یک آیه در روز
1023) 📖 هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ 📖 ترجمه 💢این است پیشکش [پذیرایی ابتدایی] آنان روز جزا. سوره
.
1️⃣ «هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ»
«هذا» علیالقاعده اشاره به این زقوم و حمیم (خوردنی و نوشیدنی)ای است که در آیات قبل بحث شد.
درباره اینکه مقصود از اینکه این «نُزُل» آنان در روز جزاست، «نُزُل» را:
🍃الف. برخی به معنای منزلگاه گرفته و لذا گفتهاند یعنی این نوشیدنی و خوردنیای که اشاره شد پاداش آنان در روز جزاست (مجمع البيان، ج9، ص334 ؛ تفسير القمي، ج2، ص349 ) .
🍃ب. بسیاری به معانی «پیشکش» و آنچه برای پذیرایی ابتدایی از میهمان آماده میکنند، دانستهاند؛ در واقع، آیه میفرماید این زقوم و حمیم که برای آن گمراهان تکذیبکننده آماده شده صرفا پذیرایی اولیه آنان در هنگام ورود به جهنم است؛ وای به وضعیتی که بعد از استقرار کامل آنان بدان مبتلا خواهند شد. (تفسير الصافي، ج5، ص126 ؛ الميزان، ج19، ص126 )
🤔اگر به کاربردهای دیگر قرآنی این کلمه مراجعه کنیم میبینیم ظرفیت هر دو معنا تقریبا در تمام موارد وجود دارد؛
هرچند به نظر میرسد در برخی مانند «أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ» (صافات/62) احتمال معنای اول؛
و در برخی مانند «وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون؛ نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍ» (فصلت/31-32) احتمال معنای دوم بیشتر است.
📖نکته ٫تفسیری
◾️کلمه «نُزُل» ۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است؛
▪️که ۳ موردش مشخصا در مورد جهنمیان است:
أَ فَحَسِبَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادي مِنْ دُوني أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ نُزُلاً (کهف/102)
«ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ؛ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ؛ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ؛ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ؛ هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ» (واقعه/51-56)
وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ؛ وَ تَصْلِيَةُ جَحيم( واقعه/93-94)
▪️و 4 موردش در خصوص بهشتیان است:
لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (آل عمران/198)
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (کهف/107)
أَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (سجده/19)
وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون؛ نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍ (فصلت/31-32)
▪️و ۱ مورد هست که به نظر میرسد ناظر به هر دوست:
أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (صافات/62)
@yekaye
یک آیه در روز
1023) 📖 هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ 📖 ترجمه 💢این است پیشکش [پذیرایی ابتدایی] آنان روز جزا. سوره
.
2️⃣ «هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ»
چنانکه در نکات ادبی اشاره شد کلمه «دین» در ترکیب «یوم الدین» را در درجه اول به معنای جزا و حساب گرفتهاند؛ هرچند برخی معنای «حکم و شریعت و آیین» و «طاعت» را در مورد آن منتفی ندانستهاند.
▪️این ترکیب 13 بار در قرآن کریم آمده است؛ که در اغلب آنها با توجه به سیاق و قبل و بعد آیه که ناظر به حساب و کتاب و جزایی است که افراد بدان گرفتار میشوند ظهورش در معنای «روز جزا» بیشتر است؛ مانند:
وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ (حجر/35) وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتي إِلى يَوْمِ الدِّينِ (ص/78)
وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي خَطيئَتي يَوْمَ الدِّينِ (شعراء/82)
يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ؛ يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُون (ذاریات/12-13)
«ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ؛ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ؛ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ؛ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ؛ هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ» (واقعه/51-56)
وَ الَّذينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ؛ وَ الَّذينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون (معارج/26-27)
وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيم؛ يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ (انفطار/15)
وَ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ؛ ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ؛ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّه (انفطار/18)
▪️اگرچه در برخی ظرفیت همه معانی مذکور هست همانند:
«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (فاتحه/4)
«وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» (مدثر/46)
«الَّذينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ؛ وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثيم» (مطففین/11-12)
«وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ» (صافات/20)،
اما در همینها هم باز ظهور معنای «روز جزا» از بقیه معانی اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛
🤔شاید بدین جهت است که اغلب مترجمان و مفسران این تعبیر را معادل «روز جزا» دانستهاند.
