یک آیه در روز
۱۰۶۹) 📖 إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ 📖 سوره حجرات (
.
3️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ»
اگر ندا دادن پیامبر ص از پشت حجرهها کار ناروایی است، چرا همه آنان را یکجا مذمت نکرد و فرمود «أَكْثَرُهُمْ» لا یعْقِلُونَ؟
🔹الف. گاهی تعبیر «اکثر» برای همگان به کار میرود؛ و بویژه کسانی که اهل احتیاط هستند، برای اینکه مبادا برخی از افرادی که مرتکب کاری شدهاند عذری داشته باشند، در مقام مذمت کردن یک کار در خصوص همگان، تعبیر «اکثر کسانی که چنین میکنند» را به کار میبرند. با اینکه میدانیم خداوند از همه چیز دقیقا آگاه است و چنین احتیاطی از جانب او معنایی ندارد، شاید خداوند با این تعبیر خواسته این عادت نیکو را مورد تاکید قرار دهد و بدان تشویق کند
📚(مفاتيح الغيب، ج28، ص96 ).
🔹ب. چنانکه در شأن نزول اشاره شد، این آیه در وصف بنیتمیم نازل شد؛ و بویژه در برخی از قرائات دیدیم به کلمه «بنی تمیم» تصریح شده است. و میدانیم که طبیعی است که برخی از افراد در آن قبیله بوده باشند که واقعا مشمول این حکم واقع نشده باشند (یعنی اگر در برابر این کار جماعت سکوت کردهاند لزوما سکوتشان به معنای رضایت نباشد که این عمل در پرونده آنان هم ثبت شود)؛ پس با این تعبیر، دارد نشان میدهد که تنها عدهای از آنان، و نه همه آنان، مشمول این مذمتند.
📜نکته تاریخی: درباره بنو تمیم
چنانکه در شأن نزول اشاره شد، این مطلب که آیه فوق در وصف بنوتمیم بوده است در نقلهای متعددی ذکر شده، و این بقدری مشهور بوده که گاه بین شخصی از بنوتمیم و شخصی از قبیلهای دیگر درگیری میشد، و مخالفان بنیتمیم سابقهشان در این واقعه را به عنوان مذمت آنان گوشزد میکردند
(مثلا برای دو حکایت در این زمینه، ر.ک: الدر المنثور، ج6، ص86-87 ؛ و الفصول المختارة، ص92-96)
در همین راستا حدیثی نیز منسوب به پیامبر ص در منابع اهل سنت آمده است که وقتی از ایشان در مورد این آیه سوال میشود میفرمایند: این در مورد افراد بینزاکتی از بنیتمیم بود؛ و اگر نبود که آنان شدیدترین جنگ و مبارزه را با دجال اعور [اعور= کسی که چشمش چپ است] خواهند داشت به پیشگاه خداوند دعا میکردم که آنان را هلاک کند
📚 (الدر المنثور، ج6، ص87 )
در اینجا مناسب است اشاره شود که قبیله بنیتمیم از قبایل مهم در تاریخ اسلام بودهاند که هم افراد شاخص بسیار خوب و هم افراد شاخص بسیار بدی از آنان برخاستهاند:
بعد از شهادت پیامبر اسلام ص، مالک بن نویره، از سران بنیتمیم، در اعتراض به جانشینی ابوبکر، از دادن زکات سرباز زد، که او و بسیاری از افراد قبلیهاش را به اتهام ارتداد [!] کشتند.
از آن سو، در میان آنها سجاح پیدا شد که ادعای پیامبری کرد.
آنان که اغلب ساکن بصره بودند، در جنگ جمل عمدتا در لشکر مقابل امیرالمومنین ع قرار گرفتند؛ اما پس از جنگ جمل وقتی عبدالله بن عباس، استاندار بصره با آنها به تندی برخورد کرد، امیرالمومنین علی علیه السلام نامه تندی به او نوشت و او را از بدرفتاری با این قبیله نهی کرد و نوشت که: بنیتمیم همانها هستند که انسان فرهیختهای از آنان از دنیا نرفت مگر اینکه فرهیخته دیگری به جایش برخاست؛ در نبرد و مبارزه، چه در جاهلیت وچه در اسلام، کسی بر آنها سبقت نگرفت، آنها با ما خویشاوندی ویژه دارند که اگر ما این پیوند را برقرار کنیم نزد خدا مأجوریم، و اگر بگسلیم گناه کرده و مسئولیم (نهج البلاغه، نامه18).
در جریان عاشورا برخی از آنان همراه عمرسعد شدند و برخی از اصحاب خاص امام حسین ع و بزرگان این قیام خونین گردیدند. در قیام مختار به سپاه او پیوستند و به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر با بنیامیه جنگیدند و در تمام جنبشهای شیعیان علیه بنیامیه شرکت داشته و تا دوره عباسیان بیشتر ساکنان عرب در خراسان و عدهای از داعیان بنیعباس در خراسان از بنیتمیم بودند.
(مدخل «بنیتمیم» در دانشنامه اسلامی)
@yekaye
4️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
چون در این آیه سخنی از حجرههای پیامبر ص به میان آمده مناسب دیدیم که اشارهای درباره این حجرهها داده شود.
