یک آیه در روز
🔹۲) جنگ جمل ☀️۶۴) در روایتی ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام تفسیر و تأویل برخی از آیات را جویا
🔹۳) جنگ صفین
احادیث درباره جنگ صفین نیز بقدری فراوان است که مورخ شیعی قرن دوم، نصر بن مزاحم (م۲۱۲) کتاب مفصلی با نام «وقعة الصفین» تالیف کرده است.
در اینجا فقط دو روایت از نهجالبلاغه که ناظر به ابتدا و انتهای این واقعه است، به همراه روایتی از تفسیر فرات کوفی که ناظر به بحبوحه این واقعه است (و فرازی از آن در نهجالبلاغه نیز آمده است)، تقدیم میشود:
☀️۶۷) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که اصحاب مىگفتند چرا در رخصت دادن جنگ با شاميان درنگ مىكند؟
امّا گفته شما كه اين همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است. به خدا، پروا ندارم كه من به آستانه مرگ در آيم يا مرگ به سر وقت من آيد.
امّا گفته شما كه در جنگ با شاميان دو دل ماندهام، به خدا كه يك روز جنگ را واپس نيفكندهام، جز كه اميد داشتم گروهى به سوى من آيند، و به راه حقّ گرايند، و به نور هدايت من راه پيمايند. اين مرا خوشتر است تا شاميان را بكشم و گمراه باشند، هر چند خود گردن گيرنده گناه باشند.
📚نهج البلاغة، خطبه55
و من كلام له ع و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم في القتال بصفين
أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ؛
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا.
@yekaye
☀️۶۸) مردی از خوارج از ابن عباس درباره علی بن ابیطالب علیه السلام پرسید. او از وی روی برگرداند ولی او باز سوال کرد.
ابن عباس گفت:
به خدا سوگند امیرالمؤمنین علی (ع) مانند ماه درخشان و شیر خروشان و رودخانه جوشان و بهار گلافشان بود؛ همچون ماه از حیث نور و شکوهش، و همچون شیر از حیث شجاعت و قدم برداشتنش، و همچون رود فرات از حیث جود و سخاوتش، و همچون بهار از حیث سرسبزی و بخشندگیاش. زنان ناتوانند که بعد از پیامبر ص کسی همچو علی ع بزایند.
به خدا سوگند من مانند او انسانی [جنگجویی] نه شنیدهام و نه دیدهام.
او را در جنگ صفین دیدم که عمامهای سفید بر سر داشت؛ و گویی چشمانش همچون چراغی بود و بر جماعتی ایستاده بود و آنها را تشویق و ترغیب میکرد تا اینکه به من رسید، در حالی که من در میان جمعی از مسلمانان بودم،
پس فرمود:
«گروه مسلمانان! ترس از پروردگار را شعار داريد، و صدا فرو آرید و برون را پوشيده به آرامش و وقار، [و در ميدان كارزار دندانها را سخت برهم بفشاريد، كه شمشيرها را باز میدارد از رسيدن به كاسه سر]، و ساز جنگ را آماده سازيد، هر چه بهتر و نيكوتر، و پيش از بركشيدن شمشير آن را در نيام بجنبانيد. از گوشه چشم بنگريد، و ضربت را از چپ و راست رانيد و با تيزی شمشير ضربه بزنيد، و با ياری گرفتن از گامهای خويش ضربت تيغ را كاریتر كنيد.
و بدانيد كه شما در پیش چشم خدایید و پسر عموی رسول وی با شما همراه. پس پياپی بستيزيد و شرم كنيد از آنكه بگريزيد، كه گريز برای بازماندگان مايه ننگ است و ملامت، و آتشی است برای روز قيامت. خود را خرّم و سرخوش داريد، و به آسانی از جان دست بشویید و سبكبال به سوی مرگ گام برداريد. لشكر انبوهِ فراهم، و خيمههای طناب افكنده درهم را هدف حمله خود سازيد. به قلب آن حمله بريد و از كارش بيندازيد كه شيطان – که لعنت خدا بر او باد - در چين و شكن آن خانه گرفته و در ورای آن پناه جسته و پاهای خود را در آن گسترانده است، دستی گذاشته برای حمله و ستيز، و پايی در پس برای گريز. پس استوار باشيد و پايدار، تا عمود حقّ برای شما آشکار گردد و پديدار، كه «شما برتريد و خدا با شماست، و از پاداش كردارتان نخواهد كاست» (محمد/۳۵).»
پس معاویه آمد با گاردی تا بن دندان مسلح، که حدود ده هزار نفر بودند، لشکری غرق در آهن که از آنان جز چشمانی در کلاهخود دیده نمیشد. مردم به لرزه افتادند.
حضرت فرمود:
«چه شده؟ به چه خیره شدهاید؟ از چه درشگفت آمدید؟! اینان جثههایی هستند که دلهایشان [از ترس] به پرواز درآمده و آن را با تزیینهای دروغین مخفی کردهاند، ملخهایی که باد صبا آنان را میپراکند، جماعتی که شیطان دستشان را بسته و گمراهی جانشان را دربرگرفته و عرعرِ اهل بدعت گوششان را کر نموده، و سستیِ باطل و سراب تکاثر در آنان جاری است؛ به طوری که اگر شمشیرهای اهل حق به آن برسد، همچون افتادن پروانه در آتش، فروافتند. حال که چنین است، پس زانوها صاف کنید، ساعدها بچسبانید، تیرها در کمانها گذارید و نیزهها را در پهلوها زنید و استوار باشید، که منم استوارِ «حم» [= حامیم] (زخرف/۱) و آنان یاری نخواهند شد.»
پس آنان حملهور شدند حملهای قدرتمندانه؛ و آنان را از جای برکندند و از موضعشان بیرون راندند و غبار برخاست و صداها فروکش کرد و جز چکاوک آهن و زمزمه پهلوانان صدایی به گوش نمیرسید؛ و جز سری که به زمین میافتاد و دستی که از تن جدا میشد، چیزی دیده نمیشد.
و من در این حال بودم که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از گوشهای که گرد و غبارش در حال فروکشکردن بود، پدیدار شد درحالیکه لختههایی [از خون] از آرنجهایش فرو میریخت و خون از شمشیرش میچکید و همچون کمان، خَم شده بود و این آیه را تلاوت میفرمود:
«و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹).
و من نبردی سختتر از آنروز ندیدم.
📚تفسیر فرات الكوفی، ص431-432
📚فراز اول سخنان حضرت امیر ع در نهجالباغه، خطبه۶۶ نیز آمده است.
@yekaye
سند و متن حدیث:
https://eitaa.com/yekaye/9747
☀️سند و متن حدیث ۶۸ (حکایت ابن عباس از جنگ صفین و سخنان امیرالمومنین ع)
قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ بُنَانٍ الْخَثْعَمِی قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی بْنِ مُنَمِّسٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَاهِلِی عَنْ ضَرَارِ بْنِ الْأَزْوَرِ:
أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْخَوَارِجِ سَأَلَ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِی اللهُ عَنْهُ عَنْ [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
فَأَعْرَضَ عَنْهُ.
ثُمَّ سَأَلَه.
فَقَالَ:
لَكَانَ وَ اللهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یشْبِهُ الْقَمَرَ الزَّاهِرَ وَ الْأَسَدَ الْخَادِرَ وَ الْفُرَاتَ الزَّاخِرَ وَ الرَّبِیعَ الْبَاكِرَ فَأَشْبَهَ مِنَ الْقَمَرِ ضَوْءَهُ وَ بَهَاءَهُ وَ مِنَ الْأَسَدِ شَجَاعَتَهُ وَ مَضَاءَهُ وَ مِنَ الْفُرَاتِ جُودَهُ وَ سَخَاءَهُ وَ مِنَ الرَّبِیعِ خِصْبَهُ وَ حِبَاهُ. عَقِمَ النِّسَاءُ أَنْ یأْتِینَ بِمِثْلِ عَلِی [أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ] بَعْدَ النَّبِی [رَسُولِ اللهِ ص]. تَاللهِ مَا سَمِعْتُ وَ لَا رَأَیتُ إِنْسَاناً [مُحَارِباً] مِثْلَهُ وَ قَدْ رَأَیتُهُ یوْمَ صِفِّینَ وَ عَلَیهِ عِمَامَةٌ بَیضَاءُ وَ كَأَنَّ عَینَیهِ سِرَاجَانِ وَ هُوَ یتَوَقَّفُ عَلَی شِرْذِمَةٍ [شرذمة] یحُضُّهُمْ وَ یحُثُّهُمْ إِلَی أَنِ انْتَهَی إِلَیّ، وَ أَنَا فِی كَنَفٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، فَقَالَ:
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیةَ وَ عَنُّوا الْأَصْوَاتَ وَ تَجَلْبَبُوا بِالسَّكِینَةِ [وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَی لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ] و أَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ أَقْلِقُوا السُّیوفَ فِی الْغِمْدِ قَبْلَ السَّلَّةِ وَ الْحَظُوا الشَّزْرَ وَ اطْعُنُوا الْخَزْرَ [الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ] وَ نَافِحُوا بِالظُّبَی وَ صِلُوا السُّیوفَ بِالْخُطَا وَ الرِّمَاحَ بِالنِّبَالِ فَإِنَّكُمْ بِعَینِ اللهِ [وَ] مَعَ ابْنِ عَمِّ نَبِیكُمْ عَاوِدُوا الْكَرَّ وَ اسْتَحْیوا مِنَ الْفَرِّ فَإِنَّهُ عَارٌ بَاقٍ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یوْمَ الْحِسَابِ فَطِیبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً [أنفسا] وَ اطْوُوا عَنِ الْحَیاةِ كَشْحاً وَ امْشُوا إِلَی الْمَوْتِ مَشْیاً [سُجُحاً] وَ عَلَیكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطْنِبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیطَانَ عَلَیهِ لَعْنَةُ اللهِ رَاكِدٌ [كَامِنٌ] فِی كَسْرِهِ نَافِجٌ حِضْنَیهِ [حِضْنَهُ] وَ مُفْتَرِشٌ ذِرَاعَیهِ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ یداً وَ أَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلًا فَصَمْداً [فَصَبْراً] حَتَّی یتَجَلَّی لَكُمْ عَمُودُ [عُمُدُ] الْحَقِّ «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللهُ مَعَكُمْ وَ لَنْ یتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ».
