یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
8️⃣ «وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ»
نفرمود مگر اینکه فحشایی مرتکب شوند، بلکه فرمود مگر فحشایی که «مبیّنة» باشد؛
یعنی تنها در صورتی مجاز است وی را تحت فشار قرار دهد که فحشایی که اثبات و قطعی شده در کار باشد نه صرف اینکه شخص احتمال فحشاء بدهد و یا شایعهای درباره زنش شنیده باشد و ... .
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
9️⃣ «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
مبنای معاشرت با زنان باید بر اساس «معروف» باشد، نه بر اساس «تساوی محض» و نه بر اساس «تعصبهای سنتی»‼️
🔖بحث تخصصی #جامعهشناختی:
#تساوی زن و مرد
تضییع #حقوق_زنان در بسیاری از جوامع سنتی، و به طور خاص، تضییع فاحش حقوق زنان در غرب تا یک قرن گذشته، که حتی حق مالکیت و استقلال اقتصادی را برای آنان به رسمیت نمیشناختند، در کنار منافع نظام سرمایهداری برای استخدام زنان هم به عنوان کارگر ارزانقیمت، و هم استفاده از ابعاد جنسی او به عنوان ابزاری برای فروش بیشتر کالا، و نیز به عنوان یک کالای قابل معامله، دست به دست هم داد تا نهضت احیای حقوق زن در غرب، با شعار تساوی زن و مرد، بیش از آنکه در مسیر احیای حقوق زن گام بردارد به سمت استثمار زن، و نابودی کانون خانواده قدم نهد. (نظام حقوق زن در اسلام، (مطهری)، ص12-23)
⛔️در مقابل این جریان،
🔹 برخی مانند شهید مطهری از همان کلمه «تساوی حقوق» استفاده کردند، اما آن را ذیل مفهوم عدالت بازتعریف نمودند؛ و توضیح دادند که تساوی، زمانی واقعا ارزش است که در راستای عدالت باشد. در واقع، اینان هشدار دادند که تساوی در جایی قابل دفاع است که تشابه در کار باشد: اگر بخواهیم ده عدد خودکار را بین دو نفر توزیع کنیم، اقتضای عدالت این است که به هریک 5 خودکار بدهیم؛ اما در جایی که با امور نامتشابه سر و کار داریم، تساوی به معنای عدالت، تنها زمانی میسر میشود که مساله را به عنوان سرجمع نهایی درنظر بگیریم نه تساوی جزئینگر: اگر 3 خودکار و 2 ماژیک و 1 رواننویس (که قیمت رواننویس سه برابر خودکار باشد) داشته باشیم، اقتضای عدالت این نیست که به هریک صرفا 3تا از اینها را بدهیم، بلکه یک رواننویس و یک ماژیکی که به یک نفر داده میشود معادل 3 خودکار و یک ماژیکی است که به نفر دوم داده میشود. اگر زن و مرد واقعا تفاوتهای جسمی، روانشناختی، و جامعهشناختیای دارند، اقتضای مساواتی که از جنس عدالت است، این است که حقوق آنان با لحاظ تفاوتهایی که بین آنان وجود دارد، طراحی شود.
🔹و برخی مانند علامه طباطبایی، از ابتدا در برابر کلمه «تساوی» ایستادند و به زبان حال گفتند: وقتی مساله اصلی ما عدالت است و عدالت لزوما به معنای تساوی نیست، بگوییم که احیای حقوق زن در گروی تساوی آنها نیست؛ بلکه در گروی آن است که در معیشت و معاشرت، آن گونه که واقعا پسندیده و معروف است عمل شود: انسانها در ابعادی از معیشتشان با هم مساویاند، طبیعی است که در این ابعاد از حقوق و جایگاه اجتماعی مساوی برخوردار باشند؛ اما در عین حال، جامعه به طبقات مختلفی تقسیم میشود که این طبقات در برخی از ابعاد واقعا با هم تفاوت دارند؛ و نباید اصل مشترک انسانیت را بهانهای برای نادیده گرفتن این تفاوتها قرار داد. این تفاوتها را در عرصههای مختلفی همچون قوت و ضعف، علم و جهل، بزرگی و کوچکی، ریاست و مرئوسیت، و ... می توان ملاحظه کرد که هریک اقتضائات خاصی دارد. طبقهبندی انسانها در طبقات مردان، زنان، کودکان، از جمله این دستهبندیهاست: اگر معامله کودکان خردسال ممنوع و غیرقانونی اعلام میشود، اقتضای عرفی این طبقه از جامعه است؛ و خطاست که خیال کنیم اقتضای عدالت و تساوی حقوق این است که هیچ فرقی بین افراد در هیچ زمینهای نماند. (الميزان، ج4، ص256) به همین ترتیب میتوان گفت اگر برخی از مشاغل اجتماعی صرفا باید به کسانی که در طبقه عالمان و متخصصان آن عرصه قرار دارند داده شود، به معنای تضییع حقوق دیگران نیست. ویا اینکه اگر کسی در مقام ریاست قرار گرفت امتیازات و امکاناتی باید در اختیارش قرار گیرد که در اختیار دیگران قرار نمی گیرد، ترجیح ظالمانه باشد. البته تردیدی نیست که تفاوت افراد در برخی طبقات بدین معنا نیست که آنها هیچ شباهتی با هم ندارند، اما اینکه به بهانه تساوی زن و مرد، همه تفاوتهای واقعی که عرف هر جامعهای میفهمد مورد انکار قرار گیرد، ظلمی مضاعف به زنان را در پی خواهد داشت.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