@yekaye
یک آیه در روز
1023) 📖 هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ 📖 ترجمه 💢این است پیشکش [پذیرایی ابتدایی] آنان روز جزا. سوره
.
3️⃣ «هذا نُزُلُهُمْ یوْمَ الدِّینِ»
با اینکه شروع آیات این فراز با تعبیر مخاطب بود «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» (واقعه/51) و ادامهاش هم باز با ضمیر مخاطب است: «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷) اما در اینجا ضمیر را از مخاطب به غایب برگرداند.
در واقع، مخاطب اصلی این آیات، پیامبر ص بود و از وی خواسته بود که این سخنان را به گمراهان تکذیبگر گوید: «قُلْ: إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ إِنَّكُمْ ...». و این توضیح وضعیت گمراهان، مطالبی است که قرار بوده پیامبر ص به آن گمراهان بگوید؛
اما اینجا یک جمله معترضه است: سخن خود خداوند به پیامبر ص است؛ نه ادامه آنچه پیامبر به دستور خداوند بدانها باید میفرمود.
🤔اما چرا این مطلب را به صورت جمله معترضه آورد؟ (لازم به ذکر است در هیچیک از قرائاتی که به دست ما رسیده به صورت «هذا نُزُلُکُمْ ...» وجود ندارد)
🍃الف. سیر بحث عوض شد (در آیات قبل هشدارهایی بود درباره وضعیتی که در قیامت بدان گرفتار میآیند؛ اما آیات بعد را میتوان به یک معنا دلیل و برهان بر اینکه آخرتی در کار هست دانست، چرا که محور آیات بعد این است که در همین عالم هم زمام همه امور به دست خداوند است و با دیدن این وضعیت نمیتوانید در آخرت تردیدی بکنید) و اقتضای فصاحت و بلاغت این است که با یک جمله معترضه، تفاوت این روند بحث توجه داده شود.
🍃ب. ...
@yekaye
الحمدللَّه الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین والائمّة علیهم السّلام
💐🌹🌷عیدسعیدغدیر بر تمامی شیعیان و محبان امیرالمومنین و دوستداران عدالت علوی مبارک باد🌷🌹🥀
@souzanchi
@yekaye
🔹خَلَقْناكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️کلمه «خَلق» مصدری است (= آفرینش) که در بسیاری از موارد در معنای مفعولی به کار میرود (= مخلوق، آفریده شده) و در این آیه هر دو معنا (آفرینش، آفریدگان) میتواند اراده شده باشد.
▪️اهل لغت معتقدند اصل این ماده دلالت بر «تقدیر» (تعیین اندازه) داشته است، چنانکه «خُلق» (به معنای خوی و خصلت و اخلاقیات شخصی) را هم از این جهت «خلق» نامیدهاند که بیانگر ویژگیهایی است که در صاحب آن معین و مقدر شده است و برخی گفتهاند کلمه «خلق» به نحو خاص به معنای «ایجاد کردن بر اساس یک کیفیت [و محاسبه] خاص» میباشد که هم در مورد ایجاد بیسابقه، و هم ایجاد چیزی از چیز دیگر به کار میرود.
🔖جلسه 829 http://yekaye.ir/ya-seen-36-79/
@yekaye
🔹تصَدِّقُونَ
▪️درباره ماده «صدق»، قبلا بیان شد که کلمه «صِدق» به معنای راستگویی واژهای کاملا آشناست؛ و برخی همچون راغب اصفهانی شروع تحلیل خود از این ماده را همینجا قرار دادهاند.