📜نکته تاریخی: درباره حجرههای پیامبر
▪️اولین حجرهای که پیامبر اکرم ص برای زنانشان ساخته شد حجره سوده بود (اولین همسر پیامبر ص بعد از حضرت خدیجه، که به مدت سه سال تنها همسر ایشان بود) که همزمان با بنای مسجد النبی ساخته شد. پس از آن، پیامبر اکرم ص با هر زنی که ازدواج میکرد، برای او خانهای در کنار مسجد النبی میساخت و او را در آن ساکن میکرد تا زمانی که تعداد این حجرهها به نُه باب رسید (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص۵۲).
▪️اگرچه از برخی نقلها چنین به نظر میرسد که تنها حجرهای که هنگام بنای مسجدالنبی ساخته شد همان حجره سوده باشد و تا زمانی که حجره بعدی (یعنی حجره عایشه) ساخته شد به حجره دیگری نیاز نشد (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص53 )؛
اما ظاهرا این نقلها صرفا ناظر به حجرههایی باشد که پیامبر برای همسرانش آماده ساخته و از ظاهر برخی از اخبار چنین برمیآید که ظاهرا ایشان حجره اختصاصیای هم داشتهاند که حضرت زهرا تا پیش از ازدواجشان با امیرالمومنین ع، در آن حجره در کنار پیامبر ص زندگی میکردهاند و بعد از ازدواجشان هم آن حجره اختصاصی پیامبر ص باقی بوده، و مدتی بعد از ازدواج حضرت فاطمه س با حضرت علی ع، حجرهای برای این دو بزرگوار چسبیده به همین حجره اختصاصی پیامبر ص بنا شد (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص137 ؛ وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص214)
که درب این دو حجره کاملا کنار هم قرار داشت (الكافي، ج4، ص556).
مطلبی که میتواند موید وجود این حجره اختصاصی باشد این است که در روایات متعدد مجموع حجرههای پیامبر ص در کنار مسجد – بدون احتساب حجره امیرالمومنین ع و حضرت زهرا س – ۹ عدد معرفی شده، در عین حال، ظهور برخی از روایات این است که صفیه (یکی از همسران پیامبر) در این حجرههای کنار مسجد زندگی نمی کرده بلکه در حجرهای در سرای اسامة بن زید بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص53).
▪️نقل شده که عرض هر حجره (یعنی سمتی که در حجره قرار داشت)، شش یا هفت ذرع بود و طول درون آن ده ذرع بود و ستونهای آن به هشت یا هفت عدد میرسید (الدر المنثور، ج6، ص87)؛
و به لحاظ مصالح ساختمانی، برخی از این خانهها با خشت و بعضی از شاخه نخل بود که با گل اندود شده بود. ارتفاع آنها نسبتا کم بود چنانکه از حسن بَصْری نقل شده: من در نوجوانی در زمان خلافت عثمان داخل حجرههایِ پیامبر صلی الله علیه و آله شدم و سقف حجرهها را میتوانستم با دستم لمس کنم. (الطبقات الكبير، ج1، ص429-430 ؛ الدر المنثور، ج6، ص87)
▪️این حجرهها همه در یک سمت مسجد بود؛ یعنی در سمت قبله تا باب النبی در سمت شرق (رو به جانب شام) و هیچیک در سمت غرب مسجد نبود (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص52)
و درهایشان (همانند دربهای خانههای بسیاری از مهاجران و انصار) به مسجد باز میشد،
تا زمانی که دستور آمد که تمام دربهایی که به مسجد باز میشود باید بسته شود غیر از درب خانه امیرالمومنین ع [= خانه حضرت زهرا س] (مسند أحمد، ج3، ص331-333 (ت أحمد شاكر) ؛ شرح مشكل الآثار، ج9، ص187-188 ؛ المسترشد في إمامة علي بن أبيطالب ع، ص303؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص176).
▪️درباره درب ورودی آنها دو گونه روایت آمده است: طبق برخی نقلها بر در این خانهها درهایی از پردههایِ مویی آویخته بودند که اندازه آن را سه ذرع در یک ذراع و یک وجب بود (الطبقات الكبير، ج1، ص429).
اما در برخی دیگر از نقلها درباره درب برخی از حجرههای مذکور (مثلا حجره عایشه) نقل شده که آن دری یک لنگه و از چوب عرعر یا ساج بوده است (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص52 ).
همچنین نقل شده که بین حجره عایشه و حجره حضرت زهرا پنجرهای بوده که پیامبر ص وقتی در خانه عایشه بوده و از آنجا میخواسته بیرون برود از آن پنجره احوال حضرت زهرا س و فرزندانشان را جویا میشده؛ اما چون عایشه گاه از آنجا به خانه حضرت زهرا سرک میکشیده، حضرت زهرا س درخواست میکند که آن را مسدود کنند و پیامبر هم چنین میکند (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص57)
📛این حجرهها سالها برقرار بود تا اینکه به دستور ولید بن عبدالملک (و طبق برخی نقلها در زمان عمر بن عبدالعزیز) ویران و به مسجد ملحق گردید و بسیاری از تابعین میگریستند که چرا این اثری از آثار رسول الله ص بود که میتوانست به همگان نشان دهد که زندگی برترین پیامبری که آن اندازه سریع دینش در جهان رشد کرد چقدر ساده بوده است (الطبقات الكبير، ج1، ص429)
@yekaye
#حجرات_4
یک آیه در روز
۱۰۶۹) 📖 إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ 📖 سوره حجرات (
.
