سند و متن روایات بند ۵۱ (درباره واکنش عایشه به شنیدن کشته شدن ذوالثدیه در جنگ نهروان)
☀️۵۱) الف. أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى، وَمُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ الْحَافِظُ، قَالَا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الثَّقَفِيُّ، ثنا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، ثنا جَرِيرٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِي وَائِلٍ، عَنْ مَسْرُوقٍ، قَالَ:
قَالَتْ لِي عَائِشَةُ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: «إِنِّي رَأَيْتُنِي عَلَى تَلٍّ وَحَوْلِي بَقَرٌ تُنْحَرُ».
فَقُلْتُ لَهَا: لَئِنْ صَدَقَتْ رُؤْيَاكِ لَتَكُونَنَّ حَوْلَكَ مَلْحَمَةٌ.
قَالَتْ: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّكَ، بِئْسَ مَا قُلْتَ».
فَقُلْتُ لَهَا: فَلَعَلَّهُ إِنْ كَانَ أَمْرًا سَيَسُوءُكِ.
فَقَالَتْ: «وَاللَّهِ لَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَفْعَلَ ذَلِكَ».
فَلَمَّا كَانَ بَعْدُ ذُكِرَ عِنْدَهَا أَنَّ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَتَلَ ذَا الثُّدَيَّةِ، فَقَالَتْ لِي: «إِذَا أَنْتَ قَدِمْتَ الْكُوفَةَ فَاكْتُبْ لِي نَاسًا مِمَّنْ شَهِدَ ذَلِكَ مِمَّنْ تَعْرِفُ مِنْ أَهْلِ الْبَلَدِ».
فَلَمَّا قَدِمْتُ وَجَدْتُ النَّاسَ أَشْيَاعًا فَكَتَبْتُ لَهَا مِنْ كُلِّ شِيَعٍ عَشَرَةً مِمَّنْ شَهِدَ ذَلِكَ قَالَ: فَأَتَيْتُهَا بِشَهَادَتِهِمْ.
فَقَالَتْ: «لَعَنَ اللَّهُ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ، فَإِنَّهُ زَعَمَ لِي أَنَّهُ قَتَلَهُ بِمِصْرَ».
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
[التعليق - من تلخيص الذهبي]6744 - على شرط البخاري ومسلم
📚المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج4، ص14؛
📚سير أعلام النبلاء، ج2، ص200
☀️ب. أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحَافِظُ أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَامِرٍ الْكِنْدِيُّ بِالْكُوفَةِ مِنْ أَصْلِ سَمَاعِهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَدَقَةَ الْكَاتِبُ قَالَ: حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبَانَ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: هَذَا كِتَابُ جَدِّي: مُحَمَّدَ بْنَ أَبَانَ فَقَرَأْتُ فِيهِ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُرِّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ وَعَبْدُ اللهِ بْنُ أَبِي السَّفَرِ، عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، قَالَ:
قَالَتْ عَائِشَةُ: عِنْدَكَ عِلْمٌ مِنْ ذِي الثُّدَيَّةِ الَّذِي أَصَابَهُ عَلِيٌّ- رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- فِي الْحَرُورِيَّةِ؟
قُلْتُ: لَا.
قَالَتْ: فَاكْتُبْ لِي. بِشَهَادَةِ مَنْ شَهِدَهُمْ.
فَرَجَعْتُ إِلَى الْكُوفَةِ وَبِهَا يَوْمَئِذٍ أَسْبَاعٌ [أشیاع] فَكَتَبْتُ شَهَادَةَ عَشَرَةٍ مِنْ كُلِّ سَبْعٍ [شیع] ثُمَّ أَتَيْتُهَا بِشَهَادَتِهِمْ فَقَرَأْتُهَا عَلَيْهَا.
قَالَتْ: أَكُلُّ هَؤُلَاءِ عَايَنُوهُ؟
قُلْتُ: لَقَدْ سَأَلْتَهُمْ فَأَخْبَرُونِي أَنَّ كُلَّهُمْ قَدْ عَايَنَهُ.
قَالَتْ: لَعَنَ اللهُ فُلَانًا فَإِنَّهُ كَتَبَ إِلَيَّ أَنَّهُ أَصَابَهُمْ بِنِيلِ مِصْرَ. ثُمَّ أَرْخَتْ عَيْنَيْهَا فَبَكَتْ فَلَمَّا سَكَتَتْ عَبْرَتُهَا. قَالَتْ: رَحِمَ اللهُ عَلِيًّا لَقَدْ كَانَ عَلَى الْحَقِّ وَمَا كَانَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ إِلَّا كَمَا يَكُونُ بَيْنَ الْمَرْأَةِ وَأَحْمَائِهَا.
📚دلائل النبوة للبيهقي، ج6، ص434-435؛
📚الشريعة للآجري، ج1، ص361 ؛ و ج4، ص2082
☀️ج. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي خَيْثَمَةَ قَالَ: نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ: نَا عَمْرُو بْنُ عَبْدِ الْغَفَّارِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ لَهُ: مَنْ قَتَلَ ذَا الثُّدَيَّةِ؟ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ؟
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَتْ: أَمَا إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: «يَخْرُجُ قَوْمٌ يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، وَلَا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، عَلَامَتُهُمْ رَجُلٌ مُخْدَجُ الْيَدِ.
📚المعجم الأوسط للطبراني، ج5، ص314؛ ح5413
☀️د. حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مُغِيْرَة، عَنِ الشَّعْبِيّ، قَالَ: لَمَّا أَتَى مَسْرُوقٌ عَائِشَةَ بِخَبَرِ ذِي الثُّدَيَّةِ؛ أَنَّ عَلِيًّا قتَلَه وأصحابَهُ واستبان لها ذلك قالت ما كنت [أخال … إِلا] عَلِيّ بْن أَبِي طَالِبٍ.
