ادامه توضیح ماده «کتب» (۲)
ویا وقتی در مورد عدهای میفرماید: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» (مجادلة/22) این را در مقابل کسانی است که در موردشان فرموده بود «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» (كهف/28) (معنای «أَغْفَلْنا» در اینجا از تعبیر «أغفلت الكتاب» گرفته شده که وقتی است که آن را خالی از هر گونه کتابت و نقطهگذاری قرار دهند)
ویا وقتی میفرماید: «فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ» (أنبياء/94) اشاره دارد که آن را برایشان تثبیت میکنیم و پاداشش را حتما میدهیم یا وقتی که میفرماید «فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ» (آل عمران/53) یعنی ما را در زمره آنان قرار بده که اشاره است به آیه «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ...» (نساء/69)
و یا آیه «ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (كهف/49) گفته شده که اشاره است به ثبت اعمال بندگان؛
و یا در خصوص آیات «إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» (حديد/22) و «إِنَّ ذلِكَ فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حج/70)، و «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (أنعام/59)، و «فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً» (إسراء/58)، اشاره به لوح محفوظ است؛
یا در آیه «لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ» (أنفال/68) یعنی آنچه خداوند از حکمت مقدر کرده است که ظاهرا اشاره است به آیه «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (أنعام/54) و گفته شده که اشاره است به آیه «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ» (أنفال/33)،
ویا از همه صریحتر آيه «لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا» (توبة/51) اشاره دارد به آن قضا و قدری که ما قرار دادیم (که درباره اینکه چرا گفته شد «لَنا» و نفرمود «علينا» گفتهاند تنبهی است به اینکه هر مصیبتی که بر ما وارد شود آن را نعمت میشمریم) ونیز آیه «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ» (مائدة/21)؛ که البته در مورد آیه اخیر برخی گفتهاند شاید مقصود از «کتب الله لکم» «وَهَبَها لکم: آن را به شما بخشید» باشد که و نیز گفتهاند به معنای آن است که «برای شما مقدر کرد به شرط اینکه در آن وارد شوید» و گفته اند به همان معنای «أوجبها عليكم» است و اینجا نیز بدین جهت از تعبیر «لَكُمْ» و نه «عليكم» استفاده کرد که نفع آن به خودشان برمیگردد.
همچنین در آیه «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ» (روم/56) به معنای در علم خدا و آنچه او مقدر و حکم کرده است؛ و آیات «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» (رعد/38)، و «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ» (توبة/36) را نیز به همین معنا دانستهاند.
همچنین برای اشاره به حجت و دلیل ثابت و استوار هم از این ماده استفاده شده است مانند «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ» (حج/8)، یا «أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ» (زخرف/21)، یا «فَأْتُوا بِكِتابِكُمْ» (صافات/157)، «كِتابَ اللَّهِ» (نساء/24)، یا «أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً» (فاطر/40)،
و حتی تعبیر «أُوتُوا الْكِتابَ[و إنّ الّذين أوتوا الكتاب ليعلمون]» (بقرة/144) را هم احتمال دادهاند از همین باب باشد
و یا آیه «أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ» (طور/41) اشاره به این علم و اعتقاد دانستهاند.
همچنین در آیه «وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ» (بقرة/187) برای درصدد نکاح درآمدن نکته لطیفی است و آن اینکه خداوند میل به نکاح را برای بقای نسل در انسان قرار داد پس انسانی هم که در مسیری که خداوند تعیین کرده به نکاح اقدام میکند عملا درصدد آن چیزی برمیآید که خداوند مقدر کرده است.
▪️همچنین از ایجاد هم به «کتابت» یاد شده است «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» (رعد/38)، چنانکه از زایل و محو کردن هم به «محو» (پاک کردن) تعبیر شده است: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ» (رعد/39) در این معنا آیه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» (رعد/38) بر همان مضمونی دلالت دارد که آیات «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (رحمن/29) بر آن «وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» (رعد/39) دلالت دارند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص699-701)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده «کتب» (3)
▪️اما خود کلمه «کتاب» (که به صورت «کتب» جمع بسته میشود: وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ؛ سبأ/۴۴) را گفتهاند که در اصل مصدر بوده است (به معنای نوشتن) که برخی گفتهاند که از باب مبالغه بر آنچه در آن نوشته میشده (به خود نوشتهها) اطلاق شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص23)؛
▫️به تعبیر دیگر اصل در مورد کلمه «کتاب» صحیفهای است به همراه نوشتهای که در آن هست؛چنانکه این معنا در آیاتی مثل «أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ» (نساء/153) یا «وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ» (أنعام/7) کاملا واضح است (مفردات، ص699)
در واقع، وزن «فعال» یا برای مصدر (نوشتن) به کار میرود مانند حساب و قیام؛ گاه در معنای اسم برای چیزی که فعل بر آن واقع میشود (نوشته شده) مانند لباس و لثام (= نقاب)؛ اما به مناسبت اینکه امر نوشته شده همواره در جایی نوشته میشده به خود آن لوح و نوشتهاش روی هم اطلاق «کتاب» میشده؛ وگرنه اگر کتاب را صرفا به معنای «نوشتن» یا «چیز نوشته شده» بدانیم؛ آیه «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ؛ في كِتابٍ مَكْنُونٍ» (واقعه/77-78) معنای محصلی نخواهد داشت. (مفاتيح الغيب، ج29، ص430 )
و اطلاقش بر قرآن را هم از همین باب و نیز از باب اینکه احکام و مفاهیم و محتویاتش تثبیت شده به طوری که تردیدی در آن نمیتوان روا داشت، دانستهاند (التحقيق ، ج10، ص23)
🔸اتفاقا تفاوت «کتاب» با «دفتر» و «صحیفه» (یا «مصحف») و «لوح» را در همین دانستهاند که در کتاب وجود نوشته مورد لحاظ است؛ اما در لوح و دفتر و صحیفه اینکه چیزی در آن نوشته شده باشد یا خیر موضوعیت ندارد؛
▪️ و البته تفاوت دیگر «کتاب» با «مصحف» در این است که مصحف حتما باید چند برگ باشد اما اگر متنی تنها در یک برگه نوشته شود کلمه «کتاب» باز بر آن اطلاق میشود: [مانند: «إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَريمٌ ...» (نمل/29-31)] هرچند در مورد کلمه «صحیفه» (نه «مصحف») گفته شده که بر یک برگه نیز اطلاق میشود و نیز گفته شده که اگر به صورت «صُحُف»به کار برود به معنای برگه (یا برگهها)یی است که در آن نوشتهای موجود است مانند «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10) یا «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» (بینه/2) (الفروق في اللغة، ص287 )
