eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
متن حدیث۸ ☀️قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْعَمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْوَابِشِيَّ رَوَاهُ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عُرَاةً حُفَاةً، فَيُوقَفُونَ عَلَی طَرِيقِ الْمَحْشَرِ حَتَّی يَعْرَقُوا عَرَقاً شَدِيداً وَ تَشْتَدُّ [يَشْتَدَّ] أَنْفَاسُهُمْ، فَيَمْكُثُونَ بِذَلِكَ [فِی ذَلِكَ‏] مَا شَاءَ اللَّهُ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً». ثُمَّ قَالَ: يُنَادِي مُنَادٍ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ: أَيْنَ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ قَالَ: فَيَقُولُ النَّاسُ قَدْ أَسْمَعْتَ كُلًّا، فَسَمِّ بِاسْمِهِ. فَقَالَ: فَيُنَادِي أَيْنَ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [الْأُمِّيُّ] قَالَ: فَيَقُومُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَيَتَقَدَّمُ أَمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ حَتَّی يَنْتَهِيَ إِلَی حَوْضٍ طُولُهُ مَا بَيْنَ أَيْلَةَ وَ صَنْعَاءَ، فَيَقِفُ عَلَيْهِ. ثُمَّ يُنَادِي بِصَاحِبِكُمْ، فَيَقُومُ أَمَامَ النَّاسِ فَيَقِفُ مَعَهُ. ثُمَّ يُؤْذِنُ لِلنَّاسِ فَيَمُرُّونَ [النَّاسَ وَ يَمُرُّونَ]. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فَبَيْنَ وَارِدٍ [لِلْحَوْضِ] يَوْمَئِذٍ وَ بَيْنَ مَصْرُوفٍ [عَنْهُ]، وَ إِذَا [فَإِذَا] رَأَی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مَنْ يُصْرَفُ عَنْهُ مِنْ مُحِبِّينَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَكَی، وَ قَالَ: يَا رَبِّ شِيعَةَ عَلِيٍّ، يَا رَبِّ شِيعَةَ عَلِيٍّ. قَالَ: فَيَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً فَيَقُولُ لَهُ: مَا يُبْكِيكَ، يَا مُحَمَّدُ! قَالَ: فَيَقُولُ: وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي لِأُنَاسٍ مِنْ شِيعَةِ أَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، أَرَاهُمْ قَدْ صُرِفُوا تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ، وَ مُنِعُوا مِنْ [عَنْ] وُرُودِ حَوْضِي [الْحَوْضِ]. قَالَ: فَيَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) [فَيَقُولُ لَهُ الْمَلَكُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لَكَ]: يَا مُحَمَّدُ، قَدْ وَهَبْتُهُمْ لَكَ، وَ صَفَحْتُ لَكَ عَنْ ذُنُوبِهِمْ، وَ أَلْحَقْتُهُمْ بِكَ وَ بِمَنْ كَانُوا يَتَوَلَّوْنَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ، وَ جَعَلْتُهُمْ فِي زُمْرَتِكَ، وَ أَوْرَدْتُهُمْ حَوْضَكَ، وَ قَبِلْتُ شَفَاعَتَكَ فِيهِمْ وَ أَكْرَمْتُكَ بِذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ): فَكَمْ مِنْ بَاكٍ يَوْمَئِذٍ وَ بَاكِيَةٍ يُنَادُونَ: يَا مُحَمَّداهْ، إِذَا رَأَوْا ذَلِكَ. قَالَ: فَلَا يَبْقَی أَحَدٌ يَوْمَئِذٍ كَانَ يَتَوَلَّانَا وَ يُحِبُّنَا إِلَّا كَانَ فِي حِزْبِنَا وَ مَعَنَا وَ وَرَدَ حَوْضَنَا. 📚الأمالي (للمفيد)، ص290-291؛ 📚 الأمالي (للطوسي)، ص67-68؛ 📚 تفسیر فرات الكوفی، ص259 @yekaye
☀️9) از امام باقر ع روایت شده است: چون روز قیامت شود و خداوند اولین و آخرین را جمع کند منادی‌ای ندا دهد: چه کسی دستی نزد رسول الله ص دارد؟ پس جماعتی از مردم بلند شوند. بدانان گفته شود؛ دستی که نزد رسول الله ص دارید چیست؟ گویند: ما پس از وی به اهل بیت وی وصل شدیم (صله رحم را در حق اهل بیت ایشان ادا کردیم). پس بدانان گفته شود: بروید و در میان مردم بگردید و هرکس نزد ما دستی داشت دستش را بگیرید و به بهشت واردش کنید. و امام صادق ع فرمود: و کسی که به ما وصل شود [صله رحم را در حق ما ادا کند] به رسول الله وصل شده است و کسی که به رسول الله ص وصل شود به خداوند تبارک و تعالی وصل شده است. 