قَالَ:
وَ أَقْبَلَ مُعَاوِیةُ فِی الْكَتِیبَةِ الشَّهْبَاءِ وَ هِی زُهَاءُ عَشْرَةِ آلَافِ بجیش [جَیشٍ] شَاكِینَ فِی الْحَدِیدِ لَا یرَی مِنْهُمْ إِلَّا الْحَدَقُ تَحْتَ الْمَغَافِرِ [فَاقْشَعَرَّ لَهَا النَّاسُ]
[فَقَالَ ع مَا لَكُمْ] تَنْظُرُونَ بِمَا [مِمَّا] تَعْجَبُونَ؟ إِنَّمَا هِی جُثَثٌ مَاثِلَةٌ فِیهَا قُلُوبٌ طَائِرَةٌ مُزَخْرَفَةٌ بِتَمْوِیهِ الْخَاسِرِینَ وَ رِجْلُ جَرَادٍ زَفَّتْ بِهِ رِیحُ صَبَا وَ لَفِیفٌ سَدَاهُ الشَّیطَانُ وَ لَحْمَتُهُ الضَّلَالَةُ وَ صَرَخَ بِهِمْ نَاعِقُ الْبِدْعَةِ وَ فِیهِمْ خَوَرُ الْبَاطِلِ وَ ضَحْضَحَةُ الْمُكَاثِرِ فَلَوْ قَدْ مَسَّتْهَا سُیوفُ أَهْلِ الْحَقِّ لَتَهافَتَتْ تَهَافُتَ الْفَرَاشِ فِی النَّارِ أَلَا فَسَوُّوا بَینَ الرُّكَبِ وَ عَضُّوا عَلَی النَّوَاجِذِ وَ اضْرِبُوا الْقَوَانِصَ [القوابض] بِالصَّوَارِمِ وَ اشْرَعُوا الرِّمَاحَ فِی الْجَوَانِحِ وَ شُدُّوا فَإِنِّی شَادٌّ حم لَا ینْصَرُونَ.
فَحَمَلُوا حَمْلَةَ ذِی یدٍ [لِبَدٍ] فَأَزَالُوهُمْ [عَنْ أَمَاكِنِهِمْ [مَصَافِّهِمْ] وَ دَفَعُوهُمْ] عَنْ أَمَاكِنِهِمْ وَ رَفَعُوهُمْ عَنْ مَرَاكِزِهِمْ [مَرَاكِبِهِمْ] وَ ارْتَفَعَ الرَّهَجُ وَ خَمَدَتِ الْأَصْوَاتُ فَلَا یسْمَعُ [تُسْمَعُ] إِلَّا صَلْصَلَةُ الْحَدِیدِ وَ غَمْغَمَةُ الْأَبْطَالِ وَ لَا یرَی إِلَّا رَأْسٌ نَادِرٌ أَوْ یدٌ طَائِحَةٌ وَ أَنَا كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ مَوْضِعٍ یرِیدُ یتَحَالُّ [یتحاك] الْغُبَارُ وَ ینْقُصُ [ینْفِذُ] الْعَلَقَ عَنْ ذِرَاعَیهِ سَیفُهُ یقْطُرُ الدِّمَاءَ وَ قَدْ انْحَنَی كَقَوْسٍ نَازِعٍ وَ هُوَ یتْلُو هَذِهِ الْآیةَ
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»
قَالَ فَمَا رَأَیتُ قِتَالًا أَشَدَّ مِنْ ذَلِكَ الْیوْمِ...
@yekaye
☀️۶۹) امیرالمومنین در جنگ صفین زمانی که به مردم دستور صلح داد خطبهای خواندند و گذشتهها را یادآوری کردند:
ما- در ميدان كارزار- با رسول خدا بوديم. پدران، پسران، برادران و عموهاى خويش را مىكشتيم؛ و اين بر ما نمىافزود جز ايمان و تسلیم، وماندن بر راه راست، و شکیبایی در سختيها، و جدیت هرچه بیشتر در جهاد با دشمن. گاه تنى از ما و تنى از سپاه دشمن به يكديگر مىجَستند، و چون دو گاو نر سر و تن هم را مىخستند. هر يك مىخواست جام مرگ را به کام دیگری بریزد، و از شربت مرگ سيرابش نمايد. گاه نصرت از آن ما بود، و گاه دشمن گوى پيروزى را مىربود.
چون خداوند- ما را آزمود- و صدق ما را مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت، و رايت پيروزى ما را برافراخت. چندان كه اسلام به هر شهر و ديار رسيد، و حكومت آن در آفاق پايدار گرديد. به جانم سوگند، كه اگر رفتار ما همانند شما بود، نه ستون دين بر جا بود و نه درخت ايمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا، كه از اين پس خون خواهيد خورد و پشيمانى خواهيد برد.
📚نهج البلاغة، خطبه56 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص46)
و من كلام له ع يصف أصحاب رسول الله و ذلك يوم صفين حين أمر الناس بالصلح
وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الآْخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً [مُبَوِّياً] أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً.
@yekaye
🔹۴) جنگ نهروان
احادیث مربوط به جنگ نهروان نیز فراوان است. در اینجا صرفا برخی از احادیثی که از امیرالمومنین ع در نهج البلاغه آمده و ناظر به مراحل شکلگیری، احتجاجات اصلی و خود جنگ و پس از آن است اشاره میشود.
☀️۷۰) هنگامی که خوراج به جریان حکمیت خرده مىگرفتند امیرالمومنین ع به اردوى آنان رفت و فرمود:
«همه شما در صفّین با ما بودید؟»
گفتند: بعضى از ما بودند و بعضى نبودند.
فرمود: «پس جدا شوید، آنان كه در صفین بودهاند دستهاى؛ و آنان كه نبودهاند دسته دیگر؛ تا با هر دسته چنانكه در خور آن است سخن گویم».
و مردم را آواز داد كه: «سخن مگویید و به گفته من گوش دهید. و با دل خود به من روآرید. پس از آن كس كه گواهى خواهم، چنانكه داند، در آن باب سخن گوید.»
سپس امام (ع) سخنانى دراز، بدانها فرمود كه از آن جمله است:
آیا هنگامى كه از روى حیلت و رنگ، و فریب و نیرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتید: «برادران ما و همدینان مایند؛ از ما، گذشت از خطا طلبیدند، و به كتاب خدا گراییدند. راى، از آنان پذیرفتن است و بدانها رهایى بخشیدن»؟
به شما گفتم، این كارى است كه آشكار آن پذیرفتن داورى قرآن است، و نهان آن دشمنى با خدا و ایمان. آغاز آن مهربانى است، و پایان آن پشیمانى. به كار خود پردازید، و در راه خویش پیش بتازید. در كار جهاد دندان بفشارید، و به هر بانگ كننده گوش مدارید، كه اگر پاسخش دهند، با گمراهى یار است و اگر او را واگذارند خوار و بىمقدار است.
تا چنان شد كه شد، و شما بودید که بدان اصرار داشتید. به خدا، اگر من از آن سرباز مىزدم، انجامش تكلیفى واجب نبود، و خدا گناه آن را بر من باز نمىنمود. به خدا، اگر آن را قبول مىنمودم، باز هم سزاوار پیروى بودم، چه، قرآن با من است، از آن هنگام كه یار آن گشتم، از آن جدا نبودم.
همانا، با رسول خدا (ص) بودیم، و جنگ با پدران، و فرزندان و برادران، و خویشاوندانمان پیش رویمان بود، اما مصیبتها و سختىها نیفزود جز بر ایمانمان، و رفتنمان در راه حقّ، و گردن نهادن به فرمان، و شكیبائى بر درد جراحتهاى سوزان. لیكن امروز پیكار ما با برادران مسلمانى است كه در اسلامشان دودلى و اعوجاج و شبهه و تأویل راه یافته است. پس اگر راهی را امید داشته باشیم كه خدا بدان پریشانى ما را به جمعیت كشاند، و ما را بدانچه در آن یك سخنیم نزدیك گرداند، بدان رو آریم و جز آن را دست بداریم.
📚نهج البلاغة، خطبه 122 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص120-121)
و من كلام له ع قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقیمون على إنكار الحكومة فقال ع
أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّینَ؟
فَقَالُوا: مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ یشْهَدْ.
قَالَ: فَامْتَازُوا فِرْقَتَینِ فَلْیكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّینَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ یشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ.
وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ: أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِی وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَی فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْیقُلْ بِعِلْمِهِ فِیهَا.
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ع بِكَلَامٍ طَوِیلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ ع:
أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَةً وَ غِیلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِیعَةً: إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْی الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ.
فَقُلْتُ لَكُمْ: هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ.
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَیتُكُمْ أَعْطَیتُمُوهَا وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَیتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَی فَرِیضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِی اللَّهُ ذَنْبَهَا؛ وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِی مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ.
فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِیبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِیمَاناً وَ مُضِیاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِیماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ. وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِی الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِیهِ مِنَ الزَّیغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِیلِ؛ فَإِذَا طَمِعْنَا فِی خَصْلَةٍ یلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِیةِ فِیمَا بَینَنَا، رَغِبْنَا فِیهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا.
