🔹إخْوَةٌ /أَخَوَیكُمْ
کلمه «أخ» به معنای برادر که مثنای آن «أَخَوَان» و جمع آن به دو صورت «إِخْوَة» و «إِخْوَان» و مونث آن (خواهر) به صورت «أُخت» و «أُخْتَان» و «أَخَوَات» به کار میرود از کلمات معروفی است که تحلیل ریشه آن در میان اهل لغت محل اختلاف است.
▪️برخی همچون ابنفارس بر این باورند که اساسا سه حرف «أ خ و» در عربی هیچ گونه اصالتی ندارد؛ و از نظر او اصل این ماده «وخی» است (معجم مقاییس اللغه، ج1، ص70 ) که دلالت بر سیر و قصد و اراده دارد (معجم مقاییس اللغه، ج6، ص95 ).
▫️خلیل هم تحلیل مفصلی ارائه داده است که چگونه قلب حروف عله به همزه در کلمه «أخ» و مشتقات آن رخ داده است (كتاب العین، ج4، ص319-320 ).
▪️به هر حال ماده «وخی» چنانکه اشاره شد دلالت بر چیز خاصی (و نه امور دیگر) را قصد کردن دارد (كتاب العین، ج4، ص319 ) و در تفاوت «اراده» و «توخی» گفتهاند که «وخی» راه قصد شده مستقیم است و چیزی را «توخی» کردن به معنای این بوده که آن را مسیر و راه خود قرار دادم و سپس در مطلق قصد و اراده کردن هر چیزی به کار رفته است (الفروق في اللغة، ص119 ) و غیر از «أخ» و مشتقاتش کلمه دیگری از این ماده نداریم که در قرآن کریم به کار رفته باشد.
▪️در مقابل بسیاری از علمای لغت این دو ماده را مستقل بحث کرده و اصل کلمه «أخ» را ماده «أ خ و» معرفی کردهاند
(مفردات ألفاظ القرآن، ص68؛ الصحاح، ج6، ص2264 ؛ المصباح المنير، ج2، ص8 ؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517)
و حداکثر این است که گفتهاند فعل «تأخّيتُ» به معنای قصد کردم است و این کلمه (که ظاهرا از همین ماده «أخو» است) احتمال دارد به نحوی مأخوذ از «وخی»باشد و بین این دو ماده اشتقاق اکبر برقرار باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص50 )
و وموید دیگری که بر این ارتباط میتوان یافت این است که در لهجه طی برای جاری کردن عقد اخوت به جای «آخیتُ» از تعبیر «واخیتُ» استفاده می شود. (كتاب العین، ج4، ص319)
▪️از کلماتی که از همین ماده «أخو» هست کلمه «أُخَیّة» است که گفتهاند میخ یا چوبی است که در دیوار بوده و افسار چارپایان را بدان میبستهاند (كتاب العین، ج4، ص319 ) (برخی گفتهاند طنابی بوده که یک سویهاش را در زمین فرو میکردهاند و سویه دیگرش چیز سختی مانند چوب یا ... داشته که افسار حیوان را بدان میبستهاند؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517).
▫️برخی همچون حسن جبل همین را معنای اصلی ماده «أخو» دانستهاند و گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر دستگیره ویا چیزی مانند آن که چیز دیگری بدان محکم میشود همانند «أخیة» که افسار چارپا را بدان محکم میبندند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص517 ).
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «أخ»
▪️اما بسیاری دیگر از اهل لغت (مانند راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی) همان کلمه «أخ» (برادر) را محور اصلی این ماده دانسته و گفتهاند که اصل این ماده به کسی گفته میشود که در ولادت لااقل از طریق یکی از ابوین با دیگری مشارکت داشته باشد و به همین مناسبت به هرکسی که یک نحوه مشارکت جدی در قبیله یا دین یا صنعت یا معامله یا دوستی و سایر مناسبات داشته باشد اطلاق میشود
چنانکه در آیه «لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ» (آل عمران/۱۵۶) یا « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتاب» (حشر/۱۱) به خاطر مشاركتشان در كفر و نفاق، إخوان نامیده شدهاند؛
یا در آیه «إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» (حجر/۴۷) دلالت بر عدم هرگونه ناسازگاری در میان ایشان در بهشت دارد.