📚التاريخ الكبير لابنابیخیثمة ، ج3، ص126-127
@yekaye
☀️۵۲) از ابوسیعد رقاشی روایت شده است:
یکبار بر عایشه وارد شدم، گفت: ابوالحسن [= حضرت علی ع] را چه میشود که دست به کشتار قاریان قرآن زده است؟!
گفتم: ای ام المومنین! ما در میان کشتهشدگان ذوالثدیه را یافتیم!
پس عایشه نالهای بلند سر داد (یا نفسی کشید) و سپس گفت: کسی که شهادتی را مخفی کند همانند کسی است که شهادت دروغ بدهد. از رسول الله ص شنیدم که میفرمود: این جماعت را برترینِ این امت میکشد.
📚المعجم الأوسط للطبراني، ج7، ص210؛
📚السنة لابن أبي عاصم، ج2، ص599
[حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْأَخْرَمُ] ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَيْسٍ الرَّقَاشِيُّ الْخَزَّازُ، ثنا غَسَّانُ بْنُ بُرْزِينَ الطُّهَوِيُّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الرَّقَاشِيِّ، قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ، فَقَالَتْ: مَا بَالُ أَبِي الْحَسَنِ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ الْقُرَّاءَ؟
قَالَ: قُلْتُ: يَا أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّا وَجَدْنَا فِي الْقَتْلَى ذَا الثُّدَيَّةِ.
قَالَ: فَشَهِقَتْ، أَوْ تَنَفَّسَتْ ثُمَّ قَالَتْ: كَاتِمُ الشَّهَادَةِ مَعَ شَاهِدِ الزُّورِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: «يَقْتُلُ هَذِهِ الْعِصَابَةَ خَيْرُ أُمَّتِي».
✅ابن کثیر در البداية والنهاية (ج10، ص629-630 ) بعد از اینکه احادیثی از عایشه در بیان اینکه خوارج بدترین مردمان این امتند که بهترین مردمان این امت آنان را می کشند میآورد بیان میکند که
از مجموع احادیثی که رسیده معلوم میشود که عایشه حکایت خوارج و بویژه کشته شدن ذیالثدیه را عجیب و بعید میشمرد؛ اما این مطلبی است که ما به طرق متعدد نشان دادیم که این امر واقع شده است تا همگان بفهمند که این مطلب حق و صدق و از برترین شواهد بر نبوت است؛ چنانکه بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتبی که راجع به دلائل نبوت نوشتهاند بدان اشاره کردهاند.
@yekaye
☀️۵۳) از عبدالله بن شداد روایت شده است:
بر عایشه وارد شدم و نزد او نشسته بودیم و تازه چند شبی بود که خبری از عراق رسیده بود که علی ع کشته شد. بناگاه رو به من کرد و گفت: ای عبدالله بن شداد! آیا اگر سوالی از تو بپرسم راستش را میگویی؟ میخواهم درباره این کسانی که علی ع آنان را کشت برایم خبر دهی.
گفتم: چرا فکر میکنی که ممکن است راستش را نگویم؟!
گفت: پس حکایتشان را بگو!
گفتم:
وقتی علی ع با معاویه معاهده بست و آن دو حَکَم حکمشان را اعلام کردند هشت هزار نفر از قاریان بر او خروج کردند؛ و در منطقهای نزدیک کوفه به نام حروراء جمع شدند؛ و با وی مخالفت می کردند و میگفتند: لباسی که خداوند برتن تو کرد و تو را بدان نامید از تن بیرون کردی و سپس راه خود گرفتی و در دین خدا حَکَم قرار دادی در حالی که حکمی جز حکم خدا نیست.
چون علی ع از این سرزنشهایی که میکردند و جدا شدنشان مطلع شد به اعلانکننده خویش گفت اعلان کند که [از میان آنان] فقط آن جماعتی که حامل قرآنند بر او وارد شوند.
پس چون آن سرا از قاریان پر شد دستور داد مصحف [= قرآنِ مکتوب] بزرگی آوردند و آن را پیش روی خود گذاشت و آرام آرام آن را ورق میزد و میگفت: ای مصحف! برای مردم سخن بگو!
مردم وی را خطاب قرار دادند که: ای امیرالمومنین! از او چه میپرسی؟ آن صرفا ورق است و مرکّب؛ ما بر اساس آنچه از آن به نظرمان رسید سخن میگوییم؛ چه میخواهی؟!
گفت: اصحاب شما که خروج کردهاند، کتاب خدا بین من و آنهاست! خداوند عز و جل درباره زن و شوهر میفرماید: «و اگر از جدايى ميان آن دو بيم داريد پس حَکَمی از خانواده آن [شوهر] و حَکَمی از خانواده این [زن] برانگیزانید» (نساء/۳۵). امت حضرت محمد حرمتش بالاتر از حرمت یک زن و شوهر است!
بر من خرده گرفتهاند که با معاویه که معاهده امضا کردیم من نوشتم معاویه، و او نوشت علی بن ابیطالب.*
در حالی که در صلح حدیبیه هم وقتی سهیل بن عمرو (نماینده قریش) آمد و قرار شد معاهدهای با قریش امضا شود رسول الله ص اول نوشت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». سهیل گفت: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ننویس. فرمود: پس چه بنویسم؟ گفت: بنویس: بسمک اللهم! رسول الله ص فرمود: بنویس. سپس فرمود: بنویس: از محمد رسول الله؛ گفتند: اگر قبول داشتیم که تو رسول الله هستی که با تو مخالفت نمی کردیم. پس نوشت: این قرارداد صلحی است بین محمد بن عبدالله با قریش: و خداوند در کتابش میفرماید: « قطعاً براى شما در رسول الله ص سرمشقى نيكوست؛ براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد» (احزاب/۲۱).