📚المحاسن، ج‏1، ص62 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَینَادِی مُنَادٍ مَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ یدٌ فَلْیقُمْ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیقُولُ مَا كَانَتْ أَیدِیكُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَیقُولُونَ كُنَّا نَصِلُ أَهْلَ بَیتِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَیقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا فَطُوفُوا فِی النَّاسِ فَمَنْ كَانَتْ لَهُ عِنْدَكُمْ یدٌ فَخُذُوا بِیدِهِ فَأَدْخِلُوهُ فِی الْجَنَّةِ. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: مَنْ وَصَلَنَا وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَدْ وَصَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی‏. @yekaye
☀️10) الف. ابوحمزه ثمالی می‌گوید که امام زین العابدین ع به من فرمود: چون روز قيامت شود خداوند تمام مردم از اولین و آخرین در سرزمين واحدی گرد آورد، منادی‌ای ندا دهد: کجایند اهل فضیلت؟ پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به استقبالشان روند و بگویند: فضیلت شما چیست؟ می‌گویند: ما با کسی که پیوندش با ما را قطع کرده بود پیوند برقرار کردیم و بر کسی که ما را محروم کرده بود عطا نمودیم و از کسی که در حق ما ظلم کرده بود درگذشتیم. به آنها می گویند: راست گفتید! وارد بهشت شوید. سپس منادی‌ای ندا دهد: کجایند همسایگان خداوند در سرای او؟ پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به آنان بگویند: به چه جهت همسایه خداوند شدید؟ می‌گویند: ما به خاطر خداوند به کارها مبادرت می کردیم؛ و به خاطر خداوند دشمن داشتیم و به خاطر خداوند دوست داشتیم و در راه خدا می‌بخشیدیم و با خدا حساب می‌کردیم و از خدا برکت طلب می‌نمودیم. سپس منادی‌ای ندا دهد: کجایند اهل صبر؟ پس جماعتی از مردم برخیزند و فرشتگان به استقبالشان روند و بگویند: برچه چیزی دائما صبر می کردید؟ می‌گویند: ما همواره بر طاعت خداوند صبر می‌کردیم و خویشتن را از معاصی او صبر می‌دادیم. پس به آنان گفته شود وارد بهشت شوید. 📚الزهد، ص93 مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ: قَالَ لِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع: إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللَّهُ بَینَ الْخَلَائِقِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ أَینَ أَهْلُ الْفَضْلِ؟ قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ، فَیقُولُونَ: مَا كَانَ فَضْلُكُمْ؟ فَیقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِی مَنْ حَرَمَنَا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا. فَیقُولُونَ [صَدَقْتُمُ] ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ: أَینَ جِیرَانُ اللَّهِ فِی دَارِهِ؟ فَیقُومُ عُنُقٌ آخَرُ مِنَ النَّاسِ فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِمَ جَاوَرْتُمُ اللَّهَ؟ فَیقُولُونَ [كُنَّا نَتَبَادَرُ فِی اللَّهِ‏] نَتَبَاغَضُ فِی اللَّهِ وَ نَتَحَابَبُ فِی اللَّهِ وَ [نَتَشَارَكُ‏] نَتَبَاذَلُ فِی اللَّهِ وَ نُحَاسِبُ فِی اللَّهِ وَ نَتَبَارَكُ فِی اللَّهِ. ثُمَّ ینَادِی مُنَادٍ أَینَ أَهْلُ الصَّبْرِ؟ قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَیقُولُ عَلَی مَا كُنْتُمْ تَصْبِرُونَ؟ فَیقُولُونَ كُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ نُصَبِّرُ أَنْفُسَنَا عَنْ مَعَاصِیهِ. فَیقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّة. 📚در الكافی، ج‏2، ص108 فراز اول همین روایت با همین سند از امام سجاد آمده و حدیث دیگری که شبیه فراز دیگری از آن است به بیان زیر از امام صادق ع آمده است: ☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است: چون روز قيامت شود جماعتی از مردم برخیزند و به سوی درب بهشت به راه افتند. جلوی آنان را بگیرند و به آنان بگویند: شما کیستید؟ می‌گویند: ما اهل صبر هستیم. به آنان گفته شود: برچه چیزی صبر می کردید؟ می‌گویند: ما همواره بر طاعت خداوند و از انجام معاصی او صبر می‌کردیم. پس خداوند عز و جل فرماید: راست می‌گویند. آنان را وارد بهشت کنید؛ و این همان سخن خداوند است که فرمود «همانا صابران اجرشان را بی‌حساب دریافت کنند» (زمر/۱۰) 📚الكافي، ج‏2، ص75 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّةِ فَيَضْرِبُونَهُ؛ فَيُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ؟ فَيَقُولُونَ: نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ. فَيُقَالُ لَهُمْ: عَلَی مَا صَبَرْتُمْ؟ فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصْبِرُ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ. فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ الْجَنَّةَ؛ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما يُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب‏» @yekaye
☀️۱۱) ابوحمزه ثمالی می‌گوید که امام زین العابدین ع به من فرمود: چون خداوند اولین و آخرین را گرد آورد، منادی‌ای برخیزد وچنانکه همگان بشنوند ندا دهد: کجایند اهل محبتِ فی الله؟ پس جماعتی از مردم برخیزند و به آنان گفته شود بی‌حساب به سوی بهشت بروید. پس فرشتگانی با آنان مواجه شوند و بگویند: کجا؟ می‌گویند: به سوی بهشت، بی‌حساب و کتاب! بگویند: شما از کدامین دسته از مردمانید؟ می‌گویند: ما اهل محبتِ فی الله‌ایم. بگویند: اعمال شما چه بوده است؟ می گویند. همواره فی الله دوست داشتیم و فی الله دشمن داشتیم. بگویند: «پس چه نیکوست پاداش عمل‌کنندگان» (زمر/۷۴) 📚الكافی، ج‏2، ص126؛ 📚المحاسن، ج‏1، ص264 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع قَالَ: إِذَا جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ قَامَ مُنَادٍ فَنَادَی [بِصَوْتٍ] یسْمِعُ النَّاسَ فَیقُولُ أَینَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ؟ قَالَ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ؛ فَیقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا إِلَی الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسَابٍ. قَالَ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَیقُولُونَ إِلَی أَینَ؟ فَیقُولُونَ: إِلَی الْجَنَّةِ بِغَیرِ حِسَابٍ! قَالَ فَیقُولُونَ فَأَی ضَرْبٍ [حِزْبٍ] أَنْتُمْ مِنَ النَّاسِ؟ فَیقُولُونَ نَحْنُ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ. قَالَ فَیقُولُونَ وَ أَی شَی‏ءٍ كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ؟ قَالُوا كُنَّا نُحِبُّ فِی اللَّهِ وَ نُبْغِضُ فِی اللَّهِ. قَالَ فَیقُولُونَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
. 1️⃣ «إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» جمع شدن همگان از اولین و آخرین، صرف کنار هم جمع شدن نیست و سمت و سویی دارد؛ سمت و سویش میقات روزی معلوم است. میقات وقت و زمانی است که برای کار یا حادثه معینی معلوم شده است. روز هم واضح است که در اینجا به معنای طلوع آفتاب تا غروب نیست؛ ‌بلکه اشاره‌ای است به یک بازه زمانی که با کلمه «معلوم» بر معین بودن این بازه تاکید شده است. پس آن روزی که معلوم است میقاتی دارد که همگان به سوی آن میقات رهسپارند و آنجا گرد هم می‌آیند. 💠نکته ما انسانها یک قرار و وعده ای در یک روز معلوم پیش داریم که همه در آن جمع می‌شویم. حقیقت همه ما در آنجا برای خودمان و دیگران معلوم خواهد شد. چون آن وعده‌گاه نهایی همه ماست پس همه حقیقت ما آنجا آشکار خواهدشد؛ پس هر چه در آنجا باشد بیانی از حقیقت نهایی ماست که ممکن است الان بر ما مخفی مانده باشد. @yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
. 2️⃣ «إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» «میقات» به معنای وقتی معلوم و معین است و «یوم معلوم» هم که به معنای وقتی معین است؛ پس چرا چنین تعبیر کرد؟ 🍃الف. این اضافه، اضافه بیانیه است. (المیزان، ج19، ص۱۲۵ ) 🍃ب. میقات در این آیه چه‌بسا اسم مکان است نه اسم زمان؛ چرا که این کلمه گاه به معنای وعده‌گاه (محل وعده؛ مکانی که برای قراری معین شده است) نیز به کار می‌رود؛‌ آنگاه ترکیب اضافی فوق کاملا مضاف الیه غیر از مضاف است؛ و آیه می‌خواهد بفرماید همگان به سوی وعده‌گاهِ آن روز معین گرد خواهند آمد. 🍃ج. ... @yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
