🔹یسْتَطیعُونَ
▪️در آیه 67 همین سوره بیان شد که که ماده «طوع» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن، و نقطه مقابل «اکراه و اجبار» است «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱).
▪️ وقتی این ماده به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت بر انجام کاری داشتن است، یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل مقدور میگردد.
🔖جلسه 817 http://yekaye.ir/ya-seen-36-67/
@Yekaye
🔹جُنْد
🔹در آیه 28 همین سوره بیان شد که همگان اتفاق نظر دارند که کلمه «جُند» به معنای لشکر و سپاه است؛
اما درباره اصل و ریشه آن،
▫️ برخی بر این باورند که ماده «جند» در اصل بر گرد هم آمدن و نصرت دارد؛
▫️ اما از نظر برخی، اصل این ماده دلالت بر غلظت و شدت دارد، چنانکه به زمین سختی که سنگلاخ باشد «جَنَد» گفته میشده و به همین مناسبت است که به لشکریان هم «جُند» میگویند.
🔖جلسه 775 http://yekaye.ir/ya-seen-36-28/
@Yekaye
🔹محْضَرُونَ
▪️ماده «حضر»
▫️از طرفی با کلمات پرکاربردی نیز «حضور»، نقطه مقابل «غیبت» (غایب بودن و در دسترس نبودن) است
📚(لسان العرب، ج4، ص196؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص239)
▫️و از طرف دیگر، با کلماتی نظیر «حَضارة» (یا «حِضارة»، معنای شهرنشینی) نقطه مقابل «بدو» («بدوی» و بادیهنشین بودن) میباشد
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص76؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص241)
(درباره ماده «بدو» قبلا توضیح داده شد؛
🔖در جلسه 223 http://yekaye.ir/al-baqare-2-033/ )
▫️با این حال همگان تاکید دارند که اصل آن به معنای وارد شدن بر چیزی و مشاهده آن است
📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص76)
▫️و به تعبیر دیگر، آن حالتی است که بعد از ورود و استقرار در جایی برای چیزی پدید میآید؛ و تفاوتش با کلماتی مانند «قدوم» و «ورود» در این است که این کلمات قبل از آن حالت استقرار (حضور) به کار میرود؛ و کلماتی مانند «مشاهده» و «اشراف» و «قرب» از لازمههای این حالت استقرار است.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص239)
▪️و به تَبَعِ این حالت استقرار بعد از ورود، این کلمه برای اینکه چیزی یا کسی در جایی شاهد و حاضر باشد به کار رفته است، چنانکه تعبیر «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/180) همانند آن است که فرمود «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (أنعام/61)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241)
و شاید به مناسبت همین آیه است که به کسی که مرگ نزد او حاضر شود «مُحتَضَر» گویند.
▪️حالت ثلاثی مجرد این کلمه به صورت «حَضَرَ یَحضُرُ حُضُوراً و حِضَارَةً» است
(حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ؛ بقره/180 و نساء/18 و مائده/106؛ وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی، نساء/8؛ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ، احقاف/29)
که البته ماضی آن به نحو شاذ به صورت «حَضِرَ» هم به کار رفته
📚(لسان العرب، ج4، ص196)
و در مورد آیه «وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (مؤمنون/98)
برخی اساساً این را کنایه از «آسیب رساندن» دانستهاند (أَنْ يَحْضُرُونِ: به من آسیب برسانند)،
اما برخی این را از مواردی دانستهاند که این فعل به نحو کنایی برای جایی که جنیان نزد کسی حضور یابند به کار رود و گفتهاند به همین مناسبت به شخص مجنون (جنزده، به معنای دیوانه) و نیز به کسی که مرگ بر بالین او حضور یافته «مُحتَضَر» گفته میشود
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241)
هرچند بعید نیست که شیوع کلمه «محتضر» برای کسی که در بستر مرگ است، به مناسبت آیه «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/180) باشد؛
البته کلمه «محتضر» در قرآن به این معنای خاص به کار نرفته، بلکه به همان معنای لغویاش میباشد: «[وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ] كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» (قمر/28) یعنی [به آنان خبر بده که آب بین آنان تقسیم شده است و] هر آبی، اصحابش نزد آن حاضرند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241)
یا به تعبیر سادهتر، هر نوبتِ آب، برای صاحب نوبت که در آنجا حضور دارد، میباشد