سپس علی بن ابیطالب [ابن عباس] را به سراغشان فرستاد؛ من هم با آنان بیرون رفتم تا به میان لشکرشان که رسیدیم.
ابن الکواء برخاست و مردم را مخاطب قرار داد و گفت: ای حاملان قرآن! این ابن عباس است؛ کسی که او را نمیشناسد بداند که من او را بر اساس کتاب الله میشناسم؛ این همان کسی است که درباره قومش نازل شد که «بلکه اینان قومی جدلپیشهاند» (زخرف/۵۸). پس او را به صاحبش برگردانید و با وی بر سر کتاب الله بحث نکنید.
اما برخی از خطبای آنان برخاستند و گفتند: نه! به خدا سوگند که با وی بر اسسا کتاب الله بحث میکنیم؛ اگر حقی آورد که ما هم آن را شناختیم پس از او اطاعت می کنیم و اگر باطل آورد او را با باطلظ سرنگون میسازیم و به نزد صاحبش برمیگردانیم.
پس سه روز بر اساس کتاب الله با وی بحث کردند و چهار هزار نفر از آنان که ابنالکواء هم در میان آنان بود توبه کردند و وی آنان را بر علی ع وارد کرد.
سپس علی ع سراغش بقیهشان فرستاد و فرمود: امر ما و امر اینان همین بود که دیدید؛ پس هرجا خواستید بایستید تا امت محمد ص جمع شوند؛ و هرجا خواستید سکونت گزینید؛ بین ما و شما چنین خواهد بود که شمشیرهایمان را از شما بازخواهیم داشت مادامی که راه را بر کسی نبستهاید و خونی نریختهاید.
اما اگر چنین کردید ما نیز این [نقض پیمان] را با جنگ به همینسان به سوی شما می اندازیم که همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.
@yekaye
👇ادامه مطلب همراه با پینوشتها👇
ادامه روایت ۵۳ (حکایت جنگ نهروان)
عایشه پرسید: ابن شداد! آیا علی ع با آنان جنگید؟
گفتم: به خدا سوگند سراغشان لشکر نکشید مگر اینکه راه بستند و خونها را بناحق ریختند؛ ابن خباب را کشتند و خون اهل ذمه را حلال شمردند؟
عایشه: واقعا؟
گفتم: به خدایی که جز او خدایی نیست!
عایشه گفت: پس این چه خبری است که مرتب از اهل عراق میشنوم و میگویند: ذوالثدیه؛ ذوالثدیه؟
گفتم: من خودم دیدمش وقتی که همراه با علی ع نظارهگر کشتهشدگان بودیم.
علی ع گفت: آیا این را میشناسید؟
کسانی که آنجا بودند برخی گفتند: ما دیدیم که در مسجد بنیفلان نماز میخواند؛ و برخی دیگر گفتند ما هم دیدیم که در مسجد بنیفلان نماز می خواند؛ و همه افراد وی را این گونه می شناختند.
عایشه گفت: سخن علی ع وقتی آنجا نظارهگر ایستاده بود - آن گونه که اهل عراق ادعا می کنند- چه بود؟
گفتم: شنیدم که میگفت: خدا و رسولش راست گفتند.
پرسید: آیا غیر از این هم شنیدی چیزی بگوید؟
گفتم: نه.
گفت: بله؛ خدا و رسولش راست گفتند.
🔸[روایت مستدرک حاکم همینجا تمام میشود؛ اما در متن روایتی که در مسند ابی یعلی آمده عایشه ادامه میدهد:]
خدا رحمت کند علی را! هرگاه چیزی میدید که تعجبش را برمی انگیخت میگفت: خدا و رسولش راست گفتهاند. پس معلوم شد اهل عراق بر او دروغ بستهاند و در سخن وی چیزی افزودهاند! *
📚المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج2، ص165، ح2657؛
📚مسند أبي يعلى، ج1، ص367
✳️پینوشت:
*ظاهرا یکی از اعتراضات خوارج این بود که چرا در معاهدهای که برای توقف جنگ امضا کردید اسم شما به عنوان علی بن ابیطالب ثبت شد؛ در حالی که تو امیرالمومنین و خلیفه رسمی بودی؛ همین بدان معناست که خودت خلافت خودت را به رسمیت نشناختی!
این تعبیر حضرت اشاره به آیه «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنين: و اگر از گروهى بيمِ خيانت دارى [پيمانشان را] به سويشان بينداز [تا طرفين] به طور يكسان [بدانند كه پيمان گسسته است]، زيرا خدا خائنان را دوست نمىدارد.» (انفال/۵۸) است.
* ظاهرا سخنی که اهل عراق میافزودند [که حضرت علی ع به وعدهای که رسول الله ص داده بودند اشاره کردند و فرمودند که خدا و رسولش راست میگویند] فقط سخن اهل عراق نبود بلکه واقعیتی بود که عایشه در اینجا قصد کتمان آن را داشت، چنانکه در نقلهای قبلی در معتبرترین منابع اهل سنت اشاره شد که حضرت علی ع کشته شدن ذوالثدیة را تاییدی بر حدیثی که از رسول الله ص روایت شده بود معرفی کرد؛ مطلبی که خود عایشه در جاهای دیگر برای اشخاص دیگر ذکر و بدان اعتراف کرده بود؛ که در موارد قبل نمونهای از همین بیان عایشه گذشت.
@yekaye
سند و متن روایت فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9707
سند و متن روایت ۵۳ (عایشه و ماجرای جنگ نهروان)
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَمْشَادَ، ثنا هِشَامُ بْنُ عَلِيٍّ السَّدُوسِيُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ الْعَبْدِيُّ، ثنا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمٍ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَاقِدٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَيْمٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَدَّادِ بْنِ الْهَادِ، قَالَ:
قَدِمْتُ عَلَى عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا، فَبَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَهَا جُلُوسٌ مَرْجِعُهَا مِنَ الْعِرَاقِ لَيَالِي قُوتِلَ عَلِيٌّ إِذْ قَالَتْ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ شَدَّادٍ، هَلْ أَنْتَ صَادِقِيَّ عَمَّا أَسْأَلُكَ عَنْهُ؟ حَدَّثَنِي عَنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الَّذِينَ قَتَلَهُمْ عَلِيٌّ.
