☀️۲۲) محمد بن مسلم میگوید از امام باقر ع درباره آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» (آل عمران/۱۹) پرسیدم.
فرموند: دین در اینجا همان ایمان است.
📚تفسير العياشي، ج1، ص166
عن محمد بن مسلم قال سألته عن قوله: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؟ فقال: الدين فيه الإيمان.
عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر ع قال: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»؛ قال: يعني الدين فيه الإيمان.
@yekaye
☀️ ۲۳) روایت شده راهبی به نام شمعون که از نوادان یکی از حواریون حضرت عیسی ع بود خدمت پیامبر ص رسید و سوالات فراوانی از ایشان کرد و نهایتا به ایشان ایمان آورد.
در فرازی از گفتگوی ایشان آمده است:
گفت: به من درباره علامت اسلام بگو.
فرمود: ایمان است و علم و عمل.
گفت: علامت ایمان چیست و علامت علم چیست و علامت عمل چیست؟
فرمود: علامت ایمان چهار چیز است: اقرار به توحید خداوند و ایمان به او و ایمان به کتابهای او و ایمان به پیامبرانش.
و اما علامت علم هم چهار چیز است: علم به خدا و علم به دوستدارانش و علم به واجباتش و مراقبت از آنها تا [درست] ادا شود؛
و اما عمل، نماز است و روزه و زکات و اخلاص.
📚تحف العقول، ص19
فِي جُمْلَةِ خَبَرٍ طَوِيلٍ وَ مَسَائِلَ كَثِيرَةٍ سَأَلَ النبي ص عَنْهَا رَاهِبٌ يُعْرَفُ بِشَمْعُونَ بْنِ لَاوَى بْنِ يَهُودَا مِنْ حَوَارِيِّ عِيسَى ع فَأَجَابَهُ عَنْ جَمِيعِ مَا سَأَلَ عَنْهُ عَلَى كَثْرَتِهِ فَآمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ كَتَبْنَا مِنْهُ مَوْضِعَ الْحَاجَةِ إِلَيْهِ وَ مِنْه
قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ عَلَامَةِ الْإِسْلَامِ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْإِيمَانُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَمَلُ.
قَالَ: فَمَا عَلَامَةُ الْإِيمَانِ وَ مَا عَلَامَةُ الْعِلْمِ وَ مَا عَلَامَةُ الْعَمَلِ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَمَّا عَلَامَةُ الْإِيمَانِ فَأَرْبَعَةٌ الْإِقْرَارُ بِتَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْإِيمَانُ بِهِ وَ الْإِيمَانُ بِكُتُبِهِ وَ الْإِيمَانُ بِرُسُلِهِ؛
وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْعِلْمِ فَأَرْبَعَةٌ الْعِلْمُ بِاللَّهِ وَ الْعِلْمُ بِمُحِبِّيهِ وَ الْعِلْمُ بِفَرَائِضِهِ وَ الْحِفْظُ لَهَا حَتَّى تُؤَدَّى؛
وَ أَمَّا الْعَمَلُ فَالصَّلَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الزَّكَاةُ وَ الْإِخْلَاص.
@yekaye
☀️۲۴) عمار بن ابی الاحوص میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: نزد ما اقوامی هستند که امیرالمومنین ع را قبول دارند و او را بر همه مردم برتری میدهند؛ ولی آنچه ما در فضل شما بیان میکنیم ابراز نمیدارند. آیا رابطه ولایی با آنان داشته باشیم؟
فرمودند: بله؛ فی الجمله. آیا چنین نیست که نزد خداوند چیزی هست که نزد رسول الله ص نیست؛ و برای رسول الله ص چیزی هست که برای ما نیست؛ و نزد ما چیزی هست که نزد شما نیست؟ و نزد شما هم چیزی هست که نزد غیر شما نیست؟
همانا خداوند اسلام را بر هفت قسمت قرار داد: بر صبر و صدق و یقین و رضا و وفا و علم و حلم. سپس آن را بین مردم تقسیم کرد. پس کسی که نزد او این هفت سهم قرار داده شود کامل الایمان است که بار را به دوش کشیده است؛ سپس نزد برخی یک سهم و برخی دوسهم و برخی سه سهم و برخی چهارسهم و برخی پنج سهم و برخی شش سهم و برخی هفت سهم قرار داد و نباید بر کسی که یک سهم دارد دوسهم را تحمیل کرد و بر کسی که دو سهم دارد سه سهم را و ... که در این صورت بار سنگینی بر دوششان گذاشته و آنها را متنفر خواهید کرد؛بلکه با آنان مدارا کنید و راه ورود را برایشان آسان نمایید.
بگذار برایت مَثَلی بزنم که از آن عبرت میشود گرفت. شخص مسلمانی بود که همسایه کافر داشت. این کافر با آن مومن ابراز دوستی کرد و این مومن محبت آن کافر را به اسلام جلب کرد و دائما برایش از زیباییهای اسلام گفت و آ» را محبوبش کرد تا اینکه وی اسلام آورد.
صبحدم که شد سراغش رفت و او را به مسجد برد تا با هم نماز صبح را به جماعت ادا کنند. چون نماز تمام شد به او گفت: کاش بنشینیم و ذکر خدا بگوییم تا آفتاب طلوع کند. پس وی در کنارش نشست. سپس گفت: کاش قرآن یاد بگیری تا ظهر شود و اگر امروز را روزه بداری هم بهتر است. پس همراه وی ماند و روزه گرفت تا نماز ظهر و عصر را هم خواندند. سپس گفت: اگر صبر میکردی که نماز مغرب و عشاء را هم بخوانیم بهتر بود. پس با وی نشست تا نماز مغرب و عشا را هم بجا آوردند. سپس برخاستند در حالی که او را در نهایت توانش به کار گرفته بود و فوق طاقتش بر وی حمل کرده بود. چون فردا شد صبح دوباره سراغش رفت و میخواست همانند روز قبل انجام دهد. در زد و گفت: بیا تا به مسجد برویم. وی پاسخ داد: از من صرف نظر کن زیرا این دین بقدری سخت است که من طاقتش را ندارم.
پس افراد را از جا بدر نکنید. آیا نمیدانستی که حکومت بنیامیه با شمشیر و سختگیری و ستم است، و حکومت ما با مدارا و الفت گرفتن و وقار و تقیه و حسن همجواری و خویشتنداری و تلاش؟! پس مردم را به دینتان و بدانچه خودتان در آن هستید راغب سازید.
📚الخصال، ج2، ص354
@yekaye
👇سند و متن حدیث👈
https://eitaa.com/yekaye/10378
سند و متن حدیث ۲۴
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ عِنْدَنَا أَقْوَاماً يَقُولُونَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ يُفَضِّلُونَهُ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لَيْسَ يَصِفُونَ مَا نَصِفُ مِنْ فَضْلِكُمْ أَ نَتَوَلَّاهُمْ؟!
فَقَالَ لِي: نَعَمْ فِي الْجُمْلَةِ. أَ لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ؟ وَ لِرَسُولِ اللَّهُ عِنْدَ اللَّهِ مَا لَيْسَ لَنَا؟ وَ عِنْدَنَا مَا لَيْسَ عِنْدَكُمْ؟ وَ عِنْدَكُمْ مَا لَيْسَ عِنْدَ غَيْرِكُمْ؟ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَضَعَ الْإِسْلَامَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ: عَلَى الصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ وَ الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ.
ثُمَّ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَ النَّاسِ. فَمَنْ جَعَلَ فِيهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ كَامِلُ الْإِيمَانِ مُحْتَمِلٌ. ثُمَّ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَيْنِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْأَرْبَعَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ الْخَمْسَةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السِّتَّةَ الْأَسْهُمِ وَ لِبَعْضٍ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ. فَلَا تَحْمِلُوا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَيْنِ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السَّهْمَيْنِ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الثَّلَاثَةِ أَرْبَعَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْأَرْبَعَةِ خَمْسَةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ الْخَمْسَةِ سِتَّةَ أَسْهُمٍ وَ لَا عَلَى صَاحِبِ السِّتَّةِ سَبْعَةَ أَسْهُمٍ فَتُثَقِّلُوهُمْ وَ تُنَفِّرُوهُمْ وَ لَكِنْ تَرَفَّقُوا بِهِمْ وَ سَهِّلُوا لَهُمُ الْمَدْخَلَ.
وَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلًا تَعْتَبِرُ بِهِ إِنَّهُ كَانَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ وَ كَانَ لَهُ جَارٌ كَافِرٌ وَ كَانَ الْكَافِرُ يُرَافِقُ الْمُؤْمِنَ. فَأَحَبَّ الْمُؤْمِنُ لِلْكَافِرِ الْإِسْلَامَ وَ لَمْ يَزَلْ يُزَيِّنُ الْإِسْلَامَ وَ يُحَبِّبُهُ إِلَى الْكَافِرِ حَتَّى أَسْلَمَ. فَغَدَا عَلَيْهِ الْمُؤْمِنُ فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَذَهَبَ بِهِ إِلَى الْمَسْجِدِ لِيُصَلِّيَ مَعَهُ الْفَجْرَ فِي جَمَاعَةٍ. فَلَمَّا صَلَّى قَالَ لَهُ: لَوْ قَعَدْنَا نَذْكُرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ. فَقَعَدَ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ: لَوْ تَعَلَّمْتَ الْقُرْآنَ إِلَى أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ وَ صُمْتَ الْيَوْمَ كَانَ أَفْضَلَ. فَقَعَدَ مَعَهُ وَ صَامَ حَتَّى صَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ. فَقَالَ: لَوْ صَبَرْتَ حَتَّى تُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ كَانَ أَفْضَلَ. فَقَعَدَ مَعَهُ حَتَّى صَلَّى الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ. ثُمَّ نَهَضَا وَ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ وَ حَمَلَ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ. فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ غَدَا عَلَيْهِ وَ هُوَ يُرِيدُ بِهِ مِثْلَ مَا صَنَعَ بِالْأَمْسِ. فَدَقَّ عَلَيْهِ بَابَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ: اخْرُجْ حَتَّى نَذْهَبَ إِلَى الْمَسْجِدِ! فَأَجَابَهُ: أَنِ انْصَرِفْ عَنِّي فَإِنَّ هَذَا دِينٌ شَدِيدٌ لَا أُطِيقُهُ!
فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ. أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِي أُمَيَّةَ كَانَتْ بِالسَّيْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ، وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِيَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ؟! فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِي دِينِكُمْ وَ فِيمَا أَنْتُمْ فِيهِ.
📚الخصال، ج2، ص354
@yekaye
☀️۲۵) روایت شده که امیر المؤمنین (ع) فرمودند:
هر آینه من نَسَب اسلام را به وجهی بیان كنم كه هیچ كس پیش از من و بعد از من جز به مانند آن بیانی نداشته باشد.
همانا اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین است و یقین همان تصدیق است و تصدیق همان اقرار است و اقرار همان عمل است و عمل همان ادا کردن است. به راستی مؤمن دینش را از رأی خود به دست نیاورده؛ بلکه از پروردگار برایش آمده و وی آن را دریافت كرده است. همانا مومن یقین خود را در عمل خود مینماید و كافر هم انكار خود را در عمل خود ارائه میكند.
سوگند بدان كه جانم به دست او است كه آنان امر خود را نفهمیدند، پس از شما انكار كافران و منافقان که در اعمال بدشان [منعکس شده] است عبرت بگیرید.
📚الكافي، ج2، ص45-46
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَا يَنْسُبُهُ أَحَدٌ قَبْلِي وَ لَا يَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِي إِلَّا بِمِثْلِ ذَلِكَ:
إِنَّ الْإِسْلَامَ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمَ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينَ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقَ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارَ هُوَ الْعَمَلُ وَ الْعَمَلَ هُوَ الْأَدَاءُ؛ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمْ يَأْخُذْ دِينَهُ عَنْ رَأْيِهِ وَ لَكِنْ أَتَاهُ مِنْ رَبِّهِ فَأَخَذَهُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُرَى يَقِينُهُ فِي عَمَلِهِ وَ الْكَافِرَ يُرَى إِنْكَارُهُ فِي عَمَلِهِ.
فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا عَرَفُوا أَمْرَهُمْ فَاعْتَبِرُوا إِنْكَارَ الْكَافِرِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ بِأَعْمَالِهِمُ الْخَبِيثَةِ.
@yekaye
☀️۲۶) از اصبغ بن نباته، گفت: امیرالمؤمنین (ع) در خانه خود یا در قصر حكومتی كوفه در انجمن ما این خطبه را خواند و فرمان داد تا در نامه نگارش شد و بر مردم خوانده شد،
و در روایت دیگر چنین آمده كه ابن كوّاء، از امیرالمؤمنین (ع) شرح اسلام و ایمان و كفر و نفاق را پرسید و آن حضرت در پاسخ فرمود:
اما بعد، به راستی كه خدا تبارك و تعالی اسلام را قانون گزارد و دستورهای آن را برای هر كه در آن آید آسان كرد و اركانش را در برابر هر كه با آن نبرد كند عزیز ساخت، آن را عزتی برای کسی که بدان گردن نهند قرار داد و مایه سلامتی برای هر كه در آن در آید، و هدایتی برای كسی كه بدان اقتداء كند و زیوری برای کسی كه آن را بر تن کند و عذری برای کسی كه بدان در آویزد و دستاویزی برای هر كه بدان چنگ زند و ریسمانی برای هر كه بدان تمسک جوید و برهانی برای هر كه بدان سخن گوید و نوری برای هر كه از آن تابش جوید، كمكی برای هر كه از آن کمک خواهد و گواهی برای هر كه با آن به ستیزه بر خیزد و پیروزیای برای هر كه آن را حجت خود سازد و دانشی برای هر كه آن را فرا گیرد و حدیثی برای هر كه آن را روایت كند و حكم قاطعی برای هر كه بدان قضاوت كند، و بردباریای برای هر كه تجربه اندوزد و جامهای برای هر كه تدبّر كند و فهمی برای هر كه تفطن یابد و یقینی برای هر كه عقلورزی كند و بصیرتی برای هر كه تصمیم گیرد و نشانهای برای هر كه نشانه جوید و عبرتی برای هر كه پند پذیرد و نجاتی برای هر كه آن را درست شمارد و آرامشی برای هر كه به اصلاح گراید و وسیله نزدیكی [به خدا] برای هر كه تقرب خواهد و مایه اعتمادی برای هر كه توكل کند و آسودگیای برای هر كه كار خود به خدا واگذارد و جایزه برای هر كه نیکویی پیشه کند و خیری برای هر كه بشتابد و سپری برای هر كه شكیبا باشد و لباسی برای هر كه تقوی ورزد و پشتوانهای برای هر كه رشد یابد و پناهگاهی برای هر كه ایمان آورد و امنیتی برای هر كه تسلیم [خدا] شود و امیدواریای برای هر كه راست گوید و بینیازیای برای هر كه قناعت ورزد.
پس آن حق است: راهش هدایت است، و اثرش بزرگواری، و وصفش خوبی، آن روشنترین برنامه است، و منارههایش تابان، چراغهایش درخشان، هدفش بسیار بلند، و میدان مسابقه اش سهلالوصول، که [اسبان مسابقه] در آن جمع شوند، و جائزه را زود بدهد، انتقامش دردناك است، و ساز و برگش كامل، و سوارکاران آن ارجمند.
پس ایمان برنامه آن است، و اعمال صالح منارههایش، و فقه [= فهم عمیق] چراغهایش، و دنیا میدان مسابقهاش، و مرگ نهایتش، و قیامت جمعکننده افرادش، و بهشت جائزهاش، و دوزخ انتقامش، و تقوی ساز و برگش، و نیکوکاران سوارکارانش.