@yekaye
📝 تکمله مطلب فوق
در سال 1979 روانشناس اجتماعی فمینیست، رودا انگر اصطلاحی جدید به نام «جنسیت» «gender» وضع کرد در مقابل کلمه «جنس» «sex» بود. ادعای او این بود که اگرچه به لحاظ بیولوژیکی تفاوتهای غیرقابل انکاری بین زن و مرد وجود دارد (که اینها را در مقوله «sex» قرار میداد)، اما تفاوتهایی که به لحاظ اجتماعی بین زن و مرد وجود دارد و مولفههای مردانگی را متفاوت از مولفههای زنانگی میدانند تفاوتهایی غیراصیل است تحت تاثیر برساختهای فرهنگی و اجتماعی؛ و پیشنهاد کرد که تفاوتهای فرهنگی-اجتماعی زن و مرد تحت عنوان «gender» مورد توجه قرار گیرد که تا از واقعیت بیولوژیکی زن و مرد متمایز شود. با شدت گرفتن رويكردهاي فمينيستي در مطالعات روانشناسي، کمکم این دیدگاه گسترش یافت كه تمامی آنچه به اسم تفاوتهاي روحیات زنان و مردان معروف است، صرفا ناشي از تربيتهاي خارجي و القائات محيطي، و لذا اكتسابي است، و با تغيير الگوهاي تربيتي ميتوان بر اين تفاوتها فائق آمد. اما تحقیقاتی که بویژه در علوم شناختی (cognitive knowledges) از اوایل دهه 2010 انجام شد، با نشان دادن ارتباط شدید بین فیزیولوژی و ژنتیک با بسیاری از ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان، بار دیگر بر واقعی بودن بسیاری از این تفاوتها صحه گذاشت. (این بحث را به تفصیل در مقاله «همجنسگرایی: اختلال یا امر طبیعی» که بزودی منتشر خواهد شد توضیح دادهام.)
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
🔟 «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
حتی اگر از زنان بدتان میآید، باز با آنان بر اساس معروف معاشرت کنید! چرا که خوشایند و بدآیند شما معیار نیست❗️
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
معنایی که در نظر اول از تعبیر «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ» به ذهن میرسد این است که اگر از این زنان که همسرتان هستند خوشتان نمیآمد و تمایلی به ادامه زندگی مشترک با آنان نداشتید ...» که در این حالت کلمهای در تقدیر است؛ یعنی: اگر «باقی ماندن در نکاح با» آنان را خوش ندارید.
🤔اما
برخی از مفسران یک معنای دیگر هم برای این آیه مطرح کردهاند؛ و آن اینکه
هیچ کلمهای در تقدیر نگیریم و بد آمدنِ آنان مستقیما ناظر به خود زنان باشد، نه نکاح با آنان؛
که در این صورت اشاره است به تعصبی که در برخی از مردان در جاهلیت وجود داشت و هنوز در میان برخی از افراد وجود دارد که زنان را موجودی ناقص که هیچگاه به حد انسانیت نمیرسد و صرفا طفیلی وجود مرداناند قلمداد میکنند و به همین جهت هرگونه معاشرت و حضور آنان در جامعه را برنمیتابند و بر این باورند که زنان باید همواره تحت استیلا و اطاعت محض از مردان زندگی کنند.
🤔آنگاه قرآن کریم به تعبیر «عاشروهن بالمعروف» این تعصب را به چالش کشیده و از مردان خواسته که بر اساس معروف، (یعنی آنچه واقعا در عرف زندگی بشری شایسته است) با زنان معاشرت کنند؛ و اگر زنان را ناخوش میدارند، بدانند که معیار صرفا خوشایند و ناخوشایند آنان نیست؛ چهبسا چیزهایی که آنان ناخوشایند میدانند در حالی که خداوند خیر فراوانی در آن قرار داده است.
📚 (الميزان، ج4، ص257 )
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
⏸ ) «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
ضابطه روابط بین زنان و مردان، باید «عرف جامعه دینی» باشد؛ نه «اختلاط بیضابطه»، و نه «محدودیت از روی تعصب»
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
غلبه فضای مدرنیته در کشور ما وضعیت را به گونهای درآورده که
🔻برای بسیاری از مردان و زنان، حتی مردان و زنان مذهبی، برقراری روابط با افراد نامحرم، حتی در حد اختلاط بسیار صمیمانه و عاطفی و شوخی و ...، به صورت امری کاملا عادی و بیاشکال درآمده است.
🔻در سوی دیگر برخی گمان میکنند که حد مجاز روابط زن و مرد نامحرم در اسلام، بسنده کردن به موارد اضطرار است؛ و هرگونه حتی گفتگو با یک زن نامحرم، در جایی که ضرورت این گفتگو به حد وجوب نرسیده باشد، دور شدن از تعالیم اسلام است.
🤔آن خطایی که در هردوی این نگاهها مشترک است، این است که به تفاوت موقعیت افراد با همدیگر بیتوجهاند و روابط بین افراد نامحرم در همه شرایط را با یک چوب میرانند.