قُلْتُ: وَمَالِي لَا أَصْدُقُكَ؟
قُلْتُ: فَحَدِّثْنِي عَنْ قِصَّتِهِمْ.
قُلْتُ:
إِنَّ عَلِيًّا لَمَّا كَاتَبَ مُعَاوِيَةَ وَحَكَّمَ الْحَكَمَيْنِ خَرَجَ عَلَيْهِ ثَمَانِيَةُ آلَافٍ مِنْ قُرَّاءِ النَّاسِ، فَنَزَلُوا أَرْضًا مِنْ جَانِبِ الْكُوفَةِ يُقَالُ لَهَا: حَرُورَاءُ، وَإِنَّهُمْ أَنْكَرُوا عَلَيْهِ، فَقَالُوا: انْسَلَخْتَ مِنْ قَمِيصٍ أَلْبَسَكَهُ اللَّهُ وَأَسْمَاكَ بِهِ، ثُمَّ انْطَلَقْتَ فَحَكَّمْتَ فِي دَيْنِ اللَّهِ وَلَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ. فَلَمَّا بَلَغَ عَلِيًّا مَا عَتَبُوا عَلَيْهِ وَفَارَقُوهُ، أَمَرَ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ لَا يَدْخُلَنَّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا رَجُلٌ قَدْ حَمَلَ الْقُرْآنَ.
فَلَمَّا أَنِ امْتَلَأَ الدَّارُ مِنَ الْقُرَّاءِ دَعَا بِمُصْحَفٍ عَظِيمٍ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَطَفِقَ يَصُكُّهُ بِيَدِهِ، وَيَقُولُ: أَيُّهَا الْمُصْحَفُ حَدِّثِ النَّاسَ!
فَنَادَاهُ النَّاسُ فَقَالُوا: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَا تَسْأَلُهُ عَنْهُ؟! إِنَّمَا هُوَ وَرَقٌ وَمِدَادٌ، وَنَحْنُ نَتَكَلَّمُ بِمَا رَأَيْنَا مِنْهُ؛ فَمَاذَا تُرِيدُ؟
قَالَ: أَصْحَابُكُمُ الَّذِينَ خَرَجُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ كِتَابُ اللَّهِ، يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي امْرَأَةٍ وَرَجُلٍ: «وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا» [النساء/۳۵]. فَأُمَّةُ مُحَمَّدٍ ص أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنِ امْرَأَةٍ وَرَجُلٍ. وَنَقَمُوا عَلَيَّ أَنْ كَاتَبْتُ مُعَاوِيَةَ وَكَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، وَقَدْ جَاءَ سُهَيْلُ بْنُ عَمْرٍو وَنَحْنُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْحُدَيْبِيَةِ حِينَ صَالَحَ قَوْمُهُ قُرَيْشًا فَكَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» فَقَالَ سُهَيْلٌ: لَا تَكْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. قَالَ: «فَكَيْفَ أَكْتُبُ؟» قَالَ: اكْتُبْ بِاسْمِكَ اللَّهُمَّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اكْتُبْ» ثُمَّ قَالَ: " اكْتُبْ: مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ". قَالُوا: لَوْ نَعْلَمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ لَمْ نُخَالِفْكَ، فَكَتَبَ: «هَذَا مَا صَالَحَ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قُرَيْشًا» يَقُولُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ» [الأحزاب/21].
فَبَعَثَهُ إِلَيْهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَخَرَجْتُ مَعَهُمْ حَتَّى إِذَا تَوَسَّطْنَا عَسْكَرَهُمْ، قَامَ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ: يَا حَمَلَةَ الْقُرْآنِ إِنَّ هَذَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ يَعْرِفُهُ، فَأَنَا أَعْرِفُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ، هَذَا مَنْ نَزَلَ فِي قَوْمِهِ: {بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ} [الزخرف: 58] فَرُدُّوهُ إِلَى صَاحِبِهِ، وَلَا تُوَاضِعُوهُ كِتَابَ اللَّهِ.
قَالَ: فَقَامَ خُطَبَاؤُهُمْ فَقَالُوا: لَا وَاللَّهِ لَنُوَاضِعَنَّهُ كِتَابَ اللَّهِ، فَإِذَا جَاءَ بِالْحَقِّ نَعْرِفُهُ اسْتَطَعْنَاهُ، وَلَئِنْ جَاءَ بِالْبَاطِلِ لَنُبَكِّتَنَّهُ بِبَاطِلِهِ، وَلَنَرُدَّنَّهُ إِلَى صَاحِبِهِ.
فَوَاضَعُوهُ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، فَرَجَعَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةُ آلَافٍ كُلُّهُمْ تَائِبٌ بَيْنَهُمُ ابْنُ الْكَوَّاءِ، حَتَّى أَدْخَلَهُمْ عَلَى عَلِيٍّ فَبَعَثَ عَلِيٌّ إِلَى بَقِيَّتِهِمْ.
فَقَالَ: قَدْ كَانَ مِنْ أَمْرِنَا وَأَمْرِ النَّاسِ مَا قَدْ رَأَيْتُمْ فَقِفُوا حَيْثُ شِئْتُمْ حَتَّى تَجْتَمِعَ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ ص، وَتَنْزِلُوا حَيْثُ شِئْتُمْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَنْ نَقِيَكُمْ رِمَاحَنَا مَا لَمْ تَقْطَعُوا سَبِيلًا أَوْ تُطِيلُوا دَمًا، فَإِنَّكُمْ إِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ فَقَدْ نَبَذْنَا إِلَيْكُمُ الْحَرْبَ عَلَى سَوَاءٍ، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ.