🔸به همین مناسبت خوب است به تفاوت کلمه «کتاب» و ماده «کتب» با برخی از کلمات مشابه دیگر نیز اشاره شود:
▪️در تفاوت « «کتابت» و «نسخ» گفتهاند که نسخ انتقال معانی کتاب است؛ و اصل آن از ازاله کردن است؛ گویی وقتی معانی کتابی و نوشتهای را به کتاب دیگری منتقل میکنیم آ» را از اولی ساقط و باطل کردهایم؛ در حالی که کتابت اعم از این است که نقلی از جایی رخ داده باشد یا خیر. (الفروق في اللغة، ص286 )
▪️در تفاوت ماده «زبر» و «کتب» هم گفتهاند که «زبور» در اصل کتابتی است که روی سنگ انجاممیشد و کم کم با کثرت کتابتها به هر کتابتی گفته شد؛زیرا اصل این کلمه بر فخامت و غلظت دلالت دارد چنانکه به تکه آهن «زبرة» گفته میشود و به همین مناسبت به کتابت روی سنگ که با غلظت و سختی همراه است اطلاق میشد و این احتمال هم مطرح است که «زبور» کتابی باشد که عمدهاش راندن و دور کردن از مخالفت با حق باشد و به خاطر همین شدت و غلظتی که در محتوای آن برای بازدارندگی هست زبور نامیده شده باشد چنانکه گفتهاند زبور حضرت داوود عمدتا شامل مطالب برحذر دارنده بوده است؛ و از زجاج هم نقل شده که هر نوشته مشتمل بر حکمتی را زبور گویند (الفروق في اللغة، ص286)
▪️در تفاوت «منشور» و «کتاب» هم گفتهاند که وقتی گفته میشود نزد فلانی منشوری هست یعنی نوشتهای هست که او را تقویت و تایید میکند؛ و در اصل «منشور» وصفی برای کتاب بوده چنانکه در قرآن هم به همین صورت به کار رفته است «كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُورا»ً (اسراء/13) و بعدا برای چنین کتابهایی رایج شده است. (الفروق في اللغة، ص287)
▪️در تفاوت «سفر» با «کتاب» هم گفتهاند «سفر» (مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً؛ جمعه/۵) به کتابهای بزرگ (نه هر کتابی) گفته میشود؛ و نیز گفته شده «سفر» کتابی است که ناظر به محتویات دینی باشد؛ و به لحاظ لغوی هم سفر به معنای امر واضحی است که بخوبی معانیاش را ابراز میدارد چنانکه «اسفر الصبح» به وقت نمایان شدن قطعی صبح گویند ویا وقتی زنی نقابش را از صورتش کنار بزند میگویند «سفرت المرأة». (الفروق في اللغة، ص287 )
▪️همچنین در تفاوت «کتاب» و «مجله» هم گفتهاند مجله کتابی است که محتواهای جلیلالقدری از حکمتها و غیره داشته باشد و به کتابی که حاوی مطالب سخیف و هرزه باشد «مجله» گفته نمیشود ( الفروق في اللغة، ص288 ) [ولو که امروزه و بعد از پیدایش صنعت چاپ، مساله بالعکس شده است!]
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده «کتب» (4)
▪️کلمه «کتاب» در قرآن کریم با کاربردهای بسیار متنوعی مشاهده میشود.
معانی الزام و وجوب و قضا و قدر و تثبیت که قبلا اشاره شد. اما به آنها منحصر نیست؛
▫️مثلا در آیه «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ» (آل عمران/78) کتاب اول به معنای آن چیزی است که به دست خود مینوشتند و در آیه «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ» (بقرة/79) بدان اشاره شده است؛ کتاب دوم به معنای تورات است؛ و کتاب سوم به معنای مطلق کتابهای آسمانی و هر چیزی از جنس کتاب الله است.
▫️یا در آیه «وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ» (بقرة/53) گفتهاند هردو اشاره به تورات است که از جهت احکامی که تثبیت میکرد، کتاب؛ و از این جهت که حق را از باطل متمایز مینمود، فرقان نامیده شده؛
▫️و هرجا تعبیر «اهل الکتاب» به کار رفته غالبا منظور اهل انجیل و تورات است؛
▫️یا در آیه «وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ» ( عمران/119) به معنای مطلق کتاب آسمانیای است و اینجا کتاب به معنای اسم جنس به کار رفته و مفادش شبیه مفاد آیه «يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» (بقرة/4) و در مقابل مفاد «وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) میباشد.
▫️یا در آیات «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلًا» ( عمران/145) و «لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ» (أنفال/68)، و «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ» (توبة/36) به معنای حکم خداست؛
▫️و نیز قبلا اشاره شد که گاه این کلمه برای آن کتابی است که در لوح محفوظ است و در مورد آیه « وَ مَا كاَنَ هذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْتَرى مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ» (یونس/37) هم همین احتمال مطرح شده چون گفته که قرآن تفصیل آن کتاب است؛ هرچند که برخی آن را همان قرآن و برخی آن را قرآن به اضافه سایر حجتها و عقل و علم دانستهاند؛
و شبیه این بحثها در مورد «فَالَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ» (عنكبوت/47)، و «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» (نمل/40) مطرح شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص701-702 )
▪️از کاربردهای دیگر قرآنی این کلمه وقتی است که به باب افتعال وارد شود «وَ قَالُواْ أَسَطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلىَ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا» (فرقان/5) که «اکتتاب» را به معنای اختلاق (متنی که ساختگی و دروغین باشد) دانستهاند؛ و این مضمون با تعبیر دیگری در آیه «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ» (بقرة/79)و یا «ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ» (توبة/30) آمده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص701 )
▪️از کاربردهای دیگر این ماده کاربرد آن در خصوص یک نحوه آزاد کردن برده بوده است؛ «کتابت عبد» به این معنا بوده که بردهای خود را [غالبا به صورت قسطی] از صاحبش میخرید که از مسیرهایی بوده که در اسلام برای آزاد کردن بردگان قرار داده و توصیه شده: «وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ» (نور/33)؛ یعنی برده با ارباب خود قراردادی تنظیم میکرد که وی کسب و کاری انجام دهد و در ازای پرداخت هزینه معینی وی آزاد شود؛ و وجه تسمیهاش را برخی همین دانستهاند که چون این شرط بین آنها مکتوب میشد چنین نامیده شده (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص159 )
و برخی هم احتمال دادهاند که از باب کتابت به معنای الزام و وجوب (که با این قرارداد ارباب ملزم به آزاد کردن برده میشده) یا از باب کَتبی که به معنای نظم و رویه ثابت و مستقر است باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص702 )
▪️همچنین کاربرد این ماده به صورت اسم فاعل (کاتب: نویسنده) (مثلا: وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّه، بقره/۲۸۲؛ كِراماً كاتِبينَ، انفطار/11) ویا اسم مفعول (مکتوب: نوشته) (مثلا: الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ؛ اعراف/۱۵۷) نیز در قرآن کریم رایج است.
