.
7️⃣1️⃣ «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
📜حکایت ۲ 📜
#سوء_استفاده از این آیه برای #انکار_امامت: حکایت #صحیفه_ملعونه
حکایت بسیار مفصلی را دیلمی در إرشاد القلوب
(و خلاصهای از آن را سید بن طاووس در طرف من الأنباء و المناقب، ص561-566)
نقل کرده که خلاصهاش این است که:
عثمان (خلیفه سوم)، حارث بن حکم (از خویشاوندانش) را به عنوان حاکم مدائن گماشت؛ و وی بسیار ظلم کرد و مردم معترض شدند و اواخر عمرش حذیفه را جانشین او کرد.
وقتی عثمان کشته شد امیرالمومنین ع نامهای فرستاد بر تثبیت حکومت وی بر مدائن.
وی منبر رفت؛ ابتدا نامه امیرالمومنین ع را بر مردم خواند؛ بعد شروع کرد به حمد کردن خداوند به خاطر اینکه بالاخره بعد از این مدت حق به حقدار رسید و این تعبیر را به کار میبرد که «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً وَ خَيْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِيِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْر: ای مردم. همانا ولی شما خداوند است و رسول او و کسی که حقا و واقعا امیرالمومنین ع است، همان کسی که بهترین شخصی است که بعد از رسول الله ص میشناسیم و سزاوارترین مردم بر مردم و سزاوارترین کار برای این امر» (ص۳۲۲)
در پایان منبر وی جوانی ایرانی (عجم) به نام مسلم، که از آزادشدگان محمد بن عمارة بن التَّيِّهان انصاری بود، از وی میپرسد منظورت از این تعریض چه بود؛ و اینجا بود که حذیفه بر سر مبنر شروع کرد به بازگو کردن برخی از وقایعی که گذشته بود و کمتر کسی در زمان خلفای سهگانه علنا آنها را ابراز میداشت:
از مواقف مختلفی که پیامبر ص تاکید کرد بر اینکه بعد از وی علی ع امیرمومنان است و همه به حضرت علی ع تهنیت گفتند، تا جریان غدیر خم.
سپس حذیفه از منبر پایین میآید. اما این جوان اصرار بر توضیح بیشتری دارد.
حذیفه توضیحات دیگری را به خود او ارائه میدهد و ظاهرا بحث تمام میشود؛ اما شوق آن جوان به دانستن اطلاعات مربوط به آن وقایعی که منجر به کنار زدن امیرالمومنین ع شد بیشتر میشود.
تا اینکه یکبار حذیفه که در بستر بیماری میافتد این جوان سراغش میرود و از او باز توضیحات بیشتری درباره وقایعی که اواخر عمر رسول الله ص رخ داد طلب میکند.
وی به تفصیل برایش جریان عَقَبه و برنامهای که عدهای برای ترور پیامبر کشیدند را شرح میدهد
(در منابع اهل سنت هم اصل این جریان ترور به وفور نقل شده و همگی متفقاند که در آن جریان، حذیفه افسار شتر پیامبر ص را به دست گرفته بود و ابتدا پیامبر نام تک تک آنان که به ایشان حملهور شده بودند را به وی فرمود و چون تعجب وی را دید به امر خداوند آسمان رعد و برقی زد و وی در آن نور تک تک آنان را دید اما به دستور پیامبر ص آنان را آن زمان افشا نکرد).
و توضیح میدهد که این منافقان چگونه با هم جمع شدند و صحیفهای نوشتند و امضا کردند که نگذارند خلافت به دست امیرالمومنین ع برسد.
وی در این گفتگو متن صحیفه مذکور را بازگو میکند، صحیفهای که در احادیث شیعه از آن با تعبیر «الصحیفة الملعونة» یاد میشود و در منابع اهل سنت هم این روایت از امیرالمومنین ع آمده است که وقتی عمر را دفن کردند بر سر قبر وی فرمود: دلم میخواهد روز قیامت با صحیفه او محشور شوم.
حذیفه سپس داستان را تا شهادت پیامبر و اینکه آنان چگونه توانستند خلافت را غصب کنند و مردم را با خود همراه کنند ادامه میدهد؛
و این جوان به علی ع میپیوندد و همان جوانی است که در جنگ جمل از طرف امیرالمومنین ع قرآن را میگیرد و با اصحاب جمل اتمام حجت میکند و وی را به شهادت می رسانند.
اما نکتهای که به بحث حاضر مرتبط است درباره متن صحیفه مذکور است؛
که در آنجا استدلالاتی درباره اینکه حکومت نباید به شخص واگذار شود آمده
که یکی از استدلالهای آنجا استشهاد به همین آیه ۱۳ سوره حجرات است با این بیان:
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10301