@yekaye
👇تتمه👇
تتمة روایة 53
فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: يَا ابْنَ شَدَّادٍ فَقَدْ قَتَلَهُمْ؟
فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا بَعَثَ إِلَيْهِمْ حَتَّى قَطَعُوا السَّبِيلَ، وَسَفَكُوا الدِّمَاءَ بِغَيْرِ حَقِّ اللَّهِ، وَقَتَلُوا ابْنَ خَبَّابٍ وَاسْتَحَلُّوا أَهْلَ الذِّمَّةِ.
فَقَالَتْ: آللَّهِ؟
قُلْتُ: آللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ.
قَالَتْ: فَمَا شَيْءٌ بَلَغَنِي عَنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ يَتَحَدَّثُونَ بِهِ يَقُولُونَ: ذُو الثُّدَيِّ ذُو الثُّدَيِّ؟
فَقُلْتُ: قَدْ رَأَيْتُهُ وَوَقَفْتُ عَلَيْهِ مَعَ عَلِيٍّ فِي الْقَتْلَى فَدَعَا النَّاسَ، فَقَالَ: هَلْ تَعْرِفُونَ هَذَا؟ فَكَانَ أَكْثَرُ مَنْ جَاءَ يَقُولُ: قَدْ رَأَيْتُهُ فِي مَسْجِدِ بَنِي فُلَانٍ يُصَلِّي، وَرَأَيْتُهُ فِي مَسْجِدِ بَنِي فُلَانٍ يُصَلِّي، فَلَمْ يَأْتِ بِثَبْتٍ يُعْرَفُ إِلَّا ذَلِكَ.
قَالَتْ: فَمَا قَوْلُ عَلِيٍّ حِينَ قَامَ عَلَيْهِ كَمَا يَزْعُمُ أَهْلُ الْعِرَاقِ؟
قُلْتُ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ.
قَالَتْ: وَهَلْ سَمِعْتَهُ أَنْتَ مِنْهُ قَالَ غَيْرَ ذَلِكَ؟
قُلْتُ: اللَّهُمَّ لَا.
قَالَتْ: أَجَلْ صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ.
▪️هذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ، إِلَّا ذِكْرَ ذِي الثُّدَيَّةِ فَقَدْ أَخْرَجَهُ مُسْلِمٌ بِأَسَانِيدَ كَثِيرَةٍ.
▪️[التعليق - من تلخيص الذهبي]2657 - على شرط البخاري ومسلم وأخرج منه ذكر ذي الثدية.
🔸تتمة الکلام فی مسند أبي يعلى (ج۱، ص369 ت حسين أسد) هکذا:
قَالَتْ: فَهَلْ سَمِعْتَ أَنَّهُ قَالَ غَيْرَ ذَلِكَ؟،
قَالَ: اللَّهُمَّ لَا،
قَالَتْ: أَجَلْ، صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، يَرْحَمُ اللَّهُ عَلِيًّا إِنَّهُ كَانَ مِنْ كَلَامِهِ لَا يَرَى شَيْئًا يُعْجِبُهُ إِلَّا قَالَ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، فَذَهَبَ أَهْلُ الْعِرَاقِ فَيَكْذِبُونَ عَلَيْهِ وَيَزِيدُونَ عَلَيْهِ فِي الْحَدِيثِ!
▪️[حكم حسين سليم أسد] : إسناده صحيح.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹ب.۲. احادیث خاص جنگهای جمل و صفین و نهروان در منابع اهل سنت تا اینجا به برخی از احادیث نبویای که
🔹ب.۳. اشاره به جنگهای امیرالمومنین ع در منابع شیعه
اگر قرار باشد تمام احادیث در منابع شیعه درباره این سه جنگ را بیاوریم مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
و اشاره به سه واقعه مهم متناظر با هریکاز این سه جنگ که در منابع اهل سنت ذکر شد در منابع شیعی هم مکرر آمده و نیازی به تکرار آنهانیست.
در اینجا صرفا به برخی از احادیثی که توضیحی درباره این جنگها دارد که به نحو مستقیم یا غیرمستقیم ناظر به این آیه میتواند باشد اشاره میشود:
@yekaye
🔹۱) درباره هر سه جنگ
☀️۵۴) الف. حضرت علی ع در خطبهای که در نهجالبلاغه نیز آمده فرمودند:
امّا بعد، اى مردم! من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، از آن پس كه موج تاريكى آن برخاسته بود، و گزندش همه جا را فرا گرفته.
پس، از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد.
بدان كس كه جانم به دست اوست، من نخواهيد پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است، و یا از گروهى كه صد تن را هدایت ویا صد تن را گمراه کند، جز آنكه شما را از آن آگاه مى كنم: از آن كه مردم را بدان مى خواند، و آن كه رهبريشان مى كند، و آن كه آنان را مىراند، و آنجا كه فرود آيند، و آنجا كه بار گشايند، و آن كه كشته شود از آنان، و آن كه [به مرگ طبیعی] بميرد از ايشان.
و اگر مرا از دست بدهيد، و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند، و جمع زيادى از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند؛ و اين هنگامى است كه پيكار ميان شما دراز و فراگير شود و سختى آن آشكار، و جهان بر شما تنگ گردد و زندگى دشوار. روزهاى بلاى خود را دراز شماريد.- و بسيار در آن بلا عمر به سر آريد- تا آنكه خدا بر مانده نيكوان- ببخشايد- و به روى آنان- درى- گشايد.