5️⃣ «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»
با توجه به دو آیه قبل، معلوم میشود که سه گونه وضعیت در برقراری ارتباط با پیامبر ص مد نظر قرار گرفته شده است:
➖ارتباطی که با بلند کردن صدا در محضر پیامبر ص همراه است؛ که منجر به حبط عمل میشود؛
➖ارتباطی که با فروکاستن صدا در نزد پیامبر ص همراه است؛ که نشانگر سربلندی در امتحان الهی از قلب است و منجر به مغفرت و اجر عظیم خواهد شد؛
➖ارتباطی که با صدا بلند کردن از بیرون حجرهها همراه است، که حکایت از بیعقلی دارد!
در واقع، دو آیه اول، نسبت انسان با (و وظیفه او در قبال) پیامبر ص را در محضر پیامبر ص شرح میدهد؛ و این آیه (و آیه بعد) نسبت انسان با (و وظیفه او در قبال) پیامبر ص را در زمانی که در محضر پیامبر ص نیست شرح میدهد.
🤔اگر فقط مساله ادب ظاهری باشد شاید انسان فرقی بین اینکه در محضر پیامبر ص بلند سخن بگوید با اینکه از بیرون حجرهها با صدای بلند ایشان را خطاب کند نبیند، و بلکه دومی را بیادبانهتر قلمداد کند؛
اما مقایسه این چند آیه با همدیگر، نشان میدهد که وضعیت کسی که در محضر ایشان است (چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی) بسیار شدیدتر از کسی است که در محضر نیست. خطا از جانب کسی که در محضر است به ضایعه عظیمی به نام حبط عمل میانجامد؛ اما دومی صرفا کاری نابخردانه کرده، که چنانکه در آیه بعد بیان میشود، هنوز راه مغفرت برایش باز است.
💢این نشان میدهد که اگرچه مساله رعایت ادب در ارتباطات اجتماعی، بویژه در برابر پیامآور دین خدا بسیار مهم است؛ اما مساله را نباید فقط به همین محدود کرد؛ بلکه ظاهرا امری بسیار فراتر از یک بیادبی در رفتارهای اجتماعی که با مقیاسهای عرفی سنجیده میشود در کار است؛ که انشاء الله ذیل آیه بعد در این باره بیشتر توضیح داده خواهد شد.
@yekaye
#حجرات_4
یک آیه در روز
۱۰۶۹) 📖 إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ 📖 سوره حجرات (
.
6️⃣ «إِنَّ الَّذینَ ینادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لایعْقِلُونَ»
پیامبر ص اگرچه از حیث زیست دنیوی، همچون بقیه انسانها در مقطع خاصی زندگی کرده و سپس از دنیا رفته است، اما از آن جهت که پیامآور الهی است و از طریق قرآن کریم و اهل بیتش ع همچنان وظیفه رساندن پیام الهی به انسانها را انجام میدهد زنده است؛
و همان گونه که انسانها وقتی او به لحاظ بیولوژیکی زنده است ممکن است از ورای حجرهها (که وی دیده نمیشود) او را ندا دهند، از این حیث که پیام الهی را آورده نیز ممکن است وی را از جایی که او و پیامش دیده نمیشود مخاطب قرار دهند.
یعنی
چهبسا این آیه اشاره داشته باشد به اینکه همان طور که به لحاظ فیزیکی نباید از جایی که پیامبر ص را نمیبینید او را مخاطب قرار دهید و این کار در اغلب موارد نشانه بیعقلی است؛
به همین ترتیب، مادام که پیام او را نشنیده و بررسی نکردهاید نباید در قبال دین خدا موضعی بگیرید؛ که این کار هم خلاف عقلورزی است.
💢به نظر میرسد مخاطب امروزین این آیه (یعنی در زمانهای که شخص رسول الله ص با بدن جسمانی در میان ما نیست و فقط پیام او در میان ما هست) کسانیاند که امروزه به اسم روشنفکری بدون بررسی فقیهانه مواضع شریعت، از جانب خود اظهارنظرهایی مبتنی بر آرای شخصی خویش میکنند.
بیهوده نیست که شهید مطهری در نقطه مقابل جمود خشکهمقدسان، این گونه موضعگیریهایی را «جهالت» (اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۵۰) و افرادی را که با ادعای روشنفکری چنین موضعگیریهایی می کنند «جاهل» میخواند (اسلام و نیازهای زمان، ج۱، ص۱۸۲).