پس با ایمان به [وجود] اعمال صالح استدلال شود و با اعمال صالح، فقه [= فهم عمیق] آباد گردد، و با فقه از مرگ بهراسند و با مرگ دنیا به پایان رسد و با دنیا از قیامت گذر شود و با قیامت به بهشت نزدیك شود، و بهشت مایه حسرت جهنمیان است، و جهنم موعظهگر تقواپیشگان، و تقوی بنیاد ایمان.
📚الكافي، ج2، ص49-50
@yekaye
👇سند و متن حدیث👈
https://eitaa.com/yekaye/10381
سند و متن حدیث 26
☀️عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ بِأَسَانِيدَ مُخْتَلِفَةٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:
خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي دَارِهِ أَوْ قَالَ فِي الْقَصْرِ وَ نَحْنُ مُجْتَمِعُونَ ثُمَّ أَمَرَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَكُتِبَ فِي كِتَابٍ وَ قُرِئَ عَلَى النَّاسِ؛
وَ رَوَى غَيْرُهُ أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ صِفَةِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ وَ النِّفَاقِ فَقَالَ:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى شَرَعَ الْإِسْلَامَ وَ سَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ لِمَنْ حَارَبَهُ وَ جَعَلَهُ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ زِينَةً لِمَنْ تَجَلَّلَهُ وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ وَ عُرْوَةً لِمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَ حَبْلًا لِمَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ عَوْناً لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَاهُ وَ حَدِيثاً لِمَنْ رَوَى وَ حُكْماً لِمَنْ قَضَى وَ حِلْماً لِمَنْ جَرَّبَ وَ لِبَاساً لِمَنْ تَدَبَّرَ وَ فَهْماً لِمَنْ تَفَطَّنَ وَ يَقِيناً لِمَنْ عَقَلَ وَ بَصِيرَةً لِمَنْ عَزَمَ وَ آيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ وَ نَجَاةً لِمَنْ صَدَّقَ وَ تُؤَدَةً لِمَنْ أَصْلَحَ وَ زُلْفَى لِمَنِ اقْتَرَبَ وَ ثِقَةً لِمَنْ تَوَكَّلَ وَ رَخَاءً لِمَنْ فَوَّضَ وَ سُبْقَةً لِمَنْ أَحْسَنَ وَ خَيْراً لِمَنْ سَارَعَ وَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ وَ لِبَاساً لِمَنِ اتَّقَى وَ ظَهِيراً لِمَنْ رَشَدَ وَ كَهْفاً لِمَنْ آمَنَ وَ أَمَنَةً لِمَنْ أَسْلَمَ وَ رَجَاءً لِمَنْ صَدَقَ وَ غِنًى لِمَنْ قَنِعَ.
فَذَلِكَ الْحَقُّ سَبِيلُهُ الْهُدَى وَ مَأْثُرَتُهُ الْمَجْدُ وَ صِفَتُهُ الْحُسْنَى فَهُوَ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ مُشْرِقُ الْمَنَارِ ذَاكِي الْمِصْبَاحِ رَفِيعُ الْغَايَةِ يَسِيرُ الْمِضْمَارِ جَامِعُ الْحَلْبَةِ سَرِيعُ السَّبْقَةِ أَلِيمُ النَّقِمَةِ كَامِلُ الْعُدَّةِ كَرِيمُ الْفُرْسَانِ.
فَالْإِيمَانُ مِنْهَاجُهُ وَ الصَّالِحَاتُ مَنَارُهُ وَ الْفِقْهُ مَصَابِيحُهُ وَ الدُّنْيَا مِضْمَارُهُ وَ الْمَوْتُ غَايَتُهُ وَ الْقِيَامَةُ حَلْبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ وَ النَّارُ نَقِمَتُهُ وَ التَّقْوَى عُدَّتُهُ وَ الْمُحْسِنُونَ فُرْسَانُهُ فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُعْمَرُ الْفِقْهُ وَ بِالْفِقْهِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تَجُوزُ الْقِيَامَةَ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ وَ الْجَنَّةُ حَسْرَةُ أَهْلِ النَّارِ وَ النَّارُ مَوْعِظَةُ الْمُتَّقِينَ وَ التَّقْوَى سِنْخُ الْإِيمَانِ .
📚الكافي، ج2، ص49-50
@yekaye
یک آیه در روز
🔹الف. قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ
🔹ب. إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً
☀️۲۷) روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
یا از خداوند درخواست [= دعا] میکنید یا اینکه علیه شما حکم میکند [بر شما غضب میکند].
همانا خداوند را بندگانی است که اهل عملاند پس بدانان عطا میکند؛ و دیگرانی هستند که صادقانه از او درخواست میکنند پس به آنان هم عطا میکند؛ سپس آنان را در بهشت گرد هم میآورد؛ پس آنان که اهل عمل بودند میگویند: پروردگارا! ما عمل انجام دادیم پس به ما در میان آنچه به اینان دادی چیزی دادی؟! [کنایه از اینکه آنچه به ما دادهای کمتر است از آنچه به اینان دادی]
پس جواب آید: آنان [هم] بندگان مناند؛ شما اجر و پاداشتان را گرفتید و از اعمالتان چیزی نکاستم؛ و آنان از من درخواست کردند و به آنان عطا کردم [و بینیازشان نمودم] و این فضل من است که به هرکس بخواهم میدهم.
📚عدة الداعي و نجاح الساعي، ص42-43
مِنْ كِتَابِ الدُّعَاءِ لِمُحَمَّدِ بْنِ حَسَنٍ الصَّفَّارِ يَرْفَعُهُ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ مِنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ الْأَسْوَدِ عَمَّنْ رَفَعَهُ قَالَ
قَالَ النَّبِيُّ ص: لَيُسْأَلَنَّ اللَّهُ [لتسلن الله] أَوْ لَيَقْضِيَنَّ [لَيَغْضَبَنَ] عَلَيْكُمْ؛
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَعْمَلُونَ فَيُعْطِيهِمْ، وَ آخَرِينَ يَسْأَلُونَهُ صَادِقِينَ فَيُعْطِيهِمْ. ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ فِي الْجَنَّةِ.
فَيَقُولُ الَّذِينَ عَمِلُوا: رَبَّنَا عَمِلْنَا فَأَعْطَيْتَنَا فِيمَا أَعْطَيْتَ هَؤُلَاءِ؟
فَيَقُولُ: هَؤُلَاءِ عِبَادِي أَعْطَيْتُكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لَمْ أَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً، وَ سَأَلَنِي هَؤُلَاءِ فَأَعْطَيْتُهُمْ وَ [أَغْنَيْتُهُمْ] وَ هُوَ فَضْلِي أُوتِيهِ مَنْ أَشَاءُ.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹ب. إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً
🔹ج. احادیث تأویلی (قالَتِ الْأَعْرابُ)
کلمات «عرب» و «أعراب» و «عجم» و سایر کلماتی که در نگاه اول یک دستهبندی نژادی است، یک معنای تاویلی هم دارند که در برخی از احادیث بدانها اشاره شده است و در تدبر ۳ دربارهاش توضیح خواهیم داد؛ و در همین احادیث خواهیم دید بیتوجهی به کارکرد تأویلی این احادیث، میتواند سوء استفاده برای فهم نژادپرستانه از دین را مهیا کند:
@yekaye
☀️۲۸) الف. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
ما [اهل بیت ع] بنی هاشم هستیم؛ و شیعیان ما «عرب» هستند و بقیه مردم «اعراب»اند.
☀️ب. باز از ایشان روایت شده است:
ما [اهل بیت ع] قریش هستیم؛ و شیعیان ما «عرب» هستند و بقیه مردم «قلدرهای رومی»اند.
📚الكافي، ج8، ص166
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَن سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ أَوْ غَيْرِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
نَحْنُ بَنُو هَاشِمٍ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ الْأَعْرَابُ.
☀️ب. سَهْلٌ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ عُلُوجُ الرُّومِ.
