👇ادامه بحث از چرایی قانون #تعدد_زوجات👇
⛔️امروزه برخی از #فمینیستها مساله تعدد همسر را از مقوله #مالکیت قلمداد میکنند و میگویند چون مرد خود را مالک زن میدانسته برای خود حق داشتن چند زن قائل بوده؛ اگر یک مرد حق دارد با چند زن ازدواج کند، یک زن هم باید حق داشته باشد با چند مرد ازدواج کند.
🤔صرف نظر از اینکه به این استدلال هم همین اشکال قبل وارد است، باید گفت اتفاقا مساله بالعکس است: وقتی نگاه مالکیت در کار باشد اتفاقا مرد به جای ازدواج با چند زن، به روابط آزاد رو خواهد آورد؛ و ازدواج در جایی است که شخص نوعی #احساس_مسئولیت_همیشگی نسبت به زن دارد و چنانکه خواهیم دید مساله اصلی در جواز این قانون، #حقوق_زنان است، نه #حقوق_مردان .
⭕️درباره فلسفه وجود چنین قانونی در اغلب جوامع، حدسهای مختلفی زده شده است:
▪️علاقه ذاتی مرد به افزایش تعداد عشیره و قبیله خود؛
▪️وجود عادت ماهیانه زنان و عدم توانایی ارضای شوهر در این ایام؛
▪️محدودیت دوره فرزندآوری زنبه یائسگی؛
▪️و ... .
🔹اما علمای شیعه،
تحت تاثیر تعالیم اهل بیت ع،
از زمان ائمه اطهار ع (مثلا محمد بن سنان، به نقل از علل الشرائع، ج2، ص504 )
تاکنون (مثلا در نظام حقوق زن در اسلام (مطهری)، ص397-314)
مهمترین عامل وجود چنین قانونی را عمومیت #حق_تاهل و #حق_تشکیل_خانواده و #فزونی_زنان_آماده_ازدواج نسبت به مردان آماده ازدواج در عموم جوامع بشری دانستهاند؛
که این فزونی علل مختلفی دارد از جمله:
▫️مقاوم تربودن زنان نسبت به مردان در برابر بیماری ها (حتی در مرحله جنینی نیز عمده سقط جنین ها در پسران رخ می دهد)؛
▫️حضور پررنگ تر مردان در عرصه های اجتماعی (از جنگ گرفته تا مشاغل پرخطر) که احتمال از بین رفتن آنان بالاتر است؛
▫️کوتاهی میانگین عمرمردان نسبت به زنان
▫️و ... .
✅از آنجا که #حق_تأهل و #تشکیل_خانواده ، یکی از حقوق اولیه بشر است که کسی نباید جلوی برخورداری افراد از این حق را بگیرد، واقعیت اجتماعی فوق، که حتی امروزه هم در اغلب جوامع مشاهده میشود، حقی را برای زنان ایجاد میکند؛
و آن این است که مردانی در جامعه باید بیش از یک زن اختیار کنند تا همه زنان بتوانند از حق تأهل و تشکیل خانواده برخوردار شوند.
عجیب اینجاست که امروزه به بهانه حقوق زنان، بسیاری از زنان را از این حق محروم میکنند و در عوض، پیشنهاد میدهند که آنان از راه روابط آزاد، نیاز جنسی خود را رفع کنند❗️
گویی تنها #حق_زنان، حق اشباع غریزه جنسی است؛ و زنان حقی به نام حق تأهل و تشکیل خانواده، #حق_مادر_شدن و برخورداری از #لذت_مادری، و ... ندارند‼️
@yekaye
✳️در ادامه به پاسخ برخی از #شبهات ناظر به #تعدد_زوجات اشاره میشود👇
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
9️⃣ «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
مبنای معاشرت با زنان باید بر اساس «معروف» باشد، نه بر اساس «تساوی محض» و نه بر اساس «تعصبهای سنتی»‼️
🔖بحث تخصصی #جامعهشناختی:
#تساوی زن و مرد
تضییع #حقوق_زنان در بسیاری از جوامع سنتی، و به طور خاص، تضییع فاحش حقوق زنان در غرب تا یک قرن گذشته، که حتی حق مالکیت و استقلال اقتصادی را برای آنان به رسمیت نمیشناختند، در کنار منافع نظام سرمایهداری برای استخدام زنان هم به عنوان کارگر ارزانقیمت، و هم استفاده از ابعاد جنسی او به عنوان ابزاری برای فروش بیشتر کالا، و نیز به عنوان یک کالای قابل معامله، دست به دست هم داد تا نهضت احیای حقوق زن در غرب، با شعار تساوی زن و مرد، بیش از آنکه در مسیر احیای حقوق زن گام بردارد به سمت استثمار زن، و نابودی کانون خانواده قدم نهد. (نظام حقوق زن در اسلام، (مطهری)، ص12-23)
⛔️در مقابل این جریان،
🔹 برخی مانند شهید مطهری از همان کلمه «تساوی حقوق» استفاده کردند، اما آن را ذیل مفهوم عدالت بازتعریف نمودند؛ و توضیح دادند که تساوی، زمانی واقعا ارزش است که در راستای عدالت باشد. در واقع، اینان هشدار دادند که تساوی در جایی قابل دفاع است که تشابه در کار باشد: اگر بخواهیم ده عدد خودکار را بین دو نفر توزیع کنیم، اقتضای عدالت این است که به هریک 5 خودکار بدهیم؛ اما در جایی که با امور نامتشابه سر و کار داریم، تساوی به معنای عدالت، تنها زمانی میسر میشود که مساله را به عنوان سرجمع نهایی درنظر بگیریم نه تساوی جزئینگر: اگر 3 خودکار و 2 ماژیک و 1 رواننویس (که قیمت رواننویس سه برابر خودکار باشد) داشته باشیم، اقتضای عدالت این نیست که به هریک صرفا 3تا از اینها را بدهیم، بلکه یک رواننویس و یک ماژیکی که به یک نفر داده میشود معادل 3 خودکار و یک ماژیکی است که به نفر دوم داده میشود. اگر زن و مرد واقعا تفاوتهای جسمی، روانشناختی، و جامعهشناختیای دارند، اقتضای مساواتی که از جنس عدالت است، این است که حقوق آنان با لحاظ تفاوتهایی که بین آنان وجود دارد، طراحی شود.