همانا، فتنه ها چون روى آورد، امر مشتبه گردد، و چون پشت كند، حقيقت چنانكه هست نمايد؛ به وقت آمدن ناشناسند، و هنگام رفتن شناخته مى شوند. همچون باد در گردشند، به شهرى اصابت مى كنند و شهرى را واگذارند.
همانا، ترسناكترين فتنه ها، در ديده من، فتنه بنیاميّه است، كه فتنه اى است کور[کننده] و ظلمانی. مرزهایش فراگیر است، و بلایش خاص؛ آن كه در آن اهل بصیرت باشد، بلا دامنگيرش شود، و آن كه کوردل و نابینا باشد از بلاى آن رهد! به خدا سوگند! پس از من بنی اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گيرد، و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا از شما كسى را به جاى نگذارند، جز آنكه به آنان سودى رساند، يا زيانى به ايشان باز نگرداند. و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن بنده باشد از خداوندگارى كه او را پرورده، يا همراهى آنكه همراهى او را پذيرفته! بلاى آنان بر سرتان آيد، با چهرهاى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر. نه نور هدايتى در آن آشكار، و نه نشانى در آن پديدار.
ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و در آن دعوتکننده نیستیم. سپس خدا آن فتنه را براندازد چنانكه- سلّاخى- پوست را- از تن گوسفند- جدا سازد، به دست كسى كه آنان را خوار و ذليل گرداند و به راهى كه نخواهند براند، و جام لبالب- بلا- را بديشان خوراند. عطايى جز شمشير به آنان نبخشد، و خلعتى جز ترس و بيم بر تنشان نپوشد. در اين هنگام قريش دوست دارد دنيا را با آنچه در آن هست بدهد، و در عوض زمانى كوتاه مرا ببيند، تا آنچه امروز برخى از آن را مى خواهم و به من نمى دهند يكجا تسليمم نمايد.
📚نهج البلاغة، خطبه93
📚ترجمه: اقتباس از ترجمه شهيدى، ص85-86
@yekaye
متن خطبه امیرالمومنین ع:
https://eitaa.com/yekaye/9712
☀️۵۴) و من خطبة له ع و فيها ينبّه أمير المؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بني أمية
أَمَّا بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا؛
فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي
فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً؛
وَ لَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِي وَ نَزَلَتْ بِكُمْ كَرَائِهُ الْأُمُورِ وَ حَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ كَثِيرٌ مِنَ السَّائِلِينَ وَ فَشِلَ كَثِيرٌ مِنَ الْمَسْئُولِينَ وَ ذَلِكَ إِذَا قَلَّصَتْ حَرْبُكُمْ وَ شَمَّرَتْ عَنْ سَاقٍ وَ [كَانَتِ] ضَاقَتِ الدُّنْيَا عَلَيْكُمْ ضِيقاً تَسْتَطِيلُونَ مَعَهُ أَيَّامَ الْبَلَاءِ عَلَيْكُمْ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ لِبَقِيَّةِ الْأَبْرَارِ مِنْكُمْ.
إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ يُنْكَرْنَ مُقْبِلَاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً.
أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا؛
وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي كَالنَّابِ الضَّرُوسِ تَعْذِمُ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ عَنْكُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا [مِثْلَ انْتِصَارِ] كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ [شَوْهاً] شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى؛
نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا [بِنَجَاةٍ] بِمَنْجَاةٍ وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ. فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا [يُعْطُونَنِيهِ] يُعْطُونِيهِ.
📚نهج البلاغة، خطبه93
ترجمه در:
https://eitaa.com/yekaye/9711
☀️۵۵) حقیقت این است که فراز فوق که سید رضی در نهجالبلاغه آورده تنها قسمتی از خطبهای طولانی است که سالها قبل از وی متن کامل آن را سلیم بن قیس (م۷۶) در کتاب معروف خویش (کتاب سلیم یا همان اسرار آل محمد ص) و سپس فرازهای فراوانی از آن را ابنهلال ثقفی (م۲۸۳) در کتاب الغارات (به عنوان اولین حدیث) آورده است؛ و طبق توضیحی که ابن هلال میدهد این خطبهای است که حضرت بعد از بازگشت از جنگ نهروان ایراد کردهاند.
⛔️متاسفانه در حدود یک قرن اخیر نزد بسیاری از گویندگان مذهبی چنین تلقی شده که گویی عبارت «من چشم فتنه را بیرون آوردم و غیر از من احدی جرأت این کار را نداشت» ناظر به خوارج است؛
که اگر چنین باشد جای تعجب دارد که چرا حضرت علی ع اینجا فتنه خوارج را بدترین فتنه ممکن معرفی کرده است اما در جایی دیگر معاویه را بسیار بدتر دانسته و در مقام مقایسه بین خوارج و اصحاب معاویه تاکید فرموده که اینها طالب حق بودند و خطا کردند، اما معاویه از اول دنبال باطل بودند (که این حدیث ان شاء الله در ادامه خواهد آمد).
💢در حالی که
اولا اگر در متن همین خطبه هم دقت شود میبینیم که حضرت بدترین فتنه را فتنه بنیامیه خوانده است؛
و ثانیا متن کاملتر این خطبه که در دو منبع فوق آمده تصریح دارد که منظور از چشم فتنه، هرسهتای این جنگهاست، نه صرفا جنگ با خوارج.
از این رو و با توجه به رواج این دیدگاه نادرست درباره خطبه فوق، مناسب دیدیم که خطبه را بر اساس آن منابع بیاوریم که معلوم شود چه فرازهایی در کلام سید رضی حذف شده است و مراد حضرت از فقرات مختلف این خطبه بهتر معلوم شود.