@yekaye
☀️۲۹) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
در دین فقیه شوید که هرکس در دین فقیه نشود [= به فهم عمیق در دین نرسد] اعرابی است؛ همانا خداوند در کتابش میفرماید: «برای اینکه در دین فقیه شوند و قومشان را انذار کنند وقتی که نزد آنان برگشتند؛ باشد که هشدار را بپذیرند» (توبه/۱۲۲).
☀️ب. وباز از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
بر شما باد به تفقه در دین و اینکه اعراب نباشید؛ چرا که هرکس که در دین تفقه نکند خداوند روز قیامت به وی ننگرد و علمش را برایش پاک نکند.
[دو جمله اخیر برگرفته از تعبیر مذکور در آیه ۷۷ سوره آل عمران است که میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»].
📚الكافي، ج1، ص31؛
📚المحاسن، ج1، ص229؛
📚منية المريد، ص112
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ؛ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ».
☀️ب. الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً؛ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلًا.
@yekaye
ادامه احادیث تاویلی
☀️۳۰) الف. از امام کاظم ع روایت شده که فرمودند:
مردم سه قسماند: عرب و موالی و قلدر! اما عرب ماییم؛ اما موالی کسانیاند که ولایت ما را پذیرفتند؛ و اما قلدر کسی است که از ما تبری جوید و با ما دشمنی ورزد.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
ما [اهل بیت ع] قریش هستیم؛ و شیعیان ما «عرب» هستند و دشمنان ما «عجم»اند.
☀️ج. معمر بن خثیم از امام باقر ع روایت کرده که فرمودند:
ما عرب هستیم و شیعیان ما از مایند و بقیه مردم «همج»اند.
سوال کردم: همج چیست؟
فرمود: پشه [شپش].
☀️د. یعقوب بن شعیب میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: دائما افرادی که ادعای پیوستن به ما [ادعای شیعه بودن] دارند به کسانی که خداوند با اسلام بر آنها منت گذاشته میگویند: ای نبطی! [نبطیها آن دسته از اهل مصر بودند که طرفدار فرعون بودند در مقابل پیروان حضرت موسی].
فرمودند: ما اهل بیت هستیم و نبطی از ذریه حضرت ابراهیم؛ همانا آنها دو نبط [= آبی که ابتدا از چاه بیرون میکشند] بودند از نبطِ آب و گِل؛ و آن ضرری به ذریهاش نمیزد؛ آنان قومی بودند که علم را استنباط کردند؛ پس ما همانانیم.
☀️ه. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
کسی که در اسلام زاده شود عرب است؛ و کسی که با رغبت به اسلام وارد شود برتر از کسی است که بناچار در آن وارد شده است؛ و موالیای که در سرزمین خود اسیر و مسلمان شود همان موالی است.
☀️و. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
حَسَب و نَسَب انسان رفتارش است و شرف مال است و کرامت تقوا.
☀️ز. از امام باقر ع روایت شده است:
کسی که در سرزمین اسلام آزاد به دنیا بیاید عرب است؛ و کسی که عهدی بسته و بدان وفا کند موالی رسول الله ص است؛ و کسی که با رغبت به اسلام وارد شود وی مهاجر است.
📚معاني الأخبار، ص403-405
@yekaye
👇سند و متن احادیث👈
https://eitaa.com/yekaye/10389
سند و متن احادیث بند ۳۰
☀️الف. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قَالَ:
النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَرَبِيٌّ وَ مَوْلًى وَ عِلْجٌ. فَأَمَّا الْعَرَبُ فَنَحْنُ وَ أَمَّا الْمَوْلَى فَمَنْ وَالانَا وَ أَمَّا الْعِلْجُ فَمَنْ تَبَرَّأَ مِنَّا وَ نَاصَبَنَا.
☀️[ص۴۰۴] د. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ.
☀️ب. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سَلَمَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعِيدِ بْنِ خُثَيْمٍ عَنْ أَخِيهِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: نَحْنُ الْعَرَبُ وَ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ أَوْ هَبَجٌ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْهَمَجُ قَالَ الذُّبَابُ قُلْتُ وَ مَا الْهَبَجُ قَالَ الْبَقُّ.
☀️ج. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ: مَا يَزَالُ الرَّجُلُ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ أَمْرَنَا يَقُولُ لِمَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْإِسْلَامِ يَا نَبَطِيُّ!
قَالَ فَقَالَ ع: نَحْنُ أَهْلُ الْبَيْتِ وَ النَّبَطِيُّ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّمَا هُمَا نَبَطَانِ مِنَ النَّبَطِ الْمَاءِ وَ الطِّينِ وَ لَيْسَ بِضَارِّهِ فِي ذُرِّيَّتِهِ شَيْءٌ فَقَوْمٌ اسْتَنْبَطُوا الْعِلْمَ فَنَحْنُ هُمْ.
☀️د. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَخِي دَارِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَسَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
مَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ فَهُوَ عَرَبِيٌّ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ طَوْعاً أَفْضَلُ مِمَّنْ دَخَلَ فِيهِ كَرْهاً وَ الْمَوْلَى هُوَ الَّذِي يُؤْخَذُ أَسِيراً مِنْ أَرْضِهِ وَ يُسْلِمُ فَذَلِكَ الْمَوْلَى.
☀️[ص۴۰۵] ه. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
الْحَسَبُ الْفِعَالُ وَ الشَّرَفُ الْمَالُ وَ الْكَرَمُ التَّقْوَى.
☀️و. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْأَدَمِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَبْدِ رَبِّهِ بْنِ نَافِعٍ عَنِ الْحُبَابِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
مَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ حُرّاً فَهُوَ عَرَبِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لَهُ عَهْدٌ فَخَفَرَ فِي عَهْدِهِ فَهُوَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ طَوْعاً فَهُوَ مُهَاجِرٌ.
@yekaye
🔹حدیث زیر بخوبی نشان میدهد که چگونه این گونه احادیث مورد سوءاستفاده واقع میشده است:
☀️۳۱) روایت شده که شخصی به امام صادق ع عرض کرد: مردم میگویند کسی که عرب خالص ویا موالی صریح نباشد از فرومایگان است.
فرمودند: موالی صریح چیست؟
گفت: کسی که پدر و مادرش به اسارت و بردگی گرفته شده باشند. [یعنی چون اسیر یک طائفه خاصی از عرب شدهاند، پس بدان طائفه ملحق میشوند].
فرمودند: چرا چنین میگویند؟
گفت: میگویند به خاطر این سخن رسول الله ص که: موالی هر قومی از همانها محسوب میشود.
فرمودند: سبحان الله! آیا این مطلب به تو نرسیده است که رسول الله ص فرمود: من مولای هرکسی هستم که مولایی ندارد؛ و من مولای هر مسلمان عرب و عجمی هستم؟ پس آیا کسی که موالی رسول الله ص است از خود رسول الله ص نیست؟
سپس فرمود: کدام شریفتر است؟ کسی که از نفس رسول الله ص است یا کسی که ملحق به اعرابیجِلفی میشود که پشت پای خود بول میکرد [کنایه از اینکه آداب اولیه طهارت و فرهنگ را هم رعایت نمیکرد].
سپس فرمودند: کسی که با رغبت وارد اسلام شود برتر از کسی است که از روی ترس وارد شود؛ و منافقان از روی ترس وارد شدند اما موالی با رغبت وارد شدند.*
✳️*پینوشت:
بنیامیه میخواستند با استناد به این گونه احادیث نبوی نژادپرستی عربی خود را تقویت کنند و فقط عربهای اصیل و کسانی که به نحوی مستقیما توسط یک عرب اسیر گرفته شده و به جامعه اسلامی ملحق شده بودند مسلمان واقعی بدانند (شبیه نژادپرستی یهودیان که فقط کسانی که رابطه خویشاوندی با یهود برقرار کنند را یهودی محسوب میکنند)؛ و بدین ترتیب بسیاری از ایرانیان را که خودشان با طوع و رغبت مسلمان شده بودند فرودست قرار دهند. ظاهرا امام صادق ع با این بیان دارند توضیح میدهند که اسلام ایرانیانی که خودشان با رغبت مسلمان شدهاند بهتر است از اسلام این بنیامیه و سایر عربهای قریش که بعد از فتح مکه و فقط از روی ترس مسلمان شدند.