در این آیه، ضابطه روابط و معاشرت بین زن و مرد را #معروف قرار داده است؛
یعنی معیار را در روابط زن و مرد روشی است که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایی عقل و شرع و فطرت میپسندد و در #عرف جامعه مومنان قابل قبول است؛
و این عرف، در موقعیتهای مختلف، اقتضائات متعددی دارد:
مثلا بحث پر شور و حرارت یک ساعته یک دانشجوی دختر در راهروی دانشگاه با استاد خود خلاف عرف دینداران نیست
اما همین سبک گفتگوی همین دختر با همان استاد در داخل یک پاساژ میتواند خلاف عرف جامعه متدینان باشد.
🔖(این تحلیل را آقای امیرحسین بانکیپور در مقالات و سخنرانیهای خود به عنوان نظریه رابطه دختر و پسر بر اساس معروف، در مقابل رابطه بر اساس اختلاط ویا اضطرار مطرح کرده است.)
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
2️⃣1️⃣ «... وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ ... وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً ...»
خطاب آيه به مرد است. شاید بتوان نتیجه گرفت که مرد، سنگ زيرين آسياب زندگى است و بايد با خوشرفتارى، بر سختىها شكيبا باشد.
📚(تفسير نور، ج2، ص261)
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
3️⃣1️⃣ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
بسيارى از خيرات، در لابلاى ناگوارىهاى زندگى است.
📚 (تفسير نور، ج2، ص261)
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
4️⃣1️⃣ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
حلّ مشكلات خانواده و داشتن حلم و حوصله، براى سعادت فرزندان، بهتر از جدايى و طلاق است. (تفسير نور، ج2، ص261)
💠نکته تخصصی #جامعهشناختی
تفاوت #ازدواج_در_اسلام_و_غرب
در مدرنیته تلقی افراط و تفریطیای از مساله ازدواج پدید آمد که در سست شدن بنیاد خانواده بسیار موثر بود:
⭕️از یکسو، عدهای ازدواج را کاملا به عنوان یک نهاد اجتماعیای قلمداد کردند که همچون عموم شرکتها و موسسات اجتماعی، قواعدش فقط به دلخواه و قرارداد موسسان آن وابسته است؛ یعنی صرف یک شراکت برای نفع بیشتر بردن؛ و از این رو، خانواده هیچ تقدسی ندارد، و برهمزدن آن همانند پایان دادن به کار هر موسسه و شرکتی است که صرفا به دلخواه موسسان آن وابسته است.
📛از سوی دیگر، با تاکید افراطی بر مفهوم عشق از سویی، و به خاطر تنگنایی که در حقوق کلیسایی وجود داشت (که اگر کسی ازدواج میکرد حق طلاقی در کار نبود و طرفین تا آخر عمر باید به پای هم میماندند و میسوختند) عدهای ازدواج را متوقف بر پیدایش عشق بین دو نفر قلمداد کردند
و به جای اینکه زن و مرد با تاسیس زندگی مشترک، بتدریج به افق عشق برسند، با برقراری روابطی با عنوان دوستدختر/ دوستپسر از تاسیس رسمی خانواده، تا پیش از اینکه به خیال خود به عشق برسند، خودداری نمودند؛
چنانکه امروزه حتی مردان و زنان فراوانی در جوامع غربی پیدا میشوند که از همدیگر بچهدار هم شدهاند اما هنوز به این نظر نرسیدهاند که برای هم مناسبند و هنوز رسما با هم ازدواج نکردهاند❗️
🕋اما در نگاه اسلامی،
🔺از طرفی پیوند ازدواج یک پیوند مقدس، و به تبع آن، خانواده متمایز از تمامی شرکتهای اجتماعی دلبخواهی است؛ پیوندی است که به همه انسانها توصیه شده که در آن درگیر شوند و خودداری از آن، اگر چه حرام نشده، اما بشدت مذمت شده است؛ چرا که تعالی و رشدی برای انسان دارد که در هیچ جای دیگری این نحوه رشد حاصل نمیشود (تعلیم و تربیت در اسلام، مطهری، ص165-169)
🔺و از سوی دیگر، اگرچه وضع مطلوب روابط خانوادگی را حصول آرامش و تحقق مودت و رحمت معرفی نموده: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/۲۱) و اگرچه راه طلاق را برای افرادی احساس میکنند نمی توانند به زندگی مشترک ادامه دهند باز گذاشته، اما این گونه نیست که اگر چنین فضایی همان ابتدا در خانواده شکل نگرفت، آن خانواده را نامطلوب قلمداد کند و ادامه آن را بیحاصل بشمارد؛ بلکه از طرفین میخواهد در برابر ناملایمات این مسیر و حتی ناخرسندی زن و شوهر از همدیگر صبر پیشه کنند که خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد.
🤔شاید این خیر فراوان آن باشد که با همین صبر و همراهی در سختیهاست که کمکم روح زن و مرد و افقهای معرفتی و احساسی آنها به هم نزدیک میشود و بتدریج عشق به همدیگر را در خود تجربه خواهند کرد.
در واقع،
💢اگرچه رسیدن به عشق یکی از آرمانهای خانواده مطلوب است، اما بسیار خطاست که شروع تشکیل خانواده را در گروی تحقق این آرمان قلمداد کنیم و نرسیدن به این آرمان در هر مرحلهای از زندگی مشترک را دلیل بر ناموفق بودن خانواده و بهانهای برای برهم زدن این کانون مقدس قرار دهیم.💢
🔖همچنین به تدبر 17 توجه کنید.