📚(ترجمه قرآن، مشکینی)
▪️«حاضر» اسم فاعل از ماده «حضر» و به معنای کس یا چیزی است که شاهد و آماده است (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً؛ کهف/49)
و به طور کنایهای برای کسی به کار میرود که در نزدیکی و در جوار چیزی به سر میبرد به کار میرود (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ؛ أعراف/163)
[و ظاهرا تعبیر «لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» (بقره/196) نیز از همین باب باشد]
و تعبیر «تجارت حاضر» (إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها؛ بقره/282) به معنای تجارت نقد میباشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص242)
▪️احضار (عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ، تکویر/14؛ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا، مریم/68) (باب افعال از ماده «حضر») را به معنای «چیزی را حاضر قرار دادن» [= حاضر کردنِ چیز یا کسی در جایی] دانستهاند و تعبیر «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحّ» میخواهد بفرماید که «شُحّ» (= ترکیبی از بخل و حرص) چنان صفت راسخی در وجود آنان شده که آن همواره در نفس خود حاضر قرار دادهاند
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص240)
▪️اسم مفعولِ «إحضار» ، «مُحضَر» (حاضر شده) میشود «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً» (آل عمران/30)
(و دیدیم که همین مضمون با تعبیر اسم فاعل هم به کار رفته است: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» کهف/49)
و جالب اینجاست که از 10 بار کاربرد کلمه «مُحضَر» در قرآن کریم همگی درباره احضار در قیامت است، غیر از همین آیه «هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ» (یس/75) که برخی آن را درباره قیامت و برخی ناظر به دنیا دانستهاند.
@Yekaye
☀️1) از امام باقر درباره این سخن خداوند که میفرماید «و غیر از خداوند [یکتا] خدایانی برگرفتند تا مگر یاری شوند؛ توان یاریِ آنها را ندارند و اینان برای آنان سپاهی آمادهاند» روایت شده است:
آن خدایان توان یاریِ آنها را ندارند؛ و اینان برای آنان، یعنی برای آن خدایان، سپاهی آمادهاند.
📚تفسير القمي، ج2، ص217
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ، لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ» يَقُولُ لَا يَسْتَطِيعُونَ الْآلِهَةُ لَهُمْ نَصْراً وَ هُمْ لَهُمْ أَيْ لِلْآلِهَةِ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ.
@Yekaye
2) در منابع اهل سنت از امام حسن مجتبی ع در تفسیر این جمله که میفرماید «و اینان برای آنان سپاهی آمادهاند» روایت شده است:
اینان برای آنان سپاهیاند در دنیا؛ و آنها در آتش احضارشدگاناند.
📚تفسير ابن أبي حاتم، ج10، ص3202؛ الدر المنثور في تفسير المأثور، ج5، ص269
عَنِ الحَسَنِ رَضِيَ اللهُ، عَنْهُ فِي قَوْلِهِ «وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُحْضَرُونَ» قَالَ: هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ فِي الدُّنْيَا وَ هُمْ مُحْضَرُونَ فِي النَّارِ.
@Yekaye
یک آیه در روز
. 825 ) لا یسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ 〽️ترجمه توان یاریِ آنها را
.
1⃣ «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ ینْصَرُونَ؛ لا یسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ»
آنان غیر خدا را میپرستند تا به وسیله این معبودها یاری شوند؛ در حالی که این معبودها توانایی یاری کردنِ آنها را ندارند.
📝نکته #انسانشناسی
کسی که بداند غیر خدا هیچکس توان یاریِ او را ندارد میفهمد که بین خرافی بودن بتپرستی با خرافه بودن پولپرستی و مقامپرستی و ... هیچ تفاوتی نیست❗️
اگر بتپرستان قدیم انسانهایی خرافاتی و بیعقل بودند، کسانی هم که عملا معبود و همه همّ و غمّ خود را پول، مقام، قدرت، و ... قرار میدهند و از این امور انتظار رفع مشکلات و رسیدن به آرزوهای خویش را دارند، همان اندازه خرافاتی و دور از عقل و فکر هستند، هرچند که تحصیلات عالیه دانشگاهی و ... هم داشته باشند❗️
@Yekaye
یک آیه در روز
. 825 ) لا یسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ 〽️ترجمه توان یاریِ آنها را
.
2⃣ «لا یسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ»
چقدر بیچاره و ذلیل است کسی که سراغ معبودی جز الله برود.