@yekaye
#حجرات_4
🔹صَبَرُوا
قبلا بیان شد که
▪️درباره ماده «صبر» ابن فارس بر این باورست که این ماده در اصل در سه معنای متفاوت به کار رفته است:
▫️حبس (که مصدر آن «صَبر» و به معنای زندانی و محصور کردن است؛ و این همان معنای رایج «صبر کردن» است که در فارسی هم به کار میرود)؛
▫️بالا و برتر هر چیزی (که به صورت «صُبرِ» چیزی بیان میشود)؛ و
▫️نوعی از سنگ (چنانکه سنگ صُبرة، سنگی است که شدید و غلیظ باشد؛ و یا به یک تکه از سنگ یا آهن «صُبَارة» گفته میشود).
▪️اما راغب که درباره این لفظ در قرآن بحث کرده بحث خود را روی معنای اول متمرکز نموده و گفته است که صبر به معنای «امساک در ضیق» (خودداری کردنی که با تنگی و فشار همراه باشد) است چنانکه وقتی چارپایی را بدون آب و علف نگه دارند میگویند «صَبَرْتُ الدّابّة» و بدین جهت به معنای حبس و بازداشتن نفس بر حسب آنچه مقتضای عقل و شرع است به کار میرود؛ و
▫️ مرحوم مصطفوی هم ظاهرا بر همین اساس، اصل معنای آن را حفظ نفس از جزع (بیتابی) و اضطراب با سکون و طمأنینه دانسته است.
🔸بر این اساس، با توجه به موقعیتهایی که نفس در آن قرار میگیرد، به برخی از کلمات نزدیک میشود؛ و متضادهای خاصی پیدا میکند:
▪️وقتی خویشتنداری در مصیبت باشد، فقط از لفظ «صبر» استفاده میشود که نقطه مقابلش «جزع» است «سَواءٌ عَلَینا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحیصتفاوتی ندارد که جزع کنیم یا صبر کنیم، راه نجاتی برایمان نیست» (ابراهیم/۲۱)؛
▪️ وقتی در میدان جنگ مطرح شود، همان شجاعت و نقطه مقابل «جُبن» است؛
▪️وقتی هنگام نزول بلایی ملالآور مطرح شود، همان «گشادی سینه» (رحب الصدر) است که مقابلش «ضجر» (ملالت و دلتنگی) است؛ و
▪️وقتی در خویشتنداری از بیان کلامی باشد، «کتمان» و نقطه مقابلش «مَذِل»» (سستی و بیحالی] است؛
و در تعبیر «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» (بقرة/۱۷۵) اگرچه ابوعبیده آن را به معنای «جرات داشتن» دانسته، اما به نظر میرسد یک کاربرد مجازی باشد؛ یعنی چه اندازه بر عذاب خود صبر و طاقت داری اگر که جرات بر ارتکاب معصیت او را داری.
▪️همچنین گاهی صبر در معنای انتظار کشیدن به کار میرود؛ و آن در جایی است که حقِ انتظار کشیدن جز با صبر و پایداری ادا نمیشود: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» (قلم/۴۸؛ انسان/۲۴).
▪️این ماده وقتی به باب افتعال میرود به معنای تحمل کردن و قبول سختیهای کار است: «وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ» (مریم/۶۵) یعنی با تمام توان خود در عبادت او شکیبایی بورز؛ موارد دیگر کاربرد این کلمه در قرآن: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیها» (طه/۱۳۲) «إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ» (قمر/۲۷).
در واقع، باب افتعال دلالت بر اختیار کردن فعل دارد؛ و اختیار کردن صبر، یعنی آماده شدن برای انجام کار و قبول مشکلات مسیر.
▪️اما اینکه فعل «صابَرَ» چه تفاوتی با «صَبَرَ» دارد (بویژه اینکه در آیهای این دو در کنار هم مطرح شدهاند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» (آل عمران/۲۰۰)،
برخی از اهل لغت (مثل راغب اصفهانی) ویا مترجمان قرآن تفاوت معنایی خاصی در لغت بین این دو نگذاشتهاند و آن را از باب تاکید دانسته و یا صرفا به لحاظ سیاق کلام معنایی متفاوت را برشمردهاند؛
اما مرحوم طبرسی بر این باور است که چون باب مفاعله برای اقدام طرفینی به کار میرود، «اصبروا» بر التزام شخصی به واجبات و پرهیز از محرمات دلالت دارد، ولی «صابروا» به صبرهایی که در مواجهه با دیگران، بویژه جهاد با دشمن، دلالت دارد
و در همین راستا زمخشری نیز توضیح داده که مصابره صبر شدیدتر و سختتر است و در واقع بابی از صبر است که در اینجا بعد از صبر آمده در خصوص آن چیزی که باید بر آن صبر شود آمده که شدت و صعوبت بیشتر آن را نشان دهد و این آیه میفرماید بر دین خدا و تکالیفش صبر کنید و در برابر دشمنان خدا در جهاد هم صبر داشته باشید و نشان دهید که صبر شما در سختیهای جنگ از آنان بیشتر است و مبادا کمصبرتر از آنان باشید.