@yekaye
☀️۷۱) و از سخنان آن حضرت است هنگامی که خوارج حَکَم قرار دادن مردان را انکار کردند:
در جریان حکمیت، ما مردمان را به داورى نگماردیم، بلكه قرآن را داور قرار دادیم. این قرآن، خطْنوشتهای است میان دو جلد هشته. زبان ندارد تا به سخن آید، ناچار آن را ترجمانى باید، و ترجمانش آن مردانند- كه معنى آن دانند-. چون این مردم ما را خواندند تا قرآن را میان خویش داور گردانیم، ما گروهى نبودیم كه از كتاب خدا روى برگردانیم. همانا، خداى سبحان گفته است: «اگر در چیزى خصومت كردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید» (نساء/۵۹). پس بازگرداندن آن به خدا این است كه كتاب او را به داورى بپذیریم، و بازگرداندن به رسول این است كه سنّت او را بگیریم. پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى كنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم، و اگر به سنّت رسول (ص) گردن نهند، ما بدان اولىتریم.
امّا سخن شما كه، چرا میان خود و آنان، براى داورى، مدّت نهادى؟
من این كار را كردم تا نادان خطاى خود را آشكارا بداند و دانا بر عقیدت خویش استوار ماند. و این كه شاید در این مدّت كه آتش زیر خاکستر است، به عنایت خداوند كار امر این امّت به صلاح آید، و ناچار نشود با شتاب جستجوى حقّ را واگذارد و از آغاز به گمراهى گردن در آرد.
همانا، برترین مردم نزد خدا كسى است كه عمل به حق را بیشتر دوست داشته باشد هر چند از قدر او بكاهد، و او را بیازارد. و آن را بر باطل ترجیح دهد هرچند که باطل بدو سود رساند، و بر او بیفزاید.
چنین سرگردان به كجا مىروید و [این حرفها را] از کجا آوردید؟ آماده رفتن به سوى مردمى باشید كه در شناخت حقّ حیرانند، و آن را نمىبینند؛ و فریبخوردهی ستماند، و از آن دست نمىشویند. از كتاب خدا گریزان، از راه راست رویگردان.
شما نه چون حلقهاى استوارید كه بتوان بدان در آویخت و بر جاى ماند، نه یارانى نیرومند كه چنگ بدانان زد، و رخت به سایهشان توان كشاند. بد هیزمی هستید برای آتش كارزار! تفو بر شما! از شما فراوان آزار دیدم، چه وقتی که ندایتان دادم یا به نجوایتان خواندم. نه به هنگام ندا آزادگان راستینید، نه در نجوا برادرانی قابل اعتماد.
📚نهج البلاغة، خطبه 125 (اقتباس از ترجمه شهیدى، ص123- 124)
و من كلام له ع فی التحكیم و ذلك بعد سماعه لأمر الحكمین
إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَینَ الدَّفَّتَینِ لَا ینْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا ینْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ. وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَینَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِیقَ الْمُتَوَلِّی عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى عَزَّ مِنْ قَائِلٍ [سُبْحَانَهُ] «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ». فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ، وَ رَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ. فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِی كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِهَا.
وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ لِمَ جَعَلْتَ بَینَكَ وَ بَینَهُمْ أَجَلًا فِی التَّحْكِیمِ؟
فَإِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِیتَبَینَ الْجَاهِلُ وَ یتَثَبَّتَ الْعَالِمُ وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یصْلِحَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا تُؤْخَذَ بِأَكْظَامِهَا فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَینِ الْحَقِّ وَ تَنْقَادَ لِأَوَّلِ الْغَی.
إِنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ كَانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إِلَیهِ وَ إِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنْ جَرَّ إِلَیهِ [فَائِدَةً] وَ زَادَهُ.
فَأَینَ یتَاهُ بِكُمْ وَ مِنْ أَینَ أُتِیتُمْ؟ اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِیرِ إِلَى قَوْمٍ حَیارَى عَنِ الْحَقِّ لَا یبْصِرُونَهُ وَ مُوزَعِینَ بِالْجَوْرِ لَا یعْدِلُونَ عَنْهُ [بِهِ]؛ جُفَاةٍ عَنِ الْكِتَابِ نُكُبٍ عَنِ الطَّرِیقِ، مَا أَنْتُمْ بِوَثِیقَةٍ یعْلَقُ بِهَا وَ لَا زَوَافِر عِزٍّ یعْتَصَمُ إِلَیهَا. لَبِئْسَ حُشاشُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ؛ أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ لَقِیتُ مِنْكُمْ بَرْحاً یوْماً أُنَادِیكُمْ وَ یوْماً أُنَاجِیكُمْ؛ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاء.
@yekaye
☀️۷۲) از سخنان امیرالمومنین ع وقتی که جمله «لا حکم الا الله» را از خوارج شنید:
سخنى است حقّ كه بدان باطلى را خواهند. آرى حكم، جز از آن خدا نیست، لیكن اینان گویند فرمانروایى را، جز خدا روا نیست، حالى كه مردم را حاكمى باید، نیكو كردار یا تبهكار؛ تا در حكومت او مومن كار خویش كند، و كافر بهره خود برد و خداوند مهلت را به سر رساند* در سایه حكومت او مال دیوانى را فراهم آورند و با دشمنان پیكار كنند، و راهها را ایمن سازند، و به نیروى او حقّ ناتوان را از توانا بستانند، تا نیكوكردار راحت باشد، و از گزند تبه كار راحت شوند.
*و [طبق نقل دیگری] فرمود:
امّا در حكومت نیکوکار، پرهیزگار در آن كار خود كند، و اما در حكومت تبهکار، بدكردار بهره خویش برد تا آن گاه که اجلش سر رسد و مرگش در رسد.
📚نهج البلاغة، خطبه 40
و من كلام له ع [للخوارج] فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حكم إلا لله»
قَالَ ع: كَلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یسْتَمْتِعُ فِیهَا الْكَافِرُ وَ یبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یجْمَعُ بِهِ الْفَیءُ وَ یقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِی حَتَّى یسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ.
وَ قَالَ: أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیعْمَلُ فِیهَا التَّقِی وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِی إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِكَهُ مَنِیتُه.
@yekaye
☀️۷۳) الف. و از سخنان امیرالمومنین ع درباره خوارج، وقتی که فریاد لاحکم الا لله سردادند و از ایشان خواستند که اعتراف کند به خاطر قبول حکمیت کافر شده و توبه کند:
سنگ بلا بر سرتان ببارد، چنان كه نشانى از شما باقى نگذارد. پس از ایمانم به خدا و جهادم در رکاب رسول الله (ص) بر كفر خود شهادت دهم؟! پس «در این صورت قطعا گمراه باشم، و از زمره هدایتشدگان نباشم» (انعام/۵۶). پس بدراهی را در پیشگرفتید و به بد گذشتهاید بازگشتید. همانا كه پس از من همگیتان خوارید و طعمه شمشیر برنده مردم ستمكار، كه این رفتار را سنّت شمارند- و شما را از میان بردارند-.
📚نهج البلاغة، خطبه 58 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
☀️ب. از سخنان امیرالمومنین ع که شبهه خوارج را دفع میکند و چرایی نقض حکم حکمین را بیان میدارد:
پس اگر به گمان خود جز این نپذیرید كه من خطا كردم، و گمراه گشتم، پس چرا همه امّت محمّد (ص) را به گمراهى من گمراه مىپندارید، و خطاى مرا به حساب آنان مىگذارید و به خاطر گناهانى كه من كردهام ایشان را كافر مىشمارید؟ شمشیرهاتان بر دوشتان گذاشته، بجا و نابجا فرود مىآرید، و گناهكار را با بیگناه مىآمیزید و یكىشان مىانگارید. در حالی که میدانید كه رسول خدا (ص) زناكار محصن را سنگسار كرد، سپس بر او نماز گزارد، و ارثش را به كسانش داد؛ و قاتل را كشت و میراثش را به كسانش واگذارد. دست دزد را برید و زناكار نامحصن را تازیانه نواخت ولی سهم بخش هر دو را از بیتالمال به آنان پرداخت، و اجازه ازدواج با زنان مسلمان را از آنان دریغ نداشت. رسول خدا (ص) گناهانشان را بىكیفر نگذاشت، و حكم خدا را در باره ایشان برپا داشت، ولی سهمى را كه در مسلمانى داشتند از آنان باز نگرفت، و نامشان را از تومار مسلمانان بیرون نكرد.
پس شما بدترین مردمید و آلت دست شیطان، که با شما تیرش را پرتاب کند و حیرتآفرینی را به ثمر رساند. و به زودى دو دسته درباره من تباه شود: دوستى كه كار را به افراط كشاند، و محبّت او را به راه غیر حق براند، و کسی که در بغض افراط ورزد، و بغضش او را به راهى كه حق نیست در آرد. حالِ آن دسته در باره من نیكوست، كه راه میانه را پوید و از افراط و تفریط دورى جوید. همراه آنان روید، و با خیل جماعت همداستان شوید، كه دست خدا همراه جماعت است؛ و از تفرقه بپرهیزید كه موجب آفت است. آن كه از جمع مسلمانان جدا افتد، بهره شیطان است، چنانكه گوسفند چون از گلّه دور ماند نصیب گرگ بیابان است.
آگاه باشید، هر كه مردم را بدین شعار بخواند او را بكشید، هرچند زیر عمامه من باشد. همانا دو داور گمارده شدند تا آنچه را قرآن زنده كرد، زنده گردانند، و آنچه را مرده خوانده بمیرانند. زنده داشتن قرآن گرد آمدن پیرامون آن است، و میراندن آن جدا گردیدن از آن. اگر قرآن ما را به سوى آنان كشاند، پیرو آنانیم، و اگر آنان را به سوى ما براند پیروى ما باید کنند.
پس اى ناكسان! نه شرّى را بنیاد نهادم، و نه شما را در كارتان فریب دادم، و نه آن را چنانكه نیست به شما نشان دادم. رأى مهتران شما بر آن شد، كه دو مرد بگزینند- تا به داورى بنشینند-. از آن دو پیمان گرفتیم كه از حكم قرآن برون نشوند، و از آنچه گوید، به دیگر سو نروند. امّا آن دو گمراه گردیدند، و حق را واگذاردند، حالى كه آن را مىدیدند. میلشان به دور شدن از راه حق بود و بدان راه رفتند. شرط ما با آنان در حکمیت که حكم به عدالت رانند، و حق را از نظر دور ندارند، پیش از آن بود كه آن دو به راه خطا روند و حكمى چنان ناصواب دهند.