▪️ اما دیگران مساله را مقداری عقبتر بردهاند:
▫️برخی همچون ابن فارس بر این باورند اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیدهاند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند؛ مانند «رُمْح صَدْقٌ: نیزه محکم» و مهریه را هم بدین جهت «صِداق، صُدْقة و صَدُقة» گویند که حق مسلّمی است که باید ادا شود.
▫️مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل این ماده به معنای تمامیت و صحت و برحق بودن است، که این معنا به اختلاف مصادیق استعمالش متفاوت میشود.
▪️کاربرد اصلی دو کلمه «صِدق» و «کذب» در خصوص سخن است،
اما تدریجا درباره هر عملی به کار رفته، مثلا:
▫️ وقتی کسی در جنگ آنچنان که شایسته است مبارزه کند می گویند «صَدَقَ فی القتال» یا خداوند درباره کسانی که با عملی که انجام دادند به عهد خود وفا کردهاند فرمود «رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»(أحزاب/23) و راست بودن خود را در عمل نشان دادند، فرمود «لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ» (أحزاب/8)
▫️ یا در جایی که حقیقت رویای پیامبر را عملا برایش محقق فرمود، آمده «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِ»(لفتح/27)
▫️و بر همین اساس است که در جایی که شخص، با عمل خود ادعاهای صادقانه خود را اثبات کرد، فرمود «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»(زمر/33) و نهایتا هر فضیلتی ظاهری و باطنی را با «صدق» تعبیر میکنند: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ« (قمر/55) «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(یونس/2) «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»(إسراء/80) «وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (شعراء/84)
▪️فعل «صَدَقَ»
▫️هم به صورت لازم به کار میرود « قُلْ صَدَقَ اللَّهُ» (آل عمران/95) «صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» (احزاب/22)؛ «قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکاذِبینَ» (نمل/27)
▫️هم به صورت یک مفعولی «نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا» (مائده/113) و
▫️هم به صورت دو مفعولی: «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ» (آل عمران/152)
که برخی احتمال دادهاند که اقتضای اولیه این ماده آن است که متعدی به دو مفعول شود، زیرا یک مفعول آن همان «سخن»ی است که گفته میشود و مفعول دیگر، طرف خطاب این سخن است؛ [که به خاطر قرینههای موجود در کلام، بسیاری از اوقات، یکی یا هردو مورد حذف میشود].
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده «صدق»
▪️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود (صَدَّقْتُ فلانا)، به معنای نسبت صدق دادن به کسی (تایید راستگویی او) است: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» (قیامت/31) ، «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» (لیل/6)؛ و
▪️ وقتی در باب افعال به کار رود (أَصْدَقْتُ فلانا)، به معنای «صادق و راستگو» یافتن کسی است؛
▪️و برخی گفتهاند این دو معنا برای هر دو باب به کار میرود و البته «تصدیق» در مورد تایید هر چیزی که در آن تحقیق و بررسیای انجام شده، نیز به کار میرود «بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلینَ» (صافات/37).
▪️البته اسم فاعل از همین باب تفعیل، یعنی «مُصَدِّق»
▫️ هم در مورد «کسی [یا سخن و نوشتهای] که سخن و مطالب
شخص دیگری را تصدیق میکند» به کار میرود: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ» (بقره/89) ، «وَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم» (بقره/108) ، «یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ» (صافات/52) «مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْه» (انعام/92) و
▫️هم برای کسی که صدقه میدهد: «إِنَّ الْمُصَّدِّقینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَریمٌ» (حدید/18)؛ و گفتهاند استعمال آن برای کسی که مرد راستی و درستی باشد (رجل صِدق) و نیز برای متصدی صدقهها [= زکات]، بویژه کسی که زکات گوسفند را جمع میکند، نیز رایج است.