▪️«صبور» صیغه مبالغه از این ماده است و به معنای کسی که توان فراوانی برای صبر کردن بر کاری دارد به کار میرود؛ اما «صبّار» در جایی است که صبر کردن با نوعی تکلف و مجاهده همراه باشد: «إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهیم/۵؛ لقمان/۳۱؛ سبأ/۱۹؛ شورى/۳۳)
🔖جلسه ۹۲۳ https://yekaye.ir/ale-imran-3-200/
@yekaye
#حجرات_5
🔹تَخْرُجَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «خرج» در اصل به معنای بیرون شدن و خارج شدن از چیزی میباشد؛ «خروج» نقطه مقابل «دخول» است؛ و در واقع به هر گونه آشکار شدن از جایگاهی که در آن بوده (از شهر، خانه، از لباس، و حتی از حالتی نفسانی) ماده «خرج» به کار میرود.
▪️کلمه «خَرج» [= هزینه] نقطه مقابل «دخل» [= درآمد] است و اعم از «خراج» [=مالیات] است و وجه تسمیه این دو به خاطر آن است اینها مالی است که انسان آن را از اموالش بیرون میآورد (البته در مقایسه «خرج» و «خراج» نظرات دیگری هم گفته شده است).
▪️وقتی این ماده به باب افعال برود (إخراج) متعدی میشود وبه معنای «خارج کردن» است (وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَر؛ بقره/۲۱۷) و اسم مفعول آن «مُخرَج: خارج شده» میباشد (لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجینَ؛ شعراء/۱۶۷)
🔖جلسه ۶۷۶ https://yekaye.ir/al-kahf-18-94/
@yekaye
#حجرات_5
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
همانا خداوند پیامبرش را بر محبت خویش تأدیب کرد و سپس فرمود: «و همانا تو بر خُلق و خویی عظیم هستی» (قلم/۴).
سپس [اموری را] به او تفویض کرد و فرمود: «و آنچه را که رسول به شما داد بگیرید و آنچه را که از آن نهی کرد بپذیرید» (حشر/۷) و فرمود: «و کسی که از رسول اطاعت کند قطعا از خداوند اطاعت کرده است» (نساء/۸۰).
امام صادق ع ادامه دادند: و همانا پیامبر خدا ص [آن امور را] به حضرت علی ع تفویض کرد و او را امین شمرد؛ پس شما تسلیم او شدید و مردم انکار کردند؛
پس به خدا سوگند که ما دوست داریم که هرجا ما سخن گفتیم شما سخن بگویید، و اگر ساکت شدیم شما هم ساکت شوید، و ما بین شما و خداوند عز و جل هستیم؛ خداوند برای هیچکس خیری در مخالفت با امر ما قرار نداده است.
📚الكافي، ج1، ص265؛
المحاسن، ج1، ص162؛
بصائر الدرجات، ج1، ص384-385؛
تفسير العياشي، ج1، ص259
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»
ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».
قَالَ ثُمَّ قَالَ: وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ
فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا.
@yekaye
#حجرات_5
☀️۱) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع میفرمود:
همانا از حق عالم این است که در سوال کردن از او زیادهروی نکنی و لباسش را نگیری* و هنگامی که بر او وارد شدی در حالی که جماعتی نزد او هستند و به همه آنها سلام میکنی، به طور خاص با او احوالپرسی کنی؛ و در مقابلش – نه پشت سرش- بنشینی و با چشمک زدن به او اشاره نکنی و به انگشت او را مورد اشاره قرار ندهی و نزد او زیاد برخلاف نظر او نگویی که «فلانی چنین گفت و فلانی چنان گفت» و او را به خاطر طولانی کردن همنشینی اذیت نکنی؛ که همانا مَثَل عالِم، مَثَل درخت خرماست که باید منتظر بمانی تا چیزی بر تو بریزد؛ و پاداش عالم بیشتر است از پاداش روزهدار برپاایستادهی جنگجوی در راه خداوند.
✳️* پینوشت:
ظاهرا تعبیر «لباسش را نگیری» کنایه است از اینکه او را معطل و متوقف نکنی برای اینکه حتما پاسخت را بدهد.
📚الكافي، ج1، ص37
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ:
إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَيْهِ السُّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ؛ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَيْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً وَ خُصَّهُ بِالتَّحِيَّةِ دُونَهُمْ؛ وَ اجْلِسْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ؛ وَ لَا تَغْمِزْ بِعَيْنِكَ وَ لَا تُشِرْ بِيَدِكَ؛ وَ لَا تُكْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ «قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ» خِلَافاً لِقَوْلِهِ؛ وَ لَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ؛ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتَّی يَسْقُطَ عَلَيْكَ مِنْهَا شَيْءٌ؛ وَ الْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ.
@yekaye
☀️۳) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
بپرهیز از دو خصلت، که هرکس که هلاک شد در این دو مورد بود که هلاک شد:
بپرهیز از اینکه بر اساس رای و نظر شخصی خودت برای مردم نظر و فتوا دهی؛ یا اینکه بر اساس آنچه نمیدانی دینداری بورزی [= بر چیزهایی به عنوان وظیفه دینی اصرار کنی که واقعا نمیدانی وظیفه دینی هست یا خیر].
📚الكافي، ج1، ص42
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِيَّاكَ وَ خَصْلَتَيْنِ فَفِيهِمَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ إِيَّاكَ أَنْ تُفْتِيَ النَّاسَ بِرَأْيِكَ أَوْ تَدِينَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.