. 3️⃣ «إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» کلمه «میقات» در مواردی به صورت خبر (هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ، بقره/۱۸۹؛ إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً، نبأ/17؛ إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ، دخان/40) یا فاعل (فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَة، اعراف/۱۴۲) آمده است؛ که جای خود دارد. اما در جایی که به صورت ظرف می‌آید به نظر می‌رسد که اقتضای اولیه‌اش این است با حرف «ل» بیاید، چنانکه در قرآن کریم هم غالبا چنین آمده است: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسی‏ لِمیقاتِنا» (اعراف/۱۴۳) «وَ اخْتارَ مُوسی‏ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا» (اعراف/۱۵۵) «فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمیقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» (شعراء/38)؛ در فارسی هم می‌گوییم افراد برای میقات فلان جمع شدند. پس چرا در این آیه با حرف «الی» آمد؟ 🍃الف. چون این آیه در جواب منکرینی بود که برانگیخته شدن انسانها را بعید می‌شمردند؛ و در آیه قبل (تدبر 5) اشاره شد که آنان استبعاد خود را با تعبیر «بعث» بیان کردند اما خداوند در پاسخ از تعبیر «جمع» استفاده کرد؛ اکنون می‌افزاییم علاوه بر مزایایی که آمدن کلمه جمع به جای بعث دارد، آوردن حرف «الی» در کنار کلمه جمع همان نکته بعث (که به حرکت درآوردن و برانگیختن است) را هم القا می‌کند؛ و این لاحظه بوده که اینجا حرف «الی» را آورد در حالی که در موارد دیگری که قرآن میقات را با حرف «ل» آورد صرف حضور آنان در میقات موضوعیت داشته است نه به حرکت درآوردن و برانگیختن آنان برای رفتن بدان سو. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص413 ) ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
. 4️⃣ «إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» همه مردم در يك روز مشخّص جمع مى‏شوند. (تفسير نور، ج‏9، ص431) @yekaye
یک آیه در روز
1017) 📖 إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ 📖 ترجمه [حتما جمع‌شدگان‌اند] به سوی میقات روزی معلوم؛ سوره و
. 5️⃣ «إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» گرچه زمان قيامت در نزد ما نامعلوم است، امّا نزد خداوند مشخّص است. (تفسير نور، ج‏9، ص431) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکارکننده سوره واقعه (56) آیه 51 1399/5/4 4 ذی‌الحجه 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الضَّالُّونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «ضلل» در اصل به معنای گم شدن و ضایع شدن و اینکه چیزی در غیرمسیری که سزاوارش است قرار بگیرد، چنانکه برای مرده‌ای که دفن می‌شود ویا شیری که در آب مستهلک می‌شود تعبیر «أُضِلّ الميّتُ» و «ضَلَّ اللّبَنُ فى الماء» به کار می‌رود. در واقع، «ضَلَال» به معنای عدول و خارج شدن از راه مستقیم (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ انعام/۳۹)، و ره به مقصود نیافتن، و نقطه مقابل هدایت است (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها؛ إسراء/۱۵) و به هر گونه منحرف شدن از راه گفته می‌شود خواه عمدی باشد یا سهوی، کوچک باشد یا بزرگ. ▪️این تعبیری است که در قرآن کریم نه‌تنها در مورد کافران و منحرفان، بلکه گاه در مورد انبیاء و اولیاء – بویژه از زبان مخالفانشان – به کار رفته است؛ برخی وجهش را این دانسته‌اند که چون بر هرگونه بیرون رفتن از راه، و نه لزوما گناه، اطلاق می‌گردد، بدین مناسبت در مورد ایشان به کار رفته و برخی مساله را این گونه توضیح داده‌اند که این سخن، از منظر آن افرادی گفته شده که اینان را در مسیر خود نمی دیدند و از منظر آنان، این پیامبران از راه مورد نظر آنان منحرف شده‌اند. ◾️این ماده به نحو ثلاثی مجرد، در معنای لازم (گمراه شدن) به کار می‌رود (إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ؛ ص/۲۶) و برای معنای متعدی (گمراه کردن) به باب افعال (قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً؛ مائده/۷۷) و تفعیل می‌رود (أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ‏، فيل/۲؛ یعنی آیا کید آنان را در وضعیت باطل و مایه گمراه کردن خودشان قرار نداد؟ مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۱) که تقابل این دو معنا به خوبی در این آیه منعکس شده است: «أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ» (فرقان/۱۷) ◾️«ضالّ» (وَ لاَ الضَّالِّينَ؛ حمد/۷) اسم فاعل از این ماده در حالت ثلاثی مجرد (کسی که راه را گم کرده، گمراه)؛ و «مُضِلّ» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ) اسم فاعل از این ماده در باب افعال (گمراه کننده) می‌باشد. ◾️این ماده به مناسبت – و چه‌بسا به نحو استعاری – در معانی دیگری هم به کار می‌رود؛ چنانکه گفته‌اند در آیه «لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى‏» (طه/۵۲)، «ضلّ» به معنی غافل شدن است (هیچ چیز از او گم نمی‌شود یعنی پروردگارم از چیزی غافل نمی‌شود) 🔖جلسه ۷۷۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-24/ @yekaye
🔹الْمُكَذِّبُونَ در آیه دوم همین سوره درباره ماده «کذب» اشاره شد که ◾️ اغلب به همین بسنده کرده‌اند که اصل این ماده نقطه مقابل «صدق» است و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد و «کِذب:» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد. ▫️اما برخی توضیح داده‌اند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها می‌کند می گویند «کذب عن قرنه» ▫️و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار می‌رود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار می‌رود. ▫️و موید این معنا هم آن است که در خصوص «صدق» که نقطه مقابل آن است قبلا (در جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/) بیان شد که اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده‌اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شى‏ءٌ صَدْق» به کار می‌برند. ◾️در هر صورت «کَذِب» (َ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/۷۵) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که: ▫️– سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵) ▫️– یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى‏ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ‏؛ یوسف/۱۸)؛ ▫️– و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار می‌رود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/۱) ◾️فعل «کَذَبَ» هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار می‌رود؛ و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است: ▪️وقتی به باب تفعیل می‌رود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار می‌رود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴)؛ که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه می‌آید (فَكَذَّبُوهُ، اعراف/۶۴؛ فَكَذَّبُوهُما، مومنون/۴۸ و یس/۱۴؛ وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/۸۰) و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» می‌آید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/۳۹؛ كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ، انفطار/۹؛ ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ، مطففین/۱۷؛ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً، فرقان/۱۱؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى، ‏لیل/۹؛ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ، حاقه/۴؛ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه، انعام/۳۱ و