▪️در قرآن کریم فعل «صدّق» هم بدون حرف اضافه (صَدَّقَ الْمُرْسَلین، صافات/37؛ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا، صافات، 105) به کار رفته، هم با حرف اضافه «بـ» («صَدَّقَ بِالْحُسْنی»، لیل/6؛ «صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها» تحریم/12؛ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّه، آلعمران/39) و هم با حرف اضافه «لـ» (مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ، بقره/89) و هم با حرف اضافه «علی» (صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ ظَنَّه، سبأ/20)؛ که البته این آخری به معنای محقق کرده و عملی کردن آنچه در نظر داشته است.
🔖جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4
@yekaye
🔹لَوْ لا
◾️حرف «لو» وقتی بتنهایی بیاید غالبا ادات شرط است که- درست برخلاف «إن» شرطیه که امکان وقوع امری را میرساند- امتناع وقوع امری را به جهت امر دیگری افاده میکند؛
▪️ و به عنوان حرف شرط اختصاص به ماضی دارد: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ» (بقره/۲۰)؛ و حتی اگر بر فعل مضارع هم وارد شود باز معنای ماضی دارد؛ مثلا: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» (یس/۴۷). لازم به ذکر است که جواب شرط آن غالبا با حرف «ل» تاکید همراه است.
▪️حرف «لو» گاهی برای مستقبل به کار میرود که در این صورت شبیه «إن» شرطیه (ربط جواب شرط به شرط؛ نه امتناع) به کار میرود که تفاوتش به لحاظ نحوی با «إن» شرطیه در این است که فعل بعد از خود را مجزوم نمیکند؛ مانند: «لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ» (حجرات/7)
◾️البته حرف «لو» گاهی از ادات شرط خارج میشود و نیازی به جواب شرط ندارد؛ مانند:
▪️- به عنوان «وصلة»؛ که با حرف واو همراه است (و لو) و برای تقریر و تاکید فعل ماقبل آن است؛ مانند: «لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ» (بقره/۲۳۳) «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون» (توبه/۳۳)
▪️- به عنوان حرف مصدری (به معنای «أن») که غالبا با فعل «ودّ» همراه است و به معنای آرزوست: « وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ» (آل عمران/۶۹)
▪️(این حرف همچنین به معنای تقلیل (تصدّق ولو بدرهم) ویا به معنای عرض (تقاضا): (لو تنزل علینا فتصیب خیرا: لطفی کن و میهمان ما شو تا خوبی ما را ببینی) هم به کار میرود که ظاهرا در قرآن کریم به کار نرفته است)
🔹 اما وقتی بعد از حرف «لو» حرف دیگری بیاید که معنای ترکیبیشان لحاظ شود ؛ که عبارت است از:
◾️الف: «لو + أنّ» (ترکیب «لو أنّ» 29 بار در قرآن کریم به کار رفته است)
▪️حرف «لو» میتواند به جای اینکه مستقیما بر فعل وارد شود بر حرف «إنّ» وارد میشود؛ که در این صورت حرف «لو» و صلهاش را به لحاظ نحوی مرفوع میگیرند یا به عنوان مبتدا ویا فعلی را در تقدیر میگیرند؛ مثلا در آیه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ» (حجرات/۵) تقدیر کلام این است که «ولو صبْرُهم ثابتٌ ...» یا «و لو ثبت صبرهم ...»
