eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ج. ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا
. 5️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا ...» نشانه‏ ايمان واقعى، پايدارى و عدم ترديد در آن است (تفسير نور، ج‏9، ص199). @yekaye
. 6️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا ...» می‌دانیم که تحقیق با سوال شروع می‌شود. با توجه به اینکه معروف است که اصول دین امری تحقیقی است، نه تقلیدی، اینکه ایمان را مشروط به شک نکردن دانست چه توجیهی دارد؟ 🌴الف. نفرمود ایمان آوردند و شک نورزیدند» بلکه فرمود «ایمان آوردند سپس شک نورزیدند»؛‌یعنی چه‌بسا این تعبیر نه صرف بروز شک ذهنی، بلکه «شک ورزیدن» عمدی‌ای باشد که بعد از حصول ایمان رخ دهد و به معنای روحیه‌ای است که از تزلزل لذت می‌برد و خوشش می‌آید که هرچیزی را به هر بهانه‌ای زیر سوال ببرد. به تعبیر دیگر، چه‌بسا این «لم یرتابوا» اشاره به نفی موضع منافقان باشد که در جای دیگر درباره آنان فرمود که آنان کسانی‌اند که ایمان می‌آورند اما بعدش دوباره کفر می‌ورزند و دوباره ایمان می‌آورند و دوباره کفر می‌ورزند: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً؛ بَشِّرِ الْمُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَليماً» (نساء/۱۳۷-138) و «إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون‏» (منافقون/1-۳). یعنی این ارتیاب اشاره به این حالت تزلزل و رفت و برگشت بین ایمان و کفر باشد نه صرف وقوع شک در ذهن. 🌴ب. درست است که تحقیق با سوال شروع می‌شود؛ اما سوال داشتن و بررسی سوالات ذهنی، غیر از شک ورزیدن است؛ ‌و البته مرز اینها چنان ظریف و دقیق است که امیرالمومنین ع در وصیت‌نامه معروفشان توصیه اکید دارند که تنها زمانی دست به تحقیق در دین بزنند که خیالشان راحت باشد که دلی صاف و آماده دارند و در این لغزشگاههای نفسانی نمی‌لغزند (حدیث ۲۵). در واقع، این حدیث امیرالمومنین ع بخوبی نشان می‌دهد رویه‌ای که بسیاری از افراد به بهانه تحقیق در دین در پیش می‌گیرند (که خود را در وادی هر شبهه‌ای می‌اندازند و بدون اینکه توان تفکیک داشته باشند بین اقوال حق و باطل غوطه‌ور می‌گردند) خروجی اش هیچگاه آن دینداری حقیقی و تحقیقی نخواهد بود؛ بلکه صرفا گرفتار کردن خویش است به انواع حیرتها و شبهه‌ها. و این آیه هم با تعبیر می‌خواهد همان چیزی را بفرماید که حضرت علی ع از آن چنین تعبیر کرد که: «لَيْسَ طَالِبُ الدِّينِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاكُ عَنْ ذَلِكَ أَمْثَل: طالب دين کسی نیست که در تاریکی گام نهد یا [حق و باطل را] درهم‌آمیزد؛ و در چنين حال بازداشتن خويش از این کار بهتر است». 🌴ج. ... @yekaye
. 7️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا ...» چرا برای بیان اینکه در ایمان واقعی، شک راهی ندارد، نفرمود «مؤمنان کسانی‌اند که ایمان آوردند و شک نورزیده‌اند»، بلکه از تعبیر «ثم» (به جای «و») استفاده کرد، بویژه که کلمه «ثم» دلالت بر «تراخی» (فاصله افتادن بین دو کار) دارد؟ 