یونس/۴۵؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ، یونس/۳۹؛ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ق/۵) و البته گاه می‌شود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ … كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/۲۳ و ۳۳) و البته این باء همواره باء تعدیه نیست، بلکه گاه باء سببیت است، مثلا: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/۱۱) «فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ» (فرقان/۱۹)؛ و بسیار می‌شود که مفعول آن حذف می‌شود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/۸۲؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، ‏طه/۵۶) ▪️ و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» می‌شود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/۵۱؛ ِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، آل‌عمران/۱۳۷؛ فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ، قلم/۸؛ فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ، طور/۱۱). 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه توضیح ماده«کذب» ▪️جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است: «كَذَّبُوا بِآياتِنا» (آل عمران/۱۱)، «رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» (المؤمنون/۲۶)، «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ»‏ (ق/۵)، «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا» (القمر/۹)، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ» (الحاقة/۴)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ»‏ (الحج/۴۲)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»‏ (فاطر/۲۵) «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/۱۳) ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود « فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ»‏ (أنعام/۳۳) در واقع می‌خواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمی‌توانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند. ▪️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانسته‌اند و گفته‌اند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست. 🔖جلسه ۹۶۹ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-2/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) ابان بن تغلب می‌گوید که امام صادق ع به من فرمود ابان! وقتی به کوفه رفتی این حدیث را روایت کن که: کسی که از روی اخلاص شهادت دهد به لا اله الا الله بهشت بر او واجب می‌شود. گفتم: همانا از همه گروه‌های سراغم می‌آیند آیا برای همه این حدیث را روایت کنم؟ [کنایه از اینکه برخی از افراد ناصبی که ظاهرا مسلمانند اما منکر ولایت شما هستند نیز سراغم می‌آیند؛ در حالی که می‌دانیم آنها بهشت نمی‌روند] فرمود: بله ای ابان! همانا وقتی روز قیامت شود و خداوند اولین و آخرین را گرد آورد لا اله الا الله از همگان سلب شود مگر کسی که بر این امر بوده است. 📚الكافی، ج‏2، ص520؛ 📚 المحاسن، ج‏1، ص33 الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ السَّوَّاقِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یا أَبَانُ إِذَا قَدِمْتَ الْكُوفَةَ فَارْوِ هَذَا الْحَدِیثَ مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ یأْتِینِی مِنْ كُلِّ صِنْفٍ مِنَ الْأَصْنَافِ أَ فَأَرْوِی لَهُمْ هَذَا الْحَدِیثَ قَالَ نَعَمْ یا أَبَانُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ‏ یوْمُ الْقِیامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَتُسْلَبُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْهُمْ إِلَّا مَنْ كَانَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ. 📚در المحاسن، ج‏1، ص181 همین مضمون را با اندک تفاوتی در تعبیر ابان بن تغلب از امام باقر ع روایت کرده است. @yekaye