📿ماده «کتب» و مشتقات آن ۳۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است که 255 مورد آن به صورت کلمه «کتاب» (که اگر 6 مورد کلمه «کُتُب» را هم به آن اضافه کنیم 261 مورد خواهد شد) میباشد.
@yekaye
🔹مَكْنُونٍ
▪️ماده «کنن» در اصل دلالت دارد بر پوشش ویا مصونیت؛ وقتی گفته میشود «كنَنْتُ الشيءَ في كِنِّهٍ» یعنی آن را در آن قرار دادم و حفظ کردم (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص123 )
▫️به تعبیر دیگر، این ماده دلالت دارد بر پوششی که از شیء پوشیده شده حفاظت کند یعنی دو مفهوم پوشش و حفاظت در آن نهفته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص122 )
▫️برخی توضیح بیشتری داده و گفتهاند معنای محوری این ماده «پوشاندن در یک فضای توخالیِ محکمی است که شیء مورد نظر را بپوشاند یا مورد حمایت قرار دهد» ؛ چنانکه به جعبه تیردان که از پوست درست شده «کنانة» ویا به غار ویا خانه و هر ساختمانی که انسان را از سرما و گرما بپوشاند «کِنّ» گفته شود که جمع آن «أکنان» است: «وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً» (نحل/۸۱) (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۹۲۷)
▪️در واقع، «کِنّ» هر آن چیزی است که چیزی در آن حفظ شود؛
▫️و «مکنون» آن چیزی است که در این «کن» (ستر و حفاظ) قرار داده و حفظ شده است: «كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ» (صافات/49) یا «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ» (طور/24) یا «كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/22-23)؛
▫️و «کِنان» به معنای غطاء و پوششی است که چیزی برای حفاظت در درون آن قرار می گیرد و جمع آن «أَكِنَّة» میباشد شبیه «غطاء» و «أغطية»: «وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ» (أنعام/25؛ اسراء/۴۶) «وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ» (فصلت/5) که در این دو آیه گفته شده که مقصود آن پوشش و مانعی است که مانع فهم آنان میشود؛ و مضمونش شبیه آیه «يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ ُ كَثيراً مِمَّا تَقُولُ» (هود/91) میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص727 )
هرچند برخی «أَكِنَّة» را جمع هم برای «كِنّ» و هم برای «كِنَان» دانستهاند و البته تفاوت این دو را در این دانستهاند که در کنان یک تداوم در پوشش هم لحاظ میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص122 ).
▪️«أكننتُ الشّيءَ» را برخی به معنای «آن را مخفی کردم» دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص123 ) و برخی آن را به معنای مخفی کردن در خویش «أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ» (بقرة/235) (مفردات ألفاظ القرآن، ص727) و همین که در قرآن این تعبیر را در مقابل عرضه داشتن و اعلان کردن قرار داده: «وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ« (بقرة/235) «وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ» (نمل/۷۴؛ قصص/۶۹) و نشان میدهد که یک نحوه مخفی کردن و در سر نگه داشتن در این ماده لحاظ شده است؛ یعنی آننان این مطلب را در دل خویش محفوظ و باقی نگه میدارند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص123 )
🔸از توضیحات فوق معلوم شد شد ماده «کنن» به ماده «ستر» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفتهاند «کنن» ستر و پوششی است که برای حفظ و صیانت از چیزی باشد؛ و لذا اگر جایی یک موضع مصون و محفوظ باشد ولو مخفی نباشد تعبیر «مکنون» و «کنین»را میتان برایش به کار برد چنانکه «در مکنون» یعنی مرواریدی که سزاوار است مصون و محفوظ نگه داشته شود ویا «جاریه مکنونه» زنی است که با حجاب مصونیت پیدا کرده؛ نه اینکه لزوما مخفی و نهان باشند؛ و اکنان چیزی در نفس هم به معنای آن است که آن را ابراز نکرده و از ادا کردن آن را مصون داشته است. (الفروق في اللغة، ص281 )
🔸در تفاوت «کِنّ» با «سرّ» هم گفتهاند که «سر» مخفی کردن چیزی است که خود شیءاقتضای مخفی بودن دارد؛ اما «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است که دو آیه «أَكْنَنْتُمْ في أَنْفُسِكُم» (بقره/۲۳۵) و «يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ» (نمل/۶۹) موید این تحلیل است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۲۱۲)
📿این ماده و مشتقات آن جمعا 12 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) از امام صادق ع درباره آیه «ن وَ الْقَلَمِ» (قلم/۱) سوال شد. فرمودند:
همانا خداوند قلم را از درختی در بهشت که نامش «خُلد» (=جاودانه) است آفرید. سپس به رودی در بهشت فرمود: مرکب شو! پس آن رود منجمد شد در حالی که سفیدتر از برف بود و شیرینتر از شهد؛ سپس به قلم فرمود: بنویس! گفت: پروردگارا چه بنویسم؟! فرمود: بنویس آنچه بود و آنچه را تا روز قیامت میباشد. پس قلم در برگهای شفافتر از نقره و خالصتر از یاقوت نوشت. سپس آن را در هم پیچید و در رکنی از عرش قرار داد. سپس بر دهان قلم مهر زد که دیگر سخن نگفت و تا ابد سخن نگوید؛پس آن همان کتاب مکنونی است که نسخ (رونویسی) همهاش از روی آن انجام میشود! آیا شما عرب نیستید؟ پس چگونه معنای سخن را نمیدانید؟! وقتی یکی از شما به همنشین خود میگوید «این کتاب را استنساخ کن» مگر غیر از این است که وقتی از روی آن کتاب نسخه برداری میکند آن را از اصلش برگرفته است؛ و این همان سخن خداوند است که «همانا ما آنچه شما انجام می دهید را استنساخ می کنیم» (جاثیه/۲۹)
📚تفسير القمي، ج2، ص379-380
حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ [عَبْدِ الرَّحِيمِ] الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ «ن وَ الْقَلَمِ».
قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْقَلَمَ مِنْ شَجَرَةٍ فِي الْجَنَّةِ يُقَالُ لَهَا الْخُلْدُ؛ ثُمَّ قَالَ لِنَهَرٍ فِي الْجَنَّةِ: كُنَّ مِدَاداً! فَجَمَدَ النَّهَرُ وَ كَانَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ. ثُمَّ قَالَ لِلْقَلَمِ: اكْتُبْ! قَالَ وَ مَا أَكْتُبُ يَا رَبِّ؟ قَالَ اكْتُبْ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ! فَكَتَبَ الْقَلَمُ فِي رَقٍّ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْفِضَّةِ وَ أَصْفَى مِنَ الْيَاقُوتِ. ثُمَ طَوَاهُ فَجَعَلَهُ فِي رُكْنِ الْعَرْشِ. ثُمَّ خَتَمَ عَلَى فَمِ الْقَلَمِ فَلَمْ يَنْطِقْ بَعْدُ وَ لَا يَنْطِقُ أَبَداً، فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا. أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَى الْكَلَامِ، وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ أُخِذَ مِنَ الْأَصْلِ وَ هُوَ قَوْلُهُ: «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»
📚این فراز که خداوند به قلم دستور داد و ...، قبلا در حدیث دیگری در بحث از سوره قلم آيه ۱ (حدیث۲، جلسه ۴۶۷ http://yekaye.ir/al-qalam-68-1/) گذشته بود.
✳️ضمنا توجه شود که نباید این قلم و مرکب و ... اشاره به حقایق ملکوتیای دارد که متناسب با فهم ما بیان شده و نباید این معارف را در افق همین معنای محدود مادی فروکاست.
@yekaye
☀️۲) روایت شده است که مفضل از امام صادق ع پرسید: آیا میشود که خداوند اطاعت از بندهای را واجب کند در حالی که خبر آسمان را از او مخفی بدارد؟!
فرمود: خداوند جلیلتر و بزرگوارتر و مهربانتر است به بندگانش و نیز رحیمتر از آن است که اطاعت از بندهای را واجب کند ولی خبر آسمان را صبح و شام از او مخفی بدارد!
راوی میگوید: سپس امام کاظم ع (فرزند امام صادق ع که احتمالا آن موقع خردسال بودند) وارد شد و امام صادق ع به مفضل فرمود: آیا دلت میخواهد کسی را ببینی که صاحب کتاب علی ع است؟
مفضل گفت؛ و چه چیزی بهتر از این؟
فرمود: این همان صاحب کتاب علی ع است؛ همان کتاب مکنونی که خداوند عز و جل فرمود «جز پاکشدگان آن را مس نکنند» (واقعه/79)
📚الغيبة للنعماني، ص326-327
أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ جَمَاعَةَ الصَّائِغِ قَالَ: سَمِعْتُ الْمُفَضَّلَ بْنَ عُمَرَ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ ثُمَّ يَكْتُمُهُ خَبَرَ السَّمَاءِ؟
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ وَ أَرْأَفُ بِعِبَادِهِ وَ أَرْحَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ ثُمَّ يَكْتُمَهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً.
قَالَ ثُمَّ طَلَعَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع؛ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يَسُرُّكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى صَاحِبِ كِتَابِ عَلِيٍّ؟
فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ وَ أَيُّ شَيْءٍ يَسُرُّنِي إِذاً أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ؟
فَقَالَ هُوَ هَذَا صَاحِبُ كِتَابِ عَلِيٍّ الْكِتَابِ الْمَكْنُونِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون».
@yekaye
یک آیه در روز
1045) 📖فی كِتابٍ مَكْنُونٍ 📖 ترجمه 💢در کتابی محفوظ و نهان؛ سوره واقعه (56) آیه 78 1399/8/9 13 ر
.
1️⃣ «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ»
قرآن کریم در کتابی مکنون است؛ مقصود از این کتاب مکنون چیست؟
🍃الف. همان لوح محفوظ است که حقیقت قرآن در آنجاست و از دست خلایق مستور و محفوظ است (ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص727) و این دو آیه به لحاظ مضمونی همان را میفرماید که در جای دیگر فرمود: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» (بروج/22) (الميزان، ج19، ص137 )
🍃ب. مقصود همان مصحفی است که در دست ماست (مجاهد؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص341 ) بدین معنا که این قرآن چون به صورت مصاحفی در دست عموم مسلمانان قرار گرفت از هرگونه تحریف و تغییری مصون گشت؛ و از این جهت که آن موقع که این آیه نازل شده هنوز مصاحف به این صورت رایج نبوده عملا این آیه یکی از موارد اخبار از غیب است که در قرآن آمده (البحر المحيط، ج10، ص92 )
🍃ج. مقصود تورات و انجیل است؛ گویی فرموده است این قرآنی است که کریم بودنش در کتابهای تورات و انجیل ذکر شده است (عکرمه، به نقل از البحر المحيط، ج10، ص92 )
🍃د. مقصود در قلوب مومنان است (به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص727 )
🍃ه. صرفا برای اشاره است به این نکته که خداوند قرآن را حفظ میکند یعنی همان مضمونی که در جای دیگر فرمود «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (لحجر/9) ((به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص727 )
🍃و. با توجه به آیه بعد که میفرماید «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، چهبسا «کتاب» در اینجا در معنای اصل لغویاش (تثبیت و تقریر) به کار رفته؛ یعنی میخواهد بگوید حقیقت قرآن معانیای است که فهم و معرفت و شهود آن در قبال مردم در یک ستر و حفظ و غشاء است که جز مطهران بدان راه نمییابند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص123 )
🍃ز. ...
💠تبصره
فرمود قرآن در کتابی محفوظ و نهان است؛
اگر این محفوظ و مستور بودنش ناظر باشد به لوح محفوظ و حقیقتی ماورایی؛ که مساله واضح است؛
اما ممکن است در خصوص سایر موارد این اشکال به ذهن خطور کند که چگونه کتاب مکنون را مثلا خود مصحف یا ... دانستید در حالی که اینها مستور نیستند و در دسترس میباشند?
در پاسخ گفتهاند که باید به تفاوت دقیق کلمه «مکنون» با «مستور» توجه داشت؛ در کلمه «مکنون» تاکید بر حفظ و صیانت است؛ و اگر مخفی بودنی هم هست از این باب است که غالبا چیزی را که قرار است حفظ و صیانت شود از دید افراد مخفی میکنند؛ و وقتی قرآن مثلا با قرار گرفتن در مصاحفی که در دست همگان هست از تحریف و هرگونه دستکاری حفظ میشود عملا همین اقدام موجب «مکنون» شدن (یعنی حفظ و صیانت آن)شده است. در این موارد هم مساله این است که قرآن و کرامتش با این شیوه به بهترین وجه ممکن حفظ شده است. ((مفاتيح الغيب، ج29، ص430)
@yekaye
یک آیه در روز
1045) 📖فی كِتابٍ مَكْنُونٍ 📖 ترجمه 💢در کتابی محفوظ و نهان؛ سوره واقعه (56) آیه 78 1399/8/9 13 ر
.