📚معاني الأخبار، ص405
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ قَالَ:
قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَرَبِيّاً صَلْباً أَوْ مَوْلًى صَرِيحاً فَهُوَ سِفْلِيٌّ!
فَقَالَ: وَ أَيُّ شَيْءٍ الْمَوْلَى الصَّرِيحُ؟
فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: مَنْ مُلِكَ أَبَوَاهُ!
قَالَ: وَ لِمَ قَالُوا هَذَا؟
قَالَ: قَالُوا: لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص: «مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».
فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ! أَ مَا بَلَغَكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «أَنَا مَوْلَى مَنْ لَا مَوْلَى لَهُ وَ أَنَا مَوْلَى كُلِّ مُسْلِمٍ عَرَبِيِّهَا وَ عَجَمِيِّهَا»؟ فَمَنْ وَالَى رَسُولَ اللَّهِ ص، أَ لَيْسَ يَكُونُ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟!
ثُمَّ قَالَ: أَيُّهُمَا أَشْرَفُ؟ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ كَانَ مِنْ نَفْسِ أَعْرَابِيٍّ جِلْفٍ بَائِلٍ عَلَى عَقِبَيْهِ؟
ثُمَّ قَالَ ص: مَنْ دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ رَغْبَةً خَيْرٌ مِمَّنْ دَخَلَ رَهْبَةً وَ دَخَلَ الْمُنَافِقُونَ رَهْبَةً وَ الْمَوَالِي دَخَلُوا رَغْبَةً.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۹) 📖 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُل
.
1️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»
این آیه بوضوح بین اسلام و ایمان فرق میگذارد:
عدهای ادعای ایمان میکنند؛ اما حقیقتا ایمان وارد دلهایشان نشده و فقط مسلماناند؛ یعنی چون در ظاهر اقرار به اسلام کردهاند حکم مسلمانی بر آنان بار میشود و مانند مسلمانان با آنان رفتار میشود (ازدواج با آنان جایز است؛ حکم بازار مسلمین بر طهارت و حلیت کسب و کارهایشان حمل میشود؛ و ...)، اما مؤمن به معنای دقیق کلمه محسوب نمیشوند؛ هرچند مؤمن محسوب نشدنشان بدین معنا نیست که اگر اعمال خوبی انجام دهند پاداش نخواهند دید.
📝نکته تخصصی #دینشناسی
تفکیک اسلام و ایمان در این آیه دلالت آشکاری دارد که اسلام هم برای دنیای انسانها برنامه دارد و هم برای آخرت؛ و به تفاوت این دو حیثیت توجه دارد:
▪️یک برنامه ظاهری برای دنیای انسانها دارد، که در مقام اجرای این برنامه، مسلمان بودن (اظهار ظاهری اسلام) را کافی میداند؛
▪️در عین حال، برنامه اصلیاش را متناسب با آخرت انسانها تنظیم کرده، و افراد باید از سطح اسلام گذر کنند و ایمان بیاورند تا به مزایای واقعی این برنامه برسند.
در واقع اسلام برنامهای آورده که با مدیریتی در زندگی دنیوی ما، وضعیت اخروی ما را سامان دهد؛ اما در عین حال به اقتضائات متفاوت این دو هم توجه دارد.
🔸 توجه به این نکته چند ثمره مهم دارد:
🌴الف. نباید به خاطر توجه به هریک، دیگری را نادیده گرفت؛ یعنی
گاه برخی چنان بر ابعاد دنیوی برنامه اسلام (که در آن تاکید خاصی بر رعایت ظواهر و مناسک و حقوق ظاهری هست) تاکید میکنند که گویی صرف همین ظواهر کافی است؛
و از آن سو، برخی چنان بر ابعاد اخروی برنامه اسلام (با محوریت ایمان و نیت درونی) تاکید میکنند که گویی این ظاهر هیچ اهمیتی ندارد و میتوان آن باطن را بدون این ظاهر به دست آورد!
🌴ب. در عین اینکه اینها دو حیث متفاوتند اما بشدت درهمتنیدهاند، تا حدی که در ادامه آیه توضیح میدهد اینکه ایمان در دل کسی وارد نشده باشد بدین معنا نیست که کارهایش در آخرت هیچ خاصیتی ندارد؛ بلکه همین شخص اگر از خدا و رسولش اطاعت کند ذرهای از اعمالش هدر نخواهد رفت؛
و در احادیث هم توضیح داده شده که چگونه گناه از حیث اثر اخرویش، گاه انسان را از ایمان بیرون میبرد و گاه حتی از اسلام هم بیرون میبرد؛ یعنی اسلام آوردن حتی در وضعیت اخروی هم آثاری دارد (حدیث۱۵).
از سوی دیگر، این توجه توأمان، تفاوت مهمی بین برنامه دنیوی اسلام با سایر مکاتبی که برنامهای برای زندگی دنیوی انسان ارائه میکنند نیز ایجاد میکند.
در واقع، اسلام برنامه دنیویاش کاملا مستقل از ابعاد اخرویش نیست؛ از این رو، این گونه نیست که مساله ایمان در ابعاد زندگی دنیوی و برنامهای که اسلام برای زندگی دنیوی ارائه میدهد نقشی نداشته باشد؛ بلکه بالعکس، بقدری این دو بعد درهمتنیده است که علیرغم اینکه در این آیه بین ایمان آوردن و اسلام آوردن تفکیک شده، اما در همین قرآن بارها و بارها کسانی با تعبیر «مؤمن» مورد خطاب واقع شدهاند، که صرفا از همین ظاهر اسلام برخوردارند
(این تکتهای است که در تدبر بعد به تفصیل درباره آن توضیح داده خواهد شد).
📝تفاوت بنیادین #احکام_شریعت و #قوانین_حقوقی
بخاطر همین توجه توأمان به اسلام و ایمان، احکامی که در @علم_فقه ارائه میشود، با اینکه در بسیاری از عرصهها در ظاهر متکفل همان عرصههایی است که در #علم_حقوق غربی مورد توجه است، اما تفاوتی بنیادین با آن دارد:
🤔شریعت اسلام برای ضمانت اجرای خود، عنصر ایمان را نیز به نحوی در معادلات خود وارد میکند؛ که بی توجهی به این نکته سوءتفاهمهای فراوانی را در مقام تحلیل احکام شریعت در پی دارد.
مثلا در علم حقوق مدرن وقتی قانونی گذاشته میشود مهمترین عنصری که برای کارآمدی قانون در نظر گرفته میشود ضمانت اجرای بیرونی آن است به طوری که اگر در قانونی ضمانت اجرای بیرونی لحاظ نشود آن را قانونی لغو و ناکارآمد میشمرند. اما در احکام شریعت، بسیاری از قوانین، با اینکه جنبه حقوقی دارد، اما ضمانت اجرایش در ایمان اشخاص تعقیب میشود.
برای اینکه این تفاوت بهتر فهم شود شاید مثال زیر مناسب باشد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱ (تفاوت بنیادین #احکام_شریعت و #قوانین_حقوقی)
برای اینکه این تفاوت بهتر فهم شود شاید مثال زیر مناسب باشد.
بر اساس آیهای از قرآن کریم، یکی از اختیارات مدیریتی مرد در خانواده، این است که اگر خوف نشوز از جانب زن پیش آمد و اقدامات عقلایی برای برگرداندن وی به وضعیت مطلوب خانوادگی موفق نبود مرد حق تنبیه دارد (وَ اضْرِبُوهُن؛ نساء/۳۴)؛ و البته در شریعت اسلام محدودیتهای شدیدی برای اجرای این تنبیه قرار داده شده، از جمله اینکه این تنبیه صرفا در حد تنبه باشد نه خشونتورزی، مثلا اگر ضربه به حدی باشد که جایش سرخ شود جایز نیست و مرد باید دیه بدهد؛ یا ... . این حکم شرعی تنبیه، تفاوت مهمی با جواز حقوقی تنبیه دارد که غفلت از آن موجب انتقادات فراوانی به این حکم شده است.