▪️که البته گاهی با حرف «أن» برای معنای تمنی (نه معنای شرط) میآید مانند: «لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا» (بقره/۱۶۷)؛ «قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْنٍ شَديد» (هود/۸۰)
◾️ب. «لو + لا» یا «لو + ما» ( «لو لا» ۷۴ بار و «لو ما» فقط یکبار در قرآن کریم به کار رفته است)
▪️ب.۱. این ترکیب وقتی دلالت بر شرط دارد که بر جمله اسمیه وارد شود؛ که در این صورت امتناع موضوعی را به جهت غیر آن افاده میکند و غالبا خبر آن محذوف است؛ مثلا: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين» (بقره/۶۴) یا «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنين» (سبأ/۳۱)
▪️ب.۲. اما وقتی بر فعل وارد شود، دیگر در معنای شرط نیست؛ بلکه برای تشویق یا توبیخ است، شبیه حرف «ألا»؛ یعنی:
▫️- یا دلالت بر تحضیض (تشویق) دارند که در این صورت فعل باید مضارع باشد: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون» (نمل/۴۶) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين» (حجر/۷)؛ ویا اگر لفظش ماضی است در تاویل مضارع به کار رفته باشد؛ مانند: «لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين» (منافقون/۱۰) «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/57)
▫️- یا دلالت بر تندیم (پشیمان کردن) و توبیخ دارد؛ که در این صورت با فعل ماضی میآيد: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ» (یونس/۹۸)
▫️- که البته گاه این تشویق و یا توبیخ در واقع یک نحوه معنای استفهام انکاری یا امتناع دارد؛ که در این موارد دیگر نمی توان «ألا» را جایگزین آنها کرد؛ مثلا: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك»
📚اقتباس از معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث (رادمنش)، ص143-154
📿حرف «لو» 276 بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۷۴ بار آن به صورت ترکیب «لو لا» میباشد.
@yekaye
☀️۱) از امام زین العابدین ع روایت شده است که فرمودند:
جای تعجب فراوان دارد کسی که مرگ را انکار میکند در حالی که هر روز و شب میبیند کسی را که میمیرد؛
و جای تعجب فراوان دارد کسی که نشئه آخرت را انکار میکند در حالی که نشئه دنیا را میبیند.
📚الكافي، ج3، ص258
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ:
عَجَبٌ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ؛
وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى.
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
1️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
بعد از اینکه به پیامبر فرمود که گمراهان تکذیبکننده را خطاب قرار دهد و به آنان هشدار دهد که در قیامت خوراکشان زقوم و نوشیدنیشان حمیم است؛ و فرمود این پذیرایی اولیه آنان است، اکنون آنان را عتاب کرد که: ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنید؟!
▪️یعنی اگر همین خلقتی که ما در مورد شما انجام داده ایم (و برای هیچکس قابل انکار نیست که خودش یک مخلوق است و خودبسنده نیست) دست کم از دو جهت کافی است که از تکذیبتان دست بردارید و از گمراهی بدر آیید:
▫️یکی از این جهت که ما یکبار قبلا شما را آفریدهایم؛ پس آفرینش مجدد شما کاملا برایمان ممکن است؛ یعنی مفادی شبیه آیه « «قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» (يس/79)
▫️دوم از این جهت که چون ما خالق شماییم پس به همه شئون و وضعیت شما و از جمله به اینکه نهایت کارتان چه خواهد شد کاملا آگاهیم؛ یعنی ما که شما را آفریدهایم میدانیم که با شما چه خواهیم کرد و سرانجامتان چه میشود؛ و از این جهت شبیه مفاد آیاتی میشود همچون: «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» (ملك/14) «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ» (أنبياء/104) «وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا» (نساء/122)
📚(الميزان، ج19، ص131-132 )
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
2️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ ...»
چرا نفرمود: «أنَا خَلَقْتُکم» و با تعبیر متکلم مع الغیر (ما آفریدیم) از آفرینش آنان سخن گفت؟
🍃الف. این نه متکلم مع الغیر، بلکه از باب متکلم معظم لنفسه است. (شبیه سلاطین و پادشاهان که میگویند: ما دستور میدهیم که ...)
🍃ب. شاید اشاره است به آفرینشی که واسطههای فیض هم در کار بودهاند؛ در مقابل جایی که خداوند آفرینش را فقط به خودش نسبت میدهد.