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
5️⃣1️⃣ «عسی أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
هميشه خير و شرّ ما مطابق با تمايلات ما نيست،
چه بسا چيزى را ناخوشايند داريم، ولى خداوند خير زياد در آن قرار داده باشد. زيرا انسان به همهى مصالح خويش آگاه نيست.
📚 (تفسير نور، ج2، ص261)
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
6️⃣1️⃣ «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
در این فراز پایانی نمیفرماید که اگر آنان را خوش نداشتید چه کنید؛
بلکه میفرماید «پس اگر آنان را خوش نداشتید، پس چه بسا چیزی را خوش نمیدارید و خداوند در آن خیر فراوانی قرار میدهد.»
💢ظاهر آیه این است که در مقام توصیه به صبر است؛ یعنی اگر آنان را خوش نداشتید ولی با این حال در قبال آنان صبر پیشه کردید، بدانید که چه بسا چیزی را خوش نمیدارید و خداوند در آن خیر فراوانی قرار میدهد.
🔹اغلب مفسران این صبر را باقی ماندن بر ازدواج و تحمل وی قلمداد کردهاند،
🔖 اما از «أصم» نقل شده که گفته این ناظر به طلاق است، یعنی اگر طلاقشان دادید خداوند خیری در آن طلاق برای شما قرار میدهد و از این جهت مضمونش شبیه آیه «وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ» میباشد. (به نقل از مجمع البيان، ج3، ص41)
🔸بر او خرده گرفتهاند که این معنا بعید است
🔹 اما احتمال اینکه این هم یکی از معانی مورد نظر آیه باشد کاملا منتفی نیست؛
در واقع،
صبر در مسائل ازدواج،
▪️یکی صبر در ادامه بقای خانواده است؛
▪️یکی هم صبر در هنگام جدایی و طلاق است که شخص هنگام جدا شدن حریمها را نشکند و عدل و انصاف را زیر پا نگذارد؛
🤔 یعنی یک معنای آیه میتواند این باشد که اگر آنان را خوش نداشتید و مجبور به طلاق دادن شدید مضطرب و ناراحت نشوید که این چه زندگیای بود که من داشتم، زیرا چهبسا شما این روندی که برایتان رخ داد را دوست نمیداشتید اما در همین روند خداوند خیر فراوانی برای شما قرار داده بود که فعلا متوجهاش نیستید؛
مانند اینکه همین تجربه منفی باعث شود که وی در ازدواج بعدیاش چنان صمیمیتی را تجربه کند که اگر چنین تجربه بدی را قبلا نداشت هیچگاه به آن حد از صمیمیت و آرامش در ازدواج بعدیاش نمیرسید.
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
7️⃣1️⃣ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
در جای دیگر فرمود «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/216)
اینجا تعبیر را تغییر داد و حتی نفرمود «وَ هُوَ خَيْرٌ کثیرٌ لَكُمْ» یا اینکه «وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً»؛ بلکه هم بر این تاکید کرد که خداوند این خیر را در آن قرار می دهد ❗️
و هم بر کثیر بودنش اصرار ورزید‼️
🤔مسائل زندگی انسان پیچیدگیهایی دارد که بسیاری از اوقات در حسابهای ما و در حد فهم و تحلیل ما قابل محاسبه نیست؛
از این روست که خداوند فرمود «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/216).
اما
ظاهرا این آیه به امری فراتر از این اشاره میکند🤔
ا🤔
ا🤔
ا🤔
ا🤔
💢در عرصه خانواده وضعیت انسان به نحوی است که گاهی حتی اگر پیچیدهترین دستگاه محسباتی را هم داشته باشیم شاید خیری در برقراری این پیوند خانوادگی نیابیم، اما همین که طرفین زندگی مشترک را علیرغم ناخرسندیها ادامه دادند، خداوند در آن زندگی خیر فراوانی قرار میدهد.💢
این تعبیر «خدا در آن قرار میدهد» گویی اشاره است به اینکه این تفضلی اضافی از جانب خداست؛ نه صرفا اینکه در آن رابطه خیری بوده و شما نمیدانستهاید.
💠نکته تخصصی #جامعهشاختی
تقویت تدریجی #بنیان_خانواده
چنانکه در تدبر 14 اشاره شد پیوند ازدواج ماهیتی متفاوت با سایر شراکتهای اجتماعی دارد.
یکی دیگر از تفاوتهای آن این است که چون نیازی فطری و درونی و یک نحوه مکمل بودن زن و مرد را به سوی هم سوق داده است؛ مساله ماهیتی متفاوت پیدا کرده است.
عموم شراکتهای ما برای رفع نیازهای عادی فردیای است که آن نیاز در جمع سادهتر تامین میشود.