📚نهج البلاغة، خطبه 127 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
@yekaye
متن احادیث:
https://eitaa.com/yekaye/9753
متن احادیث شماره ۷۳ (سخنان حضرت امیر درباره خوارج)
☀️الف. أَصَابَكُمْ حَاصِبٌ وَ لَا بَقِی مِنْكُمْ آثِرٌ [آبِرٌ؛ آبز] ! أَ بَعْدَ إِیمَانِی بِاللَّهِ وَ جِهَادِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِی بِالْكُفْرِ لَ«قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ» فَأُوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلَى أَثَرِ الْأَعْقَابِ أَمَا إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی ذُلًّا شَامِلًا وَ سَیفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً یتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ فِیكُمْ سُنَّةً.
[قال الشریف قوله ع و لا بقی منكم آبر یروى على ثلاثة أوجه أحدها أن یكون كما ذكرناه آبر بالراء من قولهم للذی یأبر النخل أی یصلحه. و یروى آثر و هو الذی یأثر الحدیث و یرویه أی یحكیه و هو أصح الوجوه عندی كأنه ع قال لا بقی منكم مخبر. و یروى آبز بالزای المعجمة و هو الواثب و الهالك أیضا یقال له آبز]
📚نهج البلاغة، خطبه 58
☀️ب. و من كلام له ع و فیه یبین بعض أحكام الدین و یكشف للخوارج الشبهة و ینقض حكم الحكمین
فَإِنْ أَبَیتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّی أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص بِضَلَالِی وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِی وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِی سُیوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ به من لَمْ یذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَجَمَ الزَّانِی الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ وَ قَتَلَ الْقَاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیرَاثَهُ أَهْلَهُ وَ قَطَعَ [یدَ] السَّارِقَ وَ جَلَدَ الزَّانِی غَیرَ الْمُحْصَنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَیهِمَا مِنَ الْفَیءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذُنُوبِهِمْ وَ أَقَامَ حَقَّ اللَّهِ فِیهِمْ وَ لَمْ یمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ یخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَینِ أَهْلِهِ.
ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیطَانُ مَرَامِیهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ وَ سَیهْلِكُ فِی صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیرِ الْحَقِّ وَ خَیرُ النَّاسِ فِی حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ.
أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ. فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْحَكَمَانِ لِیحْییا مَا أَحْیا الْقُرْآنُ وَ یمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ؛ وَ إِحْیاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیهِ وَ إِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ فَإِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَیهِمْ اتَّبَعْنَاهُمْ وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَینَا اتَّبَعُونَا.
فَلَمْ آتِ - لَا أَبَا لَكُمْ - بُجْراً وَ لَا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ وَ لَا لَبَّسْتُهُ عَلَیكُمْ إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْی مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِیارِ رَجُلَینِ أَخَذْنَا عَلَیهِمَا أَلَّا یتَعَدَّیا الْقُرْآنَ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا یبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا فَمَضَیا عَلَیهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیهِمَا فِی الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْیهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا.
📚نهج البلاغة، خطبه 127
@yekaye
☀️۷۴) از وصایای امیرالمومنین ع به ابنعباس وقتی که وی را برای بحث با خوارج میفرستاد:
به قرآن بر آنان حجت میاور، كه قرآن تاب معنیهاى گونهگون دارد. تو چیزى مىگویى، و خصم تو چیزى؛ لیكن به سنت با آنان گفتگو كن، كه ایشان از آن راه فرارى نخواهند یافت.
📚نهج البلاغة، نامه77 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و من وصیة له ع لعبد الله بن العباس [أیضا] لما بعثه للاحتجاج على الخوارج
لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یقُولُونَ... وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا
@yekaye
☀️۷۵) الف. و امیرالمومنین ع چون آماده جنگ خوارج شد، بدو گفتند آنان از پل نهروان گذشتند؛ فرمود:
كشتنگاه آنان این سوى نهر است. به خدا، كه ده كس از آنان نرهد و از شما ده تن كشته نشود.
📚نهج البلاغة، خطبه 59 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع لما عزم على حرب الخوارج و قیل له إن القوم عبروا جسر النهروان
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ لَا یفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ وَ لَا یهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.
[قال الشریف یعنی بالنطفة ماء النهر و هی أفصح كنایة عن الماء و إن كان كثیرا جما و قد أشرنا إلى ذلك فیما تقدم عند مضی ما أشبهه]
☀️ب. و چون خوارج كشته شدند، برخی گفتند، اى امیر مؤمنان! همگى كشته شدند.
امیرالمومنین ع فرمودند:
هرگز! به خدا كه نطفههایند در پشتهاى مردان و رَحِمهاى مادران.
هرگاه مهمترى از آنان سر برآرد، از پایش در اندازند، چندان كه آخر كار، مالِ مردم ربایند و دست به دزدى یازند.
📚نهج البلاغة، خطبه 60 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع لما قتل الخوارج فقیل له یا أمیر المؤمنین هلك القوم بأجمعهم
كَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاء كُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى یكُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِینَ
@yekaye
☀️۷۶) و روایت شده است که امیرالمومنین ع چون روز نهروان به كشتگان خوارج گذشت فرمود:
بدا به حال شما، آن كه شما را فریفته گرداند زیانتان رساند.
ایشان را گفتند اى امیر مؤمنان! كه آنان را فریفت؟
فرمود: شیطان گمراه كننده و نفسهاى به بدى فرمان دهنده؛ آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانىشان بپرداخت، به پیروز كردنشان وعده كرد ولی به آتششان درآورد.
📚نهج البلاغة، حکمت323 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
وَ قَالَ ع وَ قَدْ مَرَّ به قتلى الْخَوَارِجِ یوْمَ النَّهْرَوَانِ: بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ.
فَقِیلَ لَهُ: مَنْ غَرَّهُمْ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟
فَقَالَ: الشَّیطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ [النَّفْسُ] الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِی وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِی [فِی الْمَعَاصِی] وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّار.
@yekaye
☀️۷۷) الف. و امیرالمومنین ع فرمود
پس از من خوارج را مكشید. چه آن كه به طلب حقّ درآید و راه خطا پیماید، همانند آن نیست كه باطل را طلبد و بدان دست یابد.
[سید رضی گوید: مقصود، معاویه و اصحاب اوست].
📚نهج البلاغة، خطبه 61 (ترجمه: اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدى)
و قال ع
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ.
[قال الشریف یعنی معاویة و أصحابه]
☀️ب. روایت شده است که در زمان حکومت معاویه شخصی به نام حویریة بن ذراع (یا ابن دراع یا شخصی دیگر) از خوارج سر به شورش برداشت. معاویه به امام حسن ع فرمود: سپاه بردار و با آنان بجنگ!
امام ع فرمود: خداوند این را برای من سزا نداند!
گفت: مگر نه این است که آنان هم دشمن تواند و هم دشمن من؟
فرمود: بله ای معاویه! لیکن آن كه به طلب حقّ درآید و راه خطا پیماید، همانند آن نیست كه باطل را طلبد و بدان دست یابد!
و معاویه دم فروبست.
📚علل الشرائع، ج1، ص218
و خرج على معاویة بالكوفة جویریة بن ذارع أو ابن وداع أو غیره من الخوارج فقال معاویة للحسن: اخرج إلیهم و قاتلهم!
فقال یأبى الله لی بذلك!
قال: فلم أ لیس هم أعداؤك و أعدائی؟
قال: نعم یا معاویة و لكن لیس من طلب الحق فأخطأه كمن طلب الباطل فوجده.
فسكت معاویة.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۴) جنگ نهروان احادیث مربوط به جنگ نهروان نیز فراوان است. در اینجا صرفا برخی از احادیثی که از امیرال
🔹۵) برخی از رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ:
۷۸) ابن شهر آشوب در کتاب خویش موارد متعددی از سیره و رفتارهای حضرت در جنگ با دشمنانش را ذکر کرده است که اینجا مناسبت دارد به برخی از آنها اشاره شود:
☀️الف. مالک اشتر در جنگ جمل مروان بن حکم را به اسیری گرفت و کَتْبسته نزد حضرت آورد. ایشان با وی عتاب کرد و او را آزاد نمود.
☀️ب. عایشه بعد از جنگ جمل به امیرالمومنین ع فرمود: حال که پیروز و صاحب اختیار شدی، نرمی پیشه کن و درگذر! و حضرت تجهیزات لازم سفر را بخوبی برای وی آماده کرد و همراه با وی هفتاد یا نود زن را همراه کرد.
☀️ج. و عبدالله بن زبیر محمد بن ابیبکر را واسطه قرار داد که بر او امان دهند و حضرت وی را امان داد و همراه وی بقیه مردم را نیز امان داد.
☀️د. موسی پسر طلحه را نزد وی آوردند. به او فرمود: سه بار بگو استغفر الله و اتوب الیه؛ و وی را آزاد کرد و فرمود: هرجا میخواهی برو؛و هرچه از اسلحه و وسایلت را در سپاه ما پیدا کردی بردار و در آنچه در آینده در کارت پیش میآید تقوای الهی پیشه کن و در خانهات بنشین.
☀️ه. و از امام باقر ع روایت شده است که هرگاه امیرالمومنین ع در جنگهای با شامیان کسی را به اسیری میگرفت سلاح و مرکبش را مصادره میکرد و به او را سوگند میداد که دیگر دشمن وی را یاری نکند.
☀️و. روایت شده که وقتی حضرت علی ع در جنگ نهروان پیروز شد آنچه در لشکر خوارج بود را آوردند و هرکس چیزی از وسایل خود مییافت برمیداشت تا اینکه فقط یک دیگ باقی ماند که بعدا دیدم همان را هم بردند.