2️⃣ «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ»
قرآن، تنها الفاظ و عبارات نيست، محتوايى والا دارد كه در نزد خداوند محفوظ و مكنون است (تفسير نور، ج9، ص442)
@yekaye
یک آیه در روز
1045) 📖فی كِتابٍ مَكْنُونٍ 📖 ترجمه 💢در کتابی محفوظ و نهان؛ سوره واقعه (56) آیه 78 1399/8/9 13 ر
.
3️⃣ «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ»
فرمود: آن همانا قرآن کریم است در کتابی محفوظ و نهان؛
ظرف بودن این کتاب محفوظ و نهان میتواند برای:
🍃الف. خود «قرآن» باشد؛ یعنی خود قرآن (صرف نظر از وصف کریم بودن یا نبودنش) در کتاب مکنون است (اغلب اقوال تدبر ۱ ناظر به این معنا بود) (شبیه وقتی که گفته میشود «زیدٌ رجل ٌ کریمٌ فی بیته» مقصود این است که زید فی بیته و هو رجل کریم؛ نه اینکه هو رجل کریم فی بیته و غیرکریم اذا کان خارجا!) (مفاتيح الغيب، ج29، ص429 )
🍃ب. «کریم» باشد؛ یعنی کریم بودنش در کتاب مکنون است؛ [یعنی به لحاظ نحوی جمله «کریم فی کتاب مکنون» به عنوان جمله، وصف برای «قرآن» قرار گرفته باشد] مثلا به این معنا که اگرچه قرآن نزد کافران کریم و ارجمند نیست اما در کتاب مکنون (اعم از اینکه کتاب مکنون را به معنای جایگاه اصلی و ماورایی قرآن بگیریم یا کتب آسمانی پیشین) واقعا ارجمند و کریم است. (مفاتيح الغيب، ج29، ص430 )
🍃ج. ترکیب «قرآن کریم» باشد یعنی این قرآن با وصف کرامتش در کتاب مکنون است؛ شبیه این آیه «وَ مَا أَدْراكَ مَا عِلِّيُّونَ؛ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ» (مطففین/19-20) بدین معنا که در لوح محفوظ این وصف مکتوب است که «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» (مفاتيح الغيب، ج29، ص430 )
@yekaye
یک آیه در روز
1045) 📖فی كِتابٍ مَكْنُونٍ 📖 ترجمه 💢در کتابی محفوظ و نهان؛ سوره واقعه (56) آیه 78 1399/8/9 13 ر
.
4️⃣ «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ»
با توجه به اینکه هر خواندنیای در «کتاب» و لوحی هست آوردن تعبیر «فی کتاب» در این آیه چه توجیهی دارد؟
🍃الف. تعبیر «فی کتاب مکنون» است؛ نه صرف «فی کتاب» و اصرار بر مکنون بودنش است؛ یعنی میخواهد اشاره کند که این متن خوانده شده، در یک جایگاه نهانی و ماورایی قرار دارد نه صرفا در صحفهای عادی در دست ما.
🍃ب. تاکیدی بر رد کفار است که میگفتند این ساخته و پرداخته خود پیامبر ص است؛ و میفرماید که این قرآن (= امری که بر شما خواده میشود) در یک کتابی بوده؛ که اتفاقا آن کتاب هم از این کتابهای عادی در دسترس همگان نیست؛ وگرنه شما میتوانستید مثلش را بیاورید؛ بلکه در کتابی مکنون است. (مفاتيح الغيب، ج29، ص430 )
🍃ج. ...
💠نکته تخصصی #قرآنشناسی:
📝#حقیقت_قرآن: #سخن (قول) یا #مکتوب (کتاب)؟!
با توجه به تاکید بر وحیانی بودن قرآن و تلقی عمومی از وحی به عنوان سخن، تلقی بسیاری از افراد از قرآن کریم این است که حقیقت اولی و اصلی قرآن چیزی از سنخ قول و سخن بوده؛ که بعدا به صورت متن مکتوب شده است؛
اما مروری بر آیات مختلفی که درباره خود قرآن آمده این احتمال را بشدت تقویت میکند که حقیقت اولی و اصلی قرآن، متنی مکتوب و نوشته شده، بوده که بعدا این متن مکتوب در قالب سخن درآمده است.
🔹علاوه بر تعابیری مانند همین آیه که از وجود قرآن کریم در کتابی مکنون سخن میگوید و یا آیات «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ» (بروج/21-22) که از وجود قرآن کریم در لوحی محفوظ سخن میگوید؛
🔹 و نیز اینکه قرآن قبل از نزول تدریجی، با یک نزول دفعی نیز بر پیامبر عرضه شده (که دفعی بودن امری است که با «مکتوب» سازگار است؛ نه با «سخن» زیرا اقتضای اصلی سخن، تدریجی بودن و در بستر زمان کشیده شدن است؛ اما متن مکتوب است که از ابتدا تا انتهایش در زمان واحد حاضر است)،
🔹 حتی خود کلمه «قرآن» (که از ماده «قرأ» گرفته شده)
🔹و نیز آیات ابتدایی سوره علق که به عنوان اولین آیه نازل شده بر پیامبر ص هم مطرح است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ» (علق/1) میتواند مویدی بر این مطلب باشد؛
دقت کنید: از پیامبر خواسته شد که «بخواند» نه اینکه «بگوید»؛ و خواندن در جایی مطرح میشود که متن و نوشتهای در کار باشد؛ وگرنه اگر قرآن صرفا کلماتی بود که فرشته وحی میگفت و پیامبر قرار بود آنها را بازگو کند باید گفته میشد: «قل: بگو»، نه «إقرأ: بخوان».
@yekaye
یک آیه در روز
1045) 📖فی كِتابٍ مَكْنُونٍ 📖 ترجمه 💢در کتابی محفوظ و نهان؛ سوره واقعه (56) آیه 78 1399/8/9 13 ر
.
5️⃣ «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ»
چنانکه در تدبر ۱.ج اشاره شد تعبیر «کتاب مکنون» را برخی بر کتب آسمانی پیشین تطبیق دادهاند. شاید برای بسیاری از افراد این تطبیق ناروا به نظر برسد، اما حقیقت این است که از برخی از روایات تاریخی، به نظر میرسد که تعبیر کردن از کتب آسمانی قبلی به «کتاب مکنون» تعبیری رایج بوده است.