اما در پیوند ازدواج این گونه نیست که فقط یک نیاز فردی (حتی نیاز جنسی) عامل این پیوند باشد؛
چون یک نیاز روحی متقابل این پیوند را برقرار کرده، با خود ایجاد این پیوند، ارتقایی در زندگی و معرفت و عواطف طرفین حاصل میشود که وابستگی خاص و جدیدی را بین آنها رقم میزند و آنها را به تجربه عمیقتری از زندگی میرساند. 🤔
از این رو، یک ازدواج موفق، ازدواجی نیست که لزوما با عشق شروع شود❗️ اما ازدواجی است که حتی اگر در مقاطعی اختلاف و درگیریای بین زن و شوهر وجود دارد، بهتدریج به افقی وارد میشوند که روز به روز پیوند آنها عمیقتر میشود.🤔
شاید بدین جهت است که در روایات این اندازه بر صبر کردن و مدارا با همسر تاکید شده است:
🌹 گویی اگر کسی بتواند چند سال اول زندگی را با صبر و تحمل هم که شده سپری سازد، روحهای طرفین چنان سنخیتی مییابند که جدایی آنها دیگر از هم ناممکن میگردد.
🔅یک شاهد آن این است که هرچه سالهای تحقق پیوند بالاتر میرود، آمار طلاق کمتر میشود (آمار زوجینی که بعد از دو سال زندگی مشترک به طلاق رو میآؤرند بسیار بیشتر است از آمار کسانی که 5 سال به زندگی مشترک را ادامه دادهاند)
🔅شاهد دیگر بسیاری از پیرمرد و پیرزنهایی است که دائما از همدیگر ایراد میگیرند اما به محض اینکه به هر دلیلی (مسافرت، مریضی یا ...) برای مدتی بین آنها جدایی میافتد شدت وابستگیِ آنها به هم بر همگان آشکار میگردد.
🔅 و شاهد دیگر ...
@yekaye
یک آیه در روز
946) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُ
.
8️⃣1️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ... فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً»
ای مومنان! اگر آنان را خوش ندارید، پس چه بسا چیزی را خوش نمیدارید و خداوند در آن خیر فراوانی قرار میدهد.
🤔گاهی انسان از چیزی خوشش نمی آید و فعلا واقعا هم آن چیز خوشایند نیست؛
اما کسی که مومن است میداند نهتنها هر چیزی در عالم به دست خداست، بلکه اثر گذاشتن امور هم کاملا به دست خداست.
(این آب و غذا نیست که حقیقتا انسان را سیر و سیراب میکند؛ بلکه سیر و سیراب شدن انسان هم به عنایت خداست: «وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني وَ يَسْقين» (شعراء/79).
پس
مومن به خاطر خدا اقدام می کند؛ و
خدا در همان چیزی که چهبسا واقعیتش ناخوشایندی بود خیر فراوان قرار می دهد‼️
@yekaye
947) 📖 وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً 📖
💢ترجمه
و اگر خواستید همسری را جایگزین همسری کنید و به یکی از آنها مال فراوانی داده باشید پس چیزی از آن را باز نستانید! آیا [میخواهید] آن را به بهتان و به عنوان گناهی آشکار بگیرید؟!
سوره نساء (4) آیه 20
1398/5/28
17 ذیالحجه 1440
@yekaye
🔹اسْتِبْدالَ
▪️ماده «بدل» را در اصل به معنای اینکه چیزی در جای چیز دیگری قرار گیرد، دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص210)
▪️برخی تذکر داداند که این جایگزینی اعم از «عوض» و «تعویض» است؛
▫️در عوض، حتما دومی به ازای اولی است، اما تبدیل به مطلق تغییر دادن چیزی و برداشتن آن گویند: «أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ» (غافر/26) «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ» (بقرة/181) «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ» (ق/29) «وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْديلاً» (انسان/28) (مفردات ألفاظ القرآن، ص111).
▫️از تفاوتهای دیگر «تعویض» و «تبدیل» این است که در «عوض» همارزش و همقیمت بودن مورد توجه است؛ اما در «بدل» صرف تعاقب و این به جای آن آمدن مد نظر است (الفروق في اللغة، ص233)، خواه همرتبه و همارزش باشند: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ» (نحل/101) یا نباشند و حتی کاملا نقطه مقابل هم باشند «فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ» (بقرة/59)، «وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) «ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ» (أعراف/95) «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» (إبراهيم/48) «بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَليلٍ» (سبأ/16)
▪️کلمه «بَدَل» (بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً؛ کهف/50) را به معنای «بدیل» [= جایگزین] و صفت مشبهه دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
▪️برخی بین ورود این کلمه در ابواب مختلف تفاوتی نگذاشته، و تمامی کلمات «إبدال» و «تَبديل» و «تَبَدُّل» و «استبدال» را صرفا همان چیزی را به جای چیز دیگر گذاشتن دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص112)؛ اما اغلب به تفاوتهای ظریفی بین اینها اشاره کردهاند:
🔸فرق «إبدال» و «تبدیل» این است که تبدیل ناظر به جهت وقوع است (ما يَكُونُ لي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی، یونس/15؛ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً، نمل/11؛ ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ، اعراف/95؛ وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَة، نحل/11؛ الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً، ابراهیم/28) اما «ابدال» ناظر به جهت صدور (عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها، قلم/32؛ عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ، تحریم/5؛ فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً، کهف/81) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232).