یا تعابیری همچون «یا أُخْتَ هارُونَ» (مریم/28) [که خطاب به حضرت مریم گفته شد] به معنای خواهر وی در صلاح و شایستگی است نه خواهر نسبی؛ همان طور که تعبیر «أَخا عادٍ» (أحقاف/21)، «وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالحاً» (أعراف/73) «وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هوداً» (أعراف/65)، «وَ إِلی مَدْینَ أَخاهُمْ شعیباً» (أعراف/85) ناظر به مهربانی برادرانهای است که آن پیامبر در حق قوم خود داشته است،
ویا در آیه «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» (اسراء/۲۷) اهل اسراف و تبذیر چون از حد اعتدال و عدالت خارج شدهاند در ردیف شیطان قرار گرفته و همچون برادران وی معرفی شدهاند؛
ویا در آیه «وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها» (زخرف/48) این آیه را خواهر آیه قبل خوانده بدین جهت که از حیث درستی و آشکارکنندگی و صدق همانند همدیگر بودهاند:
و یا در آیه «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (الأعراف/38) به خاطر شدت پیوندشان به همدیگر آنان را خواهران همدیگر خواندهاست؛
و از همه معروفتر آیاتی همچون «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) و «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» (حجرات/12) مومنان را برادران دینی هم خوانده است.
اینان توضیح میدهند که کلمه «تَأَخَّیتُ» هم که به معنای قصد کردن است دلالت بر یک نحوه «هم هدف بودن» دارد که به صورت استعاره برگرفته از همان قصد و هدف مشترك برادر برای برادر دیگر است. و وجه تسمیه «أَخِیة» به معنای حلقه و ریسمانی كه حیوان را با آن به زمین میبندند نیز به خاطر همان معنی ملازمت و همراهی است که در بین برادران هست
(مفردات ألفاظ القرآن، ص68 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص48-50 )
▪️کلم «أخ» به همراه ۵ کلمه دیگر («أب»، «حم»، «هن»، «فم»، «ذو») شش کلمهای هستند که هروقت به صورت مضاف به کار روند اعرابشان به حرف (آ ی و) است نه حرکت؛ و درباره سایر مشتقات کلمه «أخ» هم بحثهای جالب توجهی وجود دارد:
▪️كلمه «أخت» که بوضوح مؤنث «أخ» است یعنی خواهر؛ برخی گفتهاند حرف (ت) در آخر كلمه اخت عوض حرف محذوف اصلی آن [= تاء تانیث] است (مفردات ألفاظ القرآن، ص68) توضیح مطلب این است که این کلمه چون مونث «أخو» است در اصل «اَخُة» بوده ولی به خاطر وجود تاء تانیث، حرف خ مفتوح شده است چون اساسا تاء تانیث بر حرف مفتوح تکیه دارد (أخَة) و ضمه خ به حرف قبل از آن منتقل شده و خودش ساکن شده (اُخْة) و تاء تانیث هم به صورت حرف اصلی (ت) درآمده که اعراب روی آن قرار می گیرد (كتاب العین، ج4، ص320 ؛ الصحاح، ج6، ص2264 )
▫️و جالب اینجاست که هم برای «آخ» و هم برای «أخت» وقتی یاء نسبت بیاید به صورت «أخوی» ادا میشود چنانکه جمع آن «أخَوات» میشود هرچند که از یونس برای «أخت» به صورت «أختی» (به معنای «منسوب به خواهر»؛ نه به معنای «خواهرم») هم نقل شده است (الصحاح، ج6، ص2264).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
قسمت پایانی توضیح «أخ»
▪️گفتیم که برای جمع «أخ» هم «إِخْوَة» و هم «إِخْوَان» به کار میرود.
▫️یک تفاوت مهم بین «إِخْوَة» و «إِخْوَان» در این است که «إِخْوَة» شامل دو نفر هم میشود، مانند آيه «فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُس» (نساء/۱۱) ولی «إِخْوَان» برای سهنفر به بالاست و برای دو نفر از تعبیر «أخَوان» استفاده میشود.
▫️اما به لحاظ معنایی در تفاوت اینها برخی بر این باورند که «إِخْوَة» بیشتر برای دوستان و «إِخْوَان» بیشتر برای برادرانی که در ولادت مشترکند به کار میرود (الصحاح، ج6، ص2264 )؛
و مرحوم مصطفوی بر این باور است که کلمه «إِخْوَة» برای مراحل اولیه برادری است؛ اما جایی که این پیوند محبتآمیز و الفت به اوج خود رسیده باشد از تعبیر «إِخْوَان» استفاده میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص49 )؛ اما کاربرد این کلمات در آیاتی نظیر «إِخْوانُ لُوط» (ق/۱۳) (برای اشاره به قوم حضرت لوط) ویا: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ» (بقره/۲۲۰) و «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» (آل عمران/۱۰۳) و «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين» (توبه/۱۱) و «فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين» (احزاب/۵) به نظر میرسد اعبتار این تحلیل را به چالش بکشد.
خلیل بر این باور است که وقتی برادران در پدر مشترک باشند از تعبیر «إِخْوَة» استفاده میشود و اگر اینچنین نباشند (یعنی فقط در مادر مشترک باشند) از تعبیر «إِخْوَان» استفاده میشود (كتاب العین، ج4، ص320 ) که در این صورت ظاهرا برعکس تحلیل مرحوم مصطفوی میشود و وقتی قرآن از تعبیر «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُمْ» استفاده کرده شاید دلالت ضمنی داشته باشد به حدیث نبوی «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (علل الشرائع، ج1، ص127)؛ که چون پیامبر ص و امیرالمومنین ع پدران این امتند پس همه مومنان با هم برادر پدری محسوب میشوند.
▪️همچنین به نظر میرسد این کلمه (همچون اغلب کلمات عربی) وقتی به صورت جمع به کار میرود برای اعم از مذکر و مونث میباشد؛
🤔 و شاید به عنوان یک قاعده بتوان گفت که
▫️به طور خاص کلمه «إِخْوَة» برای مجموع خواهر و برادران به کار میرود؛ مانند آیه «وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن» (نساء/۱۷۶)
▫️ولی ظاهرا وقتی «إخوان» استفاده میشود خصوص برادران مد نظر است و شاید به همین جهت است که در این گونه موارد مستقلا «أخوات» هم تاکید میشود: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ... أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني أَخَواتِهِن» (نور.۳۱) یا «لا عَلى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُم» (نور/۶۱)؛
هرچند در مواردی ممکن است به دلالت التزامی همان گونه که حتی کلمه «رجال» شامل زنان هم میشود (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ نور/۳۷) کلمه «أخوان» شامل خواهران هم بشود: «لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ ... قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ ... أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه» (توبه/۲۳-۲۴).
📿کلمه «أخ» و مشتقات آن 96 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
📖اختلاف قراءت
🔹أخَوَیكُمْ / إخْوَتِكُمْ / إخْوانِكُمْ
▪️این کلمه در اکثر قرائات به صورت تثنیه (أَخَوَیكُمْ) قرائت شده است؛
▪️اما در برخی از قراءات عشر (یعقوب) و اربعه عشر (حسن) و برخی روایات شاذ از قراء سبعه (روایت یحیی بن حارث و ثعلبی از قرائت ابن عامر شامی؛ و روایت عبدالوارث از ابیعمرو بصری) و نیز برخی قراءات غیرمشهور (قرائت أبی بن كعب و زید بن علی و ابن سیرین و نصر بن عاصم و أبو العالیة و الجحدری و سعید بن جبیر و النقاش عن بن ذكوان و معاویة وسعید بن المسیب و قتادة و ابن یعمر و ابن أبی عبلة) به صورت جمع مکسر (إخْوَتِكُمْ) قرائت شده است؛
▪️و نیز در برخی قراءات اربعه عشر (روایتی از حسن) و و برخی روایات غیرمشهور از قراء سبعه (باز روایت عبدالوارث از ابیعمرو بصری) و برخی قراءات غیرمشهور دیگر (قرائت زید بن ثابت و الجحدری و ثابت البنانی و حماد بن سلمة و ابن سیرین و ابن مسعود و السلمی و عبد الرحمن بن أبی بكرة و الشعبی و علی بن أبی طالب و أبو رزین) به صورت جمع سالم (إخْوانِكُمْ) قرائت شده است.