شاید بد نباشد که به مناسبت امروز که روز میلاد پیامبر اکرم است این حکایت زیر که در آن فاتح حبشه به عبدالمطلب درباره ولادت پیامبر اکرم ص بر اساس کتاب مکنونی که نزدش بوده خبر میدهد مرور شود:
📜حکایت📜
ابن عباس گوید:
چون سیف بن ذى یزن بر حبشه پیروز شد دو سال بود كه پیغمبر زاده شده بود، نمایندگان و اشراف و شعراى عرب دسته دسته به آستان سیف میرفتند و به او مباركباد میگفتند و مدحش مىكردند و فداكارى او را در باره عرب و خونخواهى آنان یاد میكردند. یك هیئت نمایندگى از قریش پیش او آمد كه عبد المطلب بن هاشم و امیة بن عبد شمس و عبد الله بن جذعان و اسد بن خویلد بن عبد العزى و وهب بن عبد مناف و دیگران از بزرگان قریش با آن بود. این هیئت وارد صنعاء شدند و اجازه شرفیابى خواستند و معلوم شد سیف در كاخ غمدان استراحت كرده (این همان كاخى است كه امیة بن ابىالصلت در باره آن گفته: «بنوش بر تو گوارا باد بر سر تو تاج بلندیست / در رأس غمدان خانهاى دارى كه فرودگاه همه مردم است») دربانش نزد او رفت و آنها را معرفى كرد و به آنها اجازه ورود داد.
چون نزد او رفتند عبد المطلب نزدیك وى رفت و اجازه سخن خواست.
گفت اگر تو از كسانى هستى كه لیاقت دارند پیش پادشاهان سخن گویند ما به تو اجازه دادیم.
عبدالمطلب با ادبیاتی بسیار فصیح و تعابیری دلنشین سخنانی راند که وی را بسیار خوش آمد
سیف گفت خود را از میان دیگران معرفى كن.
فت من عبد المطلب بن هاشم هستم.
گفت خواهرزاده ما؟ [یعنی از همان قبیلهای که شوهر خواهر من از آن است]
گفت آرى.
گفت نزدیك بیا نزدیك او رفت و او روى به همه كرد و گفت؛ آفرین و صدآفرین و مرحبا .... . سپس از آنان دعوت کرد که مدتی در آنجا بمانند و میهمان وی باشند...
بعد از چند روز عبد المطلب را خواست و او را پهلوى خود نشانید و مجلس را خلوت كرد به او گفت اى عبد المطلب من رازى را به تو میسپارم كه اگر جز تو بود براى او روا نمیدانستم ولى تو را اهل آن دیدم و از آن مطلع میسازم. باید نزد تو سر بسته بماند تا خدا اذن آن را صادر كند که خدا كار خود را انجام خواهد داد.
ما در كتاب مكنون و دانش نهفتهای که در اختیار داریم و از دیگران بازداشتیم خبرى عظیم و پیشآمدى بزرگ درك كردیم كه در آن براى همه مردم شرافت زندگى است و به خصوص براى طائفه تو و شخص خودت.
عبد المطلب سوال کرد که آ» چیست؟
گفت در تهامه فرزندى زاده شود كه میان دو كتفش مهر نبوت باشد امامت از ان او است و پیشوائى تا روز قیامت از آن شما است.... اكنون وقتى است كه به دنیا بیاید یا به دنیا آمده؛ نامش محمد است و پدر و مادرش بمیرند و جد و عمش او را سرپرستى كنند. پنهانى متولد شده و خدا او را آشكارا مبعوث كند و از طائفه ما براى او یارانى آماده كند تا دوستان خود را به وسیله آنها عزیز گرداند و دشمنان خود را خوار سازد ... بتها را بشكند و آتشكدهها را خاموش سازد؛ خدا بپرستد و شیطان را براند؛ گفتارش قاطع است و حكمش عادل به خوشرفتارى وادارد و خود بدان عمل كند و از زشتى بازدارد و آن را تباه سازد.
عبد المطلب گفت پادشاها بختت بلند و گامت فراز و ملكت همیشه و عمرت دراز باد. ممكن است پادشاه راز خود را روشنتر كنند من تا اندازهاى توضیح دریافتم.
ابن ذى یزن گفت به همان خانه كه پردهها بر آن افكندهاند و به آن نشانهها كه نصب كردهاند، اى عبد المطلب! بىشک تو خود جد او باشى!
عبد المطلب به سجده افتاد
وی گفت سر بردار. سینهات خنك باد و كارت بر مراد؛ آیا از آنچه گفتیم در مكه چیزى به دست آوردهاى؟
گفت مرا پسرى بود كه بسیارش پسندیده و بر او مهربان بودم یك دختر پاكسیرت از خویشان خود به وى به زنى دادم كه نامش آمنه بنت وهب است. پسرى آورده كه او را محمد نامیدم. پدر و مادرش مردند و من و عمویش او را سرپرستى كنیم.
👇ادامه حکایت👇
@yekaye
ادامه حکایت تدبر ۴
ابن ذى یزن گفت آنچه به تو گفتم همانست كه گفتم؛ پسرت را نگهدارى كن و از نسبت به وى در حذر باش كه یهود دشمنان اویند و خدا براى آنها راهى نسبت وى ندهد؛ و آنچه گفتم از همسفران خود پنهان دار. من ایمن نیستم كه رشك ریاست آنها را وادارد تا براى وى مكر اندیشند و دام گسترند؛ و آنان یا فرزندانشان این كار را خواهند كرد و اگر نه آنكه میدانم پیش از بعثت او مرگ مرا در رباید با سواره و پیاده خود مىآمدم و یثرب را مقر سلطنت خود مینمودم و او را یارى میكردم؛ ولى من در كتاب ناطق و علم سابق یافتهام كه یثرب مقر سلطنت او است در آنجا كارش استوار شود و انصارش به دست آید و قبرش در آنجا باشد. و اگر نه آن بود كه از آفت و آزار او میترسم هم اكنون در آغاز عمرش نبوت او را اعلام میكردم و عرب را به دنبال او میكشاندم.
سپس آنان را با هدیههای فراوان راهی دیار خود کرد ...
📚كمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص177-181 (برگرفته از ترجمه کمرهای؛ ج۱، ص۲۸۸)؛
📚كنز الفوائد، ج1، ص: 187-191
📚خلاصهای از این حکایت در الخرائج و الجرائح، ج1، ص129-130 و ج۳، ص۱۰۷۱-۱۰۷۳ آمده است.
@yekaye
✅ اطلاعیه
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن تبریک میلاد باسعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام
چنانکه میدانید راهاندازی و تهیه مطالب کانال و سایت «یک آیه در روز» محصول یک تلاش شخصی است و تاکنون هیچ هزینهای از هیچ موسسه دولتی ویا غیردولتی دریافت نکرده و قرار است استفاده از محتویات آن را همواره برای عموم علاقمندان به قرآن کریم آزاد و رایگان باشد.
شاید متوجه شده باشید که در یکی دو ماه گذشته سایت «یک آیه در روز» چندین بار از دسترس خارج شد و دفعه آخر برخی از دوستان احتمال هک شدن دادند و وعده اصلاح اساسی دادند؛ ولی بعد از چند هفته تعطیلی سایت عملا کار خاصی انجام نشد؛ و با کمک یکی دیگر از دوستان سایت دوباره راه اندازی شد.