به جای اینکه معبودی که دل در گروی او بسته برایش کاری کنند او را یاری نمایند، اوست که همواره آماده به خدمت برای معبودش است‼️
📝نکته تخصصی #انسانشناسی
چرا هر معبودی جز خدا انسان را به ازخودبیگانگی مبتلا میسازد⁉️
🔹مقدمه1
انسان هر هدفی را که برمیگزیند، تمام هستیِ خود را فدای رسیدن به آن میکند؛
در واقع،
هر هدفی انسان را به خدمت خود میگیرد و انسان تمام هستیاش را در راه او خرج میکند❗️
🔹مقدمه 2
خداوند بینیاز مطلق است و هر موجودی جز خداوند محتاج و نیازمند است.
🔷نتیجه:
انسان هر هدفی غیر از خدا را که برگزیند، به از خود بیگانگی منجر میشود؛
زیرا آن هدف، هر چه باشد، محتاج و نیازمند است، و هر چه انسان خرج او کند، او در واقع آن را از انسان برای خود میگیرد؛
پس انسان تمام هستی خویش را خرج او خواهد کرد، و دیگر برای خودش چیزی باقی نخواهد ماند.
اما خداوند چون بینیاز مطلق است، هر کاری که برای او میکنیم، در واقع، برای خودمان کردهایم؛ و او چند برابر آن را به ما برمیگرداند.
(شاید معنای آیه شریفه «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم» (محمد/7) همین باشد)
@Yekaye
یک آیه در روز
. 825 ) لا یسْتَطیعُونَ نَصْرَهُمْ وَ هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ 〽️ترجمه توان یاریِ آنها را
.
3⃣ «هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ»
با توجه به اینکه معنای صریح کلمه «مُحضَر» عبارت است از «کسی است که در جایی احضار شده»؛ ولی استفاده از آن در معنای «شخصی که آماده و گوش به فرمان است» بسیار رایج میباشد، این عبارت چند معنا میتواند داشته باشد:
(که با توجه به قاعده استفاده از یک لفظ در چند معنا، بعید نیست که همگی مد نظر باشد)
🍃الف. این آلهه همراه آنان در جهنم حاضر میشوند، زیرا هر جماعتی که آلههای را بپرستد همراه با معبودهایشان در جهنم آورده میشوند و نه اینها میتوانند آنان را از سوخته شدن حفظ کنند و نه آنها اینها را از عذاب؛ و این همان مضمون است که خداوند متعال فرمود: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ:شما و آ«چه غیر از خدا میپرستیدید هیزم جهنم هستید» (انبیاء/98)
📚(جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج8، ص678)
🔖(حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/2750)
و موید این معنا آن است که قرآن تعبیر «محضرون» را در موارد دیگر نیز همواره به معنای «احضار در قیامت» به کار برده است
📚(المیزان، ج17، ص111)
(در نکات ادبی در این زمینه توضیح داده شد)
🔖https://eitaa.com/yekaye/2744
🍃ب. این کافران همانند لشکریانی برای بتها هستند که در خدمت آنان ایستاده و به خاطر آنان غضبناک میگردند، در حالی که آن معبودها هیچ نفعی به اینان نمیرسانند.
📚(قتاده، به نقل از مجمع البيان، ج8، ص678)
🔖(حدیث1 https://eitaa.com/yekaye/2749 )
🍃ج. نهتنها این معبودها آنان را یاری نمیکنند، بلکه همچون لشکری آماده در جهنم در انتظار اینان هستند، حالا:
🌱ج.1. یا برای اینکه عاملی برای عذاب آنان شوند
📚(البحر المحیط، ج9، ص83)
چنانکه در برخی آیات خداوند این سنگهایی که میپرستیدند هیزمِ آتش جهنم معرفی کرده: فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ؛ بقره/24).
🌱ج.2. یا برای اینکه آنجا نشان داده شود که اینان از هرگونه یاری آنها عاجزند و آن مشرکان کاملا از هر گونه شفاعت و کمک اینها ناامید شوند.
📚(البحر المحیط، ج9، ص83)
🌱ج.3. ...
🍃د. ...
@Yekaye
826 ) فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ
〽️ترجمه
پس سخنشان تو را محزون نسازد؛ قطعاً ما بدانچه که پنهان میکنند و آنچه که اظهار میدارند علم داریم.