شاید با همین عنایت بوده که اغلب گفتهاند «تبدیل» تغییر چیزی از حالت اولیه خود است، اما «ابدال» چیزی را به جای چیز دیگر گذاشتن. (الفروق في اللغة، ص: 309؛ التبيان في تفسير القرآن، ج7، ص456؛ التبيان في تفسير غريب القرآن، ص187)
همچنین کلمه «تبدیل» با «أتی به» نزدیک است؛ و در تفاوت این دو گفتهاند که وقتی تعبیر «تبدیل» میآید تاکید بر این است که چیزی کنار گذاشته شد تا اینکه چیز جدیدی به جایش آمد، اما در تعبیر «أتی به» ممکن است همان چیز قبلی هنوز باقی باشد و در عین حال چیز جدیدی در کنارش بیاید: « ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» (یونس/15) (الفروق في اللغة، ص233)
🔸همچنین «تَبَدُّل» چون به باب تفعل رفته، دلالت بر مطاوعهی [= پذیرشِ] تفعیل میکند، یعنی تبدیل را در خود پذیرفتن: (مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإيمانِ، بقره/108؛ لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ، احزاب/52؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ، ابراهیم/48؛ ْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبيثَ بِالطَّيِّبِ، نساء/2) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
🔸و بر این باورند که معنای «تبدل» از این جهت به معنای «استبدال» نزدیک است، چرا که باب استفعال هم دلالت بر «طلب» دارد اما چون طلب در این ماده به معنای پذیرفتن و امری انفعالی است، نه طلب کردن بالفعل، به «تبدل» که نوعی قبول و انفعال در مقابل تبدیل است نزدیک میشود: (أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ، بقره/61؛ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ، نساء/20؛ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ، توبه/39 و محمد/38) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص232)
البته استبدال برای خرید و فروش (شراء) هم به کار میرود؛ اما چنانکه در آیات فوق هم واضح است معنایش اعم از خرید و فروش است (الفروق في اللغة، ص234).
@yekaye
👇ادامه توضیح درباره ماده «بدل»👇
ادامه توضیح ماده «بدل»
🔸«اَبْدال» به بزرگان صالحی که خداوند آنان را جایگزین پیشینیان کرده، گویند؛ و چهبسا وجه تسمیهاش این باشد که آنان حالات زشت و بد خود را به حالات خوب و پسندیده تبدیل کرده و مصداق آیه «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»(فرقان/70) شدهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص112)
📿ماده «بدل» و مشتقات آن 44 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹قِنْطاراً
▪️«قنطار» به معنای پول هنگفتی است که درباره مقدار آن اختلاف نظر است؛
آن را از چهل اوقیه (هر اوقیه، هفت مثقال است) از طلایی که رویش نقره باشد دانستهاند،
تا هشتاد هزار درهم (ابنعباس)
یا یک رطل از طلا که رویش هم نقره باشد (سدی)
و یا اینکه در زبانهای سریانی به اندازه یک پوست گاو پر از طلا و نقره؛
و در زبان بربری، هزار مثقال از طلا که رویش را نقره بریزند؛ و ... (كتاب العين، ج5، ص256 ) و
نیز رقمهایی مثل چهار هزار دینار طلا؛ صد من و صد رطل و صد مثال و صد درهم برایش مطرح است؛ و نیز مال فراوانی که روی هم انباشته شده باشد (المصباح المنير، ج2، ص508)
▪️اینکه اصل این کلمه ثلاثی است یا رباعی بین اهل لغت اختلاف است.
▫️برخی همچون خلیل (كتاب العين، ج5، ص256) و ابن منظور (لسان العرب، ج5، ص118) صریحا باب جداگانهای برایش باز کرده و آن را در کنار کلمه «قنطرة» (که به معنای «پُل» میباشد) کلمهای رباعی به حساب آوردهاند؛
▫️اما برخی مانند فیومی (المصباح المنير، ج2، ص508) و طریحی (مجمع البحرين، ج3، ص461) و مصطفوی (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص289) آن را ذیل ماده «قطر» بحث کردهاند هرچند برخی از آنها مانند فیومی تصریح کردهاند که وزن «فنعال» در زبان عربی نظیری ندارد.