قبلا درباره ابعاد مختلف و چرایی این حکم و پاسخ به شبهات مربوطه، به تفصیل بحث شد (تدبرهای جلسه ۹۶۲ https://yekaye.ir/an-nesa-4-34/)؛
در اینجا فقط سراغ این انتقاد میخواهیم برویم که میگویند وقتی باب تنبیه برای مرد باز شد باب خشونتورزی برای مرد باز شده و از این جهت است که ما شاهد برخوردهای خشنی از جانب مردان هستیم.
پاسخ این شبهه با توجه به همین تفکیک معلوم میشود؛ یعنی اگر این تفکیک درست فهم شود معلوم میگردد که این قانون اجازه خشونتورزی نمیدهد و خشونتهای رخداده ربطی به این قانون ندارد، چنانکه در بسیاری از کشورهای غیرمسلمان، که این قانون وجود ندارد، گزارشهای شدیدتری از خشونتها مشاهده میشود:
💢توضیح مطلب اینکه:
در مجازاتهای حقوقی، چون ضمانت اجرا صرفا بیرونی است، همواره شاکی (ولو شکایت مدیر یک موسسه از کارمند خود) باید غیر از قاضی (و مجری حکم) باشد؛
اما در اینجا که اسلام میخواهد اختلافات داخل خانواده به بیرون کشیده نشود، و اجرای حکم (و لذا قضاوتی که منجر به صدور حکم شود) را به خود مدیر خانواده داده، ضمانت اجرای اینکه مرد از این حد تعیینشده تجاوز نکند، همان است که خود اسلام به وی آن جواز را داده است. یعنی اگر مردی بخواهد با استناد به این حکم شرعی همسرش را تنبیه کرد در ادامه همان آیه به وی میفرماید که حد و حدود را رعایت کن اگر از این حد تجاوز کردی دیگر حکم مرا عمل نکردهای و تهدید میکند که خداوند با علوّ خویش ناظر بر وضع شماست.
به تعبیر دیگر، اگر مردی بدون توجه به حکم اسلام میخواهد زنش را کتک بزند و خشونتورزی پیشه کند، چه اسلام این حکم را بدهد یا ندهد کار خودش را میکند؛ و اگر بخواهد به استناد جوازی که اسلام در خلوت (یعنی بدون مراجعه به دادگاه) به وی داده، اقدامی بکند، همان کسی که به وی جواز داده در خلوت وی هم ناظر بر اعمال وی است و خود شخص بخوبی میداند که اگر بخواهد به استناد حکم شارع عمل بکند اجازه ندارد به افق خشونتورزی وارد شود.
🤔اینجاست که بخوبی معلوم میشود که اگرچه شریعت بین اسلام و ایمان تفکیک میکند، اما این گونه نیست که در عرصه احکام حقوقیای که قرار میدهد با ایمان افراد کاری نداشته باشد.
@yekaye
#حجرات_14
یک آیه در روز
۱۰۷۹) 📖 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُل
.
2️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ»
در این آیه فرمود که هرکسی که مسلمان است، لزوما ایمان ندارد.
🤔اما این سخن بدین معنا نیست که هرجا قرآن کسی را به خطاب «مؤمن» یا «یا ایها الذین آمنوا» مخاطب قرار داد، وی حتما فراتر از یک مسلمان ظاهری است❗️
این #شبهه بقدری رواج یافته که امروزه برخی با استناد به اینکه آیات حجاب (نور/۳۱ و احزاب/۵۹) مؤمنان را مخاطب قرار داده ادعا میکنند که پس برای عموم مسلمانان عادی، حجاب واجب نیست!!!
📝نکته تخصصی #دینشناسی:
عدم تفاوت احکام شرع برای #مؤمنان و #مسلمانان
اگر تفکیک اسلام و ایمان در این آیه را بدون توجه به درهمتنیدگی اسلام و ایمان در آیات دیگر در نظر بگیریم دچار خطای راهبردی یهودیان (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْض؛ بقره/۸۶) و منافقان (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض؛ نساء/۱۵۰) خواهیم شد.
حقیقت این است که بسیاری از اوقات کلمه «مؤمن» و «الذین آمنوا» در ادبیات قرآن به صورت یک اصطلاح برای اشاره به افراد مسلمان درآمده (به اصلاح فنی علم اصول، کاربردش در خصوصِ مطلقِ مسلمانان، «حقیقت شرعیه» شده است)؛
چنانکه گاه این دو را دقیقا به جای هم به کار میبرد: «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ: [فرشتگان گفتند: پس هرکس از مومنان را در آنجا بود بیرون بردیم؛ هرچند در آنجا غیر از خانهای از مسلمانان نیافتیم» (ذاريات/35-36).
و عموم مواردی که مطلبی درباره مؤمنان مطرح میشود - جز مواردی که قرینه خاصی باشد مانند همین آیه-، مقصود، تمام جامعه مسلمانان است، نه صرفا افراد متعالی و خاص؛ و این آیه بیشتر ناظر به مدیریت عنوانی است که خود افراد برای خود برمیگزینند، نه عنوانی که حکم شرعی بر آن بار شود.
کافی است به مواردی که در همین سوره از تعبیر مؤمن استفاده کرد نگاهی بیندازیم:
در دو آیه اول با خطاب «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» به افرادی هشدار داد که به خاطر عملشان به حبط اعمال (=نابودی تمام کارهای خوبشان) مبتلا میشوند؛ در آیه ۹ درباره طائفهای از «مؤمنین» سخن گفت که از روی ستم به قتل و غارت طائفه دیگر اقدام کرده و چنان بر این تجاوز و ستمگری ادامه میدهد که بقیه مسلمانان وظیفه دارند آنان را با قاطعیت سرکوب کرده، سرجایش بنشانند؛ و در آیات ۱۱ و ۱۲ به رواج گناهانی همچون تمسخر کردن همدیگر، با القاب زشت خطاب کردن، عیبجویی، سوءظنهای گناهآلود، تجسس نابجا، و غیبت کردن در میان «الذین آمنوا» خبر داد و از آنها خواست از این کارها دست بردارند!
این گونه موارد در قرآن کریم فراوان است؛ یعنی کسانی را با تعبیر «مؤمن» خطاب قرار میدهد که اگر کسی ایمان در دلش وارد شده باشد چنین کارهایی نمیکند، و با خطابِ «یا ایها الذین آمنوا» از آنها میخواهد که از این کارها دست بردارند، کارهایی در حد ریاکاری (بقره/۲۶۴)، رباخواری (بقره/۲۷۸ و آل عمران/۱۳۰)، دوستی با کافران و کسانی که دین خدا را به بازی میگیرند (مائده/۵۷)، پذیرش ولایت دشمنان خدا و کسانی که مورد غضب خدا هستند (ممتحنه/۱و۱۳)، و حتی خیانت به خدا و رسول (انفال/۲۷) و پیروی از قدمهای شیطان (نور/۲۱).
شاید از همه واضحتر، مواخذه «الذین آمنوا» باشد بخاطر اینکه چیزهایی میگویند که بدان عمل نمیکنند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون؛ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون» (صف/۲-۳)؛ در حالی که در بسیاری از احادیث (که برخی از اینها در قسمت حدیث گذشت و بسیاری از آنها ذیل آیه بعد خواهد آمد) عمل را جزیی از ایمان شمرده شده است.
در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبهای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عدهای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عدهای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است.
@yekaye
💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد:
👈ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۲ (نکته تخصصی #دینشناسی)
در واقع، رمز این مساله آن است که توجه کنیم که ایمان امری مشکک و ذومراتب است؛ یعنی (غیر از کافران صریح از سویی، و اولیای مقرب الهی همچون معصومان از سوی دیگر)، در مورد هر شخصی، با توجه به مرتبهای که در آن قرار دارد، بتوان گفت که وی در نسبت با عدهای دیگر از افراد، ایمان دارد، و در نسبت با عدهای دیگری، هنوز ایمان در دل او وارد نشده است.