☀️ 2) در فرازی از یکی از خطبه‌های امیرالمومنین ع آمده است: و دل مرد خردمند را ديده‏اى است كه بدان پايان كار خويش نگرد، و به ژرفى و بلندى آن راه برد. دعوت كننده‏اى خواند، و اميرى حكومت راند. پس دعوت كننده را پاسخ دهيد و فرمانروا را فرمان بريد! به درياهاى فتنه درشدند، و بدعتها را گرفتند، و سنّتها را وانهادند. مؤمنان به گوشه‏اى رفتند، و گمراهان دروغ‌پرداز به زبان آمدند و سخن گفتند. [در حالی که] ماییم پيراهن تن [پيامبر] و اصحاب و گنجينه‏ها و ابواب [رسالت]. در خانه‏ها جز از ابواب آن نباید وارد شد، و آن كه جز از در، به خانه در آمد دزد نامیده می‌شود. 📚نهج البلاغة، خطبه ۱۵۴، اقتباس از ترجمه شهيدى، ص152 و من خطبة له ع‏: وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 1️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» بحث این آیات در اصحاب شمال بود که محور اصلی جهنمیان را تشکیل می‌دهند و اکنون دو وصف برای اینان برمی‌شمرد؛ گمراهی و تکذیب‌گری. یعنی 🔻اولا راه را گم کرده‌اند؛ و 🔺ثانیا اهل تکذیب‌اند؛ یعنی به جای اینکه اکنون که راه را گم کرده‌اند نسبت به کسانی که حقیقت را عرضه می‌کنند گوش شنوایی داشته باشند و حقیقتی که بر آنان عرضه می‌شود را بپذیرند هر حقیقتی که بر آنان عرضه می‌شود را دروغ می‌شمرند. 🔹شاید از اینکه وصف دوم را هم به وصف اول افزود بتوان نتیجه گرفت صرف اینکه کسی راه را گم کند وی را جهنمی نمی‌کند و هنوز امید به نجات او هست. زمانی یک گمراه جهنمی می‌شود که این گمراهی را مقصد خویش قرار دهد و هر حقیقتی که بر وی عرضه شود را تکذیب کند. (الميزان، ج‏19، ص125 ) 🔸به تعبیر دیگر، بدتر از گمراهی، تکذیب کردن است؛ وگرنه بسیاری از گمراهان، توفیق هدایت می‌یابند (تفسیر نور، ج۹، ص۴۳۳) 💠نکته تخصصی : بیچاره‌کننده از بدبختی‌های دوره مدرن این است که ، و محور هدایت دیگران قلمداد شده‌اند❗️ و بدین جهت است که شاید این نحوه گمراهی که در دوره مدرن در جهان شیوع پیدا کرده بی‌سابقه باشد: بعد از رنسانس انسانی که با مسیحیت تحریف شده روبرو بود به جای اینکه از این تحریف برگردد و راه صحیح را بیابد اساسا دین آسمانی را کنار گذاشت و پنداشت که با (که به غلط نامش را و گذاشته بود) می‌تواند کار خویش را پیش ببرد❗️ این گونه بود که برای اولین بار در تاریخ بشر، ، تحت نام و در جایگاه مرجعیت فکری جامعه قرار گرفتند؛ که اوج این فاجعه با رقم خورد که بحق نام به وی داده‌اند. وی کسی بود که توانست (که نتیجه‌اش صرفا اذعان به در همه چیز بود) را به (نه فقط ادعا کند ؛ بلکه هرکس را که ادعای دانستن داشته باشد پیشاپیش متهم و محکوم به دروغگویی کند) تبدیل کند. در مردم سه دسته بودند: ، که اگرچه به حقیقت نرسیده اما در مسیر رسیدن به حقیقت است؛ و بقیه بودند که «همج رعاع» (افراد ) بودند (نهج‌البلاغه، حکمت147 )؛ یعنی 🔺اگرچه می پذیرفتند عالمانی که به حقیقت دست یافته باشند (= عالم ربانی) بسیار ناچیزند 🔺اما دیگران می‌توانستند در مسیر رسیدن به حقیقت قرار گیرند (متعلم علی سبیل النجاة) و 🔻تنها اگر کسی در این مسیر قرار نمی‌گرفت حیران و سرگردان و پوچ می‌شد؛ 📛 اما ثمره فلسفه کانت این شد که چون دست‌یابی به حقیقت و در نتیجه وجود هرگونه «عالم ربانی» مورد انکار قرار گرفت، افتخار کردن به ندانستن، از حد واقعی خویش (= علامت تواضع عالِمی که علمش البته محدود است) بیرون شد و محور قضاوت درباره همگان قرار گرفت❗️ (جالب اینجاست که کسانی که رسیدن به حقیقت را انکار می‌کنند و منطقا راه هر گونه قضاوتی را می‌بندند، به خود اجازه می‌دهند درباره دیگران قضاوت قطعی داشته باشند‼️) 🌐این درست نقطه مقابل دیدگاه قرآن است که در عین حال که از انسانها می‌خواهد که هیچ سخنی را بدون تحقیق و بررسی نپذیرند و هر سخنی را بشنوند، اما اصرار دارد که تشخیص حق هم ممکن است و از انسانها می‌خواهد به شنیدن بسنده نکنند، بلکه سپس از بهترین آن پیروی کنند: «فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/17-18) 🌀اما کانت به انسانها می‌گفت که اساسا هیچ سخنی درباره حقیقت غیرمادی ارزش شنیدن ندارد؛ و علیرغم توصیه‌های اخلاقی دست‌نیافتنی وی، تنها چیزی که برای پیروی