▪️اگر از ماده «قطر» باشد، قبلا بیان شد که:
"ماده «قطر» در معانی متعددی به کار میرود، از «قُطر» (در هندسه) گرفته تا «قطره» باران و «قِطر» به معنای مسِ [یا آهن یا هر فلز] گداخته و «قَطار» (پشت سر هم ردیف شدن چیزهایی از یک سنخ) و «أقطار» به معنای جوانب و نواحی (جمعِ قُطر) (إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، الرحمن/۳۳؛ وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها، أحزاب/۱۴). با توجه به چنین تنوعی، برخی از اینکه این معانی را به معنای واحدی برگردانند اظهار عجز کردهاند؛ و حداکثر برخی از اینها را در معنای «پشت سر هم بودن» مشترک دانستهاند؛ اما برخی دیگر معنای مشترک در همه کاربردهای این ماده را «پشت سر هم آمدن قطعاتی محدود و جدا شدن اجزاء از کل» دانستهاند؛ و مس [یا آهن یا سرب] مذاب را هم از این جهت «قِطر» گفتهاند همچون قطرات آب پشت سر هم سرازیر میشود"
🔖جلسه 678 http://yekaye.ir/al-kahf-18-96/
▪️ امثال مرحوم مصطفوی که «قنطار» و «قنطرة» را از ماده «قطر» دانسته و کل معانی ماده «قطر» را به معنای واحدی برگرداندهاند (که همان تتابع قطعات محدود در عین انفصال و جدایی آنها از همدیگر باشد)
و فرق «قِطْر» (که برای اشاره به مس مذاب به کار میرود) و «قُطْر» (که در زبان فارسی هم معروف است) و «قنطار» را در این دانستهاند که در «قِطر» نوع خاص و شکل مخصوصی از پشت سر هم آمدن مورد نظر است چنانکه به سیلان مس مذاب اطلاق میگردد؛ در «قُطْر» پشت سر هم بودن و در عین حال منفصل بودن در یک مکان وسیع مد نظر است؛ و در «قِنْطَار» مقدار وسیعی از مال و اموال که یکجا و در کنار هم پیمانه و حساب شده باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص289)
▫️ از تحلیل راغب اصفهانی هم چنین برمیآید که گویی ابتدا کلمه «قنطرة» به معنای «پل» [که یک نحوه اجزایش در پی هم است و همانند قطاری به چشم میآید] از ماده «قطر»ساخته شده؛ و سپس «قنطار» از باب تشبیه به «قنطره» ساخته شده است. «قنطار» به صورت کلمه «قناطیر» جمع بسته شده و و تعبیر «قناطیر المقنطرة» (الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ آلعمران/14) نیز به معنای مجموعهای است که قنطار قنطار در کنار هم قرار گرفته باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۷۷)
▪️لازم به ذکر است که مرحوم مصطفوی این را که این کلمه از زبانهای سریانی و آرامی وارد زبان عربی شده باشد منتفی ندانسته. (التحقيق، ج9، ص289) و شاید اینکه به مردمان ترک «بنو قَنْطُور» گفته شده و در وجه تسمیهاش گفتهاند که «قنطور» یکی از کنیزان حضرت ابراهیم ع بوده که از او فرزندانی آورد و نسل مردمان ترک و نیز مردمان چین به او برمیگردد (كتاب العين، ج5، ص257) نیز موید غیرعربی بودن اصل این کلمه بوده باشد؛ که در این صورت شاید حق با کسانی باشد که از ابتدا این ماده را یک کلمه رباعی و مستقل از ماده «قطر» قلمداد کرده بودند.
📿ماده «قنطر» را اگر مستقل از ماده «قطر» در نظر بگیریم مشتقات آن 4 بار در قرآن کریم به کار رفته (با سه کلمه قنطار، قناطیر و مقنطرة)؛ و اگر آن را ذیل ماده «قطر» قرار دهیم، باید گفت ماده «قطر» و مشتقاتش 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (یعنی کلمات قِطر، قِطران، و أقطار هم به لیست فوق اضافه میشود)
@yekaye
🔹بُهْتاناً
▪️ماده «بهت» در اصل به معنای گیج شدن (دَهِش) و حیرت به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص307؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
بر همین اساس، «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ« (بقرة/258) یعنی او را مبهوت و حیران و شگفتزده کرد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص148) و
قیامت هم چون یکدفعه سر میرسد کافران را گیج و مبهوت میسازد و فرصت هرگونه عکسالعملی را از آنها میگیرد: «بَلْ تَأْتيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» (انبیاء/40)
▪️«بهتان« دروغی است که از شدت بیشرمانه بودنش شنونده را مبهوت میسازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص148)
▫️برخی گفتهاند از این بابت به دروغ «بهتان» گویند که امری بیاساس را به واقعیت نسبت میدهند و موجب حیرت میگردد و شخص را دچار دهشت و شگفتی میکند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
▫️ ویا به تعبیر دیگر، چون خود شخص از چنین تهمتی مبراست، با مشاهده اینکه وی را به آن امر متهم میکنند، گیج و متحیر میشود. (الکشاف، ج1، ص491)
▫️و این معنا در عموم کاربردهای قرآنی این واژه مشاهده میشود: «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (نساء/20) «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (نساء/112) «وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً» (احزاب/58).
🔸البته در آيه »وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ» (ممتحنة/12) برخی گفتهاند «بهتان» به کنایه از زناکاری به کار رفته؛ هرچند این احتمال را هم دادهاند که مقصود انجام هر کار شنیعی با دست و پا باشد، یعنی گرفتن چیزی با دست که گرفتنش سزاوار نیست و رفتن به جایی با پا که رفتنش روا نباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص148)
▫️و باید افزود که واقعا بعید نیست همان توضیح اول درستتر، و بار کنایی این کلمه در خصوص زناکاری پررنگ باشد و شاید به همین مناسبت بوده که نهتنها در آیه فوق، بلکه هم در مورد تهمتی که به حضرت مریم س (قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً؛ نساء/156) و نیز به یکی از زنان پیامبر ص (وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ؛ نور/16) زده شد از این واژه استفاده شده باشد؛ اما هرچه باشد وجه مشترک همه اینها آن است که «بهتان» مطلبی است که شنونده و بویژه خود کسی که مورد تهمت قرار گرفته را کاملا گیج و شگفتزده میسازد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص346)
▪️با این توضیح تفاوت «کذب» و «زور» و «بهتان» نیز معلوم میشود:
🔸«کذب» مطلق دروغ و سخن خلاف واقع است،
🔸 «زور» دروغی است که تزیین داده شده و در ظاهری نیکو بیان شده چنانکه از عمر نقل شده که «زورت يوم السقيفة كلاما: در روز سقیفه کلامی را مزورانه گفتم» و
🔸«بهتان» آن دروغی است که مواجهه با آن انسان را مبهوت و شگفتزده میکند. (الفروق في اللغة، ص38)
📿ماده «بهت» و مشتقات آن 8 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔹«بهتان» مصدری است که در این آیه آن را عموما حال دانستهاند، که مقصود این است که: «آیا آن اموال را میگیرید در حالی که این گرفتنتان بهتان است». و در عین حال که تصریح کردهاند که در این جمله نمیتواند غایت و غرض باشد، جایز دانستهاند که آن را مفعول له بدانیم، که ظاهرا در این صورت معنایش چنین میشود «آیا آن اموال را از روی بهتان [= با بهتان زدن] میگیرید»
📚(الكشاف، ج1، ص492 ؛ التبيان في إعراب القرآن، ص101)
@yekaye
🔹إثْماً
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن میکند؛ و
بر همین اساس، برخی گفتهاند که اساسا اسمی شده است برای کارهایی که ثواب را به عقب میاندازد؛
و ظاهرا به همین مناسبت است که در زبان فارسی، گاه آن را به «گناه» ترجمه میکنند.