سوره یس (36) آیه 76
1397/6/31
12 محرم 1440
@Yekaye
🔹یَحْزُنْكَ
▪️قبلا بیان شد که ماده «حزن» را در اصل به معنای خشونت و شدت در چیزی دانستهاند، چنانکه به زمین خشن و ناهموار (الحَزْن) گفته میشود و این کلمه وقتی در مورد نفس به کار میرود به معنای خشونت و ناملایم بودنی است که در اثر غم و غصه در نفس ایجاد میشود و نقطه مقابل «فرح» و «سرور» است.
بسیاری بر این باورند که این کلمه اگر در وزن «حَزِنَ يَحْزَنُ» باشد، آنگاه فعل لازم است (لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا، توبه/۴۰؛ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ، حجر/۸۸) و مصدر آن «حَزَن» میشود؛
اما اگر در وزن «حَزَنَ» «يَحْزُنُ» باشد، آنگاه فعل متعدی است (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ، انعام/۳۳؛ لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَر، انبیاء/۱۰۳) مصدر آن «حُزْن» خواهد بود؛
▪️در مقایسه خوف و حزن هم گفتهاند که خوف مربوط به چیزی است که هنوز رخ نداده و انسان احتمال رخ دادنش را میدهد؛ ولی حزن و غم مربوط به چیزی است که رخ داده است و انسان را غمگین کرده است.
🔖جلسه 734 http://yekaye.ir/al-fater-35-34/
📖اختلاف قرائت
🔹«یحزنک»
▪️در اغلب قرائات، به صورت «یَحْزُنْكَ» (ماده «حزن« در وزن ثلاثی مجرد) قرائت کردهاند؛
▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع) در تمام قرآن (غیر از عبارت «لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ») فعل «یحزن» همواره به صورت «یُحزِن» (ماده «حزن» در باب افعال) قرائت شده است. (مجمع البيان، ج2، ص890)
اگرچه از توضیح برخی چنین برمیآید که «lزن» و «أحزن» به ترتیب به معنا ی «ناراحت شد» و «ناراحت کرد» باشد 📚(مجمع البيان، ج2، ص890) ، اما برخی تفاوت اینها را صرفاً تفاوت دو لهجه و فرهنگ دانستهاند که قریش غالبا از تعبیر «یَحزُنُ» استفاده میکند اما بنیتمیم از تعبیر «یُحزِنُ».
📚(التبيان في تفسير القرآن، ج8، ص477؛ معجم القرائات، ج7، ص521)
@Yekaye
🔹یُسِرُّونَ
اصل ماده «سرر» در معنای مخفی کردن و آن بُعد «خالصِ» از هر چیزی به کار میرود و «سرور» به معنای خوشحالی نیز از این جهت سرور گفتهاند که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۶۸)
در واقع، اغلب معتقدند که اصل معنا همان «مخفی کردن» است؛ آنگاه معنای «خالص» یا از این باب به کار رفته که «خالصِ» هر چیزی همان حقیقت باطنی و اصلی آن چیز است که از تطورات ظاهری مصون میباشد و مخفی و دور از دسترس است و «سرور» هم انبساط خاطر باطنی شخص میباشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۰۴) و یا اینکه به نحو استعارهای برای «خالص» به کار رفته چنانکه میگویند فلانی «سرّ» قوم خویش است [یعنی کاملا خالصانه خود را وقف آنها کرده چنانکه اسرارشان را با او در میان میگذارند] و به همین ترتیب، «سرور» را نیز از این جهت سرور گفتهاند که شادمانیای در درون انسان است و انسان در خود آن را میپوشاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۰۵) و «مسرور» اسم مفعول است یعنی «کسی که خوشحال شده، شادمان» (وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً ... إِنَّهُ كانَ في أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛ انشقاق/9 -13)
پس «سِرّ» به معنای «راز» و مطلبی است که انسان آن را پوشیده میدارد (يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى؛ طه/7) که جمع آن «أسرار» است (آیه 26 سوره محمد که در قرائت حفص (و اغلب قرائات اهل کوفه) به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» قرائت میشود در بقیه قرائات به صورت «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَسْرارَهُمْ» قرائت شده است؛ مجمعالبیان، ج9، ص159) و «سریرة» نیز به همان معنای «سِرّ» است که جمعِ آن «سرائر» میشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق/9)
بدین ترتیب نقطه مقابل «سِرّ» ، «علانیة: امر آشکار» است (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/77؛ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً، نوح/9) و البته چون «سرّاء» از «سرور» گرفته شده و به معنای «خوشی» به کار میرود نقطه مقابل آن «ضرّاء: سختی و وضعیت پر از ضرر» میباشد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آلعمران/134)