📚مجمع البیان، ج9، ص198 ؛ معجم القراءات ج ۹، ص83-84
@yekaye
🔹ترْحَمُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «رحم» در اصل دلالت بر معانیای همچون رقت و و عطوفت و مهربانی (= رأفت) میکند؛ و به تعبیر دیگر، دلالت بر «رقت قلب همراه با احسان کردن» میکند؛ که گاه ممکن است در مورد «احسان کردن بدون لحاظ رقت قلب» به کار رود (مثلا وقتی در مورد خداوند به کار میرود) و یا «رقت قلب بتنهایی».
🔸البته مرحوم مصطفوی بین کلمات مربوط به این معنا تفاوت ظریفی قائل است و میگوید:
▫️آنچه در قلب پیدا میشود حالت رقت است (که رقت نقطه مقابل غلظت [و قساوت] است)،
▫️سپس لطف حاصل میشود (که نوعی دقت و و توجه به خصوصیات است)،
▫️سپس عطوفت (که به معنای تمایل و جلب شدن توجه است)،
▫️سپس حنه (شوق و رغبت)،
▫️سپس محبت (دوست داشتن)،
▫️سپس شفقت (مهربانی ورزیدن)،
▫️سپس رأفت (که شدت یافتن شفقت است)،
▫️و در نهایت به رحمت میرسد؛
که احسان و نعمت بخشیدن هم مصادیقی از رحمت ورزیدن است؛
درواقع، رحمت، تجلی رأفت، و ظهور شوق و شفقت است، و مربوط به مقام ابراز نسبت به چیز خاصی است که در آن خیر و صلاح مخاطب لحاظ میشود، ولو خود مخاطب آن را خوش ندارد، مانند خوراندن دوای تلخ به مریض.
▪️همچنین تذکر می دهد که اصل این ماده با اختلاف در هیئات در زبان عبری، و نیز نزدیک به آن در زبانهای سریانی و آرامی هم وجود دارد؛ اما این موجب نمیشود که برخلاف آنچه برخی ادعا کردهاند کلمه «رحمان» لزوما از زبان عبری وارد زبان عربی شده باشد.
🔸در تفاوت «رئوف» (مهربان) با «رحمن» و «رحیم» هم گفته شده که در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمیرود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمیکرد!)
▪️اگرچه برای کسی که رحم میکند، کلمه «راحم» به کار رفته است و خداوند بهترین رحمکنندگان (خَیرُ الرَّاحِمینَ؛ مؤمنون/۱۱۸) و بلکه رحمکنندهترین رحمکنندگان (أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ اعراف/۱۵۱، یوسف/۶۴ و ۴۲، انبیاء/۸۳) معرفی شده است؛ اما برای این منظور دو کلمه «رحمان» و «رحیم» در قرآن کریم بویژه در مورد خداوند شیوع فراوان دارد که قبلا در این باره به تفصیل توضیحاتی گذشت.
▪️یکی از نکات مهم در تحلیل ماده «رحم» و کلمه «رحمت» این است که آیا این ماده در مقابل کلمه «عذاب» است یا خیر؟
▫️به نظر میرسد دو گونه رحمت در قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته است. یک رحمت که خوشایند افرادی است که مشمول آن واقع میشوند، و نقطه مقابل عذاب است: «یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ وَ یرْحَمُ مَنْ یشاءُ» (عنکبوت/۲۱)، «عَسی رَبُّكُمْ أَنْ یرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرینَ حَصیراً» (اسراء/۸)، «إِنْ یشَأْ یرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ یشَأْ یعَذِّبْكُمْ» (اسراء/۵۴) «یرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یخافُونَ عَذابَهُ» (اسراء/۵۷)، «أُولئِكَ یئِسُوا مِنْ رَحْمَتی وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (عنکبوت/۲۳)، «بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ» (حدید/۱۳)، «یدْخِلُ مَنْ یشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً» (انسان/۳۱)، «وَسِعْتَ كُلَّ شَیءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ … وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ» (غافر/۷)؛
و یک رحمت عام، که همه چیز را دربرگرفته، و در یک نگاه عمیق، حتی عذاب (أَخافُ أَنْ یمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ؛ مریم/۴۵) و ضلالت (قُلْ مَنْ كانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ؛ مریم/۷۵) هم از آن ریشه گرفته است. گویی آن رحمت عمومی، وقتی میخواهد تجلی نهایی خود را نشان دهد و با رضایت مخاطب همراه باشد، خاص شده است: «عَذابی أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذینَ یتَّقُونَ» (اعراف/۱۵۶)