☀️ز. و هنگامی که امیرالمومنین ع ضربهای به طلحه عبدری* زد و او را به زمین انداخت، رسول الله تکبیر گفت و بعدا به علی ع فرمود: چه چیزی مانع شد همان دم کار او را تمام کنی؟! گفت: وی وقتی عورتش نمایان شد مرا به حق رَحِم سوگند داد و من حیا کردم.
✅ * پینوشت:
طلحه عبدری علمدار دشمن در جنگ احد بود؛ وی همان کسی است که ابتدا پیش آمد و هل من مبارز سر داد و کسی جرات نکرد جلو برود و گفت شما ادعا میکنید کشتگان شما به بهشت میروند و کشتگان ما به جهنم؛ پس چرا جلو نمیآیید؛ و علی ع به میدانش رفت و با ضربهای که بر او زد پای وی قطع شد و بر زمین افتاد و عورتش نمایان شد؛ و از حضرت درخواست کرد وی را نکشد اما دقایقی بعد همانجا جان داد؛
ر.ک: مناقب آل أبی طالب ع، ج3، ص123 .
☀️ح. و حضرت علی ع در جنگ با عمرو بن عبدود یکبار با اینکه کاملا بر وی مسلط شد وی را نکشت؛ و حذیفه [که در لشکر رسول الله ص از دور نظارهگر بود] بر او خرده گرفت. پیامبر ص [به حذیفه] فرمود: صبر کن حذیفه! علی علت توقفش از آن اقدام را برایت خواهد گفت؛ سپس علی ع او را به هلاکت رساند. وقتی برگشت پیامبر ص از ماجرا سوال کرد. علی ع فرمود: وی به مادرم دشنام داد و بر صورتم تف انداخت، ترسیدم که او را به خاطر خودم بکشم؛ پس او را رها کردم تا آرام شوم و آنگاه او را به خاطر خدا کشتم.
☀️ط. شقیق بن سلمه میگوید: یکبار عمر راه میرفت و مرتب با نگرانی به پشت سرش نگاه میکرد. از او دلیلش را جویا شدم. گفت: آیا نمیبینی شیر بن شیر، کفتار بن کفتار، درهمکوبنده شجاعان، زننده در فرق سر کسی که طغیان و ستم کند، صاحب دو شمشیر پشت سرم است؟! گفتم: این که علی بن ابیطالب ع است. گفت: مادرت به عزایت بنشیند! او را کوچک میشمری؟! با رسول الله در جنگ احد بر این اساس بیعت کردیم که هرکس از ما که فرار کند گمراه است و هرکس کشته شود شهید است و رسول الله ص بهشت را برایش ضمانت میکند؛ پس چون جنگ شدت گرفت ما گریختیم و این بتنهایی با آنان میجنگید تا جایی که جان رسول الله ص را از معرکه بیرون کشید [یا: تا حدی که نَفَس رسول الله ص هم [از تعجب] بند آمده بود]؛ و جبرئیل آنجا بود که گفت با وی عهد بستید و مخالفت کردید و مشتی ریگ بر ما پاشید و گفت: صورتتان زشت باد؛ و به خدا سوگند که هیچیک از ما نماند مگر اینکه از آن ریگ در چشمش رفت و برگشتیم در حالی که دست به صورتمان میکشیدیم و میگفتیم! تو را به خدا؛ تو را به خدا ای ابوالحسن از ما درگذر که خدا از تو درگذرد؛ که همانا کرّ و فرّ [حمله کردن و عقب کشیدن] عادت عرب است؛ پس ما را ببخش! و کم پیش میآید که او را تنها ببینم و از او نترسم!
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه احادیث مربوط به رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ (۷۸)
☀️ی. و رسول الله ص فرمود هرکس [در میدان جنگ] کسی را به هلاکت رساند حق دارد اموال [= زره و لباس و مرکب جنگی] وی را به غنیمت بردارد؛ ولی امیرالمومنین ع از این کار پرهیز میکرد؛ و هیچ فراریای را تعقیب نکرد و اگر کسی فریاد کمک برمیداشت به او مهلت میداد و بر مجروحی شمشیر نکشید. و هنگامی که عَمرو [بن عبدود] را زمین زد عمرو گفت؛ ای پسر عمو! درخواستی از تو دارم و آن اینکه پسرعمویت را برهنه نکنی و لباس از تن وی برنگیری. و او گفت باشد؛ مشکلی نیست. بعدا عُمَر به او گفت: چرا زره او را درنیاوردی که معادل سه هزار [دینار] میارزد و عرب مثل آن را ندارد؟ گفت: حیا کردم از اینکه پسرعمویم را برهنه کنم. و روایت شده است که خواهر عمرو آمد و وقتی وی را کشته شده در زره و لباسش دید ابراز ناراحتی نکرد و گفت: همانا شخصی کریم او را کشته است.
☀️ک. و روایت شده که بارها پیش آمد که در جنگ صفین بین دو جماعت با غلاله [= روپوشی که زیر زره بر تن میکنند] حرکت میکرد؛ امام حسن ع به او فرمود: آخر این سبک حضور در جنگ نیست! فرمود: پسرم! پدرت برای اهمیتی ندارد که او به سراغ مرگ برود یا مرگ به سراغش بیاید .
📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص114-118
@yekaye
متن احادیث فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9763
متن احادیث بند ۷۸ (مربوط به رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ)
☀️الف. وَ أَسَرَ مَالِكٌ الْأَشْتَرُ یوْمَ الْجَمَلِ مَرْوَانَ بْنَ الْحَكَمِ، فَعَاتَبَهُ ع وَ أَطْلَقَه.
☀️ب. وَ قَالَتْ عَائِشَةُ یوْمَ الْجَمَلِ: مَلَكْتَ فَأَسْجِحْ . فَجَهَّزَهَا أَحْسَنَ الْجَهَازَ وَ بَعَثَ مَعَهَا بِتِسْعِینَ امْرَأَةً أَوْ سَبْعِینَ.
☀️ج. وَ اسْتَأْمَنَتْ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیرِ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَكْرٍ فَآمَنَهُ وَ آمَنَ مَعَهُ سَائِرُ النَّاسِ.
☀️د. وَ جِیءَ بِمُوسَى بْنِ طَلْحَةَ بْنِ عُبَیدِ اللَّهِ؛ فَقَالَ لَهُ: قُلْ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ وَ خَلَّى سَبِیلَه.ُ وَ قَالَ: اذْهَبْ حَیثُ شِئْتَ وَ مَا وَجَدْتَ لَكَ فِی عَسْكَرِنَا مِنْ سِلَاحٍ أَوْ كُرَاعٍ فَخُذْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ فِیمَا تَسْتَقْبِلُهُ مِنْ أَمْرِكَ وَ اجْلِسْ فِی بَیتِكَ.
☀️ه. ابْنُ بُطَّةَ الْعُكْبَرِی وَ أَبُو دَاوُدَ السِّجِسْتَانِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ عَلِی ع إِذَا أَخَذَ أَسِیراً فِی حُرُوبِ الشَّامِ أَخَذَ سِلَاحَهُ وَ دَابَّتَهُ وَ اسْتَحْلَفَهُ أَنْ لَا یعِینَ عَلَیهِ.
☀️و. ابْنُ بُطَّةَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَرْفَجَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالا لَمَّا قَتَلَ عَلِی أَصْحَابَ النَّهَرِ جَاءَ بِمَا كَانَ فِی عَسْكَرِهِمْ فَمَنْ كَانَ یعْرِفُ شَیئاً أَخَذَهُ حَتَّى بَقِیتْ قدرا [قَدْرٌ] ثُمَّ رَأَیتُهَا بَعْدُ قَدْ أُخِذَتْ.
☀️ز. الطَّبَرِی لَمَّا ضَرَبَ عَلِی طَلْحَةَ الْعَبْدَرِی بَرَكَهُ فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ [ص۱۱۵] لِعَلِی: مَا مَنَعَكَ أَنْ تُجْهِزَ عَلَیهِ قَالَ إِنَّ ابْنَ عَمِّی نَاشَدَنِی اللَّهَ وَ الرَّحِمَ حِینَ انْكَشَفَتْ عَوْرَتُهُ فَاسْتَحْییتُه.
☀️ح. وَ لَمَّا أَدْرَكَ عَمْرَو بْنَ عَبْدَ وُدٍّ لَمْ یضْرِبْهُ فَوَقَعُوا فِی عَلِی ع فَرَدَّ عَنْهُ حُذَیفَةُ فَقَالَ النَّبِی ص مَهْ یا حُذَیفَةُ فَإِنَّ عَلِیاً سَیذْكُرُ سَبَبَ وَقْفَتِهِ ثُمَّ إِنَّهُ ضَرَبَهُ. فَلَمَّا جَاءَ سَأَلَهُ النَّبِی عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ كَانَ شَتَمَ أُمِّی وَ تَفَلَ فِی وَجْهِی فَخَشِیتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسِی فَتَرَكْتُهُ حَتَّى سَكَنَ مَا بِی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللَّهِ. ...[ص۱۱۶] ...