@yekaye
☀️۴) ابان بن تغلب نقل کرده است که یکبار مومن الطاق برایم تعریف کرد که زيد بن علی بن حسين عليهما السلام زمانی كه متواری و پنهان بود مرا خواست، نزدش رفتم.
به من گفت ای ابا جعفر! اگر از ما در خانه تو را بزند [= تو را به ياری طلبد] چه جواب ميدهی؟ آیا همراه با او خروج میکنی؟
گفتم: اگر آن شخص پدرت يا برادرت باشند با وی خروج خواهم کرد.
زيد گفت من ميخواهم خروج کنم و با اين قوم (بنی اميه) بجنگم؛ با من خروج کن!
گفتم: نه قربانت گردم. چنین نمیکنم.
گفت: آیا جان خودت را از من دریغ می داری؟!
گفتم: این يك جان بيشتر نیست؛ اگر خدا را روی زمين حجتی غیر از تو باشد، هر كس از تو كناره گيرد نجات يافته و هر كس با تو آيد هلاك گشته؛ و ؛ اگر خدا را روی زمين حجتی غیر از تو نباشد، كسی كه از تو كناره كند با آنكه همراهيت كند برابرست!
به من گفت: ای ابا جعفر من با پدرم سر يك سفره مينشستم، او برایم لقمه میگرفت و از فرط دلسوزیاش برایم لقمه داغ را ابتدا برایم سرد میكرد؛ آیا او برای داغی آتش دوزخ برای من دلسوزی نكرده که از روش دينداری تو را آگاه ساخته اما به من خبر نداده است؟!!
گفتم: قربانت گردم؛ چون از آتش دوزخ برای تو دلسوزی كرده خبرت نداده است؛ میترسيد كه تو نپذيری و از آن جهت به دوزخ روی. ولی به من خبر داد؛ اگر بپذيرم نجات میيابم و اگر نپذيرم از دوزخ رفتن من باكی بر او نباشد!
سپس باو گفتم: قربانت شوم، شما بهتريد يا پيغمبران؟
فرمود: معلوم است: پيغمبران.
گفتم: يعقوب به یوسف فرمود: «داستان خوابت را ببرادرانت مگو، مبادا برايت نيرنگی بريزند»؛ چرا به آنها خبر نداد [و به آنها دستور نداد] تا برايش نيرنگی نريزند؟! بلکه از آنان مخفی داشت؟ همچنين پدرت مطلب را از تو پنهان كرد، زيرا بر تو بيم داشت.
زيد فرمود: اكنون كه چنين گفتی، پس به خدا سوگند كه مولايت در مدينه بمن خبر داد كه من كشته میشوم و در كناسه كوفه مرا به صلیب کشند و [خبر داد كه] كتابی نزد اوست كه كشتن و به صلیب کشیده شدنم در آن نوشته است.
سپس مومن الطاق گفت: پس من به حج رفتم و گفتگوی خودم را با زيد به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم. فرمود: تو كه راه را از پيش و پس و راست و چپ و بالا و پایین بر او بستی و هیچ راهی را برایش باقی نگذاشتی.
📚الكافي، ج1، ص174
@yekaye
👇سند و متن حدیث👈
https://eitaa.com/yekaye/9379
سند و متن حدیث ۴
☀️عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ قَالَ:
أَخْبَرَنِي الْأَحْوَلُ أَنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بَعَثَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُسْتَخْفٍ قَالَ فَأَتَيْتُهُ.
فَقَالَ لِي: يَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ إِنْ طَرَقَكَ طَارِقٌ مِنَّا أَ تَخْرُجُ مَعَهُ؟
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: إِنْ كَانَ أَبَاكَ أَوْ أَخَاكَ خَرَجْتُ مَعَهُ.
قَالَ فَقَالَ لِي: فَأَنَا أُرِيدُ أَنْ أَخْرُجَ أُجَاهِدُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ؛ فَاخْرُجْ مَعِي.
قَالَ قُلْتُ لَا؛ مَا أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ!
قَالَ فَقَالَ لِي: أَ تَرْغَبُ بِنَفْسِكَ عَنِّي قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّمَا هِيَ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فَإِنْ كَانَ لِلَّهِ فِي الْأَرْضِ حُجَّةٌ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ نَاجٍ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ هَالِكٌ وَ إِنْ لَا تَكُنْ لِلَّهِ حُجَّةٌ فِي الْأَرْضِ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ وَ الْخَارِجُ مَعَكَ سَوَاءٌ.
قَالَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا جَعْفَرٍ كُنْتُ أَجْلِسُ مَعَ أَبِي عَلَی الْخِوَانِ فَيُلْقِمُنِي الْبَضْعَةَ السَّمِينَةَ وَ يُبَرِّدُ لِيَ اللُّقْمَةَ الْحَارَّةَ حَتَّی تَبْرُدَ شَفَقَةً عَلَيَّ وَ لَمْ يُشْفِقْ عَلَيَّ مِنْ حَرِّ النَّارِ إِذاً أَخْبَرَكَ بِالدِّينِ وَ لَمْ يُخْبِرْنِي بِهِ؟!
فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَيْكَ مِنْ حَرِّ النَّارِ لَمْ يُخْبِرْكَ خَافَ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَقْبَلَهُ فَتَدْخُلَ النَّارَ؛ وَ أَخْبَرَنِي أَنَا فَإِنْ قَبِلْتُ نَجَوْتُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ لَمْ يُبَالِ أَنْ أَدْخُلَ النَّارَ.
ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ الْأَنْبِيَاءُ؟
قَالَ بَلِ الْأَنْبِيَاءُ قُلْتُ يَقُولُ يَعْقُوبُ لِيُوسُفَ «يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلی إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً» لِمَ لَمْ يُخْبِرْهُمْ حَتَّی كَانُوا لَا يَكِيدُونَهُ؟! وَ لَكِنْ كَتَمَهُمْ ذَلِكَ فَكَذَا أَبُوكَ كَتَمَكَ لِأَنَّهُ خَافَ عَلَيْكَ.
قَالَ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ لَقَدْ حَدَّثَنِي صَاحِبُكَ بِالْمَدِينَةِ أَنِّي أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ بِالْكُنَاسَةِ وَ إِنَّ عِنْدَهُ لَصَحِيفَةً فِيهَا قَتْلِي وَ صَلْبِي.
فَحَجَجْتُ فَحَدَّثْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَقَالَةِ زَيْدٍ وَ مَا قُلْتُ لَهُ. فَقَالَ لِي: أَخَذْتَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْهِ وَ لَمْ تَتْرُكْ لَهُ مَسْلَكاً يَسْلُكُهُ.
📚الكافي، ج1، ص174
@yekaye
☀️۵) از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه فرمودند:
بر شما باد تقوای خداوندی كه يكی است و شریکی ندارد.و خويش را بپاييد كه به خدا سوگند گاه شود که مردی از شما كه رمۀ گوسفندی دارد که چوپانی بر آنها گماشته، اگر برای آنها چوپانی که به حال و روز گوسفندانش آگاهتر از آن قبلی باشد بيايد، آن چوپان نخستين را بيرون كند و اين مرد داناتر به گله را به جای او بگمارد.
به خدا سوگند اگر برای يك نفر از شما دو جان بود كه با يكی از آنها میجنگید و تجربه میآموخت و ديگری باقی میماند و با آن بر اساس آنچه برایش آشكار شده بود كار میكرد [چه خوب بود]! ولی يك جان بيشتر نيست، و چون آن يك جان بيرون رود به خدا سوگند فرصت توبه از دست خواهد رفت.
پس شما خود سزاوارترید که برای خويش انتخاب كنيد؛ اگر فردی از خاندان ما سوی شما آمد بنگريد بر چه اساس و هدفی خروج میكنيد. نگوييد زيد خروج كرد [پس برای ما اين كار نيز رواست]. چرا که زيد مردی عالم و بسیار راستگو بود و شما را به سوی خويش نمیخواند، بلكه شما را به «الرضا من آل محمد ص» [= آن کس از آل محمد که بدان رضایت خواهید داد] فرا میخواند؛ و اگر پيروز شده بود بهيقين به كسی كه شما را به او دعوت كرده بود وفا میکرد؛ او فقط خروج کرد تا این حكومتی را که مستقر بود درهم بکوبد [یعنی خودش دنبال حکومت نبود].
ولی آن كه امروز از خاندان ما خروج میكند شما را به چه چيز میخواند؟ به «الرضا من آل محمد ص» ؟ [اگر این است] که شما را گواه میگيريم كه ما بدو راضی نيستيم؛ او امروز كه كسی با وی نيست، نافرمانی ما میكند، هنگامی كه پرچمها و درفشها را پشت سر خويش ببيند، قطعا به نشنيده گرفتن سخن ما اقدام خواهد کرد؛ مگر كسی كه همۀ فرزندان فاطمه پيرامون او گرد آيند.
به خدا سوگند آنکه قرار است همراهیاش کنید كسی نيست مگر شخصی كه همه پيرامون او گرد آيند. همين كه ماه رجب شد به نام خدای عزّ و جلّ روی آوريد؛ و اگر خواستيد تا ماه شعبان هم عقب بيندازيد اشکالی ندارد؛ و اگر بخواهيد ماه رمضان هم فريضۀ روزه را در ميان خانوادۀ خود بگيريد شايد اين كار موجب نيروی بيشتری برای شما گردد؛ و همانا [خروج] سفيانی، علامتی کافی است برای شما.
📚الكافي، ج8، ص264
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَی عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
عَلَيْكُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا.
وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَی بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَی مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا؛ وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ. فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَی أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ؛ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً، وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَی نَفْسِهِ، إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع، وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَی بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ؛ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَی سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ.
فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَی أَيِّ شَيْءٍ يَدْعُوكُمْ؟ إِلَی الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع؟ فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَی بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ، وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يَسْمَعَ مِنَّا؛ إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ، فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْه.
إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَی شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ فَلَعَلَّ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَی لَكُمْ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً.