اما پیش از آن، فراز مختصری از این روایت که ناظر به همین نکته است و در دو متن قدیمی دیگر آمده است، تقدیم میشود:
☀️الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است که در خطبهای فرمود:
من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت، و اگر من در میان شما نبودم کسی با اهل جمل و اهل شام و اهل نهروان نمیجنگید. به خدا سوگند اگر خوف این نبود که سخنانی [ناروا] میگفتید و عمل را رها می کردید به شما خبر میدادم براساس آنچه بر زبان پیامبرتان صلوات الله علیه و آله جاری شده درباره هرکس از شما که با آنان میجنگد در حالی که به ضلالت آنان آگاه و به هدایتی که ما بر آن هستیم معرفت دارد.
سپس فرمود: از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد. که از من نخواهيد پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است، و یا از گروهى كه صد تن را هدایت ویا صد تن را گمراه کند، جز آنكه شما را از آن آگاه مىكنم: از آن كه آنان را میخواند، و آن كه آنان را مىراند.
📚شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام (ابن حیون م۳۶۳)، ج2، ص39
و عن علي صلوات اللّه عليه، أنه قال في خطبة خطبها:
أنا فقأت عين الفتنة، [لم يكن ليفقأها أحد غيري] و لو لم أك فيكم ما قوتل أهل الجمل و لا أهل الشام و لا أهل النهروان، [و أيم اللّه] لو لا أن تتكلموا فتدعوا العمل لأخبرتكم بما سبق على لسان نبيكم صلوات اللّه عليه و آله لمن قاتلهم منكم مبصرا لضلالتهم عارفا بالهدى الذي نحن عليه. ثم قال: سلوني قبل أن تفقدوني ، فانكم لا تسألوني عن شيء فيما بينكم و بين الساعة، و لا عن فئة تهدي مائة أو تضل مائة إلا حدّثتكم بناعقها و سائقها.
☀️ب. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و اگر من نبودم کسی با اهل جمل و اهل صفین و اهل نهروان نمیجنگید.
از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد، یا به خاطر مرگ یا شهادت، بلکه شهادت خواهد بود، چیزی نمانده که آن شقیترینشان آن را به خونی که از بالایش سرازیر شود رنگین کند. به کسی که دانه را شکافت و بشر را آفرید از من نخواهيد پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است، و یا از گروهى كه صد تن را هدایت ویا صد تن را گمراه کند، جز آنكه شما را از آن آگاه مىكنم: از آن كه رهبريشان مىكند، و آن كه آنان را میخواند و آن که آنان را مىراند.
📚التشريف بالمنن في التعريف بالفتن (سید بن طاوس)، ص221
قال: حدّثنا ابن عقيل الأنصاري، قال: حدّثنا عمران بن موسى، قال: حدّثنا محمد بن إدريس، قال: حدّثنا الطنافسي، قال: سمعت ابن حميد الملائي، قال: سمعت عبد الرحمن بن حميد، قال: سمعت عمرو الملائي يقول: سمعت زرّ بن حبيش، قال: سمعت علي بن أبي طالب عليه السلام يقول:
«أنا فقأت عين الفتنة، و لولاي ما قوتل أهل الجمل و لا أهل صفّين و لا أهل النهروان.
سلوني قبل أن تفقدوني: إمّا ميّتا و إمّا مقتولا بل قتلا، ما يحبس أشقاها أن يخضبها بدم من أعلاها، و الذي فلق الحبّة و برأ النسمة لا تسألوني فيما بيني و بين قيام الساعة عن فئة تضلّ مائة أو تهدي مائة إلّا أنبأتكم بسائقها و قائدها و ناعقها.»
@yekaye
☀️۵۶) الف. ابن هلال ثقفی ازطریق منصور بن عمرو و هم از طریق ابن ابی لیلی، از زر بن جبیش خطبهای را از امیرالمومنین ع روایت کردهاند که اگرچه عباراتشان اندکی تفاوت دارد اما معنایش واحد است؛
روایت کرده است که شنیدم که امیرالمومنین ع خطبهای خواندن و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
«امّا بعد، اى مردم! من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و كسى جز من بر آن جرأت نداشت»
و در روایت ابن ابی لیلی آمده است: «و كسى جز من اهل اینکه آن را کور کند نبود و اگر من در میان شما نبودم کسی با اهل جمل و اهل نهروان نمیجنگید.
به خدا سوگند اگر خوف این نبود که رویگردان شوید و عمل را رها کنید به شما خبر میدادم براساس آنچه بر زبان پیامبرتان صلوات الله علیه و آله جاری شده درباره هرکس از شما که بر آنان مردانه یورش میآورد در حالی که به ضلالت آنان آگاه و به هدایتی که ما بر آن هستیم معرفت دارد.»
سپس فرمود: «از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا نيابيد؛ که بزودی من میمیرم با شهید میشوم؛ بلکه شهادت خواهد بود، چه چیزی آن شقیترینشان را منتظر نگه داشته که آن را به خونی که از بالایش سرازیر شود رنگین کند.»
سپس دستی به محاسن خویش کشید و فرمود: «بدان كس كه جانم به دست اوست، من نخواهيد پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت است، و یا از گروهى كه صد تن را هدایت ویا صد تن را گمراه کند، جز آنكه شما را از آن آگاه مىكنم: از آن كه مردم را بدان مىخواند، و آن كه آنان را مىراند. »
پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمومنین ع! به ما از آن بلا خبر بده.