☀️ط. النَّطَنْزِی فِی الْخَصَائِصِ عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ عَنْ شَقِیقِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: كَانَ عُمَر [ص۱۱۷] یمْشِی فَالْتَفَتَ إِلَى وَرَائِهِ وَ عَدَا فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ وَیحَكَ أَ مَا تَرَى الْهِزَبْرَ بْنَ الْهِزَبْرِ الْقُثَمَ بْنَ الْقُثَمِ الْفَلَّاقَ لِلْبُهَمِ الضَّارِبَ عَلَى هَامَةِ مَنْ طَغَى وَ ظَلَمَ ذَا السَّیفَینِ وَرَائِی. فَقُلْتُ: هَذَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ! فَقَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! إِنَّكَ تُحَقِّرُهُ؟! بَایعَنَا رَسُولُ اللَّهِ یوْمَ أُحُدٍ أَنَّ مَنْ فَرَّ مِنَّا فَهُوَ ضَالٌّ وَ مَنْ قُتِلَ فَهُوَ شَهِیدٌ وَ رَسُولُ اللَّهِ یضْمَنُ لَهُ الْجَنَّةَ؛ فَلَمَّا الْتَقَى الْجَمْعَانِ هَزَمُونَا وَ هَذَا كَانَ یحَارِبُهُمْ وَحِیداً حَتَّى انْسَلَّ [انسد] نَفْسُ رَسُولِ اللَّهِ؛ وَ جَبْرَئِیلُ ثمَّ قَالَ: عَاهَدْتُمُوهُ وَ خَالَفْتُمُوهُ؟! وَ رَمَى بِقَبْضَةِ رَمْلٍ، وَ قَالَ: شَاهَتِ الْوُجُوهُ! فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ مِنَّا إِلَّا وَ أَصَابَتْ عَینَهُ رَمْلَةٌ؛ فَرَجَعْنَا نَمْسَحُ وُجُوهَنَا قَائِلِینَ: اللَّهَ اللَّهَ یا أَبَا الْحَسَنِ! أَقِلْنَا أَقَالَكَ اللَّهُ، فَالْكَرُّ وَ الْفَرُّ عَادَةُ الْعَرَبِ، فَاصْفَحْ. وَ قَلَّ مَا أَرَاهُ وَحِیداً إِلَّا خِفْتُ مِنْهُ.
☀️ی. وَ قَالَ النَّبِی ص: مَنْ قَتَلَ قَتِیلًا فَلَهُ سَلَبُهُ. و كان أمیر المؤمنین یتورع عن ذلك و إنه لم یتبع منهزما و تأخر عمن استغاث و لم یكن یجهز على جریح. وَ لَمَّا أَرْدَى ع عَمْراً قَالَ عَمْرٌو: یا ابْنَ عَمِّ إِنَّ لِی إِلَیكَ حَاجَةً لَا تَكْشِفْ سَوْءَةَ ابْنِ عَمِّكَ وَ لَا تَسْلُبْهُ سَلَبَهُ فَقَالَ ذَاكَ أَهْوَنُ عَلَی. [عن] مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ: قَالَ لَهُ عُمَرُ: هَلَّا سَلَبْتَ دِرْعَهُ؟! فَإِنَّهَا تُسَاوِی ثَلَاثَةَ آلَافٍ وَ لَیسَ [ص118] لِلْعَرَبِ مِثْلُهَا! قَالَ: إِنِّی اسْتَحْییتُ أَنْ أَكْشِفَ ابْنَ عَمِّی. و روى أنه جاءت أخت عمرو و رأته فی سلبه فلم تحزن و قالت: إنما قتله كریم.
☀️ک. وَ كَانَ ع یطُوفُ بَینَ الصَّفَّینِ بِصِفِّینَ فِی غِلَالَةٍ فَقَالَ الْحَسَنُ ع: مَا هَذَا زِی الْحَرْبِ! فَقَالَ: یا بُنَی إِنَّ أَبَاكَ لَا یبَالِی وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ.
📚مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج2، ص114-118
@yekaye
یک آیه در روز
🔹۵) برخی از رفتارهای امیرالمومنین ع در جنگ: ۷۸) ابن شهر آشوب در کتاب خویش موارد متعددی از سیره و رف
.
🔹۶) جمعبندی جنگهای امیرالمومنین ع
امیرالمومنین ع سخنی دارد بدین مضمون که «من از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام» و بقدری در موقعیتهای مختلف این را تکرار کرده است که ابنأبیالحدید از اهل سنت به متواتر بودن نقل این سخن از امیرالمومنین ع اعتراف کرده است
(و اعلم أنه قد تواترت الأخبار عنه ع بنحو من هذا القول نحو قوله «ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله حتى یوم الناس هذا»؛ شرح نهج البلاغة لابن أبیالحدید، ج9، ص306).
در اینجا به معدودی از روایات مشتمل بر این سخن حضرت ع که به نحوی میتواند به منزله جمعبندیای باشد برای مواضع ایشان در خصوص جنگهایی که داشتند، اشاره میشود:
☀️۷۹) روایت شده است که حضرت علی ع روز جمعه بر منبر رفت [و در فرازی از خطبه نماز جمعه] فرمود:
من بنده خدا و برادر رسولش هستم؛ بعد از من کسی این سخن را نگوید مگر دروغگو باشد؛ از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام؛ رسول الله ص مرا به جنگیدن با پیمانشکنان (ناکثین)، یعنی طلحه و زبیر، و ستمپیشگان (قاسطین) یعنی معاویه و اهل شام، و از دینبیرونشدگان (مارقین)، یعنی اهل نهروان، دستور فرمود؛ و اگر مرا به جنگ با گروه چهارمی هم دستور میداد حتما با آنها هم میجنگیدم.
📚الأمالی (للطوسی)، ص726
حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الصَّلْتِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ عَبَّادٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیرِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیكٍ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ:
صَعِدَ عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) الْمِنْبَرَ یوْمَ جُمُعَةٍ، فَقَالَ:
أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، لَا یقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ،
مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، أَمَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) بِقِتَالِ النَّاكِثِینَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیرِ، وَ الْقَاسِطِینَ مُعَاوِیةَ وَ أَهْلِ الشَّامِ، وَ الْمَارِقِینَ وَ هُمْ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ، وَ لَوْ أَمَرَنِی بِقِتَالِ الرَّابِعَةِ لَقَاتَلْتُهُم.
@yekaye
☀️۸۰) از امام کاظم ع از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع در کوفه خطبهای خواندند و در آخر کلامشان فرمودند: همانا من سزاوارتر از مردم به خود مردم هستم؛ و از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام.
اشعث بن قیس برخاست و گفت: یا امیرالمومنین! از وقتی به عراق آمدهای خطبهای نخواندی مگر اینکه گفتی «به خدا سوگند همانا من سزاوارتر از مردم به خود مردم هستم و از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام». پس چرا وقتی تیم [قبیله ابوبکر] و عدی [قبیله عمر] حکومت را به دست گرفتند شمشیر به دست نگرفتی که از ظلمی که به تو شد دفاع کنی؟ [در برخی نقلها در ادامهاش دارد: آن گونه که در جنگ جمل و صفین و عثمان شمشیر به دست گرفتی]
امیرالمومنین ع فرمود: ای پسر خمّاره*! سخنی گفتی پس جوابم را بشنو! به خدا سوگند چیزی مانع من نشد جز عهدی که برادرم رسول الله ص با من بسته بود؛ که به من خبر داد و فرمود: «ای ابوالحسن! همانا این امت درباره تو نیرنگ خواهد زد و عهد مرا نقض میکند؛ و همانا تو به منزله هارون نسبت به موسی ع هستی.» پس من عرض كردم: ای رسول خدا، اگر چنین شد آنگاه چه دستوری به من میفرمایید؟ فرمود: «اگر يار و ياوری يافتی به سوی آنان برو و با آنان مبارزه کن؛ و اگر یاری نیافتی دستت را عقب بکش و خون خود را حفظ كن، تا هنگامی كه مظلومانه به من ملحق گردی».
پس من نيز بعد از وفات پيامبر سرگرم تجهيز و دفن جسد مبارك آن حضرت و فراغ از کار ایشان شدم، سپس سوگند خوردم كه برای جز نماز عبا بر دوش نیندازم [کنایه از اینکه از خانه بيرون نروم] تا وقتی كه قرآن را جمع نمايم، و به تصميم و قصد خود عمل نمودم و آن را آوردم و به ایشان عرضه کردم. گفتند ما نیازی بدین نداریم. سپس دست فاطمه سلام الله علیها و دو فرزندم حسن و حسين علیهما السلام را گرفتم و به خانههای اهل بدر و اهل سابقه در اسلام رفتم و حقّ خود را به آنان تذكّر دادم و ايشان را به ياری خود دعوت نمودم. ولی از ميان ايشان تنها چهار نفر: سلمان، عمّار، أبو ذرّ و مقداد، دعوت مرا اجابت نمود، و آن كسانی هم که از ميان خویشاندانم برای یاری دین خدا میتوانستم به آنها تکیه کنم از دست رفته بودند** و من مانده بودم و دو فرد کوتوله [یا: دو فرد حقیر] که فضایشان به جاهلیت هنوز نزدیک بود؛یعنی عقيل و عبّاس. ***
اشعث گفت: عثمان هم همین طور بود؛ چون ياوری نيافت دستهای خود را عقب کشید تا کشته شد.
حضرت أمير عليه السّلام فرمود: ای پسر خمّاره*! اين طور كه تو قياس كردی نيست. عثمان در محلی که جایش نبود نشسته و ردایی که ردایش نبود برتن کرد؛ با حقّ در افتاد و حقّ او را به زمين زد. **** سوگند به آنكه محمّد صلّی اللَّه عليه و آله را بحقّ مبعوث ساخت، اگر در روز بيعت با برادر قبیله تیم [= ابوبکر] چهل يار همراه داشتم قطعا با آنها جهاد فی الله میكردم، تا اينكه عذر من در مقابل حقيقت روشن گردد.
سپس فرمود: ای مردم، بدانيد كه اشعث در پيشگاه پروردگار متعال به اندازه پر مگسی ارزش نداشته و در دين خدا پستتر از آب بينی بز است.
✅پینوشتها:
* خمّارة: خمّار به معنای شرابفروش است؛ که وقتی به صورت مونث و درباره زن به کار میرود چهبسا کنایه از زنی باشد که در مجلس شراب ساقیگری میکند.
**طبق نقل طولانی این روایت که در کتاب سلیم آمده مقصود ایشان حمزه سیدالشهداء و جعفر بن ابیطالب بود که اولی در جنگ احد و دومی در جنگ موته به شهادت رسیدند.
*** عباس و عقیل هردو از کسانی بودند که در مکه ماندند و مسلمان نشدند و هجرت نکردند؛ و بعد از فتح مکه همراه با سایر اهل مکه مسلمان شدند.