تفاوت «سرّ» با «خفاء» و «مخفی کردن» میتواند این باشد که «سر» فقط در اموری که از عرصه حواس مخفی است به کار میرود؛ اما «خفا» هرگونه پنهان کردنی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۰۴) و یا اینکه مخفی کردن حتما در برابر کس خاصی مد نظر است ولو که خود شیء اقتضای مخفی بودن نداشته باشد؛ اما در «سّر» خود شیءاقتضای مخفی بودن دارد (همان، ج8، ص212)
و تفاوتش با ماده «کنن» (أَكْنَنْتُمْ في أَنْفُسِكُم، بقره/235؛ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ، نمل/69) آن است که «اکنان» سِرّ را حفظ و صیانت کردن و به هیچ عنوان افشا نکردن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212)
از ابوعبیده نقل شده که ظاهرا وی ماده «سرر» را از موادی که بر دو معنای متضاد هم دلالت میکنند قلمداد میکرده (مانند «قسط» که هم در معنای عدل به کار میرود و هم در معنای ظلم) و میگفته است که این ماده هم بر «مخفی کردن» و هم بر «آشکار کردن» دلالت دارد و به آیه «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ» (یونس/54) استشهاد مینموده است؛ اما فراء تفسیر وی از این آیه را خطا میدانسته (به نقل از معجم المقاييس اللغة، ج3، ص67) و خود فراء این آیه را بدین معنا دانسته که رهبران گمراهی هنگامی که عذاب را دیدند پشیمانی خود را از زیردستانشان مخفی کردند (معانی القرآن، ج1، ص469) در مقابل هر دوی اینها راغب اصفهانی در حالی که اصرار دارد که «سرّ» به همان معنای مخفی کردن (و نه اظهار نمودن) است، توضیح داده که اساسا وقتی ماده «سرّ» به باب افعال میرود به معنای «در میان گذاشتن سرّ با دیگری» است چنانکه این مطلب در آیه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَديثاً» (تحریم/3) کاملا واضح است [و یا در تعبیر «وَ أَسَرُّوا النَّجْوى» طه/62 و انبیاء/3] و از آنجا که سرّی را با کسی در میان نهادن، مستلزم آشکار کردن آن سرّ نزد آن شخص است، از این جهت معنای اظهار کردن در آن پیدا میشود؛ چنانکه در آیه «تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ» (ممتحنة/1) به معنای آن است که این منافقان اهل کتاب را از آن مودتی که مخفیانه نسبت به آنان دارند مطلع کردند و در واقع مودت مخفیانهشان نسبت به آنان را برای خود آنان اظهار نمودند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۰۴) و موید نظر ایشان - که در همین «أسرّ» نیز معنای اصلی «مخفی کردن» است - آن است که کاربردِ عبارت «أسَرَّ فی نفسه» به معنای «در درون خود مخفی کردن» میباشد (فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ، مائده/52؛ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِه، یوسف/77)
@Yekaye
🔹یُعْلِنُونَ
ماده «علن» در اصل دلالت بر اظهار نمودن و آشکار کردن و ظهور چیزی دارد (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص111) و نقطه مقابل «سِرّ» است و غالبا در مورد معانی، و نه اشیای عینی، به کار میرود؛ چنانکه خداوند متعال میفرماید «أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً» (نوح/9) (مفردات ألفاظ القرآن، ص582)
در واقع، صحیحتر آن است که بگوییم که این ماده هم در مقابل «سِرّ» (يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، بقره/77 و هود/5 و نحل/23؛ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً، رعد/22 و فاطر/29) به کار میرود و هم در مقابل ماده «خفی» (يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ؛ نمل/25) و چون در مقابل «سرّ» است، طبیعی است که در مقابل «اکنان» (سر را با صیانت و دقت حفظ کردن) نیز قرار بگیرد (يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ، نمل/69) و در واقع «اعلان» هرگونه آشکار کردنی را شامل میشود چه آشکار کردن چیزی که به خودی خود اقتضای مخفی ماندن دارد (سِرّ) ، چه آشکار کردن چیزی که بنا دارند آن را پنهان کنند (مخفی) و چه آشکار کردن سرّی که مراقبند که آشکار نشود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212-213) و برخی «کتمان» را هم یکی دیگر از مقابلات «اعلان» برشمردهاند (الفروق في اللغة، ص281)
پس ویژگی اصلی «اعلان» آشکار کردن امر مخفی است؛ بدین ترتیب تفاوتش با کلمات مشابه معلوم میگردد:
«اظهار» مطلقِ آشکار نمودن است، چه از عمد باشد یا غیرعامدانه، و به هر نحوی که باشد؛
«بُدُوّ» آشکار شدن غیرعمدی است؛
«جهر» آشکار کردن کاملا واضح است و غالبا در مورد اصوات به کار میرود. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص212)
در قرآن کریم، این کلمه تنها یا به صورت مصدرِ ثلاثی مجرد (عَلَنَ يَعْلُنُ «عَلَانِيَة») ویا به صورت فعلِ باب افعال (أعلَنَ یُعلِنُ) و جمعاً 16 بار به کار رفته است.
