین به «اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» می‌خواهد به ما توجه دهد که درست است که زیبایی و جذابیت و صفای حور العین خیره‌کننده است؛ اما اینها فقط یک وجهه از این نعمت الهی‌ای است که برای مقربان آماده شده است؛ وجهه دیگرش این است که آنان از جنس حقایق مکنون‌اند دور از دسترس همگان و بلکه دور از دسترس فهم رایج و عادی بشر. ❇️تبصره شاید تفاوت استفاده از تعبیر «كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ» (طور/24) در مورد غلمان بهشتی (که ظهور اولیه آیاتش این است که برای مطلق بهشتیان است نه فقط برای مقربان)، با استفاده از تعبیر «كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» در مورد حور العینی که برای مقربان بوده است، نیز حاوی نکته‌ای باشد. اگرچه غالبا تعبیر «كَأَمْثالِ» را به همان معنای تاکید حرف «ک‍» (یعنی مبالغه در تشبیه) می‌دانند (مثلا: مفاتيح الغيب، ج‏29، ص398)؛ اما این احتمال هم منتفی نیست که در اینجا تشبیه به تشبیه در کار باشد؛ آنگاه ثمره این تفاوت آن می‌شود که غلمان بهشتی شبیه «دُرّ مکنون»اند؛ اما حور العینی که برای مقربان است، تشبیه شده‌اند به چیزیهایی که «شبیه دُرّ مکنون» باشند. یعنی بقدری درک اینها سخت است که مستقیما تشبیه نشده‌اند بلکه ما این تشبیه (چیزی شبیه دُرّ مکنون باشد) را تاحدودی می‌شناسیم؛ و آیه چه‌بسا می خواهد بفرماید درک حقیقت این حور العین‌ها بقدری از ذهن شما دور است که فقط می‌توانیم بگوییم اینها تاحدودی به این تشبیهی که در ذهن شما هست (نه حتی به خود «درّ مکنون»)، شما شباهت دارد. @yekaye
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
991) 📖 جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ 📖 ترجمه 💢به پاداش آنچه انجام می‌دادند. سوره واقعه (56) آیه 24 1399/2/16 11 رمضان 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹جَزاءً قبلا بیان شد که ▪️ماده «جزی» در اصل به معنای آن است که چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد و کار آن را انجام دهد (يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئا؛ بقره/۴۸) (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۴۵۶) و در معنای کفایت کردن و جبران کردن (خوبی با خوبی و بدی با بدی) رایج شده؛ و از همین ماده است کلمه «جزیة» (= مالیاتی که از اهل کتاب می‌گیرند) (توبه/۲۹)، چرا که در عوض امکاناتی (مانند امنیت و …) است که در جامعه اسلامی از آن بهره‌مند می‌شوند. تفاوت «جزا» با «شکر» در این است که شکر همواره در برابر نعمت به کار می‌رود؛ اما جزا هم در مقابل کار خوب و هم در مقابل کار بد به کار می‌رود ▪️برخی تذکر داده‌اند با اینکه «جزا» به لحاظ لغوی به «مکافات» بسیار نزدیک است، اما در قرآن کریم هیچگاه برای جزاهای اخروی از «مکافات» استفاده نشده؛ زیرا مکافات (از ماده «کفو») در جایی است که نعمتی را با نعمت هم رتبه و کفو خود پاداش دهند و آنچه خدا می‌دهد برتر و متعالی است از آن عملی که انسان انجام داده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۹۵). 🔖جلسه 404 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-7/ @yekaye
🔹كانُوا يَعْمَلُونَ قبلا بیان شد که ▪️وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگی‌ای در آن فعل می‌کند. (جلسه۳۴ http://yekaye.ir/ya-seen-36-30/) که در فارسی غالبا با فعل ماضی استمراری بین می‌شود @yekaye
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری می‌کند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت. امام صادق ع در فرازی از آن می فرمایند: سپس رسول الله ص سخنی از حورالعین به میان آورد. ام سلمه سوال کرد: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله! آیا ما [زنان مومن] برتری‌ای بر آنان داریم؟ فرمود:‌بله! به خاطر نمازها و روزه‌هایتان و عبادتتان به پیشگاه خداوند همچون [برتری] چیزی که آشکار و ظاهر است بر امری که مخفی و باطنی است. سپس توضیح دادند: که همانا خور العین را خداوند در بهشت آفرید همراه با آن درختش [یا اشاره است به شجره طوبی؛ و چه‌بسا اشاره باشد به ریشه‌دار بودن حور العین در بهشت] و آنان را مختص شوهرانشان در دنیا قرار داد؛‌ هریک از آنان جامه‌های متعددی بر تن دارند در حالی که سفیدی ساق پایشان از ورای آن جامه‌ها دیده می‌شود آن گونه که شراب سرخ در لیوان شیشه‌ای نمایان می‌گردد و همانند نخ [= نخ تسبیح] سفید در یاقوتهای سرخ ... و آنان زنانی شوهردوست، باکره و پاکدامن‌اند و هربار هم که نکاح کنند همچنان باکره می‌مانند: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏» (الرحمن/۵۶ و ۷۸) می‌فرماید: «هیچ انسان و هیچ جنی تا پیش از این قطعا آنان را لمس نکرده است» «فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏» (الرحمن/۷۰) یعنی به لحاظ اخلاقی خوبان‌اند و به لحاظ چهره زیبارویان‌اند «كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجان‏» (الرحمن/۵۸) یعنی همچون صفای یاقون و سفیدی مروارید. سپس فرمودند: همانا در بهشت رودی جاری است که در ساحلش کنیزکان زیبارویی هستند که خداوند متعال به آنان وحی می‌فرماید که صدای سپاس‌گویی و تسبیح و حمد مرا به گوش بندگانم برسانید؛ پس آنان صدایشان به لحن و ترجیع (آواز و چهچهه زدن) بلند می‌شود به طوری که خلایق هرگز چنین چیزی نشنیده بودند و اهل بهشت به طرب درمی‌آیند. و همانا بر ولی خداوند زنی مشرف می‌گردد که از زنان پرده‌نشین وی نبوده است و [با این مشرف شدنش] تمام کاخها و منزلهای وی را از روشنایی و نور پر می‌کند تا جایی که آن ولی خدا گمان می‌کند پروردگارش یا فرشته‌ای از فرشتگان مقرب بر او مشرف گردیده است؛ پس سر را بلند می‌کند که بناگاه آن را همسر خود می‌یابد که نورش گویی می‌خواهد نور دیدگان وی را ببرد. آن زن ندا می‌دهد: وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟ پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «آنها را هر چه بخواهند در آنجا هست، و در نزد ما فزوني‌اى است‏» (ق/۳۵) [حضرت سپس اندکی با هم بودن اینها را توضیح می‌دهد و می‌فرماید] سپس زن دیگری زیباروتر و خوشبوتر از آن اولی بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟ پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هيچ كس نمى‏داند چه چيزهايى از مايه‏هاى روشنى‏بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏كرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/۱۷) ... 📚الإختصاص، ص351-352 👇متن حدیث👇 @yekaye
متن حدیث ۱ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِن‏ ... ثُمَّ ذَكَرَ النَّبِيُّ ص الْحُورَ الْعِينَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا فَضْلٌ عَلَيْهِنَّ قَالَ بَلَى بِصَلَاتِكُنَّ وَ صِيَامِكُنَّ وَ عِبَادَتِكُنَّ لِلَّهِ بِمَنْزِلَةِ الظَّاهِرَةِ عَلَى الْبَاطِنَةِ. وَ حَدَّثَ أَنَّ الْحُورَ الْعِينَ خَلَقَهُنَّ اللَّهُ فِي الْجَنَّةِ مَعَ شَجَرِهَا وَ حَبَسَهُنَّ عَلَى أَزْوَاجِهِنَّ فِي الدُّنْيَا عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُنَّ سَبْعُونَ حُلَّةً يَرَى بَيَاضَ سُوقِهِنَّ مِنْ وَرَاءِ الْحُلَلِ السَّبْعِينَ كَمَا تُرَى الشَّرَابُ الْأَحْمَرُ فِي الزُّجَاجَةِ الْبَيْضَاءِ وَ كَالسِّلْكِ الْأَبْيَضِ فِي الْيَاقُوتِ الْحَمْرَاءِ ... وَ هُنَّ أَتْرَابٌ أَبْكَارٌ عَذَارَى كُلَّمَا نُكِحَتْ صَارَتْ عَذْرَاءَ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌ‏ يَقُولُ لَمْ يَمَسَّهُنَّ إِنْسِيٌّ وَ لَا جِنِّيٌّ قَطُّ فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ‏ يَعْنِي خَيْرَاتِ الْأَخْلَاقِ حِسَانَ الْوُجُوهِ‏ كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ‏ يَعْنِي صَفَاءَ الْيَاقُوتِ وَ بَيَاضَ اللُّؤْلُؤِ قَالَ وَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَنَهَراً حَافَتَاهُ الْجَوَارِي قَالَ فَيُوحِي إِلَيْهِنَّ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَسْمِعْنَ عِبَادِي تَمْجِيدِي وَ تَسْبِيحِي وَ تَحْمِيدِي فَيَرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِأَلْحَانٍ وَ تَرْجِيعٍ لَمْ يَسْمَعِ الْخَلَائِقُ مِثْلَهَا قَطُّ فَتُطْرِبُ أَهْلَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّهُ لَتُشْرِفُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ الْمَرْأَةُ لَيْسَتْ مِنْ نِسَائِهِ مِنَ السَّجْفِ‏ فَتَمْلَأُ قُصُورَهُ وَ مَنَازِلَهُ ضَوْءاً وَ نُوراً فَيَظُنُّ وَلِيُّ اللَّهِ أَنَّ رَبَّهُ أَشْرَفَ عَلَيْهِ أَوْ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَتِهِ فَيَرْفَعُ رَأْسَهُ فَإِذَا هُوَ بِزَوْجَةٍ قَدْ كَادَتْ يُذْهِبُ نُورُهَا نُورَ عَيْنَيْهِ قَالَ فَتُنَادِيهِ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَكُونَ لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ قَالَ فَيَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ قَالَ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ‏ «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» ... ثُمَّ تُشْرِفُ عَلَيْهِ أُخْرَى أَحْسَنُ وَجْهاً وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْأُولَى فَتُنَادِيهِ فَتَقُولُ قَدْ آنَ لَنَا أَنْ تَكُونَ لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ قَالَ فَيَقُولُ لَهَا وَ مَنْ أَنْتِ فَتَقُولُ أَنَا مِمَّنْ ذَكَرَ اللَّهُ فِي الْقُرْآنِ‏ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏» ... 📚الإختصاص، ص351-352 @yekaye
☀️۲) از امام باقر و نیز از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص به حضرت علی ع فرمودند: یا علی! همانا وقتی من به معراج برده شوم در بهشت رودی دیدم سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و مستقیم‌تر از تیر؛ که تُنگ‌هایی به شمار ستارگان بود و بر ساحل آن قبه‌هایی از یاقوت سرخ و مروارید سفید؛ پس جبرپیل بالش را به سوی آنان زد و فضا از مشک ناقه پر شد. س‍پس فرمود: سوگند به کسی که جان محمد ص در دست اوست؛ همانا در بهشت درختی هست که چهچه تسبیح سر می‌دهد یا صدایی که اولین و آخرین مانند آن را نشنیده‌اند و میوه‌ای می دهد شبیه انار که میوه‌اش را برای افراد پرت می‌کند که آن را از دل هفتاد حُلّه [= جامه؛ شاید کنایه از گلبرگ است] می‌شکفد و مومنان بر کرسی‌هایی از نور تکیه زده‌اند و آنان همچون اسبان پیشانی‌سفید آن محفل‌اند؛ و تو در روز قیامت پیشاپیش آنانی؛ هر شخصی کفشهایی برپا دارد که نورش پیشاپیش آنان را - هرجایی از بهشت که پا بگذارند- روشن می‌کند؛ و آنان در این حال و روزند که زنی بر آنان از بالای سر مشرف می‌گردد و می‌گوید: سبحان الله! ای بنده خدا! آیا وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟* پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد: «پس هيچ كس نمى‏داند چه چيزهايى از مايه‏هاى روشنى‏بخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مى‏كرده‏اند براى آنها پنهان داشته شده است!» (سجده/۱۷). س‍س فرمود: به کسی که جان محمد ص به دست اوست سوگند، همانا هر روز هفتاد هزار فرشته خدمت او [= حضرت علی ع] می‌آیند و وی را به نام خودش و نام پدرش** خطاب قرار می‌دهند. 📚المحاسن، ج‏1، ص180-181؛ 📚فضائل الشيعة، ص36-38 ؛ 📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص459-460 * در «اعلام الدین» در اینحا این فراز را هم دارد: «پاسخ می‌دهد: من از همانها هستم که خداوند در قرآن یاد کرد «و در نزد ما فزوني‌اى است‏» (ق/۳۵) در این حال و احوالند که زن دیگری بر او مشرف می‌گردد و می‌گوید:وقت آن رسیده که ما را از شما بهره‌ای باشد؟ می‌گوید: تو کیستی؟» ** یعنی با تعبیر یا علی بن ابی‌طالب. عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَحْوَلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ نَهَراً أَبْيَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِيهِ أَبَارِيقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَى شَاطِئِهِ قِبَابُ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الْأَبْيَضِ فَضَرَبَ جَبْرَئِيلُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْكَةٌ ذَفِرَةٌ [مِسْكٌ أَذْفَرُ]. ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ لَشَجَراً يَتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِيحِ بِصَوْتٍ لَمْ يَسْمَعِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ بِمِثْلِهِ [بِأَحْسَنَ مِنْهُ] يُثْمِرُ ثَمَراً [أَثْدَاءً] كَالرُّمَّانِ يُلْقِي [تُلْقِي] الثَّمَرَةَ إِلَى [عَلَى] الرَّجُلِ فَيَشُقُّهَا عَنْ سَبْعِينَ [تِسْعِينَ] حُلَّةً وَ الْمُؤْمِنُونَ عَلَى كَرَاسِيَّ مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ [قَائِدُهُمْ] يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاكُهُمَا مِنْ نُورٍ يُضِي‏ءُ أَمَامَهُمْ [أَمَامَهُ] حَيْثُ شَاءُوا [شَاءَ] مِنَ الْجَنَّةِ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ [فَوْقِهِمْ] تَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْكَ‏ [مَا لَكَ فِينَا] دَوْلَةٌ؟ فَيَقُولُ مَنْ أَنْتِ؟ [در اعلام الدین این فراز را هم دارد: فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ «وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ». فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ أُخْرَى مِنْ فَوْقِهِمْ فَتَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَ مَا لَنَا مِنْكَ دَوْلَةٌ فَيَقُولُ وَ مَنْ أَنْتِ؟] فَتَقُولُ أَنَا مِنَ اللَّوَاتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى [عَزَّ وَ جَلَّ] «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ». ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنَّهُ لَيَجِيئُهُ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يُسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «جَزاءً بِما كانُوا یعْمَلُونَ» این نعمتهایی که در آیات قبل برای مقربان برشمرد (اینکه در بهشت‌های نعیم‌اند و پیرامونشان حورالعین‌هاست و خدمتکارانی جاودانه که با قدح‌ها و تُنگ‌ها و پیاله‌ای از شراب ناب و بی‌ضرر و میوه های دلخواه و پرنده‌های بریان اشتهاآور دور آنان می‌گردند ) صرفا پاداش عمل آنان است؛ نه آن چیزهایی که به فضل خداوند برای آنان در نظر گرفته شده است. 📝نکته تخصصی چنانکه به مناسبت در ایات قبل گذشت مقربان – که این آیات در وصف آنان است- همان مخلَصان‌اند که از سایر مومنان (اصحاب یمین و مخلِصین) بسیار برترند. کسی که به مقام مخلَصین وارد شود از هرگونه دست‌اندازی شیطان مصون خواهد بود؛ چنانکه خود ابلیس وقتی از درگاه خداوند رانده شد و قسم خورد که درصدد اغوای انسانها برآید، اذغان کرد که از اغوای اینان ناتوان است: «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» (حجر/39-40؛ ص/۸۲-۸۳)؛ و به همین دلیل است که این مقام همان مقام عصمت است زیرا شیطان هیچ راهی به او نخواهد داشت. 〽️این مقام چنان بلند است که قرآن کریم در تعبیری شگفت‌آور چنان سخن می‌گوید که ظاهرا همگان در عرصه حساب و کتاب قیامت احضار می‌شوند جز اینان: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» (صافات/128) و هرکس تنها جزای عملش داده می‌شود جز اینان: «وَ ما تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» (صافات/39-40) 💢اگر این آیه اخیر را کنار آیه محل بحث بگذاریم چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که بهشتی که برای این مقربان مهیا شده است بسیار فوق تصور ما انسانهاست. از این رو، در سوره صافات اشاره می‌کند که وضعیت اینها فوق هرگونه پاداش و جزاست؛‌ و در این آیات سوره واقعه صرفا در مقام بیان آن بهشتی است که متناسب با عمل آنان مهیا شده است. یعنی اگر ما بخواهیم متناسب با اعمالشان بدانان پاداش دهیم اینها خواهد بود که بیان شد؛ اما حقیقت این است که مخلَص کسی است که خدا او را برای خود خالص کرده و به مقامی راه یافته که نهایت هدف آفرینش انسان بوده است؛ و از این رو بهشت اصلی آنان همان بهشت قربی است که با تعبیر «‌بهشت خودم» از آن یاد شده است: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»‏ (فجر/27-30) @yekaye