۲۱ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
🔹 الْمَشْئَمَةِ
▪️کلمه «مشئمة» از ماده «شؤم» گرفته شده است .
▫️برخی اصل کاربرد این ماده را در معنای «دست چپ» دانستهاند و به منطقه سوریه، «شأم» گفته شده، از این جهت که در سمت چپ قبله قرار دارد؛ و «مشئمة» نقطه مقابل «میمنة» است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۲۳۹)
▫️اما برخی گفتهاند اصل معنای «شُؤْم» [که در فارسی «شوم» گفته میشود] نقطه مقابل «يُمْن» و «میمنت» است (كتاب الماء، ج۲، ص۶۹۷) و اگر «یمن» به معنای برکت و قوت است، شوم به معنای خواریای است که با ضعف توام باشد؛ و «دست چپ» را هم از این جهت «مشئمة» گویند چون در مقابل دست راست، غالبا ضعیفتر و ناتوانتر است؛ و خود دست در این زمینه مدخلیتی ندارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۶، ص۸)
▫️در این میان، برخی بر این باورند که معنای محوری لفظ «شؤم» دلالت دارد بر جرمی که ظاهری را که بر آن تمرکز کرده میپوشاند، چنانکه در کلماتی مانند «خال» (الشأمة) و رنگ سیاهی (الشؤم من الإبل: السود) به کار میرود، و شومی را هم از این جهت چنین نامیدهاند انسانها از ترس وقوع در امور ناخوشایند، غم و اندوه وجودشان را فرامیگیرد. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1167 )؛
▪️برخی در این زمینه توضیح دادهاند که صرف دست چپ بودن موجب کاربرد تعبیر «مشئمه» و «شوم» نمیباشد. بله، درست است که «یمین» را به خاطر اهمیتی که دست راست در زندگی اغلب انسانها دارد، برای فال نیک زدن به کار میبردند؛ اما نقطه مقابل «یمین»، «یسار» است، نه «مشئمه»؛ لذا در مقابل «اليمنى»، «اليسرى» به کار میبرند، و در مقابل «أيمن»، «أيسر»؛ و در مقابل «ميمنه»، «ميسره» است (برگرفته از ماده «یسر» که دلالت بر آسانی دارد، شاید از این باب که دست چپ کارهای آسانتر را انجام میدهد)؛ و نه کلمه «شمال» و نه کلمه «مشئمة» بدین گونه در مقابل مشتقات «یمین» به کار نرفتهاند (غیر از «مشئمه» که گاه به جای «میسرة» به کار میرود). ظاهرا مطلب از این قرار بوده که در قبال دو لفظ «یمین» و «یسار»، دو لفظ دیگر (شمال و جنوب) در کار آمده، بدین بیان که با نگاه با ستارگان در آسمان و مسیر آنها، دو جهت را شناسایی کردند و دو «جنب» برای آسمان قرار دادند؛ یکی که از نظر آنها اقوی بود را «جنوب» نامیدند، که این کلمه را از کلمه «جنب» (پهلوی انسان) برگرفتند؛ و نقطه مقابلش که شمولی بر عالم داشت «شمال» نامیدند؛ و از آن سو، چون نمی خواستند لفظ «شوم» را بر عضوی از اعضای بدن بگذارند؛ پس «شومی» را که نقطه مقابل «یُمن» بود، برای همین سمتِ «شمال» قرار دادند و این گونه نسبتی بین «شمال» با «شومی» و «مشئمه» برقرار شد. لذا خداوند انسانهای جهنمی را با الفاظ «مشئمه» و «شمال» یاد کرد، اما با الفاظ «اصحاب الأیسر» «یسار» یا «میسرة» (که صرفا به دست چپ دلالت دارد) تعبیر نکرد؛ و از آن سو، مثلا درباره لشکر، هیچگاه نقطه مقابل «یمین»» لشکر را «شمال» یا «مشئمه» نمیگویند، بلکه از لفظ «میسره» و «یسار» استفاده میکنند. (مفاتيح الغيب، ج29، ص389 )
▪️درباره این تحلیل صرفا اشاره میکنیم که علیرغم این توضیحات، جای انکار ندارد که هم کلمه «شمال» برای دست چپ (میسرة) به کار میرود (برخی وجه تسمیهاش را این دانستهاند که وقتی این دست به کمک دست راست میآید امکان شمول و احاطه کردن هر چیزی با دستان را میسر میسازد؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل، ص1172) و هم کلمه «مشئمه» (مثلا: المحيط في اللغة (صاحب بن عباد، م385)، ج7، ص398)؛ از وی دیگر اینکه «شمال» برای معنای «شومی» به کار میرود؛ اما «یسار» برای این معنا به کار نمیرود، سخنی کاملا درست است؛ و کاربردهای قرآنی این کلمات هم موید این معناست؛ و از این رو، به نظر میرسد بعید است که محور اصلی ماده «شمال» و «مشئمه»، «دست چپ» باشد؛ بلکه به نظر میرسد نظرات کسانی که معنای این ماده را ابتدا در امر دیگری جستجو کردهاند و توضیح دادهاند به چه مناسبتی در معنای «سمت چپ» به کار رفته، موجهتر باشد؛ یعنی به خاطر اولا تناسب «شمال» با «شومی» (که در بسیاری از کتب لغت، به کاربرد کلمه «شمال» در معنای «شومی» اشاره شده) و ثانیا تقابل «شؤم» با «یُمن»، و ثالثا تناسب کلمه «یمن» با «یمین» (که برای سمت راست به کار میرود)، کلمه «مشئمه» بر سمت چپ (میسرة) هم اطلاق شده باشد؛ اما معنای اصلیاش همان شوم بودن است.