🔹و برخی مانند علامه طباطبایی، از ابتدا در برابر کلمه «تساوی» ایستادند و به زبان حال گفتند: وقتی مساله اصلی ما عدالت است و عدالت لزوما به معنای تساوی نیست، بگوییم که احیای حقوق زن در گروی تساوی آنها نیست؛ بلکه در گروی آن است که در معیشت و معاشرت، آن گونه که واقعا پسندیده و معروف است عمل شود: انسانها در ابعادی از معیشتشان با هم مساویاند، طبیعی است که در این ابعاد از حقوق و جایگاه اجتماعی مساوی برخوردار باشند؛ اما در عین حال، جامعه به طبقات مختلفی تقسیم میشود که این طبقات در برخی از ابعاد واقعا با هم تفاوت دارند؛ و نباید اصل مشترک انسانیت را بهانهای برای نادیده گرفتن این تفاوتها قرار داد. این تفاوتها را در عرصههای مختلفی همچون قوت و ضعف، علم و جهل، بزرگی و کوچکی، ریاست و مرئوسیت، و ... می توان ملاحظه کرد که هریک اقتضائات خاصی دارد. طبقهبندی انسانها در طبقات مردان، زنان، کودکان، از جمله این دستهبندیهاست: اگر معامله کودکان خردسال ممنوع و غیرقانونی اعلام میشود، اقتضای عرفی این طبقه از جامعه است؛ و خطاست که خیال کنیم اقتضای عدالت و تساوی حقوق این است که هیچ فرقی بین افراد در هیچ زمینهای نماند. (الميزان، ج4، ص256) به همین ترتیب میتوان گفت اگر برخی از مشاغل اجتماعی صرفا باید به کسانی که در طبقه عالمان و متخصصان آن عرصه قرار دارند داده شود، به معنای تضییع حقوق دیگران نیست. ویا اینکه اگر کسی در مقام ریاست قرار گرفت امتیازات و امکاناتی باید در اختیارش قرار گیرد که در اختیار دیگران قرار نمی گیرد، ترجیح ظالمانه باشد. البته تردیدی نیست که تفاوت افراد در برخی طبقات بدین معنا نیست که آنها هیچ شباهتی با هم ندارند، اما اینکه به بهانه تساوی زن و مرد، همه تفاوتهای واقعی که عرف هر جامعهای میفهمد مورد انکار قرار گیرد، ظلمی مضاعف به زنان را در پی خواهد داشت.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه نکته تخصصی #انسانشناسی درباره #فمینیسم
💢آنچه در جریان فمینیسم در یک قرن گذشته رخ داد این بوده که عدهای راه احیای #حقوق_زنان را در این دیدند که #تفاوتهای_زن_و_مرد را انکار کنند و در واقع، آن برتریهایی که خداوند به مردان بر زنان داده بود را معیار انسانیت قلمداد کنند و همانها را برای زنان طلب کنند.
در واقع آنان ناخودآگاه معیار انسان را «مرد»ها قرار دادند و خواستند که زنان را به صورت مردان بازسازی کنند؛
در حالی که خداوند در این آیه به ما تذکر میدهد که زن و مرد هر یک مدار خود و نصیب خود از تلاش خویش را دارد و هیچیک از این دو نباید دیگری را برتر مطلق ببیند و مثل دیگری بودن را طلب کند.
🤔بله،
هم مردان و هم زنان میتوانند بیش از آنچه فعلا هستند باشند، و راهش این است که به وضع موجود خود بسنده نکنند و از خداوند از فضلش طلب کنند، اما این طلب فضل، نباید با معیار قرار دادن شخص دیگر باشد
(یعنی هر فضل و برتریای را نگاه کنیم که آیا واقعا برای ما مفید و در راستای وجودی ما هست یا نه، و اگر چنین بود آن را طلب کنیم، نه صرفا از این جهت که چون دیگرانی هستند که از فضلی برخوردارند حتما آن فضل برای ما هم فضل و برتری میآورد.)
💢خداوند اگر تفاوتی بین زن و مرد قرار داده، از روی علم بوده است؛
و سابقه یک قرن اخیر تمدن غرب نشان داد که مخالفت با این تفاوتها و #یکسانپنداری_زن_و_مرد، نهتنها به احیای حقوق زنان منجر نخواهد شد، بلکه الگوی زنان را عملا مردان قرار میدهد و چون زن مرد نمیشود خروجیاش #نامرد (Pseudo-man) خواهد بود، که نه زن بودن خود را حفظ کرده و نه واقعا مرد شده است.
📚این مطلب را به تفصیل در سخنرانی «زن به مثابه نا-مرد» توضیح دادهام:
در ایتا:
🔖https://eitaa.com/souzanchi/556
در فضای وب:
🔖http://www.souzanchi.ir/the-redefinition-of-womens-identity-in-islam-and-feminism/
@yekaye