🌴الف. «ثم» در اینجا صرفا دلالت بر ترتیب کلامی دارد نه ترتیب زمانی [و تراخی]؛ لذا چنین تلازمی برقرار نیست 📚به نقل از البحر المحيط، ج‏9، ص524 به تعبیر دیگر، این نه تراخی در فعل [که فعل «لم یرتابوا» بعد از فعل «آمنوا» باشد]، بلکه تراخی در حکایت است [یعنی همین که اول گفت «آمنوا»، سپس فرمود «لم یرتابوا»] 📚مفاتيح الغيب، ج‏28، ص117 🌴ب. «ثم» وقتی در عطف جمله‌ها به کار می‌رود غالبا ‌برای تراخی رتبی است؛ یعنی اشاره دارد که «عدم شک و تردید در ایمان» آنان مرتبه مهمتری از خود «ایمان» دارد، زیرا قوام ایمان بدان است؛ و اشاره‌ای دارد به عبارت «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ: هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است»، یعنی به خاطر اینکه در برخی از آن اموری که بدان ایمان آورده‌اید هنوز شک و تردیدی در شما خلجان می‌کند 📚التحرير و التنوير، ج‏26، ص223 🌴ج. ثم برای تراخی است و نکته در این است که گاهی ایمان به خلوص می‌رسد و تردیدی همراه آن نیست؛ اما بعدا چیزی پیش می‌آید که در آن خلوص شائبه‌ای وارد می‌کند؛ و در اینجا با تعبیر «ثم» می‌خواهد این گونه موارد را هم از ایمان واقعی خارج کند؛ یعنی ایمانی که در زمانهای بعدی هم همانند اولش خالص و بی‌شائبه است. 📚به نقل از البحر المحيط، ج‏9، ص524 📚د. استفاده از «ثم» به جای «و» دلالت دارد بر منتفی دانستن عارض شدن گاه و بیگاه شک و تردید؛ یعنی اگر حرف «و» می‌آمد دلالت داشت که ایمان اولیه همراه با شک نیست؛ اما اینکه اگر بعدا شک آ«د آن ایمان باقی است یا خیر، ساکت بود؛ اما با تعبیر«ثم» معلوم می‌شود که اگر بعدا تزلزل و شکی آمد معلوم می‌شود از همان اول ایمان حقیقی نبوده است. 📚الميزان، ج‏18، ص329 🌴ه. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷د. وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللهِ 8️⃣ «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللهِ» کلمه «جهاد» (به صورت اسم یا فعل) در ۳۰ آیه قرآن کریم به کار رفته است که بسیاری از آنها از اینکه جهاد به چه وسیله‌ای انجام شود ساکت است. از این میان ۱۰ بار (در ۹ آيه‌، یعنی دوبار در آیه ۹۵ سوره نساء و یک بار در آيه۷۲ سوره انفال و آيات 20 و 24 و ۴۱ و ۴۴ و ۸۱ و ۸۸ سوره توبه و آیه ۱۵ سوره حجرات و آیه ۱۱ سوره صف ) بیان شده است که این جهاد مجاهدان «بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» انجام می‌شود و در تمام این موارد صرفا همین تعبیر و به همین صورت بیان شده است. 📝جهاد با جان و مال اینکه انسان از جان خود مایه بگذارد طبیعی است اما چرا از میان امور مختلفی که در عرض اموال مطرح شده است: خواه از این جهت که در اختیار انسان است [مثلا: «وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ» (اسراء/71) «وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ» (نوح/۱۲)] ویا خداوند انسانها را با آنها می‌آزماید [مثلا: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات‏» (بقره/۱۵۵) یا «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» (انفال/۲۸)] ویا مایه مباهات دنیوی انسانهاست [مثلا: فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم» (توبه/۵۵ و ۸۵) یا «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئا» (آل عمران/۱۰ و۱۱۶) یا « كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلادا» (توبه/۶۹)] ویا می‌تواند مانع اقدام انسان به جهاد شود [مثلا: ْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِه» توبه/۲۴] تنها بر استفاده از اموال برای جهاد تاکید شد؟ 