فرمود: «همانا شما در زمانی هستید که وقتی سوالکنندهای سوالی میپرسد باید تعقل کند و وقتی از کسی سوالی میشود باید درنگ کند؛ همانا در ورای شما حوادثى به سوی شما میآید بزرگ و به هم پيوسته، و بلاهایی عبوس و درهمکوبنده. سوگند به آن خداوندى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد كه اگر مرا از دست بدهيد، و آن گاه حوادث ناگوار و مشكلات طاقت فرسا بر شما فرود آيد بسيارى از پرسش كنندگان سر فرود آورند، و کثیری از پرسش شوندگان از جواب فرو مانند؛ و اين هنگامى است كه پيكار ميان شما فراوان شود و جنگ آستینش را بالا زند و دنیا بر شما و بر اهل بیت من بلا شود تا آنگاه كه خداوند در كار نيكانى كه بر جاى ماندهاند راهى بگشايد، پس بر شماست كه مردانى را كه اصحاب پرچم جنگ بدر و حنين بودهاند يارى كنيد و پاداش يابيد، مباد كه بر آنها سبقت بگیرید که بلا شما را درهمکوبد.
پس شخص دیگری برخاست و گفت: یاامیرالمومنین ع! برای ما از فتنهها بگو.
فرمود: همانا، فتنهها چون روى آورد، امر مشتبه گردد، و چون پشت كند، حقيقت چنانكه هست نمايد؛ به وقت آمدن ناشناسند، و هنگام رفتن شناخته مىشوند. فتنهها همچون باد در گردشند، به شهرى اصابت مىكنند و شهرى را واگذارند. همانا، ترسناكترين فتنهها که در انتظار شماست، در ديده من، فتنه بنیاميّه است، كه فتنهاى است کور[کننده] و ظلمانی و مخفی. فتنهاش فراگیر است، و بلایش خاص؛ آن كه در آن اهل بصیرت باشد، بلا دامنگيرش شود، و آن كه کوردل و نابینا باشد بلا از سرش رد شود! اهل باطل آن بر اهل حق آن چیره شوند تا اینکه زمین از دشمنی و ظلم و بدعت پر شود. و همانا اول کسی که جبروت آن را زمین زد و ستون خیمهاش را بشکند و میخ آن را درآورد خداوند رب العالمین است.
به خدا سوگند! پس از من بنی اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا در دیارتان از شما كسى را به جاى نگذارند جز آنكه پیرو آنان باشد، يا زيانى به ايشان نرساند. و بلاى آنان چندان بر شما باقی مانَد كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن برده باشد از اربابش، که وقتی او را ببیند اطاعتش کند و وقتی از او غایب شود دشنامش دهد. به خدا سوگند اگر شما را زیر هر سنگی از هم جدا کند خداوند شما را برای روزی که برای آنان بد است گرد آورد.
همانا بعد از من جماعتهایی پراکنده خواهید بود. قبلهتان واحد و حج و عمرهتان واحد است و دلهایتان در اختلاف.
سپس انگشتانش را در هم فرو کرد؛
پس مردی برخاست و گفت: یا امیرالمومنین! اين به چه معنى است؟
فرمود: این اینچنین است؛ این آن را مىكشد و آن اين را. فرازی از جاهلیت، نه در آن هدايتى است و نه پرچمى افراشته كه بدان راه جويند. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و در آن دعوتکننده نیستیم.
پس مردى بر خاست و گفت:يا امير المؤمنين، در چنين روزگارى چه بايد کنیم؟
گفت:به خاندان پيامبر خود بنگريد، اگر در خانه نشستهاند در خانه بنشينيد و اگر شما را به يارى خواندهاند ياريشان كنيد، تا پاداش يابيد. ولى بر آنان پيشى مگيريد که بلا شما را درهمکوبد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه حدیث 56
يكى ديگر بر خاست و گفت:يا امير المؤمنين، از آن پس چه خواهد شد؟
فرمود: همانا خداوند به وسيلۀ مردى از ما، خاندان پيامبر، فتنه را مىشكافد، چنانكه- سلّاخى- پوست را- از تن گوسفند- جدا سازد. پدرم فداى آن فرزند بهترين كنيزان باد، كه به خواريشان افكند و جام لبريز شوكران مرگ به كامشان مىريزد و جز زخم شمشير برّان عطايشان ندهد. هشت ماه تيغ آخته بر روى شانه دارد و قريش در آن روز آرزو كند كه اى كاش مىتوانست دنيا را و هر چه در آن هست بدهد و كوتاه زمانى، به قدر دوشيدن گوسفندى يا كشتن شترى، مرا ببيند، تا پارهاى از آنچه از آن زمان خواسته بودم و در دادن آن امساك مىكرد، اكنون تدارك كند و من بپذيرم. تا حدی که قريش گويد: اگر اين از فرزندان فاطمه میبود بر ما رحم میکرد. پس خداوند او را بر بنى اميّه مسلط ساخته كه آنان را قرار دهد «لعنتشدگان، هر جا يافته شوند بايد دستگير گردند و به سختى كشته شوند. اين است سنت خداوندى كه در ميان پيشينيان نيز بود و در سنت خداى تبدیلی نخواهى يافت.» (احزاب/۶۱-۶۲)
☀️ب. ابن هلال ثقفی با سند دیگری از همین زر بن حبیش این فراز از خطبه را هم روایت کرده است که حضرت فرمود:
«من بودم كه چشم فتنه را كور كردم، و اگر من در میان شما نبودم کسی با اهل جمل و اهل نهروان نمیجنگید. و اگر خوف این نبود که به خود واگذار شوید و عمل را رها کنید به شما خبر میدادم براساس آنچه بر زبان پیامبرتان صلوات الله علیه و آله جاری شده درباره هرکس از شما که با آنان میجنگد در حالی که به ضلالت آنان آگاه و به هدایتی که ما بر آن هستیم معرفت دارد.»
📚الغارات (ط - القديمة)، ج1، ص۴-۱۰
@yekaye
سند و متن روایات فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9717
☀️ج. همچنین متن واقعه به نقل از کتاب سلیم که طولانیتر است در ادامه تقدیم میشود. با توجه به اینکه بسیاری از قسمتهای آن مشابه است، ترجمه نشد.
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص712-717، حدیث۱۷
سند و متن خطبه در کتاب سلیم:
https://eitaa.com/yekaye/9720