▪️با توجه به عمویت بیشتر کلمه «رحمن» عدهای آن رحمت عمومی را «رحمانیت» خداوند دانسته؛ و آن رحمت خاص شده را «رحیمیت» خداوند معرفی کردهاند، بویژه که در قرآن کریم اگرچه از کفر کافران به رحمانیت خداوند هم سخن به میان آمده (وَ هُمْ یكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ؛ رعد/۳۰؛ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ، انبیاء/۳۶) اما چنانکه در آیات فوق اشاره شد «رحمانیت» او نسبت به کافران هم مطرح شده، در حالی که رحیمیت او خاص مؤمنان معرفی شده است. (هُوَ الَّذی … كانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً؛ احزاب/۴۳: تقدیم «مؤمنین» بر «رحیم» دلالت بر حصر دارد).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
🔸ادامه ماده «رحم»
▪️«رَحِم» (جمعِ آن: «الأرحام») نیز همانند «رحیم» صفت مشبهه است (که البته استمرار و تاکید کلمه کمتر از «رحیم» است) و به معنای کسی است که رحمت همواره به وی پابرجاست؛ که مصداق اتم آن خویشاوندان است (لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُم؛ ممتحنه/۶)؛ و نزدیکترین خویشاوندان که چنین رحمتی بر انسان دارد، مادر است؛ و به همین مناسبت بر محلی از بدن مادر که محل شکلگیری و رشد فرزند است، «رَحِم» گفته میشود (ما خَلَقَ اللهُ فی أَرْحامِهِنَّ، بقره/۲۲۸؛ ُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحامِ، آلعمران/۶؛ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیهِ أَرْحامُ الْأُنْثَیین، انعام/۱۴۳ و ۱۴۴؛ َ یعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ، لقمان/۳۴).
▪️البته برخی مسأله را از آن سو توضیح داده و گفتهاند «رَحِم» (که به صورت «رَحْم»، «رِحْم» و «رِحِم» نیز تلفظ شده) عضوی در بدن زن است که نطفه را نگه میدارد تا جنین شود و رشد کند و به صورت بچه به دنیا بیاید؛ و چون «خویشاوندی نسبی» نهایتا به «رَحِمِ واحد» منتهی میشود، از این خویشاوندی به «رَحِم» تعبیر میشود و به خویشاوندان (کسی که دارای پیوند خویشاوندی است) أولوا الأرحام (صاحبان رحمها، برخورداران از خویشاوندی) (أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ؛ انفال/۷۵ و احزاب/۶) گفته میشود.
▪️برخی کلمه «رُحْم» (وَ أَقْرَبَ رُحْماً؛ کهف/۸۱) را عیناً مشابه «رَحِم» دانستهاند که به نحو استعاری برای خویشاوندی به کار گرفته شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۷)؛ اما دیگران بر این باورند که «الرُّحْم»» (یا: الرُّحُم] مصدر، و به همان معنای «الرَّحْمة» است و وقتی میگویند «ما أقرب رُحمَ فلانٌ» به معنای این است که: فلانی چقدر فرد مهربان و نیکوکاری (ذا مَرْحَمَةٍ و بِرٍّ) است» و بر این اساس، تعبیر «وَ أَقْرَبَ رُحْماً» در این آیه، به این معنا میشود که نسبت به پدر و مادرش بسیار مهربانتر از آن پسرکی بود که خضر او را به قتل رساند.
▪️مصدر معروف این ماده «رحمت» است که در نگارش قرآنی هم با «ت» (ِ أُولئِكَ یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه، بقره/۲۱۸؛ إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ، اعراف/۵۶؛ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّک، مریم/۲) و هم با «ة» (كَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، انعام/۱۲؛ وَ رَبُّكَ الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ، انعام/۱۳۳) نوشته میشود؛ اما علاوه بر آن، کلمه «مَرْحَمَةِ» هم به عنوان مصدر میمی این ماده به کار رفته است است (تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ بلد/۱۷) که آن هم به معنای «رحمت» میباشد. (در زبان فارسی نیز تعبیر «مرحمت فرمایید» متداول است.)