@Yekaye
☀️1) از امام صادق ع روایت شده است:
اگر مومنی بر تخته سنگی در میانه دریا باشد، خداوند منافقی را به سراغش میفرستد که او را اذیت کند!
📚التمحيص، ص30
حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ ابْنَا مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ كَرَّامٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً عَلَى لَوْحٍ [فِي الْبَحْرِ] لَقَيَّضَ اللَّهُ لَهُ مُنَافِقاً يُؤْذِيه.
@Yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا خداوند مومنان را در سرای دنیا، هدفِ دشمنانشان قرار داده است.
📚التمحيص، ص32
عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَارِ الدُّنْيَا غَرَضاً لِعَدُوِّهِمْ
@Yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است: هیچ مومنی نبوده و نیست و نخواهد بود مگر اینکه همسایهای دارد که او را اذیت میکند و اگر مومنی در جزیرهای از جزایر دریا باشد خداوند کسی را برمیانگیزاند که برود و او را اذیت کند!
📚الكافي، ج2، ص251
سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَانَ وَ لَا يَكُونُ وَ لَيْسَ بِكَائِنٍ مُؤْمِنٌ إِلَّا وَ لَهُ جَارٌ يُؤْذِيهِ وَ لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ يُؤْذِيهِ.
@Yekaye
☀️4) از امام صادق ع روایت شده است:
بهترین جرعه، آن غیظ و غضبی است که شخص بر آن صبر میکند؛ و همانا بزرگی پاداش در گروی بزرگی بلا و مصیبت است؛ و خداوند هیچ قومی را دوست ندارد مگر اینکه آنان را مبتلا میسازد.
📚التمحيص، ص31
عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نِعْمَ الْجُرْعَةُ الْغَيْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَيْهَا وَ إِنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ مَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم.
@Yekaye
یک آیه در روز
826 ) فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ 〽️ترجمه پس سخنش
.
1⃣ «فَلا یَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»
دشمنان دین خدا هر سخنی بگویند و هر طعنهای بزنند، جای ناراحتی ندارد؛
وقتی خداوند از آشکار و پنهانِ آنان آگاه است و آنها هر مکر و حیلهای هم داشته باشند باز در پازل الهی بازی میکنند، چه جای نگرانی است؟
📝نکته تخصصی #انسانشناسی
انسان در دنیا در معرض انواعی از اذیتها و تهدیدهاست؛
و این تهدیدها انسان را بشدت در معرض افسردگی و ناامیدی قرار میدهد.
راهکاری که دنیای مدرن برای حل این معضل در پیش گرفته، «غفلت» است؛
یعنی با انواع تفریحات و سرگرمیهای جنسی و مجازی و ...، شخص را از توجه به واقعیاتی که او را در برگرفته غافل کنند؛
و از این رو،
آنان که در آن عرصه اندکی با خود میاندیشند و شختیهای زندیگ را مشاهده میکنند، به خودکشی روی میآورند❗️
اما کسی که خدا را باور دارد، هیچ اذیت و تهدیدی – جز تهدید ناشی از گناه خود – برایش مهم نیست؛
زیرا میداند هر آنچه هرکس آشکارا یا مخفیانه علیه وی انجام میدهد، در معرض و منظر خداوند متعالی است
که اگر بندهاش در مسیر او قدم بردارد، هیچگاه این بنده را رها نخواهد کرد.
اگر خدا نخواهد هیچکس کمترین آسیبی به انسان نمیتواند برساند؛
و کسی که این را باور کند، در کمال آسودگی خاطر و بیهیچ دغدغهای زندگی خواهد کرد.
@Yekaye