💢شاید دو مثال از دو سر این طیف، مساله را بهتر معلوم سازد:
🔻الف. خداوند حتی درباره منافقان - که قطعا بارزترین مصداق مسلمانان غیرمؤمن هستند- از اینکه بین ایمان و کفر در رفت و آمدند سخن میگوید و ایمان آوردن را هم در مقاطعی به آنان نسبت میدهد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليما: همانا کسانی که ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس این کفرشان فزونی گرفت قطعا خداوند آنان را نمیآمرزد و به هیچ راهی هدایتشان نمیکند؛ به این منافقان بشارت بده که برایشان عذابی دردناک است» (نساء/۱۳۷-۱۳۸).
🔺ب. از سوی دیگر، حتی کسی همچون ابوذر، که ایمانش قطعا از بسیاری از مؤمنان بالاتر است، در نسبت با سلمان چهبسا بتوان گفت هنوز ایمان وارد در دل او نشده است؛ به استناد روایتی که فرمود: اگر ابوذر آنچه در دل سلمان است بداند وی را کافر و مهدورالدم میشمرد (الكافي، ج1، ص40۱؛ الوافي، ج1، ص1۱) . این نشان میدهد که آن سطح ایمانی سلمان، هنوز برای ابوذر قابل درک نیست، که آن را منکر، و بدان کافر است.
@yekaye
#حجرات_14
یک آیه در روز
۱۰۷۹) 📖 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُل
.
3️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَیئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»
درباره «ال» در «الأعراب»ی که اینچنیناند (یعنی ادعای ایمان میکنند اما ایمان به دلشان وارد نشده و فقط مسلمان بودنشان مورد تایید است) دو تحلیل میتوان داشت:
🌴الف. «ال» عهد است، یعنی اینها گروه خاصی از اعراب (عربهای بادیهنشین) هستند؛ در این صورت مقصود اولیه از این آیه، بنیاسد ویا هر گروه دیگری است که این آیه در شأن وی نازل شده است"که این نظر اغلب مفسران است؛ مثلا:
📚تفسير مجاهد، ص 612
📚مجمع البيان، ج9، ص207
📚تفسير الثعلبي، ج9، ص89
📚الميزان، ج18، ص328
هرچند این آیه که حال و روز آنها را بیان میکند، نمیخواهد صرفا یک گزارش تاریخی از یک گروه خاص بدهد، بلکه در مقام این است که به این وضعیت هشدار دهد؛ که در مورد هر شخص یا گروهی توجه کنیم که آیا صرفا مسلمان است یا ایمان هم وارد دلش شده است. یعنی برشمردن همین یک مصداق کافی است که توجه ما به این پدیده (تفکیک اسلام از ایمان، و وجود افرادی که ادعای ایمان میکنند اما صرفا مسلماناند) جلب شود.
🌴ب. «ال» جنس یا «ال» استغراق است، یعنی هر کسی که اعرابی باشد چنین است.
اگر در اینجا «اعرابی» را به همان معنای لغویاش (یعنی عرب بادیهنشین و دور از تمدن و فرهنگ، که در مقابل «عرب» به معنای عرب شهرنشین و اهل تمدن و فرهنگ است) در نظر بگیریم، قطعا این تحلیل نادرست است زیرا خلاف آیات دیگر است، چرا که به تصریح برخی آیات قطعا برخی از این «اعراب» ایمان آوردهاند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم» (توبه/۹۹).
🤔اما کسانی که با ادبیات قرآن و حتی معصومین آشنا باشند میدانند که گاه شارع در معنای کلمهای دخل و تصرف میکند؛ و آن را از فضایی بتدریج به فضای دیگر میکشاند.
آنگاه این تحلیل نحوی میتواند درست باشد با این توضیح که مقصود از «أعرابی»، عرب بادیهنشین نیست، بلکه همان «عرب دور از تمدن و فرهنگ» است؛ و انسان دور از تمدن و فرهنگ، صرفا کسی نیست که در بیابان و دور از شهر زندگی کند، بلکه هر شخص ظاهرپرستی که دینداریاش از افق زبانش تجاوز نکند و به حد قلبش نرسد بویی از فرهنگ و تمدن نبرده و «أعرابی» است.
بر این اساس است که مقصود از بسیاری از احادیث درباره «عرب» یا «أعرابی» بودن گروههای خاصی از حیث ایمانشان سخن گفتهاند معلوم میشود (احادیث ۲۸-۳۱)
📝نکته تخصصی: #عرب و #أعراب در قرآن کریم
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۳
📝نکته تخصصی: #عرب و #أعراب در قرآن کریم
میدانیم که در مجموع قوم عرب همواره یک روحیه نژادپرستانه داشته و خود را برتر از دیگران میدیده است؛ و یکی از مشکلات پیامبر ص و امامان، بویژه امیرالمؤمنین ع، غلبه بر این روحیه نژادپرستی عربی بوده است؛ روحیهای که متاسفانه هنوز در جوامع عرب مشاهده میشود.
در نکات ادبی بیان شد که غالبا بین «عربیّ» و «أعرابیّ» (که جمع آنها به ترتیب «عرب» و «أعراب» است) تفاوت میگذارند:
«عربیّ» را به عربهای شهرنشین (با فرهنگ و تمدن) و «أعرابی» را به عربهای بادیهنشین (دور از فرهنگ و تمدن) اطلاق میکنند.
🔸در قرآن کریم ماده «عرب» ۲۲ بار به کار رفته، که:
▫️یک مورد آن اصلا ربطی به زبان عربی ندارد و به معنای زنان شوهردوست است (عُرُباً أَتْراباً؛ واقعه/37)؛
▫️ ۱۰ مورد آن صرفا اشاره به عربی بودن زبان قرآن است که باز ربطی به ابعاد قومی ندارد.
▪️از ۱۱ مورد باقیمانده که ناظر به همین «عربیّ» و «أعرابیّ» است،
▫️تنها یک مورد از تعبیر «عربیّ» استفاده شده، که آن هم جایی است که خود عربها درباره خودشان اظهار نظر کردهاند: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ: اگر این را قرآنی به زبان عجمی قرار میدادیم قطعا میگفتند چرا آیاتش تفصیل داده نشده است: آيا این عجمی [نازل شده] است در حالی که ما عرب هستیم؟» (فصلت/۴۴) و
▫️بقیه موارد همواره از تعبیر «أعرابیّ» (البته به صورت جمع، یعنی «أعراب») استفاده شده است.
💢صرف نظر از اینکه خود همین عدم استفاده خداوند از کلمه «عربیّ» برای اشاره به این قوم میتواند نمونهای از مقابله قرآن کریم با روحیه نژادپرستی عرب باشد (زیرا آنان با این کلمه به خود افتخار میکنند و اگر کسی با کلمه «أعراب» یا «أعرابی» به آنان خطاب کند ناراحت میشوند؛ و خداوند برای اشاره به آنان هیچگاه از تعبیر «عرب» استفاده نکرده و هرجا خواسته درباره افرادی از این قوم سخن بگوید با تعبیر «أعراب» یاد کرده است)، توجه به کاربردهای قرآنی همین کلمه هم میتواند نکاتی در برداشته باشد:
▪️از این ۱۰ مورد کاربرد (که ۶ مورد از آنها در سوره توبه آمده) تنها دوبار از آنان با تعبیر مثبت یاد شده است:
▫️در سوره توبه بعد از اینکه از بهانهتراشی اعراب برای عدم شرکت در جهاد سخن گفت: «وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَ قَعَدَ الَّذينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» (توبه/90) و آنان را دارای بالاتریم مراتب کفر و نفاق و بیخبری از احکام خداوند خواند: «الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» (توبه/97) و فرمود که برخی از اینکه در راه باطل چه هزینههایی میکنند و مرتب منتظرند که اوضاع شما مسلمانان بد شود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» (توبه/98)، صرفا یک اشاره کرد که البته در میان آنان کسانی هم هستند که ایمان آورده و در راه خدا هزینه میکنند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/99)؛ و البته بلافاصله تکرار کرد که در میان این اعراب پیرامون شما منافقانی هست که شما از منافق بودنشان بیخبرید: «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ» (توبه/101).