**** در نقل طولانی این روایت که در کتاب سلیم آمده توضیح میدهند که اولا عثمان بر منصب حکومت بود و خلاف کرده بود و مردم از او میخواستند که خلافش را ترک کند و او عمل نمی کرد؛ ثانیا او در میان خویشاوندان و پیروانش بیش از چهار هزار نفر حامی داشت که میتوانست از آنها استفاده کند [اما به خاطر نیرنگ مروان و معاویه آنها وارد میدان نشدند]؛ ولی من چهل نفر حامی هم نداشتم.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص190
در همین کتاب احتجاج، این واقعه به صورت دیگری نیز روایت شده است و در آن روایت حضرت به سیره شش تن از پیامبران (نوح و لوط و ابراهیم و موسی و هارون و حضرت محمد ص) استناد میکند که چگونه هریک در موقعیتی مجبور به سکوت شد
📚و این واقعه با تفصیل بسیار بیشتری (که هر دو مطلب فوق را با اضافاتی دارد) در كتاب سلیم بن قیس الهلالی (ج2، ص661-671) آمده است که فرازی از آن قبلا در جلسه ۶۸۷، حدیث۲ https://yekaye.ir/al-kahf-18-104/ گذشت.
@yekaye
متن احادیث فوق:
https://eitaa.com/yekaye/9767
سند و متن حدیث ۸۰ (گفتگوی امیرالمومنین ع و اشعث درباره چرایی سکوت ۲۵ ساله)
وَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:
خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع خُطْبَةً بِالْكُوفَةِ فَلَمَّا كَانَ فِی آخِرِ كَلَامِهِ قَالَ: أَلَا وَ إِنِّی لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
فَقَامَ إِلَیهِ أَشْعَثُ بْنُ قَیسٍ فَقَالَ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ تَخْطُبْنَا خُطْبَةً مُنْذُ قَدِمْتَ الْعِرَاقَ إِلَّا وَ قُلْتَ «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ»؛ وَ لَمَّا وُلِّی تَیمٌ وَ عَدِی أَلَّا ضَرَبْتَ بِسَیفِكَ دُونَ ظُلَامَتِكَ؟
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: یا ابْنَ الْخَمَّارَةِ قَدْ قُلْتَ قَوْلًا فَاسْمَعْ مِنِّی. وَ اللَّهِ مَا مَنَعَنِی مِنْ ذَلِكَ إِلَّا عَهْدُ أَخِی رَسُولِ اللَّهِ ص أَخْبَرَنِی وَ قَالَ لِی: «یا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ وَ تَنْقُضُ عَهْدِی وَ إِنَّكَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى». فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَی إِذَا كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ؟ فَقَالَ: «إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَیهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ یدَكَ وَ احْقِنْ دَمَكَ حَتَّى تَلْحَقَ بِی مَظْلُوماً».
فَلَمَّا تُوُفِّی رَسُولُ اللَّهِ ص اشْتَغَلْتُ بِدَفْنِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ؛ ثُمَّ آلَیتُ یمِیناً أَنِّی لَا أَرْتَدِی إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ؛ فَفَعَلْتُ ثُمَّ أَخَذْتُهُ وَ جِئْتُ بِهِ فَأَعْرَضْتُهُ عَلَیهِمْ. قَالُوا: لَا حَاجَةَ لَنَا بِهِ. ثُمَّ أَخَذْتُ بِیدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ، ثُمَّ دُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ. فَأَنْشَدْتُهُمْ حَقِّی وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی. فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ: سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ؛ وَ ذَهَبَ مَنْ كُنْتُ أَعْتَضِدُ بِهِمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیتِی وَ بَقِیتُ بَینَ حَفِیرَینِ قَرِیبَی الْعَهْدِ بِجَاهِلِیةٍ عَقِیلٍ وَ الْعَبَّاسِ.
فَقَالَ لَهُ الْأَشْعَثُ: كَذَلِكَ كَانَ عُثْمَانُ لَمَّا لَمْ یجِدْ أَعْوَاناً كَفَّ یدَهُ حَتَّى قُتِلَ.
فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ: یا ابْنَ الْخَمَّارَةِ لَیسَ كَمَا قِسْتَ. إِنَّ عُثْمَانَ جَلَسَ فِی غَیرِ مَجْلِسِهِ وَ ارْتَدَى بِغَیرِ رِدَائِهِ؛ صَارَعَ الْحَقَّ فَصَرَعَهُ الْحَقُّ. وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَوْ وَجَدْتُ یوْمَ بُویعَ أَخُو تَیمٍ أَرْبَعِینَ رَهْطاً لَجَاهَدْتُهُمْ فِی اللَّهِ إِلَى أَنْ أُبْلِی عُذْرِی.
ثُمَّ قَالَ: أَیهَا النَّاسُ إِنَّ الْأَشْعَثَ لَا یزِنُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ وَ إِنَّهُ أَقَلُّ فِی دِینِ اللَّهِ مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.
📚الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص190
@yekaye
☀️۸۱) سلیم میگوید:
از علی ع شنیدم که در جنگ جمل و جنگ صفین میفرمود:
همانا من نظر کردم و راهی نیافتم جز کفر به خدا و انکار آنچه خداوند متعال نازل فرموده یا جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر؛ پس جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر را بر کفر به خدا و انکار آنچه خداوند نازل فرموده و گرفتار شدن به غل و زنجیرهای در آتش جهنم ترجیح دادم هنگامی که یارانی برای این کار داشتم.
همانا من از زمانی که رسول الله ص قبض روح شد تاکنون همواره مظلوم بودهام؛ اگر قبل از آن روز یارانی برای احیای کتاب و سنت می یافتم – همان طور که امروز یافتم- حتما میجنگیدم و اجازهی برجای نشستن نداشتم.
📚كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص883، ح۵۳
سُلَیمٌ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیاً عَلَیهِ السَّلَامُ یقُولُ یوْمَ الْجَمَلِ وَ یوْمَ الصِّفِّینِ إِنِّی نَظَرْتُ فَلَمْ أَجِدْ إِلَّا الْكُفْرَ بِاللَّهِ وَ الْجُحُودَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى، أَوْ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْكَرِ. فَاخْتَرْتُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْكَرِ عَلَى الْكُفْرِ بِاللَّهِ وَ الْجُحُودِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ مُعَالَجَةِ الْأَغْلَالِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، إِذَا وَجَدْتُ أَعْوَاناً عَلَى ذَلِكَ.
إِنِّی لَمْ أَزَلْ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَلَوْ وَجَدْتُ قَبْلَ الْیوْمِ أَعْوَاناً عَلَى إِحْیاءِ الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ كَمَا وَجَدْتُهُمُ الْیوْمَ لَقَاتَلْتُ وَ لَمْ یسَعْنِی الْجُلُوس.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹ب.۱. اشاره کلی به این جنگها در احادیث نبوی در منابع اهل سنت این مطلب که امیرالمومنین ع با سه گروه
.
🔹ج. آثار بغی
☀️۸۲) الف. از امام صادق ع روایتی آمده که گویی توضیح فرازهایی از دعای کمیل است (در ابتدای دعای کمیل، از گناهانی استغفار میشود که نعمت را زایل میکند؛ پیشمانی میآورد؛ نقمت را نازل میکند و...). ایشان فرمودند:
آن گناهانی که نعمت را تغییر میدهند، «بغی» (ستم و تجاوزگری) است؛ و آن گناهانی که پشیمانی به ارث میگذارند قتل است؛.و آنکه نقمت نازل میکند ظلم است؛ و آنکه پرده را میدرد شرابخواری است؛ و آنکه روزی را محبوس میکند زناکاری است؛ و آنچه مرگ را جلو میاندازد قطع رحم است و آنچه هوا را تیره و تار میکند عاق والدین است.
📚الكافی، ج2، ص448؛
📚معانی الأخبار، ص269-270
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ:
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمَ الْبَغْی وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِكُ السِّتْرَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَینِ.
☀️ب. شبیه این مضمون با طول و تفصیل بسیار بیشتری در خصوص هریک از این فرازها از امام سجاد ع نیز روایت شده است، که ایشان در برخی فرازها علاوه بر مصادیق متعدد، آیه شاهد بر مدعای خویش را هم برمیشمرند. در اینجا فراز اول آن تقدیم میشود؛ که امام ع فرمودند:
آن گناهانی که نعمت را تغییر میدهند، «بغی» (ستم و تجاوزگری) بر مردم است، و دست برداشتن از عادت به نیکویی و کار خوب انجام دادن، و نیز کفران نعمت و ترک شکرگذاری؛ که خداوند عز و جل میفرماید: همانا خداوند وضعیت قومی را تغییر نمی دهد تا اینکه خودشان وضع خود را تغییر دهند» (رعد/۱۱).
📚 معانی الأخبار، ص270
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یحْیی بْنِ زَكَرِیا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا خَالِدٍ الْكَابُلِی یقُولُ سَمِعْتُ زَینَ الْعَابِدِینَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ ع یقُولُ:
الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمَ الْبَغْی عَلَی النَّاسِ وَ الزَّوَالُ عَنِ الْعَادَةِ فِی الْخَیرِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَ كُفْرَانُ النِّعَمِ وَ تَرْكُ الشُّكْرِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»...
@yekaye
یک آیه در روز
. 🔹ج. آثار بغی ☀️۸۲) الف. از امام صادق ع روایتی آمده که گویی توضیح فرازهایی از دعای کمیل است (در اب
.
🔹 د. تفیء إلی امر الله
☀️۸۳) ابوعمرو زبیری از امام صادق (علیه السلام) سوالی میپرسد درباره اینکه جهاد با چه کسانی و نیز در رکاب چه کسی جایز است.