البته برخی از اهل لغت گفتهاند که اصل کلمه «إثم» دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» میآید) میکند که در زبان فارسی کلمه «تقصیر» (خصوصا وقتی به صورت تعبیر «قصور و تقصیر» به کار میرود؛ اولی برای کمکاریای که شخص در آن مقصر نباشد، و دومی در جایی است که شخص مقصر باشد)، بخوبی معنای «إثم» را میرساند.
و برخی گفتهاند «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار میرود و از این جهت است انسان را به باز ماندن از خیرات میاندازد.
🔖جلسه 849 http://yekaye.ir/ale-imran-3-178/
▪️درباره تفاوت «إثم» با «خطا» و «ذنب» «قبیح» و «معصیت» هم بیان شد که:
🔸در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، اما
🔸«إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛ و
🔸«ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود.
🔸در کلمه «قبح» لزوما عقاب و مواخذه در کار نیست؛ و از این رو، ممکن است به کاری که از طفل سر میزند هم قبیح بگویند؛ اما «ذنب» در مورد کارهایی است که مستحق عقاب است.
🔸در ماده «عصی» هم مخالفت کردن شخص با نهی مولا مورد اهتمام است، اما در ذنب توجه اصلی به عقوبتی است که در پی دارد. در «وزر» هم تاکید بر سنگینی است که بار گناه بر دوش انجام دهندهاش تحمیل میکند.
🔖جلسه 916 http://yekaye.ir/ale-imran-3-193/
@yekaye
💐💐💐عید سعید ولایت مبارک باد 🌹🌹🌹
صاحب اسرار «سُبْحان الَّذی أسری» علی است
مقصد سیر رسول از مسجد الاقصی علی است
طاق جفت ابروانش قاب قوسین رسول
آیت حق در مقام قرب «اَو اَدْنی» علی است
شاهد ما بر علوّش آیه های بَیّنه
بین آیات الهی آیت کبری علی است
«قُلْ هو الله احد» تفسیری از اخلاص اوست
در کمال بندگی یکتای بی همتا علی است
حافظ جان علی «فالله خَیْرٌ حافظا»
حافظ قرآن به «إنّا نحن نَزَّلْنا» علی است
آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است
ای مسلمانان به قرآن «عُروهُ الوُثقی» علی است
شرح آن را از «اَلَمْ نَشْرَح لک صَدْرَک» بپرس
آنکه شرح صدر میافزود بر طاها علی است
سیرْ در «ما فی السَّموات وَ ما فیِ الارض» کُن
چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی است
با حدیث طِیر، تا اوج خدا پرواز کن
آنکه با این بال ما را میبرد بالا علی است
«اُدْخُلوُها بسلامٍ ذلک یَوْمُ الْخُلود»
در مقام قاف قرآن جنت الاعلی علی است
از «اَلَمْ اَعْهَد الیکم یا بنی آدم» بپرس
تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علی است
آسمانِ «رَبَّنا اَنْزِل علینا مائده»
سفرهدارِ «اَنْتَ خیرُ الرّازقین» مولا علی است
نور علمش «عَلَّم الانسانَ ما لم یَعلم» است
«عَلّم القرآن» علی و «علّم الاسما» علی است
در طریقت، رایت«إنّا هَدَیْناه السَّبیل»
رهنمای «اَلَّذینَ جاهدوا فینا» علی است
اختر تابندهی «إنَّ علینا للهدی»
ماه ظلمتسوز «واللیل إذا یغشی» علی است
نوح، ایمن ماند از طوفان به یمن نام او
باء «بسم اللَّهِ مَجْرَیها و مُرْسَیها» علی است
سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد
رازدار «سَبّح اسم ربک الأعلی» علی است
@yekaye
🔹در شان نزول این آیه گفتهاند که در جاهلیت چنین روالی بود که گاه مردی که از زنش خوشش نمیآمد و تصمیم میگرفت با زن دیگری ازدواج کند زن خودش را متهم به فحشاء میکرد تا وی را مجبور سازد که آنچه به عنوان مهریه به او داده را به وی بازپس دهد تا آن را به عنوان مهریه به همسر جدیدش بدهد. (مفاتيح الغيب، ج10، ص13)
@yekaye