💢اکنون که بیش از ۴ و نیم سال از شروع کار میگذرد و تاکنون بیش از ۱۰۰۰ آیه مورد بررسی قرار گرفته، شاید مناسب باشد برای نشر بهتر این مطالب، چه در فضای وب و چه در قالب کتاب، اقداماتی شود.
🔸کسانی که مایلند مستقیما در زمینه طراحی و ارتقای سایت مذکور (فقط در صورتی که در این زمینهها تخصص دارند) و یا نشر کاغذی (از صفحهآرایی گرفته تا ...) این محتواها اقدامی انجام دهند میتوانند از طریق فرم مندرج در سایت (به آدرس http://yekaye.ir/financing/) پیام دهند و نحوه مشارکت خود را اعلام فرمایند.
🔸همچنین کسانی که مایلاند در پرداخت هزینههای ارتقاء، توسعه و نشر این مطالب (چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی به نحوی که در چاپی مناسب و با قیمتی مناسب در اختیار علاقمندان قرار گیرد) مشارکت مالی داشته باشند میتوانند مبلغ مورد نظر خود را به کارت بانک تجارت به شماره (۳۰۷۰-۴۰۶۷-۸۳۱۰-۵۸۵۹) به نام حسین سوزنچی واریز نمایند.
▫️در این صورت
پیشنهاد میشود که نام، مبلغ واریزی و تاریخ واریز، و در صورت صلاحدید تلفن تماس و آدرس خود را در فرم مندرج در سایت (به آدرس http://yekaye.ir/financing/) پر کنید تا حساب و کتاب کارها معلوم باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
@yekaye
@souzanchi
🔹یمَسُّهُ
▪️درباره ماده «مسس» اگرچه حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده «سریان یافتن در اثنای چیزی یا در هم آمیختنی بسیار ظریف که اثرش نمایان باشد» است و حتی «مس» را به معنای جنون (رجل ممسوس به کسی گفته میشود که به جنون گرفتارشده باشد) که در آیه «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ» (بقره/۲۷۵) به کار رفته ویا تعبیر مبتلا شدن به بدی و یا خوبی در آياتی شبیه «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ» (انعام/17) را هم شاهد بر این مدعا گرفته (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۶۹ ) ،
▪️اما اغلب اهل لغت اتفاق نظر دارند که معنای اصلی این ماده به معنای چیزی را با دست لمس کردن میباشد؛ و «مسوس» کسی است که مورد تماس واقع شده باشد، چنانکه آب مسوس آبی است که دست بدان برسد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص271 )
▪️ در واقع عموما (برخلاف حسن جبل ) اتفاق نظر دارند که این کلمه به لحاظ معنایی بسیار نزدیک به «لمس» است؛ در تفاوت این دو،
▫️ برخی بر همین نکته تاکید دارند که در «لمس» حتما با دست انجام میشود که نرمی و سختی و گرمی و سری را شخص درک کند اما «مس» میتواند با دست و سنگ و هر چیز دیگری انجام شود و لزوما با دست نیست؛ و لذا خداوند در مواردی همچون «مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ» (بقره/۲۱۴) یا «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ» (انعام/17) از تعبیر «مس» و نه از تعبیر «لمس» استفاده کرده است. (الفروق في اللغة، ص: 299 )
▫️برخی گفتهاند که «لمس» در جایی است که گاهی شخص درصدد چیزی برآید اما آن را نیابد چنانکه شاعر گفته : «و ألمسه فلا أجده» اما «مس» حتما به شیء میرسد و با ادراک حسی همراه است (مفردات ألفاظ القرآن، ص767 )؛
▫️برخی دیگر ضمن اینکه قبول دارند که «مس» آن لمس کردنی است که حتما با برخورد کردن همراه باشد اما گفتهاند خواه این تماس برقرار شدن با اراده و احساس همراه باشد یا خیر، و خواه با دست باشد یا با غیر آن (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص107 ) و میتواند با ظاهر بدن یا باطن آن و مادی یا معنوی باشد اما «لمس» حتما تماسی است که با ظاهر بدن انجام میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص235 ) و احساس کردن در آن شرط است؛ و تفاوت این دوبا «مسح» در این است که در «مسح» علاوه بر اتصال، مرور و حرکت دادن هم لحاظ شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص98 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه بحث از کلمه «مس»
▪️در هر صورت، کلمه «مس» به نحو کنایی در معانی مختلفی به کار رفته است؛ از جمله:
▫️در معنای نکاح، که هم به صورت ثلاثی مجرد: «وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَ» (بقرة/237)، و «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَ» (بقرة/236)، و «أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ» (آل عمران/47) و هم به صورت ثلاثی مزید در باب مفاعله (که همین آیه اخیر به صورت «ما لم تُمَاسُّوهُنَّ» هم قرائت شده است) [و باب تفاعل: «وَ الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ... فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» (مجادله/۳-۴)] به کار رفته است.
▫️و در معنای جنون «الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ» (بقرة/275)
▫️و در مورد هر آزار و اذیتی که به انسان میرسد: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً» (بقرة/80)، و «مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ» (بقرة/214)، «ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ» (قمر/48)، «مَسَّنِيَ الضُّرُّ» (أنبياء/83)، «مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ» (ص/41)، «وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آياتِنا» (يونس/21)، «وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ» (إسراء/67) [«قالَ أَ بَشَّرْتُمُوني عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ» (حجر/54)]. (مفردات ألفاظ القرآن، ص767 )
هرچند که برخی بر این باورند که این برای مطلق چیزهایی که به انسان میرسد بوده و مختص امور شر نیست چنانکه در قرآن تعبیر «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» (معارج/۲۱) و «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها» (آل عمران/۱۲۰) به کار رفته است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص107-108 ) اما با توجه به اینکه در قرآن کریم دهها مورد در معنای شر به کار رفته و فقط همین دو مورد در معنای خیر است، شاید بتوان در این دو شاهد مناقشه کرد که شاهد اول «خیر» به معنای مال و ثروت است نه «خوبی» و در شاهد دوم هم از این جهت که «مس حسنه» مایه ناراحتی آن منافقان میشده به طور کنایی از تعبیر «مس» برای حسنه استفاده شده باشد.