▫️مورد دوم هم این است که در آیات پایانی همین سوره اشاره کرد که اینان و اهل مدینه نباید از دستورات پیامبر ص تخلف کنند، زیرا هر مصیبت و زحمتی که در این راه بدانها برسد خداوند برایشان عمل صالح منظور میکند: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (توبه/120).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه نکته تخصصی: #عرب و #أعراب در قرآن کریم
▪️این تخلف آنان از حضور در میادین جهاد بقدری زیاد بوده که در سوره فتح هم که دوبار این تعبیر آمده هربارش ناظر به «تخلف کنندگان ایشان» است:
▫️«سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً» (فتح/11) و
▫️«قُلْ لِلْمُخَلَّفينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً» (فتح/16)؛ و
▪️ در سوره احزاب هم که یکبار به نام آنها اشاره شده جایی است که منافقانی که با بهانهجویی میخواهند از جنگ فرار کنند درصددند خودشان را به این اعراب بادیه نشین ملحق کنند: «يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً» (احزاب/20)؛ و
▪️شاید بتوان ریشه این سرپیچیهای آنان را همین نکته در سوره حجرات دانست که ایمان به دل آنها وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ» (توبه/14).
🔹در واقع غیر از دو آیه ۹۹ و ۱۲۰ سوره توبه که مقداری نگاه مثبت به آنها داشت، و آیه سوره احزاب که «أعراب» را صرفا از همین حیث بادیهنشینی (زندگی دور از فرهنگ و تمدن شهری) مورد توجه قرار داد، در ۹ آیه دیگر همواره با مذمت شدیدی از آنان یاد کرد؛
که این مذمت که آنان شدیدترین افراد در کفر و نفاقاند و سزاوارترین افراد به ندانستن احکام خدا و رسول، شاید بالاترین مذمتی باشد که در قرآن کریم درباره اشخاصی به کار رفته است؛
که چنین مذمتی میتواند مؤید آن باشد که اگرچه قرآن کریم ابتدا کلمه أعراب را در همین معنای بادیهنشینان دور از شهر استفاده کرده (سیاق سه آیه فوق کاملا دلالت بر این معنا را تقویت میکند)، اما چهبسا بتدریج بار خاصی بر این لغت حمل کرده، که بار تحقیرآمیزی را که عربهای شهرنشین نسبت به این واژه احساس میکنند به سمت افراد منافق و بیایمان سوق دهد و نشان دهد که بیفرهنگی و بیتمدنی حقیقی، نه در دور بودن زندگی انسان از شهر، بلکه در دور شدن انسان از حقایق الهی و غلبه فرهنگ کفر و نفاق بر زندگی اشخاص است؛
🤔و در این فضاست که شاهدیم که بسیاری از احادیث از همین معنای جدیدی که قرآن کریم به طور غیرمستقیم ما را بدان سو سوق داده بهره گرفتهاند برای اینکه یک طبقهبندی ایمانی انسانها را جایگزین این دستهبندی نژادی کنند (احادیث ۲۸ به بعد)؛ که با این لحاظ حدیث ۵ نیز میتواند یک معنای کنایهآمیزی در خود داشته باشد.
@yekaye
#حجرات_14
یک آیه در روز
۱۰۷۹) 📖 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُل
.
4️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ»
اینکه آنان به زبان گفتند ایمان آوردیم اما خدا نپذیرفت و فرمود که فقط بگویید اسلام آوردید ولی هنوز ایمان در دلشان وارد نشده نشان میدهد که:
محل ایمان، قلب است، نه زبان؛ اما اسلام با زبان حاصل میشود.
📚مجمع البيان، ج9، ص207
📚الميزان، ج18، ص328
@yekaye
#حجرات_14
یک آیه در روز
۱۰۷۹) 📖 قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُل
.
5️⃣ «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ»
این آیه که میفرماید به این افراد، بگو شما ایمان نیاوردهاید، چون ایمان در دلهایتان وارد نشده است،
چگونه جمع میشود با آیه دیگری که فرمود به کسی که به شما سلام میدهد نگویید مؤمن نیستی: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/94).
🌴الف. با توجه به اینکه ما از درون دلهای افراد خبر نداریم معلوم میشود که این دستوری که اینجا به پیامبر ص داده شده یک دستور شخصی است که با توجه به اینکه خداوند وی را از دلهای آنان افراد باخبر کرده، میتوانستند این را خطاب به افرادی بگویند. یعنی این آیه سوره حجرات وظیفه پیامبر ص را تعیین میکند و آیه سوره نساء وظیفه ما را.
▪️تبصره:
▫️اگر اشکال شود که اگر این آیه فقط وظیفه پیامبر ص را تعیین میکند آمدنش در قرآن چه فایدهای برای ما دارد؛ و آیا لازمه این ادعا آن نیست که دیگر قرآن از جهانشمولی بیفتد و ناظر به مخاطب خاص شود؟
▫️پاسخ این است که بیان حکم و تکلیف شرعی، تنها یکی از کارکردهای آیات قرآن است نه کارکرد انحصاری آنها.
بسیاری از اوقات حکم شرعیای که در قرآن آمده ناظر به شخص پیامبر است (شبیه آیاتی که تکلیف خاصی را برای پیامبر ص مطرح میکند، مانند وجوب نماز شب بر ایشان (اسراء/۷۹) و یا حکم جواز ازدواج پیامبر ص با زنی بدون مهریه (احزاب/۵۰) )، ویا شخصی دیگر (مانند بسیاری از احکامی که در قصص قرآنی آمده، مثلا تکالیفی که حضرت موسی ع در دیدار با حضرت خضر بدانها موظف شد)، اما دانستن آن اطلاعات فراوان دیگری را در اختیار ما قرار میدهد، که اتفاقا از باب همین نکات بوده که خداوند بدان حکم اشاره کرده است.
در اینجا نیز خداوند از بیان این وظیفه شرعی پیامبر ص میخواهد ما را متوجه نکات متعددی کند که در تدبرهای دیگر اشاره شد (مانند اینکه حواسمان باشد که در جامعه افرادی هستند که ادعای ایمان دارند اما هنوز ایمان در دلشان وارد نشده، و ...).
🌴ب. آیه سوره حجرات به نحوی این سخن را توصیه میکند که جهتگیری و خروجیاش رشد ایمانی افراد است، تعبیر مذکور به نحوی است که به وی هشداری میدهد تا خود را ارتقاء دهد، چرا که با آوردن حرف «لما» (وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِكُمْ) تذکر داد که این مؤمن نبودن شما موقتی است و انتظار میرود تلاش کنید تا در زمره مؤمنان قرار بگیرید؛
اما در آیه سوره نساء، استفاده از آن تعبیر توسط آن افراد که مورد نهی خداوند واقع شدند، در راستای دنیاطلبی و و با جهتگیری منفعتطلبی بوده است، چنانکه عبارت قبل و بعد آیه مذکور بخوبی این را نشان میدهد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ في سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرا: اى كسانى كه ايمان آوردهاند! هنگامى كه در راه خدا گام مىزنيد [به سفرى مىرويد]، تحقيق كنيد! و به كسى كه اظهار صلح و اسلام مىكند نگوييد: «مؤمن نيستى» در حالی که درصدد سرمايه ناپايدار دنيا باشید؛ زيرا غنيمتهاى فراوان نزد خداست. شما قبلًا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد. پس، تحقيق كنيد! که خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.» (نساء/۹۴).
به تعبیر دیگر، تفاوت این دو دستور شبیه آن است که به شخص آدمکش میگویند «از چاقو استفاده نکن»، و به جراح میگویند «از چاقو استفاده کن».
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_14