🌴الف. بدین جهت که در وسایل بیرون از خود آدم، مال مهمترین چیزی است که با آن به انواع خیرات و خدمات می‌توان رسید 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص218 🌴ب. کلمه «اموال» با توجه به معنای لغوی مال که در نکات ادبی گذشت و برخی آن را همخانواده با «میل» دانسته بودند، می تواند به معنای مطلق اموری باشد که دلخواه و مورد تمایل انسان است، نه صرف داراییهای مادی. 📚این نکته اقتباس است از ترجمه‌ای از قرآن کریم که مربوط به قرن دهم ‏هجرى است و نويسنده آن نامشخص است و به اهتمام دكترعلى رواقی در سال ۱۳۸۴ در تهران منتشر شده و در نرم‌افزار جامع تفاسیر موجود است، که این فراز از آیه را چنین ترجمه کرده است: «و كوشش كردند به خواسته‏هاى خويش و تن‌هاى خويش در راه خداى» 🌴ج. آنچه در اختیار انسان است یا انسان به نحو واقعی اختیاردار آن است یا به نحو اعتباری. نفس انسان (که شامل تمام اعضای جوارحی و جوانحی وی می‌شود) چیزی است که انسان به نحو واقعی اختیاردار آن است؛ و «مال» هر آن چیزی است که انسان به نحو اعتباری اختیاردار آن است. در خصوص سایر اموری که در قرآن کریم در عرض مال مطرح شده (همچون اولاد و ثمرات و ...) یا به نحوی ذیل اموال قرار می‌گیرند (مانند ثمرات) ویا اختیار انسان نسبت به آنها فقط در عرصه‌هایی خاص است و همچون مال نیست که انسان تنها تصمیم‌گیر در مورد آن باشد (مثل اولاد و بستگان که خودشان هم اختیار خود را دارند). از این رو، جهاد – که قرار است با اموری که در اختیار انسان است انجام شود- تنها با جان و مال معنی دارد نه با سایر اموری که به نحوی به انسان مرتبطند. 🌴د. ... @yekaye
. 9️⃣ «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللهِ» در تدبر ۸ اشاره شد که کلمه «جهاد» در ۳۰ آیه قرآن کریم به کار رفته است که تنها در ۹ آيه‌، بیان شده است که این جهاد مجاهدان «بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» انجام می‌شود. چرا همواره در این آیات، اموال بر انفس مقدم ذکر شد با اینکه در آیه‌ای دیگر که این جهاد به معامله با خدا تعبیر شده: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ» (توبه/۱۱۱) انفس مقدم ذکر شده است؟ 🌴الف. بدین جهت که اینکه انسان با اموالش در راه خدا جهاد کند و هزینه بدهد در مقام عمل ساده‌تر از این است که از جان خویش مایه بگذارد و از این رو این مقدم شمرده شده است. اما در خصوص آیه ۱۱۱ سوره توبه، بدین جهت است که خریدن به تمامیت جان و مال تعلق گرفته و صرف نظر و سلب مالکیت از مال بعد از انصراف و سلب توجه و تعلق از جان حاصل می‌شود؛ یعنی چون تعلق به مال از علایق نفسانی است، تا انسان از خویش سلب تعلق نکرده باشد نمی‌تواند از مال سلب تعلق کند؛ و از این رو خریداری جان بر مال مقدم شده است؛ اما در مقام مجاهده و عمل، انسان کم‌کم اقدام می‌کند و از این رو از آنچه ساده‌تر است شروع کرده است؛ چنانکه در آیات دیگر، اموال بر اولاد هم مقدم شده است [در ۱۶ آیه مال و ولد در کنار هم ذکر شده و همواره مال بر ولد مقدم شمرده شده است ] 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏11، ص218 البته به نظر می‌رسد این سخن قابل مناقشه است زیرا برخلاف ادعای ایشان، سلب تعلق از مال نه‌تنها نیازمند سلب تعلق از جان نیست بلکه در بسیاری از موارد انسان عاقل به خاطر حفظ جان خود، مالش را فدا می‌کند. 