▪️اما در خصوص کاربرد قرآنی این لفظ، همواره هر دو معنا برای «أصْحابُ الْمَشْئَمَة» مطرح بوده است. کسانی که از سمت چپ نامه عملشان را دریافت میکنند و برخی کسانی که برای خودشان هم شومی و بدبختی به ارمغان میآورند. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۵۱) و بعید نیست که هر دو معنا در این تعبیر لحاظ شده باشد، چرا که آنان که نامه عملشان را به دست چپشان میدهند همانانیاند که اهل بدبختی همیشگی، و همنشینان شومی و بیبرکتی خواهند بود.
@yekaye
👇ادامه متن👇
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
ادامه توضیح «مشئمة»
▪️یادآوری میشود که، وزن «مفعل» از وزنهایی است که به عنوان ظرف و اسم مکان به کار برده میشود و «ة» آن دلالت بر مبالغه میکند؛ لذا «مشئمة» محلی است که سراسر شومی و بیبرکتی است.
📿ماده «شؤم» تنها در همین کلمه «مشئمة» و 3 بار در قرآن کریم به کار رفته است. (دو موردش در همین آیه، و مورد دیگر، در آیه «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (بلد/19)
@yekaye
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
☀️1) در جلسه 975، حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام میدهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج میشود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث، فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دستهای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است.
در جلسه قبل، در ادامه آن حدیث، مطلب دربارع اصحاب المیمنه توضیح داده شد؛
و امام ع در ادامه آن سراغ اصحاب المشئمه میروند و میفرمایند:
و اما اصحاب المشئمه»؛ پس آنان همان یهود و نصاری هستند که خداوند عز و جل فرمود: «کسانی که به آنان کتاب [آُمانی] دادیم وی را میشناسند همان گونه که فرزندانشان را میشناسند» (بقره/146)؛ یعنی حضرت محمد ص و ولایت را بر اساس تورات و انجیل میشناسند همان گونه که فرزندانشان رل که در خانههایشان هستند میشناسند «و همانا گروهى از آنان حق را در حالى كه مىدانند شديدا پنهان مىكنند. همانا حق از جانب پروردگارت است» (بقره/146-147) که تو رسول و فرستاده خداوند به سوی آنان هستی « پس هرگز از ترديدكنندگان مباش» بقره/147).
پس چون آنچه میدانستند را انکار کردند خداوند به چنین مذمتی آنان را مبتلا فرمود و از آنان روح الایمان را سلب کرد؛ و در بدنهایشان همان سه [مرتبه] روح باقی ماند:روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ سپس آنان را به چارپایان منسوب کرد و فرمود: «آنان نیستند مگر همانند چارپایان» زیرا حیوان است که روح القوه را حمل میکند و با روح شهوت میچَرَد و با روح بدن راه میرود.
سوال کننده گفت: یا امیرالمومنین! دلم را [با کلامت] زنده کردی.
📚الكافي، ج2، ص283-284؛
📚بصائر الدرجات، ج1، ص450؛
📚 تحف العقول، ص190-191
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال:
... فَأَمَّا «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» أَنَّكَ الرَّسُولُ [مِنَ اللَّهِ] إِلَيْهِمْ «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ [الذَّمِّ] فَسَلَبَهُمْ [فَيَسْلُبُهُمْ] رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ. ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ؛ فَقَالَ «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ.
فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
@yekaye
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
✅ درباره «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» و مساله شوم بودن عدهای قبلا در جلسه 348 http://yekaye.ir/al-balad-90-19/ احادیث و نکاتی مطرح شد که دیگر تکرار نمیشود.
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
1️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ»
شومی و نحوست در عدهای از انسانها یک واقعیت مورد قبول قرآن است؛
اما معیار اینکه کسی اهل شومی و بیبرکتی چیست؟
قرآن کریم این سوال را مطرح میکند تا در آیات بعد نظام تحلیلی ما را به چالش بکشد.
بله، شومیای در کار است؛ اما ریشه شومی نه امور ماورایی و خارج از اختیار انسان، بلکه تصمیمات و عملکرد خود انسانهاست؛ آن هم در عمیقترین لایه وجودیشان که در قیامت آشکار می گردد.
(توضیح بیشتر در جلسه قبل، تدبر4)
@yekaye
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
2️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ»
اینکه هم از بهشتیان و هم از جهنمیان با تعبیر «أَصْحابِ» میمنت و مشئمه (اصحاب یمن و شومی) یاد کرد؛ و نه خوشیُمنان و شومبختان؛ شاید میخواهد اشاره کند به اینکه این خوشیُمنی و شومبختی همواره و همیشه ملازم و همراه ایشان است. (اصحابِ یک کس یا یک چیز، به کسانی میگویند همواره ملازم و همراه آن کس یا آن چیزند)
(اقتباس از تفسير نور، ج9، ص421 )
@yekaye
۲۱ اسفند ۱۳۹۸