کردن باقی ماند دلخواه‌ها و هوس‌های انسانها بود؛ که چون پیروی از همه دلخواه‌ها و هوس‌ها امکان نداشت مردمان مدرن با خود قرار گذاشتند که دلخواه‌ها و هوس‌های اکثریت معیار رفتار همگان باشد (که البته هرجا افرادی توانستند که با زور بر اکثریت غلبه کنند با قرار دادن حق وتو و امثالهم این حق را برای خود محفوظ نگه داشتند❗️) ♻️این گونه بود که با سیطره و در پرتوی آموزه‌های ، بودن (یعنی هر حقیقتی را پیشاپیش تکذیب کردن) که است که انسان را از رسیدن به حقیقت محروم می‌کند، به عنوان قلمداد شد❗️ 🤔و شاید این برترین دستاورد ابلیس در تاریخ بشر برای گمراه کردن انسانها باشد؛ زیرا مادامی که این امر به عنوان فضیلت قلمداد شود هرگز هیچ گمراهی درصدد جستجو و حتی گوش دادن به حقیقت برنخواهد آمد. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تدبر 1️⃣ 💠درددلی با آنچه بیشتر جای تعجب دارد این است که برخی از کسانی که خود را مسلمان و شیعه می‌دانند فراموش کرده‌اند که خداوند زمین را بدون حجت نمی‌گذارد؛ و چون از فهم و تحلیل اختلاف نظرهایی که بین علمای شیعه رخ می‌دهد ناتوان مانده‌اند می‌پندارند چون از دیدگان ما است پس بر انسانها تمام نمی‌شود و انسانها مجبورند در زندگی خود را ادامه دهند❗️ گویی اینان (که همچنان از جهان را روشن می‌کند) را به منزله (که جهان یکسره در باشد) می‌پندارند. 💢اینکه آنها نتوانند اختلاف بین علمای شیعه را تبیین کنند چندان جای تعجب ندارد (چون به هر حال هر تبیینی نیازمند درک ظرایفی است که بسیاری از اوقات بر افراد مخفی می ماند) 🚫اما این ناراحت‌‌کننده است که خود را شیعه و معتقد به می‌دانند، در عین حال به خاطر اینکه در جایی از یک تبیین ناتوان مانده‌اند (یعنی در مورد چرایی اختلاف علما علیرغم نقش‌آفرینی امام ع)، به جای اینکه صرفا به خود در این موضوع خاص اذعان کنند و برای یافتن حقیقت بیشتر بکوشند، واضحترین واضحات معارف الهی (که خداوند انسانها را بدون حجت در جهان رها نمی‌کند) را می‌کنند. خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. @yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 2️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» از این وضعیت گمراهی و تکذیب‌گری آنان با وصف (اسم فاعل: ضالون؛ ‌مکذبون) و نه با فعل (ضلوا؛ ‌کذبوا) یاد کرد. چرا؟ 🍃الف. می‌خواهد نشان دهد که این وضعیت در آنها رسوخ دارد؛ و این رسوخ آن وضعیت است که آنان را سزاوار چنین عذابهایی کرده است. یعنی گمراهی و دروغ‌زن بودن صرفا یک کاری نیست که گاهی انجام داده باشند. به تعبیر دیگر چنین نیست که اگر کسی یکی دوبار راه را گم کرد ویا یکی دو بار حقیقتی را تکذیب کرد در زمره اصحاب شمال قرار گیرد؛ بلکه اصحاب شمال آنان‌اند که اساسا گمراه و تکذیب‌کننده حقیقت‌اند. 🍃ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
. 3️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» گمراهی همواره از یک راه معین معنی دارد؛ ‌و تکذیب کردن هم همواره تکذیب کردن چیزی است؛ متعلق این گمراهی و تکذیب چیست؟ اغلب مفسران مقصد و آنچه مورد تکذیب آنها قرار گرفته را راه حق و دین الهی و اموری همچون توحید و نبوت و معاد دانسته‌اند (مثلا مجمع البيان، ج‏9، ص334 ) اما به نظر می‌رسد همین نیاوردن متعلق آن حاوی نکته‌ای است و آن این است که هرگونه تکذیب حقیقت انسان را چنین جهنمی می‌کند و اگر مفسران بر تکذیب توحید و نبوت و معاد تاکید داشته‌اند از باب اهمیت جدی این حقایق است. 💠نکته تخصصی همین که ضال و مکذب بودن از مهمترین عوامل جهنمی شدن است نشان‌دهنده اصرار اسلام بر آزاداندیشی واقعی است؛ و البته چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد لازمه آزاداندیشی نه انکار همه چیز، بلکه تسلیم بودن در برابر حقیقت است. بسیاری از اوقات انسانها دلبسته یک باور یا عقیده می‌شوند (ولو آن عقیده، اعتقاد به شکاکیت باشد!) و آنگاه از راه حق و حقیقت دور می‌شوند و هر حقیقتی که خلاف عقیده‌شان باشد را تکذیب می‌کنند: و این مهمترین معیار جهنمی شدن جهنمیان است. @yekaye