🌴ب. شاید تفاوت در این است که وقتی تعبیر جهاد به میان آمده (که اموال بر انفس مقدم شده) فاعل انسان است؛ اما وقتی تعبیر «اشتری» در این آیه به میان آمده فاعل «خداوند» است. وقتی مساله را از زاویه خداوند به عنوان مشتری می‌نگریم باید گفت که برای مشتری، جان مخاطب ارزشمندتر از مال اوست؛ لذا خداوند که خریدار است از امر باارزشتر شروع کرد؛ اما وقتی از جانب شخصی که قرار است هزینه دهد بنگریم این مقدم داشتن مال دست کم دو وجه می تواند داشته باشد: 🌿ب.۱. برای خود انسان چون جانش مهمتر از مالش است در مقام جهاد ابتدا از مال خود هزینه می دهد و در گام آخر است که جان خود را فدا می‌کند 📚مفاتيح الغيب، ج‏11، ص193 ؛ البحر المحيط، ج‏4، ص36-37 🌿ب.۲. با توجه به غلبه اعتباریات بر زندگی انسان و محوریت یافتن مال، برای انسانی که می‌خواهد جهاد کند، و جهادش هم فی سبیل الله باشد، مهم این است که ابتدا از اعتباریات جدا شود و دل بکند؛ که اگر کسی از اعتباریات دل کند متوجه عمق حقیقت عالم می‌شود و درمی‌یابد که حقیقت نهایی تنها در آخرت یافت می‌شود آنگاه می‌فهمد که همین جان دنیوی هم عاریتی است و بودنش در دست وی اعتباری بیش نیست، پس در گام بعد از این هم دل می‌کند. 🌴ج. ... @yekaye
. 🔟 «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللهِ» در فرهنگ اسلام، جهاد چه مالى و چه جانى، بايد در راه خدا باشد (تفسير نور، ج‏9، ص200). 📝نکته تخصصی: فی سبیل الله کلمه «جهاد» (به صورت اسم یا فعل) در ۳۰ آیه قرآن کریم به کار رفته است که در ۱۵ بار (یعنی در آیه ۲۱۸ سوره بقره و آیه ۹۵ سوره نساء و آيات ۳۵ و ۵۴ سوره مائده و آیات ۷۲ و ۷۴ سوره انفال و آيات ۱۹ و ۲۰ و ۲۴ و ۴۱ و ۸۱ سوره توبه و آیه ۶۹ سوره عنکبوت و آیه ۱۵ سوره حجرات و آیه ۱ سوره ممتحنه و آیه ۱۱ سوره صف ) تاکید شده است که این جهاد در راه خداست (عموما با همین تعبیر «فی سبیل الله»، و گاه با تعابیری همچون «فی سبیله» یا «فی سبیلی»)؛ و البته دو آیه دیگر هم هست که به همین مضمون اشاره دارد؛ ولی در آنها کلمه «سبیل» نیامده و تعابیری همچون «فی الله» یا «فینا» مطرح شده است: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (حج/78) و «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69). این نشان می‌دهد که برخلاف تبلیغات دشمنان اسلام که به خاطر توصیه‌های مکرر اسلام به «جهاد» ادعا می‌کنند که اسلام دینی جنگ‌طلب است، آن جهادی در اسلام موضوعیت دارد، اولا به معنای کوشش و جدیت در راه خداست که تنها یک مصداق آن جنگیدن و قتال است؛‌ و ثانیا این جهاد (چه مطلق کوشش‌های جدی و چه حتی در معنای جنگیدن) باید در راه خدا باشد، نه کشورگشایی و غارت دیگران و سایر مولفه‌هایی که در جماعتهای جنگ‌طلب وجود دارد. این مساله بقدری در ادبیات قرآنی پررنگ است که حتی در برخی مواردی که مستقیما از تعبیر «قتال در راه خدا» استفاده شده است تاکید شده که اولا این قتال با کسانی است که دست به قتال زده‌اند و ثانیا باید در حد سرکوبی متجاوز باشد و اگر در همین سرکوبی متجاوز از حد بیرون روند نیز دیگر خداوند آنها را دوست ندارد: «وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ» (بقره/190). @yekaye
🔹ه. أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