🔖جلسه ۱ http://yekaye.ir/fatehat-alketab-1-1/
@yekaye
☀️۱) از امام صادق(عليه السّلام) روایت شده است كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه و آله) در حجة الوداع در منى در مسجد خيف خطبه ايراد فرمودند. ابتدا حمد و ثناى الهى را به جاى آوردند و سپس فرمودند:
خداوند دلشاد كند بندهاى را كه سخن مرا بشنود و آن را درك و حفظ كند، سپس آن را به كسى كه نشنيده برساند، که اى بسا كسى كه فقهای [= نکته عمیقی] را حمل كند ولى خودش فقيه [= عمیق و نکتهفهم] نيست و اى بسا كسى كه فقهای را به كسى كه از او فقیهتر است حمل كند.
سه چيز است كه دل مرد مسلمان در آنها خيانت نمىكند: اخلاص عمل براى خدا و خیرخواهی نسبت به رهبران مسلمانان و همراهی دائمى با جماعت آنان، زيرا كه دعوت آنان [= رهبران] شامل همه كسانى است كه پشت سر آنهایند. مسلمانان برادرند و خونهاى آنان برابر است و كمترين آنها مىتواند از سوى آنان تعهّد بدهد*؛ و آنان در برابر غیرشان یک دست واحدند.
* پینوشت: منظور از تعهد دادن اين است كه اگر در جنگ يك سرباز معمولى به دشمن امان بدهد، همه بايد امان او را محترم بشمارند.
📚الكافي، ج1، ص403؛
📚الخصال، ج1، ص149؛
📚الأمالي (للمفيد)، ص187-188؛
📚تفسير القمي، ج1، ص173
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَ النَّاسَ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ فَقَالَ:
نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ.
ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِيطَةٌ مِنْ وَرَائِهِمْ.
الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ ...
- وَ رَوَاهُ أَيْضاًعَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ فِيهِ «وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ» وَ ذَكَرَ فِي حَدِيثِهِ أَنَّهُ خَطَبَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ- بِمِنًى فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ.
@yekaye
☀️۲) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
مومنان برادرند؛ حوایج همدیگر را برآورده می کنند؛ و به خاطر اینکه حوایج همدیگر را برآورده میکنند خداوند حاجات آنان را در روز قیامت برآورده میکند.
📚الأمالي (للمفيد)، ص150
قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْكَاتِبُ الْإِسْكَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ يَقْضِي بَعْضُهُمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ فَبِقْضَاءِ بَعْضِهِمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ يَقْضِي اللَّهُ حَوَائِجَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة.
📚شبیه همین مضمون به عنوان حدیث قدسیای که گویندهاش خود خداست در مصادقة الإخوان (صدوق)، ص54 نیز روایت شده است.
☀️ب. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
مومنان برادرند؛ حاجات همدیگر را برآورده میکنند؛ پس چون حاجات همدیگر را برآورده کردند حاجات خودشان نیز برآورده میشود.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص197
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ يَقْضُونَ حَوَائِجَ بَعْضِهِمْ بَعْضاً [يَقْضِي بَعْضُهُمْ حَوَائِجَ بَعْضٍ] فَإِذَا قَضَى حَوَائِجَ بَعْضٍ قُضِيَ لَهُمْ حَاجَاتُهُمْ.
@yekaye
☀️۳) روایت شده است که رسول الله ص در فرازی از خطبه معروفشان در حجة الوداع فرمودند:
ای مردم! در واقع مؤمنان برادرند. و براى هيچ مؤمنى [تصرف در] مال برادرش حلال نیست جز با رضايت خاطر او.
📚تحف العقول، ص34
من خطبته صلى اللّه عليه و آله في حجة الوداع
... أَیهَا النَّاسُ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» وَ لَا یحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مَالُ أَخِیهِ إِلَّا مِنْ طِیبِ نَفْسٍ مِنْهُ...
@yekaye
☀️۴) از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
هرگاه یکی از شما با برادری در راه خدا برادری کرد پس با او تندی نکند و او را گول نزند و با وی مراء نکند؛ یعنی [جدال و] مخالفت نکند.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص198
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِذَا آخَى أَحَدُكُمْ أَخاً فِي اللَّهِ فَلَا يُحَادَّهُ وَ لَا يُدَارِهِ وَ لَا يُمَارَّهُ يَعْنِي لَا يُخَالِفْهُ.
@yekaye