💠تبصره
معروفترین واسطههای فیض الهی در آفرینش که به ذهن میرسد فرشتگاناند که خداوند در جایی بر نقش آنان در تدبیر امور تاکید کرد: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرا» (نازعات/۵). اما حقیقت این است که دست کم در یک مورد مساله آفرینش فرشتگان را هم با ضمیر جمع تعبیر کرد و فرمود «أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُون» (صافات/۱50). پس چهبسا این واسطه فیض، انوار مقدس پیامبر اکرم ص و اهل بیت ایشان باشند؛ که مضمون واسطه فیض بودن آنان در روایات متعددی مورد تاکید بوده است (چنانکه مثلا در زیارت جامعه کبیره از امام هادی ع آمده است: بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ بِكُمْ يَكْشِفُ الضُّرَّ). چیزی که میتواند موید این معنا باشد آمدن تعبیر «کم» در این آیه بعد از تعبیر «هم» در آيه قبل است.
🔖(توضیح بیشتر در تدبر۳. ب خواهد آمد)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
3️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ ...»
در آیات قبل ابتدا پیامبر فرمود که او این گمراهان را مورد خطاب قرار دهد؛ سپس خودش از آنان با ضمیر غایب تعبیر کرد و فرمود این پذیرایی اولیه آنان است؛ اکنون تعبیر کرد «ما شما را آفریدیم».
این بازگشت از ضمیر غایب به مخاطب چه توجیهی دارد؟
🍃الف. چون سیاق سیاق توبیخ و عتاب است، مخاطب قرار دادن این حالت را تشدید میکند. (الميزان، ج19، ص132)
🍃ب. مخاطب اولیه این آیات، پیامبر ص بود و از وی خواسته بود که این سخنان را به گمراهان تکذیبگر گوید: «قُلْ: إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ إِنَّكُمْ ...»؛ و بدین سان این گمراهان مخاطب پیامبر ص قرار گرفتند. در آیه قبل از آنان با ضمیر غایب یاد کرد؛ که نشان میدهند ادامه آیات دیگر خطاب پیامبر ص به آنان نیست؛ بلکه سخن و خطاب خداوند با پیامبرش است؛ اکنون چهبسا با تعبیر «ما» پیامبر ص را به نحو طولی در کنار خود نشاند (بر اساس این مبنا که برخی از مواردی که خداوند فعل خود را ضمیر جمع بیان میکند اشارهای به نقشآفرینی اسباب و عللی دارد که خود وی آنها را اسباب قرار داده است؛ (توضیح بیشتر در جلسه 97 تدبر۵) و اکنون خداوند همراه با پیامبرش این گمراهان را خطاب قرار میدهند؛ که اگر چنین باشد چون تعبیر میکند «ما شما را آفریدیم» اشاره ضمنیای دارد به واسطه فیض بودن پیامبر اکرم ص؛که در این آفرینش الهی وی هم نقشی ایفا کرده است.
🔖(ر.ک. تدبر۲.ب)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
4️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
فرمود چرا تصدیق نمیکنید؟! این تصدیق ناظر به چه چیز است و به تعبیر دیگر، متعلق این تصدیق چیست؟
🍃الف. در قبال هم تکذیبی است که در ابتدای این فراز اشاره شد «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» (واقعه/51) و همان اقوالی که در آنجا مطرح شد در اینجا نیز قابل طرح است؛ یعنی میتواند ناظر به توحید و نبوت و معاد باشد یا به هر حقیقتی (جلسه 1018، تدبر۳)
🍃ب. میتواند ناظر به حقیقت داشتن آخرت و عذابهایی باشد که در آیات قبل بدانها پرداخته شد.
🍃ج. میتواند ناظر به استبعاد آنان نسبت به اصل برانگیخته شدن بعد از مرگ باشد به قرینه اینکه این سخن که «چرا تصدیق نمیکنید؟!» را متفرع کرد بر آفرینش اولیه خود آنان. (تدبر۱)
🍃د. ...
@yekaye
@yekaye
یک آیه در روز
1024) 📖 نحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ 📖 ترجمه 💢ما شما را آفریدیم؛ پس چرا تصدیق نمیکنی
.
5️⃣ «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ»
توبيخ بعد از استدلال است:
اول مىفرمايد: «ما شما را آفریدیم» سپس توبيخ مىكند: «پس چرا تصدیق نمیکنید» (تفسير نور، ج9، ص434)
@yekaye