آن حضرت به تفصیل توضیحاتی میدهند و در فرازی از آن به مناسبت اشارهای که به آیه «مِمَّا أَفاءَ اللهُ عَلی رَسُولِهِ» داشتند فرمودند:
«فَیْء» عبارت است از هر مالیکه [در ابتدا] بهدست مشرکان افتاده و سپس [بهدست مؤمنان] بازگشته که عبارت است از اموالی که مسلمانان [بدون تاختوتاز] بر آنها دست یافته و یا سرزمینیکه بر آن مسلّط شدهاند؛ پس به هر سخن یا کاریکه به جایگاه [اصلی]اش بازگردد، میگویند «فاءَ»؛ مانند این سخن خداوند عزّوجلّ که: «کسانی که زنان خود را «ایلاء» مینمایند [= سوگند یاد میکنند که با آنها، آمیزش جنسی ننمایند] چهار ماه انتظار بکشند. «فَإِنْ فاؤُوا» یعنی اگر [در این فرصت،] بازگشت کنند، خداوند، آمرزنده و مهربان است.» (بقره/۲۲۶) و در ادامه فرمود: «و اگر تصمیم به جدایی گرفتند، خداوند بسیار شنوا و داناست.» (بقره/۲۲۷) و در آیهای دیگر فرمود: «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، «حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ» یعنی تا به امر خدا بازگردد. «فإن فاءت» یعنی اگر بازگردد، پس بین آن دو به عدل آشتی دهید، و دادگری بورزید که همانا خداوند اهل قِسط را دوست دارد.» (حجرات/۹). این آیات نشان¬دهندهی آن است که فَیْء هر چیزی است که به مکانی که بر آن یا در آن بوده بازگردد؛ و هنگامیکه خورشید از زوال بگذرد [= از میانهی آسمان بهسوی مغرب مایل شود] میگویند: قَدْ فاءَتِ الشَّمسُ؛ و آن، هنگامیاست که سایه [جهتش عوض میشود و] برمیگردد؛ همچنین است آنچه خداوند از کافران به مؤمنان بازمیگرداند، تمامی آنها حقّ مؤمنان است که بعد از ستمی که کافران بر ایشان روا داشتند، به ایشان بازمیگردد...
📚الكافی، ج5، ص13-1۷؛
📚تهذیب الأحكام، ج6، ص127-132
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ: أَخْبِرْنِی عَنِ الدُّعَاءِ إِلَی اللهِ وَ الْجِهَادِ فِی سَبِیلِهِ أَ هُوَ لِقَوْمٍ لَا یحِلُّ إِلَّا لَهُمْ وَ لَا یقُومُ بِهِ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْهُمْ، أَمْ هُوَ مُبَاحٌ لِكُلِّ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آمَنَ بِرَسُولِهِ ص، وَ مَنْ كَانَ كَذَا فَلَهُ أَنْ یدْعُوَ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَی طَاعَتِهِ وَ أَنْ یجَاهِدَ فِی سَبِیلِهِ؟
فَقَالَ:... وَ إِنَّمَا مَعْنَی الْفَیءِ كُلُّ مَا صَارَ إِلَی الْمُشْرِكِینَ ثُمَّ رَجَعَ مِمَّا كَانَ قَدْ غُلِبَ عَلَیهِ أَوْ فِیهِ فَمَا رَجَعَ إِلَی مَكَانِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَقَدْ فَاءَ مِثْلُ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لِلَّذِینَ یؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فاؤُ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»ای رَجَعُوا ثُمَّ قَالَ «وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». وَ قَالَ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ»ای تَرْجِعَ «فَإِنْ فاءَتْ»ای رَجَعَتْ «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» یعْنِی بِقَوْلِهِ تَفِیءَ تَرْجِعَ فَذَلِكَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الْفَیءَ كُلُّ رَاجِعٍ إِلَی مَكَانٍ قَدْ كَانَ عَلَیهِ أَوْ فِیهِ وَ یقَالُ لِلشَّمْسِ إِذَا زَالَتْ قَدْ فَاءَتِ الشَّمْسُ حِینَ یفِیءُ الْفَیءُ عِنْدَ رُجُوعِ الشَّمْسِ إِلَی زَوَالِهَا وَ كَذَلِكَ «مَا أَفَاءَ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» مِنَ الْكُفَّارِ فَإِنَّمَا هِی حُقُوقُ الْمُؤْمِنِینَ رَجَعَتْ إِلَیهِمْ بَعْدَ ظُلْمِ الْكُفَّارِ إِیاهُمْ...
@yekaye
☀️۸۴) روایت شده است عبدللهبنعمر، سعدبنابیوقاص و مغیرةبنشعبه به همراه جماعتی که همگی از دستور حضرت علی (علیه السلام) سرپیچی کرده بودند، بر آنحضرت وارد شدند و از ایشان سهم خود [از غنایم جنگی] را مطالبه کردند؛ با اینکه در آن هنگام که حضرت علی (علیه السلام) به قصد جنگ صفین و جنگ جمل [از کوفه] خارج شد، از دستور او سرپیچی کردند [و با او نرفتند].
حضرت علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «چه چیزی باعث شد که از دستور من سرپیچی کنید»؟
گفتند: «عثمان کشته شد و ما نمیدانیم که آیا ریختن خونش حلال بود یا نه؟ [درست است که] او بدعتهایی بوجود آورد؛ [ولی] شما (مخالفین عثمان) از او خواستید توبه کند؛ او هم توبه کرد. آنگاه در هنگام کشتهشدنش شما نیز در کشتناو دست داشتید. ای امیر مؤمنان! با آنکه ما به برتری و سابقهی شما در اسلام و هجرت آگاهیم، ولی نمیدانیم کار درستی انجام دادید یا اینکه اشتباه کردهاید»؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «آیا نمیدانید خداوند عزّوجلّ به شما فرمان داده است امر به معروف و نهی از منکر کنید و فرموده: «و اگر دو طایفه از مؤمنان به قتال پرداختند پس بین آن دو آشتی افکنید؛ پس اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹)؟
سعد گفت: «ای علی! شمشیری به من بده که کافر را از مؤمن تشخیص دهد! من میترسم مؤمنی را بکشم و به سبب آن به دوزخ بروم».
حضرت علی (علیه السلام) به آنها فرمود: آیا نمیدانید عثمان پیشوایی بود که شما با او بیعت کرده بودید که سخنش را بپذیرید و از او پیروی کنید؟ حال اگر نیکوکار بود چرا خوارش نمودید و اگر خطاکار بود چرا با او پیکار نکردید؟ اگر آنچه عثمان انجام داد درست بوده، ستمکار هستید زیرا پیشوایخویش را یاری نکردید؛ و اگر خطاکار بوده، ستمکارید زیرا آنکه [عثمان را] امر به معروف و نهی از منکر کرد را یاری نرساندید؛ همچنین به سبب آنکه میان ما و دشمنما، آنچنانکه خداوند فرموده به وظیفهی خود عمل ننمودید، ستم کردهاید؛ زیرا خدا فرموده: «با آن که تجاوز میکند بجنگید، تا به امر خدا برگردد» (حجرات/۹).
با این سخنان، حضرت آنها را بازگرداند و چیزی به آنان نداد.
📚وقعة صفین، ص551-552
(ترجمه از: پیكار صفین، ص764-766)
[دخول جمع من الصحابة علی علی ع و دعاء علی ع و معاویة]
قَالَ نَصْرٌ: وَ فِی حَدِیثِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ: وَ دَخَلَ عَبْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ وَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ مَعَ أُنَاسٍ مَعَهُمْ وَ كَانُوا قَدْ تَخَلَّفُوا عَنْ عَلِی. فَدَخَلُوا عَلَیهِ فَسَأَلُوهُ أَنْ یعْطِیهُمْ عَطَاءَهُمْ وَ قَدْ كَانُوا تَخَلَّفُوا عَنْ عَلِی حِینَ خَرَجَ إِلَی صِفِّینَ وَ الْجَمَلِ. فَقَالَ لَهُمْ عَلِی: «مَا خَلَّفَكُمْ عَنِّی؟»
قَالُوا: قَتْلُ عُثْمَانَ وَ لَا نَدْرِی أَ حَلَّ دَمُهُ أَمْ لَا وَ قَدْ كَانَ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً ثُمَّ اسْتَتَبْتُمُوهُ فَتَابَ؛ ثُمَّ دَخَلْتُمْ فِی قَتْلِهِ حِینَ قُتِلَ؛ فَلَسْنَا نَدْرِی أَصَبْتُمْ أَمْ أَخْطَأْتُمْ مَعَ أَنَا عَارِفُونَ بِفَضْلِكَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَابِقَتِكَ وَ هِجْرَتِكَ.
فَقَالَ عَلِی: «أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ؛ فَقَالَ «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ؟»
قَالَ سَعْدٌ: یا عَلِی أَعْطِنِی سَیفاً یعْرِفُ الْكَافِرَ مِنَ الْمُؤْمِنِ! أَخَافُ أَنْ أَقْتُلَ مُؤْمِناً فَأَدْخُلَ النَّارَ.
فَقَالَ لَهُمْ عَلِی: «أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ عُثْمَانَ كَانَ إِمَاماً بَایعْتُمُوهُ عَلَی السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ؛ فَعَلَامَ خَذَلْتُمُوهُ إِنْ كَانَ مُحْسِناً؟ وَ كَیفَ لَمْ تُقَاتِلُوهُ إِذْ كَانَ مُسِیئاً؟ فَإِنْ كَانَ عُثْمَانُ أَصَابَ بِمَا صَنَعَ فَقَدْ ظَلَمْتُمْ إِذْ لَمْ تَنْصُرُوا إِمَامَكُمْ؛ وَ إِنْ كَانَ مُسِیئاً فَقَدْ ظَلَمْتُمْ إِذْ لَمْ تُعِینُوا مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَی عَنِ الْمُنْكَرِ؛ وَ قَدْ ظَلَمْتُمْ إِذْ لَمْ تَقُومُوا بَینَنَا وَ بَینَ عَدُوِّنَا بِمَا أَمَرَكُمْ اللهُ بِهِ؛ فَإِنَّهُ قَالَ «فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللهِ» فَرَدَّهُمْ وَ لَمْ یعْطِهِمْ شَیئا.
@yekaye