. 1️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» عبارت «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» دلالت بر حصر دارد؛ حصر اینجا را شبیه حصر موجود در عبارت «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ...» می‌توان حصر اضافی گرفت یا حقیقی: 🌴الف. اگر حصر اضافی باشد آنچه با این حصر کنار می‌گذارد اعرابی هستند که ادعای ایمان می‌کردند؛ یعنی آیه می فرماید: کسانی که این اوصاف را دارند (که بعد از ایمان شک نمی‌کنند و اهل مجاهدت مالی و جانی هستند) واقعا ایمان دارند نه آن اعراب پرمدعا، که ایمانشان فقط لقلقه زبانشان بود (التحرير و التنوير، ج‏26، ص223 ؛ البحر المحيط، ج‏9، ص524 ). 🌴ب. اگر حصر حقیقی باشد می‌خواهد بفرماید تنها کسانی که این اوصاف را دارند اگر ادعای ایمان کنند راست می‌گویند؛‌یعنی این اوصاف است که واقعا نشانه ایمان است. (الميزان، ج‏18، ص330 ) و احتمالا وجهش این است که این اوصاف عملا تمام ویژگی‌های نظری و عملی را در خود جمع کرده است: اینها کسانی‌اند که هم در حوزه باور واقعا ایمان دارند (چون بعد از ایمان، شک نمی کنند) و هم در حوزه عمل (چون با مال و جانشان در راه خدا مجاهدت می کنند). @yekaye
. 2️⃣1️⃣ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ ... أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» قرآن کریم بعد از اینکه توضیح داد که مومنان واقعی چه کسانی‌اند؛ آنان را با این وصف که «فقط آنان‌اند که راستگویان‌اند» توصیف فرمود. این جمله، اگرچه - چنانکه در تدبر قبل گذشت- دلالت بر حصر دارد؛ اما دلالت غیرمستقیم مهم دیگری نیز دارد درباره جایگاه صداقت. 📝نکته تخصصی : جایگاه در منظومه این آیه به طور غیرمستقیم اعتبار و ارزش راستگویی و صداقت را در اوج ارزش های دینی قرار می‌دهد؛‌ زیرا وقتی می‌خواهد «مؤمن» واقعی را بستاید او را با وصف اینکه آنان‌اند که واقعا راستگویند، می‌ستاید. یعنی صداقت سنجه‌ای است که ارزشمندترین ویژگی انسان دیندار (که همان «ایمان» است) با آن توصیف می‌شود. 🔺شبیه این نکته قبلا در آیه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏» (حجرات/۱۳) بیان شد (در جلسه ۱۰۷۸ تدبر۱۲ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/) و گفتیم که این آیه در عین اینکه بیان می‌کند که باارزشترین انسانها اهل تقوا هستند، در همان حال به خاطر اینکه از تعبیر «کرامت» برای دلالت بر «باارزش‌ترین» استفاده کرد عملا نشان می‌دهد که «کرامت» انسان مهمترین ویژگی بنیادین انسان است؛ چرا که تقوا (که این‌چنین مدح شده) ثمره‌اش این است که «کرامت» انسان را به اوج خود می‌رساند. پس آنچه اولا و بالذات ارزشمند است «کرامت» داشتن است؛ که تقوا چون این کرامت داشتن را تقویت می‌کند چنین ارزشمند شده است.) 💢در آیه محل بحث هم «مؤمن» مهمترین وصف انسان دیندار است؛ اما همین «مؤمنان» وقتی کاملا خالص و واقعی می‌شوند عنوان «صادق» و راستگو بر آنان حمل می‌شود؛ از این رو می‌توان نتیجه گرفت که «صداقت» است که حتی ایمان را هم ایمان می‌کند؛ و از این رو می‌توان گفت، صداقت بنیادی‌ترین اصل برای مومن بودن است. چیزی که می‌تواند موید این برداشت باشد این است که بالاترین درجه انسان‌ها (البته بعد از نبوت که یک ویژگی بسیار خاص و محدود به افراد معینی است و اکتسابی نیست) «صدیق» بودن معرفی شده است: «الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين‏» (نساء/۶۹). @yekaye