▪️تعبیر «مساس» هم ظاهرا مصدر باب مفاعله است و «لا مساس» (قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ؛ طه/۹۷) به معنای «لا مماسة» یعنی «با من درنیامیزید و ارتباط نداشته باشید» (لا تخالطنی) میباشد (المحيط في اللغة، ج8، ص260 ؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۱۰۷ )
📿ماده «مسس» و مشتقات آن 61 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹الْمُطَهَّرُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «طهر» به معنای پاکی و پاکیزگی و زوال پلیدی میباشد و نقطه مقابل «نجس» و «قذر» (= پلیدی) میباشد؛ و شامل پاکی از هرگونه آلودگی مادی و معنوی میباشد، چنانکه برای پاکی از نجاست، پلیدیها، حیض، جنابت، نیتها و عقاید فاسد و اخلاق رذیله به کار میرود و بدین ترتیب، تفاوت «طهارت» با «نظافت» (که در فارسی هر دو را پاکیزگی ترجمه میکنیم) در این است که طهارت هم در امور جسمانی و هم در امور معنوی به کار میرود اما نظافت عمدتا ناظر به امور ظاهری (بدن و لباس و …) میباشد.
▪️وقتی این ماده در حالت ثلاثی مجرد به کار میرود (طَهَارَة و طُهْر) خود پاکی و منزه بودن از پلیدی مد نظر است؛ و وقتی در باب تفعّل و افتعال میرود (تطهّر و اطّهار) طهارت را اختیار کردن و پاک شدن مد نظر است و وقتی به باب تفعیل (تَطْهِير) میرود، چیزی را طاهر و پاک کردن
▫️با این ملاحظه، اکنون میافزاییم که حالت ثلاثی مجرد این ماده، بویژه با مصدر «طُهْر» (پاکی، پاکیزگی) وقتی در مورد زنان به کار میرود نقطه مقابل «حيض» است و تعبیر «طَهُرَتِ [یا طَهَرَتِ] المرأة» به معنای برای وقتی که حیض او قطع میشود و از حیض پاک میشود، گفته میشود.
وقتی به باب افتعال (اطّهار) میرود (وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا؛ مائده/۶) به معنای غسل کردن میباشد (كتاب العين، ج۴، ص۱۹)؛ و در آیه «فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطهرن فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ …» (بقره/۲۲۲)، عبارت «حَتَّی یطهرن» هم به صورت «يَطْهُرْنَ» قرائت شده که به معنای «از حیض پاک شدند» است و هم به صورت «يَطَّهَّرْنَ» قرائت شده که به معنای «غسل کردند» میباشد.
▫️وقتی به باب تفعیل میرود به معنای پاک کردن است، که هم کاربردش در تطهیر مادی رایج است: «طَهِّرا بَيْتِي» (بقره/۱۲۵) «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ» (مدثر/۴) و هم در تطهیر معنوی و روحانی: «لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب/۳۳) ؛ «يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ» (آل عمران/۴۲) «يا عيسی إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا» (آل عمران/۵۵) ؛ «لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» (نساء/۵۷، بقرة/۲۵» ویا در وصف قرآن کریم: «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/۱۴) ؛ «يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» (بینه/۲) ؛ «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعة/۷۹)
▫️البته در آیه «إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ» (أعراف/۸۲) که سخن قوم لوط به لوط است، اگرچه میتواند در همین معنای «پاک بودن از بدیها و گناهان» باشد؛ و نیز برخی از مشاهیر لغت این را به معنای خاص «پاک بودن از رابطه لواط» معرفی کردهاند، اما چنانکه عموم اهل لغت تذکر دادهاند این گونه تعبیر در اینجا از باب تهکّم (مسخره کردن) است، بویژه که حضرت لوط قبلا به آنها پیشنهاد داده بود که به جای این کار، با دخترانش ازدواج کنند و تعبیر کرده بود که «هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» (هود/۷۸)؛ شبیه تعبیر «جانماز آب کشیدن» در فارسی، که ظاهرش مدح است اما حقیقتش مسخره کردن است.
🔖جلسه ۸۵۳ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-82/
📖اختلاف قراءت
▪️در عموم روایات مشهور به همین صورت «الْمُطَهَّرُونَ» (اسم مفعول از باب تفعیل) قرائت شده است؛
▪️اما در روایتی از قرائت اهل مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) (روایت ابن حاتم از این دو) و نیز برخی قرائات غیرمشهور (عیسی بن عمر) به صورت «المُطْهَرُون» (اسم مفعول از باب افعال) قرائت شده است.
▪️همچنین در روایتی از سلمان فارسی به صورت «الْمُطَهِّرُونَ» (اسم فاعل از باب تفعیل) قرائت شده است؛
▪️و در روایتی دیگر از سلمان فارسی و روایتی غیرمشهور از قرائت اهل مکه (ابن عبدالرزاق از خزاعی از بزی از ابنکثیر، از طریق دانسی) و برخی قرائات اربعه عشر (حسن) و برخی دیگر از قرائات غیرمشهور (زید) به صورت «الْمُطَّهِّرُونَ» قرائت شده است (که اصل آن «المتطهِّرون» یعنی اسم فاعل از باب افتعال بوده که حرف تاء در طاء ادغام شده است.)
▪️و نیز به صورت «المُتَطَهِّرون» (یعنی همان اسم فاعل ازباب افتعال ولی بدون ادغام) هم قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج۹، ص318
@yekaye
🔹الف. ظاهر قرآن را جز پاکیزهشدگان در ظاهر (برخوردار از غسل و وضو) نمیتوانند مس کنند:
☀️۱) از امام کاظم ع روایت شده است:
مصحف را نباید کسی که وضو ندارد یا جنب است مس کند و دوختش را نیز مس نکند و نیز آن را از خود نیاویزد که همانا خداوند متعال میفرماید «جز پاکیزهشدگان با آن تماس برقرار نکنند». (واقعه/79)
و نیز علی بن جعفر از برادرش امام کاظم ع درباره شخصی پرسید که وضو ندارد، آیا میتواند قرآن را در لوح و دفتر بنویسد؟ فرمودند: خیر.
📚تهذيب الأحكام، ج1، ص127
عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصَّبَّاحِ جَمِيعاً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ:
الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ وَ لَا جُنُباً وَ لَا تَمَسَّ خَيْطَهُ وَ لَا تُعَلِّقْهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»
وَ سَأَلَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ أَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَكْتُبَ الْقُرْآنَ فِي الْأَلْوَاحِ وَ الصَّحِيفَةِ وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ؟ قَالَ: لَا.
✳️توجه:
شیخ در الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج1، ص114 بعد از ذکر قسمت اول حدیث، و با توجه به حدیث دیگری از امام صادق ع که به کسی که وضو نداشته و میخواسته قرآن بخواند، میفرماید «لَا تَمَسَّ الْكِتَابَةَ وَ مَسَّ الْوَرَقَ» (همان، ص۱۱۳ ) توضیح میدهند که این روایت حمل بر کراهت و نه حرمت میشود ؛ و موید نظر وی احادیث بعدی است.
@yekaye