@yekaye
☀️۶) عبد الملك بن عمرو گويد: امام صادق عليه السّلام به من فرمود: ای عبد الملك! چرا نمیبينم كه تو به سوی اين مواضعی كه اهل سرزمينت میروند، بروی؟
گفتم: كجا؟
فرمود: جدّه، آبادان، مصيصيه (از نواحی شام) و قزوين.
عرض كردم: در انتظار امر [= حكومت] شما هستم و به شما اقتدا کردهام.
فرمود: آری! به خدا سوگند، اگر اين كار خير بود به هيچ وجه آنها بر ما پيشی نمیگرفتند.
گفتم: زيديه میگويند: بین ما با [امام] جعفر [صادق عليه السّلام] اختلافی نیست جز اینکه او به جهاد قائل نیست!
فرمود: من قائل نیستم؟! چرا، به خدا سوگند که قائلم، ولیکن خوش ندارم كه علم خود را به جهل آنان واگذار کنم!
📚الكافي، ج5، ص19
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا عَبْدَ الْمَلِكِ مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَی هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ؟
قَالَ: قُلْتُ: وَ أَيْنَ؟
فَقَالَ: جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ.
فَقُلْتُ: انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ.
فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ.
قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَی الْجِهَادَ!
فَقَالَ: أَنَا لَا أَرَاهُ؟! بَلَی وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَی جَهْلِهِمْ.
@yekaye
☀️۷) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا قومی را میبینم که در شرق خروج (قیام ) میکنند و حق را طلب میکنند؛ پس بدانان داده نمیشود؛ دوباره آن را طلب میکنند؛ باز به آنان داده نمیشود؛ چون چنین میبینند شمشیرهایشان را بر گردههایشان میگذارند؛ این بار آنچه میخواهند به آنها داده میشود، اما دیگر آن را قبول نمیکنند تا اینکه برپا ایستند؛ و آن را جز به صاحب شما نمیدهند؛ کشتگان آنان شهدایند؛ اما من اگر آن را درک میکردم تلاش می کردم خودم را برای صاحب این امر باقی نگه دارم.
📚الغيبة للنعماني، ص273؛ بحار الأنوار، ج52، ص243
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ؛ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ [لَأَبْقَيْت] نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.
@yekaye
☀️۸) الف. ابومرهف از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمودند:
غبار بر سر كسى [نشيند] كه آن را برانگيزد.* «محاضير» هلاك گشتند.
عرض كردم: فدایت شوم؛ محاضير چیست؟
فرمود: شتابكنندگان [در ظهور دولت حق؛ آنان كه شتاب دارند هر چه زودتر دولت حقه برپا گردد]. همانا ايشان قصد کسی را نكنند مگر كسانى كه متعرض آنان شوند. [يعنى صاحبان تنها نگران حفظ خویشاند؛ و فقط كسى را كه براى خود خطرناك تشخيص دهند تعقيب كنند].
سپس فرمود: اى ابومرهف! مخالفان توطئۀ بنيادكنى براى شما نچينند، مگر آنكه خداوند عزّ و جلّ برایشان مشغولیتی پيش آورد [که مانع انجام آن توطئه شود].
سپس امام باقر عليه السّلام خطی روی زمین کشید و فرمود: ابومرهف!
عرض كردم: بفرمایید.
فرمود: آيا در مورد مردمى كه خود را برای خداوند حبس کردهاند [وقف اوامر او كردهاند] فکر میکنی خداوند برایشان فرج و گشایشی قرار ندهد؟ خیر؛ بخدا سوگند كه قطعا خداوند براى آنها فرجی قرار خواهد داد.
✳️* پینوشت:
«الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا: غبار بر سر كسى [نشيند] كه آن را برانگيزد» ظاهرا ضرب المثل است؛ يعنى هر كس آشوبی برپا کند زيانش به خود او برگردد؛ شبیه اینکه در فارسی میگوییم: آن که آتشی برپا کند دودش به چشم خودش میرود.
📚الكافي، ج8، ص273
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا. هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ!
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ؛ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ!
ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ! أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ.
ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ!
قُلْتُ: لَبَّيْكَ!
قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
☀️ب. شبیه این روایت در کتاب نعمانی بدین صورت در گفتگو با امام صادق ع نقل شده است:
ابومرهف روایت کرده که امام صادق ع فرمودند: «محاضير» هلاك گشتند.
عرض كردم: محاضير چیست؟
فرمود: شتابكنندگان [در ظهور دولت حق؛ آنان كه شتاب دارند هر چه زودتر دولت حقه برپا گردد]. ولی مقرِّبان [= نزدیک کنندگان] نجات یافتند؛ و قلعه بر پایههای محکم خود ثابت بماند! کنج خانههایتان بمانید [= در فتنهها و درگیریها وارد نشوید]؛ آنان براى شما گرفتارى و مصيبتى تدارك نمىبينند مگر اينكه خداوند مشغوليّتى براى آنان پيش مىآورد، جز در مورد كسى كه خود متعرّض ايشان شود.
📚الغيبة للنعماني، ص197
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ!
قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ؛ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا! كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
@yekaye